معرفت ادیان، سال شانزدهم، شماره سوم، پیاپی 63، تابستان 1404، صفحات 65-84

    تحلیل و بررسی منابع مکتوب فقه و شریعت یهودی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ محمدرضا اسدی / استادیار گروه ادیان و عرفان مؤسسة آموزشی و پژؤهشی امام خمینی(ره) / mr.asadi@iki.ac.ir
    doi 10.22034/marefateadyan.2025.5001528
    چکیده: 
    «ادیانِ دارای شریعت» حدود، اختیارات و تکالیف دین‌داران را در قالب مجموعه‌ای از قوانین تعیین می‌کنند. فقه دانشی متکفل شناسایی و بیان این قوانین است و منابع فقه دسته‌ای از متون، اسناد و مآخذی هستند که برای استخراج، تدوین و تفسیر این قوانین از آنها استفاده می‌شود. ازآنجاکه رفتارها در جامعة دینی بر اساس آنها تنظیم می‌شود و دین‌داران خود را ملزم به رعایت احکام برآمده از آنها می‌دانند، منابع فقه نقشی اساسی در تعیین چهارچوب‌ها و ضوابط رفتارهای مذهبی دارند. اکنون با توجه به اینکه یهودیت دینی دارای شریعتی گسترده است و چهارچوب‌هایی فراوان در حوزه‌های وسیعی از زندگی یهودیان مشخص کرده، باید دید که منابع فقهی این دین چیستند و هریک از چه جایگاه و اعتباری برخوردار است؟ مقالة پیش رو با روش توصیفی ـ تحلیلی به این پرسش پاسخ می‌دهد و با بررسی منابع مکتوب فقه یهودی نتیجه می‌گیرد که کتاب مقدس منبع اصلی شریعت یهودی و تلمود دومین منبع پس از کتاب مقدس است؛ «باریتا»ها منابع تکمیلی‌اند و شروح و قانون‌نامه‌ها منابع تفسیری و عملیاتی فقه یهود به‌شمار می‌روند. این منابع به همین ترتیب از سطح اعتبار دینی برخوردارند و در کنار یکدیگر به استنباط احکام یهودی کمک می‌کنند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Analysis and Examination of Written Sources of Jewish Law and Sharia
    Abstract: 
    "Legal religions" determine the limits, powers, and duties of believers in the form of a set of laws. "Religions have Sharia law", define the limits, rights, and duties of their followers within a framework of laws. Jurisprudence is a science responsible for identifying and expressing these laws, and jurisprudence sources are a group of texts, documents, and references that are used to extract, compile, and interpret these laws. Since behaviors in a religious community are regulated based on them and religious people consider themselves obligated to observe the rulings derived from them, sources of jurisprudence play a fundamental role in determining the frameworks and rules of religious behaviors. Now, given that religious Judaism has an extensive Sharia and has defined numerous frameworks in broad areas of Jewish life, we must see what the jurisprudential sources of this religion are and what status and credibility each one has? Using a descriptive-analytical method, this article answers this question and, by examining the written sources of Jewish jurisprudence, concludes that the Bible is the primary source of Jewish law and the Talmud is the second source after the Bible; the "Baritas" are supplementary sources, and the commentaries and canons are considered interpretative and operational sources of Jewish jurisprudence. These sources likewise have a level of religious credibility and together help to deduce Jewish laws.
    References: 
    • Holy Bible. (2002). London: Elam. 
    • Feldman, D. M. (2005). Jewish Legal Structure in Criminal Justice. In Criminal Justice in Judaism. Qom: Center for Religious Studies and Research. 
    • Hashemi Shahroudi, S. M. (2002). Encyclopedia of Islamic Jurisprudence According to the School of Ahl al-Bayt. Compiled by researchers under the supervision of Ayatollah Shahroudi. Qom: Islamic Jurisprudence Encyclopedia Foundation on the School of Ahl al-Bayt. 
    • Hertz, J. H. (2007). Jewish Thought Throughout the Ages. Translated by Farid Yeluz. Jbeil (Lebanon): Dar Maktabat Biblion. 
    • Hinnells, J. R. (2006). Guide to Living Religions. Translated by Abdul Rahim Gavahi. Qom: Center for Printing and Publishing of Islamic Propaganda Office of Qom Seminary.
    • Ibn Manzur, M. b. M. (1993). Arabic Language. Beirut: Dar Sader. 
    • Ibn Shahid Thani, H. b. Z. (2011). Landmarks of Religion and Refuge of Jurists. Qom: Islamic Publications Office. 
    • Kohen, A. (1971). A Treasury of Talmud. Translated by Amir Fereydoun Gorgan and Amir Hussein Sadri Pour. Tehran: Yehuda Hai. 
    • Makarem Shirazi, N. (2006). Comparative Jurisprudence Encyclopedia. In collaboration with professors and researchers of Qom Seminary. Qom: Imam Ali ibn Abi Talib School. 
    • Mousavi Khomeini, R. (2005). Ijtihad and Taqlid. Tehran: Organization for Publishing and Organizing Imam Khomeini's Works. 
    • Mousavi Khomeini, R. (2010). Imam's Collection. Tehran: Organization for Publishing and Organizing Imam Khomeini's Works. 
    • Saltz, A. E. (2014). Journey Through the Talmud. Translated by Baqer Talebi Darabi. Qom: University of Religions and Denominations. 
    • Soleimani, H. (2005). Jewish Law Perspective. In Criminal Justice in Judaism. Qom: Center for Religious Studies and Research. 
    • Tavafi, H. (2010). Introduction to Major Religions. Tehran: Samt Publishing. 
    • Tusi, M. b. H. (1996). The Equipment for Jurisprudence Principles. Qom: Muhammad Taqi Alaqbandian. 
    • Zarrinkoub, A. H. (1990). In the Realm of Conscience: A Journey Through Religious Beliefs and Myths. Tehran: Scientific Publishers. 
    • Jacobs, Joseph & G. Hirsch, Emil (1906). PROSELYTE. in: Jewish Encyclopedia. V10. New York & London: Funk & Wagnalls cpmpany.
    • Rabinowitz, Louis; Harvey, Warren (2007). Torah. In: Berenbaum, Michael; Skolnik, Fred, Encyclopedia Judaica. Vol.20 (2nd ed.) Detroit: Macmillan Reference.
    • Scherman, Nosson (2001). Tanakh. Vol. I: The Torah (Stone ed.). New York: Mesorah Publications.
    • Wald, Stephen G. (2007).Talmud. Encyclopedia Judaica. (2nd ed.) Michael Berenbaum. U S A: Macmillan Reference. Jerusalem: Keter Publishing House, Thomson Gale.
    • https://www.britannica.com.
    • https://www.sefaria.org/Avot_DeRabbi_Natan.
    • https://www.sefaria.org/Bereshit_Rabbah.
    • https://www.sefaria.org/Mishnah_Sanhedrin.
    • https://www.sefaria.org/Pirkei_Avot.
    • https://steinsaltz.org/bio.
    متن کامل مقاله: 

    تحليل و بررسي منابع مکتوب فقه و شريعت يهودي
    محمدرضا اسدي         / استاديار گروه اديان و عرفان مؤسسة آموزشي و پژؤهشي امام خميني    asadi@iki.ac.ir
    دريافت: 18/10/1403 - پذيرش: 17/11/1403
    چکيده
    «اديانِ داراي شريعت» حدود، اختيارات و تکاليف دين‌داران را در قالب مجموعه‌اي از قوانين تعيين مي‌کنند. فقه دانشي متکفل شناسايي و بيان اين قوانين است و منابع فقه دسته‌اي از متون، اسناد و مآخذي هستند که براي استخراج، تدوين و تفسير اين قوانين از آنها استفاده مي‌شود. ازآنجاکه رفتارها در جامعة ديني بر اساس آنها تنظيم مي‌شود و دين‌داران خود را ملزم به رعايت احکام برآمده از آنها مي‌دانند، منابع فقه نقشي اساسي در تعيين چهارچوب‌ها و ضوابط رفتارهاي مذهبي دارند. اکنون با توجه به اينکه يهوديت ديني داراي شريعتي گسترده است و چهارچوب‌هايي فراوان در حوزه‌هاي وسيعي از زندگي يهوديان مشخص کرده، بايد ديد که منابع فقهي اين دين چيستند و هريک از چه جايگاه و اعتباري برخوردار است؟ مقالة پيش رو با روش توصيفي ـ تحليلي به اين پرسش پاسخ مي‌دهد و با بررسي منابع مکتوب فقه يهودي نتيجه مي‌گيرد که کتاب مقدس منبع اصلي شريعت يهودي و تلمود دومين منبع پس از کتاب مقدس است؛ «باريتا»ها منابع تکميلي‌اند و شروح و قانون‌نامه‌ها منابع تفسيري و عملياتي فقه يهود به‌شمار مي‌روند. اين منابع به همين ترتيب از سطح اعتبار ديني برخوردارند و در کنار يکديگر به استنباط احکام يهودي کمک مي‌کنند. 
    کليدواژه‌ها: فقه يهودي، شريعت يهود، احکام يهودي، منابع فقه، منابع مکتوب.

