معرفت ادیان، سال چهاردهم، شماره اول، پیاپی 53، زمستان 1401، صفحات 67-84

    اصل اخلاقی «تسلیم» در اخلاق بندگی مبتنی بر عهد جدید و قرآن کریم

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ سیده معصومه شاهمیری / دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم و مربی گروه علوم قرآن وحدیث مجتمع آموزش عالی  بنت الهدی، جامعة المصطفی العالمیه، قم، ایران / mshahmiry@yahoo.com
    مهدی رستم نژاد / دانشیار گروه حدیث جامعة المصطفی العالمیه / rostamnejad1946@gmail.com
    چکیده: 
    اخلاق بندگی درصدد است تا به تبیین رابطه انسان با خدا بپردازد و نشان دهد که در مواجهه با خداوند متعال، به عنوان خالق، مالک و مدبّر کل، انسان باید چگونه باشد؟ چه رفتارهایی از خود بروز دهد؟ و چه وضعیتی را در پیش گیرد؟ این نظام از اصول و قواعدی برخوردار است که اصل «تسلیم» یکی از مهم ترین آنهاست. این نوشتار با رویکردی «مقایسه ای» به این اصل از منظر دو متن مقدس قرآن کریم و عهد جدید پرداخته و موضوعات متنوعی، همچون راز بایستگی تسلیم، ابزار تسلیم بودن، مشوّق ها و ضمانت های اجرای تسلیم بودن، توحید در تسلیم بودن، توسعة اصل «تسلیم» و نمونه هایی از تسلیم بودن را بررسی کرده است. در این مسیر، شباهت ها و تفاوت هایی میان این دو متن مقدس مشاهده می شود که مهم ترین آنها گستردگی پرداختن به اصل «تسلیم» و عمق توجه به این اصل در قرآن کریم است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Moral Principle of "Submission" in the Ethics of Servitude based on the New Testament and the Holy Qur'an
    Abstract: 
    The ethics of servitude tries to explain the relationship between man and God and show how man should be in the face of Almighty God, as the Creator, Owner and Manager of the whole world. What behaviors should one show? And what situation should one take? This system has principles and rules, of which the principle of "submission" is one of the most important one. This paper deals with this principle with a "comparative" approach from the perspective of the Holy Qur'an and the New Testament and various topics, such as the secret of the necessity of submission, the means of submission, incentives and guarantees for the implementation of submission, monotheism in submission and the development of the principle of "submission". In this way, similarities and differences between these two holy texts can be observed, the most important of which is the extent of dealing with the principle of "surrender" and the depth of attention to this principle in the Holy Qur'an.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    اخلاق بندگي به‌مثابه نظام سامان‌دهنده رابطه انسان با خداي متعال، بر آن است تا تبيين نمايد که در مواجهه با ذات باري‌تعالي به‌عنوان خالق، مالک و مدبّر کل، آدمي بايد چگونه باشد؟ چه رفتارهایي از خود بروز دهد؟ و چه وضعيتي در پیش گیرد؟ اين نظام در گام نخست، حاوي نظريه «ارزش اخلاقي» به‌مثابه مقياسی براي تشخيص خوب و بد و بايسته و نبايسته در اين حوزه است. در گام دوم، داراي اصول اخلاقي است که مستقيم از نظريه مزبور سرچشمه گرفته‌اند. قواعد استنتاجي از اصول اخلاق بندگي استخراج شده و راهنماي عمل براي آدميان قرار گرفته است. در کنار اين اصول و قواعد، ضمانت‌هاي اجرایی و نيز مشوق‌هایی قرار گرفته که رعايت آنها را براي انسان‌ها قطعي‌تر مي‌سازند.
    اصولي همانند اصل «محبت»، اصل «توکل»، اصل «رضا» و اصل «تسليم» از شاخص‌ترين اصول در اخلاق بندگي محسوب مي‌گردند.
    از سوي ديگر، اديان و مکتب‌هاي جهان، در اين مسير، اقدام به معرفي نظام‌هاي اخلاق بندگي کرده‌اند؛ نظام‌هایي با شباهت‌ها و تفاوت‌هاي خاص خود. اسلام و مسيحيت و دو متن مقدس آنها، يعني عهد جديد و قرآن کريم نيز از اين قاعده مستثنا نبوده و در باب رابطه انسان با خدا، نظام اخلاق بندگي خاص خود را ارائه نموده‌اند.
    اين نوشتار بر آن است تا نظام اخلاق بندگي را در دو دين الهي اسلام و مسيحيت با تکيه بر قرآن کريم و عهد جديد بررسی کند و اصل اخلاقي «تسليم» را تحليل و بررسي مقايسه‌اي نماید. بدین‌روی نخست «اخلاق» و «اخلاق بندگي» را تعريف مي‌کند، سپس اصل «تسليم» را در اخلاق عهد جديد تحليل مي‌نمايد و در ادامه، اين اصل اخلاقي را در اخلاق بندگي برخاسته از اسلام مورد مطالعه قرار مي‌دهد و در نهايت، تحليل مقايسه‌اي میان اين دو دين در اصل «تسليم» ارائه مي‌نماید.
