تحلیل و بررسی منابع حجیت در آئین هندو
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در تحليل و بررسي اديان و آئينهاي گوناگون، اولين نقطة عزيمت، شناسایی منابع حجيت و وثاقت آنهاست. با به دست آوردن منابع حجيت آنها، باید به تحليل محتواهاي بهدستآمده از اين منابع پرداخت. ازاينرو، دانستن منابع حجيت در اديان و آئينهاي مختلف، از اهميت والايي برخوردار است. آئين هندو، يكي از عجيبترين آئينهاي موجود عالم است. اين آئين در طول حيات چند هزار سالة خود، دورانها و مقاطع گوناگوني را سپري كرده و صورتها و اشكال گوناگوني از خود ارائه كرده است. اين آئين به گونهاي است كه ميتوان آن را چند آئين خواند. اين تنوع در طول و عرض زمان چشمگير است. برايناساس، وجود باورها، اعتقادات، احكام و شعائر كاملاً مخالف هم در هندوئيسم كاملاً طبيعي است و رسيدن به يك ديدگاه واحد در موارد ذكرشده، بسيار دشوار و گاه ناممكن مينمايد.
«هندوئيسم، به آن معنايي كه مسيحيت، اسلام و يا يهوديت دين شناخته ميشوند، دين تلقي نميگردد. اين آئين، توسط هيچ شخص و يا گروه خاصي از انسانها، به عنوان يك واحد اعتقادي و عملي، بنيانگذاري نشده است. اين آئين، يك اعتقاد و يا آموزة ديني محوري ندارد و داراي هيچ شخص واجد مرجعيت و آتوريتة ديني نيست. هندوئيسم، داراي يك متن مقدسمحوري و يا دستهاي از متون مقدس اصلي مشابه و قابل قياس با كتاب مقدس و يا قرآن نيست. هندوئيسم بهعنوان يك واژه و اصطلاح جامعي كه تقريباً بهتازگي مطرح شده، شامل اعتقادات متنوع، سنتهاي مبتني بر نص (متن)(Textual Traditions)، چهرههاي ديني داراي اعتبار و گروهها و سازمانهاي ديني، ميشود. ازاينرو، بسيار دشوار است كه اين اصطلاح را در يك معناي قاطع و صريحي مورد استعمال قرار دهيم.»(وارير، 2006، ص 1).
در اين آئين، براي بهدست آوردن ديدگاه و يا حكمي، راهي صعب و دشوار را بايد پشت سر گذاشت. در گام اول، بايد به متون مقدس اين آئين كه خود از كثرت و تنوعي شگرف برخوردارند مراجعه كرد. سپس، لازم است به مكتبهاي فلسفي و مهمي كه در ذيل اين آئين ساخته و پرداخته شدهاند رجوع كرد. در نهايت رجوع به ديدگاه انديشمندان، مصلحان و افراد تأثيرگذار در اين آئين ضروري است. هنگامي كه اين مسير طي شد، محقق بايد با بيان تنوع ديدگاه موجود در اين آئين اعلان دارد كه يافتة او، به چه دوره از ادوار آئين هندو نظر دارد؛ از كدام متن مقدس بهدست آمده است؛ چه مكتب فلسفياي از آن حمايت ميكند و چه افراد شاخصي پاي آن را امضا ميكنند. به طور قطع اين مسير بسيار دشوار و مطلب بهدستآمده، فاقد پذيرش همگاني است.
با توجه به اين موضوع، براي بهدست آوردن تعاليم هندوئي، منابع و مراجع مختلفي وجود دارد. در يك توالي اين منابع عبارتند از: 1. متون مقدس (منزل و بشري)؛ 2. مكتبهاي فلسفي ذيل اين آئين؛ 3. جريانهاي تأثيرگذار در حركت اين آئين (مانند كنارهگيري و عزلتنشيني هندوها در دورة اوپهنيشادها و يا نهضتهاي براهمو سماج و آريا سماج)؛ 4. انديشمندان، مصلحان و چهرههاي تأثيرگذار در اين آئين. روشن است تنوع منابع و مراجع به دست آوردن تعاليم در هر آئيني، موجب بروز تعارضات و آراء مختلف در موضوعات مورد بررسي ميگردد. آئين هندو هم از اين قاعده مستثنا نيست. ازاينرو، در هر موضوعي به دشواري ميتوان به آراء يكسان در اين آئين دست يافت. افزون بر اين، اين آئين، عليرغم تنوع و گستردگي اعتبار منابع خود، دچار مشكل است. بايسته است پژوهشگران در تحقيقات خود به اين مهم توجه خاص داشته باشند.
در اينجا بهصورت بسيار گذرا به اين منابع اشاره ميكنيم و به اجمال به بررسي اين مهم در آئين هندو ميپردازيم.
متون مقدس آئين هندو
عليرغم گستردگي و تنوع متون ديني آئين هندو، ميتوان اين متون را در يک تقسيمبندي اجمالي، به دو دسته تقسم کرد:
1. منزل (شْروتي s’ruti) که در نظر آنها مبدئي مافوق بشري دارند. همانند ودهها.
2. بشري و زميني (سْمْرْيتي smrity) که در ديدگاه آنها، اين متون ساخته بشر زميني است(ر.ك: موحديان عطار، 1384).
شروتيها
«شْروتي» واژهاي سنسكريت به معناي «مسموع و شنيده شده» است(لوكدفلد، b2002، ص 645). اين متون به يك معنا وحيانياند، اما طبق آنچه که با نظام اعتقادي هندو سازگارتر است، به اين معنا كه خدايي آنها را گفته و بر پيامبري وحي كرده است، نيست. به اعتقاد هندوها، صداهاي كيهاني حقيقت كه از ازل وجود داشته، به سمع رْشيها يعني فرزانگان و رازبينان باستان رسيده است. آنگاه اين دانش مقدس را رْشيها، نسل به نسل در خاندانهاي برهمني منتقل كردهاند. بعدها اين آموزهها، به صورت مكتوب درآمدند و در قالب متون مقدس سامان يافتند(ر.ك: موحديان عطار و رستميان، 1386، ص 25). شروتي فقط شامل وِدهها (به معناي عام كلمه) است. اما ودهها، در اصطلاح عام، خود شامل چهار دسته متناند: سَمْهيتاها(Samhitas)، بْراهْمَنهها(Brahmanas)، آرَنَيكهها(Aranêyakas) و اوپَهنيشَدها(لوكدفلد، c2002، ص 645).
«سمهيتا»، عنوانِ عامي است كه به متون مجموعهوار اطلاق ميگردد. هرچند معمولاً وقتي از سمهيتاها سخن ميگويند، مراد چهار متن مهم و اوليه به نامهاي رْيگ وده(Rêg Veda)، سومه وده(Sama Veda)، يَجور وده(Yajur Veda)، و اَتْهَرْوه وده(Atharva Veda) است. اين متون را «وده» نيز ميخوانند. «وده»، در لغت به معناي «دانش» است. چهار وده در پهنه تاريخي وسيعي، از 1500 تا 800 ق.م. شكل گرفتهاند تا نيازهاي ديني و آييني آريايياني را كه به هند كوچيده بودند، برآوره سازند. در حقيقت اين متون انعكاسي از دين و فرهنگ آريايياند.
