معرفت ادیان، سال چهاردهم، شماره دوم، پیاپی 54، بهار 1402، صفحات 7-26

    تأثیر و نقش روح بر نبوت در دیالکتیک کتاب مقدس و قرآن کریم

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    اعظم سادات شبانی / دکترای علوم قرآن و حدیث، دانشگاه کاشان / As.Shabani@alzahra.ac.ir
    ✍️ محسن قاسم‌پور / استاد علوم قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبائی / m.qasempour@atu.ac.ir
    حسین حیدری / دانشیار گروه ادیان دانشگاه کاشان / heydari@kashanu.ac.ir
    چکیده: 
    فهم چیستی «روح» در متون مقدس، از پیچیدگی خاصی برخوردار است. از جمله مصادیق این پیچیدگی، کارکرد و هدف از خلقت روح به عنوان مخلوقی از خداوند است. در عهدین و قرآن کریم، روح، در دو حوزة آفرینش انسان و نزول وحی و قیامت مطرح شده است. ارتباط روح به عنوان یاریگر پیامبر در امر نبوت، که عمدتاً در حوزة دوم قرار می گیرد، از تأکیدات ادیان ابراهیمی است که در ارتباط بینامتنی قرآن کریم با متون پیشین، می توان به تفسیر بهتری از آن دست یافت. در مقایسة قرآن کریم با کتاب مقدس، شباهت ها و تفاوت هایی در پیوند با این دو متغیر به دست می آید که با توجه به برخی وجوه مشترک، افتراقات آن نیز حائز اهمیت است. مقایسه بینامتنی در این مقوله، بیانگر مواضع متمایز قرآن کریم است. این مواضع در سه محور تبیین می شود: رابطة بین قرآن و عهدین در این زمینه، گاه رابطة سلبی ـ حذفی، گاه رابطة ایجابی و گاه رابطة اصلاحی و تغییر است. جستار پیش رو، ابعاد و جنبه های گونه گون این سه رابطه را مورد واکاوی قرار می دهد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Role and Influence of Spirit on Prophecy in the Dialectic of the Holy Bible and the Holy Quran
    Abstract: 
    Understanding the meaning of "spirit" in the holy texts has a special complexity. One of its complexities is the function and purpose of its creation, as God’s creature. The Bible and the Holy Qur'an have both mentioned the soul, in the two contexts of ‘the creation of human’ and ‘the descent of revelation and resurrection’. The Abrahamic religions, mainly in the second context, have emphasized on the Prophet’s relation with the soul, as an aid in his prophecy, which can be better interpreted in the intertextual connection between the Holy Quran and the previous Holy texts. Comparing the Holy Quran with the Holy Bible, there are some similarities and differences in their connection with the two variables of spirit and prophecy; and beside some common aspects, their differences are important as well. Their intertextual comparison shows the different positions of the Holy Quran on this issue. These positions can be explained in three parts: the relationship between the Holy Qur'an and the Bible in this regard is sometimes a negative-omissive relationship, sometimes a positive relationship, and sometimes a reforming-changing relationship. The present essay analyzes the different dimensions and aspects of these three relationships.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    «روح» از مفاهيمي است که همواره پرسش‌هاي زيادي دربارة آن وجود دارد. يکي از کاربردهاي اين واژه، در زمینة «نبوت» است. مطابق اديان ابراهيمي، ياريگران پيامبر در انتقال وحي، موجوداتي مستقل تحت عناوين «جبرئيل»، «فرشته» و «روح خدا» هستند. واژة «روح» کاربردهاي متعددي در متون مقدس دارد و مشترک لفظي محسوب مي‌‌شود. در آموزه‌هاي اديان ابراهيمي، روح واسطة انتقال کلام خداوند به پيامبر است. وحي به‌گونه‌های مختلف، از قبيل دريافت مستقيم از خداوند، فرشتة وحي، شنيدن صدا، خواب، رؤيا و الهام، به پيامبران رسيده است. آنچه از مفهوم روح مدنظر اين پژوهش است، موجوديتي مستقل و ذي‌شعور از جانب خداست که با اذن الهي به‌ياري پيامبر مي‌شتابد.
    مواجهه با آيه‌اي چون «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي...» اين سؤال را پديد مي‌آورد که علاوه بر رجوع به آيات ديگر قرآن کريم، آيا از مراجعه به متون مقدس پيشين، به فهم دقيق‌تري از آن مي‌رسيم يا احتمال دور ماندن از مقصود قرآن کريم بيشتر مي‌شود؟ به‌ديگرسخن، آيا مي‌توان با استفاده از روش بينامتني و ضمن فاصله گرفتن از روش‌هاي سنتي، در تبیيني نو، به اين سؤال پاسخ داد؟ درواقع آيا مي‌توان به‌جاي يافتن پيوندي مستقيم از دو متن، ضمن اصيل شمردن متن پيشين و دادن اعتباري مستقل به آن، متن پسين را نيز اصيل و مستقل از متن پيشين در نظر گرفت؟
    اين مسئله با توجه به «مهيمن» بودن قرآن کريم، دست‌يافتني است. «مهيمن» از مادة «هيمنه» به‌معناي تسلط چيزى بر چيز ديگر است كه البته تسلط در معناي حفظ و مراقبت آن شى‌ء و نيز تصرف در آن است. به همين دليل، قرآن کريم در مواجهه با کتب پيشين، تأييد، نسخ يا سکوت مي‌کند (ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ج 5، ص 349).
    وجود معضلاتي در خصوص مسائلي مانند «در ورطة اسرائيليات افتادن»، يا «تحت تأثير نظرية اقتباس قرار گرفتن» يا حتي «تعصبات ديني» و «اثبات حقانيت»، ممکن است محقق را از ورود به چنين پژوهش‌هايي منصرف کند؛ اما چنين برداشتي ورود به عرصة گفت‌وگوي اديان را مسدود مي‌سازد و اشارات قرآن کريم به متون پيش از خود را نيز ناديده مي‌گيرد.
    گرچه پژوهش‌هاي بسياري، از‌جمله به‌شکل موضوعي، به مسئلة روح يا نبوت به‌طور جداگانه پرداخته‌اند، اما پژوهشي با معيارهاي مطرح‌شده در ديالکتيک قرآن و کتاب مقدس صورت نگرفته است و متغيرهاي پژوهش‌هاي قبلي بر يکي از مقولات روح يا نبوت به‌گونة مستقل استوار بوده و رابطة بين اين دو متغير بررسي نشده است. ازاین‌رو نوشتار حاضر پژوهشي بديع و کاربردي است. در اين پژوهش به‌دنبال کشف ارتباط موافق، مخالف يا خنثاي قرآن کريم با کتاب مقدس در زمینة روح مرتبط با نبوت هستيم.
    1. واژه‌شناسی روح
    1ـ1. واژه‌شناسي روح در تنخ
    در مورد واژة «روح» در عهدين و قرآن، نويسندگان و پژوهشگران پيش از اين مطالبي را ارائه کرده‌اند که در جاي خود قابل استفاده است. در اين پژوهش، با توجه به موضوع مقاله، به‌اختصار دربارة واژة روح در تنخ، عهد جديد و قرآن کريم سخن مي‌گوييم.
    «روح» به‌شکل مَجاز در کتاب مقدس به‌کار رفته است و براي درک آن بايد به قرائن مراجعه کرد (هاکس، 1377، ص 424). معادل کلمة «روح» در عبري، «رواَخ» است (جوادعلي، 1422ق، ج 11، ص 138). این واژه از ريشة سامي و به‌معناي «نفس کشيدن» و «دميدن» است. در عبري واژة «ريح» به‌معناي «بو»، «رايحه» و «عطر» به‌کار رفته است. روح، هواي متحرک و نيروي در حال تجلي است (ولتر، 1852، ص 394ـ395). در تنخ، روح از قدرتي عظيم برخوردار است. در سفر خروج، روح درياي سرخ را به دو قسمت تقسيم مي‌‌کند و از قدرتي فراتر از انسان برخوردار است (ر.ک: خروج: 14: 21؛ يوشع: 8: 7؛ حزقيال: 13: 13ـ14).
    روح با کاربردهاي مختلفي دسته‌بندی شده است: روح در کالبد جسماني، روح از جنبة رواني و روح از جنبة ماوراءالطبيعي که در رابطه با روح‌القدس است (هستينگ، 1968، ج 11، ص 785). روح در زبان عبري و عربي با يک ريشة ثابت، معناي يکسان دارد (مکدونالد، 1932، ص 25). شلابير ادعا مي‌کند که روح واژة عبري و وام‌گرفته‌شده در قرآن است و بررسي اين معنا در متون يهود ما را به مفهوم قرآني آن نزديک‌تر مي‌سازد (شلابير، 1932، ص 356). او مي‌نويسد: در متون يهود، روح، خداست، نه جبرئيل (ايوب: 33: 4) و در متون مقدس منظور از روح، «روح نبوت» است که روح خداوند است، نه فرشته يا موجودي ديگر (شلابير، 1932، ص 360)؛ لذا در قرآن کريم منظور از روح‌القدس، فرشته نيست (همان)؛ اما برخلاف نظر شلابير، در تنخ مفاهيمي مربوط به گماردگاني از سوي خدا وجود دارد که مي‌تواند خوب يا بد باشد؛ برای مثال، مي‌بينيم صحبت از روح بدي (شيطاني) است که به‌اذن خدا به فرد يا گروهي مي‌رسد (سموئيل اول: 16: 14؛ اول پادشاهان: 22 :21-23) يا فرشته‌اي به‌نام «شخينا» به‌ياري انبيا مي‌شتابد (ر.ک: گايلي، 2004، ص 327). در ترجمه‌هاي اولية عهد قديم، واژة «نشاما» معادل «نفس» را «روح» ترجمه کرده‌اند که منظور، روح خداست (پيدايش: 6: 3)؛ اما «نِفِش» تنها يک انرژي جسماني و روحاني برجسته است (اشعيا: 31: 3)؛ لذا در همين چند جمله مي‌توان فهميد که در کتاب مقدس نیز «روح» مشترک معنوي نيست.
