معرفت ادیان، سال شانزدهم، شماره سوم، پیاپی 63، تابستان 1404، صفحات 123-140

    گسترۀ مقایسه‌ورزی در الهیات مقایسه‌ای: مقایسۀ «الهیات‌ها» یا مقایسۀ «دین‌ها»؟

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ مصطفی رستگار / دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان (گرایش الهیات مسیحی)، دانشکدة ادیان، دانشگاه ادیان و مذاهب / setayeshesabz62@gmail.com
    احمدرضا مفتاح / دانشیار گروه ادیان ابراهیمی، دانشگاه ادیان و مذاهب / meftah555@gmail.com
    مهراب صادق نیا / دانشیار گروه ادیان ابراهیمی، دانشگاه ادیان و مذاهب / sadeghniam@yahoo.com
    doi 10.22034/marefateadyan.2025.5001226
    چکیده: 
    گسترۀ محتواهای مورد مقایسه در الهیات مقایسه‌ای هنوز دچار ابهام است. پرسش این است که آیا در الهیات مقایسه‌ای، فقط «الهیات‌ها» با هم مقایسه می‌شوند یا «دین‌ها» که الهیات‌ها فقط بخشی از آنها هستند. هدف پژوهش، رفع این سردرگمی است. برای پاسخ به این پرسش، پس از معرفی رویکرد غالب به الهیات مقایسه‌ای، ابتدا چهارچوب مفهومی دو اصطلاح دین و الهیات، تاآنجاکه به این پژوهش ارتباط می‌یابد، توضیح داده می‌شود؛ سپس با تکیه بر ادبیات مکتوب و شفاهی موضوع، گسترۀ محتواهای مورد مقایسه در الهیات مقایسه‌ای مشخص‌ می‌گردد. پژوهش به این نتیجه می‌رسد که در الهیات مقایسه‌ای نیز همانند دین‌شناسی مقایسه‌ای، این «دین‌ها» هستند که مورد رجوع و مقایسه قرار می‌گیرند و آنچه الهیات مقایسه‌ای را از دین‌شناسی مقایسه‌ای متمایز می‌کند، محدود بودن محتوای مورد مقایسه به‌صرف الهیات‌ها نیست؛ بلکه هنجاری‌بودگی الهیات مقایسه‌ای و غیرهنجاری‌بودگی دین‌شناسی مقایسه‌ای است. برای سازگار کردن عنوان مضیق «الهیات» مقایسه‌ای با امر موسعی که در عمل اتفاق می‌افتد، دو راهکار وجود دارد: نخست توسعۀ معنای «الهیات»؛ دوم لحاظ معنای مصدری «اندیشیدن دربارۀ خدا و دین» برای این اصطلاح. راهکار دوم موجه‌تر می‌نماید.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Scope of Comparative Theology: Comparing "Theologies" or Comparing "Religions"?
    Abstract: 
    The scope of compared contents in comparative theology is still ambiguous. The question is whether in comparative theology, only "theologies" are compared or "religions," of which theologies are only a part. The aim of this research is to clarify this confusion. Introducing the dominant approach to comparative theology, to answer this question, first the conceptual framework of the two terms religion and theology is explained, as far as it is related to this research; then, relying on the written and oral literature on the subject, the scope of the contents compared in comparative theology is determined. The research concludes that in comparative theology, as in comparative theology, it is "religions" that are referenced and compared, and what distinguishes comparative theology from comparative theology is not the limitation of the content compared to theologies; rather, it is the normative nature of comparative theology and the non-normative nature of comparative theology. To adapt the narrow title of comparative "theology" to the broad usage that occurs in practice, there are two solutions: first, to expand the meaning of "theology"; second, to consider the infinitive meaning of "thinking about God and religion" for this term. The second solution seems more justified.
    متن کامل مقاله: 

    گسترۀ مقايسه‌ورزي در الهيات مقايسه‌اي: مقايسۀ «الهيات‌ها» يا مقايسۀ «دين‌ها»؟
     مصطفي رستگار         / دانشجوي دکتري مطالعات تطبيقي اديان (گرايش الهيات مسيحي)، دانشکدة اديان، دانشگاه اديان و مذاهب
         setayeshesabz62@gmail.com
    احمدرضا مفتاح/ دانشيار گروه اديان ابراهيمي، دانشگاه اديان و مذاهب    meftah555@gmail.com
    مهراب صادق‌نيا/ دانشيار گروه اديان ابراهيمي، دانشگاه اديان و مذاهب    sadeghnia@urd.ac.ir
    دريافت: 20/07/1403 - پذيرش: 27/11/1403
    چکيده
    گسترۀ محتواهاي مورد مقايسه در الهيات مقايسه‌اي هنوز دچار ابهام است. پرسش اين است که آيا در الهيات مقايسه‌اي، فقط «الهيات‌ها» با هم مقايسه مي‌شوند يا «دين‌ها» که الهيات‌ها فقط بخشي از آنها هستند. هدف پژوهش، رفع اين سردرگمي است. براي پاسخ به اين پرسش، پس از معرفي رويکرد غالب به الهيات مقايسه‌اي، ابتدا چهارچوب مفهومي دو اصطلاح دين و الهيات، تاآنجاکه به اين پژوهش ارتباط مي‌يابد، توضيح داده مي‌شود؛ سپس با تکيه بر ادبيات مکتوب و شفاهي موضوع، گسترۀ محتواهاي مورد مقايسه در الهيات مقايسه‌اي مشخص‌ مي‌گردد. پژوهش به اين نتيجه مي‌رسد که در الهيات مقايسه‌اي نيز همانند دين‌شناسي مقايسه‌اي، اين «دين‌ها» هستند که مورد رجوع و مقايسه قرار مي‌گيرند و آنچه الهيات مقايسه‌اي را از دين‌شناسي مقايسه‌اي متمايز مي‌کند، محدود بودن محتواي مورد مقايسه به‌صرف الهيات‌ها نيست؛ بلکه هنجاري‌بودگي الهيات مقايسه‌اي و غيرهنجاري‌بودگي دين‌شناسي مقايسه‌اي است. براي سازگار کردن عنوان مضيق «الهيات» مقايسه‌اي با امر موسعي که در عمل اتفاق مي‌افتد، دو راهکار وجود دارد: نخست توسعۀ معناي «الهيات»؛ دوم لحاظ معناي مصدري «انديشيدن دربارۀ خدا و دين» براي اين اصطلاح. راهکار دوم موجه‌تر مي‌نمايد.
    کليدواژه‌ها: الهيات مقايسه‌اي، دين‌شناسي مقايسه‌اي، هنجاري، غيرهنجاري.
     
    مقدمه
    مختصات پژوهش
    اين پژوهش با هدف کمک به شناخت دقيق‌تر دانش الهيات مقايسه‌اي انجام شده و اميد است بتواند در جهت برطرف‌سازي يکي از سردرگمي‌هاي مربوط به اين عرصه گامي بردارد و بستري براي بررسي‌هاي موشکافانه‌تر فراهم آورد. پيشينۀ مکتوبي براي اين پژوهش يافت نشد و با تحقيقي جديد از نوع بنيادي مواجهيم. داده‌هاي پژوهش از طريق مراجعه به کتابخانه‌هاي فيزيکي و مجازي و بانک‌هاي صوتي و تصويري و انجام مصاحبه و مشاهده در ميدان گردآوري شده است. 
    اين پژوهش به معناهاي تاريخي الهيات مقايسه‌اي و مباني اين دانش و بررسي رويکردهاي گوناگوني که به آن وجود دارد، وارد نمي‌شود. حوزۀ بررسي‌اش به رويکرد غالب به اين دانش، يعني رويکرد مؤمنانه يا اعترافي (confessional)، محدود است و از‌همين‌رو بر معناي جديد اين اصطلاح، يعني يادگيري بين‌ديني مرضي‌الطرفيني تمرکز دارد و معناي الهيات را در چهارچوب «ايمان در طلب فهم» درک مي‌کند («يادگيري بين‌ديني مرضي‌الطرفيني» به رويکردي در الهيات مقايسه‌اي اشاره دارد که در آن، پيروان يک سنت ديني به مطالعه و بهره‌گيري از محتواي دين ديگر مي‌پردازند. در اين فرايند، الهي‌دان از بينش‌هاي دين ديگر استفاده مي‌کند تا به تفسيرها و فهم‌هاي تازه‌اي از مفاهيم ديني خود برسد؛ به‌گونه‌اي‌که اين برداشت‌ها با رضايت يا دست‌کم عدم مخالفت پيروان دين ديگر همراه باشد. اين شرط، از تحريف يا سوءتفاهم دربارة محتواي دين مورد مطالعه جلوگيري مي‌کند و احترام به اصول و فروع آن را به‌همراه دارد). 
    ازسوي‌ديگر، پيش‌فرض پژوهش اين است که اگرچه الهيات مقايسه‌اي خاستگاهي کاتوليکي دارد، همۀ اديان و مذاهب مي‌توانند به آن وارد شوند و الهيات مقايسه‌اي خاص خود را دنبال کنند. جواز اطلاق عنوان «الهيات» بر علوم گوناگون اسلامي که مؤمنانه دنبال مي‌شوند نيز پيش‌فرض است.
