جستاری در عقاید و آموزههای سایبابا؛ نقد و بررسی کلامی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در شبه قارة هند، به عنوان سرزمینی که از دوران باستان مهد پیدایش ادیان بزرگ و تمدن سازی مانند آیین هندو و بودا بوده است، همواره معنویت و گرایش های عرفانی جایگاه خاصی داشته است. این سابقة طولانی در زمینة دین و معنویت موجب شده این سرزمین مستعد پیدایش جنبش های نوین معنوی بسیاری باشد که امروزه شهرت آنها از چارچوب مرزهای این سرزمین خارج شده و در سرتاسر جهان از خاورمیانه تا اروپا و آمریکا گسترش یافته است. در این میان، جنبش معنوی سای بابا، یکی از مهم ترین و مشهورترین مکاتب معنوی نوپدید آن دیار به شمار می آید که توسط فردی ملقب به سَتْهیه سای بابا(Sathya Sāi Bābā) بنیان نهاده شده است؛ فردی که بیشتر به دلیل انجام کارهای خارق العاده و جادویی شهرت یافته است.
معرفی بنیان گذار جنبش معنوی سای بابا
یکی از مشهورترین جنبش های معنوی هندی، که در خارج از شبه قاره نیز پیروانی دارد، جنبش سای بابا است. بنیان گذار این مکتب معنوی، یعنی سای بابا، در 23 نوامبر سال 1926میلادی در روستایی کوچک به نام پوتّه پَرتهی در ایالت اندْهره پرادش هندوستان در خانواده ای از طبقة کْشتریه هندو به دنیا آمد. او را سَتْهیه نارایانه راجو نامیدند (a-Clarke, 2006, p. 547).
در سن چهارده سالگی در حادثه ای توسط عقربی گزیده شد. پس از یک شبانه روز بیهوشی خانواده و همسایگان را فراخواند و مدعی شد که او همان زاهد مشهور سای بابای شْریدی (1838ـ1918) است که در این جسم دوباره متولد شده (Ibid). از حدود دو ماه پس از آن حادثه نیز شروع به انجام کارهای جادویی کرد. مثلاً، دستش را در هوا می چرخاند و آب نبات و میوه ظاهر می کرد، و با این گونه کارهای غیرعادی مریدانی گرد او جمع شدند (Sandweiss, 1975, p. 95).
پس از آن، سای بابا در محلی مخصوص به نام آشرام (Āshrām) هر روز با مریدانش ملاقات می کرد. سرانجام در 28 جون سال 1963 به دوست نزدیک و مترجم خود اعلام کرد که او برای یک هفته با کسی ملاقات نمی کند، و صبح روز بعد بیهوش شد. بیهوشی و به خلسه رفتن سای بابا امری، غیرعادی نبود، ولی معمولاً این حالت فقط چند ساعت طول می کشید، ولی این بار بسیار طولانی تر شد. مریدان کم کم نگران شدند و تصمیم به مداوای وی گرفتند. پزشکان پس از معاینه به این نتیجه رسیدند که سای بابا مبتلا به سل است و تصمیم داشتند او را معالجه کنند، ولی در آن حال سای بابا به هوش آمد و گفت نیازی به درمان نیست و او پس از پنج روز سلامتی خود را بازخواهد یافت (Sandweiss, 1975, p.98).
پس از این خوددرمانی، وی ادعا کرد او هم تجسد (اوتاره Avatāra) خدای شیوه است و هم تجسد همسرش شکتی (Shakti). او مدعی شد که سای بابای شْریدی، تنها تجسد الهة شکتی بوده است. آن گاه پیش بینی کرد که در سن نود و شش سالگی خواهد مرد(البته بر خلاف پیش بینی وی یازده سال زودتر در سن هشتادوپنج سالگی درگذشت) و روحش در جسم سای بابای دیگری به نام پْرِم سای بابا(Prema Sāi bābā) به معنی سای بابای عشق، در ایالت کَرناتکه(Karnātaka) دوباره متولد خواهد شد که تنها تجسد خدای شیوه خواهد بود (Gokak, 1975, p.28).
سای بابا، ظاهر متمایزی از سایر رهبران معنوی هندو داشت. او لباسی بلند و به رنگ نارنجی می پوشید که رنگ زاهدان و مرتاضان هندو است، ولی لباسش همچون شاهان و ثروتمندان از ابریشم بود. بیشتر بر تابی باشکوه، که با گل های زیبا تزئین شده، می نشست. حتی این تمایز در موی او هم دیده می شد. او بر خلاف دیگر رهبران معنوی هندو، نه مو و ریشی بلند داشت و نه سری تراشیده شده، بلکه همچون فردی معمولی موهایی کوتاه شده داشت که به صورت کُرکی آرایش شده بود (a-Clarke, 2006, p.548).
یکی از جذابیت های سای بابا، انجام کارهای خارق العاده و جادویی است. این اعمال جادویی، گاهی تنها جنبة نمایشی دارند. مثل ظاهر کردن انواع جواهرات مثل انگشتر و گردنبند با گرداندن دست در هوا و هدیة آن به مریدانش، و گاهی نیز جنبة دینی و آیینی نیز دارد. مثل نوشیدن مقداری آب و بالاآوردن شیوه لینگام(Shiva Lingām، نمادی از آلت تناسلی شیوه به شکل یک استوانه، مظهر قدرت خلاقه این خدا در مذهب شیوه پرستان هندو) طلایی از گلو، یا ظاهر کردن خاکستری مقدس به نام ویبْهوتی (Vibhuti این خاکستر مقدس که از سوزاندن ماده ای ترکیب شده از فضولات گاو، شیر و روغن تهیه می شود، در مراسم نیایش آتش هندوها به نام هُمه Homa استفاده می گردد. معمولاً مرتاضان هندو این خاکستر مقدس را به پیشانی خود می مالند) که ناگهان در دست او ظاهر شده و به تدریج به حجم آن افزوده می شد، (Chryssides, 1999, p. 180) و او آن را به عنوان تبرک به زائرانش می داد (Smith, 2003, p. 179).
ظاهر کردن خاکستر مقدس از دستان و تصاویر سای بابا، از این جهت دارای اهمیت است که او این کار جادویی را به عنوان مؤید ادعای خود در مورد اینکه او تناسخ شْریدی سای بابا و خدای شیوه و همسرش شکتی است، انجام می داد؛ چراکه شْریدی سای بابا، که وی خود را تناسخ او معرفی می کرد، نیز چنین کار خارق العاده ای انجام می داده است. و از طرفی هم خاکستر مقدس و یبْهوتی معمولاً در مراسم نیایش خدای شیوه استفاده می شود (Cush, Denise and…, 2010, p.718).
البته شهرت سای بابا فقط به دلیل انجام کارهای خارق العاده و عجیب نبود، بلکه او و پیروانش از سال 1965 سازمانی بین المللی به نام «سازمان سری سَتْهیه سای بابا سِوا تأسیس کردند که به انجام خدمات اجتماعی به اقشار محروم جامعه می پردازد. سای بابا از طریق این سازمان که به ادعای آنان در 137 کشور حدود بیست میلیون عضو دارد (Auer Falk, 2006, p.260)، با ساختن دو بیمارستان بزرگ، دو دانشگاه و صدها مدرسة ابتدایی و دبیرستان در سراسر هند، و همچنین تهیه آب برای حدود چهارصد روستا، که همگی به صورت کاملاً رایگان در اختیار عموم مردم قرار گرفته، محبوبیت دوچندانی کسب کرده است (Mittal & Thursby, 2006, p.80).
جنبش معنوی سای بابا، با داشتن تقریباً دو تا سه میلیون پیرو، از پرطرفدارترین جنبش های معنوی هند محسوب می شود. پیروان وی، که سای سَماج(Sāi Samāj) نام دارند، تقریباً هزار معبد و انجمن در سراسر هند دارند که در آن بر اساس باور به معتبر بودن همة ادیان، نمادهای بسیاری از ادیان جهان نصب شده و در محراب معابدشان تندیس ها و تصاویر خدایان و پیشوایان ادیان مختلف در کنار تصاویر سای بابا قرار داده شده است (B-Clarke, 2006, p.213).
