معرفت ادیان، سال چهاردهم، شماره سوم، پیاپی 55، تابستان 1402، صفحات 95-110

    پرستشگاه در سنت زرتشتی و بودایی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ سعید گراوند / دانشیار گروه ادیان و عرفان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان / geravand_s@yahoo.com
    اعظم صاحبی / کارشناسی ارشد ادیان و عرفان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان / Azam. sahebi65@yahoo.com
    سمانه مظفری / کارشناسی ارشد ادیان و عرفان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان / mozafarisama95@gmail.com
    چکیده: 
    پرستشگاه و فضای قدسی، یکی از مباحث بنیادین در بین ادیان گوناگون است که تبیین و تحلیل ابعاد آن، از جهات مختلفی همواره قابل بحث است. ضرورت و اهمیت پرستشگاه از آنجا ناشی می شود که به هرروی از همان آغاز حیات، آدمی همواره در کوشش بوده است تا بتواند فضایی معنوی برای ارتباط با عالم ماوراء را بنیان نهد. جایگاهی مقدس که در ادیان مختلف از آن به عنوان مرکز عالم و نقطة اتصال با معبود سخن رفته است. دو آیین زرتشت و بودا، اگرچه در مبانی، فرهنگ و جهان بینی و اصول اعتقادی با یکدیگر تفاوت دارند، در تعالیم اخلاقی و برخی آموزه ها و مناسک دارای نقاط اشتراک اند. ازجمله نقاط مشترک در دو سنت زرتشتی و بودایی می توان به حضور پرستشگاه و قداست آن اشاره کرد. پرستشگاه در دو سنت زرتشتی و بودایی، ازآنجاکه امر مقدس را به ظهور می رساند، قداست می یابد. در دو سنت زرتشتی و بودایی، این اعتقاد ریشه دارد که انسان تنها در این فضا می تواند با جهان دیگر، یعنی جهان خدایان و نیاکان، ارتباط داشته باشد. زرتشتیان و بوداییان در پرستشگاه، مناسک و آیین های قدسی خود را برگزار می کنند. به بیانی دیگر، در دو سنت زرتشتی و بودایی، این اندیشه حضور دارد که در فضای قدسی پرستشگاه، اجرای آیین های مقدس، شیوه های درست هدایت و تربیت معنوی تحقق می یابد و گذار از مرتبه ای به مرتبة دیگر در حیات معنوی امکان پذیر می شود. افزون بر این، در سنت زرتشتی و بودایی از طریق حضور در پرستشگاه است که با ارائة احکامی قانونمند، زمینة مطلوب برای تقلیل رنج و خشنودی ایزدان فراهم می شود. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی می باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Places of Worship in Zoroastrianism and Buddhism
    Abstract: 
    The sacred places of worship constitute one of the fundamental topics among various religions. Explaining and analyzing the dimensions of the places of worship is always a matter of discussion from different aspects. The necessity and importance of the place of worship arises from the fact that, from the very beginning of life, man has always been trying to have a spiritual place for relation with the other world. These sacred places are discussed in different religions as centers of the universe and points of connection with God. Although different in their foundations, culture, worldview and doctrinal principles, Zoroastrianism and Buddhism have some commonalities in their moral teachings and rituals. The existence of the places of worship and their sanctity is considered among the common points in Zoroastrianism and Buddhism. In these two religions, the places of worship are sanctified because they are the locus for a sacred activity. Based on the root of this belief, only in the places of worship can man have a relationship with the other world, that is, the world of gods and ancestors. Zoroastrians and Buddhists perform their sacred rites and rituals in the places of prayer. In other words, Zoroastrians and Buddhists believe that performing sacred rituals, following the correct methods of spiritual guidance and training as well as transition from one status to another in spiritual life becomes possible in these sacred places of worship. In addition, the followers of the above-mentioned religions believe that one can experience less suffering and gain God’s satisfaction by attending the places of worship by presenting legal rulings to people. The research method used in this study is descriptive-analytical.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    در مشرق‌زمين يکي از سنت‌هايي که پرستشگاه و فضاي قدسي در آن اهميت و جايگاه قابل ملاحظه‌اي دارد، سنت زرتشتي است. زرتشتيان پرستشگاه و معبد قدسي خود را «آتشکده» مي‌نامند. آنان درواقع پرستشگاه و معبد قدسي را مکان مقدسي تفسير مي‌کنند که در آن، ناپاکي‌ها و پليدي‌ها سترده مي‌شوند و وصلت ميان زمين و آسمان در آن رخ مي‌نمايد (پورداود، 1375، يسن 1). در همين مکان و فضاي قدسي است که به‌تعبير نيبرگ، زرتشتيان مناسک و آيين‌هاي قدسي خود را برگزار مي‌کنند (نيبرگ، 1383، ص 147).
    بوديسم هينه‌يانه‌اي / تراواده‌اي نيز يکي از سنت‌هايي است که پرستشگاه و فضاي قدسي در آن اهميت و جايگاه قابل‌ملاحظه‌اي دارد. اغلب مراسم بودايي با پناه بردن به سه گوهر (Triratna) آغاز مي‌شوند. در تفکر بودايي، سومين گوهري که به بودا و دهرمه (اسکوراپسکی، 1980، ص 17) افزوده شد، «سنگهه» يا انجمن راهبان بودايي است. واژة «سنگهه» اسمي مشترک است که در زبان سنسکريت و پالي به‌معناي گروه و انجمن مقدس است (بی‌چرت، 1986، ص 36). هر رهرو بودايي بايد به سنگهه باور داشته باشد و به آن پناه ببرد. در بوديسم هينه‌يانه‌اي، مقصود از ايجاد پرستشگاه، حفظ کلام بودا، انتشار مواعظ و تعاليم بودايي، اجراي آيين‌هاي مقدس و شيوه‌هاي درست هدايت و تربيت معنوي است تا با ارائة احکامي قانونمند، از طريق آن، زمينة مطلوب براي تقليل رنج و نيل رهروان بودايي به نجات و رستگاري فراهم شود (داسگوپتا، 1950، ص 14؛ کبرول، 1916، ص 17)؛ زيرا حضور در پرستشگاه و انجمن مقدس بودايي موجب مي‌شود که افراد از دنياي سرشار از رنج جدا شوند و زمينة رشد فضايل اخلاقي و قدوسيت را در خود پرورش دهند و از موهبت فيض بودايي در زندگي خود برخوردار شوند.
    بوداييان بر اين باورند که خود شاکياموني، بنيان‌گذار انجمن مقدس بودايي (پرستشگاه) بوده است. بنا بر متون پالي، بودا بعد از اينکه زير درخت بدهي به اشراق رسيد، نزد پنج مرتاضي رفت که پيش از آن مدتي با آنها به رياضت پرداخته بود و نخستين موعظه‌اش را در بنارس، در باغ غزالان، براي آنها بيان کرد. بوداييان اين روز را تاريخ تأسيس پرستشگاه مي‌دانند (برتون، 1993، ص 71). روز بعد، شمار ديگري از راهبان جوان که آنها نيز مشتاق پيوستن به جمع پيروان بودا بودند، به آنها ملحق شدند. به‌اين‌ترتيب پس از گذشت يک سال، انجمن پيروان بودا به صدها نفر رسيد (ریس داویدز، 1881، ص 141).
    ناکامورا دربارة وجود تاريخي پرستشگاه بودايي مي‌گويد: در آغاز، نيايشگاه بودايي وجود مکاني نداشت. راهبان تنها در گوشه‌هاي دور از شهر جاي می‌گرفتند و تا حد امکان از گرفتاري‌هاي دنيوي پرهيز مي‌کردند. جايگاه آنها بيشتر غارها و جنگل‌هاي متروک بود و آنگاه که تعداد آنها زياد شد، به‌تدريج پرستشگاه به‌طور رسمي شکل گرفت (ناکامورا، 2009، ص 76).