    پرسشِ اصلي پژوهش اين است که در الهيات مقايسه‌اي معاصر گسترۀ موضوع تا کجا امتداد مي‌يابد و عملاً چه محتواهايي با هم مقايسه مي‌شوند. آيا فقط «الهيات‌ها» با هم مقايسه مي‌شوند؟ يا اينکه يادگيري و الهام‌گيري بين‌ديني مرضي‌الطرفيني نه‌تنها از «الهيات» دين ديگر، بلکه از همۀ «دين» ديگر صورت مي‌گيرد و در واقع اين «دين»ها هستند که مورد رجوع و مقايسه قرار مي‌گيرند؟ 
    پاسخ به پرسش اصلي مستلزم پاسخ به پرسش‌هايي فرعي است: آيا «الهيات» در الهيات مقايسه‌اي، صرفاً شامل دانش‌هايي انساني و ايمان‌پايه (دين سطح دو)، مانند کلام و فقه و تفسير است که حول محتواي زلالِ دريافتي از سوي خدا (دين سطح يک) شکل گرفته‌اند و دربارۀ آن سخن مي‌گويند؟ يا اينکه گسترۀ موسع‌تري دارد و علاوه بر آن دانش‌هاي انساني، خودِ آن محتواي زلال، مانند متن مقدس، و همچنين دين زيسته و تحقق‌يافته در جوامع بشري (دين سطح سه)، مانند مناسک و هنرهاي ديني، را نيز دربر مي‌گيرد؟ يا اينکه اصولاً معناي مصدري دارد و بر «خردورزي کردن» در باب آن محتواي زلال (دين سطح يک) دلالت مي‌کند؟ مطلق اصطلاح «دين» چطور؟ در ادبيات الهيات مقايسه‌اي، مراد از دين چيست؟ 
    در اين پژوهش، تفاوت بين دو دانش و دو اصطلاحِ الهيات مقايسه‌اي (comparative theology) و دين‌شناسي مقايسه‌اي (comparative religion) مطمح نظر است. آنچه به‌درستي از اصطلاح دين‌شناسي مقايسه‌اي متبادر مي‌شود، مقايسۀ «دين‌ها» در همۀ سطوح سه‌گانه است. هنگامي که اين اصطلاح و معنايش را در ذهن داريم و ناگهان با تعبير «الهيات» مقايسه‌اي مواجه مي‌شويم، به‌طور طبيعي تصور مي‌کنيم که در الهيات مقايسه‌اي با مقايسۀ «الهيات‌ها» (دين‌هاي سطح دو) سروکار داريم؛ اما مراجعه به ادبيات موضوع اين تصور را به‌چالش مي‌کشد و مشخص مي‌کند که در الهيات مقايسه‌اي، امر مقايسه محدود به الهيات‌ها نيست. 
    فرضيۀ اصلي پژوهش اين است که اگرچه قدر متيقن از آنچه در دانش «الهيات مقايسه‌اي» رخ مي‌دهد، مقايسۀ «الهيات‌ها» (دين‌هاي سطح دو) است، ولي در يک مطالعۀ درجۀ دوم، يعني در مقام بررسي کيفيت نفس اين دانش، محدود کردن الهيات مقايسه‌اي به مقايسۀ الهيات‌ها درست نيست. در اين دانش، مقايسه‌ورزي به دين‌هاي سطح دو محدود نمي‌شود؛ بلکه دين‌هاي سطوح يک و سه را نيز دربر مي‌گيرد. مطلق اصطلاح «دين» نيز در ادبيات الهيات مقايسه‌اي شامل سطوح سه‌گانۀ دين است.
    براي سازگار کردن عنوان مضيق «الهيات» مقايسه‌اي با محتواهاي موسعي (سطوح سه‌گانۀ دين) که در عمل مورد مقايسه قرار مي‌گيرند، دو راه وجود دارد: نخست در نظر گرفتن معنايي موسع براي واژۀ الهيات؛ به‌طوري‌که علاوه بر دين سطح دو، دين در سطوح يک و سه را نيز شامل شود؛ دوم لحاظ معناي مصدري ـ يعني انديشيدنِ مؤمنانه در باب دين ـ براي اين واژه؛ که البته در اين صورت، اين واژه صرفاً ناظر به دين مبدأ، يعني دين الهي‌دان مقايسه‌اي، خواهد بود. پژوهش حاضر راهکار دوم را ترجيح مي‌دهد.
    رويکرد غالب به الهيات مقايسه‌اي
    پيش از ورود به تحقيق، لازم است مشخص شود که رويکرد غالب به الهيات مقايسه‌اي را چه کساني نمايندگي مي‌کنند تا به آثارشان استناد شود. در اين خصوص، شايان ذکر است که مقطع دکتري الهيات مقايسه‌اي، به ‌معناي يادگيري بين‌ديني مرضي‌الطرفيني، فقط در کالج بوستون (Boston College) در امريکا ارائه مي‌شود. مقاطع کارشناسي و کارشناسي ارشد نيز فقط در دانشگاه پادربورن (Paderborn University) آلمان تدريس مي‌شود. به‌علاوه، «مرکز بين‌الملي الهيات مقايسه‌اي و مسائل اجتماعي» (International Center for Comparative Theology and Social Issues) در دانشگاه بُن (University of Bonn) آلمان، فعاليت‌هاي مهمي در اين عرصه انجام مي‌دهد. بوستون، پادربورن و بن (به‌اختصار، «بوپابُن»)، اصطلاح «الهيات مقايسه‌اي» (comparative theology) را براي يادگيري بين‌ديني مرضي‌الطرفيني به‌کار مي‌برند و رويکردشان به اين رشته، از نوع اعترافي و کاملاً شبيه يکديگر است. شايد بتوان گفت که امتياز انحصاري اين رشتۀ دانشگاهي در اختيار اين سه مرکز قرار دارد؛ زيرا فقط آنها هستند که در اين زمينه برنامه‌هاي آموزشي رسمي دارند و تنها ارائه‌دهندۀ مدرک دانشگاهي در اين رشته به‌شمار مي‌آيند (Von Stosch, 2024, p. 30).
    ديگراني هم وجود دارند که پژوهش‌هاي مشابهي انجام مي‌دهند؛ ولي نام‌هاي متفاوتي براي کارشان برگزيده‌اند؛ براي نمونه، در دانشگاه جورج‌تاون (Georgetown University)، اگرچه دانيل ماديگان (Daniel Madigan) اصطلاح «الهيات هميارانه» (co-operative theology) را ترجيح مي‌دهد، اما رويکردش با رويکرد بوپابُن همسوست. ديگران حتي اگر عنوان ديگري روي کارشان بگذارند، بوپابن اگر همسويشان ببيند، کارشان را الهيات مقايسه‌اي برمي‌شمرد (Von Stosch, 2024, p. 32).
    ازسوي‌ديگر، افراد ديگري مانند رابرت نويل (Robert C. Neville) نيز هستند که به‌رغم استفاده از عنوان «الهيات مقايسه‌اي»، رويکرد متفاوتي دارند. اين رويکردهاي متفاوت بسيار محدودند و در برخي «افراد» خلاصه مي‌شوند و هيچ «دانشگاه» يا «مؤسسه» يا «مرکز» مهمي وجود ندارد که تحت عنوان «الهيات مقايسه‌اي» کار متفاوتي انجام دهد (Von Stosch, 2024, p. 32).
    ديگر نشانۀ غلبۀ رويکرد بوپابن اين است که اغلب الهي‌دانان مقايسه‌اي الهيات‌ورزي خود را به ‌روش او انجام مي‌دهند؛ براي نمونه، در مجموعۀ سي‌وهشت‌جلدي Beiträge zur Komparativen Theologie (مشارکت در الهيات مقايسه‌اي)، همۀ نويسندگان، شامل الهي‌دان‌هاي برجسته‌اي مانند کلاوس فون استوش، کاترين کورنيل (Catherine Cornille)، ماريانه مويارت، جاشوا رالستون (Joshua Ralston)، ميشل واس ـ رابرتس (Michelle Voss-Roberts) و روث لنگر (Ruth Langer)، به رويکرد اعترافي يکساني پايبندند. در مجموعۀ ده‌جلدي Comparative Theology: Thinking across Traditions (الهيات مقايسه‌اي: انديشيدن در فراسوي سنت‌ها) نيز کتاب‌هايي ـ مانند How to Do Comparative Theology (چگونگي الهيات‌ورزي مقايسه‌اي)، حاصل همکاري کلاوس فون استوش و فرانسيس کلوني ـ وجود دارد که از رويکرد بوپابن پيروي مي‌کنند. در اين مجموعه نيز با آثار کاترين کورنيل، ماريانه مويارت، جاشوا رالستون و ميشل واس ـ رابرتس مواجهيم. اين غلبه، يک واقعيت ميداني است و مرکز معتبر ديگري وجود ندارد که تحت عنوان «الهيات مقايسه‌اي»، رويکرد متفاوتي داشته باشد (Von Stosch, 2024, p. 32).
    1. گسترة مقايسه‌ورزي در الهيات مقايسه‌اي
    1ـ1. مفهوم دين در دانش الهيات مقايسه‌اي
    براي دين، در معناي عام کلمه، سه سطح شناسايي شده است: سطح يک (محتواي زلال نازل‌شده)؛ سطح دو (محصول انديشۀ انسان دربارۀ آن محتواي زلال) و سطح سه (دين‌هاي سطوح يک و دو به‌صورت زيسته و تحقق‌يافته در جوامع بشري). پس مي‌توان دربارة سه سطح از دين سخن گفت: دين يک، دين دو و دين سه. در هر دين و مذهبي فرد يا افرادي وجود دارند که ايمان‌داران سخنشان را بي‌چون‌وچرا مي‌پذيرند.
