آیین زرتشت: شریعتمحور یا شریعتگریز؟

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
معنای لغوی« شریعت»، جای آب خوردن وجای برداشتن آب از رود است (معین، 1360، ج2، ص2042) و معنای اصطلاحی آن همان راه مناسب برای رسیدن به آب حیات انسانی است که در بستر آفرینش جریان دارد و در هر عصری با راه مخصوصی که توسط پیامبران ارائه میشود، امکان نیل به آن سرچشمة حیات میسر است (جوادی آملی، 1372، ص102).
تعالیم ادیان الهی در یک تقسیمبندی، شامل دو بخش است: پارهای به واقعیات نظر دارد و از هستها و نیستها سخن میگوید: یا در قالب نقل وقایع تاریخی یا در مقام تأسیس یک دستگاه اعتقادی؛ پارهای دیگر به بایدها و نبایدها نظر دارد و دربارة چه باید کرد و چه نباید کرد است. شریعت، همان بایدها و نبایدهایی است که خداوند دربارة اعمال و رفتار فردی و اجتماعی انسان مقرر فرموده است. زندگی انسان در جهان مادی، برای به ثمر رسانیدن شخصیت خویش در حرکت بهسوی ابدیت است. این حرکت بسیار مهم، بدون قوانین و تکالیفی که شامل ارتباطات شخصیت بشری با سایر امور باشند، امکانپذیر نیست (جعفری، 1385، ص137). ازاینرو خداوند اصول و مبانی کلی بهینهسازی جامعه را به پیامبران داده است که فروع و جزئیات مسائل مورد نیاز از آنها استنباط شود. پس دین الهی مشتمل بر تکالیف و حقوق ثابتی خواهد بود که برای تنظیم شئون فردی و اجتماعی انسان ارائه داده است. به عبارت دیگر، دینی کامل است که برای تمام ابعاد زندگی بشر برنامه داشته باشد و نسبتبه هیچ مسئلهای بینظر نباشد (جوادی آملی، 1372، ص227). نکتة حائز اهمیت اینکه برخی از فروع و احکام عملی، در همة شرایع و مذاهب ثابتاند و قابل تغییر و نسخ نیستند؛ مانند وجوب عبادت، حرمت ظلم و ربا، لزوم انفاق در راه خدا، و... (همان، ص1104). نوشتار پیشرو در پاسخ به سؤالات اساسی دربارة جایگاه شریعت در آیین زرتشت تدوین شده است؛ سؤالاتی نظیر اینکه:
آیا در گاهان منسوب به زرتشت، سخنی از شریعت به میان آمده است؟ زرتشتیان مباحث شرعی و حقوقی خود را از چه منابعی استنباط میکنند؟ زرتشتیان تاچه اندازه به شریعت خود پایبندند و از آن رویگردان نشدهاند؟ به دیگرعبارت، سؤال اساسی اینکه آیین زرتشت شریعتمحور است یا شریعتگریز؟
نوشتار حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی نگاشته شده است و تأکید آن در ارائة مباحث، بر متون دینی زرتشتیان و مدارک موجود در این زمینه، بهویژه مستندات محققان و موبدان زرتشتی است. گرچه در لابهلای آثار تدوینشده مطالبی دربارة شریعت زرتشتیان یافت میشود، ولی میتوان ادعا کرد که مباحث در شکل و قالب نوشتار حاضر، بهویژه تحلیل و بررسی ای که در پایان مقاله صورت گرفته ،کاری نو بوده است و پیشینهای برای آن دیده نشد. پیش از ورود به مباحث اصلی، لازم به یادآوری است که مقاله بر این فرض بنا نهاده شده که آیین زرتشت از ادیان الهی، و گاهان ( گاتها) سخنان زرتشت پیامبر است.
1. شریعت در اوستا
اگر به گاهان زرتشت نظری بیفکنیم، متوجه خواهیم شد که در آن سخنی از فقه یا شریعت و قانون نیست. مطلبی که پژوهشگران و موبدان زرتشتی نیز به آن تصریح کردهاند. مزداپور، پژوهشگر زرتشتی، مینویسد: «گاهان، در حقیقت فقه نیست و قانون هم نیست» (مزداپور، 1394، ص17 و67). در جای دیگر میگوید: «پیام آسمانی گاهان، شریعت را در برندارد» (مزداپور، 1391، ص380).
موبد سروشپور، سردبیر مجلة فروهر مینویسد: «مهمترین مشخصة گاتها از نگاه نگارنده در این است که در هیچ کجای گاتها اثری از احکام یا قوانین مذهبی (فقه) و آیینها و ساختار دینی (شریعت) نمیبینیم» (سروشپور، 1390)؛ اما اوستای متأخر، بهویژه وندیداد و متون دینی پهلوی و نوشتههای متأخرتر، سرشار است از باورهایی که به زمینههای گوناگون از زندگانی اجتماعی و روابط مردم در جامعه بازمیگردد. وندیداد اوستا که مشتمل بر 22 فرگرد است، بهجز فرگرد نخست و فرگرد دوم آن، قوانین و مقررات دین زرتشتی دربارة طهارت، گناهان و جرایم و تاوان آنها را دربردارد که بهصورت سؤال و جواب تدوین شده است.
در وندیداد برای نخستینبار در اوستا احکامی دربارة نهادن اجساد مردگان در فضای باز، مجازات مشخص برای آسیب رساندن به سگ، ثواب برای کشتن خرفستر و نظایر اینها آمده است. وندیداد مهمترین مأخذ اوستایی است که پارهای مقررات مشخص طهارت در آن آمده است (بویس، 1376، ج1، ص404). برای زنان در ایام خاص آنان، احکام سخت و دشواری آمده است. البته سایر احکام مرتبط با حقوق زن، سهم ارث او و فرزندان و نظایر آن چیزی نیامده است (مهر، 1374، ص160).
2. متون فقهی ـ حقوقی
منظور از متون فقهی ـ حقوقی، آن دسته از آثار پهلوی است که بیشتر آنها در قرن نهم و دهم میلادی تنظیم و تدوین شده است. نگارش این متون با هدف حل موضوعات و از بین بردن شکهای احتمالی در باب مسائل زرتشتیان است. ناگفته نماند ادبیات دینی در آثار پهلوی، بهمراتب غنیتر از ادبیات اوستایی است (موله، 1372، ص32). برخی از مهمترین متونی که مسائل فقهی ـ قانونی زرتشتیان در آنها آمده است، عبارتاند از:
1. شایست نشایست: نام نویسنده یا نویسندگان کتاب معلوم نیست. همچنین تاریخ نگارش شایست نشایست یا به عبارت دقیقتر، نگارش فصلهای مختلف آن معلوم نیست (مزداپور، 1369، ص8 و11). کتاب دارای فصول متعدد است و در آن، مطالب گوناگون و متنوعی بهویژه دربارة آیینها، اعمال و مناسک دینی آمده است.
2. روایات آذرفرنبغ فرخزادان: این روایات، مجموعه پاسخهای موبدان موبد فارس، یعنی آذر فرنبغ پسر فرخزاد به 148 پرسش فقهی در زمینههای مختلف است. وی از بزرگترین مراجع زرتشتی و رهبر زرتشتیان در قرن سوم هجری و مطالب وی مورد استناد بسیاری از دانشمندان و فقهای زرتشتی بوده است (رضایی باغبیدی، 1384، ص5).
3. مادَیان (= ماتیکان، مادیگان) هزاردادِستان: مادیان هزاردادستان بهمعنای مجموعة هزارفتواست. گردآورندة آن، فرخمرد پسر بهرام است. مؤلف تلاش کرده است تا مسائل حقوقی را، چه آنهایی که اتفاق افتاده و چه آنهایی که بالقوه میتوانسته اتفاق بیفتد، جمعآوری کند. قضایای مطرحشده در کتاب، بیشتر مربوط به قوانین مدنی است؛از قبیل ازدواج، طلاق، ارث، مالکیت، قیمومیت و... (تفضلی، 1376، ص286).