    در اين جستار، تلاش نگارندگان آن است که به‌شيوه‌اي توصيفي ـ تحليلي به مقايسة انديشه‌هاي زرتشتي و بودايي در باب پرستشگاه و فضاي قدسي بپردازد و وجوه اشتراک و افتراق اين دو سنت را در باب پرستشگاه و فضاي قدسي واکاوي کند. در اينجا ابتدا به‌تفکيک نشان خواهيم داد که در نزد زرتشتيان و بوداييان هينه‌يانه‌اي، پرستشگاه و مکان مقدس چه جايگاهي دارد؛ سپس در ادامه، وجوه اشتراک و اختلاف تفکر زرتشتي و بوديسم هينه‌يانه‌اي را دربارة پرستشگاه نشان مي‌دهيم.
    1. پرستشگاه در آيين زرتشتي
    زرتشتيان تا سدة چهارم قبل از ميلاد هيچ‌گونه پرستشگاه و معبدي نداشتند و مفهوم آن ميان آنان مرسوم نبود (بويس، 1375، ج 1، ص ۲۳۲). اولين پرستشگاه زرتشتيان در دورة هخامنشيان، زمان پادشاهي اردشير دوم، براي قرار دادن تنديس‌هاي آناهيتا در آنها تأسيس شد. زرتشتيان بر اين باورند که پرستشگاه محلي است مقدس که ديوان نمي‌توانند به درون آن راه يابند و درنتيجه عبادت زرتشتيان در آن به‌درستي صورت مي‌پذيرد و اين امر خشنودي و رضايت امشاسپندان را به‌همراه خواهد داشت. به‌اعتقاد زرتشتيان معتقد، پرستشگاه داراي جايگاه خاصي است. آنها نماز پنج‌گانه و اعمال ديني را در آنجا انجام مي‌دهند. آنها همچنين بر اين عقيده‌اند که اگر فردي سه بار در روز به پرستشگاه برود و دعاي آتش را بخواند، صاحب ثروت و فضيلت بسيار مي‌شود (کريستين سن، 1382، ص 109).
    پرستشگاه در تفکر زرتشتي نمادي از زندگي و کوشش براي تطهير روح و نزديکي به خالق يکتاست (دادور و برازنده حسيني، 1389). آتش يکي از مقدس‌ترين عناصر جهان است که در پرستشگاه زرتشتي جايگاه بسيار والايي دارد. براساس روايات زرتشتي، دود و بوي آتش نيز چنان نيرويي دارند که مي‌توانند در لحظه‌اي هزاران ديو را از پاي درآورند. ازاين‌رو حضور آتش در نيايشگاه زرتشتيان مظهري از فروغ اهورامزدا، خداي خرد، بود (مشکور، 1347، ص 15).
    پرستشگاه زرتشتي چهار گوشه دارد تا دورترين نقاط سطح زمين را که دست‌نيافتني بودند، در قالب جهان ملموس بنماياند. درواقع پرستشگاه زرتشتي بنايي است ديني، همزاد حرکت و پيوندآدميان با اشه (راه راستي) که نماد روشني و پاکي است (فلامکي، 1371، ص 238). باور زرتشتيان بر اين است که اهورامزدا به‌همراه ديگر ايزدان، در پرستشگاه به‌صورت دسته‌جمعي در انجام مناسک و آيين‌هاي مقدس شرکت مي‌کنند (بوویس، 2009، ص 221).
    زرتشتيان محل پرستشگاه را بايستي به‌طور شايسته مراقبت مي‌کردند؛ چنان‌که آتش هرگز خاموش نشود و هيچ شيء ناپاک و آلوده‌اي وارد آن نشود. همچنين در سنت زرتشتي لازم است مراقبت شود که زن‌هاي حائضه تا سه قدمي آن نزديک نشوند (مهر، 1380، ص 325). در متون زرتشتي، دميده شدن نفس انسان بر آتش، بسيار مذمت شده است و نيايش‌کننده بايد به هنگام نيايش، نوعي دهان‌بند استفاده کند تا مبادا نفس او آتش را آلوده کند (بويس، 1371، ج 1، ص 417).
    در سنت زرتشتي، در پرستشگاه مکاني براي نگهداري آتش وجود داشت که آن را «آتشگاه» مي‌نامند. آتشگاه را در مکاني قرار مي‌دادند که اطراف آن باز بود (مهرين، 1362، ص 19). در سنت زرتشتي، در پرستشگاه و فضاي قدسي است که امکان ارتباط با خدايان صورت مي‌پذيرد؛ بنابراين بايد شکافي به عالم بالا وجود داشته باشد تا از طريق آن، خدايان بتوانند بر زمين فرود آيند و انسان بتواند به‌صورت نمادين به آسمان برود (بلک، 2006، ص 91؛ ایمانوئل، 2013، ص 47). در سنت زرتشتي، هر مکان مقدس بيانگر ظهور يک امر قدسي است که متضمن رسوخ و سريان قدسي است که يک مکان کيهاني را به يک اعتبار از جهاتي از مکان‌هاي ديگر متمايز مي‌سازد (الياده، 1376، ص 20).
    کريستين‌سن شکل يک آتشکده را اين‌گونه شرح مي‌دهد: «شکل بناي آتشکده‌ها در هرجا يکسان بوده است: آتشدان در وسط معبد قرار داشته و همواره آتش مقدس در آن مي‌سوخته است. معمولاً هر آتشکده هشت درگاه و چند اتاق هشت‌گوشه داشته است» (گيمن، 1375، ج 1، ص 16؛ کريستين‌سن، 1382، ص 171). معماري آتشکده‌هاي زمان ساسانيان به‌شکل يک بناي چهارضلعي گنبددار بوده است که آن را چهارستون نگه مي‌داشته‌اند. بعضي از اين گنبدها با آجر و رديفي از سنگ بوده‌اند و بقاياي آنها تا به امروز نيز وجود دارد. اين بناها به‌نام چهارطاقي نيز معروف‌اند. در سکه‌هاي شاپور اول، آتشکده به‌شکل ستوني بزرگ و چهارضلعي ساخته شده است. کريستين‌سن در شرح آتشکده‌ها مي‌گويد: طرح همة آتشکده‌ها در همه‌جا نسبتاً يکسان بوده است. آتشگاه در وسط آتشکده قرار داشته و هر آتشکده هشت درگاه و چند اتاق هشت‌ضلعي داشته است و نمونة آن بناها هم‌اکنون در شهر يزد قابل مشاهده است (کريستين‌سن، 1382، ص 102).
    چنين به‌نظر مي‌رسد که در سنت زرتشتي هر کسي قادر بود و به‌محض اينکه صاحب فرزند مي‌شد، آتشي براي او روشن مي‌کرد و هميشه او و خانواده‌اش مراقب بودند که آتش خاموش نشود؛ زيرا خاموش شدن آن را نشانة شوربختي خود مي‌دانستند. گويا قبلاً آتش را در هواي آزاد قرار مي‌دادند؛ اما در آيين زرتشت مقرر شد که آفتاب بر آتش نتابد و با اين کار، شيوة جديدي در بناي آتشکده‌ها اعمال شد (هينلز، 1379، ص 490).
    پرستشگاه زرتشتيان از تزئينات زيادي برخوردار نيست؛ و به‌شکلي ساده و بي‌پيرايه بنا شده‌اند و اين امر از باور آنها نشئت مي‌گيرد. بيشترين تزئيناتي که مي‌توان در اين معابد مشاهده کرد، مربوط به محل قرارگيري آتش است؛ چراکه مظهر و نقطة عطف بناي آتشکده‌هاي جهان، آتشدان‌ها هستند که از تقدس ويژه‌ايي نزد معتقدان اين آيين برخوردارند. آتش مقدس بر روي زمين برپا نمي‌شود؛ بلکه بر روي يک شيء که از زمين فاصله داشت، قرار مي‌گرفت که گفته شده است يکي از دلايل قرارگيري اين آتش در بين راه آسمان و زمين، تأکيد بر محور عمودي آتشکده‌هاست. درواقع می‌توان گفت که ساختار پرستشگاه، آن‌گونه که از روی نقوش دوره ساسانیان استنباط می‌شود، بیشتر در قالب مربع است که خود نیز نشانگر حضور سلسله‌مراتب چهارگانه در سنت ایرانی است. به‌گونه‌اي‌که بيشتر دستينه‌هاي به‌دست‌آمده داراي عناصر پايه، ستون و صفحه‌ای چهارگوش به‌عنوان جايگاه قرارگيري آتش هستند که نشانگر عدد چهار و ارزش و احترام این عدد در آيين زرتشتي است (فره‌وشي، 1388، ص 34).
