معرفت ادیان، سال هفتم، شماره دوم، پیاپی 26، بهار 1395، صفحات 23-33

    بررسی تطبیقی خطاناپذیری و حجیت متون مقدس ادیان ابراهیمی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    جواد باغبانی آرانی / استاديار گروه اديان مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / arani@qabas.net
    چکیده: 
    دانشمندان ادیان ابراهیمی، به دو موضوع «خطاناپذیری» و «حجیت» متون مقدس خویش توجه داشته اند. یکی از دلایل این توجه متن محور بودن اسلام، یهودیت و مسیحیت است. وقتی یک مسلمان، یهودی و مسیحی بداند که کتاب مقدسش خطا و اشتباهی ندارد، یا به گونه ای اطمینان یابد که خطاها و اشتباهات احتمالی کتابش، به اعتبار آن صدمه نمی زند، اندیشه ها و اعمالش را مستند به آن می کند و با آرامش زندگی دینی خویش را ادامه می دهد.   خطاناپذیری قرآن کریم نزد مسلمانان و هر اندیشمند منصفی قطعی است؛ زیرا از سندی متواتر برخوردار است. تحدی می کند و فاقد اختلاف درونی است. قطعی بودن خطاناپذیری قرآن، مسلم بودن حجیت آن را به دنبال دارد.     یهودیان عهد عتیق را مقدس و آسمانی می شمارند. البته تلقی آنان از تقدس عهد عتیق، با تلقی ما مسلمانان از تقدس قرآن کریم متفاوت است. آنان بر این باورند که نویسندگان بشری عهد عتیق، هنگام نگارش این کتاب ها، از عنایت و توجه خدا برخوردار بوده اند و این کتاب ها حجتند و می توان بر آنها اعتماد کرد.            مسیحیان نیز مؤلف نهایى کتاب مقدس را خدا می دانند که این عمل را از طریق مؤلفان بشرى به انجام رسانده است. ازاین رو، کتاب مقدس نزد آنان حجت است. اما این حجیت از طریق اثبات خطاناپذیری آن دو متن مقدس به دست نیامده است؛ زیرا عهد عتیق و عهد جدید، از سندی متواتر بهره نمی برند، تحدی نمی کنند و مشتمل بر اختلافات و تناقضات فراوان درونی اند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study of the Infallibility and Authority of the Holy Texts of Ibrahimic Religions
    Abstract: 
    Abstracts The two topics of ‘’infallibility’’ and ‘authority of the holy texts of Ibrahimic religion have been the special concern of the scholars of these religions. One of the reasons behind their concern is that Islam, Judaism and Christianity are among the text-based religions. When a Muslim, Jewish or Christian knows that his holy Book has no error and becomes sure that there are no probable errors in his Book, which can impair its validity, he/she will base his thoughts and deeds on the Book and lead a peaceful religious life. Every Muslim and fair scholar absolutely agree that the holy Qur’an is impeccable because all agree about its authenticity. Also, it represents a great challenge and it is free from substantial differences. The certainty of the infallibility of the holy Qur’an’ dispels and doubts about its authenticity. The Christians and the Jews tried hard to buck this strong trend and verify the authenticity of their Books. The Jewis consider the Old Testament as holy and heavenly, but their perception of the holiness of the Old Testament is different from Muslims' perception of the holiness of the holy Qur'an. They believe that the scribes of the Old Testament received divine providence while writing these Books and that these Books are reliable authoritative sources. Likewise, the Christians believe that God is the author of the holy book and that this work was written by scribes. Accordingly, they consider the Bible to be authentic. However, this authenticity is not confirmed by evidence about the infallibility of the two holy texts. This is because the authenticity the Old Testament and the New Testament is not agreed upon by all authorities, these Books do not represent a challenge and they consist a lot of differences and contradictions.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    «خطاناپذيري» و «حجيت»، دو موضوعي است که دربارة متون مقدس مطرح مي‌شود. اعتقاد به خطاناپذيري يک متن، به معناي حجيت آن است، اما حجيت‌ يک متن، خطاناپذيري آن را همراه ندارد. همة مسلمانان بر اين باورند که قرآن کريم خطاناپذير و حجت است. اما درباره کتاب مقدس، چنين اجماعي وجود ندارد. عموم يهوديان و مسيحيان معتقدند که وجود مقداري خطا در آن کتاب، به حجيت آن زيان نمي‌رساند. گروهي ديگر آن را مصون از خطا دانسته، مي‌گويند: اگر خطا در کتاب مقدس راه داشته باشد، دستيابي به نجات مشکل خواهد شد.
