رفتار اخلاقی با ناهمکیشان از دیدگاه تفاسیر شیعی با تأکید بر آیة 83 سورة بقره

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
دین موضوعی است که بر مشابهت پیروانش در زمينة باورداشتها و نیز هنجارهای اخلاقی و رفتاری تأکید میکند. به همین دلیل است که ادیان همواره اموری هستند که بر انسجام درونی توجه دارند. تأکید به انسجام درونگروهی، در حقیقت تأکید بر تمایز میان باورمندان و غیر باورمندان است. به همین دلیل، ادیان به همان میزان که به پیوستگی گروهی کمک میکنند، به تمایزات برونگروهی نیز سوق میدهند. مفهوم همکیش و ناهمکیش، افزون بر تمایزات اجتماعی، گاه به حوزة اخلاق نیز کشیده میشود. چهبسا اموری هستند که اخلاقی بودن یا نبودن آنها پیوند معناداری با همکیش یا ناهمکیش بودن مخاطب دارد؛ بدین معنا که در تعامل با دیگران، اگر شخص با ما در مذهب همداستان باشد، عملی خاص ممکن است غیراخلاقی باشد و اگر همداستان نباشد، همان عمل ممکن است عملی اخلاقی شمرده شود.
با مروری اندک بر منابع دینی پي میبريم که شماری از آموزهها و نیز احکام موجود در این منابع، اخلاقی هستند. آموزههای اخلاقی همواره در تلاشاند تا الزامهای رفتاری و هنجاری دینی را برای زندگی انسان تعریف کنند. الزامهای اخلاقی از افراد میخواهند که پارهای از کارها را انجام ندهند و نسبتبه انجام برخی از رفتارها مسئولیتپذیر باشند؛ از آن جملهاند: «غیبت نکنید» (حجرات: 12)؛ «از کسانی باشید که افزون بر فریضه، کار نیک میکنند» (بقره: 158)؛ «با مردم با زبان خوش سخن بگویید» (بقره: 83).
این بخش از دین همواره مورد مطالعة جدی الهیدانان بوده و از ادبیات فربهی برخوردار است؛ اما مسئلة مهم در این میان، نوع ارتباطی است که میتوان میان اخلاق و همکیشی برقرار کرد. گاه تصور میشود که این الزامهای اخلاقی مشروط به همکیشان است و دستورات اخلاقی تنها وقتی الزامآورند که مخاطب آدمی یکی از همکیشان او باشد؛ برای مثال، اگر قرآن تأکید دارد که غیبت نکنید، این الزام به ترک غیبت، تنها وقتی حتمی است که مخاطب یک همکیش باشد و از غیر همکیش میتوان غیبت کرد. گاهي نیز تصور میشود که الزام اخلاقی مشروط به همکیش نيست و همة افراد مخاطب را دربر میگیرد.
قرآن در بیان الزامهای اخلاقی، عبارتها و الفاظ متفاوتی را بهکار برده است: گاه از لفظ «دیگران»، بدون تعیین دایرة آن، استفاده کرده: «از يكديگر عيب نگيريد و به همديگر لقبهاى زشت ندهيد» (حجرات: 11)؛ «از عیبجویی از دیگران توبه کنید» (حجرات: 11)؛ گاه از کلمة «مردم» یا «ناس» استفاده کرده است: «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» (بقره: 83)؛ گاه نیز این آموزهها رفتار اخلاقی را به افراد و گروههای خاصی از مردم یعنی مؤمنان و همکیشان اختصاص دادهاند: «سخن مؤمنان را باور کنید» (توبه: 61).
این مقاله ناظر به این سؤال نوشته شده است که مطابق تفاسیر اسلامی، آیا این آموزههای اخلاقی تنها نسبتبه همکیشان الزامآور است؟ یا ناهمکیشان را نیز دربر میگیرد؟ به عبارت دیگر، مراد و مقصود این آموزهها از الفاظی چون «دیگران» و «مردم» چیست؟
1. رفتار اخلاقی با ناهمکیشان در تفاسیر اسلامی
هنجارها و کنشهای متقابل اجتماعی در قرآن 12.1 درصد از مضامین قرآن را تشکیل دادهاند. در این هنجارها، بایدها و نبایدهای روابط اخلاقی و اجتماعی انسانها با یکدیگر بیان شده است. مخاطبان این هنجارها را میتوان در چهار گروه اصلي تقسیمبندی کرد: پیامبران 35.8 درصد؛ پیروان ادیان ابراهیمی 2.8 درصد؛ عامة مردم 27.6 درصد؛ و افراد و گروههای خاص با جهتگیری مثبت نسبتبه آنها 33.8 درصد (محسنیانراد، 1392، ص571).
