تبشیر مسیحی؛ خروج از سنت و سیره حضرت عیسی (ع)
Article data in English (انگلیسی)
پیش درآمد
مسیحیت از جمله ادیانی است که به تبلیغ و تبشیر اهمیت زیادی می دهد؛ زیرا تبشیر و بشارت هم در عهد جدید وجود دارد و هم در سنت و سیرة حضرت عیسی دیده می شود. در این مقاله، پس از مروری اجمالی به عهد جدید، تبشیر و بشارت مورد بررسی قرار خواهد گرفت. بدین منظور، با ملاحظه سنت و سیرة حضرت عیسی از منظر بنیانگذار این دین، تبشیر مطالعه خواهد شد. مهم ترین نکتة مورد توجه در این مقاله، این است که آیا آموزة تبشیر جهانی است یا نه؟ زیرا امروز تبشیر در سطح جهانی مطرح است و کلیسا در این زمینه برنامه ریزی جهانی دارد. با ملاحظه گزارش های موجود، به نظر می رسد در زمان حضرت عیسی وی به خارج از قوم بنی اسرائیل برای فعالیت تبلیغی نرفته است، بلکه تنها در میان بنی اسرائیل مشغول تبلیغ و تبشیر بوده است. البته در برخی اناجیل، مانند مرقس آمده که آن حضرت پس از رستاخیز به حواریون خود مأموریت داده تا به سراسر جهان رفته و به تبشیر پردازند. نکته قابل توجه اینکه فراز مربوط به مرقس،1 در نسخه های قدیمی وجود ندارد. بنابراین، امکان تحریف دایره و شمولِ بشارت وجود دارد.
ماهیت تبشیر
(Mission) واژه ای لاتینی است که در انگلیسی و فرانسوی به کار می رود. این واژه، به معنای فرستادن است. در یک معنای دقیق و عمیق، Mission به معنای ارسال رسولی از سوی خدا به منظور انتقال پیام خدا به جهانیان است. این معنا، کلیسا را هم در جایگاه مرجعیت داشتن و هم در موقعیت جامع بودن، قرار می دهد.2 بنابراین، مراد از فرستادن، ارسالِ بشارت است. در واقع، Mission به معنای ارسال بشارت است که توسط میسیونر انجام می گیرد و به آن هیئت تبشیری گویند. اندیشة تبشیر، از درون عهد جدید با 206 ارجاع و با اصطلاح «فرستادن» رقم خورده است. کلمه یونانی برای فرستادن، Apostellein است. Apostes، برای جدا نمودن اخبار خوبِ (بشارت ها) زندگی مسیحیت و پیام عیسی(ع) است. نقطه به نقطه عهد جدید، شامل فرامینی است که مسیحیان جهان را به حرکت تبشیری دعوت می کند. در لوقا3 اشاره می کند که عیسی هفتاد نفر از پیروان خود را برای تبلیغ بین یهودیان فرستاد. بنابراین، مسیحیان طبق کتاب مقدس، مأموریت یافته اند تا به اعلام لوگوس4 بپردازند و خبر دهند که پس از رستاخیز، عیسی(ع) پیروان خود را جمع کرده و گفته است که بروید و در میان ملت ها شاگرد تربیت کنید و ایشان را به نام پدر، پسر و روح القدس تعمید دهید. بدیشان تعلیم دهید تا از هر چیزی که وی بدان فرمان داده، اطاعت کنند.5 از این رو، عمل میسیونر، بشارت دادن است که از آن به «تبشیر» تعبیر می گردد. بر این اساس، می توان معادل Mission، کلمه تبشیر گذاشت.
کلیسا تبشیر را در مورد غیرمسیحیان به کار می برد. طبق این معنا، کلیسا مکان خاصی را برای تبشیر مد نظر ندارد؛ در هر جایی که هر غیرمسیحی وجود دارد، می توان کار تبشیر را بدان کشاند. سؤالی که در اینجا مطرح است اینکه ریشة تبشیر کلیسا در چیست؟ بر چه مبنایی، کلیسا مأمور تبشیر است؟ کلیسا معتقد است: ریشة تبشیر در تثلیث مقدس است. بدین معنا که این بشارت، از پدر به پسر رسیده و توسط پسر به کلیسا انتقال یافته است و روح القدس ضامن استمرار آن در کلیسا شده است. به عبارت دیگر، بشارت پدر زمانی می تواند به گوش جوامع مسیحی برسد که خدای پدر بتواند خود را در جسد خدای پسر نمایان سازد و از این طریق، این پیام به واسطة روح القدس به کلیسا صادر شود. بنابراین، در یک وضعیت منطقی کلیسا موظف خواهد بود، منتقل کننده پیام بشارت باشد. ممکن است گفته شود که مأموریت کلیسا، فقط در زمان عیسی(ع) و حواریون او معنا دارد. پس از رفتن عیسی مسیح از میان مسیحیان، این وظیفه از دوش کلیسا بر داشته شده است؟ در پاسخ به این سؤال، کلیسا معتقد است که عیسی مسیح این بشارت را به مجمع رسولان، که توسط خودش برگزیده شده اند، محول نموده است تا این پیام در نظام کلیسایی مستمر باشد. امروزه نیز بر همین مبنا، کشیشان مسیحی انجام این رسالت را جزو فرایض دینی خود می دانند و به صورت هیئت های تبشیری به بشارت دادن مشغول هستند.6
بشارت در عهد جدید
از ابتدای مسیحیت این مسئله مورد توجه بوده است که محتوای تبشیر «بشارت دادن» است. عیسی مسیح در رأس بشارت دهندگان بود و در طول حیات خود کار تبشیری می کرد. این آموزه، ریشه در کتاب مقدس دارد. مسیحیان بر این مبنا کار تبشیری می کنند. با مراجعه به کتاب مقدس، «euaggelion» به معنای بشارت است. در یونانی کلاسیک، euaggelion تعیین کنندة چیزی است که در ارتباط با euaggelos باشد. euaggelos مرکب از eu به معنای «خوب» و aggelos به معنای «پیک» و «قاصد» است. مراد از پیک و قاصد، کسی است که اعلام بشارت می کند. پس در بحث تبشیر بشارت مطرح است.7
تبشیر و انجیل
انجیل معرب واژه یونانی (euangelion) به معنای بشارت است. این واژه، 104 بار در عهد جدید آمده و همة این موارد، به همین معنا به شمار می رود. مسیحیان بر این باورند که بشارت در مورد عیسی مسیح و نجاتی است که او برای انسان ها آورده است.8 معنای این سخن این است که مسیحیان «انجیل» را در کاربرد لغوی آن، یعنی بشارت به کار می برند، در حالی که از نظر ما مسلمانان، انجیل فقط نام کتاب مقدس مسیحیان است.
