تطبیق و بررسی رویکردهای الهیاتی و غیرالهیاتی در حوزة منابع زیستی و طبیعی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
با گسترش روزافزون فناوری و علوم مختلف، استفاده از منابع طبيعي و محيطزيستي، بهويژه آب، افزايش يافته و افراط و تفريطهايي در اثر برخورد رويکردهاي جوامع بشري در قالب اديان يا تفکرات سياسي، فرهنگي و... توسعه يافته است. اين مهم سبب شده است تا اين موضوع بهصورت يک بحث راهبردی و سياسي جلوه کند و کشورهاي مختلف در راستای کسب و حفظ اين منابع، تمام توان و سرماية خود را مصروف دارند. ريشة اصلي اين مشکل ميتواند رويکرد و ايدئولوژي جوامع دربارة اين منابع باشد. اين رويکرد، گاهي توسط اديان توحيدي ارائه میشود، گاهی توسط افراد وابسته به اين اديان، که در قالب ديدگاه توحيدي يا غير آن نمود مييابد؛ لکن مسئلة مهم کثرت ديدگاههایي است که در اين زمينه وجود دارد که خود سبب شده است تا افراد مختلف جامعة جهاني با توجه به تعدد سليقه، مجذوب رويکردهاي غيرصحيح شوند که لازمة آن، نابودي منابع طبيعي و محيطزيستي و افراط و تفريط در جوامع است.
در زمینة پيشينه، پژوهشهاي گوناگوني با عناوين درونديني انجام شده است؛ نظير: «اخلاق زيستي؛ تعاملي ميان فلسفه و الهيات» (محقق داماد، 1385)؛ «ارزش ذاتي و ارزش ابزاري در فلسفة محيطزيست» (فهيمي و مشهدي، 1388)؛ «الهيات محيطزيست» (محقق داماد، 1393)؛ «تأثير رويکردهاي ديني در مخاطرات و حوادث غيرمترقبة طبيعي و تحمل آسيبهاي بعد از حادثه» (سپهري، 1388)؛ «تحليلي بر مباني فلسفي حقوق بينالملل محيطزيست» (فرخندهنژاد و همكاران، 1397)؛ «پاسداري از منابع طبيعي در راستاي اصول اخلاق زيستي و حفظ سلامت انسان از ديدگاه قرآن» (دودمان كوشكي، 1388)؛ «مباني معرفتشناسانة اسلامي در محيطزيست» (فغفور مغربي، 1390)؛ «محيطزيست از منظر قرآن» (فتايي، 1394)؛ و «مباني اخلاقي محيطزيست از نگاه اقتصاد متعارف و قرآن» (فراهانيفرد و محمدي، 1388)؛ منتها با تفحص صورتگرفته، پژوهشي که ديدگاههاي مختلف را در اين حوزه بهصورت تطبيقي مورد کاوش قرار داده باشد، صورت نپذيرفته است.
از ضرورتها و اهميتهاي بحث، آشنايي با رويکرهاي مختلف الهي و غيرالهي در حوزة منابع طبيعي و شناخت ديدگاه صحيح در اين زمينه است. از نوآوريهاي بحث، نگاه تطبيقي و بين الهياتي ميان اديان در نگاه به حوزة طبيعت و محيطزيست است. سؤال اصلي پژوهش، چگونگي رويکردهاي الهياتي در حوزة منابع زيستي و طبيعي است، که بهتبع آن، پرسشهايي مطرح میشود؛ همچون: رويکردهاي غيرتوحيدي در زمينة منابع طبيعي و محيطزيستي چگونه است؟ رويکردهاي توحيدي در زمينة منابع طبيعي و محيطزيست چگونه است؟ آیا امکان ارائة يک رويکرد جامع در تقابل رويکردهاي توحيدي و غيرتوحيدي وجود دارد؟. از فرضيههاي بحث مذکور ميتوان به اهميت منابع طبيعي و زيستي در جهان، نقش اديان در توجه به منابع طبيعي و رشد روزافزون علم و فناوري در حوزة نگاه به طبيعت، اشاره کرد. پژوهش حاضر بهروش توصيفي ـ تحليلي انجام پذيرفته است.
1. رويکردهاي غيرتوحيدي دربارة منابع طبيعي و محيطزيست
اين رويکرد شامل رويکرد الحادي، رويکرد انسانمحور، رويکرد اِکوفِمينيسم، رويکرد اکولوژي ژرف، رويکرد شهروند زيستمحيطي ليبرال، رويکرد جامعنگر و رويکرد طبيعتمحور ميشود.
1ـ1. رويکرد الحادي
كامستوگ ال. گئري در مقالة خود نخست ثابت ميكند كه اديان الحادي لزوماً بوممحور نيستند و ممكن است انسانمحور متصلب باشند. وی سپس رابطة طبيعت و خدا را در اديان خداباور به شش نوع تقسيم ميكند كه هريك پيامدهاي خاص خود را بر روي رابطة انسان با طبيعت دارند. اين شش رابطه عبارتاند از:
الف) خدا بهعنوان خصم طبيعت: قائلان به ثنويت، كه عالم مادي را خصم خداوند، يعني شر ضروري ميدانند؛
ب) خدا بهعنوان مالك طبيعت: خداوند مالك جهان و درنتيجه بهبوددهندة داراييهاي خود است (گئري، 1387)؛
ج) خداوند بهعنوان ناجي طبيعت: براساس مابعدالطبيعة خداباورانة پولس، طبيعت شرايط خاصي در پيشاهبوط داشته است. آن شرايط در ابتدا و پايان، فاقد مرگ، فساد و مصيبت است. بنابراين، طبيعت نميتواند معيارهاي اخلاقي در اختيار ما قرار دهد و بايد با هدايتهاي الهي از طريق وحي به بازسازي طبيعت پرداخت. اگر خداوند را ناجي طبيعت بدانيم، طبيعت نيز به نجات ختم خواهد شد (همان)؛
د) خداوند بهعنوان شوهر طبيعت: اين ديدگاه خدا را عاشق زمين و موجودات و انسان را حاصل پيوند خدا و زمين ميداند؛
هـ .) خدا تجسميافته در طبيعت: طبيعت صورت ظاهري و تجسم خداست. لوازم اخلاقي ديدگاه تجسم، در جبهة موافق با محيطزيست قرار دارد؛ زيرا زمين صورت مادي خداوند است و احترام به آن واجب است و خدا چيزي جز طبيعت نيست؛ خدا همان طبيعت است (همان).
در برخي از اين ديدگاهها، طبيعت چهرهاي نامطلوب و حتي در خصومت با خداوند قلمداد ميشود. در پارهاي ديگر، بهنوعي احترام به طبيعت و مراقبت از آن بهمنزلة احترام به خداست؛ چراكه طبيعت بهنوعي با خداوند در ارتباط است. هرچند در ديدگاههاي توحيدي، نوع ارتباط خداوند با طبيعت از نوع همسري يا همهويتي نيست، اما با تعابير گوناگون، طبيعت را به خداوند مرتبط ميسازند؛ مثلاً طبيعت را ملك خداوند، نشانههاي خداوند، تجليگاه جمال خداوند، مراتب و شئوني از خداوند و... ميدانند. اين ارتباط، به هر شكل و نوعي كه باشد، طبيعت را قابل احترام ميسازد (پارساپور، 1391).
2ـ1. رويکرد انسانمحور
رويکرد انسانمحور مبتني بر سه اصل است: الف) اصل ناظر بر ارزشگذاري در هستي براساس انسان؛ ب) بشر آزاد بر انجام عملي است که به آن مايل است؛ بهشرط اينکه آسيبي به خود و ديگران نزند؛ ج) ارزش تنها براي اشيايي است که مورد استفادة انسان است و در تصميمگيري دربارة امور نيک محاسبه ميشوند.
البته استناد به اين سه اصل، ممکن است به تخريب محيطزيست بینجامد؛ اما ميدانيم که هر چيز در محيطزيست و منابع طبيعي ارزش ذاتي دارد؛ هرچند انسان از آن استفاده نکند (بنسن، 1383، ج 1، ص 5). در اين رويکرد، طبيعت فاقد ارزش ذاتي و معنوي است و صرفاً ماهيتي ابزاري دارد. نتايج زيانبار اين رويکرد براي محيطزيست، سلطه بر طبيعت براي کسب ثروت و قدرت و تبديل شدن طبيعت بهمنزلة کالاست (طاهرپور و همکاران، 1395). رويکرد انسانمحور، هر عملي را با توجه به منافع انساني جايز ميشمارد و ناظر بر بقاي انسان، رفع نيازهاي او، کيفيت حيات انسان در مقابل گونههاي جاندار و بيجان ديگر است. بنابراين، حفاظت از محيطزيست تنها براي منافع انساني و بهدنبال تأمين مؤلفههاي کيفي زندگي انسان صورت ميپذيرد. بهعبارتي، هرآنچه در محيطزيست براي انسان داراي ارزش اقتصادي و بهره باشد، بايد از آن صيانت کرد. در نظرية انسانمحوري، سخن از حقوق محيطزيست بشر تنها بر منافع و انتفاع نوع انسان متکي است و بذاته فاقد ارزش است و اين انسان و نيازهاي اوست که مقدم بر حفاظت از محيطزيست است (حبيبي، 1382)؛ بنابراین ميتوان گفت که رويکرد یادشده، تنها ملاکي را که دربارة محيطزيست ارجح ميداند، انسان و منافع اوست و انسان است که ارزش دارد و اهداف او موضوع داوري اخلاقي است و محيطزيست فقط ابزاري است که در خدمت انسان است و حفظ محيطزيستِ انساني نسبتبه محيطزيستهاي ديگر از اولويت ذاتي برخوردار است (فهيمي و مشهدي، 1388؛ حسيني و محمدي، 1396).