اين متون، به عنوان پايه و اساس تعاليم ديني آئين هندو محسوب شده، پذيرش آنها به عنوان متون مقدس و ديني ملاك هندو بودن و يا نبودن است. يك هندو، وقتي اعتبار و حجيت اين متون را پذيرفت، در زمرة هندوها قرار ميگيرد. اما اگر اعتبار آنها را ناديده گرفت، از زمرة هندوها خارج ميگردد. اعتبار اين متون، به حدي است كه ريشه همة تعاليم هندو محسوب ميگردند. ودهها در شكلگيري الهيات هندوئي نقشي اساسي دارند. براي نمونه، انديشههاي هنوتيستي را ميتوان در رگ وده، كه بيش از 1028 سروده را در خود جا داده است، يافت؛ افكاري كه هنوز به نوعي در آئين هندو ديده ميشود و رواج دارد(كنستنس و ديگران، j2006، ص 480). و يا در يجور وده، سرودهها و اشعار و ترانههاي مذهبي، كه در مراسمات مذهبي خوانده ميشد، به وفور ديده ميشود و يا در سومه وده، هم در راه و رسم پرستش خدايان و تهيه و تدارك شراب مقدس، از اعتبار ويژهاي برخوردار است(همان). اتهرو وده، گرچه بعدها به سه وده نخست افزوده شده است، اما بخشي از منابع ديني هندو شده و جايگاهي در حد آن سه وده قبلي به دست آورد. در اين وده، طلسمات و تعويذهائي براي دفع بيمارها و دفع بلايا ديده ميشود. اعتبار اين وده، به حدي است كه بعدها ريشة طب سنتي هندي(Ayurveda) گرديد. همچنين در اين كتاب، اشعاري در باب آفرينش جهان ديده ميشود كه به نوعي به مفهوم وحدت الوهي در اين سنت اشاره دارد كه ميتوان انديشههاي وحدت وجودي را در آن به گونهاي مشاهده كرد(كنستنس و ديگران، j2006، ص 480).
بْراهْمَنَهها(Brahmanas): براهمنهها مجموعه نوشتههاي پرحجمي است كه در مدتي طولاني (800 تا 300 ق.م)، به هريك از ودههاي چهارگانه ضميمه شده است، ازاينرو، جزء متون ودهاي (در معناي عام كلمه) بهشمار ميرود. ريگ وده، داراي دو براهمنه و يجوروده، سامهوده، و اتهروهوده، به ترتيب داراي دو، هشت و يك براهمنهاند. براهمنهها، چنانكه ناميدهاند، براي راهنمايي متخصصان و متوليان آئين، در انجام صحيح مناسك و مراسم عبادي فراهم آمده است(شايگان، 1375، ج 1، ص 46). در اين متونْ، با شرح و تفصيل فراوان به جزئيات مربوط به اين مناسك پرداخته و معاني رمزي آنها را توضيح دادهاند. علاوه براين، در براهمنهها، كه در ميان متون غيرشعري سنسكريت قديميترين محسوب ميشود، نمونههاي مختصر و موجزي از اساطير متون بعدي هندويي (مانند پورانهها)، به چشم ميخورد كه بعدها گسترش يافتهاند. براهمنهها، خود با دو گروه آرنيكهها و اوپهنيشادها حمايت ميشوند و در پي آنها اين دو گروه متن مقدس ميآيد(لوكدفلد، b2002، ص 123).
واژه «براهمنه»، از واژهاي مهم در آئين هندو به نام «براهمن» گرفته شده است. براهمن، اشاره به دعا و نيايش، بهويژه قدرت منترههاي ودائي و جادوي آنها دارد. همچنين، اين واژه براي تعيين كسي كه دعا ميكند، هم استفاده شده است. بر همين اساس، به كاهن هم براهمن يا براهمين اطلاق شده است(كنستنس و ديگران، j2006، ص ص 480). براهمنها در آئين هندو و شكلگيري اعتقادات آن نقش داشتهاند. براي نمونه، داستان انسان جهاني، كه با قرباني كردن خود عالم را خلق كرد و جهان ديدني و ناديدني را آفريد، در اين كتب يافت ميشود كه هنوز هم به نوعي در داستان خلقت از منظر هندويان معتبر و مورد استناد است(همان). در همين مجموعه، اعتقاد به عالم ديدني و ناديدني مورد اشاره قرار گرفته، در اعتقادات هندوئي مورد استناد واقع شده است(همان).
آرَنيَكهها(Aranêyakas): آرَنيَكه در سنسكريت، به معناي «متون جنگلي» است. گويا محصول مجاهدات و انديشههاي آن دسته از براهمنان و كْشَتْريههايي(حاكمان و جنگاوران، طبقه دوم از طبقات چهارگانه هندو) است كه ترك دنيا كرده، براي عزلت و آرامش، به درون جنگل (آرنيه)، كوچ ميكردهاند(ر.ك: شايگان، 1375، ج 1، ص 46)، كه امروزه هم اين روش وجود دارد. افراد مدتي را به عنوان عزلتنشيني در جنگل ميگذرانند و آن را مرحلهاي از مراحل زندگي معرفي ميكنند. گفته ميشود هريك از متون ودهاي، به يكي از دورههاي زندگي اختصاص داشته است. در اين چينش، آرنيكهها، مخصوص دورة عزلت در خلوتِ جنگل بوده است(كنستنس و ديگران، a2006، ص 42). اين نوشتهها، كه سومين جزء از متون شروتي محسوب ميشوند، تفسيرهاي رمزي و عارفانهاي از مناسك و مطالب وِدهها به دست ميدهند(همان). در واقع اين مطالب، حد فاصل بين فلسفه رايج در براهمنهها است كه اعمال ودهاي را در عبارات عملي بيان ميكند و اوپهنيشادها، كه به بصيرت فلسفي بالاتري از ودهها نقب ميزند(همان).
در متون آرانيكهاي، شواهدي بر يجنه ودهاي(Vedic yajna) يا اعمال ديني ديده ميشود كه توسط اهل خبره، به شكلي دروني انجام ميگرفت. اين اعمال اساساً بايد به صورت ذهني صورت ميپذيرفت. اينگونه اعمال ديني نزد هندوها بيسابقه نبود؛ چرا كه كاهنهاي اتهروه ودهاي، اين نوع مراسم را پيشتر انجام ميدادند. آنان اين مراسم را بهطوركلي ذهني انجام ميدادند و وردي به زبان جاري نميساختند(كنستنس و ديگران، j2006، ص 481ـ482). امروزه هنوز هم اين سبك عبادت در ميان هندوها رواج دارد و ريشة اينگونه نيايش در همين آرنيكهها است و اعتبار خود را از آنجا گرفته است.
تنها چهار مورد از اين متون براي هندوها باقي مانده است. گرچه در آغاز، اين كتب براي همه ودهها مطرح بوده و تعدادشان بيش از اين مقدار بوده است. برهارد آرنيكه(Brhad Aranyaka) و تايتاريا آرنيكه(Taittariya Aranyaka) كه تفاسير عرفاني و رمزي براي يجور وده هستند، ايتاريه آرنيكه(Aitareya Aranyaka) و كوشتيكه آرنيكه(Kaushitiki Aranyaka) كه براي رگ وده هستند(كنستنس و ديگران، a2006، ص 42).
اوپهنيشدها: اوپهنيشد در سنسكريت، به معناي «نشستن پايين پا و نزديك»(كنستنس و ديگران، f2006، ص 471) است، اين واژه گويا اشاره به اوضاعي است كه اين متون در آن شكل گرفته است؛ يعني مجالسي كه در آن استادان (گوروها) به شيفتگان دانش و عرفان تعليم ميدادهاند(ر.ك: شايگان، 1375، ج 1، ص 96). هزاران متن در هندي، خود را اوپهنيشاد خواندهاند تا از اعتبار متون اوپهنيشادي اصلي، كه تقريباً دوازده عدد هستند، بهره گيرند(كنستنس و ديگران، f2006، ص 471).
