معرفت ادیان، سال چهاردهم، شماره چهارم، پیاپی 56، پاییز 1402، صفحات 21-37

    مطالعه‌ای تطبیقی در الهیات قرآنی و قمرانی: اوصاف خداوند در قرآن کریم و طومارهای بحرالمیت

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ سیده راضیه پورمحمدی / دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه اراک / raz_sae@yahoo.com
    فاطمه دسترنج / دانشیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه اراک / fatemehdastranj @yahoo.com
    سعید کریم پور / دکترای الهیات و معارف اسلامی، گرایش ادیان و عرفان دانشگاه فردوسی مشهد / saeed.karimpur@yahoo.com
    چکیده: 
    «طومارهای بحرالمیت» که در قرن بیستم کشف شده، به بزرگ ترین کشف کتاب مقدسی قرن بیستم معروف است. چون طومارها بیش از دوهزار سال از دسترس بشر خارج بوده است، ضرورت دارد پژوهش های تطبیقی درخصوص این فرقه و دیگر ادیان صورت گیرد. هدف از پژوهش حاضر نیز بررسی تطبیقی یک جنبه از مباحث توحیدی میان قرآن کریم و طومارهای بحرالمیت است. گردآوری اطلاعات در این نوشتار به شیوه کتابخانه ای بوده و پردازش آنها به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته است. نتایج این پژوهش نشان دهنده اشتراک قابل توجه مضامین قرآنی و محتوای طومارها درخصوص برخی از صفات خداوند است که از جمله آنها می توان به عدل الهی، کرسی الهی، رحمت عام الهی، حکمت الهی، رحمت عام الهی، هدایت الهی و تقدیر الهی اشاره کرد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study between Qur'anic and Qumran Theologies: God's Attributes in the Holy Qur'an and the ‘Dead Sea Scrolls’
    Abstract: 
    The ‘Dead Sea Scrolls’ discovered in the 20th century are known as the greatest biblical discovery of the 20th century. It is necessary to carry out comparative researches about this sect and other religions because the scrolls have been out of the reach of humankind for more than two thousand years. The purpose of this research is to study one aspect of monotheistic issues between the Holy Quran and the Dead Sea Scrolls comparatively. The information is collected using a library research method and the data is processed using a descriptive-analytical method in this research. The results of this research show a significant similarity between the Qur'anic subjects and the content of the scrolls regarding some of God's attributes, including God's justice, God's seat (korsi), God's general mercy, God's wisdom, God's general mercy, God's guidance and God's destiny.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه

    «طومارهاي بحرالميت» به مجموعه دست‌نوشته‌هاي چرمي (قریب ۹۰۰ نسخه خطي) اطلاق مي‌شود که بين سال‌هاي ۱۹۶۷ تا ۱۹۵۹، بعد از گذشت دو هزار سال از نگارش آنها، در طول ساحل شمال غربي بحرالميت، به ويژه مناطق قمران (Qumran)، وادي‌ مربعات (Wadi Murabba'at)، خِربه ميرد (Khirbat Mird)، عين جدى (En-Gedi) و مسده (Masada) کشف شده‌اند. مهم‌ترين اين مناطق، يعني «قمران» در ۲۱ کيلومتري شرق بيت‌المقدس قرار دارد و بيشتر طومارها از درون يازده غار در کوه‌هاي اين منطقه بيرون آورده شده‌اند.
    اين طومارها متعلق به فرقه‌اي از زاهدان يهودي بوده که نزدیک قرن دوم پيش از ميلاد مسيح تا اواخر قرن اول ميلادي در مناطق مذکور نزديک به سواحل بحرالميت مي‌زيسته‌اند. آنان چون يهوديت رايج در زمان خويش را گمراه و منحرف مي‌دانستند، خود را از جامعه اصلي يهود جدا کرده و در بيابان‌هاي نزديک بحرالميت، جامعه جداگانه‌اي براي خود تشکيل داده بودند. جامعه آنها بسيار منظم و منضبط بود و ساختاري سلسله‌مراتبي داشت که در رأس آن تعدادي کاهن، و در پايين‌ترين مرتبه آن افراد نوآموز قرار داشتند. تعاليم رهبران فرقه بر پيشگويي آينده و نوعي تفسير خاص از کتاب مقدس استوار بود و از تقويمي متفاوت با تقويم رسمي يهوديان آن زمان استفاده مي‌کردند.
    فعاليت اين گروه بر جنبش‌هاي ديني و اجتماعي منطقه فلسطين، از جمله بر مسيحيت تأثير زيادي گذاشت. سرانجام، این فرقه با حمله سهمگين روميان در سال 70 ميلادي نابود شد و تنها چيزي که از آنان باقي ماند، طومارهايي بود که تعليمات سرّي فرقه را همراه با بخش زيادي از متن کتاب مقدس يهود (عهد عتيق) دربر داشت و اعضاي فرقه آنها را درون خمره‌هايي در يازده غار در کوه‌هاي نزديک سواحل بحرالميت پنهان کرده بودند؛ ميراث گرانبهايي که دست سرنوشت بعد از دوهزار سال آنها را در زمان ما آشکار ساخت (ورمش، 1399، ص 99ـ160).
    1. بيان مسئله و ضرورت تحقيق
    يکي از علل اهميت طومارهاي بحرالميت به‌عنوان گنجينه‌اي از متون يهودي متعلق به عصر باستان، افزايش آگاهي ما از عقايد و ديدگاه‌هاي الهياتي رايج در يهوديت آن روزگار، به‌ويژه يهوديت غيرحاخامي است. با توجه به اينکه دين اسلام نيز همچون دين يهود به‌مثابه ديني ابراهيمي، تعاليم الهياتي متعددي را عرضه مي‌دارد و ميان متون مقدس اين دو دين بزرگ الهي، يعني قرآن کريم و عهد عتيق، شباهت‌هاي فراواني در تعاليم الهياتي وجود دارد که مي‌توان ريشه آن را در يکي بودن منشأ هر دو دين (يعني وحي الهي) دانست، جاي اين پرسش باقي است که به‌طورکلي، نسبت ميان تعاليم الهياتي طومارها و آيات قرآن کريم، از لحاظ همسو يا ناهمسو بودن، چگونه است؟ و شباهت ميان اين دو متن از منظر الهياتي تا چه حد است؟
    حقيقت آن است که بررسي دقيق طومارها نشان مي‌دهد که «ميان بعضي از مضامين طومارها و آيات قرآن شباهت تأمل‌برانگيزي وجود دارد» (کريم‌پور، 1399، ص 35). يکي از اين مضامين تعاليم الهياتي است که موضوعاتي را درباره ذات و صفات خدا و رابطه او با انسان و جهان خلقت مطرح مي‌کند.
    اين مقاله بخشي از اين موضوعات، شامل عدل الهي، کرسي الهي، رحمت عام الهي، حکمت الهي، رحمت عام الهي، هدايت الهي و تقدير الهي را که از تعاليم الهياتي مشترک ميات طومارهاي بحرالميت و آيات قرآن کريم است، بررسی مي‌کند.
    از زماني که محتواي طومارهاي بحرالميت به دو دسته «کتاب‌ مقدسي» و «غير کتاب ‌مقدسي» تقسيم شد و دسته دوم با عنوان «طومارهاي فرقه‌اي» نيز شهرت يافت، پژوهشگران همواره در پي آن بودند که با دستيابي به تمام متن طومارهاي دسته‌دوم، به افکار و عقايد پيروان فرقه بحرالميت (فرقه يهودي ساکن در بيابان‌هاي نزديک بحرالميت که طومارها را نوشتند) دست يابند و از طريق مطالعه آنها، به ديدگاه‌هاي رايج در يهوديت غيرحاخامي رايج در قرن اول ميلادي و سپس به تحولات آن در قرون بعد پي ببرند. انتشار متن اين دسته از طومارها بسيار کُند و طي سال‌هاي طولاني صورت گرفت، تا آنکه در نهايت، گِزا ورمش (Geza Vermes)، عضو هيأت رسمي خوانش و ويرايش طومارها، پس از چند مرحله انتشار آنها به‌طور ناقص و در فرايندي تکميلي طي چند سال، متن کامل آنها را در سال 2003م در يک مجلد ويراسته در انگلستان منتشر کرد.