3ـ1. رويکرد اِکوفِمينيسم
جنبش اکوفمينيسم رويکردي است که توسعة آن از اواخر 1970م تا اوايل 1980م صورت پذيرفته است (مالوري، 2013، ص 171ـ189). اين رويکرد مدعي است که ميان زنان و محيطزيست پيوندهاي خاصي وجود دارد. دلايل ايشان، بازگشت به کارکرد مشترک عناصر بازتوليد در طبيعت و بارداري در زنان است. بدينترتيب معتقدند که به زنان ظلم شده است و علت اين ظلم، حاکميت عقلانيت مذکر است؛ لذا همين دليل سبب ارتباط ناصحيح بين انسان و طبيعت شده است و تنها راه پايان يافتن اين ظلم را پايان ظلم به زنان ميدانند (طاهرپور و همکاران، 1395). در اين رويکرد، پيشينة در حاشيه قرار گرفتن زنان به دوران يونان باستان بازمیگردد. در يونان باستان از ديد برخي همچون ارسطو، زنان و بردگان جزء شهروندان محسوب نميشدند؛ لذا بايد در امور سکوت ميکردند؛ اما اين سکوت، براي مردان جايز نبود؛ مردان بايد صحبت ميکردند و ديگران گوش ميدادند. زنان بين اين سکوت خود و سکوت طبيعت و نگاه سلسلهمراتبيای که در آن، مردان در رأس و زنان و طبيعت در سطح پايينتر قرار دارند، رابطه برقرار ميکنند. برايناساس، شهروند اکوفمينيستي تلاش ميکند اين نگاه سلسلهمراتبي به زنان و طبيعت را بهچالش بکشد و به بهبود جايگاه طبيعت و خودش بپردازد (پتوس، 1997، ص 131ـ155).
4ـ1. رويکرد اِکولوژي ژرف
مفهوم رويکرد اکولوژي ژرف در سال 1973م توسط آرني تائس بهکار برده شد و در طول يک دهه گسترش يافت. اکولوژي ژرف در برابر اکولوژي سطحي بهکار ميرود. دغدغة اکولوژي ژرف، مسائل محيطزيستي در ابعاد وسيع و با توجه به ارزش ذاتي آنهاست؛ بنابراين کل موجودات را هدف قرار میدهد و به نوعي اتحاد بين انسان و کل موجودات معتقد است و ساختارهاي عميق اقتصادي جامعه را محور تحليل خود قرار نميدهد؛ اما اکولوژي سطحي، نگراني بابت محيطزيست را در رديفهاي بعد از تأمين منافع انساني قرار داده است (پالمر، 1390، ص 136).
5ـ1. رويکرد شهروند زيستمحيطي ليبرال
اثرپذيري اين رويکرد از آموزههايي که انسان نسبتبه طبيعت محور اصلي آنهاست، بيشتر است. انسان متعهد و داراي رفتار مسئولانه در برابر محيطزيست، در اين رويکرد مورد تأکيد قرار گرفته است. اين رويکرد، شهروند زيستمحيطي را از زاوية حقوق و وظايف متقابل شهروندان در قبال محيطزيست مينگرد و بر حقوقي همچون برخورداري از محيطزيست سالم و مشارکت در سياستگذاري و تصميمگيري دربارة آن تأکيد دارد و براساس اين حقوق، بر فرمانبرداري شهروندان در برابر قوانين زيستمحيطي عادلانه و ارتقا و ترويج عدالت زيستمحيطي در سرتاسر جهان تأکيد میکند (بل، 2005، ص 179ـ194). اين امر، نه بهدليل ارزش ذاتي و ماهيت مقدس طبيعت، بلکه براي جلوگيري از آسيب زدن به انسان است.
6ـ1. رويکرد طبيعتمحور
ديدگاه اين رويکرد، متمرکز بر محيطزيست و طبيعت فينفسه است؛ لذا بههيچوجه انسان و منافع مادي او در اين رويکرد مطرح نيست. بهنظر ميرسد که رويکرد طبيعتمحور، فارغ از منافع يا مضرات، انسان را وادار به حفظ محيطزيست طبيعي ميکند و سبب ميشود تا انسان، هم حوزة محيطزيست طبيعي و هم محيطزيست انساني را حفاظت کند (فهيمي و مشهدي، 1388). البته ناگفته نماند که طرفداران اين رويکرد ممکن است تا جايي پيش روند که براي انسان و حقوق آن ارزشي قائل نشوند؛ لذا بهنظر ايشان، اغلب قوانين و مقررات محيطزيستي انسانمحورند و بايد به طبيعتمحور تغيير يابند (حسيني و محمدي، 1396).
7ـ1. رويکرد جامعنگر
نگاه کلي به چرايي قوانيني که اعضاي حقيقي و حقوقي جامعه بايد رعايت کنند، از عواملي است که بر حيات انسان و موجودات ديگر و بهطور کل بر محيطزيست مؤثر است (فهيمي، 1387). رويکرد جامعنگر، در تعامل ميان ارزش ذاتي و ارزش ابزاري محيطزيست، که در فلسفة محيطزيست بيان ميشود، بهوجود میآید و ميان آن دو تعادلي برقرار ميکند؛ لذا بيان ميکنند که جايگاه انسان در تعامل اين دو ارزش، مديريت است، نه مالکيت؛ بنابراين نميتوان صرفاً منافع يکي را بر ديگري ترجيح داد (فهيمي و مشهدي، 1388). اين رويکرد، ضمن اعتراف به تفاوت و اختلاف بين حفاظت از محيطزيست و حقوق بشر، معتقد است که همپوشانيهايي بين اهداف اين دو مؤلفه وجود دارد.
بهنظر اين رويکرد، تعارض و تقابلي ميان حقوق بشر و محيطزيست نيست؛ چون انسان خود جزئي از محيطزيست است و حق دارد از آن بهرهمند شود؛ اما اين حق تا جايي است که باعث خسارات جبرانناپذير نشود و همچنين تعهد کند که حقوق گونههاي زيستي و غيرزيستي را نيز رعايت نماید. از نظر اين رويکرد، انسان تنها موجود روي زمين نيست؛ اما تنها وجود باشعوري است که ميتواند از محيطزيست حفاظت کند. بنابراين، انسان بايد مدير شايستهاي براي حفاظت از منابع محيطزيست باشد تا هم از آن بهره ببرد و هم آن را حفظ کند. نظر اين رويکرد، تأمين منافع انسان و رعايت حقوق بشر با محافظت از محيطزيست و رعايت حقوق محيطزيست و تأمين منافع محيطزيست از طريق حقوق بشر است (حسيني و محمدي، 1396).
در مقام جمعبندي و تحليل میتوان گفت:
1. در رويکرد غيرتوحيدي و در نگاه الحادي، گاه با نگاه منفينگرانة ثنويت، از خداوند بهعنوان خصم طبيعت ياد شده است و در مواردي با يک ديد مثبت، از خدا بهعنوان مالك طبيعت و شوهر طبيعت تعبير شده است؛ حتي در برخي ديدگاهها، فراتر از اين پيش رفته و خداوند را تجسميافته در طبيعت يا خدا را عين طبيعت دانستهاند.
2. در نگاه انسانمحور در رويکرد غيرتوحيدي، انسان محور ارزشگذاري است که بهشرط عدم آسيب به ديگران، آزاد است و تنها اشياي مورد استفادة انسانها داراي ارزش است. بنابراین، طبيعت فاقد ارزش ذاتي و معنوي است و صرفاً ماهيتي ابزاري دارد.
3. براساس رويکرد اِکوفِمينيسم تلاش ميشود تا نگاه سلسلهمراتبي به زنان و طبيعت بهچالش کشيده شود و زنان به بهبود جايگاه طبيعت و خودشان بپردازند.
