معرفت ادیان، سال شانزدهم، شماره اول، پیاپی 61، زمستان 1403، صفحات 138-154

    بررسی و تحلیل باور به نبوت در آیین یارسان و اثرپذیری آن از دونادون

    نویسندگان:
    ✍️ جواد لطفی / استادیار گروه فرق تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب / 138992j@gmail.com
    مهدی بیاتی / دانشجوی دکتری تصوف و عرفان اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب / tavab432@gmail.com
    علی یاسمی فرد / دکتری فرقه‌های تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب / aliyasemifard851@gmail.com
    doi 10.22034/marefateadyan.2024.2021743
    چکیده: 
    اعتقاد به اصل نبوت عامه و خاصه، در متون مقدس یارسان و در باور پیروان و سرسپردگان این آیین مشاهده گردیده است؛ این مهم سبب انتساب یارسان به دین اسلام شده و بسیاری از پیروان این آیین به آن اذعان دارند؛ اما اصل نبوت در مبانی کلامی این فرقه اصالت خود را از دست داده و با اثرپذیری و آمیخته شدن با اندیشة دونادون، در قالبی دیگر مطرح شده و پیچیدگی‌های خاصی در این موضوع ایجاد کرده است. موضوع چگونگی اثرپذیری نبوت در یارسان از دونادون، در هاله‌ای از ابهام است و پژوهش‌های پیشین که در زمینة نبوت در آیین یارسان نگاشته شده، اشاره‌ای به ارتباط و اثرپذیری نبوت از دونادون نکرده‌اند. بنابراین در این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی بر اساس متون مقدس یارسان، اعتقاد سرسپردگان این آیین به نبوت عامه و خاصه و تأثیر دونادون بر نبوت ذکر شده و نتایج به‌دست‌آمده آن است که دونادون تأثیر مستقیمی بر نبوت در آیین یارسان دارد و موجب خروج نبوت از مسیر اصلی آن و ایجاد انحراف شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Abstract: 
    The principle of general and specific prophethood has been observed in the Yarsan sacred texts of and the beliefs of the followers of this cult. This important fact has led to the attribution of the Yarsan to the religion of Islam, as acknowledged by many followers of this cult; however, influenced and mixed with Don-Na-Don ideas and causing some complications, the principle of prophethood has been presented in a different form and has thus lost its originality in the theological foundations of this cult. How prophethood in Yarsan is influenced by Don-Na-Don is shrouded in ambiguity, and previous studies conducted on this subject have not mentioned the connection and influence of prophethood on Don-Na-Don. Therefore, using the descriptive-analytical method and based on Yarsan sacred texts, this study deals with the belief of the followers of this religion in general and specific prophethood and the influence of Don-Na-Don in this regard. The results show that Don-Na-Don has a direct influence on prophethood in the Yarsan cult, causing prophethood to deviate from its original path.
    References: 
    • Afzali, Qasem. (1971). Daftar-e ramoz-e yaristan. Tehran: Rasti.
    • Afzali, Qasem. (1996). Dayeratolmaaref-e tashayyo. Tehran: Nashr-e Shahid Saeed Mohbi.
    • Akbari, Mohammad. (2001). Golstan-e yarsan 1 (donadon). Place of publication not specified: No publisher.
    • Alqasi, Majid. (1983). Majmueh-e ayin-e yari, andarz-e yari, ramz-e yari. Tehran: Tavahori.
    • Anonymous. (2003). Daftar-e kalamat-e torke. Translated by N. Chehalakhtaran. Hamedan: No publisher.
    • Babazadeh, Parviz. (1968). Hamaseh-ye porshokooh-e ahle haqq: Chehel-tanan. Tehran: Derakhshan.
    • Delphani, Siavash. (2013). Peydesh-e selaseh-ye ahle haqq. Tehran: Monshour Omid.
    • Elahi, Nur Ali. (1994). Barhan-alhaq. Tehran: Jayhoon.
    • Farokhmanesh, Sobhat. (2003). Moghadameh-i bar din va ravanshenasi ba takid bar ahle haqq. Tehran: Author.
    • Hamush. (2007). Adab-o-arqan-e yarsan. Kamyaran: No publisher.
    • Hoseini, Hosein. (2018). Barrasi-e tahlili-e faregh-e ahle haqq. Qom: Zakari.
    • Izadpanah, Hamid. (1976). Ahl-e haqq dar Lorestan. Kaveh (Munich, Germany), 60(14), 36-38.
    • Jayhoonabadi, Neamatollah. (1982). Haq-alhaqa'eq ya shahnameh-ye haqiqat (tarikh-e manzoom-e bozorgan-e ahle haqq). Introduction by Mohammad Makki. Tehran: Tavahori.
    • Khodabandeh, Abdollah. (2003). Shenakht-e faregh-e ahle haqq. Tehran: Amir Kabir.
    • Khojadin, Mohammad Ali. (1983). Sar-sepordegan-e tarikh va sharh-e aghayed-e dini va adab-o-rasoom-e ahle haqq (yarastan). Tehran: Manouchehri.
    • Lotfi, Javad, & Soltani, Mostafa. (2021). Khavanshi-ye enteqadi bar jaryan-haye novin-e ayin-e yarsan (ahle haqq). Shi'a Studies Research Journal, 21(8), 247-270.
    • Malami Kajouri, Ahmad. (2008). Ahle haqq va tahqiqi dar rabete ba ahle haqq. Place of publication not specified: Nashr-e Mortaza.
    • Mohammadi, Mohammad. (2005). Pazhuheshi-e daqiq dar ahle haqq, tarikhcheh, aghayed, feqh. Tehran: Pazineh.
    • Moradi, Golmohammad. (1986). Nigahi gozara be tarikh va falsafeh-ye yarsan. Heidelberg, Germany: Heidelberg University Press.
    • Movahedi Bashir, Davoud. (1978). Shenakht-e rahvaran-e eshq-e ali ahle haqq. Place of publication not specified: Bahram.
    • Niknejad, Seyd Kazem. (1996). Ayin-e yari. Place of publication not specified: No publisher.
    • Niknejad, Seyd Kazem. (No date). Athar-e yari. Place of publication not specified: No publisher.
    • Rostami, Mansour. (2013). Bazshenasi-ye ayin-e yarastan (ahle haqq). Qom: Rasoul-e Ya'qoubi.
    • Rostami, Mansour. (2016). Tab'in-e zohur-e dowreh-ye haqiqat az negah-e kalam-e yarsan (ahle haqq). Tehran: Mobin Andisheh.
    • Safizadeh, Sedigh. (1996). Nameh-ye saranejam ya kalam-e khazaneh; yeki az matn-haye kohan-e yarastan. Tehran: Hirmand.
    • Safizadeh, Sedigh. (2008). Ahle haqq piran va mashahir. Tehran: Horoufiyeh.
    • Sayejavadi, Ahmad, Khorramshahi, Bahauddin, & Fani, Kamran. (1996). Ahle haqq, dayeratolmaaref-e tashayyo. Tehran: Nashr-e Shahid Saeed Mohbi.
    • Shahabrahimi, Amrollah. (1995). Daftar-e kalam-e sheikh-amir va seyedfarzi va sharh-e ahval-e atimour baniarani. Sahneh: Jamkhaneh-e Shahabrahimi.