در عهد جدید نیز نوعاً انجیل به عنوان بشارت به نجات است که عیسی به عنوان مسیح و نجات دهنده برای بشر آورده است. مسیحیان این بشارت را حاصل رنج و مصیبت مسیح، به عنوان پسر خدا و مرگ و رستاخیز او می دانند.
برخی مسیحیان نیز در بیان حقیقت انجیل، بر مفهوم «فِدا» تکیه کرده اند؛ به این معنی که عیسی با زندگی، مرگ و رستاخیز خود، انسان و جهان را از گناه و پیامد آن، که مرگ و نابودی است، نجات بخشید.9 بر این اساس، هر انسانی که به مسیح ایمان بیاورد، مشمول نجات خدا خواهد بود.
علاوه بر این طبق ادبیات کتاب مقدس، فقط یک انجیل وجود دارد و آن بشارت است؛ یعنی در هیچ جایی از عهد جدید، اناجیل وجود ندارد.10 برای اولین بار در قرن دوم میلادی، انجیل به صورت مکتوب به کار رفت و به چند انجیل اطلاق شد. از این پس، برای اولین بار انجیل بر کتاب مقدس اطلاق شد، نظیر انجیل متی، انجیل مرقس، انجیل لوقا و انجیل یوحنا. اما این اناجیل، صورت مکتوب انجیل واقعی است که به معنای بشارت است. این مطلب، گواه بر این است که مسیحیان، حتی پس از قرن دوم میلادی نیز دست از معنای لغوی انجیل بر نداشته اند.
بنابراین، در یک جمع بندی، دو تحلیل قابل ارائه است: تحلیل اول اینکه، انجیل های چهارگانه بخش هایی از یک انجیل مکتوب هستند که هر کدام از نویسندگان آنها را جدا کرده اند. دوم اینکه این چهار انجیل، بخش هایی از بشارت به ملکوت خدا، یعنی بشارت به عیسی مسیح هستند؛ یعنی یک انجیل وجود دارد که بخشی نیز به روایت متی، بخشی به روایت مرقس، بخشی به روایت لوقا و بخشی به روایت یوحنا نگارش یافته است. تحلیل دوم، مورد توجه مسیحیان است.11
همان گونه که اشاره شد، متعلق بشارت عیسی مسیح است. اما به نظر می رسد، در دوره های جدید قسم دیگری از بشارت بر باور برخی مسیحیان سایه افکنده باشد مبنی بر اینکه بشارت به مسیحی کردن است. بشارت به عیسی مسیح، غیر از بشارت به مسیحی کردن است. در مورد اول، عیسی مسیح فرستادة خداست که برای نجات مردم تجسد یافته است. اما در مورد دوم، بشارت به مسیحی کردن، می تواند با یک ساختار و سازمان جدیدی باشد که ارتباطی به عیسی مسیح نداشته باشد.
همان گونه که بیان شد، بشارت به عیسی مسیح ریشه در کتاب مقدس دارد و در اناجیل آمده است، اما بشارت به مسیحی کردن و دعوت به مسیحی شدن، موضوع تازه ای است. بنابراین، آنچه در بحث تبشیر مورد نظر است، بشارت به عیسی مسیح است. در مقام استدلال به این مطلب، ضمن یافتن شواهدی برای این ادعا در کتاب مقدس، موارد کاربرد بشارت را در اناجیل مورد بررسی قرار می دهیم.
کاربرد بشارت در عهد جدید
در عهد جدید، euaggelion بیشتر توسط پولس به کار رفته است. نوشته های پولس، اولین نوشته هایی هستند که به عنوان کاربرد مسیحیِ اصطلاح (euaggelion) است. ویژگی پولس این بود که این اصطلاح را در معنای مطلق، بدون هرگونه وصف و توصیفی به کار می برد. پولس، برخی مواقع بشارت را «بشارت مسیح» نامیده است؛ زیرا بشارت به نجات مسیح را یک موضوع محوری قرار داده است.12 از نظر پولس بشارت، همانا «بشارت خدا» است.13 زیرا آن از سوی خدا آمده است و دربارة کار خدا است. «بشارت» با آمدن از سوی خدا، قدرتمند شد.14
مرقس، هم در فهمِ از اصطلاح euaggelion و هم در به کارگیری این اصطلاح (در 7 مورد)، شبیه پولس عمل کرده است. البته این مطلب به معنای وابستگی مستقیم مرقس به پولس ندارد؛ زیرا هر کدام از ایشان، انعکاسی از کاربرد میسیونری مسیحیت اولیه هستند. از نظر مرقس، euaggelion یک تعبیر فنی است که به کار رفته تا دلالت بر اعلام بشارت، به نجات داشته باشد. مرقس مدعی است که عیسی(ع) موضوع بشارت است تا آنجا که او نشان داده است که از ملکوت خدا آمده است،15 به طور معمول، فعالیت عیسی(ع) موضوع بشارت قرار گرفته است.
متی و لوقا آن گونه که مرقس دربارة euaggelion سخن گفته، مطلبی نگفته اند. متی، اصطلاح euaggelion را در چند جا، بدون هیچ قید و شرط اضافی به کار برده است. متی نوشتة «بشارت ملکوت»،16 یا در جای دیگر نوشته «این بشارت».17 همچنین در جای دیگر بیان کرده، «این بشارت ملکوت».18 از نظر متی، عیسی(ع) صرفاً آرزوی مفهوم بشارت را نکرده است، بلکه وی ارتباط گر بشارت است. گفتارهای عیسی(ع) بشارت ها هستند. تأکیدات متی روی عیسی، در واقع ارائه یک برنامه برای زندگی مسیحی است. لوقا، euaggelion را با تمام اشکالش در آغازین نوشته های خود به کار نبرده است، بلکه آن را در اعمال رسولان19 ظاهر نموده است. با این وجود، لوقا فعل euaggelizomai به معنی «من بشارت آوردم» را کراراً هم در انجیل خود (10 مرتبه) و هم در اعمال رسولان (15 مرتبه) به کار برده است. در واقع، با این توجه لوقا، بر گسترش و ترویج تبلیغ تأکید دارد.20
در میان نویسندگان اناجیل، فقط یوحنا است که در انجیل و یا در نامه های خود نامی از (gospel) به میان نیاورده است. ادبیات وی، بر خلاف سه نویسنده دیگر اناجیل است. البته در مکاشفه ، یوحنا می بیند که در آسمان پرواز می کند و با او بشارتی ابدی است که اهل زمین را به آن بشارت می دهد؛ آن بشارت در واقع بشارت به ملکوت خدا است که اتفاق خواهد افتاد.