4. روایات امید اَشَوَهِشتان: این اثر مجموعهای از 44 پاسخی است که امید اشوهشتان، از علمای بزرگ زرتشتی به پرسشهای آذرگشسب پسر مهرآتش داده است. این اثر همان اندازه که مطالبی دربارة اعمال مذهبی دربردارد، شامل قوانین شخصی زرتشتیان نیز است (موله، 1372، ص34).
5. پرسشنیها: این کتاب مجموعهای مشتمل بر 59 پرسش و پاسخ است که سرگذشت زندگی انسان پس از مرگ از مضامین نادر و غیرفقهی در آن است (پاکتچی، 1386، ص135).
6. وجرکرد دینی: یا به تعبیر فارسی، مجموعه فتاوای دینی، که تألیف آن به میدیوماه پسرعموی زرتشت منسوب است. گرچه بخش قابل توجهی از کتاب به زندگینامة زرتشت اختصاص یافته، اما مباحث فقهی ـ حقوقی نیز در آن فراوان است (همان).
7 و 8: دو متن پهلوی (روایت فَرنبَغ سروش) و (پرسشهای هیربد اسفندیار فرخ برزین) نیز از جمله متون فقهی ـ حقوقی است که مشتمل بر پرسش و پاسخهایی مرتبط با مناسک دینی و آیینهای زرتشتی است (تفضلی، 1376، ص285).
3. احکام و مجازات در اوستا
هر دین و مذهبی که الهی و آسمانی شمرده میشود، علاوه بر اصول کلی اعتقادی، مشتمل بر بایدها و نبایدهایی است که وظیفة پیروان آن دین را در امور فردی و اجتماعی روشن میکند. بهجز اوامر و نواهی، کارهای زشت و ناپسند، بهویژه رفتارهایی که در آنها به حقوق دیگران تعرض میشود، بهشدت نهی شدهاند و گناه شمرده میشوند و مـجرم و گـناهکار بـاید بهتناسب عملی که انجام داده است به کیفر و مجازات برسد.
دین زرتشت نیز از این قاعده مستثنا نیست و عمدة احکام و مجازات اوستا، در بخش وندیداد ذکر شده است؛ گرچه در برخی بندهای یشتهای اوستا نیز به قانون مجازات اشاره شده است (مانند مهریشت: 122؛ ارتیشت: 57-59). در آثار پهلوی، چنانکه گذشت، متون فقهی ـ حقوقی وجود دارد که به مباحث شرعی و قانونی زرتشتیان پرداخته است. آنچه در ذیل میآید، بخش اندکی از احکام و جرایم موجود در متن اوستایی وندیداد است:
3-1. تقدیس سگ
در وندیداد، سگ از مقام بسیار بالایی برخوردار است و احکام زیادی را به خود اختصاص داده و جرایم زیادی برای هرگونه آزار و اذیت سگ، حتی اهانت به استخوان سگ، بیان شده است (وندیداد، فرگرد 13و4). از جمله جرایم کشتن سگ آبی است: هر کسی سگ آبی را بکشد، او برای جبران عمل خود باید ده هزار بسته هیزم سخت خشکشدة آزمایششده، برای آتش اهورامزدا به آتشکده بهعنوان کفاره ببرد؛ ده هزار مار، ده هزار لاکپشت، ده هزار مور دانهکش، ده هزار مگس و... را بکشد (وندیداد، فرگرد14: 1-6)؛ یا مجازات کسی که پیکر مردهسگی را بر زمین بیندازد، دو هزار ضربه شلاق است (وندیداد، فرگرد6: 24-25).
3-2. احکام مربوط به زنان
در متون دینی زرتشتی، احکام بسیار سخت در برخی حالات خاص زنان، همچون ایام عادت ماهیانه و زایمان وجود دارد. احکام ویژة زنان در وندیداد و متون پهلوی فراوان بیان شده است که به ذکر یک نمونه بسنده میشود: در اصطلاح وندیداد، کلمة «دشتان» به معنای قاعدگی، عادت ماهانة زنان کاربرد دارد و احکام بسیار پیچیده و سختی به دنبال دارد؛ مانند اینکه چنین زنی باید دور از دیگران و در «دشتانستان» که جایی متروک و دور از آتش و آب و مردمان است، ساکن شود؛ در ظرفهای فلزی کمبها به او غذا میدهند؛ لکن باید غذای کم بخورد تا نیرو نگیرد؛ بعد او را با گُمیز (ادرار گاو) در دو گودال شست وشو میکنند؛سپس در گودال سوم با آب شست وشو میشود و در تابستان باید دویست مورچه بکشد و اگر زمستان بود، باید دویست خرفستر (موجودات موذی) را از بین ببرد (وندیداد، فرگرد16). همچنین مجازات بسیار سختی برای زنی که بچة مرده به دنیا میآورد،در نظر گرفته شده است (وندیداد، فرگرد5: 45).
3-3. مجازات دفن مرده
از دیدگاه اوستا، زمین پاک است و نباید مرده را در آن دفن کرد؛ زیرا مرگ سلاح اهریمن است؛بلکه او را باید در دخمهای گذاشت تا خوراک حیوانات مردارخوار شود (وندیداد، فرگرد6: 44-45). کشیدن پارچه بر روی مرده مجازات سنگینی دارد و مجازات او دو هزار تازیانه خواهد بود (وندیداد، فرگرد8: 25) ومجازات هر کس مردهای یا لاشة سگی را در زمین دفن کند و یک سال در زمین بماند و از خاک درنیاورد نیز دو هزار تازیانه است و اگر دو سال بماند، دیگر بیتوبه خواهد بود و با جریمه و کفاره تطهیر نمیشود (وندیداد، فرگرد3: 37-39). همچنین برای کسانی که بیش از حد شرعی به مرده نزدیک شده باشند، مجازات سختی است؛ از جمله سی بار با گمیز (ادرار گاو) خود را شستن، سه هزار قدم راه رفتن و... ذکر شده است (وندیداد، فرگرد8: 97).
3-4. مرگ ارزان
نام گناهانی است که ارتکاب آنها حّد شرعی مرگ (اعدام) را در پی دارد. جرایم بسیاری در آیین زرتشت است که شخص بهسبب ارتکاب آنها مستحق مرگ ارزان (اعدام) میشود. برای نمونه، در یکی از فرگردهای وندیداد آمده است: پنج گناه بزرگ که ارتکابشان موجب حد شرعی مرگ است: 1. تبلیغ دینی دیگر جز آیین زرتشتی؛ 2و3..خوراک نامناسب به سگ دادن و با سگ رفتار بد کردن؛ 4 و5. نزدیکی با زن دشتان و زن آبستن (وندیداد، فرگرد15: 1)
برای اجرای ایـن حـکم، سرِ محکوم را افراد تعلیمدیـده و کـارآمد بهشیوهای خاص قطع میکردند یا بدن آنان را در تختهبندهای مخصوصی چنان تحت فشار قرار میدادند که همة استخوانها خرد شود. در فرگرد سوم و دیگر فرگردهای وندیداد، شروحی دربارة این مورد است (ر.ک: رضی، 1385، ج1، ص290). همچنین در ونـدیداد، روایـت پهلوی، روایات داراب هرمزدیار، صـد در بـندهش، وِجَرکرد دینی، زنده زنده پوست کندن مجرم، مثله کردن (تکهتکه کردن اندامها) و خرد کردن استخوانها، سر بریدن، وارونه دفن کردن و غیره، از انواع رایج اجرای حکم اعدام بوده است. مثلاً در یـکی از روشها که در فرگرد چهارم وندیداد بدان اشاره شده است، با کاردهای فلزی، استخوانها و بندبند اعضای بدن را از مفاصل در حالی جدا میکردند که شخص کاملاً زنده بود و خود شاهد این قساوت و اجـرای احـکام وحشتناک بـوده است (حسینی، 1384). کریستن سن به ذکر نمونههایی از این مجازات وحشتناک و عجیب میپردازد و مـیگوید: «ایـرانیان هوش و مهارتی غریب در اختراع انواع شکنجههای عجیب داشتند» (کریستن سن، 1374، ص98).
