بررسی تطبیقی دیدگاه قرآن و اناجیل هم نوا درباره ماهیت بشری حضرت عیسی(ع)

Article data in English (انگلیسی)
- Holy Quran.
- Anonymous. (1997). Applied Interpretation of the Bible. Cairo: Master Media Company.
- Arthur, J. M. (2012). Interpretation of the Bible. Beirut: Dar Manhal Al-Hayat. Baydawi, A. (No date). Baydawi's Interpretation. Beirut: Dar Al-Fikr.
- Binas, J. (1994). Comprehensive History of Religions. Tehran: Scientific Cultural Publishers.
- Durant, W. (1999). History of Civilization. Translated by A. Aram, E. Pashaei, and A. Ariyanpour. Tehran: Scientific Cultural Publishers.
- Eastern Churches Assembly. (2002). Dictionary of the Holy Book. Beirut: Al-Mashghel Library.
- Holy Bible. (1990). Published by the Society for Distributing Holy Books Among Nations. No place: Unknown Publisher.
- Linn, T. (2001). History of Christian Thought. Translated by R. Asourian. Tehran: Farzan.
- McGrath, A. (2005). Christian Theology Textbook. Translated by B. Haddadi. Qom: Center for Religious Studies.
- McGrath, A. (2006). Introduction to Christian Theology. Translated by B. Haddadi. Tehran: Roshan Publishers.
- Michel, T. (1998). Christian Doctrine. Qom: University of Religious Studies.
- Mohammadian, B. (2001). Encyclopedia of the Holy Book. Tehran: Rozaneh Publishing.
- Qutb, S. (1979). In the Shade of the Quran. Cairo: Dar Al-Shorouq.
- Razi, F. (No date). The Great Interpretation. No place: Unknown Publisher.
- Shabr, A. (1964). Shabbar's Interpretation (Interpretation of the Holy Quran). Edited by H. Hafni. Beirut: Dar Ihya Al-Turath Al-Arabi.
- Soleimani Ardabili, A. (2002). Christianity. Qom: Zolal Kohtar.
- Soleimani Ardabili, A. (2003). Introduction to Comparative Islamic and Christian Theology. Qom: Book Taha.
- Tabari, M. b. J. (1994). Comprehensive Explanation. Edited by S. Jamil. Beirut: Dar Al-Fikr.
- Tabarsi, F. b. H. (1994). Collection of Eloquence. Beirut: Al-Alemi Foundation.
- Tabatabaei, S. M. H. (No date). Al-Mizan. Qom: Islamic Publishing House.
- Tavafi, H. (2005). Introduction to Major Religions. Tehran: Samt Publishing.
- Tissen, H. (No date). Christian Theology. Translated by T. Mikailian. Tehran: Eternal Life Publishers.
- Tusi, M. b. H. (1988). Explanation in Quran Interpretation. Edited by Al-Ameli. Beirut: Dar Ihya Al-Turath Al-Arabi.
- Van Voorst, R. E. (2005). Christianity Through Texts. Translated by J. Baghbani and A. Rasoulzadeh. Qom: Imam Khomeini Educational Research Institute.
- Weaver, M. J. (2002). Introduction to Christianity. Translated by M. Ghonbari. Qom: Center for Religious Studies.
- Zamakhshari, J. (1994). The Unveiler. Edited by M. Abdulsalam. Beirut: Dar Al-Kutub Al-Ilmiyah.
بررسي تطبيقي ديدگاه قرآن و اناجيل همنوا دربارة ماهيت بشري حضرت عيسي
علي اسدي / استاديار گروه دائرةالمعارف قرآن کريم پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي a.asadi8431@gmail.com
دريافت: 12/12/1403 - پذيرش: 28/02/1404
چکيده
مسيحيت تثليثگرا حضرت عيسي را همذات خداوند و پسر او ميداند؛ اما قرآن با تأکيد بر پارهاي از ويژگيهاي بشري وي و برجسته کردن آنها، اين ادعا را رد ميکند. هدف اين پژوهش نشان دادن همسو بودن قرآن و اناجيل همنوا در معرفي عيسي بهعنوان يک انسان است. اين پژوهش با استفاده از روش تحليل متني و تفسير متون مقدس نشان ميدهد که هر دو منبع به بشر بودن عيسي تصريح کردهاند. يافتههاي پژوهش حاکي از آن است که قرآن با کاربرد مکرر «پسر مريم»، گزارش بارداري مريم، ولادت عيسي، نيازهاي بشري و عبادت و بندگي او، بر انسان بودن وي تأکيد ميکند. اناجيل همنوا نيز با کمي تفاوت با تأکيد بر عبارت «پسر انسان»، به انسانيت عيسي اشاره دارند و بارداري مريم، تولد، ويژگيهاي بشري و بندگي عيسي را روايت ميکنند که با تصوير يک انسان همخواني کامل دارد. اين يافتهها دلالت ميکنند که اعتقاد به الوهيت عيسي محصول تفاسيري است که بعدها توسط برخي نويسندگان عهد جديد، مانند پولس و يوحنا، و الهيدانان بر مسيحيت تحميل شد و ريشه در آموزههاي حضرت عيسي و باورهاي مسيحيان نخستين ندارد.
کليدواژهها: انسان، عيسي مسيح (ع)، اناجيل، شخصيت بشري.
مقدمه
حضرت عيسي بهعنوان يکي از چهرههاي محوري اديان ابراهيمي جايگاهي ويژه در تاريخ اديان دارد. هريک از اديان ابراهيمي ديدگاه منحصربهفردي را در خصوص ماهيت، جايگاه و نقش تاريخي ايشان ارائه کردهاند. يهوديت با رد ادعاي الوهيت، پسر خدا بودن و پيامبري عيسي، ايشان را صرفاً انساني ميداند که به دروغ مدعي نبوت، مسيح و منجي موعود بودن شد. مسيحيت تثليثگرا، ديدگاهي دوگانه در خصوص ماهيت عيسي دارد. از نظر آنان، ايشان همزمان داراي دو طبيعت انساني و الهي است؛ بدين معنا که هم انسان کامل با همة ويژگيهاي انساني است و هم خداست. درعينحال مسيحيان آن حضرت را پيامبر خدا، پسر خدا و مسيح موعود نيز ميدانند (بينام، 1997م، ص1865 و 2210؛ ويور، 1381، ص77ـ79). اسلام عيسي را انسان، پيامبر خدا و مسيح موعود ميداند و ضمن تأکيد بر ويژگيهاي بشري ايشان، الوهيت و پسر خدا بودن او را رد ميکند (نساء: 171ـ172؛ مائده: 75ـ77).
در مجموع، ديدگاههاي اديان ابراهيمي در خصوص عيسي در کنار برخي مشترکات، نشان از تفاوتهاي عميق در باورهاي بنيادين اين اديان دارد. اين تفاوتها که ريشه در متون مقدس و نيز تفاسير متفاوت از آنها و تحولات تاريخي دارند، منجر به شکلگيري تصاويري متفاوت از عيسي در هريک از اين اديان شده است.
شخصيت الهي يا بشري عيسي در تاريخ خود مسيحيت نيز يکي از مباحث چالشبرانگيز بوده است: مسيحيان اوليه اعتقادي به تثليث و الوهيت عيسي نداشتند و اغلب مسيح را انسان، پيامبر و برگزيدة خداوند ميدانستند. ابيونيها ـ گروهي از يهودياني که به مسيحيت گرويدند و تا پايان قرن نخست ميلادي در سرزمينهاي مختلف شامات سکونت داشتند ـ و مسيحيان سدههاي نخست ميلادي، عيسي را صرفاً انسان و پسر مريم ميدانستند؛ اما علماي مسيحي اعتقاد به الوهيت مسيح و تثليث را بعدها وارد مسيحيت کردند (مکگراث، 1384، ص60ـ61؛ مکگراث، 1385، ص362؛ لين، 1380، ص62ـ70؛ وان وورست، 1384، 170ـ171).
