جهانبینی «رگ وده»، جهان بینی متناقض!
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
متون مقدس هندویی، به دو دستة شروتی(Sruti) و سمرتی1 تقسیم می شود. شروتی به معنای شنیده شده، به آن دسته از متون اطلاق می شود که سنت هندویی، آنها را انعکاس حقایق ازلی در قلب رازبینان باستان، رشی ها، می داند. این حقایق، نه به صورت وحی در ادیان توحیدی (که پیامبران آن را از طریق فرشته از خداوند دریافت می کردند)، بلکه از طریق ریاضت و کفّ نفس، مورد شهود و معرفت قرار می گرفت. این حقایق، در ازل به زبان سنسکریت بود؛ و سپس براهمین ها آن را سینه به سینه نقل کردند تا به نسل های بعد رسید و بالاخره به صورت مکتوب در آمد. متون شروتی، شامل متون وده ای و منضمات آن می شود که عبارت اند از: وده ها (رگ وده،(Rg Veda) سامه وده،(SaIma Veda) یجور وده،(Yajur Veda) و اتهروه وده(Atharva Veda))، براهمنه ها، آرنیکه ها و اوپه نیشدها.(موحدیان و رستمیان، 1386، ص 25) سمرتی به معنای خاطره، به دانشی اطلاق می شود که سینه به سینه و دست به دست انتقال یافته و میراث مربیان، و معلمان و پیشوایان باستانی است. مهم ترین سمرتی ها عبارتند از حماسه ها، قانون منو، و پورانه ها. (موحدیان و رستمیان 1386، ص 27)
واژة وده (Veda = بیدَ) در زبان سنسکریت، از ریشة «وید» (Vid = دانستن) مشتق شده و به معنای «دانش» است؛ اما به طور اخص به معنای " «دانش الهی» یا « علم منزَل» می باشد. (جلالی، 1372، ص 47)2 «رگ وده» به معنای دانش ستایش است و قدمت آن دست کم به 1200 تا 1500 سال پیش از میلاد مسیح علیه السلام بر می گردد و مشهورترین، مهم ترین و فراگیرترین بخش وده ها به شمار می رود.(شایگان، 1383، ص 30) رگ وده، مادر وده های دیگر است و قسمت های بسیاری از آن در بقیة وده ها موجود است. از این رو، رگ وده، قدیمی ترین اثر قوم آریایی هند است که تاریخ پیدایش آن به قبل از تاریخ تمدن یونان و پیش از تدوین کتب دینی موجود قوم یهود میرسد. رگ وده دارای 1028 سرود یا سوکتا (sukta) است که بیشتر آنها در ستایش خدایان است، کوچکترین سرود فقط یک بیت و بزرگترین آن 58 بیت دارد. این سرودها را رشی ها3 سروده و روحانیان هوته (Hota ) آنها را با آهنگ می خوانند. کتاب رگ وده، به ده ماندالا (Mandala ) تقسیم می شود. (جلالی، 1372، ص 52)
این مقاله تلاش می کند، ضمن ارائة تصویری روشن از جهان بینی وده ای، اثبات کند که وجود تناقضات و اختلاف های زیاد در رگ وده نشان می دهد که این متن، محصول و نتیجة کار انسان هاست و قطعا همانند قرآن کریم، از جانب خداوند نازل نشده است. خداوند سبحان با استدلال به هماهنگی قرآن مجید و نبود اختلاف در بین آیات آن، برهان بر کلام الله بودن قرآن کریم را به صورت قیاس استثنایی، چنین تقریر می کند: «أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافًا کثیرًا»(نساء: 82)، « لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللّهِ» «مقدم، و "لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافًا کثیرًا» تالی قیاس است. تالی، باطل است؛ چون هیچ گونه اختلافی در قرآن نیست؛ پس مقدم آن هم باطل است؛ یعنی قرآن من عند غیر الله نیست؛ بلکه من عندالله است و از اراده و علم ازلی ذات اقدس الهی نشئت یافته است. این آیه می فرماید اگر قرآن، کلام خدا نبود اختلاف می داشت و بعضی از آیاتش با بعضی دیگر ناهماهنگ می بود. (جوادی آملی، 1389، ج19، ص 620) آیت الله جوادی آملی دربارة علت وجود اختلاف و تناقض در آثار انسان های عادی می نویسد:
بشر عادی، از جهل و سهو و نسیان در امان نیست و سخن او در بستر زمان پخته تر می شود و گاهی مطلبی را نو ادراک می کند که عمیق تر از معرفت پیشین اوست؛ یا مطلب پیشین را باطل می کند و شناختی جدید می آورد. این گونه امور در تالیفات بشری هست؛ ولی در کلام خدا چنین تکاملی نیست. ... جهل، سهو، نسیان، تحول، تکامل و... در هیچ آیه ای دیده نمی شود و صدر و ذیل آیات، مبین است؛ چون از نزد خدایی است که اول و آخر، و ظاهر و باطن است: هُوَ اْلأَوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکلِّ شَیءٍ عَلیمٌ؛ (حدید: 3) و در او جهل و نسیان راه ندارد: وَ ما کانَ رَبُّک نَسِیا؛(مریم: 64) لا یعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی اْلأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِک وَ لا أَکبَرُ. (سبأ: 3) از این رو، همان معارف بلند و ژرفی که در آیات اوایل بعثت و در سوره های مکی مشهودند، در آیاتی که در اواخر بعثت نبی اکرم(ص) در سوره های مدنی نازل شده اند، دیده می شوند و این هماهنگی، حجتی مستقل بر اعجاز قرآن کریم است. (جوادی آملی، 1389، ص 627-628)
علامه طباطبائی نیز معتقد است انسان در جهانی زیست می کند که محکوم به قوانین طبیعت
است؛ طبیعت این عالم بر حرکت، دگرگونی و تکامل است؛ هر روز بر دانش، تجربه و کمال انسان افزوده می شود، او امروز عاقل تر از دیروز، و اعمال، تدابیر و نظریاتش پخته تر، متین تر و محکم تر از گذشته است؛ حتی کارهایی مانند نوشتن، و گفتن شعر و سخنرانی که امتداد زمانی دارند، آخرشان بهتر از اولشان خواهد بود.(طباطبائی، 1372، ج 5، ص 16) بر همین اساس، دربارة رگ وده دو مطلب قابل اثبات است: الف). رگ وده متنی مقدس که از جانب خدای متعال نازل شده باشد نیست؛ ب)، سرایندگان رگ وده (رشی ها)، به لحاظ علمی و معنوی در یک سطح، و در زمانی واحد نبودند.