    با آنکه از متن طومارها ترجمه‌هاي انگليسي و فرانسه متعددي منتشر شده، اما ترجمه وِرمش، به‌ويژه ويرايش آخر آن، به سبب دقت و اعتباري که دارد، ترجمه معيار براي مطالعات دانشگاهي طومارها محسوب مي‌شود. ترجمه فارسي اين ويرايش در سال 1398 و ويراست دوم مقدمه مترجم بر آن در سال 1399 در تهران منتشر گرديد که همان سال به‌عنوان کتاب برگزيده بيست و نهمين دوره کتاب سال دانشجويي شناخته شد.
    با وجود اهميت زياد اين طومارها و کتاب‌ها و مقالات علمي پرشماري که در مغرب‌زمين درباره آنها منتشر شده، در کشور ما مطالعات چنداني درباره آنها صورت نگرفته و نه‌تنها کتابي درباره آنها تأليف نشده ـ دو، سه کتابي هم که درباره آنها منتشر شده، صرفاً ترجمه هستند ـ مقالات علمي مرتبط با آنها نيز کم‌تعداد است و تاکنون جز يک پايان‌نامه با موضوع حکمت در طومارهاي بحرالميت(انجم روز، 1398) و يک پايان‌نامه کارشناسي ارشد با موضوع عرفان در طومارهاي بحرالميت (صابري، 1395)، مطالعه دانشگاهي ديگري درباره آنها انجام نشده است.
    مقالاتي که تاکنون در ارتباط با طومارهاي بحرالميت در ايران به رشته تحرير درآمده عبارتند از:
    ـ «طومارهاي بحرالميت؛ تاريخچه و منتخبي از نظريات» (هشترودي، 1388)؛
    ـ «همانندي مفهوم و کارکرد نيروهاي خير و شر در طومارهاي بحرالميت و عقايد ايران باستان» (حاج‌ابراهيمي و قادري اردکاني، 1389)؛
    ـ «بازخواني عناصر عرفاني در طومارهاي بحرالميت» (دالوند، 1399)؛
    ـ «تحليل سطوح معنايي قطعه حکمي 4قم184 از طومارهاي بحرالميت» (انجم‌روز و زرواني، 1398).
    در زبان فارسي، تاکنون درخصوص مطالعه تطبيقي مضامين قرآني و محتواي طومارها، پژوهش ويژه‌اي صورت نگرفته و کتاب يا مقاله‌اي منتشر نشده است. مقاله حاضر با رويکرد تطبيقي و روش «توصيفي ـ تحليلي»، بر آن است که مشابهت اوصاف الهي را در آيات قرآن کريم و طومارهاي بحرالميت نشان دهد. اميد است اين نوشتار سرآغازي براي توجه بيشتر به طومارهاي بحرالميت و ادبيات قمراني در حوزه مطالعات قرآني باشد و بتواند راه را براي تحقيقات بعدي در اين زمينه هموار کند.
    تمام ارجاعاتي که در اين مقاله به طومارها داده مي‌شود، براساس منبع ذیل است:
    The Complete Dead Sea Scrolls in English, trans. by Geza Vermes, Pinguin Books, London, 2004 (Revised Edition).
    در اين مقاله، نحوه اختصارنويسي و ارجاع به هر طومار، عيناً همان روش علمي بين‌المللي است که پروفسور وِرمش هم در کتاب رعايت نموده است. در اين روش، براي هر طومار يک نام اختصاري شماره‌دار در نظر گرفته شده که در ساده‌ترين شکل خود، مبيّن اطلاعات مربوط به محل پيدايش، شماره غار، و عدد ترتيبي مخصوص طومار است. در کتاب‌هايي که حاوي ترجمه کامل متن طومارها هستند، معمولاً معنا و دلالت هريک از علائم طوماري آورده مي‌شود؛
    مثلاً، علامت اختصاري طومار شهادت‌نامه «4Q175» است که در آن عدد (4) شماره غار واقع در منطقه، علامت «Q» نشانه منطقه قُمران (Qumran) و عدد (175) شماره طومار در ميان مجموعه طومارهاي پيداشده در آن غار است. گاهي براي تشخيص بهتر طومارها از يکديگر، حرف انگليسي معادل با نخستين حرف عبري، و يا حرف انگليسي ابتداي عنوان طومار براي آن آورده مي‌شود؛ مثلاً، علامت «1QS» معرف طوماري است که در غار شماره (1) قمران کشف شده و عنوان «سرِخ هَيحَد» به معناي «قانون جامعه» را دارد. در ادامه نيز شماره ستون (با ارقام رومي) و سپس شماره سطر حاوي مطلب مدنظر آورده مي‌شود. در طومارهاي قطعه‌قطعه، پيش از شماره ستون، ابتدا شماره قطعه (fr.) آورده مي‌شود.
    2. اوصاف الهي در طومارهاي بحرالميت و قرآن کريم
    چنان‌که گفته شد، بررسي‌هاي دقيق نشان مي‌دهد ميان مضامين الهياتي طومارها و آيات قرآن کريم شباهتي قابل توجه وجود دارد. نمونه‌هايي از اين شباهت مضامين را در اينجا ذکر مي‌کنيم:
    1-2. عدل الهي
    واژه «عدل» در لغت، به معناي مساوات، قسط، انصاف، و امري بين افراط و تفريط آمده است (راغب اصفهاني، 1375، ص 325؛ طوسي، 1356، ص 131). قرآن کريم بيان مي‌کند که نظام هستي و آفرينش بر عدل و توازن استوار است: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (آل‌عمران: 18)؛ خدا در حالى ‌كه برپادارنده عدل است [با منطق وحى، با نظام مُتقن آفرينش و با زبان همه موجودات‏] گواهى مى‏دهد كه هيچ معبودى جز او نيست، و فرشتگان و صاحبان دانش نيز گواهى مى‏دهند كه هيچ معبودى جز او نيست؛ معبودى كه تواناى شكست‏ناپذير و حكيم است.
    اکنون نگاهي به متن طومارهاي بحرالميت مي‌اندازيم: عدل، به‌ويژه عدل الهي در طومارهاي بحرالميت جايگاه والايي دارد. در طومار «قانون جامعه» (1QS)، يکي از خواسته‌هاي خداوند که انجام آنها را از طريق حضرت موسي و پيامبران از «مقدسين» فرمان داده، اين است که بر زمين «به حق، پاکي و عدالت رفتار کنند» (1QS, I). بنابراين، رفتار عادلانه خواستة خداوند از پيروان انبياست و «عدل» امري است مطلوب خداوند که به آن امر مي‌کند. بدین‌سان، نقطه مقابل آن (يعني ظلم و بي‌عدالتي) نيز مکروه خداوند است و او از آن نهي مي‌فرمايد. اينکه خداوند به رعايت عدل و داد امر کرده، مورد تصريح آيات قرآن نيز هست: «قُل اَمَرَ رَبّي بِالقِسط» (اعراف: 29)؛ بگو پروردگارم به ميانه‏روى [در همه امور و به اجتناب از افراط و تفريط] فرمان داده است.
    همچنين نظير آنچه را در تعليم طومار آمده است، در قرآن نيز مي‌بينيم که ميان نبوت و برپا کردن عدالت، رابطه‌ای مستقيم برقرار شده و پيامبران خداوند از جانب او مأمورند که عدالت را در ميان مردم برپا کنند: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حديد: 25)؛ به‌راستي که پيامبرانمان را با پديده‌هاي روشنگر فرستاديم و همراه آنان کتاب آسماني و سنجه (ميزان، ترازو) فروفرستاديم تا مردم به دادگري برخيزند.
    اشاره به «ميزان» (ترازو) در آيه ديگري از قرآن نيز آمده است: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ» (الرحمن: 7)؛ و آسمان را برافراشت و معيار و ميزان (ترازو) مقرر داشت. کلمه «ميزان» در اين آيه که مفسران آن را با همين واژه مذکور در آيه قبل مرتبط مي‌دانند (طباطبائي، 1374، ج 19، ص 162)، اشاره به مقام فاعليت و تدبير الهي به‌منزله‌ مقام قيام به عدل است (مطهري، 1398، ص 25).