غیر از توجه به مخاطبان این آموزهها، نکتة دیگر توجه به دایرة این آموزههاست که شامل چه گروه یا افرادی میشود. تفاسیر قرآن به تبیین و تفسیر این آموزهها پرداخته و دامنة آنها را بیان کردهاند. در کل میتوان دیدگاه مفسران در رفتار اخلاقی با ناهمکیشان را در سه گروه اصلی قرار داد: دیدگاه اول ـ که دیدگاه غالب مفسران است ـ رفتار اخلاقی را نسبتبه تمام انسانها ضروری دانسته و آن را عام قرار داده است. دیدگاه دوم، اگرچه رفتار اخلاقی را نسبتبه ناهمکیشان تأیید ميكند، ولی دربارة چگونگی و هدف این رفتار اخلاقی تفاوت قائل است. دیدگاه سوم، رفتار اخلاقی را فقط نسبتبه مسلمانان و مؤمنان و برادران دینی ضروری ميشمارد و آموزههای اخلاقی عام قرآن را منسوخ میداند.
1ـ1. دیدگاه عامگرا
از جمله آیاتی که رفتار اخلاقی را نسبتبه مردم دستور داده، آیة 83 سورة بقره است: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً». اگرچه مخاطب اولیة این آیات، بنیاسرائیل هستند، اما این آیه همچون بسیاري از آیات دیگر، الزامها و آموزههای اخلاقی اسلام را در قالب گفتوگو یا خطاب به گروههای دیگر بیان کرده است. مفسران، این آیه را از جهات گوناگون بررسی كرده و به بحث دربارة آن پرداختهاند:
الف) آیا این آیه شامل غیرمسلمانان هم میشود؟
ب) مراد از حسن و نیکویی در آن چیست؟
ج) در صورت عام بودن آن، آیا بهواسطة آیة سیف و قتال نسخ شده است؟
د) علت این دستور چیست؟
کلمة «ناس» جمع انسان است و منظور از آن، همة مردمان، اعم از خویش و بیگانه و یتیم و مسکین میباشد. این آیه بعد از بیان خاص و مصادیق ناس، عام را بیان کرده است. كلمة «حسنا» مصدر بهمعناى صفت است، كه بهمنظور مبالغه در كلام آمده است. در برخی قرائتها، به فتح حاء و سين خوانده شده كه بنا بر آن قرائت، صفت مشبهه ميشود که در هر دو صورت، معنای جمله اين است كه «به مردم سخن حسن بگوييد». اين تعبير، كنايه از حسن معاشرت با مردم است که با توجه به سیاق کلام، مطلق گفتار و رفتار است و فقط شامل گفتار نمیشود. با اینحال در اينكه منظور از «حسنا» چيست، چهار قول وجود دارد:
1. از امام باقر نقل شده است كه فرمود: منظور از «حسنا» اين است كه چيزى را به مردم بگوييد كه دوست داريد به شما بگويند [زيرا خداوند مبغوض مىدارد كسى را كه ناسزا مىگويد و نفرين مىكند و بر مردم مسلمان طعن مىزند و از ناسزا گفتن و شنيدن آن باك ندارد و در سؤال، لجاجت و ستيزه مىكند؛ و دوست مىدارد كسى را كه بردبار و باعفّت و پارسا باشد].
2. ابنعباس مىگويد: منظور از «قول حسن»، گفتار نيك و اخلاق خوشی است كه مورد خشنودى خداوند است.
3. ربيع بن انس مىگويد: منظور از اين جمله، گفتار نيك است.
4. سفيان ثورى مىگويد: منظور، امر به معروف و نهى از منكر است (طبرسی، 1377، ج1، ص59).
اگرچه برخی اقوال، قول حسن را امر به معروف و نهی از منکر و برخی دیگر آن را فقط منحصر در قول و گفتار دانستهاند، اما بیشتر تفاسیر، قول حسن را مطلق گفتار و کردار و بهمعنای معاشرت و رفتار اخلاقی تفسیر کردهاند. علامه طباطبائی این نتیجه را از سیاق کلام در آیه استنباط کرده است.
اما دربارة دایرة شمول این آیه بیشتر، تفاسیر شیعی و سنی این دستور را عام دانسته و رفتار اخلاقی و حسن معاشرت را هم نسبتبه مسلمان و هم غیر مسلمان، لازم دانستهاند. مفسران در تأیید ديدگاه خود، به روایاتی از معصومان استناد کردهاند؛ از جمله اين روایت از امام باقر است که این آیه را عام و شامل مؤمن و کافر ميدانند (طباطبائی، 1417ق، ص220؛ طبرسی، 1372، ج3، ص431).