    «اسلامِ سه» نيز عبارت است از اسلامِ زيسته و مجموعۀ کارهاي مسلمانان در طول تاريخ و آثار و نتايجي كه بر آن کارها ترتب يافته است.
    ادبيات موضوع نشان مي‌دهد که در دانش الهيات مقايسه‌اي، اصطلاح دين (religion) شامل سطوح سه‌گانۀ پيش‌گفته است. به‌علاوه، دين (religion) و سنت ديني (religious tradition) هم‌معنايند و براي نمونه، کورنيل آنها را مترادف مي‌داند (Cornille, 2023, January 21). استفادۀ الهي‌دان‌ها از دين و سنت ديني، به‌عنوان دو اصطلاح مترادف، احتمالاً بدين سبب است که آنان مايل نيستند در مظان ورود به مشاجراتي قرار گيرند که در آن، اصطلاح religion بار منفي استعماري دارد (Von Stosch, 2022, December 2).
    2ـ1. مقايسه‌ورزي بين‌ديني در الهيات مقايسه‌اي
    الهي‌دان مقايسه‌اي به عرصۀ بسيار گستردۀ يادگيري «بين‌ديني» (inter-religious) وارد مي‌شود، نه صرفاً عرصۀ مضيق يادگيري «بين‌الهياتي» (inter-theological). با مراجعه به ادبيات موضوع، روشن مي‌شود که ازيک‌سو، پژوهش‌هاي درجة دوم نه‌تنها الهيات‌ها (دين‌هاي سطح دو)، بلکه دين‌هاي سطوح يک و سه را نيز موضوع الهيات مقايسه‌اي و مورد مقايسه مي‌دانند؛ ازديگرسو، پژوهش‌هاي درجة اول نيز عملاً مقايسه‌گري را در همۀ سطوح سه‌گانۀ دين انجام داده‌اند. کورنيل پيوسته از ورود به «دين» يا «سنت ديني» ديگر سخن مي‌گويد، نه ورود به «الهيات» دين ديگر؛ براي نمونه، اظهار مي‌کند که الهيات مقايسه‌اي اعترافي فرايندي است که در آن، الهي‌دان در محدودۀ چهارچوب ديني يک سنت ديني خاص، به قلمرو دين ديگر ورود مي‌کند و به تأملات الهياتي سازنده مشغول مي‌شود (Cornille, 2019b, p. 18). «ورود نظام‌مند و سازنده به ساير اديان، به‌هيچ‌روي امتياز ويژۀ سنت مسيحي نيست» (Cornille, 2019b, p. 6).
    ازآنجاکه قدر متيقن از موضوع‌هاي مورد مقايسه در دانش الهيات مقايسه‌اي، «الهيات‌ها» (دانش‌هاي ايمان‌پايۀ انساني در باب دين/ دين‌هاي سطح دو) است، در اينجا نيازي به اثبات آن نيست. پژوهش درصدد اثبات آن است که علاوه بر قدر متيقن (دين‌هاي سطح دو) دين‌هاي سطح يک (متون مقدس) و سطح سه (مناسک و هنرهاي ديني و مانند آن) نيز مورد رجوع و مقايسه‌اند. 
    1ـ2ـ1. رجوع به متن مقدس دين ديگر
    کلوني بهترين گزينه براي الهيات مقايسه‌اي ثمربخش را «خواندن متون، به‌ويژه متون مقدس و متون الهياتي» (scriptural and theological texts) مي‌داند (Clooney, 2010, p. 58): «مي‌توانيم متوني مانند بهاگاواد گيتا (Bhagavad Gita) و اوپانيشادها (Upanishads)، رامايانا (Ramayana) و مهاباراتا (Mahabharata) را بخوانيم»؛ «مي‌توانيم [خود] منابع اوليه را بخوانيم و مي‌توانيم دربارۀ آنها نيز جزئيات بيشتري مطالعه کنيم» (Clooney, 2010, p. 5-6). کلوني در توصيف مستغرق‌شدگي الهي‌دان مقايسه‌اي در متون مقدس ساير اديان مي‌گويد: 
    شايد چنين بنمايد که بدين‌سان صاحب دنيايي از نوشتجات مقدس مي‌شويم؛ ولي نکته آن است که [در چنين حالتي] ما واقعاً «کتاب مقدس» نداريم. [...] نه يک، بلکه دو سنت سرشار ديني براي استفاده داريم؛ ولي ـ چون بيش از اندازه مي‌دانيم ـ هيچ سنت يگانه و معياري نداريم که توجهمان را جلب کند (Clooney, 2008, p. 209).
    به ‌نظر کورنيل، متون مقدس معمولاً به ‌لحاظ اصول استنباط [/ هرمنوتيک] انعطاف‌پذيرترند و درنتيجه در درون يک سنت ديني و نيز به‌صورت بين‌ديني تفاسير گوناگوني مي‌پذيرند. به همين سبب، تعجب‌آور نيست که الهيات مقايسه‌اي تمرکز اصلي‌اش را بر متون نهاده است؛ ولي اين رشته مي‌تواند هر جنبۀ ديگري از اديان را نيز پوشش دهد (Cornille, 2019b, p. 2). ماريانه مويارت نيز معتقد است که «الهيات مقايسه‌اي عموماً با مطالعۀ رفت‌وبرگشتي متون (texts)؛ يعني متون کتاب‌مقدسي (scriptural texts) که قانوني (canonized) شده‌اند و تفسيرهاي اين متون و همچنين رساله‌هاي فلسفي، الهياتي (theological) و عرفاني، آغاز مي‌شود» (Moyaert, 2018, p. 2). 
    کلاوس فون استوش توضيح مي‌دهد که در الهيات مسيحي بررسي مشروعيت مطالعۀ متون مقدس ساير اديان، به‌عنوان منابعي براي درک بهتر مسيحيت، مطالعه «در سطح ماده» (on the matter level) به‌شمار مي‌آيد (Von Stosch, 2024, p. 1)؛ براي نمونه، بررسي مشروعيت مطالعۀ قرآن براي دستيابي به درکي بهتر از عيسي مسيح، تحقيق در سطح ماده است. در اين چهارچوب، هدف آن است که روشن کنيم در قلمرو دُگم‌شناسي مسيحي، منابعي مانند قرآن چگونه مي‌توانند به درک جامع‌تري از مسيح کمک کنند. فون استوش در خصوص امکان رجوع الهي‌دان مقايسه‌اي مسلمان به عهدين و آموختن از آن مي‌گويد: «از منظر قرآن، تورات در واقع وحي خدا شمرده مي‌شود» و «بديهي به ‌نظر مي‌رسد که تورات و انجيل يا [به‌قول قرآن] "کتاب" منابعي هستند که مي‌توان از آنها آموخت» (Von Stosch, 2024, p. 1). 
    دانيل ماديگان (Madigan, 2012, p. 43-58) استدلال مي‌کند که مقايسۀ عيساي رنج‌کش و مصلوب در کتاب مقدس با عيساي قرآن چندان منطقي نيست. با وجود اين، مي‌توان رنج «کلام خدا»؛ يعني عيسي مسيح، و واکنش او به شکنجه‌دهندگان و مسخره‌کنندگانش را در کتاب مقدس در نظر گرفت و آن را با واکنش «کلام خدا»؛ يعني قرآن، به افرادي که آن را به استهزا مي‌گرفتند و تکذيب مي‌کردند، مقايسه کرد. در اينجا، شاهد رنج «کلام خدا» در دو سنت متفاوت هستيم (Von Stosch, 2024, p. 24).
    شاهدي ديگر بر رجوع مستقيم الهي‌دان‌هاي مقايسه‌اي به متون مقدس ساير اديان، وجود آثاري است که چنين الهي‌دان‌هايي در زمينۀ تفسير متون مقدس ساير اديان پديد آورده‌اند؛ مانند مجموعۀ «تفسيرهاي مسيحي بر متون مقدس غيرمسيحي» (Christian Commentaries on Non‐Christian Sacred Texts). «متن مقدسِ دينِ ديگر، به‌نوبۀخود موجب مي‌شود که هريک از نويسندگان اين مجموعه دوباره به سنت خود بازگردند و متون يا انديشه‌هايشان را در پرتو دين ديگر بازيابي يا بازتفسير کنند» (Cornille, 2019b, p. 21). دانيل شريدن (Daniel Sheridan) در تفسير مسيحي‌اش بر «نارادا سوترا» (Nārada Sūtras) در آيين هندو، متون مقدس ساير اديان را «عوامل واکنش‌افزا»يي مي‌داند که مي‌توانند ما را ياري دهند تا به فهمي تازه از سنت خود برسيم (Sheridan, 2007, p. 6-7).
    2ـ2ـ1. رجوع به مناسک دين ديگر
    متن‌محوري در الهيات مقايسه‌اي درک ما را از دين، همچنين خلاقيت الهياتي‌مان را محدود مي‌کند (Moyaert, 2018, p. 2): 
    اگر به‌عنوان الهي‌دان مقايسه‌اي به منابع متني بسنده کنيم و منابع غيرمتني را معيار مناسبي براي [خردورزي دربارة] خدا ندانيم، ممکن است موجب محدوديت توان درک خود از کُنش‌وري خدا در جهان و رفتارش با انسان‌ها شويم. روي‌آوري به شعائر مادي و مناسکي، علاوه بر منابع متني، جنبه‌هايي از امور الهي را آشکار مي‌کند که با ماندن در محدودة مطالعة متن، مخفي مي‌ماند (Moyaert, 2018, p. 3). 