خدا شناسی رگ وده
در عصر حاضر، هندو ها ممکن است به « بسیار خدایی»، « یکتا پرستی» یا « وحدت وجود» باور داشته باشند. (براتی، 1391، ص 158) بسیاری از آنان به وجود خداوندی یکتا (برهمن) باور دارند که ممکن است به گونه های مختلف پرستش شود. برای نمونه، خداوند می تواند به صورت کودک، دوست، سلطان، مادر یا عاشقی ظاهر گردد. خداوند می تواند به هیئت مذکر یا مؤنث، یا به شکلی غیر بشری تجلی یابد و پرستش شود. هندوان گاه خداوند را در قالب تثلیث (تریمورتی) درک می کنند. تریمورتی هندو شامل برهما (آفریننده)، ویشنو (نگهدارنده) و شیوا (ویرانگر) است. با این حال، نه تنها برهما به ندرت ستایش می شود، بلکه امروزه غالباً تریمورتی یا تثلیث جای خود را به گروهی پنج گانه از خدایان داده است: ویشنو، شیوا، دِوی،(Devi) سوریا،(Surya) و گانِشا(Ganesha). (همان، ص 159-160)
در عصر وده ای، به ویژه در متن کهن رگ وده نیز سه نوع تطور دربارة اعتقاد به خدا دیده می شود: (جلالی، 1372، ص 52-55)
یک. بسیار خدایی یا طبیعت پرستی: مرحلة اولیة افکار وده ای طبیعت پرستی و تصور خدایان مختلف بود. سرود های زیر نمایندة این مرحله اند: سرودهای 1، 48، 50، 154 و 185 ماندالای اول؛ سرود 84 ماندالای پنجم؛ و سرودهای 68، 89، 125 و 168 ماندالای دهم. در این مرحلة خدایان زیادی که دارای کارکرد ویژه بودند، ستایش می شدند. برخی از این خدایان بدین شرح هستند:
ایندرا (Indra): ایندرا از قدرتمندترین و محبوب ترین خدایان رگ وده است که نامش در بیش از 250 سرود آمده است. ایندرا به همراه سوریا و آگنی، قدرت بیکران خود را از طریق قربانی هایی که به پیشگاهشان تقدیم می شده کسب می کردند. (ذکر گو، 1377، ص153) او زمین را به «آریه» و باران را به مردی که برایش نذر می آورد بخشیده است. ایندرا تاکید دارد که خدایان به خواهش او در حرکتند و اوست که آب های خروشان را هدایت می کند. او همچنین به یاری و یا ویرانی اموری که می خواهد، می پردازد. (ماندالای چهارم، سرود 26) آب های خروشان را ایندرا رهبری می کند و خدایان به خواهش او در حرکت اند. (ماندالای چهارم، سرود 26)
اوشس (Usas): از این خدا با عنوان دختر آسمان یاد می شود که جلال خود را با روشنایی نمایان می سازد. تصور بر این است که این خدا می تواند دشمنان هندوان را نابود کند، همچنین او تاریکی را نابود و راه ها را روشن می نماید تا موجودات زنده از آنها بگذرند. هندوان از این خدا برکت و روشنی تقاضا می کنند و معتقدند که او برانگیزانندة سعادت عظمی است. ثروت و شهرت شگرف و اخلاف نرینه، از دیگر تقاضاهایی است که از این خدا طلب می شود. او نیک خواه موجودات است و افکار مردم را می بیند. او صاحب ثروت فراوان است و بر گنج ها و اموال گوناگون حکومت می کند. اوشس به مردی که مراسم مقدس انجام می دهد، ثروت می بخشد. هندوان از این خدا ، ثروت طلب می کنند که شامل گاوان، اسبان، روزی فراوان و پسران است.(ماندالای هفتم، سرود 75)
آدیتیاها (Adityas): آدیتیاها نام عام گروهی از خدایان است که همگی فرزندان آدیتی اند. آدیتی را مادر خدایان دانسته اند. آدیتیاها تجلی و تجسم قوانین کیهانی در جوامع انسانی اند، آنها روابط انسان ها را با یکدیگر و همچنین روابط بشر را با قوای طبیعی و عناصر خمسه، که مسیر اتصال به خدایان است، برقرار می کنند. (ذکر گو، 1377، ص 31) رگ وده تعداد آدیتیاها را شش عدد ذکر می کند. (ماندالای دوم، سرود 27، یند1) یکی از آدیتیاهای اصلی، میترا ست که از هم پیمانان وارونا بوده و نام او به جز یک جا، همواره با نام وارونا آمده است:
ای میترا- وارونا، ای فرمانروایان آسمانی که بر عرش مقدس حکم می رانید و روشنایی نور را نظاره می کنید و با ابرهای رنگارنگ خویش، در دل رعد و برق ظاهر می شوید، و با معجزات خدایی خود آسمان را به بارش در می آورید! (ماندالای پنجم، سرود 63، بندهای 2-5) ای جفت جاویدانی! از حکومت جهان که بر هزاران ستون استوار است، نگهبانی کنید. (ماندالای پنجم، سرود 63)
هندوان با تقدیم نذر به آدیتیاها، آدیتی، میترا و وارونا امیدوارند که بتوانند آنها را شادمان کنند. آنها با تجلیل از همة آدیتیاها از آنها برکت تمنا می کنند. (ماندالای هفتم، سرود 51)
اشوین ها (Asvins ): در خطاب به اشوین ها آمده است: «ای اشوین های درخشان! با اسب های نجیب خود بیایید، و سرود خدمتگزار خویش را بپذیرید». این سرود دربارة لذت بردن اشوین ها از نذور مردمان سخن گفته است. سراینده از اشوین ها می خواهد که از ضیافت دشمنشان بگذرند و تنها نیایش آنها را بشنوند. تصور سرایندة سرود این است که اشوین ها زیبایند و به تقدیم کنندگان نذرها جمال ابدی می بخشند و خدمتگزاران با وفای خود را نجات می دهند. سراینده با سرود نیکوی خود در سپیده دم، اشوین ها را پرستش می کند تا آنها نیز گاو او را با شیر خویش غذا دهند و روزی بخشند. در پایان دعا می کند که ای خدایان! ما را همیشه با برکت خود حفظ فرمایید. (ماندالای هفتم، سرود 68)
آگنی (Agni): سرایندة رگ وده می گوید: آگنی می تواند او را از میان غم و مشکلات نجات دهد؛ همانند قایقی که از میان رودخانه می گذرد. (ماندالای اول، سرود 99) در سرودی دیگر، دربارة غذا دادن به آگنی با بر افروختن آتش سخن می گوید که نتیجة آن، جلال، و پیروزی و دانایی است. آگنی خداوند نیرو و ثروت های عظیم است:« آن خدای قائم به نفس و برنا، به آن فناپذیری که او را ستایش می کند، گنج ها می بخشد. (ماندالای چهارم ، سرود 12)
در فرازی دیگر، آگنی، خدای جوان است که می تواند گناهان را پاک کند: «ای خداوند جوان! هر گناهی که ما در صورت ابنای بشر از راه بلاهت در اینجا مرتکب شده ایم، در حضور ادیتی ما را از گناه پاک ساز. ای آگنی! از تقصیر ما درگذر.» (ماندالای چهارم، سرود 12، بند 4)
در جای دیگر، بر حضور همه جایی و حاکمیت آگنی تاکید شده است: «آگنی در آسمان و زمین، همه جا حاضر است. همة گیاهانی که در زمین می رویند، تحت فرمان اوست.» (ماندالای اول، سرود 98)
بخشش گناهان و خلاصی از رنج، سلامتی، توانایی به اخلاف و فرزندان، و عمر طولانی، از مطالبات هندوان در این سرود است. (ماندالای چهارم ، سرود 12)
رودرا (Rudra): وی از خدایان جوّی رگ وده است. او خدای طوفان های مخوف، پروردگار زمان و رب النوع مرگ است. او پدر رودراها و ماروت هاست. او خداوندی خونخوار و خشمگین است و حرکاتش چون طوفانی ناگهانی و بنیان کن، زمین را به نابودی می کشد. اوست که دستور حملات تب و بیماری را صادر می کند و در عین حال، شفا دهنده نیز هست. (ذکر گو، 1377، ص 191) در رگ وده، خطاب به رودرا آمده است:
این سرود ها را برای رودرا بیاورید که کمانش محکم و قوی می باشد و خدایی قائم به ذات و دارای تیرهای تند پرتاب است. آن دانای پیروزمند که هیچ کس بر او غلبه نکرده و دارای سلاح های بُرّان است، باشد که دعوت ما را بشنود. او به وسیلة خداوندی خویش به موجودات زمین می اندیشد و با سلطة والای شاهنشاهی خود، در فکر موجودات آسمانی است. ای رودرا ! با میل به خانه های ما بیا که با سرود به تو خوشامد می گوییم و همة بیماران خانواده های ما را شفا عطا فرما.
... تو ای خداوند بسیار مهربان! هزاران دارو داری؛ هیچ گونه بدی به پسران و اخلاف ما مرسان.