4. در اکولوژي ژرف، مسائل زيستمحيطي در بعد کلان آن و با توجه به ارزش واقعي و ذاتي سيارة ما و کل موجودات آن مورد توجه واقع میشود و بر وحدت ميان انسان و کل موجودات تأکيد ميگردد.
5. رويکرد شهروند زيستمحيطي ليبرال بر تربيت انسان متعهد در قبال محيطزيست تأکيد میکند و شهروند زيستمحيطي را از زاوية حقوق شهروندان در قبال محيطزيست مينگرد.
6. در رويکرد طبيعتمحور، محيطزيست بهمعناي اعم خود، ارزش ذاتي دارد و بههيچوجه انسان و مسائل و منافع مادي وي مطرح نيست؛ بلکه طبيعت فينفسه و بهخوديخود ارزشمند است.
7. رويکرد جامعنگر، علاوه بر پذيرش تفاوت و اختلاف بين حفاظت از محيطزيست و حقوق بشر، بيان ميکند که اين اختلاف و تقابل، جدي نيست؛ چراکه انسان خود جزئي از محيطزيست است و حق بهرهمندي از منابع طبيعي را دارد؛ اما اين حق تا آنجاست که باعث خسارات جبرانناپذير نشود و حقوق ديگر گونههاي زيستي و غيرزيستي حفظ شود.
بهنظر ميرسد که در ديدگاه الحادي، با تعدد آرای مختلف مثبت و منفي دربارة طبيعت و خداوند مواجهیم که گاه رابطة اين دو را از مقولة تضاد و گاه اينهماني پنداشته است؛ درحاليکه در نگاه انسانمحور، طبيعت بهمنزلة ابزار است که حق انتفاع از آن، براي انسان است و اين برخلاف آن چيزي است که در نگاه اکوفمينيسم، اکولوژي ژرف، شهروند زيست محيط ليبرال و طبيعتمحور مطرح شده است؛ زيرا اين رويکردها در مقام تبيين جايگاهي براي طبيعتاند تا در عين حق انتفاع از آن، از افراط يا تفريط در حوزة بهرهمندي از آنها پرهيز شود و درواقع ميتوان رويکرد جامع نگر را ناظر به همين امر دانست.
2. رويکردهاي توحيدي دربارة منابع طبيعي و محيطزيست
اين رويکرد شامل رويکرد خالقمحور، رويکرد يهوديت، رويکرد مسيحيت، رويکرد زرتشتي، رويکرد حياتمحور و رويکرد اسلامي است.
1ـ2. رويکرد خالقمحور
رويکرد خالقمحور بهدنبال بازگشت انسان به ارتباط صلحآميز با طبيعت با توجه به آموزههاي ديني است. برايناساس انسان و محيطزيست مخلوق يک خدایند (هافمن، 2004، ص 7). از این رويکرد ميتوان چنين برداشت کرد که گرچه انسانها در برابر يکديگر داراي مالکيت خصوصي هستند، اما در مقابل خالق، هيچ مالکيتي ندارند؛ و اينکه طبيعت مسخر انسان است، تنها امانتي است که انسان از طرف خداوند، امين در نگهداري و نايب در تصرف است؛ لذا انسان بايد حقوق مربوط به محيطزيست، اعم از حق زمين، آب، هوا، خاک، دريا، صحرا، کوه و دشت، گياهان و حيوانات و ساير موجودات را رعايت کند (جوادي آملي، 1388، ص 38ـ39). بدينترتيب، انسان بايد همانگونهکه به حقوق افراد ديگر بشر احترام ميگذارد، ارزش ذاتي موجودات طبيعي ديگر را نيز محترم شمرد. بنابراین، دوري از خدا و فراموش کردن شأن انسان در زمين و انسانشناسي، عوامل اصلي نابودي محيطزيست هستند. بحران زيستمحيطي نشان از يک بيماري است که انسان مدرن از آن عاصي شده و براي اکتساب زمين، از آسمان دور گشته و بهجاي آسمان به زمين افتاده است و زمين را نيز بهدليل نداشتن آسمان، از دست ميدهد (نصر، 1388؛ حسيني و محمدي، 1396).
2ـ2. رويکرد يهوديت
يهوديت از جنبة ديني داراي رويکردي است که خداوند را خالق هستي ميداند و خشنودي او از اين هستي است؛ لذا خشنودياش بابت اين است که جهان را کامل خلق کرده و سازوکاری در طبيعت قرار داده است که هر نوعي نوع خودش را توليد ميکند. از نظر ايشان، خداوند در کتاب مقدس در داستان آفرينش، دربارة انسان ميفرمايد: «و خدا گفت: آدم را بهصورت ما و موافق شبيه ما بسازيم تا... حکومت کند» (ر.ک: عهد عتيق و عهد جديد، 1980؛ دارالسلطنه لندن، 1920؛ پورداوود و ديگران، 1364؛ کتاب مقدس (ترجمه قديم)، 1384؛ کتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد، 1365؛ کتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد، 1901؛ کتاب مقدس فارسي، 1362؛ کتاب مقدس، 1379؛ کتاب مقدس، بيتا؛ گلن و هنري، 1379؛ گلن، 1856، آيه 26ـ29). از اين جملات، نگاهي انسانمحورانه و تملکگرايانه به طبيعت استنباط ميشود. توجه به جملههاي ديگر نشان ميدهد که جهان طبيعت براي انسان خلق شده است؛ اما انسان بايد در برابر آن مسئوليت داشته باشد. دراينباره ميتوان به گفتههاي کتاب مقدس اشاره کرد: «خداوند آدم را در باغ عدن گذاشت تا در آن کار کند و از آن نگهداري کند» (همان: کتاب پيدايش، 2: 15). اقدام حضرت نوح به گردآوري موجودات و نجات جان آنها در طوفان، نمونة ديگري از احساس مسئوليت انسان در قبال جانداران محيطزيست است. در داستان آفرينش دراینباره چنين آمده است: «و از تمام حيوانات، خزندگان و پرندگان يک جفت نر و ماده با خود به داخل کشتي ببر تا از خطر اين طوفان در امان باشند؛ همچنين خوراك کافي براي خود و براي تمام موجودات در کشتي ذخيره کن» (همان: کتاب پيدايش، طوفان نوح، آيه 21و22).
بنابراين ميتوان استنباط کرد که از نظر تورات، محيطزيست و جهان براي انسان آفريده شده است تا از آن استفاده کند؛ اما اين استفاده مطلق نیست؛ بلکه اجازة نابودي و تخريب داده نشده و مسئوليت حفظ آن بهعهدة انسان گذاشته شده است؛ اما چيزي که در رويکرد يهوديت مشهود و بارز است، فرمانروايي انسان بر طبيعت است و مسئوليت انسان در مقابل طبيعت، مستتر و پنهانتر است (طاهرپور و همکاران، 1395). طبيعت و محيطزيست در آيين يهود، نماد تجديد بيعت يا اتمام حجت خدا و مظهر مهر و قهر است. اگر فرمانهاي خداوند اجرا و مراعات شود، هواي تميز، باران بسيار، آب پاک، گاوان گوشتين و چرمين، خاك بارور و... براي انسان خواهد بود؛ و اگر دستورهاي خداوند اجرا نشود، زلزله، ناباروري، آفات نباتي، ريزش سقف، سيلاب، طوفان، قحطي و... بهدنبال خواهد داشت (لاويان، 1380، ص 144و145؛ انصاري و لاجوردي، 1391).
3ـ2. رويکرد مسيحيت
الهيات زيستمحيطي در مسيحيت بر اين امور مبتني است:
1. خداوند منبع همهچيز است (عهد عتيق و عهد جديد، 1980؛ دارالسلطنه لندن، 1920؛ کتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد، 1365؛ کتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد، 1901؛ کتاب مقدس، بيتا؛ گلن و هنري، 1379؛ گلن، 1856: نامه اول پولس به مسيحيان قرنتس، بند 4و5؛ نامه پولس به مسيحيان افسس، بند10).
2. همة مخلوقات خوباند (همان: نامه اول يوحنا، بند 19).
3. انسان بهطور انکارناپذير به زمين وابسته است (همان: نامه يعقوب، بند 7و8و9).
4. انسان سرپرست زمين است (همان: سرگذشت عيسي مسيح نوشته يوحنا، بند 1و2).
5. سقوط انسان علت سقوط زمين است (همان: سرگذشت عيسي مسيح نوشته لوقا، بند 11و12).
6. همۀ آفرينش از نظر انسان مانند کلام خداوند است (همان: نامه پولس به مسيحيان افسس، بند 1).
7. علت رستگاري زمين، ظهور انسان بهعنوان فرزندان خداست (همان: نامهاي به مسيحيان يهودي نژاد (عبرانيان)، بند 10و11و12).
8. رهايي انسان با طبيعت است، نه جدا و خارج از طبيعت (همان: سرگذشت عيسي مسيح نوشته مرقس، بند 28و29).