    اعتقاد به «حجيت متن مقدس»، نقش مهمي در زندگي پيروان اديان دارد. اديان ابراهيمي، متن‌محور هستند. مسلمانان، يهوديان و مسيحيان عقايد و اعمال خود را به اين متون مستند كرده، بر اين باورند که کتاب‌هاي مقدس، از چنان اعتباري برخوردارند که هر نوع عقيده و عمل بر اساس آنها، در پيشگاه خدا پذيرفته است. مکلف مي‌تواند بر پايه آن متون احتجاج کند؛ يعني اگر معيار عقيده و عملي متون مقدس باشد، فرد مورد مؤاخذه قرار نمي‌گيرد.
    حجيت متون مقدس، مستند به وحي الهي يا پذيرش جامعه ايماني است. يک متن مقدس، گاهي از درون و گاهي از بيرون حجيت خود را کسب مي‌کند. اگر متني از وحي الهي سرچشمه گيرد و از نظم و هماهنگي در کلمات، انسجام در آموزه‌ها، فصاحت و بلاغت برخوردار
    باشد، گزاره‌هاي آن، بدون چون و چرا پذيرفته مي‌شود. اين همان معناي حجيت دروني است(آر.لاو، 2001، ص 234).
    اما اگر پذيرش متن مقدسي، مستند به تصويب مؤمنان باشد، آن متن حجيت خود را به کمک دلايل بيروني به دست آورده است. براين‌اساس، سنت يک دين مي‌تواند با اعتراف به خطاپذير بودن يک متن، مؤمنان را مکلف کند که به آن متن اعتماد کامل داشته باشند. کليسا کتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد) را حجت مي‌داند، نه به اين دليل که در آنها خطا و اشتباهي نيست، بلکه به اين دليل که تحت الهام روح‌القدس نوشته شده‌اند(فورستل، ج 2، ص 494).
    امروزه برخي از محققان عقل‌گرا، بر عدم حجيت و بي‌اعتباري متون مقدس اديان ابراهيمي، به‌ويژه کتاب مقدس مسيحيان تأكيد دارند. اين امر، سبب شده تا متألهان اين اديان بر اهميت موضوع حجيت کتاب‌ مقدس تأکيد بيشتري كنند. پيروان اديان ابراهيمي درباره حجيت متون مقدس خود، ديدگاه‌‌هاي متفاوتي دارند که به اختصار به بيان آن مي‌پردازيم.
    قرآن کريم
    مسلمانان بر اين باورند که قرآن کريم، شامل همه آموزه‌ها و احکامي است که براي هدايت و سعادت ضروري است. اين هدايت و سعادت زماني محقق مي‌شود که مخاطبان قرآن به آن اعتماد کامل داشته باشند. اعتماد يادشده، هنگامي به دست مي‌آيد که قرآن از هر نوع خطا و اشتباهي مصون باشد. احتمال خطا حتي در يک آموزه، اعتماد را سلب مي‌کند و ساير آموزه‌ها را نيز از حجيت مي‌اندازد. با اين سلب، ديگر اعتماد هدايت انسان‌ها، که هدف نزول قرآن است، محقق نمي‌شود.
    يکي از مهم‌ترين دلايلي را که مسلمانان براي حجيت و حقانيت و اعتبار قرآن کريم به آن استناد مي‌کنند، تحدي قرآن كريم است. فصاحت، بلاغت، استواري کلمات و انسجام آموزه‌هاي قرآن، اعتبار بي‌بديلي را براي آن به همراه آورده است. حجيت و اعتبار اين کتاب، به گونه‌اي است که ديگران را به مبارزه مي‌طلبد و از آنان مي‌خواهد اگر مي‌توانند مثل آن را (اسراء: 88) و يا حتي يک سوره‌ مانند سوره‌هاي آن را بياورند(بقره:23ـ24). به گفته قرآن، قطعاً آنان نمي‌توانند چنين کنند (بقره:24؛ اسراء: 88).
    در آيات 13ـ14سوره هود مي‌خوانيم: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ...»؛ مى‏گويند اين آيات را به خدا افترا بسته (و ساختگى است) بگو اگر راست مى‏گویيد شما هم ده سوره ساختگى همانند آن بياوريد، و غير از خدا هر كسى را مى‏توانيد به كمك خود دعوت كنيد، و اگر اين دعوت را اجابت نكردند، بدانيد اين آيات از طرف خداست. در آيه 38 سوره يونس نيز آمده است: «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏»؛ مى‏گويند بر خدا افترا بسته، بگو سوره‏اى همانند آن بياوريد و هر كس غير از خدا را مى‏توانيد به يارى طلبيد، اگر راست مى‏گوييد.