    • Shahabrahimi, Amrollah. (2015). Kalam (including speeches of Shah-khoshin, pir-e pirali, seyd-e shabani, kaleh-zardeh, mamooriat-e hazrat mostafa, malek tayyar, gholtas, yadegar, zalal zalal, seyd khamoush, khan-ahmad, babahider, zenour, atimour). Sahneh: Jamkhaneh-e Seyd Amrollah Shahabrahimi.
    • Sohebi Baniarani Goran, Hosein. (2009). Shamim-e gol-haye kuh-e dalahoo. Tehran: Zavvar.
    • Soltani, Mohammad Ali. (2002). Tarikh-e khanevadeh-haye haqiqat va mashahir-e motakhir-e ahle haqq dar Kermanshah. Tehran: Sooha.
    • Soltani, Mohammad Ali. (2006). Haram-e haq. Tehran: Sooha.
    • Soltani, Mohammad Ali. (2014). Daroonmayeh-haye moshtarak dar saranejam, velayatnameh, boyourough. Tehran: Sooha.
    • Soltani, Mohammad Ali. (2016). Hamaseh-ye melli-e Iran dar eqteqad-e alaviyan-e yarsan. Tehran: Entesharat-e Etela'at.
    • Souri, Mashallah. (1965). Sorudeh-haye dini-e yarastan. Tehran: Yarastan.
    • Taheri, Tayeb. (2009). Tarikh va falsafeh-ye saranejam, sharhi bar nahleh-haye fekri va eqteqadi dar kordistan-e farhangi yarsan. Erbil (Kurdistan Region of Iraq): Mukriani.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه 
    فرقه‌هاي مختلف با ظهور جريان‌هاي نوپديد در درون خود همواره دستخوش تغييرات شده‌اند و اين جريان‌هاي درون‌فرقه‌اي را مي‌توان منشأ و عامل تغيير عقايد و بروز ادعاهاي جديد در نظر گرفت؛ فرقة يارسان نيز از اين قاعده مستثنا نيست. هرچند خاستگاه و نقطة آغازين يارسان به عصر سلطان اسحاق برزنجه‌اي برمي‌گردد، اما با انشعابات دروني، مانند جريان‌هاي مکتب و يارسانيسم روبه‌رو بوده است که در باورهاي ايشان ادعاهاي نويني مطرح شده است (لطفي و سلطاني، 1400، ص247ـ270). ازآنجاکه جريان يارسانيسم مدعي استقلال آيين يارسان از ساير اديان الهي است، در تحقيق حاضر تلاش شده است به يکي از باورهاي مهم يارسان، يعني باور به نبوت، پرداخته شود؛ سپس تأثير دونادون بر آن بيان گردد تا ضمن بطلان عقيدة مدعيان استقلال آيين يارسان، خوانشي انتقادي از باور به نبوت در اين آيين از نظر خواننده بگذرد.
    آيين يارسان يکي از فرقه‌هاي فعال ايران بوده که خاستگاه آن غرب کشور، خصوصاً استان کرمانشاه است. بسياري از پژوهشگران اين آيين را يکي از فرقه‌هاي اسلامي به‌شمار آورده‌اند که در گذر زمان باورهاي اسلامي در ميان آنها دستخوش تغييرات، التقاط و انحراف شده است (حسيني، 1397، ص37ـ45). با وجود اين، بسياري از بزرگان و پيران آنها خود را مسلمان و شيعه خوانده‌اند؛ اما در اين ميان جريان‌هاي نوپديدي بر طبل جدايي آيين يارسان از اسلام مي‌کوبند و اين آيين را دين مستقل معرفي مي‌کنند (مرادي، 1986، ص123؛ طاهري، 2009، ص120). ترويج اين تفکر در آينده مي‌تواند يکي از عوامل اصلي واگرايي يارسان از اسلام، به‌ويژه تشيع، تلقي گردد. بدين منظور، اصل نبوت به‌عنوان يکي از نقاط پيوند آيين يارسان با اسلام انتخاب شده است تا يکي از ابعاد اسلامي يارسان در متون کهن ايشان تبيين گردد.
    با مراجعه به منابع مطالعاتي آيين يارسان دربارة موضوعات دونادون و نبوت، پژوهش مستقلي که در اين زمينه نگارش شده يا تأثير دونادون بر نبوت را مورد توجه خود قرار داده باشد، يافت نشد. حتي در منابعي که دربارة عقايد و آموزه‌هاي پيروان آيين يارسان نگاشته شده، مطالبي مرتبط با عنوان پژوهش حاضر بيان نشده است؛ بلکه تنها به نبوت و دونادون در آيين يارسان به‌صورت جداگانه پرداخته شده و نوشته‌اي دربارة تأثير دونادون بر نبوت وجود ندارد.
    بعد از بررسي منابع مختلف درون و برون‌آييني يارسان، به برخي از کتب و مقالاتي که به‌صورت جداگانه دربارة دونادون يا نبوت نگاشته شده است، اشاره مي‌گردد. منصور رستمي، نگارندة کتاب شناخت آيين اهل‌حق (آيين يارسان)، کلياتي دربارة نبوت عامه و خاصه از منظر يارسان را مطرح نموده است. همچنين محمدعلي سلطاني، مؤلف کتاب درون‌مايه‌هاي مشترک در سرانجام، ولايت‌نامه، بويوروق، با بيان شواهدي کوتاه از کلامات يارسان، بر پذيرش نبوت توسط يارسان تأکيد کرده است. 
    در اين فراز، برخي از مکتوباتي که در آنها دربارة دونادون در آيين يارسان اظهار نظر شده است، ذکر مي‌شود. کتاب گلستان يارسان 1 (دونادون)، نوشتة محمد اکبري، انديشة دونادون را به‌صورت مبسوط از منظر آيين يارسان بررسي کرده است. مقالة «دونادون به‌روايت خاندان الهي»، نوشتة روح‌الله چاوشي، رابطة دونادون را با تناسخ بررسي کرده و آن را نوعي تناسخ دانسته و در نوشته‌هاي خود اشکالاتي بر آرا و نظرهاي نورعلي الهي وارد کرده است. مقالة «بررسي انديشة دونادون در باور اهل‌حق (با تأکيد بر ديدگاه مکتبيون)» که نوشتة محمود الواري، مهدي انصاري و علي‌اکبر خدري‌زاده است، دونادون را از نگاه جريان مکتب شرح داده و اختلاف ديدگاه جريان مکتب با ساير خاندان‌هاي آيين يارسان را بيان نموده است. 
    اهميت موضوع از اين حيث است که تبيين درون‌مايه‌هاي مشترک آيين يارسان با اسلام و تشيع ـ که در متون کهن ايشان توسط پيران و رهبران آنها انعکاس يافته و به نسل‌هاي بعدي منتقل شده است ـ مي‌تواند مانع ترويج تفکرات جريان‌هاي نوپديد و جدايي‌طلب شود و در راستاي هم‌گرايي آيين يارسان با اسلام و تشيع قدم برداشت. 