    ماريانه مويارت به بررسي اين موضوع مي‌پردازد که گسترش دامنۀ الهيات مقايسه‌اي به فراتر از متون چگونه مي‌تواند خلاقيت الهياتي اين رويکرد را افزايش دهد (Moyaert, 2018, p. 3). مويارت اظهار مي‌دارد: 
    استدلالم اين است که با ايجاد گشودگي در الهيات مقايسه‌اي در قبال ساير منابع، مانند آداب و رسوم مادي و نمادين، شيوه‌هاي متفاوتي براي انديشيدن به روابطمان با خدا کشف خواهيم کرد [...] چيزي که مدنظر دارم، تکميل‌کنندگي دوسوية مقايسة متون و مقايسة مناسک است (Moyaert, 2018, p. 3).
    الهي‌دان‌ مقايسه‌اي روي زيرمجموعۀ محدودي از پديده‌هاي ديني متمرکز مي‌شود؛ يعني بر ميراث فکري سنت‌هاي خاص؛ چنان‌که در متون نوشته شده است؛ ولي «عمل» مردم دين‌دار چه؟ يعني مناسکي که به‌جا مي‌آورند؛ آثار مقدسي که گرامي مي‌دارند؛ مجسمه‌هايي که به آنها جامه مي‌پوشانند و در دسته‌ها حمل مي‌کنند؛ و مکان‌هاي زيارتي‌اي که نسل‌به‌نسل از آنها بازديد مي‌کنند. منطقي است ادعا کنيم که اينها نيز شايستۀ توجه‌اند (Moyaert, 2018, p. 11). الهي‌دان مقايسه‌اي به اين موارد توجه خواهد داشت: 1. فضاي انجام مناسک؛ 2. زمان انجام مناسک؛ 3. اشياي مورد استفاده در مناسک؛ 4. صدا و زباني که به‌کار مي‌رود و توليد مي‌شود؛ 5. نقش‌هاي مناسک‌گزاران؛  6. اعمالي که به‌جا آورده مي‌شود (Grimes, 1995, pp. 1-7).
    مقايسه‌گري در حوزۀ مناسک، گذشته از مشاهدۀ کارهايي که ديگران انجام مي‌دهند، شامل انجام دادن کارهاي آنان نيز هست. به اين ترتيب، الهي‌دان مقايسه‌اي به آموزنده‌اي فعال تبديل مي‌شود (Moyaert, 2018, p. 17). او از طريق بدنش نيز مي‌آموزد و به زواياي پنهان سنت ديگر دست مي‌يابد. نکتۀ کليدي اين است که تورات را همان‌گونه‌که دين‌آموزان يهودي مي‌خوانند، بخواند؛ با مسلمانان نماز جمعه به‌جاي آورد؛ با بودائيان مراقبۀ ذن (zazen) انجام دهد؛ و به معبد هندوها برود و در مراسم پوجا (puja) شرکت کند (Paulsell, 2012, January 25). مقايسه‌گري مناسکي مي‌تواند به‌شيوۀ جديدي براي يادگيري بين‌ديني تبديل شود؛ به‌ويژه از آن نظر که راه را بر قوۀ تخيل ديني مي‌گشايد و مي‌تواند به درون‌بيني‌هاي الهياتي خلاق بينجامد (O’Donnell, 2015, p. 182-185). «حوزۀ الهيات مقايسه‌اي، هم به دانشمنداني که متون دو سنت مختلف را با دقت و توجه به جزئيات مي‌خوانند و با هم مقايسه مي‌کنند، نياز دارد و هم به دانشمنداني که تأکيد بيشتري بر کار ميداني و دينِ زيسته دارند» (Moyaert, 2018, p. 23).
    براي نمونه، فون استوش از تجربۀ همراهي‌اش با جمعي از هم‌وطنان تُرک خود در آلمان و روزۀ يک‌روزه‌اش در ماه رمضان سخن مي‌گويد. در يک برابرسنجي خلاقانه، فون استوش لحظات افطار را با انديشۀ موجود در عشاي رباني همسو و امري جذاب و مرموز ارزيابي مي‌کند و حاوي درس‌آموزي ارزشمندي براي الهيات مقايسه‌اي مسيحي مي‌داند. او به اين نتيجۀ عملي مي‌رسد که اگر از صبح تا پيش از مراسم عشاي رباني، که قبل از ظهر انجام مي‌شود، چيزي نخورد و نياشامد، دو عنصر مقدسي که در عشا دريافت مي‌کند، معناي بيشتري براي او خواهد داشت (Von Stosch, 2024, p. 42).
    3ـ2ـ1. رجوع به آثار هنري دين ديگر
    «الهيات مقايسه‌اي» مي‌تواند در زمينۀ قالب‌هاي هنري نيز به‌کار رود (Moyaert & Geldhof, 2015). هنرمندان غالباً در فعاليت الهياتي مقايسه‌اي پيشتازند و از راه مجسمه‌سازي، نقاشي يا معماري، تصويري از واقعيت به ‌نمايش مي‌گذارند که الهام‌گيري از سنت‌هاي ديني گوناگون را نيز دربر دارد و به‌نوبۀخود مي‌تواند زمينه‌اي براي تأملات بيشتر باشد (Cornille, 2019b, p. 2). هر ديني داراي متون، آموزه‌ها، رسوم و بيان‌هاي هنري فراواني است که مي‌توانند موضوع مقايسه واقع شوند (Cornille, 2019b, p. 19). رابرت نويل نيز معتقد است که حقيقت الهياتي را مي‌توان در دنياي هنر هم جست. او در ديدگاه جهاني‌اش، به هر منبعي که شناخت بيافريند، شامل شکل‌هاي گوناگون هنري و موسيقي و نقاشي، رجوع مي‌کند (Von Stosch, 2024, p. 65).
    نويد کرماني (Kermani, 2020) در کتاب خود، Ungläubiges Staunen: Über das Christentum (شگفتي فراتر از باور: در باب مسيحيت)، که تحت عنوان Wonder Beyond Belief: On Christianity به زبان انگليسي نيز منتشر شده است، به ‌سراغ مفاهيم موجود در هنر مسيحي رفته و از جايگاه يک فرد مسلمان به تحليل آثار هنرمندان اروپايي پرداخته و در جهت ايجاد پيوند ميان سنت‌هاي مسيحي و اسلامي، تحسين بسياري را برانگيخته است. کرماني مضامين گوناگون مسيحي، مانند الوهيت، حضرت مريم، محبت، قرباني، مرگ، مرثيه‌سرايي و رستاخيز را که در اين آثار تجسم يافته‌اند، واکاوي و نحوۀ نمايش اين مضامين در مسيحيت را با انديشه‌هاي اسلامي مقايسه کرده است. «زماني که او به‌عنوان يک مسلمان شيعه توضيح مي‌دهد که چگونه مي‌تواند با يک نقاشي مسيحي خاص ارتباط برقرار کند و اين به او کمک مي‌کند تا عيسي را در اسلام بهتر درک کند، به حوزۀ الهيات مقايسه‌اي گام نهاده است» (Von Stosch, 2024, p. 76).
    3ـ1. مفهوم الهيات در الهيات مقايسه‌اي
    الهيات (theology) در لغت به ‌معناي سخن‌‌ (logos) در باب خدا (theos) است و در اصطلاح، دانشي است انساني و ايمان‌پايه که موضوعش دينِ سطح يک است. انسان بر گرد اين دينِ خالص، عقايد و اعمال و دستورها و اخلاقيات مي‌سازد و اينها روي هم، الهيات (دين سطح دو) را تشکيل مي‌دهند. پس الهيات دانشي است که دينِ سطح يک را مؤمنانه مي‌پژوهد، مي‌شناسد و مي‌شناساند؛ براي نمونه، الهيات مسيحي شامل الهيات کتاب‌مقدسي (biblical theology)، الهيات تاريخي (historical theology)، الهيات نظام‌مند (systematic theology)، و الهيات کاربردي (practical theology) است (Wiesenhütter, 2024, p. 23). در حوزۀ انديشۀ اسلامي نيز، به ‌دليل نياز به زبان مشترک در اين پژوهش، مي‌توان به‌صورت اکتشافي (heuristic) از عنوان «الهيات» براي اشاره به علوم گوناکون اسلامي ـ شامل تفسير، کلام، فقه، اصول فقه، اخلاق و عرفان‌ و بقيۀ حوزه‌هاي مطالعاتي، که ابعاد گوناگون زيست انسان و رابطۀ او با خدا و جهان را از ديدگاه اسلام مورد بررسي قرار مي‌دهند ـ بهره جست؛ براي نمونه، «مسلمانانِ آلمان تفسير و فقه و تمامي بقيۀ علوم اسلامي را الهيات مي‌دانند» (Von Stosch, 2024, April 10).