ازهمينرو عهد جديد، بهعنوان بخش مهمي از متون مقدس مسيحيان، ضمن ارائة دو رويکرد متضاد دربارة ماهيت ايشان، دو نظام الهياتي مجزا بهدست ميدهد (بيناس، 1373، ص614؛ سليماني، 1381، ص88ـ98؛ توفيقي، 1384، ص174ـ175): يکي الهيات مبتنيبر الوهيت عيسي که در نامههاي پولس و انجيل يوحنا بيان شده است و عيسي را خدا و پسر خدا معرفي ميکند (ر.ک: يوحنا 1: 1ـ3 و 14؛ 10: 30؛ رسالة پولس به فيليپيان 2: 5ـ7؛ رسالة پولس به روميان 5: 10ـ15؛ 8: 14ـ17)؛ ديگري الهيات مبتنيبر انسانيت عيسي که اناجيل همنوا (متي، مرقس و لوقا) و ديگر بخشهاي عهد جديد بر آن مبتني است و عيسي را انسان، بنده و پيامبر خدا معرفي ميکند (ر.ک: انجيل متّى 5: 17ـ19؛ 10: 17ـ18؛ 12: 18؛ انجيل لوقا 3: 23ـ28؛ اعمال رسولان 3: 13). اين سه انجيل به دليل تمرکز بر جنبههاي بشري عيسي، به اناجيل همنوا شهرت دارند.
الهيات مبتنيبر الوهيت عيسي توسط پولس پايهگذاري شد؛ درحاليکه حواريون عيسي، بهويژه پطرس، ديدگاه دوم را ترويج ميکردند. اين اختلافنظر تا شوراي نيقيه در سال 325م ادامه داشت تا اينکه در اين شورا الهيات پولس بهعنوان ديدگاه رسمي کليسا پذيرفته شد (بيناس، 1373، ص633ـ634؛ دورانت، 1378، ج3، ص770). بعدها با اضافه شدن اعتقاد به الوهيت روحالقدس، مفهوم تثليث شکل گرفت که امروزه يکي از اصول اساسي مسيحيت است.
به اعتقاد مسيحيان تثليثگرا، عيسي همة ويژگيها و نيازمنديهاي انساني را، بهجز گناه کردن، بهصورت واقعي داشت و کتاب مقدس به آن شهادت ميدهد. او يک انسان واقعي بود و درعينحال همة ويژگيهاي خدا را هم داشت و انسان بودن بههيچوجه از الوهيت وي نميکاهد. به اعتقاد آنان، خداوند در مسيح تجسم يافته است و طبيعت الهي و انساني وي باهم يکي شدهاند. او از نظر شخصيت، هم خدا و هم انسان است (محمديان، 1380، ص516ـ518).
قرآن کريم با دلايل متعدد، الوهيت و اينهماني خدا و عيسي را کفر ميداند و آن را رد ميکند. بر اساس قرآن، ويژگيهاي بشري عيسي با خدا بودن وي سازگار نيست. قرآن با تأکيد و تمرکز بر ويژگيها و شخصيت بشري عيسي او را انسان، پيامبر و بندة خدا معرفي ميکند. اناجيل همنوا نيز با وجود برخي تفاوتها، بهصراحت بر ماهيت بشري عيسي دلالت و تصريح دارند و مسيحشناسي آنها با قرآن کريم همسوست.
مسئلة اصلي اين پژوهش تحليل تطبيقي ديدگاه قرآن و اناجيل همنوا دربارة شخصيت بشري عيسي است. اين پژوهش درصدد پاسخ به پرسشهاي زير است:
ـ آيا شخصيت بشري عيسي در اناجيل نيز همانند قرآن بهصراحت بيان شده است؟
ـ چه شباهتها و تفاوتهايي در زمينة معرفي عيسي بهعنوان يک انسان در قرآن و اناجيل وجود دارد؟
بنا بر فرضية پژوهش، عيسي در اناجيل همنوا يک انسان معرفي شده و ادعاي الوهيت وي، از سوي پولس و يوحنا و الهيدانان و مفسران مسيحي به وجود آمده است. اين پژوهش درصدد بيان هماهنگي بين قرآن و اناجيل در زمينة معرفي صريح حضرت عيسي بهعنوان يک انسان است؛ نکتهاي که کمتر مورد توجه مفسران قرآن قرار گرفته است و ميتواند افق تازهاي را پيش روي آنان نمايان سازد.
با وجود پژوهشهاي متعدد در زمينة شخصيت عيسي، پژوهشي دربارة بررسي تطبيقي شخصيت بشري ايشان از منظر قرآن و اناجيل همنوا بهصورت جامع و مسئلهمحور يافت نشد.
دربارة اهميت اين پژوهش ميتوان به تقريب اديان، تصحيح تصورات غلط و درک بهتر تاريخ اديان اشاره کرد. شناخت مشترکات و تفاوتهاي اسلام و مسيحيت ميتواند به تقريب اديان، درک متقابل و ايجاد گفتوگوي بينديني کمک کند؛ بهويژه اينکه قرآن مسيحيان را به آموزههاي توحيدي مشترک فراميخواند (آلعمران: 64)؛ چنانکه با بررسي دقيق منابع اصلي ميتوان به تصحيح برخي برداشتهاي نادرست دربارة شخصيت عيسي پرداخت. اين پژوهش همچنين به درک بهتر تحولات تاريخي در مسيحيت و چگونگي شکلگيري برخي عقايد کمک خواهد کرد.
نوآوري پژوهش تمرکز بر مقايسة مستقيم آيات قرآني و متن اناجيل براي بررسي موضوع شخصيت بشري عيسي است. همچنين تلاش شده است که به پرسشهاي اساسي در اين زمينه پاسخ داده شود و تصويري روشنتر از نقش و جايگاه عيسي در دو دين ارائه شود.
اين مقاله شامل مقدمه، بدنة اصلي و نتيجهگيري است. بدنة اصلي مقاله از شش بخش تشکيل شده است که عبارتاند از: عيسي پسر مريم، بارداري مريم، تولد عيسي، نيازهاي بشري عيسي، دورههاي مختلف سني عيسي و عبادت و بندگي عيسي. در هر بخش، ديدگاه قرآن و اناجيل همنوا بهصورت تطبيقي تحليل و شباهتها و تفاوتهاي دو منبع بيان شده است.
1. ماهيت انساني عيسي
تولد خارقالعادة عيسي از طريق دميده شدن روح الهي و بدون پدر، رستاخيز او پس از مصلوب شدن (طبق گزارش اناجيل) و معجزات متعدد او همچون زنده کردن مردگان، همواره بهعنوان دلايلي براي اعتقاد به الوهيت مسيح و پسر خدا بودن او مطرح شده است. قرآن با ارائة استدلالهاي گوناگون اين باورها را نقد کرده، با تأکيد قاطع بر انسان بودن عيسي الوهيت و پسر خدا بودن ايشان را رد ميکند. يکي از مهمترين روشهاي قرآن براي اثبات اين موضوع، تأکيد بر مفاهيم و ويژگيهايي است که فقط به انسان و بندة خدا بودن او اشاره دارند و فراتر از آن را نفي ميکنند. در ادامه به بررسي مهمترين اين مفاهيم و ويژگيها ميپردازيم:
الف) عيسي پسر مريم: قرآن براي تبيين شخصيت عيسي و رد الوهيت و پسر خدا بودن او، ازيکسو با خطاب کردن او با عنوان «پسر مريم»، پسر خدا بودن و الوهيت او را رد ميکند؛ زيرا « پسر مريم» بودن مستلزم اين است که او نيز مانند ساير انسانها مراحل جنيني، تولد، شيرخوارگي و رشد در دامن مادر را طي کرده باشد (زمخشري، 1415ق، ج1، ص594؛ طبرسي، 1415ق، ج3، ص222؛ طباطبائي، بيتا، ج5، ص149). ازسويديگر، قرآن در بيان ارتباط و نسبت عيسي با خدا و چگونگي آفرينش او، وي را فرستاده و کلمة الهي که به مريم القا شده است و روحي از جانب خدا معرفي ميکند و ضمن دعوت مسيحيان به ايمان و عقيدة درست دربارة خدا و پيامبران، آنها را از اعتقاد به تثليث بازميدارد:
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَلا تَقُولُوا عَلَى اللهِ إِلاّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآَمِنُوا بِاللهِ وَرُسُلِهِ وَلا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَنْ يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللهِ وَكِيلاً (نساء: 171).
