معرفت ادیان، سال چهاردهم، شماره چهارم، پیاپی 56، پاییز 1402، صفحات 119-134

    سرودهای گاهانی زردشت؛ گردآیه‌ای هفده‌گانه یا شانزده‌گانه؟

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ سیدسعیدرضا منتظری / دانشیار گروه ادیان و عرفان دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران / ssmontazery@ut.ac.ir
    هادی ولی پور / دانشجوی دکتری ادیان شرق، گرایش ادیان ایران باستان، دانشگاه ادیان و مذاهب قم / Hadi.valipoor.b@gmail.com
    چکیده: 
    پنج گاهان اوستا دارای هفده سرود نیایشی بلند در میان 72 هات یسن ها، همسانی های درون مایه ای و زبانی زیادی با یکدیگر دارند. چکامه سرای هفده نغمه گاهانی نزد بیشینه اوستاپژوهان و بنا بر گواهان تاریخی و متنی، شخص زرتشت است و در نگرگاه برخی دیگر، انجمنی از روحانیان کهن زرتشتی. در میان جویندگانی که سرایش گاهان به زرتشت را پذیرفته اند، پیوند واپسین سرود (یسن 53) به گواهی ناهمسانی با دیگر درون مایه های گاهانی، در بوته تردید قرار گرفته و در نتیجه، شمار یسن‎های گاهانی را به شانزده سرود کاهیده است. اهمیت این گمانه خطیر آنجا نمایان می گردد که هم سبب جدایی یک سرود از همین شمار اندک سرودهای گاهانی گشته و بی درنگ در برایندهای پژوهش های گاهانی کنونی دگرگونی پدید می آورد، و هم برخی پژوهشگران جدید اروپایی را واداشته است تا ادعای اجماع در جدایی این سرود کنند. این ادعا حکایت از موج جدیدی از پژوهشگران اوستایی و آهنگ ایشان بر شانزده گانه دانستن نغمه های اوستایی دارد. این نوشته بر آن است تا به پشتوانه داده های کتابخانه ای، شش برگردان گونه گون از یسن 53 را سنجیده و سپس با رویکردی تحلیلی ـ انتقادی، هم درستی اجماع ادعاشده را بررسی کند و هم عیار پیوند درون مایه ای یسن 53 را با دیگر یسن های گاهانی به دست آورد. برایندهای این پژوهش نشان می دهد هنوز دلایل کافی از لحاظ ساختاری و زبانی برای جدایی یسن 53 از مجموعه هفده گانه گاهان ارائه نشده و درون مایه متفاوت این یسن نیز همسانی هایی با دیگر بخش های اصیل گاهانی دارد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Zoroaster's Gatha Hymns; A Collection of Seventeen or Sixteen Gathas?
    Abstract: 
    The Avesta Pentateuch has seventeen long prayer hymns among the 72 hot yasnas, and they have many thematic and linguistic similarities with each other. According to most Avesta researchers and historical and textual evidences, the ode writer of the seventeen hymns of Gathas is the Zoroaster himself, and according to some others, the writer is an association of ancient Zoroastrian priests. Among the researchers who have accepted that Zoroaster has composed the Gathas, appending of the last hymn (Yasna 53) has been doubted due to its inconsistency with the themes of other Gathas; and therefore, the number of Yasnas of Gatha has been reduced to sixteen. The importance of this assumption is because it leads to the separation of one hymn from this little number of Gatha hymns and definitely brings about a change in the conclusions of current Gatha studies. It has also made some new European researchers to claim a consensus on the separation of this hymn. This claim suggests a new approach of Avesta researchers and their intention of considering a collection of sixteen Avesta hymns. Relying on library data, this article aims to compare six different translations of Yasna 53, and then, using an analytical-critical approach, investigate the correctness of the claimed consensus and find the degree of the thematic link of Yasna 53 with other Gatha Yasnas. The result of this research shows that there are still no sufficient reasons, in terms of structure and language, to separate Yasna 53 from the 17-Gatha collection, and the different theme of this Yasna has some similarities with the other original parts of Gathas as well.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه

    از نگاه اوستاپژوهان، کتاب اوستا مجموعه‌ متوني ناهمگون از روزگاراني کهن در سبک‎هاي ادبی متمایز و به لحاظ ساختاري و محتوايي از پیچیده‌ترین آثار ادبی است. در بُعد زباني، دو لهجه و گويش گوناگون در اوستا سبب شده است تا اين کتاب به دو بخش «اوستاي قديم» و «اوستاي جديد» تقسيم گردد. «اوستاي قديم» يا «اوستاي گاهاني» زبان بسيار کهن زرتشت است؛ اما «اوستاي متأخر» زبان متون بعدي است که کهن‌ترين آنها احتمالاً به سده ششم پيش از ميلاد بازمي‌گردد (هوفمان، 1394، ص 121).
    اوستا در بُعد محتوايي شامل دو بخش متون آييني و متون نيايشي است. متون آييني از يسن‌ها (ستايش‌ها) با 72 فصل (هات، ها يا هايتي) آغاز مي‌گردد که کل اوستاي قديم (يعني گاهان، يسن‌هفت‌ها و دو مانتراي مقدس) را در خود جاي داده است. 17 هات از 72 فصل نامبرده به گاهان، 7 هات به يسن‌هفت‌ها و 48 هات باقي‌مانده به اوستاي جديد اختصاص دارد. دو مانتراي گاهاني «اهونور» (يسن، 13:27) و «ايريمن ايشيو» (يسن، 1:54) در بخش کوچکي از يسن‌هاي پيش و پس از گاهان قرار گرفته‌ و شامل هات مستقلي نمي‌شوند.
    هفده سرود بلند گاهان که کهن‌ترين و معتبرترين بخش اوستا هستند، بدان‌روي که در پنج وزن شعري گونه‌گون و منظوم به نظم هجايي هستند، به پنج‌گاه (گات) معروف شده‌اند. اصطلاح «گاه»، نه بر هرکدام از هفده سرود گاهاني، بلکه بر مجموعه سرودهايي که در يک وزن معين سروده شده‌اند، اطلاق مي‌گردد (هينتسه، 1393، ص 41).
    گاه اول با هفت يسن‌ (28-34) به نام «اهونويتي‌گاه» (اهونودگاه)، گاه دوم با چهار يسن (43-46) به نام «اوشتويتي‌گاه» (اشتودگاه)، گاه سوم با چهار يسن (47-50) به نام «سپنتامنيوگاه» (سپنتمدگاه)، گاه چهارم شامل يسن 51 به نام «وهوخشثراگاه»، و گاه پنجم شامل يسن 53 به نام «وهيشتويشت‌گاه» است. يسن 42 نيايشي در پرستش عناصر طبيعت و يسن 52 در «نايش اشي»، متوني به زبان متأخر هستند که در مرحله بعد در گاهان جاي گرفته‌اند (کلنز، 1394، ص 26). همه متون اوستايي همزمان نوشته نشده و تشخيص اين نکته که کدام گاه زودتر و کدام‌يک ديرتر تأليف شده، ناممکن است (هينتسه، 1393، ص 62).
    مطالعات گسترده اشميت و شوارتز در بعضي از يسن‌هاي گاهاني نشان مي‌دهد که گاهان ساختاري متقارن دارند. اشميت نشان داد که الگوي ساختاري يسن‌هاي 47،49 و33 نوعي تأليف حلقه‌اي با تکيه بر ارتباطات معنايي و لغوي است (اشميت، 1968، ص 170) و شوارتز که تأليف حلقه‎اي را به‌گونه‌اي منظم در همه سرودهاي گاهاني ـ احتمالاً غیر از يسن 44 ـ بسط و تفصيل داده و گونه‌هاي متفاوتي از آن را بازشناخته است (شوارتز، 1991، ص 128؛ همو، 1998، ص 197)، بيش از ارتباطات معنايي، به ويژگي‌هاي سبکي متفاوت در سطوح آوايي تکيه مي‌کند (هينتسه، 1393، ص 41و42).
    بررسي ادعاي اجماع جدايي يسن 53 از مجموعه هفده‌گانه گاهان هدف اصلي اين نوشتار است. برخي از پژوهشگران اوستايي در مقالات يا کتاب‌هاي خود ـ نه در ضمن فصل «ياش» ـ در بخشي مستقل، محتوا و ساختار يسن 53 را به کوتاهي بررسيده‌اند که در ادامه اين مقاله به آنها اشاره مي‌گردد. به‌طور خاص، نويسندگاني که گاهان را ترجمه کرده‌اند در بخشي از ترجمه خود توضيحاتي کلي از گاه پنجم يا همان يسن 53 ارائه داده‌اند.