9. زمين با بازگشت حضرت عيسي تباه نميشود؛ بلکه آزاد و دگرگون ميگردد (همان: نامه اول پولس به مسيحيان تسالونيکي، بند 5).
10. زمين پس از بازگشت عيسي زمين جديدي است که تعادل و توازن زيستمحيطي را تجربه خواهد کرد (همان: نامه اول پولس به مسيحيان تسالونيکي، بند 5و6).
رويکرد مسيحي ناظر به نگاه معنوي به طبيعت و تأثير آن در سقوط انسان در بحرانهاي زيستمحيطي است (طاهرپور و همکاران، 1395).
4ـ2. رويکرد زرتشتي
در آيين زرتشت، رويکرد ستايش عناصر طبيعي و تقديس آنها جايگاه ويژهاي دارد؛ چنانکه در اوستا آمده است: «اين آبها و زمينها و گياهان را ميستاييم...» (گلدنر، 1381، يسنه، هات 6، بند 15؛ رايشلت، 1383، يسنه، هات 6، بند 15؛ دوستخواه، 1370، ص 1و2؛ پورداوود، 1381؛ فرمين، 2012؛ مرادي غياثآبادي، 1392، يسنه، هات 6، بند 15). اينگونه تقديس از منابع طبيعي، ازجمله آب، بهمعناي آن است که آب و اين منابع از اهميت بسيار زيادي برخوردارند و يک شخص معتقد به آيين زرتشت، علاوه بر آنکه بايد در حفظ آنها کوشا باشد، بايد آنها را ستايش کند. آباداني جهان، خواست اهورامزدا و نيز زرتشت است و براي انسان پاداش اخروي در پي دارد؛ زيرا اين جهان، زشت و شر تلقي نميشود؛ بلکه جهاني زاياي بارور و خرميبخش است كه آفريدۀ اهورا بهوساطت سپنتهمينوست (همان، يسنه، هات 47، بند 3)؛ ازاينرو پارسايان آن را همواره آبادان ميخواهند. در اوستا، آباداني اين جهان حتي هدف رسالت زرتشت دانسته شده است.
براساس گاهان، برانگيخته شدن زرتشت بهدنبال ناله و فغان روان جهان (گَوشوروَن) به درگاه اهورامزدا از ويراني و تباهي بود (همان، يسنه، هات 29، بند 1). خداوند نيز زرتشت را برانگيخت تا جهان را از شر و تباهي نجات دهد و آن را آباد سازد. بدينترتيب، رسالت زرتشت و نيز ستايش او از موجودات بهمعناي نگهباني و نجات آنان از نابودي و شاد ساختن آنها بود (عروجنيا، 1395). ازاينرو در اوستا آب، گياهان و جانوران از آمدن زرتشت شادمان شدند (گلدنر، 1381؛ رايشلت، 1383؛ دوستخواه، 1370، ص 1و2؛ پورداوود، 1381؛ فرمين، 2012؛ مرادي غياثآبادي، 1392؛ فروردين يشت، کرده 24، بند 93). در اين آيين، هر زرتشتي موظف است تا مطابق با خواست زرتشت و اهورامزدا بر آبادي جهان، يعني بر رامش و شادي آن، بيفزايد. هرگونه آبادسازي جهان نيز مانند كاشتن درخت يا مراقبت از حيوانات نيز خود نوعي راستي ورزيدن و مبارزه با بدي تلقي ميشود (همان: ونديداد، فرگرد سوم، بخش سوم، بند 31). ازسويديگر، آباداني جهان بهمعناي حفظ آن در برابر هر نوع آلودگي نيز هست؛ زيرا بنا بر آموزههاي گاتها، آفريدههاي مزدا همه پاک و منزهاند و بايد از آنها در برابر نيروهاي اهريمني كه براي نابودي جهان ميكوشند و ميخواهند تا دستساختۀ اهورا را آلوده كنند، مراقبت كرد (عروجنيا، 1395). در ونديداد (آيين ضد ديو)، هر مؤمني بايد هنگام پاک كردن آب، خاک، گياه و حيوان، دعاهايي را بخواند و پاكيزه نگاه داشتن آب، خاک و آتش و حتي فلزات از هرگونه چرک و...، از وظايف هر زرتشتي است (گلدنر، 1381، يسنه، هات 6، بند 15؛ رايشلت، 1383، يسنه، هات 6، بند 15؛ دوستخواه، 1370، ص 1و2؛ پورداوود، 1381؛ فرمين، 2012؛ مرادي غياثآبادي، 1392؛ ونديداد، فرگرد يازدهم، کرده 9ـ10).
5ـ2. رويکرد حياتمحور
طبق اين نظريه، نهفقط انسان، بلكه حيوانات، گياهان و جمادات نيز شايستة ملاحظات اخلاقياند. بدون ترديد، ديدگاه اسلام را در اين نظريه ميتوان مطرح كرد؛ چراكه آموزههاي اسلامي طبيعت را تسبيحگوي و داراي شعور و قهراً داراي حيات ميداند. خداوند ميفرمايد: «إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً» (اسراء: 44)؛ هيچ چيز نيست، مگر اينكه در حال ستايش، تسبيح او مىگويد؛ ولى شما تسبيح آنها را درنمىيابيد. بهراستى كه او همواره بردبار آمرزنده است. برخي همچون امام خميني بر اين عقيدهاند كه همة عالم داراي شعور است و تسبيح موجودات تسبيح تکويني نيست؛ بلکه تسبيح شعوري است (موسوي خميني، بيتا، ص 225). اين شعور و آگاهي به حدي است كه حتي موجودات طبيعت، به اعمال و رفتار ما هم درك و شعور دارند و آنها را ثبت و ضبط ميكنند (قليزاده برندق، 1388).
6ـ2. رويکرد اسلامي
رويکرد اسلامي ناظر به برداشت علما و متفکران اسلامي از آيات و روايات است؛ متفکراني همچون آيتالله جوادي آملي، سيدحسين نصر و... . البته اين مهم مورد توجه متفکران خارجي، ازجمله فضلون خليد، جوان اوبرين و ماويل عزودين نيز بوده است. ايشان علل بحرانهاي زيستمحيطي را بحرانهاي ذهني و معنوي انسان ميدانند و علل ديگري همچون حاکم شدن فرهنگ صنعتي بر فرهنگ سنتي، حاکم شدن مباني فلسفي مدرن، گسترش ارزشهاي ماديگرايانه، توجه نکردن به ارزشهاي روحاني و اهداف معنوي، سلطه بر طبيعت، جدايي علم از امر قدسي، بيايماني، منفعتطلبي، اسراف و اتراف را نيز از علل اصلي بحرانهاي زيستمحيطي يافتهاند (ر.ک: خالد و اوبرايان، 1992، ص 32؛ ايزي دين، 1997، ص 332ـ339؛ جوادي آملي، 1388، ص 10؛ نصر، 1379، ص 8). در تبيين رويکرد اسلامي به محيطزيست و منابع طبيعي، ازجمله آب، ميتوان از آيات و روايات استفاده کرد.
در مقام جمعبندي ميتوان گفت: 1. در رويکردهاي توحيدي و خالقمحور، همانطورکه انسان در محيط اجتماعي به ارزش ذاتي افراد همنوع خود احترام ميگذارد، بايد ارزش ذاتي ساير موجودات طبيعي را نيز محترم بشمارد. 2. در رويکرد يهوديت، گرچه در مواردي نگاهي انسانمحورانه و تملکگرايانه به طبيعت استنباط ميشود، منتها بهطورکلي اين مفهوم قابل برداشت است که بهرغم خلقت جهان طبيعت براي انسان، انسانها نيز در برابر طبيعت احساس مسئوليت دارد. 3. در الهيات زيستمحيطي مسيحيت، ارتباط تنگاتنگي ميان انسان و طبيعت وجود دارد و نگاه الهي و معنوي به طبيعت و مؤثر دانستن سقوط معنوي انسان در بحرانهاي زيستمحيطي مورد توجه قرار گرفته است. 4. در آيين زرتشت، رويکرد ستايش عناصر طبيعي و تقديس آنها جايگاه ويژهاي دارد و بر اهميت رسيدگي به اموري نظير آب، آتش، خاک، گياه، حيوان و حتي فلزات تأکيد شده است. 5. در رويکرد حياتمحور، نهفقط انسان، بلكه حيوانات، گياهان و جمادات نيز شايستة ملاحظات اخلاقياند.
اما در تبيين رويکرد اسلامي به محيطزيست و منابع طبيعي، ميتوان از آيات و روايات متعدد و همچنين دلايل عقلي استفاده کرد:
1ـ6ـ2. رويکرد قرآن به حفظ آب، محيطزيست و منابع طبيعي
رويکرد قرآن کريم نسبت به حفظ آب، محيطزيست و منابع طبيعي رويکردي دو جانبه است. جنبة وجوب و جنبة حرمت؛ اما وجوب به معناي حفظ آب از آلودگي و از بين رفتن و حرمت به معناي حرمت نابودي آب و آلودهسازي آن.