قرآن بر معرفي عيسي با عنوان «پسر مريم» تأکيد ويژه دارد. در آيات قرآن، حدود 21 بار عنوان «ابنمريم» دربارة آن حضرت با ترکيب «عيسيبنمريم» (بقره: 87 و 253؛ آلعمران: 45؛ نساء: 171 و157؛ مائده: 46، 78، 110، 112، 114، 116؛ مريم: 34؛ احزاب: 7؛ حديد: 27؛ صف: 6 و 14) و «مسيحبنمريم» (مائده: 17، 72 و 75؛ توبه: 31) بهکار رفته است؛ درحاليکه يادکرد او با نام «عيسي» (بقره: 136؛ آلعمران: 52، 55، 59، 84؛ نساء: 163؛ انعام: 85؛ شوري: 13؛ زخرف: 63 و 57) و «مسيح» (نساء: 172؛ مائده: 72؛ توبه: 30)، بدون بهکارگيري «ابنمريم» به ترتيب نه و سه بار بيشتر نيامده است. البته در برخي از همين موارد هم «پسر مريم» بودن به روشني از سياق و قرائن موجود قابل فهم است.
ياد کردن افراد با تأکيد بر نام يکي از پدر و مادر، آنهم با چنين حجمي، دربارة هيچيک از پيامبران و شخصيتهاي ديني و تاريخي قرآن سابقه ندارد؛ حتي دربارة آدم نيز عنواني که بهنوعي تأکيد بر انسان بودن او را نشان دهد (مانند ابوالبشر) بهکار نرفته است؛ زيرا با اينکه آفرينش او بهمراتب از خلقت عيسي شگفتانگيزتر بود، کسي دربارة او معتقد به الوهيت و پسر خدا بودن نبود و نيازي به چنين قيود و اوصاف احترازي احساس نميشد. بنابراين تأکيد بر عنوان «ابنمريم» که صريحاً انسان بودن و زاده شدن عيسي از مريم را نشان ميدهد و اعتقاد به پسر خدا بودن و الوهيت او را از ديدگاه قرآن نفي ميکند، ناظر به رد عقيدة مسيحيان دربارة بنوّت و الوهيت اوست.
عنوان «پسر مريم» در متون کانوني مسيحيت، يعني اناجيل، ديده نميشود. بااينحال در اين متون، بهويژه در اناجيل همنوا (متي، مرقس و لوقا)، عباراتي براي عيسي بهکار رفته است که بهوضوح و هدفمند بر جنبة انساني او تأکيد ميکنند و با دکترين الوهيت وي در تضادند. رايجترين و پرکاربردترين اين عبارات، «پسر انسان» است (ميشل، ۱۳۷۷، ص۶۹) که دستکم ۸۳ بار در اناجيل تکرار شده است. نکتة حائز اهميت اين است که برخلاف عنوان «پسر خدا» که ديگران به عيسي نسبت دادهاند، «پسر انسان» منحصراً توسط خود او بهکار رفته است و آشکارا بر جنبة انساني او دلالت دارد (آرثر، ۲۰۱۲م، ص۱۵۳۳؛ مجمع الکنائس الشرقيه، ۱۹۸۱م، ص۱۲۴؛ سليماني، ۱۳۸۲، ص۱۵۰).
کاربرد «پسر انسان» محدود به دوره يا جنبة خاصي از زندگي و شخصيت عيسي نيست و در موقعيتهاي مختلفي بهکار رفته است. يکي از اين موارد، اشاره به زندگي زميني و معمولي عيسي است. براي مثال، هنگامي که فردي به او پيشنهاد همراهي دائمي داد، عيسي در پاسخ فرمود: «روباهها لانه دارند و پرندگان آشيانه؛ اما پسر انسان جايي براي سر نهادن ندارد» (متي ۸: ۱۹ـ۲۰؛ لوقا ۹: ۵۷ـ۵۸). اين سخن نشان ميدهد که عيسي نيز مانند هر انسان ديگري به مکاني براي استراحت نياز داشت؛ اما از اين نياز اوليه محروم بود.
همچنين آن حضرت با اشاره به تفاوت شيوة زندگي خود با يحيي ميفرمايد: «دربارة يحيي که نه ميخورد و نه مينوشيد [اغلب روزه ميگرفت]، ميگويند ديوزده است؛ "پسر انسان" ميآيد، ميخورد و مينوشد و در مورد او ميگويند، پرخور و بادهگساري که دوستدار باجگيران و گناهکاران است» (متي ۱۱: ۱۶ـ۱۹؛ لوقا ۷: ۳۱ـ۳۴). با اينکه يحيي و عيسي هر دو پيامبر بودند و در روش زندگي باهم تفاوت داشتند، يهوديان به شيوة زندگي هر دو ايراد ميگرفتند و عدم ايمان خود را توجيه ميکردند (آرثر، ۲۰۲۲م، ص۱۶۸۵). با توجه به اين مقايسه، عيسي بهعنوان «پسر انسان»، مانند ساير انسانها غذا ميخورْد و مينوشيد و تجربههاي انساني مشترکي داشت. اتهام گناه و بادهگساري به عيسي نشان ميدهد که مخالفان و همعصران او نيز او را انساني مانند خود ميدانستند و تصوري از خدا يا فرزند خدا بودن او نداشتند. همچنين آن حضرت براي دفاع از خود در برابر اتهامات، به الوهيت خود استناد نکرد و اين نشاندهندة تأکيد او بر جنبة انساني خود بود.
عيسي حتي در مقام انجام معجزه و افعال خارقالعاده نيز مکرراً خود را با عنوان «پسر انسان» معرفي و صراحتاً بيان ميکند که اين اعمال بهواسطة روحالقدس انجام ميپذيرد. در مواجهه با اتهام فريسيان مبنيبر انجام معجزات با کمک «بَعل زَبُول»، فرمانرواي شياطين (متي ۱۲: ۲۲ـ۲۴)، عيسي اين نسبت را کفر و گناهي نابخشودني تلقي کرده، اعلام ميکند:
هر گناه و کفرگويي بر آدميان بخشيده خواهد شد؛ اما کفر گفتن به روحالقدس هرگز آمرزيده نخواهد شد. هرکس کلامي عليه «پسر انسان» بگويد، اين کلام بر او بخشيده خواهد شد؛ اما هرکس عليه روحالقدس سخن گويد، نه در اين دنيا و نه در دنياي ديگر، گناهش بخشيده نخواهد شد (متي ۱۲: ۳۰ـ۳۲؛ لوقا ۱۲: ۸ـ۱۰).
اين بيانات تأکيد عيسي بر نقش محوري خداوند و روحالقدس در انجام معجزات را نشان ميدهد. اين امر، بهويژه با توجه به استناد مسيحيت به معجزات عيسي براي اثبات الوهيت وي، از اهميت بسزايي برخوردار است.
مفسران انجيل ضمن اذعان به وساطت عيسي در انجام معجزات و انتساب آنها به روحالقدس و خداوند، اينگونه اعمال را دليلي بر ربوبيت وي تلقي کردهاند (آرثر، ۲۰۲۲م، ص۱۵۴۳؛ بينام، ۱۹۹۷م، ص۱۹۱۱ـ۱۹۱۲). اين در حالي است که عيسي با تأکيد بر «پسر انسان» بودن خود و انجام معجزات بهکمک روحالقدس، بهطور ضمني قدرت ذاتي خويش در انجام اين اعمال را نفي ميکند. اين امر دلالت بر اين دارد که وي قدرت خود را از خداوند ميگيرد و به تنهايي قادر به انجام معجزات نيست؛ که اين خود نافي الوهيت اوست. عدم اشارة عيسي به انجام معجزات با قدرت ذاتي و دلالت آن بر الوهيت و پسر خدا بودن خويش و همچنين عدم طرح اين موضوع توسط اتهامزنندگان، تأييدي بر اين مدعاست.
علاوه بر اين، عيسي در پيشگويي خيانت يکي از يارانش نيز خود را «پسر انسان» ميخواند. وي به شاگردان خود ميگويد: «اين کلام را در گوش کنيد: "پسر انسان" را تسليم دستان آدميان خواهند کرد و او را خواهند کشت و در روز سوم برخواهد خاست» (متي ۱۷: ۲۲ـ۲۳؛ مرقس ۸: ۳۱؛ لوقا ۹: ۴۴). او تسليمکنندة خود را توبيخ و معرفي ميکند و ميگويد: «بيگمان "پسر انسان" بر وفق آنچه مقدر است، به راه خويش ميرود؛ ليک واي بر آن مرد که او را تسليم ميکند» (لوقا ۲۲: ۲۲). هنگامي که يهودا به عيسي نزديک ميشود تا بر او بوسه زند، عيسي به او ميگويد: «يهودا! "پسر انسان" را با بوسه تسليم ميکني!» (لوقا ۲۲: ۴۷ـ۴۸). اين موارد، استفادة مکرر عيسي از عنوان «پسر انسان» در موقعيتهاي مختلف را نشان ميدهد، که همگي بر جنبة انساني و محدوديتهاي وي تأکيد دارند.