اوپهنيشدها، مجموعهاي مفصل ناهمگون از متون است كه قدمت برخي (اوپهنيشَدهاي اصلي) را، به 700 تا300 ق.م. گمانه ميزنند. قديميترين اوپهنيشدها به نثر بوده، اما هرچه پيشتر ميآيد، به نظم شبيهتر ميشود. گاه اوپهنيشادها و آرنيكهها را جزو براهمنهها تلقي ميكنند. البته گاه برخي آرانيكهها را در ميان اوپهنيشادها قرار ميدهند. راز اين تلاقي، آنجاست كه هر دو گروه از اين آثار، تفسير رمزي و عرفاني مناسك و دانش ودههاست. حتي برخي آرنيكهها (همچون اَيتَرِيه آرنيكه)، خود را در گروه اوپهنيشدها قرار ميدهند، براي نمونه، بريهَدآرنيكه، نام آرنيكه دارد، ولي خود را جزو اوپهنيشادها قرار داده است. با اينكه تعداد اوپهنيشادها فراوان است، ولي اوپهنيشدهاي اصلي را دوازده عدد معرفي كردهاند و بر آن شرحها و تفسيرهاي فراواني نوشته و به بسياري از زبانهاي دنيا ترجمه كردهاند. اوپهنيشدهاي اوليه عبارتند از: بْرْهدآرنيكه اوپهنيشد، ايشا اوپهنيشد، تَيْتيرييه اوپهنيشد، چهاندُگيه اوپهنيشد، اَيْتَرِيه اوپهنيشد، كَوْشي تَكي اوپهنيشد، كِنَه اوپهنيشد، كَتْهَه اوپهنيشد، پْرَشْنه اوپهنيشد، شْوِتاشْوَتَرَه اوپهنيشد، مونْدَكَه اوپهنيشد، و مانْدو¨كْيَه اوپهنيشد(همان، ص 472).
اوپهنيشدها، سرشار از تأملات و انديشههاي دروني هستند كه آئين هندو را از آئيني مبتني بر اعمال بيروني، به آئيني با محوريت تأملات دروني مبدل ساخت و تلاش كرد راه نجات را به راهي متكي بر معرفت و شناخت در نظر گيرد. شايد مهمترين بخشي كه اين متون در آئين هندو تأثير گذاشته، الهيات و انسانشناسي هندو است. در الهيات هندوئي، نگاه وحدت وجودي و پنتئيستي را ما در اين متون مشاهده ميكنيم. بحث از وجود برهمن، به عنوان جان جهان در اوپهنيشادها ديده شده است. امروزه هنوز اين موضوع از اعتبار والايي در اين آئين برخوردار است. همچنين در عرصة انسانشناسي، موضوعات مهمي همچون وجود آتمن، كرمه، سمساره به اوج اهميت رسيد(كنستنس و ديگران، j2006، ص 481ـ482).
اوپهنيشادها، ازآنجاكه نقطه اوج دانش ودهاي تلقي ميشوند، به وَدْنته(Vedanta) يعني «پايان وده» شهرت دارند.
ب. سمرتيها
«سْمْرْتي» در زبان سنسكريت از ريشه smrê (ياد) و به معناي «آگاهي به ياد آمده» است(Patton، 2011، ص 150). سمرتي، يعني احاديث و روايات و يا آثاري كه مبدأ انساني دارند و قائم بر شروتي هستند(شايگان، 1375، ج 1، ص 47). اين اصطلاح عامي است براي همه حجم وسيعي از دانش مقدس ديني هندوها، كه به خاطرها آمده و در سنت هندويي منتقل شده است. شايد بتوان اين متون را با روايات در سنتهاي ديگر مطابق دانست.
اين متون گرچه مسموع و وحياني (شروتي) تلقي نميشوند، اما از ارزش و اعتبار ديني درجه دو برخوردارند، برخي، مانند بهگودگيتا، حتي محبوبيت و توجهي همارز مهمترين متون وِدهاي كسب كردهاند. اين متون، از آنجا كه توسط انسانها شكل گرفته است، از نگاه هندوها، احتمال خطا در آنها وجود دارد(لوكدفلد، a2002، ص 656ـ657).
هندوها راجع به اينکه سْمْرْتي، دراصطلاح عامِ خود، شامل چه متوني ميشود، اتفاقنظر ندارند(كنستنس و ديگران، e2006، ص 419)، اما همه آنان ايتيهاسهها(Itihasas)، پورانهها(Puranas)، ودْهَرْمهشاسترهها(Dharma Sastras) را سْمْرْتي ميشمارند.
ايتيهاسهها: «ايتيهاسه» به معناي «چنين بود در آغاز» است(شايگان، 1375، ج 1، ص 235)، و اصطلاح عامي است براي داستانهاي باستان در سنت هندو. مهمترين اين داستانها، دو حماسه مَهابْهارَته و راماينه است.
حماسهنامههاي بزرگ، مهابهارته و رامايانه، به نظر ميرسد ارتباط بيشتري با سنتهاي عمومي برقرار كردهاند و نشان ميدهند نظام براهمني، بسط يافته بود كه ميان باورها و اعمال مردم اتحاد برقرار نمايد. باورها و اعمال عمومي، حتي در پورانهها، بخش وسيعي از متون ادبي كه در بعد از دوره حماسي شكل يافته و مجموعه اشعار و ترانههايي كه از حركت سرسپارانة دوره ميانه پديد آمده بودند، مشهودتر بودند(شاتوك، 1999، ص 34).
مهَابْهارته: مهابهارته، با داشتن تقريباً يكصد هزار بيت «سْلُكه»(S'loka)، طولانيترين مجموعة شعر حماسي جهان شناخته ميشود(همان، ص 36). اين مجموعه، بين سالهاي 400 پيش از ميلاد تا 300 پس از ميلاد، به تحرير درآمده است(همان، ص 35) و بر اين اساس، نويسندگان و سرايندگان مختلفي در ساختن و پرداختن آن نقش داشتهاند. زبان حماسهنامة مهابهارته سنسكريت كلاسيك، يا حماسي معرفي ميشود كه با سنسكريت ودهئي اختلافات فاحشي دارد(ر.ك: شايگان، 1375، ج 1، ص 236). به اعتقاد هندوها، وياسه(Vyasa) سرايندة مهابهارته، هرچند شواهد بر خلاف اين مطلب است وي تنها سرايندة مهابهارته باشد، كليه امور را در اين اثر مورد بررسي قرار داده است و مطالب كليدي و اساسياي را در آن ارائه كرده است. اين كتاب، از نظر حجيت از چنان جايگاه والايي برخوردار است كه برخي آن را وده پنجم ميدانند(شايگان، 1375، ج 1، ص 237). اين اثر هم كتابي جامع است و هم همة مخاطبان هندو به آن علاقه دارند. اساساً دليل اينكه كتاب را «مهابهارته» ناميدهاند، اين است كه در ميان آثار هندو، هيچ كتابي شايستة نام هند بزرگ نبوده است. جامعيت اين اثر از اين جهت است كه در آن مباحث فراوان فلسفي، عرفاني، اخلاقي، شرعي، اعتقادي و... ديده ميشود و علما و انديشمندان به مطالب آن براي درك حقايق هندو استناد ميكنند و مرجعي معتبر براي معارف آئين هندو ميباشد. داريوش شايگان، در باب اعتبار و حجيت اين اثر آورده است:
مباني كيش شيوائي و ويشنوئي، مبحث نزول حق در عالم محسوسات، طريق عشق و محبت، اصول مكتب سانكيه، ودانته، يوگا، و ويشيشكا در اين حماسه بزرگ منعكس است، بدان حد كه آن را آئينة تمامنما و دائرةالمعارف جملة معتقدات آن دوره، اعم از فلسفي و اخلاقي و ادبي و اساطيري ميپندارند. سنت هندو دربارة آن ميگويد: «هر آنچه اينجا است، در جاي ديگر نيز تواند بود. هر آنچه در اينجا نيست، در هيچ جا يافت نميشود»(همان).
رامايَنه: «راماينه» دومين حماسهنامه بزرگ از مجموعة ايتيهاسهها راماينه است. اين اثر، از جهت شيوة نگارش از مهابهارته متمايز است و از نظر حجم، حدود يك چهارم آن است. قهرمان اين حماسهنامه رامَ است. اين نوشته، به زبان سنسكريت و به نظم سروده شده است. در سنت هندو، اعتقاد بر اين است كه رامايانه را شخصي به نام والميكي(Vaëlmiki) نوشته كه به نظر ميرسد، معاصر رامه بوده است. البته از آنجا كه سبك تحريري اين حماسهنامه، يكدست است، نويسندة واحد داشتن آن دور از انتظار نيست(همان، ص 243).
يكي از مهمترين آموزههايي كه در رامايانه مورد اشاره قرار گرفت و تبديل به آموزهاي مهم در آئين هندو گرديد، آموزه «اوتاره» يا تجسد خدا در زمين است(همان، ص 247). اين موضوع مهم بيانگر نقش و تأثير اين اثر در اعتقادات هندو است و اعتبار و حجيت آن را نشان ميدهد.
