رنج قدسی و رهایی در الهیات متأخر مسیحیت

ضمیمهاندازه
5.pdf576.79 کیلو بایت

زهرا خشک‌جان / استاديار گروه علوم سياسي، دانشگاه شهيد باهنر کرمان    z.khoshkjan@uk.ac.ir
دريافت: 07/02/1397 ـ پذيرش: 30/06/1397
چکیده
این مقال درصدد است، علاوه بر واکاوی مفهوم رنج، به رابطة بین رنج و رهایی (رستگاری) در الهیات مسیحی بپردازد. تمرکز نویسنده بر سه طیف از رنج است که نه‌تنها از هم گسسته و غیرمرتبط نیستند، بلکه در ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر نیز به سر می‌برند: رنج مسیح به‌عنوان انسانی برگزیده و حتی خارق‌العاده؛ رنج انسان (معمولی) و رنج خدا.
سئوال دربارة چرایی و چگونگی تحقق رنج است و توجه به یک رویکرد تئولوژیک در الهیات مسیحیت؛ خدایی که رنج می‌کشد. پاسخ الهیات مدرن مسیحی به این سئوال که آیا خداوند (با همة قدرت و قهاریتش) می‌تواند دچار رنج شود، مثبت است و البته مي‌کوشد به پارادوکس قادر و مطلق بودن خدای یگانه (که در عین حال پدر است) و رنج کشیدنش، با طرح مفاهیمی چون تجسم، کنوسیس (Kenosis) خدای عشق و رهایی، پاسخ دهد. البته این پاسخ، شرحی توأمان است بر چرایی رنج مسیح، و البته وجه کنوتیکی و غیرفیزیکی رنج او. از این‌رو وجه کنوتیکی رنج پدر و پسر، نشان از عمق رنجی داوطلبانه، آگاهانه و عامدانه، برای رستگاری بشر دارد؛ هرچند پدر این رنج را از همان ابتدای خلقت و با حلول روح خود در بنی‌آدم به جان خریده است. روایت چرایی و چگونگی وقوع این رنج ـ که در الهیات مسیحی، رنج قدسی و الهی (sacred and divine suffering)  نام گرفته ـ با بهره‌گیری از رویکردهای متألهان متأخر مسیحیت (کاتولیک) انجام شده است که برخی از آنها مانند یورگن مولتمان، مفهوم رنج قدسی را تا بعد پراکتیکال الهیات امید و رهایی‌بخش (liberation theology) تداوم داده‌اند.
کلیدواژه‌ها: رنج قدسی، مسیحیت، هبوط (Fall)، کنوسیس، تجسم (Incarnation)، تثلیث (Trinity).
 


 

شماره مجله: 
42
شماره صفحه: 
77