    مقاله مايکل شوارتز با عنوان «عروسي گاهاني پوروچيستا و ترکيب غايت‌شناسانه گاهان» تنها نوشته مستقل درباره يسن 53 است. وی با تکيه بر همان نظام تأليف حلقه‌اي و ترکيب‌ها و تکرارهاي افقي و عمودي بينامتني، نه‌تنها واپسين‌ گاه اوستا را از مجموعه هفده‌گانه گاهاني جدا نمي‌داند، بلکه نقطه اوج نغمه‌هاي گاهاني را از بُعد غايت‌شناسانه و آخرت‌شناسانه در بندهاي پاياني يسن 53 جست‌وجو مي‌کند.
    عروسي پوروچيستا در نگاه شوارتز، رويدادي ساده و توصيفي نبود. زرتشت در هيچ‌کدام از 9 بند يسن 53 نام داماد را نمي‌آورد و تنها با مراجعه به بند 18 يسن 51، که نام جاماسب در آن آمده است، مي‎توان به مقصود غايت‌شناختي زرتشت دست يافت (ر.ک: شوارتز، 2009، ص 429-432).
    در مقاله «زنان در اوستاي قديم؛ جايگاه اجتماعي و ترکيب متني» نيز به عروسي پوروچيستا و پيوند يسن 53 با ساير يسن‎هاي گاهانی اشاره شده است (ر.ک: شوارتز، 2007، ص 1-8).
    پژوهش پيش‌رو علاوه بر ارائه نظرات ساير پژوهشگران درخصوص پيوند واپسين گاه با چهار گاه ديگر، به مقايسه شش ترجمه‌ يسن 53 و تحليل محتوايي آن مي‌پردازد تا ادعاي اجماع يادشده را زير سؤال ببرد.

    1. سراينده گاهان

    پنج‌گاه (گاهان) از نگاه تجزيه و ترکيب کلمات، زبان و بيان، روشِ ارائه، محتوا، سبک شعر و ويژگي‌هاي ديگر با ساير بخش‌هاي اوستا تفاوت دارد. هلموت هومباخ اولين تلاش براي معرفي روش‌هاي زبان‌شناختي در گاهان را در سال 1959 انجام داد و بر استفاده از داده‌هاي ريگ ودايي با ماهيت دستوري و لغوي براي ترجمه و تفسير اوستا تأکيد کرد. وي همچنين اولين کسي بود که درون‌مايه‌هاي اوستايي را به‌گونه‌اي نظام‌مند بررسي و شباهت‌هاي اوستاي قديم و جديد را بيان کرد (هومباخ، 2012).
    براساس سنت روحانيان زرتشتي و آنچه بارها در آثار اوستايي و پهلوي آمده، «پنج‌گاه» توسط خود زرتشت سروده شده و تنها ميراث ديني معتبري است که از او براي آيندگان باقي مانده است. در عبارتي از «سروش يشت» در اوستاي جديد تصريح شده که پنج‌گاه را در اصل زرتشت تأليف کرده است: «مي‌ستاييم فرخنده سروش را... که اول کس بود که پنج‌گاه زرتشت را سرود (خواند)» (يسن 57، بند 8) و نيز: «مي‌ستاييم همه پنج‌گاه اشون را» (يسن 71، بند 6).
    پيوند پنج‌گاه به شخص زرتشت را همه پژوهشگران اوستايي نپذیرفته‌اند. شروو به تبعيت از دارمستتر، موله، کلنز و پيرار بر آن است که آن فرض پيشيني کلامي که زرتشت را آفريننده گاهان و پذيرنده وحي آن مي‌داند، بايد کنار گذاشت و تنها فرض پيشيني مقبول همان فرض زبان‌شناختي و ادبي است (هينتسه، 1393، ص 59). دارمستتر زرتشت را چهره‌اي افسانه‌اي در داستان‌هاي پهلوي مي‌دانست که نام باستاني‌اش تنها اعتباري زبان‌شناسانه براي نوشته‌هاي کهن مهيا مي‌سازد (مالاندرا، 1400، ج 1، ص 31).
    شخصيت مبهم زرتشت از بُعد تاريخي و نبود گواهان کافي درخصوص شرايط و اوضاع زمان سرايش سرودهاي گاهاني در پيدايش اين ترديدها نقش داشته است؛ اما آنچه نگاه پژوهشگران را بيشتر به خود جلب کرده و سؤال‌انگيز شده منادا واقع شدن زرتشت در سروده‌هاي گاهاني است.
    کلنز و پيرار از آن رو در انتساب گاهان به شخص زرتشت ترديد کرده‌اند که ده بار در گاهان از زرتشت با ضمير سوم شخص مفرد ياد شده است. برای نمونه، در يسن 51، بند 11 آمده است: «کيست مردي که دوست و متحد زرتشت سپيتمان است؟» و گاهي زرتشت مخاطب قرار گرفته است؛ مانند يسن 14:46: «اي زرتشت! کيست دوست اشون تو؟» (هومباخ، 2012)
    در اين کلمات، گوينده که در قالب اول‌ شخص مفرد سخن مي‌گويد، از زرتشت پرسشي مي‌پرسد و بدين‌ دلیل کلنز نتيجه مي‌گيرد که «اين کاملاً نامحتمل است که زرتشت از خودش چيزي بپرسد»، آن هم به نام خودش در حالت ندايي (مالاندرا، 1400، ج 1، ص 33). کلنز اضافه مي‌کند که جز در يسن 43، بندهاي 5-15 «منِ» گاهان شخص زرتشت نيست (هينتسه، 1393، ص 59).
    پس از کلنزو پيرار، مترجمان و پژوهشگران ديگري نيز بر اين نظر تأکيد کردند که نويسنده گاهان زرتشت نبوده‌ و مجموعه پنج‌گاه تنها بياني جمعي از يک انجمن مذهبي خبره با اديباني چيره‎دست است که در کالبدي شاعرانه ريخته شده است (مالاندرا، 2012). به ديگر سخن، گاهان سروده انجمني از موبدان است که برخي از اعضاي آن مي‌توانستند به نيابت از ديگر ردان و بسان شاعراني الهام‌بخش، سرودهايي آييني براي اجراهاي دسته‌جمعي بسازند (مالاندرا، 1400، ج 1، ص 34). هرآينه گاهان در دوره‌اي تأليف شده که بيش از دوره عمر يک شخص نبوده است (هينتسه، 1393، ص 62).
    اما هومباخ تمام پنج‌‌گاه را تأليف شخص زرتشت مي‌داند. وي به رد اين گمانه‌ها پرداخته و استفاده از مناداهايي در قالب سوم شخص يا مخاطب را از صنايع ادبي شناخته‌ شده در اشعار شرقي مي‌داند؛ استعاراتي که زرتشت به‌کار گرفته است تا نام خود را در ياد اهور‌مزدا ماندگار کند (هومباخ، 2012). کاربرد نداهاي گوناگون بخشي از نيروي هنرمندانه شاعر است و زرتشت در گاهان صنايع ادبي و شاعرانه سنتي و کهني را که ميراث ريشي‌هاي ودايي‌ بوده به‌کار برده است (مالاندرا، 1400، ج 1، ص 35).
    از سوي ديگر و در نگرشي متفاوت، پژوهش‌هاي انتقادي هوفمان که طي چند دهه گذشته در کانون احياي رويکرد زبان‌شناختي اوستا بوده، توجيهي مقبول از تاريخ شکل‌گيري و روش‌شناسي متون گاهاني ارائه داده است و به‌طور خاص اظهار کرد که اوستاي موجود، نه کار زرتشت و نه کار سرايندگان آن، بلکه محصول کار انجمني از موبدان دوره ساساني است (کلنز، 1394، ص 47).
    در اين رابطه، مباحث دامنه‌داري توسط پژوهشگران موافق و مخالف اظهار شده که از موضوع مقاله خارج است. آنچه اين نوشته را شکل داده پاسخ به اين پرسش است که آيا يسن 53 جزء مجموعه گاهاني به حساب مي‌آيد يا خير؟
    2. پيوند يسن 53 با گاهان
    بند‌هاي نُه‌گانه يسن 53 يا گاه «وهيشتوايشت» (برگرفته از واژه‌هاي آغازين «وهيشتا ايشتيش» به معناي بهترين دارايي) از جهت ساختاري، شامل پاره‌هاي چهاربيتي است که دو تاي آنها 5+7 هجايي و دو تاي ديگر 5+7+7 هجايي است (کلنز، 1394، ص 26). به ‌عبارت ديگر در هر بند از بندهاي نه‌گانه، چهار بيت وجود دارد که دو بيت نخستين مانند اشعار معمولي شامل دو مصرع است، اما بيت سوم و چهارم هر بند به جاي دو مصراع، سه مصراع دارد.