آن حضرت بارها هنگام پيشگويي دربارة مصائب خويش نيز خود را پسر انسان ميخواند: «پسر انسان» بايد بسي رنج برَد و مشايخ و کاهنان اعظم و کاتبان او را طرد کنند و ميرانده شود و در روز سوم برخيزد (لوقا 9: 22؛ 12: 50؛ 17: 25؛ 18: 31ـ33). آن حضرت شکنجه و مصلوب شدن خود را پيشگويي انبياي گذشته دانست و به شاگردانش گفت: اينک به اورشليم ميرويم و هرآنچه پيامبران دربارة «پسر انسان» مکتوب داشتهاند، محقق خواهد شد؛ چون تسليم مشرکان خواهد شد و ريشخندش خواهند کرد و بر او اهانت خواهند داشت و آب دهان خواهند افکند. پس از تازيانه زدن، وي را خواهند ميراند و در روز سوم برخواهد خاست (لوقا 18: 31ـ33).
اين پيشگوييها نشان ميدهند که طبق اناجيل، او بهعنوان يک انسان به سرنوشت انساني مبتلاست و خيانت يکي از ياران، دستگيري، شکنجه، توهين و مرگ را تجربه ميکند. او خود را تسليم ارادة خدا ميداند و به نقش خود در طرح الهي آگاه بوده است. اين امور با باور به الوهيت مسيح که در آن مرگ و فناپذيري معنايي ندارد، در تضاد است.
بر اساس اناجيل، آن حضرت بارها با عنوان «پسر انسان» از مرگ و زنده شدن دوبارة خود خبر داده است: پيش از آنکه «پسر انسان» از ميان مردگان برخيزد، از اين رؤيا با کسي دم مزنيد (متي 17: 9). «پسر انسان» را خواهند کشت و در روز سوم برخواهد خاست (متي 17: 23) بر اساس اين سخنان، عيسي هنگام مصلوب شدن و پس از زنده شدن نيز «پسر انسان» خوانده شده است و زنده شدن وي نميتواند مجوزي بر خدا و پسر خدا خواندن وي باشد. او چنين چيزي نگفته است.
در پيشگوييهاي مربوط به بازگشت عيسي در آخرالزمان نيز آن حضرت بارها از عنوان «پسر انسان» براي خود استفاده کرده است. وي خطاب به شاگردانش ميگويد: در زمان نوزايي، چون «پسر انسان» بر تخت مجد و عظمت خويش تکيه زند، شما نيز بر دوازده تخت تکيه خواهيد زد تا دوازده سبط اسرائيل را داوري کنيد (متي 19: 28). آن حضرت ضمن کاربرد متعدد عنوان «پسر انسان»، ظهور وي و شرايط آن در آخرالزمان را توصيف و بر آشکار بودن ظهور پسر انسان تأکيد ميکند (متي 24: 26ـ30 و 37ـ44).
اين دسته از گزارشها که در اناجيل بهکرات يافت ميشوند، نشان ميدهند که عيسي بهعنوان يک انسان، در برابر دستگيرکنندگان، شکنجهگران و توهينکنندگان، ناتوان از دفاع از خود بود و سرانجام بهدست دشمنانش مصلوب شد و جان باخت. بااينحال او اين مصيبت و مرگ را سرنوشت محتومي ميدانست که پيامبران الهي پيش از او آن را پيشگويي کرده بودند. به باور او، چنين تقديري از سوي خداوند برايش رقم خورده بود و گريزي از آن نبود. کسي با اين ويژگيها قطعاً انساني بيش نيست. اطلاق مکرر و انبوه عنوان «پسر انسان» توسط خود حضرت عيسي نشان ميدهد که گويا وي اصرار داشت تا با استفاده از اين عنوان، مردم را از تصور الوهيت خود و لقب پسر خدا بازدارد. در مقابل، مسيحيان کاربرد اين لقب را نشانة تواضع او ميدانند و معتقدند که انسان بودن وي با الوهيت و پسر خدا بودن او منافاتي ندارد (مجمع الکنائس الشرقيه، 1981م، ص124).
تفاوتها و شباهتها
اطلاق پسر مريم و پسر انسان بر عيسي در قرآن و اناجيل، هر دو بهطور ضمني بر انسان بودن آن حضرت و نفي الوهيت وي دلالت دارند و اينکه وي همانند ساير انسانها داراي جسم، روح و ويژگيهاي بشري است. پسر مريم برخلاف پسر انسان، به نسب عيسي و تولد معجزهآساي آن حضرت اشاره دارد؛ اما تعبير پسر انسان بيشتر ناظر به ماهيت بشري اوست.
2. بارداري مريم
قرآن افزون بر لقب «پسر مريم»، با اشاره به تولد و رشد و نمو جسماني عيسي، ضمن تأکيد بر جنبههاي اعجازآميز، به اشتراکات طبيعي او با ساير انسانها ميپردازد. اين آيات، تصويري جامع از هويت بشري و درعينحال متمايز عيسي را ترسيم ميکنند و به موضوعاتي نظير بارداري حضرت مريم، درد زايمان، تولد عيسي و دوران نوزادي او اشاره دارند.
گفتوگوي فرشتة الهي با مريم گوياي هويت انساني اوست و فرزند متولدشده از وي، بالضروره انسان است. هنگامي که فرشتة الهي در خلوتگاه مريم به شکل انساني کامل ظاهر شد، او را مردي متجاوز پنداشت و به خدا پناه برد. فرشته خود را فرستادة الهي براي اعطاي پسري پاک معرفي کرد. مريم با حيرت بارداري بدون همسر و رابطة نامشروع را غيرممکن دانست. فرشته اين امر را براي خداوند آسان و نشانة قدرت و رحمت او براي مردم خواند:
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا * فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا * قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا * قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لأَهَبَ لَكِ غُلامًا زَكِيًّا * قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا * قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آَيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا (مريم: 16ـ21).
بر اساس اين آيات، مريم تصوري فراتر از بشر براي خود و فرزندش نداشت. او خود را انساني مؤنث ميدانست که امکان تعرض انساني مذکر به او وجود دارد. روابط جنسي، نمونههاي عيني آن، امکان تعرض مردان به زنان، اختصاص اين امر به مردان بيتقوا و ساير مختصات بشري، براي او آشکار بود. او خود را دوشيزهاي داراي قابليت ازدواج و بارداري ميدانست و بارداري بدون رابطة جنسي را غيرممکن تلقي ميکرد. بنابراين عيسي که از اين فرايند متولد شد، انسان است و نميتواند خدا يا پسر خدا بهمعناي حقيقي آن باشد.
روايت بارداري خارقالعادة مريم و گفتوگوي فرشتة الهي با وي، با جزئياتي متفاوت در اناجيل نيز آمده است. بر اساس گزارش انجيل لوقا، مريم، دوشيزة باکرهاي که نامزدي بهنام يوسف داشت، مورد نزول جبرئيل قرار گرفت و از بارداري و تولد پسري بهنام عيسي مطلع شد. مريم با ابراز شگفتي و اشاره به باکرگي خود، چگونگي اين امر را جويا شد. فرشته در پاسخ، اين امر را ناشي از روحالقدس و مشيت الهي دانست و بر عدم امتناع هيچ امري براي خداوند تأکيد کرد (لوقا 1: 26ـ38).
پس از اين واقعه، يوسف ـ که مردي نيکوکار بود ـ با آگاهي از بارداري مريم، تصميم به جدايي پنهاني از وي براي حفظ آبروي او گرفت. بااينحال فرشتهاي در خواب به او اطمينان داد که بارداري مريم از جانب روحالقدس بوده و فرزند او «عيسي» ناميده خواهد شد. فرشته همچنين بر پاکدامني مريم تأکيد کرد و از يوسف خواست که از طلاق وي خودداري کند. يوسف به اين امر عمل کرد و مريم را به خانة خود برد و تا زمان تولد عيسي از همبستري با او اجتناب کرد (متي 1: 18ـ25). لازم به ذکر است که يوسف ميتوانست مريم را بهطور علني طلاق دهد، که در آن صورت، طبق قوانين يهود، مريم مستوجب سنگسار ميشد. همچنين ازدواج با مريم ميتوانست به حيثيت و آبروي يوسف لطمه وارد سازد (بينام، 1997م، ص1865).