    مقدمه
    منابع فقه مجموعه‌اي از متون، اسناد و مآخذي هستند که براي استخراج، تدوين و تفسير قوانين و احکام ديني استفاده مي‌شوند. اين منابع نقشي اساسي در تعيين چهارچوب‌ها و ضوابط رفتارهاي افراد در جوامع مذهبي دارند و از اهميت بالايي برخوردارند. منابع فقه به فقيهان و عالمان ديني کمک مي‌کنند تا احکام شرعي و فقهي را شناسايي کرده، علاوه بر استفاده در زندگي روزمرة خود، آنها را در اختيار ديگر دين‌داران نيز بگذارند. هر ديني ممکن است منابع فقهي خاص خود را داشته باشد که متناسب با اصول و مباني آن دين اعتبار يافته‌اند. اکنون با توجه به جايگاه شريعت در يهوديت و احکامي که از سوي عالمان اين دين براي عمل به يهوديان اعلام و ابلاغ مي‌شود، بايد ديد که چه متون، اسناد و مآخذي در فقه و شريعت يهودي به‌عنوان منبع مورد استناد قرار گرفته است و هريک از آنها از چه جايگاه و اعتباري برخوردارند؟
    مقالة پيش رو با بهره‌گيري از روش توصيفي ـ تحليلي به بررسي جامع و دقيق منابع مکتوب فقه و شريعت يهودي مي‌پردازد. هدف اصلي اين پژوهش، شناسايي منابع معتبر فقهي در يهوديت و تحليل و ارزيابي جايگاه و اعتبار هريک از آنهاست. در اين راستا، به بررسي سؤالات اساسي در زمينة شناخت و تحليل منابع فقهي يهوديت پرداخته مي‌شود تا بتوان از رهگذر آن به درکي جامع و دقيق از ساختار و محتواي اين منابع دست يافت.
    پيش از اين، اطلاعات مهمي در اين زمينه در برخي از آثار ارائه شده است که از آن جمله مي‌توان به کتاب گنجينه‌اي از تلمود، نوشتة آبراهام کهن، کتاب سيري در تلمود، نوشتة آدين اشتاين سالتز، کتاب راهنماي اديان زنده، نوشتة جان راسل هينلز، کتاب خلاصة الفکر اليهودي عبر العصور، نوشتة جوزف هرمن هرتس، دايرةالمعارف فقه مقارن، اثر ناصر مکارم شيرازي و مجموعه مقالات عدالت کيفري در آيين يهود، گردآوري حسين سليماني اشاره کرد. همان‌گونه ‌که عناوين اين آثار نشان مي‌دهد، تقريباً هيچ‌يک از آنها متکفل بررسي مستقل و جامع بحث حاضر نيستند و هريک از آنها به جنبه‌هايي از اين بحث و اغلب در سطوح عام آن پرداخته‌اند. نوآوري مقالة پيش رو بررسي مهم‌ترين منابع مکتوب فقه يهودي در يک مقالة علمي مستقل، همراه با اعتبارسنجي و نشان دادن جايگاه هريک از آنها در فقه اين دين است.
    1. منابع فقه و شريعت يهودي
    «فقه» در لغت به‌ معناي علم به چيزي و فهم آن است (ابن‌منظور، 1414ق، ﻣﺎﺩﺓ «ﺍﻟﻔﻘﻪ») و در اصطلاح عبارت است از «علم به احکام شرعي فرعي از ادلة تفصيلي آن» (ابن‌شهيد ثاني، 1414ق، ص26؛ طوسي، 1417ق، ج1، ص21؛ هاشمي شاهرودي، 1423ق، ج1، ص18). «فقه» دانشي براي به‌دست آوردن احکام عملي يا تکاليف ديني است. موضوع علم فقه افعال اختياري مکلفين بوده و هدف از تدوين آن ارائة مسائلي براي سامان بخشيدن به زندگي دنيوي مکلفين و سعادت اخروي آنان است. برخي از فقيهان علم فقه را به «قانون زندگي و معاد و راه رسيدن به قرب پروردگار بعد از علم به معارف» تعريف کرده‌اند (موسوي خميني، 1426ق، ص12) و دربارة اهميت و جايگاه علم فقه مي‌فرمايند: «اين علم، تئوري واقعي و کامل ادارة انسان از گهواره تا گور است» (موسوي خميني، 1389، ج21، ص289).
    اديان ديگري غير از اسلام نيز هستند که داراي شريعت‌اند و براي شيوه و حدود و ثغور عمل مؤمنان تکاليفي تعيين کرده‌اند. بي‌ترديد شناخت و بيان اين احکام در حوزه‌هاي مختلف و در شرايط گوناگون بر اساس اصول و قواعد مشخص و مورد قبول آن دين انجام مي‌شود. اين دانش در گفتمان اسلامي «فقه» نام گرفته و ممکن است در هريک از اديان ديگر نامي ديگر داشته باشد؛ اما ازآنجاکه چنين دانشي در اديان ديگر نظير علم فقه اسلامي است و رسالتي مشابه را دنبال مي‌کند، مي‌توان با کمي تسامح بر آنها نيز عنوان «فقه» را اطلاق کرد؛ مانند «فقه يهود». بر اين اساس در مقالة پيش رو با استفاده از اصطلاح «فقه يهود»، منابع مکتوب آن مورد بررسي قرار مي‌گيرد.
    لازم به ذکر است که منابع معتبر يهودي براي فهم و استنباط احکام عملي، در دو دستة مکتوب و غيرمکتوب جاي مي‌گيرند. منابع مکتوب فقه يهودي عبارت‌اند از: 1. کتاب مقدس؛ 2. ميشنا و تلمود؛ 3. باريتا؛ 4. شروح، مجموعه‌هاي فتاوا و قانون‌نامه‌ها. منابع غيرمکتوب نيز عبارت‌اند از: 1. ميدراش (مجموعه‌اي از قواعد و احکام که با روش تفسيري خاص، از شريعت مکتوب ـ يعني کتاب مقدس ـ استنتاج شده‌اند)؛ 2. تَقانا و گِزِرا («هلاخا»هاي جديدي که بر اساس مصالح، شرايط جديد و مقتضيات زمان و مکان، توسط عالمان هلاخا وضع شده و به مجموعة احکام هلاخايي مصرح در کتاب مقدس يا مکتشف از آن اضافه مي‌شوند. در اين دسته، به احکام وجوبي، «تقانا» و به احکام تحريمي، «گزرا» گفته مي‌شود)؛ 3. مَعَسه (روية عالمان، سيرة علما)؛ 4. مينهاگ (عرف)؛ 5. سِوارا (عقل)؛ اما با توجه به پرسش مطرح‌شده و رسالت مقالة پيش رو، در اين نوشتار تنها به دستة اول، يعني منابع مکتوب پرداخته خواهد شد.
    2. منابع مکتوب
    1ـ2. کتاب مقدس
    کتاب مقدس يهودي نخستين و مهم‌ترين منبع مکتوب (هينلز، 1385، ج2، ص65) و ريشة حجيت و اعتبار کل نظام شرعي يهود است. به‌اعتقاد يهوديان، «مطالعه و تحصيل مطالب الهام‌آميز کتب مقدس، تفکر دربارة آنها و استنباط هرآنچه مي‌توان از آنها فهميد، بزرگ‌ترين امتياز و مهم‌ترين وظيفة يک فرد يهودي است» (کهن، 1350، ص143). يهوديان کتاب مقدس خود را «عهد» ناميده‌اند؛ زيرا بنا بر تعاليم توراتي، خدا با بني‌اسرائيل پيمان بست که در صورت پيروي از دستورهاي او و رعايت احکام شريعت، قوم محبوب و برگزيدة خدا شوند. احکام شريعت در تورات ذکر شده است. طبق شمارش باستاني، 613 حکم اصلي در تورات وجود دارد (Jacobs & Hirsch, 1906, v. 10, p. 220).
    پس از بازگشت از جلاي بابل و از وقتي که عزرا موفق به بازتنظيم و بازنويسي کتاب مقدس يهوديان شد، کتاب مقدس به‌عنوان منبع اصلي شريعت يهود مطرح گرديد و يهوديان وظيفة خود را تبعيت محض از فرامين و احکام موجود در آن مي‌دانستند. تبعيت از کتاب، نه‌تنها وظيفه، بلکه اساساً حيات و همه چيز يهوديان است و «ميصواي تلمود تورا»، يعني «تکليف شرعي يادگيري و مطالعة تورات»، يکي از مهم‌ترين احکام شرعي در يهوديت به‌شمار مي‌رود (سالتز، 1393، ص23)؛ ‌ازاين‌رو چگونگي استفادة بهتر از کتاب، همواره از مهم‌ترين دغدغه‌هاي فکري يهوديان به‌شمار مي‌رفت.
    اين کتاب، علاوه بر «عهد»، در ميان يهوديان به «تنخ» نيز معروف است که مخفف بخش‌هاي سه‌گانة آن، يعني تورات (تورا)، کتب انبيا (نِويئيم) و مکتوبات (کِتوبيم) است و ازآنجاکه حرف «ک» در زبان عبري در آخر کلمه به «خ» تبديل مي‌شود، اين کلمه به «تنخ» تبديل شده است. مهم‌ترين بخش کتاب مقدس، «تورات» است که درواقع، منبع اصلي شريعت و احکام عملي يهودي به‌حساب مي‌آيد. «تورات» واژه‌اي عبري به‌ معناي «آموزش» (Rabinowitz & Harvey, 2007, v. 20, p. 46-39) و «هدايت» (کهن، 1350، ص5) است که گاه به ‌غلط به‌ معناي «قانون» يا «شريعت» تلقي و معرفي مي‌شود (Scherman, 2001, v. 1, p. 164). اکنون تورات گاه براي نشان دادن کل کتاب مقدس عبري، گاه به‌ معناي پنج کتاب اول تنخ و گاه در معناي شريعت به‌کار مي‌رود و تقسيم تورات به شفاهي و کتبي از اين باب است (https://www.britannica.com/topic/Sefer-Torah). در تلقي عمومي يهود، تورات کتابي است که همة آنچه را در جهان وجود دارد، پوشش داده است و گاه از آن به طرح و نقشة خدا براي ساخت جهان و داراي قلمروي چند برابر قلمرو جهان ياد مي‌شود (سالتز، 1393، ص147؛ کهن، 1350، ص150). بر اساس برخي از تعاليم يهودي، تورات دو هزار سال پيش از خلقت عالم به‌وجود آمد (برشيت ربا، 8: 2) و بر اساس برخي ديگر از اين تعاليم، تورات در 974 دوره پيش از آفرينش جهان نوشته شده بود و در پناه ذات قدوس متبارک قرار داشت (آووت ربي ناتان، 31).