اين اثر، در موضوعات اخلاقي نيز از اعتبار و حجيت بالايي برخوردار است. «رامه»، نمونة انسان كامل است. «سيتا» الگوي پاكي و عشق است. «بهارته»، جلوة حقشناسي و مردانگي و لكشمي و «هانومان»، مظهر وفاداري و خدمت صادقانه هستند.
رامايانه، در سرزمين هند از ارزش و جايگاه مهمي برخوردار است. هنوز هم مردم به داستانهاي آن، با همة وجود گوش ميكنند و تحت تأثير قرار ميگيرند و حتي ميگريند(همان، ص 246). از شخصيتهاي اين حماسهنامه الگوبرداري ميكنند و رفتارهاي آنان را براي خود، آرماني بيبديل تفسير ميكنند. همة اين امور بيانگر ميزان اعتبار و حجيت اين اثر گرانسنگ در آئين هندوست.
پورانهها: پورانهها، بخش ديگري از متون سمرتي هستند كه نزد هندويان از اعتبار ويژهاي برخوردار است. پورانه، به معناي «باستان» و « قديم» است(شاتوك، 1999، ص 42). در اين اثر، مباحث مرتبط با آفرينش عالم، جهانشناسي، الهيات، شجرهنامة خدايان، زندگينامه پادشاهان و علماي بزرگ هندو ديده ميشود(شايگان، 1375، ج 1، ص 277). اين اثر، عموميتر از متون ودهئي به تحرير درآمدهاند. مردم فارغ از هر طبقهاي، ارتباط بهتر و بيشتري با آن برقرار ميكند. ازاينرو، حتي گاه اعتباري بالاتر نزد هندوها، از ودههاي چهارگانه براي آن ديده ميشود(شاتوك، 1999، ص 42). مطالب پورانهها با داستانها و افسانهها تركيب ميشود و به همين دليل، ميان هندويان از جذابيت بالايي برخوردار است. بهگونهاي كه پورانهها را ميتوان دائرةالمعارف عمومي اين آئين تلقي كرد(شايگان، 1375، ج 1، ص 278).
گاه ارزش پورانهها، برابر با ودهها دانسته شده و پورانهها را وده پنجم معرفيكردهاند. حتي برخي آنها را مقدم بر ودهها ميدانند(شاتوك، 1999، ص 42).
هر پورانهاي بر يكي از خدايان، بهعنوان خداي متعالي و خالق عالم متمركز شده و عالم را محصول كار او ميداند(همان، ص 43). پورانهها، همانگونه كه مورد اشاره قرار گرفت، در هندوئيسم پس از دورة حماسي، از جايگاه و اعتبار و حجيت قابل ملاحظهاي برخوردار است. اين منبع را بههيچوجه نميتوان از مجموعة متون مقدس و معتبر هندوئي خارج كرد و وجود آن را ناديده انگاشت. تعداد پورانهها هجده عدد است كه تاريخ نگارش آنها، كاملاً مشخص نيست(شايگان، 1375، ج 1، ص 278ـ279). البته اين نکته در پورانهها مهم است که اين اثر، جزو متون شروتی محسوب نميشود و از متون سمرتی است. از نظر حجم نيز اين آثار، مختلفاند. برخي از آنها، طولاني و مفصلاند و برخي از آنها كوتاه و مختصر.
قانوننامهها: در حقيقت قانوننامهها، راه و رسم زندگي را براي هندوها بيان ميكنند. اين متون، كه از اعتبار و حجيت بالايي برخوردارند، به دو گروه تقسيم ميشوند: قانوننامههاي عمومي كه براي همة هندوها ميباشد و قانوننامههاي خاص طبقات كه اختصاصي است. قانوننامهها با عنوان «درمهشاسترهها» شناخته ميشوند. اين قانوننامهها، كه در حدود چهار قرن پيش از ميلاد تدوين شدهاند، قوانين و هنجارهاي فردي و اجتماعي را به تصوير ميكشد(كنستنس و ديگران، d2006، ص 131).
بيترديد، قانون مانو(Manava Dharmashastra or Manu-smriti)، مهمترين قانوننامة عمومي است(Doniger، 2014، ص 23). اين اثر، حدود 100 پيش از ميلاد تدوين شده است و به خداي مانو، تدوين آن نسبت داده شده كه مطلبي استعاره و كنايه است(همان). امروزه قانون مانو، مهمترين و معتبرترين منبع براي يافتن احكام اخلاقي و راه و رسم زندگي در آئين هندوست. ازاينرو، از جايگاهي منحصربهفرد برخوردار است.
در زمينة قانوننامههاي اختصاصي نيز آثاري بسياري وجود دارد كه براي طبقات اجتماعي هندو تهيه شدهاند كه با نام «ورنه شرامه درمه»(Varna shrama Dharma)؛ يعني نظام وظايف فرد بر اساس طبقه و مرحلة زندگي، شهرت يافتهاند. اين متون، در حقيقت دستورالعملهاي خاص براي هر طبقه است، ناردا اسمريتي(Nardasmriti)، از جمله اين متون است(منسكي و ديگران، 1378، ص. 49). ناردا در سنت هندو، فرزند برهما، خداي خالق در اين آئين است. اين كتاب بيشتر به سياست و اداره امور كشور توجه دارد.
مكتبهاي فلسفي در آئين هندو
بيترديد مكاتب فلسفي هندو، كه در دورة هندوي ميانه شكل گرفتهاند، يكي از مؤثرترين منابع در انديشهها و ايدههاي اين آئين محسوب ميگردند. به اين مكاتب فلسفي، نام «درشنه» (Dars'ana) اطلاق كردهاند(شايگان، 1375، ج 1، ص 20). هندوها، با اين عنوان به علوم نظري خود اشاره دارند(همان، ص 5). واژه «درشنه» به معني بصيرت و درك است كه از ريشة drs´ به معناي ديدن(آنا، 2008، ص 715). اين مکاتب، به موضوع فهم حقيقت غايي، پديدههاي هستي و همه مخلوقات عالم ميپردازند. هريك از آنها، بر موضوعي خاص تأكيد بيشتر تأكيد دارند. به اين جهت، گرچه اين مكاتب، مطالبي در حوزههاي هستيشناسي، الهياتي، انسانشناسي و معرفتشناسي دارند، اما بر مباحثي كه هريك تأكيد بيشتري دارند، نظر خواهيم كرد. اسامي اين شش مکتب فکري و پديدآورندگان آنها، عبارتند از: 1. مکتب سانکهيه(Sankhya) که مؤسس آن حکيمي به نام کاپيلا(Kapila) بوده است. 2. مکتب يوگا(Yoga) که پتانجلي(Patanjali) اصول آن را گردآوري کرده است. 3. مکتب پوروه ميمانسا(Purva Mimansa) که مؤسس آن جايميني(Jaimini) ميباشد. 4. مکتب ودنته(Vedanta) که حکيمي به نام وياسا(Vyasa) آن را بنا نهاده است. 5. مکتب ويششيکا(Vaisheshika) که حکيمي به نام کنَاده(Kanada) بنيانگذار آن بوده است. 6. مکتب نيايه(Nyaya) که دانشمندي به نام گاتاما(Gatama) آن را بنا نهاده است(دونيگر، 2014، ص 47).
مكتب نيايه، مكتبي است كه راه معرفت به عالم و حقايق ديني را از راه شهود محض، كه تا آن زمان تنها راه معرفت ديني تلقي ميشد، به صورت گسترده به تصوير كشيد و گفت: ما چهار راه براي ادراك واقعي داريم: احساس، استنتاج، تطبيق و گواهي. وي همچنين، احساس را به دروني و بيروني تفكيك نمود(ساتيش چاندرا چاترجي، دريندراموهان داتا، 1393، ص 134). استنتاج و تطبيق در ايدة وي، بازكردن راه عقل به معرفت است. پس از اين مكتب، به تدريج استدلالهاي عقلي براي وجود خدا در آئين هندو وارد شد. در اين مكتب، اموري كه متعلق ادراك و معرفت قرار ميگيرند، عبارتند از: نفس، بدن، حواس، شناخت، ذهن، فعاليت، خطاهاي ذهن، تولد دوباره، احساس لذت و درد، رنج و رهائي از رنج(همان، ص 136). در اين مكتب، براي اولين بار به طور منظم براي اثبات وجود خدا، استدلال آورده شده است؛ مطلبي كه تا آن هنگام، به آن توجه خاصي نشده بود(همان، ص 137).