ما را مکش و ما را ترک مفرما، ای رودرا! و چون به خشم آیی، کمندت بر ما نیفتد. علفزار پیراسته، و شهرت در میان زندگان به ما عطا کن. ای خداوند ! ما را پیوسته با برکت حفظ فرما. (ماندالای هفتم، سرود 46)
هرن گربهه (Hiranya- garbaha): از نگاه رگ وده، «هرن گربهه» بخشندة روح و دهندة نیروست؛ فرمانش را (حتی خدایان دیگر) بجا می آورند. او خداوند مرگ، و سایه اش ابدیت است. (ماندالای دهم، سرود 121) هرن گربهه بر مجموع دو پایان و چهارپایان حکم می راند،(ماندالای دهم، سرود 121) به واسطة عظمت این خداست که کوه ها موجود ند، او مالک دریاها و رودخانه هاست، فضا از اوست؛ آسمان ها به او محکم، و زمین به خاطر او پا برجاست. این خدا، آگنی و قربانی را به وجود آورد. او آب ها را در اطراف نگاه داشت و در میان خدایان، بالاترین خدای یکتا بود. هرن گربهه پدر زمین است و جهان بر او متکی است. آسمان را او به وجود آورد. آب های بی پهنا، ژرف و دل انگیز را آفرید. سود و زیان ما در دستان قدرتمند اوست. (ماندالای دهم، سرود 121)
رگ وده جز در یک جا،4 تعداد خدایان را 33 خدا می داند: 8 واسو، 11 رودرا، 12 ادیتیا و 2 خدای نا مشخص دیگر. در سرود 28 ماندالای هشتم آمده است: «باشد که 33 خدا در روی علف مقدس بنشینند.»
در سرود 30 از همین ماندالا، خطاب به خدایان آمده است: «نابود کنندة دشمنان، خدایانی که مانو شما را می پرستد، شما سی و سه تن هستید و به همین گونه در سرود خوانده شده اید.»
در سرود 139 از ماندالای اول، ضمن حصر خدایان به 33 عدد، اشاره می کند که 11 خدا در آسمان، 11 خدا در زمین و 11 خدا در آب ها مقام دارند و هر یک از آنها با کمال اشتیاق، قربانی ها را از مردم می پذیرند.
در یک تقسیم بندی، خدایان متکثر به دو دستة انفرادی و گروهی تقسیم شده اند. خدایان انفرادی به سه گروه آسمانی، فضایی و زمینی، و خدایان گروهی نیز به سه دستة آدیتیاها،(Aditya) ماروت ها،(Marut) و واسوها(Vasu) تقسیم گردید اند. واسوها خدایان بخشایندة نعمت، سلامتی و فراوانی اند تعداد آنها هشت تاست: آتش، خاک، باد، هوا، آسمان، ماه، خورشید و ستارگان. تعداد ماروت ها مشخص نیست اما به صورت جمعی و متشکل و به صورت برادر، هم سن و سال و متحد الفکر جلوه می کنند. ماروت ها با رعد و برق پیوستگی دارند و مانند خورشید فروزان اند. تعداد آدیتیاها 6، 8 و 12 عدد مورد اختلاف است. این خدایان در آسمان اند و بر عناصر طبیعت تسلط دارند. آنها از صفاتی چون زرّین، درخشان، پاک و گردانندة نظام هستی برخوردارند.
بر اساس کیهان شناسی وده ای که عالم به سه اقلیم آسمان، زمین و فضای میانه تقسیم شده است، خدایان وده ای نیز به خدایان آسمانی، زمینی و جوی دسته بندی شده اند. (ذکر گو، 1377، ص 25) خدایان آسمانی عبارت اند از: خدایان گروهی (آدیتیاها)، دیائوس، سوریا، اشوین ها، و اوشاس. آدیتیاهای اصلی عبارت اند از: میترا، آریامن، بهاگا، وارونا، داکشا و آمشا؛ و آدیتیاهای فرعی عبارت اند از: تواشتری، پوشان، وی واسوات، ساویتری، شاکرا و ویشنو. (ذکر گو، 1377، ص 26) خدایانی که میان آسمان و زمین هستند، عبارت اند از: ایندرا، رودرا، وایو- واتا و اَپام نپات. (همان) در سرود 158 ماندالای دهم، سوریا (خورشید) خدای آسمان، وات خدای جو، و آگنی خدای زمین توصیف شده اند.
دو. توحید یا یکتا پرستی: در آخرین سرود های رگ وده، از یک خدا صحبت شده است؛ خدایی که خالق و پروردگار عالم است. این خدای یگانه که به نام های ویشوَه- کرمه (Vis’vakarma)، پوروشَه (Purusa) و پره جاپتی (Prajapati) خوانده شده، آفرینندة جهان است و همه چیز را می بیند و در هر جا حضور دارد. (شایگان، 1383، ج 1، ص 78) سرودهای 89 و 164 ماندالای اول، بندهای 5 و 8 سرود 54 ماندالای سوم، سرود 41 ماندالای هشتم و سرود های 72، 82، 90، 121 و 190 ماندالای دهم، معرف تمایل سرایندگان آنها به یکتاپرستی است. در این مرحلة همه خدایان مظهر یک خدای متشخص اند:
او را اندرا و میترا و وارونا و آگنی و حتی گروتمان- پرندۀ تیزبال آسمانی- می خوانند. یک واقعیت مفرد را دانایان به چند نام می خوانند: وقتی که از آگنی و یم و ماتریشون سخن می گویند. (ماندالای اول، سرود 164، بند 46)
در آغاز «هرن گربهه» بود؛ چون به وجود آمد، یگانه خداوند آفرینش بود. او زمین و آسمان را نگاه می داشت. پس ستایش و نذر خود را به سوی چه خدایی تقدیم نماییم؟
... آن که به عظمت او این کوه های پوشیده از برف موجود است؛ آن که مردم او را مالک دریاها و رودخانه ها می دانند؛ آن که این قسمت های فضا از اوست، و آن که بازوان به او تعلق دارد.
پس ستایش و نذر خود را به سوی چه خدایی تقدیم نماییم؟ آن که به او آسمان محکم و زمین پا برجاست، و آن که به او آسمان ها و کرۀ آفتاب ثابت اند، و آن که اندازۀ آب در افلاک است. پس ستایش و نذر خود را به سوی چه خدایی تقدیم نماییم؟ آن که آسمان و زمین به حمایت او به وجود آمدند و به روشنی درخشان است. با فکر خود او را می نگرد و خورشید طالع در او می درخشد. پس ستایش و نذر خود را به سوی چه خدایی تقدیم نماییم؟ ... او که پدر زمین است و بی اشتباه جهان بر او متکی است و آسمان را به وجود آورده، و آب های بی پهنا و ژرف و دل انگیز را آفریده است؛ باشد که او ما را گزندی نرساند. پس ستایش و نذر خود را به سوی چه خدایی تقدیم نماییم؟
هیچ کس جز تو، ای «پرچاپتی»! وجود را به همة این موجودات نداده است. (ماندالای دهم، سرود 121)
سه. وحدت وجود فلسفی: در این تحول فکری، مکتب وحدت وجود فلسفی مطرح شد که اساس آن بر وجود اعلای غیر شخصی و شناخته نشدنی قرار گرفته است.
بر هر ثابت و بر هر جنبنده، و نیز بر هر آنچه راه می رود و بر هر آنچه می پرد و بر تمام این آفرینش رنگارنگ، تنها یک (ذات) فرمانروایی می کند. (ماندالای سوم، سرود 54)
در رگ وده آمده است که باید بین حقیقت مطلق «برهمن» و خدای واجد شخصیت «ایشوره» (Isvara) فرق گذاشت. غالب افکار فلسفی و مذهبی ای که بعدها به وجود آمد، از همین فکر سرچشمه گرفته است. در مرحلة وحدت وجود فلسفی، همة خدایان جزئی از آتمن (Atman) قرار می گیرند.