    اين کتاب که از نظر يهوديان سرچشمة وحي و نبوت و ماية الهام پيامبران بعدي است، خود مشتمل بر پنج کتاب حضرت موسي، معروف به «اسفار خمسه» است که بر آن حضرت وحي شده است. اسفار پنج‌گانه عبارت‌اند از: سفر تکوين، سفر خروج، سفر لاويان، سفر اعداد و سفر تثنيه. نويسندة کتاب گنجينه‌اي از تلمود دربارة اعتبار تورات مي‌نويسد: «اين يک عقيدة ديني راسخ و مورد قبول همگان است که تمام تورات را خداوند گفته است.... دربارة اسفار پنج‌گانه اين ايمان وجود دارد که هر کلمة آن به‌شکل کنوني خود از جانب خداوند الهام و به موسي املا شده است» (کهن، 1350، ص164). در ميشنا آمده است: «هر آن کس که بگويد تورات از آسمان و از جانب خداوند نيست، سهمي از جهان آينده نخواهد داشت» (سنهدرين، 10: 1).
    ميشنا دربارة جامعيت و اهميت تورات و ضرورت توجه دقيق و همه‌جانبه به آن نيز مي‌گويد: «آن [تورات] را بارها و بارها زيرورو کنيد؛ چون همه چيز در تورات آمده است. آن را در زندگي لحاظ کنيد و با آن پا به سن بگذاريد و هيچ‌گاه آن را به کنار ننهيد؛ چون هيچ ارزش بالاتري وجود ندارد» (ميشنا آووت: 23). در جاي ديگري از ميشنا آمده است: «کسي که بر دانش خود نمي‌افزايد، باعث کاهش آن مي‌شود و آن کس که [فرصت و امکان آن را دارد] و تورات را نمي‌آموزد، واجب‌القتل است» (ميشنا آووت، 1: 13). در جاي ديگري از ميشنا نيز آمده است: «اگر تو زياد تورات آموختي، براي خودت اهميت زيادي قائل مشو و منت بر کسي مگذار؛ زيرا که براي همين کار آفريده شده‌اي» (ميشنا آووت، 2: 9). اين سخنان مورد توجه جدي يهوديان است و در ميان آنان رواج دارد و نشان‌دهندة جايگاه و اعتبار بالاي اين منبع در ميان ايشان است.
    نکتة شايان ذکر آن است که هرچند اهداف مختلفي در مطالعة تورات مورد نظر بوده و مطالعة آن نتايج و فوايد مختلفي براي يهوديان دارد، اما هدف اصلي و اساسي مطالعة تورات از نظر يهوديان، نه نتايج عملي و امور اجرايي، بلکه خود «يادگيري» است (سالتز، 1393، ص23). هرچند در يهوديت در مقام بيان اهميت عمل به تورات و احکام ذکرشده در آن گفته مي‌شود: «هرکس به مطالعة تورات بپردازد، اما به آموخته‌هاي خود عمل نکند، کاش هرگز متولد نشده بود» (لاويان 23: 6)، اما هدف از مطالعة تورات، نه فقط عمل به احکام آن، بلکه پيش‌تر و مهم‌تر از آن، «شناخت تورات» است (سالتز، 1393، ص23ـ24). بنابراين در فرايند مطالعه، هرگز اين پرسش مطرح نمي‌شود که آيا اين مطالعه فايدة عملي دارد يا خير. در يهوديت، نفس تحصيل تورات يک فريضة ديني و بخشي از مراسم پرستش خداوند و راهي براي تقرب به او به‌شمار مي‌رود (هرتس، 2007م، ص20؛ آبراهام کهن، 1350، ص153). در دعايي از تلمود که اکنون قسمتي از نماز روزانة يهوديان شده، آمده است: «متبارک هستي تو، اي خداوند خداي ما، پادشاه عالم، که ما را به‌وسيلة فريضه‌هاي خود تقديس کرده‌اي و به ما فرمان داده‌اي که به مطالعه و تحصيل مطالب تورات مشغول شويم» (براخوت، 11 ب). از نظر يهوديان، اين فريضه بر ديگر فريضه‌ها تفوق دارد؛ زيرا اطلاع از فرامين خداوند بايد مقدم بر انجام دادن آنها باشد (کهن، 1350، ص153ـ154).
    هرچند تورات از منابع اصلي فقه يهود است و يهوديان معتقدند که فقه ديني تمامي حوزه‌هاي زندگي را پوشش مي‌دهد و تقريباً از هيچ چيزي غفلت نمي‌کند (هرتس، 2007م، ص67)، اما آنان قلمرو تورات را از اين نيز گسترده‌تر و مفهوم تورات را بسيار وسيع‌تر از مفهوم شريعت ديني مي‌دانند (سالتز، 1393، ص147).
    البته کتاب مقدس يهوديان (تنخ) منحصر در تورات نيست و شامل کتاب‌هاي فراواني از انبياي ديگر نيز مي‌شود که البته همة آنها ارشادکننده به قوانين تورات‌اند و هيچ حکم جديدي بعد از تورات به‌وجود نيامده است. نسخة عبري تنخ مشتمل بر 39 کتاب بوده؛ اما در نسخة يوناني آن (ترجمة سبعينيه)، که پس از فتح اورشليم توسط اسکندر و ترويج فرهنگ يوناني انجام شد، هفت کتاب ديگر اضافه شد و مجموع کتاب‌هاي تنخ به عدد 46 رسيد. بااين‌حال، در سال 100 ميلادي سران يهودي شورايي در شهر «يونه» تشکيل دادند و تنها همان 39 کتاب عبري را به‌ رسميت شناختند و هفت کتاب ديگر را غيرقانوني اعلام کردند. هفت کتاب غيرقانوني، «اپوکريفا» نام گرفتند که به‌ معناي مخفي و پوشيده است. قوانين شريعت يهود غالباً در تورات آمده است و ساير کتب مقدس بيشتر جنبة تاريخي يا پندآموزي دارند. از نظر يهوديان، 39 کتاب رسمي، همه جنبة وحياني دارند و به نبي‌اي از انبياي الهي وحي شده‌ و سپس توسط همان نبي يا نبي بعدي مکتوب شده است. 
    2ـ2. تلمود
    کتاب مقدس تنها منبع شريعت نبود و بسياري از يهوديان معتقد بودند که موسي علاوه بر شريعت مکتوب، سنتي شفاهي را نيز به‌يادگار گذاشته است. هر چيزي که به حضرت موسي وحي مي‌شد، شيوة عملکرد آن هم توضيح داده مي‌شد. گاه در تورات گفته مي‌شود که امري را انجام دهيد؛ اما چگونگي انجام آن در تورات به‌وضوح بيان نمي‌شود؛ براي مثال، تورات مي‌گويد: «ذبح کن، همان‌گونه‌که به تو دستور دادم»؛ اما اينکه چگونه بايد ذبح کرد، در آنجا به‌وضوح بيان نمي‌شود. در اين موارد بايد به سنت‌هايي رجوع کرد که حضرت موسي به‌صورت شفاهي بيان کرده و استاد به شاگرد و پدر به فرزند منتقل نموده است. اين سنت‌ها که از آن به «شريعت شفاهي» نيز تعبير مي‌شود، به‌اندازة شريعت کتبي (تورات) قدمت دارد. اکنون يکي از مهم‌ترين منابع شرعي يهود، «سنت شفاهي» است که در قالب کتاب عظيمي به ‌نام «تلمود» مکتوب شده است. امروزه تلمود به‌عنوان مکمل تورات جايگاهي رفيع در ميان يهوديان دارد (هرتس، 2007م، ص82).
    تلمود از 42 دستورالعمل و حکم مذهبي که در اسفار پنج‌گانة موسي ذکري از آنها به‌ميان نيامده، به‌عنوان احکامي ياد مي‌کند که در کوه سينا شفاهاً به موسي تعليم داده شده است (کهن، 1350، ص164). «تلمود» کتاب بسيار بزرگي با حدود دو ميليون و پانصد هزار واژه است که احاديث و احکام يهود و فتاواي فقيهان اين قوم را دربردارد و در تعريف رسمي‌اش، خلاصه‌اي از شريعت شفاهي است که پس از قرن‌ها تلاش عالمانة دانشمندان مقيم فلسطين و بابل، در آغاز قرون وسطي (با تفاسير جديد) به‌بار نشسته است (سالتز، 1393، ص22). اين کتاب قرن‌ها پس از کار گردآوري، در چهارچوبي منظم و با انتخاب دقيق و موشکافانة واژگان و تعابير، به‌صورت فعلي تدوين شده است. اگرچه اين کتاب مراحل مختلف تأليف و آماده‌سازي را از سر گذراند، اما پيشينة تاريخي آن نشان مي‌دهد که تلمود برخلاف کتاب مقدس، هرگز به‌اتمام نرسيد و هيچ‌گاه در اعلاميه‌اي رسمي و عمومي پايان آن اعلام نشد (سالتز، 1393، ص387). اکنون تلمود که مجموع دو بخش «ميشنا» و «گمارا»ست (Wald, 2007, v. 19, p. 470-478)، نزد يهوديان جايگاه رفيعي دارد و پس از کتاب مقدس، معتبرترين منبع ديني يهود به‌شمار مي‌رود (هينلز، 1385، ج1، ص65). دراين‌باره گفته شده است: «هنگامي که ذات قدوس متبارک در کوه سينا آشکار شد تا تورات را به ملت اسرائيل اعطا فرمايد، او آن را بدين ترتيب به موسي الهام فرمود: کتب مقدسه، ميشنا، تلمود و آگادا» (شموت ربا، 47: 1). در باب اهميت تلمود، گاه از آن به «وطن منقول و قابل حمل يهود» (هاينه، هاينريش؛ ر.ک: زرين‌کوب، 1369، ص175) تعبير مي‌شود. در ميشنا آمده است: «وقتي که طفل پنج‌ساله شد، بايد آموختن کتاب مقدس را آغاز کند. در ده‌سالگي بايد به آموزش ميشنا بپردازد و پانزده‌سالگي هنگام تحصيل تلمود است» (ميشنا آووت، 5 ک: 21ـ23). آدين اشتاين سالتز، از خاخام‌هاي شناخته‌شدة يهودي که فعاليت مادام‌العمر او در زمينة آموزش يهوديان، جايزة اسرائيل را که بالاترين افتخار کشورش است، به‌ارمغان آورد و در سطح بين‌المللي به‌عنوان يکي از بزرگ‌ترين خاخام‌هاي قرن حاضر و بازماندة خاخام‌هاي بزرگ يهود شناخته مي‌شود (https://steinsaltz.org/bio)، دربارة تلمود مي‌نويسد: 
    اگر کتاب مقدس سنگ زاويه و شالودة يهوديت باشد، تلمود ستون اصلي آن خواهد بود که از فراز بنيادها سر برآورده، کل بنا و عمارت معنوي و عقلاني يهوديت را پشتيباني مي‌کند. تلمود از بسياري جهات مهم‌ترين کتاب در فرهنگ يهودي و ستون فقرات خلاقيت و حيات ملي آن است. هيچ کتابي نمي‌توان يافت که به‌اندازة تلمود بر نظريه و عمل زندگي يهودي، شکل‌دهي به محتوا و مضامين معنوي آن و ايفاي نقش راهنماي رفتار، تأثير داشته باشد (سالتز، 1393، ص21).