اولین جرمی که در فرگرد 15 وندیداد سبب استحقاق مرگ ارزان دانسته شده، تبلیغ ادیان دیگر بهجز آیین زرتشت است. رضی، مترجم و شارح وندیداد در توضیح این بند آورده است که در زمان ساسانیان با توجه به اینکه موبدان یک نظام حکومتی بسیار سخت و خشن با مراسم شعائری بسیار پیچیده و تفتیش عقاید همراه با مجازات وحشتناک اقامه کرده بودند، ترک دین زرتشتی بسیار رواج داشت و حتی برخی موبدان نیز به آیین مسیحیت گرویده بودند. ازاینرو کسانی که دین رسمی را ترک میکردند، مرگ ارزانی یا مهدورالدم شدن دربارة آنها به اجرا درمیآمد و با وضع فجیعی کشته میشدند. همچنين کسانی که دینهای دیگر را تبلیغ میکردند، حکم اعدام برای آنان اجرا میشد؛مانند بسیاری از کشیشهای مسیحی و دیگر مسیحیان که بهسبب تبلیغ دین مسیحیت کشته شدند (رضی، 1385، ج2، ص823).
در زمرة گناهان مرگ ارزان، ارتداد از دین زرتشتی و برگزیدن آیین دیگر است. در وندیداد، شریعت و آیین زرتشتی بزرگترین و بهترین شرایع و آیینها معرفی شده است (وندیداد، فرگرد4: 22-25)؛ ازاینرو هر کس دین و شریعت زرتشت را ترک کند، محکوم به اعدام میشود. بدین جهت، بسیاری از ایرانیان که بهسبب خشونت، تعصب و ظلم موبدان در زمان ساسانیان از آیین زرتشتی بازمیگشتند و مسیحی، مزدکی و... میشدند، به فتوای موبدان محکوم به اعدام میگشتند؛ چراکه بهترین و مهمترین و سرآمدترین آیین را ـ که شریعت زرتشتی بود ـ رها کردهاند. شکل اعدام نیز مُثله شدن، قطعهقطعه شدن، سر بریدن یا درهم کوبیده شدن همة استخوانها بود که در وندیداد شرح آن هست. این اعدامها و شکنجهها از سوی حکومت موبدان، ترس و وحشت عظیمی را برای مردم به ارمغان آورد (رضی، 1385، ج1، ص335).
در رسالة فقهی روایت امید اشوهیشتان دو مرتبه به مجازات مرگ ارزان برای کسی که از دین زرتشت به دین اسلام گرویده، تصریح شده است:
هرگاه مردی از دین زرتشتی به اسلام گرایید و مسلمان باقی ماند، در دم بهعنوان گناهکار تناپوهل محسوب خواهد شد. اگر در عرض یک سال همچنان به اسلام پایبند بماند، در آن صورت گناهش مرگ ارزان خواهد شد... کسی که دینش را تغییر داده و از زرتشتی به اسلام گراییده، در دم مرتکب گناه تناپوهل شده است. اگر در دوران یک سال به دین اصلیاش زرتشتی برنگردد، به مجرد خاتمة سال، سزایش مرگ خواهد بود (روایت امید اشوهیشتان، ص17و169؛ نیز روایت پهلوی، ص4).
چوکسی، از محققان زرتشتی و پارسی هند، دربارة احکام قانونی کسانی که دین زرتشت را ترک میکردند،
چنین مینویسد:
رسالهای که در اواسط سدة دهم میلادی/ اواسط سدهی چهارمه .ق به قلم موبد موبدان امید اشوهشتان نوشته شده است، اطلاعات بیشتری دربارة تلاشهای زرتشتیان برای ممانعت از ارتداد به دست میدهد. اقدامات آنها ممکن است نومسلمانان را در فارس، کرمان، جبال و امتداد رود دیاله از جوامع روستایی بیرون رانده باشد. هر فرد زرتشتی که اسلام (یا دین دیگری) را میپذیرفت، گناهکاری تلقی میشد که از ورود روح او به بهشت جلوگیری به عمل میآمد. از آن مهمتر اینکه او از نظر جامعه، شرعاً مرده و فاقد حقوق بهحساب میآمد. همة دارایی چنین شخصی، به اعضایی از خانوادة او میرسید که وفادار به دین زرتشتی باقی میماندند. راه دیگر آن بود که اموال گرانبهای مرتد را توقیف میکردند: «اگر او مالی داشته باشد، قانون اهالی پیشین شامل حال آن مال است... هر کس از میان پیروان دین بهی که ابتدا آن را تصاحب کند، نسبتبه آن صاحب حق است». از لحاظ نظری، گرویده به اسلام، نمیتوانست مالی از خویشاوند زرتشتی خود به ارث ببرد (چوکسی، 1381، ص111).
نکتة قابل توجه آنکه بنا بر برخی متون پهلوی، زرتشتیان قائل به نجاست غیرزرتشتیان بودهاند. در کتاب صد درِ نثر، آمده است که باید کوشش و جهد کرد تا با جُددینان (= جدا از دین، کافران، غیرزرتشتیان) همکاسه نشوند. اگر یک غیرزرتشتی از کوزهای آب بخورد، نمیتوان از آن ظرف آب خورد، مگر اینکه تطهیر شود. این در صورتی است که کوزه فلزی باشد؛ اما اگر کوزه از جنس سفال یا چوب بود، همیشه ناپاک بوده و دیگر قابلاستفاده نخواهد بود (صد دَرِ نثر و صد دَرِ بندهش، دَرِ38، ص29). در سایر روایات و نوشتههای پهلوی، همچون روایات داراب هرمزد و مانند آن نیز بر نجس بودن جُددینان و ایجاد نجاست مستقیم و غیرمستقیم از آنان تأکید شده است (ر.ک: رضی، 1381، ج4، ص2312).
3-5. مجازات تازیانه
در وندیداد، فهرست بلندی از جرایم وجود دارد که حکم آنها تازیانه زدن مجرم است و از پنج تازیانه شروع میشد تا تازیانههای بیشتر برای مجازات شدیدتر؛چنانکه ارتکاب برخی جرایم ده هزار ضربة تازیانه دربردارد؛ مانند اینکه یکی از مجازاتهای کشتن سگ آبی ده هزار ضربه تازیانه بوده است (وندیداد، فرگرد14: 2). گرچه تعداد بعضی از این تازیانهها اغراقآمیز است و قابلاجرا و عمل نیست، اما باید توجه داشت که مجازات تازیانه در وندیداد همهجا قابلتبدیل به جریمة نقدی و قابلخرید است (دارمستتر، 1382، ص300) واین امر، یعنی قابلیت تبدیل تازیانه به جریمه، محل درآمد هنگفتی برای موبدان زرتشتی بوده است.
حاصل آنکه احکام و جرایمی که آورده شد، موارد اندکی از احکام و جرایم بسیار پیچیده و سخت در وندیداد اوستاست. آگاهی از سایر احکام و مقررات بسیار دشوار و شگفتانگیز که در وندیداد و سایر کتب و رسایل مختلف زرتشتی از زمان ساسانیان و پس از آن باقی است، همچون روایات پهلوی، شایست نشایست، نیرنگستان، روایات داراب هرمزد، سد در نثر و سدر بندهش، و... مجال دیگری میطلبد.