از دیگر آیاتی که به دیدگاه عام رفتار اخلاقی با ناهمکیشان اشاره دارد، آیاتی هستند که به بیان نحوة برخورد و تعامل مسلمانان با غیر مسلمانان پرداختهاند. خداوند در آیة 25 سورة نحل (ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ) شیوة دعوت و فراخواندن به دین اسلام را بیان کرده است. در این آیات، خداوند به روشی حکمتآمیز و نصیحتی نیکو دستور داده و در صورت مجادله و بحث نیز روشی را فرمان داده است که نیکوترین روش باشد. مفسران در تفسیر جدال احسن، اقوال مختلفی را بیان کردهاند: برخی آن را روشى دانستهاند كه از جهت نرمى و ملايمت و مدارا و حسن معاشرت، بهترين روش بحث و مناظره باشد، بدون هرگونه درشتى و ناراحتى (طبرسی، 1372، ج3، ص431). برخی تفاسیر جدال احسن را جدال با قرآن تفسیر کردهاند. بنابر تفاسیر دیگر، جدال احسن همان جدال با رفق و قول لین و نرم است؛ یعنی همان چیزی که خداوند به حضرت موسی فرمان داد که «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً» (مغنیه، بیتا، ج1، ص363). پس بنا بر تفاسیر متعدد، این آیه برای معاندین و جاحدین نازل شده و به پیامبر روش صحبت کردن و رفتار با غیر مسلمانان و حتی معاندان را بیان کرده است. چنانکه ذکر شد، تفاسیر متعددی دربارة جدال احسن ارائه شده است که بیشتر آنها این مضمون را القا میکنند که با معاندان و غیر مسلمانان با زبانی خوش و لین و رفق صحبت کن (کاشانی، 1410ق، ج2، ص694). در جایی دیگر، خداوند به پیامبر میگوید که اگر تو با عصبانیت و خشم صحبت میکردی، مردم از گرد تو پراکنده میشدند: «وَ.لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ». این آیه و تفاسیر متفاوت آن، روش مجادله و تعامل با غیر.مسلمانان، یا به عبارت دقیقتر، معاندان از غیر مسلمانان را روشن میسازد.
خداوند در آیة 108 سورة انعام (وَ لاتَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ) بر لزوم رفتار اخلاقی و رعایت ادب در تعامل با دیگر ادیان و مذاهب، حتی با خرافیترین آنها دستور داده است. قرآن صريحاً از دشنام و ناسزا گفتن به دیگر ادیان و مقدسات آنها نهى كرده و رعايت اصول ادب و عفت و نزاكت در بيان را، حتى در برابر خرافىترين اديان، لازم مىشمرد؛ زيرا بنا بر برخی تفاسیر، با دشنام و ناسزا نمىتوان كسى را از مسير غلط بازداشت؛ چراكه هر گروه و ملتى به عقايد و اعمال خود تعصب دارد؛ همانطوركه در ادامة آيه مىفرمايد: «ما اينگونه براى هر جمعيتى عملشان را زينت داديم» (كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ). امیر مؤمنان در جنگ صفین به گروهی از اصحابشان که به پیروان معاویه ناسزا میگفتند، چنین فرمودند: «اني أكره لكم أن تكونوا سبابين، و لكنّكم لو وصفتم أعمالهم و ذكرتم حالهم كان أصوب في القول و أبلغ في العذر» (سید رضی، خطبة 206؛ مکارم شیرازی، 1421ق، ص423؛ حسینی همدانی، 1404ق، ج6، ص107).
این آیات در برخورد با دیگر ادیان و غیر مسلمانان صراحتاً به رفتار اخلاقی و صبر دستور داده و از دشنام و رفتارهای غیراخلاقی در برخورد با آنها منع کرده و در مقام مجادله و محاجه با آنان نیز به جدال احسن ـ که رفتار با ملایمت و نرمش است ـ سفارش فرموده است.
برخی مفسران، رفتار اخلاقی با تمام انسانها، اعم از همکیش و ناهمکیش را قانون عام الهی نامیده و افزون بر آیات يادشده به آیات دیگری چون آيات ذيل اشاره كردهاند: «نیکی کن؛ چنانکه خدا به تو نیکی کرده است» (قصص: 77)؛ «اگر نیکی و احسان کردید، به خود کردید» (اسراء: 7)؛ «آنان که کارهای نیک انجام دادهاند، در حیات دنیا نیکی و خوشی بینند؛ و آخرت خیر است» (نحل: 30). این تفاسیر، در زمينة تبیین قانون عام الهی، به ویژگی «انسان بودن» جدا از مسلمان بودن، تأکید کرده و احترام به این قانون عام را همان رعایت اصل انساندوستی و حقوق بشر دانستهاند (جوادی آملی، 1378، ج5، ص75؛ همو، 1391، ص308).