    جالب است بدانيم که در طومارها نيز واژه «ترازو» ـ البته معادل عبري آن ـ با نسبتي مستقيم با عدالت (به صورت «ترازوي عدالت») استفاده شده است؛ جايي که يکي از طومارها تعليم مي‌دهد که خداوند فطرت انسان را آشنا و مايل به عدالت آفريده است: «تو روح مرا طبق ميزان عدالت زنده گردانيده‌اي» (4Q437+4Q434-5, 2: I). در يک نمونه قرآني ديگر، خداوند به پيامبر اکرم فرمان مي‌دهد که ميان مردم به قسط و عدل داوري کند: «و إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَينَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطين» (مائده: 42)؛ و چون داورى كردى، ميان آنها به داد داورى كن؛ که خداوند دادگران را دوست دارد.
    در تفسير آيه آورده‌اند: «خداى سبحان راضى نمى‏شود كه [پيامبر] غير حكم او را جارى كند؛ يا بايد حكم او را جارى كند و يا اصلاً در كارشان مداخله نكند» (طباطبائي، 1374، ج ‏5، ص 558).
    طومارها به ما تعليم مي‌دهند که خداوند براي بي‌عدالتي و ستم، نقطه پاياني در نظر گرفته است و سرانجام، حق و عدالت را تا ابد بر ستم و بيداد غلبه خواهد داد:
    اما خدا در اسرار  ادراکش و در حکمت شکوهمندش، براي ستم پاياني مقرر داشته و در وقت سزادهي، آن را براي هميشه نابود خواهد ساخت. آنگاه حق که در دوره تسلط ستم تا وقت مقرر داوري در راه‌هاي شرارت فرو غلتيده، تا ابد در جهان برافراشته مي‌شود (1QS, IV).
    شبيه همين مضمون را در طومار ديگري نيز مي‌بينيم: خداوند در آخرالزمان، به داوري بين نيکان و بدان خواهد پرداخت و در حالي ‌که «پسران حقيقت» را مي‌پذيرد، بدکاران را به مجازات دردناک خواهد رسانيد. او «خداي راستي» است و با داوري آسماني او بين حق و باطل، دوران ظلم سپري شده و روزگار غلبه حق و عدالت به کامل‌ترين شکل فراخواهد رسيد:
    او از آسمان، کار شرارت را داوري مي‌کند و همه پسران حقيقت پذيرفته خواهند شد... و همه آنان ‌که در آن فروغلتيدند،  ترسان شده و به ناگاه فرياد خواهند کشيد... و همه بيداد ديگر به پايان خواهد رسيد، و دوران راستـ[ـي] کامل خواهد گشت... در همه دوران‌هاي ابدي؛ زيرا اوست خداي راستي، و از آغاز سال‌ها... تا انصاف را بين خوب و بـ[ـد] برقرار دارد (4Q416, fr. 1).
    در قرآن کريم نيز مي‌خوانيم که روزي فراخواهد رسيد که همه انسان‌ها سزاي آنچه را که کرده‌اند، خواهند ديد و عدالت خداوند نيکوکاران را به پاداش کارهاي نيک، و بدکاران را به سزاي اعمال بد خود خواهد رسانيد. البته چنين روزي از منظر قرآن، روز قيامت است که همه انسان‌ها ـ که از جهان درگذشته‌اند ـ آن روز به اراده الهي زنده مي‌شوند تا سزاي اعمال خويش را ببينند؛ سزايي عادلانه، دقيق و بدون کوچک‌ترين ستم: «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلاتُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِها وَ كَفى‏ بِنا حاسِبِينَ» (انبياء: 47)؛ و ترازوهاى راست و درست را در روز قيامت در ميان نهيم و بر هيچ كس هيچ ستمى نرود؛ و اگر [عملي] هم‌سنگ دانه خردلى باشد آن را به حساب ‏آوريم، و ما خود حسابرسي را کفايت کنيم.
    دانه «خردل» در اينجا برای مثال ذكر شده است و مبالغه در دقت ميزان را مى‏رساند كه حتى به كوچكى و ناچيزى خردل هم رسيدگى مى‏كند و در اين تعبير، اشاره به اين نيز هست كه «وزن» يكى از شئون حساب است (طباطبائي، 1374، ج ‏14، ص 412).
    همسو با اين عقيده يهودي مندرج در طومارها که «خداوند در آسمان است و از آنجا شرارت‌ها را داوري مي‌کند»، در منابع اهل‌سنت، رواياتي از پيامبر اکرم مي‌بينيم. در يکي از آنها، عمرو‌بن العاص از پيامبر نقل کرده است که ایشان فرمودند: «ارْحَمُوا مَنْ فِي الأَرْضِ يرْحَمْکُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ» (مقدسي، 1408ق، ص 45)؛ بر اهل زمين ترحم کنيد تا آنکه در آسمان است بر شما ترحم کند. برخي از اين ‌روايت، در آسمان بودن خدا را نتيجه گرفته‌اند. اما از نگاه شيعه، خداوند فراتر از جا و مکان است و براي او، نه آسمان و نه هيچ ظرف مکاني را نمي‌توان در نظر گرفت.
    در نهج‌البلاغه از اميرمؤمنان علي نقل شده است که در نفي مکانمندی خدا مي‏فرمايند: «مَنْ قَالَ أَينَ فَقَدْ حَيزَهُ»؛ کسي که بگويد خدا کجاست؟ او خدا را جاگير و محدود به مکان کرده است (نهج‌البلاغه، بی‌تا، ص ۲۱۲، خطبه ۱۵۲) و چون محدود کردن خداوند در مکان از صفات سلبي خداوند محسوب مي‌شود، پس بودن خدا در آسمان را ـ به فرض درست بودن روايت مذکور ـ مي‌توان به علم کامل و تسلط او بر هستي تعبير کرد. شايد درخصوص عبارتي که در طومار آمده نيز همين مقصود وجود داشته است.
    درباره فرياد و فغان اهل جهنم نيز که در طومار مذکور بدان اشاره شده است، مي‌توان به آيه‌اي از قرآن اشاره کرد که با هولناک و وحشت‌زا خواندن روز قيامت، به همين توصيف درباره کافران و بدکاران اشاره مي‌کند: «بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى‏ وَ أَمَرُّ» (قمر: 46)؛ آري، قيامت موعد ايشان است، و قيامت سهمگين‏تر و تلخ‏تر است.
    البته در طومارها با اين نکته نيز روبه‌رو مي‌شويم که خداوند در غلبه دادن حق و راستي بر باطل و ستم، به‌تنهايي عمل نمي‌کند، بلکه مؤمنان نيز با شرکت در جنگي بزرگ که در آخرالزمان بين دو جبهه حق و باطل (يا به تعبير طومارها، بين نور و تاريکي) رخ خواهد داد، خداوند را در اجراي آنچه که اراده کرده است، ياري خواهند کرد. در طومار «جنگ پسران نور با پسران تاريکي» ـ که «پسران نور» در آن، نمادي از اعضاي فرقه بحرالميت است ـ تأکيد شده که اين جنگ براي اجراي «عدالت خداوند» و «مجازات ستمگران» برپا مي‌شود و اين از شعاري که رزمندگان جبهه نور بر پرچم‌هاي خود مي‌نويسند، پيداست:
    وقتي رهسپار جنگ مي‌شوند، بر پرچم‌هاي خود مي‌نويسند: راستي خداوند، عدالت خداوند، جلال خداوند، مجازات خداوند (1QM, IV).
    در قرآن به جنگ آخرالزمان اشاره‌اي نشده، اما به فرارسيدن روزگاري که در آن «زمين را صالحان به ميراث مي‌برند» (انبياء: 105) اشاره شده و در رواياتي که از پيامبر و ائمه اطهار به ما رسيده، سخن از ظهور فرمانرواي دادگري است که به اذن الهي با جنگي بزرگ، جهان را از سيطره ستمگران و بدکاران پاک مي‌کند و عدل و داد را بر تمام جهان مي‌گستراند. از اين فرمانرواي الهي و دادگر با تعبير «مَهدي» ياد شده است و همه احاديث اتفاق نظر دارند که او از نسل پيامبر اکرم خواهد بود.
    در اينجا، بحث «رحمت و غضب الهي» نيز در ارتباط با عدالت و داوري او مطرح مي‌شود. مطابق تعليم طومارها، خداوند در عين آنکه تواب (توبه‌پذير) است و «نسبت به کساني که از انحراف بازگشتند صبر و عفو بسيار مي‌ورزد» (CD, II)، منتقم نيز هست و «بر کساني که از راه فرومي‌مانند و حکم (الهي) را مکروه مي‌دارند قدرت، نيرو و خشم به شدت شعله‌ورش را به‌دست همه فرشتگان ويرانگر نازل خواهد کرد» (همان).