بر هر ثابت و بر هر جنبده، و نیز بر هر آنچه راه می رود و بر آنچه می پرد، و بر تمام این آفرینش رنگارنگ، تنها یک (ذات) فرمانروایی می کند. (ماندالای سوم، سرود 54)
در عصر وده ای، روش هنداون برای ستایش خدایان، روش قربانی کردن و تقدیم نذورات برای خدایان طبیعت، مانند خدای خورشید (سوریا)،(Surya) خدای باران (ایندرا)،(Indra) خدای آتش (آگنی) یا خدایی به نام سوما،(Soma) همراه با خواندن اوراد و دعاهای ودایی بود. (براتی، 1391، ص 165) فلسفة این عبادت ها هم از طلب ثروت، فرزند، امنیت، و.... فراتر نمی رفت:
باشد که حاجات ما که به منظور آنها برای تو قربانی می کنیم، روا گردد.
باشد که صاحب ثروت شویم. (ماندالای دهم، سرود 121)
در سرودی خطاب به ایندرا می گوید: صدای مرا بشنو و بدان بی اعتنا نباش؛ باشد که ما در خور عطای گنج های تو باشیم. ما در اندیشة تجلیل تو هستیم؛ باشد که ما همیشه در خور بخشش گنج های تو باشیم. ای ایندرای الهی! تو ثروت دل خواه ما را می بخشی؛ ثروتی که سر چشمة نیروی عظیم و فرزندان بی شمار است. تو به ما مسکن می بخشی؛ تو به ما دوستان عطا می کنی. آن بخشش فراوان که از تو، ای ایندرا! منبعث می گردد، بی گمان به آن که تو را ستایش می کند، آنچه را که آرزو دارد خواهد بخشید. آن را به ما که ستایندگان توایم، عطا فرما، تو، که مورد پرستش مایی! دعای ما را نادیده مگیر تا ما تو را در این قربانی تجلیل نماییم. (ماندالای دوم، سرود 11) خدایان نیز به این امور توجه نشان داده، آنها را مورد لطف و عنایت خود قرار می دهند:
من مردمی را که دوست دارم، فوق العاده نیرومند می سازم؛ او را به مقام دانشمندی و ریشی و براهمنی می رسانم. (ماندالای دهم، سرود 125) این منم (ایندرا) که برای پرستندگانم گله های بزرگ گاو و اسب گرد می آورم (درست می کنم) و چون از عصارۀ سوما و نوای سرودها سر مست شدم، با پیکانم برای آنان طعمه به دست می آورم و اموال بسیار زیاد برای ایشان جمع می کنم. (ماندالای دهم، سرود 48، بند 4) باشد که نگاهدارندگان جهان، نگاهدار ما نیز باشند؛ باشد که امروز برای نگاهداری ما «سوما» را بنوشند. همة «آدیتیا»ها، همة «ماروت» ها، همة خدایان، همة « ریبهو» ها. و «ایندرا» ، و «آگنی»، و «اشوین» ها را تجلیل کرده ایم؛ همة شما به ما برکت بخشید. (ماندالای هفتم، سرود 51) باشد که آگنی ما را از میان مشکلات بگذارند و مانند قایقی که از میان رودخانه می گذرد، ما را از میان غم عبور دهد. (ماندالای اول، سرود 99) در سحرگان به درگه بهاگا (Bhaga، از خدایان گروهی آدیتیاها) دست دعا بلند می کنیم. اوست قادر، فاتح، فرزند آدیتی، بخشاینده، که فقیر و غنی و حتی شاهان از او طلب سهم خویش می کنند. ما را هدایت کن ای بهاگا!... ثنای ما را بشنو ای بهاگا! و به ما ثروت ارزانی کن. بر تعداد گاوها و اسب های ما بیا فزا؛ باشد که در جوانی و مردی، ثروتمند و غنی باشیم. (ماندالای هفتم، سرود 41، بندهای 2-3)
از مطالب پیش گفته به دست می آید که رگ وده، هم در باب تصور از خدا و هم دربارة وحدت یا تکثر خدا، دیدگاهی منسجم و هماهنگ ندارد و این به دلیل ویژگی انسانی سرایندگان آن است. همچنین با توجه به نوع حاجات هندوان و نیازهایی که به درگاه خدایان مطرح می کردند، می توان تا حدودی به عمق نگاه آنها و شناختی که از خدا و انسان داشتند، پی برد. این نوع نگاه، با نگاهی که در قرآن به خدا و انسان، و فلسفة عبادت مطرح شده است، فرسنگ ها فاصله دارد. در مقام مقایسه میان تعالیم رگ وده و قرآن کریم، به بروشنی پی می بریم که خدا در قرآن کریم مفهومی مشخص دارد. خداوند ذات مقدس و یگانه ای است که آسمان ها و زمین را آفریده و همة امور به دست توانای اوست: اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقًا لَکمْ(ابراهیم: 32)؛ ذلِکمُ اللّهُ رَبُّکمْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ خالِقُ کلِّ شَیءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلی کلِّ شَیءٍ وَکیلٌ،(انعام: 102) رزق و روزی انسان و همة موجودات، تنها به دست خداست: قُلْ إِنَّ رَبّی یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ یقْدِرُ لَهُ وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیرُ الرّازِقین،َ(سبأ: 39) خداست که بیماری ها را شفا می بخشد: وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفینِ(شعراء: 80) و به انسانها فرزند، چارپایان، باغات و سایر نعمات اعطا میکند: وَ اتَّقُوا الَّذی أَمَدَّکمْ بِما تَعْلَمُونَ، أَمَدَّکمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنینَ، وَ جَنّاتٍ وَ عُیونٍ.(شعراء: 132- 134) بنابراین، در نگاه توحیدی قرآن کریم، خداوند آفریننده، رازق، همه دان، همه توان و به طور خلاصه، دارای همة صفات کمالی، و مبرّا از همة اوصاف نقص است و همه آفریده ها در برابر او ناچیز و نیازمند به شمار می آیند: یا أَیهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمیدُ. (فاطر: 15) مسلمانان تصور کاملاً مشخصی از خدای خود دارند؛ از این رو در هر لحظه و هر مکانی با او سخن می گویند و به درگاهش دعا کرده، نیازهای خود را از او می خواهند. آنها میدانند که باید تنها او را بپرستند و از او اطاعت کنند و تنها از او کمک طلب نمایند: إِیاک نَعْبُدُ وَ إِیاک نَسْتَعینُ؛ (حمد: 5) زیرا جز خدا، همه چیز مخلوق و ذاتا ناتوان و عین ربط به حضرت حق اند. این در حالی است که مفهوم خدا در رگ وده امری نامشخص است. هندوان نیازهای متعدد خود را با خدایان متعدد در میان می گذارند؛ خدایانی که توان و نیروی خود را از نذورات و قربانی های مردمان به دست می آوردند. و با اهدای نذر و قربانی به درگاهشان شاد می شدند. هندوان خداوند را دقیقاً همانند انسان تصور می کردند؛ خدایانی که همانند انسان ها شاد می شوند؛ نیازمند و احساسات و عواطف دارند:
ای خدایانی که کارهای شگفت می کنید! از این نذور که ما برای تهنیت شما می آوریم، لذت برید. شیره های شادی بخش (سوما) در پیش شما مهیاست. بشتابید و از نذر من بهره بر گیرید. (ماندالای هفتم، سرود 68) باشد که اندرا، حافظ بی مانع، از این غذاها (گوشت های) گوناگون (قربانی) که تمام خواص مردانگی در آنها نهفته است، لذت برد. (ماندالای اول، سرود 5، بند 9) شما که مالک نیرویید، هنگام مراسم (ما) سیراب شوید. (ماندالای هفتم، سرود 37، بند 3)
2. جهان شناسی (چگونگی پیدایش جهان) در رگ وده
اسطورة چگونگی پیدایش جهان، از مباحث بسیار مهمی است که به عقیدة برخی، کلید شناخت دین ودایی به شمار می رود. اهمیت بنیادی این اسطوره از آنجاست که هر لحظة مهم زندگی را تکراری از آن فرایند آغازین قلمداد کرده اند.(کویپر، 1389، ص 110) دربارةچگونگی پیدایش جهان، دو روایت وجود دارد:
الف) در آغاز، فقط آب وجود داشت که در خود، حامل نطفة زندگی بود. کلوخ کوچکی از زیر آب به بالا آمد و بر سطح آن شناور شد. آن کلوخ روی سطح گسترش یافت و به کوهی مبدل گشت و این آغاز پیدایش زمین بود؛ اما زمین همچنان روی آب ها شناور ماند.(کویپر، 1389، ص 109-110)
ب) برترین خدا، پدر جهان، گل را توده می کند؛ ولی بود یا نبود این خدا، فقط اهمیتی جانبی دارد؛ زیرا جهان نخستین به خودی خود مقدس بوده است و برای اینکه فرایند این پیدایش اتفاق بیافتد، نیازی به آفریدگار نبود. به یک معنا، اعتقاد داشتند که اشیا خود وجود دارند.