    اين آيات بيانگر اين است كه قرآن با صراحت و قاطعيت بى‏نظيرى، دعوت به مبارزه كرده و نشانه زنده حجيت و حقانيت است. اين کتاب، افزون بر دعوت به مقابله، تمام جهانيان را تشويق و تحريك به مبارزه کرده، و با جملاتي چند به اين امر اقدام کرده است. مانند: «إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» (اگر راست مى‏گوييد)؛ «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ‏» (ده سوره مثل آن بياوريد)؛ «قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ‏... إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» (اگر راست مى‏گوييد يك سوره بياوريد)؛ «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (غير از خدا از هر كس مى‏خواهيد دعوت كنيد)؛ «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُ» (اگر همه جهانيان دست به دست هم بدهند...)؛ «لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ» (نمى‏توانند مثل آن را بياورند...)؛ «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا» (اگر مثل آن را نياورديد، و هرگز نخواهيد توانست...). در عهد عتيق و عهد جديد، هرگز اين مبارزه‌طلبي ديده نمي‌شود.
    انديشمندان مسلمان، هنگامي که پاسخ پرسش‌هاي اعتقادي، اخلاقي يا فقهي خود را در قرآن نمي‌يابند، به سراغ منابع ديگري مانند سنت مي‌روند. احاديثي همچون حديث «ثقلين» بر اين شيوه اعتماد افزوده است. مطابق حديث مذکور پيامبر اکرم به دو منبع حجيت بخشيد: «من دو چيز گرانبها در ميان شما باقي مي‌گذارم: قرآن و اهل‌بيتم که هرگز از يکديگر جدا نخواهند شد تا در کنار حوض بر من وارد شوند. اگر به آن دو تمسک کرديد، هرگز گمراه نخواهيد شد»(شوشتری، 1391ق، ج 9، ص 309؛ ج 18، ص 261).
    عهد عتيق
    اعتقادات و اعمال بنيادين يهوديت، بر کتا‌ب‌هاي عهد عتيق استوار شده است. يهوديان، اين کتاب‌ها را مقدس و آسماني مي‌شمارند و به تعاليم آنها ايمان دارند. تقدس هر کتابي، به تلقي پيروان آن کتاب برمي‌گردد. يهوديان بر اين باورند که نويسندگان عهد عتيق، هنگام نگارش اين کتاب‌ها، از عنايت و توجه خدا برخوردار بوده‌اند. برخي فقرات عهد عتيق، نشان مي‌دهد اين کتاب سخن خداست: «و خداوند موسي را خطاب كرده، گفت...» (خروج 14: 1)، «پس خداوند به موسي گفت اين را براي يادگاري در كتاب بنويس و به سمع يوشع برسان...»(خروج 17: 14)، «آنگاه خداوند به اشعيا گفت...»(اشعیا 7: 3)، «روح خداوند به وسيله من (داوود) متكلّم شد و كلام او بر زبانم جاري گرديد» (دوم سموئيل 23: 2).
    عهد عتيق مي‌گويد: تورات را خدا نوشته است: «و خداوند به موسي گفت نزد من به كوه بالا بيا و آنجا باش تا لوح‌هاي سنگي و تورات و احكامي را كه نوشته‌ام تا ايشان را تعليم نمايي، به تو دهم» (خروج 24: 12).
    تورات، همان اسفار پنج‌گانه‌ پيدايش، خروج، لاويان، اعداد و تثنيه است که در ابتداي عهد عتيق قرار دارد. گاهي به مجموع عهد عتيق نيز «تورات» گفته مي‌شود. در تلمود آمده است که تورات مي‌بايست «هميشه و حتي پيش از آفرينش جهان وجود داشته باشد». طبق گفته اين کتاب، ديدگاه ديگري نيز وجود دارد که «تورات دوهزار سال پيش از خلقت عالم به وجود آمد» (راب، 1350، ص 150). يهوديان معتقدند: تورات پيش از آفرينش، با آتش سياه روي آتش سفيد نوشته شده بود که خدا آن را بر موسي املا کرد(تلمود اورشليمي، شقاليم 6: 1). به گفته تلمود، هفت چيز پيش از آفرينش جهان پديد آمد: تورات، توبه، عدن، جهنم، عرش جلال، قديس و نام ماشيح. در ميشنا آمده است: تورات يکي از سه چيزي است که آسمان را نگاه داشته است(نئوسنر و آوري پك، 2000، ص 164).
    يهوديان بر اين باورند که در عهد عتيق، هيچ تغييري صورت نگرفته و آن کتاب در آينده نيز از دست تحريف‌گران در امان خواهد بود. موسي‌بن‌ميمون (1135ـ1204م.) متکلم بزرگ يهودي، اصول عقايد يهوديت را در 13 اصل منظم کرد که در اصول هشتم و نهم آن آمده است: «8. کل تورات به حضرت موسي داده شده است؛ 9. تورات قابل نسخ يا تغيير نيست» (ر.ك: كهن، 1350).