سؤال اساسی باقی میماند مبنی بر اینکه: آیا قوانین حقوقی و جرایم وندیدادی در زمان خود واقعاً اجرا میشدهاند یـا صرفاً جـنبه نظری داشتهاند؟ دارمستتر، دانشمند اوستاشناس در پاسخ به این پرسش میگوید:
از مـطالعه در مـدارک و مستندات ایرانی و غیرایرانی معلوم میگردد قسمت عمده از این قوانین وندیداد، در زمان خود بهموقع اجرا گذارده میشد. استرابون نقل کرده است که هر کس آتش یا آب را آلوده و نـاپاک مـیکرد، بـه مجازات اعدام محکوم میشد. این همان مقررات فصل هشتم وندیداد است که هر کس جسد مـرده را در آتـش میسوزانید، اعدام میگردید؛ اما تعیین اینکه از مقررات و قوانین وندیداد، کدام یک واقعاً بهموقع اجرا درآمده و یا کدامین جنبة نظری داشته، مشکل میباشد و حتی در زمان سلطنت پادشاهان ساسانی کـه آیـین زرتـشت دین رسمی مردم و دولت بود، نمیتوان معتقد شد که همة این قوانین و مـقررات بهوسیلة قاضی و دادرس بهموقع اجرا گذارده میشد. قوانین نظری در بعضی موارد وسیلة سختگیری قضات و یـا سـیاستمداران قرار میگرفت (دارمستتر، 1382، ص303).
برخی نویسندگان به تشریح انگیزة موبدان در اجرای قوانین وندیدادی میپردازند و مینویسند: قوانین نظری نهتنها در بعضی موارد وسیلة سختگیری قضات بـود، بـلکه اکثراً اجرای احکام و قوانین وندیدادی توسط مـغان و مـوبدان در مـیان مردم وسیلهای برای سودجویی، ایجاد رعـب و وحـشت، سختگیری و فشار، و بالاخره تثبیت قدرت و تسلط ایشان بر عموم مردم بوده است (حسینی، 1384). سپس نویسنده شواهدی بر تأیید ادعای خودمیآورد و در ادامه مینویسد:
با توجه به تمامی این شواهد و احکام و قوانین مندرج در کتابهایی چـون روایـات پهـلوی، روایات داراب هرمزدیار، مجموعه دینکرد، شایست ناشایست و دیگر منابع پهلوی، که در رأس آنها وندیداد قرار دارد، میتوان به این مهم رسید که جنبة نظری بودن این قـوانین بـسیار ضعیف مینماید؛ اما جنبههای عملی آنها نیز بیشتر بهصورت راههای ثانویه انـجام مـیشد، نـه تنبیههای جسمانی و فیزیکی؛ یعنی در احکام جزایی، هرچند بسیاری از کیفرها و مجازات بدنی، ظاهراً بهدلیـل تـعدادِ زیادِ تازیانهها به نظر اغراقآمیز و دور از عمل میرسد، اما همواره تأکید موبدان در آن زمـان (بـا توضیحاتی که گذشت)، بیشتر بر تبدیل این کیفرها و تازیانهها به جرایم نقدی بود، نه اجـرای حـدود شـرعی. به همین جهت آنها در تقدس و اجرای شرایع، فراوان بر قوانین پیچیده و بـسیار سـخت وندیدادی اصرار و پافشاری میکردند و از کوچکترین گناه، بدون پرداخت جریمه و تاوان آن، گذشت نمیکردند تا مبادا موجبات تـضعیف و از دسـت دادن قدرت ایشان فراهم شود. تأکید بر اجرای این مهم تا جـایی بـود که هرگاه کسی یا گناهکاری در بازخرید تـاوان گـناه یا برای انجام مراسم تطهیر و آیینهای دیـنی، بـهدلیل ضعف مالی نمیتوانست وجوه معین و تعریفشده در قوانین موبدان را پرداخت نماید، بـر اعـقاب و بازماندگانش این وظیفه فرضٍ واجـب بـود که تـا نـسلهای مـتوالی و پیاپی دیون وی را پرداخت نمایند (همان).
4. شریعتگریزی
از نکات مهم و قابل تأمل در آیین زرتشت، اجرا نشدن بسیاری از احکام و مجازات ذکرشده در کتب فقهی ـ حقوقی، بهویژه وندیداد، در عصر حاضر است. مزداپور، دانشمند برجستة زرتشتی، در آثار خود به این نکتة مهم اشاره میکند که احکام و قوانین وندیدادی کهنه شدهاند و کارایی ندارند. بهدلیل اهمیت بحث، عین کلام ایشان ذکر میشود:
وندیداد که احکام فقهی و شرعیات دوران خود را دربردارد، امروزه بسیار کهنه و عتیق بهنظر میرسد. قوانینی که در آن آمده است ،گرچه شاید هم در روزگار خود مفید بوده و لایههایی از آن احکام به بهداشت و تطهیر بهشکلی همواره سودمند بازمیگردد، اما... حتی در دوران ساسانیان هم قوانین آیان در وندیداد را وقعی چندان نمینهادهاند و برای اجرای آن احکام وندیدادی، زمینة اجتماعی و فرهنگی را چندان مساعد نمیدیدند (مزداپور، 1394، ص232).
همة آنچه را که وندیداد دربارة زادن و مراقبت از کودک و مادرش به ما میآموزد، اینک بهحق کهنه شده است و دورانداختنی. اینها همانند باورهای قدیمی دربارة جغرافیا و طلوع و غروب خورشید، دیگر کاربردی جز زیبایی اساطیری و قدیمی ندارند و مطالبی شعرگونهاند. آدابدخمه گذاری را امروزه در ایران تغییر دادهایم و این امر، خلاف احکام وندیدادی، ما را از پیروی آموزههای زرتشت اشو دور نکرده است (همو، 1391، ص30).
پیران زرتشتی نظر میدادند که بهتر است از مفاد کتابی چون وندیداد بیخبر باشیم تا مبادا برخلاف راه و رسم کهن و پذیرفتة آیینی آگاهانه گامی برداریم. حقیقت آن است که اینگونه احکام و دستورهای سخت و خشک، اینک تحجر یافتهاند و بیبروحاصل ماندهاند؛ اما در روزگارهای خود، نظرهایی پیشرو و دقیق برای بهبود زندگانی و حفظ صحت و سلامت بودهاند (همان، ص130).
مزداپور مدعی است، تغییر و دگرگونی در احکام و قوانین زرتشتی، با پیام آسمانی زرتشت سازگار است:
در شرایط تازه، باورها و عقاید باستانی زرتشتیان در ایران تا حدی دستخوش دیگرسانی شد... برخی از آداب و رسوم قدیمی دیگرگونی یافت. از این قبیل تغییر و دیگرگونی، گرچه گاهی چشمگیر با سنتهایی که در کتاب اوستایی وندیداد و تفاسیر آن به زبان پهلوی و فارسی زرتشتی آمده است، مغایرت دارد، هماهنگ با پیام آسمانی زرتشت پیامبر، با شرایط زمانه همساز است (مزداپور، 1382، ص101).