    2ـ1. واژه‌شناسي روح در عهد جديد
    «نيوما» به‌معناي «روح»، «ريح» و «نفس»، در نسخة يوناني عهد جديد به‌کار رفته و از ريشة يوناني «نئو» گرفته شده است. واژة «روح» در انگليسي عمدتاً Spirit است و در آموزه‌هاي ديني مسيحيت واژة ترکيبي Holly Spirit به‌کار مي‌رود (هستينگ، 1968، ج 11، ص 784). مفاهيم مرتبط با روح، به‌مراتب حجم بيشتري را در مقايسه با عهد قديم به خود اختصاص داده و در چند معناي اصلي به‌کار رفته‌اند. يکي از آن معاني عبارت است از جوهري ساده، عاري از هر چيز و داراي قدرت شناخت، تمايل، تصميم‌گيري و اقدام؛ شامل: روحي مستقل و هم‌رديف با ملائک (اعمال: 23: 8)؛ روح انساني که تارک بدن است (اول پطرس: 3: 18-19)؛ روحي بزرگ‌تر از انسان، کوچک‌تر از خداوند؛ مانند فرشته (عبرانيان: 1: 14؛ مرقس: 9: 20؛ لوقا: 9: 39؛ اعمال: 16: 18)؛ ماهيت روحاني مسيح، والامقام‌تر از والامقام‌ترين فرشتگان، نزديک به خدا (اشاره به «الوهيت مسيح»؛ ر.ک: اول‌تيموتائوس: 3: 16).
    روح‌القدس، عامل و قدرت خداوند است(ر.ک: متی: 1: 18، 20؛ 3: 11؛ 12: 32و ...) که داراي مصاديقي است؛ مانند: روحي که از خدا بيرون مي‌آيد و به افراد منتقل مي‌شود (اول قرنتيان: 2: 12)؛ روحي به‌شکل خاص، ساکن در عيسي (اعمال: 16: 7)؛ روحي که در رحم مريم سبب تولد عيسي مي‌شود (متي: 1: 18، 20؛ لوقا: 1: 35)؛ خداوند به‌عنوان روح (متي: 3: 16)؛ روح منتقل‌شده به رسولان، پس از رستاخيز مسيح (يوحنا: 20: 22)؛ روح، قدرتي جهت سرکوب خواسته‌هاي شيطاني و عمل به مقدسات (روميان: 8: 2؛ غلاطيان: 5: 16)؛ تحت قدرت روح در حالت الهام و وحي (مکاشفه: 1: 10؛ 4: 2)؛ هفت فرشته که همان يک روح خداوند است (مکاشفه: 4:5؛ 5: 6) ؛ روح تجسم‌يافته در انسان (مخصوصاً نبي)، اعم از روح الهي يا اهريمني؛ کسي که تحت تأثير روح خدا قرار گرفته باشد يا به دروغ مباهات کند (دوم تسالونيکيان: 2: 2؛ اول يوحنا: 4: 2-3) و روح پدر (متي: 10: 20).
    3ـ1. واژه‌شناسي روح در قرآن کريم
    روح در قرآن کريم با اِعراب‌هاي متفاوت، معاني مختلفي دارد و ذاتاً بر وسعت دلالت دارد، مانند باد. ريشة اصلي «ريح» به‌معناي باد، همان «روح» است که «واو» به‌سبب کسرة ماقبل به «ياء» تبديل شده است (مصطفوي، 1430ق، ج 4، ص 269). ميان «روح» و «ريح» اشتقاق اکبر وجود دارد (همان، ص 280) که در معنا و ترتيب حروف مشترک‌اند و در حرف دوم اختلاف دارند. «روح» بر جريان وراي ماده دلالت دارد و «ريح» بر خود ماده. کسرة «يا» در «ريح»، حامل معناي پايين آمدن و شکسته شدن است (همان). راغب «الرَوح» و «الروح» را يکي می‌شمرد و تنها «الرَوح» را اسمي براي نَفَس و دم، و اضافه شدن آن را به نام خداوند، اضافة ملکي می‌داند که باعث شرافت روح است (راغب اصفهاني، 1374، ج 2، ص 117). فرشتگان والامقام «ارواح»، و جبرائيلِ روح‌الامين «روح‌القدس» ناميده شده‌اند (همان، ص 118). در العين «روح» با «ال» به‌معناي «جبرئيل» است که در قرآن کريم از آن به «روح‌القدس» ياد شده است (فراهيدي، 1409ق، ج 3، ص 291). لغت‌شناسان معاصر «رَوح» را در لغت به‌معناي راحت، آسايش، شادي و بوي خوش، و «روح» را به‌معناي جان، رحمت، قرآن، جبرئيل و روح انساني که دارِک معاني و معلم علوم رباني است، دانسته‌اند (نفيسي، 1343، ج 5، ص 3742؛ دهخدا، 1374، ج 26، ص 91). «روح» در قرآن کريم به‌شکل مجرد و نکره يا ترکيبي با واژگان «قدس» و «امين» يا به اضافة «ي» و «نا» آمده است؛ اما به‌شکل مفرد، نفسي است که به‌واسطة آن، بدن حيات پيدا مي‌کند (فراهيدي، 1409ق، ج 3، ص 291؛ ابن‌دريد، 1988، ج 1، ص 526؛ ازهري، 1421ق، ج 5، ص 139) و در دو زمينه مطرح است: «آفرينش انسان» (حجر: 29؛ انبياء: 91؛ تحريم: 12) و «نزول وحي و قيامت» (قدر: 4؛ معارج: 4).
    2. رابطة روح با نبوت
    1ـ2. روح و ارتباط آن با نبوت در تنخ
    «روح» در کتاب مقدس ياري‌رسان به نبي در امر رسالت است. رهبران بني‌اسرائيل تحت عنوان انبيا، داوران و پادشاهان، با استفاده از امدادهاي الهي به‌واسطة روح، رسالت خود را محقق مي‌ساختند. پيامبراني با درجات گوناگون از سطح نبوت، از ياري روح برخوردار بوده‌اند. لذا پيامبراني غير از موسي در مقام جانشيني، برای ياري رساندن به موسي يا ادامة راه او انتخاب شده‌اند (ر.ک: اعداد: 11: 16-17، 25، 29). «روح» چه به‌شکل مجرد، چه با صفاتي چون «روح آزاد»، «روح قدوس»، «روح مستقل» و «روح خدا»، به ياري انبيا پرداخته است.
    در تنخ، کلام الهي با روح منتقل مي‌شود: «بلکه دل‌هاي خويش را سخت نمودند تا شريعت و کلامي را که يهوه صبايوت به روح خود به‌واسطة انبياي سلف فرستاده بود، نشنوند...» (زکريا: 7: 12). در سيطرة روحِ خداوند، همه تسليم و مطيع‌اند و چون روح خدا بر کسي مستولي شود، از آن متأثر مي‌گردد؛ مرد ديگري مي‌شود و نبوت مي‌کند (ر.ک: اول‌ سموئيل: 10: 5-11؛ 19: 20ـ24؛ اعداد: 11: 25-29). بنابراين لازمة نبوت کردن، دريافت و پر شدن از روح خداوند است. نزول روح بر نبي، از او انساني با ويژگي‌هاي متفاوت با دیگران مي‌سازد (اول ‌سموئيل: 10: 6)؛ لذا مبدل شدن به مردي ديگر، به عصمت تکويني و برگزيدگي انبيا نسبت‌به دیگران اشاره دارد. اين امتياز، ثابت نيست و نبي بسته به عملکردش ممکن است این ويژگي‌ها را از دست بدهد؛ مانند شائول يا بلعام بعورا (ر.ک: اعداد: 31: 16؛ اول سموئيل: 18 :10) که به مقام برگزيدگي رسيدند؛ اما آن را از دست دادند و سرنوشتي متفاوت نصيبشان شد. قرآن با کليت اين موضوع رابطة ايجابي برقرار می‌کند و دربارة بلعام‌بن ‌بعورا مي‌فرمايد: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ...» (اعراف: 175ـ176)؛ اما اين ايجاب، دربارة بلعام‌بن ‌بعورا است و دربارة شائول که ظاهراً در قرآن طالوت ناميده شده است (ر.ک: بقره: 247و249)، مذمتي وجود ندارد.
    در کتاب مقدس، «وحي» و «روح» گاه مترادف‌اند و از نزول «وحي الهي» به نزول «روح خدا» ياد شده است (ر.ک: دوم تواريخ: 15: 1؛ 24: 20؛ نحميا: 9 :30). روح خداوند بر جان نبي مي‌نشيند؛ نبي از قوت روح خدا پر مي‌شود و وحي را ابلاغ مي‌کند (ر.ک: حزقيال: 11: 5؛ يوئيل: 2: 28؛ ميکاه: 3: 8؛ زکريا: 7: 12).
    گاه وحي بي‌واسطه به نبي منتقل می‌شود و او بدون واسطة فرشته‌، کلام الهي را می‌شنود (اول‌ سموئيل: 3: 1ـ21) و گاه وحي با واسطه است. به هر صورت، اين روح خداوند است که به‌وسيلة نبي متکلم می‌شود و کلام او بر زبان نبي جاري مي‌گردد (دوم سموئيل: 23: 2). در اين حال، نبي تنها دهان بازگويندة کلام الهي است (ر.ک: خروج: 4: 16؛ 7: 1؛ تثنيه: 18: 18؛ اعداد: 11: 24؛ 12: 6). هنگامی که کلام خداوند نازل شد، خداوند بر کلام خود ديده‌باني مي‌کند تا به انجام برسد و بر زبان نبي جاري شود (ر.ک: ارميا: 1: 4، 11، 12؛ دوم سموئيل: 23: 2؛ نيز ر.ک: راميار، 1390، ص 84).