از سال 1950، پْرَشانتی نیلایَم آشرام(Prashanti Nilayam Āshrām) به معنای منزل صلح متعالی، در شمال شرقی بنگالور، به عنوان مرکز این جنبش شناخته می شود. پْرَشانتی نیلایَم، نه فقط محل نیایش و گردهمایی پیروان سای بابا است، بلکه در حقیقت شهرکی نوین است که در آن مدارس و دانشگاه هایی وجود دارد که کودکان از هر نژاد و دینی می توانند همة مقاطع تحصیلی از ابتدایی تا درجات عالی دانشگاهی را در آن به صورت رایگان طی کنند. همچنین یکی از بزرگ ترین بیمارستان های آسیا نیز که در آن عمل قلب باز انجام می شود، در این شهرک وجود دارد. در این مرکز همه خدمات آن کاملاً رایگان است. این شهرک همچنین مرکز ارتباطات بین المللی مؤسسات فعال وابسته به سای بابا در زمینه های خدمات اجتماعی است (Drucker, 1998, p.3).
سرانجام سای بابا در 24 آوریل 2011، یعنی حدود یازده سال زودتر از پیش بینی خود، در سن هشتاد و پنج سالگی بر اثر عارضة قلبی درگذشت. جسد سای بابا پس از تشریفات رسمی، با حضور مقامات عالی رتبة دولت هند و جمع کثیری از پیروانش در زادگاهش پوتّه پرتهی به خاک سپرده شد. مقبرة سای بابا، که به سای بابا سَمادْهی(Sāi bābā Samādhi) مشهور است، امروز تبدیل به زیارتگاهی برای پیروانش شده است.
مهم ترین آموزه های سَتْهیه سای بابا
1-1-1.برابری ادیان
سای بابا، همانند بیشتر پیشوایان جنبش های معنوی نوپدید، بر عنصر یگانگی و وحدت ادیان تأکید کرده، و مدعی بود که برای تأسیس دین و مذهب جدیدی نیامده است. چنان که او دربارة علت ظهور و دعوت خود می گوید:
من آمده ام تا نور عشق را در قلب های شما روشن کنم. من نیامده ام از هیچ دین خاصی حمایت کنم، من مبلغ هیچ دین، فرقه یا مذهبی نیستم. همچنین نیامده ام تا مریدانی گردآورم و عقیده ای خاص بنا نهم. من آمده ام تا به شما از وحدت ادیان بگویم، این اصل معنوی، این راه و وظیفة عشق... (http://www.sathyasai.org/).
البته در برخی از اظهارات سای بابا، مطالبی خلاف حق دانستن تمام ادیان به چشم می خورد. مثلاً می گوید: «گوهر حقیقت دینی تنها در آیین هندو موجود است (B-Clarke, 2006, p.213). همچنین سای بابا آیین هندو را مادر تمام ادیان، اصول اخلاقی و آیین های جهان می داند. همچنین وی مدعی است: آیین هندو برترینِ ادیان است؛ چون تنها این آیین است که توانسته در گذر تاریخ باقی بماند و بیشتر از همة ادیان دوام بیاورد (Satya Sai Baba, 1970, p.37).
حتی در معابد سای بابا، با اینکه نمادهای تمام ادیان قرار دارد، ولی اصول کلی نیایش بر مبنای تشریفات نیایش هندویی موسوم به پوجا(Pujā) انجام می شود. این تشریفات، شامل تقدیم گل به تصاویر سای بابا، خواندن مناجات های سنسکریت، خواندن آهنگ های مذهبی موسوم به بْهجن(Bhajan) به زبان سنسکریت، و تقدیم بخور و عود سوزان به محراب است (A-Clarke, 2006, p.546). وی مدعی بود که دعوت خود را بر مبنای پنج اصل ارزش انسانی بنا نهاده است. این پنج اصل عبارتند از: حقیقت (سَتْهیه)، درست کاری (دْهرمه)، صلح (شانتْهی)، عشق (پْرِمه) و عدم خشونت (اَهیمسا). این پنج اصل، در پنج گوشة نماد این فرقه نیز نوشته شده است.
خداشناسی
در نگاه نخست آموزه های سای بابا در باب خداشناسی، برای مخاطب موحد بسیار جذاب می نماید. چنان که دربارة تمرکز بر خداوند چنین می گوید:
تنها خداوند واقعیت و حقیقت است. خداوند عشق است، و باید بر چنین خدایی به عنوان حقیقت و عشق تمرکز و تفکر کرد. فرقی ندارد چگونه بر این حقیقت تمرکز شود، ولی بهتر است در جمع مؤمنین باشد؛ چراکه در چنین مکانی ذهن سالک راحت تر با خداوند متحد می شود (Satya Sai Baba, 1970, p.15).
ولی با دیدی تحلیلی و عمیق به این نکته می رسیم که هرچند سای بابا، خداوند را یگانه می خواند، ولی یگانگی خداوند از دیدگاه او بیشتر به معنی وحدت وجود مطلق است. سای بابا خداوند را سَرْوَنته اریامی(Sarvantharyāmi) به معنی حاضر در درون همه چیز می خواند، و این را دیدگاه اصلی تمام متون مقدس و عارفان بزرگ هندو (ریشی ها Rishi) می داند. براساس تعالیم این متون، لازم نیست خداوند را در جایی دور یا عریض جست وجو کرد؛ خدا بسیار نزدیک است، خدا خود جوینده است! چنان که در این متن مقدس هندو آمده است: «او اینجاست، او اینجا نیست، به نظر می آید تردید کردی؛ گوش کن، آه! ای رهبر داناواس! کجا را جست وجو می کنی و به کجا می نگری؟ اینجا، و اینجا او موجود است (Satya Sai Baba, 1970, p.45).
نکته جالب در خداشناسی سای بابا این است که او علاوه بر تأکید بر وحدت وجود مطلق، وحدت شخص وار خداوند را نیز ردّ نکرده، می گوید: «برخی گمان می کنند که خداوند متشخص و دارای طبیعتی خاص است، این را نیز می توان صحیح قلمداد کرد. البته فقط چون حقیقت وسیع است، پس این ادعا به صورت تقریبی می تواند صحیح باشد، نه حقیقت نهایی (Satya Sai Baba, 1970, p.45). درحالی که این دو دیدگاه قابل جمع نیستند؛ چراکه لازمة دیدگاه نخست نفی وجود مخلوقات و کثرات است، و لازمة دیدگاه دوم تمایز خداوند به عنوان خالق و صانع و دیگر موجودات به عنوان مصنوع است.
از سوی دیگر، سای بابا، نه فقط اعتقاد به اوتاره در آیین هندو، به معنی متجسد شدن خداوند، را می پذیرد، بلکه مدعی است که خودش تجسد خدای شیوه و الهة شکتی است. وی با این ادعا در نظر پیروانش، از حد یک پیشوای معنوی، که مبشر وحدت متعالی ادیان است، به خدایی در صورت انسان درآمد که تصاویر و مجسمه هایش را در معابد خانگی قرار داده و می پرستند، و سخنانش را سخن خدا و کارهای جادویی اش را دلیلی بر الوهیت او می دانند (Cush, Denise and…, 2010, p.718).
سای بابا، در جمع اعضای پارلمان هند دربارة خود گفت: «هنگامی که در میان مردانم، مرد هستم، هنگامی که در میان زنانم، زن هستم، هنگامی که میان کودکانم، کودک هستم، و در تنهایی خدا هستم! (Gokak, 1975, p.28). وی در مورد خود به گونه ای سخن می گفت که گویی او همان ذات متعالی خداوند است. برای نمونه، به پیروانش توصیه می کرد که سعی نکنند بفهمند او واقعاً کیست؛ زیرا آنان هرگز توانایی درک واقعیت او را ندارند. آنان تنها باید از تعالیمش پیروی کنند تا به روشن شدگی روحانی دست یابند (Gokak, 1975, p.38). وی می گوید: «مرا در هر قدیس و خردمندی ببینید، مرا به هر نام و در هر شکلی بپرستید، همة ادیان یکسان هستند (Gokak, 1975, p.43).