در یک جمع بندی کلی، می توان گفت: بشارت، همانا اعلام به نزدیک بودن ملکوت خداست.21 و اعلام به این است که عیسی(ع)، حقیقتاً به عنوان پسر خدا و پروردگار مسیحیان از طریق رستاخیزش از مرگ می باشد.22 این بشارت، نجات را برای همه کسانی که ایمان آورده اند، به ارمغان می آورد.23 با توجه به اینکه در کتاب مقدس، عیسی(ع) همواره به ملکوت خدا بشارت داده است، تلاش می کنیم پیرامون ملکوت خدا نکاتی را مطرح کنیم.
پیام تبشیر
کتاب مقدس بیان می کند که عیسی(ع) در مقاطع مختلف، بشارت به ملکوت خدا داده است و آن را محتوای کار تبشیری خویش معرفی نموده است. شاید مهم ترین موضوعی که عیسی(ع) دربارة آن بحث کرده است، ملکوت خدا باشد.
جایگاه ملکوت خدا
ملکوت خدا از جمله آموزه های مهم در مسیحیت است. با مراجعه به کتاب مقدس، هرچند حکومت خدا و قدرت وی کاملاً به عینیت نرسیده است، اما ملکوت خدا یک واقعیت اجتناب ناپذیر است.24
این آموزه نیز در میان بنی اسرائیل مطرح بوده و این قوم همواره بشارت به ملکوت آسمان25 داده است. ملکوت آسمان نزد بنی اسرائیل، به معنای پادشاهی خداست که در برابر پادشاهی شیطان قرار دارد. بنی اسرائیل بر این باور بوده اند که ملکوت آسمان ظهور خواهد کرد؛ یعنی ماشیح از سوی خدا خواهد آمد و زمام امور جامعه را به دست خواهد گرفت. از این رو، با ظهور حضرت عیسی(ع)، بنی اسرائیل تصور کردند که به آرزوی خود رسیده اند و عیسی مسیح همان ملکوت وعده داده شده است. اما وقتی دیدند که عیسی آروزی آنان را برای قیام ماشیح بر آورده نمی کند و بر ضد رفتارهای زشت و غیراخلاقی ایشان به ستیز برخاسته است، به مخالفت با وی برخاستند. در این مخالفت، چنین می اندیشدند که عیسی پادشاه دروغین است و باید کشته شود. بر این اساس، وی را در ظاهر به دار آویختند.
بر اساس این برداشت، ملکوت عیسی ناموفق بود و تحقق نیافت. به نظر می رسد، پس از ناکامی عیسی از تحقق پادشاهی ظاهری، پیروانش به سمت معنای باطنی پادشاهی رفته و برای عیسی سِمَت پادشاهی معنوی و روحانی را تثبیت کرده اند. این نوع پادشاهی را می توان در کتاب مقدس دید. فرازهایی در کتاب مقدس وجود دارد که نشان می دهد ملکوت خدا روحانی و باطنی است.26 عباراتی در اشعیا و مرقس، نشان می دهد که ملکوت خدا با قدرت خواهد آمد. همچنین از برخی قراین به دست می آید که این قدرت از جنس قدرت های این جهانی نیست.27 بیاناتی نیز در متی و یوحنا گویای این است که ملکوت خدا برای تسلط بر حکومت شیطان خواهد آمد.28
بنابراین، می توان گفت: بر اساس کتاب مقدس منظور از ملکوت عیسی و پادشاهی وی، پادشاهی ظاهری نیست، بلکه پادشاهی معنوی و باطنی است که در تمام دوره ها امکان تحقق دارد. البته مسیحیان بر این باورند که ملکوت به طور کامل، پس از بازگشت عیسی خواهد آمد. با این توجیه، دیدگاه هایی که دربارة تحقق ملکوت خدا مطرح است قابل تفسیر است. این دیدگاه که ملکوت خدا بالفعل وجود دارد و عیسی پادشاه است و باید به پادشاهی او بشارت داد و نیز این دیدگاه که پادشاهی خدا محقق خواهد شد و باید در انتظار ملکوت خدا بود و در مسیر تحقق آن تلاش کرد، هر دو، صحیح است.
در بحث ملکوت خدا همچنین باید توجه داشت که فلسفة وجودی آن از پا در آوردن پادشاهی شیطان است و طبق آموزه های مسیحی روزی فرا خواهد رسید که پادشاهی ظاهری مسیح تجلی پیدا می کند. نبرد خدا و شیطان آغاز و در این جنگ مقدس خدا حاکم می شود. بنابراین وقتی سخن از بشارت به ملکوت خدا مطرح است باید همة جوانب مورد توجه قرار گیرد.
عیسی(ع) همواره مردم را دعوت می کرد تا با ایمان به او، زمینه ساز ملکوت خدا باشند و بدانند که شرط ورود به ملکوت، ایمان داشتن به او است. اما سرپیچی بنی اسرائیل، مانع تحقق ملکوت ظاهری عیسی گردید و مردم از پادشاهی وی محروم شدند. علت این سرپیچی، این بود که بنی اسرائیل غفلت کردند که عیسی آمد تا به بشارت ملکوت موعظه کند،29 گناهکاران را به توبه دعوت کند،30 گم شدگان را بجوید و نجات دهد،31 خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد.32 بنی اسرائیل نتواستند بپذیرند که عیسی توسط پدر فرستاده شد.33 در حالی که عیسی برای تحقق ملکوت خدا تلاش می کرد و آن را در تمام جلیل آشکار و بدان موعظه می نمود.34 همچنان که عیسی این مسئله را به شاگردانش منتقل و آنان را به سوی ملکوت و جلال خود دعوت کرد، به آنها توصیه می نمود که در راه رسیدن به این ملکوت، تمام رنج ها و سختی ها را تحمل کنند.35
شرایط ورود به ملکوت خدا
پس از روشن شدن ماهیت ملکوت خدا، باید به شرایط ورود به آن نیز توجه داشت؛ یعنی باید دانست که برای تحقق ملکوت خدا، باید بسترهایی ایجاد کرد. بر این اساس، باید گفت که از جمله شرایط ورود به ملکوت خدا عبارت اند از: 1. توبه و آمرزش گناهان است. در بشارت به ملکوت خدا، باید به پیروان مسیحی تذکر داد که گناه مانع دستیابی به پادشاهی خداست.36 2. فروتنی و تواضع است. این شرط، زمینه را برای مواجه با مخاطبان گوناگون برای بشارت دهنده فراهم می سازد. ضمن اینکه ایمان داران به ملکوت خدا، می دانند که از سر تکبر و نخوت نمی توان حاکمیت خدا را محقق ساخت.37 3. اعتراف و ایمان است.38 سرکشی و بی ایمانی موجب سلطه پادشاهی شیطان می شود.
