معنا و مفهوم واژة «ایامالله» در آیات قرآن و عهدین
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
سه دين يهود، مسيحيت و اسلام از اديان ابراهيمي به شمار ميروند. محور هر سه دين «توحيد» است. قرآن دو کتاب تورات و انجيل را كتابهايي معرفي ميكند كه در طول تاريخ در آنها دخل و تصرف شده است؛ ولي با اين حال معتقد است: اين کتابها دربردارندة معارف الهي و فيالجمله قابل تصديقاند (آلعمران: 50؛ بقره: 101؛ ر.ک: نقوي، 1390). ازاينرو بررسي برخي موضوعات و مفاهيم حوزه الهيات در اين دو دين ميتواند به فهم دقيقتر موضوعات ديني کمک کند.
يکي از اين مفاهيم ديني «يومالله» است که در هر سه متن ابراهيمي ذکر شده است. در اين ترکیب وصفي، «يوم» به خدا نسبت داده شده است. بیترديد وقتي چيزي توسط خداوندگار هستي به شکل خاص به او نسبت داده ميشود و بر تکريم و زنده نگه داشتن آن تأکيد ميگردد، ناگزير داراي حکمت خاصي است که توجه به آن و درک و کاربست آن در زندگي انسانها تأثيرهای مهمي خواهد داشت.
از سوي ديگر، ملت ايران در تاريخ معاصر خود ايام ويژه سترگي را در کارنامه حيات خود ثبت کرده که منشأ تحولات مهمي در اين دوران شده و اين روزهاي سرنوشتساز را «يومالله» ناميده است. کاربست احياگرانه اين اصطلاح توسط بنيانگذار جمهوري اسلامي امام خميني و رهبر معظم انقلاب و تأکيد آنان بر لزوم توجه به اين مفهوم، ضرورت بازخواني و تأمل بيشتر در اين اصطلاح را ضروري ميسازد.
بدینروی براي درک عميقتر اين مفهوم و استفاده حداکثري از ظرفيت و محتواي آن، خاستگاه اين واژه و معادل آن در قرآن و عهدين بررسي و تحليل خواهد گردید.
علاوه بر نقطهنظرات مفسران در خصوص «ایام الله» ذیل آیات مربوطه، از قبیل تفسیر نمونه (مکارم شیرازی و همكاران، 1374، ج 10، ص 320)، پژوهشهای پراکندهای در خصوص ایام الله از دیدگاه قرآن کریم صورت گرفته است؛ از قبیل: «ايامالله: روزهاى بزرگ تاريخى، هنگام پيدايش رحمتها يا نقمتهاى ويژه» (اکبری کارمزدی، 1388)؛ «ایامالله در قرآن» (سعدي، 1384)، و نیز برخی تحقیقات در خصوص ضرورت یادآوری ایامالله صورت گرفته؛ از جمله مقاله «یادآوری ایامالله» (بينام، 1377و1378)، لیکن هیچگونه پژوهشی در خصوص بررسی تطبیقی ایام الله از دیدگاه قرآن و عهدین دیده نشده است.
1. مباني نظري تحقيق
1-1. «يومالله»
واژة «يوم» در زبان عربي به معناي زمان بين طلوع خورشيد تا غروب است. نيز به معناي «کَون» (وجود، وضع، حالت) است (فراهيدي، 1409ق، ج 8، ص 433). همچنين به مدتي از زمان نيز گفته ميشود (ابنمنظور، 1406ق، ج 12، ص 650). گاهي نيز به معناي مطلق زمان به کار رفته است (زبيدي، 1414ق، ج 17، ص 779). ابنفارس مينويسد: ياء و واو و ميم يک اصل دارد و به معناي روز و جمع آن «ايام» است، سپس استعاره براي کار بزرگ گرديده است (ابنفارس، 1399ق، ج 6، ص 159).
در زبان عبري نيز واژه «יוֹם» (yowm) معادل «يوم» ـ که به معناي روز، زمان و سال است ـ (کلین، 1987، ص 25)، به معناي بخشي از زمان، در شريعت حضرت موسي فصل طويلي را به خود اختصاص داده است، بهگونهایکه در عهد عتيق، قريب 304/2 بار ذکر شده است. اين واژه گاهي به معناي حد فاصل بين طلوع و غروب خورشيد است (پيدايش، 1: 5) که در اين معنا بيشترين کاربرد را دارد، و گاهي به معناي دورهاي از زمان است (جسنیوس، 1882، ص 388). کاربرد اخير به يک دوره خلقت اشاره دارد (پيدايش، 2: 3).
2. يومالله در اديان ابراهيمي
اينک به بررسي مفهوم و مدلول «يومالله» در عهد عتيق، عهد جديد و قرآن کريم ميپردازیم:
با توجه به زبان قرآن که زبان عربي است، لازم است برای درک بهتر مفهوم «يومالله» در قرآن، ابتدا واژه «يوم» در زبان عربي تبيين شود:
1-2. «يوم» در زبان عربي
واژة «يوم» در زبان عربي به معناي زمان بين طلوع خورشيد تا غروب است. نيز به معناي «کَون» (وجود، وضع، حالت) است. وقتي گفته ميشود: «نِعم الأخُ فلانٌ في اليومِ»؛ يعني: في الكائنة من الكَونِ إذا نَزلت (فراهيدي، 1409ق، ج 8، ص 433). همچنين به مدتي از زمان نيز گفته ميشود. سيبويه گفته: «اليوم» در اصل «اليوِمَ» بوده که بعد حرف واو تخفيف يافته است. وقتي عرب ميگويد: «أَنا اليَوْمَ أَفعلُ كذا» منظور يک روز نيست، بلکه مرادش وقت حاضر است (ابنمنظور، 1406ق، ج 12، ص 650).«اِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ» (آلعمران: 155). «وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ» (نحل: 87؛ ر.ک: راغب اصفهاني، 1416ق، ص 894). گاهي نيز به معناي مطلق زمان به کار رفته است. و وقتي گفته ميشود: «يومٍ يوِم» کنايه از شدت و سختي زماني است که شر آن طول روز فرد را فراگرفته باشد (زبيدي، 1414ق، ج 17، ص 779).