2ـ1. تفسیری متفاوت دربارة رفتار اخلاقی با ناهمکیشان
اگرچه بسیاری از تفاسیر، رفتار اخلاقی و حسن معاشرت در آیة 83 سورة بقره را عام و مشتمل بر مؤمن و کافر تفسیر کردهاند، ولی برخی از آنها نحوة برخورد با این دو گروه را متفاوت دانسته و میان نیکی و حسن نسبتبه مسلمان با نیکی و حسن نسبتبه غیر مسلمانان، تفاوت گذاشتهاند. این تفاسیر، حسن و نیکی را در برخورد با مؤمن گشادهرویی، و در برخورد با مخالف، مدارا معنا کردهاند؛ و علت مدارا را اولاً جذب قلوب آنها به ایمان، و در صورت عدم جذب، دفع شر آنها از خود و برادرانشان بیان کردهاند. به عبارت دیگر، این گونه رفتار را نوعی تبلیغ اسلام دانستهاند تا بتوانند مخالفان و کفار را به دین اسلام علاقهمند سازند؛ و در مرحلة دوم، اگر هم علاقهمند نشدند، دستكم شر آنها را با خوشرفتاری، از خود و دیگر مسلمانان کم کنند (فیض کاشانی، 1418ق، ج1، ص50؛ بحرانی، 1416ق، ج1، ص262؛ گنابادی، 1408ق، ج1، ص108). این تفاسیر قول خود را به روایاتی از ائمة معصومین مستند کردهاند که از آن جمله حدیثی از امام صادق است. نکتة مورد توجه در این حدیث این است که امام در صدد بیان نحوة رفتار با دشمن و مخالفی است که از شر نگرانيم، نه مطلق غیر مسلمانان و بدین دلیل است که علت مدارا و رفتار حسن را دفع شر دانستهاند. در ادامة حدیث، امام مدارا با دشمنان را برترین صدقة انسان برای خود و برادرانش معرفی میفرمایند و مثالی از نحوة رفتار پیامبر با عبدالله بنابی را ذکر میکنند که آن.حضرت براي اینکه شرش را از سر مسلمان دفع کنند، با او مدارا و خوش رفتاري ميكردند (فیض کاشانی، 1415ق، ج1، ص136؛ گنابادی، 1408ق، ج1، ص108).
برای مدارا، واژگان دیگری چون تسامح و تساهل، رواداری، حلم و تُلرانس را نیز میتوان بهکار برد. مدارا در اصطلاح بهمعنای جلوگیری نکردن ـ آگاهانه و با اختیار ـ از باورها یا رفتارهایی است که پذیرفته یا مورد علاقه نیستند و نیز به معناي دخالت نکردن در آن است. واژة مقابل مدارا، معمولاً خشونت است؛ و هر دوی این واژهها در ساحتهای گوناگون مذهبی، اخلاقی و سیاسی بهکار میروند. در تبیین مدارا نباید آن را بهمعنای پذیرفتن چیزی دانست كه پذیرفتنی نیست. در مدارا پذیرفتن دیدگاه مقابل مورد نظر نیست؛ بلکه فقط مخالفت نکردن، چه با پذیرش و چه بدون پذیرش باور طرف مقابل، مورد توجه است. از اينرو برای مدارا مؤلفههایی را بیان کردهاند که عبارتاند از: بودن اختلاف و گونهگونی؛ ناخشنودی و نارضایتی؛ بودن آگاهی و اختیار؛ منع نکردن و دخالت نکردن در عین داشتن قدرت و توانایی. با توجه به این مؤلفهها، برخی موارد از تعریف مدارا خارج ميشوند و منظور نظر روایات و آیاتی که به مدارا دستور دادهاند، نخواهد بود. مدارا از روی آگاهی و اختیار و در زمان قدرت صورت میگیرد. پس با طفره رفتن، سستی کردن و حتی حلم ناهمگون است؛ چراکه در سستی کردن، آگاهی و اختیار وجود ندارد؛ و در حلم لزوماً اینگونه نیست که انسان قدرت بر دخالت داشته باشد و درعینحال حلم کند.
3-1. دیدگاه مشروط
تفاسیری که آیة «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» را عام معرفی کردهاند، در این جهت اختلاف دارند که آیا این دستور بهواسطة آیة وجوب قتال و سیف نسخ شده است یا خیر؟ به عبارت دیگر، برخی از مفسران، اگرچه این آیه را عام دانستهاند، ولی زمان وجوب و عمل به آن را محدود و منحصر به زمان پیامبر و آنهم قبل از نزول آیة قتال برشمردهاند و در تبیین و توجیه کلام خود، دلایل و مستنداتی را ارائه کردهاند. از جمله کسانی که به نسخ این آیه باور دارند، ابنعباس و قتاده هستند که ميگويند اين جمله نسخ شده است و ناسخ آن، آية سيف و همچنین روایتی از رسول خداست كه میفرماید: با آنان مقاتله كنيد تا «لا اله الا اللَّه» بگويند و يا بر جزيه گردن نهند. اين معنا، از امام صادق نيز روايت شده است (بحرانی، 1416ق، ج1، ص262).