موبدان فعلی زرتشتی نیز با نظر مزداپور موافقاند. رئیس انجمن موبدان تهران، پس از بیان اینکه تنها گاهان کتاب آسمانی بوده و سایر کتبی که شریعت زرتشتی را دربردارد، گرچه مقدس و محترم بوده، اما توسط موبدان نوشته شده و آسمانی نیست، به تغییر در شریعت و احکام زرتشتی تصریح میکند و میگوید: «انجمن موبدان حق دارد که بسته به زمان و مکان، آن قوانین را تحت مطالعه قرار دهد و با توجه به اصول دین، فرشکرد کند؛ نهتنها مطالب آنها را بپذیرد یا نپذیرد، بلکه آنها را تغییر دهند؛ که در طول تاریخ دادهاند و خواهیم داد» (خورشیدیان، 1393، ص339). از وظایف انجمن موبدان تهران، دادن وچر (فتوا / دیدگاه کارشناسی دینی و مذهبی) به مردم و پرسشگران، اعم از زرتشتی و غیرزرتشتی است. رئیس انجمن موبدان تهران نیز همانند سایر موبدان و موبدیاران و موبدزادگان حق ندارد دیدگاه مذهبی یا حقوقی یا پیشنهاد اصلاحی خود را پیش از تصویب انجمن موبدان تهران به مردم اعلام کند (همان، ص425). موبد سروشپور نیز بر این نظر است که قوانین وندیداد،گرچه در زمان خودش کاربردی و سودمند بوده است، در زمان حاضر کاربردی نیست (سروشپور، 1394).
5. اسباب تغییر شریعت
اسباب و عواملی بوده و هست که زرتشتیان به احکام شرعی و قوانینی که در وندیداد یا برخی دیگراز کتب پهلوی آمدهاند، پایبند نبوده و آن را تغییر دادهاند. برخی از این عوامل عبارتاند از:
1. نبود قوانین و احکام دینی در گاهان زرتشت. گذشت که در گاهان، کتاب آسمانی زرتشتیان، فقه و قانون نیامده است. احکام و مناسک توسط موبدان و روحانیون زرتشتی در هر زمانی وضع شده است. این قوانین و احکام وضعشده جنبة مقدس و همیشگی نداشته است و ندارد. ازاینرو بنا بر شرایط زمانه، در هر عصر و زمانی دگرگون شده است (مزداپور، 1391، ص395).
2. عامل دوم، کهنگی و کاربردی نبودن احکام و مناسک موجود در کتب سنت زرتشتی است که موبدان و محققان زرتشتی به آن تصریح کردهاند.
3. از دیگر عوامل تغییر آداب و قوانین زرتشتیان، مواجهه با فرهنگ غربی و مقهور شدن در برابر آن است. «هنگامی که جامعة زرتشتی با زندگانی مدرن و فرهنگ غربی روبهرو شد، آداب و رسوم قدیمی که بسیاری از آنها ثابت مانده بودند، بهسختی دستخوش دگرگونی و تغییر شدند. پس از گذشت نزدیک به هزار سال در شرایط تازه و مدرن، آداب دینی و سنت زندة زرتشتی تغییر یافته بود و مقهور فرهنگ و باورهای غربی شد. در سال 1950م سنت کهن در برابر هجوم عوامل تازهوارد از غرب درهم شکست و بهسرعت تغییر یافت» (مزداپور، 1391، ص34-37).
4. سبب دیگر برای امر تغییر، مواجهة زرتشتیان با آیین اسلام و ترس از نابودی و اضمحلال آیین زرتشتی است. با ظهور اسلام و سهولت و جذابیت احکام و قوانین آن در برابر احکام سخت وندیدادی و سایر متون دینی زرتشتی، روحانیون زرتشتی در پی حذف و تغییر قوانین و آداب زرتشتی برآمدند. موبدان زرتشتی دریافتند که اگر وضع به همین نحوه باشد، آیین زرتشت نمیتواند در مقابل آیین جدید و نوظهور مقاومت کند؛ ازاینرو تلاش فراوانی کـردند تا شریعت زرتشتی را از انحلال کامل بازدارند و از این تاریخ، نوسازی و نوآوری و حک و اصلاح در این آیـین آغاز شد. خرافات و مطالب کهنهای که طی سالیان دراز در آن راه یافته بود، بهدور ریختند. کریستن سن مینویسد:
شریعت زردشتی که در زمان ساسانیان دین رسمی محسوب میشد، مبتنی بر اصولی بود که در پایان عهد ساسانی بهکلی میانتهی و بیمغز شده، انحطاط قطعی و ناگزیر بود. هنگامی که غلبة اسلام، دولت ساسانی را که پشتیبان روحانیون بود واژگون کرد، روحانیون دریافتند که باید کوشش فوقالعاده برای حفظ شریعت خـود از انـحلال تام بنمایند. این کوشش صورت گرفت... بسیاری از روایات دینی را بهکلی حذف کردند و یا تغییر دادند... همة این تغییرات، در قرون تاریک بعد از انقراض ساسانیان واقع شده است. این شریعت اصلاحشدة زردشتی را چـنان وانـمود کـردهاند که همان شریعتی است که در همة ازمنة سـابق بـرقرار بوده است (کریستن سن، 1372، ص571).
نکتة قابل توجه آنکه از جمله عواملی که ایرانیان بهسرعت اسلام را پذیرفتند، وجود همین احکام سخت و پیچیده در دین زرتشت و در مقابل سهولت و سادگی احکام اسلام بود (حاجیزاده، 1392، ص86).
5-1. نمونههای تغییر شریعت
تغییر و حذف مناسک و احکام زرتشتی، در طول تاریخ، از زمان ورود اسلام به ایران تا به امروز ادامه داشته و دارد. این دگرگونی و تغییرات، فراوان است؛ تاآنجاکه ادعا شده است: «کل رسمهای کهن زرتشتیان در ایران بهشدت تغییر یافته است» (مزداپور، 1391، ص65). اینک نوبت آن فرا رسیده است به پارهای از مناسک و احکام تغییریافته در آیین زرتشت اشاره کنیم:
1. مهمترین تغییر در آداب و رسوم زرتشتیان ایران، برافتادن رسم نهادن جسد در دخمه و دخمهگذاری جسد مردگان است. نخست در تهران (سال 1937م) و سپس در کرمان (1939م) و سپس در شهر یزد (1957م) برای مردگان آرامگاه ساخته شد.
2. رسم سگدید کردن، یعنی نشان دادن جسد مرده به سگ، بهمنظور راندن دیو نسوش از جسد بوده است (شایست نشایست، ص8 و43). این رسم در یزد تا 1950م برگزار میشد؛ اما امروزه منسوخ شده است.
3. احکام مرتبط با ایام عادت و زایمان زنان. فصل سوم کتاب فقهی شایست نشایست به ناپاکی زایمان و دشتان و شیوههای پرهیز و تطهیری آن اختصاص دارد که تغییرات بسیاری در آنها انجام شده است.همچنین تغییرات در سنن و رسوم زرتشتی، همچون نیایشهای روزانه، دادن تاوان و جبران کردن گناه، نذر کردن و... (مزداپور، 1391، ص37-63). همچنین میتوان از تغییر در مسئلة ارث زرتشتیان نام برد که ارباب کیخسرو شاهرخ با موافقت و مصلحت موبدان، قوانین ارث زرتشتیان را در قالبی جدید و امروزی تنظیم کرد (همان، ص396).
4. رسم اعتراف کردن به گناه در آیین زرتشتی در نزد موبدان و دستوران که در دوران ساسانیان و نیز پس از آن بوده و در روایات داراب هرمزد به آن اشاره شده است (اون والا، 1922، ج1، ص34) و امروزه منسوخ شده است (شایست نشایست، ص105).
5. رسم نابُر، یعنی حرمت خوردن گوشت در چهار روز از هر ماه است. از این حرمت، در نوشتههای پیشین ذکری روشن و مشهور نیست؛ اما اینک بخشی از رسمهای شناخته شدة جامعة زرتشتی بهشمار میرود (مزداپور و همکاران، 1394، ص296. نیز ر.ک: میستری، 1391، ص278-284).
