مواجهه حکیم مجتهد مراغی با ارامنه مراغه
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
أُدِینُ بِدینِ الحُبِّ أنَّی تَوجَّهَت
رَکـائِبُه فالحُبُّ دِینی و ایـمانِی
(ابن عربی، ترجمان الشوق)
گرایش به فهم مشترک، اولین گام در گفت گوی ادیان محسوب می شود. این فهم مشترک همان « کَلِمَةٍ سَوَاءِ»، است که قرآن کریم همه حقیقت خواهان را به آن دعوت می کند (آل عمران: 64). مفسران در ذیل آیة مبارکه، «کلمة سواء» را کلمه ای دانسته اند که هیچ یک از طرف های گفت وگو در پذیرش آن احساس اکراه و اجبار نمی کنند، بلکه همه یکدل و یک زبانند؛ زیرا کلمه خود اوست، باور اوست و این کلمه باور به خداوند است.1 در نتیجه، معناى آیة مورد بحث چنین مىشود: بیایید همه به این کلمه چنگ بزنیم و در نشر و عمل به لوازم آن، دست به دست هم دهیم. از این رو، این درخواست ارامنة مراغه و واکنش مجتهد مراغی در راستای این رهنمود قرآنی ستودنی است.
پایگاه اصلی مسیحیان ارمنی ایران، کشور ارمنستان کنونی است. مسیحیت در سدة سوم میلادی در این کشور، پایگاهی یافت، و در اوایل سده چهارم، دین رسمی این سرزمین شد. کلیسای ارمنستان، تنها سه شورای کلیسایی عامِ نیقیه(325م)، افسوس(331م) و قسطنطنیه(381م) را به رسمیت می شناسد. حضور آنان در ایران، به اوایل صفویه برمی گردد که در منابع مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. در چند قرن اخیر، ارامنة ایران مورد توجه جدی مبشران کاتولیک و پروتستان بوده است.
فعالیت های تبشیری در نواحی شمال غرب ایران، به ویژه در تبریز و ارومیه، به دهه سوم قرن نوزدهم برمی گردد. در سال 1832، آقایان سمیث2 و دوایت3 از سوی هیئت کمیسیونرهای آمریکایی برای میسیون های خارجی، مأمور شدند تا به خاور نزدیک آمده، پس از بررسی های کافی گزارشی از وضع این ناحیه برای شروع فعالیت های میسونری تهیه نمایند. این دو نفر، پس از مسافرت به سوریه، آسیای صغیر، و ارمنستان و ایران به ارومیه رسیده و ضمن بازدید از مناطق آشوریان منطقه، با اسقفان آنها ملاقات نمودند. مردم به گرمی از آنان استقبال نمودند. سمیث، در مورد واکنش آشوری های این منطقه می گوید: «مزرعه ای که در اینجا موجود است، به نظر من آماده حصاد می باشد. اینجانب در تمام مسافرت خود، مردمی ندیده است که به اندازة آشوری های ایران حاضر به قبول انجیل مسیح باشند.» در همان موقع، به هیئت کمیسیونرهای آمریکایی گزارش رسید که شروع کار فعلاً در بین مسلمانان این منطقه غیرممکن است. در پی این گزارش، تصمیم گرفته شد که مبشرانی برای ترویج مسیحیت به میان آشوری های شمال غرب ایران فرستاده شود. گروه اعزامی به این منطقه، «میسیون اعزامی نزد نستوری ها» نامیده شد.4
یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین مبشرانی که به این منطقه اعزام شد، ژوستین پرکینز5 بود که در سال 1833، به اتفاق همسرش و دکتر آساهل گرانت،6 برای خدمات طبی عازم تبریز گردیدند. آنان پس از یک سال فراگیری زبان آشوری در تبریز، وارد ارومیه شدند. عمدة فعالیت های آنها در زمینه خدمات آموزشی و پزشکی بوده است. از آن جمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1. اختراع خط جدید برای آشوریان؛
2. ترجمه کتب انگلیسی به زبان آشوری؛
3. تأسیس نخستین آموزشگاه، در 18 ژانویه 1836، با هفت دانش آموز؛
4. تأسیس چاپخانه. در سال 1840 پرکینز دستگاه چاپی را از آمریکا وارد ایران نمود.
5. انتشار روزنامه، پرکینز نخستین روزنامه آشوری زبان ایران را به نام «اشعة نور» در سال 1848 در ارومیه منتشر نمود.