    در کنار عهد عتيق، مجموعه بزرگي شامل اعتقادات، اخلاقيات، احکام و... به نام «تلمود» وجود دارد که يهوديان آن را نيز گاهي «تورات» مي‌نامند. به عبارت ديگر، در يهوديت دو نوع تورات وجود دارد: مکتوب و شفاهي. تورات مکتوب، همان «عهد عتيق» و تورات شفاهي «تلمود» است. اعتبار اين دو مجموعه نزد يهوديان يکسان است. آنان هر دو را وحي خدا به موسي مي‌دانند. در سنت يهودي آمده است: موسي علاوه بر اسفار پنج‌گانه تورات، تلمود را هم در کوه سينا از خدا دريافت کرد (انترمن، 1385، ص 71). به گفته تلمود، «موسي تورات (کتبي و شفاهي) را در کوه سينا دريافت کرد و آن را به يوشع سپرد و يوشع آن را به پيران دانشمند و پيران به انبيا و انبيا به اعضاي انجمن کبير سپردند» (كهن، 1350، ص 143).
    حجيت عهد عتيق، به دليل نسبت‌هاي نارواي اين کتاب به انبيا و پادشاهان، همچون گزارش قتل‌عام‌هاي گسترده يوشع(يوشع 1ـ24)، زناي داوود با همسر يکي از سپاهيانش(دوم سموئيل 11)، ازدواج سليمان با زنان مشرک و تأثيرپذيري از آنان(اول پادشاهان 11: 1ـ4) و ده‌ها اتهام به مشايخ ديگر، با چالش جدي روبه‌رو شده است. گزاره‌هاي ناسازگار اين کتاب با مباني علمي، ابزاري در دست دانشمندان عصر روشنگري شد تا با نقدهاي جدي خود از حجيت اين کتاب بکاهند. ديدگاه سنتى حاكم تا پيش از عصر جديد، كتاب مقدس را الهامي و خطاناپذير مي‌دانست و درك آن مشروط به ايمان بود. اما در عصر جديد، کتاب مقدس در رتبه كتاب‏هاى عادى قرار گرفت و صحت و سقم گزاره‌هاي آن، با معيارهاى علم تاريخ بررسى شد. نقادان عصر جديد، در باب عهد عتيق، همان معيارهايي را به کار ‌بردند که در مورد ساير کتاب‌ها به کار مي‌بردند. نقد يادشده هم ظاهر كتاب مقدس را دربر مى‏گرفت و هم محتواى آن را. نقد ظاهرى دربارة نسخه‏هاى اصلى كتاب، تاريخ نگارش، نويسندگان، زبان، سبك نگارش و... بحث مى‏كرد و نتيجه آن، چيزي جز زيرسؤال بردن بخش‏هاى بزرگى از كتاب مقدس نبود. در نقد محتوايى مطالب كتاب مورد دقت و بررسى قرار مى‏گرفت. نتيجه اين نقد، تشكيك در مطالب نقل‏شده پيرامون انبيا، معجزات و امور فوق طبيعى بود كه با علم سازگارى نداشت. اين وضعيت، موجب سست شدن اعتقادات سنتى و نوعى تسامح دينى شد. يهوديان در برابر اين موضوع به دو گروه تقسيم مي‌شوند:
    الف. محافظه‌کاران يهودي. اين گروه در برابر نسبت‌هاي عهد عتيق به انبيا و پادشاهان بي‌تفاوت نيستند و به توجيه و تأويل آنها مي‌پردازند. همچنين در برابر نقد تاريخي عهد عتيق، موضع سختي گرفته و به شدت با آن مخالفت کرده‌اند. اين گروه، حتي مطالعه و تحقيقات بر مبناي نقادي کتاب مقدس را ممنوع کردند. به عقيده آنان، فقرات ناسازگار با علم در کتاب عهد عتيق، نمي‌تواند از حجيت اين کتاب بکاهد، يا آن را باطل کند؛ زيرا به داده‌هاي جديد علم به گونه‌اي بايد نگريست که اعتماد ما را به کتاب مقدس از بين نبرد. يکي از مهم‌ترين رهبران يهودي قرن بيستم، حاخام مناخيم مندل اشنيرسون (Menachem Mendel Schneerson) (1902ـ1994)، درباره يافته‌هاي ديرينه‌شناسي که در مقايسه با گزاره‌هاي عهد عتيق، عمر بيشتري براي جهان قائل است، مي‌گويد:
    روايت کتاب مقدس مبني بر اينکه جهان حدود 6000 سال دارد، با يافته‌هاي علمي جديد که بر اساس فسيل‌هاي يافت‌شده ديرينه بيشتري براي جهان روايت مي‌کنند، در تعارض نيست؛ زيرا فسيل‌هاي مذکور نشانه عمر زمين نيست، بلکه جهان همراه با فسيل‌هاي ما قبل تاريخي‌اش يکجا آفريده شده است (انترمن، 1385، ص 66).