    از سوی دیگر در بيت اول و دوم هر بند، مصراع‌هاي نخستين 7 هجايي و مصراع‌هاي دوم آن 5 هجايي ‌است و در بيت‌هاي سوم و چهارم که به جاي دو مصراع شامل سه مصراع بود، مصراع‌هاي نخست و دوم 7 هجايي و مصراع‌هاي سوم 5 هجايي است (ابوالقاسمي، 1382، ص 16و17). ساختار «وهيشتويشت»‌گاه که وزن ابيات آخرش همان وزن «ايريمن ايشيو» است، از چهارگاه ديگر پيچيده‌تر به نظر مي‌رسد (هينتسه، 1393، ص 41).
    پژوهشگران بيان داشته‌اند که از بُعد محتوايي، تجانسي در کل گاهان وجود دارد: چهارگاه اول و احتمالاً گاه پنجم به لحاظ زبان و مفاهيم و اشخاصي که ذکرشان در آنها آمده، يکپارچه و با هم سازگارند و شايد تنها يسن 53 از اين لحاظ با باقي متن‌هاي گاهاني تفاوت داشته باشد (هينتسه، 1393، ص 62).
    همه هات‌هاي گاهاني، غير از هات 53 که آخرين هات مجموعه پنج‌گاه است، از جمله متون نيايشي و ستايشي است، اما محتواي کلي هات 53 درخصوص پيوند زناشويي پوروچيستا، دختر زرتشت و جاماسب، داماد اوست؛ واقعه‌اي از زندگي نزديکان زرتشت که در اين يسن بازتاب يافته و در ادامه اندرزهايي از زرتشت به جوانانِ آماده ازدواج ارائه شده است.
    يسن 53 تنها يسن گاهاني است که به رويدادي واقعي از زندگي زرتشت اشاره دارد. اين هات برخلاف تمام 16 هات ديگر، داراي ويژگي‌هاي تعليمي آشکاري است که به آموزش فضيلت‎هاي زنانه به کوچک‌ترين دختر زرتشت و ديگران باکره‌هاي جوان مي‌پردازد و بنابر نظر پژوهشگران اوستايي، سروده‌اي مقدس از زرتشت است که به مناسبت جشن عروسي فرزندش سروده شده است (هومباخ، 1991، ص 238).
    بويس نيز در مباحث نيايش‌هاي کوتاه گاهاني که پيش و پس از يسن‌هاي گاهاني زمزمه مي‌شوند، بيان داشته که يسن 53 (گاه ازدواج) که احتمالاً به مناسبت ازدواج دختر زرتشت «پوروچيست» سروده شده، بلافاصله پيش از نيايش «ايريمن ايشيو» قرار گرفته و به همين سبب، که پيش از «ايريمن» قرار گرفته، اين گمانه که يسن 53 نيز از سروده‌ها و تأليفات خود زرتشت باشد، تقويت مي‌گردد (بويس، 1393، ص 307).
    با اين همه نظرات مخالف، از شوارتز گرفته تا بويس، هومباخ و هينتسه، چگونه اوستاپژوهاني مانند مالاندرا ادعا کرده‌اند که به اجماع همه اوستاپژوهان، آخرين هات گاهاني (يسن ۵۳) تأليف زرتشت نبوده و از حلقه پيروان زرتشت صادر شده ‌است (مالاندرا، 2012).
    درست است که مترجمان گاهان تفاوت‌هايي محتوايي و زباني را در يسن 53 نسبت به ديگر يسن‌ها يافته‌اند، اما در جدايي اين يسن از مجموعه گاهان، اجماعي وجود ندارد؛ همچنان‌که شوارتز و هومباخ بيش از ديگران به پيوند اين هات با هات‌هاي پيشين گاهاني تصريح کرده و به‌رغم اعتراف به تفاوت محتوايي، مدعي جدايي آن از مجموعه گاهاني نشده‌اند. علاوه بر اين، دلایل اين جدايي به تفصيل توسط اوستاشناسان بيان نشده است تا همه استدلال‌ها به دقت بررسي گردد و تنها به‌طورکلي به تفاوت محتوايي و زباني اشاره شده است.
    3. ترجمه‌هاي متفاوت يسن 53
    ترديدي نيست که از کل مجموعه اوستا، گاهان، به‌مثابه مجموعه‌اي متقدم و کوچک، بيش از ساير بخش‌هاي آن ترجمه شده و علت اين محبوبيت نيز اصالت مجموعه گاهاني و ابهام‌هاي زباني و ايدئولوژيکي خاصي است که در گاهان وجود دارد، به‌ويژه براي ايرانيان و پارسيان که براي فهم هرچه بيشتر باورهاي زرتشت انگيزه خاصي داشته‌اند. در ميان ترجمه‌هاي متعدد ارائه‌شده از جانب مترجمان غربي، از بارتلمه گرفته تا هومباخ، انبوه واژه‌هاي ناشناخته و ناآشنا در کنار ساختارهاي پيچيده نحوي به روش‌هاي گوناگون تفسیر تأویلی (هرمنوتيکي) تفسير شده‌اند. بدون کمک گرفتن از نوشته‌هاي زرتشتي متأخر و سنت زنده آن در عصر حاضر، اين اشعار بي‌نهايت گيج‌کننده مي‌نمايد، ولي با استفاده از اين منابع، بسياري از اين اشعار را مي‌توان فهميد (بويس، 1388، ص 20).
    تاکنون ترجمه‌اي واحد که مورد تأييد همه اوستاپژوهان غربي باشد، ارائه نشده است. مترجمان ايراني زرتشتي و غيرزرتشتي گاهان نيز، از پورداود گرفته تا غياث‌آبادي، تاکنون به اجماع واحدي در اين زمینه نرسيده‌اند. علاوه بر آن هيچ پژوهشگري ترجمه‌هاي متفاوت ايراني را با يکديگر مقابله و نقادي نکرده و به اين مسئله نپرداخته است که چرا نسبت به ترجمه‌هاي اروپايي، ميان ترجمه‌هاي ايراني شباهت‌ها و همساني‌هاي کمتري وجود دارد.
    درخصوص يسن 53 گاهان نيز تفاوت‌هاي ترجمه‌اي فراواني مشاهده مي‌شود که در ميزان پيوند محتوايي اين يسن با يسن‌هاي پيشين گاهاني بسيار مؤثرند. اما آنچه نظر نگارندگان را به‌طور خاص جلب کرده ترجمه «بند چهارم» اين يسن است. برخي از مترجمان ايراني اين بند را از زبان پوروچيستا دختر زرتشت، برخي از زبان جاماسب داماد زرتشت، و برخي نيز مانند مترجمان اروپايي از زبان خود زرتشت مي‌دانند. آن دسته از مترجمان ايراني که تمام مجموعه گاهان را از سروده‌هاي شخص زرتشت مي‌دانند، توضيحي نداده‌اند که چگونه ممکن است در ميان سروده‌هاي زرتشت، يک بند خاص سروده فرد ديگري مانند دختر يا داماد زرتشت باشد.
    ترجمه‌ اين دسته از مترجمان ايراني از بند چهارم به‌گونه‌اي است که به سختي مي‌توان توجيه کرد اصل سروده از زرتشت است و تنها وي از زبان دختر يا دامادش سخن گفته است؛ زيرا کاربرد اين‌گونه خطاب و جايگزيني در ادبيات گاهاني محل ترديد است. چگونه ممکن است که زرتشت ديگران را اينچنين خطاب کند: «من اشون زني باشم در ميان اشونان». فارغ از اين توجيهات، وقتي امکان ارائه ترجمه مناسب و فني ديگري هست، چه ضرورتي براي پافشاري بر اين مطلب وجود دارد که اين بند از زبان شخص ديگري غير از زرتشت است؟
    4. تحليل محتواي شش ترجمه
    براي تببين بهتر محتواي يسن 53 و ميزان پيوند آن با ساير سروده‌هاي گاهاني، ترجمه چهار مترجم ايراني و دو مترجم اروپايي انتخاب گردیده است تا با يکديگر مقايسه شوند (ترجمه متن انگليسي به فارسي توسط نگارندگان مقاله انجام شده است).
    1-4. بند نخست
    بهتر دارايي که شناخته شده، آنِ زرتشت سپيتمان است که از پرتو راستي مزدا اهورا به او خواهد داد. آري، آن خرمي زندگي خوش جاودان. همچنين به آناني که به‌کار برند و بياموزند سخنان و کردارهاي دين نيکش را (پورداود، 1384، ص 582).