پرکینز نخستین میسیونر آمریکایی در ایران بود که مدت 36 سال در ارومیه اقامت داشت. کشیش اوراهام7 و یوحنان8 نیز در امر آموزش و تهیة مواد درسی به پرکینز کمک می کردند. اما زمانی که مدرسه گشایش یافت، با مشکلاتی روبه رو شد: از جمله یکی، جلب رضایت روحانیون منطقه و حکومت محلی بود. هیئت آمریکایی ابتدا به سراغ مجتهد ارومیه رفتند. از آنجا که مدرسه ویژة مسیحیان بود و مسلمانان حق نام نویسی نداشتند، مجتهد روی خوش نشان داد، حتی از مدرسه بازدید کرد و از پیشرفت شاگردان اظهار خرسندی نمود. کامران میرزا و ملک قاسم میرزا، هم از مدرسه بازدید کرده و قرار شد دوازده صاحبقران، کمک مالی به دانش آموزان بپردازند. در این آموزشگاه، از دانش آموزان شهریه گرفته نمی شد. حتی مخارج تحصیل و زندگی آنها را آموزشگاه می پرداخت. پرکینز در مدرسه اش، علاوه بر تدریس مواد علمی، به کودکان آهنگری و قالی بافی یاد می داد. علاوه بر مدارسی که توسط مبشران آمریکایی در ارومیه تأسیس شد، در اطراف شهر نیز آموزشگاه های روستایی تأسیس نمودند. به عنوان نمونه، در سال 1839 آنها دوازده مدرسه در دوازه روستا داشتند که در مجموع، 272 دانش آموز پسر و 22 دانش آموز دختر در این مدارس تحصیل می کردند. در سال 1842، تعداد این مدارس به بیست عدد و پانصد دانش آموز افزایش یافت. از میان 48 معلم بومی، که آنها را اداره می کردند، 22 نفر کشیش بودند.9
پس از پرکینز و همراهانش، میسونرهای کاتولیک فرانسه معروف به لازاریست ها در سال 1839م. و در پی آن هیئت هایی از کلیسای انگلستان، لوتری های آلمان و بالأخره، هیئت اعزامی کلیسای ارتدوکس روس، در اواخر همان قرن برای فعالیت های تبشیری وارد ایران شدند. گرچه تا پیش از جنگ اول جهانی، این هیئت های تبشیر در عین برخورداری از نوعی وحدت عمل و همدلی مشترک در مخالفت با فرمانروایی دولت های اسلامی بر این مناطق، رقابت و هم چشمی با یکدیگر داشتند و نگران پیشرفت رقبای خود بودند، ولی با شروع جنگ، که روس، انگلیس و فرانسه را در مقام قدرت های متفق بر ضد آلمان و اتریش و عثمانی وارد نبرد ساخت، هیئت های مزبور سرانجام، به عنوان یکی از ابزارهای اصلی پیشبرد سیاست های سیاسی نظامی متفقین، خط مشی واحدی را پیش گرفتند.10
در مجموع، می توان اهداف این هیئت های تبشیری را این گونه برشمرد:
1. وعظ و تبلیغ در میان پیروان کلیساهای کهن شرق (نستوری ها و ارامنه)، با هدف هدایت آنها به مسیحیت کاتولیک/ پروتستان.
2. تبلیغ و فعالیت در میان پاره ای از دیگر اقلیت های مستعد، چون کردهای ارومیه و کردستان.
3. ایجاد مدارس رایگان و شبانه روزی و اهدای لوازم کمک آموزشی در مدارس.