به هر حال، جهان در این مرحلة نخست - که به صورت کوه نشان داده شده است - هنوز واحدی نا متعین بود؛ یعنی هنوز هیچ کدام از تضادهایی که جزئی از جهان محسوس ما هستند، وجود نداشتند؛ نه آسمان بود، نه زمین؛ نه روز و نه شب؛ نه روشنایی و نه به معنای واقعی کلمه، تاریکی؛ و نه تقابل فراگیر میان مرد و زن و مذکر و مؤنث. به همین دلیل است که این اسطوره، در همین مرحلة پیدایش، گهگاه به موجودات ابتدایی دو جنسی اشاره دارد که به دیگر موجودات، هستی می بخشند. اسطورة در آمیختن نقش های پدر و مادر، به واقع منسجم و در شیوة خود، منطقی است. گروه ویژه ای از خدایان، اسوره ها(Asuras) را با این مرحلة نخست مربوط می دانستند.(کویپر، 1389ش 45، ص 110) کسانی که سرودهای وده ای را سروده اند، خوب می دانستند که مرحلة نخست پیدایی جهان، به هیچ وجه یک اسطورة آفرینش نیست؛ زیرا چیزهایی از پیش وجود داشتند که وجود آنها را مسلم می شمردند. در سرود خلقت چنین آمده است:
آن هنگام، نه نیستی بود و نه هستی؛
نه هوایی (جوی) بود و نه آسمانی که از آن برتر است.
چه پنهان بود، در کجا، در ظل حمایت کی؟ آیا آب ژرف بی پایانی وجود داشت؟
آن هنگام، نه مرگ بود و نه زندگی جاویدی و نه نشانه ای از شب و روز.
به نیروی ذات خود، فرد یگانه، بی حرکت (باد) تنفس می کرد؛
جز او هیچ چیز وجود نداشت.
در آغاز، تاریکی در تاریکی نهفته بود.
هیچ علامت مشخصی نبود؛ همه جا آب بود.
آن فرد به نیروی حرارت به وجود آمد.
در ابتدا، خواهش (خواستن) در آن فرد پیدا شد.
آن اولین بذر بود که فکر، محصول آن است.
دانشمندان که در دل خویش به نیروی دانش جست و جو می کنند، قید وجود را از عدم دریافته اند.
شعاع آنها روشنایی را در تاریکی گسترش داد.
ولی آیا فرد یگانه در بالای آن بود، یا در زیر آن؟ قدرت خلاقه وجود داشت و نیروی ایجاد؛
در زیر، قدرت بود و در بالا امر.
کیست که به یقین بداند و کیست که آن را در اینجا بیان کند؟
در کجا تولد یافت و در کجا این آفرینش به وجود آمد؟
خدایان بعد از خلقت جهان پیدا شدند؟
پس که می داند آفرینش از کجا پیدا شدند؟
پس که میداند که آفرینش از کجا سرچشمه گرفته است؟
هیچ کس نمی داند که آفرینش از کجا برخاسته است و آیا او آن را به وجود آورده، یا نه؟
آن که بر عرش اعلی ناظر بر آن است، تنها او می داند، و شاید او هم نداند. (ماندالای دهم، سرود 129)
مرحلة وحدت نامتعین، با تولد ایندرا (Indra) به پایان رسید. کارکرد اسطوره ای ایندرا، محدود است به اینکه باعث شده از جهان نامتعین مرحلة نخست، جهانی دوگانه همراه با اشکال و صور متعین به وجود آید. ایندرا فرایندی را در جهان نخستینِ مادة بی شکل آغاز می کند که به واسطة آن، جهان بالقوه به جهان واقعی تبدیل می شود و در آن، روشنی به وجود می آید و با تاریکی تضادی را تشکیل می دهد. در آن، زندگی در کنار مرگ وجود دارد و خیر با شر موازنه ای می سازد. ایندرا هیچ چیز را نمی آفریند؛ بلکه مانند نوعی نیروی مغناطیسی عمل می کند که همة نیروها و همة موجودات جهان را به یکی از دو قطب هستی متمایل می کند: «هنگامی که دیوه ها و اسوره ها به جنگ بزرگ دست زدند، همة این موجودات به دو گروه بخش شدند. برخی به سوی دیوه ها رفتند و دیگران به سوی اسوره ها.»(کویپر، 1389، ص 123)
رگ وده تنها با مرحلة دوم پیدایش جهان که صنع ایندرا ست، سرو کار دارد و بدان می پردازد. از اشاره های پراکندة رگ وده در سرودها، تصویر زیر به دست می آید:
ظاهرً صنع ایندرا شامل دو بخش مختلف می شود که به ترتیب با «تپه نخستین» و «درخت زندگی» ارتباط دارند. تپة نخستین که هنوز روی آب شناور است به پایین میخ کوب شده است و باید آن را گشود؛ اما نیرویی مقاوم و قوی در کوه وجود دارد و جنگ قهرمانانة ایندرا، بر ضد همین نیرو ست، که آن را ورتره(Vrtra) می خوانند. در این اسطوره، نیروی مقاوم را در اژدها تشخص می بخشند؛ از این رو، ایندرا باید اژدها را بکشد. نباید فراموش کرد این اژدها که ـ آن نیز ورتره نامیده می شود ـ تنها نمایانگر جنبه ای خاص از کوه نخستین است؛ یعنی مقاومتی، که ایندرا باید بر آن غلبه کند تا بتواند تپه را بشکافد. در این جنگ، ایندرا پیروز می شود او اژدها را میکشد و از تپۀ به زور باز شده، زندگی با دو جنبه اش، یعنی آب و آتش، بیرون می جهد. در اسطورة آفرینش، آب را با چهار رودخانه نشان می دهند که از ستیغ کوه در چهار جهت مختلف جریان می یابند و آتش را با خورشید نشان می دهند که از کوه یا آب ها سر بر می آورد. در این زمان، کوه دیگر شناور نیست. کوه که اکنون پشتیبانی پیدا کرده است، در همة جهات آغاز به گسترش می کند تا به وسعت زمین می رسد. با این همه، کوه، نخستین مرکز کیهانی و میخی که زمین را در جایش نگه می دارد، باقی می ماند؛( کویپر، 1389، ص 112-113) اما بخش دوم کار ایندرا، با درخت زندگی ارتباط دارد. ایندرا در اینجا به مثابه ستون نگه دارندة آسمان عمل می کند که تا این زمان روی زمین افتاده بود. ایندرا با چنین کاری، دوگانۀ آسمان و زمین را می آفریند.(کویپر، همان)
ماندالای دهم، سرود 72 دربارة کیفیت پیدایش جهان، سه پدیده را توصیف می کند: پیدایی جهان؛ پیدایی خدایان؛ و پیدایی خورشید: «برهمنسپتی» مانند آهنگر ماهری، از غیر موجود موجود را به وجود می آورد. به عبارت دیگر، او از نیستی هستی پیدا کرد. سپس زمین و جهات (خط افق) یا فضا و «ادیتی» با «دکشه» به وجود آمدند و از بطن ادیتی خدایان پیدا شدند؛ آن گاه خدایان، خورشید را جلو آوردند. ادیتی هشت پسر داشت (گروه خدایانی که «آدیتیا» ها خوانده می شوند)؛ اما «مارتنده» پسر هشتم را مطرود کرد؛ بدین سان که او را زایید و می راند (یعنی طلوع کرد و غروب کرد). (جلالی، 1372، ص 40) اما در ماندالای دهم، سرود 129 آمده است که ابتدا، نه نیستی بود و نه هستی. یک مادة بسیار کهن به وسیلة حرارت پیدا شد. این رابطه ای است میان ناموجود و موجود؛ میان نیستی و هستی. از حرارت، قانون و نظم(Rta) به وجود آمد و پس از آن، شب و اقیانوس و سال، و آن گاه دهاتا، یعنی آفریدگارِ بزرگ خورشید و ماه، و پس از آن، آسمان و زمین و هوا را خلق کرد. (جلالی، 1372، ص 40)
دربارة آفرینش جهان هستی، یک دیدگاه دیگر در ماندالای دهم آمده است که مطابق آن، پُروشَه خدایان را از خودش تولید کرد تا آنها او را قربانی کنند و جهان را از اجزای مختلف بدنش پدید آورند.