    ب. نوانديشان يهودي. اين گروه معتقدند عهد عتيق، بازتاب انديشه‌هاي ديني گوناگون در قرون متمادي است. آنان، وحي کلمات به موسي و انبياي بني‌اسرائيل را رد مي‌کنند و وجود خطا در کتاب مقدس را عادي و غيرمضر مي‌دانند. در ديدگاه آنان، ارزش کتاب مقدس محتواي ديني و اخلاقي آن است، نه حکايت آن از واقع. بر اين اساس، امکان دارد گزاره‌هايي از کتاب مقدس، با علم و تاريخ سازگار نباشد، اما در هدف آن کتاب، که آموزش اخلاق است، مشکلي ايجاد نمي‌کند(صادق‌نيا، 1393، ص 120).
    عهد جديد
    به عقيده مسيحيان، خدا خود را نه در قالب کلمات، بلکه در وجود انساني عيسي آشکار کرده است. اين سخن، به اين معنا نيست که در مسيحيت متن و کتاب مقدسي وجود ندارد، بلکه مسيحيان مجموعه کتاب‌هاي عهد عتيق و عهد جديد را مقدس دانسته، درباره حجيت آن مي‌گويند: مؤلف نهايى كتاب مقدس خدا نيست، بلكه اين عمل را از طريق مؤلفان بشرى به انجام رسانده است. به عقيده آنان، اصل پيام از خدا آمده و در نتيجه، حق است. اما شكل پيام تنها به خدا مربوط نمى‌شود، بلكه به عامل بشرى نيز ارتباط پيدا مى‌كند. اين عامل بشرى، نويسنده كتاب است كه مانند همه مردم محدود و در معرض خطاست(ميشل، 1377، ص 26).
    مسيحيان نمى‌گويند كه خدا كتاب‌هاى مقدس را بر مؤلفان بشرى املا كرده است، بلكه معتقدند كه او به ايشان براى بيان پيام الهى، به شيوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبك نويسندگى ويژه هريك توفيق داده است. بنابراين، اکثر مسيحيان اعتقادي به عصمت لفظي کتاب مقدس ندارند. تنها اقليتي ناچيز به نام مسيحيان «بنيادگرا»، معتقدند كه كتاب‌هاى مقدس با همين الفاظ الهام شده‌اند و خدا پيام خود را كلمه به كلمه به كاتب بشرى منتقل كرده است. اما اكثر مسيحيان عصر حاضر نظريه يادشده را مردود مى‌شمارند(همان).
    به عقيده مسيحيان، آنچه براي نجات يک انسان لازم است، در کتاب مقدس يافت مي‌شود. آنان اين کتاب را زيربناي ايمان مسيحي مي‌دانند و بر حجيت آن تأکيد دارند. اين تأکيد، از همان صدر مسيحيت مطرح بوده و بخش‌هايي از مباحث پدران کليسا را به خود اختصاص داده است. اوريجن (ح.185ـ254) بر اين باور بود که در کتاب مقدس، نمي‌توان چيزي يافت که بي‌فايده يا زايد باشد. گريگوري نوسايي(335ـ494) نيز معتقد بود که آن کتاب به بطالت سخن نمي‌گويد. آگوستين (354ـ430)، همه مطالب کتاب‌ مقدس را متعالي و الهي مي‌دانست (ولفسن، 1389، ص 93).
    از ديدگاه کليساي کاتوليک، خدا کتاب مقدس را به نويسندگان بشري وحي کرد و نوشته‌هاي اين کتاب، قول روح‌القدس است. ازاين‌رو، «بايد اذعان کنيم که کتاب مقدس قاطعانه، صادقانه و بدون خطا، حقيقتي را تعليم مي‌دهد که خدا به خاطر نجات ما خواسته است در کتاب مقدس مدون شود»(تعاليم کليساي کاتوليک، 1393، ص 73). به عقيده اين کليسا، فهم کتاب مقدس و دسترسي به مراد خدا در آن، از طريق کليسا به دست مي‌آيد و فهمي از اين کتاب مشروعيت دارد که تابع کليسا باشد. کليسا فهرست نهايي را مشخص کرد و از ميان کتاب‌هاي فراوان، بخش‌هايي از آنها را بخشي از کتاب مقدس دانست.