مجتهد مراغی
حکیم مولی حسن بن عبدالرحیم مراغی، متکلم، عارف و فقیه، در سده سیزدهم هجری (1300 ق) می باشد و از مفاخر آذربایجان به شمار می رود. ایشان در خانواده ای اهل علم دیده به جهان گشود. والدش عبدالرحیم مراغی، شیخ الاسلام مراغه بود. مرحوم آغابزرگ در طبقات می نویسد: «الشیخ عبدالرحیم شیخ الاسلام من اعاظم العلماء فی عصره، کان شیخ الاسلام فی مراغه و کانت له فیها مکانة سامیة و مرجعیة کبیرة توفی حدود سنة 1260ق.»11 از تألیفات این فقیه فرزانه، سه مورد را اطلاع داریم: رسالة جهادیه(عربی)، رسالة الجهادیه المسماة بالمحمدیة، حاشیه بر حاشیه ملّاعبدالله یزدی.12
حسن بن عبدالرحیم، تحصیلات مقدماتی را نزد پدر و سایر علمای مراغه فراگرفت. و برای تکمیل تحصیلات خویش عازم تهران و پس نجف اشرف گردید. پس از طی دوره های فقه، اصول و حکمت به زادگاهش برگشت و به تألیف و تدریس پرداخت. متأسفانه منابع موجود اطلاعی در رابطه با اساتید و نحوة تحصیل وی ارائه نداده اند. آقای طیار مراغه ای در این رابطه می نویسد:
از یکی از علمای مراغه، که خاطرات زیادی از دانشمندان شهر در سینه داشت، شنیدم که وی معاصر و دوست آیت الله مجدد سیدمحمدحسن شیرازی، رهبر نهضت تنباکو بود. چنان که مرحوم مجدد شیرازی، در دیداری که با وی داشت، ضمن اظهار تأسف از دوری حکیم مراغه ای از حوزة نجف فرموده بود: آقا میرزا حسن تحت الشعاع دیگران قرار گرفت و حقش ضایع گردید.13
مجتهد مراغی از معاصران شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی بود و در ردّ آراء و نظرات آنان، سه رساله نگاشت.14
مجتهد مراغی آثار گران بها و صدقات جاریة پربهایی از خود بر جای گذارد:
1. احیاء مسجد شیخ بابا؛ مطابق وصیتش در شبستان همین مسجد مدفون گردید.
2. بناء مدرسه علمیه آقاحسن، در حال حاضر اثری از آن باقی نمانده و برجای آن مرکز فرهنگی برپا شده است.
3. دو فرزند اهل علم، میرزا علی آقا صاحب کرامات باهرات، و میرزا احمدآقا(ت1284 ق) این تعدادی از رسایل پدر (از جمله همین رساله حاضر) را در سال 1319 ق، در ضمن مجموعه ای با عنوان کشف سریره الاسلام منتشر نمود.
4. تألیفات علمی: آثار به جای مانده از ایشان را می توان به دو دسته تقسیم نمود: بخش نسخه های خطی، و بخش دیگر، که به صورت چاپ سنگی مطبوع شده است.
الف) نسخه های خطی
1. الامر و المشیئة؛ 2. تحقیق حقیقة؛ 3. تحقیق در نوع انسان؛ 4. تفسیر سورة الفاتحة؛5. التوحید؛ 6. جزاء الاعمال؛ 7. حب علی اصل الجنة؛ 8. حشر و نشر (سؤال و جواب)؛ 9. حقیقة التکلیف؛ 10. حقیقة الروح؛ 11. خلاصة الحقائق و زبدة الدقائق؛ 12. الردّ علی الشیخیه(تصحیح شدة طیار مراغه ای)؛ 13. رسائل؛ 14. رفع القلم فی بعض الاعیاد؛ 15. سبب تسمیة الائمة به ام الکتاب؛ 16. سر الخلقة و کشف ستر الخلیقة؛ 17. سر الخلقة (مختصر)؛ 18. سرالقدر؛ 19. شرح حدیث حقیقت؛ 20. شرح حقیقة العقول؛ 21. شرح رفع القلم فی بعض الاعیاد؛ 22. عرش القواعى و الاصول؛ 23. العقل؛ 24. علم الله تعالی؛ 25. فائدة جدیدة = الجبر و التفویض؛ 26. فلسفة الاختلاف؛ 27. الفوائد الشریفة و القواعد المنیفة؛ 28. فوائد فلسفیة؛ 29. قضا و قدر؛ 30. ماهیة الاجسام و الاجساد؛ 31. مدارک الغرایب فی مسالک العواقب و مشاهد العجایب