در اين گزارش انجيل، مواردي از قبيل نامزدي مريم با يوسف، تعجب مريم از بارداري بدون تماس جنسي، تصميم يوسف بر طلاق مريم، تلاش براي حفظ آبروي وي و اجتناب از تماس جنسي با مريم تا زمان ولادت عيسي، همگي بر انسان بودن مريم و فرزندش دلالت دارند.
تفاوتها و شباهتها
هر دو منبع باکرگي مريم، شگفتي او از خبر بارداري بدون رابطة جنسي و بارداري وي بهوسيلة روحالقدس و به قدرت خداوند را تأييد ميکنند. گزارش هر دو کتاب بر انسان بودن مريم و فرزندش و نبود هرگونه ذهنيتي در مريم، اطرافيان و معاصران وي دربارة الوهيت و فرزند خدا بودن عيسي دلالت دارد. قرآن برخلاف انجيل، از نامزد مريم و تصميم او براي طلاق مريم و انصراف از آن پس از سخنان فرشته، گزارشي ندارد. اين گزارشها بيشتر بر انسان بودن عيسي دلالت ميکنند؛ اما در مقابل، ظاهر شدن فرشته بهشکل انسان در خلوتگاه مريم، تصور وي بهعنوان انسان از سوي مريم و هراس او از تعرض وي، و آيت الهي و رحمت خواندن عيسي، در قرآن آمده است؛ مواردي که اناجيل به آنها نپرداختهاند. روايت قرآن بيش از اناجيل بر معجزه بودن بارداري مريم دلالت ميکند؛ چراکه غيرمؤمنان ميتوانند با استناد به نامزد داشتن مريم، بارداري وي بهوسيلة روحالقدس را مورد ترديد قرار دهند. قرآن افزون بر اشاره نکردن به نامزد داشتن مريم، هرگونه رابطة جنسي وي را از زبان خود او نفي ميکند.
3. تولد عيسي
بنا بر گزارش قرآن، مريم مقدس در پي ظهور علائم بارداري، به مکاني دورافتاده و خلوت عزيمت کرد و در اثر شدت درد زايمان، به تنة نخلي پناهنده شد. آن بانوي پاکدامن با تجسم قضاوتهاي مردم و احساس شرمساري، آرزوي مرگ و فراموشي را در سر پروراند. نوزاد متولدشده، عيسي، پس از وضع حمل (طباطبائي، بيتا، ج14، ص43)، به اذن الهي به سخن درآمد و مادر خويش را به نوشيدن از نهر جاري در زير پايش و تناول خرماي تازه از نخل فراخواند و به او توصيه کرد که در صورت مواجهه با پرسشهاي مردم، پاسخگويي را به وي واگذارد. مردم با مشاهده مريم و با گمان ناروا دربارة نسب فرزند وي، او را به سختي ملامت کردند. آنان با اشاره به شخصيت شناختهشدة مريم بهعنوان بانويي مقدس و خاندان وي که به پاکي و قداست شهره بودند، انگشت حيرت به دندان گزيدند:
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا * فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا * فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا * وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا* فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا * فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا * يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا (مريم: 22ـ28).
بر اساس آيات يادشده، عيسي بهرغم برخي تفاوتهاي خارقالعاده، همانند ساير انسانها در رحم مادر جاي گرفت و متولد شد. مادر وي نيز همچون ساير زنان درد زايمان را متحمل شد و براي وضع حمل فرزند خود به مکاني خلوت پناه برد. تمامي اين موارد از ويژگيهاي بشري است. همچنين از آيات استفاده ميشود که هيچ فردي، اعم از مريم و سايرين، تصوري از الوهيت فرزند وي نداشتند و تولد خارقالعادة او را دليلي بر الوهيت يا پسر خدا بودن وي تلقي نميکردند. در صورت وجود چنين ذهنيتي، مريم نيازي به پناه بردن به مکاني دورافتاده و آرزوي مرگ براي رهايي از ملامت و سخنان گزندة مردمان نداشت. او ميدانست که مردم نسبت نارواي تردامني به او خواهند داد و چنين نيز شد. افزون بر اين، مريم و نوزاد وي در پاسخ به اين نسبت ناروا هيچ اشارهاي به الوهيت و پسر خدا بودن عيسي نکردند. بر اين اساس ميتوان با قاطعيت ادعا کرد که ايدة الوهيت و پسر خدا بودن مسيح با استناد به تولد خارقالعادة او، در ادوار بعدي شکل گرفت.
درنتيجه، گزارش قرآن بهرغم صراحت آن در مورد تولد معجزهآساي عيسي، هيچ نسبتي فراتر از بندگي و بشريت را به وي نسبت نميدهد. اين دلالت، با دو مفهوم «روح» و «کلمه» مرتبط است (نساء: 171). بر اين اساس، تولد آن حضرت از منظر قرآن چنين است که خداوند فرشتهاي را که از او با عنوان «روح ما» ياد ميکند (مريم: 17)، فرستاد تا به مريم بشارت فرزندي را بدهد که «کلمهاي» از جانب خداوند است (آلعمران: 45). تولد او از مادري عذرا، با دميده شدن روح الهي و با صدور فرمان «کن» محقق شد: «قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (آلعمران: 47؛ همچنين ر.ک: بقره: 117؛ مريم: 35؛ انبياء: 91؛ تحريم: 12).
بررسي متون انجيلي نشان ميدهد که اطلاعات تفصيلي دربارة رويداد تولد عيسي مسيح در آنها موجود نيست. بر اساس گزارش انجيل لوقا، مريم و نامزدش در منطقة جليل سکونت داشتند. در طول دورة بارداري مريم، اين زوج به بيت لحم مسافرت کردند و در آنجا مريم فرزند خود را بهدنيا آورد. به دليل شلوغي محل اقامت، مريم نوزاد را در پارچهاي پيچيد و در آخور قرار داد (لوقا 2: 4ـ7؛ آرثر، 2012م، ص1670).
باور به تولد عيسي مسيح از مريم باکره، يکي از ارکان اساسي اعتقادات مسيحي است. مسيحيان بر اين باورند که تولد عيسي از يک زن، گواهي بر ماهيت انساني اوست؛ با اين تفاوت که ايشان معتقدند: عيسي همزمان داراي ماهيت کامل انساني و الهي بوده است (بينام، 1997م، ص1865). اين اعتقاد، که با عنوان «تجسد» شناخته ميشود، يکي از مفاهيم کليدي در مسيحيت است. تولد عيسي از مريم باکره، بهعنوان نمادي از تجسد، بيانگر اين است که خداوند در قالب انسان به جهان وارد شد تا با انسانها ارتباط برقرار کند و آنان را نجات بخشد (تيسن، بيتا، ص196).
بر اساس گزارشهاي انجيل، عيسي از يک زن و در يک خانوادة انساني متولد شد و در جامعة بشري زيست. اين امر نشاندهندة آن است که او انساني با تجربيات بشري بوده است. تولد عيسي، پيچيده شدن در قنداق و قرار گرفتن در آخور، نشان ميدهد که او مانند ساير نوزادان مراحل اولية زندگي را بهطور طبيعي طي کرده است. اگرچه در متن بهطور صريح به تغذية عيسي از شير مادر اشاره نشده است، اما بهطور ضمني ميتوان استنباط کرد که او نيز مانند ساير نوزادان از شير مادر تغذيه کرده است. برخي از گزارشهاي انجيل اين موضوع را تأييد ميکنند: درحاليکه عيسي سخن ميگفت، زني از ميان جمعيت فرياد برآورد و گفت: «خوشا به حال رحمي که تو را حمل کرد و پستانهايي که تو را شير داد!» عيسي پاسخ داد: «بلکه خوشا به حال کساني که کلام خدا را ميشنوند و آن را حفظ ميکنند» (لوقا 11: 27ـ28).