    درباره «خشم به شدت شعله‌ور» بايد توضيح دهيم که مطابق نظر مفسران و محققان مسلمان، منظور از «خشم و غضب خدا» ـ که در آيات قرآن هم به آن اشاره شده (بقره: 61و90؛ آل‌عمران: 112؛ نساء: 93؛ اعراف: 71و152؛ انفال: 16؛ نحل: 106؛ طه: 81 و86؛ نور: 9؛ شوري: 16؛ فتح: 6؛ مجادله: 14؛ ممتحنه: 13) ـ فقط «انتقام» است (قرشي، 1371، ص 104) و مطابق يکي از روايات شيعه، امام محمدباقر می‌فرمایند:
    «هُوَ الْعِقَابُ... إِنَّهُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ زَالَ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَى شَيْ‌ءٍ فَقَدْ وَصَفَهُ صِفَةَ مَخْلُوقٍ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَايَسْتَفِزُّهُ شَيْ‌ءٌ فَيُغَيِّرَهُ» (کليني، بی‌تا، ج 1، ص 101)؛ غضب خدا عقاب اوست... هر كه پندارد خدا از حالى به حالى در مي‌آيد او را با صفت مخلوق وصف كرده است. چيزى خدا را تحريك نمي‌كند تا او را تغيير دهد.
    بدین‌روی، منظور از خشم و غضب الهي، نه امري احساسي و ناشي از تغيیر حال، بلکه دادستاني و انتقام خداوند هنگام اجراي عدالت است. نويسنده يکي از طومارها خطاب به مردم منحرف مي‌گويد: «خداوند به‌خاطر انحرافتان، خود از شما انتقام خواهد کشيد» (4Q302, 3:II).
    به همين سان، در آيات قرآن نيز مي‌خوانيم که خداوند توبه را مي‌پذيرد: «وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيم‏» (نور: 10)؛ و خدا بسيار توبه‏پذير و حكيم است. اما در عين ‌حال، از کافران و بدکاران در روز قيامت انتقام مي‌گيرد: «يوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى‌ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ» (دخان: 16)؛ روزى كه گيروداري سخت و سترگ آغاز کنيم، ما دادستانيم.
    در آيه‌اي ديگر آمده است: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُوانْتِقامٍ» (آل‌عمران: 4)؛ منکران آيات الهي عذابي شديد [در پيش] دارند و خداوند پيروزمند دادستان است.
    در نمونه‌اي ديگر، آيات قرآن به گروهي به نام «اصحاب ايکه» اشاره مي‌کند که ستمگر بودند و خداوند از آنان انتقام گرفت: «وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ... فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ» ‏(حجر: 78ـ79)؛ و اهل ايكه ستمكار بودند. ازاين‌رو از آنان انتقام گرفتيم. ظاهراً اين گروه، همان قوم حضرت شعيب بودند (مغنيه، 1424ق، ج 4، ص 487).
    2-2. کرسي الهي
    «کرسي» از واژه «کرس» گرفته شده و به معناي قرار دادن اشيا و بستن آنها به يکديگر است. نيز به معناي ساختن پايه ديگري در کنار ديوار براي محکم‌کاري آمده است (فراهيدي، 1409ق، ص 705؛ ابن‌‌فارس، 1418ق، ج 5، ص 169). علت اينکه به تخت «کرسي» گفته مي‌شود اين است که از قرار دادن و به هم پيوستن چند قطعه چوب ساخته مي‌شود (جعفري، 1385). در بسيارى از مواقع اين كلمه را كنايه از «ملك و سلطنت» مى‏گيرند و مى‏گويند: فلانى از كرسى‏نشينان است؛ يعنى او منطقه نفوذ و قدرت وسيعى دارد (طباطبائي، 1374، ج 2، ص 513).
    در يکي از آيات قرآن، درباره کرسي خداوند آمده است: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لايَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيم» (بقره: 255)؛ کرسي [علم و قدرت] او آسمان‏ها و زمين را فراگرفته و نگاهداشتن آنها بر او دشوار نيست و او بلندمرتبه و بزرگ است.
    در معناى «كرسى» چند قول است:
    1. علم و آگاهى خداوند آسمان‌ها و زمين را فراگرفته [از ابن‌عباس‏] و از ائمه اطهار نيز همين وجه نقل شده و «علم» به اعتبار مكانش كه همان مركز عالم باشد، «كرسى» ناميده شده است.
    2. منظور از «كرسى» سلطنت و پادشاهى است و «سلطنت» را به اعتبار جايگاه آن كه تخت سلطنت باشد، «كرسى» ناميده‏اند؛ يعنى قدرت و سلطنت خداوند همه جا را فراگرفته است.
    3. «كرسى» تختى است در پايين «عرش» و بالاى آسمان‌ها و زمين.
    ترتيب اين جملات در آيه بدون حرف عطف به علت آن است كه هريك از آنها [عطف‏] بيان است براى جمله ماقبل، و معطوف و معطوفٌ‌عليه در حكم واحد هستند. ازاين‌رو بهتر است بين دو جمله حرف عطف واسطه نشود (طبرسي، 1375، ج 1، ص 332).
    در طومارهاي بحرالميت نيز به «تخت» و «کرسي» الهي اشاره شده است. در يکي از طومارها، در عبارتي که تداعي‌کننده آيه قرآني مزبور است، مي‌خوانيم: «کرسي خدا در آسمان است و فرمانروايي‌اش بر همه زمين‌ها و درياهاست...» (4Q302, fr.3: ii).
    قرآن کريم در آيه‌ای (بقره: 255) براي توصيف عظمت کرسي خداوند از لفظ «السماوات و الأرض» استفاده کرده و در عبارت طومار، ضمن استفاده از توصيف «آسمان» براي کرسي خداوند، از عبارت «زمين‌ها و درياها» (به صورت جمع) استفاده نموده است. روشن است که اين هر دو عبارت با اختلافي اندک در کلمات، بر مفهومي واحد، يعني سيطره الهي بر همه جهان آفرينش دلالت دارند.
    3-2. رحمت عام الهي
    در بسياري از آيات قرآن، از رحمت پروردگار سخن به ميان آمده است و اينکه رحمت او دنيا و آخرت را شامل مي‌شود. برخي از آيات به رحمت‌هاي اخروي (بقره: 218؛ آل‌عمران: 107؛ اعراف: 56) و برخي ديگر به رحمت‌هاي دنيوي (روم: 50؛ يونس: 59؛ طه: 131؛ جاثيه: 5) اشاره دارند. يکي از آياتي که به رحمت عام الهي اشاره دارد، آنجاست که مي‌فرمايد: «... وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیءٍ...» (اعراف: 156)، اما براي تلخيص مبحث به ذکر يک نمونه که با متن طومار همخواني بيشتري دارد، اشاره مي‌شود:
    در آيه 22 سورة مبارکة «بقره» آمده است: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلاتَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ آنکه زمين را زيرانداز و آسمان را سرپناه شما کرد و از آسمان آبي فروفرستاد، آنگاه بدان براي روزي شما، ميوه‌هایی برآورد. پس آگاهانه براي او همتا نياوريد.
    اين آيه بيان‌کننده رحمت گسترده خداوند بر همه بندگان است که چگونه از آب، ميوه‌ها و دانه‌هاي غذايي در شکل و رنگ متنوع آفريده است (هادوي و همکاران، 1396).
    طومارها نيز تعليم مي‌دهند که رحمت عام الهي همه موجودات را فراگرفته و به‌خاطر همين رحمت فراگير است که جهان پابرجاست و موجودات زنده از حيات برخوردارند و روزي مي‌خورند:
    [زيرا] او رحمت‌هاي خويش را مي‌گشايد (جاري مي‌سازد)... و تا به همه زندگان روزي برساند. اگر دست خود را بسته (بي‌سخاوت) نگه دارد، روح همه جسمانيت تباه مي‌شود (4Q416, fr. 2: ii).
    محتواي اين عبارت طوماري تعبير آشناي «يدالله مغلوله» را که سخني است که در قرآن به يهوديان حجاز نسبت داده شده، تداعي مي‌کند: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ» (مائده: 64)؛ و يهود گفتند: دست خدا بسته است. دست‌هايشان بسته باد! و به خاطر اين سخن که گفتند، لعنت بر آنان باد! بلكه دستان او گشاده است، [و‏] هر‌گونه که بخواهد، می‌بخشد.