فی مناهج المناقب فی احوال الموت و ما بعده من عالم البرزخ و المعاد و المحشر ما بلغ من المعصومین(ع)؛ 32. مراتب صلاة؛ 33. مراتب النفس و الروح و درجات القلب و العقل؛ 34. مسالک الطریقة و مدارک الحقیقة؛ 35. مشکاة الحکمة و مصباح العرفان= مشکوة الحکمة و مصباح البیان فی معرفة الحجة الناطق فی کل زمان؛ 36. المعراج؛ 37. منهاج البصیرة و الیقین و مصباح المعرفة فی الدین؛ 38. میزان العقول و الالباب؛ 39. نقطة المعارف و العلوم و حقیقة المشاعر و الفهوم.15
ب) مجموعه مطبوع چاپ سنگی
1) کشف سریرة الاسلام بنور بصیرة الایمان؛ 2) بیان نقطة التوحید و بیان خطة التفرید؛ 3) میزان المعارف و العلوم و مقباس المدارک و الفهوم؛ 4) مطالع المعارف و منهاج المکاشف؛ 5) مدارک الحق و التحقیق و مسالک الصدق و التصدیق؛ 6) رسالة الذهبیه؛7) نقطة المعارف و العلوم و حقیقة المشاعر و الفهوم؛ 8) مسلک اهل الولا و العنایة فی الطریقة و مشرب ذوی الحسنی و الهدایة فی المعرفة؛ 9) محاسن الاحوال و میامن الخصال؛ 10) سرالخلیقة و سریرة الحقیقة؛ 11) سریرة الحقیقة وحقیقة السریرة؛ 12) کشف سر لم یطلع علیه الا من خصه الله به؛ 13) معرفة الامام (ع) کما یستحق ان یتعقده الانام؛ 14) کشف التوحید بالعیان لاهل البصیرة والعرفان؛ 15) بیان اختصاص الاختیار لِلّه الغنی القدیم والاضطرار لِلحادث الفقیر العدیم؛ 16) نکات لاهل العلم وهدایا لاهل الفهم؛ 17) الکافی من البیان فی الغیب والعیان؛ 18) ازاحة وهم وانارة فهم؛ 19) اشارة غیبیه ودرایة بلاکیفیة؛ 20) جواب کافی و بیان شافی لمن سبقت له الحسنی.
مجتهد مراغی در ذیل رسالة حاضر می نویسد:
... هرگاه گویند امام شما نیز غایب است، گوییم به خواص خودش ظاهر است و به ایشان القا می کند آنچه مایحتاج خلق است. چنانچه این بیانات را به مخلص القا فرمودند، جواب از برای شما نوشتم، روحی و نفسی فداه.16
مجتهد مراغی رساله ای دیگر در نقد یک نویسندة مسیحی به عربی نگاشته، با عنوان مشکوة الحکمه و مصباح البیان به صورت نسخه خطی در ضمن مجموعه ای قرار دارد.17 این رساله، در 24 برگ و به خط نسخ می باشد. ایشان پس از خطبه کتاب می گوید:
اما بعد، فقد وصل الینا من بعض القسّیسن و الأحبار، المؤسّسین بنیانهم علی شفاجرف هار، کتاب یرجع حاصله عند النظر و الاعتبار إلی ان الطریق فی هذه الأعصار، منحصر علی الکتب الألهیه الباقیه فی ایدی النصاری و الیهود، المشتمله علی القصص و الأخبار، و قلیل من الأحکام و الحدود، و استدلّ علی ذلک بأن العقل لایعرف طریق الطاعه و النجاه، إذ لم یعرف من العقول إلا الجزئیات الناقصات، فزعم أن حجة الله التی احتج بها علی الناس الکتب الباقیه من الأنبیاء السالفه؛ و لم یعقل أن الکتب صامته، و الصامت لایلیق بالحجیة، لِما یقبل التأویل، فیؤوّله کل علی مقتضی هواه،... .
رساله مشکوة الحکمة در یک پیش گفتار، چهار رکن (فصل) و یک خاتمه می باشد. مجتهد مراغی در پیش گفتار به علت نگارش رساله که در پاسخ به یک ردیة مسیحی بوده، می پردازد، اما به مشخصات نویسنده و یا کتاب او هیچ اشاره ای نمی کند. اگر بخواهیم مخاطب اصلی مؤلف را بیابیم باید ردپای او را در میان مبشرانی جست که در این دوره فعالیت داشته اند (در ادامه به این مسئله می پردازیم).