بیان این شرایط از آن جهت است که اگر مسیحیان می خواهند ملکوت خدا یعنی پادشاهی عیسی به طور کامل تحقق پیدا کند، باید توجه به این شرایط داشته باشند. بنابراین، در بحث تبشیر مسیحی بر میسیونرهای مسیحی، فرض است که بسترهای لازم را برای تحقق این شرایط فراهم سازند.
فعالیت تبشیری عیسی
نقطة آغاز فعالیت عیسی(ع) بشارت یحیی تعمیددهنده بود که خود، برگرفته از صحیفه دانیال و کتاب خنوخ39 بود. عیسی(ع) می گفت:
ملکوت خدا نزدیک است؛ به زودی خدا به فرمانروایی بدی در روی زمین پایان می دهد؛ پسر انسان روی ابرهای آسمان می آید تا همه بشریت را از زنده و مرده دادرسی کند.40 زمان توبه به پایان می رسد، کسانی که توبه کرده اند زندگی عادلانه دارند خدا را می پرستند و به پیامبر او ایمان آورده اند، وارث ملکوت خواهند شد و در دنیایی که سرانجام از هر بدی و رنج و مرگ رسته است، به قدرت و به افتخار می رسند.41
عیسی(ع) همواره در میان مردم زندگی می کرد و مردم پروانه وار اطراف او حلقه می زدند. معاشرت عیسی(ع) با مردم، به گونه ای توصیف گردیده است که برای عبادت، ناگزیر بود صبحگاهان به کوه برود. از روزه گرفتن وی، فقط یک بار و آن هم قبل از شروع به تعلیم، اطلاعی در دست می باشد. ولی غالباً نقل گردیده است که در جشن ها و مهمانی ها حاضر می شد. اولین معجزه وی، در یکی از مجالس عروسی به وقوع پیوست.42
عیسی(ع)، در راستای کار تبشیری خود، همواره به اجتماعات مردم می رفت و با بدترین گناهکاران معاشرت می نمود تا بهتر از عهدة مساعدت و انجام وظیفه خویش برآید. عیسی(ع) هیچ گاه مردم را به عزلت و گوشه نشینی دعوت نمی کرد، بلکه اول به وسیله عمل راه خدمت و محبت را به دیگران نشان داده، بعد همه را به این زندگانی پاک و عادل؛ یعنی خدمت به خدا و محبت به مردم فرامی خواند.43 اعمال و رفتار عیسی(ع) پس از آمادگی برای ابلاغ رسالتش، حکایت از این دارد که جهت ابلاغ پیام خود و هدایت امتش، از ابزار و وسایل گوناگون استفاده می کند.
نخستین موعظة عیسی(ع) در جلیل صورت گرفت. وی خطاب به مردم آن دیار اعلام کرد: «توبه کنید، زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.»44 شیوة تبشیر عیسی(ع) موعظة چهره به چهره بود. اولین نمونه آن را در کنار دریای جلیل می بینم؛ آنجا که دو برادر، یعنی شمعون مسمی به پطرس و برادرش اندریاس را می بیند در دریا مشغول صیادی بودند. عیسی(ع) بدیشان می گوید: «از عقب من آیید تا شما را صیاد مردم گردانم.»45 آنها دعوت او را استجابت می کنند و دنبال او حرکت می کنند. در ادامه، عیسی(ع) دو برادر دیگر، یعنی یعقوب، پسر زبدی و برادرش یوحنا را می بیند که در کشتی با پدر خویش زبدی دام های خود را اصلاح می کنند. ایشان را نیز دعوت می کند، آنها نیز دعوت را پذیرفته، همراه او می شوند. نکته قابل توجه اینکه عیسی(ع) موعظه خود را به سراسر جلیل می کشاند. در کنایس ایشان تعلیم داده، به بشارت ملکوت موعظه می کند. مریض ها، دیوانگان، مصروعان و مفلوجان را شفا می دهد.46
چنانچه بعد از چندی، بار دیگر وارد کفرناحوم شد. در این منطقه نیز به رسالت تبشیری خود پرداخت. نکتة مهم در این منطقه، معجزه ای است که به عنوان یک ابزار مؤثر در امر تبشیری، برای وی مهم بود. عیسی(ع) انسان مفلوجی را شفا داد. به وی دستور داد که برخیزد و بستر خود را جمع کرده، به خانه برود. در بخشی از عهد جدید آمده است:
لیکن بعضی از کاتبان، که در آنجا نشسته بودند، در دل خود تفکر نمودند که چرا این شخص چنین کفر می گوید؟ غیر از خدای واحد، کیست که بتواند گناهان را بیامرزد؟ عیسی در روح خود ادراک نموده که با خود چنین فکر می کنند، بدیشان گفت: از بهر چه این خیالات را به خاطر خود راه می دهید؟ کدام سهل تر است؟ مفلوج را گفتن گناهان تو آمرزیده شد؟ یا گفتن برخیز و بستر خود را برداشته بخرام؟ اما بدانید که پسر انسان را استطاعت آمرزیدن گناهان بر روی زمین هست... مفلوج را گفت: تو را می گویم: برخیز و بستر خود را بر داشته، به خانه خود برو! او برخاست و بی تأمل بستر خود را برداشته، پیش روی همه روانه شد. به طوری که همه حیران شده، خدا را تمجید نموده، گفتند: مثل این امر هرگز ندیده بودیم.47
این در حالی است که، در سه سال خدمتش منزل و مأوایی نداشت؛ گاهی بعضی اوقات مهمان دوستان خود بوده و اغلب زیر آسمان می خوابید. چنان که می گوید: «روباهان را سوراخ ها و مرغان هوا را آشیان ها است، ولی پسر انسان را جای سر نهادن نیست.»48
مسئله مهم دیگر، که بایستی عیسی بدان می پرداخت، این بود که به همان میزان که در امر تبشیر تلاش می کرد، همان میزان وقت صرف تثبیت اعتقادات ایمان آورندگان می کرد. موعظه بالای کوه49 عیسی(ع) برای شاگردانش در همین راستا است.