    [زردشت]: بهترين خواسته [که] شناخته شده، زردشت سپيتمان را [است] آري، او را (يعني زردشت را) خواهد داد آيفت‌ها، زندگي خوب از طريق راستي. اهورامزدا براي همه زمان[ها] و [به کساني] که گفتارها و کردارهاي دين خوب او را (يعني دين زردشت را) آموزند و به‌کار برند (ابوالقاسمي، 1382، ص 45).
    بهترين خواست زرتشت سپيتمان برآورده شده است؛ چه مزدا اهوره در پرتو اشه او را زندگي ديرپاي بخشيده است و آنان که با وي سر ستيزه داشتند نيز [اکنون] در گفتار و در کردار، دين نيکش را آموخته‌اند (دوست‌خواه، 1385، ص 85).
    بهترين آرزوي زرتشت اسپنتمان برآورده شده؛ زيرا اهورامزدا براي او پاداش‌ها و زندگي شايسته‌اي در سراسر زندگي ارزاني داشته است و همچنين براي آنان که گفتار و کرداري را که از آيين نيک او سرچشمه گرفته آموخته و به‌کار بسته‌اند (ساسانفر، 1390، ص 1089).
    براي زرتشت سپيتمان بهترين نيرومندي شهرت خواهد يافت اگر اهوره مزدا در پرتو راستي، زندگي ديرپاي را به‌عنوان نعمتي به او بخشيده باشد و به همه کساني که به گفته‌ها و کردارهاي دين بهي عمل مي‌کنند (هومباخ، 1991، ص 192).
    (به طرفداران): بهترين آرزوي زرتشت سپيتمه شنيده مي‌شود اگر اهوراي دانا آن دستاوردها را به او همراه با راستي و وجود نيک براي تمام عمرش عطا کند. به همين ترتيب، به کساني که گفتارها و کردارهاي ناشي از انديشه نيک او را پذيرفته و تعليم داده‌اند (اينسلر، 1975، ص 111).
    تنها تفاوت چشمگير در شش ترجمه ذکرشده، زمان فعل دو جمله نخست است. پورداود زمان حال را به کار برده، دوست‌خواه و ساسانفر زمان ماضي نقلي، و ابوالقاسمي و هومباخ و اينسلر زمان آينده. اگر اين جملات براساس زمان حال يا ماضي نقلي معنا شود حکايت از موفقيت زرتشت در انجام تمام رسالتش يا بخشي از آن دارد، اما اگر زمان آينده مدنظر باشد تنها معناي آرزو و درخواست و دعا به‌دست مي‌آيد.
    در خصوص سراينده اين ابيات نيز چون نام زرتشت سپيتمان به‌عنوان سوم شخص به کار رفته، بنا بر همان اختلافاتي که پيش‌تر گفته شد، نمي‌توان به‌طور قطع اظهار کرد که سراينده شخص زرتشت است يا گروهي از روحانيان زرتشتي.
    2-4. بند دوم
    و اينان راست که از پندار، گفتار و کردار به خشنودي وي پيوندند، شادمانه به نيايش مزدا و ستايشش. همانا کي‌گشتاسب پسر زردشت سپيتمان و فرشوشتر بيارايند راه راست آن دين رهاننده را که اهورا فروفرستاد (پورداود، 1384، ص 582).
    و پس براي خشنودي او (يعني براي خشنودي مزدا) بکوشند با انديشه، گفتارها و کردارها، و شادمانه به ستايش‌ها براي نيايش مزدا، کي‌گشتاسب، [ايست‌ و استر] زردشتي سپيتمان و فرشوشتر، سازندگان راه‌هاي راست براي دين نجات‌دهنده [که] اهوره نهاد (ابوالقاسمي، 1382، ص 45و46).
    اينان راست که با انديشه و گفتار و کردار، به خشنودي مزدا بکوشند و به آزادکامي و با کار نيک و ستايشگرانه، [او را] نيايش بگزارند. کي گشتاسپ هوادار زرتشت سپيتمان و فرشوشتر راه راست‌ديني را برگزيده‌اند که اهوره به رهاننده فرو فرستاد (دوستخواه، 1385، ص 85).
    و چنين باشد که کي‌گشتاسب پسر زرتشت و فرشوشتر انديشه، گفتار و کردار خود را براي بزرگداشت مزدا همواره با دانش و نيايش‌هايشان پي‌گيري کنند و خدمتگزار راه‌هاي درست آن آيين باشند که اهورا به سوشيانت (رهايي‌بخش) خود ارزاني داشته است (ساسانفر، 1390، ص 1093).
    پس بگذار آنان (الهام گرفته‌شده) از انديشه او، با گفتارها و کردارهاي (خود) به شناخت مزدا بپيوندند تا فداکارانه ستايش (او) و عبادت (او) را پيش ‌گيرند. (اجازه دهيد) کي‌گشتاسپ و سپيتمان پسر زرتشت و فرشوشتر (دنبال کنند) صراط مستقيم هديه (دادن) را؛ روشي ديني که اهورا (به‌عنوان) يک نيکوکار آن را بنيان نهاد (هومباخ، 1991، ص 192).
    علاوه بر اين، اجازه بده کوي ويشتاسپ پسر زرتشت سپيتمه و فرشوشتر پيوسته با گفتار و کردار هم‌آهنگ با انديشه نيک، دانش ـ و نيايش‌هايشان را ـ همراهي کنند، براي شکوه آن حکيم، براي خدمت به راه راست و آن انديشه‌اي که خداوند به منجي عطا کرد (اينسلر، 1975، ص 111).
    در بند دوم نيز تفاوت‌هايي در ترجمه ديده مي‌شود. مهم‌ترين نکته مربوط به نام اشخاص است؛ دو شخصيت نام برده شده‌اند يا سه شخصيت؟
    در ترجمه پورداود، ساسانفر و اينسلر، يا بايد گفت: کي‌گشتاسب مجازاً پسر زرتشت سپيتمان معرفي شده، يا اينکه واقعاً يکي از سه پسر زرتشت منظور بوده است. در ترجمه دوستخواه کلمه «پسر» به «هواخواه» و «پيرو» تبديل شده، و ابوالقاسمي براي کي‌گشتاسب صفت «زردشتي سپيتمان» را آورده است.
    اما آنچه موجب شگفتي شده ترجمه هومباخ است. وي کلمه «سپيتمه» را که در متون اوستايي و پهلوي گاه به‌عنوان نياي زرتشت (زرتشت سپيتمان) و گاه به‌عنوان صفتي براي شخص زرتشت (سپيتمان زرتشت) آمده، در قالب شخصيتي جديد به‌عنوان پسر زرتشت (سپيتمه، پسر زرتشت) معرفي مي‌نمايد، در حالي ‌که نام هيچ‌یک از سه پسر زرتشت، «سپيتمان» نبوده است.
    چون متأهل بودن از واجبات شغلي روحانيان ايراني بود، زرتشت سه بار ازدواج کرد و از نخستين همسرش صاحب پسري به نام ايست‌وسترا و سه دختر شد که جوان‌ترين آنان پوروچيست (به معناي پردانش و پرخرد) نام داشت. از همسر دومش دارای دو پسر شد به نام‌هاي اوروتت‌نر (مردسالار) و هورچيتر (خورشيدچهر). از همسر سومش نيز ظاهراً صاحب فرزندي نشد (بويس، 1393، ص222).
    نکته مهم ديگر در سطر آخر اين بند، صفت «سوشيانت» (رهايي‌بخش) است. در ترجمه نخست و دوم، اين کلمه صفتي براي دين و در ترجمه دوستخواه، ساسانفر و اينسلر، صفتي براي يک شخص است که ظاهراً زرتشت باشد؛ اما در ترجمه هومباخ معناي اين کلمه به «نيکوکار» يا «ولي‌نعمت» تغيير کرده و علاوه بر آن، به‌عنوان صفتي براي خود اهور‌مزدا به‌کار رفته است، نه وصفي براي دين يا يک شخصيت مانند زرتشت.
    3-4. بند سوم
    و اين کس را اي پوروچيست از پشت هچتسب (و) از خاندان سپيتمان! اي جوان‌ترين دختر زرتشت! او (زرتشت) به تو داد. آن آزموده را در پيوند با منش نيک (و) راستي و مزدا اينچنين با خرد خويش پند پُرس. پاک‌تر پارسايي و نيک انديشي ورز (پورداود، 1384، ص 584).