    «کلام» ابزار اصلي روح خداوند در انتقال وحي به نبي است (ر.ک: اعداد: 24: 4؛ اول‌ پادشاهان: 22: 24)   و «کلام خدا» به‌صورت «روح خدا» به‌واسطة انبيا فرستاده مي‌شود (زکريا: 7: 13؛ نحميا: 9: 20، 30)   که در امر نبوت فعال است. «کلمه»، امر خداوند است که روح خداوند اين امور را جمع مي‌کند (ر.ک: اشعيا: 34: 16؛ 11: 4). در «زکريا» آمده است: «ليکن کلام و فرايض من که به بندگان خود، انبيا، امر فرموده بودم...» (زکريا: 1: 6؛ 7: 12)؛ نيزرک: مزامير: 33: 6). در نزول روح خداوند بر انبيا، در کتاب مقدس، همراهي عملي از سوي روح با نبي در «کلام»، ظهور بارزي دارد. «کلام خدا» در زبان عبري «اِمِر» به‌کار رفته است و با توجه به ارتباط «رواَخ» با واژة «اِمِر» و ارتباط روح خداوند با نبي از طريق کلام، با آیة 124 سورة بقره و آیة 26 سورة فتح ارتباط معنايي مي‌يابد؛ زیرا از کاربردهای «امر» در قرآن کريم «کلام خداوند» و از معاني «کلام» در قرآن «روح» است (ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ج 18، ص 289). «روح امري از سوي خداست»؛ يعني «روح کلمه‌اي از سوي خداست». لذا اطلاق روح به عيسي از معناي دقيق‌تري برخوردار مي‌شود. صحبت کردن عيسي در گهواره به‌نشانة نبوت، شاهد ديگري بر اين فرضيه است. روح افاضه‌شدة خداوند بر نبي، همان «کلام خداوند» است؛ چنان‌که در انتقال وحي به نبي اکرم نيز کلام يا وحي يا روح خداوند نقش کليدي ايفا مي‌کند و سبب افاضة معارف الهي مي‌شود (ر.ک: نحل: 2؛ اعداد: 11: 29).
    2ـ2. روح و ارتباط آن با نبوت در عهد جديد
    در عهد جديد، الهامات الهي در قالب زبان بشري به مردم ابلاغ مي‌شود (ر.ک: عبرانيان: 1: 1به بعد). نبي با دريافت وحي‌ الهي، در اسرار تکلم مي‌کند (اول قرنتيان: 14: 2). در دايرة معنايي نبوت، چند واژه ديده مي‌شود: «کلمه»، «نور» و «روح» (ر.ک: يوحنا: 1: 1، 8، 9، 14) که به نقش «روح» در انتقال کلام خداوند و ارسال وحي و نقش نبي به‌عنوان انتقال‌دهندة «کلام» اشاره دارد.
    نکتة مشترک ارتباط روح و نبي در هر سه دين، حمايت از «توحيد» است (ر.ک: ملاکي: 2: 10، 15)؛ اما در مسيحيت، با اعتقاد به تثليث، شرک پديد مي‌آيد و توحيدي مشروط دارد که قرآن آن را کفر اعلام مي‌کند (ر.ک: مائده: 73). اعتقاد به تجسمِ خداوند در عيسي، اين فاصله را بيشتر مي‌کند. مسيحيان با تکيه بر ارتکاب گناه نخستين، عيسي را نجات‌دهندة بشر از گناه مي‌دانند که سبب ارتباط بشر با خدا مي‌شود؛ اما در اسلام، توبه پاک‌کنندة گناهان است (زومر، 1987، ص 82). توحيد اولين اصل در ايمان است و ارتباط روح با این بحث، به‌دلیل تثليثي است که مسيحيان طبق فرمودة قرآن به آن باور داشته‌اند و «روح‌القدس» يکي از اين سه اقنوم بوده و مسيح که «روح‌الله» و «کلمة خدا» خطاب شده است، ضلع ديگري از اين مثلث را تشکيل مي‌دهد و مسئلة توحيد را چالش‌برانگيز مي‌کند؛ اما با کاوش در کتاب مقدس (به‌استثناي رسالات)، به چنين سه‌گانگي‌ای نمي‌رسيم و اين انديشة ديني است که در برهه‌اي به عقايد مسيحيت اضافه شده است (ر.ک: يوحنا: 17: 3؛ تثنيه: 6: 4-5؛ مرقس: 12: 28-30، 32). تشکيل شوراي نيقيه براي حل اين مشکل و يکسان‌سازي نظرات کليسايي، صحه‌اي بر اين ادعاست (ر.ک: بل، 2012، ص 3).
    3ـ2. روح و ارتباط آن با نبوت در قرآن کريم
    در قرآن کريم، زماني که روح به‌مدد نبي مي‌آيد، چه در قالب «روح‌القدس» و چه در قالب «روح‌الامين» يا «جبرئيل»، از مفهوم نسبتاً يکساني با کتاب مقدس برخوردار است و اين امر، غير از رسول اکرم، در خصوص پيامبراني چون عيسي و موسي و ساير انبيا نيز مطرح است. گرچه فرشتة وحي واسط گفت‌وگوي خداوند و نبي است، اما اين اشارات کوتاه‌اند و بيشتر بر روي جنبه‌هاي ديگري از نبوت تمرکز دارند؛ لذا در برخي موارد، سکوت قرآن تا مرز رابطة سلبي ـ حذفي پيش مي‌رود.
    در امر نزول وحي، آياتي از رسالت نبوي عيسي با حمايت روح‌القدس وجود دارد (ر.ک: بقره: 87، 253؛ مائده: 110) که بیشتر تفاسير اسلامي آن را «جبرئيل» مي‌دانند (ر.ک: مقاتل‌بن سليمان، 1423ق، ج 1، ص 515؛ زمخشري، 1407ق، ج 1، ص 691؛ آلوسي، 1415ق، ج 4، ص 54). «روح» نقش محوري در تمام نبوت‌ها ايفا مي‌کند که از طريق امر خدا محقق مي‌شود (ر.ک: نحل: 2؛ اسراء: 85؛ غافر: 18).
    در قرآن کريم، گاه واژة «روح» مستقيماً در معناي «وحي» به‌کار رفته و جانشين آن شده است (نحل: 2؛ غافر: 15) که نتيجة ارتباط پيامبران با «وحي» است. واژه «انذار» در آيات مربوطه، بيانگر اين مفهوم است. روح، انذاردهندة قيامت و يگانگي خداست. از آية 2 سورة «نحل» درمي‌يابيم که انتقال وحي، از طريق فرشتگان همراه با روح صورت مي‌گيرد. در آیة 15 سورة «غافر»، اين انتقال با لفظ «روح» آمده است. طرق سه‌گانة وحي در سورة «شوري» نيز اشکال انتقال وحي را فهرست مي‌کند (ر.ک: شوري: 51ـ52).
    مشاهده مي‌شود که در هر دو کتاب، ارسال و القای وحي، از سوي خدا به پيامبر است. دريافت وحي، باواسطه يا بي‌واسطه رخ مي‌دهد (ر.ک: هکسهام، 1993، ص 177). نبي پيام الهي را از طريق پيام‌رساني به‌شکل فرشته، روح يا وحي مستقيم دريافت مي‌کند (ر.ک: تاليافرو و ديگران، 2010، ص 186)؛ لذا مهم‌ترين وظيفة روح در امر نبوت، انتقال وحي است و تنها در ارسال وحي باواسطه، روح داراي نقش مي‌شود. اساساً روح به‌شکل موجودي مستقل يا به‌شکل همراهي دروني با پيامبر، انتقال وحي را ترتيب مي‌دهد.
    ارتباط ديگرِ روح با نبوت، «عصمت» پيامبران است. وحي صرفاً آموزش الفاظ و معاني نيست؛ بلکه نزول حقيقت متعالي، يعني روح‌القدس بر قلب پيامبر است و وحيِ منبعث از آن، عامل مهم در «عصمت» است (شاکر، 1378). در کتاب مقدس، «روح‌القدس» هدايت و عصمت پيامبر را عهده‌دار مي‌شود (ر.ک: اول ‌سموئيل: 10: 6؛ لوقا: 4: 1-12). ياريگري فرشتگان به نبي در زدودن خطرات از مسيح و امداد الهي براي در امان ماندن از وسوسه‌هاي شيطان، غيرمستقيم به عصمت نبي اشاره دارد (متي: 4: 6، 11).
    ارتباط بين روح و رسولان در عهد جديد، اکثراً ارتباطي راحت و دوطرفه است (ر.ک: اعمال: 8: 26، 29، 39). البته مواردي، به هيبت فرشتة وحي و حالات ثقل وحي بر انبيا اشاره شده است (ر.ک: لوقا: 1: 11-13). در قرآن کريم، ثقل مذکور، در خصوص قول قرآن است (ر.ک: مزمل: 5) و ماهيت ناشناختة قرآن، ثقيل است که غير از حضرت رسول کسي توان دريافت آن را ندارد. در آية «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ...» (حشر: 21)، امر عظيم قرآن و سنگيني کلام روشن است. به‌هرحال به‌نظر مي‌رسد که به‌دليل ثقل وحي در کلام، بر جسم دريافت‌کنندة وحي نيز ـ دست‌کم در ابتداي امر ـ چندان راحت نبوده است؛ هرچند قرآن آن را شرح نداده و صرفاً رواياتي در اين زمينه مطرح شده است که موضوع اين پژوهش نيست؛ اما در تنخ، از ثقل وحي بر نبي صحبت شده است که علاوه بر دریافت کلام خدا، به حالات کشف و شهود یا عروج نیز اشاره دارد (ر.ک: حزقيال: 3: 12؛ 8: 3؛ 11: 1 ،5، 24؛ 37: 1؛ 43: 5؛ ارميا: 4: 19؛ اشعيا: 21: 3؛ حبقوق: 3: 16). در زمینة ثقل و عظمت وحي بر دانيال نبي، اين‌گونه آمده است: «و آواز آدمي را از ميان (نهر) اولاي شنيدم که ندا کرده، مي‌گفت: "اي جبرائيل! اين مرد را از معناي رؤيا مطلع ساز". پس او جايي که ايستاده بودم، آمد؛ و چون آمد، من ترسان شدم و به روي خود درافتادم... و حيني که او با من سخن مي‌گفت، من بر روي خود بر زمين در خواب سنگين بودم و او مرا لمس کرده، در جايي که بودم، برپا داشت...» (دانيال: 8: 16-18؛ نيز ر.ک: دانیال: 10: 8-9؛ 15-17).