الف) وجوب حفظ آب از جنبة اهميت حياتي آن
«أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ و َالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ» (انبياء: 30)؛ آيا كسانى كه كفر ورزيدند، ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو بههم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم؟ آيا [بازهم] ايمان نمىآورند؟
در مورد پيدايش موجودات زنده از آب، سه احتمال تفسيرى وجود دارد:
الف) حيات همة موجودات زنده وابسته به آب است؛ بهويژه آنكه بخش عمدهاى از مواد تشكيلدهندة بدن انسان و حيوانات از همين آب است؛
ب) همة موجودات زنده از نطفه بهوجود آمدهاند؛
ج) حيات از آب آغاز شده است؛ يعنى موجودات تكسلولى اوليه نيز در آبِ اعماق اقيانوسها بهوجود آمدهاند (رضايى اصفهانى، 1387، ج 13، ص 165).
قرآن كريم در آية 54 سورة «فرقان»، آغاز آفرينش انسان را از آب دانسته است: «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً». خداوند در قرآن آب را منشأ و مبدأ آفرينش کل موجودات ميداند و ميفرمايد: «وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ» (نور: 45). در آية 30 سورة «انبياء» بهصورت عام و كلىتر بيان مىكند كه هر چيز زندهاى را از آب قرار داديم: «وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ». سيدقطب در اينباره مىگويد: آية «وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ» دربارة حقيقتي ميگويد که دانشمندان اثبات آن را دستاوردي بزرگ براي علم ميدانند و اين دستاورد، همان سخن است که نخستين بستر و گهوارة حيات، آب است. برخى ديگر «جَعَلْنا» را بهمعناى «أحيينا» دانستهاند؛ به اين معنا که خداوند هر موجود زندهاي را با آب حيات داده است؛ و نتيجه گرفتهاند که آيه علاوه بر بيان مبدأ آفرينش، به تأثير آب در ادامة حيات موجودات نيز اشاره دارد. البته طبرسى نظر فوق را صحيح میداند و روايت عياشى از امام صادق را با استناد به همين آيه ميداند که فرمودند: «طعم آب، طعم حيات است». برخى گفتهاند: با استناد به كشفيات علمى ميتوان گفت که مهمترين عنصر تشكيلدهندة يك سلول و همة موجودات زنده، از حيوان گرفته تا نبات، آب است که در همة فعل و انفعالات درون اجسام زنده، نقش اساسى دارد. بنابراين، آيه ناظر به همین حقيقت علمى است (مركز فرهنگ و معارف قرآن، 1382، ج 1، ص 39). علامه طباطبائى مىنويسد: «مسئلة ارتباط حيات با آب، كه امروزه در ساير بررسىهاى علمى جديد روشن شده، معجزة ماندنى قرآن كريم است. بنابراين بهطور كلى سه نظريه دربارة آيه مطرح شده است: 1. هر موجود زندهاى از آب آفريده شده؛ 2. هر موجود زندهاى از نطفه آفريده شده؛ 3. حفظ و ادامة حيات هر موجود زندهاى وابسته به آب است (همان).
ب) نقش آب در خلقت انسان
در قرآن کريم دربارة خلقت انسان ميخوانيم: «خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ» (طارق: 6)؛ از آب جهندهاى خلق شده است. «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ»؛ آن آب از ميان پشت مردان و ميان استخوانهاى سينة زنان بيرون آيد. گفتهاند كه چون مادة منويّت در صلب و ترائب بيشتر است و صلب و ترائب به اوعية منى نزديكترند (اشكورى، 1373، ج 4، ص 757). «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ» (سجده: 8)؛ سپس [تداوم] نسل او را از چكيدة آبى پست مقرر فرمود. كلمة «نسل»، در اصل بهمعناى انفصال است. گويند «نسل الوبر عن البعير؛ كرك از شتر منفصل شد. فرزند را از آن جهت نسل ميگويند كه از انسان منفصل مىشود (قرشى بنابى، 1375، ج 8، ص 278). «سلاله» از «سل» بهمعناي كشيدن است؛ مانند كشيدن شمشير از غلاف و موى از خمير و كشيدن پسر از پدر (همان). همچنين سلاله را چكيده و صافشده گفتهاند. اين كلمه فقط دو بار در قرآن آمده است (مؤمنون: 12؛ سجده: 8). «مهين» بهمعناي حقير و ضعيف، از «هون» بهمعناى خوارى و حقارت است. اين دو آيه و آية بعدى، در عين اينكه خلقت انسان را نشان مىدهند، اشعار به لزوم هدايت انسان از جانب خداوند دارند و با آية «بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً» مربوط است (همان). همچنين مراد از «الانسان»، آدم و همسر اوست و «من ماء» ظاهراً بيان سلاله است؛ يعنى از صافشده و از چكيدهاى از بدن، كه همان نطفه و آب حقير باشد؛ که بهظاهر حقير و بىقيمت، اما درواقع هر ذرهاى از آن، دريايى از اسرار قدرت خداست. پس حقير بودن، در نظر ماست (همان). همچنين آياتي نظير مرسلات: 20؛ فرقان: 54؛ نحل: 4؛ غافر: 67؛ قيامت: 37؛ انسان: 2؛ طارق: 6، بهواسطة عموم و اطلاقشان به اين مهم اشاره دارند.
ج) آيات مربوط به مسخر بودن منابع طبيعي و محيطزيست
قرآن در تبيين مصاديقي از منابع طبيعي و محيطزيست ميفرمايد: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ» (حج: 65)؛ آيا نديدهاى كه خدا آنچه در زمين است، بهنفع شما رام کرد و كشتيها در دريا بهفرمان او رواناند و آسمان را نگاه مىدارد تا [مبادا] بر زمين فروافتد، مگر بهاذن خودش [باشد]؟ در حقيقت، خداوند به مردم سخت رئوف و مهربان است. از آيات ديگري همچون نحل: 12و14؛ عنکبوت: 61؛ لقمان: 20؛ جاثيه: 12و13 ميتوان همين مطلب را اصطياد کرد.
د) آيات مرتبط به خليفة الهي بودن بشر
قرآن در موضوع جانشيني انسان ميفرمايد: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» (بقره: 30)؛ و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين خليفهاي ميآفرينم، گفتند: آيا کسي را ميآفريني که در آنجا فساد کند و خونها بريزد؛ حال آنکه ما به ستايش تو تسبيح ميگوييم و تو را تقديس ميکنيم؟ گفت: آنچه من ميدانم، شما نميدانيد. قرآن در مواردي به نعمتها و ارزاق طبيعي عطاشده به انسان اشاره کرده است: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» (اسراء: 70) يا در آیهای ديگر ميفرمايد: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ» (ملک: 15)؛ اوست كسى كه زمين را براى شما رام کرد؛ پس در فراخناى آن رهسپار شويد و از روزى [خدا] بخوريد و رستاخيز بهسوى اوست. طبيعتاً اين نعمتها بار مسئوليت را بر دوش انسان سنگينتر ميکنند؛ چراکه انسان دربارة هر نعمت و نحوة استفاده از آن مورد سؤال قرار خواهد گرفت.
هـ.) آيات مربوط به قناعت
در آيات متعدي از قرآن، بر داشتن قناعت و نداشتن چشم طمع به اموال ديگران توصيه شده است: «لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ» (حجر: 88)؛ و به آنچه ما دستههايى از آنان [كافران] را بدان برخوردار ساختهايم، چشم مدوز و بر ايشان اندوه مخور؛ و بال خويش براى مؤمنان فروگستر. همچنين اين مطلب در آياتي نظير طه: 131؛ هود: 15و16 و... مورد اشاره قرار گرفته است.
و) آيات حرمت فساد در زمين
آيات بسيار زيادي از قرآن بر حرمت فساد و لزوم پرهيز از آن وارد شده است: «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (بقره: 27)؛ همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مىشكنند و آنچه خداوند به پيوستنش امر فرموده است، مىگسلند و در زمين به فساد مىپردازند؛ آناناند كه زيانكاراناند. همچنین ميفرمايد: «وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (بقره: 220)؛ و خدا تباهكار را از درستكار بازمىشناسد و اگر خدا مىخواست [دراينباره] شما را به دشوارى مىانداخت. آرى، خداوند توانا و حكيم است. در آيات ديگري همچون اعراف: 142؛ ص: 28؛ شعراء: 152؛ روم: 41 نیز به اين مطلب اشاره شده است.