تفاوتها و شباهتها
هر دو منبع، قرآن و اناجيل، بر تولد عيسي از يک زن باکره و تجربيات مادري مريم، که نهايتاً ماهيت انساني عيسي را ميرساند، دلالت دارند. قرآن با توصيف دقيق شرايط سخت زايمان مريم، از جمله درد زايمان، تنهايي، ترس، و نياز او به آب و غذا، همچنين واکنش تند مردم به اين واقعه، ماهيت بشري مريم و فرزندش را روشنتر و جامعتر نشان ميدهد. در مقابل، اشارة اناجيل به سفر مريم بههمراه نامزدش، رشد عيسي در رحم مادر، ولادت، قنداق شدن، خوابيدن و تغذية او از شير مادر، بر ماهيت انساني عيسي دلالت ميکند. هدف قرآن از گزارش جزئيات تولد عيسي، نقد باورهاي مسيحي دربارة الوهيت و فرزند خدا بودن آن حضرت و اثبات بشر بودن اوست؛ اما اناجيل با هدف روايت تاريخ زندگي عيسي به اين موضوعات پرداختهاند.
4. الزامات فيزيولوژيک عيسي
در پارهاي از آيات، بهمنظور تأکيد بر جنبههاي انساني مسيح، با صراحتي فزاينده، به خصوصيات و الزامات فيزيولوژيک وي اشاره شده است. تصريح به تغذية او و مادرش و عدم برخورداري از هيچگونه مالکيتي در سود و زيان مردم، از اين دست است:
مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الآَيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ * قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ مَا لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَاللهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (مائده: 75ـ76).
در اين آيات، ضمن ارائة تعريفي دقيق از مفهوم الوهيت، شخصيتي بشري از وي ترسيم شده است که هرگز با الوهيت او سازگار نيست (طوسي، 1409ق، ج3، ص605 و 607؛ زمخشري، 1415ق، ج1، ص665؛ رازي، بيتا، ج12، ص61).
تغذيه، بيش از هر ويژگي ديگري، بر نيازمندي و مادي و جسماني بودن انسان دلالت دارد. اين فرايند با خود مشخصاتي نظير گرسنگي، سيري، تشنگي، هضم، جذب، دفع و وجود دستگاه گوارش را به همراه دارد که همگي از مختصات موجودات مادياند. مسلماً موجودي با اين خصوصيات نميتواند واجد الوهيت باشد؛ چراکه خداوند از هرگونه نيازمندي به غذا مبراست (طبري، 1415ق، ج6، ص424؛ زمخشري، 1415ق، ج1، ص665؛ طباطبائي، بيتا، ج3، ص289).
خداوند از اينکه پيروان تثليث با وجود اين استدلال آشکار بر انسانيت مسيح همچنان بر اعتقاد خود پاي ميفشارند، اظهار تعجب ميکند: «انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الآيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» (مائده: 75). اين شگفتي از آن روست که در اناجيل نيز گزارشهاي صريح و متعددي در خصوص تغذيه، آشاميدن و ساير ويژگيهاي انساني عيسي بهچشم ميخورد (زمخشري، 1415ق، ج1، ص665؛ طباطبائي، بيتا، ج6، ص73).
اناجيل مفصلتر و جزئيتر به بيان نيازهاي بشري عيسي پرداختهاند و مطالعة دقيق و جامع اناجيل نشان ميدهد که آن حضرت در جنبههاي مختلف زندگي، همانند ساير افراد بشر، داراي نيازها و ويژگيهاي انساني بوده است. براي مثال، او همانند ساير انسانها احساس گرسنگي ميکرد (لوقا ۴: ۱ـ۲)، به خوردن و آشاميدن مبادرت ميورزيد (متي ۱۱: ۱۸ـ۱۹) و بارها در ضيافتهاي مؤمنان شرکت ميجست و بههمراه يارانش از غذاهاي آنان تناول ميکرد (متي ۹: ۱۰؛ لوقا ۵: ۲۹، ۷: ۳۳ـ۳۶، ۱۱: ۳۷ـ۳۸، ۱۴: ۱). در روايتي ديگر، هنگام بازگشت عيسي به اورشليم، احساس گرسنگي بر او چيره شد. آن حضرت به درخت انجيري که در کنار جاده قرار داشت، نزديک شد تا از ميوههاي آن بهرهمند شود (متي ۲۱: ۱۸ـ۱۹). همچنين در واپسين شام خود، به همراه شاگردانش به صرف غذا پرداخت (متي ۲۶: ۲۳، ۲۶؛ لوقا ۲۲: ۸ـ۱۸، ۲۱۶). حتي پس از رستاخيز نيز از شاگردان خود تقاضاي غذا کرد و آنان قطعهاي ماهي بريانشده را به او تقديم کردند و آن حضرت در برابر چشمان ايشان آن را تناول کرد (لوقا ۲۴: ۴۱ـ۴۲).
علاوه بر اين، عيسي همانند ساير افراد بشر احساسات و عواطف انساني را تجربه ميکرد. او در مواقعي دچار اندوه، اضطراب و پريشاني ميشد (متي ۲۶: ۳۷ـ۳۸؛ مرقس ۱۴: ۳۳ـ۳۶) و در مواقعي ديگر اشک از ديدگانش جاري ميگشت. هنگامي که به اورشليم نزديک شد و آن شهر را مشاهده کرد، بر آن گريست و ويراني قريبالوقوع آن را بهدست دشمنان پيشبيني کرد (لوقا ۱۹: ۴۱ـ۴۴). او به شهرها، روستاها و مناطق مختلف سفر ميکرد (متي ۱۵: ۲۹؛ ۱۵: ۳۹؛ ۱۹: ۱؛ ۲۰: ۱۷؛ ۲۰: ۲۹؛ مرقس ۱: ۳۸ـ۳۹). در اين سفرها، گاهي پياده و گاهي سوار بر الاغ يا قايق، مسير خود را طي ميکرد (مرقس ۱۱: ۷؛ متي ۱۵: ۳۹). او همانند ساير انسانها به خواب، استراحت و آرامش نياز داشت و سر بر بالين مينهاد؛ به خواب فرو ميرفت و بيدار ميشد (مرقس ۳: ۳۸؛ لوقا ۸: ۲۳ـ۲۴؛ ۶: ۳۱ـ۳۲).
اين شواهد متعدد بهروشني گوياي اين واقعيت است که عيسي در جنبههاي گوناگون داراي نيازها و ويژگيهاي بشري بوده است. اين ويژگيها را ميتوان بهصورت زير دستهبندي کرد: نيازهاي فيزيولوژيکي همچون گرسنگي، تشنگي، نياز به خواب و استراحت، که همگي نشانگر آناند که عيسي بهعنوان يک انسان، نيازمنديهاي اساسي بدن را تجربه ميکرده است؛ احساسات و عواطف انساني همچون اندوه، اضطراب، شادي، گريه و همدلي با ديگران، که بيانگر وجود طيف گستردهاي از احساسات انساني در وجود عيسي است؛ فعاليتهاي روزمره از قبيل سفر کردن، غذا خوردن، استراحت کردن و تعاملات اجتماعي، که همگي فعاليتهايياند که انسانها در زندگي روزمرة خود انجام ميدهند و عيسي نيز در آنها مشارکت داشته است.
تفاوتها و شباهتها
قرآن و اناجيل، هر دو بر نيازهاي انساني عيسي تصريح دارند. اناجيل مفصلتر و جزئيتر و قرآن کليتر به بيان آنها پرداخته است. هدف قرآن استدلال بر انسانيت عيسي و رد الوهيت اوست؛ اما اناجيل با هدف روايت تاريخ زندگي آن حضرت به اين موضوع پرداختهاند.
5. مراحل مختلف زندگي عيسي
در سير طبيعي حيات، انسانها مراحل گوناگوني را از بدو تکوين تا فنا طي ميکنند؛ دورههايي نظير نطفه، جنيني، طفوليت، جواني، بزرگسالي، پيري و مرگ. در نگرش قرآني، سخن گفتن عيسي در گهواره و دوران کهولت، بهعنوان نعمتي الهي و با تأييد روحالقدس مطرح شده است: «إِذْ قَالَ اللهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً...» (مائده: 110). با توجه به روايت مشهور مبنيبر عمر سيوسهسالة عيسي، مفسران در تفسير واژة «کهلاً» ديدگاههاي متفاوتي ارائه کردهاند؛ از جمله ميانسالي، بزرگسالي و کهولت در زمان بازگشت ايشان در آخرالزمان. بااينحال، آية يادشده بهروشني بر طي مراحل جنيني، نوزادي، کودکي، نوجواني، جواني و ميانسالي آن حضرت دلالت ميکند و اين سير تحول، با مفهوم الوهيت منافات دارد (ر.ک: طبري، 1415ق، ج3، ص371؛ طوسي، 1409ق، ج2، ص463؛ طبرسي، 1415ق، ج2، ص295؛ بيضاوي، بيتا، ج2، ص40؛ شبر، 1385ق، ص90؛ طباطبائي، بيتا، ج3، ص169).