بنا بر این خداشناسی، وی موضع گیری بسیار متناقضی در مورد خداوند ارائه می دهد؛ او هم دیدگاه وحدت وجودی را مطرح می کند، که سر از همه خدایی درمی آورد، و هم باور به خدای متشخص و متجسد را که می توان آن را در قالب یک تصویر یا تندیس نیایش کرد، می پذیرد، که خدایی محدود در قالب مادیات را تداعی می کند.
1-1-2.جهان شناسی و انسان شناسی
سای بابا متأثر از آیین هندو، معتقد بود: جهان خلقت و به عبارتی، دنیای مادی واقعیت خارجی ندارد، بلکه مایا(Māyā)، به معنی توهم و خیال است. وی در مورد جهان هستی می گوید: «واقعیت بنیادین جهان هستی روح (آتمن) است. واقعیت بنیادین شخص هم روح است. همة اینها شکل های مختلف روح در سرزمین فریب هستند. این (جهان هستی)، تنها صورت ظاهری است که معلول فریب (مایا) است (Kunzi, 2001, p.21).
از نظر سای بابا، هویت فردی انسان، جهان هستی و هر آنچه در آن وجود دارد، وهم و خیالی بیش نیست. ازاین رو، این جهان مخلوق مستقیم خداوند نیست، بلکه نمایشی است که بر اثر آلوده شدن روح به ماده و توهم، مشاهده می شود.
1-1-3.نجات شناسی
مطابق آموزه های سای بابا که بسیار نزدیک به عرفان هندویی است، آنچه که نجات نهایی محسوب می شود، رهایی از چرخة تناسخ و زاد و مرگ است. رهایی نیز تنها وقتی حاصل می شود که شخص با تمام وجود دریابد و بداند که هویت و تشخص فردی او وهم و خیالی بیش نیست و او همان خداست! این مقام، هم تنها با خودشناسی محقق می شود.
در این هنگام، ابرهای فریب کنار رفته و فرد درمی یابد که واقعاً خداست. مطابق آموزه های سای بابا، هر انسانی دارای روح است. روح نه متولد می شود و نه در چرخة تولد مجدد قرار می گیرد و نه هرگز تغییر می کند. تنها فریب شخصیت فردی است که در ما تغییر می کند و با کنار رفتن آن انسان حقیقت خود را می شناسد (Drucker, 1998, p.8).
سای بابا می گوید: «اگر به خدا بیندیشی خدایی و اگر به خاک بیندیشی خاکی، پس به خدا بیندیش تا خدا شوی، تو خدایی، این را بفهم! سای بابا خود در سخنرانی هایش، همواره این را تکرار می کند که «من خدایم، من خدایم، من با خدا فرقی ندارم. من خدای اعلای لایتناهی هستم، من تنها حقیقتم! (Drucker, 1998, p.8).
وی نجات نهایی را در چهار مرحله می دانست: پرستش، با هوشیاری کامل و احساسی خالص، آزاد از هرگونه اندیشة خارجی. چنین نیایشی را «بْهاواسَمادْهی (Bhāvāsamādhi) می گویند. نتیجة این چنین نیایشی، این است که خداوند در قالبی که مؤمن برای پرستش انتخاب کرده، آشکار می شود. البته نه به معنی صرف تصور و خیال، بلکه خداوند رودررو آشکار می شود. البته نه به معنی اینکه خداوند در مکانی دیگر حاضر باشد و مؤمن او را ببیند، بلکه او را در همان مکان خودش می یابد. به این مقام سلُکیه موکتهی(Salokyamukthi) می گویند.
در این مقام، مؤمن عاشق (بهکتی) در همه جا عظمت خداوند را می بیند. این تجربه، به نام سمیپیه موکتهی(Samipyamukthi) اشاره دارد که در آن، سالک همواره در خداوند حاضر است و وجود دارد و بر عظمت خداوند شهادت می دهد. چنین فردی، همواره آکنده و لبریز از معرفت و هشیاری الهی است که به این مقام سروپیه موکتهی(Sarupyamukthi) می گویند. این ثمرة نهایی بهکتهی ساستره(Bhakthi Sāstra) است. ولی حتی در این مقام هم هنوز احساس تمایز یافت می شود. به همین دلیل، برخی متون هندویی حتی این مقام را بالاترین مقام نمی داند. مقام نهایی که در آن تمام دوگانگی ها میان سالک و خداوند برداشته می شود را سیوجوه موکتهی(Sayujyamukthi) یا ایکَنتهه موکتهی (Ekanthamukthi) می نامند. این مقام، تنها با رحمت ایزدی حاصل می شود، نه با تلاش فردی، از این رو، نمی توان ادعا کرد که شخص با اعمال و کردارش می تواند به این مقام نائل آید (Satya Sai Baba, 1970, p.71).
در نهایت، می توان گفت: مطابق آموزه های سای بابا، نجات نهایی رهایی از فریب تشخص فردی و دوگانه انگاری فرد با خداوند است که با پیمودن سه طریق نجات، که در بْهگود گیتا (Bhagavad Gita) بیان شده، یعنی طریق کردار (کرمه یُگه Karma Yoga)، طریق معرفت (جنانه یُگه Jnana yoga) و طریق عشق (بْهکتی یُگه Bhakti Yoga)، به همراه تمرکز و خودشناسی حاصل می شود. در نهایت نیز نجات نهایی، یعنی اینکه با تمام وجود بفهمم و بپذیرم که همة تمایزها در جهان فریبی بیش نیست. در نهایت، اینکه بدانم که من حقیقی من، که همان روح یا آتمن است، همان خداوند است. پس من همان خداوند هستم.
ریشه یابی آموزه های سای بابا
با ریشه یابی آموزه های این شخصیت شاخص معنوی هند، به این نتیجه می رسیم که بیشتر آموزه های او ریشه در مکاتب باستانی هندی، مانند ادوَیته وِدَه نته و تعالیم شخصیت های مشهور پیش از خودش، مثل شردیدی سای بابا دارد، که وی آنها را در قالبی امروزی تر بیان کرده است. برای تبیین این مطلب، لازم است نخست شباهت های آموزه های سای بابا را با اسلافش بررسی کنیم.
1-1-4.معرفی مکتب ادوَیته وِدَه نته
این مکتب، با دیدگاه عدم ثنویت و یگانه انگاری خداوند، بر مبنای آموزه های یک دسته از مهم ترین متون هندویی به نام «اوپه نیشدها، توسط یکی از مشهورترین شخصیت های فلسفی هندو به نام شنکره(Shankara) به وجود آمد که مطابق آموزه های اوپه نیشدها، منشأ هستی یا همان برهمن و تمامی موجودات متشخص یا همان آتمن یکسان هستند.
مکتب شنکره، این آموزه را این گونه تفسیر کرد که ماورای حقیقت برهمن، هیچ موجود
حقیقی دیگری وجود ندارد. بنابراین، جهان و تمام موجوداتش چیزی جز فریب و تصور (مایا) نیست که بر اثر جهل و نادانی به وجود آمده است. پس در حقیقت، انگیزه ای خاص در ورای پیدایش جهان هستی وجود نداشته است؛ زیرا اصلاً هستی واقعیت ندارد. در نهایت، از دیدگاه شنکره تنها منشأ اصلی آغاز این نمایش عظیم جهان هستی، چیزی نیست جز بازی الهی (لی لا Lilā) (Werner, 2005, p. 17). از دیدگاه شنکره، تکثر ارواح بی معناست. به عبارت دیگر، روح یا همان آتمن، حاصل جمع ارواح شخصی مختلف نیست، بلکه جوهری است کلی و وصف ناپذیر و روحانی که نه فاعل است و نه منفعل و در بند خودخواهی قرار نمی گیرد، بلکه ناظر مطلق و شاهد بی مانند و عین برهمن است. عبارت مشهور سنسکریت «تَت تْوَم اسی (तत् त्वम् असि - Tat tvam asi)، به معنی توهمانی، که در چَندُگْیه اوپه نیشد (Chandogya Upanishad) نوشته شده است، بر همین آموزه تأکید می کند؛ به این معنا که اگر تمام قیود و اوصافی را که به ضمیر تو می پیوندد و آن را غیر از آنچه واقعاً هست جلوه می دهد، برگیریم تو، یعنی آتمن، عین آن، یعنی برهمن، خواهد شد (شایگان، 1375، ج 2، ص 784).