    معماريِ يک پرستشگاه در سنت زرتشتي، عبارت است از يک اتاق چهارگوشه، که سقف آن طاق است و پيرامون آن راهرويي يا دالاني قرار گرفته و در هريک از چهار ديوار اطراف ورودي، طاقي بنا شده و به اين دليل است که اين نوع بناها را بعد از اسلام چهارطاق مي‌ناميدند. قرار دادن چهارطاق، که مدور است، بر روي بناهاي چهارگوشه و تکيه‌گاه دادن به آن در گوشه‌ها با ساخت طاق‌هاي گوشه‌اي، اسلوب خاص سنت ايراني است (کوماراسوامي، 1382، ص 17).
    پرستشگاه در سنت زرتشتي چهار گوشه داشت که درواقع چهار جهت جغرافيايي زمین را، در نقاط دو محور ارضي‌اش در مرکز بنا مي‌نماياند. پرستشگاه در حقیقت تبلور معنویت را از سطح زمین به آسمان از راه شکل ظاهری‌اش نشان می داد. این در حالی است که از سطح زمین به مراتب زیرین پرستشگاه چگونگی امکان ورود به عالم معنا را نشان مي‌داد. به‌بيان ‌ديگر، در سنت زرتشتي، پرستشگاه سبب پيوند پايدار آدميان و نماد روشني و روشنگري و خواستار از ميان برداشتن تاريکي در زندگي آدميان بود (فلامکي، 1371، ص 238).
    اين مکان‌هاي مقدس در سنت زرتشتي معابدي نبودند که مجسمه‌هايي از الهه‌ها در آنها وجود داشته باشد و توده‌ايي از مؤمنان را گرد آورد. درواقع اين فضاهاي قدسي، نشانه‌اي خطاب به خدايان و چراغ راهنماي کردار انسان‌ها بودند (آلدریت، 2005، ص 95؛ کارتر، 1993، ص 78).
    ازآنجا‌‌که آتش در باور زرتشتيان عنصري مقدس به‌شمار مي‌رفت، نگهداري و مراقبت از آن شرايط خاصي را مي‌طلبيد. در متون زرتشتي، دميده شدن نفس آدمي بر آتش به‌شدت نکوهش شده است و عبادت‌کنندگان بايستي هنگام نيايش نوعي دهان‌بند استفاده می‌کردند. در سنت زرتشتي، فقط موبدان مي‌توانند به آتش نزديک شوند و مردم عادي حق ورود به حريم آتش را ندارند. در پرستشگاه‌هاي ايران، آتش در محيطي کاملاً بسته قرار داشته است؛ اما در هند، زرتشتيان مي‌توانند آتش را تنها از پشت ديوارهايي که به‌شکل مشبّک هستند، نيايش کنند (کوماراسوامي، 1382، ص 17؛ بوش 1374، ج 1، ص 171). موضوع ديگر، ممنوع بودن تابش نور خورشيد بر آتش است. این بدان دليل است که زرتشتيان آتشکده‌ها را طوري مي‌سازند که آتش در محيطي تاريک و بر روي يک آتشدان قرار گيرد (تفضلي، 1374، ج 1، ص 141).
    شکل معماري پرستشگاه، از عصر مادها با توجه به آنچه باقي‌مانده است تا زمان ساسانيان، دچار تغييراتي شده است؛ اما اکثر آتشکده‌ها به‌شکل چهارطاقي ساده بودند يا به‌صورت مربع، که همگي دالاني داشتند که مختص طواف زيارت‌کنندگان آتش مقدس بوده است و با توجه به اهميتي که داشتند، مجلل‌تر بنا مي‌شده‌اند. در وسط بناي آتشکده، معمولاً يک اتاق مربع به‌شکل چهارطاقي با محراب آتش بنا مي‌شود. دومين اتاق در پرستشگاه، «يزشنگاه» است که وقتی آتش براي نيايش در معرض ديد نيست، آن را مشتعل نگاه مي‌داشتند. حياط‌ها، باغ‌ها، انبارها، سکونتگاه موبدان و اتاق‌هاي خزانة جايگاه مقدس، فضاهاي ديگر پرستشگاه‌اند (برهمند و صباحي‌فر، 1390؛ بختياري، 1362، ص 68).
    به‌طورکلي، ۶۶ پرستشگاه آتش در ايران شناخته ‌شده‌اند که برخي از آنها متعلق به عصر ساساني است. احتمال دارد که تعدادي از اين پرستشگاه‌ها را سلوکيان بنا کرده باشند. توزيع منطقه‌اي اکثر پرستشگاه‌ها، در سرزمين نفت‌خيز فارس و خوزستان است که احتمالاً پرستش آتش از عيلامي‌هاي ساکن اين مناطق گرفته شده است (آسموسن، 1348، ص 133).
    در بحث از پرستشگاه و فضاي قدسي، نکتة بسيار اساسي در ديالکتيک امر قدسي، تبديل شيء غيرمقدس به مقدس است که در اشياي نمادين تجلي مي‌يابد؛ زيرا اشياي نمادين ويژگي دوگانه‌اي دارند: ازيک‌سو همان چيزي هستند که هستند؛ و ازسوی‌ديگر چيزي غير از خودشان را بيان مي‌کنند؛ مثلاً کعبه براي مسلمانان بنايي از سنگ سياه مقدس است. از يک نظر، شيء خاص خارجي يک سنگ است؛ ولي مسلمانان آن را فقط يک سنگ نمي‌پندارند؛ بلکه آن را به‌صورت بنايي همراه با امر مقدس باور دارند. در سنت زرتشتي نيز اين انديشه حضور دارد که انسان دين‌ورز، طبيعت را به‌طور دائم در ارتباط با ماورای طبيعت مي‌بيند و طبيعت هميشه اموري را بازنمايي مي‌کند که داراي استعلایند. براي نمونه، سنگ مقدس به‌سبب اينکه مقدس است، مورد ستايش واقع مي‌شود؛ نه به‌دليل اينکه سنگ است. اين تقدس به‌سبب تجلي وضعيت سنگ در محيط قدسي است که ماهيت و کارکردهاي خود را متجلي مي‌سازد؛ درنتيجه، انسان دين‌ورز ماورای طبيعت را از خلال جنبه‌هاي طبيعي جهان درک مي‌کند (الياده، 1390، ص 161).
    الياده در تبيين مسئلة «معماري قدسي و رمزپردازي»، به تجلي قداست در فضاي معمول اشاره می‌کند و اين فضا را چنين توصيف مي‌نماید (ر.ك: گومبریج، 1988، ص 72؛ کلمنت، 2005، ص 151):
    پرستشگاه به‌خاطر اينکه امر مقدس را ظاهر مي‌کند و مقدس در آنجا به‌ظهور مي‌رسد، فضايي قدسي است... تجلي قداست، همگنيِ فضا را در ذهن و وجدان اقوام کهن زايل مي‌سازد و آن را به دو پاره تقسيم مي‌کند. تجلي قداست در فضايي معمولي، از نظر کسي که اين تجلي قداست را حقيقتاً باور دارد، به‌معناي حضور واقعيتي متعال در آن فضاست. فضاي قدسي حاصل گسيختگي ميان دو مرتبة وجود است و اين گسيختگي، ارتباط با حقایق متعالي را ممکن مي‌سازد و به همين جهت، فضاي قدسي در زندگاني همة اقوام اهميت بنيادين دارد، زيرا انسان تنها در اين فضا مي‌تواند با جهان ديگر، يعني جهان خدايان و نياکان، ارتباط داشته باشد. هر فضاي قدسي روزنه‌اي است بر عالم ماورا و جهان متعال. به‌بياني‌ديگر، در سنت زرتشتي اين انديشه حضور دارد که فقط در فضاي قدسيِ پرستشگاه، گذار از مرتبه‌اي به مرتبة ديگر، و خاصه گذار از زمين به آسمان، امکان‌پذير مي‌شود (الياده، 1376، ص 254).