    درواقع، قرآن نيز همسو با يهوديان جامعه قمران، به ما تعليم مي‌دهد که برخلاف گمان يهوديان حجاز، دست خداوند بسته نيست (که اگر بود، به قول طومارها، همه موجودات زنده تباه مي‌شدند) و درواقع، خداوند با «دستانِ گشاده» (يعني قدرت بي‌حد) به مخلوقات خويش روزي مي‌رساند: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (هود: 6)؛ و هيچ جنبده‏اى در زمين نيست، مگر آنكه روزىِ او بر خداوند است، و [او] آرامشگاه و بازگشتگاهشان را مى‏داند. همه در كتابى مبين [ثبت] است.
    مطابق نظر مفسران، اين معنا، يعنى يادآورى رزق تمام جنبنده‏ها و اينكه خداى تعالى آن را ضمانت کرده، براى اين است كه وسعت علم خدا و آگاهى‏اش به همه حالات جنبندگان را اثبات كند (طباطبائي، 1374، ج 10، ص 220).
    4-2. حکمت الهي
    بحث «حکمت الهي» نيز يکي از موضوعاتي است که مي‌توان آن را در آموزه‌هاي قمراني و قرآني به صورت تطبيقي مطالعه کرد. در طومار قانون جامعه، از حکمت الهي با عنوان امري «حيات‌بخش» ياد شده است که دل را روشن مي‌سازد (1QS, II). در قرآن نيز از «حکمت» با عنوان «خير کثير» ياد شده است: «وَ مَن يؤتِ الحِکمَهَ فَقَد اوتي خَيراً کثيراً» (بقره: 269)؛ و به هر کس که حکمت بخشيده باشند، بي‌شک خير بسيارش داده‌اند. روشن است که منظور از «حکمت» در اين آيه، حکمتي است که از جانب خداوند عطا شود؛ همچنان‌‌که فعل آيه بر آن دلالت دارد.
    در طومارها اشاره شده است که حکمت الهي و همچنين علم و تدبير خداوند در دسترس بشر نيست:
    چشمانم نگران شده، به آنکه ابدي است، به آن حکمتي که از بشر مخفي است، به دانش و طرح خردمندانه‌اي که از بني‌بشر (مخفي) است (1QS, XI).
    در آيات قرآن نيز ميان «علم خداوند به خفايا» و «حکيم بودن او» ارتباط برقرار شده است: در داستان آدم، وقتي خداوند به ملائکه فرمان مي‌دهد که بر آدم سجده کنند و با ترديد آنان در حکمت اين فرمان، خدا به آنان دستور مي‌دهد که «نام‌ها» را بيان کنند، آنها که از اين نام‌ها آگاه نبودند، به خداوند گفتند: «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» (بقره: 30ـ32)؛ ما دانشي نداريم جز آنچه به ما آموخته‌اي. تو داناي فرزانه‌اي.
    در طومارها گفته شده است که خداوند «جهان را با حکمت خود پابرجا نگه مي‌دارد» (11QPsa, XXVI) و حکمت خداوند اقتضا کرده است که بشر از معرفت برخوردار شود (QH, XVIII). در قرآن نيز خداوند «دارنده کبريای آسمان‌ها و زمين» و همزمان، با صفات «عليم» و «حکيم» توصيف شده است (جاثيه: 37).
    5-2. علم الهي
    «علم الهي» همان آگاهي کامل خداوند و احاطه او بر همه چيزهايي است که آفريده است. به اين علم بيکران او هيچ نقصان و تغييري راه پيدا نمي‌کند. از اين درياي بي‌پايان، تنها اندکي به بشر داده شده و بسيار چيزها هست که او مي‌داند و بشر از آن آگاه نيست. ابن‌‌عربي، از عارفان بزرگ مسلمان، درباره علم‌ الهى مي‌گويد: علم‌ الهى‌ اصل‌ همة علم‌هاست‌ و همة علوم‌ به‌ آن‌ بازمى‌گردد (ابن‌‌عربي، بي‌تا، ج 1، ص 143).
    در طومارهاي بحرالميت، از امور نهاني که تنها خداوند به آن آگاه است، با عنوان «اسرار» ياد مي‌شود. بدین‌روی، اسرار الهي شامل همه اموري است که او مي‌داند، اما بندگانش نمي‌دانند، مگر آنکه او به اراده خود، بعضي از بندگان پاک و برگزيده‌اش را به مقداري از آن آگاه گرداند. طومارها سرنوشت انسان‌ها را نيز در زمره اين اسرار معرفي ‌مي‌کنند و آن را با کتابي مرموز که اسرار در آن ثبت شده است، پيوند مي‌دهند:
    اي مرد!... نگاه کن به... و اسرار شگفت خداي پرهيبت را به‌دست آور...؛ به اسراري که پيش مي‌آيند نگاه کن، و کارهاي قديم... آنچه بوده و آنچه خواهد بود... در هر کار و کا[ر].... روز و شب او، در رازي که پيش مي‌آيد تفکر مي‌کند، و (آن را) هميشه مطالعه مي‌نمايد. آنگاه حق و بيداد را خواهيد شناخت...؛ زيرا خداي معرفت بنياد حقيقت است، و از طريق رازي که پيش مي‌آيد، بنياد آن را جدا مي‌سازد... . هميشه اين چيزها را مشتاقانه بجوييد و همه نتايج آن را بفهميد. و آنگاه جلال ابدي را خواهيد شناخت، و اسرار عظيمش را، و توانمندي کارهاي او را. و آغاز جزايتان را خواهيد دانست در يادبود زماني که آمده است. حكم ثبت شده و همه جزا معين گرديده است؛ زيرا امر الهي ثبت (و معين) است بر همه [رذالت‌هاي] پسران شيث، و کتاب يادبودي که نزد وي نوشته شده است، براي آنان‌ که اين کلام را نگه مي‌دارند (4Q417, 1: i).
    عبارت طوماري مذکور بيان مي‌دارد که آگاهي يافتن بر اسرار الهي، از طريق مطالعه و تفکر حاصل مي‌شود؛ يعني براي دستيابي به آن، نوعي سلوک فکري و دروني و طي طريقي باطني لازم است.
    در قرآن نيز اشاره شده است که شناخت خداوند از سير در آفاق و انفُس حاصل مي‌شود (ذاريات: 20ـ21). شناخت اسرار خداوند خشنودى در برابر تقديرهاى خداوند را به ارمغان مي‌آورد؛ زيرا مقدرات خداوند از اسرار الهى است و كسى كه حقيقت آن را دريابد، در برابر آنچه براى او حتمى شده است، ايستادگى نخواهد كرد و خواست خداوند را بر خواهش خود، مقدم مى‌دارد. البته همه انسان‌ها نمي‌توانند از اسرار آگاه شوند، که علتش فقدان آمادگي روحي و فکري آنهاست (محمدي ري‌شهري، 1390، ص 214).
    البته واژه «اسرار» در قرآن به کار نرفته است، اما از نظر تعريف، تا حدي مي‌توان آن را معادل واژه عربي «غيب» دانست. در آيات قرآن، خداوند با صفت «آگاه به نهان و پيدا» (غيب و شهود) معرفي شده است: «عالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهاده وَ هُوَ الحَکيمُ الخَبير» (انعام: 73). مطابق آيات قرآن، خداوند متعال مغيبات يا اسراري را مي‌داند که فهمش براي غير او ممکن نيست و اين اسرار عبارتند از: علم به آنچه بشر نمي‌داند (بقره: 30)؛ علم غيب آسمان‌ها و زمين؛ آنچه آشکارا و پنهاني انجام مي‌شود (بقره: 33)؛ علم به ايمان ظاهري و باطني (نساء: 25)؛ علم به دشمنان (نساء: 45)؛ علم به کفر و نفاق (مائده: 61)؛ علم به آنچه در سينه‌هاست (آل‌عمران: 119)؛ علم به گمراهان و راه‌يافتگان (انعام: 117)؛ علم به کوچک‌ترين چيزها در آسمان‌ها و زمين (سبأ: 3)؛ همه دانه‌ها در تاريکي زمين و همه آنچه خشک و تر است (انعام: 59)؛ علم به روح (اسراء: 85)؛ علم به روز قيامت (اعراف: 185) و... .