ابنفارس مينويسد: ياء و واو و ميم يک اصل دارد و به معناي روز است و جمع آن «ايام» است، سپس استعاره براي کار بزرگ گرديد (ابنفارس، 1399ق، ج 6، ص 159).
1-1-2. معاني اصطلاحي «يوم»
بنا بر آنچه گفته شد، اين وضع اوليه لغت براي تعيين زمان مشخص بوده است. با گذشت زمان، معناي واژه توسعه يافته و شامل معاني ديگري گرديده است (علي، 1422ق، ج 16، ص 98). از جمله ميتوان به معناي روزگار (دهر) اشاره کرد که رايجترين کاربرد مجازي يوم است، بهگونهایکه گاهي در متون ادبي، واژگان ايام و دهر قرين هم آمده که نمونه آن در تاريخ ابنخلدون است که مينويسد: «... و علَى الخَليفةِ بها بعدَ أيّامٍ من الدَّهرِ» (ابنخلدون، 1988، ج 1، ص 374).
استعمال مجازي «يوم» به تدریج بيشتر گرديد، تا جايي که سعد و نحس امور نيز به يوم منتسب شد که نمونه آن در اشعار جاهلي وجود دارد؛ مانند سروده طرفةبن عبد:
فأمّا يَوْمُهُنّ فيَوْمُ نَحْسٍ
تُطَارِدُهُنّ بالحَدَبِ الصّقُورُ
(طرفه، 2000، ص 38)؛
اما روز آنها روز بديمني است که جنگجويان با شمشير به آنها حمله ميکنند.
دوران حکومت طوايف و ملوک نيز به «ايام» منسوب گرديده، بهگونهایکه عناوين برخي از بخشهاي کتب تاريخ به آن نامگذاري شده است؛ مانند اين عبارت: «ذِكْرُ طَسْمٍ وَ جَدِيسٍ وَ كَانُوا أَيَّامَ مُلُوكِ الطَّوَائِفِ» (ابناثير، 1385ق، ج 1، ص 351) که عنوان بخشي از تاريخ ابناثير است.
2-2. «يوم» در قرآن
واژة «يوم» به صورت مفرد و جمع قريب 400 بار در معاني گوناگوني در قرآن ذکر شده است. يکي از معاني «يوم» در قرآن، روز در مقابل شب است که شواهد آن فراوان است؛ مانند: «... قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم...» (بقره: 259)؛ گفت: چقدر درنگ كردى؟ گفت: يک روز يا پارهاى از روز را درنگ كردم.
اين بخش آيه گفتوگوي خدا با يکي از بنياسرائيل است که مطابق نقل مفسران، ظاهراً عُزير يا ارميا است (فخررازي، 1420ق، ج 7، ص 26؛ قرطبي، 1364، ج 3، ص 288). در جواب خداوند که پرسید: چقدر زماني اينجا درنگ کردهاي؟ نگاهي به خورشيد کرد که در حال غروب است و جواب داد: يک روز يا نصف روز (طبري، 1412ق، ج 3، ص 25).
در قرآن مجيد، ترکيب وصفي و اضافي «يوم» با کلمات ديگر زياد بهکار رفته که در بيشتر موارد ناظر به اسم يا وصفي از روز قيامت است؛ از جمله: يوم الدين، يوم القيامه، يوم البعث، يوم الفتح، يوم الدين، يوم يبعثون، يوم الحساب، يوم التلاق، يوم الآزفه، يوم التناد، يوم الجمع، يوم الوعيد، يوم الخلود، يوم الخروج، يوم عَسِر، يوم عسير، يوم معلوم، يوم التغابن، يوم الفصل، يوم عظيم، يوم کبير، يوم اليم، يوم عصيب، يوم محيط، يوم مجموع، يوم مشهود، يوم الحسره، و يوم يبعثون که تمام اين ترکيبها درخصوص روز رستاخيز بوده و در سياق عظمت، مهابت، بزرگي تهديد و وعيد بيان شده است.
از سياق جملات و آيات دربرگيرنده اين تعابير استفاده ميشود که «يوم» در لسان اينگونه آيات دربرگيرنده مقطع زماني سرنوشتساز، خطير، حتمي، سخت، وحشتناک و بيمانندی است که انسانها بايد زمان را از دست نداده، با اهتمام و بيم واقعي از آن مقطع زماني خود را براي چنان زماني آماده کنند.
در معدودي از آيات، اين ترکيب (يوم + مضافٌاليه يا صفت) ناظر به روز يا مقطعي زماني در دنيا استعمال شده است؛ از جمله: يوم الفرقان، يوم التقي الجمعان، يوم حنين و يوم الحج الاکبر که در اين موارد نيز به گواهي تاريخ و سياق آيات و سورهها، از زمانهايي ياد شده که اتفاق مهمي در آن مقاطع زماني يا آن روزها افتاده است.