    البته کاتوليک‌ها در کنار کتاب مقدس، سنت را نيز حجت مي‌دانند و آن را متمم حيات‌بخش کتاب مقدس مي‌شمارند. آنان در شوراي ترنت تصويب کردند که سنت، همان حجيت و اعتبار کتاب مقدس را دارد(رسول‌زاده و باغباني، 1389، ص372). کليساي ارتدوکس نيز کتاب مقدس را از يک‌سو، وحي خدا مي‌داند و از سوي ديگر، آن را «شمايل کلامي» عيسي مي‌شمارد. بنابر عقيده اين کليسا، هفتمين شوراي جهاني يعني شوراي دوم نيقيه مقرر کرد که شمايل مقدس و کتاب مقدس، در يک رتبه از اعتبار و حجيت قرار دارند.
    پروتستان‌ها نيز کتاب مقدس را حجت مي‌دانند؛ با اين تفاوت که آنان بر اصلي به نام «فقط کتاب مقدس» تأکيد مي‌کنند. رهبران جنبش اصلاح ديني بر اين باور بودند که ايمان درست، تنها در ضمن ايمان به کتاب مقدس امکان‌پذير است. لوتر بر اساس شعار معروف خود «فقط كتاب مقدس، فقط فيض، فقط ايمان»، تنها معيار سنجش و مبناي حقيقي ايمان را کتاب مقدس مي‌دانست(ر.ك: رسول‌زاده و باغباني، بي‌تا). کالون نيز تنها آن دسته از نهادهاي بشري را مي‌پذيرفت که بر پايه حجيت و مرجعيت خداوند و کتاب مقدس استوار باشند(همان). پروتستان‌ها، کتاب مقدس را بر پاپ‌ها، شوراها و متألهان کليسا مقدم دانسته، بر اين باورند که همه آنها حجيت خود را از اين کتاب مي‌گيرند و اعتبار آنها تا آنجا است که به کتاب مقدس مستند باشند.
    پروتستان‌ها با اين ديدگاه، که آموزه‌هاي ديني علاوه بر کتاب مقدس، به سنت نيز مستند باشد، مخالف‌ هستند. البته برخي از آنان معتقدند: پدران کليسا، علاوه بر کتاب مقدس، براي سنت نيز نقش بسزايي قائل بودند(همان).
    تفاوت کليساي پروتستان، با کليساي کاتوليک در حجيت کتاب مقدس، اين است که پروتستان‌ها معتقدند: حجيت کتاب مقدس را تنها بايد در خود اين کتاب يافت و نه از منبعي ديگر(ر.ك: رسول‌زاده و باغباني، 1389)؛ کالون بر اين باور بود که حجيت کتاب مقدس، از طريق روح‌القدس است و نياز به هيچ حمايت بيروني مانند کليسا ندارد(مک‌گراث، 1384، ص 340). در حالي که کاتوليک‌ها، حجيت کتاب مقدس را علاوه بر درون آن، برگرفته از بيرون آن يعني کليسا مي‌دانند.
    اعتقاد به خطاناپذيري و حجيت کتاب مقدس، تا دوره رنسانس وجود داشت. از زمان رنسانس به بعد، مطالعه و نقادي کتاب مقدس اندك‌اندك جدي گرفته شد. اين روند، در سده‌هاي بعد يعني در دوره نهضت اصلاحات، که به تمامي افراد حق داده شد به تفسير کتاب مقدس اقدام کنند، تشديد شد. در عصر خرد، همه‌چيز از جمله کتاب مقدس مورد نقادي عقل تجربي قرار گرفت و بر خطاناپذيري و حجيت اين کتاب خدشه جدي وارد شد. متألهاني مانند کارل بارت تحت تأثير چنين فضايي، صرفاً به برداشت سنتي از کتاب مقدس اکتفا نکردند، بلکه نگرش آنان بيشتر از راست‌کيشي جديد تأثير پذيرفت (لين، 1380، ص 418). براين‌اساس، بارت معتقد بود: کتاب مقدس کلمات انساني خطاپذيري هستند که به مکاشفه خدا اشاره دارند(همان، ص 420). برخي آزادانديشان مسيحي معتقدند: کتاب مقدس، با مشارکت انسان جايزالخطا و خدا پديد آمده است و نبايد از خطاناپذيري آن سخن گفت (ر.ك: تعاليم كليساي كاتوليك).