    از آن روي که بسياري از عقايد يارسانيان به‌صورت شفاهي به پيروان اين آيين منتقل مي‌گردد و اغلب ايشان اهتمام زيادي به مراجعه به منابع مکتوب خود و مطالعة آن ندارند و نيز به‌دليل وجود واژگان مبهم و پيچيده در متون مهم ايشان، فهم مطالب آنها دشوار است؛ همچنين انتقال شفاهي باورهاي آيين يارسان، اين آيين را در گذر زمان دچار تخليط و تحريف کرده است؛ از اين جهت، تبيين موضوع با استفاده از منابع يارسان به مخاطب يارساني کمک مي‌کند که علاوه بر آشنايي با ابعاد مختلف عقايد خود، از تبعيت مدعيان استقلال آيين يارسان از دين اسلام پرهيز کند. ازسوي‌ديگر، تبيين موضوع يادشده، به مخاطبان غيريارساني کمک مي‌کند که با عقايد و باورهاي ايشان آشنا شود و تعاملي سازنده با جامعة يارسان برقرار کند. 
    سؤال اصلي که در اين پژوهش با آن مواجهيم، اين است که «تأثير دونادون بر نبوت در آيين يارسان چگونه است؟» و به‌دنبال آن، اين سؤالات فرعي بيان مي‌شود: «دونادون در آيين يارسان چگونه تبيين مي‌شود؟» و «نبوت در آيين يارسان چگونه مطرح مي‌گردد؟» 
    1. معرفي آيين يارسان
    آيين يارسان از جمله‌ فرقه‌هاي موجود در ايران است که پيروان آن داراي عقايد و آداب و رسوم خاصي هستند. انديشمندان و صاحب‌نظران دربارة تاريخ پيدايش اين آيين اختلاف نظر دارند. سرسپردگان اين مسلک نيز نظر واحدي دربارة تاريخ پيدايش آن ندارند؛ اما مسلم آن است که مقنّن آداب و رسوم آيين يارسان شخصي به‌نام سلطان اسحاق (سهاک) برزنجه‌اي است که در قرن هفتم و هشتم هجري زندگي مي‌کرد. اين آيين بعد از وي به‌دست پيروانش در مناطق غربي و مرکزي ايران گسترش يافت (محمدي، 1384، ص30ـ33؛ خدابنده، 1382، ص25؛ جيحون‌آبادي، 1361، ص6).
    اغلب سرسپردگان آيين يارسان مسلک خود را اسلامي ـ شيعي دانسته، آن را از اسرار انبيا مي‌دانند که آموزه‌هاي آن در زمان امام علي به تعدادي از يارانش تعليم گرديد و اين اسرار سينه‌به‌سينه تا قرن هفتم منتقل شد (صفي‌زاده، 1387، ص2). عده‌اي هم يارسان را آييني مستقل و غيراسلامي تلقي کرده‌اند که ريشة اعتقادي آن هم‌زمان با گسترش اسلام در ايران رشد کرده است و منشأ آن را جنبشي اجتماعي ـ کُردي دانسته‌اند و بر اين باورند که اين آيين قبل از اسلام وجود نداشته است (مرادي، 1986، ص48ـ49).
    در ساليان اخير در ميان اهل‌ حق جرياني ديگر به‌نام «يارسانيسم» شکل گرفته که تحت دو عنوان «سازمان دمکراتيک يارسان» و «مجمع مشورتي فعالان مدني يارسان» به فعاليت مشغول است. گروه نخست با اسم مخفف «سَدي» توسط برخي پيروان خارج‌نشين اين مسلک به‌وجود آمده است و در داخل کشور نيز «مجمع مشورتي فعالان مدني يارسان» با آنان در ارتباط‌اند. سازمان دمکراتيک يارسان با ادعاهاي سطحي و غيرمستند، تمام تلاش خود را بر آن داشته است تا به‌عنوان يک مذهب مستقل اعلام وجود کند (لطفي و سلطاني، 1400، ص247ـ270).
    شواهد بسياري از متون مقدس يارسان مبني‌بر اعتقاد به دين اسلام وجود دارد. در اين ميان، شيخ‌امير زوله‌اي به‌صراحت خود را مسلمان قلمداد مي‌کند و مي‌گويد: 
    «يکتام پرستن
    کافر و يک دين يکتا پرستن
    گاو شرط و شون اسلامم بستن» (شاه‌ابراهيمي، 1374، ص274ـ275).
    يعني: يکتاپرست هستم. اگر به‌جرم يک دين داشتن و يکتاپرستي کافرم بخوانند، من يکتاپرست هستم. بَيا بَست (پيمان) و قانون اهل‌ حق و ياري و شرط و اقرار بر پاية اسلام بسته شده است. 
    منابع مکتوب يارسانيان اذعان دارند که شاه‌خوشين لرستاني (متولد 406ق)، که مهم‌ترين مظهر حق‌تعالي بعد از حضرت علي به‌شمار مي‌رود (فرخ‌منش، 1382، ص168ـ173؛ خدابنده، 1382، ص34)، بر مذهب شيعه بوده است (دلفاني، 1392، ص26). در کلامي منسوب به شاه‌خوشين آمده است که او خود را مسلمان و پيرو مذهب شيعة اثناعشري معرفي مي‌کند و مي‌گويد: 
    سيد سرور    خوشين بچه کا سيد سرور
    دين پاک ما نهاديم مذهب جعفر    ازليم علين ناميمن حيدر
    (الهي، 1373، ص189؛ شاه‌ابراهيمي، 1374، ص17)
    يعني: خُوشين طفلي هستم از خاندان سيد سرور / دين پاک ما نهاديم مذهب جعفر / ازل و ابدش از علي است به‌نام نامي حيدر.
    داود کوسوار (سوار بر اسب کبودرنگ) ـ که از سوي سلطان اسحاق بَرزنجه‌اي وظيفة راهنمايي و آشنا کردن ياران خود را با آداب و رسوم يارسان بر عهده داشته است (مالاميري کجوري، 1387، ص175؛ حسيني، 1397، ص108ـ115) ـ در کلامي خطاب به سلطان اسحاق مي‌گويد: 
    «سلطان عظيم
    تو کاوه معراج من موسي کليم
    تو مرتضي دين من قمبر پيشين» (نيک‌نژاد، 1375، ص12).
    يعني: اي سلطان بزرگ، تو کعبة معراجي و من موساي کليم؛ تو علي مرتضايي و من قنبر خدمتکار تو. 
    آيين يارسان از يازده خاندان تشکيل شده است و همة پيروان آن ملزم به سرسپردن (پايبندي) به يکي از خاندان‌هايند (الهي، 1373، ص60؛ سوري، 1344، ص171؛ مرادي، 1986، ص113؛ خدابنده، 1382، ص196؛ صفي‌زاده، 1387، ص664؛ صفي‌زاده، 1375، ص596). خاندان‌هاي اولية يارساني «شاه‌ابراهيمي، خاموشي، بابايادگاري، عالي‌قلندري، ميرسوري، مصطفائي و حاجي باويسي» نام دارند که در زمان حيات سلطان اسحاق در قرن هفتم هجري تأسيس شدند. ديگر خاندان‌هاي اين مسلک، موسوم به «باباحيدري، ذوالنوري، آتش‌بيگي و شاه‌حياسي» هستند که در قرون يازده تا سيزده هجري پديد آمده‌اند (خدابنده، 1382، ص45ـ49). 
    آمار دقيقي از تعداد پيروان اين مسلک در دست نيست و مي‌توان گفت که آمارهاي ارائه‌شده صرفاً گمانه‌زني بوده و فاقد منشأ آماري است. 
    جغرافياي زيستي پيروان آيين يارسان در مناطق مختلف کشور به‌صورت پراکنده است؛ اما بيشتر در استان‌هاي کرمانشاه، البرز، آذربايجان شرقي و غربي، تهران، همدان و لرستان سکونت دارند (سلطاني، 1381، ص107؛ خدابنده، 1382، ص55).