    3. مقايسة کارکردهاي روح در پيوند با نبوت در عهدين و قرآن کريم
    کارکردهاي روح در پيوند با نبوت در عهدين و قرآن کريم، بیشتر در ياري‌رسانی به نبي در انتقال پيام و گاه برطرف نمودن موانعي که بر سر راه انتقال کلام خدا وجود دارد، تعريف مي‌شود که به شرح آن مي‌پردازيم.
    1ـ3. انتقال کلام الهي
    در گفت‌وگوي بين يوشع‌بن ‌نون و موسي، با افاضة روح بر نبي، کلام خداوند جاري مي‌شود: «موسي وي را گفت: آيا تو براي من حسد مي‌بري؟ کاش تمام قوم خداوند نبي بودند و خداوند روح خود را بر ايشان افاضه مي‌نمود» (اعداد: 11: 29). نزول روح و نتيجتاً نبوت کردن انبيا، در تنخ در ادوار مختلف ديده مي‌شود (ر.ک: اعداد: 24: 2؛ اول‌ سموئيل: 10: 10؛ اول ‌تواريخ: 12: 18؛ دوم ‌تواريخ: 20: 14؛ داوران: 6: 34؛ 11: 29). با نزول روح، انتقال وحي صورت مي‌گيرد (ر.ک: حزقيال: 11: 5؛ دوم تواريخ: 24: 20؛ 15: 1-2)؛ لذا روح، کلام الهي را بر نبي آسان و منتقل ساخته است. قرآن کريم مي‌فرمايد: «فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا» (مريم: 97).
    قرآن کريم «جبرئيل» را فرشته‌اي از سوي خداوند و القاکنندة وحي بر محمد معرفي مي‌کند: «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‌ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِين» (بقره: 97). در اين آيه و شأن نزولي که بر آن مترتب است، صرف‌نظر از انتقال وحي از طريق روح، رابطه‌اي سلبي بين دو متن ديده مي‌شود. با توجه به عصر نزول قرآن و اختلافات يهود با پيامبر اکرم، قرآن کريم در تقابل با تنخ و انکار آن، فرشتة وحي را «جبرئيل» اعلام مي‌کند؛ اما با اصرار يهوديان مبني بر اینکه فرشتة وحی فرشته‌اي غير از جبرئيل است، نظر آنان را به نقد مي‌کشد: «مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ» (بقره: 98)؛ لذا فرشتة وحي، فرشتة وحي است و با هر نامي که بخوانيم، فرستادة خداست. اين آيات نشان مي‌دهد که آنچه در قرآن اهميت دارد، وحي الهي است و اگرچه نحوة انتقال آن مهم است، اما توجه به پيام خدا اهميت دوچندان دارد. به‌هرحال در قرآن کريم بيان شده است که خدا با نبي حرف نمي‌زند، مگر به طُرقي خاص: «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ» (شوري: 51)؛ و آمده است که اين انتقال وحي از طريق روحي از سوي ماست: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (شوري: 52). این آيه نشان مي‌دهد که روح هرچه باشد، با هر عنوان و ماهيتي، امري از سوي خداوند است (ر.ک: اسراء: 85). از همين آيه مي‌توان فهميد که روحِ ياري‌رسان به نبي، با هر صفتي و هر ادبياتي، يکي است.
    در عهد جديد، نقش «روح‌القدس» در نبوت، شبيه به «جبرئيل» است که در انتقال وحي به پيامبر ياري مي‌رساند. کتاب مقدس ذاتيت روح‌القدس و الوهيت آن را آموزش مي‌دهد (ر.ک: هاکس، 1377، ص 414؛ اول‌ قرنتيان: 2: 10). بنابراين از افتراقات جدي ديگر، الوهيتي است که مسيحيان براي روح‌القدس قائل شده‌اند؛ اما در قرآن کريم در تمام آيات، روح‌القدس، مخلوق و امري از خداست و الوهيت به آن داده نشده است.
    در کتاب مقدس، «روح‌القدس» در حال رفت‌وآمد بين مؤمنان است و توصيه‌هاي رفتاري از سوی برگزیدگان براي آنان دارد. در چنين تصويري، ماهيتي نامرئي و غيرملموس از آن ديده نمي‌شود (ر.ک: اعمال: 21: 11؛ 10: 47-48). با توجه به تعابير رفت‌وآمد روح يا فرشته در ميان مردم در کتاب مقدس، به‌نظر مي‌رسد که آية «... ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُم وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً...» (مؤمنون: 24) به بهانه‌گیری کافران طعنه می‌زند که با اشاره به مفاهیم ملموس روح در کتاب مقدس، به‌دنبال يافتن نشانه‌هاي مشابه آن هستند و شرط پذيرش نبوت رسول اکرم را اين‌گونه بيان مي‌کنند. ازاین‌رو قرآن در يک رابطة سلبي، چنين تصويري از روح به نمايش نگذاشته است؛ البته عروج و فرود روح و فرشتگان به زمين در آیاتی مطرح مي‌شود؛ ولي به قابل ديدن بودن برای دیگران و معاشرت با مردم اشاره نشده است. اينجا قرآن در عين حذف اين نوع اطلاعات، تنها به عروج و فرود آنان در شب قدر اشاره کرده است.
    در قرآن کريم، علاوه بر جبرئيل، «روح‌الامين» نيز نازل‌کنندة وحي است: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» (شعراء: 193ـ196). واژة مطلق «روح» در اينجا، به اتحاد روح پيامبر با درجه‌اي اعلي از روح الهي در جريان القاي روح اشاره دارد که زمينه‌ساز تعليم وحي مي‌شود (ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ج 12، ص 218؛ نيز: غافر: 15). ايحای روح بر قلب پيامبر و افاضة معارف الهي، امري است که در قرآن مطرح شده است و باز رابطة ايجابي با متون پيشين خود برقرار مي‌کند. همراهي ملائکه با روح، در جهت دمیدن حياتي تازه در جان پيامبر براي پذيرش معارف الهي در قرآن مطرح است (همان، ج 13، ص 196؛ ر.ک: نبأ: 38).
    گاه معناي روح، فرشته و ارتباطي که با وحي پيدا مي‌کند، به‌قدري درهم‌تنيده مي‌شود که تفکيک اين مفاهيم دشوار مي‌شود؛ مثلاً مکاشفاتي که حتي براي غير انبيا پديد مي‌آيد و به‌نوعي تداعي‌کنندة وحي است، از اين قبيل است: «... ناگاه فرشتة خدا در خواب بر وي ظاهر شده، گفت: اي يوسف پسر داود! از گرفتن زن خويش، مريم، نترس؛ زيرا آنچه که در وي قرار گرفته است، از روح‌القدس است» (متي: 1: 20)؛ «... فرشتة خداوند در مصر به يوسف در خواب ظاهر شده، گفت: برخيز و طفل و مادرش را برداشته، به زمين اسرائيل روانه شو...» (متي: 2: 19ـ20) «... جبرائيل فرشته از جانب خدا به بلدي از جليل که ناصره نام داشت، فرستاده شد... . فرشته بدو گفت: اي مريم! ترسان مباش؛ زيرا که نزد خدا نعمت يافته‌اي و...» (ر.ک: لوقا: 1: 26-38).
    فرشته، روح يا هر موجود ديگر، کارگزاري از سوي خدا معنا مي‌يابند که در هدف خدمت مشترک‌اند. فقرات اشاره‌شده، به تأييد مؤمنان توسط روح اشاره دارد که يکي از کارکردهاي روح در اين رابطه است. ارتباط وحي‌گونه و نزول روح بر غير نبي به اَشکال مختلف، در قرآن کريم نيز ديده مي‌شود و در اين زمينه با عهد جديد هم‌جهت است. فرستادن «الروح» (فرشته) بر هريک از بندگان خود که بخواهد (ر.ک: غافر: 15)، علاوه بر تأييد مؤمنان، تولد خاص عيسي و حمايت مريم با روح نيز در قرآن، يک رابطة ايجابي و مثبت‌گرايانه با عهد جديد دارد: «وَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آيَةً لِلْعالَمِينَ» (انبياء: 91؛ نيز ر.ک: تحريم: 12).
    2ـ3. بشارت
    در تنخ آمده است: «روح خداوند يهوه بر من است... تا مسکينان را بشارت دهم و...» (اشعيا: 61: 1)؛ لذا روح، عامل اصلي در بشارت به مؤمنان و نبي است. خداوند با روح خود، نبي را برمي‌گزيند و با فيض روح، او را از قدرت انصاف برخوردار مي‌سازد: «اينک بندة من... و برگزيدة من که جانم از او خشنود است؛ من روح خود را بر او مي‌نهم تا انصاف را براي امت‌ها صادر سازد» (اشعيا: 42: 1). «من از قوت روح خداوند و از انصاف و توانايي مملو شده‌ام تا يعقوب را از عصيان او و اسرائيل را از گناهش خبر دهم» (ميکاه: 3: 8).
    در عهدين، گويي روح، خود موجب بشارت مي‌شود و روح يکي از ويژگي‌ها در اين بشارت است؛ ولي در قرآن، روح خود بشارت‌دهنده است. قرآن کريم روح يا ملائکه را شخصيت‌هايي مي‌داند که بشارت يک ويژگي را مي‌دهند؛ لذا قرآن‌ از بشارت‌هايي به‌واسطة فرشتگان سخن به‌میان آورده است: «فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌...» (آل‌عمران: 39)؛ «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ» (آل‌عمران: 45)؛ «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى‌ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ» (هود: 69؛ نيز ر.ک: عنکبوت: 31)؛ «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمِينَ» (نحل: 102). علاوه بر تبشير، نزول روح، به‌سبب انذار نيز هست (ر.ک: نحل: 2).
    3ـ3. حيات‌بخشي
    روح در اختيار نبي و تحت نبوت نبي، حيات‌بخش نيز مي‌شود: «پس او مرا گفت بر روح نبوت نما! اي پسر انسان! بر روح نبوت کرده، بگو: خداوند يهوه چنين مي‌فرمايد که اي روح! از بادهاي اربع بيا و به اين کشتگان بدم تا ايشان زنده شوند» (حزقيال: 37: 9). در قرآن کريم تنها دربارة مسيح و معجزات او، از‌جمله زنده کردن مردگان سخن به‌میان آمده، که در آن صحبت از امداد روح نيست؛ اما سه بار با عبارت «من ربکم» و «باذن الله»، منشأ آن را الهي توصيف مي‌کند: «وَ رَسُولاً إِلى‌ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‌ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (آل‌عمران: 49).