    پس از آنکه حجيت کتاب مقدس در عصر خرد خدشه‌دار شد، متألهان کاتوليک، ارتدوکس و پروتستان، در مقابل اين جريان برخاستند. پاپ لئوي هشتم، ديدگاه کليساي کاتوليک را در بيانيه‌اي در سال 1893 بيان داشت و اعلام کرد كه اعتقاد به خطاناپذيري کتاب مقدس، يک اعتقاد قديمي و تغييرناپذير کليساست. وي در اين بيانيه آورد:
    روح‌القدس با قدرتي ماورايي نويسندگان کتاب مقدس را به گونه‌اي به نوشتن واداشت که سخنانش را ابتدا به درستي مي‌فهميدند و سپس، وفادارانه به نگارش آنها تصميم مي‌گرفتند و سرانجام، آنها را با کلمات مناسب و حقيقتي خطاناپذير بيان مي‌کردند(فورستل، 1967، ص 4).
    کليساي ارتدوکس نيز بر خطاناپذيري کتاب مقدس تأکيد مي‌کند و بيانيه لئوي هشتم را باور دارد. ازآنجاکه شعار مارتين لوتر «فقط کتاب مقدس» بود، طبعاً کليساي پروتستان بايد بر خطاناپذيري کتاب مقدس تأکيد بيشتري كند. به عقيده پروتستان‌ها، وجود يک خطا در کتاب مقدس، اعتبار آن را بکلي خدشه‌دار مي‌سازد و در اعتقاد به اصل وجود عيسي مسيح نيز ترديد حاصل مي‌شود. جان وِزلى (م.1788)، رهبر پروتستان‌هاي مِتُديست گفت: آيا اگر بپذيريم که تنها يک خطا در کتاب مقدس وجود دارد، اعتبار تمام کتاب مقدس را به لرزه درنياورده‌ايم؟( فوس و پترسون، 2000، ص 94) مدعيان خطاناپذيري کتاب مقدس، با استناد به فقراتي از خود اين کتاب، همه آن را به خدا نسبت مي‌دهند: تمامي كتب از الهام خداست و به جهت تعليم و تنبيه و اصلاح و تربيت در عدالت مفيد است(دوم تيموتاؤس 3: 16)؛ زيرا كه نبوت به اراده انسان هرگز آورده نشد، بلكه مردمان به روح‌القدس مجذوب شده، از جانب خدا سخن گفتند(اول پطرس 1: 21).
    کاتوليک‌ها معتقدند:
    کليساي مادر مقدس با تکيه بر ايمان دوره حواريون، تمام کتاب‌هاي عهد عتيق و جديد را با تمام بخش‌هاي آن مقدس و قانوني مي‌شمارد؛ زيرا آنها به الهام روح‌القدس نوشته شده‌اند و از اين جهت خدا مصنف آنهاست و به همين عنوان به کليسا واگذار شده‌اند» (تعاليم کليساي کاتوليک، ص72).
    البته برخي متألهان آزادانديش مسيحي، براي دفاع از کيان خطاناپذيري کتاب مقدس، معتقدند: اين کتاب حاصل تجربه ديني نويسندگان آن است. براين‌اساس، امکان دارد اشتباهاتي در آن يافت شود که بايد آن را به پاي تجربه ديني نويسنده گذاشت. نمونه اين اشتباهات، اعتقاد به زمين‌ مرکزي در عهد عتيق است که با اخترشناسي کپرنيکي سازگاري ندارد(یوشع 10: 12ـ13).
    نتيجه‌گيري
    مسلمانان بر عصمت لفظي و محتوايي قرآن کريم تأکيد مي‌ورزند و اين کتاب را حاصل بيست و سه سال وحي خدا بر پيامبر اکرم مي‌دانند. آنان براي اثبات خطاناپذيري اين کتاب معتقدند که اين کتاب، به تواتر به ما رسيده است، تحدي مي‌کند و فاقد اختلافات دروني است. بر اين اساس، قرآن هم خطاناپذير است و هم حجت. اما کتاب مقدس مورد نقادي جدي دوره روشنگري قرار گرفت. اين نگاه موجب ترديد در خطاناپذيري و طبعاً حجيت آن شد. مدافعان خطاناپذيري کتاب مقدس، به دفاع از آن برخاستند و ادعا کردند خدا نويسنده کتاب مقدس است و دست‌کم، به کمک مؤلفان بشري آمده و در شکل‌گيري آن مشارکت کرده است. آنان کوشيدند تا به مباحث نقادي و خطاهايي که به کتاب مقدس نسبت داده شد، پاسخ گويند. مثلاً، تناقضات و خطاها را ظاهري جلوه داده(برای مطالعه بیشتر، ر.ک: حقانی فضل، 1392). و بگويند: اين خطاها در واقع خطا نيستند، بلکه در نگاه اول، چنين به نظر مي‌رسند يا به تأويل آنها اقدام کنند.