    کلمة «تلمود» به‌ معناي «آموزش»، از فعل ثلاثي عبري «لَمَد» به‌ معناي «ياد داد» گرفته شده است و با واژة «تلميذ» و مشتقات آن که در زبان عربي رباعي هستند، ارتباط دارد (توفيقي، 1389، ص113). هدف از نگارش تلمود، عمل به «ميصواي تلمود تورا» يعني «تکليف شرعي يادگيري و مطالعة تورات» به‌عنوان يکي از مهم‌ترين احکام شرعي يهودي، و به‌تعبيرديگر فراگيري حکمت، فهميدن و معرفت است (سالتز، 1393، ص23 و 147). تلمود تا اين زمان، منبع اولية شريعت يهود بوده و فعاليت در عرصة فقه و اجتهاد يهود بدون رجوع به تلمود و استفاده از آن ممکن نيست؛ بااين‌حال نمي‌توان آن را به‌تنهايي مرجعي براي صدور حکم شرعي دانست (سالتز، 1393، ص22). با توجه به پژوهش‌هاي انجام‌شده (سالتز، 1393، ص23ـ29) مي‌توان ويژگي‌هايي چنين براي تلمود برشمرد:
    1. اثري يکدست از يک نويسنده نيست؛
    2. مبتني‌بر اصول سنت است؛
    3. به انتقال حجيت از نسلي به نسل ديگر اهتمام دارد؛
    4. سرتاسر آن، تا حدودي در قالب پرسش و پاسخ تدوين شده است؛
    5. شيوة برخورد آن با مسائل واقعي و مسائل کاملاً انتزاعي و غيرواقعي يکسان است؛
    6. طرح سؤال و ايجاد فرصت بازانديشي دربارة چرايي تعاليم مسلّم و قطعي را تجويز کرده، از آن استقبال مي‌کند؛
    7. از بيرون نمي‌توان به آن معرفتي يافت؛ بلکه معرفت و شناخت حقيقي به محتواي آن، تنها از طريق ارتباطي روحاني به‌دست خواهد آمد و طلاب بايد عاقلانه و با احساس، در بحث تلمودي مشارکت جويند.
    تلمود از دو بخش اصلي تشکيل مي‌شود (Wald, 2007, v. 19, p. 470-478): 1. ميشنا: کتابي حاوي هلاخا (شريعت) که به زبان عبري نوشته شده است؛ 2. گمارا: تفسير ميشنا به زبان آرامي ـ عبري. 
    «ميشنا» کتاب شريعت و دربردارندة احکامي در تمام قلمروهاي شريعت شفاهي است. اين کتاب مجموعه‌اي عظيم از موضوع‌هاي مربوط به نسل حکيمان قبل از يهودا هناسي است. يهودا هناسي، از برجسته‌ترين عالمان يهودي، که تلاش‌هاي عالمان عصر تنائيم را به ثمري مطلوب براي يهوديان نشاند، ميشنا را به‌عنوان کتاب و منبعي کامل و مقدس براي هرگونه مطالعات جديد در اختيار آيندگان گذاشت و پس از او تقريباً همة مطالعات بر محور آن ادامه يافت و عالمان يهودي پس از او بحث‌هاي خود را بر محوريت ميشنا در قالب شروحي به آن ضميمه کردند (بعد از عصر ميشنا، رساله‌هايي تدوين شد که نام نويسندگان آنها معلوم نيست. به اين رساله‌ها «ملحقات ميشنا» يا «رساله‌هاي کوچک» گفته مي‌شود که آنها نيز در مجموعة تلمود چاپ مي‌شوند). 
    «گمارا» يا «تکميل» (کهن، 1350، ص21) حاصل تلاش‌هاي مفسران يهودي عصر امورائيم (مفسران و شارحان) در شرح، توضيح و تفسير ميشناست که پس از تدوين ميشنا در 210م، تا حدود 500م به‌عنوان تفسير ميشنا نوشته و گردآوري شد. اين عالمان با اينکه بر اهميت تدوين و تبويب مطالب توسط يهودا هناسي اتفاق نظر داشتند، ضبط موضوع‌هاي فرعي و توضيح و شرح مباحث ميشنا را به‌عنوان کمکي براي مطالعه و تأمين اهداف مطالعة تطبيقي ضروري مي‌دانستند (سالتز، 1393، ص71). اين شروح و تفاسير در دو منطقة فلسطين و بابل پي گرفته شد و سرانجام دو مجموعة عظيم از شروح عالمان فسلطين و عالمان بابل حاصل گشت. روش مطالعه و تحقيق جاري در اين دو مرکز علمي، بر تفهيم و يادگيري ميشنا متمرکز بود و تلاش مي‌شد که از طريق منابع مشابه، با لحاظ کردن تمام احتمالات، تحليلي همه‌جانبه از ميشنا ارائه شود؛ اما با اينکه علماي يهود بين اين دو کشور تردد داشتند و بدين‌گونه ميان آنها تبادل نظر مي‌شد، دارالعلم‌هاي مختلف اين دو مرکز علم، پژوهش‌هاي خود را به‌طور مستقل انجام مي‌دادند و ازاين‌رو دو دسته از آثار دربردارندة شرح و تفسير ميشنا به‌وجود آمد (کهن، 1350، ص21ـ22) و سرانجام با ضميمه کردن شروح فلسطين (گماراي فلسطيني) به ميشنا «تلمود فلسطيني» و با ضميمه کردن شروح بابلي (گماراي بابلي) به ميشنا «تلمود بابلي» شکل گرفت. تدوين تلمود فلسطيني در حدود سال 400 و تلمود بابلي در حدود 500 ميلادي به‌پايان رسيد. 
    در خصوص تلمود بايد توجه شود که اولاً اين کتاب غير از سنت شفاهي باقي‌مانده از حضرت موسي، دربردارندة نظرات و فتاواي فقيهان و عالمان يهود نيز هست و ثانياً غير از شريعت (هلاخا)، مطالب ديگري (آگادا) همچون حکمت، تاريخ، حکايات و شواهدي از پيشوايان يهود و بزرگان اقوام مختلف را نيز براي تأييد مطلب دربردارد. آدين اشتاين سالتز در کتاب سيري در تلمود مي‌نويسد: 
    برخلاف ميشنا، تلمود کتابي يکسره هلاخايي نيست؛ اگرچه بدون شک مهم‌ترين و معتبرترين منبع هلاخايي است که تا کنون نوشته شده است. همة هلاخاها در تحليل نهايي بر تلمود تکيه دارند و در هر شبهه‌اي به اين کتاب رجوع شده است. به‌عبارت‌ديگر، منبع اولية مجموعة شريعت يهودي، خود اثري شرعي نيست (سالتز، 1393، ص353). 
    ازآنجاکه آگادا به‌راحتي قابل درک است، عامه‌پسندتر از هلاخاست و افراد بيشتر در اين حوزه فعاليت مي‌کنند؛ اما هلاخا به‌سبب ظرافت بيشتر و نيازش به تمرکز و دقت افزون‌تر، افراد کمتري را به حوزة خود وارد مي‌کند؛ چراکه هرکسي قادر به ارج نهادن و فعاليت در اين حوزه نيست. نقل شده است که ربي اباهو به‌ همراه يکي از دوستانش به قيصريه آمد. او خود دربارة آگادا سخنراني کرد و دوستش دربارة هلاخا موعظه‌اي پرمغز ايراد نمود. بسياري از حاضران به ربي اباهو روي آوردند و تنها تعدادي اندک به موعظة هلاخايي گوش سپردند. ربي اباهو براي دلخوشي دوستش اين مثل را بيان کرد: «اگر دو بازرگان وارد شهري شوند که يکي از آنها شمش طلا و ديگري کالاي خرازي با خود آورده باشد، اغلب مشتريان گرد دومي حلقه خواهند زد» (سالتز، 1393، ص361ـ362).