    حيات‌بخشي روح، در قالب دمي است که خداوند به حيات بشر مي‌دمد و در اين معنا بارزترين آن، دادن چنين حياتي به عيساي نبي است (ر.ک: انبياء: 91).
    4ـ3. اعطاي مهارت‌هاي خاص و نيروي فوق‌العادة بدني به نبي
    امکان کسب مهارت‌هاي خاص و توانايي‌هاي حرفه‌اي و فني براي نبي، همچنين پر شدن از حکمت و فطانت، امري است که براي نبي از طريق مساعدت روح حاصل مي‌شود: «و او را به روح خدا پر ساخته‌ام و به حکمت و فهم و هر هنري، براي اختراع مخترعات، تا در طلا و نقره و برنج کار کند؛ و براي تراشيدن سنگ و ترصيع آن و درودگري چوب، تا در هر صنعتي اشتغال نمايد» (خروج: 31: 3-5). درواقع روح، نبي را از حکمت، فهم و معرفت سرشار مي‌کند (ر.ک: اشعيا: 11: 2).
    قرآن کريم با واژة «علّمناه» و «آتينا... منّا» اين تفويض را بيان می‌کند و اشاره‌اي مستقيم به مساعدت روح ندارد: «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ» (انبيا: 80)؛ «وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» (سبأ: 10-11)؛ لذا ضمن اشاره‌ به چنين فضلي از سوي خداوند که سبب رابطة ايجابي مي‌شود، آن را به بيان ديگري مطرح می‌کند و چنان‌که گفته شد، به‌دلیل شرايط و ويژگي خاص خود قرآن است که اين‌گونه تفاوت‌ها ديده مي‌شود و بيانگر تفاوت‌هاي متني اجتناب‌ناپذيرِ متون پيشين و پسين است.
    در داوران، شمشون نبي به‌واسطة روح، از نيروي فوق‌العادة بدني برخوردار مي‌شود: «و روح خداوند بر او مستقر شده، آن را دريد؛ به‌طوري‌که بزغاله‌اي دريده شود و...» (داوران: 14: 5-6). در اين مورد، قرآن ساکت است؛ چون ظاهراً بنايي براي مطرح کردن آن نداشته است؛ لذا رابطة سلبي ـ حذفي بين اين دو متن برقرار شده است.
    5ـ3. اعطاي تعبير رؤيا
    توانايي تعبير رؤيا، با امداد روح به نبي محقق مي‌شود که به‌نوعي خبر دادن از آينده است (ر.ک: دانيال: 4: 8-9؛ 5: 11-12) و روح امکان دستيابي به خبرهاي آینده را براي نبي فراهم مي‌آورد (ر.ک: حزقيال: 11: 5؛ ميکاه: 3: 8). يوسف داراي روح خدا بود که به او قدرت تعبير خواب بخشيده بود (پيدايش: 41: 15-16). او قدرت پيشگويي و تعبير خواب پيدا مي‌کند و با دريافت روح خداوند، صاحب علم غيب مي‌شود (ر.ک: پيدايش: 41 :38).
    تجربة متفاوت پولس نيز بيانگر انتخاب شاهد و خادم در حالتي شبيه رؤيا يا وحي يا انکشاف است که باعث تحول در پولس مي‌شود (ر.ک: اعمال: 26: 14-15). وحي و ديدن فرشتة خدا در عالم رؤيا، نصيب متقيان و خداترسان نيز مي‌شود (ر.ک: اعمال: 10: 3).
    توانايي‌ تعبير خواب براي نبي، در قرآن نيز آمده است: «... ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي...». اين توانايي، از ناحية خداوند صورت می‌گیرد؛ اما به واسطة آن، يعني روح، به‌طور مستقيم اشاره نشده است: «وَكَذلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَ يُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ عَلى‌ آلِ يَعْقُوبَ...» (يوسف: 6).
    بار ديگر مي‌بينيم که متون مقدس به‌عنوان متوني مستقل، تعاريف خود را از مفاهيم دارند و تنها در مقایسة بينامتني مي‌توان نوع رابطة آن را کشف کرد.
    6ـ3. نقش مستقيم روح در شعائر و مناسک
    تعميد در مسيحيت، از شعائر مهمي است که عيسي با روح‌القدس، حواريون را تعميد مي‌دهد (ر.ک: اعمال: 1: 5). فيض روح‌القدس شامل بندگان خداوند نيز شده، از انحصار نبي خارج مي‌شود (ر.ک: اعمال: 1: 15-20).افراد وقتي از گناه توبه مي‌کنند و در نام مسيح تعميد مي‌گيرند، روح‌القدس را نيز دريافت مي‌کنند (ر.ک: اعمال: 2: 1-17، 28-39؛ 4: 31-32). اين فيض اقدس از روح، که علاوه بر حواريون شامل افراد ديگر نيز مي‌شود، در اين عبارت مشخص است: «لهذا اي برادران! هفت نفر نيک‌نام و پر از روح‌القدس و حکمت از ميان خود انتخاب کنيد تا ايشان را بر اين مهم بگماريم» (اعمال: 6: 3؛ نيز ر.ک: اعمال: 10: 44). چنين برداشتي، در تنخ و در قرآن کريم نيامده و قرآن کريم در اين زمینه سکوت کرده است. اين سکوت به‌دلیل تفاوت در مناسک است و تطهير، در شريعت اسلام شکل ديگري به خود گرفته است؛ اما با اشارة مستقيم به مناسک هر دين، رابطه‌اي مثبت‌گرايانه با متن پيشين خود برقرار کرده است: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَكاً...» (حج: 34).
    در آية زير، تنها ارتباط ايجابي در فيض بردن افراد غير نبي از روح مشخص مي‌شود، که صرف‌نظر از عمل ديني‌اي به‌نام تعميد، نشانگر برخوردار شدن مؤمنان از روح‌القدس است و يک رابطة ايجابي بين دو متن برقرار مي‌شود: «يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ...» (نحل: 2)؛ اما نکتة قابل توجه آنکه در ازاي نزول روح بر هر بنده‌اي که خداوند اراده کند، هدفي از آن حاصل مي‌شود که انذار است. به‌عبارتي، نزول روح بر هر انساني که خداوند بخواهد، منجر به انذار مي‌شود که در دل خود، همان معناي نبوت را دارد؛ و به‌واسطة نزول روح، آگاهي‌اي پديد مي‌آيد که بايد انذار داده شود. ازاين‌رو برخي مفسران، نزول ملائکه و روح را مختص نبي مي‌دانند (مقاتل‌بن سليمان، 1423ق، ج 2، ص 549؛ مغنيه، 1424ق، ج 4، ص 496). دور از هر مناقشه‌اي، با پذيرفتن اين نظر مفسران، باز هم خللي در کسب فيض از روح توسط مؤمنان ايجاد نمي‌شود و باواسطه، از نبي اين فيض حاصل مي‌شود. در تعميد نیز عيسي اين فيض را به بندگان عطا مي‌کند و نقش نبي در انتقال اين فيض، هويداست. بنابراین به‌رغم وجود اختلاف در اعمال عبادي بين مسيحيت و اسلام، اينجا مي‌توان در معنا و نه عمل، رابطة ايجابي ـ اصلاحي بين قرآن کريم و عهد جديد برقرار کرد.
    7ـ3. نبوت، عطاي روحاني
    نبوت در عهد جديد، عطاي روحاني است و کسي که نبوت مي‌کند، از خود حرفي نمي‌زند؛ بلکه به‌واسطة روح، چیزی را مي‌گويد که کلام خداست: «زيرا کسي که به زباني سخن مي‌گويد، نه به مردم، بلکه به خدا مي‌گويد؛ زيرا هيچ کس نمي‌فهمد؛ ليکن در روح به اسرار تکلم مي‌نمايد» (اول قرنتيان: 14: 2). «و خواهش دارم که همة شما به زبان‌ها تکلم کنيد؛ لکن بيشتر اينکه نبوت کنيد؛ زيرا کسي که نبوت کند، بهتر است از کسي که به زبان‌ها حرف زند؛ مگر آنکه ترجمه کند تا کليسا بنا شود» (همان: 14 :5).
    چون در باور مسيحيت، عيسي درجه‌اي نزديک به خدا و گوشه‌اي از سه ضلع «اب»، «ابن» و «روح‌القدس» را تشکيل مي‌دهد، هرجا صحبت از روح الهي است، ارتباطي با مسيح در آن يافت مي‌شود: «پس شما را خبر مي‌دهم، هرکه متکلم به روح خدا باشد، عيسي را آناتيما نمي‌گويد و احدي جز به روح‌القدس عيسي را خداوند نمي‌تواند گفت» (اول‌ قرنتيان: 12: 3) که به الوهيت مسيح اشاره مي‌کند و نقطة مفارقت آن با قرآن کريم است.
    در قرآن کريم نیز نبي از خود حرف نمي‌زند؛ اما در مصداق، معناي نبوت متفاوت با قرآن کريم است؛ چراکه پولس خطاب به افراد کليساي قُرِنتُس، آنان را به نبوت به‌عنوان عطايي روحاني دعوت مي‌کند. صرف‌نظر از اينکه «رسالات» نامه‌هاي پولس به کليساهاي مختلف است، در انديشة ديني مسيحيان، او حرفي غير از کلام خدا بر زبان نمي‌آورد. به‌هرحال قرآن کريم نبوت را در معناي لغوي به‌کار نبرده و نبوت، خاص انبياي منتخب خداوند است و مؤمنان خود را مي‌توانند به مقام انبيا نزديک سازند. لذا نزول روح که نتيجة ارسال وحي به نبي است، بعد از نبي اکرم انقطاع يافته و ارتباط با آسمان، در اين معنا خاتمه پیدا کرده است. ممکن است انکشافات فردي براي هر کسي پديد آيد، ولي نه رسالتي و نه ابلاغي در پي خود نخواهد داشت. لذا در اين تعابير، به‌دلیل نگاه عرفاني مسيحيت، اختلافات عمده‌اي بين قرآن کريم و عهد جديد در برداشت معنا حاصل مي‌شود و ارتباط سلبي ـ حذفي پديد مي‌آيد.