    2. دونادون از منظر يارسان
    يکي از مهم‌ترين اعتقادات پيروان آيين يارسان، «دونادون» است و بيشتر باورهاي يارسانيان از اين موضوع متأثر است (رستمي، 1392، ص126). «دونادون» کلمه‌اي مرکب از سه جزء «دون»، «الف» و «دون» است که در اصطلاح يارسان به‌معناي از قالبي به قالب ديگر و از جامه‌اي به جامة ديگر است و در معناي گردش ارواح در دوران گوناگون در کالبدهاي مختلف به‌کار مي‌رود. اين بدان معناست که روح با ورود به جسم‌هاي متفاوت تجلي کرده، زندگي‌هاي متعددي را طي مي‌کند (اکبري، 1380، ص24). بر اساس اين اصل، روح انسان هزار جامه را طي مي‌کند و پس از هزار و يکمين بدن، که شايستگي و طهارت و تکامل لازم را به‌دست آورد، به حق واصل مي‌شود (رستمي، 1392، ص66ـ67).
    ايشان معتقدند که براي رسيدن به حق‌تعالي بايد مراحلي را طي کرد: مرحلة اول، «شريعت» يا آيين پيامبران است؛ يعني انجام آداب، فرايض، مناسک و سنن ظاهري دين و شرع؛ مرحلة دوم «طريقت» يا اعمال و رسوم عرفاني است؛ مرحلة سوم «معرفت»، يعني عرفان و معرفت کامل به دين و تکامل بشري است و مرحلة چهارم، «حقيقت»، يعني وصول به خداست (حسيني، 1397، ص328). در برخي منابع از اين چهار مرحله به «چهارقاپي» تعبير شده است که هرکدام از اين چهار مرحله، باب ورود به مرحلة بعد محسوب مي‌شود (خواجه‌دين، 1362، ص41). 
    مجيد القاصي از سرسپردگان و محققان معاصر يارسان دربارة تکامل شريعت و مراحل چهارگانة يادشده بر اين باور است که طبق اصل تکامل (دونادون)، «شريعت» از دورة آدم صفي‌الله تا حضرت محمد رسول‌الله طي نموده است؛ سپس دوره‌اي به‌نام «معرفت» به‌وجود آمد که با قبول اصل شرع، به تکامل معنوي انسان همت گماشته شد و عارفاني به‌وجود آمدند که آنان نيز مرکز تجلي حق بودند؛ بعد از آن، دوره‌اي به‌نام «طريقت» شکل گرفت که جويندگان راه حق با معرفتي که حاصل نمودند، در اين راه قدم برداشته‌اند؛ و بعد از آنها دورة «حقيقت»، که صورت تکاملي از عرفان و طريقت است، شکل گرفت (القاصي، 1362، ص4ـ7). 
    طيب طاهري، از طرف‌داران جريان يارسانيسم (لطفي، 1400، ص258)، دربارة مراحل شريعت، طريقت، معرفت و حقيقت بر اين باور است که از پيدايش حضرت آدم تا آخرين فرستاده، يعني خاتم‌الانبيا، مرحلة شريعت است؛ مرحلة طريقت از دورة اسلام آغاز مي‌شود و تا ظهور شاه‌خوشين لرستاني ادامه مي‌يابد؛ مرحلة معرفت از زمان شاه‌خوشين لرستاني تا ظهور سلطان اسحاق برزنجي در قرن هفتم است و مرحلة حقيقت از قرن هفتم، يعني ظهور سلطان اسحاق برزنجه‌اي، آغاز مي‌شود و مرحلة تکامل است (طاهري، 2009، ص149ـ150).
    3. اصل نبوت
    يارسان از مکتوبات خود با عنوان «دفتر» يا «کلام» ياد مي‌کنند. اين منابع از قديم‌الايام به‌صورت منظوم جمع‌آوري شده است. دفاتر نزد اين فرقه تقدس دارند و در مراسم مختلف توسط اشخاصي به‌نام کلام‌خوان همراه با نواختن تنبور خوانده مي‌شوند. کلام‌ها به زبان‌هاي کردي، لري، ترکي و گويش لکي سروده شده‌اند و دفاتر کردي در رأس ساير دفاتر قرار دارند و ساير کلام‌ها به‌نوعي مفسر و بازگوکنندة دفاتر کردي‌اند. يارسان بر اين باورند که سرايندگان متون کلامي ـ که معمولاً بي‌سواد بودند ـ در سيري شهودي بيانات خود را از عالم ملکوت اخذ کرده‌اند (القاصي، 1362، ص8ـ9).
    در منابع مکتوب و بيانات شفاهي به‌طور صريح به دو مفهوم نبوت عامه و خاصه اشاره نشده؛ اما در جاي‌جاي کلامات ايشان اقرار به نبوت انبياي پيشين و پيامبر اسلام مشهود است. 
    از نظر ايشان، خداوند متعال پيامبران را براي هدايت بشر و معرفت يافتن انسان به پروردگار فرستاده است و مراحل کمال جز از راه شناخت انبيا حاصل نخواهد شد (صفي‌زاده، 1375، ص30)؛ چنان‌که در کلام يکي از پيشوايان يارسان اين‌گونه آمده است: 
    خدا بي‌همتان قرينش نين    آية رسوليم و اَوُم دين
    (سيدجوادي و ديگران، 1375، ج3، ص660)
    يعني: خدا در وجودش بي‌همتاست و قرينه‌اي ندارد و رسولان را فرستادة او مي‌دانيم. 
    پژوهشگراني که منسوب به آيين يارسان بوده و در ميان ايشان شناخته‌شده‌اند، دربارة ضرورت دين و ارسال رسل گفته‌اند: دين راه ارتباطي بين خالق و مخلوق است و براي تبيين اين اصل مهم، انسان‌هايي که به حد اعلاي خداشناسي رسيده‌اند، به رسالت مبعوث شدند. تعداد ايشان از آدم تا خاتم 124 هزار نفر بوده است (نيک‌نژاد، بي‌تا، ص2).
    1ـ3. نبوت عامه 
    در دفاتر کلامي آيين يارسان، اسامي بسياري از پيامبران ذکر شده که نمايانگر قبول نبوت عامه به‌عنوان يکي از آموزه‌هاي اعقتادي يارسان است. مجيد القاصي اذعان دارد که پيروان آيين يارسان به همة پيامبران اعتقاد دارند. وي دراين‌باره مي‌نويسد: «مردم يارستان نبوت را براي تمام پيغمبران، مخصوصاً خاتم‌النبيين، قبول داشته و او را آخرين پيامبر الهي مي‌دانند» (القاصي، 1362، ص112). شيخ‌امير زواله‌اي از کلام‌سرايان يارساني است که در قرن دوازدهم هجري مي‌زيسته است و از حضرت يعقوب، يوسف و ايوب چنين ياد مي‌کند: 
    نه جسه يعقو پردة ليل و چم     هر تا بوي يوسف ماما دمادم
    کي وينه يوسف جفاي يار کيشا    يام وينه ايوب گه پيشش ايشا
    (شاه‌ابراهيمي، 1374، ص170)
    يعني: يعقوب که پردة تاريکي چشمانش را گرفته بود، دمادم بوي يوسف به مشامش مي‌رسيد. چه کسي مانند يوسف آزمايش يار (پروردگار) را تحمل کرد؟ يا مثل ايوب تمام بدنش به بيماري مبتلا گشت؟ 
    داستان تخريب بت‌خانه به امر خداوند متعال توسط حضرت ابراهيم و در آتش افکنده شدن او به‌دستور نمرود، در بيان پير شمس‌الدين، از مشاهير اهل‌حق در قرن هشتم هجري، به‌گونه‌اي ديگر بيان شده است: 
    بت و بتخانه‌ش کرد و ورد يام
    و فرمان شاو و امر خواجام
    بي و گلستان ئاهر پي ابرام
    (صفي‌زاده، 1375، ص86)
    يعني: بت و بت‌خانه را ويران کرد. آتش به امر پروردگار براي ابراهيم به گلستاني تبديل شد. 