    و اين [مرد] را (يعني جاماسب را)، تو، اي پوروچيستاي هيچت‌اسبي سپيتمان، جوان‌ترينِ دختران زردشت، نصب کرد (يعني زردشت نصب کرد) براي تو، [به‌عنوان] آموزنده اتحاد را با انديشه نيک، راستي و مزدا. پس با خردت مشورت کن. مقدس‌ترين کارهاي فروتني را با خوش‌بيني انجام بده (ابوالقاسمي، 1382، ص 46).
    اي پوروچيستاي هچتسپي سپيتماني! اي جوان‌ترين دختر زرتشت! مزدا آن کس را که به منش نيک و اشه سخت باور است، به انبازي [زندگي] به تو مي‌بخشد. پس با خرد خويش همپرسگي کن و با [ياري] سپندارمذ، نيک‌آگاهي [خود را] بورز (دوستخواه، 1385، ص 85).
    تو پوروچيستا سپنتمان! از تبار هئيچت اسپان! اي جوان‌ترين دختر زرتشت! درباره او که پايبند انديشه نيک است و همبستگي با راستي و خردمندي را به تو ارزاني مي‌دارد، با خرد خود رايزني کني و سودمندترين کاري که بر پايه پارسايي استوار است، در پيش گير (ساسانفر، 1390، ص 1097).
    و چنين (نيکوکار)، اي پوروچيستا هچتسپن! سپيتمي! اي کوچک‌ترين در ميان دختران زرتشت! (زرتشت) در اطاعت از انديشه نيکِ راستي و مزدا، پناهگاهي قرار مي‌دهد (براي تو). پس با خردت مشورت کن. به سعادتمندترين پناه ببر؛ (کسي که) بنابر راست‌انديشي، سخاوتمند است (هومباخ، 1991، ص 192).
    تو پايداري کن، پوروچيستا از تبار هچتسپه و سپيتمه! اي جوان در ميان دختران زرتشت! به تو شالوده استوار انديشيدن و پيوند با راستي و خرد هديه گردد. پس با خواسته خود کنار بيا تا پاکدامن‌ترين و پرفزوني‌ترين (کردارهاي) پارسايي پديد آيد (اينسلر، 1975، ص 111).
    در دو بند نخست، سخن از نيايش و درخواست و نام‌بردن برخي شخصيت‌ها بود، اما از بند سوم موضوع اصلي اين سرود آغاز مي‌شود که عبارت است از: ازدواج دختر زرتشت و برخي رهنمودهاي سپيتمان زرتشت براي دختران جوان و آماده ازدواج. با اينکه در بند پيشين نام چند شخصيت آمده، اما همچنان‌که پيش‌تر اشاره شد، در هيچ‌کدام از بندهاي يسن 53 از يکي از شخصيت‌هاي اصلي، يعني داماد نامي به ميان نيامده است.
    نکته ديگر نيز مرتبط با ترجمه هومباخ است که عنوان «سپيتمي» را مستقلاً به‌عنوان يکي از نام‌ها يا اوصاف دختر زرتشت ذکر مي‌کند؛ اما مترجمان ديگر کلمه سپيتماني يا سپنتمان را نه به صورت مستقل، بلکه پيرو صفات ديگر پوروچيستا آورده‌اند. به قرينه بند دوم که هومباخ کلمه «سپيتمه» را نام يا وصفي براي پسر زرتشت دانست، مي‌توان گفت: در اين بند نيز «سپيتمي» را نام يا وصفي مستقل براي دختر زرتشت مي‌داند.
    4-4. بند چهارم
    [از زبان جاماسب]: آري اين را (پوروچيست را) به دلگرمي بدين رهبري کنم تا که او پدر را خشنود تواند ساخت و شوهر (و) برزيگران و آزادگان را (آن) پاکدين پاکدينان. بهره باشکوه منش نيک بدو دهد مزدااهورا از براي دين نيکش هماره جاودان (پورداود، 1384، ص 584).
    [جاماسب]: شما را به اين [زن] به حقيقت با شوق عشق خواهم ورزيد. [اين زن] که پدر و شوهر، کشاورزان را و آنگاه خوي[شان] را خدمت خواهد کرد، [زني] مقدس مقدسان را. پاداش عالي انديشه نيک را... اهوره‌مزدا خواهد داد به دين نيک براي همه زمان‌[ها] (ابوالقاسمي، 1382، ص 46).
    بي‌گمان من او را که براي همکاران و خويشاوندان به پدري و سروري گمارده شده است، برخواهم گزيد و بدو مهر خواهم ورزيد. [باشد که] در زندگاني، فروغ منش نيک بر من بتابد و اشون زني باشم در ميان اشونان و مزدا اهوره همواره [آموزش‌هاي] دين نيک را به من ارزاني دارد (دوستخواه، 1385، ص 86).
    بدين‌ترتيب او را با حضور و در ميان شما به همسري و زناشويي پيوند مي‌دهم؛ او که خدمتگزار پدر، همسر مردم کشاورز و خويشاندان خواهد بود. زن درستکار در انديشه آسايش درستکاران و بستگان است. باشد که اهورامزدا به او بهره شکوهمند انديشه نيک را براي پيروي از آيين بهي در سراسر زندگي ارزاني دارد (ساسانفر، 1390، ص 1101).
    زيرا مي‌خواهم با (آن) اشتياق تو، حلقه‌اي به دور اين مرد ايجاد کنم که با آن حلقه (يک زن) از پدر (خود) مراقبت کند و از شوهر و دامداران (شان) و خانواده (اش)، (آن‌گونه که) زني راستگو از راستگويان (مراقبت مي‌کند). (اين است) خرمن تابناک انديشه نيک، ارج نهادن به پيوندهاي خويشاوندي (که) اهوراي حکيم به (زنان) دين بهي براي هميشه عطا مي‌کند (هومباخ، 1991، ص 193).
    به اين منظور من براي پيوند دادن پوروچيستا به شما مي‌پيوندم؛ دختري که بايد به پدر، شوهر، شبانان و خانواده خدمت کند. اگر او با راستگويان، راستگو باشد، اهوره‌مزدا به (او) خورشيد را به‌عنوان نتيجه انديشه نيک هديه مي‌کند... براي تمام عمرش، به خاطر انديشه نيک (اينسلر، 1975، ص 111).
    به نظر مي‌رسد مهم‌ترين بند يسن 53، بند چهارم باشد. آنچه بسيار جلب توجه مي‎کند سه ترجمه نخست است. پورداود و ابوالقاسمي اين بند را از زبان جاماسب مي‌دانند؛ شخصيتي که بنا بر متون پهلوي داماد زرتشت و همسر پوروچيستا شناخته مي‌شود.
    دوستخواه پنداشته است اين بند از زبان خود پوروچيستا، يعني دختر زرتشت است؛ زيرا در ترجمه خود آورده است: «و اشون زني باشم در ميان اشونان» که ناگزيز بايد از زبان پوروچيستا باشد. اما ساسانفر، هومباخ و اينسلر اين بند را از زبان خود زرتشت دانسته‌اند.
    ساسانفر از نادر مترجمان ايراني است که مانند مترجمان اروپايي اين بند را از زبان زرتشت مي‌داند. هومباخ به زيبايي، حلقه ازدواج را در ترجمه خود به کار گرفته و آن را به‌عنوان حلقه‌اي معنوي و مينوي دانسته که در درجه نخست از پدر، و سپس از شوهر، دامداران و خانواده محافظت مي‌کند.
    نکته اينجاست که چگونه پورداود، ابوالقاسمي و دوستخواه اين بند را بخشي از گاهان زرتشت مي‌دانند، اما در عين ‌حال آشکارا بيان می‌کنند که از زبان جاماسب يا پوروچيستا است؟ چگونه ممکن است که در ابتدا 17 سروده گاهاني از زبان زرتشت پنداشته شود، اما يک بند آن را جاماسب يا پوروچيستا از زبان خود گفته باشند؟ اگر حتی درخصوص يک بند از گاهان اين فرضيه مجاز باشد درخصوص ساير بندها نيز ممکن است چنين فرضي مطرح گردد که شخص يا اشخاص ديگري مانند روحانيان زرتشتي در حال نيايش و سرايش هستند؛ همچنان‌که ژان کلنز و اريک پيرار درباره بندهايي که از زرتشت در قالب سوم شخص ياد شده اين مطلب را گفته‌اند. اگر مبناي اين سه مترجم بر اين اساس استوار است که همه 17 سرود گاهاني از زبان زرتشت هستند (ر.ک: پورداود، 1384، ص 62و63) ديگر نمي‌توان بند چهارم را از زبان جاماسب يا پوروچيستا دانست، وگرنه بايد تعداد سروده‌هاي گاهاني به 16 سرود و يا به‌ عبارتي به چهارگاه کاهش يابد؛ زيرا واپسين سرود گاهاني که يک گاه مستقل است، به استناد اين بند از مجموعه گاهان خارج مي‌گردد.