پُروشَه(Purusha) در حقیقت، تمام این (جهان مرئی) است و آنچه بود و آنچه خواهد بود. او خداوند ابدیت است، و به سبب حرارت (قربانی) بدان سو نمو می کند... همة موجودات، یک چهارم اوست، و سه چهارم دیگر او جاودانی است در آسمان. سه چهارم پروشه به بالا صعود کرد و یک چهارم دیگر که در این جهان باقی ماند، مکرر در مکرر گسترش یافت و به اشکال گوناگون درآمد و به تمام آفرینش جان دار و بی جان منتهی شد... او به محض تولد، آشکار شد؛ بعد زمین را آفرید، سپس صور مادی را. وقتی خدایان (اعمال) قربانی را با پروشه بر پا داشتند، بهار، روغن آن، تابستان هیزمش، و پاییز، خود نذر بود. آنها (خدایان) پروشه را که پیش از آفرینش تولد یافته بود، به صورت قربانی در روی علفزار مقدس ذبح کردند و با او خدایانی که « سادهیه» بودند و آنها که «ریشی» بودند، قربانی کردند. از آن قربانی که در آن نذر جهانی تقدیم شد، مخلوط دوغ و کره به دست آمد؛ و از آن، مخلوقات هوایی و حیوانات اهلی و وحشی را بیافرید... اسبان از آن به وجود آمدند و آنها که دارای دو رشته دندان اند، و گله های گاو، از آن هستی یافت؛ و همچنین بز و گوسفند.
وقتی پروشه را ذبح کردند، آن را به چند قطعه تقسیم نمودند: دهان او چیست؟ بازوانش کدام؟ ران ها، و پاهایش را چه نامیدند؟
دهان او «براهمن» بود و دو دستش «راجنیه» و ران هایش «ویشیه» و «شودر» از پاهایش به وجود آمد. از فکر (مغز) او ماه پیدا شد و از چشمش خورشید؛ از دهان او ایندرا و اگنی به وجود آمدند و از نفس او، باد وزیدن گرفت. از ناف او فلک، و از سر او عرش، و از پای او زمین، و از گوش او جوانب و اطراف (عالم) پیدا شد و بدین سان، جهان (هستی) تکوین یافت. این قربانی را هفت دیوار بود و سه بار، هفت کنده برای هیزم آن تهیه شده بود. وقتی که خدایان مراسم قربانی را انجام می دادند، (دست و پای) پروشه را بسته بودند. با این قربانی، خدایان او را که در همان حال قربانی شده بود، پرستش کردند. آنها مراسم و تکالیف اولیه بود. آن بزرگان در عرش شریک او شدند؛ جایی که خدایان باستانی، یعنی سادهیه ها، منزل دارند. (ماندالای دهم، سرود 90) چیزی که بوده است و هنوز باید باشد... همة مخلوقات یک چهارم اویند؛ سه چهارم، بهشت جاودان است... زمانی که خدایان با پروشه قربانی اجرا کردند، بهار، کرة مذاب بود؛ تابستان، سوخت بود؛ و پاییز، پیشکش. خدایان این موجودات آسمانی، و رازبینان، با او قربانی بر پا ساختند. (ماندالای دهم، سرود 90)
خلاصه آنکه افکار و اندیشة شاعران رگ وده دربارة کیفیت پیدایش جهان، دارای تناقض است. گاهی نخست خدایان پیدا شدند، و سپس جهان به وجود آمد و گاهی برعکس، اول جهان هستی به وجود آمد، سپس خدایان. هر شاعری به مقتضای اطلاع و اندیشة خود، تخیلات خویش را به گونه ای بیان کرده است. (جلالی، 1372، ص 41 از مقدمه؛ حسینی، 1382، ص 46-66) این در حالی است که قرآن کریم دربارة چگونگی آفرینش جهان دیدگاهی کاملاً روشن دارد. جهان هستی آفریدۀ الله، پروردگار جهانیان است. او آسمان ها و زمین را در شش دوره آفریده است و ادارة و تدبیر آنها را بر عهده دارد: إِنَّ رَبَّکمُ اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یغْشِی اللَّیلَ النَّهارَ یطْلُبُهُ حَثیثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ اْلأَمْرُ تَبارَک اللّهُ رَبُّ الْعالَمینَ (اعراف: 54). اندیشمندان مسلمان دربارة چگونگی آفرینش آسمان ها و زمین و دیگر مخلوقات الهی، بر اساس قرآن کریم و رویات معتبر، تفاسیر متقن و استواری را ارائه داده اند که می توان به آنها مراجعه کرد. (مصباح، 1368)
انسان شناسی
طبقات چهارگانه و کرامت انسان
مطابق انسان شناسی هندو، انسان ها به چهار طبقه تقسیم می شوند و معیار کرامت و ارزش افراد، وابسته به طبقه ای است که در آن متولد می شود. از این نگاه، انسان ها تکویناً از کرامت واحدی برخوردار نخواهند بود. هر کس در طبقات بالا متولد شود، ارزشمند و مورد تکریم است، و هر کس در طبقة زیرین گام به دنیا نهد، پست و خوار خواهد بود. بنابراین، طبقات افراد، ارزش و قیمت افراد را مشخص می کند. سه طبقة عالی عبارت ند از: براهمنان (گروه کاهنان)؛ کشتریه ها (طبقة جنگجو یا اشراف) و ویشیه ها (طبقة پیشه وران و بازرگانان). طبقه چهارم شودره ها هستند؛ آنها اقوام بومی هندوستان بودند که آریایی ها بر آنها غلبه یافتند؛ رعایایی که در جامعة آریایی پذیرفته نشدند و با آنها به صورت بردگان رفتار می شد. (اسمارت، 1383، ج 1، ص 128)
وقتی پروشه را ذبح کردند، آ ن را به چند قطعه تقسیم نمودند: دهان او چیست؟ بازوانش کدام؟ ران ها، و پاهایش را چه نامیدند؟ دهان او براهمن بود، و دو دستش راجنیه، و ران هایش ویشیه، و شودر از پاهایش به وجود آمد. (ماندالای دهم، سرود 90، بندهای 11 و 12؛ Chand, 1961, pp. 89- 99)