مكتب ويشيشكه، نيز همانند مكتب نيايه، تحليلهاي عقلاني را مدنظر خود قرار داد. در اين مكتب، موجودات عالم به نه گروه تقسيم ميشوند: خاك، آب، آتش، هوا، اتر، زمان، مكان، روح و ذهن. آب، خاك، آتش و هوا از اجزاي ناديدني و ابدي تشكيل شدهاند و همه اين مطالب، در اين مكتب با تحليلهاي عقلاني مورد بررسي قرار ميگيرد(همان، ص 139).
مكتب سانكهيه، نگاهي دوگانهانگار نسبت به عالم دارد. در اين مكتب، دو حقيقت غائي وجود دارد: پوروشه و پراكتي. پوروشه، ذاتي هوشمند است كه آگاهي ذاتي آن است و از ازل با او بوده است. پوروشه، همان نفس است كه از بدن، حواس و ذهن متمايز است. نكته مهم اينكه، به تعداد آدميان نفس وجود دارد. اين نفس، فرا زمان، سرمدي است كه فراتر از زمان، تغييرات اين عالم را مورد مشاهده قرار ميدهد بدون اينكه خود فعاليتي انجام دهد. پراكتي، ذاتي غيرشعورمند است كه همواره در حال تغيير و دگرگوني است. پركتي، كاري جز ارضاي نفوس انسانها ندارد. پراكتي، از سه عنصر ستوه(لذت)، تمس(رنج) و رجس(بيتفاوتي) تشكيل شده است. اين سه، در كنار هم، همانند سه ريسمان اين پركتي را شكل دادهاند.
در اين مكتب، شكل گرفتن عالم از به هم بسته شدن اين دو حقيقت غائي ساخته شدهاند. بنابراين، از يكسو، داراي نفسي فرازماني بوده كه داراي آگاهي است و از سوي ديگر، داراي يك مادة ازلي است كه از عنصر لذت، رنج و بيتفاوتي ساخته شده است.
اين مكتب نسبت به خدا، نگرشي الحادي دارد؛ چراكه اگر قرار باشد خدايي وجود داشته باشد، بايد ثابت و لايتغير تلقي گردد. ازآنجاكه خدا نقشي علي دارد، و علت بودن با پديد آمدن معلول، مستلزم تغيير است، پس خدا وجود ندارد(همان، ص 145ـ151).
مكتب يوگه، در اكثر ديدگاهها شبيه مكتب سانكيه است. تنها تفاوت مهم آن، اين است كه وجود خدا را ميپذيرد و حالت الحادي ندارد. مكتب يوگه، براي رسيدن به معرفت حقيقي و نجات از طريق آن، بر ورزش و فعاليتهاي ورزشي خاص تأكيد دارد(همان، ص 152).
مكتب ميمامسا، هدف نهايي خود را دفاع و حمايت از آموزههاي ودهاي ساخته و تلاش ميكند آنها را مستدل نمايد و به نوعي، توجيه عقلاني براي آنها قائل است. مهمترين اصل اين مكتب، اعتبار و وثاقت ودههاست. همه اين مكتب، حول محور ودهها قرار گرفته است(همان، ص 155ـ156).
مكتب ودانته، بر بنيان اوپهنيشادها شكل گرفته است. بر همين اساس، نامش را ودانته نام نهاده كه از يكسو، به اوپهنيشادها اشاره دارد و از سوي ديگر، رسيدن به ودهها را غايت خود قرار داده است. در اين مكتب، خداوند همه حقيقت عالم است. اين حقيقت در همه عالم جاري است. اين وجود متعالي بر تمامي كائنات چيره و قاهر است و در همه آنها هست(همان، ص 162).
بررسي آراء هريك از اين مكاتب، دنيايي از مطالب تحليلي و گاه، عقلي در برابر محقق ميگشايد. اين مكاتب، هريك براي عدهاي از هندويان، بهويژه فرهيختگان اين جماعت از اعتبار و مرجعيت خاصي برخوردارند. البته لازم به يادآوري است كه اين مكاتب فلسفي، بيشتر براي باز كردن عرصة انديشه و تعقل به آئين هندو راه يافتهاند و كمتر همانند متون مقدس از اعتبار و حجيت برخوردارند.
نهضتها و جريانات تأثيرگذار در آئين هندو
يكي ديگر از منابع حجيت آئين هندو، نهضتها و جريانات مهمي است كه در سرزمين هند و در بستر آئين هندو ساخته و پرداخته شدهاند. در ادوار گوناگون، آئين هندو، نهضتها و جريانات اعتقادي، فرهنگي و سياسي مختلفي شكل گرفتهاند كه به اطوار مختلف، بر اين آئين و باورهاي آن اثرگذار بودهاند. بررسي هريك از اين نهضتها و جريانات، خارج از حوصلة اين نوشتار است؛ اما براي نمونه، در اينجا دو مورد از آنها را بررسي ميكنيم: براهمو سماج و آريا سماج(ر.ك: توكلي، 1392).
براهموسماج (انجمن براهمنها يا روحانيون ديني)، اولين جنبش اصلاحطلبانه است که در 1828 به طور رسمي شکل گرفت. مؤسس اين جنبش، رَم موهان رُي(Ram Mohan Roy) (1772- 1833) نام دارد(كنستنس و ديگران، b2006، ص 92ـ93). وي را «پدر هند جديد» ناميدهاند. موهان رُي، اهل يک خانواده براهمن بنگالي بود. وي در دانشگاهي اسلامي تحصيل کرده بود. او ابتدا زبان فارسي و عربي را آموخت. سپس، به آموختن زبان سنسکريت روي آورد. گرايش زبانشناسي او، وي را به آموختن زبان انگليسي سوق داد. او در 1803، براي کار در شرکت هند شرقي به شهر کلکته رفت. رُي حين تحصيلات خود، با فلسفة اسلامي و فلسفة غرب آشنا شد و به مطالعة ساير اديان پرداخت. با توجه به زندگي و آثار رُي، ميتوان گفت: وي تقريباً همه زندگي خود را به مطالعه دربارة ساير اديان، بخصوص اسلام و مسيحيت اختصاص داده است. ازاينرو، وي در بيان ديدگاههاي خود، از مجموع کتب عرفاني اوپهنيشدها، مکتب ادويته ودانتة شنکره، کلام و تصوف اسلامي و توحيدگرايي و خداگرايي مندرج در اسلام و مسيحيت بهره ميبرد.
موهان رُي، اولين نوشتة خود را با نام تحفة الموحدين در 1803 و به زبان فارسي منتشر کرد و با اين اثر، خود را به عنوان متفکّري آزاد از دين معرفي نمود. وي در اين کتاب مينويسد:
من به دورترين نقاط دنيا سفر کردم، به دشتها و کوهها رفتم و دريافتم که ساکنان آن مناطق، همگي به يک وجودي اعتقاد دارند که سرچشمة همه هستيهاست و فرمانرواي عالم است. آنها اختصاص دادن صفات مشخصي به آن وجود مطلق را رد ميکنند. ازاينرو، بر من آشکار شد که روگرداندن به سوي وجودي ابدي، در حقيقت همچون رويکردي طبيعي به ذات بشر است؛ چرا که اين امري معمول بين همه انسان هاست... هميشه در درون ما و در ذات بشر قوهاي هست که صداي ذهن ماست و قبل يا بعد از پذيرش اصل هر ديني، عادلانه و بيطرفانه ما را به سمت ذات اصول اعتقادات ديني ملل مختلف فرا ميخواند. جاي بسي اميدواري است که انسان بتواند از اين طريق حقيقت را از باطل و قضيههاي حقيقي را از موضوعات سفسطهآميز تمايز دهد. در نتيجه، از قيد و بندهاي بيهودة دين که منبع تعصب يک انسان عليه ديگري ميشود و مشکلات روحي ـ رواني و جسماني ايجاد ميکنند آزاد شود و به يگانه وجود مطلقي که سرچشمة نظام سازگار عالم است و نيز به آنچه که خير جامعه است معطوف گردد(باكِل، 1991، ص 88).