3-2. ايامالله در قرآن
در آيات قرآن ترکيب «يومالله» به صورت مفرد نيامده، اما در دو آيه ترکيب «ايامالله» آمده است. در ادامه هريک از اين دو مورد جداگانه بررسي و مراد از «ايامالله» ارائه ميگردد:
نمونه اول
در سورة مبارکه «ابراهيم» خداوند ميفرمايد: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَكِّرْهُمْ بِايامالله إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» (ابراهيم: 5). در اين آيه خداوند به حضرت موسي دو فرمان ميدهد: يکي خروج بنياسرائيل از ظلمت به سوي نور، که مفسران آن را به خروج از گمراهي به هدايت، و کفر به ايمان تفسير کردهاند (طبري، 1412ق، ج 13، ص 122؛ ابنکثير، 1419ق، ج 4، ص 410؛ طوسي، بيتا، ج 6، ص 274؛ فخررازي، 1420ق، ج 19، ص 64)؛ و دوم فرمان يادآوري «ايامالله» به بنياسرائيل است. اينک این سؤال مطرح است که منظور از «ايامالله» چيست؟
مفسران در اينباره آراء متفاوتي دارند. برخي مراد از آن را ياداوري نعمتهاي خداوند ذکر کردهاند (طبري، 1412ق، ج 13، ص 123؛ بغوي، 1420ق، ج 3، ص 30). اين قول منسوب به ابنعباس، مجاهد و قتاده است (قرطبي، 1364، ج 10، ص 341). در اينباره بايد گفت: قرآن در برخي آياتش به بنياسرائيل گوشزد ميکند که نعمتهاي خداوند را به ياد آورند (بقره: 40، 47و122؛ مائده: 20؛ ابراهيم: 6). يکي از مهمترين نعمتهاي خداوند به بنياسرائيل رهايي آنان از دست فرعون (انتقام الهي از فرعون و اعوان وي) و خروج از مصر و ورود به ارض موعود است که خداوند در آيه محل بحث به حضرت موسي دستور ميدهد که به ياد آنان بياورد (طبري، 1412ق، ج 13، ص 122).
برخي نيز ذکر «ايامالله» را اشاره به ترساندن بنياسرائيل از روزگار عاد و ثمود و کساني دانستهاند که مانند آنها بودند و به عذاب و انتقام الهي دچار شدند و نیز ديگراني که مورد بخشش واقع شدند (فراء، بيتا، ج 2، ص 68؛ مقاتلبن سليمان، 1423ق، ج 2، ص 398؛ قمي مشهدي، 1368، ج 7، ص 28). ظاهراً براي طبرسي اين معنا رجحان داشته است؛ زيرا آن را اولين قول آورده، ميگويد: مؤيد اين معنى شعر عمروبن كلثوم است:
و ايَّامُ لَنا غَرٌ طِوالٌ
عَصينا المُلكَ فيها ان نَدينا
يعنى: چه روزگار درخشان طولانى كه پادشاهى عمروبن منذر را گردن ننهاديم و به دين او درنيامديم! بنابراين، مقصود ايامى است كه خداوند از گردنفرازان انتقام گرفته است (طبرسي، 1372، ج 4، ص 467).
البته طبرسي «ايامالله» را به معناي «نعمتها» در قول دوم آورده، ميگويد: همين معنا از امام صادق نيز نقل شده است (همان). ايشان قول سومي را نيز ذکر کرده که «ايامالله» زمان وقوع سنن الهي، اعم از انعام و انتقام است که جامع دو قول قبل است (همان).
علامه طباطبائي تفسير کساني همچون طبري که «ايامالله» را به ايام ظهور نعمتهاي خداوند اختصاص داده و طبرسي که ايام مذکور را به ايام عذاب خداوند منحصر کردهاند، ناقص دانسته، معتقد است:
شكى نيست كه مراد از «ايام» ايام مخصوصى است و نسبت دادن ايام مخصوص به خدا با اينكه همه ايام و همه موجودات از خداست، حتماً به خاطر حوادثى است كه در آن ايام مخصوص به وجود آمده و امر خداى تعالى را ظاهر ساخته است كه در ديگر ايام چنين ظهورى رخ نداده است. پس بهطور مسلم مقصود از «ايام خدا» آن زمانهايى است كه امر خدا و آيات وحدانيت و سلطنت او ظاهر شده و يا ظاهر مىشود؛ مانند روز مرگ كه در آن روز سلطنت آخرتى خدا هويدا مىگردد و اسباب دنيوى از سببيت و تأثير مىافتند، و نيز مانند روز قيامت كه هيچكس براى ديگرى مالك چيزى نيست و براى كسى كارى نمىتواند بكند و همه امور تنها به دست خداست، و نيز مانند ايامى كه قوم نوح و عاد و ثمود در آن ايام به هلاكت رسيدند؛ چون اينگونه ايام، ايامى هستند كه قهر و غلبه الهى در آن ظاهر گشته و عزت خدايى خودنمايى كرده است (طباطبائي، 1417ق، ج 12، ص 18).