    فيلون متکلم يهودي، به دنبال عقلاني کردن آموزه‌هاي يهوديت بود. رساله درباره زندگي موسي اثر وي، نوعي دفاعيه براي يهوديان به‌شمار مي‌آيد(گندمي نصرآبادي، 1392، ص 61). از نظر فيلون، همه رويدادهاي بيان‌شده در کتاب مقدس را مي‌توان تأويل کرد و به کمک فلسفة تفسير، تمثيلي از آنها ارائه داد. به عقيده وي، تعابير انسان‌انگارانه از خدا را هرگز نبايد به معناي ظاهري و لفظي آنها به کار برد (همان، ص185). وي درباره نمايان شدن خدا بر حضرت ابراهيم(پیدایش 17: 1) مي‌گويد: نبايد آن را به اين معنا گرفت که خدا به چشم سر ديده مي‌شود، بلکه انسان با نور معنوي و با ذهن مي‌تواند او را ببيند. به عقيده فيلون، فقراتي از کتاب مقدس، که صفات انساني به خدا نسبت مي‌دهند، تنها جنبه آموزشي، تأديبي و موعظه‌اي دارند، نه اينکه ذات خدا چنين باشد(همان، ص240ـ241).
    بنابراين، يهوديان و مسيحيان نمي‌توانند حجيت کتاب خويش را از طريق خطاناپذيري متون مقدسشان به اثبات برسانند. ازاين‌رو، کوشيدند از راه‌هاي ديگر به اين هدف دست يابند. درحالي‌که قرآن کريم، هم خطاناپذير است و هم حجيت دارد.

        انترمن، آلن، باورها و آيين‌هاي يهودي، ترجمه حميدرضا فرزين، قم، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1385.
        تعاليم کليساي کاتوليک،ترجمه احمد رضا مفتاح، حسين سليماني و حسن قنبري، قم، اديان و مذاهب، 1393.
        توني لين، تاريخ تفکر مسيحي، ترجمه روبرت آسريان، تهران، مؤسسه جهان کتاب، 1380.
        حقاني فضل، محمد، 1392، خطاناپذيري کتاب مقدس از ديدگاه مسيحيان، قم، اديان و مذاهب.
        راب، دكتر، ا، كهن، گنجينه‌اي از تلمود، (ترجمه امير فريدون گرگانى)، تهران، چاپخانه زيبا، 1350.
        رسول‌زاده، عباس و باغباني، جواد، 1389، شناخت مسيحيت، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
        ـــــ ، (بي‌تا)، شناخت كليساي پروتستان، تهران، سمت(در حال انتشار...).
        شوشتري، نورالله بن شريف‌الدين، 1391ق، إحقاق الحقّ و ازهاق الباطل، قم، کتابفروشي اسلامية.
        صادق‌نيا، مهراب، 1393، قرآن و کتاب مقدس مقايسه ساختار و محتوا، قم، هاجر.
        گندمي نصرآبادي، رضا، 1392، فيلون اسکندراني مؤسس فلسفه ديني، قم، اديان و مذاهب؛ تهران، سمت.
        مک‌گراث، اليستر، 1384، درسنامه الاهيات مسيحي، ترجمه بهروز حدادي، چاپ اول، قم، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
        ميشل، توماس، کلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، قم، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1377.
        ولفسن، هري اوسترين، فلسفه آباي کليسا، ترجمه علي شهبازي، قم، اديان و مذاهب، 1389.
        Foos & Patterson, 2000, The Revelation, Inspiration and Inerrang of the Bible.
        Forestell, J.T, 1967, Biblical Inspiration, in New Catholic encyclopedia, The Catholic university of America, Mc Graw.
        Neusner, Jacob & Averry-peck, Alon J, 2000, The Blackwell Companion to Judaism, United Kingdom, Blackwell Publisher.
        Law.R, David, 2001, Inspiration (New Century Theology), London and New York: Continuum, p. 234.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باغبانی آرانی، جواد.(1395) بررسی تطبیقی خطاناپذیری و حجیت متون مقدس ادیان ابراهیمی. فصلنامه معرفت ادیان، 7(2)، 23-33

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جواد باغبانی آرانی."بررسی تطبیقی خطاناپذیری و حجیت متون مقدس ادیان ابراهیمی". فصلنامه معرفت ادیان، 7، 2، 1395، 23-33

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باغبانی آرانی، جواد.(1395) 'بررسی تطبیقی خطاناپذیری و حجیت متون مقدس ادیان ابراهیمی'، فصلنامه معرفت ادیان، 7(2), pp. 23-33

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باغبانی آرانی، جواد. بررسی تطبیقی خطاناپذیری و حجیت متون مقدس ادیان ابراهیمی. معرفت ادیان، 7, 1395؛ 7(2): 23-33