    يکي از آيات قرآن، خداوند را اين‌گونه معرفي مي‌کند:
    «وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيبِ لَايعْلَمُهَآ إِلَّا هُوَ وَ يعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يعْلَمُهَا وَ لَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ لَا رَطْبٍ وَ لَا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ» (انعام: 59)؛ و کليدهاي غيب نزد اوست و هيچ‌کس جز او آن را نمي‌داند و آنچه را در خشکي و درياست مي‌داند، و برگي نمي‌افتد، مگر آنکه آن را مي‌داند، و هيچ دانه‌اي در تاريکي‌هاي زمين، و هيچ تر و خشکي نيست، مگر آنکه در کتابي مبين [ثبت] است.
    آية مذکور توصيفي از حيطه علم الهي است، و اينکه خداوند متعال به علم غيب، به آنچه در خشکي و دريا و تاريکي و... است، آگاهی دارد. شباهت معنايي و حتي لفظي اين آيه با آنچه از طومارها نقل کرديم، معلوم است، به‌ويژه آنجا که خدا را «داناي اسرار» (دارنده کليدهاي غيب) معرفي مي‌کند و همه‌چيز را (اعم از آشکار و نهان) مضبوط و ثبت‌شده در يک کتاب مي‌داند.
    همچنين طومارها تعليم مي‌دهند که خداوند با علم بي‌پايان خود انسان را مي‌آفريند و در زمان آفرينش انسان، به حوادثي که در رحِم رخ مي‌دهد، آگاه و بيناست:
    [خدا] همه حجره‌هاي رحِم را [به دقت مي‌بيند]، و همه بخش‌هاي درون آن را مي‌آزمايد. [خدا] زبان را [شکل مي‌دهد] و کلماتش را مي‌داند. خدا دست را مي‌سازد [و اعمالش را درمي‌يابد]... (4Q185, III).
    به همين‌سان، در بسياري از آيات قرآن نيز به علم نامحدود الهي و آگاهي او از امور پنهان ـ از جمله آنچه در رحِم‌هاست ـ اشاره شده است؛ مثلاً در يکي از آيات مي‌فرمايد: «اِنَّ اللهَ عِندَهُ عِلمُ السّاعَة و ينَزِّلُ الغَيثَ وَ يعلَمُ ما في‌ الأرحام... اِنَّ اللهَ عَليمٌ خَبيرٌ» (لقمان: 34)؛ بي‌گمان آگاهي از قيامت، خاص خداوند است و باران را نيز او نازل مي‌کند و مي‌داند که در رحِم‌ها چيست... بي‌گمان خداوند داناي آگاه است؛ يعني او مي‌داند که آنچه در رحم‏هاى مادران است، نوزاد پسر خواهد بود يا دختر، و سالم خواهد بود يا ناسالم، و يكى خواهد بود يا بيشتر (طبرسي، بي‌تا، ج 19، ص 202).
    در آيه‌اي ديگر، به قدرت‌نمايي خداوند در آفرينش انسان در رحِم مادر، اين‌گونه اشاره شده است؛ اشاره‌اي که برخي مفسران آن را نشانه حقانيت قرآن کريم دانسته‌اند (سید قطب، 1425ق، ص 2460):
    «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» (مؤمنون: 12ـ14)؛ و به‌راستي که انسان را از چکيدة گِل آفريديم، آنگاه او را به‌صورت نطفه‏اى در جايگاهى استوار [يعني رحم مادر] قرار داديم. آنگاه نطفه را به‌صورت خون بسته و سپس خون بسته را به‌صورت گوشت‌پاره‏ درآورديم، و سپس گوشت‌پاره را استخواندار کرديم و آنگاه بر استخوان‏ها پرده‌اي گوشت پوشانديم، آنگاه آن را به‌صورت آفرينشى ديگر پديد آورديم؛ بزرگ خداوندا که بهترين آفرينندگان است!
    6-2. هدايت الهي
    يکي از مهم‌ترين اهداف رسالت پيامبران از جانب خداوند تعليم حکمت و تزکيه نفس است. مسئله تزكيه نفس نيز اهميتش بيش از مسئله تعليم كتاب و حكمت است (موسوي خمينى، 1378، ج 13، ص 505). طومارها تعليم مي‌دهند که خداوند بشر را پس از آفرينش، به حال خود واننهاده است و براي او پيامبراني مي‌فرستد که او را به راه راست هدايت کنند. آنان «مردان الهي» هستند؛ کساني که چون پاکي و راستگويي‌شان براي خداوند معلوم بود، آنها را برگزيد تا هدايت‌کننده بقيه انسان‌ها باشند. وظيفه اين «مردان خدا» تعليم دادن حکمت و معرفت به مردم است: «[معرفت] و حکمت را به شما تعليم خواهم داد» (4Q413).
    همچنين در طومارها اشاره شده است که خداوند اگر در امت گنهکاري که سزاوار عذاب الهي شده، نشانه‌اي از توبه و بازگشت ببيند، هدايت‌کننده‌اي را براي راهنمايي و دستگيري آنان مي‌فرستد:
    زيرا وقتي آنها بي‌ايمان شده و او را فراموش کردند، او روي خود را از اسرائيل و معبد مقدسش پوشانيد و آنها را به‌دست شمشير سپرد. اما با يادآوردن عهد نياکان، اثري از اسرائيل باقي نهاد و آن را به‌تمامي به‌دست ‌نابودي نسپرد... و خداوند اعمال ايشان را ديد، که به تمامي دل، در جست‌وجوي او هستند، و يک آموزگار حق براي ايشان برانگيخت که آنان را در راه دل خود هدايت کند (CD, I).
    این‌گونه طومارها تعليم مي‌دهند که اگر امتي به خطاکاري خود اقرار کند و با توبه و بازگشت به طريق مستقيم الهي، آمدن يک راهنماي حق را خالصانه از خدا درخواست نماید، خداوند خواستة ايشان را اجابت خواهد کرد و براي ايشان يک راهنما يا (پيامبر) خواهد فرستاد. در قرآن کريم نيز پيامبر اکرم يک «تزکيه‌کننده» و يک «تعليم‌دهنده کتاب و حکمت» (يا درواقع، يک «راهنماي حق») معرفي شده است:
    «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (جمعه: 2)؛ اوست كه در ميان قوم بي‌کتاب، پيامبرى از ميان خودشان برانگيخت که آيات او را بر آنان مي‌خواند و پاکيزه‌شان مي‌دارد و به آنان كتاب و حكمت مي‌آموزد و حقیقتاً که در گذشته در گمراهى آشكارى بودند.
    همچنان‌که مفسران مسلمان گفته‌اند، تشريع دين و انزال كتب آسمانى و بعث رسولان براى تلاوت آيات آن كتاب براى مردم و تزكيه و تعليم خلق، همه‏اش فضل و منتى از خداست (طباطبائي، 1374، ج ‏19، ص 445).
    در آيه مزبور هدف اين بعثت را در سه امر خلاصه كرده است كه يكى جنبه مقدماتى دارد و آن «تلاوت آيات الهى» است، و دو قسمت ديگر، يعنى «تهذيب و تزكيه نفوس» و «تعليم كتاب و حكمت» دو هدف بزرگ نهايى را تشكيل مى‏دهد (مکارم شيرازي و همكاران، 1371، ج 24، ص 107).
    قرآن کريم همچنين تأکيد مي‌کند که اگر امتي بعد از سرکشي و کفران نعمت الهي، پيام انبيا را بشنود و راه توبه و بازگشت به سوي خدا را در پيش گيرد، خداوند نيز توبه آنان را مي‌پذيرد و همچون گذشته، آنان را از نعمت‌های خويش برخوردار خواهد کرد. مثالي که قرآن در اين‌باره مي‌زند، قوم يونس است:
    «فَلَولا کانَت قَريهٌ آمَنَت فَنَفَعَها ايمانُها إلّا قَومَ يونُسَ لَمّا آمَنوا کَشَفنا عَنهُم عَذابَ الخِزي في الحياةِ الدُّنيا وَ مَتَّعناهُم الي حينٍ» (يونس: 98)؛ چرا اهل هيچ شهري [به‌موقع] ايمان نياورد که ايمانش سودي به آن برساند، مگر قوم يونس که چون [به‌موقع] ايمان آوردند، عذاب رسواگر را در زندگي دنيوي‌شان از آنان برداشتيم و آنان را تا زماني [معين] بهره‌مند ساختيم؟
    همچنان‌که مي‌دانيم، تكليف و آزمايش انسان علاوه بر مسئله آگاهى و ابزار شناخت، نياز به دو عامل ديگر دارد: «هدايت» و «اختيار» (مکارم شيرازي و همكاران، 1371، ج ‏25، ص 336).