برخی تفاسیر با استناد به روایتی از امام باقر این آیه را مربوط به اهل ذمه دانستهاند و آیة «قاتِلُوا الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لابِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لايُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لايَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» را ناسخ آن میدانند (شیخ صدوق، 1362، ج1، ص275؛ کلینی، 1369، ج5، ص11). برخی دیگر، همچون تفسیر قمی، آیه را در حق یهود دانستهاند که توسط آیة «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» نسخ شده است. برخی از مفسران در بیان نسخ آن، توجیه نسخ بعض را بیان کردهاند؛ چنانکه فيض کاشانی صاحب تفسير صافى میگوید: راهى كه براى وفق دادن بين نسخ آيه و بقاى حكم ميباشد، اين است كه دربارة يهود و اهل ذمّه ـ كه امر به قتال با آنها صادر شد ـ نسخ گرديد و حكم آن دربارة ساير مردم باقى ماند (فیض کاشانی، 1416ق، ج1، ص152؛ میرزا خسروانی، 1390، ج1، ص131). بنا بر این دیدگاه، رفتار اخلاقی نسبتبه تمام انسانها لازم است، مگر اهل ذمه و یهود، که بهواسطة امر به قتال، لزوم و ضرورت آن برداشته شده است.
روایات فراوانی دربارة این آیه از پیامبر و ائمه در تفاسیر روایی آمده است که هر کدام از جهتی به تبیین این آیه پرداختهاند. براي نمونه، در روایتی آمده است که شخصی از امام صادق دربارة اطعام به کسی که نمیدانیم مسلمان است، پرسید و امام با استناد به این آیه، امر به اطعام نمود. البته در ادامة حدیث میفرماید:
به دشمنان ما و کسانیکه منکر حق هستند، هرچند مسکین و درمانده باشند، احسان نکن (عیاشی، بیتا، ج1، ص48 و 64؛ کلینی، 1369، ج4، ص13؛ بحرانی، 1416ق، ج1، ص262). برخی روایات، رفتار اخلاقی و قول حسن را با بیان مثال مشخص کردهاند؛ که از آن جمله، عیادت مریضها و شرکت در تشیيع جنازهها است (بحرانی، 1416ق، ج1، ص262).
بيشتر مفسران بر این اعتقادند كه دستور رفتار نیکو با تمام انسانها نسخ نشده است؛ زيرا ميان دو آيه اختلافى نيست و مورد این دو حکم، مختلف است و هیچ منافاتی ندارد که هم به حسن معاشرت امر کنند و هم به قتال؛ چنانكه هيچ منافاتى نيست در اينكه هم به حسن معاشرت امر كنند و هم در مقام تأديب كسى، دستور به خشونت دهند (طباطبائی، 1417ق، ج1، ص330). برخی از مفسران در تبیین عدم نسخ آیه چنین آوردهاند: چون گفتار نيك هميشه و نسبتبه هر كس خوب و مطلوب و ممدوح و مأمورٌ به حقتعالى است؛ و پس از آن هم هر كس نسبتبه امر الهى مطيع نشد و از امر خدا و رسول سرپيچى كرد، قتال و جدال با او لازم است؛ و بهصورت مطلق، در قرآن آيهاى كه لفظ آن باقى و حكم آن نسخ شده باشد، موجود نيست و اگر كسى چنين گمانى ببرد، در تماميّت قرآن ترديد كرده است؛ زيرا قرآن «لايَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لامِنْ خَلْفِهِ». پس هیچ شکی در عدم نسخ این آیه وجود ندارد و هیچ دلیلی بر نسخ آن مشهود نیست (میرزا خسروانی، 1390، ج1، ص131). روایاتی نیز دال بر عدم نسخ این آیه وجود دارد که از آن جمله روایتی از امام باقر است (نجفی خمینی، 1398، ج1، ص195). دلایل قرآنی فراوانی نیز وجود دارد که نشانگر عدم نسخ این آیه است؛ چراکه خداوند در آیاتي دیگر، به رفتار باحکمت و پند، و مجادله با روشی نیکو دستور داده است که از آن جمله است: «ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل: 125) و در آيهاي ديگر، از دشنامگویی به غیر مسلمانان پرهیز میدهد: «وَ لاتَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ» (طبرسی، 1372، ج1، ص239).