    در تحليل مباحث پيش‌رو مي‌توان گفت که پرستشگاه در سنت زرتشتي يک نماد ديني است. نماد، ابزار ارتباطي انسان با موجودات متعال و روزنه‌اي به جهان فراتاريخي است. تفکر زرتشتي نيز نماد را دنبالة قداست و تجلي حقيقت قدسي مي‌داند که هيچ تجلي ديگر قادر به آشکار کردن آن نيست. نماد در تفکر ديني زرتشتي، جزئي از ديالکتيک قدسي و نوعي مکاشفة چندلايه است. بر اين اساس است که الياده در تحليل فضاي قدسي و پرستشگاه، ابعاد و خصوصيات نماد ديني را چنين برمي‌شمارد (هال، 1380، ص 48؛ الياده، 1390، ص 191):
    ـ نمادهاي ديني مي‌توانند کيفيتي از واقعيت با ساختار جهان را آشکار سازند؛
    ـ نمادها همواره ديني‌اند؛ چون بیانگر بهره‌اي از واقعيت با ساختار جهان‌اند؛
    ـ نمادهاي ديني چندلايه‌اند و هم‌زمان چندين معنا و حقيقت را مي‌رسانند.
    به‌سبب چند لايه بودن نماد ديني، پرستشگاه چندين واقعيت ناهمگنِ به‌هم‌پيوسته و کليتي مرکب از عناصر نامتجانس را در حيات آدمي به‌ظهور مي‌رساند.
    2. پرستشگاه در سنت بودايي
    در سنت بودايي، پرستشگاه همان «سنگهه» است. سنگهه در زبان سانسکريت درواقع به‌معناي گروهي از افراد است که در پي دستيابي به هدفي مشترک در کنار هم زندگي مي‌کنند (پربیش ، 1996، ص 61). سنگهه اسمي است مشترک که در زبان پالي و سانسکريت کاربرد دارد و به‌معناي گروه و انجمن است. درواقع بودایيان تعبير سنگهه را براي نيايشگاه ديني خود به‌کار مي‌بردند (بچلور، 2004، ص 56).
    در تفکر بودايي عقيده بر اين است، افرادي که مي‌خواهند به آن مکان مقدس (پرستشگاه بودايي) وارد شوند، بايد ابتدا سرخويش را بتراشند و لباس زردرنگ بپوشند و مراسم سه‌پناه را به‌جاي آورند و بعد از بيست‌سالگي مراسم تشرف را به‌جاي آورند. در انجمن راهبان بودايي، افراد در روزهاي خاصي همراه با يکديگر احکام موجود در وينيه (vinaya) را قرائت مي‌کنند و به گناهان خود اعتراف مي‌نمايند (عدلي، 1392، ص 113؛ هوکينز، 1388، ص 44). انجمن مقدس بودايي مانند هر مکان مقدس ديگري داراي مجموعة احکام، آداب و مقرراتي است که اين مقررات در وينيه‌پيتکه تبيين شده است. ازجملة اين احکام مي‌توان به احکام پنج‌گانة بودايي اشاره کرد (دوت، 1970، ص 17). البته شيوة زندگي راهبان بودايي، اشکال مختلفي داشته است. براي مثال، بودا در ابتدا راهبان را از خارج شدن از نيايشگاه يا درآوردن لباس رهبانيت منع کرد؛ و تشرف، با قصد اينکه فرد زندگي پيوسته در نيايشگاه داشته باشد، انجام مي‌شد؛ اما با گذشت زمان، آيين تشرفي در بوديسم هينه‌يانه‌اي شکل گرفت که در آن، رسم بر اين شد که رهرو بودايي در يک مدت کوتاه، فقط چند بار در طول زندگي به نيايشگاه راهبان بپيوندد (هاروی، 1983، ص 296).
    پرستشگاه نزد بودایيان مشتمل بر دو معنای لغوي و اصطلاحي است. معناي لغوي و عام پرستشگاه بودايي (سنگهه) بر پيکرة مؤمنان بودايي دلالت دارد؛ و معناي خاص آن بر حضور شاگردان به‌اشراق‌رسيدة بودا اطلاق مي‌شود که شامل انجمن راهبان و راهبه‌هاست (بی‌چرت، 1986، ج 13، ص 36). درواقع اين‌گونه مي‌توان اظهار داشت که سنگهه در معناي عام، همة معتقدان به بودا و تعاليم او را دربر مي‌گيرد و در معناي خاص، آن دسته از راهبان و راهبه‌هايي را شامل مي‌شود که طبق اصول وينيه در کنار هم گرد آمده و جماعت ديني مشخصي را تشکيل داده‌اند (پربیش، 1996، ص 61؛ لافلر، 1956، ص 22).
    مقصود از پرستشگاه در سنت بودايي، انجمن رهروان راه بوداست که با هدف سازمان‌دهي آيين بودا و رهروان بودا و نظم‌بخشي به آن شکل گرفته است تا از طريق ارائة نظامي قانونمند، زمينه‌اي مناسب برای رسيدن رهروان به نجات و رستگاري ايجاد کند. اعضاي پرستشگاه از دو گروه به‌نام‌هاي «رهروان خاص» و «رهروان عام» تشکيل شده است.
    از همان ابتدا، پرستشگاه بودايي ترکيبي از رهروان و غيررهروان شد؛ اما غيررهروان، همچون رهروان به‌پيروي از دويست قاعده که مختص رهروان است، پايبند نيستند؛ بلکه آنها تنها به راه‌هاي هشت‌گانة شريف قائل‌اند، که شامل تعهدات اخلاقي پنج‌گانه است. پرستشگاه در تفکر بودايي به نيايشگاه و اخوت همه‌جانبه‌اي دلالت دارد که راهبان بودايي را به يکديگر مرتبط مي‌سازد. درواقع در سنت بودايي، «نيايشگاه» واژه‌اي است که به تعدادي از بودایيان گفته مي‌شود که دور هم جمع شده باشند. اين حالت، به‌معناي برخورداري از حيات معنوي و شکل‌گيري جلساتي در مواقع مختلف است. درواقع مي‌توان گفت که منظور از انجمن بودايي در متون بودايي، انجمن افرادي است که به مرحلة بيداري و روشن‌شدگي نائل شده‌اند. راز ترقي پرستشگاه بودايي، در مجموعة قواعد تربيتي «پاتي‌موکّه» نهفته است. هر رهرو مختار است تا هر زماني که اراده کند، از پرستشگاه (انجمن) خارج شود؛ ولي اگر از فرد تعهد گرفته شود، «پاتي‌موکّه» يک تعاليم دشوار را اعمال مي‌کند؛ که در هر زمينه‌اي، به‌ويژه براي نوآموزان، دقت و آگاهي بالايي را طلب مي‌کند. اين بخشي از تربيت معنوي است که نهايتاً به مقصد بودايي مي‌رسد (هينلز، 1379، ص 307ـ309). در آيين بوداي اوليه، کساني که مي‌خواستند به نجات و رهايي برسند يا از جهان روي برگردانند، وارد انجمن رهروان مي‌شدند. رهروان بودايي به‌دليل اينکه بودا را به‌مثابة الگوي خود پذيرفته بودند و تعاليم او را قبول داشتند، نسبت‌به رهروان هندويي متمايز بودند(کولکوت، 1986). براي تشکيل انجمن بودايي، وجود چهار راهب هم کفايت مي‌کرد (بی‌چرت، 1986، ص 121).
    سنگهه به‌منزلة نيايشگاه بودايي، قلب آيين بوداست؛ چراکه روش زندگی راهب از بيرون، تجسم حالت دروني نيروانه است. سالکان مرد و زن، نه‌تنها بايد از خانوادة خود فاصله بگيرند، بلکه نفسانیت خود را نيز بايد کنار بگذارند؛ و همين سالکان مي‌آموزند که با اندک، شاد باشند. روش زندگي در پرستشگاه اين فرصت را براي اعضايش ايجاد مي‌کند که به مراقبه بپردازند و از اين طريق، ناداني و حرص و کينه را که باعث گرفتاري در چرخة درد و رنج (سمساره) مي‌شود، نابود سازند. همة اينها باعث مي‌شود تا سالکان به يک آرامش دروني دست يابند که مقصد نيروانه است (آرمسترانگ، 1387، ص 158). زندگي در انجمن راهبان، جدا از مراقبه و موعظه، حاوي مطالعه و فهم کامل متون معتبر بودايي نيز می‌باشد و رهروان در کنار مطالعة آيين، بايد بدان نيز عمل کنند؛ و اگر نتوانستند زندگي توأم با مراقبه داشته باشند، دست‌کم باید آن را به ديگران انتقال دهند (کولکوت، 1986، ص 237). در سنت بودايي، پرستشگاه مکاني براي تجمع و گرد آمدن راهبان و مقدسين است؛ درواقع مي‌توان گفت که پرستشگاه بودايي مکان و محل مقدسي است که هر شخص بودايي به‌منظور تزکية نفس عضو آن می‌شود و احترام به نيايشگاه بودايي جزء اصول آيين بودايي است. در سرزمين‌هاي بودايي، ديرها محل عبادت و تعليم و جايگاه اجتماعات‌اند و هر فرد بودايي، چه غني و چه گدا، بايد از ابتداي عمر در يکي از ديرها در مدتي مشخص آموزش مذهبي ببيند و موي سر و روي خود را بتراشد و طيلساني زعفراني‌رنگ بپوشد و طبق سنت بودايي، به تفکر و مراقبه بپردازد (پاشايي، 1375، ص 607).