    البته نبوت در عبارات یادشده، در معناي لغوي به‌کار رفته است؛ اما منظور نگارندگان، نبوت اصطلاحي است. به‌هرحال، ابلاغ شريعت يا کلام الهي، به‌واسطة روح يا فرشتگان صورت مي‌گيرد: «زيرا هرگاه کلامي به وساطت فرشتگان گفته شد، برقرار گرديد؛ به قسمي که هر تجاوز و تغافلي را جزاي عادل مي‌رسيد» (عبرانيان: 2: 2)؛ «پس شريعت چيست؟ براي تقصيرها بر آن افزوده شد تا هنگام آمدن آن نسلي که وعده بدو داده شد و به‌وسيلة فرشتگان به‌دست متوسطي مرتب گرديد» (غلاطيان: 3: 19). «همان موسي را که رد کرده، گفتند که تو را حاکم و داور ساخت؟ خدا حاکم و نجات‌دهنده مقرر فرموده؛ به‌دست فرشته‌اي که در بوته بر وي ظاهر شد، فرستاد» (اعمال: 7: 35).
    اين موضوع دقيقاً منطبق بر داده‌هاي قرآني است و رابطه‌اي کاملاً ايجابي بين قرآن کريم و عهد جديد برقرار است. واسطة وحي در ابلاغ و انتقال وحي، چه فرشته باشد و چه روح، مهم‌ترين عامل در صحت نبوت به‌شمار مي‌رود (ر.ک: شوري: 51). البته تفاوت‌هايي اندک ديده مي‌شود که در اشتراک کلي موضوع، خللي وارد نمي‌کند. برای نمونه در قرآن کريم اشاره شده است که خدا از طريق بوتة آتش با موسي حرف زد؛ اما وساطت فرشته را نياورده است. درواقع قرآن کريم بيان موجز را بر شرح دقيق ترجيح داده است (ر.ک: طه: 10-15).
    در زمینة عطاياي شامل تمامي انسان‌ها آمده است: «هرکس را ظهور روح به‌جهت منفعت عطا مي‌شود» (اول ‌قرنتيان: 7: 12). اعطاي درجات متفاوت عطايا و مراتب آن، توسط روح است:
    زيرا يکي را به‌وساطت روح، کلام حکمت داده مي‌شود و ديگري را کلام علم، به‌حسب همان روح؛ و يکي را ايمان به همان روح و ديگري را نعمت‌هاي شفا دادن به همان روح؛ و يکي را قوت معجزات و ديگري را نبوت و يکي را تمييز ارواح و ديگري را اقسام زبان‌ها و ديگري را ترجمة زبان‌ها؛ لکن در جميع اينها همان يک روح فاعل است که هرکس را فردي به‌حسب ارادة خود تقسيم مي‌کند (اول ‌قرنتيان: 12: 8-11).
    در قرآن کريم، «سلسله مراتب روح» تعاريفي متفاوت در دارا بودن روح يا تأييد آن را شامل مي‌شود. قرآن کريم به درجات مختلف انسان‌ها به‌واسطة اعمالشان اشاره کرده است (ر.ک: آل‌عمران: 163؛ انعام: 132، 165؛ يوسف: 76، 97؛ حجر: 40؛ نحل: 71؛ اسراء: 20؛ ص: 28؛ زخرف: 32؛ دخان: 32؛ تغابن: 12). اشارات مستقيمی در زمینة اعطاي بصيرت و علم به انسان‌ها در قرآن هست؛ اما همه آن را دريافت نمي‌کنند و درجات متفاوتي از علم بين بندگان (اعم از پيامبر و غيرپيامبر) وجود دارد (ر.ک: انعام: 104؛ يوسف: 22؛ نحل: 9، 27، 70؛ اسراء: 107؛ طه: 96؛ حج: 54؛ نمل: 15؛ قصص: 14؛ عنکبوت: 49؛ زمر: 9و22؛ دخان: 32؛ احقاف: 30؛ علق: 5). اين تفاوت درجات بين انسان‌ها، در فهم بهتر مراتب درجات روح مؤثر است.
    تأييد و تثبيت مؤمنان توسط روح (مجادله: 22) و نيز نزول و القاي وحي به بندگان مؤمن خدا (ر.ک: آل‌عمران: 42؛ هود: 70ـ73و78؛ نحل: 2؛ غافر: 15؛ شوري: 52)، دلگرمي‌ای است که خداوند رحمتش را شامل همة بندگان مؤمن، اعم از پيامبر و غيرپيامبر، مي‌کند (ر.ک: نساء: 175؛ انفال: 63؛ اسراء: 19و87؛ توبه: 6؛ مريم: 50، 53و 58؛ انبياء: 75، 83، 86، 88، 90؛ سبأ: 10؛ صافات: 100، 109، 113-116، 118، 120؛ ص: 39-40؛ غافر: 51؛ شوري: 26؛ دخان: 6؛ حديد: 29؛ جمعه: 4). خداوند با تأييد مؤمنان با روح، نبوت نبي را سهولت مي‌بخشد: «... أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه...» (مجادله: 22)؛ چراکه وظيفة نبي انذار و تبشير انسان‌هاست و مؤمنان خود به نيروي کمکي نبي در امر رسالت تبديل مي‌شوند. ايجاد انگيزه با پاداش الهي و جاري بودن روح در مؤمنان، اين مساعدت را فراهم مي‌آورد: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُسْلِمِينَ» (نحل: 102؛ نيز ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ج 19، ص 197؛ نحل: 97؛ انعام: 122). روح به‌همراه فرشتگان با نزول قرآن کريم در شب قدر براي تدبير امور، به پیامبر در انجام رسالتش و ارسال پيام خداوند به بشر ياري مي‌رسانند (معارج: 4؛ قدر: 4).
    قرآن کريم، با وجود اشاراتي به نقش روح در نبوت، گاه از بيان جزئيات پرهيز کرده است و اگرچه به‌ظاهر رابطة سلبي در برخي جزئيات ديده مي‌شود، اما بناي قرآن نپرداختن به آن است، نه اینکه با آن منافات داشته باشد؛ چون در آياتي اشارات ضمني به اين مسئله شده است؛ مثلاً اشاره به درجات متفاوت انبيا و دريافت آنان براساس ظرفيتشان، امري است که تا حدي عبارت فوق را تأييد مي‌کند: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُس...» (بقره: 253).
    8ـ3. اعطاي معجزه
    در تنخ، معجزه معياري براي راست‌آزمايي نبوت مطرح شده است (ر.ک: خروج: 4: 5). اين امر منحصر به حضرت موسي نیست و در انبياي کوچک و بزرگ هم ديده مي‌شود که با اذن خدا و دريافت وحي، غذاي پيرزني را زياد و پسران مردة وي را زنده مي‌کنند (ر.ک: اول ‌پادشاهان: 17: 24-13). قرآن نيز دربارة معجزات انبيايي همچون حضرت موسي، مواردی را ذکر؛ اما در برخي جزئيات سکوت کرده است. در قرآن کريم، واژه‌های «بيّنه» يا «آيه» به‌جاي «معجزه» به‌کار رفته و معجزة رسول اکرم، قرآن کريم معرفي شده است.
    در عهد جديد (ر.ک: اول ‌قرنتيان: 12 :8-11) واگذارکنندة معجزات به نبي، روح است. اين معنا دقيقاً در قرآن کريم هم آمده است: «... إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‌ بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِينٌ» (مائده: 110).
    تأييد نبوت با روح‌القدس از طریق بيّنات و اعطاي معجزه به پيامبر، بخصوص حضرت عيسي (ر.ک: بقره: 87)، از ديگر کارکردهاي روح در زمینة نبوت است. شفا دادن و معجزات، در عهد جديد نيز آمده است (ر.ک: عبرانيان: 2: 2؛ غلاطيان: 3: 19؛ اعمال: 7: 35).
    اما دربارة قدرت تميز ارواح و زبان‌ها به‌عنوان قابليتي که روح به نبي مي‌دهد، قرآن کريم سکوت کرده است. اين رابطة حذفي، چنان‌که گفته شد، به‌معناي رد يا تأييد نيست؛ بلکه اساساً مسئلة متن قرآن نبوده است. البته در بازگو کردن قصصي که به فضاي کتب پيشين اشاره دارد، قرآن کريم به تعليم منطق‌الطير به حضرت داود و سليمان پرداخته است (ر.ک: نمل: 16) و هرچند به نحوة انتقال آن اشاره نکرده، می‌توان در زمینة عطاي علم و حکمت رباني واسطه‌اي آسماني در قالب فرشته يا روح برای آن متصور شد. اساساً قرآن با اسلوب خاص و بيان موجز با مخاطب صحبت کرده است تا زمينه را براي انديشيدن بيشتر فراهم آورد.
    9ـ3. اعطاي فيض الهي با عروج و نزول روح بر زمين
    دربارة برخي اعمال روح و فرشتگان، آياتي شبيه به هم و با تفاوت‌هايي مختصر، در هر دو کتاب يافت مي‌شود که از ارتباطي ايجابي صحبت مي‌کند. آمدوشد و عروج و فرود روح و فرشتگان بر روي زمين برای فيض بردن انبيا و مخلصان، از اين نمونه است:
    و خوابي ديد که ناگاه نردباني در زمين برپا شده، که سرش به آسمان مي‌رسد و اينک فرشتگان خداوند بر آن صعود و نزول مي‌کنند... (ر.ک: پيدايش: 28: 12-19).
    پس بدو گفت: آمين، آمين. به شما مي‌گويم که از کنون آسمان را گشاده و فرشتگان خدا که بر پسر انسان صعود و نزول مي‌کنند، خواهيد ديد (يوحنا: 1: 51).
    «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ» (قدر: 4)
    «تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ» (معارج: 4).
    البته در قرآن کريم کنايه‌اي از نردبان آسمان هست که در اينجا در يک رابطة تقابل و انکار، بيان جديدي از آن ارائه شده است:
    «وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا...» (حجر: 14-15)؛
    «وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ» (انعام: 35)؛
    «أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى‌ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً« (اسراء: 93).