    ميشنا و به‌تبع آن تلمود، شش سِدِر (بخش) موضوعي دارد که مطابق با دسته‌بندي مطالب ميشنا تنظيم شده و پيش رفته‌اند. هر سدر به گروهي از موضوع‌هاي مرتبط و هم‌جنس اختصاص دارد و هر هلاخاي يهودي در يکي از اين بخش‌هاي شش‌گانه جاي مي‌گيرد. با توجه به تنوع موضوع‌هاي جاي‌گرفته در اين سدرها، هر سدر به کتاب‌هاي کوچک‌‌تري تقسيم شده است. به کتاب کوچکي که ذيل سدر قرار دارد، «مَسِخِت» (رساله) مي‌گويند و در مجموع، 63 رساله در تلمود وجود دارد. هريک از اين رساله‌ها نيز خود به فصل‌هايي (در مجموع 523 فصل) و هر فصل به قسمت‌هايي تقسيم مي‌شوند که هر قسمت دربردارنده و بيان‌کنندة هلاخايي خاص يا چند هلاخاي مرتبط است (کهن، 1350، ص15ـ16؛ سالتز، 1393، ص65ـ66). شش سدر تلمود عبارت‌اند از (کهن، 1350، ص16ـ19):
    1. سدر زراعيم (بخش بذرها): اين بخش به هلاخاي مربوط به کشاورزي و محصولات سرزمين فلسطين، هداياي تقديمي به کاهنان و لاويان و صدقه‌هاي اهدايي به فقيران اختصاص دارد. اين بخش يازده رساله دارد، شامل: براخوت، پئاه، داماي، کيلاييم، شويعيت، تروموت، معسروت، معسرشني، حلا، عرلا و بيکوريم؛
    2. سدر مُوعَد (بخش تعطيلات مذهبي): در اين بخش، اعياد و روزهاي يادبود يهودي معرفي و احکام آنها بيان مي‌شود. اين بخش مشتمل بر دوازده رساله است که عبارت‌اند از: شبات، عرووين، پساحيم، شقاليم، يوما، سوکا، بيصا، روش هشانا، تعنيت، مگيلا، موعد قاطان و حگيگا؛
    3. سدر ناشيم (بخش زنان): اين بخش دربارة احکام مربوط به ازدواج و زناشويي، از خواستگاري گرفته تا احکام زناي با محارم، طلاق و مالکيت اموال بحث مي‌کند و هفت رساله دارد: يواموت، گتوبوت، نداريم، نازير، سوطا، گيطين و قيدوشين؛
    4. سدر نزيقين (بخش خسارات): اين بخش به بررسي احکام اموال و زيان‌ها مي‌پردازد و دربارة حمايت از زيان‌ديدگان در مقابل مجرمان بحث مي‌کند. ده رساله در اين بخش وجود دارد که عبارت‌اند از: باواقما، باوامصيعا، باوابترا، سنهدرين، مکوت، شووعوت، عدويوت، عوودازارا، پيرقه اووت و هورايوت؛
    5. سدر قداشيم (بخش مقدسات): احکام مربوط به معبد، قرباني و مقدسات دين يهود در اين بخش بررسي مي‌شود و يازده رساله در آن جاي گرفته است، شامل: زواحيم، مناحوت، حولين، بخوروت، عراخين، تمورا، کريتوت، معيلا، تاميد، ميدوت و قينيم؛
    6. سدر طِهاروت (بخش پاکي‌ها): در اين بخش دربارة احکام پاک و ناپاک و طهارت و نجاست شرعي سخن گفته مي‌شود و دوازده رساله در آن قرار دارد که عبارت‌اند از: کليم، اوهالوت، نگاعيم، پارا، طهاروت، ميقوااوت، نيدا، مخشيرين، زاويم، طوول يوم، يادييم و عوقصين.
    در مقايسة دو تلمود بابلي و فلسطيني گفتني است: اولاً ازآنجاکه مباحث فلسطيني به آموزشگاه‌هاي بابلي نيز انتقال مي‌يافت و در آنجا تجزيه‌وتحليل مي‌شد، تلمود بابلي مقدار قابل توجهي از گفت‌وگوهاي عالمان فلسطيني را در خود جاي داده است (سالتز، 1393، ص89)؛ ثانياً اگرچه دست‌ماية اوليه و اصلي هر دو تلمود و روش‌هاي آموزشي و پژوهشي آنها يکسان است، تفاوت‌هاي قابل ملاحظه‌اي نيز ميان اين دو وجود دارد (کهن، 1350، ص22؛ سالتز، 1393، ص93) که برخي از آنها عبارت‌اند از:
    1. تلمود اورشليمي از موضوع‌هايي مانند هلاخاي مربوط به فلسطين و کشاورزي آن مرز و بوم به‌تفصيل سخن مي‌گويد؛ درحالي‌که در تلمود بابلي تقريباً هيچ سخني از اين موضوعات به‌ميان نيامده است؛
    2. شمار حکايت‌ها در تلمود اورشليمي بسيار اندک است؛ چراکه عالمان فلسطيني تدوين ادبيات آگادايي را ضروري نمي‌دانستند؛
    3. در چينش و سامان‌دهي موضوع‌ها و روش‌هاي فکري و پژوهشي، از نظر کيفيت تدوين ناهمگوني محسوسي ميان دو تلمود وجود دارد؛
    4. در انشاي تلمود بابلي و ورود آن به مباحث و جزئيات بيشتر، احتياط و دقت زيادي اعمال شده است؛ برخلاف تلمود اورشليمي که هرگز به‌طور دقيق تدوين نشد؛
    5. در تلمود بابلي يک‌سوم متن به ميدراش اختصاص يافته؛ اما در تلمود اورشليمي يک‌ششم مربوط به ميدراش است؛
    6. حجم تلمود بابلي هفت يا هشت برابر تلمود فلسطيني است؛
    7. تلمود فلسطيني 39 و تلمود بابلي 37 رسالة ميشنا را شرح کرده است.
    خصوصيات تلمود بابلي که کار تدوين آن در حدود سال 500 ميلادي به‌پايان رسيد و برخي از ويژگي‌هاي برتر آن نسبت‌به تلمود فلسطيني، که فراهم‌کنندة فضايي گسترده‌تر براي توسة مباحث فکري و عقلايي است، سبب شده است که در طول قرن‌ها نظرها متوجه تلمود بابلي باشد و تلمود فلسطيني در مقايسه با تلمود بابلي همواره در رتبه‌اي پايين‌تر تلقي شود (سالتز، 1393، ص127). اساساً تعليم تورات در مدارس بابل عميق‌تر و کامل‌تر بود و ازاين‌رو مي‌توان فرق و امتياز آشکاري را نيز در گماراي تأليف‌شده در بابل مشاهده کرد (کهن، 1350، ص22). گائون‌ها معمولاً معتقد بودند که تلمود بابلي چون جديدتر و تدوين آن صحيح‌تر است، داراي مزيتي دوچندان است و به همين دليل موضوع حدومرز اتکا بر تلمود اورشليمي در صورت تعارض با تلمود بابلي را نيز مطرح مي‌کردند (سالتز، 1393، ص357). تنها در صد سال اخير علاقه‌هايي به تلمود فلسطيني پيدا شده است؛ اما بااين‌حال، باز هم تلمود فلسطيني به‌عنوان منبعي دست دوم در نظر گرفته شده است (سالتز، 1393، ص92).
    همچنين بايد توجه داشت که به گفتة پژوهشگران، «تلمود» به‌خودي‌خود اثر کاملي نيست و بايد آن را خلاصه‌اي از خطوط اصلي و مهم گفت‌وگوهاي حکيمان يهودي دانست. در واقع، اهميت اصلي تلمود، نه به استنتاج‌هاي هلاخايي آن، بلکه به‌سبب روش‌هاي تحقيق و تحليلي است که اين نتيجه‌گيري‌ها از دل آن بيرون مي‌آيد (سالتز، 1393، ص93). يکي از نکات قابل توجه آن است که تدوين غيرروشمند تلمود موجب شده است که مطالعة آن حتي براي بااستعدادترين عالمان دشوار و فهم هر بخش از آن مستلزم سطح خاصي از شناخت قبلي باشد (سالتز، 1393، ص106). راه‌حل، مراجعه به حواشي، شروح و تفسيرهاي تلمودي است. آدين اشتاين سالتز در خصوص روش معيار براي مطالعة تلمود مي‌نويسد:
    روش معياري براي مطالعة تلمود عبارت است از بهره‌گيري از کاتب‌هاي تفسيري بزرگ و کلاسيک، شرح و توضيح‌هايي که بر اين تفسيرهاي نگاشته‌شده، و نيز تفسيرهايي که بر همين شرح‌ها نوشته شده‌اند و در نسل‌هاي بعدي به «ملحقات کمکي» (Arms Bearers) شهرت يافتند (سالتز، 1393، ص117).
    پژوهشگران با مراجعه به شروح (پروشيم) و حواشي يا نوولّي (حيدوشيم) تلاش مي‌کردند به فهم درست مطالب و عبارات تلمود دست يابند و تعارضات دروني آثار تلمودي را حل و ر فع کنند. کتاب‌هاي تفسيري متعدي براي فهم بهتر تلمود و درک بيشتر عبارات آن وجود دارد. بعضي از اين تفاسير که توسط عالمان يهودي سنت سِفاري (شمال آفريقا و اسپانيا) نگارش يافته‌اند، عبارت‌اند از:
    1. تفسير تلمود، نوشتة ربي حَنَنئِل‌بن‌حُوشي‌ئِل، اهل قيروان در شمال آفريقا. اين تفسير بسيار موجز است و ضمن پرهيز از پرداختن به جزئيات، مي‌کوشد تا نکات مهم را ضبط کرده، توضيحات ضروري را براي واژه‌ها و اصطلاحات بيان کند؛
    2. تفسير تلمود به ‌نام «مَفتِئَح مَنعولِه هَتَلمود (کليدي براي قفل‌هاي تلمود)، نوشتة ربي نيسيم گائون. اين مفسر نيز همان شيوة مفسر معاصر خود ربي حَنَنئِل را در پيش گرفت؛ اما منسجم‌تر بود و به شرح گزيده‌هايي از سوگياها نيز پرداخته است؛
    3. تفسير ميشنا (عبري: پيروش هميشنايوت)، نوشتة موسي‌بن‌ميمون؛
    4. آثار ربي مئير ابوالعافيه؛
    5. آثار ربنو موسي‌بن‌نحمان (رَمبان)؛
    6 آثار شلومو‌بن‌اَدِرِت (رَشبا).