    5-4. بند پنجم
    سخناني به کنيزکان به شوي‌رونده گويم و به شما (نيز) پنددهنده، آن را به ياد بسپاريد و دريابيد در نهادهاي (خود) در کوشش زندگي منش نيک، در راستي يکي از شما بايد بر ديگري برتري جويد؛ چه اين از براي وي مزد خوب خواهد بود (پورداود، 1384، ص 586).
    [زردشت]: سخناني به دختراني که به شوهر داده مي‌شوند و به شما دامادها، اينها را به ياد بسپاريد: به‌دست آوريد با دين‌ها‌[يتان] به کوشش زندگي‌اي را که از انديشه نيک است. از لحاظ راستي، يکي از شما بر ديگري پيروز شود. چون اين براي او سودبخش خواهد بود (ابوالقاسمي، 1382، ص 46).
    سخناني مي‌گويم دوشيزگان شوي‌گزين را و شما [دو تن] را [نيز] اندرز مي‌دهم. [پندم را] با انديشه [بشنويد] و به درستي به ياد بسپاريد و با دين خويش دريابيد و به‌کار بنديد. بر هريک از شماست که در پرتو منش نيک، در [راه] اشه از ديگري پيشي گيرد. بي‌گمان اين براي وي، پاداش نيکي است (دوستخواه، 1385، ص 86).
    اين سخنان را براي دختراني که پيمان همسري بندند و براي شما مردان (دامادها) بازگو مي‌کنم؛ به آنها توجه کنيد و آنها را به ياد آوريد با کاربرد باورهاي ديني و هماهنگ با آنها، يک هستي شايسته که همراه با انديشه نيک است، به‌دست آوريد. بکوشيد براي پيوند با اشا و راستي، هريک بر ديگري پيشي گيرد؛ زيرا اين است که سودمند خواهد بود (ساسانفر، 1390، ص 1105).
    من دستورالعمل‌هايي را براي آن دختراني که در شرف ازدواج هستند، مي‌گويم و به (همگي شما) که [آن‌ دختران] گفت‌وگو مي‌کنند (با شما)، آنها را در ذهن خود يادداشت کنيد و با ديدگاه‌هاي ديني (خود) و مطابق با آنها، وجود انديشه نيک را بپذيريد. بگذاريد هريک از شما در حقيقت از ديگري پيشي بگيرد؛ زيرا اين کار ثمربخش خواهد بود برايش (هومباخ، 1991، ص 193).
    اين کلمات را به اين دختراني که در حال ازدواج هستند و به شما دامادها مي‌گويم؛ آنها را نيز در نظر داشته باشيد. از طريق تصورات (مناسب) براي خود و زنانتان وجودي از انديشه نيک به‌دست آوريد. هريک از شما سعي کند در حقيقت از ديگري پيشي گيرد؛ زيرا براي هريک از شما بهره نيکي خواهد بود (اينسلر، 1975، ص 111).
    در اين بند، محتواي هر شش ترجمه تقريباً همسان است و از زبان زرتشت، اندرزها و رهنمودهايي به زوج‌هاي جوان و ساير مخاطبان ارائه شده است. در ترجمه دوستخواه اين پندها فقط خطاب به عروس و داماد (يعني جاماسب و پورچيستا) است، نه به همه دختران و پسران.
    با اينکه «گاهان» از جمله متون نيايشي به شمار مي‌رود، اما زرتشت گاهي اطرافيان يا مردماني را که از راه دور و نزديک آمده‌اند مخاطب قرار داده و به آنها اندرز مي‌دهد؛ ازجمله در يسن 45، بند نخست مي‌گويد:
    من (اکنون) اعلام خواهم کرد (پيامي)، اکنون گوش کنيد، اکنون بشنويد، شما که از نزديک و دور مي‌آييد! اکنون همه شما بايد به (هستي) توجه داشته باشيد؛ زيرا روشن است. مبادا کفرگو براي بار دوم هستي را نابود کند. فريبکار با انتخاب شيطاني(اش) دعوت شده (با کلماتي از صداي) يک زبان (هومباخ، 1991، ص 193).
    6-4. بند ششم
    به درستي آن چنين است، اي مردان و زنان! هر آن گشايشي که نزد پيرو دروغ مي‌نگريد از خود او گرفته خواهد شد. افسوس‌برندگان راست‌خورش بد رامش برگردد از دروغ‌پرستان که آيين آزارند. اين‌گونه (نيز) شما زندگي مينوي خود تباه مي‌کنيد (پورداود، 1384، ص 586).
    چنين [است] به حقيقت، چنين [است] به واقع، اي مردان، اي زنان! سودي که از پيرو دروغ مي‌بينيد، از شخص [او] دور کرده مي‌شود. ناله‌کنندگان را [در آن جهان] خوراک بد [خواهد بود]. خواري (=آساني) از دروندان قانون‌شکن دوري مي‌گزيند. با اين [کار]ها زندگي روحي را نابود خواهيد کرد (ابوالقاسمي، 1382، ص 47).
    اي مردان و زنان! اين را به درستي دريابيد که دروج در اينجا فريبنده است. دروج را از پيشرفت و گسترش بازداريد و پيوند خويش را از آن بگسليد. شادي به دست آمده در کورسو[ي تباهکاري]، اندوه مايه‌اي است. بدين‌سان، دروندان تباه‌کننده راستي، زندگي مينوي خويش را نابود مي‌کنند (دوستخواه، 1385، ص 86).
    اي مردان و اي زنان! شايد چنين رويدادي پيش آيد و ببينيد يک پيرو وابسته به دروغ کامروا شود. من چنين کسي را از آن کامروايي برحذر و دور مي‌دارم؛ چون او آرامش را نابود مي‌کند. چنين کسي دچار روزي‌تنگي و پريشاني مي‌شود و سرانجام او همراه با آه و افسوس خواهد بود. پيروان دروغ تباه‌کنندگان راستي هستند. اگر با آنها همکار شويد زندگي و هستي مينوي را نابود مي‌کنيد (ساسانفر، 1390، ص 1109).
    بر اين مبنا، (دستورالعمل‌ها) درست هستند، اي مردان! بر اين مبنا (دستورالعمل‌ها درست هستند)، اي زنان! آنکه وابسته به نيرنگ است، که مي‌بينيد نيت‌هاي (غيرصادقانه) دارد (بنا بر نيرنگ)، محافظت‌هاي او از بدنش را دور مي‌كنم. آسايش از (همان طريق) هوا از کساني که غذاي ناپاک عرضه مي‌کنند، از ظالمان فريبکار حقيقت دور مي‌شود. با آنها هستي فکري (خود) را نابود مي‌کنيد (هومباخ، 1991، ص 193).
    اين چيزها دقيقاً درست است، مردان! دقيقاً خانم‌ها! هنگامي‌که رونق نيرنگ را مي‌بينيد، هواپرست يا فريب است. (اما) اين شرايط سعادتمندانه را از او مي‌گيرم. غذاي ناپسندي براي اينها خواهد بود؛ همان‌طور که فرياد مي‌زنند «واي»؛ زيرا شادي براي فريبکاراني که راستي را نقض مي‌کنند از دست رفته است. در دوستي با آنها، شما وجود معنوي را از بين مي‌بريد (اينسلر، 1975، ص 113).
    در بند ششم، زرتشت جامعه ديني را از دروغ و فريبکاري برحذر مي‌دارد که به قرينه بند پيشين و بند پسين به نظر مي‌رسد دروغ و فريبکاري در امر ازدواج باشد.
    7-4. بند هفتم
    و شما را مزدا اين آيين مغ خواهد بود تا چند که کوششي دلداده‌تر در بن و ريشه شماست، در آنجايي که روان دروغ‌پرست برکنار و نگون دوتا گشته، نابود خواهد شد. اگر اين آيين مغ فروهليد، بانگ دريغ در انجام گفتار شما خواهد بود (پورداود، 1384، ص 588).
    و آنگاه شما را مزد اين انجمن (=انجمن ديني زردشت) خواهد بود تا زماني که عشق مؤمنانه در دل [اين] جفت [است]. در آنجا روح دروند، سرنگون، به دور و به پايين نابود مي‌شود. [اگر] از اين انجمن جدا شويد، پس شما را آخرين سخن «واي» خواهد بود (ابوالقاسمي، 1382، ص 47).