علامه تفسير فوق را براي آيه مسلّم دانسته است، اما احتمالات ديگري را ـ که به همان ديدگاه ظهور و بروز ويژه امر خداوند برميگردد ـ نيز در معناي «ايامالله» رد نکرده است. ازاينرو ميگويد:
ممكن هم هست ايام ظهور رحمت و نعمت الهى جزو اين ايام بوده باشد؛ البته آن ايامى كه نعمتهاى الهى آنچنان ظهورى يافته كه در ديگر ايام به آن روشنى نبوده است؛ مانند روزى كه حضرت نوح و يارانش از كشتى بيرون آمدند و مشمول سلام و بركات خدا شدند، و روزى كه ابراهيم از آتش نجات يافت، و امثال اينها؛ زيرا اينگونه ايام، مانند ايام مذكور ديگر، در حقيقت نسبتى به غير خدا نداشته، بلكه ايام خدا و منسوب به اويند (طباطبائي، 1417ق، ج 12، ص 18).
آنچه در تفسير علامه از «ايامالله» قابل توجه است، ظهور ويژه امر خداوند در چنين روزي است که از نشانههاي عزت خداوند است، اعم از ظهور نعمت و نقمت. اين تفسير از حيث دلالت بر ظهور نقمت با آنچه در عهدين در معناي «روز خدا» آمده بود نيز اشتمال دارد. بر اين اساس باید ظهور عذاب را نشانه عزت و ظهور ويژه امر خداوند بدانيم؛ زيرا در هيچيک از عبارات عهدين، «ايامالله» به معناي ظهور نعمت نيامده، بلکه در همه موارد در معناي ياداوري روز عذاب و سختي است.
از سوی دیگر آيه محل بحث در قرآن (ابراهيم: 5) حکايت حضرت موسي و بنياسرائيل را بيان ميکند؛ همانگونه که عبارات ناظر به «ايامالله» در عهدين نيز حکايت پيامبران بنياسرائيل و قومشان را بيان ميکند. ازاینرو به نظر ميرسد تفسير «ايامالله» در اين آيه به «ايام انتقام» به قرينه تصريح و تأکيد عهدين بر اين مفهوم، اولي̍ است. بدینروی وجود عنصر «انتقام» در مفهوم «ايامالله» در قرآن و عهدين وحدت موضوعي دارند. بنابراين به نظر ميآيد قول علامه به علت شمول بر همه اقوال، نسبت به ساير تفاسير جامعيت بيشتري دارد، گرچه طبرسي نيز به هر دو قول اشاره کرده است (طبرسي، 1372، ج 4، ص 467).
نمونه دوم
آيهاي ديگري که «ايامالله» در آن ذکر شده، آيه 14 سورة «جاثيه» است. خداوند در اين آيه ميفرمايد: «قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لايَرْجُونَ ايامالله لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» (جاثيه: 14)؛ به كسانى كه ايمان آوردهاند بگو تا از كسانى كه به ايامالله (روزهاى [پيروزىِ] خدا) اميد ندارند، درگذرند، تا [خدا هر] گروهى را به [سبب] آنچه مرتكب مىشدند، به مجازات رساند.
همانگونه که در آيه 5 سورة «ابراهيم» حضرت موسي موظف بود «ايامالله» را به بنياسرائيل يادآور شود، در اين آيه، اين وظيفه به پيامبر اکرم محول گرديده است. در اينجا دو موضوع بايد بررسي شود:
1. مراد از کساني که به «ايامالله» اميد ندارند چه کساني هستند؟
2. منظور از «ايامالله» در اين آيه چيست؟
در پاسخ به سؤال اول، برخي گفتهاند: مراد کفار هستند (مقاتلبن سليمان، 1423ق، ج 3، ص 873؛ ابنعطيه، 1422ق، ج 5، ص 83؛ فخررازي، 1420ق، ج 7، ص 674؛ طباطبائي، 1417ق، ج 18، ص 164). برخي هم مشرکان (فراء، بيتا، ج 3، ص 46؛ طبري، 1412ق، ج 25، ص 87؛ بغدادي، 1415ق، ج 4، ص 123؛ سيوطي، 1404ق، ج 6، ص 35) و برخي نيز گفتهاند: منظور منافقان هستند (ميبدي، 1371، ج 9، ص 124).
به نظر ميآيد منظور از «کفار» همان مشرکان هستند و اين معنا در سخن علامه طباطبائي مشهود است؛ زيرا ایشان ابتدا ميگويد: در اين آيه شريفه به رسول خدا دستور مىدهد به مؤمنان امر كند كه از بدىهاى كفار چشمپوشى كند (طباطبائي، 1417ق، ج 18، ص 164) و در ادامه ميافزايد:
در نتيجه، [خداوند] رسول گرامى خود را دستور مىدهد تا به اينگونه افراد از مؤمنين اعلام بدارد كه بايد از مشركين نامبرده عفو و اغماض كنند... (همان).
همچنین ممکن است علت اين اختلاف در مصاديق به سبب شأن نزولهاي متفاوت باشد که تا چهار شأن نزول براي آيه نقل شده است (ر.ک: ابنجوزي، 1422ق، ج 4، ص 97). ابنعاشور روايات سبب نزول فوق را ضعيف ميداند و تنها روايت مکيبن ابيطالب را محتمل ميداند، با اين مضمون که شخصي به عمر دشنام داد. عمر تصميم گرفت او را تنبيه کند، تا اينکه آيه نازل شد و او را به گذشت دعوت کرد (ابنعاشورا، 1420ق، ج 25، ص 395). در هر حال، قرائن بيشتر حاکي از اشاره به مشرکان است تا کفار، مگر اينکه مراد از «کفار» به معناي اعم باشد که مشرکان را نيز دربر گيرد.