1-1-5.شباهت های عقاید سَتْهیه سای بابا با مکتب ادوَیته وِدَه نته
بنیادی ترین شباهت های عقاید و آموزه های سای بابا، با مکتب ادوَیته وِدَه نته را می توان در دو امر خلاصه کرد:
1. باور به یکی بودن روح (آتمن) و خدا (برهمن).
2. نفی واقعیت هویت و تشخص فردی، و فریب و خیال دانستن جهان هستی.
3. باور به فنای مطلق ذات و از بین رفتن هویت شخصی سالک پس از نائل شدن به مقام نجات (مُکشه).
1-1-6.معرفی اجمالی شریدی سای بابا و شباهت آموزه هایش با سَتْهیه سای بابا
شریدی سای بابا، یکی از جذاب ترین زاهدان و استادان معنوی اوایل قرن بیستم است که تا امروز هم پیرو دارد. دوران ابتدایی زندگی سای بابا و نام حقیقی او کاملاً نامعلوم است. ولی اعتقاد بر این است که او در خانواده ای برهمن در یکی از روستاهای استان حیدرآباد هند متولد شد. به هنگام هشت سالگی برای کسب معرفت، خانواده خود را رها کرد و به همراه استادی مسلمان عزیمت کرد، ولی پس از مرگ استاد مسلمانش، به یک گوروی هندو پیوست. سرانجام در شانزده سالگی به روستای شریدی در ایالت مهاراشتره رسید و در همانجا ساکن شد (A.Jones and D. Ryan, 2007, p. 376). نامی که این شخصیت معنوی به آن مشهور است، از دو واژة فارسی «سای و «بابا ترکیب شده است. «سای به معنی مرد مقدس، لقبی بوده که مسلمانان هند زاهدان و درویشان خود با آن می خواندند. «بابا، که در لغت به معنی پدر است، پیشوند نام مردان مقدس و مرتاضان هندو بوده است. پس معنی سای بابا، پدر مقدس است (Rigopoulos, 1993, p. 3).
سای بابا پس از اقامت در شریدی، علاوه بر عبادت و وعظ و نصیحت مردم کارهای خارق العاده و جادویی نیز انجام می داد. مثلاً سال ها پیش از آنکه شهرتی کسب کند، عادت داشت تا شب هنگام در مسجد و معبد روستا چراغ های سفالی روشن کند. برای روشن کردن چراغ های سفالی، نیاز به روغن بود. وی به این منظور گاهی از خواروبار فروشان شریدی روغن رایگان می گرفت. ولی پس از مدتی، خواربارفروشان شریدی، به بهانة اینکه روغن تازه ندارند، از دادن رایگان آن به سای بابا خودداری کردند. وی نیز به مسجد بازگشت و به جای روغن، از آب چاه برای روشن کردن چراغ های سفالی استفاده کرد و چراغ ها برای مدت ها روشن ماندند.
یا اینکه در فصل برداشت گندم در یک تابستان گرم، سای بابا یکی از کشاورزان روستا را فراخواند و به او خبر داد که مزرعه اش در آتش می سوزد. کشاورز با ترس به مزرعه اش رفت، ولی اثری از آتش ندید. با ناراحتی پیش سای بابا بازگشت و به او اعتراض کرد. ولی سای بابا از او خواست بار دیگر به مزرعه اش بازگردد. در این هنگام، دود از مزرعة آن کشاورز برخاست و آتشی عظیم شعله ور شد و بر اثر وزش باد شدید، آتش به سمت خانه های روستاییان حرکت کرد. همه مضطرب و نگران شده و کمک می خواستند. سای بابا به سمت آتش رفت و مقداری آب بر آن آتش عظیم ریخت و گفت: ای آتش هم اکنون خاموش شو، و ناگهان آتش خاموش شد! (Kamath, 2007, p. 130).
از مهم ترین کارهای جادویی دیگری که به شریدی سای بابا نسبت داده می شود، می توان به ظاهر کردن خاکستر مقدسی ویبهوتی، رفتن به رؤیای مردم و سپس خبر دادن از آن در بیداری آنان، تغییر شکل به صورت انسان ها و حیوانات مختلف، سفرهای ماورایی، کنترل آب و هوا و شفا دادن بیماران اشاره کرد (Chryssides, 1999, p.181). به همین دلیل، پس از آن شریدی سای بابا نه فقط به عنوان مرشدی معنوی، بلکه عملاً همچون خدایی پرستیده می شد.
تعالیم شریدی سای بابا ترکیبی از آموزه های هندو و اسلام بود. او همچون هندوها بر گیاه خواری تأکید می کرد، و گاهی برای یاد الهی از نام های خدایان هندویی استفاده می کرد. در عین حال، بیشتر اوقات از اذکار و نیایش ها و اسماء الهی اسلامی استفاده می کرد. برای نمونه، تکه کلام او «الله مالک بود، و یا گاهی به خواندن نماز و اذکار اسلامی به زبان اردو می پرداخت. البته وی همچون یک مسلمان، مقید به خواندن نمازهای پنج گانه یا انجام تشریفات ظاهری دینی نبود، بلکه بیشتر با تفکر و تمرکز عبادت می کرد. او همواره از مردم می خواست تا به دینی که در آن متولد شده اند، معتقد باشند، و در جشنواره ها و مراسم مذهبی یکدیگر نیز شرکت کنند. امروزه مقبرة وی، در روستای شریدی زیارتگاه و معبدی برای پیروانش محسوب می شود (Jones&Ryan, 2007, p. 376; Rigopoulos, 1993, p. 63).
به نظر می رسد، سای بابا به مکتب اسلامی صوفیه و هندویی ادوَیته ای گرایش داشته، و به وحدت تام سالک با خداوند معتقد بوده است؛ زیرا هنگامی که از او می پرسیدند تو که هستی؟ از کجا آمده ای؟ پاسخ می داد: من بی وصفم، من مطلقم، من نیرگون (Nirguna، بدون صفت و وصف. لقب مقام ذات مطلق خداوند در آیین هندو) هستم. من نامی ندارم، من خانه ای ندارم! او همیشه به پیروانش می گفت: من پروردگارم! من در شریدی و همه جا زندگی می کنم. عمرم صدها هزار سال است. پیشه ام برکت دادن است. همه چیز از آن من است. من همه چیزی را به همه کسی می دهم. همة جهان در من است، من خدا هستم! (Rigopoulos, 1993, p.3&64).
در نهایت، شریدی سای بابا در 15 اکتبر سال 1918 درگذشت و جسدش همچون قدیسان هندو به جای سوزانده شدن دفن شد. مقبرة وی، شری سای سمادهی مندیر(Shri Sāi Samādhi Mandir) نامیده می شود. در سال 1952 مریدان وی، مجسمه ای از او روی قبرش ساختند و آنجا را تبدیل به معبد کردند. پیروانش حتی پس از مرگ نیز کراماتی را به او نسبت می دهند. برای نمونه، مدعی هستند سای بابا در رؤیا با آنان ملاقات می کند و آنان در سیر و سلوک معنوی راهنمایی می کند، یا معتقدند: هر گاه به زیارت مقبره اش می روند، مجسمه شریدی سای بابا به آنان خیره می شود یا اینکه از آن مجسمه خاکستر مقدس ویبهوتی ظاهر می شود (Chryssides, 1999, p. 181).
مهم ترین شباهت شریدی سای بابا و سَتْهیه سای بابا را می توان در اموری مانند انجام اعمال خارق العاده، مانند ظاهرکردن خاکستر مقدس ویبهوتی، ادعای خدایی و تأکید بر همسانی ادیان خلاصه کرد. البته به نظر می رسد، شریدی سای بابا گرایش بیشتری به اسلام داشته تا آنجا که برای سکونت مسجد را انتخاب می کند و از اذکار مقدس اسلامی بسیار استفاده می کرده است. ولی سَتْهیه سای بابا بیشتر به آیین هندو گرایش داشته است.