    پرسش اين است که اگر در دانش الهيات مقايسه‌اي، مقايسه‌گري الهي‌دان به «الهيات‌ها» (دين‌هاي سطح دو) محدود نيست و همۀ سطوح سه‌گانۀ دين‌ها را شامل مي‌شود، چگونه مي‌توان عنوانِ مضيق اين رشته را موجه قلمداد کرد. به ‌نظر مي‌رسد که اسم دانش «الهياتِ» مقايسه‌اي بر مسمايي که عملاً رخ مي‌دهد، منطبق نيست. به‌بيان‌روشن‌تر، آنچه به‌درستي از اصطلاح comparative religion (دين‌شناسي مقايسه‌اي) متبادر مي‌شود، مقايسۀ «دين‌ها» است. وقتي اين اصطلاح و معنايش را در ذهن داريم و ناگهان با تعبير comparative theology (الهيات مقايسه‌اي) مواجه مي‌شويم، به‌طور طبيعي تصور مي‌کنيم که در الهيات مقايسه‌اي، با مقايسۀ «الهيات‌ها» (دين‌هاي سطح دو) سروکار داريم؛ حال آنکه در اين دانش، همۀ سطوح سه‌گانۀ دين‌ها با هم مقايسه مي‌شوند. اين عدم انطباق بين اسم و مسما چگونه توضيح داده مي‌شود؟ 
    براي توضيح اين ناسازگاري بدوي، دو راه وجود دارد: اول، لحاظ معناي بسيار موسع‌تر براي واژۀ «الهيات»؛ به‌طوري‌که به دين سطح دو محدود نشود؛ بلکه سطوح اول و سوم دين را هم شامل شود؛ دوم، لحاظ معناي مصدري براي واژۀ «الهيات» در عنوان اين رشته.
    1ـ3ـ1. توسعه در معناي الهيات 
    تغيير و قبض‌وبسط در معناي «تئولوژي» بي‌سابقه نيست. واژۀ الهيات (theology) را نخستين‌بار افلاطون براي ارزيابي عقلاني و نقادانۀ اسطوره‌هاي يوناني به‌کار برد. در مسيحيت باستان، در زمان يوسبيوس قيصريه (Eusebius of Caesarea)، «الهيات» دانشي بود که به هستي مسيح و خداي مسيحيان مي‌پرداخت و به خدايان بت‌پرستان کاملاً بي‌اعتنا بود. دو دانش وجود داشت: «الهيات» (theología) که به خود خدا و بنيادي‌ترين اصول مي‌پرداخت؛ و «سياست» يا «تدبير» (oikonomía) که کارهاي خدا، به‌ويژه آمدنش به ميان انسان‌ها به‌عنوان منجي را مي‌پژوهيد. در قرون وسطي، آبلارد (Abelard) اين دو بخش را در ذيل مقولۀ الهيات با هم پيوند داد. تا اواسط قرن بيستم، «الهيات» مفهومي عمدتاً مسيحي بود و به‌طور خاص به آموزه‌هاي مبتني‌بر کتاب مقدس مي‌پرداخت؛ ولي پس از آن، آشنايي با ساير اديان نشان داد که آنها نيز داراي الهيات‌اند؛ از اديان خداپرست يهوديت و اسلام و هندوئيسم گرفته تا ادياني مانند بوديسم که در آنها هيچ خدايي (theos) در کانون توجه نيست (Auffarth et al, 2006, p. 1880).
    داعيه‌داران نام‌آشناي الهيات مقايسه‌اي (افرادي مانند فرانسيس کلوني، کاترين کورنيل، ماريانه مويارت، و کلاوس فون استوش) گواهي مي‌دهند که اصطلاح الهيات در عنوان «الهيات مقايسه‌اي»، توسعۀ مفهومي دارد و فقط شامل الهيات در معناي مضيق آن (دين سطح دو) نيست؛ بلکه همۀ دانستني‌هاي ديني (سطوح سه‌گانۀ دين) را دربر مي‌گيرد. بنابراين طرفين مقايسه مي‌تواند متون مقدس و غيرمقدس، شامل متون مناسکي و اخلاقي و سرودهاي عبادي و آموزه‌ها و شخصيت‌ها و خود آداب و مناسک و رسوم معنوي و عملي و رياضات و مراقبات و علوم گوناگون ديني و فرهنگ ديني باشد؛ مي‌تواند چهارچوب‌هاي نهادي و هنري و فرهنگ مادي و شکل‌ها و بيان‌هاي هنري، مانند شعر و موسيقي و نقاشي و مجسمه‌سازي و معماري را دربر بگيرد و گفت‌وگو با رهروان ساير اديان را نيز شامل شود و اصولاً همۀ داده‌ها و دانستني‌هاي ديني و همۀ منابع معنوي، شامل هر منبع مکاشفه و بينش‌افزايي و روشن‌نگري و درون‌بيني و حتي تاريخ دين را نيز دربر گيرد. 
    براي نمونه، کورنيل مي‌گويد: «در الهيات مقايسه‌اي، الهيات به ‌معناي موسع فهميده مي‌شود و [...] امکان تأمل دربارۀ مناسک و متون مقدس (scripture) و فرهنگ مادي (material culture) را نيز دربر مي‌گيرد» (Cornille, 2024, March 15). به‌گفتۀ کلوني، در الهيات مقايسه‌اي، دو واقعيت ـ شامل متن، تصوير، رسم عملي، آموزه يا شخصيت ـ را نزديک هم قرار مي‌دهيم تا بتوانيم آنها را بارها و بارها در کنار هم ببينيم (Clooney, 2010, p. 11). او نه‌تنها مراجعه به متن مقدس دين ديگر را روا مي‌داند، بلکه به ‌شکلي عجيب، حتي عدم موافقت با تفسيرهاي الهي‌دان‌هاي آن دين ديگر از متن مقدس خودشان را نيز جايز برمي‌شمرد و مي‌گويد: «گاهي اوقات مي‌توانيم با هم موافق نباشيم؛ دست‌کم به اين معنا که بگوييم نمي‌دانيم چرا فلان عمل را انجام مي‌دهند؛ چگونه است که برخي متون مقدس را به‌شکل خاصي درک مي‌کنند؛ و غيره» (Clooney, 2024, March 19). فون استوش نيز با اين ايده که الهي‌دان مقايسه‌اي مجاز است از منابع مختلف دين ديگر (شامل انواع الهيات‌ها، متون مقدس، مناسک، هنرها، موسيقي و...) بهره بگيرد، موافق است (Von Stosch, 2024, April 11). 
    «الهيات مقايسه‌اي» مي‌تواند در زمينۀ آداب و مناسک، اصول اخلاقي، رسوم معنوي و چهارچوب‌هاي نهادي و هنري نيز به‌کار رود. هنرمندان غالباً در فعاليت الهياتي مقايسه‌اي پيشتازند و از راه مجسمه‌سازي، نقاشي يا معماري، تصويري از واقعيت را به‌نمايش مي‌گذارند که الهام‌گيري از سنت‌هاي ديني گوناگون را نيز دربر دارد و به‌نوبۀخود مي‌تواند زمينه‌اي براي تأملات بيشتر باشد (Cornille, 2019b, p. 2). فردريکس معتقد است که در الهيات مقايسه‌اي گفت‌وگويي صورت مي‌گيرد «که در آن، متون اصيل و هنر و رسوم ديني و رياضات و مراقبات و بقيۀ جوانب سنت خودي در پرتو سنت ديگر بازتفسير مي‌شود» (Fredericks, 2010, p. xi). 
    حتي در رويکرد فرااعترافي (meta-confessional) به الهيات مقايسه‌اي نيز موضوع الهيات‌ورزي، به دين سطح دو محدود نمي‌شود. نمايندۀ مهم اين سنت، رابرت نويل، منابع بسيار گوناگوني را درهم مي‌آميزد؛ از کتاب مقدس گرفته تا فلسفۀ چيني و ايده‌هاي دائوئيستي و عناصر تفکر پويشي از فلسفۀ پويشي و غيره. ايدۀ اصلي‌اش آن است که نقش الهيات، پردازش نظريه‌اي جامع است که تا جاي ممکن، همۀ داده‌ها را دربر بگيرد؛ بي‌آنکه بين قرآن و کتاب مقدس و فلسفۀ چيني و فلسفۀ سکولار و... تمايزي بگذارد (Von Stosch, 2024, p. 65). نويل در ديدگاه جهاني خود، به هر منبعي که شناخت بيافريند (شامل شکل‌هاي گوناگون هنري و موسيقي و نقاشي) رجوع مي‌کند. براي او، نقاشي چيني به‌اندازۀ شعر اهميت دارد و انجيل و قرآن داراي وزني برابرند (Von Stosch, 2024, p. 65). 
    شايان ذکر است که آنچه باعث مي‌شود قرائت غالب نتواند کار نويل را به‌عنوان الهيات مقايسه‌اي بپذيرد، هيچ ربطي به گستردگي منابع مورد استفادۀ او ندارد؛ بلکه اين فرااعترافي بودن ـ يعني ايمان‌پايه نبودن و ريشه نداشتن کار او در يک سنت ديني خاص ـ است که موجب افتراقش مي‌شود. نويل الهيات را «فهم در طلب ايمان» مي‌داند؛ حال آنکه در قرائت غالب، الهيات «ايمان در طلب فهم» است.