ز) آياتي مربوط به نهي از تعدي به حق ديگران
در آياتي از قرآن از ظلم بهعنوان يک رذيلت اخلاقي ياد شده و بهتبع آثار و عواقب آن، بهشدت مورد نهي قرار گرفته است: «وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» (هود: 44)؛ و گفته شد: اى زمين! آب خود را فرو بر؛ و اى آسمان! [از باران] خوددارى كن؛ و آب فروكاست و فرمان گزارده شد و [كشتى] بر جودى قرار گرفت و گفته شد: مرگ بر قوم ستمكار.
ح) آيات مربوط به عدم اسراف
در آيات بسياري بر پرهيز از اسراف تکيه شده است: «وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» (انعام: 141)؛ و اوست كسى كه باغهايى با داربست و بدون داربست و خرمابن و كشتزار با ميوههاى گوناگون آن و زيتون و انار شبيه به يكديگر و غيرشبيه پديد آورد. از ميوة آن چون ثمر داد، بخوريد و حق [بينوايان از] آن را روز بهرهبردارى از آن بدهيد؛ و[لى] زيادهروى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد.
ط) نهي از آلوده کردن آب
با توجه به نقش مهم و حياتي آب، اسلام آن را مادر نعمتها برشمرده و پيدايش و رشد گياهان و درختان و حيات بشر را در پرتو آن دانسته است (انبياء: ۳۰؛ بقره: ۱۶۴) که همة مردم در آن شريکاند (محدث نوري، 1408ق، ج ۱۷، ص ۱۱۴).
2ـ6ـ2. رويکرد احاديث به حفظ محيطزيست و منابع طبيعي
رويکرد احاديث به حفظ آب، محيطزيست و منابع طبيعي دارای دو جنبه است: جنبة وجوب و جنبة حرمت؛ اما وجوب بهمعناي حفظ آب از آلودگي و از بين رفتن، و حرمت بهمعناي حرمت نابودي آب و آلودهسازي آن است.
الف) وجوب ميانهروي
رسول خدا فرمودند: «خداي تعالي هرگاه ماندگاري و رشد امتي را بخواهد، اعتدال و پاکدامني را روزيشان ميکند». اميرمؤمنان علي هم فرمودند: «کسي که ميانهروي کند، هلاک نميشود» (ليثي واسطي، بيتا، ج 1، ص 408). امام صادق نیز فرمودند: «بهدرستي که ميانهروي سبب بينيازي است» (نراقي، 1408ق، ج 1، ص 618). امام صادق فرموند: «ميانهروى چيزى است که خداى ـ عزوجل ـ آن را دوست دارد و اسراف را ناخوش مىدارد...؛ حتى دور ريختن زيادة نوشيدنىات را» (تقيزاده اکبري، بيتا، ج 1، ص 11).
ب) وجوب آبادسازي زمين
اميرمؤمنان علي به مالک اشتر فرمودند: «بايد توجه تو به آباد کردن زمين، بيش از توجه به گرفتن خراج باشد؛ زيرا آن (خراج) جز در نتيجة آباداني فراهم نميآيد» (نهجالبلاغه، 1379، نامه 53).
ج) توصيه به زراعت و کشاورزي
امام صادق فرمودند: «زراعت کنيد و درخت بکاريد؛ به خدا قسم، آدميان کاري برتر و پاکتر از اين نکردهاند» (مجلسي، 1٤٠٣ق، ج 103، ص 68).
د) وجوب حفظ آب از جهت اهميتش براي زمين
امام صادق فرمودند: «براي زمين پايداري نيست، مگر با آب» (مجلسي، ١٤٠٣ق، ج 61، ص 295). آن حضرت همچنین فرمودند: «خون در بدن بهمنزلة آب در زمين است؛ به همين دليل قوام زمين در آب است» (ابنشعبه حراني، 1404ق، ج 1، ص 355). همچنین فرمودند: «پايداري دنيا با سه چيز است: آتش، نمک و آب» (نمازي شاهرودي، بيتا، ج 3، ص 377). اميرمؤمنان نیز در پاسخ به سؤال رأس الجالوت که پرسيد: «ما اصل الاشياء» (ريشة اشيا چيست؟) فرمودند: «هو الماء»؛ ريشة همة چيزها آب است؛ چون خداوند فرموده است: «وجعلنا من الماء کل شيء حي» (قبانچي، بيتا، ج 7، ص 503؛ مجلسي، ١٤٠٣ق، ج 40، ص 225؛ كوفي، بيتا، ج 2، ص 181). رسول اکرم در تفسير آية مبارکة «وجعلنا من الماء کل شيء حي» فرمودند: «همهچيز از آب آفريده شده است» (نمازي شاهرودي، بيتا، ج 9، ص 487؛ مجلسي، ١٤٠٣ق، ج 57، ص 208).
هـ.) نهي از اسراف آب
امام صادق فرمودند: «براي خداوند متعال فرشتهاي است که اسراف وضو را مينويسد؛ همانگونهکه نقصان و کم گذشتن آن را مينويسد» (حرعاملي، 1412ق، ج 1، ص 119). آن حضرت همچنین فرمودند: «بهدرستي که اسراف، سبب فقر است» (نراقي، 1408ق، ج 1، ص 618).
و) نهي از آلودهسازي آب
امام صادق فرمودند: «آبِ موردنياز مردم را آلوده نکن» (كليني، ١٤٣٠ق، ج 3، ص 65).
3ـ6ـ2. دليل عقل
دين مبين اسلام در راستاي هدايت انسانها و ايجاد بينش و درک عميق براي آنها، علاوه بر حوزة نقل، از حوزة عقلانيت انسان نيز ياد کرده و عقل وي را در جهت شناخت بهتر و وسيعتر، بهويژه در حوزة طبيعت جهان، بهچالش فراخوانده است.
الف) تأثير سير در آفاق در معرفت انسان
سير، گردش، مطالعه و دقت در طبيعت، آثار و فوايد مختلفي براي انسان دارد. يکي از آثار ملاحظة طبيعت و دقت در جزئيات و بدايع آن، ايجاد بينش، معرفت و رويکردي شناختي براي انسان در حوزة نظم نظام عالم و پي بردن به قدرت آفرينندة آن است. خداوند در آيات متعددي به نقش طبيعت در ايجاد معرفت و بينش براي انسان اشاره کرده است: «قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» (عنکبوت: 20)؛ بگو: در زمين بگرديد؛ پس با تأمل بنگريد كه چگونه مخلوقات را آفريد؛ سپس خدا جهان آخرت را ايجاد مىكند؛ زيرا خدا بر هر كارى تواناست.
ب) تأثير تفکر در طبيعت در امر عبرتآموزي
پديدههاي هستي و جهان خلقت و طبيعت، عجایب و ظرايف بسيار زياد و متنوعي دارند که تفکر، تعقل و تأمل انسان در آنها موجب پندگيري و عبرتآموزي براي وي خواهد شد. خداوند در آيات متعددي از قرآن اين امر را مورد توجه و تبيين قرار داده است: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (حديد: 17)؛ بدانيد كه خدا زمين را پس از مردگىاش زنده مىكند. همانا ما نشانهها[ى ربوبيت و قدرت خود] را براى شما بيان كرديم تا بينديشيد.
ج) لزوم شکر منعم
فطرت و ذات طبيعي هر انسان اقتضاي آن را دارد تا در قبال لطف يا نعمتي که از سوي ديگران به وي تعلق ميگيرد، سپاسگزاري کند و نعمت وي را ارج نهد؛ و اين وظيفهاي است که عقل سليم انسان به بداهت بر آن حکم ميکند.
اين وظيفة عقلاني در مقياس انسانها در قبال يکديگر مطرح است و در قبال روابط بين انسان و خداوند، بهطريق اولي قابل طرح است. خداوند در قرآن به اين امر اشاره میکند: «وَ لَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فيها مَعايِشَ قَليلاً ما تَشْكُرُونَ» (اعراف: 10)؛ و شما را در زمين جاى داديم و در آن براى شما وسايل و ابزار زندگى قرار داديم؛ ولى بسيار اندك و كم سپاس مىگزاريد. قرآن، ازیکسو به اهميت منابع زيستمحيطي و طبيعي و نقش آنها در زندگي انسان اشاره کرده و ازسويدیگر بر لزوم حفظ و صيانت از آنها و از جنبهای ديگر بر تلازم آن با برخي اصول اخلاقي تأکيد نموده است. چنانکه در حوزة احاديث به اهميت اين منابع و رابطة آن با احکام شرعي اشاره شده است. همچنین در حوزة دلايل عقلي نيز در ايجاد آموزههايي نظير سير معرفتي انسان در آفاق، تأثير تفکر عبرتآموز در طبيعت، و لزوم شکر منعم، اثرگذار بوده است.