برخی تفاسیر، علت منع از دشنام دادن به غیر مسلمانان و مدارا کردن با آنان را قدرت نداشتن مسلمانان در آن روز و اینکه این سرزمین، سرزمین آنهاست و خداوند هنوز به مسلمانان اذن قتال نداده است، دانستهاند (طوسی، بیتا، ج4، ص232). به عبارت دیگر، مدارا با دشمنان و کفار، منوط به مغلوب بودن مسلمانان است؛ چراکه فرمود: «با كفار مدارا كن، وقتى كه در جوار ايشانى و ناصر و معينى ندارى. و هرگاه آن حضرت در وقت ضعف، مأمور به مدارا باشد، پس رعيت نيز به اين اولى باشند؛ زيرا مرتبة ايشان دون مرتبة آن حضرت، و وجوب دفع ضرر، از حكم عقل و شرع است» (حسینی شاهعبدالعظیمی، 1363، ج3، ص351). به عبارت دیگر، این دسته از مفسران مدعیاند: آیاتی که به رفتار اخلاقی با غیر مسلمانان دستور دادهاند، همچون آیة 82 سورة بقره، با آیة قتال نسخ شدهاند و این حکمهای اخلاقی فقط مربوط به زمانی هستند که مسلمانان قدرت بر قتال نداشتهاند و هنوز فرمان به کشتار غیر مسلمانان داده نشده بود. مطابق این دیدگاه، رفتار اخلاقی مسلمانان با غیر مسلمانان فقط از روی مصلحت بوده است و در صورت نبود مصلحت، لزومی بر رفتار اخلاقی نخواهد بود. در جای دیگر میگوید: شما دشنام ندهید تا آنها نیز زبان به دشنام باز نکنند؛ چراكه در برابر اين رفتار زشت، شما قدرت نداريد كه آنها را سرکوب کنید؛ زيرا خانه، خانة آنهاست و هنوز اجازة جنگ به شما داده نشده است (طبرسی، 1372، ج8، ص222). پس مطابق این دیدگاه، مسلمانان تنها در زمانی که غیر مسلمانان بر آنها غالب هستند، ملزم به مدارا و رفتار اخلاقی با آنها هستند؛ و شاهد مثال آوردهاند که به امام گفتند: در مسجد شما را به بانگ بلند سب میکنند؛ و امام فرمودند: از رحمت دور باد کسی که متعرض ما میشود (عیاشی، بیتا، ج1، ص373، حدیث 80؛ حسینی شاهعبدالعظیمی، 1363، ج3، ص351-352)؛ ولی با توجه به سیرة پیامبر گرامی اسلام در زمان فتح مکه و غالب بودن اسلام، و نيز روایت امیر مؤمنان در توصیه به یارانش در جنگ صفین، میتوان فهمید که رفتار اخلاقی و منع دشنام، عام است و در همة زمانها، چه مسلمانان غالب باشند و چه کفار، بدان دستور داده شده است.
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان این آیه را تذکر به یکی از ادبهای دینی دانسته است که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینی محفوظ ميماند و دستخوش اهانت و ناسزا یا تمسخر نمیشود؛ چراکه غریزة انسانی این است که از حریم مقدسات خود دفاع كند و با کسانی که به آن حریم تجاوز ميکنند، به مقابله برخیزد و چهبسا از شدت خشم، زبان به فحش و ناسزا بگشاید. از عموم تعلیلی که جملة «كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ» آن را افاده میکند، نهی از هر کلام زشت نسبتبه مقدسات دینی استفاده میشود (طباطبائی، 1417ق، ج7، ص434).
گروهی دیگر از آموزههای اخلاقی قرآن، آن دسته از آیاتی هستند که از برخی رفتارهای غیراخلاقی خاص نسبتبه دیگران نهی کرده است که از آن جملهاند: «از يكديگر عيب مگيريد و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد» (حجرات: 11)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پارهاى از گمانها گناه است؛ و جاسوسى مكنيد و بعضى از شما غيبت بعضى نكند» (حجرات: 12).