    در سنت اَشکِنازي (ايتاليا، فرانسه و آلمان) نيز آثاري در زمينة تفسير تلمود توليد شده است که از آن جمله مي‌توان به موارد زير اشاره کرد:
    1. تفسير ربّنوگرشوم. اين اثر تفسير مختصري بر رساله‌هاي مختلف تلمود است؛
    2. تفسير ربي شلومو ييصحاقي (سليمان‌بن‌اسحاق) معروف به راشي. راشي بزرگ‌ترين شارح و مفسر تلمود است و تفسير او با وضوح کامل نوشته شده. راشي تقريباً به هر جمله‌اي از تلمود مي‌پردازد و واژگان دشوار را شرح مي‌دهد و هر موضوعي را با افزودن نکات تکميلي و گاه پيشينة آن تشريح مي‌کند. ازاين‌رو ويژگي نادر اين تفسير، قابل فهم بودن آن، هم براي دانشمندان و هم براي افراد عادي است. بااين‌حال، تفسير او نيز بسيار موجز بوده و اين ضرب‌المثل را بر سر زبان‌ها انداخته است که: «در زمان راشي، هر قطرة دوات يک سکه طلا مي‌ارزيد!» (سالتز، 1393، ص110)؛ 
    3. آثار موسوم به «توسافوت» (ضمائم). مجموعة توسافوت اثري جمعي است که دانشمندان فرانسه و آلمان در طي دو قرن دوازدهم و سيزدهم آفريده‌اند و در واقع، اضافات و ضمائمي براي تفسير راشي هستند که با هدف تکميل کار او نوشته شدند (کهن، 1350، ص22)؛
    4. کتاب بِت هَبِحيرا، نوشتة ربي شلومو‌بن‌مِنَحِم، معروف به همِئيري. غير از تفاسير پيشين، آثار ديگري در منطق اشکنازي‌ها پديد آمد که برخي از آنها، در واقع جمع دو سبک سفاردي و اشکنازي و راه ميانه‌اي بين آن دو به‌شمار مي‌آيند. کتاب بِت هَبِحيرا، نوشتة ربي شلومو‌بن‌مِنَحِم، معروف به همِئيري، عالي‌ترين دستاورد اين سبک است؛
    5. تفسير تلمود، نوشتة مئير اهل لوبلين. اين اثر تفسيري جامع است که تا حد زيادي شرح و توضيح موضوع‌هاي دشوار در تلمود و توسافوت (ضمائم) است. روش مئير ساده بوده و تفسيرش به‌راحتي قابل فهم است؛
    6. تفسير تلمود، نوشتة ربي سليمان (شِلومو) لوريا، معروف به مَهارشال. اين تفسير روشي کاملاً متفاوت دارد؛ تفسيرهايش معمولاً بسيار کوتاه است و درباة مسائل مختلف متنوعي که احکام مبهمي را مطرح مي‌سازند، بحث مي‌کند؛
    7. تفسير حيدوش اَگادُوت و هَلاخوت (داستان‌هاي بلند دربارة آگادا و هلاخا)، اثر ربي شِموئِل اليعزار اِدِلز، معروف به مهارشا. اين اثر مهم‌ترين و مؤثرترين تفسير در ميان آخرين تفسيرهاي تلمود به‌شمار مي‌آيد و علاوه بر هلاخا به عنصر آگادايي در تلمود هم پرداخته است.
    استفاده از اين تفاسير مي‌تواند به‌ميزان زيادي به پژوهشگران کمک کند که بتوانند با هلاخاهاي يهودي موجود در تلمود و فهم بهتر آنها آشنا شوند.
    3ـ2. باريتا
    هرچند تلمود، که شامل ميشنا و گمارا مي‌شود، از جايگاهي رفيع در ميان منابع يهودي برخوردار است، اما اگر تنها از ميشنا و گمارا استفاده شود، امکان نخواهد داشت که بتوان به‌صورت جامع و صحيح از تعاليم يهودي آگاهي يافت؛ زيرا تلمود تنها قسمتي از ادبيات تلمودي است (کهن، 1350، ص2). باريتا (بِرَيتوت) معروف به آموزه‌هاي بيروني، به هلاخاهاي مجزّا و نوشته‌هاي دربردارندة موضوع‌هاي تنائيمي خارج از ميشنا گفته مي‌شود که در ميشنا مورد بحث قرار نگرفته بودند (سالتز، 1393، ص72؛ کهن، 1350، ص21). ميشنا که عمداً به‌صورت فشرده نوشته شده بود، کل قانون شفاهي را دربر مي‌گرفت؛ اما بخش‌ها و جزئياتي از آن قوانين در ميشنا آورده نشده بود که بعدها در قالب توضيحات اضافي، روشنگري‌ها و احکام، و با نام «باريتا» و اغلب به‌صورت فهرستي از تعاليم يک حکيم، گردآوري شد. بنابراين، مطالب باريتا بخش ديگري از سنت‌هاي شفاهي باستاني قوانين ديني يهود است که در ميشنا گنجانده نشده بودند؛ اما آمورئيم آنها را مطرح کرده است (https://www.britannica.com/topic/human-body-systems-2237111). مجموعه‌هاي باريتا چون خارج از ميشنا هستند و گاهى ديدگاهى مخالف با آن دارند، اعتبار منابع رسمي همچون کتاب مقدس و تلمود را ندارند. بخشي از مطالب باريتايي به‌صورت جداگانه در سراسر تلمود فلسطيني و اغلب با کلمات مقدماتي مانند «آموزش داده شد» يا «خاخام تعليم داد» قابل تشخيص‌اند. بحث اغلب با نقل يک باريتا که به ‌ظاهر نظر ديگري دربارة حکم مورد بحث دارد، آغاز مي‌شود و هوشمندي و زيرکي فراواني براي هماهنگ ساختن آن دو نظر به‌کار مي‌رود (کهن، 1350، ص21). بخش ديگري از باريتا نيز در مجموعه‌هايي مستقل جمع‌آوري شده‌اند که شناخته‌شده‌ترين آنها ميدراش‌هاي هلاخايي و توسفتا نام دارد. 
    الف) ميدراش‌هاي هلاخايي (ميدراشه هلاخا): اين مجموعه متعلق به ربي نِحِميا از شاگردان ربي عَقيوا و حاوي شرح و توضيحات تنّاها بر چهار سفر از اسفار پنج‌گانه (خروج، لاويان، اعداد و تثنيه) است که عمدتاً در پي استنتاج هلاخا از تورات و گاه دربردارندة آگادا است. ميدراشه هلاخا (تفسيرهاي هلاخايي) رابطة بين قوانين شفاهي و کتبي را تبيين مي‌کند (سالتز، 1393، ص72). معروف‌ترين اين ميدراش‌ها عبارت‌اند از: «مِخيلتا» از ربّى ايشماعل‌بن‌اليشاع بر سفر خروج؛ «سيفرا» بر سفر لاويان؛ «سيفره» بر سفر اعداد و «سيفره» بر سفر تثنيه. اين ميدراش‌ها عمدتاً در قرن دوم و سوم ميلادى، هم‌زمان با ميشنا، نوشته شده‌اند؛
    ب) توسفتا (در لغت به‌ معناي «اضافي»، «ضميمه» و «متمم»): توسفتا مجموعه‌اي از باريتاهاي تنّائيم است که عالمان عصر ميشنا آنها را در قالب شرح و توضيح ميشنا نوشته‌اند. توسفتا از نظر شکل و محتوا با ميشنا مشابهت دارد و هر رسالة ميشنا يک رسالة مشابه در توسفتا نيز دارد (به‌جز استثناهايي اندک)؛ اما حجم آن تقريباً چهار برابر ميشناست و گاه موضوعات جديدي غير از موضوعات ميشنا را مورد بحث قرار مي‌دهد. توسفتا اکثراً حاوي مطالب اثباتيه‌اي است که از ميشنا حذف شده‌اند (کهن، 1350، ص20). اين منبع مانند ميشنا در اصل يک مجموعة هلاخايى است و مطالب آگادايى آن اندک است. درباره نويسندگان، زمان دقيق تدوين و ابعاد ديگر آن نيز اختلافاتي وجود دارد.
    4ـ2. شروح، مجموعه‌هاي فتاوا و قانون‌نامه‌ها
    با کامل شدن تلمود، دورة جديدي از خلق آثار مکتوب فقه يهودي آغاز شد و علاوه بر تدوين شروح و حواشي تلمود ـ که پيش از اين بدان‌ها اشاره گشت ـ مجموعه‌هايي از فتاواي عالمان يهودي نيز جمع‌آوري و عرضه شد. عالمان يهودي و متخصصان هلاخا در مواجهه با استفتا و پرسش‌هاي شرعي يهوديان، پاسخ‌هايي مي‌دادند که بعضي از آنها در شکل مجموعه‌هاي فتاوا (شِئِلوت او ـ تشووت) عرضه شد. اين فتاوا تقريباً شامل سيصد هزار حکم مي‌شوند (سليماني، 1384، ص56). همچنين آثاري مشتمل بر قوانين برگرفته از احکام مذکور در منابع يادشده به‌وجود آمد که «قانون‌نامه» ناميده شد. به چند نمونة مهم از اين آثار اشاره مي‌شود:
    1ـ4ـ2. آثار دورة گائونى
    گائون‌ها نخستين عالمانى بودند که به شرح قوانين و احکام تلمود پرداختند و نتايج مباحثات خود را دربارة مطالب تلمود در ترتيبى منطقى مدون ساختند. سِفِر هشئيلوت، اثر راواحاى گائون، از نخستين آثارى است که در نيمة نخست قرن هشتم با همين رويکرد توليد شده است. قديمي‌ترين نمونة کلاسيک «کتاب‌هاى هلاخوت» کتابي به ‌نام «هلاخوت پسوقوت» است که توسط يهوداى‌بن‌نحمان نوشته شد. اثرى ديگر به ‌نام «هلاخوت گدولوت» نيز در اوايل سدة نهم توسط ربّى شمعون قايرا و با رويکرد تنظيم موضوعى احکام شريعت يهودى و اتخاذ رأى پديد آمد (فلدمن، 1384، ص94؛ مکارم شيرازي، 1385، ج1، ص606).