    2ـ3. نبوت خاصه
    يارسان نه‌تنها نبوت، خاتميت و حقانيت رسول اکرم را پذيرفته است، بلکه دورة نبوت محمدي يکي از ادوار اصلي در کلامات و دفاتر پيران آنهاست (سلطاني، 1385، ص65). شاه‌خوشين دراين‌باره مي‌گويد: 
    محمد نه لطف حق مکردش رجا    نه صو تا ايوار مکرد ايوالله
    دين شريعت او رواج کردن    بزانان و عين اقرار و شرطن
    روژي نه وعده محمد نه معراج    راهي بي نه راه ورجه نارساج
    نه گنبد خضرا گذرش کردن    قدرت و قالب بشر آوردن
    چون رياضتش و حق بي واصل    و جامع ياري او روژ بي داخل
    معجز نمانا وراي شريعت    نه وعده القرار او کردش بيعت
    نه هر طرف دانگاه مَکردش    سرو آستانه ياري سپردش
    (افضلي، 1350، ص19ـ20؛ سلطاني، 1393، ص119)
    يعني: محمد از لطف خدا مسير روحاني و باطني را طي کرد و از بام تا شام در تأييد فرمودة حق بود. دين شريعت را او رواج داد. بدانند که اين طبق اقرار و شرط ازلي است. روزي در وعدة معلوم، محمد در معراج در طي مسير باطني بود. پيش از طلوع آفتاب از گنبد خضرا عبور کرد؛ بعد به عالم جسم نزول کرد. چون سير و سلوک او مورد قبول خداوند واقع شد، آن روز به جامة ياران قدسي خداوند داخل شد. در راه شريعت معجزه (قرآن) نشان داد. در وعدة اقرار بيعت کرد و به هر سو که مي‌نگريست، حق را مي‌ديد و سر به آستانة يار ازلي سپرد. 
    نويسندة کتاب شناخت رهروان عشق علي (اهل‌ حق)، ضمن گلايه از کساني که يارسان را متهم به عدم اعتقاد به نبوت مي‌کنند، مي‌نويسد: 
    بعضي‌ها براي متهم کردن اهل‌ حق و مشوب کردن اذهان عمومي دربارة آنها، گفته‌اند که مردمِ اهل‌ حق حضرت پيامبر و نبوت او را قبول ندارند؛ لذا باصراحت عرض مي‌شود اين‌گونه شايعات صددرصد مردود و زاييدة افکار مغرضين و تفرقه‌اندازان و يا افراد عامي و بي‌اطلاع مي‌باشد (موحدي بشيري، 1357، ص98).
    وي براي تأييد سخن خود به کلامي از خان الماس لرستاني، از پيران برجستة سلسلة آتش‌بيگي، دربارة نبوت استناد مي‌کند:
    دين ژ نبين دين ژ نبين
    مذهب ژ جعفر دين ژ نبين
    سنت و ملت ابراهيم نبين
    (موحدي بشيري، 1357، ص100)
    يعني: دين از نبي است؛ دين از نبي است؛ مذهب از امام جعفر صادق است و دين از نبي؛ سنت و ملت کنوني، همان سنت و ملت ابراهيم نبي است. 
    اين پژوهشگر معتقد است که بر اساس اين سند زنده و قديمي، يارسان نه‌تنها به نبوت پيامبر گرامي و مذهب جعفري (شيعة اثناعشري) ايمان دارند، بلکه از سنت ابراهيم خليل نيز پيروي مي‌کنند. 
    محمدعلي سلطاني، از نويسندگان يارسان‌پژوه، اظهار مي‌کند که عدم پذيرش نبوت در يارسان اتهام ناروا به اين فرقه است و کلام‌هاي يارسان بر نبوت، به‌ويژه نبوت خاصه، تأکيد دارند؛ چنان‌که دربارة اعتقاد به نبوت خاصه گفته‌اند:
    اينکه مي‌گويند که اهل‌حق از نبوت حضرت محمد چشم پوشيده و به الوهيت علي پرداخته و اتهام به عدم پذيرش نبوت را بر اهل‌ حق روا مي‌دارند، اهل‌ حق بر طبق کلام و مکتوبات محفوظ اعتقادي، نبوت حضرت رسول اکرم و حقانيت و خاتميت آن حضرت را پذيرفته است» (سلطاني، 1385، ص65).
    در برخي از ادعيه، مانند دعاي رخصت يا دعاي پايان حلقة جم، به‌صراحت از امام علي و نبي مکرم اسلام با مضامين ذيل ياد شده است: «يا علي، اي والله، خار و مار حواله ذوالفقار، پس و پيش فقرا، الله و محمد و علي يار، هرکه درآيد، برآيد؛ هرکه درافتد، برافتد از دم...» (بابازاده، 1347، ص89).
    سيدقاسم افضلي، از مسندنشينان معاصر خاندان شاه‌ابراهيمي، ضمن بيان اعتقاد يارسان به اصول اعتقادي شيعة اماميه، از جمله نبوت، به کلام‌هاي يارسان استناد مي‌کند (افضلي، 1375، ج3، ص660). نبوت حضرت محمد به‌عنوان نبوت خاصه، از سوي کلام‌سرايان يارسان مورد عنايت قرار گرفته است و ايشان آن حضرت را خاتم پيامبران الهي دانسته‌اند. پيرتقي شاهويي، از کلام‌سرايان يارسان، مي‌گويد: 
    ده سته يي مه وه ري، ده سته ي ماوه ري    شام نييا موحه ممه د وه په يامبه ري
    (سلطاني، 1395، ص73)
    يعني: گروهي را مي‌بري و گروهي را مي‌آوري. پادشاهم محمد را به پيامبري برگزيد. 
    ميرزاحسين سهرابي از بزرگان يارسان دربارة خاتميت حضرت محمد اين‌گونه مي‌سرايد: 
    داود پيغمبر بو زبوروه    موسي بو تورات له کوي طوروه
    صحف اُوراييم و انجيلِ روح الله    له هر چوار هن آيه بسم الله
    اي چوار کتيوه ور فرقان بي    محمد پيغمبري آخر زمان بي
    (سهرابي بانياراني گوران، 1388، ص141)
    حضرت داود، پيامبر و صاحب زبور بود و حضرت موسي با کتابش تورات در کوه طور با تو هم‌سخن و همراز بود. در کتاب‌هاي آسماني، صحف حضرت ابراهيم و انجيل حضرت عيسي، ملقب به روح‌الله، با نام خداوند آغاز شده و در وصف حق است. اين چهار کتاب آسماني قبل از قرآن نازل شده‌اند؛ درحالي‌که حضرت محمد پيامبر خاتم و آخرين آنها بوده است.