    يکي از آيات قرآن مى‏فرمايد: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان: 3)؛ ما راه را به او نشان داديم، خواه شكرگزار باشد، خواه كفران‌كننده. منظور از «هدايت» ارائة طريق است. «شكر» اظهار نعمت و قدردانى از آن است، و «كفران» پوشاندن نعمت و ناسپاسى از آن است. «سبيل» نيز همان راه حق است كه انسان را به سعادت مى‏رساند. «شاكر» و «كفور» حال است بر ضمير «هديناه»؛ يعنى در هر حال كه باشد، از طرف خدا هدايت شده و حجت بر او تمام گردیده است (قرشي، 1371، ج 11، ص 472).
    در قرآن کريم، يکي از فوايد شکر خداوند افزايش روزي و برکت است؛ همچنان‌که ناسپاسي نعمت‌های خدا نيز مايه خسران و عذاب است: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهيم: 7)؛ و [نيز ياد كنيد] هنگامى را كه پروردگارتان اعلام كرد: اگر سپاسگزارى كنيد قطعاً [نعمتِ‏] خود را بر شما مى‏افزايم و اگر ناسپاسى كنيد بى‏ترديد عذابم سخت است. ازاين‌رو کسي که شکور است نعمت و برکت در زندگي‌اش فزوني مي‌يابد و کافر به عذاب شديدي گرفتار مي‌شود.
    شبيه همين مضمون را در يکي از طومارها می‌یابیم که عنوان «دو طريق» بر آن نهاده شده است:
    و او [در برابر شما] د[و] راه قرار داده که يکي از آنها خو[ب و يکي ديگر بد است. اگر راه خوب را برگزينيد] او شما را برکت خواهد داد. اما اگر در راه [بد] گام برداريد [شما را لعنت خواهد کرد]... (4Q473).
    البته در اين عبارت طوماري، برخلاف آيه قرآن، اشاره‌اي به هدايت الهي نشده است و همين موجب مي‌شود که وقتي آن را در زمينه تمام متون طوماري بررسي می‌کنيم، پيام متفاوتي از آن بگيريم. در بخش بعد، در اين‌‌باره سخن خواهيم گفت.
    3. تقدير الهي
    در بحث «تقدير الهي» يکي از موضوعاتي که در طومارها مطرح مي‌شود، بحث «برگزيدگي» است. پيشوايان فرقه‌اي که طومارها را نوشتند، چنين تعليم مي‌دادند که انسان‌هاي پاک و وارسته از ابتداي خلقت، براي رستگار شدن از سوي خدا برگزيده شده‌اند، و کساني که دچار فساد و گمراهي مي‌شوند از همان ابتداي آفرينش، براي تباهي و نابود شدن انتخاب شده‌اند. البته از نظر آنها، خداوند براي هر کسي دو روح آفريده که يکي او را به سوي خير و اطاعت از خدا، و ديگري او را به سوي شر و نافرماني از خدا سوق مي‌دهد، و انتخاب اينکه هر کسي از روح حق پيروي کند يا از روح باطل، به عهده خود شخص گذاشته شده است:
    او بشر را آفريده تا بر جهان فرمان براند، و برايش دو روح مقرر داشته که تا زمان سزادهي او (خداوند) در آنها گام بردارد: روح حق و روح ستم (1QS, III).
    اين تعليم تداعي‌کننده مفهوم همان عبارتي است که از طومار «دو طريق» نقل کرديم. اما همين جا، طومارها به نکته بسيار مهمي اشاره مي‌کنند: هر کسي راه خود را، نه در سايه هدايت انبياي الهي، بلکه مطابق سرشتي انتخاب خواهد کرد که خداوند در وجود او نهاده است. در طومارها از اين سرشت با دو عنوان «سرچشمه نور» و «منبع ظلمت» ياد شده است:
    آنان ‌که از حق زاده شده‌اند از يک سرچشمه نور پديد مي‌آيند و آنان ‌که از ستم زاده شده‌اند از يک منبع ظلمت ايجاد مي‌شوند. همه فرزندان پاکي را امير روشنايي‌ها رهبري مي‌کند و در طريق‌هاي نور گام برمي‌دارند؛ اما بر فرزندان ستم فرشته (شبح) ظلمت فرمان مي‌راند و در طريق‌هاي ظلمت گام مي‌زنند (1QS, III).
    طومارها تعليم مي‌دهند که اختيار انسان‌ها نقش واقعي در تعيين سرنوشت آنها ندارد؛ زيرا خود آن اختيار هم تحت تأثير يک مشيت ازلي عمل مي‌کند که شاکله و سرشت هر موجود را تعيين کرده است.
    زيرا خدا از اول آنها را برنگزيد. او اعمال ايشان را پيش از آنکه خلق شوند، مي‌دانست و نسل‌هايشان را مکروه مي‌داشت و روي خود را از سرزمين (مقدس) تا زمان اضمحلال آنان برگردانيد؛ زيرا او سال‌هاي آمدن و طول ايام و مدت دقيق زمان‌هايشان را براي دوران‌هايي که مي‌آيد و تا به ابد مي‌دانست. او از حوادث ايام ايشان در تمام سال‌هاي ابدي آگاه بود و در همه آنان مرداني را براي خود برگزيد که ايشان را به نام خواند، تا اثري در سرزمين (مقدس) بماند و روي زمين از ذريه ايشان پر شود و روح‌ مقدس خويش را به‌دست مسيحان خود به آنان شناسانيد و حقيقت را (به آنان) اعلام داشت. اما آناني را که مکروه مي‌داشت، گمراه نمود (همان).
    اين تعليم در طومار «سپاس» نيز ديده مي‌شود:
    اما شريران را تو آفريده‌اي، براي [زمان خشم] خود. ايشان را از رحِم وعده داده‌اي به روز کشتار... [به همين سبب راغب شده‌ام که وارد شوراي] قداست تو شوم. مي‌دانم که تو ايشان را پيش از ديگران برگزيده‌اي و آنان تا ابد تو را خدمت خواهند کرد (QH,5,VII).
    و در همان طومار تأکيد شده که اين موضوع از اسرار حکمت الهي است که سراينده وارسته سرودها آن را از طريق وحي دريافته است:
    [و] به روح بشر... طبق قانون [دو روح؛ زيرا تو طريق‌هايشان را مقرر داشته‌اي] براي هميشه و هميشه. [و از ازل تعيين فرموده‌اي] جز ايشان را براي پاداش و گوشمالي. تو اين را براي همه نطفه‌شان معين کرده‌اي براي نسل‌هاي ابدي و سال‌هاي هميشگي، در حکمت دانش خويش. تو سرنوشت آنان را پيش از آنکه موجود شوند مقدر فرموده‌اي... من اين چيزها را مي‌دانم، با حکمتي که از جانب تو مي‌آيد؛ زيرا تو گوش‌هاي مرا شنوا گردانيده‌اي به اسرار شکوهمند (QH,6, IX).
    البته ما در قرآن، آياتي داريم که ظاهر آنها دلالت دارد بر اینکه خداوند بسياري از بندگانش را براي جهنم خلق فرموده است: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» (اعراف: 179)؛ يا خود اوست که بندگان را هدايت و يا گمراه مي‌کند: «فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم» (ابراهيم: 4). اما با توجه به آيات ديگري که بر اختيار بندگان در انتخاب راه حق يا باطل دلالت دارند: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» (انسان: 3) و اينکه او راه توبه را براي بندگان گنهکارش باز گذاشته است: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً» (نساء: 17) و هرگز به بندگان خود ستم نمي‌کند: «إِنَّ اللَّهَ لَايَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (يونس: ۴۴)، مفسّران مسلمان عموماً عقيده دارند که قرآن کريم بشر را در انتخاب راه خويش، آزاد و مختار آفريده است: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ...» (کهف: 29) و پاداش بهشت يا مجازات جهنم را از ابتدا براي هيچ‌يک از بندگانش تعيين نفرموده است، بلکه عمل ارادي هرکس تعيين‌کننده سرنوشت نهايي اوست: «يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُم فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» (زلزله: 6ـ8).