علاوه بر اين، قرآن کريم از مرگ و رستاخيز عيسي سخن بهميان آورده است: «وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا * ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ» (مريم: 33ـ34). همچنين در بيان قدرت مطلقة الهي آمده است که اگر خداوند اراده کند، ميتواند او و مادرش و تمامي ساکنان زمين را هلاک کند و احدى نميتواند بر قدرت و ارادة الهي اثر بگذارد و از آن جلوگيرى كند:
لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (مائده: 17).
بنابراين عيسي همانند ساير انسانها توان مقابله با ارادة الهي و رهايي از مرگ را ندارد و روزي اين جهان را ترک خواهد کرد. او دوباره زنده خواهد شد و همانند ساير انسانها داراي قيامت و معاد است. اين ويژگيها با الوهيت وي سازگار نيستند و گواهي بر بشر بودن اويند (طباطبائي، بيتا، ج5، ص247؛ سيد قطب، 1400ق، ج2، ص866)؛ چراکه عبور از مراحل گوناگون رشد، مرگ و رستاخيز، با مفهوم ازلي و ابدي بودن خداوند در تضاد است.
در اناجيل، روايات پراکندهاي از دوران نوزادي، کودکي، نوجواني، جواني و ميانسالي عيسي ارائه شده است. او در خانوادهاي يهودي متولد شد و طبق سنت يهود، در روز هشتم ختنه شد (لوقا ۲: ۲۱). پس از طي دوران تطهير، بر اساس شريعت موسي، عيسي بهعنوان نخستين پسر به اورشليم برده و به خداوند تقديم شد (لوقا ۲: ۲۲ـ۲۳). پس از انجام مراسم مذهبي، به شهر ناصره بازگشتند. او در مسير رشد، از حکمت الهي بهرهمند شد و لطف خداوند شامل حالش گرديد (لوقا ۲: ۳۹ـ۴۰).
بر اساس گزارش انجيل متي، يوسف و مريم به دليل تهديد هِرودِس، پادشاه يهوديه، و براي حفظ جان عيسي، در همان ايام نوزادي وي به مصر گريختند. پس از مرگ هرودس، به ناحية جليل و شهر ناصره بازگشتند (متي ۲: ۱ـ۲۳).
عيسي هرساله همراه والدين خود براي عيد فِصح به اورشليم ميرفت. در دوازدهسالگي، در يکي از اين سفرها، بدون اطلاع والدينش در اورشليم ماند. والدينش پس از جستوجو به ناصره بازگشتند و دوباره به اورشليم آمدند و او را در معبد يافتند که به سخنان معلمان گوش ميداد و پرسشهايي مطرح ميکرد. همه از هوشمندي و پاسخهاي او شگفتزده شده بودند. مادرش او را به دليل ماندن در اورشليم سرزنش کرد. سپس به ناصره بازگشتند. عيسي روزبهروز بزرگتر ميشد و حکمت و محبوبيت او نزد خدا و مردم افزايش مييافت (لوقا ۲: ۴۱ـ۵2). او هنگام آغاز رسالت، حدود سي سال داشت (لوقا 4: 23).
متن يادشده با ارائة جزئياتي از زندگي عيسي از بدو تولد تا نوجواني، بهوضوح بر انسان بودن او تأکيد ميکند. ختنه و زيارت معبد، همگي آيينهاي مذهبي يهودند که بر انسان بودن عيسي و تعلق او به قوم يهود دلالت ميکنند. توصيف رشد جسماني، افزايش حکمت و تعامل با ديگران، نشاندهندة گذراندن مراحل طبيعي رشد و توسعة يک انسان است. ترس از کشته شدن عيسي، نگراني والدين، سرزنش مادر و احساس تعجب معلمان، همگي نشاندهندة داشتن احساسات و واکنشهاي انسانياند. در اين بخش از زندگي، هيچ ادعاي الهي يا فرابشري از سوي عيسي مطرح نشده است.
بهطورکلي، اين بخش از اناجيل تصويري از يک کودک و نوجوان يهودي را ارائه ميدهد که بهمرور زمان حکمت و بينش او افزايش يافته است. اين تصوير با تصور يک موجود الهي که از بدو تولد قدرت و دانش بينهايت دارد، در تضاد است.
تفاوتها و شباهتها
قرآن و اناجيل هر دو به نوزادي و کودکي عيسي اشاره دارند. قرآن به پيري، مرگ و رستاخيز وي در قيامت نيز اشاره دارد. اناجيل از نوجواني و جواني، ميانسالي و مرگ او ياد ميکنند. هر دو منبع بر انسان بودن وي دلالت دارند. هدف قرآن اثبات هويت بشري عيسي و هدف اناجيل گزارش تاريخ زندگي اوست.
6. عبوديت عيسي
بندگي و عبوديت عيسي بهعنوان «عبدالله»، از مفاهيم کليدي و برجستهاي است که در قرآن کريم با تأکيد خاص و هدفمند مطرح شده است. بر اساس روايت قرآن، عيسي از ابتداي تولد تا پايان حيات زميني خود، به عبادت خداوند مشغول بود و ديگران را نيز به اين امر فراميخواند. او در بدو تولد، براي دفاع از مادرش در برابر اتهام بيعفتي، لب به سخن گشود و پيش از هر چيز، خود را «عبدالله» ناميد و از فرمان خداوند مبنيبر اقامة نماز و پرداخت زکات تا پايان عمر سخن گفت: «قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا * وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا * وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا» (مريم: 30ـ32). به نظر ميرسد که خداوند، با توجه به عقيدة الوهيت عيسي که بعدها پديد آمد، از همان ابتدا و از زبان خود او اين عقيده را مردود اعلام کرد. اقامة نماز و پرداخت زکات در طول زندگي، عبوديت و بندگي عيسي را بهنمايش گذاشت. مفسران اين سخنان را در نقد عقيدة مسيحيان ميدانند و معتقدند که سخن گفتن عيسي در گهواره معجزهاي بزرگ است؛ اما به دليل مغايرت با عقيدة رايج مسيحيان، در اناجيل موجود ثبت نشده است. لازم به ذکر است که اناجيل چهارگانه سخن گفتن عيسي در گهواره را روايت نکردهاند؛ اما در انجيل موسوم به انجيل کودکي عيسي، که از نظر کليساي مسيحي جزء کتابهاي «آپوکريفايي» و نامعتبر است، به آن اشاره شده است.
علاوه بر اعتراف عيسي به بندگي خود، دعوت به عبوديت و پرستش خداي يگانه از آموزههاي اصلي او بود. او در کنار اعتقاد به يگانگي خداوند و دعوت بنياسرائيل به پرستش خداي واحد، آن را راه راست معرفي کرد و از کفر بودن شرک به خدا، محروميت مشرکان از بهشت و جايگاه آنان در آتش و بيياور ماندنشان سخن بهميان آورد: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ» (مائده: 72؛ آلعمران: 51). قرآن اين سخنان را در سياق نفي همساني الله و مسيح و کفر خواندن آن بيان ميکند.
بنابراين قرآن اين باور و استدلال احتمالي مسيحيان را که اعتقاد به الوهيت مسيح ريشه در سخنان و تعاليم او داشته باشد، به طرق مختلف رد ميکند؛ با اين توضيح که او مانند ساير پيامبران، ضمن دعوت مردم به توحيد و يگانهپرستي، آنان را از شرک بازميداشت و دربارة پيامدهاي ناگوار آن هشدار ميداد (نساء: 172؛ مائده: 116ـ117).
از ديدگاه قرآن، ادعاي الوهيت از سوي عيسي اساساً غيرممکن است؛ زيرا يک انسان برگزيده بهعنوان پيامبر و صاحب کتاب آسماني و حکمت الهي، هرگز ادعاي الوهيت نميکند و مردم را به کفر و شرک فرانميخواند (آلعمران: 79ـ80)؛ چراکه تربيت، هدايت و شخصيت الهي او چنين اجازهاي نميدهد (طباطبائي، بيتا، ج3، ص274ـ275). ازسويديگر، قرآن با استناد به اينکه مسيح و فرشتگان مقرب، از جمله روحالقدس، به دليل آگاهي از سرانجام کار هرگز از بندگي خدا سر باز نميزنند، الوهيت آنان را بهطورکلي، چه در قالب فرزندي خدا و چه در شکلي ديگر، نفي کرده، تثليث را بهطور اساسي نقد ميکند: «لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلا الْمَلائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا» (نساء: 172).