    2ـ3ـ1. لحاظ معناي مصدري براي «الهيات»
    براي اثبات اينکه اصطلاح «الهيات مقايسه‌اي» به مفهوم بسيار مضيق «مقايسۀ الهيات‌ها» (مقايسۀ دين‌هاي سطح دو) فروکاستني نيست، با استناد به شواهد متعدد، اين نتيجه حاصل مي‌شود که بايد معناي موسع‌تري براي واژۀ «الهيات» در نظر گرفت؛ معنايي که دين‌هاي سطح يک، دو و سه را شامل شود؛ ولي در يک ارزيابي منصفانه، اين کار ـ يعني گنجاندن متون مقدس و آداب و رسوم و مناسک و فرهنگ و هنرِ ديني در مقولۀ «الهيات» ـ پرمؤونه به ‌نظر مي‌رسد و شايسته‌تر مي‌نمايد که براي برون‌رفت از اين مشکل، راه‌حل ديگري جست؛ راه‌حلي که باز مستند است به بيان‌هايي از نام‌آشنايان اين رشته. به ‌نظر مي‌رسد که آنان هر دو راه‌حل را مي‌پذيرند؛ هرچند چنين مي‌نمايد که راه‌حل دوم را ترجيح مي‌دهند. 
    راه‌حل دوم آن است که در اصطلاح comparative theology، واژۀ theology را نه مربوط به «مجموعه‌اي از آموزه‌ها و گزاره‌هاي خردمندانۀ ديني»، نه به ‌معناي اصطلاحي «يک نظام يا دستگاه الهياتي خاص»، و نه به ‌مفهوم «چتري که همۀ سطوح سه‌گانۀ دين را شامل مي‌شود»، بلکه به ‌معناي مصدري «انديشيدن دربارۀ خدا و دين» (theologizing) بدانيم. واژۀ theology داراي دو معناست: معناي نخست و مصدري‌اش، «انديشيدن در باب خدا و روابط بين خدا و جهان و آموزه‌هاي ديني و امور الهي» است (Guralnik, 1995) و معناي دوم و اصطلاحي‌اش عبارت است از «شکل يا نظامي خاص از اين مطالعه، چنان‌که در يک دين يا مذهب خاص ارائه مي‌شود» (Guralnik, 1995). معناي نخست بر همان کاري دلالت دارد که مي‌توانيم «الهيات‌ورزي»، «انجام الهيات» (doing theology)، يا «انجام کار الهياتي» بناميم. بنابراين مي‌توان اصطلاح comparative theology را به‌جاي «الهيات مقايسه‌اي» به «الهيات‌ورزي مقايسه‌اي» يا «الهيات‌ورزي از راه مقايسه» ترجمه کرد. ترجيح اين دو اصطلاح بر «الهيات مقايسه‌اي» به‌منظور پرهيز دادن مخاطب از اين تصور اوليه است که در اين دانش، فقط «الهيات‌ها» با هم مقايسه مي‌شوند. 
    اين تصور که در الهيات مقايسه‌اي فقط الهيات‌ها (دين‌هاي سطح دو) با هم مقايسه مي‌شوند، احتمالاً ناشي از قياسِ عنوان اين دانش با عنوان دانش «دين مقايسه‌اي» (comparative religion) است. ازآنجاکه در «دين مقايسه‌اي» (دين‌شناسي مقايسه‌اي)، دو يا چند «دين» با هم مقايسه مي‌شوند، اين تصور به ‌وجود مي‌آيد که در «الهيات مقايسه‌اي» نيز دو يا چند «الهيات» با هم مقايسه مي‌شوند؛ حال آنکه در اصطلاح «الهيات مقايسه‌اي»، اگر معناي مصدري واژۀ «الهيات» قصد شود، اين واژه فقط ناظر به الهيات «يک» دين خواهد بود: «دين مبدأ» يا «دين خودي». منشأ ترکيب‌هايي مانند «الهيات مقايسه‌اي مسيحي»، «الهيات مقايسه‌اي اسلامي» و «الهيات مقايسه‌اي يهودي» نيز همين است. در اولي، اين الهي‌دان مسيحي است که الهيات‌ورزي مي‌کند؛ يعني در باب خدا و دين مسيحي مي‌انديشد و سخن مي‌گويد؛ در دومي، اين الهي‌دان مسلمان است و در سومي الهي‌دان يهودي. پس مي‌توان اين عناوين را تغيير داد تا انديشۀ نهفته در آنها روشن‌تر شود: «الهيات‌ورزي مسيحي از راه مقايسه»، «الهيات‌ورزي اسلامي از راه مقايسه» و «الهيات‌ورزي يهودي از راه مقايسه»؛ و اگر پرسيده شود که «از راه مقايسه با چه چيز»، پاسخ آن است که در اينجا ارتکازي که در ذهن الهي‌دان‌ها رسوخ دارد، مقايسۀ دين خود با دين ديگري است.
    اين نکته مورد غفلت نيست که عنوان اصلي اين دانش، comparative theology است، نه comparative theologization يا comparative theologizing. احتمالاً ترجيح theology بر theologize بدين سبب بوده است که theologize فعلي دوپهلوست: هم معناي «الهيات‌ورزي» مي‌دهد و هم معناي «الهياتي کردن» يا «الهياتي‌سازي». فعل theologize در معاني «بيان چيزي با زبان و مفاهيم الهياتي»، «چيزي را در الهيات گنجاندن» و «انجام خردورزي الهياتي/ الهيات‌ورزي کردن» (to speculate theologically) به‌کار رفته است (Guralnik, 1995)؛ ولي زبان فارسي با اين اشتراک لفظي مواجه نيست و به‌آساني مي‌توان اين دو معنا را با همين سه اصطلاح يا اصطلاحات مشابه ديگر از هم تمييز داد.
    به‌هرحال با پذيرش توسع در معناي واژۀ «الهيات»، مي‌توان comparative theology را همچنان به «الهيات مقايسه‌اي» ترجمه کرد؛ ولي اگر چنين تصرفي را در معناي واژۀ الهيات روا نداريم و آن را دست‌کاري نابجاي موضوع‌له ارزيابي کنيم، بايد theology را به ‌معناي theologization (الهيات‌ورزي) بدانيم و براي عنوان اين رشته در زبان فارسي، اصطلاح «الهيات‌ورزي مقايسه‌اي» يا «الهيات‌ورزي از راه مقايسه» را انتخاب کنيم. با توجه به اينکه چارۀ نخست پرمؤونه به ‌نظر مي‌رسد، راهکار دوم ترجيح دارد. 
    مسئله را مي‌توان چنين طرح کرد که عنوان «الهيات مقايسه‌اي» مي‌تواند گمراه‌کننده باشد. اين عنوان ممکن است موجب اين تصور نادرست شود که در اين رشته، فقط «انديشه‌هاي الهياتي» ـ در معناي مضيقي که فقط شامل خردورزي انساني در باب امور مربوط به خداست ـ با هم مقايسه مي‌شوند. بااين‌حال، الهيات مقايسه‌اي فراتر از اين است و متون مقدس، مناسک و ساير عناصر سنت‌هاي ديني را نيز دربر مي‌گيرد. پرسش آن است که اگر بخواهيم براي گمراه‌کنندگي عنوان «الهيات مقايسه‌اي» چاره‌اي بينديشم، آيا مي‌توانيم توضيح دهيم که در اصطلاح «الهيات مقايسه‌اي»، واژۀ «الهيات» فقط به «الهيات سنت خودي» اشاره دارد؟ آيا مي‌توانيم بگوييم که اصطلاح «الهيات مقايسه‌اي» به ‌معناي «الهيات‌ورزي در سنت خودي از راه مقايسه با همۀ عناصر سنت ديگر» است؟ آيا مي‌توانيم بگوييم که در «الهيات مقايسه‌اي»، ما به کمک مقايسه، به الهيات‌ورزي (theologizing) در سنت خودي مي‌پردازيم؟
    کاترين کورنيل پيشنهادهاي سه‌گانۀ فوق را «عالي» ارزيابي مي‌کند و معتقد است که «اين راهِ خوبي براي بيان ماهيت هنجاري و اعترافي الهيات مقايسه‌اي و براي استفاده از اين اصطلاح است» (Cornille, 2024, April 11). کلاوس فون استوش نيز موافقتش را ابراز مي‌کند و مي‌افزايد: «به ‌خاطر داشته باشيد که الهيات مسيحي شامل انديشه در باب مناسک يا شريعت يا تفسير نيز هست» (Von Stosch, 2024, April 10). دانيل ماديگان مي‌نويسد: «به ‌نظرم پيشنهادهايي که در سه پرسش بند پاياني خود داده‌ايد، بسيار خوب و مفيد هستند» (Madigan, 2024, April 11). اما روث لنگر توضيح مي‌دهد که «راه‌هاي زيادي براي انجام الهيات مقايسه‌اي وجود دارد. پس وظيفۀ الهي‌دان است که روش و مقصود خود را روشن کند» (Langer, 2024, April 10). 
    ازسوي‌ديگر، بررسي محتواي کتاب Comparative Theology: Deep Learning Across Religious Borders، اثر فرانسيس کلوني، نشان مي‌دهد که کلوني نيز اين قرائت از عنوان اين رشته را کاملاً پذيرفته است. او در جاي‌جاي کتابش (Clooney, 2010, p. 3-4, 23, 53, 54, 57, 69 & 87)، به‌جاي آنکه دربارة مقايسۀ الهيات‌ها (comparing theologies) صحبت کند، دربارة «انجام الهيات به‌صورت مقايسه‌اي» (doing theology comparatively)، «الهيات‌ورزي» (theologizing)، «الهيات‌ورزي مقايسه‌اي» (comparative theologizing) و «مقايسۀ الهياتي» (theological comparing) سخن مي‌گويد. 