مؤلف در ادامة پیش گفتار به دو اشکال اصلی طرف مسیحی اشاره می کند و موضوعات ارکان رساله خود را نیز طوری انتخاب می کند که به طور منطقی بتواند پاسخ او را داده باشد. مبشر مسیحی گفته است: 1) عقل انسان تنها قادر به درک جزئیات است و به تنهایی از شناخت حقیقت عاجز است، بنابراین خداوند تنها راه شناخت خود را در کتب آسمانی انبیاء پیشین قرار داده است. مجتهد مراغی اجمالاً در اینجا می گوید: نویسنده توجه نداشته که کتاب ها صامت هستند و صامت به تنهایی نمی تواند حجت باشد، چراکه تأویل بردار است و هر کس می تواند در راستای اهداف خود آن را تفسیر و تأویل کند «لم یعقل ان الکتب صامتة و الصامت لایلیق بالحجیة لما یقبل التأویل فیؤوله کل علی مقتضی حاله»(برگ دوم). 2) نویسندة مسیحی مدعی بوده که پیامبر اسلام بلیغ ترین و فصیح ترین فرد زمان خود بوده و برای تحقق اهداف سیاسی اش قرآن را آورده است. مؤلف ما در پاسخ به این اشکال نیز می گوید: نقطة انحراف اینان در این است که مقام و منزلت حجت الهی را که قَیم بر کتب آسمانی اند را درک نکرده اند «فَینبغی أن نُبین لَهم اولاً وجوبَ الحجة النّاطق فِی کلّ زمان و أن الصَّامت لایکون حجة عَلی وَحدتِه ولا هو بِذلک یحیق و لایقوم مَقام النّاطق ولا هو بذلک یلیق، ثم انَّه یجب ان یکونَ مَعصوماً عن الخطأ و الزّلل، عالماً بِجمیع ما یحتاج الیه الأنام فی العلمِ و العمل. ثمّ انّه یجب أن یکون ظاهراً و معروفاً بَین الأنام بنفسه او بنوّابه، ثم نبین لهم طریق معرفته و معرفة نوّابه»(برگ سوم).
فهرست مطالب رساله از این قرار است:
مقدمه: فی الاشارة الی ارکان المعرفة، 3-4؛
رکن اول: وجوب حجة الناطق فی کل زمان، 4-6؛
رکن دوم: وجوب عصمته فی کل اوان، 6-8؛
رکن سوم: اشتهاره فیما بین الأنس و الجن، 8-10؛
رکن چهارم: طریق معرفة الحجة و نوابه، 11- 17
خاتمة: فی وجوب الرجوع الی القیم و التسلیم له علماً و عملاً، 18- 22.
از ویژگی های مهم رسالة حاضر این است اجزای فصول آن کاملاً به هم متصل هستند و هر رکنی مبتنی بر رکن پیشین خود می باشد. از دیگر ویژگی این رساله استفاده از تشبیهات و تمثیلات متناسب با موضوع است، برای نمونه در رکن اول در اثبات ضرورت حجت الهی که انبیاء و جانشینان آنها هستند، جامعه را به بدن انسان تشبیه می کند و می گوید: همان طور که آفریننده این بدن مادی برای اعضا و جوارح ما یک رئیس قرار داده که همان روح باشد، انبیاء و جانشینان آنها را هم راهنمایان جامعه قرار داده است، و به عبارتی دیگر پیامبران روح جامعه بشری هستند.
متأسفانه مؤلف تا پایان رساله هیچ اشاره ای به مشخصات نویسندة مسیحی و نام اثر او نمی کند. تنها با تعبیر «مِن بعض القسّیسن و الأحبار» از آن یاد می کند. اما با توجه به قرائنی که وجود دارد، به نظر می رسد این رساله، از جمله ردّیه هایی باشد که در واکنش به کتاب ینابیع الاسلام18 اثر کشیش دکتر کلرتیزدال19 تألیف شده است. زیرا ینابیع الاسلام، جنجالی ترین کتابی است که در این دوره (اواخر قرن نوزده) در ردّ اسلام نوشته شد.20 و واکنش های متعددی از سوی عالمان مسلمان، از هند تا نجف را در پی داشت. مرحوم آقابزرگ در الذریعه21 و فرزند ایشان احمد منزوی در فهرست واره،22 نمونه های دیگری از ردّیه های این کتاب را احصاء کرده اند.
اما متن رسالة جواب کافی و بیان شافی لمن سبقت له الحسنی:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الحَمدلله الّذی لیسَ کمثلِه شیءٌ و هَو اللَّطیف الخَبیر و الصّلوة علی مَن هو مِن الله بشیرٌ و نذیرٌ و السَّلام علی الوصیّ و الوزیر و آله الذّین کل واحد مِنهم فی العلمِ و الفضلِ له نَظیر و شیعتُهم الذّین هُم کافِلوا کلّ یتیم و اسیر. بعد یقول سالکُ مَسلکِ التَّسلِیم و شاربُ مَشرب التَسنیم حسن بن عبدالرحیم قد سَئلنی بعضُ الأرامنة أن اُبینَ لهُم المَذهب الحقّ فیما بین المذاهب و الأدیان بالدلیل العقلی بحیث ینکشف لأهل البصرة (البصیرة) بالعیان.