گسترة تبشیر عیسی
آیا بشارت عیسی(ع) منحصر در بنی اسرائیل بود، یا اینکه شامل غیریهودیان نیز می شد؟ دیدگاه های متفاوتی در این زمینه وجود دارد. با توجه به عهد جدید از یک سو، شاهد فرازهایی هستیم که در آن عیسی(ع)، شاگردان خود را توصیه کرده که رسالت تبشیری خود را فقط میان بنی اسرائیل انجام دهند.50 در انجیل یوحنا، هنگامی که عیسی(ع) به یک زن سامری نزدیک چاهی برمی خورد، به وی می گوید: «نجات از یهود است.»51 یا وقتی یک زن کنعانی، از او می خواهد که دخترش را شفا بخشد، ابتدا امتناع ورزیده، و می گوید: «فرستاده نشده ام مگر به جهت گوسفندان گمشده خاندان اسرائیل.»52 بدین جهت، پس از عیسی(ع) حواریون در بردن بشارت به دنیای کفار تردید داشتند»53 چنانچه سفرهای تبشیری عیسی، عمدتاً در میان بنی اسرائیل بوده است. طبق این مبنا، باید گفت: رسالت تبشیری عیسی(ع) فقط مربوط به قوم یهود بوده است. از سوی دیگر، این فرازها را داریم: «رفته همه امت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم پدر و پسر و روح القدس تعمید دهید. ایشان را تعلیم دهید که همه اموری را که به شما حکم کرده ام، حفظ کنند. اینک من هر روزه تا انقضای عالم، همراه شما می باشم.»54 در جای دیگر فرمود: «در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید.»55 همچنین می فرماید: «چنان که پدر مرا فرستاد، من نیز شما را می فرستم.»56 این سخنان گویای این حقیقت است که حواریون، مأموریت دارند تا پیام عیسی(ع) را به گوش جهانیان؛ اعم از بنی اسرائیل و غیرایشان برسانند. بر این اساس، عده ای چنین استنباط کرده اند که رسالت تبشیری عیسی(ع) شامل تمام جهانیان می شود. اما باید توجه داشت: فرازهای بالا، مقید فرازهای اخیر هستند؛ یعنی حواریون مأموریت دارند نظیر عیسی(ع) عمل کنند. در میان بنی اسرائیل، هر جایی باشند رفته و ایشان را به ملکوت خدا فراخواندند. بنابراین، ما بر این باوریم که دامنه تبشیری عیسی(ع) محدود به قوم بنی اسرائیل بوده است.
فعالیت تبشیری پطرس
پطرس، پس از عیسی(ع)، به فرمان وی اقدام به تأسیس کلیسا در فلسطین کرد. در انجام وظیفة شبانی خود، در همه نواحی گشت می زد و به تعلیم و تربیت مردم اهتمام می ورزید.57
پطرس، همواره در کار تبشیری خود از نام عیسی(ع) استفاده می کرد و بشارت به عیسی و پیام او می داد. تا آنجا که در محاکمه وی و یوحنا توسط صدوقیان آمده که ایشان هرگز نباید نام عیسی(ع) را بر زبان جاری سازد.58 در واقع، نام عیسی(ع) ابزار معجزه پطرس بود. بدین وسیله، افراد زیادی را به آیین خود کشاند. در باب نهم از کتاب اعمال رسولان، برخی معجزات پطرس بیان شده است. به عنوان نمونه، آمده است:
اما پطرس در همه نواحی گشته، نزد مقدسین ساکن لده نیز فرود آمد. در آنجا اینیاس را یافت که مدت هشت سال از مرض فالج بر تخت خوابیده بود. پطرس وی را گفت: ای اینیاس، عیسی مسیح تو را شفا می دهد. برخیز و بستر خود را برچین. وی در ساعت برخاست و جمیع سکنه لده و سارون او را دیده به سوی خداوند بازگشت کردند. چنانچه در یافا پطرس شخصی را که مرده بود، زنده کرد. در این شهر، هر کسی از این خبر اطلاع یافت، به وی ایمان می آورد.59
پطرس بر اثر این معجزات، افرادی را به مسیحیت دعوت کرد.
البته تبشیر اختصاص به پطرس نداشت، بلکه هر یک از حواریون در این مسئله کوشا بودند و به نام عیسی(ع) و ملکوت خدا بشارت می دادند. به علاوه، از سیاق کتاب مقدس چنین استنباط می شود که برگزیدگان حواریون نیز با همین سبک و روش بشارت می دادند. استیفان، یکی از برگزیدگان هفت نیک نامی است که رسولان به ایشان دعا کردند. استیفان، مردی مؤمن و روح القدس بود، به گونه ای که آیات و معجزات عظیمه در میان مردم از او ظاهر می شد. بشارت او به عیسی(ع)، موجب دستگیری و قتل او گردید. هنگامی که او را سنگسار می کردند، می گفت: «ای عیسی خداوند روح مرا بپذیر. پس زانو زده به آواز بلند ندا داد که خداوندا این گناه را بر اینها مگیر. این را گفت و خوابید. پولس نیز به قتل او رضایت داد.»60
گستره تبشیر پطرس
تاریخ مسیحیت گویای این است که پطرس، همان روش عیسی(ع) را در مسئلة تبشیر دنبال کرد. پطرس، در فعالیت های تبشیری خود به میان قوم بنی اسرائیل می رفت و ایشان را به ملکوت خدا فرا می خواند. اما ظهور پولس و اختلافات وی با پطرس، موجب گردید که در رویکرد تبشیری تغییراتی ایجاد شود. در رسالة پولس به غلاطیان وی می گوید: «اما چون پطرس به انطاکیه آمد، او را روبه رو مخالفت نمودم؛ زیرا که مستوجب ملامت بوده.»61 در جای دیگر، پطرس را به نفاق متهم می کند: «و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند، به حدی که برنابا نیز در نفاق ایشان گرفتار شده.»62 اختلاف بین پولس و پطرس بر سر مسئله شریعت، کار را بدانجا رساند که پولس پذیرفت که عیسی(ع) به پطرس مأموریت داده است تا در میان یهودیان به تبلیغ بپردازد و مأموریت تبلیغ بین غیریهودیان را به وی واگذار کرده است. در رسالة به غلاطیان پولس می گوید:
بلکه آنها به این حقیقت پی بردند که خدا مرا مأمور اعلام انجیل به غیریهودیان ساخته است. همان طوری که وظیفة اعلام انجیل به یهودیان را به پطرس محول کرده بود؛ زیرا همان خدایی که قدرت داد تا رسول غیریهودیان باشم، به پطرس نیز قدرت بخشید تا او رسول یهودیان باشد.63
طبق این بیان، روشن می گردد که دامنة فعالیت تبشیری پطرس قوم بنی اسرائیل بوده است.