مسلماً آنچه به لحاظ عقلي بايد به کافران و مشرکان لجوج يادآوري شود بيشتر قهر و خشم و انتقام الهي است، نه نعمتهاي او.
در پاسخ به سؤال دوم نيز مفسران مانند آيه 5 سورة «ابراهيم»، ديدگاههاي متفاوتي دارند:
برخي مراد از «ايامالله» را نعمتهاي الهي دانستهاند (طبري، 1412ق، ج 25، ص 87؛ ثعالبي، 1418ق، ج 5، ص 206؛ ابنکثير، 1419ق، ج 7، ص 245).
گروهي ديگر «ايامالله» را به عذابها و نقمتهای الهي تفسير کردهاند (مقاتلبن سليمان، 1422ق، ج 3، ص 837؛ فيض کاشاني، 1415ق، ج 5، ص 5؛ قمي مشهدي، 1368، ج 12، ص 158).
برخي «ايامالله» را، هم به معناي نعمت و هم به معناي نقمت تفسير کردهاند (طوسي، بيتا، ج 9، ص 252؛ فخررازي، 1420ق، ص 27، ص 674).
برخي دیگر «ايامالله» را روز قيامت دانستهاند (مکارم شیرازی و همكاران، 1374، ج 21، ص 247).
از نظر علامه طباطبائي اين آيه شريفه در مكه نازل شده و در سياق آيات قبل قرار گرفته كه حال مستكبران و مستهزئان به آيات خدا را بيان مىكند و ايشان را به شديدترين عذاب تهديد مىنماید... و مراد از «آنان كه اميدوار و منتظر ايام خدا نيستند»، كفارى (مشرکاني) است كه در آيات سابق از ايشان سخنى گفته شد؛ زیرا مشركان معتقد به آمدن روزهايى براى خدا نبودند، كه در آن روزها غير از حكم خدا حكمى، و غير از ملك او ملكى نباشد، در حالى كه خدا داراى چنين روزهايى است؛ مانند: روز مرگ و روز برزخ و روز قيامت و روز عذاب انقراض و استيصال (طباطبائي، 1417ق، ج 18، ص 164).
اينجا هم ـ چنانکه مشاهده ميشود ـ دست «انتقام الهي» در برداشت مفسرانِ برجسته آشکار است.
نکته مهمي که بايد بدان توجه داشت اين است که سياق آيات هر دو آيه در مفهوم انتقام، ظهوري صريح دارد. آيه اول (ابراهيم: 5) در سياق وعيد و تهديد کفار، ظهور بارزي دارد. سه آيه پيشتر در آيه دوم همين سوره، کفار را به علت نپذيرفتن دعوت الهي، به عذاب شديد تهديد ميکند: «وَ وَيْلٌ لِلْكافِرِينَ مِنْ عَذابٍ شَدِيدٍ». جملهاي که مقتضاى صفت «عزت» را بيان مىكند در آيه قبل از آن (آيه يکم) ذکر شده است (طباطبائي، 1417ق، ج 12، ص 15). («عِزّت» حالتى است در انسان كه نمىگذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از «ارض عزاز: زمين سفت» گرفته شده و در قرآن كريم آمده است: «أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» (نساء: 139؛ ر.ک: راغب اصفهانی، 1416ق، ص 563).
در آيه سوم به توصيف برخي ويژگيهاي کفاری پرداخته است که مستحق چنين عذابي هستند. در آيه چهارم دوباره به شکستناپذيري خداوند در خلال ذکر صفت «عزت» رجوع نموده، در نهايت، در آيه پنجم به ضرورت يادآوري «ايامالله» توسط حضرت موسي به قومش اشاره کرده است.
درباره دومين آيه محل بحث (جاثيه: 14) نيز گرچه مفسران نظريات متفاوتي ابراز داشتهاند (جمعى از مفسران اين جمله را تهديدى براى كفار و مجرمان دانستهاند، در حالى كه بعضى ديگر آن را بشارتى نيز براى مؤمنان در برابر اين عفو و گذشت شمردهاند. ر.ک: مکارم شیرازی و همكاران، 1374، ج 21، ص 247)، ليکن سياق جملات آيه ظاهراً بيشتر ناظر به انتقام است: «قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لايَرْجُونَ ايامالله لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُون» (جاثیه: 14)؛ در اين آيه از قرار گرفتن جزاي الهي در کنار کساني که به «ايامالله» اميدي ندارند، به نظر ميرسد منظور از اين جزا، کيفر است که در حقيقت انتقام الهي از اين افراد است.
علامه طباطبائي ضمن پذيرش اين تفسير از آيه، معتقد است: اينكه به پيامبر گفته شده بايد به مؤمنان دستور دهد تا از رفتار مشركان چشمپوشى كنند، براى اين بود كه هيچ حاجتى به مؤاخذه كردن ايشان نبوده است؛ زیرا خداوند به زودى ايشان را مطابق آنچه كردهاند، كيفر مىدهد؛ چراکه روز جزا، خود يکي از «ايامالله» است. از نظر وي ساختار ادبي و معنوي آيه [در سياق تهديد] شبيه آيات ذیل است:
ـ «وَ ذَرْنِي وَ الْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً» (مزمل: 11)؛
ـ «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ» (زخرف: 83)؛
ـ «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» (زخرف: 89).