    درويش جوزه تفنگچي، از اکابر يارسان (متوفاي 1284ق) در کرمانشاه، دين اسلام و نبوت خاتم پيامبران حضرت محمد را مورد تأکيد قرار مي‌دهد و مي‌گويد:
    نه کون و مکان نام اللهن    دين محمد رسواللهن
    (صفي‌زاده، 1387، ص590)
    يعني: از کون و مکان نام الله به گوش مي‌رسد و دين متعلق به محمد رسول‌الله است. 
    پير قمرسراوقماشي، از بزرگان يارسان در قرن هشتم، در کلام خود به نحوة هجرت و مصائب پيامبر اسلام اشاره مي‌کند: 
    غار مدينه، غار مدينه    بارگة شام وستن غار مدينه
    پسپسه کولي تارش تنيه    بيوز بيوران و خزمت شينه
    (صفي‌زاده، 1387، ص205)
    يعني: شاهم در غار مدينه فرود آمد؛ در آن هنگام عنکبوتي تار تنيد؛ پس از آن هزاران بينوا و درمانده به خدمتش آمدند. 
    قوشچي‌اوغلي، از سرسپردگان آيين ياري، در کلام خود به نبوت حضرت محمد پرداخته است: 
    يارنلر ئيه وز خاوندکار دور    نه عجب شرط و شون هم راهي واردور
    رسول الله دوراونون يار و حبيبي    اميرالمؤمنين تک شيري واردور
    (بي‌نام، 1382، ص19)
    يعني: يارستان صاحب شما خاوندکار است؛ با راهي عجيب که همان راه خاوندکار است؛ رسول‌الله هست حبيب او، اميرالمؤمنين که مثل شيري پشت و پناه او بود. 
    در کلامي ديگر از قوشچي اوغلي، به امام علي و نبي مکرم اسلام ابراز محبت شده، که بيانگر باور يارسان به اصول نبوت و امامت است. 
    ابراهيم ملتيم هم ابن آدم    محمد حبيبم علي وليمدور
    (بي‌نام، 1382، ص19)
    يعني: ما امت ابراهيم و ابن‌آدم هستيم؛ محمد عزيز من است و علي ولي من است. 
    هر گويولده خوف الله مهر محمد اولميا    او تشنه ديور گورمگه ديدار يچون
    (بي‌نام، 1382، ص162ـ163)
    يعني: هر قلبي که ترس از حق و مهر محمد نداشته باشد، او تشنة ديدار حق نيست. 
    «قول ولي»، يکي ديگر از شخصيت‌هاي يارستاني، پيامبر را راهنماي شريعت معرفي مي‌کند و هدف نبي مکرم اسلام و امام علي را يکي مي‌داند و ديگران را به تبعيت از ايشان تشويق مي‌کند: 
    محمد دور شريعت رهنماسي    يارين اصلين ديسم اصلي ردادور
    محمد و علي نين يولون وارانلار    هزاران مرحبا هامر مرحبا دور
    (بي‌نام، 1382، ص316)
    مجيد القاصي دربارة نبوت در يارسان اظهار مي‌کند: «پس از تجمع انسان‌ها در نقاط مختلف جهان، پيمبراني بر حسب شرايط زمان و مکان ظهور نموده، که چهار پيغمبرِ داراي کتاب عبارت‌اند از: حضرت داود، حضرت موسي، حضرت عيسي و حضرت محمد خاتم‌النبيين» (القاصي، 1362، ص4)؛ اما برخلاف مرحلة شريعت، که تعداد پيامبران را 124 هزار نفر مي‌داند، در دفاتر آيين يارسان تعداد ايشان نيامده است؛ بلکه آنها انسان‌هايي معرفي مي‌شوند که تجلي‌گاه قدرت‌هاي حقاني‌اند و هر کدام توانسته‌اند منشأ خير و صلاح براي بشر باشند (القاصي، 1362، ص4). 
    «سرسپردگي» از آداب مهم آيين يارسان است که والدين بايد براي نوزاد خود انجام دهند تا نوزاد در زمرة يارسانيان قرار گيرد. اين دعا سرشار از مضامين اسلامي ـ شيعي است و بر اصولي همچون توحيد، نبوت و امامت تأکيد دارد و با قرائت اين دعا سرسپردگي محقق مي‌شود. دعاي يادشده به شرح ذيل است: 
    بسم الله الرحمن الرحيم. ارادت کل، پيروان اين صفات، الحمدلله، سر داديم در راه خدا، از قول أشهد أن لا إله إلا الله، از قطار آدم صفي‌الله، از دين حضرت رسول‌الله، از مذهب جعفر اوليا، داخل شديم به سلسة پنج تن آل عبا، در عالم ذرات، داديم، بله، بندة خداييم، صوت جلي هست محمد، دوستار علي، اولم تو بودي، آخرم تو باشي، در حساب راه شريعت، خالص شديم در طريقت، داخل شديم در خانة حقيقت، سر دادن يارسان، پيروي ارکان، قائمي ميزان که سر بدرخشد چون گوي در ميدان، دل نلغزد از عهد و فرمان، بسته گردد آنچه پليدي است، در حق آدم صفي‌الله و پيروان اين خاندان، به حق علي ان‌شاءالله تعالي (ايزدپناه، 1355، ص36).
    خاندان آتش‌بيگي دعاي ديگري دارد که در آن، باور به نبوت خاصه نمايان است: 
    ارادت کل، پيرو کل صفات، بندة قول شريعت، گويندة أشهد ان لا اله ‌الا الله، امت محمد حبيب‌الله، محب دوازده امام قدرت‌الله، مذهب امام جعفر صادق به زمزمة اولياءالله، داخل به سرّ چهل‌تنان گنبد خضرا، سر داديم به آداب سرّ مگو، بلي امت محمديم، جان‌نثار علي و... (سلطاني، 1381، ص62).
    همچنين از وسايل مورد نياز مراسم سرسپردگي در خاندان‌هاي آيين يارسان، «سکة محمدي» است (خواجه‌دين، 1362، ص57)، که دربارة آن چنين آمده است: سکة هويزه براي مريدان به‌لحاظ اينکه منقوش به کلامات لا اله الا الله، محمداً رسول‌الله و علياً ولي‌الله بود، ارزش خاصي داشته و مريدان آن را مقدس شمرده و در مراسم سرسپردگي تمامي خاندان‌ها وجود اين سکه‌ها لازم بوده است (دلفاني، 1392، ص55).
    4. تحليل و بررسي 
    با اينکه غالب پيروان آيين يارسان خود را مسلمان مي‌دانند و در منابع اولية ايشان بحث نبوت به‌صورت چشمگير وجود دارد، اما اين آموزة اسلامي در شکل اصيل و راستين خود مطرح نشده است و با ابهامات و انحرافاتي روبه‌روست. 
    خدابنده، از پژوهشگران حوزة يارسان، معتقد است: 
    اعتقاد به نبوت در ميان اهل‌حق همراه با اعتقاد به حلول و تناسخ بوده است که معتقدند عده‌اي از پيشوايان آنها مثل هفتنان، هفتوان، هفت‌سردار و قولطاسيان در اعصار گذشته در جامة پيامبران، صحابة پيامبر اسلام و ائمه و ياران آنها و عرفا و سلاطين به‌دنيا آمده و به ارشاد و هدايت مردم جهان پرداخته‌اند (خدابنده، 1382، ص104).