این ادعا، در حالی است که بنا به نوشته کتاب اعمال رسولان، پطرس تبلیغ در میان غیریهودیان را از قبل آغاز و حواریون نیز کار او را تأیید کرده بودند.64 پطرس، خود نیز این واقعیت را اعلام کرده است:
ای برادران شما می دانید که مدت ها پیش خدا مرا از میان شما برگزید تا غیریهودیان مژده نجات را از زبان من بشنوند و ایمان آورند. خدا، که از قلب ها آگاه است، این کار را با عطای روح القدس به آنان، به همان طریقی که به خود ما عطا فرمود، تأیید کرد و هیچ تبعیضی بین ما و آنان قائل نشد، بلکه قلب آنان را با ایمان پاک ساخت.65
چنانچه در مکاشفه ای پطرس متقاعد می شود که سراغ غیریهودیان رود و به تبشیر ایشان اهتمام ورزد. براین اساس، وی تصمیم گرفت با اندکی تردید نوایمانان غیریهودی را تعمید دهد و از ختنه کردنشان صرف نظر کند.66 بر این اساس، باید اذعان نمود که پطرس خود نیز اذعان دارد که گسترة تبشیری او عام است.
نکته ای که دربارة کتاب اعمال رسولان وجود دارد، اینکه نویسندة آن لوقا، فردی غیریهودی است که به دست پولس ایمان آورد و شاگرد مخصوص او شد. از آنجا که او، با حواریون کمتر تماس داشت، مطالب خود را از پولس نقل می کند. ازاین رو، باید توجه داشت که مطالب کتاب، در واقع حکم رساله های پولس را دارد. به نوشته اعمال رسولان، پولس مسافرت های تبلیغی متعددی انجام داد. چون جایی میان یهودیان نداشت، به قسمت های دیگر امپراطوری روم سفر کرد و به تبلیغ در میان غیریهودیان پرداخت. بنابراین دامنه فعالیت تبشیری پطرس، مثل عیسی(ع) فقط در میان بنی اسرائیل بود.
فعالیت تبشیری پولس
پولس، که نام یهودی وی شائول بود، یک یهودی فریسی67 متعصب بود که بسیار مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار می داد.68 به ادعای خود، وی در یکی از سفرهای تبلیغی، که به قصد اذیت مسیحیان راهی دمشق شده بود، مکاشفه ای برای وی پیدا شد. عیسی(ع) بر وی ظاهر گشت و ضمن منع او از سرکوب مسیحیان، او را به آیین خود دعوت کرد. از او خواست که در نشر و تبلیغ پیامش بکوشد.69 پولس، پس از این مکاشفه، تصمیم گرفت در راه بشارت به عیسی(ع) از هیچ کوششی فروگذاری نکند. از برخی ابواب کتاب اعمال رسولان بر می آید که پولس چند سال بعد را در طرسوس به انزوا گذراند. هنگامی که به اورشلیم برگشت، مورد عفو و محبت پطرس قرار گرفت و مدتی با وی بود. بیشتر حواریون به او اعتماد نداشتند، ولی برنابا که خودش نوایمان بود، دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد که به پولس مأموریت دهد تا به بشارت بپردازد و اعلام کند که مسیح(ع) آمده است و به زودی ملکوت را برقرار خواهد کرد. در این سال ها، زعامت امت مسیحی بر عهدة پطرس بود و همه از او اطاعت می کردند.
به مناسبت نام برنابا، باید توجه داشت که برنابا در سال هایی که مسیحیت سخت تحت فشار بود، برای پیشرفت و نجات مسیحیان، با پولس همکاری نزدیک داشت و از ایجاد اختلاف بینشان پرهیز داشت. چنانچه از اختلافی که دربارة حکم ختنه پیش آمد و نزدیک بود که نومسیحیان از هم جدا شوند، جلوگیری کرد.70.
پولس مدعی بود که انجیل خود را به برنابا و تیطس عرضه داشته است.71 اما از مجموع، مآخذ مسیحی برمی آید که با همه همکاری و همقدمی که برنابا با پولس داشت. در اواخر، وی مانند حواریون، به دلیل اختلاف در اصول تعالیم از او جدا شد. آخرین اختلاف و جدایی آنها در اواخر باب 15 اعمال رسولان، چنین منعکس شده است: «چون برنابا می خواست مرقس را همراه ببرد و پولس شخص دیگری را، پس نزاعی سخت شد، به حدی که از یکدیگر جدا شده، برنابا مرقس را برداشته به قبرس از راه دریا رفت.»72
به هر حال، پولس پس از ایمان به مسیح (بین سال های 32- 36 میلادی)، تا هنگام مرگش در شهر رُم (بین سال های 62-64 میلادی) در تبلیغِ برداشت خود از مسیحیت کوشید. تا آنجا که، از میان پیروان عیسی(ع)، شاید کسی را به اندازه پولس نتوان معرفی کرد که در امر تبشیر تلاش کرده باشد.
گستره تبشیری پولس
پولس در میان یهودیان جایگاهی نداشت. بر این اساس، تلاش کرد تا با تغییر رویکرد در تبشیر و کشاندن آن به جامعة غیریهودی، در تثبیت جایگاه خود موفق شود. ادبیات رساله های پولس و کتاب اعمال رسولان، گویای این مطلب است. باب های یازدهم و دوازدهم اعمال رسولان، نشان می دهد که پولس دامنة فعالیت خود را به غیریهودیان گسترش داد و آنان را به مسیحیت دعوت کرد.
در این دوره و پیش از اختلاف میان پولس و برنابا، برنابا که برای تبلیغ غیریهودیان به شهر طرسوس اعزام شده، پولس را دیده او را به انطاکیه برد و برای ادارة کلیسای انطاکیه، از او یاری جست. با همکاری یکدیگر، آن قدر افراد را به کیش مسیح(ع) درآوردند که جمعیت مسیحیان انطاکیه، بیشتر از شهرهای دیگر شد. اتفاقاً در این شهر، برای نخستین بار غیریهودیان به مسیحیت روی آوردند.73 از این به بعد، نقش پولس هر روز پررنگ تر شد تا جایی که وی به تدریج قهرمان کتاب اعمال رسولان گردید.