این در حالی است که منافاتي ندارد، هم وعدهاي براي مؤمنان (اهل عفو) و هم وعيدي براي کفار باشد (مکارم شيرازي و همكاران، 1374، ج 21، ص 247).
در مجموع، ميتوان گفت: برآيند نظريات گوناگون درباره معناي «ايامالله» در آيه فوق، ظهور ويژه عزت، عظمت، سلطنت و يکتايي خداوند است که عمدتاً در قالب نقمت و بسا در قالب نعمت تجلي پيدا ميکند.
3. يومالله در عهد عتيق
در عهد عتيق، اضافه شدن اين واژه به «יְהוִה» (Yahovih) خدا (روز خدا)، دو مفهوم ديني «روز قيامت» و «روز انتقام» را شکل ميدهد.
در عهد عتيق در کتاب اشعيا (اشعيا، 2) فصلي به نام «روز خداوند» وجود دارد که البته به روز قيامت اشاره دارد (ر.ک. اشعيا، 2: 6-22). همچنين در عهد عتيق «يومالله» به معناي «روزي که خداوند در آن انتقام ميگيرد»، به عصر پيامبران پيشگو اختصاص دارد که از زمان اشعياي نبي آغاز گشته و پيامبران بعد از خود، يعني ارميا، حزقيال، يوئيل، عاموس، صفنيا و ملاکي را شامل ميشود. دورة اين پيامبران يادآور سقوط اورشليم و بابل است و حکايت از ظلم و ستمي دارد که به واسطه نافرماني از فرامين الهي، انتقام خداوند را در پي داشت. پيشتر عبارتي از اشعيای نبي درباره روز خداوند در معناي روز قيامت ذکر گرديد. در اين کتاب، روز خدا در معناي ديگري نيز آمده است که در ادامه ميآيد.
اشعيا در کتابش پيشگويي ميکند که خداوند بابل را مجازات ميکند. مجازات در روزي اتفاق ميافتد که «يومالله» ناميده شده است: «شيون و ناله کنيد؛ زيرا روز خداوند نزديک است و آن روزي است که قادر متعال همه را هلاک مي کند» (اشعيا، 13: 6). در عبارت فوق، ترکيب «יוֹם יְהוָה» (yowm Yahovih) به معناي «يومالله» است.
واژه «יוֹם» (yowm) معادل «يوم» در اصل عربي است و «יְהוִה» (Yahovih) اسم خاص يهوه است که نزد يهوديان اسم خاص خداوند است. ترکيب فوق معادل «يومالله» است. در سال 597 ق م بابليان به سرکردگي نبوکدنصر اورشليم را تسخير کردند و مردم آن ديار را به اسارات بردند؛ يعني از يهود بابت سرپيچي از اوامر انبيا انتقام گرفته شد. بعد از اينکه مردم به پيشنهاد پيامبرانشان توبه کردند، نويد آزادي آنان و مجازات بابليان (انتقام) توسط خداوند داده شد.
در کتاب ارميا نيز خداوند درباره اقوام گوناگون با ارميا سخن ميگويد. اولين آنها قوم مصر است که در «کرکميش» شکست سختي خوردند. خداوند اين روز را روز خودش (يومالله) نامید که در آن انتقام گرفت:
امروز روز خداوند متعال است. امروز روزي است که او انتقام خواهد گرفت و دشمنان خود را مجازات خواهد کرد. شمشير او آنها را آنقدر خواهد خورد تا کاملاً سير شود، و آنقدر از خون آنها خواهد آشاميد تا سيراب شود. امروز قادر متعال در شمال، در کنار رود فرات، مغلوبان را قرباني ميکند (ارميا، 10:46).
در اين عبارت، دوبار واژة «روز» «יּוֹם» (yowm) آمده؛ يک بار به «خداوند» اضافه شده «וְהַיּוֹם הַהוּא לַאדֹנָי יְהוִה» (wehayom hahu ladony yehwih) و يک بار هم به «انتقام» اضافه گردیده است «יוֹם נְקָמָה» (yowm naqamah).
نکته قابل توجه اينکه در عبارت اول براي تأکيد اختصاص اين روز به خداوند، دو واژة «לַאדֹנָי» (Adonay) به معناي صاحب، خداوندگار، و واژة «יְהוִה» (Yahovih) به معناي يهوه و خداوند است که اسم خاص براي خداوند در عهد عتيق و نزد يهوديان است. اين پيشگويي در «حزقيال» نيز آمده و آن روز «يوم يهوه» ناميده شده است (حزقيال، 30: 3).
در کتاب يوئيل در سه موضع به «روز خداوند» اشاره شده است که مجازات سختي در خلال آن خواهد بود؛ مانند: «واي بر ما! زيرا روز خداوند نزديک است؛ روزي که خداي قادر مطلق نابودي و هلاکت بر ما ميآورد» (يوئيل، 1: 15).
عبارت فوق در سياق عبارات [از سر انتقام]ي است که يوئيل بنياسرائيل را به توبه دعوت ميکند و هشدار ميدهد در صورتي که توبه نکنند در روز خداوند هلاک خواهند شد. وحشتناک بودن اين روز در فصل بعدي کتاب «يوئيل» بيان شده است (ر.ک: يوئيل، 2: 11-1). برای نمونه، در آيه 31 اينچنين آمده است: «قبل از آنکه روز عظيم و وحشتناک خداوند فرارسد، آفتاب تاريک و ماه رنگ خون خواهد گرفت» (يوئيل، 2: 31). در اين عبارت شدت و هيبت بلا به تاريکي آفتاب و خون آلودگي ماه تشبيه شده است.