برخی معتقدند: نظام طبقاتی و اجتماعی براهمن، کشاتریه و ویشیه، بر تقسیم خدایان به آسمانی، جوی و زمینی انطباق دارد بدین ترتیب که خدایان آسمانی که در مقام اصل و حقیقت روحانی نظام کائنات اند، با طبقة براهمن که قشر روحانی و موبدان جامعه اند هماهنگی دارد؛ خدایان جوّی که نیروهای حاکم و قوای اجرایی قوانین هستند، با طبقة کشتریه، و خدایان زمینی که ضامن وفور نعمات دنیوی اند، با طبقة ویشیه منطبق اند. (ذکر گو، 1377، ص 25-26) البته این گونه انطباق میان خدایان و طبقات اجتماعی، از نگاه یک هندوی مؤمن، تصادفی نیست؛ بلکه مبتنی بر نظامی تکوینی و مبتنی بر ریتا(Rta) یا نظام کیهانی است.(ذکر گو، 1377، ص 26؛ ر.ک: جلالی، 1372، ص 35؛ اسمارت، 1383، ج 1، ص 131)5 بر اساس انسان شناسی رگ وده، رفتارهای انسانی باید همانند رفتار طبیعت، دارای نظم و قانون باشد. ریتا، قانون یا نظم جهان، اصول اخلاقی را تعیین می کند. ریتا، نظم ترتیب و یا ناموس جاودانی جهان است؛ پس برای اصول رفتار بشر نیز همان مقام و اعتبار را دارد. رفتار منظم، از مشخصات اساسی یک زندگی خوب است و عدم نظم و ترتیب که غالباً به صورت دروغ نشان داده می شود، بزرگ ترین بدی است. اخلاق حمیده، با ناموس کیهان مطابقت دارد. در رگ وده بر دوستی هم نوعان، مهربانی با همه، و انجام دادن وظایفی که هر شخص نسبت به خدایان و مردم دارد، تاکید شده است.( جلالی، 1372، ص 58-59 از مقدمه)
اختیار انسان در کسب فضایل اخلاقی
از سرودهای رگ وده استنباط می شود که انسان دارای اختیار و آزادی است. او می تواند با ارادة خود در راه درست یا نادرست گام بردارد. خدایان انسان های خوب و درستکار را پاداش، و انسان های بد و بدکردار را عقوبت می دهد. بر همین اساس، رگ وده انسان ها را به دو دستة بخشنده و لئیم تقسیم کرده است: «بخشندة نیکوکار هرگز از میان نمی رود؛ لئیم هیچ گاه کسی را نخواهد یافت که بر او ترحم کند».(مانالای دهم، سرود 117)
ماندالای دهم، سرود 117، دربارة اخلاق خوب و ارزش های فضیلتمند سخن می گوید. این سرود تأکید دارد که حیات واقعی انسان، به داشتن اوصاف نیک اخلاقی است. انسان باید با کسب صفات نیکو و انجام کارهای خوب، خود را به حیات برساند: کسی که مهمان نواز نیست، در واقع مرده است و بیهوده در پی غذاست؛ و حتی کسی که تنها غذا می خورد، جز گناهکار نیست. (ماندالای دهم، سرود 117، بند 6) انسانی که به فکر مردم دیگر نباشد و نیازمندان را از در خانة خود براند، شایستة دوستی نیست و باید او را فراموش کرد. (ماندالای دهم، سرود 117، بند 4) در مقابل، کسی که به مستمند ناتوان دوره گرد که در طلب غذا، کمک کند، و چون از او یاری جوید، فوری به یاری اش بشتابد، سپس او را در زمرة دوستان خود قرار بدهد، رادمرد است. (ماندالای دهم، سرود 117، بند 3)
از نگاه رگ وده، دنیا و مال دنیا جاودانه نیست و پیوسته در حال گردش است؛ بنابراین، نباید بدان دل خوش کرد و از دیگران دریغ نمود: «آنکه توانگر است باید به محتاجان ببخشاید و مدار زندگی آینده را درنظر آورد، زیرا که مال چون چرخ ارابه به گردش است امروز در دست یکی و فردا درست دیگری خواهد بود.» (ماندالای دهم، سرود 117، بند 5)
منشأ ارتکاب گناه، درون خود انسان است. انسان ها به دلیل نادانی و دل بستگی به دنیا، دچار گناه می شوند. در واقع، بلاهت یکی از عوامل اصلی گناهکاری انسان است:
ای خداوند جوان! هر گناهی که ما در صورت ابنای بشر، از راه بلاهت در اینجا مرتکب شده ایم، در حضور ادیتی، ما را از گناه پاک ساز.
ای اگنی! از تقصیرات ما درگذر. حتی با وجود گناهان بزرگ، ما را از زندان خدایان و آدمیان، آزاد کن. (ماندالای چهارم، سرود 12، بند 4) از کردار بد نیاکان، و نیز از نافرمانی هایی که ما خود کرده ایم، در گذر. ای پادشاه، همان گونه که از گناه دزد و غارتگر اغنام و احشام درمی گذری، از لغزش (گناه) وسیشته (سرایندة این سرود) درگذر، و همان طورکه از گردن گوساله، یوغ برمی داری و او را آزاد می سازی، مرا از گناه سبک بار کن. (ماندالای هفتم، سرود 86، بند 5)
فرجام شناسی انسان
مطابق انسان شناسی رگ وده، انسان تنها یک بار زندگی می کند و یک بار هم می میرد، اما پس از مرگ، جاودانه می ماند و تنها بدن او از بین می رود. مطابق این کتاب، بهشت در آسمان، و دوزخ در جهان زیرین قرار دارد. بهشت که آن را نوری ابدی فرا گرفته، جای نیکوکاران، و دوزخ که فروترین تاریکی است، جای بدکاران است. (بهار، 1375، ص 168) ارواح نیک و مسعود، میان خدایانی چون اگنی، ماروت، میترا، وارونا و سوما تحت فرمانروایی «یاما» زیست می کنند؛ و ارواح ملعون و تیره، به پرتگاه نیستی روی می آورند و رنج بسیار می برند. (شایگان، 1383، ج 1، ص 109) ارواح مسعود به سوی «یاما» می شتابند و «یاما» را گردآورنده موجودات می پندارند. «یاما» نمونة اصلی بشریت، و دادخواه ارواح مردگان است؛ دربارة کرده های آنها داوری می کند و ارواح را طبق رفتاری که روی زمین داشته اند، عقوبت یا پاداش می دهد. رگ وده می گوید: با مایا برخورد کنید؛ به نیاکان بپیوندید و از نتایج کارهایی که آزادانه یا بنا به احکام شرع انجام داده اید، در آسمان بهره گیرید.... و از بدی و گناه امساک ورزید. «یاما» برای شما بارگاهی آماده کرده که با روشنایی روز و فروغ آسمان ها آراسته شده است. (شایگان، 1383، ص 109)
در سرود ستایش«سوما پومانه» آمده است:
ای پومانه! مرا در آن جهانِ بی مرگی و فناناپذیر جای ده؛ جایی که نور عرش برقرار است و روشنایی جاوید می درخشد....
در آن سرزمینِ آرزو، و اشتیاق و امیال نیرومند، مرا زندگی جاوید بخش.
در کشور ماه درخشان، جایی که غذا و لذت به دست می آید....