از اين سخنان برميآيد که آشنايي وي با اديان اسلام و مسيحيت، تا چه حد بر شکلگيري ديدگاه وي در توصيف تنزيهي خداوند و الهيات سلبي وي و نيز نگرش يكتاپرستي او تأثيرگذار بوده است. همين آشنايي و همدلي او با اسلام و مسيحيت، رم موهان رُي را به نظرية وحدت متعالي اديان سوق داد. او بر يک مجموعه عناصر مشترک ميان سه دين اسلام، مسيحيت و هندوئيزم تأکيد ميکرد و آن عناصر را حقايق اصيل هندوئيزم و ديني جهاني که قابل پذيرش همگان باشد، ناميد. موهان رُي، بيان ميكند که همة اديان عليرغم آنکه در اعمال و تظاهرات بيروني با هم متفاوتند، در لُبّ و اصل خود، به خدايي واحد، همانگونه که خود معرفي کرده بود، باور دارند. ازاينرو، او بر تسامح ديني تأکيد ورزيده و همة اديان را در نهايت، يک دين و طريقه دانست(شاتوك، 1999، ص 90).
همچنين، وي از يكسو، با خرافات و اعمال غيراخلاقي موجود در سنت هندويي مبارزه و از سوي ديگر، بيان ميكرد که حقيقت، در اسلام و مسيحيت هم مندرج است؛ همانگونه که در اوپهنيشدها آمده است(باكِل، 1991، ص 88). به اعتقاد او، تعبد و اخلاص نسبت به خداي يگانه، هستة دين است. در برخي اوپهنيشدها، به صراحت بيان شده که انجام مراسم ديني امري اختياري است(همان، ص 89). وي به صراحت مراسم پيچيدة عبادي را که تحت نظارت روحانيون ديني انجام ميشد، مورد نکوهش قرار داد، معتقد بود که اوپهنيشدها، درصدد آزادسازي روح از زنجير عادات و رسوم هستند.
رَم موهان رُي، اقدام به ارائة تعريفي جديد از هندوئيزم کرد؛ کاري که متفکران ديني هند قرنها انجام ميدادند. با اين تفاوت که اين عمل، براساس خودآگاهي تاريخي انجام ميشد؛ چراکه او در بسياري موارد، از جمله مذموم دانستن پرستش خدايان مختلف و بتها و يا منع انجام مراسم ستي، با قضاوت دنياي جديد همراه ميگردد. وي در اصالت بخشيدن به عقل، با دنياي غرب همراه و با اصل قرار دادن اين قوه، پيشتاز خرافهزدايي از بسياري از آراء و آداب هندويي گرديد. ميتوان گفت: همين عقلانيت بود که او را از تودة مردم جدا کرده است. در عين حال، او هيچگاه از بستر سنت خود فاصله نگرفت. وي معتقد است: هندوئيزم از گذشتهاي درخشان نشئت گرفته و به دورههايي پيشين بازميگردد که حاوي اعمال و اعتقاداتي ناب و خالص است. ازاينرو، وي اوپهنيشدهاي اوليه و توحيد مندرج در آن را بستري مبنايي براي ايجاد هندوئيزم جديد قرار داد. وي اساس جنبش خود را بر پايه عناصري که در گذشته موجود بودهاند، بنا نهاد؛ عناصري که آغازگر سنت ديني هستند.
جنبش براهموسماج، بر گوروهاي (اساتيد حکمت ديني) گجرات تأثير گذاشت و موجب پيدايش نهضتـي فراگيرتر بـا نـام «آرياسماج»؛ به معناي جامعة آريايي يا جامعة اصيل شـد. مؤسس ايـن فـرقه، فـردي بـه نـام سـوامي دايـانَنده سَرَسْوَتي(Swami Dāyānanda Sarasvatī, 1824-1883) اهل گجرات بوده. سَرَسْوَتي، اساس اعتقادات خود را حتي به پيش از اوپهنيشدها و به ريشيهاي ودهاي رساند. وي، منتقد سنت ديني عصر خود بود و از بازگشت به دين توحيدي کهن، که از نظر او در متون مقدس عصر باستان وجود داشت، حمايت ميکرد(كنستنس و ديگران، c2006، ص 45).
داياننده، در هند غربي زاده شد. او خانة خويش را ترک کرد تا به رسم درويشان بيخانمان و آوارة آن دوره زندگي کند، سرانجام، به عنوان «سنياسين» (والاترين رتبة ديني و عرفاني) شناخته شد. براي مدتي، نزد زبانشناسان مشهور به يادگيري قواعد دستوري کهن پرداخت. وي اعتقاد داشت كه تنها متون حقيقي هندويي، همان متون اوليه است که به وسيلة حکما و آگاهان از غيب، به ما رسيده و فلسفه و الهيات متأخر هندويي، باطل و ساختهشدة فرقهها و مکاتب بعدي است. در 1875، داياننده نهضت آريا سماج را تأسيس نمود. وي دو سال بعد توانست حمايت تاجران و ساير کساني را که قصد دفع کردن حملات مسيحيان عليه هندوها را داشتند، به دست آورد. ازآنجاکه اين حرکت راديکال و تندرو بود، خواهان انجام اصلاحات اساسي در آيين هندو بود و بسياري از بخشهاي سنت هندويي، از جمله حق و حقوق براهمنان را انکار ميكرد. آرياسماج، جنبش اصلاحگرايانة بسيار قوياي بود که ميتوان گفت: اين جنبش از تنة سنت هندويي جدا شده و به شکل يک فرقه در ميان اديان به هم پيوستة هندويي درآمد(شاتوك، 1999، ص 91).
بهطورکلي، آموزههاي ديني آرياسماج را ميتوان داراي ده اصل دانست:
1. خداوند علت هر معرفت حقيقي و هر آن چيزي است که به وسيلة معرفت شناخته ميشود.
2. خداوند موجود، آگاه و پرخير و برکت است. او بدون شکل و قالبي است. عالم مطلق، عادل، مهربان، نامحدود، غيرقابل تغيير، ازلي، بيهمتا، حامي همة موجودات، سرور همه موجودات، حاضر مطلق، باقي، بدون نوسان و واهمه، ابدي، مقدس و سازندة همه چيز است. او زاده نشده، يگانه شايسته براي پرستيده شدن است.
3. ودهها متون مقدس و منبع هر معرفت حقيقي هستند. برترين وظيفة هر آريايي، خواندن ودهها، آموختن آنها، قرائت و گوش دادن به اين سرودهاست.
4. انسان بايد همواره آمادة پذيرش حقيقت و اعلان آنچه حقيقت نيست، باشد.
5. تمامي اعمال انسان بايد مطابق دهرمه(Dharma) انجام شود. البته پس از انديشيدن دربارة اينکه چه چيز درست و چه چيز غلط است.
6. هدف نهايي آرياسماج، خير رساندن به عالم، از طريق تعالي بخشيدن به خوبيهاي اجتماعي، معنوي و جسماني هر فردي است.
7. رفتار ما دربارة هر کسي، بايد با عشق، درستي و عدالت کنترل شود.
8. ما بايد اويديا (جهل) را از خود دور کرده، ويديا (معرفت) را افزايش دهيم.
9. هيچ کس نبايد فقط با به کمال رسيدن خود خرسند باشد، بلکه انسان بايد همواره به دنبال تعالي و رشد ديگران نيز باشد.