نقد و بررسی آموزه های سای بابا مطابق کلام اسلامی
با مطالعة زندگی و آموزه های سای بابا، چند نکتة مهم جلب توجه می کند؛ نخست انجام اعمال خارق العاده برای جذب مرید، که بیشتر جنبة نمایشی دارند. مثل حرکت دست و ظاهرکردن خاکستر و سکه و گردن بند طلایی از میان انگشتان، نوشیدن مقداری آب و بالا آوردن شیوه لینگام طلایی کوچکی از گلو، و یا ظاهر کردن خاکستر مقدس از تصویر سای بابا از فاصلة دور.
در آموزه های سای بابا، چند آموزه متناقض بیشتر مورد تأکید است. ریشة مشترک ادیان و برابری آنها و در عین حال، برتر دانستن آموزه های هندو، تأکید بر همه خدایی و نفی تشخص برای خداوند و در عین حال، پذیرش متجسد شدن خداوند در جسم انسانی و ادعای خدا بودن توسط خود سای بابا. در اینجا هریک از این امور بر مبنای آموزه های کلام و اعتقادات اسلامی مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت.
1-1-7.نقد و بررسی اعمال خارق العاده و جادویی سای بابا
همان طور که بیان شد، یکی از مهم ترین جذابیت های سای بابا انجام اعمال خارق العاده و جادویی بود. او این اعمال را برای اثبات اینکه تجسد خدای شیوه و الهة شکتی است، انجام می داد. به همین دلیل، در اعمال خارق العاده اش از نشانه هایی مربوط به خدای شیوه و شکتی استفاده می کرد. برای نمونه، دستش را در هوا می چرخاند و از میان انگشتانش خاکستر مقدس ویبهوتی، که در مراسم پرستش شیوه استفاده می شود، خارج می کرد و به عنوان تبرک به زائرین می داد. یا پس از خوردن مقداری آب از گلویش شیوه لینگام، نمادی از آلت تناسلی شیوه، نماد قدرت خلاقة این خدای هندو، را بالا می آورد.
وقتی به تاریخ پیدایش ادیان ابراهیمی مراجعه می کنیم و شرح حال پیامبران و انبیاء الهی را مطالعه می کنیم، به اعمالی خارق العاده از آنان برمی خوریم که آنان برای اثبات ادعای رسالتشان انجام می دادند. اعمالی مثل زنده کردن مردگان، خبر دادن از غیب و پیش بینی دقیق آینده، شفای بیماران لاعلاج، خلق حیوانات مختلف از اجسام بی جان، آشنایی به زبان حیوانات، راه رفتن روی آب و... .
سؤالی که مطرح می شود این است که اگر ما آن اعمال خارق العاده را معجزة الهی می خوانیم و آنها را یکی از دلایل صدق پیامبران می دانیم، چرا اعمال خارق العاده ای را که سای بابا انجام می داده، نباید دلیلی بر حقانیت او قلمداد کرد؟! چرا نباید با دیدن این اعمال فوق بشری از او، به اینکه سای بابا تجسد خداوند در زمین است ایمان بیاوریم؟!
برای پاسخ دقیق به این سؤالات، نخست باید سؤالات تشریح و دسته بندی شده، سپس با طرح مباحث مقدماتی از کلام اسلامی به آنان دقیقاً پاسخ داده شود. بدین منظور، می توان این سؤالات را به چندین سؤال ریزتر تقسیم کرد:
1. از دیدگاه کلام اسلامی معجزه ای که گواه بر صدق فاعل آن است، چه ویژگی هایی دارد؟
2. فرق اساسی شعبده، جادو و معجزة الهی چیست؟
3. آیا اصولاً می توان با توجه صرف به توانایی انجام اعمال خارق العاده توسط یک فرد، بی توجه به صحت و سقم آموزه های او، از آن فرد پیروی کرد؟
4. آیا انجام اعمال خارق العاده، می تواند دلیل بر الوهیت کسی باشد؟
در اینجا، به هریک از سؤالات فوق از دیدگام کلام اسلامی (امامیه) پاسخ داده می شود.
1-1-8.ویژگی های معجزة حقیقی و تفاوت آن با جادو و شعبده
آنچه که در ادیان ابراهیمی به عنوان معجزه شناخته می شود، دارای ویژگی هایی است که آن را از اعمال جادویی و شعبده متمایز می سازد. ازجملة مهم ترین ویژگی ها، می توان به ناتوان بودن دیگران از انجام اعمالی مانند آن اشاره کرد. این ویژگی را می توان از معنی لغوی معجزه در زبان عربی نیز دریافت. «معجزه یا اعجاز در لغت عرب از مادة عجز مشتق شده که به معنای ضعف و ناتوانی است. معجزه و اعجاز به معنی کاری است که بجز فاعل آن هیچ کسی نتواند آن را انجام دهد. در مجمع البحرین، اعجاز این گونه معنا شده است: «أن یأتی الانسان بشیء یعجز خصمه ویقصر دونه. (طریحی، 1408ق، ج 3، ص 124). برای نمونه، معجزاتی مانند زنده کردن مرده، خلق موجودات زنده از اشیا بی جان، و در نهایت، معجزة پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قرآن کریم، همه از این ویژگی برخوردار هستند.
ولی اعمال جادویی فاقد چنین ویژگی است. مثلاً، ممکن است یک کار خارق العاده مثل معلق شدن در هوا، ظاهر کردن اشیا، یا کارهایی از این قبیل را عدة زیادی از جادوگران و مرتاضان بتوانند همانند هم انجام دهند. اعمال خارق العاده ای که سَتْهیه سای بابا انجام می داد نیز از همین قبیل است و حتی برخی از مرتاضان هندو اعمالی شگفت انگیزتر و خارق العاده تر از کارهای سای بابا انجام می دهند.
از سوی دیگر، امروزه شواهد بسیاری به دست آمده که اعمال به ظاهر خارق العادة او، نه تنها معجزه نبوده، بلکه حتی جادو و خرق عادت هم نبوده، بلکه شعبده بازی و به اصطلاح چشم بندی بوده که به راحتی هر شخصی با پی بردن به رمز و راز آن، می تواند شبیه آن را انجام دهد. این امر، ویژگی دوم معجزة الهی، یعنی تحدی و عدم امکان معارضه را نیز در مورد کارهای سای بابا نفی می کند. به ویژه، فیلم هایی مستندی که در آن نشان داده می شود که چگونه سای بابا خاکستر مقدسی را که ادعا می کرد با چرخاندن دستش در هوا ظاهر کرده است، از قبل به صورت قرص های خاکستر فشرده شده بین انگشتانش مخفی کرده و سپس، با چرخاندن دستانش و پودر کردن آن، چنین تظاهر می کرد که گویا آن خاکستر مقدس را در هوا ظاهر کرده است. یا چگونه شیوه لینگام طلایی را که با خوردن جرعه ای آب از دهانش خارج می کند، در حقیقت پیش از آن، در دستمالی که در دست داشت پنهان کرده و هنگامی که به ظاهر با آن دستمال آب را از دهانش پاک می کند، به سرعت در دهان گذاشته و پس از چند ثانیه به حالتی که گویا از حلقش بالا آمده، به بیرون پرتاب می کند، یا آن را در همان دستمال به حاضران نشان می دهد.
همچنین بسیاری از پژوهشگران برای اثبات بی اساس بودن شعبده بازی های سای بابا، پس از فراگیری ترفندهای او، خود به انجام کارهایی مانند او، از قبیل ظاهر کردن خاکستر با چرخاندن دست در هوا و خارج کردن شیوه لینگام از دهان پرداخته اند تا حقیقت را برای کسانی که به خاطر این شعبده بازی ها به سلک مریدان سای بابا درآمده اند، روشن نمایند (http://www.srai.org/).