عبادت و بندگى مسيح براى خداوند، از جمله دعا، روزه گرفتن و شکرگزاري او، در اناجيلِ همنوا بهصراحت گزارش شده است. روزة چهلروزه (متي4: 1ـ2)، دعاي بامدادان در خرابه (مرقس 1: 35) و شکر در هنگام غذا خوردن، از اين قبيل است. دعاهاي آن حضرت، بيشتر در تنهايي يا در شب (متي14: 23؛ مرقس 1: 35؛ لوقا 5: 16)، هنگام غذا خوردن (متي 14: 19؛ 15: 36؛ 26: 26ـ27) و هنگام رويدادهاي مهمي مانند غسل تعميد (لوقا 3: 21)، پيش از انتخاب دوازده حواري (لوقا 6: 12)، تعليم دعاي پدر (لوقا 11: 41؛ متي 6: 5)، اعتراف قيصريه (لوقا 9: 18)، تبديل هيئت (لوقا 9: 28ـ29)، در باغ جتسماني (متي26: 36ـ44) و بر صليب (متي27: 46؛ لوقا 23: 46) انجام ميپذيرفت.
او براي دژخيمان و مصلوب کنندگان خويش (لوقا 23: 43)، پطرس (لوقا 22: 32)، شاگردان و پيروان خود (يوحنا 17: 9ـ24) و براي خود دعا ميکند (متي 26: 39؛ يوحنا 17: 1ـ5). اين دعاها بيانگر مصاحبتي دائمي با خداست (متي 11: 25ـ27) و نشان ميدهد که خداوند هيچگاه او را تنها نميگذارد (يوحنا 8: 29) و همواره دعاي او را مستجاب ميکند (يوحنا 11: 22 و 42؛ متي 26: 53). عيسي آداب دعا کردن را به شاگردان ميآموزد و با ارائة الگو بيان ميکند که چگونه دعا کنند (متي 6: 5ـ13)؛ شرط آمرزش آنان را بيان ميفرمايد (متي 6: 14ـ18) و دعا را کارساز ميداند (متي 7: 7ـ17). آن حضرت بهرغم همة وسوسههاي شيطان براي به سجده واداشتن وي در برابر خود، عبادت و سجده را فقط از آنِ خداوند ميداند (متي 2: 8ـ10؛ لوقا 4: 5ـ8).
عبادت و بندگي صريح عيسي در برابر خداوند نشاندهندة آن است که او انسان است و خود را برابر خداوند نميداند و براي خود الوهيت قائل نيست. دعا کردن در شرايط مختلف، يک عمل انساني است و نشاندهندة نيازمندي و وابستگي به قدرت برتر است. عيسي از خداوند درخواست کمک و حمايت ميکند که اين نشاندهندة نيازمندي او به قدرت برتر است. آموزش چگونگي دعا به شاگردان بيانگر آن است که او ميخواهد به آنها کمک کند تا به خداوند نزديکتر شوند. در مجموع، تصور ارائهشده از عيسي با خدا بودن وي سازگار نيست.
تفاوتها و شباهتها
قرآن و اناجيل هر دو بر بندگي خدا و ماهيت انساني عيسي دلالت دارند. قرآن بهطورکلي به عبادت و روزهداري وي اشاره ميکند و اناجيل با جزئيات بيشتري از روزه، شکرگزاري و دعاهاي او در موقعيتهاي مختلف سخن ميگويند. هر دو منبع نيز بر دعوت عيسي به يکتاپرستي تأکيد دارند. اگرچه بيان قرآن کليتر است، اما هر دو گزارش به وضوح هويت انساني عيسي را نشان ميدهند.
نتيجهگيري
عهد جديد مسيحشناسي دوگانهاي دارد: ازيکسو، رسالههاي پولس، انجيل و نامههاي يوحَنّا مسيح را خدا و پسر خدا معرفي ميکنند؛ ازسويديگر، اناجيل مَتّي، مَرقُس، لوقا و ساير بخشهاي عهد جديد عيسي را انسان، بنده و پيامبر خدا ميدانند. پس از قرنها نزاع الهياتي ميان طرفداران دو نگرش، در نهايت الهيات پولسي و اعتقاد به الوهيت مسيح، از سوي کليسا رسميت يافت و به يکي از اصول بنيادين مسيحيت تبديل شد.
قرآن کريم با دلايل متعدد اعتقاد به الوهيت عيسي را نفي و نقد ميکند و آن را مخالف آموزههاي آن حضرت ميداند. قرآن با کاربرد مکرر «پسر مريم»، گزارش بارداري مريم، ولادت عيسي، نيازهاي بشري و عبادت و بندگي او، بر انسان بودن وي تأکيد ميکند. اناجيل همنوا نيز با چند و چوني متفاوت، با تأکيد بر عبارت «پسر انسان» به انسانيت عيسي اشاره دارند و رواياتي دربارة بارداري مريم، تولد، ويژگيهاي بشري و بندگي عيسي ارائه ميدهند که با تصوير يک انسان همخواني کامل دارد. بنابراين از ديدگاه قرآن و اناجيل همنوا، اعتقاد به الوهيت عيسي با آموزههاي آن حضرت و باورهاي مسيحيان اوليه مغايرت دارد.
- قرآن کریم.
- آرثر، جون ماک (2012م). تفسیر الکتاب المقدس. بیروت: دار منهل الحیات.
- بیضاوی، عبدالله (بیتا). تفسیر البیضاوی. بیروت: دار الفکر.
- بیناس، جان (1373). تاریخ جامع ادیان. تهران: علمی فرهنگی.
- بینام (1997م). التفسیر التطبیقی للکتاب المقدس. قاهره: شرکة ماستر میدیا.
- توفیقی، حسین (1384). آشنایی با ادیان بزرگ. تهران: سمت.
- تیسن، هنری (بیتا). الاهیات مسیحی. ترجمة ط. میکائیلیان. تهران: حیات ابدی.
- دورانت، ویل (1378). تاریخ تمدن. ترجمة احمد آرام، ع. پاشایى و امیرحسین آریانپور. تهران: علمى و فرهنگى.
- رازی، فخرالدین (بیتا). التفسیر الکبیر. بیجا.
- زمخشری، جارالله (1415ق). الکشاف. بهکوشش: محمد عبدالسلام. بیروت: دار الکتب العلمیه.
- سلیمانى اردستانى، عبدالرحیم (1381). مسیحیت. قم: زلال کوثر.
- سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم (1382). درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت. قم: کتاب طه.
- سید قطب (1400ق). فی ظلال القرآن. قاهره: دار الشروق.
- شبر، عبدالله (1385ق). تفسیر شبّر (تفسیر القرآن الکریم). بهکوشش: حامد حفنی. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (بیتا). المیزان. قم: النشر الاسلامی.
- طبرسی، فضل بن حسن (1415ق). مجمع البیان. بیروت: مؤسسة الاعلمی.
- طبری، محمد بن جریر (1415ق). جامع البیان. بهکوشش: صدقی جمیل. بیروت: دار الفکر.
- طوسی، محمد بن حسن (1409ق). التبیان فی تفسیر القرآن. بهکوشش: العاملی. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
- کتاب مقدس (1990م). بههمت انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل. بیجا: بینا.
- لین، تونی (1380). تاریخ تفکر مسیحی. ترجمة روبرت آسوریان. تهران: فرزان.
- مجمع الکنائس الشرقیه (1981م). قاموس الکتاب المقدس. بیروت: مکتبة المشغل.
- محمدیان، بهرام (1380). دایرةالمعارف کتاب مقدس. تهران: روز نو.
- مکگراث، آلیستر (1384). درسنامة الاهیات مسیحی. ترجمة بهروز حدادی. قم: مرکز ادیان و مذاهب.
- مکگراث، آلیستر (1385). درآمدی بر الاهیات مسیحی. ترجمة بهروز حدادی. تهران: کتاب روشن.
- میشل، توماس (1377). کلام مسیحی. قم: دانشگاه ادیان و مذاهب.
- وان وورست، رابرت ای (1384). مسیحیت از لابلای متون. ترجمة جواد باغبانی و عباس رسولزاده. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- ویور، مری جو (1381). درآمدی به مسیحیت. ترجمة محسن قنبری. قم: مرکز مطالعات ادیان و مذاهب.