    با اين اوصاف، مجمع نيايشگاه بودايي انجمني از مردان و زنان راهب است که به‌عقيدة آنها: «زندگي در خانة انقياد، رنج‌آور و ناپاک است؛ و آزادي هر کسي در ترک خانه است». کسي که نمي‌خواهد يا نمي‌تواند اين آزادي را به‌دست آورد، عضو انجمن رهبانيت نيست (الدنبرگ، 1340، ص 360).
    پرستشگاه بودايي اصول درست‌کاري و پرهيزگاري را به پيروان غيرراهب توصيه مي‌کرد؛ اما تحت هيچ شرايطي عهد و پيماني براي انجام دادن وظايف، از آنها نمي‌خواست؛ و قانوني تحت عنوان اخراج پيروان غيرراهبي که ايمانشان سست بود يا ناشايستگي از خود نشان داده بودند و کارهاي خلاف انسانيت انجام مي‌دادند، وجود نداشت. تنها کاري که مي‌کردند، اين بود که کشکول صدقات خود را به وي عرضه نمي‌کردند و از او هديه نمي‌پذیرفتند و با او بر سر يک سفره نمي‌نشستند؛ اما زماني که او به خودش مي‌آمد و کفاره‌اي به انجمن رهبانيت مي‌داد، تصميم مي‌گرفتند که کشکول بر وي عرضه کنند و با او بر سر يک سفره بنشينند.
    نيايشگاه بودايي بدون بخشش مردم نمي‌توانست دوام پيدا کند؛ چراکه اعضاي نيايشگاه چيزي از خود نداشتند؛ زيرا طبق قانون پرستشگاه بودايي، وقتي به عضويت انجمن درمي‌آمدند، بايستي از هرآنچه دارند، دست بکشند و آن را به ديگران واگذار کنند. اعضاي انجمن هيچ‌گونه فعاليت اقتصادي نداشتند و از طريق چيزهايي که مردم به آنها مي‌دادند، زندگي خود را مي‌گذراندند (کولکوت، 1995، ج 10، ص 43). نيايشگاه بودايي داراي چند بخش مشخص بود: بدنة اصلي آن يک گنبد نيم‌کره‌اي ساده بود به‌نام «اُنده» که بر روي آن يک صفحة کوتاه زده بودند؛ ستون تماثل، محور عالم بود؛ چترها نشانة احترام بودند که هم مختص يادمانة مبارک و هم اشخاص بود؛ و سه چتر هم بيانگر سه گوهر بودايي (بودا، دهرمه و سنگهه) محسوب مي‌شد (فيشر، 1383، ص 36ـ38). محور مرکزي نيايشگاه، محور کيهاني را نشان مي‌دهد. شيوة معماري پرستشگاه به‌گونه‌اي است که ايوان‌ها، طبقات و سايبان‌ها نشان‌دهندة محور کيهاني هستند. يک ستون، تنها از بالاي گنبد سر برمی‌آورد که بر روي بدنة آن، صفحات گرد يا چترواره قرار داده‌اند و دور ستون را يک محجر چهارگوش کشيده‌اند (دادور و برازنده حسيني، 1389).
    پرستشگاه بر روي پايه‌اي چهارگوش يا مدور گنبدهاي بزرگ ساخته شده که قسمت‌هايي هم به آن اضافه شده است؛ ازجمله می‌توان به دروازه و حصاري که اطراف بناي سنگي گنبدي فراگرفته و سايبان يا مسيري که براي طواف و گشتن به دور سنگهه کشيده شده است، اشاره کرد. پرستشگاه در سنت بودايي، نمادي قوي از نمادهاي بودايي است که به‌عنوان يک شمايل مؤثر باقي مانده که اين نشان‌دهندة پيروزي بودا بر نيروانه است (فيشر، 1383، ص 21). پرستشگاه مکاني است برای حفظ خاکستر مردگان و نماد مرگ بودا، نشانة آيين بودايي و محلي براي پرستش به‌شمار مي‌آيد. اکثر‌ پرستشگاه‌ها از گنبدي آجري که دکلي روي آن قرار گرفته و اطرافش را نرده‌هاي سنگي پوشانده است، ساخته شده‌اند و روي نرده‌ها را با نمادهاي بودايي تزیين کرده‌اند (فولتس، 1386).
    در پرستشگاه‌هاي بودايي، شاگردان بودا دوري و تنفر از زنان را تبليغ مي‌کردند و ورود آنها را به جامعة رهبانبت به‌سختي و به‌شرط اطاعت مطلق زنان از راهبان مرد می‌پذيرفتند (هال، 1380، ص 42؛ بنیان، 1926، ص 441).
    راهبه‌هاي بودايي از زمان مرگ بودا در صومعه‌هاي مخصوص خود زندگي مي‌کردند؛ حتي بسياري از راهبه‌ها، مخصوصاً در سنت هينه‌يانه، اموري را سامان دادند که اکنون در غرب به‌عنوان خدمات اجتماعي معروف است. آنها، يا در صومعه‌هاي مخصوص خود زندگي مي‌کردند يا در همان محل زيست رهروان مرد شرکت داشتند؛ ولي در خوابگاه‌هاي خاص خودشان زندگي مي‌کردند. راهبه‌ها در پرستشگاه بودايي سرشان را مي‌تراشيدند و همان لباسي را که راهبان مي‌پوشيدند، بر تن مي‌کردند (فيشر، 1383، ص 147).
    در مورد پذيرش اولية زنان، نقل شده است که مهاپرجاپتي، خاله و نامادري بودا، در پنجمين سال بودايي بودا در زادگاه او «کيپله وستو» از وي مي‌خواهد که با ورود زنان به پرستشگاه موافقت کند؛ اما او نمي‌پذيرد. بودا بعد از ديدار از کيپله وستو، به مهاونه در نزديکي وسالي برمي‌گردد. مهاپرجاپتي به‌همراه تعدادي از زنان، موي سر خود را مي‌تراشند و جامه‌هاي زرد بر تن مي‌کنند و به‌سوي وسالي به‌راه مي‌افتند. بودا به زنان اجازه نمي‌دهد که خانة خود را ترک کنند. آننده، شاگرد محبوب بودا، وقتي گريه و زاري مهاپرجاپتي را مي‌بيند، نزد بودا مي‌رود و او را راضي مي‌کند تا به زنان اجازة ورود به انجمن را بدهد. بودا به زنان اجازة ترک خانه را مي‌دهد، به‌شرط آنکه هشت قاعدة اخلاقي را رعايت کنند (پاشايي، 1375؛ دامیکه، 2005، ص 43). راهبه‌هاي زن موظف‌اند که تمامي اين هشت اصل را محترم و مقدس بشمارند (الدنبرگ، 1340، ص 358).