از دیگر ویژگی های معجزة الهی این است که فاعل آن به صراحت ادعای نبوت و رسالت از جانب خدای متعال را داشته باشد و این اعمال خارق العاده را برای اثبات ادعای خود انجام دهد. ولی همان طور اشاره شد، سای بابا ادعای پیامبری ندارد، بلکه خود را تجسد دو خدا و الهة هندو می داند که بحث در مورد ابطال اصل امکان تجسد خداوند در جای خود مطرح خواهد شد. پس او ادعای پیامبری ندارد، ادعای خدا بودنش هم مطابق کلام اسلامی، به دلایل عقلی و نقلی باطل است؛ پس اعمال جادویی سَتْهیه سای بابا را از این جهت نیز نمی توان معجزة الهی قلمداد کرد.
از دیگر ویژگی هایی که کارهای جادویی سای بابا را از معجزه الهی متمایز می کند، این است که فاعل معجزه، عمل خارق العاده اش را به خداوند نسبت می دهد (جرجانی، 1325، ج 8، ص 223؛ حلی، 1373، ص 377)، ولی همان طور که بیان شد، سای بابا با این ادعا که خودش خدای متجسد است، تمام این اعمال را به خودش نسبت می دهد، نه به خدای یگانه (Cush, Denise and…, 2010, p. 718).
1-1-9.معجزه تأییدکننده نه توجیه کننده
از دیگر نکات قابل توجه اینکه انجام اعمال خارق العاده یا حتی معجزة الهی، تنها می تواند مؤید ادعا و سخنان فاعل آن باشد، نه توجیه گر آن؛ به این معنا که انسان نخست باید ادعاها و آموزه های فردی که این گونه اعمال را انجام می دهد را از نظر اعتقادی و عقلانی بررسی کند، و در صورت مطابقت آن با فطرت و عقل سلیم، به عنوان مؤید سخنانش به معجزه اش هم توجه نماید. به عبارت دیگر، معجزه از نظر اهمیت معرفتی در رتبة دوم قرار دارد؛ صرف دیدن اعمال جادویی و خارق العاده از شخصی، نمی توان بدون اندیشه و بررسی ادعاها و آموزه های فاعل آن را پذیرفت. در مورد سای بابا نیز بر فرض پذیرش کارهای خارق العاده او با توجه به آموزه های غلط و مغایر با فطرت و عقل سلیم وی، این گونه اعمال هرگز نمی تواند حقانیت او را اثبات او و توجیه کنندة تعالیم گمراه کنندة او باشد.
1-1-10.نسبت معجزه و الوهیت
انجام اعمال خارق العاده و جادویی، تنها می تواند بیانگر این امر باشد که فاعل آنها دارای قدرت هایی ماورایی است که لزومی ندارد از جانب خداوند باشد؛ و ممکن است فرد با ریاضت و غلبه بر نفس خود، چنین قدرت هایی را کسب کند. به طورکلی، این گونه اعمال را به دو دسته الهی و شیطانی تقسیم می کنند. اعمال خارق العادة الهی، که یکی از مهم ترین مصادیق آن معجزة انبیای الهی است، در منابع اسلامی دارای سه ویژگی خاصی است: نخست اینکه، نبی معجزه را با اراده الهی انجام می دهد، نه با توانایی خویش. دوم اینکه دانشمندان و بزرگان نیز نتوانند کاری همانند آن را انجام دهند. و در نهایت، این عمل با ادعای نبوت نیز همراه باشد (جوادی آملی، 1372، ج6، ص109).
از سوی دیگر، مقام الوهیت از دیدگاه کلام اسلامی مافوق تصور و درک بشر و غیرقابل تصور و تجسم است. بنابراین، از دیدگاه کلام اسلامی با توجه به غیرقابل تجسم بودن خداوند و همچنین صفاتی که به خداوند متعال نسبت داده می شود، امکان اینکه شخصی بتواند خود را تجسم خداوند معرفی کند وجود ندارد، چه برسد به اینکه بخواهیم اعمال جادویی اش را مؤید خدا بودنش بدانیم.
1-1-11.نقد و بررسی خداشناسی سای بابا
در خداشناسی سای بابا، دو عقیده بیشتر از همه مورد تأکید است: نخست، وحدت وجود پانته ایستی، به معنی همه خدایی، و دیگری، پذیرش امکان متجسد شدن خداوند در قالب انسان (اوتاره) و ادعای خدایی بر اساس همین عقیده. بر مبنای کلام اسلامی، هر دو اعتقاد غلط و باطل است. با این حال، در میان عرفای مسلمان اعتقاداتی شبیه به آنچه ذکر شد مشاهده می شود که نیاز به بررسی بیشتر دارد. برای مثال، اعتقاد به نوعی از وحدت وجود و باور به اینکه جز ذات الهی هیچ وجود حقیقی موجود نیست، یا اعتقاد به اینکه عارف در آخرین مرحله از سیر و سلوک عرفانی اش به مقام وحدت تام با خداوند نائل می آید.
1-1-12.مفهوم وحدت وجود در عرفان اسلامی
هنگامی که از «وحدت وجود در عرفان سخن به میان می آید، ممکن است یکی از این چهار نوع مدنظرشان باشد:
1. وحدت وجود به معنی وحدت شخصیه؛ به این معنا که تنها وجود منحصر به خداوند است و هیچ مصداق دیگری برای وجود در جهان جز خداوند نیست همه موجودات دیگر از جماد و نبات و حیوان و انسان، همه وهم و خیالی بیش نیستند. این نوع وحدت وجود، از نظر اعتقادات اسلامی باطل است؛ چراکه این اعتقاد علاوه بر اینکه مخالف صریح حکم عقل و حس است، به انکار واجب الوجود و متعال بودن خداوند می انجامد.
2. وحدت وجود به معنی وحدت سنخیه؛ یعنی مراتب وجود از واجب الوجود تا ضعیف ترین ممکن مانند جسم و هیولی در سنخ اصل حقیقت وجود متحد هستند. تنها تفاوتشان در بزرگی و کوچکی درجه و شئون وجود آنهاست. این معنای وحدت وجود، که بیشتر توسط حکمای الهی مطرح می شود، قابل قبول است و با اعتقادات اسلامی سازگار است.
3. وحدت وجود به معنی وحدت شخصیه، ولی نه به معنی وهم و خیال بودن سایر وجودها، بلکه در عین پذیرفتن اینکه وجود واحد شخصی است، کثرت و تعدد وجود هم محفوظ باشد. به عبارت دیگر، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت. این معنا از وحدت وجود نیز مغایرتی با باورهای دینی ندارد.
4. وحدت وجود از دیدگاه عارف واصل؛ به این معنا که یک عارف واصل در عین پذیرش اصل وجود کثرت در وجود، ولی در تمام آنها تنها ظهور قدرت و صفات کمالیة خداوند را می بینند؛ یعنی تمام موجودات را آینه هایی می بینند که به وسع خود جمال رب العالمین را به نمایش گذاشته اند. این معنی از وحدت وجود، معنی است که در عرفان اسلامی با این عنوان مطرح است (حسن زاده آملی، 1362، ص 37).
در این میان، وحدت وجودی که سای بابا تعلیم می دهد، بیشتر به نوع اول نزدیک است؛ چراکه وی تحت تأثیر متون مقدس هندو معتقد است. خداوند موجودی ماورای انسان نیست، بلکه خداوند خود جوینده است! (Satya Sai Baba, 1970, p.45). چنان که در اوپَه نیشَدها در این باره آمده است: «آن کس که روح فردی را بشناسد، درمی یابد که او همان روح کل است (شارما، آر.بی، 1382، ص99). مطابق آموزه های سای بابا، هنگامی که سالک همواره در دل عشق خداوند را داشته باشد، در نهایت به مقامی می رسد که دیگر تمایزی میان بْهکته (Bhakta) (سالک) و بْهگوان(Bhagavān) (خدا) باقی نمی ماند و سالک خود خدا می گردد (Kheirabadi, 2005, p.64).