پس نوشته شد، شکی نیست در اینکه اجسام خالی از چهار عرض نمی باشد؛ یعنی حرکت، سکون، اجتماع و افتراق. بدیهی است که این اعراض، همگی حادث است. آنچه مقدم بر حوادث و پیش از اینها نتواند شد، آن هم حادث می شود. آنچه مجرد است، مثل عقول و ارواح و نفوس، هرگاه متعدد باشند، تعدد نمی شود، مگر به حدود و کل محدود مرکب است. پس، خالی از دو عرض اجتماع و افتراق نمی باشد، آنچه پیش از عرض بودنش محال باشد، آن هم حادث می باشد. مثل عرض و اگر مجرد منحصر به یکی باشد، خالی نیست از اینکه در یک صفت یا زیاده از یک صفت با حوادث شریک باشد، یا نباشد، بلکه منزه از جمیع صفات حوادث باشد. هرگاه شریک باشد، شکی نیست در اینکه مابه الاشتراک، غیر مابه الامتیاز است. پس، لامحاله مرکب می باشد، پس لامحاله حادث می شود.
و اگر منزه از جمیع صفات حوادث و مقدس از جمیع سمات مدرکات باشد، آن قدیم است. و لابدّ است از اینکه حجتی اقامه نماید در میان خلق، که عالم به جمیع مصالح و مفاسد باشد و جامع جمیع محاسن و عاری از جمیع مکاره باشد و الا نقص در ربوبیت غنی مطلق می شود. پس، لابد است از اینکه عالم از وجود این چنین شخصی خالی نباشد تا عقول ناقصه به تبعیت آن به مرتبه کمال برسند و جمیع موجودات اجسام، به طبایع خودشان ارواح به عقول خودشان حاکمند بر اینکه هر جزء به کلّ خود و هر جزیی به کلّی خود باید تابع شود. شکی نیست در اینکه انسان کامل مذهب خود را القا می کند. به تابعین خودش. پس هر ملّتی که مستند به انسان کامل نیستند، مذهب ایشان باطل است.
پس مذهب حق منحصر شد به مذهب اثناعشری، که ایشان در سلوک به انسان کامل، که جامع جمیع محاسن و عاری از جمیع نقایص باشد، مستندند. اگر مذهب ایشان حق نباشد، لازم آید که عالم خالی از وجود انسان کامل باشد و آن منافی کمال ربوبیّت و منافی توحید خداوند و منافی تنزیه ذات مقدّس و منافی وجود قدیم قادر می باشد: اما منافی ربوبیّت است، به جهت آنکه نقص در افعال یا از عجز می شود یا از جهل، قدیم از هر دو منزّه است. اما منافی توحید است، به جهت آنکه فساد از تعدّد و ممانعت شریک می شود مقتضای وحدت کمال است. اما منافی تنزیه است، به جهت آنکه سبب وجوب وجود انسان کامل تنزیه مالک و تقدّس اوست. اما منافی وجود قدیم است، به جهت آنکه نقص راجع به عدم است و مقتضای وجود کمال و جمال و جلال است. هرگاه ارامنه گویند: حضرت عیسی انسان کامل است، صحیح است، اما باید در میان خلق باشد نه در آسمان چهارم. هرگاه گویند: امام شما نیز غایب است، گوییم به خواصِّ خودش ظاهر است و به ایشان القا می کند آنچه مایحتاج خلق است، چنانچه این بیانات را به مخلص القا فرمودند: «جواب از برای شما نوشتم، روحی و نفسی فداه.»
تحلیل و نتیجه
بحث «انسان کامل»، از جمله موضوعات کهن و جدی به شمار می رود که در همة ادیان آسمانی، به ویژه در ادیان ابراهیمی مطرح بوده است. در این میان، اندیشمندان مسلمان عنایت بیشتری به این مسئله داشته اند. می توان گفت: نقطة اوج آن، در عرفان اسلامی، به ویژه آثار ابن عربی و شارحان او بوده است، اساساً، موضوعاتی چون اعتقاد به نبوت، عصمت انبیاء، لزوم اطاعت از آنها، اسوه بودن پیامبر و ولایت ائمّة معصومین(ع)، در متون اسلامی مبتنی بر این فرض، یعنی انسان کامل بوده است. در عرفان اسلامی، انسان کامل دارای مقام ولایت می باشد. شناخت مقام و منزلت آن همواره دغدغة اصلی عارفان بوده است. سیدحیدر آملی در تبیین جایگاه ولی و انسان کامل می نویسد:
و فی الحقیقة، الولایة هی باطن النبوة التّی ظاهرها التصرّف فی الخلق بإجراء الأحکام الشرعیّة علیهم، و بإظهار الأنباء و الإرشاد لهم بأخبار الحقایق الإلهیة و المعارف الربانیة کشفاً و شهوداً؛23 در حقیقت، ولایت باطن نبوت است، به گونه ای که ظاهر آن تصرف در امور خلق خدا، به سبب اجرای احکام شرعی بر خلق و بازگوی خبرها و ارشاد آنان، به سبب اخبار حقایق الالهی و معارف ربانی.