با بررسی تفاسیر و روایاتی که در ذیل این آیات بیان شدهاند، این نکته بهدست میآید که در بیشتر آنها بر دو واژة «مؤمن» و «برادر» (اخیک) تأکید شده است. برخی تفاسیر بهطور مشخص این آیات را دربارة همدینان و مؤمنان دانسته و علت آن را کلمة «انفسکم» در «وَ لاتَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ» بیان کردهاند؛ چراکه هر یک از مؤمنین بهمنزلة نفس دیگری است و در یک مجتمع زندگی میکنند و در حقیقت، همه از هماند و فاش کردن عیب یک نفر، بهمنزلة فاش کردن عیب خود است. پس بايد از «لمز» ديگران بهطور جدى احتراز جست؛ همانطوركه از لمز خود احتراز میکنیم (گنابادی، 1408ق، ج13، ص346؛ طباطبائی، 1417ق، ج18، ص481؛ مکارم شیرازی، 1421ق، ج16، ص547). برخی تفاسیر به لزوم احترام و اخلاقی رفتار کردن با مؤمن و مؤمنه توجه کرده و علت این احترام را ایمان آنها دانستهاند و دربارة غیر مسلمانان و غیر مؤمنان سخنی بهمیان نیاوردهاند (طیب، 1378، ج12، ص229). این دسته از تفاسیر در زمينة تمام نواهی بیانشده در این آیات، اعم از غیبت، سوءظن و عیبجویی، بدون اشاره به غیر مسلمانان، فقط به مؤمنان و مسلمانان توجه کردهاند (قرشی، 1377، ج10، ص280؛ فیض کاشانی، 1416ق، ج5، ص52). این تفاسیر روایاتی را در تبیین این آیات آوردهاند که در بیشتر آنها این نواهی دربارة برادر دینی و مسلمانان مورد توجه بوده است. از جملة این روایات، روایتی از امیر مؤمنان است که میفرماید: «ضع امر اخيك على احسنه حتى يأتيك منه ما يغلبك و لاتظنن بكلمة خرجت من اخيك سوء و انت تجد لها فى الخير محملا» (قمی، بیتا، ج2، ص110)؛ بگذار امر برادر خود را بر نيكوترين وجهى، تا اينكه بيايد از طرف او آنچه غلبه نمايد؛ و گمان مكن به كلمهاى كه خارج شود.
روایتی از پیامبر نیز در ذیل این آیات آمده است که با لفظ «مسلم» بهکار رفته است: «انّ اللّه حرّم من المسلم دمه و ماله و ان يظنّ به الظّنّ السّوء» (کاشانی، 1336، ج8، ص421-422)؛ بهدرستى كه خداى تعالى حرام فرموده از مسلمان، خون او و مال او را، و اينكه گمان ببرد به او گمان بد را (حسینی شاهعبدالعظیمی، 1363، ج12، ص191-192). مفسران در تبیین ابتدای آیة «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَايَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسىَ أَن يَكُونُواْ خَيرًْا مِّنهُْمْ وَ لَانِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسىَ أَن يَكُنَّ خَيرًْا مِّنهُْنَّ وَ لَاتَلْمِزُواْ أَنفُسَكمُْ وَ لَاتَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَاب» چنین میگویند: اين آيه مسلمانان را از مسخره کردن کسانی که دارای فسق علنی هستند، نهى كرده است؛ چهبسا که شخص مسخرهشده، از نظر عقيده در پيشگاه خداوند از شخص مسخرهكننده بهتر باشد؛ يا اينكه در باطن اسلام آورده باشد (طبرسی، 1372، ج23، ص216؛ فیض کاشانی، 1418ق، ج2، ص1194). تفسیر البرهان با بیان روایتی از امام صادق به تبیین دیگران در این آیه پرداخته است و منافقان و گمراهان را نیز از جمله کسانی دانسته که غیبت و تمسخر دربارة آنها نیز نهی شده است: «فقال [له]: جعلت فداك، رأيت قول الله عزّ و جل: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا في غير مكان من مخاطبة المؤمنين، أ يدخل في هذا المنافقون؟ قال: «نعم، يدخل في هذا المنافقون و الضلال، و كل من أقر بالدعوه الظاهره» (کلینی، 1369، ج8، ص274 و 413؛ بحرانی، 1416ق، ج5، ص110).