    درواقع استفاده از اين معنا در قبال اشکال‌تراشي کافران، گويشي جديد از نردبان آسمان به ما داده است که نوشتة پيشين شرح آن را در سياق متن خود آورده بود.
    همين نردبان آسمان و مفاهيم ناملموس و خارج از بُعد زمان و مکان، در مواردي، از مفاهيم مشترکي در هر دو کتاب برخوردارند و آن تجربه‌هاي عروج برخي از انبيا به عالم بالاست که اتفاقاً به‌مدد روح رخ مي‌دهد. در قرآن نيز از سير در يک شب سخن به‌میان آمده است که به‌لحاظ محدوديت‌هاي دنيوي چندان ملموس نيست و شبيه به طي‌الارض است؛ اما با به‌کارگيري فعل متعدي و نقش مفعولي براي پيامبر، نشان داده مي‌شود که به‌ياري نيرويي الهي اين اتفاق افتاده است:
    «سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‌ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (اسراء: 1)؛
    و شبيه دستي دراز کرده، موي پيشاني مرا بگرفت و روح، مرا در زمين و آسمان برداشت و مرا در رؤياهاي خدا به اورشليم نزد دهنة دروازة صحن اندروني که به‌طرف شمال متوجه است، برد که در آنجا نشيمن تمثال غيرتِ غيرت‌انگيز مي‌باشد (حزقيال: 8: 3؛ نيز ر.ک: حزقیال: 11: 1؛ 37: 1؛ 43: 5).
    اعمال يکسان روح و فرشتگان، نظير «قيام در برابر خداوند» که نشانة سرسپردگي و اجراي اوامر الهي و خدمت به انبياست، تحت عنوان «قيامِ» روح ديده مي‌شود (ر.ک: زکريا: 5: 6). صعود و نزول روح بر زمين، در راستاي وظايف محوله به آنان در متون ابراهيمي آمده است (ر.ک: نباء: 38؛ قدر: 4؛ معارج: 4؛ غافر: 15؛ پيدايش: 28: 12-19؛ يوحنا: 1: 51).
    آيات 4 سورة «معارج» و «قدر»، متضمن چند معناي مهم است:
    ـ روح و فرشتگان که از عالم مجردات‌اند، در زمين مادي رفت‌وآمد دارند و با قيامت عروج مي‌کنند؛
    ـ در اين نزول و عروج، نه‌تنها به پيامبران در امر نبوت، بلکه به‌شکل عام به انسان‌ها ياري مي‌رسانند؛
    ـ با پايان جهان، رسالت آنان در آگاهي‌بخشي و همراهي با پيامبران و آدميان به‌پايان مي‌رسد؛
    ـ در سورة «قدر»، نزول روح و فرشتگان براي تدبير امور در آن شب است. مساعدت بعدي روح، تدبير امور همراه با نزول قرآن کريم مي‌باشد و ياري خويش را به نبي در دريافت وحي نشان مي‌دهد.
    در دو مورد اول، ارتباط مثبت‌گرايانه‌اي بين قرآن و کتاب مقدس برقرار است؛ اما دو مورد بعد در کتاب مقدس مورد اشاره نبوده است.
    10ـ3. زدودن خطرات و وساوس شيطاني از نبي
    در عهد جديد، با ياريگري فرشتگان در زدودن خطرات از مسيح و امداد الهي به وی براي در امان ماندن از وسوسه‌هاي شيطان، که غيرمستقيم به عصمت نبي اشاره دارد، روبه‌رو مي‌شويم (ر.ک: متي: 4: 6، 11). حواريون نيز با «روح‌القدس» قوت مي‌يابند و به شاهدان عيسي در تمام نقاط جهان تبديل مي‌شوند (ر.ک: اعمال: 1: 8).
    در قرآن کريم نيز به دور کردن نبي از وساوس شيطان اشاره شده است؛ اما نکتة افتراق آن در منفعل نبودن نبي است. پيام‌ها در اين زمینه به‌شکل توصيه و آگاهي دادن است و نبي فعالانه با اين مفاهيم روبه‌رو مي‌شود و حتي با در نظر گرفتن عصمت انبيا، نقش تعقل، تصميم و خرد در اتخاذ رفتار، بسيار جدي است؛ و اگرچه نبي گاه مستقيم مورد خطاب بوده، در نگاهي وسيع‌تر، پيام براي همة مؤمنان است (ر.ک: انعام: 68؛ اعراف: 200)؛ اما در برخي آيات، ياري رساندن خدا به نبي برای در مسير درست ماندن و دور ماندن از وساوس شيطاني مطرح است: «وَإِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً» (اسراء: 73-75).
    در ادامه آمده است: «وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً» (اسراء: 80)؛ و بگو: پروردگارا! مرا [در هر كارى‌] به‌طرز درست داخل كن و به‌طرز درست خارج ساز و از جانب خود براى من تسلطى يارى‌بخش قرار ده. «وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً»، مي‌تواند بيانگر نصرتي شبيه به همان روح خداوند باشد. البته طبق نظر علامه طباطبائي، به‌طور مطلق به پيامبر امر مى‌كند که از پروردگارش بخواهد تا در تمامى مدخل و مخرج‌ها او را سرپرستى كند و از ناحية خود سلطانى به او دهد كه او را ياور باشد تا از حق منحرف نشده، به‌سوى باطل متمايل نشود (طباطبايي، 1417ق، ج 13، ص 243).
    اينجا نيز با يک رابطة ايجابي ـ اصلاحي از سوي قرآن روبه‌رو مي‌شويم؛ لذا در قرآن، ضمن تأييد حفظ نبي از وسوسه‌هاي شيطاني با هر واسطه‌اي، آن واسطه (اعم از روح يا هر امر ديگر)، سلطاني ياري‌دهنده از سوي خداوند معرفي شده است.
    11ـ3. بازگشت عيسي و ايجاد رستاخيز
    بازگشت جسماني عيسي بر روي زمين و رستاخيز، از طريق روح‌القدس صورت مي‌گيرد (ر.ک: اعمال: 1: 9ـ11). در قرآن کريم دربارة عروج عيسي به آسمان و بازگشت وي به زمين در مفاهيم آخرالزماني، آياتي را مي‌توان يافت: «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى‌ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى‌ يَوْمِ الْقِيامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» (آ‌ل‌عمران: 55).
    با وجود اختلافاتي که به‌دلیل تفاوت معناي «توفي» و «موت» (ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ج 3، ص 324) بين مفسران دربارة عروج جسماني مسيح وجود دارد، دو نکته از نص دريافت مي‌شود:
    ـ اول آنکه در زمینة عروج مسيح، چه جسماني و چه روحاني، از رستاخيزي صحبت شده است که به داوري خداوند در مورد قوم عيسي مي‌پردازد؛
    ـ دوم آنکه با توجه به آية «وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا...» (آل‌عمران: 46)، ازآنجاکه حضرت عیسی دوران کهولت را سپري نکرده‌اند، وقوع این بخش از آیه ممکن است در آخرالزمان باشد.
    اما رابطة بينامتني آن با «کتاب اعمال»، يک رابطة اصلاحي است و دربارة عروج جسماني او سکوت شده است؛ اما تصليب عيسي را نيز رد کرده (ر.ک: نسا: 157) و در خصوص آن رابطة سلبي برقرار نموده است. بنابراين از مساعدت روح نيز در اين‌باره سخنی به‌میان نیامده و تنها داوري خداوند با ضمير متکلم وحده آمده است.
    پر شدن از روح، سبب قوت يافتن و نبوت مي‌شود (ر.ک: لوقا: 1: 67) و حکمت و معرفت مي‌يابد (اشعيا: 11: 2؛ اول قرنتيان: 12: 8-11). روح واسطة انتقال وحي به پيامبر است (شوري: 52) و روح‌الامين قرآن را بر دل پيامبر نازل مي‌کند (ر.ک: شعراء: 193) و تغييرات وحي نيز بر عهدة روح است (ر.ک: نحل: 102). روح خداوند به هدايت نبي و مردم مي‌پردازد (مزامير: 51: 10-11). در تمام اين موارد، نقش روح در نبوت واضح است.
    در کتاب مقدس، انبيا بعد از ارتباط با روح، گزارش‌هاي خود را به مردم انتقال مي‌دهند (ر.ک: دوم تواريخ: 15: 1-2)؛ اما در قرآن کريم، پيامبر وحي دريافت‌شده را به همان صورت به مردم انتقال مي‌دهد و کلام خود را در آن دخالت نمي‌دهد. الفاظِ امري خطاب به پيامبر در قرآن، از ادله‌هاي نقل مستقيم وحي توسط پيامبر اکرم است.
    ياري ديگر روح‌، به عيسي و تولد خاص او و پر شدن مريم از روح‌القدس است (ر.ک: متی:1 : 18، 20). قرآن در اين‌باره کاملاً رابطة مثبت‌گرايانه و ايجابي با عهد قديم دارد (ر.ک: انبياء: 91؛ تحريم: 12). تولد عيسي در بديع‌ترين شکل خود، به خواست خداوند، بدون پدر و با تأييد روح‌القدس رخ داده است که از برگزيدگي او حکايت مي‌کند؛ ولي منافاتي با بشر بودن او ندارد. همه چيز، هرچند دور از ذهن، در يد الهي براي بشر تحقق مي‌يابد (ر.ک: بقره: 117؛ آل‌عمران: 47، 59؛ انعام: 73؛ نحل: 40؛ مريم: 35؛ يس: 82؛ غافر: 68). اين تأييد شامل برخي از انبيای ديگر نيز شده است (ر.ک: حديد: 25؛ نحل: 2)؛ اما نوع خاصي از اين تأييد، مختص عيسي است (طباطبائي، 1417ق، ج 2، ص 321ـ322)؛ مسيح روحي است از جانب خدا و کلمة اوست؛ اما تثليث نيز نفي شده و رابطه‌اي کاملاً منفي‌گرايانه و سلبي در اين زمینه با کتاب مقدس برقرار است (ر.ک: نساء: 171).