    مجيد القاصي از سرسپردگان آيين يارسان دربارة باور ايشان به رسالت انبياي الهي به انديشة خاص اين فرقه که متأثر از دونادون است، اشاره مي‌کند (القاصي، 1362، ص11). 
    بر اساس انديشة دونادون و مباني اعتقادي يارسان، هرگاه ذات حق در انسان تجلي پيدا کند، چنين انساني متجلي از «ذات حقاني» است و به او «ذات مهمان» هم گفته مي‌شود (رستمي، 1395، ص209). در نتيجة اين باور، شخصي که ذات مهمان است، مقام، منزلت و قدرت او مانند مقام، منزلت و قدرت خداوند متعال است و در ميان يارسان افراد محدودي مانند امام علي، شاه‌خوشين لرستاني و سلطان اسحاق داراي چنين مقام و جايگاهي هستند. بنا بر اين اعتقاد يارسان است که ايشان را «علي‌اللّهي» خطاب قرار مي‌دهند و هرگاه فرشته‌اي در جامة بشري وارد شود، مظهر صفات حق‌تعالي خوانده مي‌شود. اين معنا و مفهوم از گواهي دوني بزرگان يارسان در کلام‌هاي آيين ياري هويداست و در انديشة يارسان، پيامبران اولواالعزم در رديف انسان‌هاي داراي مظهر صفات الهي به‌شمار مي‌روند (رستمي، 1395، ص209). بنابراين در نگاه سرسپردگان يارسان، پيامبر به کسي گفته مي‌شود که از ناحية خداوند متعال مبعوث شده و مَلَک در او حلول کرده باشد که به او «ذات مَلَک» يا «مَلَک مهمان» گفته مي‌شود و روحي که در پيکر پيامبر وجود دارد، در سير گردش روح (دونادون) به پيکر و جسم يکي از انبياي بعد حلول مي‌کند (رستمي، 1392، ص129).
    همچنين شاه‌ابراهيم، متوفاي قرن نهم در بغداد، خود را ابراهيم فرزند آذر دانسته که بت‌ها را شکسته و به پيامبري منصوب شده است. 
    ابراهيم بِيانِم فرزند آذر    بِتِم شکست دا بِيم پيامبر
    (شاه‌ابراهيمي، 1394، ص338)
    وي با اعتقاد به دونادون، خود را دون حضرت ابراهيم دانسته و افعال آن حضرت را به خود نسبت داده است. در يکي از دفاتر آيين ياري، ضمن بيان ماجراي تولد حضرت علي بيان مي‌شود: 
    اوروه دره    بارگاي شام و ستن اوروه دره
    سلمان بنيامين داود قنبره    پير موسي وزير کاکاي جابره
    فاطمه رمزبار شيرين بشره    سيد محمد نازار او پيغمبره
    (هاموش، 1386، ص43)
    يعني: در آن سرزمين و دره، بارگاه شاه دين برپا گشت؛ در آنجا بنيامين در دون سلمان، داود در دون قنبر، پيرموسي در دون جابر بود. بدانيد که رمزبار در جامة فاطمه و سيدمحمد نازار در دون پيغمبر بود. 
    بر اساس اين کلام و بنا بر اصل دونادون، پيروان آيين يارسان «سيدمحمد گوره‌سوار» را دون پيامبر اسلام مي‌دانند. 
    شيخ‌امير در کلامي ديگر که ناظر به دونادون است، خود را دون پيامبر اسلام دانسته و چنين معرفي کرده است: 
    نه خدمتش بيم آو نور جمينه    رسولش بيام از چه مدينه
    ابن عبدالله بيام ابن آمينه    راي شرعمان نيا ظاهري دينه
    دين شريعت نيامان و آزار     رواجش مولام کرد و ذوالفقار
    (شاه‌ابراهيمي، 1374، ص275)
    يعني: در خدمت نور و زمين و آسمان (خداوند) بودم، که وظيفة رسالت را بر عهده داشتم. فرزند عبدالله و آمنه و شريعت را براي امور ظاهري دين بنا کرديم و در اين راه مصائب زيادي وجود داشت. بعد از آن توسط مولاعلي اين شريعت رواج يافت و به کمال رسيد. 
    تأثير دونادون بر نبوت در آيين يارسان مهم‌ترين ابهام و انحراف به‌شمار مي‌رود که در آن، نبوت به‌عنوان حقيقتي که در اديان آسماني بدان اشاره شده، اصالت خود را از دست داده و در قالب دونادون و گردش ارواح معنا پيدا کرده است. در اين مقام، نبوت در حد پيران و بزرگان يارسان تنزل يافته است (خواجه‌دين، 1362، ص15) و همان‌طورکه در مثال‌هاي متعدد بدان اشاره شد، بزرگان يارسان خود را دون يکي از پيامبران الهي يا پيامبر اسلام دانسته‌اند.
    از اشکالاتي که تأثير دونادون بر نبوت پديد آورده است، مي‌توان به موارد ذيل اشاره کرد: 
    هدف دونادون و گردش ارواح از منظر يارسانيان، تکامل و ترقي روحي افراد است (خواجه‌دين، 1362، ص41)؛ درحالي‌که اين موضوع براساس کلامات موجود يارسان نقض مي‌شود و اين گردش به‌جاي صعود، در سير نزولي قرار گرفته است. براي مثال، بايد گفت که در ميان اين کلامات، به‌وضوح از پيامبراني نام برده شده است که در مرتبة عالي نبوت قرار داشته‌اند؛ اما در سير دوني خود تنزل يافته و در افراد ناشناخته يا کمترشناخته‌شده حلول کرده‌اند؛ مثلاً شخصي به‌نام شاه‌ابراهيم، از پيران يارسان، خود را دون حضرت ابراهيم مي‌داند که در روزگار خود با بت‌پرستي مقابله کرده است (شاه‌ابراهيمي، 1394، ص338). 
    بر اساس تقسيمي که از مراحل چهارگانه گذشت، يارسانيان اولين دوره را از زمان حضرت آدم تا آخرين فرستاده، يعني خاتم‌الانبياء دانسته و آن را مرحلة شريعت نام نهاده‌اند (طاهري، 2009، ص149ـ150) و ضرورت رسالت و حضور پيامبران را مختص اين دوران پنداشته و با ورود به دوره‌هاي بعدي، التزامي به نبوت پيامبران الهي نداشته‌اند؛ بلکه با التزام به دونادون، پيران و مشاهير خود را در جايگاه انبيا قرار داده‌اند. با پذيرش اين موضوع که سير گردش ارواح در دونادون بايد صعودي باشد، بسياري از اشخاصي که خود را دون پيامبران گذشته معرفي کرده‌اند، از شأنيت و جايگاه اجتماعي و علمي آن پيامبران برخوردار نبودند. 
    نتيجه‌گيري
    با بررسي آرا و اقوال يارسان دربارة مسئلة نبوت، درمي‌يابيم که نبوت عامه و خاصه مورد پذيرش ايشان است؛ اما اين آموزه در ميان ايشان با انحرافاتي روبه‌روست. در آرا و منابع کلامي مکتوب اين آيين، چند اشکال اساسي به‌نظر مي‌آيد: 
    ـ يارسانيان دربارة انبيا و اولياي الهي قائل به دونادون هستند.