بافت و سياق عبارات پيامبران پسين عهد عتيق که آيات روز خداوند به معناي «روز انتقام» در آنها قرار دارد، ناظر به انتقامجويي خداوند از ظالمان به دست مؤمنان است که در نهايت، به پيروزي مؤمنان و شکست کافران منتهي ميشود. گويي خداوند برهههايي از زمان را که قرار است اتفاقات خاص و مهمي به وقوع بپيوند، به خود اختصاص ميدهد.
4. يومالله در عهد جديد
واژة «ܝܘܡ» (yuwm) معادل «يوم» به معناي روز (کاستاز، 2002، ص 139) در عهد جديد مکرر ذکر شده است. اين واژه در معناي اصلي روز ـ از صبح تا غروب ـ بيشترين کاربرد را دارد (ر.ک: متي، 27: 40) و همچنين در معناي دورهاي از زمان نيز آمده است (عبرانيان، 4: 4).
1-4. معاني يومالله
ترکيب اضافي ܕ݁ܝܰܘܡܶܗ ܕ݁ܡܳܪܰܢ (demaran deyawmeh) (مارگلیوث، 1903، ص 190) معادل «يومالله» در دو مفهوم ديني بهکار رفته که يکي به معناي «روز رستاخير» و ديگري به معناي «روز انتقام» است. معناي اخير در چند جاي عهد جديد ذکر شده است. در «اعمال رسولان» در روز «پنتيکاست»، بعد از اينکه روحالقدس نازل شد و الهاماتي به افراد حاضر بخشيد، شخصي از باب استهزا، حاضران را مست دانست. پطرس در جواب او گفت: اين وعدهاي است که يوئيل داده است: «پيش از آمدن آن روز بزرگ و پرشکوه خداوند، خورشيد تاريک خواهد شد و ماه رنگ خون خواهد گرفت» (اعمال رسولان، 2: 20). در فصل يک، از اين روز به «روز خدا» تعبير شده بود (يوئيل، 1: 15).
در عهد جديد، آمدن «يومالله» برای گرفتن انتقام ـ از حيث وقوع سريع و به يکباره ـ به دزدي تشبيه شده است که بيخبر ميآيد؛ «زيرا شما خوب ميدانيد که روز خداوند مانند دزدي که در شب ميآيد، فراخواهد رسيد» (اول تسالونيکيان، 5: 2)؛ «از عذاب اين روز مفري نيست و بسيار هولناک است» (ر.ک. اول تسالونيکيان، 5: 3).
انتظار کشيدن براي آمدن «يومالله» در عهد جديد از کارهاي پسنديده است: «و شما بايد در انتظار روز خدا باشيد و طوري کار کنيد که آن روز زودتر برسد...» (دوم پطرس، 3: 12).
اضافه شدن «يوم» به «الله» در سیاق انتقام در متون مقدس کهن، بر وجود يک اصل توحيدي داراي اهميت دلالت دارد؛ اهميت از آن نظر که خداوند با عوامل متعدي در نهايت، از کافران انتقام ميگيرد. در عهد عتيق يکي از اين عوامل عذاب و انتقام، افراد مؤمن هستند؛ اما در عهد جديد اشارهاي به آنها نشده و عذاب و انتقام را فقط به خداوند منتسب کرده است. از سياق عبارات عهدين که «يومالله» را روز انتقام معرفي کرده است، برداشت ميشود که مؤمنان بايد به اين روز اميدوار باشند و آن را گرامي بدارند و به همين سبب بايد در انتظار آن باشند.
نتيجهگيري
1. گرچه «يومالله» در عهدين به معاني «روز انتقام» و «روز قيامت» آمده، ولي در بيشتر موارد به معناي «انتقام» تصريح نموده است؛ يعني روزهايي که خداوند از کافران و ظالمان انتقام سختي گرفته است. چهبسا اشتمال اين اصطلاح بر قيامت نيز به علت انتقام سخت الهي در قيامت از دشمنان خدا و ظالمان باشد.
2. از تفاسير آيات قرآن کريم و روايات ذيل آنها، وسعت معنايي بيشتري از انتقام بهمثابه مدلول و مراد واژه «ايامالله» به نسبت عهدين استفاده ميشود، ليکن گرچه بيشترين ظهور مفهوم «ايامالله» در انتقام سخت است ـ همانگونه که فرازهاي عهدين در اين خصوص ظهور بيشتري دارند ـ اما اساساً «يومالله» در عهد عتيق به معناي «روز ظهور ويژه نعمت الهي» نيامده است.
3. در اکثر قريب به اتفاق موارد ذکر «يومالله» در قرآن کريم، نوعي بزرگي، اهميت، سختي و متفاوت بودن با روزهاي عادي به خواننده القا ميشود.
4. گرچه فرايند تحقق «يومالله» پيشنيازهاي گوناگون و عمدتاً زمانبري دارد، لیکن گويي همچون وقوع آن، عموماً در پي حوادث سخت بهويژه جهاد سرسختانه با جبهه باطل اتفاق ميافتد و از همينجا ميتوان به نقش بيبديل جهاد در گشايش حيات مادي و معنوي مؤمنان بيشتر پي برد.
- قرآن کريم، 1373، ترجمة ناصر مكارم شيرازى، چ دوم قم، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى.