در حالی که اندیشمندان مسلمان بر ضرورت بشری بودن انسان کامل تأکید دارند و براهین متعددی بر ضرورت وجود آن در طول حیات بشری و نیاز مردمان به او ارائه می کنند، اندیشمندان مسیحی با طرح الوهیت عیسی مسیح و روح القدس، تلاش نمودند جنبه کاملاً درون دینی و حتی عقل ستیز به آن ببخشند. از این رو، مجتهد مراغی همسو با اندیشمندان مسلمان، در رساله حاضر، ابتدا واسطة فیض میان مبدأ صدور و مردمان را انسان کامل معرفی می کند. سپس، آن را بر امام عصر تطبیق می دهد.
مشخصات چاپ سنگی رسالة جواب کافی و بیان شافی لمن سبقت له الحسنی، کاتب: عبدالمطلب بن رزاق تبریزی، تبریز، چاپخانه حاج احمد کتاب فروش، صفر/ 1319ق، حاج احمد آقا، زبان فارسی، خشتی، نسخ، 3 صفحه، آستان حضرت معصومه(ع)، آستان قدس رضوی، آیت الله مرعشی، دفتر تبلیغات اسلامی، مسجد اعظم.
پی نوشت ها:
1. محمود زمخشری، کشاف، ج 1، ص 371؛ محمدبن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 8، ص 25؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 246.
2. Smith.
3. Dwight.
4. جان الدر، تاریخ میسیون آمریکایی در ایران، ترجمه سهیل آذری، ص 4.
5. Justin Perkins.
6. Asahel Grant.
7. Auraham.
8. Yuhannan.
9. عمادالدین فیاضی و هادی جوادی، «تاریخچه ای از فعالیت های آموزشی و فرهنگی مبشران آمریکایی در ایران دوره قاجار»، پیام بهارستان، ش 11ص 562- 563؛ ر.ک. جان الدر، همان، ص 4-16.
10. رحمت الله معتمدی، ارومیه در محاربه عالم سوز، ص پانزده.
به عنوان نمونه آقای رحمت الله معتمدی در کتاب ارومیه در محاربه عالم سوز از مقدمه نصارا تا بلوای اسماعیل آقا به حوادث سال های 1298 تا 1300 شمسی می پردازد. وی با استفاده از منابع مناسب تحلیل عالمانه ای از عوامل آشوب های نظامی در ارومیه ارائه می دهد. و نیز میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویی، رساله تاریخ تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آذربایجان، به کوشش علی صدرایی خویی، میراث اسلامی ایران، به کوشش رسول جعفریان، ج 10، ص 11- 80، کتابخانه مرعشی نجفی، 1378ش.
11. محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج 11، ص 725.
12. محمود طیار مراغی، میراث اسلامی ایران، ج 6، ص 654.
13. همان.
14. این رساله ها توسط آقای طیار مراغه ای تصحیح و در میراث اسلامی ایران ج 6 منتشر شده است.
15. درایتی، مصطفی، دنا، ج 11، ص 1174- 1175.
16. عبدالرحیم مراغی، فائدة من الفوائد، ص86.
17. عبدالرحیم مراغی، مشکوةالحکمه و مصباح البیان. این نسخه در کتابخانه عمومی ش: 5/ 19؛ تهران ـ ملی ش: 8/ 780 ، ص 101- 112؛ تهران ـ مجلس ش: 3/ 476؛ تهران ـ دانشگاه ش: 3/ 4250؛ قم ـ گلپایگانی ش 2/ 6700ـ 70/ 34؛ قم ـ مرعشی ش: 8/ 2027 موجود است.