    از مهم‌ترين کارکردي که پرستگاه در سنت بودايي مي‌تواند داشته باشد، اﻣﯿﺪﺑﺨﺸﯽ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎن اﺳﺖ. در هر ﺟﺎﻣﻌﻪ‌اي، انسان‌ها معمولاً در پي موهبت‌هايي هستند که رسيدن به آن براي همه امکان‌پذير نيست. به‌عبارتي‌ديگر، بين آنچه انسان مي‌خواهد و آنچه دسترسي به آن براي او ممکن است، فاصلة بسيار است. ازجمله اهداف انسان در زندگي، درواقع غلبه بر محدوديت‌ها و نزديک شدن به آن خواسته‌هاست. دستیابی بعضي از اين خواسته‌ها در اين دنيا امکان‌پذير است؛ مثل درمان بيماري يا رسيدن به يک موقعيت شغلي خوب؛ اما رسيدن به بعضي خواسته‌ها در اين دنيا ممکن نيست و با فرض وجود قلمروي فراتر از عالم طبيعت، دستيابي به آن ممکن است؛ مثل جاودانگي يا داشتن زندگي سعادتمندانه (کوماراسوامی، 2003، ص 147).
    ملفورد اسپيرو طي تحقيقات فراواني که پيرامون جوامع هينه‌يانه‌اي انجام داده است، مي‌گويد: در کشورهاي هينه‌يانه‌اي معاصر اعتقاد بر اين است که خود بودا و قدرت او (بودا) باعث مصون ماندن مردم از شر و بدي مي‌شود. روستایيان برمه‌اي در پرستشگاه، اورادي بودايي قرائت مي‌کنند؛ چون بر اين باورند که آنها را از شر و آسيب حفظ مي‌کند. همچنين راهبان بودايي در جمع مؤمنان بخش‌هايي از متون مقدس را مي‌خواندند؛ چراکه معتقد بودند با اين عمل مي‌توانند برای آنها در اين دنيا مفيد باشند (اسپیرو، 2005، ص 73). کونزه بر اين باور است که عامة بودایيان از ديني که آنها را به ترک دنيا و لذت‌هاي آن توصيه کرده است، توقع دارند که به آنها در جهت رسيدن به خواسته‌هاي دنيوي‌شان کمک کند يا دست‌کم بهره‌مندي از اين لذت‌ها را تضمين کند (کونزه، 2002، ص 82). ازجمله کارکردهاي پرستشگاه بودايي مي‌توان به مهيا کردن شرايطي بهتر برای رشد و بالندگي فردي اشاره کرد (هومفریز، 1983، ص 133). هاينز بکرت در اين‌باره بيان مي‌کند: «خود بودا اعلام کرده است که تنها هدف او راهنمايي پيروانش به همان راهي است که خود پشت سر گذاشته است، جهت وصول به مقام بيداري». طبق متون ديني، پرستشگاه درواقع شکل بيروني اين هدف را نشان مي‌دهد؛ به اين منظور که فرصتي را براي انسان‌ها فراهم مي‌کند تا از وظايف و مسئوليت‌هاي دنيوي فاصله بگيرند و بيشتر بر حيات معنوي متمرکز باشند (بی‌چرت، 1986، ص 38).
    از ديگر کارکردهاي پرستشگاه بودايي اين است که با سخنان و خطبه‌هاي خود، زندگي را براي مردم تفسير مي‌کنند و به زندگي آنها معنا مي‌بخشند؛ که البته اين مورد در تمامي نظام‌هاي ديني به‌چشم مي‌خورد؛ زيرا بدون تفسير راهبان، زندگي براي مردم معنايي ندارد؛ زیرا اين راهبان‌اند که تا حدودي با تفسيري باور‌پذير از مقصد حيات اسرار‌آميز انسان و جايگاهش در جهان، معناي زندگي و نحوة رسيدن به يک زندگي بهتر را براي او بيان مي‌کنند (کونزه، 2001، ص 78). با اين اوصاف، در سنت بودايي، راهبان پرستشگاه دو وظيفه داشتند: يکي مراقبه براي تعالي روحي فرد؛ و ديگري آموزش دهرمه (هولت، 1916، ص 542). ايجاد شفقت و دلسوزي در بين راهبان بودايي نيز يکي ديگر از کارکردهاي اصلي پرستشگاه بودايي است.
    3. مقايسه و تحليل
    1ـ3. شباهت‌ها
    قدسي بودن پرستشگاه، يکي از وجوه اشتراک تفکر زرتشتي و بوديسم هينه‌يانه‌اي در باب پرستشگاه است؛ به اين صورت که يکي از خصايص دو سنت زرتشتي و بودايي، وجود مناطق و ساختارهاي آیيني ويژه‌اي است که با حد و مرزهاي طبيعي، ديني و معنوي، از مکان‌هاي معمولي جدا شده‌اند. در اکثر سنت‌هاي ديني، فضاهاي مقدس به‌صورت اتفاقي شکل نگرفته‌اند؛ بلکه در آن فضا رخداد يا پديدة خاصي وجود دارد که موجب قداست شده است.
    درواقع مي‌توان بيان داشت که مکان مقدس و فضاي قدسي در سنت زرتشتي و بودايي نيز يک مکان خاص و مشخص و تعريف‌ شده است که به‌طور محسوس از مکان‌هاي ديگر قابل تمييز است؛ بنابراين در مراسمي که تودة مردم حضور مي‌يابند يا به آن توجه مي‌کنند، باعث تقدس آن و تفاوت آن از مکان‌هاي ديگر مي‌شود.
    نکتة ديگر اينکه کساني که وارد اين مکان‌هاي مقدس مي‌شوند، موظف به انجام کارهايي همچون غسل و تطهير، درآوردن کفش، خواندن دعا و نيايش، روزه داشتن و حتي پوشيدن لباس‌هاي خاصي هستند تا بدين طريق اين مکان و فضاي قدسي را از مکان‌هاي عادي و متعارف جدا سازند؛ برای مثال، افرادي که قصد دارند به پرستشگاه بودايي وارد شوند، ابتدا بايد سر خود را بتراشند و لباس زردرنگي بر تن کنند و مراسم سه‌پناه را به‌جاي آورند؛ و بعد از اينکه به بيست‌سالگي رسيدند، بايد مراسم تشرف را که «اوپَه سَمپَدا» نام دارد، به‌جاي آورند. در پرستشگاه بودايي، اشخاص در روزهاي خاصي که روزهاي «اوپوسته» نام دارد، در يک محيط مشخصي به‌نام «سيما» دور هم جمع مي‌شوند و باهم آن قواعدي را که در وينيه است (پاتي موکّه)، مي‌خوانند و به گناهان خود اعتراف مي‌کنند. آنچه باعث تمايل بودایيان به پرستشگاه شد، اين بود که آنان بر اين باور بودند که مکان‌هاي تولد، روشن‌شدگي، اولين وعظ و مرگ بودا، محل‌هايي مقدس براي زيارت هستند و سالکان و عارفان بودايي تنها از طريق پناه بردن به بودا، دهرمه و سنگهه مي‌توانند از رنج سمساره نجات يابند. در مورد دليل تقدس پرستشگاه بودايي مي‌توان گفت که حضور مجسمة بودا و بودهي‌ستوه‌ها و انجام نذورات يا دريافت آداب اخلاقي در مقابل آنها، انجام اعمال عبادي و ديني در آن، از دلايل قداست فضاي قدسي است.
    به‌علاوه، حضور انجمن راهبان در پرستشگاه، وجود کتاب‌هاي مقدسي که بودایيان استفاده مي‌کنند، رعايت شعائر توسط مؤمنان و مردم عادي، شيوة خاص زندگي اشخاصي که در اين مکان ساکن‌اند و برای رسيدن به مقام نيروانه اعمال خاصي انجام مي‌دهند، ازجمله علل قداست پرستشگاه بودايي است.
    در سنت زرتشتي نيز پرستشگاه به‌دليل انجام مناسک و شعائر ديني و حضور آتش، که نماد حضور اهورامزداست و نقش آن در مراسم عبادي زرتشتيان، تقدس مي‌يابد. به‌هرحال، پرستشگاه در دو سنت زرتشتي و بودايي از طريق تجلي الوهيت مقدس مي‌شود. اين فضاها ازآن‌رو مقدس‌اند که واقعه‌اي در آنها رخ داده يا ممکن است رخ دهد. در دو سنت زرتشتي و بودايي، پرستشگاه از آن جهت مقدس است که امکان مواجهه با حقيقت را براي مؤمنان امکان‌پذير مي‌سازد؛ همچنین از آن جهت مقدس است که به‌معناي مشارکت و سهيم شدن با مکان و قلمرو قدسي خدايان است که قابليت تکرار آيين و دوام حضور دارد.