- کتاب مقدس، ترجمة قديم، ترجمه مژده، ترجمه هزاره نو، نرمافزار مژده.
- ابناثير، عليبن ابيالكرم، 1385ق، الكامل في التاريخ، تحقيق عمر عبدالسلام تدمري، بيروت، دار الكتاب العربي.
- ابنجوزى، عبدالرحمنبن على، 1422ق، زاد المسير فى علم التفسير، تحقيق عبدالرزاق المهدي، بيروت، دار صادر.
- ابنخلدون، عبدالرحمن، 1988م، ديوان المبتدأ و الخبر في تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوي الشأن الأكبر، تحقيق خليل شحاده، بيروت، دارالفكر.
- ابنعاشور، محمدطاهربن محمد،1420ق، التحرير والتنوير، ط. الثانيه، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي.
- ابنعطيه، عبدالحقبن غالب، 1422ق، المحرر الوجيز فى تفسير الكتاب العزيز، تحقيق عبدالسلام عبدالشافى محمد، بيروت، دارالكتب العلمية.
- ابنفارس، احمدبن زكريا، 1399ق، معجم مقاييس اللغة، بيروت، دارالفکر.
- ابنكثير، اسماعيلبن عمر، 1419 ق، تفسير القرآن العظيم، تحقيق محمدحسين شمسالدين، بيروت، دار الكتب العلمية.
- ابنمنظور، محمدبن مكرم، 1406ق، لسان العرب، بيروت، داراحياء التراث العربي.
- اكبري كارمزدي، محمد، 1388 «ايام الله: روزهاى بزرگ تاريخى، هنگام پيدايش رحمتها يا نقمتهاى ويژه»، در: دائرةالمعارف قرآن، قم، بوستان کتاب.
- بغدادى، علاءالدين علىبن محمد، 1415ق، لباب التاويل فى معانى التنزيل، تصحيح محمدعلى شاهين، بيروت، دار الكتب العلمية.
- بغوى، حسينبن مسعود، 1420 ق، معالم التنزيل فى تفسير القرآن، تحقيق عبدالرزاق المهدى، بيروت، دار احياء التراث العربى.
- بينام، 1377و1378، «یادآوری ایام الله»، پاسدار اسلام، ش 207، ص 4.
- ثعالبى، عبدالرحمنبن محمد، 1418ق، جواهر الحسان فى تفسير القرآن، تحقيق محمدعلى معوض و عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دار احياء التراث العربى.
- راغب اصفهاني، حسينبن محمد، 1416ق، مفردات الالفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودي، دمشق، دارالعلـم.
- زبيدي، مرتضي محمدبن محمد، 1414ق، تاج العروس، بيروت، دارالفکر.
- سعدي، محمدجواد، 1384، «ایام الله در قرآن»، مجله دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان، ش 11، ص 133ـ160.
- سيوطى، جلالالدين، 1404ق، الدر المنثور فى تفسير المأثور، قم، كتابخانة آيتالله مرعشى نجفى.
- طباطبائى، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، چ پنجم، قم، جامعة مدرسين.
- طبرسى، فصلبن حسن، 1372، مجمع البيان لعلوم القرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
- طبري، محمدبنجرير، 1412ق، جامع البيان عن تأويلاي القرآن، بيروت، دارالمعرفة.
- طرفةبن العبد، 2002م، ديوان الشعر، تحقيق مهدي محمد ناصرالدين، ط. الثانيه، بيروت، دار الكتب العلمية.
- طوسى، محمدبن حسن، بيتا، التبيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى.
- علي، جواد، 1422ق، المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام، ط. الرابعه، بيروت، دار الساقي.
- فخررازى، محمدبن عمر، 1420ق، مفاتيح الغيب، چ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربى.
- فراء، يحيىبن زياد، بيتا، معانى القرآن، تحقيق احمد يوسف نجاتى و همکاران، مصر، دارالمصريه للتأليف و الترجمه.
- فراهيدى، خليلبن احمد، 1409ق، كتاب العين، چ دوم، قم، هجرت.
- فيض كاشانى، ملامحسن، 1415ق، تفسير الصافى، تحقيق حسين اعلمى، چ دوم، تهران، صدر.
- قرطبى، محمدبن احمد، 1364، الجامع لأحكام القرآن، تهران، ناصر خسرو.
- قمى مشهدى، محمدبن محمدرضا، 1368، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقيق حسين درگاهى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
- مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- مقاتلبن سليمان، 1423ق، تفسير مقاتلبن سليمان، تحقيق عبدالله محمود شحاته، بيروت، دار احياء التراث.
- مکارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلامية.
- ميبدي، احمدبن محمد، 1371، کشف الاسرار و عدة الابرار، چ پنجم، تهران، اميرکبير.
- نقوي، حسين، 1390، «تدوين تورات و انجيل از ديدگاه آيات قرآن»، معرفت اديان، سال سوم، ش 1، ص 5ـ21.
- Costaz, louis,s.j, 2002, dictionnaire syriaqus- francais, syriac-english dictionary, Third Edition, Beyrouth, dar el-machreq.
- Gesenius, William, 1882, A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, Boston, Houghton Mifflin Harcourt.
- Klein, Ernest, 1987, A Comprehensive Etymological Dictionary of the Hebrew Language for Readers of English, Carta, The University of Haifa.
- Margoliouth, MRS, 1903, A Compendius syriac of R.payne Smith, Oxford at the clarendon Press.