3. مقايسه
در مقام مقايسه، ديدگاههاي غيرتوحيدي با طرح برخی مفاهیم و قطعنظر از اختلافات جزئي، بهطور عموم قائل به احترام به طبيعت و پرهيز از ضرر به آن هستند؛ مفاهيمي همچون نگاه منفينگرانة ثنويت به خداوند بهعنوان خصم طبيعت؛ و در مواردي ديد مثبت به خدا بهعنوان مالك طبيعت يا شوهر طبيعت؛ و در برخي موارد عينيت و تجسم يافتن خداوند در طبيعت؛ انسان بهعنوان محور ارزشگذاري بهشرط عدم آسيب رساندن به غير و ارزشمندي اشياي مورد استفادة انسان و فقدان ارزش ذاتي و معنوي طبيعت و داشتن ماهيت ابزاري (انسانمحور)؛ بهچالش کشيدن نگاه سلسلهمراتبي به زنان و طبيعت و بهبود جايگاه طبيعت و زنان (اِکوفِمينيسم)؛ تأکيد بر وحدت بين انسان و کلية موجودات هستي (اکولوژي زيستمحيطي)؛ متعهد بودن انسان در برابر طبيعت و داشتن نگاهي از منظر حقوق شهروندي بدان (شهروند زيستمحيطي ليبرال)؛ برخورداري طبيعت از ارزش ذاتي و فينفسه (طبيعتمحور)؛ تأکيد بر اين مطلب که انسان جزئي از اکوسيستم است و ضمن تعهد به حفظ حقوق ديگر گونهها، حق بهرهمندي از منابع طبيعي را دارد (جامعنگر). در اين حوزه با تعدد آرای مختلف سلبي و ايجابي دربارة طبيعت و خدا مواجهيم که گاهي رابطة اين دو را از مقولة تضاد يا اينهماني پنداشتهاند؛ حال آنکه در نگاه انسانمحور، طبيعت بهمنزلة ابزار و برخلاف تعاليم اکوفمينيسم، اکولوژي ژرف، شهروند زيستمحيط ليبرال و طبيعتمحور است؛ زيرا رويکردهاي امور اخير، درصدد تبيين جايگاه طبيعت و حق انتفاع بهشرط عدم افراط يا تفريطاند که مشابه رويکرد جامعنگر است؛ اما اين آموزه در ديدگاههاي توحيدي در قالب گزارههايي همچون احساس مسئوليت انسان در برابر طبيعت بهرغم خلقت طبيعت براي او (يهوديت)، ارتباط تنگاتنگ انسان و طبيعت (مسيحيت)، ستايش عناصر طبيعي و تقديس آنها (زرتشت)، سزاواري ملاحظة اخلاقي حيوانات، گياهان و جمادات در کنار انسان (حياتمحور)، مشهود و مورد تأکيد بوده است و با ديدگاه غيرتوحيدي، از جهاتي داراي اشتراک است؛ با اين تفاوت که در اغلب ديدگاههاي توحيدي، انتساب طبيعت به خداوند بهعنوان مخلوق و نعمت تأثيرگذار الهي مورد توجه قرار گرفته يا بر آن تأکيد شده و درعينحال وظايف و دستورالعملهايي در قبال آن تعيين گرديده است؛ اما اين مهم در آموزههاي اسلام بهصورت گسترده و وسيعتر، با مقياسي بالاتر از ساير مکاتب غيرالهي و الهي مورد تأييد قرار گرفته است و ضمن تأکيد بر انتساب اشيا و امور طبيعي و زيستي به خداي تعالي، در سه حوزة قرآن، احاديث و تکيه بر محور عقلانيت (در قالب تأثير سير در آفاق، تفکر در طبيعت و عبرتآموزي، لزوم شکر منعم در معرفت انسان)، به تبيين احکام، آثار، فوايد و وظايف انسانها در قبال آنها پرداخته است و گويي ارتباط و انتساب به خالق و منبع هستي در اين آموزه، بهصورت واضح و متقن مورد تبيين قرار گرفته است؛ درحاليکه اين نوع رابطه (طبيعت و خدا)، در ساير آموزهها (غيرالهياتي يا الهياتي غيراسلامي) کمرنگ و در مواردي حتي مبهم و منقطع از استناد به منبع مورد وثوق عقلي يا نقلي است. بااينحال، با توجه به الهي بودن برخي اديان و همگرایي ساير اديان غيرالهي با آنها در برخي حوزهها، و تطبيق آن با فطرت سليم انساني، قانونهاي نشئتگرفته از اديان، در جهت حيات سالم انسان در محيطي پاک و عاري از آلودگي زيستي مطرح شدهاند. لذا مطابقت فعاليتهاي بشري با اصول ديني و طبيعتاً نظام طبيعي، ميتواند بهعنوان عاملي اساسي در مسير زيست سالم و عاري از فساد در طبيعت و داراي نقشي بازدارنده در مهار شتاب در علمزدگي و ماديگرایي بهشمار آيد.
رويکرد غيرتوحيدي
اکولوژي زيستمحيطي
تأکيد بر وحدت ميان انسان و کل موجودات
رويکرد شهروند زيستمحيطي ليبرال
تعهد انسان در برابر طبيعت و نگاه به آن از منظر حقوق شهروندي
طبيعتمحور
ارزش ذاتي و ارزشمندي فينفسة طبيعت
جامعنگر
انسان جزئي از اکوسيستم است و (ضمن تعهد به حفظ حقوق ديگر گونههاي زيستي و غيرزيستي) حق بهرهمندي از منابع طبيعي را تا آنجا دارد که موجب خسارات جبرانناپذير نشود
رويکرد توحيدي
رويکرد يهوديت
احساس مسئوليت انسان در برابر طبيعت، بهرغم خلقت طبيعت براي انسان
رويکرد مسيحيت
ارتباط تنگاتنگي ميان انسان و طبيعت
رويکرد آيين زرتشت
رويکرد ستايش عناصر طبيعي و تقديس آنها
رويکرد حياتمحور
شايستة ملاحظة اخلاقي داشتن حيوانات، گياهان و جمادات در کنار انسان
ديدگاه اسلامي
آيات
روايات
دليل عقل: تأثير سير در آفاق در معرفت انسان، تأثير تفکر در طبيعت و عبرتآموزي، لزوم شکر منعم
نتيجهگيري
منابع طبيعي و محيطزيستي از اهميت بسيار زيادي در نظر متفکران و بنيانگذاران اديان مختلف و ديدگاههاي متفاوت برخوردار است. خلاصة اين رويکردها را ميتوان به رويکرد توحيدي و غيرتوحيدي تقسيم کرد. رويکردهاي غيرتوحيدي همچون رويکرد الحادي، رويکرد انسانمحور، رويکرد اکوفمينيسم، رويکرد اکولوژي ژرف، رويکرد شهروند زيستمحيطي ليبرال، رويکرد طبيعتمحور و رويکرد جامعنگر، گاه به ارائة نظریه در جنبههاي محدودي از جهات متفاوت منابع طبيعي و محيطزيستي و مديريت آنها پرداختهاند. در رويکردهاي توحيدي همچون رويکرد خالقمحور، رويکرد يهوديت، رويکرد مسيحيت، رويکرد زرتشتي، رويکرد حياتمحور و رويکرد اسلامي، رويکردهاي مختلف ديني در اينباره ارائه کردهاند. در مقام مقايسه، ديدگاههاي غيرتوحيدي عموماً قائل به احترام به طبيعت و پرهيز از ضرر به آن هستند که با ديدگاه توحيدي مشترک است؛ با اين تفاوت که در اغلب ديدگاههاي توحيدي، انتساب طبيعت به خداوند مورد توجه قرار گرفته و وظايفي تعيين شده است. طبيعت در آموزههاي اسلامي در مقياسي بالاتر از ساير مکاتب غيرتوحيدي و توحيدي، مورد تأييد قرار گرفته و ضمن تأکيد بر انتساب آنها به خداوند متعال، در سه حوزة قرآن، احاديث و عقلانيت، به تبيين احکام، آثار و وظايف متعدد انسانها در قبال آنها پرداخته است.
- قرآن كريم، 1383، ترجمة حسين انصاريان، قم، اسوه.
- نهجالبلاغه، 1379، ترجمة محمد دشتي، قم، مشهور.
- کتاب مقدس (ترجمه قديم)، 1384، تهران، اسماء.
- کتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد، 1365، تهران، نبأ.
- کتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد، 1901م، لندن، بيبل سوسائيتي.
- کتاب مقدس فارسي، 1362، تهران، انجمن کتاب مقدس ايران.
- کتاب مقدس، 1379، تهران، اساطير.
- کتاب مقدس، بيتا، عهد عتيق و عهد جديد، بيجا.
- عهد عتيق و عهد جديد، 1980م، کتاب مقدس، تهران، انجمن پخش کتب مقدسه.
- ابنشعبه حراني، حسنبن على، 1404ق، تحف العقول، قم، مؤسسة النشر الاسلامي.