    در اين دو سنت، پرستشگاه از آن جهت مقدس است که زمينه‌ساز انتقال فيض و مکان برگزاري آداب و آيين‌هاي مقدس است؛ همچنین در آن، ناپاکي‌ها و پليدي‌ها سترده مي‌شود و وصلت ميان زمين و آسمان در آن ممکن مي‌گردد. در تفکر زرتشتي و بودايي، پرستشگاه فضاي مقدسي را تداعي مي‌کند که تصور مي‌شده در مرکز عالم واقع شده است.
    سنت زرتشتي و بودايي در طرح و نقشة فضاي قدسي، شباهت بسياري با يکديگر دارند و آن عبارت است از پايه‌اي مربع‌شکل که روي آن را گنبدي مي‌پوشاند. در دو سنت بودايي و زرتشتي، پرستشگاه به‌نوبةخود نقطة اتصال آسمان و زمين و جهان زيرين (دوزخ) تلقي مي‌شود. در سنت زرتشتي و بوديسم هينه‌يانه‌اي، حضور در مکان مقدس به‌منزلة حضور در زمان ازلي و باز‌‌‌سازي آفرينش عالم است. در دو سنت زرتشتي و بودايي، بر التزام عملي رهروان بر پندار، گفتار و کردار نيک به‌عنوان فضايل اخلاقي تأکيد مي‌شود. زرتشت و بودا در کنار فضايل سه‌گانه، از انسان مي‌خواهند که از فضايلي همچون شفقت، پيروي از راه راستي و خدمت به خلق برخوردار باشند.
    2ـ3. اختلاف‌ها
    شيوة پرستش و احکام و قواعد و آداب پرستشگاه، يکي از وجوه اختلاف سنت زرتشتي و بودايي است. پرستشگاه بودایيان برخلاف سنت زرتشتي، مانند هر فرقة ديگري، حاوي برخی احکام، قوانين و قواعدي خاص است.
    در تفکر زرتشتي، پرستشگاه وسيله‌اي است براي نزديک شدن به آفريدگار جهان؛ اين در حالي است که در بوديسم، نيايشگاه نمادي است نيرومند از ترک دنيا و امور دنيوي، که نشانة پيروزي بودا بر پندار ماراست.
    در تفکر زرتشتي، پرستشگاه جايگاه برخواندن و ستودن آيين و سروده‌هاي اورمزد است؛ اما در بوديسم، فضاي قدسي نمادي است از جسم، سخنان و افکار و سلوک بودايي.
    در تفکر زرتشتي، پرستشگاه تنها محل نيايش و پرستش اهورامزدا نبود؛ بلکه مکان فعاليت‌هاي ديگري همچون دادگاهي، درمانگاهي، آموزشگاهي و ورزشگاهي نيز بود؛ اما در بوديسم، پرستشگاه فقط محل زهد و رهبانيت بود.
    ازسوي‌ديگر، در سنت زرتشتي فضاي قدسي هرکدام متعلق به طبقة خاصي از اجتماع بود؛ حال آنکه در بوديسم، سنگهه به‌مثابة زيارتگاهي است که عموم جامعه مي‌توانند در آن طلب رستگاري کنند.
    در تفکر زرتشتي، پرستشگاه نمادي از انجام وظايف و مسئوليت‌هاي دنيوي و طلب زندگي و کار و تلاش و فروغ مينوي است؛ اما در بوديسم، پرستشگاه نمادي است از رهبانيت و ترک مقدس که در ابتدا برای يادبود کلام بودا و به‌منظور حفاظت از خاکستر جسد او از خاک، ساخته شد.
    در بوديسم، پرستشگاه فرصتي را براي انسان‌ها فراهم مي‌کند تا از وظايف و مسئوليت‌هاي دنيوي فاصله گيرند و بيشتر بر ترک دنيا و حيات معنوي متمرکز باشند؛ اما در تفکر زرتشتي، پرستشگاه در انجام امور دنيوي و اخروي سهيم است. پرستشگاه بودايي در اين کارکرد خود سعي مي‌کند تا با تشکيل «انجمن متحد» و تشويق کردن آنها به زندگي جمعي مؤمنانه، تعريفي جديد از زندگي فردي بدهد. اگرچه ما در پرستشگاه بودايي با انجمن مواجهیم، اما درواقع مي‌توان گفت که تمرکز روي فرد و تربيت فردي است که با عضويت در جمعي آماده و هدفمند، تلاش مي‌کند تا از دنيا فاصله گيرد و راحت‌تر در مسير رهايي و نجات قدم بگذارد. اين در حالي است که در سنت زرتشتي، پرستشگاه نمادي است از کار، تلاش بي‌وقفه و شادي مدام براي تطهير روح و نزديکي به مقدسان بي‌مرگ و خداي خرد.
    نتيجه‌گيري
    1. پرستشگاه و مکان مقدس در سنت زرتشتي و بودايي، يک مکان خاص و مشخص و متمايز است که به‌طور محسوس از مکان‌هاي ديگر قابل تمييز است.
    2. در سنت زرتشتي و بودايي پرستشگاه و مکان مقدس از آن جهت مقدس است که زمينه‌ساز انتقال فيض و مکان برگزاري آداب و آيين‌هاي مقدس می‌باشد.
    3. هر دو سنت، به‌نوعي از قداست پرستشگاه سخن به‌ميان آورده‌اند. هرچند ديدگاه‌هاي آن دو در اين‌باره کاملاً يکسان نيست، در کليات مشابهت‌هاي بسياري ميان سنت زرتشتي و بودايي وجود دارد.
    4. در دو سنت زرتشتي و بودايي، اين اعتقاد ريشه دارد که انسان تنها در اين فضاي قدسي است که مي‌تواند با جهان ديگر، يعني جهان خدايان و نياکان، ارتباط داشته باشد.
    5. در سنت زرتشتي، پرستشگاه تنها محل نيايش و پرستش اهورامزدا نبود؛ بلکه مکان فعاليت‌هاي ديگري همچون دادگاهي، درمانگاهي، آموزشگاهي و ورزشگاهي نيز بود؛ اما در بوديسم هينه‌يانه‌اي، پرستشگاه فقط محل زهد و رهبانيت بود.
    6. در سنت زرتشتي، فضاي قدسي متعلق به طبقة خاصي از اجتماع بود؛ حال آنکه در بوديسم هينه‌يانه‌اي، پرستشگاه به‌مثابة زيارتگاهي است که عموم راهبان مي‌توانند در آن طلب رستگاري کنند.
    7. درواقع مي‌توان گفت که در سنت بودايي، تمرکز بر روي فرد و تربيت فردي است که با عضويت در جمعي آماده و هدفمند، تلاش مي‌کند تا از دنيا فاصله گيرد و راحت‌تر در مسير رهايي و نجات قدم بگذارد؛ اما در سنت زرتشتي، محور، حضور در اجتماع و تربيت جمعي است.
    8. در دو سنت زرتشتي و بودايي اين اعتقاد ريشه دارد که فهم و ادراک ايزدان، جز از طريق حضور و مشارکت در پرستشگاه امکان‌پذير نيست.
    9. در تفکر زرتشتي، پرستشگاه نمادي است از انجام وظايف و مسئوليت‌هاي دنيوي و کار و تلاش؛ اما در بوديسم، پرستشگاه نمادي است از رهبانيت و ترک دنيا.
    10. اميدبخشي به مؤمنان و ايجاد شفقت و پيروي از راه راستي، از مهم‌ترين کارکردهاي پرستشگاه در دو سنت زرتشتي و بودايي است.
     

    • الياده، ميرچا، 1376، رساله در تاريخ اديان، ترجمة جلال ستاري، تهران، سروش.
    • ـــــ ، 1390، مقدس و نامقدس، ماهيت دين، ترجمة بهزاد سالکي، تهران، علمي و فرهنگي.
    • آرمسترانگ، کرن، 1387، بودا، ترجمة نسترن پاشایی، تهران، فروزان.
    • آسموسن، کاي بار، 1348، ديانت زرتشتي، ترجمة فريدون وهمن، تهران، بنياد فرهنگ ايران.
    • بختیاری، حامد، 1362، سیری در فرهنگ نیایش در ایران باستان، تهران، توس.