بنابراین، نمی توان وحدت وجود از دیدگاه او را مطابق با وحدت وجود پذیرفته شده در عرفان راستین اسلامی قلمداد کرد؛ چراکه تمایز ذات میان خالق و مخلوق چنان در اسلام دارای اهمیت است که امیرمؤمنان علی علیه السلام، در یکی از خطبه هایشان در باب تبیین توحید الهی، چنین می فرمایند: «تَوْحِیدُهُ تَمْیِیزُهُ مِنْ خَلْقِهِ وَ حُکْمُ التَّمْیِیزِ بَیْنُونَةُ صِفَةٍ لَا بَیْنُونَةُ عُزْلَة (طبرسی، 1361، ج 1، ص 201).
1-1-13.نفی تجسد خداوند در اسلام
یکی از آموزه های بنیادین سای بابا، تأکید بر اصل اوتاره یا امکان تجسد خداوند در قالب موجودات مادی است. وی در این آموزه تا آنجا پیش رفت که خود را نیز تجسد خداوند معرفی کرد. با توجه به نفی صریح آموزة جسمانی بودن خداوند در اسلام، می توان یکی از مهم ترین نقدهای وارد بر خداشناسی سای بابا از دیدگاه کلام اسلامی را ترویج این اعتقاد باطل دانست. در بسیاری از آیات قرآن و روایات، تجسم و رؤیت ذات متعال الهی در قالبی مادی بارها به شدت نفی شده است «لاتُدْرِکُهُ الاَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الابْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیر (انعام: 104).
در روایات متعدد نیز جسمانی بودن خداوند نفی شده است. برای نمونه، در روایتی از امام صادق علیه السلام، جسمانی شدن خداوند مترادف با محدود، متناهی و ناقص شدن خداوند بیان شده است که ذات باری تعالی از آن منزه است: «... أن الجسم محدود متناه والصورة محدودة متناهیة فإذا احتمل الحد احتمل الزیادة والنقصان وإذا احتمل الزیادة والنقصان کان مخلوقا... (صالح مازندرانی، 1421ق، ج3، ص232). همة اجسام به دلیل داشتن ابعاد سه گانه محدود و متناهی هستند. هر چیزى که محدود باشد، احتمال زیاده و نقصان در آن هست. هرآنچه این احتمال در آن باشد مخلوق است نه خالق. لذا هیچ انسانی، هرچند در مراتب معنوی تعالی پیدا کرده باشد، نمی تواند ادعای خدا شدن کند. ازاین رو، از دیدگاه اسلام، داعیة کسانی همچون سای بابا، که چنین ادعای بی اساسی دارند، باطل و مردود است.
1-1-14.نقد و بررسی جهان شناسی سای بابا
سای بابا، به تبعیت از مکتب ادوَیته یا عدم ثنویت، به طورکلی تمایز میان خالق و مخلوق را نفی کرده و جهان هستی و تمام مظاهر آن را وهم و خیال می داند. حتی با توجه به دیدگاه وحدت وجودی اش میان انسان و خداوند تمایزی قائل نیست. وی تأکید می کند که روح انسان در حقیقت همان خداوند است. درحالی که مطابق آموزه های کلام اسلامی، خداوند با صفت متعال، به معنی برتر و بالاتر وصف می شود؛ وصفی که مطابق آن اصولاً وجود خداوند دارای چنان مرتبه ای است که همواره برتر از دیگر موجودات است؛ چراکه خداوند واجب الوجود است. سایر موجودات همگی ممکن الوجود هستند و در هستی وابسته به اویند، پس وحدت تام خالق و مخلوق ممکن نیست.
1-1-15.نقد و بررسی نجات شناسی سای بابا
اساس نجات شناسی سای بابا بر مبنای نجات شناسی هندویی، یعنی اصل عمل و عکس العمل (کرمه Karma)، تناسخ (سمساره Samsāra) و فنای روح در خدا (مُکشه Mokṣa) بنا شده است. البته او سعی کرده سه راه نجات باستانی هندویی، یعنی طریق عمل، معرفت و عشق را درآمیزد و راه میانه ای را به وجود آورد، ولی در نهایت بیشتر به مکتب شنکره گرایش پیدا کرده است. مطابق آموزه های نجات شناسی شنکره، رستگاری نهایی انسان در کنار رفتن پرده های وهم و خیال دنیای مادی (مایا) و یقین به این امر است که او خودش همان خداوند است. در این مقام، روح (آتمن) در خداوند به عنوان روح اعظم (پرماتما) به صورت مطلق فانی می شود و همة هویت و تشخص فردی خود را از دست می دهد (wolperd, 2006, V.4, p.47).
همان گونه که اشاره شد، این دیدگاه وحدت وجودی به خدا و جهان از دیدگاه دین مبین اسلام باطل و مغایر با توحید، متعال بودن و واجب الوجود بودن خداوند می باشد. از سوی دیگر، نیز آموزه های اسلامی فنای مطلق روح در خداوند را نمی پذیرد، بلکه مقام فنای فی الله در اسلام با آن متفاوت است.
1-1-16.مفهوم فنا فی الله در عرفان اسلامی و مقایسة آن با مُکشه
بنابر تعالیم اسلامی، سرانجام نهایی انسان مطابق اعمال و کردارش از دو حالت خارج نیست: قرب و لقای الهی که با متنعم شدن در مراتب مختلف جنّت حاصل می گردد، و یا بُعد و دوری از خدا، که با معذب شدن در دوزخ محقق می گردد. با وجود این، در عرفان اسلامی آموزة دیگری با عنوان فنا فی الله مطرح می شود که ممکن است معادل مُکشه در برخی مکاتب عرفانی هندی، همانند مکتب شنکره، که قائل به فنای مطلق روح در خداوند، یا به تعبیری وحدت مطلق انسان با خداوند است، قلمداد گردد. درحالی که، با بررسی دقیق این دو مفهوم، به تفاوت هایی بنیادین بین این دو برمی خوریم:
از دیدگاه راست کیشی اسلامی، هرگز و در هیچ مرتبه ای انسان و خداوند به وحدت مطلق نخواهند رسید؛ همواره تمایز آنان حفظ خواهد شد؛ چراکه خداوند واجب الوجود و انسان ممکن الوجود است. از سوی دیگر، اگر فرض اتحاد را در اینجا مطرح کنیم، پس از اتحاد این دو وجود، از سه حالت خارج نیست: یا واجب در ممکن فانی شود، یا ممکن در واجب فانی شود و یا هر دو فانی شوند و چیز سومی تحقق یابد که هیچ یک درست نیست (طوسی، 1388، ص 386).
نکتة دیگری که بی توجهی به آن موجب این خلط شده است، تفاوت های بنیادین هستی شناسی اسلامی و هندویی است؛ در هستی شناسی آیین هندو، مُکشه در حقیقت به معنی رهایی از گردونة زاد و مرگ های مکرر و رنج آور در اجسام مختلف (سمساره) است. درحالی که در اسلام، فنای در خداوند تجربة رهایی از گردونة تناسخ نیست، از سوی دیگر، اسلام بر خلاف دیدگاه غالب مکاتب هندویی، واقعیت روح فردی را می پذیرد (شیمل، 1375، ص 250).
ازاین رو، هرگز فنا و اتحاد به یک معنا نیستند؛ چراکه پیش فرض مفهوم اتحاد، وجود دو هستی مستقل است که لازمة آن وجود دو واجب الوجود است که عین شرک است. درحالی که فنا در عرفان اسلامی، نیست شدن فرد عارف در حضور خداوند است (همان، ص253).
1-1-17.مفهوم نجات حقیقی در اسلام
مطابق آیات و روایات متعدد، نجات و رستگاری که از آن بیشتر به «فوز و «فلاح تعبیر می شود، دارای دو مرتبه و مقام اصلی است: نخست، رستگاری و فوز برای مردم عادی و دوم، برای انسان های برگزیده و عارفان واصل. بنابراین، با توجه به جامعیت دین مبین اسلام، هر انسان مؤمنی به اندازة وسع وجودی خود می تواند به مرتبه ای از آن سعادت و نجات نائل گردد. اما مرتبة نجات مؤمنان عادی همان دوری از عذاب جهنم و رسیدن به نعمات بهشتی است. چنان که در آیات متعددی از آن به «فوز و «فلاح تعبیر شده است: «مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ (انعام: 16)؛ هر آن کس که از او در آن روز (عذاب جهنم) برداشته شود، مورد رحمت الهی قرار گرفته و آن سعادت آشکار است.