بنابراین، می توان مدعی شد که مسیحیت قبل از پولس، در پی رسالت خود در میان غیریهودیان نبود، اما به دلیل تلاش پولس، مسیحیت این رسالت را دنبال کرد و دین جهانی بشریت شد. پولس، موفق به انجام کاری شد که پیامبران و ربی ها نتوانسته بودند، انجام دهند؛ یعنی ترویج اعتقاد به خدای یکتای اسرائیل در سراسر جهان. پولس که معروف ترین و تأثیرگذارترین شخصیت مسیحیت اولیه بود، حق داشت که در دفاع از خود بگوید که او، بیش از سایر رسولان کار کرده است. وی از مهم ترین مراکز بازرگانی، صنعتی و حکومتی، همچون انطاکیه،74 افسس،75 تسالونیکا76 و قرنتس،77 همراه با گروه کاملی از همکاران و با مکاتبات پی در پی، دیدن کرد و طی چند سال در سوریه،78 آسیای صغیر،79 مقدونیه80 و یونان81 و نیز ایلیریا،82 کار تبلیغی سازمان یافته ای را به انجام رسانید.83
اهمیت پولس رسول، برای تاریخ جهان به این است که کسی که در یک مرحله، در همه جا یهودیان را موعظه می کرد، اما غالباً از سوی آنان طرد می شد، راه دسترسی به باور یهودی دربارة خدا را برای غیریهودیان هموار ساخت. بدین ترتیب، نخستین تغییر در مسیحیت را آغاز کرد. تا آنجا که شورای رسولان اورشلیم در سال 48م، او را به دلیل نظرش تحت فشار قرار داد. نظر وی، بر خلاف مجامع اولیه مسیحی اورشلیم، این بود که غیریهودیان نیز می توانند به خدای اسرائیل دست پیدا کنند، بدون اینکه مجبور باشند نخست ختنه شوند و قوانین طهارت یهود، مقررات مربوط به غذا و روز سبت را بپذیرند. پولس، تقدم تاریخی جامعه اورشلیم را تصدیق کرد. زمانی که جامعه اورشلیم رسالت او را در میان غیریهودیان جدا از شریعت، تأیید نمود، وی با جمع آوری کمک مالی قابل توجهی از میان جوامع جدید مسیحی غیریهود، از جامعه اورشلیم حمایت کرد. معنای این عمل، این است که غیریهودی می تواند مسیحی شود، بدون اینکه مجبور باشد نخست یهودی شود. از این رو، می توان نتیجه گرفت: مسیحیت تنها به وسیلة پولس به زبان جدید، با ویژگی هایی چون طراوت اصیل، تأثیر مستقیم و حساسیت پرشور، دست یافت. تنها به وسیله پولس، قوم کوچک یهود سرانجام به دینی جهانی تبدیل شد؛ دینی که از رهگذر آن شرق و غرب، حتی بیش از زمان اسکندر کبیر، به هم مرتبط شدند.84
جمع بندی و ارزیابی
اگر امروز تبشیر از اهمیت زایدالوصفی در میان مسیحیان برخوردار است و اگر مسیحیان از هر فرصتی برای انتقال پیام عیسی مسیح فروگذاری نمی کنند و اگر هزینه های فراوانی به منظور بسط و گسترش بشارت عیسی، از سوی کلیسا پرداخت می گردد، جملگی گویای این مطلب است که رهبران کلیسا به مسئله تبشیر اهمیت فوق العاده ای می دهند. در این مقاله، تلاش شد بابی به سوی تبشیر و ماهیت آن گشوده شود. اینکه تبشیر چیست؟ چه تفاوتی بین تبشیر عیسوی و تبشیر پولسی است؟ مطالبی بود که گذرا به آن اشاره شد.
به نظر می رسد، ما باید در یک فرایند هدفمند محتوای پیام عیسی(ع) و سخنان وی را بر اساس مستندات کتاب مقدس واکاوی کنیم و فضای حاکم بر عصر حواریون را شناسایی نموده، تا بتوان بر اساس آن بشارت پولسی را سند یابی کرد. آنچه از این مقاله استنباط می گردد، این است که مسیحیت پطرسی، ماهیتی متفاوت از مسیحیت پولسی دارد. پیام بشارت عیسی(ع) به مرور زمان، به ویژه از زمان پولس رنگ خود را از دست داده است. قطعاً آنچه مسیح و به دنبال وی پطرس، دنبال کرد ادامه آیین موسوی بود که در آن آموزه هایی مثل شریعت وجود داشت و اتفاقاً باید به صورت یک فرضیه مورد مطالعه قرار گیرد. بر عکس، آنچه از زمان پولس بر اساس الهیات تبشیری وی اتفاق افتاد، خلاف عصر عیسوی است و جای کار برای تحقیق دقیق پیام پولس وجود دارد که به دنبال آن، اهداف و انگیزه های وی نیز روشن خواهد شد. اما از این مطلب نباید غفلت کرد که آنچه امروز با نام مسیحیت در فعالیت های تبشیری دنبال می شود، راه پولس و هدف اوست.
از دیدگاه قرآن کریم، رسالت عیسی(ع) یک رسالت جهانی نیست. از این رو، تبشیر وی نیز در گستره قوم بنی اسرائیل تصور می گردد. شاهد این مطلب آیاتی85 است که نشان دهندة این مطلب هستند که تورات و انجیل، فقط برای بنی اسرائیل بوده اند و رسالت ایشان هدایت آنان بوده است. در حالی که، آیاتی از قرآن86 بیان می کنند که قرآن رسالتی جهانی دارد و برای همة مردم نازل شده است.
پی نوشت ها:
1 . مرقس 16: 9 - 20.
2 .Hasting, Adrian, "Mission", Encyclopedia of Theology: The Concise Sacramentum Mundi, karl Rahaner, Crossroad, New York, 1982, p. 967.
3. 1.: 1
4. logos
لوگوس به معنای کلمه است که اشاره به وجود حصرت عیسی(ع) دارد. در آموزه تبشیر، عیسی به عنوان لوگوس محور است. زیرا عیسی همان رسولی است که به صورت پیام الهی برای بنی اسرائیل تجسد یافته است.
5. متی 28: 19- 20؛
Robert, Dana L, Christian Mission: How Christianity Became a World Religion, Wiley- Blackwell, p. 11.
6. Hoffman, R., "Mission", New Catholic Encyclopedia, Vol. 9, Washington: The Catholic University of America Press, p. 904
7 . Raymond F. Collins, "Gospel", Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade, vol.6, p. 79.
8 . Brenda E. Brasher, Encyclopedia of Fundamentalism, p. 193.