18. The Sources of Islam.
19. Rew.w.st.Clair Tisdall.
20. کشیش تیزدال کتاب ینابیع الاسلام را به انگلیسی نوشت و ترجمه فارسی آن را ابتدا در 1899م. در لاهور هند منتشر کرد. این کتاب به زبان های متعددی ترجمه گردیده و ده ها مرتبه تجدید چاپ شده است. آخرین چاپ آن در سال 1973 بوده است. نویسنده ادعا می کند که اسلام دین مستقلی و اصیلی نیست بلکه تلفیقی از ادیان گذشته بویژه یهودیت، مسیحیت و زردشتی می باشد و بر همین اساس نام کتاب را ینابیع الاسلام نام نهاده است.
21. محمدمحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج 1، ص 528، ش 2579؛ ج 10، ص 231- 235؛ ج 17، ص 197، ش1049، 198 ش1055؛ ج 25، ص 174 ش107.
22. احمد منزوی، فهرست واره، ج 9، ص 604- 605.
23. سیدحیدر آملی، المقدمات من کتاب نصّ النصوص فی شرح فصوص الحکم، ص 168.
منابع
آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1430ق.
آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نصّ النصوص فی شرح فصوص الحکم، تحقیق و مقدمه عثمان اسماعیل یحیی و هانری کربن، تهران، توس، 1367.
الدر، جان، تاریخ میسیون آمریکایی در ایران، ترجمه سهیل آذری، تهران، نور جهان، 1333ش.
درایتی، مصطفی، فهرستواره دستنوشته های ایران (دنا)، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1389.
زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین، 1417ق.
طیار مراغی، محمود، سه رساله فلسفی در ردّ بر شیخیه(میراث اسلامی ایران)، به کوشش رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1376.
فخر رازی، محمدبن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دارالاحیاءالتراث العربی، 1420ق.
فیاضی، عمادالدین و هادی جوادی، «تاریخچه ای از فعالیت های آموزشی و فرهنگی مبشران آمریکایی در ایران دوره قاجار»، تهران، پیام بهارستان، ش 11، 1390.
مجتهد مراغی، حسن بن عبدالرحیم، جواب کافی و بیان شافی لمن سبقت له الحسنی، تبریز، حاج احمد کتابفروش، 1319ق.
ـــــ ، کشف سریرة الاسلام بنور بصیرة الایمان، تبریز، حاج احمد کتابفروش، 1319ق.
ـــــ ، مشکوة الحکمه و مصباح البیان، نسخه خطی، بی جا، کتابخانه ملی، 1253ق.
معتمدی، رحمت الله، ارومیه در محاربه عالم سوز، به کوشش: کاوه بیات، تهران، تاریخ معاصر، 1389.
- آقابزرگ تهراني، محمدمحسن، الذريعة الي تصانيف الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1430ق.
- آملي، سيدحيدر، المقدمات من كتاب نصّ النصوص في شرح فصوص الحكم، تحقيق و مقدمه عثمان اسماعيل يحيي و هانري كربن، تهران، توس، 1367.
- الدر، جان، تاريخ ميسيون آمريكايي در ايران، ترجمه سهيل آذري، تهران، نور جهان، 1333ش.
- درايتي، مصطفي، فهرستواره دستنوشتههاي ايران (دنا)، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، 1389.
- زمخشري، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التأويل، بيروت، دارالكتاب العربي، 1407ق.
- طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين، 1417ق.
- طيار مراغي، محمود، سه رساله فلسفي در ردّ بر شيخيه(ميراث اسلامي ايران)، به كوشش رسول جعفريان، قم، كتابخانه آيتالله مرعشينجفي، 1376.
- فخر رازي، محمدبن عمر، مفاتيح الغيب، بيروت، دارالاحياءالتراث العربي، 1420ق.
- فياضي، عمادالدين و هادي جوادي، «تاريخچهاي از فعاليتهاي آموزشي و فرهنگي مبشران آمريكايي در ايران دوره قاجار»، تهران، پيام بهارستان، ش 11، 1390.
- مجتهد مراغي، حسنبن عبدالرحيم، جواب كافي و بيان شافي لمن سبقت له الحسني، تبريز، حاج احمد كتابفروش، 1319ق.
- ـــــ ، كشف سريرة الاسلام بنور بصيرة الايمان، تبريز، حاج احمد كتابفروش، 1319ق.
- ـــــ ، مشكوة الحكمه و مصباح البيان، نسخه خطي، بيجا، كتابخانه ملي، 1253ق.
- معتمدي، رحمتالله، اروميه در محاربه عالم سوز، به كوشش: كاوه بيات، تهران، تاريخ معاصر، 1389.