    تا بدان هنگام که دل و جان شما سرشار از شور و مهر است و با يکديگر مي‌جوشيد ـ خواه در فراخي، خواه در تنگي ـ از پاداش مگه برخوردار خواهيد بود. اما اگر مينوي دروند بر شما دست يابد و آنگاه از مگه روي برتابيد سرانجام بانگ «واي» و «دريغ» برخواهيد آورد (دوستخواه، 1385، ص 86).
    و همچنين براي شما در پيوستن به اين انجمن برادري مغان (و برگزاري آيين) پاداش خوبي خواهد بود. و نيز براي همسران همبسته (زوج پيوسته با پيمان همسري) تا زماني که شور و گرايش باورمندي در نهادشان وجود داشته باشد. اما روان آن کس که پيرو دين دروغين است (دروند) دير يا زود به سوي پستي مي‌گرايد تا سرانجام نابود شود. اگر شما اين انجمن برادري مغان را رها کنيد و دوري جوييد، سرانجام شما پشيمان و آخرين سخنان شما «دريغا» و «افسوس» خواهد بود (ساسانفر،1390، ص 1115).
    اما براي (همه) شما جايزه‌اي براي اين مراسم مقدس وجود دارد. باايمان‌ترين فرد آلت تناسلي (خود) را در پايين ران‌هاي (زن) مي‌بندد؛ جايي که با لغزيدن به عقب و پايين، روح فرد فريبکار رفته است. (اگر) اين آيين مقدس را رها کنيد، «واي» آخرين حرف شما خواهد بود (هومباخ، 1991، ص 194).
    با اين ‌حال، براي وظيفه زير يک جايزه (خوب) براي شما وجود خواهد داشت؛ يعنى باوفاترين شور و شوق (از طرف تو) باشد، در حالى ‌كه پاهاى تو بر زمين است، در آنجا كه روح فريبكار هر لحظه فروتر رفته و سرانجام ناپديد مي‌شود. اگر اين وظيفه را ترک کنيد، در پايان کلمه «واي» براي شما خواهد بود (اينسلر، 1975، ص 113).
    در ترجمه پورداود آيين «مغ» همان «مزدا» دانسته شده که تعبيري ناآشنا به نظر مي‌رسد. در ترجمه دوستخواه از «پاداش مگه» و «روي ‌تابيدن از مگه» سخن به میان آمده و ابوالقاسمي و ساسانفر به جاي کلمه مفرد «مگه» از عنوان «انجمن ديني زرتشت» و «انجمن برادري مغان» استفاده کرده‌اند. اينسلر، نه از «مغ» سخن گفته، نه از «مگه» و نه از «انجمن»، بلکه صرفاً کلمه «وظيفه» را استخدام کرده است. ترجمه هومباخ نيز در اين بند به‌طور قابل‌توجهي با چهار ترجمه ديگر متفاوت بوده و مفاهيمي استعاري درخصوص رابطه جنسي ذکر شده است.
    8-4. بند هشتم
    اينچنين بدکرداران فريفته باشند و به آسيب رها گشته، همگان خروش برآرند بکند، از شهرياران خوب او (مزدا) شکست و گزند (به آنان رساند) و رامش از آنان به ده‌هاي شاد دهد و زود باشد آنان را آن کسي که بزرگ‌تر است با بند مرگ به رنج اندر کشد (پورداود، 1384، ص 588).
    به اين ترتيب بدکرداران ناتوان باشند و سست؛ همه بخروشند. به وسيله شهرياران خوب قتل و خونريزي [به آنها] بدهد (فاعل فعل اهوره‌مزدا است) و از آنها آرامش به روستاهاي شاد. رنج بر آنها بياورد او با بند مرگ، [آن] مهست (مقصود اهوره‌مزدا است)، و [اين] زود باشد (ابوالقاسمي، 1382، ص 47).
    اينچنين همه دژکرداران فريب مي‌خورند و با ريشخند همگان، خروش برمي‌آورند و دچار گزند و شکست مي‌شوند. [اما] در پرتو [کنش] فرمانرواي نيک، رامش به زنان و مردان در خانمان‌ها و روستاها بازمي‌گردد. [بشود که] فريفتاري ـ اين زنجير براستي مرگبار ـ برافتد. [بشود که] آن از همه بزرگ‌تر، شتابان به سوي ما آيد (دوستخواه، 1385، ص 87).
    با اينها (که گفته شد) کساني که کردارشان نادرست است، فريب‌خورده همگي دچار خواري و ريشخند خواهند شد. آنها ناگزير مي‌خروشند و خود را سرزنش مي‌کنند. باشد که با فرمانروايي خوب که از خرد پيروي کند، خونريزي و دست‌درازي تبهکاران به اشا پايان پذيرد و سازش و آرامش را به روستاييان و شهرنشينان ارزاني دارد و او اينها را (دروندان را) هر چه زودتر با زنجير شکنجه و مرگ دربند کند (ساسانفر، 1390، ص 1121).
    اجازه دهيد ظالمان توسط آنها (که اکنون هستند) متلاشي شوند، و بگذاريد همه آنها خسته شوند و فرياد بزنند (به سوي آسمان)، از طريق فرمانروايان خوب، در ميان قاتلان و مجروح‌کنندگانِ انسان. اجازه دهيد يک نفر صلح را براي قبايل يکجا‌نشين برقرار کند. و آن بدي (که) بزرگ‌ترين است، با بند مرگ به سراغشان بيايد، و به زودي فرارسد (هومباخ، 1991، ص 194).
    به سبب اين چيزها، آثار شوم را حيله‌انگيز و خشمگين کنيد. بگذاريد همه فرياد بزنند، اما در اتحاد با کساني که تسلط خوبي بر انسان‌کشي، انسان متجاوز (افراد فريبکار) دارند. اجازه دهيد يک مرد آرامش را براي سکونتگاه‌هاي مسالمت‌آميز ايجاد کند. بگذار آن مصيبت که با کمند مرگ، نيرومندترين است، به سراغ اينها بيايد و به سرعت بيايد (اينسلر، 1975، ص 113).
    در اين بند زرتشت به دنبال فرمانروايي نيک است تا صلح را براي قبايل يکجا‌نشين، روستاييان و شهرنشينان به ارمغان آورد. شايد بتوان اين فراز را مرتبط با مبحث سوشيانت (آخرت‌شناسي) زرتشتي دانست.
    9-4. بند نهم
    به بدکيش تباهي سزد. اينان که آرزومندند ارجمند را خوار کنند، آن پست‌شمرندگان آيين که به کيفر ارزاني‌اند. کجاست آن داور درست‌کردار که زندگي و آزادي از آنان بربايد؟ ايدون ‌تو راست، اي مزدا، توانايي که به درويشان راست‌زندگي‌کننده بهتري بخشايي! (پورداود، 1384، ص 590).
    به بدکرداران فساد تعلق دارد. اينها آرزومند خواري شايستگان [هستند]، [اينها] قانون‌شکنان مرگ‌ارزان [هستند]. کو اهوره مقدس که از آنها زندگي و آزادي را دور کند؟ اين [است] اي مزدا، شهرياري تو که بدان درست‌زي درويش را [سهم] بهتري خواهي داد (ابوالقاسمي، 1382، ص 47و48).
    دژباوران که بنده کام [خويش]اند و از راستي روي برمي‌تابند، [از پارسايان] بيزارند و ارجمندان را خوار مي‌شمارند. [آنان] با خويشتن نيز در کشمکش‌اند. کيست آن سرور اشون که به آزادکامي و از دل و جان با ايشان بستيزد؟ اي مزدا! تو با شهرياري مينوي خويش، درويشاني را که درست زندگي مي‌کنند بهروزي خواهي بخشيد (دوستخواه، 1385، ص 87).
    بدباوران با گزينش زهرآلود خود سمپاشي مي‌کنند. آنها نماد پستي و وابسته به تاريک‌انديشي هستند. با ددمنشي به اشا (نماد راستي و حقيقت) آسيب مي‌زنند. آن مرگ‌‌‌ارزان و سزاوار کيفرند. کجاست آن فرمانرواي درستکاري که آنها را از آزادي و زندگي بازدارد؟ آن، اي مزدا! نيروي فرمانروايي توست که آنچه بهتر است به آن نيازمندي، ارزاني مي‌داري که با درستي زندگي مي‌کند (ساسانفر، 1390، ص 1125).
    از طريق گزينش‌هاي بد، سم پخش مي‌شود. آنها (شخصيت يافته) پنهان‌کاري (و) تاريکي‌اند. (گروه) حريصان راستي‌ستيز با بدن‌هايشان تلف مي‌شوند. اهوراي راستگو کجاست که آنان را از روزي و آزادي محروم کند؟ آن قدرت از آن توست، اي مزدا که به وسيله آن مي‌تواني عطا کني بهتر (بخش) به فقيري که آبرومندانه زندگي مي‌کند (هومباخ، 1991، ص 194).