    2ـ4ـ2. الفاسي
    در دورة ريشونيم، مهم‌ترين آثار در زمينة قانون‌نامه‌نويسي در شريعت يهودي توليد شد که قانون‌نامة ‌اسحاق اهل فاس (واقع در شمال آفريقا)، معروف به «الفاسى»، از ماندگارترين آنهاست. در اين اثر با تبعيت از فصل‌بندى تلمود، نظرات منتهي به رأى شرعى عالمان يهودي مطرح ارائه شده است (فلدمن، 1384، ص95؛ مکارم شيرازي، 1385، ج1، ص607).
    3ـ4ـ2. راشي و توسافوت
    شرح تلمود سليمان‌بن‌اسحاق، معروف به راشى، که در قرن يازدهم ميلادى نگاشته شد، مورد اقبال فروان قرار گرفت و اهميت بسياري پيدا کرد. توضيحات راشي که با تسلط همه‌جانبة او بر تمام نوشته‌هاى تلمودى به شيوه‌اي رسا بيان شده بود، مبنايي براي شرح عظيم تلمود شد. او در اثر خود، ماهيت استدلال‌هاى تلمودى و کارايى آنها را نشان مي‌دهد. اثر او رازگشاى خوبي براي عبارات تلمود بود و از همان زمان به متن درسى تبديل شد. بعد از رواج راشى، عالمان فرانسوى و آلمانى تحت تأثير اين اثر، مجموعه‌اي عظيم از شرح‌هاى تلمود بابلى را پديد آوردند. اين مجموعه «توسافوت» (ضمايم) نام گرفت و در کنار متن گمارا (تفسير ميشنا) در تلمود به‌چاپ رسيد. توسافوت اثري فراتر از يک شرح صرف بود. ربنوتام (ربّى يعقوب‌بن‌ميئر، اهل رومرو و نوة راشى) را مي‌توان آغازگر توسافوت دانست (فلدمن، 1384، ص96؛ مکارم شيرازي، 1385، ج1، ص607).
    4ـ4ـ2. ميشنه تورا
    هم‌زمان با شرح و تفسير تلمود، موسى‌بن‌ميمون، معروف به «رامبام» (1135ـ1204م)، کوشيد تا خلأ وجود قانون‌نامه‌اى دقيق و نظام‌مند را با تدوين کتابي جامع و معتبر در اين زمينه پر کند. او توانست با تدوين کتاب ميشنه تورا در اين زمينه، بزرگ‌ترين اثر هلاخايى را توليد کند. ميشنه تورا به‌ معناي تورات دوم بوده و ازاين‌رو چنين عنواني بر آن نهاده شده است. به‌گفتة او در مقدمة کتاب، «اگر کسى شريعت مکتوب و سپس اين کتاب را بخواند، همة شريعت شفاهى را خواهد آموخت و نيازى به رجوع به کتاب ديگر ندارد». اين کتاب که به‌عنوان يک راهنماى کوتاه، کامل و کاربردى، همة شريعت تلمودى را دربردارد، داراي ساختارى منظم در چهارده بخش اصلى است و رجوع به مطالب مختلف آن بسيار آسان است. برخي از عالمان در عصر ابن‌ميمون يا بعد از او تلاش کردند تا کاستى‌هاى کتاب وي در زمينة منابع و ارجاعات، ايرادات ابن‌داوود، ديدگاه‌هاى عالمان فرانسوى آلمانى و مانند آن را برطرف کنند و علاوه بر آن، شروح، اضافات و تکمله‌هاى متعددي بر آن زده شد. ميشنه تورا همچنان يکي از مهم‌ترين منابع فقهي و قانوني يهودي به‌شمار مي‌آيد (فلدمن، 1384، ص98ـ100؛ مکارم شيرازي، 1385، ج1، ص608).
    5ـ4ـ2. قانون‌نامة آشري
    در قرن سيزدهم، عالمي يهودي به ‌نام ربّي‌آشر‌بن‌يحيئل (1250ـ1327م)، معروف به «آشرى» يا «رُش» و مقيم اسپانيا، هلاخوت تلمود را به‌شيوة الفاسى تلخيص کرد و در آن، انديشه‌هاى عالمان بزرگ بعدى مانند ابن‌ميمون و توسافوت‌نويسان را نيز مورد توجه قرار داد. اثر وى به‌سبب داشتن ويژگى‌هاى آموزشى به‌سرعت مورد اقبال قرار گرفت و به يکي از قانون‌نامه‌هاى مهم تبديل شد (فلدمن، 1384، ص100ـ101؛ مکارم شيرازي، 1385، ج1، ص609).
    6ـ4ـ2. ارباعا طوريم
    از زمان ابن‌ميمون، هم‌زمان با گسترش مطالعات در باب شريعت، اختلاف ديدگاه‌ها به مباحث زيادي راه يافت و تدوين کتابى براي صادر کردن رأى قاطع در مسائل جديد، ضروري شد؛ ازاين‌رو يعقوب‌بن‌آشر فرزند آشرى با الگوگيري از ميشنه تورا، کتابي به ‌نام ارباعا طوريم (معروف به طور) تدوين کرد که به مهم‌ترين قانون‌نامه پس از کتاب ابن‌ميمون مبدل شد. اين کتاب تا تدوين شولحان عاروخ در دو قرن بعد، کتاب مرجع در شريعت يهودى به‌شمار مي‌آمد. نام «ارباعا طوريم» از آيات کتاب مقدس (خروج 28: 17) اتخاذ شده و به‌معناى «چهار رديف» است که به تقسيم کتاب به چهار بخش يا رديف اشاره دارد. در رديف اولِ اين کتاب، يعني «اورح حييم» (طريق زندگى) به قوانين اعياد، روز شنبه، دعاهاى روزانه و مانند آن پرداخته شده است. رديف دوم، يعني «يوره دعا»، مشتمل بر مسائل مربوط به غذاهاى حرام و حلال و نيز نذرها و مقررات طهارت است. رديف سوم، «اِوِن هاعَزِر»، دربردارندة مسائل مربوط به روابط جنسى، ازدواج، طلاق و مانند آن است. در رديف چهارم، «حوشن هميشپاط» مباحث مربوط به قوانين مدنى و جزايى، مالکيت، ارث و غيره مطرح شده است. کتاب طور در همان زمان حيات مؤلف جايگاه خود را به‌عنوان قانون‌نامة معيار پيدا کرد و جانشين بسيارى از آثار ديگر شد. آثار بعدى نيز ساختار و شيوة چينش مطالب خود را بر اساس ترتيب مطالب طور تنظيم کردند (فلدمن، 1384، ص103ـ106؛ مکارم شيرازي، 1385، ج1، ص609).
    7ـ4ـ2. شولحان عاروخ
    با پديد آمدن عرف‌هاى جديد و کاهش نيروى سنت به ‌سبب اخراج يهوديان از اسپانيا و پرتغال در اواخر سدة پانزدهم و پراکندگى آنان در سرزمين‌هايى مانند ترکيه، هلند، آسياى صغير و فلسطين، نياز به تدبيري جدي براي استوار ساختن نظام شرعى يهود پيدا شد. در اين راستا، عالم و عارف بزرگ يهودى به ‌نام يوسف قارو (جوزف کارو) پس از بيست سال بررسى و مطالعة دقيق عبارات طور، کتاب بيت يوسف را به رشتة تحرير درآورد. او سپس با صرف دوازده سال ديگر و استفاده از دستاوردهاي الفاسى، ابن‌ميمون و آشرى، بيت يوسف را بازنگرى و خلاصه کرد. حاصل اين تلاش، کتابي به ‌نام شولحان عاروخ به‌معناى «سفرة مرتب» در سال 1564م شد که با وجود مواجه شدن با انتقادهايي از سوي سليمان‌بن‌لوريا و ديگران با ادعاي دور شدن آن از تلمود و وجود کاستي‌هايي در آن در زمينة اعمال و آداب اشکنازى‌ها (يهوديان لهستانى ـ آلمانى)، به‌عنوان اثرى مهم در شريعت يهودى ماندگار شد. موسى ايسرلس اهل لهستان با تدوين کتابى به ‌نام مپّا (روميزى) و سليمان‌بن‌لوريا با نگارش قانون‌نامه‌اي ديگر کوشيدند تا نواقص يادشده را جبران کنند. شولحان عاروخ تنها به احکام شرعي ثابت مي‌پردازد و به تلمود کوچک شهرت يافته است. اين کتاب مجموعه‌اي مختصر از قوانين شرعي يهود است که مي‌توان از آن به توضيح‌المسائل يا آيين‌نامة مذهبي يهوديان تعبير کرد (فلدمن، 1384، ص106ـ108؛ مکارم شيرازي، 1385، ج1، ص609).
    8ـ4ـ2. آثار پس از شولحان عاروخ
    پس از انتشار شولحان عاروخ دورة جديدى آغاز شد و عالمان يهودي آن دوران ملقب به اَحرونيم (مراجع متأخر)، ضمن پذيرش اين کتاب به‌عنوان کتاب معيار، به شرح و تفسير آن اهتمام ورزيدند. سيفته کوهن اثر ربّى شبتاى‌بن‌مئير هکوهن و طوره زاهاو اثر داوود‌بن‌سموئيل هلوى از مهم‌ترين اين آثار هستند که مقبوليت لازم را در جامعة ديني کسب کردند و در نهايت در حاشية شولحان عاروخ به‌چاپ رسيدند. کتاب راهنمايي مشتمل بر قوانين روزانه براى مردم عادى نيز با عنوان قيصور (خلاصه) شولحان عاروخ توسط ربّى سليمان کنز فريد تدوين شد (فلدمن، 1384، ص108؛ مکارم شيرازي، 1385، ج1، ص610). 