    ازاين‌رو مفسران مسلمان آياتي را که ظاهر آنها دلالت به خلاف اين امر داشته باشد، به نحوي تفسير مي‌کنند که با ساير آيات هماهنگ شود. درواقع، اگرچه در قرآن گفته شده که هر کس مختار است تا در زندگي خود در يکي از دو طريق نور يا ظلمت گام بردارد، اما در آن، تقسيم‌بندي بندگان به «فرزندان نور» و «فرزندان ظلمت» را نمي‌بينيم، آن‌گونه که در طومارها مشاهده مي‌شود و بيانگر معلوم بودن سرنوشت هرکس بر اساس سرشتي جبري و مطابق يک مشيت ازلي است و انگارة ثنوي «دو بُن» را تداعي مي‌کند.

    نتيجه‌گيري

    در مضامين کلي برخي از موضوعات الهياتي مرتبط با اوصاف خدا ميان طومارهاي بحرالميت و قرآن کريم شباهت‌های زيادي وجود دارد؛ موضوعاتي همچون عدل الهي، کرسي الهي، حکمت الهي، علم الهي، رحمت عام الهي، هدايت الهي و مشيت الهي. اين شباهت مضامين نشانه همسويي کلي الهيات قمراني و الهيات قرآني در موضوع اوصاف خداوند است، هرچند تفاوت‌هايي نيز ـ گاه جزئي و گاه بنيادين ـ ميان آنها وجود دارد.
    يکي از اين تفاوت‌هاي بنيادين بحث «برگزيدگي» است که پيروان فرقه بحرالميت درباره پاکان و قديسان به آن عقيده داشتند و آن را مشيت ازلي خداوند مي‌دانستند، به‌گونه‌اي‌که تا حدي به آموزه‌هاي برخاسته از عقيده «دو بُن» (دو منشأ جداگانه براي روشنايي و تاريکي) که از عقايد فرقه‌هاي گنوسي قرون بعد از ميلاد مسيح بوده است، شباهت دارد.
    این در حالي است ‌که قرآن کريم با تأکيد بر اهميت هدايت الهي، آشکارا تعليم مي‌دهد که هيچ کس از ازل برگزيده نيست و رستگاري هرکس در نتيجه عمل خود او و برحسب پاسخي است که با اختيار و اراده خويش به پيام انبيا مي‌دهد. 
     

    • قرآن کريم، 1375، ترجمة بهاءالدين خرمشاهي، چ دوم، تهران، نيلوفر و جامي.
    • نهج‏البلاغه، بي‌تا، تصحيح صبحي صالح، قم، هجرت.
    • ابن‌عربي، محيي‌الدين، بي‌تا، الفتوحات المکية، تحقيق ابراهيم بيومي و يحيي عثمان اسماعيل، مصر، الهيئة المصرية العامة للکتاب.
    • ابن‌فارس، احمدبن زكريا، 1418ق، معجم مقاييس اللغة، بيروت، دارالفکر.
    • انجم‌روز، سیده‌سوزان و مجتبي زروانی، 1398، «تحلیل سطوح معنایی قطعه حکمی 4قم184 طومارهای بحرالمیت»، معرفت ادیان، ش 41، ص 79-91.
    • جعفري، يعقوب، 1385، «بحثي درباره کرسي خداوند»، درس‌هايي از مکتب اسلام، ش 602، ص 21-27.
    • حاج ابراهیمی طاهره و علي قادری اردکاني، 1389، «همانندی مفهوم و کارکرد نیروهای خیر و شر در طومارهای بحرالمیت و عقاید ایران باستان»، پژوهشنامه ادیان، دوره چهارم، ش 8، ص 7-27.
    • دالوند، محمدحسین، 1399، «بازخوانی عناصر عرفانی در طومارهای بحرالمیت»، معرفت، ش 269، ص 71ـ82.
    • راغب اصفهاني، حسين‌بن محمد، 1375، مفردات الفاظ القرآن، ترجمة سيدغلامرضا خسروي حسيني، چ دوم، تهران، مرتضوي.
    • سید قطب، 1425ق، فى ظلال القرآن، چ سي و پنجم، بيروت، دار الشروق.
    • صابری، حسین، 1395، حکمت در طومارهای بحرالمیت، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه تهران (پردیس فارابی).
    • طباطبائى، سيدمحمدحسين، 1374، الميزان في تفسير القرآن، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي، چ پنجم، قم، جامعة مدرسين.
    • طبرسى، فضل‌بن حسن، 1375، تفسير جوامع الجامع، مشهد، آستان قدس رضوى.
    • ـــــ ، بي‌تا، تفسير مجمع البيان، تهران، فراهانى.
    • طوسي، محمد‌بن حسن، 1356، الاقتصاد الي طريق الارشاد، تحقيق عبدالحسين مشکوة‌الديني، تهران، بنياد فرهنگي امام رضا.
    • فراهيدى، خليل‌بن احمد، 1409ق، العين، قم‏، هجرت‏.
    • قرشى، علي‌اكبر، 1371، قاموس قرآن‌، چ ششم، تهران، دار الكتب الاسلامية.
    • کريم‌پور، سعيد، 1399، «مقدمه مترجم»، در: متن کامل طومارهاي بحرالميت، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
    • کليني، محمدبن يعقوب، بي‌تا، اصول الکافي، تحقيق سيدجواد مصطفوي، بي‌جا، گلگشت.
    • محمدي ري‌شهري، محمد، 1390، تفسير قرآن ناطق، چ سوم، قم، دارالحديث.
    • مطهري، مرتضي، 1398، عدل الهي، چ پنجاه و دوم، تهران، صدرا.
    • مغنيه، محمدجواد، 1424ق، التفسير الکاشف، قم، دارالکتاب الاسلامي.
    • مقدسي، ابن‌قدامه، 1408ق، لمعة الاعتقاد، رياض، دارالمهدي.
    • مكارم شيرازى، ناصر و همكاران، 1371، تفسير نمونه، چ دهم، تهران، دار الكتب الاسلامية.
    • موسوي خميني، روح‌الله، 1378، صحيفه امام، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
    • هادوي، اصغر و همکاران، 1396، «معناشناسي مفهوم پرکاربرد رزق در قرآن کريم»، پژوهش‌هاي زبانشناختي قرآن، سال ششم، ش 2 (12)، ص 103ـ118.
    • هشترودی، فاطمه، 1388، «طومارهای بحرالمیت: تاریخچه و منتخبی از نظریات»، هفت آسمان، دوره يازدهم، ش 43، ص 117ـ170.
    • ورمش، گزا، 1399، متن کامل طومارهاي بحرالميت، ترجمة سعيد کريم‌پور، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
    • The Complete Dead Sea Scrolls in English, 2004, translated by Geza Vermes, Pinguin Books, London, (Revised Edition).
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پورمحمدی، سیده راضیه، دسترنج، فاطمه، کریم پور، سعید.(1402) مطالعه‌ای تطبیقی در الهیات قرآنی و قمرانی: اوصاف خداوند در قرآن کریم و طومارهای بحرالمیت. فصلنامه معرفت ادیان، 14(4)، 21-37

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیده راضیه پورمحمدی؛ فاطمه دسترنج؛ سعید کریم پور."مطالعه‌ای تطبیقی در الهیات قرآنی و قمرانی: اوصاف خداوند در قرآن کریم و طومارهای بحرالمیت". فصلنامه معرفت ادیان، 14، 4، 1402، 21-37

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پورمحمدی، سیده راضیه، دسترنج، فاطمه، کریم پور، سعید.(1402) 'مطالعه‌ای تطبیقی در الهیات قرآنی و قمرانی: اوصاف خداوند در قرآن کریم و طومارهای بحرالمیت'، فصلنامه معرفت ادیان، 14(4), pp. 21-37

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پورمحمدی، سیده راضیه، دسترنج، فاطمه، کریم پور، سعید. مطالعه‌ای تطبیقی در الهیات قرآنی و قمرانی: اوصاف خداوند در قرآن کریم و طومارهای بحرالمیت. معرفت ادیان، 14, 1402؛ 14(4): 21-37