    براي نمونه، کلوني معتقد است که «انجام الهيات به‌صورت مقايسه‌اي (doing theology comparatively)، در شرايطي که [بين دو سنت مورد مقايسه] دگرساني آشکارتر و عميق‌تري احساس شود، نه‌تنها کم‌فايده نخواهد بود، بلکه حتي ثمربخشي بيشتري هم خواهد داشت» (Clooney, 2010, p. 3-4). همچنين، او بخش دوم کتابش را «الهيات‌ورزي مقايسه‌اي» / «انجام الهيات مقايسه‌اي» (Doing Theology Comparatively) نام نهاده است (Clooney, 2010, p. 54). به‌علاوه، کلوني اظهار مي‌کند: «در الهيات مقايسه‌اي، جنبۀ الهيات ما را به ژرفاي عالم تعهد، ايمان و مواجهه با خدا مي‌کشاند» (Clooney, 2010, p. 57). در واقع، کلوني با گره زدن واژۀ «الهيات» در اصطلاح «الهيات مقايسه‌اي» به عمق ايمان و تعهد مسيحي‌اش، ترديدي باقي نمي‌گذارد که منظورش از «الهيات» در «الهيات مقايسه‌اي» چيزي جز الهيات مسيحي نيست و درنتيجه، واژۀ الهيات در اين عنوان فقط ناظر به الهيات دين خودي يا مبدأ است.
    2. وجه تمايز الهيات مقايسه‌اي و دين‌شناسي مقايسه‌اي
    اکنون که مشخص شد در الهيات مقايسه‌اي نيز، همانند دين‌شناسي مقايسه‌اي، همۀ دانستني‌هاي دو دين است که با هم مقايسه مي‌شوند، سزاوار است پرسيده شود: پس فرق الهيات مقايسه‌اي با دين‌شناسي مقايسه‌اي چيست؟ در پاسخ بايد گفت: فرق اين دو در آن نيست که دين‌شناسي مقايسه‌اي «دين‌ها» را با هم مقايسه مي‌کند، ولي الهيات مقايسه‌اي به مقايسۀ «الهيات‌ها» به ‌معناي خاص (دين شمارۀ دو) مي‌پردازد. چنان‌که گذشت، الهيات مقايسه‌اي نيز «دين‌ها» (دين‌هاي يک و دو و سه) را مقايسه مي‌کند. تفاوت در جاي ديگر است. 
    دين‌شناسي مقايسه‌اي بر مقايسۀ «علمي و بي‌طرفانه» متمرکز است؛ هنجاري (normative) نيست و مي‌کوشد از تأثيرگذاري باورها و تعلقات ديني پژوهشگر بر تحقيق جلوگيري کند. پژوهشگر ايمان و تعلقات ديني‌اش را به‌طور موقت يا دائم کنار مي‌گذارد و ـ دست‌کم برحسب ادعا ـ با بي‌طرفي کامل به مطالعه و مقايسۀ دين‌ها مي‌پردازد. او موظف است هويت و انگيزۀ ديني شخصي خود را شناسايي کند و تا جاي ممکن، اثر آن را بر فرايند مقايسه و نتيجه‌گيري به کمترين حد برساند. در اين رشته، اعتراف به تعلقات ديني مشکلي روش‌شناختي به‌شمار مي‌آيد و انتخاب موضوعات، عمدتاً بر اساس تمايلات ذهني و به‌اميد ثمرۀ فکري انجام مي‌شود. انگيزۀ پژوهشگر، کنجکاوي و ميل به درک عميق‌تر پديده‌هاي ديني، متون، آموزه‌ها و رسوم ديني خاص از طريق مطالعۀ شباهت‌ها و تفاوت‌هاي بين دو يا چند سنت ديني است. او مي‌خواهد ماهيت و کارکرد اديان را بهتر بشناسد؛ هدفش توضيح پديده‌هاي ديني و مقايسۀ آنها براي تعيين ميزان شباهت يا تفاوتشان با همديگر است؛ به تحليل علمي طرفين مقايسه و غربالگري شباهت‌ها و تفاوت‌هايشان مي‌پردازد و از اين رهگذر، به ماهيت طرفين دست مي‌يابد.
    در مقابل، الهيات مقايسه‌اي صرفاً از روي کنجکاوي فکري و تنها به‌واسطۀ ميل به شناخت عميق‌تر انجام نمي‌شود؛ بلکه به‌واقع عطشي است براي دستيابي به حقيقت ديني يا غايي و محتواي معنوي. الهيات مقايسه‌اي «الهيات» است؛ تلاشي مؤمنانه در طلب فهم است؛ ريشه در يک سنت ديني خاص دارد؛ ولي از آن پايۀ ايماني فرا مي‌رود و آموختن از سنت يا سنت‌هاي ديني ديگر را نيز پي مي‌جويد. هدفش فقط توضيح پديده‌هاي ديني نيست؛ بلکه پيش از آن، تعميق و پيشبرد حقيقت ديني و پُربارسازي خويش‌فهمي ديني يک سنت ديني خاص و فرونشاني تشنگي معنوي و متحول‌سازي پويندگان راه آن دين را مطمح نظر دارد. الهيات مقايسه‌اي دغدغه‌هاي الهياتي ريشه‌دار در سنت خودي را با مطالعۀ عميق سنت ديگري ترکيب مي‌کند و به بينش‌هاي تازۀ الهياتي دست مي‌يابد؛ بينش‌هايي که وامدار سنت يا سنت‌هاي تازه‌شناخته‌شده و نيز سنتِ خود الهي‌دان است. 
    الهي‌دان مقايسه‌اي فقط موضوعاتي را براي مقايسه انتخاب مي‌کند که براي شخص خودش به‌عنوان يک فرد ايمان‌دار يا براي باهمستان ديني‌اي که بدان تعلق دارد، معناي ژرف معنوي يا ديني داشته باشد. در الهيات مقايسه‌اي، «ايمان» عاملي ضروري و آشکار است. الهيات مقايسه‌اي، مؤمنانه دنبال مي‌شود و از منظر يک سنت ديني خاص و در بطن يک باهمستان ديني خاص انجام مي‌پذيرد. بنابراين الهيات مقايسه‌اي به‌وضوح رشته‌اي هنجاري است که در آن، اعتراف به پايبندي هنجاري نه‌تنها مشکل‌ساز نيست، بلکه به ذات پروژه تعلق دارد. وجه تمايز بين الهيات مقايسه‌اي و دين‌شناسي مقايسه‌اي، در نهايت همين مسئلۀ هنجاري بودن و غيرهنجاري بودن است؛ نه اينکه در الهيات مقايسه‌اي «الهيات‌ها» مقايسه مي‌شوند و در دين‌شناسي مقايسه‌اي «دين‌ها». 
    کورنيل در مقالة «الهيات مقايسه‌اي: بيش از مقايسۀ الهيات‌ها»، الهيات مقايسه‌اي را فراتر از دين‌شناسي مقايسه‌اي مي‌داند؛ بدين معنا که اين دو دانش تا مرز خاصي با هم اشتراک دارند و سپس الهيات مقايسه‌اي دين‌شناسي مقايسه‌اي را پشت سر مي‌گذارد و در مسير جديد و خاص خودش به جلو مي‌رود. به‌بيان‌ديگر، الهيات مقايسه‌اي از آنجا آغاز مي‌شود که دين‌شناسي مقايسه‌اي پايان مي‌يابد: 
    اگرچه الهيات مقايسه‌اي به‌طور کامل در دين‌شناسي مقايسه‌اي ريشه دارد، ولي نمي‌توان آن را به مطالعه و مقايسۀ علمي اديان تقليل داد. «بيش بودنِ» الهيات مقايسه‌اي، در انگيزه، روش و هدف آن نمايان مي‌شود. در الهيات مقايسه‌اي، انگيزه صرفاً کنجکاوي فکري و ميل به شناخت عميق‌تر نيست؛ بلکه عطشي است براي دستيابي به حقيقت ديني (Cornille, 2019a, p. 18-19).
    بنابراين الهيات مقايسه‌اي چيزي «بيش از» صِرف مقايسۀ نظام‌هاي الهياتي است. الهيات مقايسه‌اي نه‌تنها به نظام‌هاي متني، الهياتي، اعتقادي يا فلسفي محدود نمي‌شود، بلکه مي‌خواهد چيزي «بيش از» ممارست شناختي (ورزش فکري) (cognitive exercise) باشد (Cornille, 2019a, p. 2). درحالي‌که دين‌شناسي مقايسه‌اي به درک عميق‌تر ماهيت دين يا فهم انديشه‌ها يا پديده‌هاي خاص ديني گرايش دارد، الهيات مقايسه‌اي بيشتر به معناداري يا اعتبار اين انديشه‌ها يا پديده‌ها توجه مي‌کند. وجه تمايز الهيات مقايسه‌اي از دين‌شناسي مقايسه‌اي، در نهايت همين مسئلۀ هنجاري است (Cornille, 2019b, p. 10). الهيات مقايسه‌اي مانند خود الهيات مايل است حقيقت غايي را نيز بهتر درک کند. بنابراين الهيات مقايسه‌اي به‌وضوح رشته‌اي هنجاري است که کارش مقايسۀ اديان از منظري ايمان‌مدارانه يا به‌منظور پيشبرد درک الهياتي است (Cornille, 2019b, p. 2).