10. انسان همواره بايد از قوانين جامعه، که براي پيشبرد و تأمين رفاه همه تنظيم شده است، پيروي کند. در عين حال، تبعيت از قوانين مربوط به رفاه فردي همه بايد آزاد باشند(باكِل، 1991، ص 94؛ كنستنس و ديگران، c2006، ص 42).
مجموعة اين قوانين و دستورات آرياسماج، بيانگر پرستش خدايي واحد، خدمت به نيازمندان و تلاش براي پيشرفت معنوي ديگران است. لبّ دعاوي آرياسماجها و به عبارت ديگر، گزارههاي بنيادين اعتقادي آنان را ميتوان در اين دو جمله دانست: خدا يکي است و ودهها کلام او هستند(باكِل، 1991، ص 93). البته در کنار اين پيوستگي تام به متون مقدس، جريان آرياسماج اعمال موهوم و خرافاتي، پرستش بت و تمثال، اعتقاد به اسطورههاي رزمي، تجسم خدا، پورانهها، و اعمالي چون زيارت و غسل را طرد ميکردند و هيچيک از اينها را از آموزههاي ناب ودهها نميدانستند(شاتوك، 1999، ص 91ـ92).
نكته مهم در مباحث حجيت، اين است كه ديدگاههاي اصلاحي اين دو جريان برخلاف شهرتي كه دارند، به تمامي هندوها سرايت نكرده و نتوانستهاند آنچنانكه بايد و شايد، تحولي شگرف در اعتقادات مردم آن سرزمين برجاي گذارند؛ تنها ايدههاي آنها براي گروهي كوچك از پيروان اين آئين مورد توجه قرار گرفته و براي آنها اعتبار دارد.، ازاينرو، نويسندة كتاب اديان زندة جهان اينگونه توضيح ميدهد: «آريا سماج، از برهما سماج بسيار فعالتر بود، بهطوريكه سرانجام حدود متجاوز از نيم ميليون نفر پيرو آن شدند. در حاليكه گروه دوم هرگز و در هيچ زمان بيش از شش هزار پيرو نداشته است»(هيوم، 1382، ص 70).
انديشمندان، مصلحان و چهرههاي تأثيرگذار در آئين هندو
در طول حيات آئين هندو، چهرههاي شاخصي وجود دارند كه با تلاش خود، توانستهاند اثري ماندگار از خود برجاي بگذارند. اين عده، گاه همانند پتانجلي، ذيل مكاتب فلسفي هندو؛ گاه در جريانات و نهضتهاي ديني، همانند ياجينياوليكا (در نهضت اوپهنيشادها) و مهاتما گاندي، و گاه در دورههاي مختلف اين آئين و البته مواقعي هم به صورت منفرد و خارج از همه اين عرصهها شهرت يافتهاند. به هر حال، بررسي آرا و افكار اين افراد نيز در پي بردن به تعاليم اين آئين بسيار مؤثر ميباشد.
بيترديد، مهنداس گاندي، كه مردم وي را مهتما گاندي ميخوانند، از برجستهترين شخصيتهاي تأثيرگذار در آئين هندوست. وي علاوه بر مبارزات خود در حوزة استقلال هند، تلاش فراواني براي اصلاحات درونديني هندو انجام داد. نمونه بارز اين كار، در عرصة طبقات اجتماعي است. وي نام «چنداله» را از روي نجسها برداشت و به جاي آن اصطلاح «هريجن»، يعني خلق خدا را بهكار برد(موحديان عطار و رستميان، 1386، ص 82).
افزون بر شخصيتهاي مهم، گاه رفتار گروها و معلمان ديني و يا حتي افراد با ايمان به هندوئيسم، ملاك درستي و نادرستي رفتار هندوها ميگردد و نوعي اعتبار و حجيت به آنها ميدهد. نويسندگان كتاب اخلاق در شش دين جهان در اينباره مينويسند:
پس چگونه ميتوان هندوئيسم را تعريف كرد و براي يك هندو چه رفتاري مناسب است و در قبال اين موضوعات چه كسي حرف آخر را ميزند؟ بررسي تفصيلي اين موضوع بسيار با اهميت است. مانو اسمريتي، كه مهمترين درماشاستره است، اين منابع را مشخص ميسازد: كل وده منبع اصلي درمه است، سپس مطالب اسمريتي و سلوك كساني كه به آن عالمند، بعد رفتار انسانهاي خوب و در نهايت وجدان هر كس(ورنر منسكي و ديگران، 1378، ص 47).
بنابراين، افراد هم در اين آئين از اعتبار و حجيت برخوردارند و منبع معرفت ديني تلقي ميگردند.
تحليل و بررسي منابع حجيت در آئين هندو
اكنون و پس از بررسي اجمالي منابع معرفت ديني در آئين هندو، به قدر مجال مطالبي در بررسي آنها ارائه ميگردد.
1. اولين سؤال در باب حجيت اين منابع، اين است كه اين منابع اعتبار و حجيت خود را از كجا بهدست آوردهاند؟ به طور قطع، اگر منبعي بخواهد آموزههاي يك دين و آئين را عرضه كند، بايد براي اعتبار خويش، به منبعي بالاتر و معتبرتر استناد نمايد و حجيت خويش را به آن منتسب نمايد. اكنون سؤال اين است كه متون مقدس، اعتبارشان را از كجا بهدست آوردهاند؟ مكتبهاي فلسفي چطور؟ نهضتها و مصلحان، به چه منبعي براي اعتبارشان تكيه كردهاند؟ در آئين هندو، تقريباً تمام منابع معرفي شده، فاقد اين نوع اعتبار هستند. در جايي هم از تكيه به اعتبارشان سخن به ميان نيامده است.
2. وجود آموزههاي مختلف و گاه متعارض و متناقض نيز در اعتبار اين منابع ترديد ايجاد كرده است. اين تعارضها و تناقضها يا بين آموزههاي گوناگون در منابع مختلف است و يا تعارض در داخل يك منبع. به عبارت ديگر، براي مثال در يكي از اين منابع، وحدت وجود ديده ميشود و در منبعي ديگر، شرك نوبتي. همچنين، گاه تعارض در يك منبع رخ ميدهد. در جايي شرك، آموزه اصلي است و در جاي ديگر همان منبع، وحدت وجود. خلاصه اينكه در اين منابع، اختلافات چشمگيري ديده ميشود كه اعتبار آنها را خدشهدار ميسازد.
3. بيشك، اصليترين منبع حجيت در آئين هندو، متون مقدس آن آئين است. در ميان متون مقدس نيز اصليترين متن، ودههاي چهارگانه. برايناساس، اصليترين منبع هندوئي، ودهها هستند. اما موضوع مهم اين است كه نويسنده يا نويسندگان ودهها، مشخص نميباشد. هرچند گفته شده فرزانگاني بودهاند كه صداهاي كيهاني را دريافت ميكردهاند و به شكل موجود، آنها را در قالب ودهها قرار دادهاند. سؤال اين است كه از كجا اين افراد، به صداقت سخن گفتهاند و مطالبي را از عالم واقع دريافت نمودهاند و آنها را به ديگران منتقل نمودهاند؟ در عالم كم نبوده و نيستند افراد دروغگويي كه براي منافع خود، چنين ادعاهايي داشتهاند و عده زيادي را به گمراهي كشاندهاند.
4. ودهها، قرنها به صورت سينه به سينه نقل شدهاند. سپس، اين مطالب منقول سينه به سينه، مكتوب گرديده است. سؤال اين است كه اين مطالبي، كه قرنها نقل شدهاند، به چه اعتباري ميتوان گفت همان مطالب اوليه هستند كه فرزانگان شنيدهاند؟ آيا مطالب شنيده شده، تا زمانِ كتابت، محفوظ ماندهاند، يا خير؟ اين پرسش و ترديد اعتبار ودهها را تحت تأثير خود قرار ميدهد و اعتماد به آنها را دشوار ميسازد.