6. تحلیل و بررسی
1. اشکال بنیادین و مبنایی وارده بر آیین زرتشت، نبود شریعت یا قانون و فقه در گاتها (گاهان) تنها متن آسمانی نزد زرتشتیان است و این نقیصة بزرگی بر دینی است که پیروانش آن را آسمانی میخوانند. چگونه میتوان فرض کرد متن آسمانی یک دین توحیدی که بهادعای پیروانش تحریف نشده است، صرفاً به بیان مسائل اخلاقی و تصحیح زندگی روزمره محدود شده و در آن سخنی از قانون و شریعت نیامده باشد؟ صرف تأکید دین بر قوانین اخلاقی را میتوان انحراف از وظیفة مهمتر دین تلقی کرد؛ زیرا وجدان و فطرت الهی اصیل، بیشتر آموزههای اخلاقی را درک میکند؛ به تعبیر دقیقتر، بیشتر امور اخلاقی بهجهت فطری بودن و عمومیت شایستگیها و ارزشها، برای همة مردم امضایی است، نه تأسیسی. ازاین رو وجود پندار، گفتار و کردار نیک در آموزههای اشو زرتشت، در واقع تأکید اموری است که انسان درک میکند. چهبسا کسانی بوده و هستند که ملحدند و به هیچ دینی پایبند نیستند؛ اما بسیاری از اصول اخلاقی را درک کرده، عمل هم میکنند؛ اما وجود دین و وحی، برای بیان چیزهایی است که از دسترس انسان خارج است. هدف مشترک تمام ادیان الهی، نیل بشر بهسوی تکامل و سعادت ابدی است. اگر تکامل انسان را شکوفایی همة استعدادهای او بدانیم و متوجه باشیم که مهمترین استعداد آدمی توانایی تقرب به خداست، ابزار وصول به این هدف، وجود برنامة حرکتی منظم است که شریعت یا احکام و قوانین الهی نامیده میشود. شریعت انسان را به حرکت در مسیر تکامل وادار میکند. احکام و قانونٍ هماهنگ با فطرت و سرشت انسان، قانونی است که با گذشته و حال و آیندة او سازگار باشد. آوردن قانون اینچنینی، تنها از کسی ساخته است که با خصوصیت گوهر هستی انسان آشنا و از گذشته و حال و آیندة انسان باخبر باشد و آن کس، تنها خدای متعال جهانآفرین است. پس دین حق، دینی است که عقاید، اخلاق، قوانین و تکالیف آن از طرف خداوند نازل شده باشد. با توجه به این مقدمات، اگر دین زرتشت را دین توحیدی بدانیم، دربارة نقیصة نبود شریعت و قانون در گاهان، کتاب آسمانی نزد زرتشتیان، این احتمال معقول است که در گاهان زرتشت، شریعت و قوانین بوده است، اما بر اثر حوادث از بین رفته و تحریف به نقصان در آن صورت گرفته است.
2. دومین اشکال اساسی بر آیین زرتشت، نبود منشأ آسمانی و الهی برای احکام و قوانین کیش زرتشت است. هیچ یک از احکام و قوانین زرتشتی ـ چه آنهایی که در زمان گذشته اجرا و عمل میشده و چه احکام و قوانینی که امروزه در آیین زرتشت موجود است یا آنچه در آینده وضع خواهند کرد ـ منشأ وحیانی و الهی نداشته و ندارد. تبیین مطلب اینکه هیچ محققی، اعم از زرتشتی یا غیرزرتشتی، ادعا نکرده است که احکام و قوانین که در وندیداد و سایر متون پهلوی بوده، آسمانی و وحیانی است؛ بلکه تصریح کردهاند که این قوانین نوشتة موبدان و دانشمندان زرتشتی بوده است. تنها متن آسمانی پذیرفتهشده نزد زرتشتیان، گاهان است و سایر متون، اعم از اوستایی و پهلوی، گرچه بعضی از آنان نزد زرتشتیان مقدس باشند ، آسمانی و الهی نیستند. از سوی دیگر، در هیچ یک از بندهای گاهان دستور یا توصیهای مبنی بر اینکه زرتشتیان احکام و شریعت دینی خود را از موبدان و جانشینان بعدی زرتشت اخذ کنند، دیده نشد و محققان و موبدان نیز چنین ادعایی در گذشته و حال نداشتهاند.
افزون بر اینکه محققان و موبدان زرتشتی اعتراف کردهاند که بسیاری از احکام و قوانین موجود، در وندیداد یا سایر کتب، مانند شایست نشایست ـ مانند آنچه دربارة زن دشتان آمده ـ کهنه شدهاند و کاربردی ندارند. امروزه هم احکام و قوانینی که انجمن موبدان تصویب و تنظیم میکنند، ارزش دینی و حجیت ندارند؛ زیرا در گاهان بهتصریح موبدان زرتشتی، خبری از فقه و شریعت نیست؛ و از سوی دیگر، بر اهل فن پوشیده نیست که گاهان فاقد اصول و قواعد کلی است که بتوان از آن، احکام و قوانین شرعی استنباط کرد. پس مستند شریعت نزد انجمن موبدان، نمیتواند گاهان زرتشت باشد؛ متون فقهی حقوقی پهلوی هم که نمیتواند مستند آنان باشد که بحثش گذشت. حال به بررسی این مطلب از موبد خورشیدیان میپردازیم که قائل بود وظیفة انجمن موبدان، دادن فتوا و پاسخ به پرسشهای مذهبی زرتشتیان و غیره است و انجمن موبدان این حق را دارد که هرچه را صلاح بداند، حذف یا تغییر دهد. سؤال این است که اینان بر اساس چه ملاک و اصلی، فتوا (وچر) میدهند؟ پشتوانه و اعتبار قوانین و فتاوای دینی موبدان چیست؟ آیا بهصرف اینکه انجمنی از موبدان و موبدیاران تشکیل شود و قوانین و احکامی را وضع یا اصلاح کنند، دلیل بر حجیت و ارزش این قوانین و احکام است؟ و اساساً هرگونه حکم و قانونی که به دین زرتشت منتسب میکنند، سند دینی آن چیست؟ آیا میتوان آنچه را که این انجمنها تصویب میکنند، به پای دین زرتشتی گذاشت؟ به چه دلیل؟
در مصاحبهای از مزداپور، محقق زرتشتی، دربارة فقه آیین زرتشت، پرسیده میشود: «روش و منابع استنباط احکام فقهی در آیین زرتشت چگونه است؟ آیا در استنباط از متون زرتشتی، بر عقل و خرد تکیه میگردد؟ به عنوان مثال، در احکام مستحدثه و جدید، از چه روش و شیوهای استفاده مینمایند؟»
ایشان در پاسخ میگوید:
نکتة دقیق و روشن آن است که فقه زرتشتی اصلاً و اصولاً به خود پیامبر مربوط نیست و گرچه کوشش شده است تا فقهی مبتنی بر اصول گاهانی فراهم آید، بیگفتوگو، در موارد بسیاری با آن هماهنگی ندارد. بحث و جستار در اصول و مبانی فقهی دوران ساسانی، بسیار دامنهدار و جدی بوده است. گفتوگو و بحث و جدل و بهاصطلاح پهلوی «پیکار»، در فقه آن روزگار جایگاه مهم داشته است. آثار این جست وجو و بحث، در کتابهای پهلوی بهجای مانده است» (مزداپور، 1384).
گرچه محقق یادشده به سؤالات مطرحشده پاسخ نداده، اما این نکته را گوشزد کرده است که فقه زرتشتیان هیچ ارتباطی با زرتشت پیامبر ندارد و مبتنی بر گاهان زرتشت نیست.