    ـ ايشان در عمل، خود را ملزم به شناخت معارف، احکام و شريعت پيامبران نمي‌دانند.
    ـ پيروان يارسان، با اينکه قاطبة آنان خود را مسلمان مي‌دانند، بسياري از احکام خود را از پيران آيين يارسان دريافت مي‌کنند و به شريعت محمدي پايبندي کمتري نشان مي‌دهند.
    ايشان به‌دليل اعتقاد به تجلي ذات الهي در امام علي، مقام وي را بالاتر از مقام پيامبر اسلام مي‌دانند. 

    References: 
    • افضلی، قاسم (1350). دفتر رموز یارستان. تهران: راستی. 
    • افضلی، قاسم (1375). دایرۀالمعارف تشیع. تهران: نشر شهید سعید محبی. 
    • اکبری، محمد (1380). گلستان یارسان 1 (دونادون). بی‌جا: بی‌نا. 
    • القاصی، مجید (1362). مجموعة آیین یاری، اندرز یاری، رمز یاری. تهران: طهوری. 
    • الهی، نورعلی (1373). برهان الحق، تهران: جیحون. 
    • ایزدپناه، حمید (1355). اهل‌حق در لرستان. مجلة کاوه (مونیخ آلمان)، 60(14)، 36ـ38. 
    • بابازاده، پرویز (1347). حماسة پرشکوه اهل‌ حق: چهل‌تنان. تهران: درخشان. 
    • بی‌نام (1382). دفتر کلامات ترکی. ترجمة ن. چهل‌اختران. همدان: بی‌نا. 
    • جیحون‌آبادی، نعمت‌الله (1361). حق‌الحقایق یا شاهنامة حقیقت (تاریخ منظوم بزرگان اهل‌حق). مقدمة محمد مُکری. تهران: طهوری. 
    • حسینی، حسین (1397). بررسی تحلیلی فرقة اهل‌ حق. قم: ذکری. 
    • خدابنده، عبدالله (1382). شناخت فرقة اهل‌ حق. تهران: امیرکبیر. 
    • خواجه‌دین، محمدعلی (1362). سرسپردگان تاریخ و شرح عقاید دینی و آداب و رسوم اهل‌ حق (یارستان). تهران: منوچهری. 
    • دلفانی، سیاوش (1392). پیدایش سلسلة اهل‌ حق. تهران: منشور امید. 
    • رستمی، منصور (1392). بازشناسی آیین یارستان (اهل‌حق). قم: رسالت یعقوبی. 
    • رستمی، منصور (1395). تبیین ظهور دورة حقیقت از نگاه کلام یارسان (اهل‌حق). تهران: مبین اندیشه. 
    • سلطانی، محمدعلی (1381). تاریخ خاندان‌های حقیقت و مشاهیر متأخر اهل‌ حق در کرمانشاه. تهران: سُها. 
    • سلطانی، محمدعلی (1385). حریم حق. تهران: سُها. 
    • سلطانی، محمدعلی (1393). درون‌مایه‌های مشترک در سرانجام، ولایت‌نامه، بویوروق. تهران: سها. 
    • سلطانی، محمدعلی (1395). حماسة ملی ایران در اعتقاد علویان یارسان. تهران: انتشارات اطلاعات. 
    • سوری، ماشاءالله (1344). سروده‌های دینی یارستان. تهران: یارستان. 
    • سهرابی بانیارانی گوران، حسین (1388). شمیم‌ گل‌ها‌ی کوه‌ دالاهو. تهران: زوار. 
    • سیدجوادی، احمد، خرمشاهی، بهاءالدین و فانی، کامران (1375). اهل‌حق، دایرۀالمعارف تشیع. تهران: نشر شهید سعید محبی. 
    • شاه‌ابراهیمی، امرالله (1374). دفتر کلام شیخ‌امیر و سیدفرضی و شرح احوالات آتیمور بانیارانی. صحنه: جمخانة شاه‌ابراهیمی. 
    • شاه‌ابراهیمی، امرالله (1394). کلام (شامل کلام‌های دورة شاه‌خوشین، پیره‌پیرالی، سیده‌شبانی، کله‌زرده، مأموریت حضرت مصطفی، ملک طیار، قولتاس، یادگار، زلال زلال، سید خاموش، خان‌احمد، باباحیدر، زنور، آتیمور). صحنه: جمخانة سیدامرالله شاه‌ابراهیمی. 
    • صفی‌زاده، صدیق (1375). نامة سرانجام یا کلام خزانه؛ یکی از متون کهن یارستان. تهران: هیرمند. 
    • صفی‌زاده، صدیق (1387). اهل‌ حق پیران و مشاهیر. تهران: حروفیه. 
    • طاهری، طیب (2009). تاریخ و فلسفة سرانجام، شرحی بر نحله‌های فکری و اعتقادی در کردستان فرهنگ یارسان. اربیل (اقلیم کردستان عراق): موکریانی. 
    • فرخ‌منش، صحبت (1382). مقدمه‌ای بر دین و روان با تأکید بر اهل‌ حق. تهران: مؤلف. 
    • لطفی، جواد و سلطانی، مصطفی (1400). خوانشی انتقادی به جریان‌های نوظهور آیین یارسان (اهل‌ حق). شیعه‌پژوهشی، 21(8)، 247ـ270. 
    • مالامیری کجوری، احمد (1387). اهل‌ حق و تحقیقی در رابطه با اهل‌ حق. بی‌جا: نشر مرتضی. 
    • محمدی، محمد (1384). پژوهشی دقیق در اهل‌حق، تاریخچه، عقاید، فقه. تهران: پازینه. 
    • مرادی، گلمراد (1986). نگاهی گذرا به تاریخ و فلسفة یارسان. آلمان: هایدلبرگ. 
    • موحدی بشیر، داود (1357). شناخت رهروان عشق علی(ع) اهل‌حق. بی‌جا: بهرام. 
    • نیک‌نژاد، سیدکاظم (1375). آیین یاری. بی‌جا: بی‌نا. 
    • نیک‌نژاد، سیدکاظم (بی‌تا). آثار یاری. بی‌جا: بی‌نا. 
    • هاموش (1386). آداب و ارکان یارسان. کرند غرب: بی‌نا.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    لطفی، جواد، بیاتی، مهدی، یاسمی فرد، علی.(1403) بررسی و تحلیل باور به نبوت در آیین یارسان و اثرپذیری آن از دونادون. فصلنامه معرفت ادیان، 16(1)، 138-154 https://doi.org/10.22034/marefateadyan.2024.2021743

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جواد لطفی؛ مهدی بیاتی؛ علی یاسمی فرد."بررسی و تحلیل باور به نبوت در آیین یارسان و اثرپذیری آن از دونادون". فصلنامه معرفت ادیان، 16، 1، 1403، 138-154

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    لطفی، جواد، بیاتی، مهدی، یاسمی فرد، علی.(1403) 'بررسی و تحلیل باور به نبوت در آیین یارسان و اثرپذیری آن از دونادون'، فصلنامه معرفت ادیان، 16(1), pp. 138-154

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    لطفی، جواد، بیاتی، مهدی، یاسمی فرد، علی. بررسی و تحلیل باور به نبوت در آیین یارسان و اثرپذیری آن از دونادون. معرفت ادیان، 16, 1403؛ 16(1): 138-154