    • برهمند، غلامرضا و مريم صباحي‌فر، 1390، «روند شکل‌گيري و دگرگوني آتشکده در ايران از دير زمان تا فرجام روزگار پارتيان»، مسکویه، سال ششم، ش 18، ص 69-103.
    • بوش، ريچارد، 1374، جهان مذهبي (اديان در جهان امروز)، ترجمة عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي.
    • بويس، مری، 1375، تاريخ کيش زرتشت، ترجمة همايون صنعتي‌زاده، تهران، توس.
    • پاشايي، ع، 1375، بودا، گزارش کانون پالي، تهران، فيروزه.
    • پورداوود، ابراهيم، 1375، ترجمه، شرح و تحليل اوستا، تهران، فيروزه.
    • تفضلي، احمد، 1374، دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامي.
    • دادور، ابوالقاسم و مهتاب برازنده حسيني، 1389، «مطالعه تطبيقي آتشکده‌هاي زرتشتي و استو پاهاي بودايي»، هنرهاي تجسمي نقش مايه، سال سوم، ش 6، ص 7ـ20.
    • الدنبرگ، هرمان، 1340، فروغ خاور، زندگاني آیين رهبانيت بودا، ترجمة بدرالدين کتابي، اصفهان، كتابفروشي تأييد اصفهان.
    • رادا کريشنان، سرويالي، 1367، تاريخ فلسفه شرق و غرب، مترجم: خسرو جهانداري، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي.
    • عدلي، محمدرضا، 1392، سيري در تصوف اسلامي و رهبانيت بودايي، تهران، هرمس.
    • فره‌‌وشي، بهرام، 1388، جهان فروري، تهران، فروهر.
    • فلامکي، منصور، 1371، شکل‌گيري معماري در تجارب ايران و عرب، تهران، فضا.
    • فولتس، ريچارد، 1386، «آیين بودا در ايران»، ترجمة ع. پاشايي، هفت آسمان، سال نهم، ش 36، ص 81ـ96.
    • فيشر، رابرات اي، 1383، نگارگري و معماري بودايي، ترجمة ع. پاشايي، تهران، فرهنگستان هنر.
    • کریستین سن، آرتور، 1382، نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمة احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران، چشمه.
    • کوماراسوامي، آندانا، 1382، مقدمه‌اي بر هنر هند، ترجمة اميرحسين ذکرگو، تهران، روزنه.
    • گيمن، ژاک دوشن، 1375، دين ايران باستان، ترجمة رويا منجم، تهران، فکر روز.
    • مشکور، محمدجواد، 1347، تاریخ ایران در عهد باستان، تهران، دانشسرای عالی.
    • مهر، فرهنگ، 1380، ديدي نو از ديني کهن، تهران، جامي.
    • مهرين، مهرداد، 1362، دين بهي، فلسفه دين زرتشت، تهران، فروهر.
    • نيبرگ، هتريک ساموئل، 1383، دين‌هاي ايران باستان، ترجمة سيف‌الدين نجم‌الديني، کرمان، دانشگاه باهنر.
    • ‌هال، جیمز، 1380، فرهنگ‌ نگاره‌‌اي نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمة رقيه بهزادي، تهران، فرهنگ معاصر.
    • هوکينز، برادلي، 1388، آیين بودا، ترجمة محمدرضا بديعي، تهران، اميرکبير.
    • هينلز، جان، 1379، شناخت اساطير ايران، ترجمة ژاله آموزگار و احمد تفضلي، تهران، چشمه.
    • Alldritt, Leslie D, 2005, Religion of the World: Zoroastrianism, Editor Ann Marie B Bahr, Philadelphia, Chelsea House.
    • Batchelor, Martine, 2004, The Pass of Compassion: The Bodhisattva Precepts, USA, Altamira Press.
    • Bechert, Heines, 1986, "samgha: An overview", Encyclopedia of Religion, Editor Mircea Eliade, New York, Macmillan.
    • Bluek, Robert, 2006, Zoroastrianism: Teaching, Practice and Development, New York, Routledge.
    • Boyce, M, 2009, "temple", The World Religion, Editor Joanne O and Martine Palmer, Philadelphia, Chelsea House.
    • Brereton, Joel, 1993, "Sacred Space", Encyclopedia of Religion, Editor Mirca Eliade, New York, Macmillan.
    • Bunyan, Arthur, 1926, "Bodhisattva", Encyclopedia of Religion and Ethics, Editor James Hastings, New York, Edinburgh.
    • Cabrol, F, 1916, "Monasticism", Encyclopedia of Religion and Ethics, James Hastings, New York, Harvard Divinity School.
    • Carter, John Ross, 1993, On Understanding Zoroastrianism, United States of America, State University of New York.
    • Clemen, Carl, 2005, Religion of the World Their Nature and Their History, Tr. A. K Dallasm, New Delhi, A cosmo Publications.
    • Collcutt, Martin, 1986, "Buddhist Monasticism", Encyclopedia of Religion, Editor Mircea Eliade, New York, Macmillan.
    • _____ , 1995, "Buddhist Monasticism", Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade (ed), Newyork, MacMillan publishing cpmpany.
    • Conze, Edward, 2002, Buddhism:Its Essence and DeveLopment , New Delhi Munishram ManoharLaL publishers.
    • Coomaraswamy, Anannda k, 2003, Buddha and The GospeL of Buddhism, New pelhi, Munshiram ManohraLaL publishers.
    • Dasgupta, Shashi Bhusan, 1950, An Introduction to Hinaayana Buddhism, India, University of Calcutta.
    • Dhammika, Shravasti, 2005, The Buddha and His Disiples, Srilanca, Buddhist Publication Society.
    • Dutt, N, 1970, Buddhist Sects in India, Calcutta, Motilal Banarsidass.
    • Dutt, Sukumar, 1924, Early Buddhist Manasticism ,London: Routledge.
    • Emmanuel, Steven M, 2013, A Companion to Zoroastrian Philosophy, USA, John Wiley & Sons.
    • Gombrich, Richard. F, 1988, Thravada Buddhism: A Social History From Ancient Benares to Modern Colombo, London, Routledge.
    • Harvey, Michael, 1983, The Forest Monks of Srilanka: An Anthropological and Historical Study, Delhi, Oxford.
    • Holt, A.S., 1916, "Monasticism (Buddhist)", Encyclopedia of Religion and Ethics, James, Hastings, New York, Harvard Divinity School.
    • Humphreys, Martin, 1983, Christmas, Buddhism, England, Penguin Books.
    • Kumar, nitin, 2003, The Buddhist stupa: yog's Sacred Architecture,Article of Exotic India, Februry.
    • Lafleur, j , 1956, origin and Expansion of Buddhism, The path of The Buddha, Kennrth w, Morgan (ed), New York, The Ronald Press.
    • Nakamura, E, 2009, The Buddhic Essence: Ten Stages to Becoming a Buddha, USA, Summit University Press.
    • Prebish, charls S, 1996, Buddhist monastic Discipline: The sanskrit pratimoksa sutra of The Mahasamghikas and Mulasarvastivadiab, Delhi, MotiLaL Banarsidass.
    • Rhys, Davids, T.W, 1881-1885, "vinaya Text", Oldenberg Hermon in Sacred Books of The East, Editor, Mux Muller, Oxford.
    • Skorubski, Edward, 1980, Buddhism: A Short History, England, One World Oxford.
    • Spiro, Melford E. 2005, Extract from Religion:problems of Definition and Explanation, HamiLton (ed), Routledge.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گراوند، سعید، صاحبی، اعظم، مظفری، سمانه.(1402) پرستشگاه در سنت زرتشتی و بودایی. فصلنامه معرفت ادیان، 14(3)، 95-110

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سعید گراوند؛ اعظم صاحبی؛ سمانه مظفری."پرستشگاه در سنت زرتشتی و بودایی". فصلنامه معرفت ادیان، 14، 3، 1402، 95-110

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گراوند، سعید، صاحبی، اعظم، مظفری، سمانه.(1402) 'پرستشگاه در سنت زرتشتی و بودایی'، فصلنامه معرفت ادیان، 14(3), pp. 95-110

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گراوند، سعید، صاحبی، اعظم، مظفری، سمانه. پرستشگاه در سنت زرتشتی و بودایی. معرفت ادیان، 14, 1402؛ 14(3): 95-110