در آن سرزمینی که شادی و نشاط و سرور، و برکت به هم می پیوندند، مرا زندگی جاوید بخش. در آنجا که آرزوهای دلخواه برآورده می شود. (ماندالای نهم، سرود 113)
در ماندالای دهم، سرود 14، «یم» (جم) را فرمانروای کشور ارواح مردگان لقب می دهد (بند 1) و اشاره می کند که پدران نیکوکار در محضر او شادی می کنند(بند 10)؛ چراکه معتقد است تجلیل کنندگان خدایان، خدایان آنها را تجلیل می کنند (بند3). (ماندالای دهم، سرود 135)
رگ وده شرح داده است که چگونه اگنی (خدای آتش، که جسد را در هنگام سوختن در مراسم مرده سوزی در خود فرو میخورد)، روح یک انسان خوب را پس از مرگ به بالا می برد. در آن بالا، روح با خوردنی ها و آشامیدنی ها و انواع دیگر لذت ها پذیرایی می شود؛ به آنهایی که دوست شان دارد، می پیوندد و از رحمت کامل و خالی از زحمت بهره مند می گردد. در عالم بهشت، دیگر نه ثروت وجود دارد و نه فقر؛ نه قدرت و نه استضعاف؛ و نه بیماری و پیری که هر خوشی را در دنیا به کام انسان تلخ می کردند. (موحدیان و رستمیان، 1386، ص 45)
نتیجه گیری
اگرچه رگ وده از متون مقدس آیین هندو به شمار می رود و از قدمت بالایی نیز برخوردار است، اما چون برخلاف قرآن کریم که کلام خدای متعال است «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَیک الْقُرْآنَ تَنْزیلاً»،(انسان: 23) از اندیشه و افکار انسان ها ناشی شده است، اختلافات و دیدگاه های متناقضی در آن وجود دارد. این همان مطلبی است که قرآن کریم بدان اشاره فرموده است: «أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافًا کثیرًا».(نساء: 82) بر همین اساس، جهان بینی ای که در رگ وده مطرح شده، از یک سو، دچار تهافت و چندگانگی آشکار است و هر یک از سرایندگان، به مرور زمان و با توجه به دانش خود، مطالبی را سروده اند که با مطالب دیگران هماهنگی ندارد؛ از سوی دیگر، از اتقان و وضوحی کامل برخوردار نیست. خداشناسی رگ وده، در اغلب موارد، شرک آلود و مبتنی بر تکثر خدایان است. برخی از سرودها تعداد این خدایان را به 33 عدد می رسانند و آنها را به دسته های انفرادی و گروهی، و آسمانی، جوی و زمینی تقسیم می کنند. اما در سرودهای پایانی، شرک به توحید منتهی شده و از خدایی واحد که خالق و پروردگار عالم است، سخن به میان آمده است. خدایی که آفریننده این عالم است و همه چیز را می بیند و در همه جا حضور دارد. در پاره ای از سرودها، برخلاف شرک و توحید، اعتقاد به وحدت وجود فلسفی مطرح است که اساس آن، بر وجود اعلای غیرشخصی و ناشناختنی قرار دارد. رگ وده دربارة چگونگی پیدایش جهان نیز سخنان متناقضی دارد. گاهی گفته است که نخست خدایان به وجود آمدند، سپس جهان؛ و در مواردی آمده است که ابتدا جهان آفریده شد، سپس خدایان. افزون بر این، ر.گ وده تصویری روشن از چگونگی پیدایش جهان ارائه نکرده است. دربارة انسان شناسی نیز رگ وده برخلاف قرآن کریم و روایت اسلامی (که تنها ملاک برتری انسانی بر انسان های دیگر را داشتن تقوا و ایمان به خداوند ذکر کرده است، یا أَیهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکمْ إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (حجرات: 13)؛ و در حدیثی، وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: همة مردم مانند دندانه های شانه با هم مساوی و برابرند. الناس کلّهم سواء کأسنان المُشط،(حلوانی، 1404 ق، ص 39))، ملاک برتری انسان ها را طبقات انسان ها معرفی کرده است. افرادی که در طبقات عالی زاده می شوند، ارزش و کرامت ذاتی دارند؛ اما انسان هایی که در طبقات زیرین و پست متولد می شوند، بی ارزش و دون پایه تلقی می گردند. در واقع، طبقة هر کس ارزش او را مشخص می سازد؛ درحالی که تولد در طبقات بالا یا پایین جامعه، امری غیراختیاری است و نمی تواند پایة ارزش تلقی شو؛ اما اندیشة رگ وده دربارة مختار بودن انسان در کسب اوصاف فضیله یا رذیله، و تقسیم انسان ها به خوب و بد بر اساس آن، و نیز اعتقاد به فانی نشدن انسان پس از مرگ، از نکات برجستة آن به شمار می آید. بر اساس رگ وده، اگرچه جسم انسان پس از مرگ از بین می رود، اما روحش جاودانه می ماند. انسان ها پس از مرگ، یا به جایگاه نیکوکاران، یعنی بهشت که نوری ابدی آن را فرا گرفته است، روانه می شوند؛ یا به جایگاه بدکاران، یعنی دوزخ که فروترین تاریکی است، سفر می کنند.
پی نوشت ها:
1. سمرتی Smrti از ریشه Smr = یاد آوردن، به معنای دانش در یاد مانده یا علم محفوظ است.
2. گزیدۀ سرودهای ریگ ودا قدیمی ترین سند زنده مذهب و جامعه هندو، با پیشگفتار دکتر تاراچند مورخ و فیلسوف بزرگ هند و به تحقیق و ترجمه و مقدمه دکتر سید محمد رضا جلالی نایینی، نشر نقره، چاپ سوم تابستان 1372 خورشیدی، ص 48 از مقدمه کتاب. همه ارجاعاتی که در این مقاله به " رگ وده " داده شده، بر اساس همین منبع می باشد.
3. رشی ها مردمان آزاده و روشن بین زمان خود بودند.
4. در سرود نهم از ماندالای سوم تعداد خدایان وده ای 3339 عدد ذکر شده است.
5. مفهوم ریتا به معنای « مسیر یا جریان امورا» است، یعنی همه امور در این عالم هستی از یک نظم و قانون خاصی پیروی می کنند و در مسیر خاصی در جریان هستند. این نظم و قانون کیهانی تحت سرپرستی بالاترین خدایان می باشد. قانون ریتا در عالم اخلاق به صورت «حقیقت»، «حق» و «درست» نمایان می شود یعنی هر چه که حق است و یا مطابق با واقع است و از نظر اخلاقی درست می باشد جزء قانون ریتا به شمار می آید. قانون ریتا در عالم مذهب و شریعت به صورت قربانی و یا مراسم دینی ظهور می یابد.
- اسمارت، نينيان، (1383)، تجربه ديني بشر، ترجمه مرتضي گودرزي، تهران، سمت.
- براتي، عبدالعلي [مترجم]، (1391)، سيري در اديان جهان، سر ويراستار كريستوفر پارتريج، تهران، ققنوس.
- بهار، مهرداد، (1357)، اديان آسيايي، تهران، چشمه.
- توفيقي، حسين، (1389)، آشنايي با اديان بزرگ، چ سيزدهم، قم و تهران: سمت، طه و جامعه المصطفي.
- جواديآملي، [آيتالله] عبدالله، (1389)، تسنيم، تفسير قرآن كريم، ، قم: مركز نشر اسراء، چاپ دوم.
- حسيني، سيدحسن(آصف)، (1382)، «كيهان شناخت و فرضيه ادوار جهاني هندو»، هفت آسمان، ش 20، ص 46-66.
- حلواني، حسينبن محمد، (1404ق)، نزهه الناظر و تنبيه الخاطر، قم، مدرسه الامام المهدي.
- ذكر گو، اميرحسين، (1377)، اسرار اساطير هند (خدايان ودايي)، تهران، فكر روز.
- شايگان، داريوش، (1383)، اديان و مكتبهاي فلسفي هند، چ پنجم، تهران، امير كبير.
- طباطبائي، [علامه] سيدمحمدحسين، (1372)، الميزان، چ پنجم، تهران، دارالكتب الاسلامي.
- كويپر، اف.بي. ياكوبوس، (1389)، «مفهوم اساسي دين ودايي»، هفت آسمان، ش 45.
- گزيدۀ سرودهاي ريگ ودا قديميترين سند زنده مذهب و جامعه هندو، با پيشگفتار دكتر تاراچند مورخ و فيلسوف بزرگ هند و به تحقيق و ترجمه و مقدمه دكتر سيدمحمدرضا جلالي ناييني، (1372)، چ سوم، بيجا، نقره.
- مصباح، [علامه] محمدتقي، (1368)، معارف قرآن (خداشناسي، كيهان شناسي، انسان شناسي)، چ دوم، قم، در راه حق.
- موحديانعطار علي، و محمدعلي رستميان، (1386)، درسنامه اديان شرقي، قم، طه.
- F.B.J. Kuiper, “ Cosmogony and Conception: A Query” , In: History of Religion, An International Journal for comparative historical studies, Vol.10, number 2, (November 1970), The University of Chicago Press, PP. 91-133.
- Tara Chand, History of Freedom Movement in India, The Publications Division, Ministry of Information and Broadcasting, Volume 1, 1961.
- Ian S. Markham, (ED.), World Religion Reader, second edition, Blackwell Publishers, 2000.