    نتيجه‌گيري
    با مروري بر آنچه دربارة منابع مکتوب فقه يهود گفته شد، مي‌توان به جايگاه و اهميت اين منابع در تدوين و تفسير احکام و قوانين ديني يهوديان پي برد. کتاب مقدس يهوديان، به‌ويژه بخش تورات آن، به‌عنوان نخستين و مهم‌ترين منبع مکتوب فقه و شريعت يهودي، نقشي بنيادين در تعيين احکام ديني و اخلاقي ايفا مي‌کند. تورات، نه‌تنها به‌عنوان منبع اصلي احکام شرعي، بلکه به‌عنوان مرجعي براي تفسير و تحليل مسائل اخلاقي و اجتماعي نيز مورد استفاده قرار مي‌گيرد. اين منبع به ‌دليل قدمت و اهميت تاريخي خود، همچنان يکي از منابع اصلي و معتبر در فقه يهودي و فصل‌الخطابي در بحث‌ها شمرده مي‌شود. تلمود نيز با دو بخش ميشنا و گمارا، که به‌عنوان مجموعة بسيطي از سنت‌هاي شفاهي جايگاهي ويژه‌ در فقه يهود دارد و با ارائة شروح و تفسيرهاي دقيق از ميشنا، به تکميل و بسط احکام ديني کمک مي‌کند، منبعي معتبر براي تحقيق و مطالعه در حوزة فقه يهودي به‌شمار مي‌آيد. تحليل تطبيقي ميان تلمود بابلي و فلسطيني نيز نشان مي‌دهد که تلمود بابلي به ‌دليل دقت و جامعيت بيشتر، همواره مورد توجه بيشتر عالمان يهودي قرار گرفته است. باريتاها به‌عنوان مکمل تلمود شمول بيشتري به فقه يهود مي‌بخشند. باريتاها که به‌صورت جداگانه از ميشنا و تلمود جمع‌آوري شده‌اند، اطلاعات و تفاسير بيشتري را فراهم مي‌کنند که براي فهم جامع‌تر احکام ديني ضروري‌اند و در اين ميان، ميدراش‌هاي هلاخايي و توسفتا از جمله مهم‌ترين باريتاها هستند که نقش بيشتري در تبيين و تفسير احکام فقهي دارند. مجموعه‌هاي فتاوا و قانون‌نامه‌ها نيز که به‌طور جامع و نظام‌مند احکام و قوانين ديني را توضيح مي‌دهند، از جمله منابع بعدي به‌لحاظ اعتبار و اهميت براي عالمان ديني و پژوهشگران شمرده مي‌شوند.
    منابع مکتوب فقه و شريعت يهودي با تنوع و گستردگي خود، نه‌تنها در تدوين احکام ديني اهميت دارند، بلکه نقش مهمي در حفظ و انتقال سنت‌ها و فرهنگ يهودي ايفا مي‌کنند. اين منابع به‌عنوان اسناد تاريخي و ديني، براي پژوهشگران و عالمان ديني ارزشمند و انکارناپذيند. منابع فقهي يهودي به‌ دليل ارتباط نزديک با زندگي روزمره و مسائل اجتماعي، تأثيري عميق بر جامعة يهودي دارند و همچنان در تفسير و اجراي احکام ديني به‌کار مي‌روند. تحليل مقايسه‌اي منابع فقه و شريعت يهودي نشان مي‌دهد که کتاب مقدس، به‌ويژه تورات، اصلي‌ترين و بنيادين‌ترين منبع فقه و شريعت يهودي است و بخش تورات آن، نه‌تنها شامل احکام و دستورهاي ديني است، بلکه پايه و اساس اعتقادات و اعمال ديني يهوديان را نيز تشکيل مي‌دهد و داراي اعتبار و قدسيت بسيار بالايي در ميان يهوديان است. تلمود را بايد دومين منبع مهم فقه يهودي و مکمل تورات دانست. اين منبع براي پژوهش و مطالعه در حوزة فقه يهودي منبعي بسيار معتبر و براي عالمان ديني و فقيهان يهودي مرجعي قابل اتکا شمرده مي‌شود.
    اما باريتاها، که در واقع مکمل تلمودند، به‌اندازة تلمود و کتاب مقدس از اعتبار و حجيت برخوردار نيستند؛ اما نقش مهمي در تفسير و توضيح احکام ديني دارند. باريتاها اطلاعات و تفاسير اضافي را فراهم مي‌کنند که براي فهم جامع‌تر احکام ديني ضروري‌اند. در واقع، اين منابع به‌عنوان ابزارهاي تکميلي براي تفسير و تحليل احکام ميشنا و تلمود عمل مي‌کنند و به پژوهشگران کمک مي‌کنند تا به بررسي ديدگاه‌هاي مختلف بپردازند. شروح و مجموعه‌هاي فتاوا و قانون‌نامه‌ها نيز در رتبة بعدي قرار دارند و آثار عالمان بزرگي مانند راشي، الفاسي و ابن‌ميمون نقش مهمي در تفسير و توضيح متون ديني ايفا مي‌کنند. قانون‌نامه‌ها نيز مانند ميشنه تورا و شولحان عاروخ، به ‌دليل ساختار دقيق و جامع خود، در فقه يهودي مورد توجه و قابل استنادند. اين منابع، مجموعه‌هاي فتاوا (که پاسخ‌هايي به استفتاهاي شرعي‌اند) و قانون‌نامه‌ها (که مجموعه‌هاي مدون و منظم احکام ديني‌اند)، بيشتر به‌مثابة راهنماهاي عملي براي عالمان ديني و پيروان يهودي عمل مي‌کنند. 
    در نهايت مي‌توان گفت که هريک از اين منابع نقش منحصربه‌فردي در فقه و شريعت يهودي ايفا مي‌کنند. کتاب مقدس به‌عنوان منبع اصلي و بنيادين، تلمود به‌عنوان مکمل و تفسيرکنندة احکام، باريتاها به‌عنوان منابع تکميلي، و شروح و قانون‌نامه‌ها به‌عنوان منابع تفسيري و عملياتي، همگي در کنار هم به تدوين و تفسير دقيق و جامع احکام ديني يهودي کمک مي‌کنند. هريک از آنها با توجه به زمان و مکان نگارششان، به توسعه و تبيين دقيق‌تر فقه يهودي پرداخته‌اند و همچنان به‌عنوان منابعي قابل توجه و معتبر در اين حوزه مورد استفاده قرار مي‌گيرند.
     

    References: 
    • کتاب مقدس (2002م). لندن: ایلام.
    • ابن‌شهید ثانى، حسن ‌بن ‌زین‌الدین (1390). معالم الدین و ملاذ المجتهدین. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
    • ابن‌منظور، محمد ‌بن ‌مکرم (1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر.
    • سالتز، آدین اشتاین (1393). سیری در تلمود. ترجمة باقر طالبی دارابی. قم: دانشگاه ادیان و مذاهب. 
    • توفیقی، حسین (1389). آشنایی با ادیان بزرگ. تهران: سمت. 
    • هاشمی شاهرودی، سیدمحمود (1423ق). موسوعة الفقه الإسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت. جمعی از پژوهشگران زیر نظر آیت‌الله شاهرودی. قم: مؤسسة دایرةالمعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل‌بیت.
    • زرین‌کوب، عبدالحسین (1369). در قلمرو وجدان: سیری در عقاید ادیان و اساطیر. تهران: علمی.
    • سلیمانی، حسین (1384). چشم‌انداز حقوق یهودی. در: عدالت کیفری در آیین یهود. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
    • طوسى، محمد‌ بن ‌حسن (1417ق). العدة فی اصول الفقه. قم: محمدتقی علاقبندیان‏. 
    • فلدمن، دیوید ام. (1384). ساختار حقوق یهود در عدالت کیفری یهود. در: عدالت کیفری در آیین یهود. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
    • کهن، آبراهام (1350). گنجینه‌ای از تلمود. ترجمة امیرفریدون گرگانی و امیرحسین صدری‌پور. تهران: یهودا حی.
    • مکارم شیرازی، ناصر (1385). دایرةالمعارف فقه مقارن. با همکاری جمعی از اساتید و محققان حوزة علمیة قم. قم: مدرسة الامام علی‌بن‌ابیطالب.
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله (1389). صحیفة امام. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی. 
    • موسوی خمینی، سیدروح‌الله (1426ق). الإجتهاد و التقلید. تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
    • هرتس، جوزف هرمن (2007م). خلاصة الفکر الیهودی عبر العصور. ترجمة فرید یلوز. جبیل (لبنان): دار مکتبة بیبلیون.
    • هینلز، جان راسل (1385). راهنمای ادیان زنده. ترجمة عبدالرحیم گواهی. قم: مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزة علمیة قم.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدی، محمدرضا.(1404) تحلیل و بررسی منابع مکتوب فقه و شریعت یهودی. فصلنامه معرفت ادیان، 16(3)، 65-84 https://doi.org/10.22034/marefateadyan.2025.5001528

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا اسدی."تحلیل و بررسی منابع مکتوب فقه و شریعت یهودی". فصلنامه معرفت ادیان، 16، 3، 1404، 65-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدی، محمدرضا.(1404) 'تحلیل و بررسی منابع مکتوب فقه و شریعت یهودی'، فصلنامه معرفت ادیان، 16(3), pp. 65-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدی، محمدرضا. تحلیل و بررسی منابع مکتوب فقه و شریعت یهودی. معرفت ادیان، 16, 1404؛ 16(3): 65-84