قرآن کریم می فرماید: « ... فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ... (آل عمران: 185)؛ ...هر آن کس که خود را از آتش جهنم در امان بدارد و وارد بهشت شود، همانا رستگار است... .
ولی آنچه در آموزه های اسلامی نجات و رستگاری حقیقی قلمداد می شود، نجات و سعادتی است که نصیب عارفان واصل می گردد، و آن نائل شدن به کمال رضایت الهی است. چنان که در آیات قرآن کریم بر همین مسئله تأکید شده است: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (توبه: 72)؛ خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ هایى وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است، در آن جاودانه خواهند بود و [نیز] سراهایى پاکیزه در بهشت هاى جاودان [به آنان وعده داده است] و خشنودى خداوند بزرگتر است، این است همان کامیابى بزرگ. در این آیه، ضمن اینکه مرتبة نازل سعات و نجات، که همان بهره مندی لذت های بهشتی است، بیان شده، بر این امر تأکید شده است که رضوان و خشنودی الهی از آن لذایذ بهشتی بالاتر و برتر است.
در نهایت، حاصل و نتیجة خشنودی الهی برای چنین بنده ای، کسب آرامش و سکون جاودان و ابدی است. چنانکه قرآن کریم می فرماید: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ... (انعام: 127)؛ براى آنان نزد پروردگارشان خانة سلامت و امن است... .
سؤالی که در اینجا مطرح می شود، اینکه مطابق آموزه های اسلامی، راه به دست آوردن چنین نجات سرشار از آرامشی چیست؟ در پاسخ می توان گفت: از دیدگاه آموزه های اسلامی، سالک حقیقی برای پرواز به سوی قلّة نجات و رستگاری نیاز به دو بال رحمت و عنایت الهی و همچنین عمل صالح و نیکو دارد. چنان که در آیات متعدد قرآن، بر این اصل مهم تأکید شده است: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (بقره: 82)؛ آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، آنان در بهشت جاودانند.
همچنین در روایتی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، دربارة عوامل نجات به صراحت می فرمایند: «... معاشرالناس لیس بین ا... و بین أحد شیء یعطیه به خیراً، أو یصرف عنه به شراً إلا العمل، أیها الناس لایدعی مدع و لایتمنی متمن، والذی بعثنی بالحق نبیاً لاینجی إلا عمل مع رحمة، ولو عصیت لهویت...؛ ...ای مردم، بین خدا و هیچ کسی نسبتی نیست که موجب جلب منفعت یا دفع ضرر شود. ای مردم، کسی ادعای بیهوده نکند و آرزوی بیهود نداشته باشد. قسم به خدایی که مرا به راستی به پیامبری برگزید، چیزی جز عمل توأم با رحمت الهی موجب نجات نمی گردد. حتی من اگر گناه می کردم سقوط کرده بودم... (مجلسی، 1403، ج 22، ص 467).
نتیجه گیری
با توجه به ریشه یابی عقاید و آموزه های سای بابا، به ویژه خداشناسی، جهان شناسی و نجات شناسی او، و همچنین بررسی اعمال جادویی او، و مقایسه و تطبیق آنها با آموزه های اسلامی، این نتیجه به دست می آمد که هیچ کدام از آموزه های وی با تعالیم اسلامی مطابقت ندارد؛ اعمال عجیب و به ظاهر جادویی او را نه تنها نمی توان با معجزة الهی مقایسه کرد، بلکه حتی در سطح اعمال خارق العادة مرتاضان نیز نیست. اینها جملگی شعبده بازی ساده ای است که بسیاری راز آن را کشف کرده اند. خداشناسی او نیز جمع دو دیدگاه باطل است: نخست وحدت وجود مطلق و همه خدایی و نفی وجود خدای واحد متعال، یا باور به خدای محدود و متجسد در پیکر او! خدایی که حتی نتوانست زمان دقیق عزیمت خود از این دنیا را درست پیش بینی کند و یازده سال زودتر درگذشت! جهان شناسی او نیز به نفی واقعیت خلقت، و مراتبی از سوفسطایی گری می انجامد و نجات شناسی وی نیز بر مبنای اصول باطلی همچون تناسخ، وحدت وجود پانته ایسمی و فنای مطلق ذات بنا شده است.
- جرجاني، عليبن محمد، 1325، شرح المواقف، مصر، مطبعة السعادة.
- جوادي آملي، عبدالله، 1372، تفسير موضوعي، تهران، مرکز نشر فرهنگي رجاء.
- حسنزاده آملي، حسن، 1362، رسالة وحدت از ديدگاه عارف و حکيم، تهران، فجر.
- حلي، حسنبن يوسف، 1373، کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، قم، اسماعيليان.
- شارما، آر.بي، 1382، گزيدة كتاب مقدّس اوپانيشاد، ترجمة ليل فولادوند، تهران، تعاليم حق.
- شايگان، داريوش، 1375، اديان و مکتبهاي فلسفي هند، تهران، اميرکبير.
- شيمل، آن ماري، 1375، ابعاد عرفان اسلامي، ترجمة عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- صالح مازندراني، مولي محمد، 1421ق، شرح اصول الکافي، بيروت، داراحياء التراث العربي.
- طبرسی، احمد بن علی، 1361، الاحتجاج، سید محمد باقر موسوي خراسانی، مشهد، نشر المرتضي.
- طريحي، فخرالدين، 1408ق، مجمع البحرين، بيجا، مکتب النشر الثقافة الاسلامية.
- طوسي، خواجه نصيرالدين محمد، 1388، کشف المراد، تهران، هرمس.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار الانوار، بيروت، الوفاء.
- A. Jones, Constance & D. Ryan, James, 2007, Encyclopedia of Hinduism, New York, Facts on File.
- A-Clarke, Peter b, 2006, Encyclopedia of New Religious Movements, London, Routledge.
- Auer Falk, Nancy, 2006, Living Hinduisms an Explorers Guide, Canada, Thomson.
- B-Clarke, Peter, 2006, New Religions in Global Perspective, London, Routledge.
- Chryssides, George D, 1999, Exploring New Religions, New York, Continuum.
- Cush, Denise &…, 2010, Encyclopedia of Hinduism, New York, Routledge.
- Drucker, Al, 1998, SAI BABA GITA the Way to Self-Realization and Liberation in this Age, Wisconsin Dells, Atma Press.
- Gokak, V.K, 1975, Bhagavan Sri Sathya Sai Baba (an Interpretation), New Delhi, Abhinav.
- Kamath, M.K & Kher, V.B, 2007, Sai Baba Of Shiridi, A Unique Saint, Mumbai, Jaico Publishing House.
- Kheirabadi, Masoud, 2005, Spiritual Leaders and Thinkers (Sri Satya Sai Baba), Philadelphia, Chelsea House.
- Kunzi, Annrose, 2001, Sathya Sai Baba The World-Avatar, Switzerland, Rosenkreis-Verlag, ReiNewtstr.
- Mittal, Sushil & Thursby, Gene, 2006, Religions of South Asia an Introduction, New York, Routledge.
- Rigopoulos, Antonio, 1993, The Life and Teaching of Sai baba Of Shiridi, New York, State University of New York Press.
- Sandweiss, Samuel. H, 1975, Sai Baba The Holy Man, California, Birth Day.
- Satya Sai Baba, 1970, Prema Vahini, Bombay, Sri Sathya Sai Education Foundation.
- Smith, David, 2003, Hinduism and Modernity, UK, Blackwell.
- Werner, Karel, 2005, A Popular Dictionary of Hinduism, Richmond Surrey, Curzon.
- wolperd, Stanley, 2006, Encyclopedia of India, USA, Thomson Gale.
- http://www.sathyasai.org
- http://www.saisathyasai.com