3. گذشت که برخی قائل بودند که احکام و قوانین وندیداد در زمان خود کاربردی و مفید بوده، اما در عصر حاضر کاربردی و مفید نیست. این سخن خالی از اشکال نیست؛توضیح آنکه: آیا هویت و حقیقت انسانٍ آن زمان با انسان امروزی متفاوت است که اگر شخص زرتشتی در دوران گذشته مجازات و احکام سختی را تحمل کند، بگوییم برای او سودمند و مفید بوده، اما امروزه کهنه شده و دورریختنی است؟ برای نمونه، چگونه میتوان پذیرفت که احکام بسیار دشوار و طاقتفرسای مربوط به ایام عادت و زایمان، بهنفع زنان زرتشتی درایام گذشته بوده است، اما برای زنان امروزی کارایی ندارد، با اینکه هویت و حقیقت یک زن در گذشته و آینده فرقی نکرده است؟ یا مجازات و جرایم وحشتناک و شگفتانگیزی که حتی برخی از آنها قابلیت به اجرا درآمدن نیز ندارد، چگونه برای انسانهای گذشته مفید بوده است؟ اگر نتوان تفاوتی در هویت و حقیقت انسان گذشته و حال یافت، پس یا احکام و مجازات گذشته بیپایه و اساساً غلط بوده یا اینکه امروزه زرتشتیان بهنوعی از شریعت گریزاناند.
4. اشکال دیگر، مربوط به تغییر و حذف برخی احکام، قوانین و رسوم زرتشتی توسط زرتشتیان، بهویژه انجمن موبدان است. حذف یا تغییر برخی رسوم و احکام از سوی انجمن موبدان، زمانی مجوز دینی دارد و معتبر است که خود دین اجازة چنین کاری را داده باشد. آیا دین زرتشت و به تعبیر دقیقتر، گاهان زرتشت که تنها متن آسمانی نزد زرتشتیان است، به اینان اجازة چنین کاری داده است؟ اساساً در آیین زرتشت چه کسی حق دارد برخی احکام را تغییر دهد و چه شرایطی باید داشته باشد و این شرایط را چه کسی معین کرده است؟ تاآنجاکه تفحص و جست وجو شد، پاسخی از گاهان زرتشت به سؤالات یاد شده یافت نشد. شاید بتوان با قطعیت گفت که گاهان اصلاً به این مسئله ورود پیدا نکرده است.
اگر گفته شود: احتمالاً در برخی متون اوستایی یا پهلوی اجازة چنین کاری به موبدان هر زمان داده شده است،خواهیم گفت: اولاً این ادعا صرف احتمال است که نیاز به اثبات دارد؛ ثانیاً بر فرض اثبات، متون بهجز گاهان، متن الهی و آسمانی نیست؛ بلکه نوشتة موبدان و بزرگان زرتشتی بوده است؛ ازاین رو نوشتههای آنان مجوز دینی و شرعی شمرده نمیشود؛ ثالثاً ازآنجاکه بهتصریح محققان زرتشتی، در گاهان هیچ حکم فقهی و قانونی نیامده است، پس منابع استنباط احکام را یا باید سایر متون نظیر وندیداد و شایست نشایست دانست یا به تعبیر برخی زرتشتیان، عقل جمعی. هر دو منبع احتمالی استنباط احکام را جداگانه بررسی میکنیم.
دربارة متونی که سخن از شریعت زرتشتی در آن به میان آمده است ـ اعم ازمتون اوستایی و پهلوی ـ سه حالت میتوان فرض کرد:
حالت اول: همة احکام و قوانین در متون دینی و سنتی زرتشتیان، ارزش و اعتبار دارد.
بررسی: این فرض صحیح نیست؛ چراکه موبدان و محققان زرتشتی تصریح دارند که برخی احکام شرعی یا مجازاتها، مخصوص همان دوران بوده و امروزه کاربردی ندارد.
حالت دوم: همة آداب و احکام و مجازات موجود در کتب اوستایی و پهلوی، ویژة همان دوران است و آن متون، گرچه مقدس و قابل احتراماند، اما امروزه به آنها عمل نمیشود.
بررسی: این فرض، ملزومات و تالیفاسدهایی بهدنبال دارد که بعید بهنظر میرسد جامعة محقق زرتشتی به آن ملتزم باشند. نخستین لازمة آن این است که آیین زرتشت را نه شریعتمحور، بلکه شریعتگریز بنامیم. به عبارتی، لازمة آن معطل ماندن تمام احکام، آداب و رسوم و قوانین زرتشتی است؛ چراکه در گاهان چیزی دربارة شریعت نیامده و سایر متون نیز که پذیرفته نشده و مختص به همان زمانهای گذشته است؛ ازاین رو هیچ تکلیف و قانونی برای زرتشتیان وجود ندارد. بر اساس پذیرش این فرض، پرسش اساسی این است که آداب، رسوم و احکام امروزی در میان زرتشتیان از کجا نشئت گرفته است؟ پس انکار و رد همة آنچه که در متون سنتی زرتشتی آمده، بهمعنای خالی بودن آیین زرتشت از هرگونه عمل یا قانون است.
برخی مدعیاند بر اساس دانش و خرد جمعی، دربارة شریعت زرتشتی حکم میشود. موبد سروش پور میگوید: ازآنجاییکه در کتاب مقدس زرتشتیان یا همان گاتها نیز هیچ فقه دینی وجود ندارد، لذا تقدس قانون در سایة دین در آموزههای زرتشتی جایگاهی ندارد و زرتشتیان بر اساس پویایی جوامع و خرد جمعی با قوانین روز و مورد پذیرش جامعه رفتار مینمایند (سروش پور، 1394)
نیکنام، دیگر موبد زرتشتی، میگوید: آموزههایی که اشو زرتشت در گاهان مطرح کردند،مجموعه ای از دستورات کلی برای انسان هاست؛ ولی مسائلی را که ممکن است در زندگی روزمرة انسان پیش آید، به دانش زمان و خرد انسان واگذار میکنند (نیکنام، 1381).
پاسخ کامل به این ادعا مجال دیگری میطلبد. آنچه بهاختصار میتوان گفت،این است که قلمرو عقل آدمی در عرصة معارف دینی تا کجاست؟ آیا عقل انسانی توان دستیابی و کشف تمام گزارههای شریعت را دارد؟ آیا احکام رایج میان زرتشتیان کنونی، مانند نمازهای پنجگانه، مراسم مفصل دربارة آتش و آتشکده، احکام طهارت و نجاست، مسائل مرتبط با مردگان و سایر احکام جزئی و مجازات موجود در آیین زرتشت، مستند به عقل انسانی بوده یا
منبع آن متون دینی و سنتی زرتشتی است؟ بدیهی است عقل بشری نمیتواند سرچشمة این همه احکام و جزئیات دینی باشد.
حقیقت آن است که عقل انسان بهتنهایی برای فهمیدن همة احکام و حکم الهی کافی نیست و در بسیاری از آموزهها راه به جایی نمیبرد. هدف از بعثت انبیا تکمیل عقول بشر است. جامعة بشری در بخش اندیشه و نظر، نیازمند به وحی الهی است؛ زیرا آنچه را باید بداند، ولی نمیفهمد، بهکمک وحی میفهمد یا آنچه را باید بهصورت کامل فراگیرد، ولی توان آن را ندارد، وحی در تکمیل آن به او کمک میکند. اگر عقل بشر و خرد انسانی برای هدایت انسان و احکام الهی کافی بود ، نیازی به وحی و رسالت نبود.
حالت سوم: میان احکام و رسوم شریعت زرتشتی قائل به تفکیک شوند؛ بدین معنا که برخی از آنها را که در زمانهای گذشته و در متون آمده است، امروزه نیز میپذیریم و بدان عمل میکنیم؛ اما برخی از آنها را مناسب شرایط امروزی نمیدانیم و در آنها دگرگونی صورت گرفته است؛ مانند تغییراتی که در احکام زنان در ایام عادت شده یا تغییراتی که در قوانین ارث میان زرتشتیان امروزی ایجاد شده است.
بررسی: سند و حجت شرعی و دینی بر این تفکیک چیست؟ تفکیک میان احکام و قوانین در عمل کردن یا رها کردن آن، نیاز به مجوز دینی دارد؛ وگرنه این تفکیک ارزش و اعتباری ندارد و ظاهر امر حکایت از این دارد که سندی بر این تفکیک نمیتوان در گاهان، متن دینی زرتشتیان، یافت.