    اما صحبت کردن عيسي در گهواره به‌عنوان معجزة الهي، امري است که قرآن به آن پرداخته و عهد جديد دراين‌باره کاملاً ساکت است؛ در اينجا قرآن کريم در تقابل با کتاب مقدس، نظر خود را بيان کرده است (ر.ک: آل‌عمران: 46).
    نتيجه‌گيري
    در اين پژوهش با رويکرد مقایسة بينامتني، رابطة روح با نبوت و نقش روح به‌عنوان موجودي مستقل و کمک‌رسان به نبي بررسي و مشخص شد قرآن کريم مواضع خود را با کتاب مقدس دربارة کارکردهاي روح در امر نبوت، اين‌گونه ترسيم مي‌کند:
    1. بيشترين رابطة ايجابي قرآن با عهدين، در موضوع «دريافت کلام يا وحي الهي» توسط انبياست؛ با اين توضيح که با توجه به آيات قرآني، واسطة وحي، محل مناقشه با عهد قديم است. گرچه «روح‌القدس» همان «جبرئيل» است، اما الوهيت آن در عهد جديد در يک رابطة سلبي با قرآن واقع شده است. اين امر در تثليث و الوهيت مسيح نيز ادامه مي‌يابد. گرچه افاضة معارف الهي توسط روح بر نبي در قرآن کريم مطرح است، اما از رفت‌وآمد روح در ميان مردم و گفت‌وگو بين آنان، سخني رانده نشده است؛ به‌عبارتي‌ديگر، تجسدي که در کتاب مقدس براي روح آمده، در قرآن کريم بي‌اساس است؛ لذا در اين‌باره رابطه‌اي سلبي ـ حذفي بين دو متن برقرار است.
    2. روح، عامل اصلي بشارت در عهدين است. قرآن ضمن برقراري رابطة ايجابي، بيان خود را کامل‌تر در کنار انذار به‌نمايش مي‌گذارد؛ لذا رابطه‌اي ايجابي ـ اصلاحي با آن برقرار مي‌کند. در عهد جديد، فِداي عيسي، کفارة تمام گناهان بشر است؛ ولي در قرآن همه چيز در بشارت خلاصه نشده است و «انذار» هم که نتيجة وحي است، مطرح می‌شود و هرکس مسئول اعمال خویش است.
    3. روح در کتاب مقدس توانايي تعبير رؤيا را به نبي مي‌دهد و حتي او را از خبرهاي آینده مطلع مي‌سازد. اين تعبير در قرآن کريم برای حضرت يوسف به‌کار رفته است که منشأ آن را از خداوند مي‌داند.
    4. روح‌القدس در عهد جديد در «تعميد» نقشي اساسي ايفا مي‌کند و حواريون از اين فيض اقدس برخوردار مي‌شوند. قرآن، گرچه مناسک هر ديني را محترم شمرده، دربارة نقش روح در اين زمینه سکوت کرده است. اين امکان به‌طور خاص در دريافت وحي، بيشترين نقش را براي انبيا دارد؛ بااين‌حال، مؤمنان نيز از روح‌القدس برخوردار مي‌شوند.
    5. نبوت در عهد جديد به‌منزلة عطاي روحاني در نظر گرفته شده است؛ در مقابل، قرآن اين موضوع را با تأييد روح‌القدس براي مؤمنان آورده است.
    6. روح، معجزات را در هر دو متن به نبي واگذار مي‌کند. در قرآن، «بيّنه» يا «آيه» به‌جاي معجزه به‌کار رفته است و معجزه با ياري روح، از‌جمله مواردي است که قرآن در آن زمینه رابطة ايجابي با کتاب مقدس برقرار مي‌کند.
    7. قرآن دربارة برخی از کارکردهاي روح در کتاب مقدس سکوت اختيار مي‌کند، که عبارت‌اند از: اعطاي قدرت تميز ارواح و زبان‌ها توسط روح به نبي؛ کمک روح به عروج جسماني و بازگشت عيسي به زمين و رستاخيز؛ اعطاي قدرت بدني خارق‌العاده‌ به نبي؛ و اعطاي قدرت حيات‌بخشي نبي به مردگان، که در قرآن کريم تنها دربارة عيسي اين کارکرد مطرح شده است. همچنين نبي در قرآن و عهدين به‌واسطة روح، از حکمت، معرفت، فهم و توانايي‌هاي حرفه‌اي برخوردار مي‌شود؛ اما در قرآن با عبارت «علّمناه» و «آتيناه... منّا»، صراحت بيان دربارة نقش روح ندارد. البته در خصوص قدرت تميز ارواح و زبان‌ها، مي‌توان به منطق‌الطير حضرت سليمان اشاره کرد که در فضاي بنی‌اسرائيل و پيش از قرآن کريم است.
    8. کارکردهايي از روح تنها در قرآن وجود دارد که عبارت‌اند از: تدبير امور در شبي به‌نام شب قدر؛ اعطاي قدرت تکلم عيسي در گهواره. البته در خصوص تولد خاص حضرت عيسي و دربارة حضرت مريم رابطة ايجابي بين قرآن کريم و کتاب مقدس برقرار است.
    9. در عهد جديد، روح، نبي را از وساوس شيطان و خطرات احتمالي دور مي‌کند؛ اما در قرآن کريم، حفظ نبی از وساوس، با دخالت مستقيم خداوند و با ضمير متکلم آمده است.
    از مجموع نتايج به‌دست‌آمده، ضمن کشف اشتراکات بيشتر بین قرآن کريم و کتاب مقدس با شیوة مقایسة بينامتني، به مهيمن بودن قرآن پي مي‌بريم. اين شباهت‌ها، برخلاف نظر مستشرقان، به‌دليل اقتباس قرآن کريم از کتاب مقدس نيست؛ بلکه همان‌طورکه قرآن مي‌فرمايد: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ» (مائده: 48)، قرآن حافظ و شاهد کلام الهي است و پيش از اين، خداوند در کتب مقدس اديان ابراهيمي با بشر سخن گفته است. نکتة مهم آن است که قرآن کريم در گويش خود و رابطة برقرارشده با کتاب مقدس، مواجهات ايجابي يا سلبي دارد و اين امر، منطبق با قصد قرآن در تکميل کلام الهي و مطابق شرايط عصر نزول آن، براي تمامي جهانيان است.

    • قرآن کريم، 1415ق، ترجمة مهدي فولادوند، تهران، دارالقرآن‌الکريم.
    • کتاب مقدس، 2016م، لندن، ايلام.
    • ابن‌دريد، محمدبن حسن، 1988م، جمهرة اللغة، بيروت، دارالعلم للملايين.
    • ازهري، محمدبن احمد، 1421ق، تهذيب اللغه، بيروت، دار احياءالتراث العربي.
    • آلوسي، سيدمحمود، 1415ق، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • جوادعلي، 1422ق، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، بي‌جا، دارالساقي.
    • دهخدا، علي‌اکبر، 1374، لغت‌نامه دهخدا، ‌زيرنظر محمد معين، تهران، دانشگاه تهران.
    • راغب اصفهاني، حسين‌بن محمد، 1374، ترجمه مفردات الفاظ قرآن، تهران، مرتضوي.
    • راميار، محمود، 1390، تاريخ قرآن، تهران، اميرکبير.
    • زمخشري، محمودبن عمر، 1407ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دارالکتاب العربي.
    • شاکر، محمدکاظم، 1378، «تفسيري از روح»، پژوهش‌هاي فلسفي و کلامي، دوره اول، ش 2، ص 7ـ21.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسيرالقرآن، قم، جامعة مدرسين.
    • فراهيدي، خليل‌بن احمد، 1409ق، العين، قم، هجرت.
    • مصطفوي، حسن، 1430ق، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • مغنيه، محمدجواد، 1424ق، تفسيرالکاشف، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
    • مقاتل‌بن سليمان، 1423ق، تفسير مقاتل‌بن سليمان، بيروت، دار احياءالتراث.
    • نفيسي، علي‌‌اکبر، 1343، ناظم الاطباء، تهران، خيام.
    • هاکس، جيمز، 1377، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطير.
    • Bell, Richard, 2012, The Origion Of Islam In Its Christian Environment, New York, Routledge.
    • Guiley, Rosemary Ellen, 2004, The Encyclopedia of Angels, Library of congress Catologing in publication data.
    • Hasting, James, 1968, Encyclopedia of Religion and Ethic, New York, edited by Hastings & Scrifners sons.
    • Hexham, Irving, 1993, Concise dictionary of Religion, Canada, Recent Collegue Publishing.
    • Macdonald, Duncan B, 1932, The Muslim World: The development of the idea of spirit in Islam, Published in the journal Muslim World.
    • Shellabear, William Girdlestone,1932, "The Meaning of the Word ‘Spirit’ as Used in the Koran", Muslim World, V. 22, N. 4.
    • Taliaferro, Charles & the others, 2010, A Dictionary of Philosophy of Religion, London, Continuum Publishing.
    • Voltaire, M de, 1852, Philosophical Dictionary from the frenche M de Voltaire with additional notes, both critical and argumentative, Boston, published by J. P. Mendum.
    • Zwemer, Samuel Marinus, 1987, The Muslem Doctrine of God: An Essay on the character and attributes of Allah according to the Qur’an and Orthodox Tradition, New York, American tract society.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شبانی، اعظم سادات، قاسم‌پور، محسن، حیدری، حسین.(1402) تأثیر و نقش روح بر نبوت در دیالکتیک کتاب مقدس و قرآن کریم. فصلنامه معرفت ادیان، 14(2)، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اعظم سادات شبانی؛ محسن قاسم‌پور؛ حسین حیدری."تأثیر و نقش روح بر نبوت در دیالکتیک کتاب مقدس و قرآن کریم". فصلنامه معرفت ادیان، 14، 2، 1402، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شبانی، اعظم سادات، قاسم‌پور، محسن، حیدری، حسین.(1402) 'تأثیر و نقش روح بر نبوت در دیالکتیک کتاب مقدس و قرآن کریم'، فصلنامه معرفت ادیان، 14(2), pp. 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شبانی، اعظم سادات، قاسم‌پور، محسن، حیدری، حسین. تأثیر و نقش روح بر نبوت در دیالکتیک کتاب مقدس و قرآن کریم. معرفت ادیان، 14, 1402؛ 14(2): 7-26