    سم به گزينش‌هاي شيطاني پايبند است. آنها زوال و تاريکي هستند. اين ناقضان خشمگين راستي که محکوم شده‌اند. کجاست آن اهوراي راستگو که آنها را از زندگي و آزادي بيرون کند؟ (اهوراي دانا!) حکم تو چنين است. شخص خردمند! از طريق آن، آنچه را که بسيار خوب است به نيازمندان خود که با راستگويي زندگي مي‌کنند، عطا خواهي کرد (اينسلر، 1975، ص 113).
    در آخرين بند از هات 53، شخصيت مزدا مخاطب قرار گرفته است. زرتشت براي دژباوران راستي‌ستيز عاقبتي نافرجام و براي درويشان آبرومند فرجامي نيک را درخواست مي‌کند. همان‌گونه که بند نخست با دعا و درخواست از اهور‌مزدا آغاز شده بود، بند فرجامين نيز با دعا و درخواست از آن درگاه پايان يافت.

    نتيجه‌گيري

    يسن 53، آخرين هات گاهاني، شامل 9 بند است. بند سوم و چهارم آن شامل کلماتي درباره مراسم ازدواج دختر زرتشت بوده و در آن اندرزهايي اخلاقي و معنوي به عروس و داماد و ديگر جوانان ارائه شده است. ساير بندهاي اين هات توصيه‌هايي عمومي به جامعه ديني، به‌ویژه دختران و پسران آماده ازدواج و به‌ويژه درخصوص وفاداري و دوري از فريب و سرانجام انتظار آمدن مردي براي ايجاد آرامش و نجات از دست ستم‌پيشگان است. اگرچه اين هات مانند ديگر هات‌هاي گاهاني بيشتر بندهاي خود را به نيايش‌هاي مزدايي اختصاص نداده‌‌، اما در بند نخست، دوم و نهم، مزدا مخاطب نيايش يا دعا و درخواست قرار مي‌گيرد. محتواي اندرزي يسن 53 در برخي ديگر از يسن‌هاي گاهاني (مانند يسن 45) نيز ديده مي‌شود.
    در شش ترجمه‌ برگزيده، ترجمه هومباخ از بندهاي سوم و هفتم تفاوت‌هاي فراواني با ديگر ترجمه‌ها دارد که بايد از ديدگاهي زبان‌شناسانه بررسي شود.
    برخي مترجمان ايراني مانند پورداود، ابوالقاسمي و دوستخواه بند چهارم يسن 53 را به‌گونه‌اي ترجمه کرده‌اند که محتواي آن از زبان پوروچيستا يا جاماسب نقل شده، اما چون همه مترجمان اروپايي و همچنين برخي از مترجمان فارسي ترجمه ديگري را درست دانسته‌اند، نمي‌توان از صحت ترجمه اين سه مترجم اطمينان حاصل کرد و اين بند را از زبان شخص زرتشت ندانست. برمبناي ترجمه پورداود، ابوالقاسمي و دوستخواه به ناچار بايد نتيجه گرفت که يسن 53 از مجموعه سرودهاي گاهاني جدا شده است، يا اين‌گونه توجيه کرد که بند چهارم هم از سروده‌هاي زرتشت است، ولي از زبان دختر يا دامادش بيان شده است.
    همچنين ادعاي اجماع برخي اوستاپژوهان معاصر (مالاندرا) مبني بر جدايي يسن 53 از مجموعه سرودهاي هفده‌گانه گاهاني وجهي ندارد و با نظرات جمع کثيري از ديگر اوستاپژوهان (مانند شوارتز، هومباخ، هينسته و بويس) در تضاد است.

    • ابوالقاسمي، محسن، 1382، يسن 53؛ وهيشتوايشت‌گاه ـ اندرز زرتشت، تهران، فروهر.
    • بويس، مري، 1388، «ريشه‌هاي فلسفه زرتشتي»، ترجمة سعيد زارع، در جستاري در فلسفه زرتشتي (مجموعه مقالات)، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
    • ـــــ ، 1393، تاريخ کيش زرتشت، ترجمة همايون صنعتي‌زاده، تهران، گستره.
    • پورداود، ابراهيم، 1384، گات‌ها؛ کهن‌ترين بخش اوستا، چ دوم، تهران، اساطير.
    • دوستخواه، جليل، 1385، اوستا؛ کهن‌ترين سرودها و متن‌هاي ايراني، تهران، مرواريد.
    • ساسانفر، آبتين، 1390، گاتاها، سروده‌هاي اشو زرتشت، برگردان هفده هات همراه با متن اوستايي و گزارش‌هاي زبان‌شناسي، تهران، بهجت.
    • کلنز، ژان، 1394، مقالاتي چند درباره اوستا، ترجمة سيدسعيدرضا منتظري و مجيد طامه، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
    • مالاندرا، ويليام، 1400، «زردشت، ارزيابي کلي»، ترجمة محمد نوراللهي، در: زردشت و جهان زردشتي (مجموعه مقالات)، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
    • هوفمان، کارل، 1394، مقالاتی چند درباره اوستا، ترجمه سيدسعيدرضا منتظری و مجيد طامه، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
    • هينتسه، آلموت، 1393، «ادبيات اوستايي»، ترجمة احمدرضا قائم‌مقامي، در: تاريخ ادبيات فارسي، به قلم گروهي از ايران‌شناسان، زيرنظر احسان يارشاطر، پيوست 1، ويراسته رونالد امريک و ماريا ماتسوخ، ترجمة فارسي زيرنظر ژاله آموزگار، تهران، سخن.
    • Humbach, H., 1991, The Gathas of Zarathushtra, in Collaboration with J. Elfenbein and P. O. Skjaervo. 2Vols. Carl Winter. Universitatverlag, Heidelberg.
    • ----- , 2012, GATHAS, Last Updated: February 2, 2012, (available at www.iranicaonline.org)i”, in En.Ir.,Vol. X, Fasc. 3, pp. 321-327, Last Updated.
    • Insler, S., 1975, The Gathas of Zarathushtra, Acta Iranica, (Textes et mémoires, 1), V. 8, Brill.
    • Malandra, W.W, 2012, "GATHAS ii", in En.Ir., V. X, Fasc. 3, p. 327-330, Last Updated.
    • Schmidt, H. P., 1968, "Die Komposition von Yasan 49", in Kuiper Fs., p. 170-192.
    • Schwartz, M., 1991, "Sound, sense, and seeing", in Zoroaster: The outer reaches of orality, in International [Indo-Iranian] Congress Proceedings, 5th -8th January 1989, Bombay.
    • ----- , 1998, The Ties that Bind: on the Form and Content of Zarathushtra’s Mysticism, in F. Vajifdar, ed., New Approaches to the Interpretation of the Gathas. Proceedings of the First Gatha Colloquium Held in Croydon, England (5th – 7th November 1993) under the Auspices of the World Zoroastrian Organization, London.
    • ----- , 2007, "Women in the Old Avesta: Social Position and Textual Composition", Bulletin of the Asia Institute, N. 17, p. 1-8.
    • ----- , 2009, Pouruchista’s Gathic Wedding and the Teleological Composition of the Gathas, Iranica 17, Exegisti Monumenta: Festschrift in Honor of Nicholas Sims-Williams, edited by Werner Sundermann, Almut Hintze, François de Blois, Harrassowitz Verlag, Wisbaden.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    منتظری، سیدسعیدرضا، ولی پور، هادی.(1402) سرودهای گاهانی زردشت؛ گردآیه‌ای هفده‌گانه یا شانزده‌گانه؟. فصلنامه معرفت ادیان، 14(4)، 119-134

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدسعیدرضا منتظری؛ هادی ولی پور."سرودهای گاهانی زردشت؛ گردآیه‌ای هفده‌گانه یا شانزده‌گانه؟". فصلنامه معرفت ادیان، 14، 4، 1402، 119-134

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    منتظری، سیدسعیدرضا، ولی پور، هادی.(1402) 'سرودهای گاهانی زردشت؛ گردآیه‌ای هفده‌گانه یا شانزده‌گانه؟'، فصلنامه معرفت ادیان، 14(4), pp. 119-134

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    منتظری، سیدسعیدرضا، ولی پور، هادی. سرودهای گاهانی زردشت؛ گردآیه‌ای هفده‌گانه یا شانزده‌گانه؟. معرفت ادیان، 14, 1402؛ 14(4): 119-134