نتیجهگیری
با نگاه به آموزههای اخلاقی قرآن و مراجعه به تفاسیر، میتوان به این نتیجه دست یافت که دیدگاه غالب مفسران، دیدگاهی است که بدون توجه به دین و کیش افراد، به ضرورت رفتار اخلاقی با ناهمکیش حکم میکند. این دسته از مفسران، آموزههای اخلاقی قرآن را شامل همة انسانها، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، دانستهاند و در تفسیر واژگانی چون «ناس»، آن را انسان بهطور عام بیان کردهاند. شواهد قرآنی، روایی و عقلی فراوانی در اثبات این دیدگاه وجود دارد و با استناد به دیگر آیات قرآن و همچنین روایات معصومین میتوان به این نتیجه دست یافت که این دیدگاه از نظرگاه اسلام، دیدگاه مطلوب و پذیرفتهشده است. دیدگاه دیگر، بهرغم پذیرش عام بودن آموزههای اخلاقی، ریشة این رفتارها را متفاوت دانستهاند و میان رفتار اخلاقی با مسلمانان و غیر مسلمانان تفاوت گذاشته و رفتار اخلاقی با غیر مسلمانان را مدارا نامیده و دلیل آن را جذب قلوب آنها به اسلام یا دفع شر آنها دانسته است. در ارزیابی این دیدگاه، آنچه از دلایل و مستندات این گروه از مفسران بهدست میآید، این است که آموزههای اخلاقی قرآن عاماند و همة انسانها را شامل میشوند و تنها در مقامی که احتمال شر و مفسده از سوی غیر مسلمانان میرود، به مدارا دستور داده شده است. افزونبراین، دستور به مدارا، تنها دربارة غیر مسلمانان نیست؛ بلکه روایات بسیاری در سیرة معصومین وجود دارد که مدارا را دربارة مسلمانان نیز دستور داده است. سومین دیدگاه، دیدگاهی است که رفتار اخلاقی با ناهمکیشان را مشروط به شرایطی لازم میداند. طرفداران این دیدگاه، آموزههای عام اخلاقی قرآن را مربوط به زمانی دانستهاند که مسلمانان قدرت مقابله با غیر مسلمانان را ندارند. این گروه، آیات سیف و قتال را ناسخ آموزههای عام اخلاقی قرآن دانستهاند. پاسخهای تاریخی (روایی) و عقلی فراوانی به این گروه از مفسران وجود دارد؛ از جمله اينكه تناقضی میان این دو دسته از آیات وجود ندارد؛ بهگونهاي که ضرورتاً یکی را ناسخ دیگری بدانیم؛ زیرا هیچ منافاتی ندارد که هم به حسن معاشرت امر شود و هم به قتال؛ چنانكه هيچ منافاتى نيست در اينكه هم به حسن معاشرت امر كنند و هم در مقام تأديب كسى به خشونت دستور دهند. افزونبراینها، نگاه جامع به قرآن روشن میسازد که آیات فراوان دیگری وجود دارند که با نسخ این آموزهها سازگار نيستند و چگونگی برخورد با غیر مسلمانان را بیان میکنند. سیرة تاریخی پیامبر و امامان معصوم نیز از جمله مؤیدات دیگر دیدگاه غالب در این حوزه است.
- بحرانی، سید هاشم، 1416ق، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت.
- جوادی آملی، عبدالله، 1378، تسنیم، قم، مركز نشر اسراء.
- ـــــ ، 1391، مفاتیح الحیات، قم، مرکز نشر اسراء.
- حسینی شاهعبدالعظیمی، حسین بن احمد، 1363، تفسير اثناعشري، تهران، میقات.
- حسینی همدانی، سید محمدحسین، 1404ق، انوار درخشان، تهران، کتابفروشی لطفی.
- خدری، غلامحسین، 1394، «کاوشی در معنای تساهل و تسامح در دو فرهنگ اسلامی و غربی»، تقریب مذاهب اسلامی، ش29، ص57ـ72.
- شریف رضی، محمد بن حسین، 1414ق، نهجالبلاغه، قم، هجرت.
- شیخ صدوق ابنبابویه، 1362، الخصال، قم، جامعه مدرسین.
- ـــــ ، 1385، علل الشرایع، قم، کتابفروشی داوری.
- صادقی تهرانی، محمد، 1419ق، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، تهران، مؤلف.
- طباطبائی، سید محمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیرالقرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
- ـــــ ، 1377، جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم.
- طوسی، محمد بن حسن، بيتا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- طیب، سید عبدالحسین، 1378، أطيب البيان في تفسير القرآن، چ دوم، تهران، اسلام.
- عیاشی، محمد بن مسعود، بيتا، تفسیر عیاشی، تهران، مکتبة علمیة اسلامیه.
- فیض کاشانی، محسن، 1416ق، التفسیر الصافی، قم، مؤسسة الهادی.
- ـــــ ، الاصفی فی تفسیر القرآن، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
- قرشی، سید علیاکبر، 1377، تفسیر احسن الحدیث، چ سوم، تهران، بنیاد بعثت.
- کاشانی، محمد بن مرتضی، 1410ق، تفسیر المعین، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی.
- کاشانی، ملا فتحالله، 1336، تفسیر منهج الصادقين فی الزام المخالفین، تهران، کتابفروشی محمدحسن علمی.
- كليني، محمد بن يعقوب، 1369، اصول الكافي، ترجمه مصطفوی، تهران، کتاب فروشی علمیه اسلامیه.
- گنابادی، سلطان محمد، 1408ق، تفسير بيان السعادة في مقامات العبادة، چ دوم، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
- محسنیانراد، مهدی، 1392، هنجارها در سه کتاب مقدس تورات، انجیل و قرآن (تحلیل محتوای عمقی)، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب و پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری.
- مغنیه، محمدجواد، بيتا، التفسیر المبین، قم، بعثت.
- مکارم شیرازی، ناصر، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- ـــــ ، 1421ق، الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل، قم، مدرسة امام علی بن ابیطالب.
- میرزا خسروانی، علیرضا، 1390، تفسير خسروي، تهران، اسلامیه.