- اشكورى، محمدبن علي، 1373، تفسير شريف لاهيجى، تهران، دفتر نشر داد.
- انصاري، معصومه و فاطمه لاجوردي، 1391، «دين يهود و مسائل زيستمحيطي»، پژوهشنامه اديان، سال ششم، ش 11، ص 29-46.
- بنسن، جان، 1383، اخلاق زيستمحيطي، ترجمۀ محمدمهدي رستمي شاهرودي، تهران، سازمان حفاظت محيطزيست.
- پارساپور، زهرا، 1391، «بررسي مطالعات جهاني اخلاق زيستمحيطي و لزوم آموزش مباني مشترك آن»، پژوهشنامة علم و دين، سال سوم، ش 2، ص 25-43. پالمر، جوي اي، 1390، آموزش محيطزيست در قرن بيست و يکم، ترجمة محمدعلي خورشيددوست، تهران، سمت.
- پورداوود، ابراهيم و ديگران، 1364، تورات با ترجمه فارسي کتاب مقدس عهد عتيق تورات، تهران، انجمن فرهنگي اوتصرهتورا، گنج دانش.
- ـــــ ، 1381، يادداشتهاي گاتها، تهران، اساطير.
- تقيزاده اکبري، علي، بيتا، فقه انضباطى، بيجا، بينا.
- جوادي آملي، عبدالله، 1388، اسلام و محيطزيست، قم، اسراء.
- حبيبي، محمدحسن، 1382، «حق برخورداري از محيطزيست سالم بهعنوان حق بشريت»، فصلنامه سیاست، ش 6، ص 131-170.
- حرعاملي، محمدبن حسن، 1412ق، هداية الأمة إلى أحكام الأئمة، مشهد، مجمع البحوث الاسلامية.
- حسيني، سيدمحمد و مهرداد محمدي، 1396، «واکاوي حق بشر بر محيطزيست»، مطالعات حقوق بشر اسلامي، سال ششم، ش 12، ص 127-151.
- دارالسلطنه لندن، 1920م، کتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد ترجمه زبان اصلي عبراني کلداني و يوناني، لندن، دارالسلطنه لندن، به نفقه برتش و فورن بيبل سوسايتي، برادران آنوين.
- دودمان کوشکی، علی، 1388، «پاسداری از منابع طبیعی در راستای اصول اخلاق زیستی و حفظ سلامت انسان از دیدگاه قرآن»، اخلاق پزشکی، ش 8، ص 45ـ76.
- دوستخواه، جليل،1370، اوستا (کهنترين سرودها و متنهاي ايراني)، تهران، مرواريد.
- رايشلت، هانس، 1383، رهيافتي به گاهان زرتشت و متنهاي نو اوستايي، گزارش جليل دوستخواه، تهران، ققنوس.
- رضايى اصفهانى، محمدعلى، 1387، تفسير قرآن مهر، قم، پژوهشهاى تفسير و علوم قرآن.
- سپهری، یدالله، 1388، «تأثیر رویکردهای دینی در مخاطرات و حوادث غیرمترقبه طبیعی و تحمل آسیبهای بعد از حادثه»، در: همایش ملی علوم و مهندسی آبخیزداری ایران (مدیریت پایدار بلایای طبیعی).
- طاهرپور، محمدشريف و همکاران، 1395، «مباني، اصول و روشهاي تربيت شهروند زيستمحيطي از ديدگاه اسلام»، پژوهش در مسائل تعليم و تربيت اسلامي، سال بيست و چهارم (دوره جديد)، ش 3، ص 54-88.
- عروجنيا، پروانه و ليلا هوشنگي، 1395، «متون ديني زرتشتي و محيطزيست: نقش انسان در آباداني زمين و طبيعت»، پژوهشنامۀ اديان، سال دهم، ش 20، ص 111-131.
- فتايي، ابراهیم، 1394، «محيطزيست از منظر قرآن»، در: اولین کنفرانس ملی علوم و مدیریت محیطزیست.
- فراهانيفرد، سعيد و يوسف محمدي، 1388، «مباني اخلاقي محيطزيست از نگاه اقتصاد متعارف و قرآن»، قبسات، ش 53، ص 179-209.
- فرخندهنژاد و همكاران، 1397، «تحلیلی بر مبانی فلسفی حقوق بینالملل محیطزیست»، شناخت، ش 79، ص 235-249.
- فرمين، نيما، 2012م، گاتاها سرودهاي مينوي زرتشت، ترجمة فرامرز دادرس، تهران، فرهنگ ايران.
- فغفور مغربی، حمید، 1390، «مبانی معرفتشناسانه اسلامی در محیطزیست»، اخلاق زیستی، ش 2، ص 159-192.
- فهيمي، عزيزالله، 1387، «فلسفه حقوق محيطزيست و آثار آن»، پژوهشهاي فلسفي ـ کلامي، ش 3، ص 107-117.
- ـــــ و علي مشهدي، 1388، «ارزش ذاتي و ارزش ابزاري در فلسفه محيطزيست از رويکرد فلسفي تا راهبردهاي حقوقي»، پژوهشهاي فلسفي کلامي، سال يازدهم، ش 1، ش 41، ص 195- 216.
- قبانچي، سيدحسن، بيتا، مسندالإمام علي، بيجا، بينا.
- قرشى بنابى، علىاكبر، 1375، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت.
- قليزاده برندق، احدالله، 1388، «اخلاق محيطزيست»، كوثر معارف، سال پنجم، ش 12، ص 63-83.
- كليني، محمدبن يعقوب، 1430ق، الكافي، بيروت، دارالحديث.
- كوفي، محمدبن سليمان، بيتا، مناقب أميرالمؤمنين، بيجا، بينا.
- گلدنر، کارل فردريش، 1381، اوستا، پيشگفتار ژاله آموزگار، تهران، اساطير.
- گلن، ويليام، 1856م، کتاب مقدس: عهد عتيق و عهد جديد، لندن، دارالسلطنه لندن، دارالطباعه وليم واطس به نفقه برتش و فورن بيبل سوسايتي.
- ـــــ و مرتن هنري، 1379، کتاب مقدس عهد عتيق و عهد جديد، ترجمة فاضل خان همداني، تهران، اساطير.
- گئري، کامستوک ال، 1387، «خداباوري و اخلاق زيستمحيطي»، ترجمة انشاءالله رحمتی، اطلاعات حکمت و معرفت، سال سوم، ش 1، ص 60-65.
- لاويان، الناز، 1380، «عشق سبز، موسي و محيطزيست»، در: همايش بينالمللي محيطزيست، دين و فرهنگ.
- ليثي واسطي، عليبن محمد، بيتا، عيون الحكم و المواعظ، بيجا، بينا.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
- محدث نوري، ميرزاحسين، 1408ق، مستدرک الوسائل، بيروت، مؤسسة آلالبيت.
- محقق داماد، سيدمصطفي، 1385، «اخلاق زيستي»، اطلاعات حکمت و معرفت، ش 6، ص 154-156.
- ـــــ ، 1393، «الهیات محیطزیست»، فرهنگستان علوم، ش 17، ص 7-30.
- مرادي غياثآبادي، رضا، 1392، گاثاي زرتشت، تهران، پژوهشهاي ايراني.
- مركز فرهنگ و معارف قرآن، 1382، دايرةالمعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب.
- موسوي خميني، روحالله، بيتا، آداب الصلوة، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
- نراقى، ملااحمد، 1408ق، عوائدالايام، قم، مكتبة بصيرتى.
- نصر، سيدحسين، 1379، انسان و طبيعت، ترجمة عبدالکريم گواهي، تهران، نشر فرهنگ اسلامي.
- ـــــ ، 1388، «دين و بحران زيستمحيطي»، ترجمة محسن مديرشانهچي، نقد و نظر، ش 17، ص 88 -107.
- نمازي شاهرودي، علي، بيتا، مستدرك سفينة البحار، قم، مؤسسة النشر الاسلامي.
- Bell, D R., 2005, "Liberal environmental citizenship", Environmental Politics, N. 14 (2.), p. 23-38.
- Hoffman, Andrew John & Sandelands, Lloyd, 2004, "Getting Right with Nature: Anthropocentrism, Ecocentrism and Theocentrism", Organization and Environment , V. 18, N. 2, p. 141-162.
- Izzi Dien, M., 1997, "Islam and the Environment: theory and practice", Journal of Beliefs &Values, N. 18 (1) ), p. 47-58.
- Khalid, F. & O’Brien, J., 1992, Islam and Ecology, London, Cassell PLC Publishers.
- Mallory, Ch., 2013, "Locating ecofeminism in encounters with food and place", Agric Environ Ethics, N. 26, p. 171-189.
- Pettus, K., 1997, "Ecofemnist citizenship", Hypati, N. 12 (4), p. 132-155.