9 . Henry Van Dyke, the Gospel for a World of Sin, pp. 7-8.
10 . «انجیل دیگری نیست و فقط یک انجیل وجود دارد.» (غلاطیان 1: 6)
11 . Gerald S.J. O Collina & Edwaed G. Farrugia, S. J., A Concise Dictionary of Theology, p. 85.
12. به عنوان نمونه رجوع شود به 1 قرنتیان 9: 12 و 2 قرنتیان 2: 12.
13. ر.ک: 1 تیطس 1: 9 و 2قرنتیان11: 7.
14. Collins, Raymond F., "Gospel", Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade, Vol.6, p. 80.
15. مرقس 1: 15.
16. متی 4: 23، 9: 35.
17. متی 26: 13.
18. متی 24: 14.
19. اعمال رسولان 15: 7، 20: 24.
20. Collins, Raymond F., "Gospel", Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade, V. 6, P. 81.
21. مرقس 1: 14- 15.
22. رومیان 1: 3-4؛ 1قرنتیان 15: 1- 11.
23. رومیان 1: 16.
24 . مرقس 1: 15؛ لوقا 18: 16- 17؛ کولسیان 1: 13؛ عبرانیان 12: 28.
25 . ملکوت آسمان یک اصطلاح یهودی است که به جهت اجتناب از به زبان آوردن نام خدا به کار رفته است. این اصطلاح فقط در انجیل متی وجود دارد و بیش از 30 بار در آن انجیل آمده است.
26 . یوحنا 14: 23؛ 20: 22.
27 . اشعیا 64: 1؛ مرقس 9: 1؛ اقرنتیان4: 20؛ یوحناا 18: 36.
28 . متی 12: 28؛ یوحنا 18: 36.
29 . لوقا 4: 43.
30 . متی 9: 13.
31 . لوقا 19: 10.
32 . مرقس 10: 45.
33 . یوحنا20: 21.
34 . متی 4: 23 و 9: 35.
35 . 1 تسالونیکیان 2: 12.
36 . مرقس 1: 15؛ اعمال رسولان 8: 12؛ 1قرنتیان 5: 10- 11.
37 . متی 18: 3؛ مرقس 10: 15.
38 . رومیان 10: 8- 13؛ عبرانیان 4: 2.
39. کتاب رازهای خنوخ در مجله هفت آسمان شمارگان 3و 4 آمده است.
40. متی 24: 30.
41. ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد سوم، ص 664.
42. یوحنا 2.
43. میلر، و.م، تاریخ کلیسای قدیم، ص 27.
44. متی 4: 17. چنانچه این مضون در مرقس 1: 14 و 15؛ لوقا 4: 14 و 15؛ یوحنا 4 : 43-45 با عبارت دیگر دیده می شود.
45. متی 4: 18-20. چنانچه همین مضون در لوقا 1: 16-20 وجود دارد.
46. متی 4: 23-25. چنانچه همین مضون در مرقس 1: 35-39، لوقا 4: 42-44 دیده می شود.
47. مرقس 2: 1-12.
48. متی 8: 20.
49. متی 5: 1-12.
50. متی 10: 5.
51. یوحنا 4: 22
52. متی 15: 24.
53. اعمال رسولان 10 و 11؛ ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد سوم، ص 668.
54. متی 28: 19-20.
55. مرقس 16:15.
56. یوحنا 20: 21.
57. 1 قرنتیان 9: 5.
58. اعمال رسولان 4: 19.
59. اعمال رسولان 9: 32-43.
60. اعمال رسولان ابواب 6و 7.
61. غلاطیان 2: 11.
62. غلاطیان 2: 13.
63. رساله پولس به غلاطیان 2: 7-8.
64. اعمال رسولان باب های دهم و یازدهم.
65. اعمال رسولان 15: 7-9.
66. اعمال رسولان 10.
67. نامه به فلیپیان 3: 5.
68. نامه به فلیپیان 3: 6، نامه به غلاطیان 1: 13.
69. اعمال رسولان باب 9.
70. اعمال سولان ابواب 11 و 12.
71. غلاطیان 2: 1 و 3.
72. اعمال رسولان 15: 39.
73. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص683.
74. Antioch
75. Ephesus
76. Thessalonika
77. Corinth
78. Suria
79. Asia Minor
80. Macedonia
81. Greece
82. Illyria
83. رومیان 15: 9.
84. ر.ک: کونگ، هانس، «پولس و گسترش مسیحیت»، ترجمه احمد رضا مفتاح، هفت آسمان، ش 16.
85. آل عمران: 49؛ صف: 6.
86. فرقان: 1؛ سبأ: 28.
- ويل دورانت، تاريخ تمدن، تهران، انقلاب اسلامي، 1366.
- ميلر، و.م، تاريخ کليساي قديم، ترجمه علي نخستين، چ دوم، تهران، حيات ابدي، 1981.
- کونگ، هانس، «پولس و گسترش مسيحيت»، ترجمه احمد رضا مفتاح، هفت آسمان، ش 16، سال چهارم، زمستان 1381.
- فارس، ابراهيم، سبيل المسيح، لبنان، دار منهل الحياة، 1988.
- سي تني، مريل، معرفي عهد جديد، ترجمه ط. ميکائليان، تهران، حيات ابدي، 1362.
- ا. کمپس، توماس، اقتدا به مسيح، زمينهاي براي گفتگوي عرفاني اسلام و مسيحيت، ترجمه سعيد عدالتنژاد، تهران، طرح نو، 1382.
- Robert, Dana L, Christian Mission: How Christianity Became a World Religion, Wiley- Blackwell, 2009.
- Oucollins, Gerald, a Concise Dictionary of Theology, New Yourk:Paulist Press, 1991.
- O Collina, Gerald, S.J. & Edwaed G. Farrugia, S. J., A Concise Diction of Theology, New York, Mahwah, N.J., 1991.
- Newbigin, Lesslie, The Open secret: An Introduction to the Theology of Mission, Grand Rapids, Michigan, 1994.
- Hooker, Morna D. Paul, A short introduction, One World Oxford, 2004.
- Hoffman, R., "Mission", New Catholic Encyclopedia, Washington: The Catholic University of America Press, 1967.
- Hasting, Adrian, "Mission", Encyclopedia of Theology: The Concise Sacramentum Mundi, karl Rahaner, Crossroad, New York, 1982.
- Collins, Raymond F., "Gospel", Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade, Goddess worship, 1987.
- Abbott, Walter M., the Documents of Vatican II, New Yourk: Guide press, 1989.