نکتة دیگر اینکه بر فرض پذیرش تفکیک، باید توجه داشت متون فقهی ـ حقوقی زرتشتی از دو حال خارج نیست:
یا جامعة زرتشتی متون فقهی ـ حقوقی را بهعنوان متن دینی میپذیرند و احکام آن را منتسب به دین زرتشت میدانند که در این صورت پذیرش بخشی از یک متن و عدم پذیرش بخش دیگر همان متن، تحریف و بدعت در دین است؛ مثلاً اگر وندیداد بهعنوان متن دینی آیین زرتشت پذیرفته شده باشد، دیگر جا برای تقطیع احکام و قوانین آن نیست؛ مگر اینکه گفته شود تحریف در آن متن رخ داده است؛ ازاینرو بخشهای تحریفشده را نمیپذیریم. البته بهادعای زرتشتیان، وندیداد تنها نسک اوستای عصر ساسانی است که بهصورت کامل بدون هیچگونه تحریفی به دست ما رسیده است.
احتمال دوم اینکه جامعة زرتشتی این متون را متن دینی نمیدانند. بر اساس این احتمال، نمیتوان به هیچ یک از احکام و قوانین آنها استناد کرد و به دین زرتشت منتسب کرد و لازمة آن نقیصه، تهی بودن آیین زرتشت از فرمانها و احکام و قوانین است.
نتیجهگیری
آنچه در پایان بحث باید گفت،این است که جعل احکام و قوانین در ادیان، مقدمة رسیدن به تکامل و سعادت ابدی است؛ چنان که موبد خورشیدیان میگوید: «آنچه مسلم است، جوهرة همة ادیان باید یکی باشد؛ چراکه همه از یک مبدأ آمدهاند و مقصدشان هم رسیدن به خدا میباشد» (خورشیدیان، 1386، ص116). لازمة وصول به این مقصد این است که خدای جهانآفرین و آگاه به مصالح انسانی، احکام الهی را از طریق پیامبران به بشر رسانده باشد؛ اما شریعت بدون اتصال به وحی و الهام الهی، انسان را به مقصد نمیرساند.
شریعت در آیین زرتشت، اعم از زمان گذشته، حال و آینده، فاقد سند محکم و متقن دینی، و خالی از هرگونه اتصال به منبع وحی الهی و آسمانی است. شریعت، زمانی ابزار تکامل انسانی و تقرب او به سوی خدا میشود که برگرفته از وحی الهی و مصون از هرگونه خطا و اشتباه باشد. منشأ این همه دگرگونی در احکام، قوانین، آداب و رسوم دین زرتشتی تا به امروز، این بوده است که این امور ساخته و پرداخته بشر بودهاند، نه وحی و کلام الهی. برخی قوانین و احکام، در معرض تحریف گذشتگان قرار داشته و آمیزهای از پندارها و خرافات رایج در زمانهای گذشتهاند و امروزه دچار تغییر و دگرگونی میشوند؛ و به گفتة موبدان زرتشتی، هنوز تغییر و اصلاح احکام و قوانین جریان دارد. در متن مقاله هم نشان داده شد که پیروان آیین زرتشت، ملتزم به پارهای از شرایع موجود در متون مقدس و دینی خود نیستند ؛ بلکه از آن گریزان ا ند؛ ازاین رو امروزه آیین زرتشت به شریعتگریزی بیشتر شباهت دارد تا شریعتمحوری.
- اوستا، با ترجمه جلیل دوستخواه.
- اون والا، مانک رستم، 1922م، روایات داراب هرمزد، بمبئی، بینا.
- بهار، مهرداد، 1376، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، آگاه.
- بویس، مری، 1376، تاریخ کیش زرتشت، جاول، ترجمه: همایون صنعتیزاده، چ دوم، تهران، توس.
- پاکتچی، احمد، 1386، مایههای فلسفی در میراث ایران باستان، تهران، دانشگاه امام صادق.
- تفضلی، احمد، 1376، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، بهکوشش: ژاله آموزگار، تهران، سخن.
- جعفری، محمدتقی، 1385، فلسفه دین، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
- جوادی آملی، عبدالله، 1372، شريعت در آينه معرفت، تهران، مرکز نشر فرهنگي رجاء.
- چوکسی، جمشید کرشاسپ، 1381، ستيز و سازش: زرتشتيان مغلوب و مسلمانان غالب در جامعه ايران نخستين سدههاي اسلامي، ترجمه: نادر ميرسعيدي، تهران، ققنوس.
- حاجیزاده، یدالله، 1392، تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان در فتوحات اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
- حسینی (آصف)، سیدحسن، 1384، «درجات گناه، تاوان و پتت در دین زرتشتی»، هفت آسمان، ش28، ص187-224.
- خورشیدیان، اردشیر، 1386، پاسخ به پرسشهای دینی زرتشتیان، چ دوم، تهران، فروهر.
- ـــــ ، 1393، دهش فرهنگی یا لرک مینوی، تهران، فروهر،
- دارمستتر، جیمس، 1382، تفسیر اوستا، ترجمه: موسی جوان، تهران، دنیای کتاب.
- ـــــ ، 1382، مجموعه قوانین زردشت یا وندیداد اوستا، ترجمه: موسی جوان، تهران، دنیای کتاب.
- رضائی باغ بیدی، حسن (مترجم)، 1384، روایت آذر فرنبغ فرخزادان، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- رضی، هاشم، 1381، دانشنامه ایران باستان، تهران، سخن.
- ـــــ ، 1385، وندیداد: ترجمه، پژوهش، شروح و واژهنامهها، تهران، بهجت.
- سروش پور، پدرام، پاسخ به اتهامات، http://pedramsoroushpoor.blogfa.com، 29/ 7/ 1394.
- ـــــ ، پدرام، گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان، http://pedramsoroushpoor.blogfa.com، 19/7/1390.
- صفای اصفهانی، نزهت(مترجم)، 1376، روایت اِمید اَشَوَهیشتان، تهران، مرکز.
- فضیلت، فریدون (مترجم)، 1384، دینکرد سوم، دفتردوم، تهران، مهرآیین.
- کریستن سن، آرتور، 1372، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمی، چ هشتم، تهران، دنیای کتاب.
- ـــــ ، 1374، وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان، ترجمه مجتبی مینوی، چ دوم، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- مزداپور، کتایون و همکاران، 1394، ادیان و مذاهب در ایران باستان، تهران، سمت.
- مزداپور، کتایون، 1369، ترجمه شایست ناشایست، تهران، موسسسه مطالعات وتحقیقات فرهنگی.
- ـــــ ، 1384، «میراث زرتشت، پیام آور راستی»، هفت آسمان، ش29، ص9-24.
- ـــــ ، 1391، چند سخن، تهران، فروهر.
- ـــــ ، 1382، زرتشتیان (از ایران چه می دانم)، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- معین، محمد، 1360، فرهنگ فارسي، تهران، اميرکبير.
- مهر، فرهنگ، 1374، دیدی نو از دینی کهن، چ سوم، تهران، جامی.
- موله، ماریان، 1372، ایران باستان، ترجمه: ژاله آموزگار، تهران، توس.
- میرفخرایی، مهشید (مترجم)، 1367، روایت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
- میستری، خجسته، 1391، «دین زردشت در جهان امروز»، در: سیری در ادیان جهان، ترجمه: عبدالعلی براتی، تهران، ققنوس.
- نیکنام، کوروش، 1381، «زرتشتیان ایران»، مطالعات ملی، ش13، ص147-185.
- Dhabhar, E.B.N.(ed), Saddar nasr and saddar bundehesh, the Trustees of the parsee punchayet funds and properties, Bombay, 1909.