5. زبان متون مقدس، يكي ديگر از نقاط حساس منابع آئين هندوست. اغلب متون مقدس، به زبان سنسكريت هستند كه زباني خاص و پيچيده است. اين موضوع اولاً، دسترسي عموم مردم به اين متون را دشوار ساخته و امكان تفسير به رأي را در ميان آنها افزايش داده است. وقتي يك متن معمولي را ميتوان با لحاظ امور مختلف، تفسيرها و ترجمههاي گوناگون كرد، متون پيچيدة سانسكريت هم همينگونه هستند. راه براي تفاسير گوناگون آنها باز ميشود و رسيدن به آنچه كه اين متون درصدد بيان آن بودند، گم و ناپيدا ميگردد. بنابراين، آنچه كه از اين متون بهدست ميآيد، ممكن است با آنچه كه منظور و مقصود اوليه از آنهاست، متفاوت باشد. وجود اين احتمال، اعتبار منابع را از بين ميبرد، يا دستكم كاهش ميدهد.
6. به نظر ميرسد، منابع اعتبار و حجيت در آئين هندو، در طول تاريخ افزايش يافته و منبسط شده است. اين سيال بودن، راه را براي اطمينان كامل به منابع از بين ميبرد؛ چراكه اين احتمال وجود دارد كه در آيندهاي دور و يا نزديك، منابع جديدي يافت شوند كه برخلاف منابع پيشتر، نظر داشته باشند و بدين لحاظ آنها را كماعتبار گرداند. ويژگي آئين هندو در اين است كه اندك اندك، حتي برخي تفاسير متون ديني، وارد منابع حجيت آنها شده، به شكلي خاص حوزة منابع معتبر آنها را گستردهتر ميسازد؛ چيزي كه در ساير اديان كمتر شاهد آن هستيم.
7. ناديده گرفتن اعتبار عقل و عقلانيت در منابع آئين هندو نيز موضوعي بسيار مهم است. همانگونه كه پيشتر اشاره شد، تا زماني كه مكتبهاي فلسفي در آئين هندو شكل نگرفته بودند، اين آئين با عقل و عقلانيت سازگاري نداشت. حتي با آمدن مكتبهاي فلسفي، كه براي بسياري از مباحث ديني استدلالهاي عقلي فراواني آوردهاند، هنوز هم در سطح عوام پيروان آئين هندو، چندان عقلانيت در منابع مورد حمايت قرار نميگيرد و اين موضع، نكتهاي منفي در اعتبار منابع معرفت ديني در آئين هندوست.
نتيجهگيري
اين نوشتار، به بررسي وثاقت منابع معرفت ديني در آئين هندو پرداخت. منابع حجيت در اين آئين عبارتند از: متون مقدس، مكتبهاي فلسفي، نهضتها و جريانات تأثيرگذار و انديشمندان و مصلحان. در بررسي و تحليل اين منابع، نكاتي راجع به مشكلات اين منابع بيان شد كه اعتبار آنها را به چالش كشيده است. مهمترين مشكلات اين منابع را ميتوان در پايه اعتبار اين منابع دانست. همچنين، وجود آموزههاي متعارض در اين منابع، كار را در اعتماد به اين منابع دشوار ساخته است. مشخص نبودن صاحبان و گيرندگان پيام در ودهها نيز به اعتبار آنها ضربه ميزند. احتمال كذاب بودن آنها و نبود معياري براي تعيين صادق و يا كاذب بودن آنها، نقدي جدي بر آنهاست. زمان طولاني ميان ارائه ودهها و مكتوب شدن آنها هم مشكلساز است. به چه اعتباري بايد گفت: آنچه مكتوب شده است، هماني است كه فرزانگان گفتهاند. راه يافتن تفاسير گوناگون بر اين متون، موضوع چالشي ديگر است كه راه را براي رسيدن آنچه كه منظور و مراد گويندگان است، دشوار مينمايد. ناديدهگرفتن عقل هم كار را براي منابع معرفت در آئين هندو پيچيدهتر كرده است.
البته، لازم به يادآوري است كه بحث منابع حجيت در آئينها و اديان بسيار پيچيده است و مجال بررسي تفصيلي آنها همچنان باقي است.
- توكلي، طاهره، 1392، «جنبشهای نوين دينی هند: برهمو سماج و آريا سماج» مطالعات شبه قاره، ش 16، ص 51ـ 70.
- ساتيش چاندرا چاترجي، دريندراموهان داتا، 1393، معرفي مكتبهاي فلسفي هند، فرناز ناظرزاده كرماني، قم، اديان و مذاهب.
- شايگان، داريوش، 1375، اديان و مكتبهاي فلسفي هند، تهران، اميركبير.
- منسكي، ورنر و ديگران، 1378، اخلاق در شش دين جهان، ترجمة محمدحسين وقار، اطلاعات، تهران.
- موحديان عطار، علي و محمد علي رستميان، 1386، درسنامة اديان شرقي، طه و انجمن علمي اديان و مذاهب، قم.
- موحديان عطار، علي، 1384، «متون ديني آئين هندو»، هفت آسمان، ش 25، ص 111ـ144.
- هيوم، رابرت ا.، 1382، اديان زندة جهان، ترجمه عبدالرحيم گواهي، چ يازدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- Bakhle, S.W, 1991,. Hinduism (Nature and Development), Sterling Publishers, India.
- Constance A. Jones and James D. Ryan, J. Gordon Melton, Series Editor, 2006a, "Aranyaka", in: Encyclopedia of Hinduism, Facts On File, Inc., An imprint of Infobase Publishing, New York.
- Constance A. Jones and James D. Ryan, J. Gordon Melton, Series Editor, 2006b, "Brahmo Samaj", in: Encyclopedia of Hinduism, Facts On File, Inc., An imprint of Infobase Publishing, New York.
- Constance A. Jones and James D. Ryan, J. Gordon Melton, Series Editor, 2006c, "Arya Samaj", in: Encyclopedia of Hinduism, Facts On File, Inc., An imprint of Infobase Publishing, New York.
- Constance A. Jones and James D. Ryan, J. Gordon Melton, Series Editor, 2006d, "Dharmashastra", in: Encyclopedia of Hinduism, Facts On File, Inc., An imprint of Infobase Publishing, New York.
- Constance A. Jones and James D. Ryan, J. Gordon Melton, Series Editor, 2006e, "Smriti", in: Encyclopedia of Hinduism, Facts On File, Inc., An imprint of Infobase Publishing, New York.
- Constance A. Jones and James D. Ryan, J. Gordon Melton, Series Editor, 2006f, "Upanishads", in: Encyclopedia of Hinduism, Facts On File, Inc., An imprint of Infobase Publishing, New York.
- Constance A. Jones and James D. Ryan, J. Gordon Melton, Series Editor, 2006j, "Veda(s)", in: Encyclopedia of Hinduism, Facts On File, Inc., An imprint of Infobase Publishing, New York.
- Cybelle Shattuck, 1999, Religions of the World: Hinduism, Series Editor: Ninian Smart, Rutledge, London.
- Doniger, Wendy, 2014, On Hinduism, New York, Oxford University Press.
- Laurie L. Patton, 2011, "Hindu R ituals on Behalf of Women: Notes on First Principles", in: Woman and Goddess in Hinduism, ed. By: Tracy Pintchman and Rita D. Sherma, Palgrave Macmillan, New York.
- Lochtefeld, James G. Ph.D., 2002a, "Smerti", in: The Illustrated Encyclopedia of Hinduism, The Rosen Publishing Group, Inc., U. S. A.
- Lochtefeld, James G. Ph.D., 2002b, "Brahmana", in: The Illustrated Encyclopedia of Hinduism, The Rosen Publishing Group, Inc., U. S. A.
- Lochtefeld, James G. Ph.D., 2002c, "Shruti", in: The illustrated encyclopedia of Hinduism, The Rosen Publishing Group, Inc., U. S. A.
- Saddars´Ana, 2008, Encyclopedia of Hinduism, Edited by Denise Cush, Catherine Robinson, Michael York, Routledge, New York.
- Shattuck, Cybelle, 1999, Hinduism, Routledge, London.
- Warrier, Maya, 2006, Faith Guides for Higher Education: A Guide to Hinduism, Published by the Subject Centre for Philosophical and Religious Studies, University of Leeds, uk.