    الهيات مقايسه‌اي آميزه‌اي از دو رشتۀ «مطالعات اديان» و «الهيات» است و از روش‌هاي هر دو بهره مي‌گيرد (Cornille, 2019b, p. 1)؛ ريشه در دين‌شناسي مقايسه‌اي و روش‌شناسي آن دارد و کاملاً وامدار آن است. الهي‌داني که مقايسۀ بين‌ديني انجام مي‌دهد، بايد بر سنت‌هاي ديني و محتواي مورد مطالعۀ خود تسلط کافي داشته باشد. اين امر مستلزم مطالعۀ گستردۀ تاريخ، زبان‌ها، متون، آموزه‌ها و اعمال و مناسک سنت‌هاي مورد نظر است (Cornille, 2019a, p. 4). او بايد دانشمندي متبحر در مطالعۀ دين ديگر باشد تا دچار اشتباه يا سهل‌انگاري نشود؛ بايد متوجه باشد که پژوهش بي‌کيفيت يا سطحي در مورد اديان، الهياتي ضعيف به‌دست خواهد داد (Clooney, 2010, p. 12)؛ بايد به مطالعۀ عميق دين ديگر و زبان‌ها و تاريخ آن بپردازد تا بتواند يک متن ديني خاص را در بافت تاريخي و فرهنگي خاصش بفهمد و مقايسه‌هاي معنادار و ثمربخش انجام دهد (Cornille, 2019b, p. 2). ازاين‌رو مقايسه‌ورزان به‌ندرت مي‌توانند بيش از دو سنت را بررسي کنند و در آن صاحب‌نظر شوند (Cornille, 2019a, p. 4).
    الهيات مقايسه‌اي را نبايد با دين‌شناسي مقايسه‌اي اشتباه گرفت. در اولي، ايمان عاملي ضروري و آشکار است؛ درحالي‌که در دومي، حتي ممکن است جلوي تأثيرگذاري ايمان گرفته شود (Clooney, 2010, p. 12). درحالي‌که دين‌شناس مقايسه‌اي سوگيري‌هاي شخصي خود را افشا مي‌کند تا تأثير آنها را به کمترين حد برساند، الهي‌دان مقايسه‌اي پيش‌فرض‌هاي ديني خود را با کمال ميل مي‌پذيرد و داراي نقشي سازنده در کارش مي‌داند (Cornille, 2019b, p. 9-10). «اعتراف به پايبندي هنجاري، که حتي امروزه براي بيشتر پژوهشگران مطالعات اديان مشکلي روش‌شناختي به‌شمار مي‌آيد، به ذات پروژۀ الهيات مقايسه‌اي تعلق دارد» (Locklin & Nicholson, 2010, p. 490).
    به ‌لحاظ روش، الهي‌دان مقايسه‌اي موضوعاتي را براي مقايسه انتخاب مي‌کند که براي شخص او يا براي ديني که بدان تعلق دارد، معناي ژرف ديني داشته باشد (Cornille, 2019a, p. 18-19). در دين‌شناسي مقايسه‌اي، انتخاب موضوعات و مطالب، بيشتر بر اساس تمايل (خنثاي) ذهني و به‌اميد ثمرۀ (صرفاً) فکري انجام مي‌شود؛ حال آنکه الهي‌دان مقايسه‌اي به‌دنبال درک الهياتي (که امري هنجاري است و با ايمان او سروکار دارد) يا تعميق و توسعۀ فهم خويش از حقيقت ديني است (Cornille, 2019a, p. 6).
    تفاوت اساسي دين‌شناسي مقايسه‌اي با الهيات مقايسه‌اي، در غايات يا اهداف خاص هريک از آنها نهفته است. درحالي‌که دين‌شناسي مقايسه‌اي به‌دنبال «درک» عميق‌تر پديده‌هاي ديني يا متون، آموزه‌ها يا رسوم ديني خاص از طريق مطالعۀ شباهت‌ها و تفاوت‌هاي بين دو يا چند سنت ديني است، غايت الهيات مقايسه‌اي آن است که با ورودي سازنده به دانستني‌هاي (data) ساير سنت‌هاي ديني، به کشف يا پيشبرد «حقيقت» الهياتي بپردازد (Cornille, 2019a, p. 2). به‌طورکلي، تفاوتِ اين دو در ذيل دو رويکرد متضاد هنجاري و غير‌هنجاري مي‌گنجد (Cornille, 2019a, p. 2).
    جمع‌بندي 
    در رويکرد غالب به الهيات مقايسه‌اي؛ يعني يادگيري بين‌ديني مرضي‌الطرفيني به‌صورت اعترافي، هر سه سطح از دين، شامل سطح يک (محتواي مقدس)، سطح دو (محصول انديشۀ انسان دربارۀ محتواي مقدس) و سطح سه (دين‌هاي سطوح يک و دو به‌صورت زيسته و تحقق‌يافته در جوامع بشري)، مورد رجوع است و مقايسه‌ورزي به‌صورت بين‌ديني در همۀ سطوح سه‌گانه اتفاق مي‌افتد، نه صرفاً به‌صورت بين‌الهياتي. قدر متيقن از محتواهاي مورد رجوع و مقايسة «الهيات‌ها»، دانش‌هاي ايمان‌پايۀ انساني در باب دين (دين‌هاي سطح دو) است و آنچه نياز به اثبات دارد، مقايسه‌ورزي در سطوح اول و سوم است که با استناد به تحقيقات درجة اول و دوم توسط الهي‌دان‌هايي مانند فرانسيس کلوني، کاترين کورنيل، کلاوس فون استوش، و ماريانه مويارت، به ‌روشني حاصل مي‌شود.
    تمايز بين الهيات مقايسه‌اي و دين‌شناسي مقايسه‌اي به آن نيست که دين‌شناسي مقايسه‌اي «دين‌ها» را با هم مقايسه مي‎‌کند، ولي الهيات مقايسه‌اي «الهيات‌ها» (دين‌هاي سطح دو) را؛ بلکه تمايز به آن است که دين‌شناسي مقايسه‌اي ـ دست‌کم برحسب ادعا ـ به‌صورت علمي و بي‌طرفانه و غيرهنجاري دنبال مي‌شود؛ حال آنکه الهيات مقايسه‌اي رشته‌اي هنجاري است که در يک سنت ديني خاص ريشه دارد و تلاشي مؤمنانه در جهت فهم بهتر همان سنت است. اين دو دانش تا مرز خاصي با هم اشتراک دارند و سپس الهيات مقايسه‌اي دين‌شناسي مقايسه‌اي را پشت سر مي‌گذارد و در مسير جديد و هنجاري و ايمان‌پايۀ خاص خود به جلو مي‌رود. به‌بيان‌ديگر، الهيات مقايسه‌اي از آنجا آغاز مي‌شود که دين‌شناسي مقايسه‌اي پايان مي‌يابد.
    براي سازگار کردن عنوان مضيق رشتۀ الهيات مقايسه‌اي با امر موسعي که در عمل اتفاق مي‌افتد؛ يعني براي توجيه‌پذير کردن استفاده از اصطلاح «الهيات» در عنوان اين رشته، دو راهکار وجود دارد: نخست، توسعه در معناي «الهيات»؛ به‌طوري‌که علاوه بر دين سطح دو، که همان معناي مضيق الهيات است، سطوح اول و سوم دين را هم شامل شود؛ دوم اينکه براي واژۀ «الهيات» در عنوان دانش «الهيات مقايسه‌اي»، معناي مصدري «انديشيدن دربارۀ خدا و دين» در نظر گرفته شود؛ که در آن صورت، اين واژه فقط ناظر به الهيات «يک» دين، يعني «دين مبدأ» يا «دين خودي» خواهد بود. اگرچه هريک از اين دو راهکار با استناد به منابع موجود پشتيباني مي‌شود، ولي مختار اين پژوهش راه‌حل دوم است؛ زيرا بسط معناي «الهيات»، به‌طوري‌که هر سه سطح از دين را دربر بگيرد، کاري پرمؤونه به ‌نظر مي‌رسد که گريزناپذير نيست و مي‌توان با اتخاذ راهکار دوم، که کم‌هزينه‌تر و بلکه خردمندانه‌تر مي‌نمايد، از آن دوري جست.
     

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رستگار، مصطفی، مفتاح، احمدرضا، صادق نیا، مهراب.(1404) گسترۀ مقایسه‌ورزی در الهیات مقایسه‌ای: مقایسۀ «الهیات‌ها» یا مقایسۀ «دین‌ها»؟. فصلنامه معرفت ادیان، 16(3)، 123-140 https://doi.org/10.22034/marefateadyan.2025.5001226

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصطفی رستگار؛ احمدرضا مفتاح؛ مهراب صادق نیا."گسترۀ مقایسه‌ورزی در الهیات مقایسه‌ای: مقایسۀ «الهیات‌ها» یا مقایسۀ «دین‌ها»؟". فصلنامه معرفت ادیان، 16، 3، 1404، 123-140

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رستگار، مصطفی، مفتاح، احمدرضا، صادق نیا، مهراب.(1404) 'گسترۀ مقایسه‌ورزی در الهیات مقایسه‌ای: مقایسۀ «الهیات‌ها» یا مقایسۀ «دین‌ها»؟'، فصلنامه معرفت ادیان، 16(3), pp. 123-140

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رستگار، مصطفی، مفتاح، احمدرضا، صادق نیا، مهراب. گسترۀ مقایسه‌ورزی در الهیات مقایسه‌ای: مقایسۀ «الهیات‌ها» یا مقایسۀ «دین‌ها»؟. معرفت ادیان، 16, 1404؛ 16(3): 123-140