    1. تعريف «اخلاق»
    اخلاق» واژه‌اي عربي و جمع مکسر «خُلق» يا «خُلُق» است. از ماده آن «خ ل ق» سه لغت وضع و استعمال شده است: «خلق» و «قلخ» و «لخق» که با توجه به اشتقاق کبير، در همه اين لغات معناي «اندازه و تقديري معين و ثابت» نهفته (ر.ك: فراهيدي، 1409ق، ج 1، ص 522) و در لغت به معناي «سجيه و طبع» (سرشت) به کار رفته است، اعم از سرشت پسنديده يا ناپسند. لغت‌دانان خُلق و خَلق را از يک ريشه می‌دانند، با اين تفاوت که «خَلق» در آفرينش مادي و «خُلق» در توانايي‌ها و سجاياي معنوي و باطني به کار می‌رود (راغب اصفهاني، 1404ق، ص 296؛ طريحي، 1375، ج 5، ص 158؛ ابن‌منظور، 1375، ج 10، ص 85).
    در اين نوشتار، منظور از «اخلاق» نظامي است که بر پيروان خويش حاکم شده و صفات اختياري و رفتارهاي ارادي آنان را در روابط چهارگانه‌شان (يعني رابطه با خدا، خود، ديگران و محيط‌زيست)، در جهتي خاص و در پي هدفي معين سامان مي‌بخشد (حسینی قلعه‌بهمن، 1394).
    در اين نگاه، نظام اخلاقي (moral system) دست‌‌کم داراي شش عنصر در نظر گرفته مي‌شود: نظريه «ارزش اخلاقي»، اصول بنيادين اخلاقي، قواعد استنتاجي، مشوّق‌هاي رعايت اصول و قواعد اخلاقي، ضمانت‌هاي اجراي اصول و قواعد اخلاقي، و توجيه نظام اخلاقي (همان).
    2. تعريف «اخلاق بندگي»
    دانشمندان امروزه نظام اخلاقي در اديان و آیين‌هاي مختلف را مبتني بر ارتباط و تعامل چهارگانه انسان، این‌گونه سامان داده‌اند (نصيري، 1393، ص 33):
    1. رابطه انسان با خود (اخلاق فردي: Individual ethics): يعني چگونگي تعامل انسان با خويشتن؛
    2. رابطه انسان با خدا (اخلاق بندگي: the Ethics of servitude): اوصاف اختياري و افعالي که انسان در ارتباط با حقيقت غايي و وجود نامحدود (خداوند) و فناناپذير دارد.
    3. رابطه انسان با اجتماع (اخلاق اجتماعي: Social ethics): چگونگي روابط انسان در جامعه و با ديگر انسان‌ها در محيط کار، مدرسه و دانشگاه؛
    4. رابطه انسان با محيط‌زيست (اخلاق محيط‌زيست: Environmental ethics): اين اخلاق با قضايايي در رابطه انسان با محيط‌زيست، شناخت طبيعت از سوي انسان و احساس مسئوليت نسبت به آن و الزام انسان به کنار گذاشتن برخي منابع طبيعي براي نسل بعدي، آلودگي، نظارت بر جمعيت، کاربرد منابع طبيعي، توليد و توزيع خوراک، توليد و مصرف انرژي، حفاظت از حيات ‌وحش و تنوع انواع سروکار دارد (جمعي از نويسندگان، 1389، ص 195).
    بر اين ‌اساس، اخلاق بندگي به نظامی اخلاقي اشاره دارد که بر انسان حاکم است و اوصاف و رفتارهاي اختياري وي را در ارتباط با خداوند متعال در جهتي خاص و در پي رسيدن به مقصدي خاص هدايت و جهت‌دهي مي‌کند. اين نظام ـ همان‌گونه که اشاره شد ـ در درون خود عناصري دارد که اصول و قواعد اخلاقي در زمره مهم‌ترين عناصر آنهاست.
    در اين مجال، به بررسي اصل و يا قاعده اخلاقي «تسليم» در اخلاق بندگي مي‌پردازيم و اين هنجار را از منظر اسلام و مسيحيت بررسی مي‌کنیم. اما پيش از آغاز مباحث مربوط به اصل اخلاقي «تسليم» ضروري است نشان دهيم که تسليم در چه مقوله‌اي از موضوعات اصول و قواعد اخلاقي قرار مي‌گيرد.
    3. تسليم: رفتار، صفت و يا وضعيت؟
    اصول و قواعد اخلاقي، همانند زماني که انسان به قتل بي‌گناه و يا نجات جان انساني حادثه‌ديده مي‌پردازد، بر مدار رفتارهاي اختياري او قرار دارد‌ و در مقام بيان هنجار مرتبط با آن رفتار برآمده ‌است. همچنين هنگامي که براي مثال از خوبي يا بدي و يا بايستگي و نبايستگي اموري همچون سخاوت و خساست سخن به ميان مي‌آيد، اصل و يا قاعده اخلاقي در مقام بيان حکم اوصاف اختياري آدمي است. البته وقتي اصول و قواعد اخلاقي به بيان حکم اموري همچون تقوا، ايمان، کفر، عدالت، اعتدال، فقر و غنا مي‌پردازند، درصدد بيان حکم وضعيت‌هاي اختياري آدمي قرار دارند.
    به ديگر سخن، موضوع حکم اخلاقي و اصول و قواعد اخلاقي گاه اعمال و رفتارهاي اختياري ماست و گاه صفات دروني اختياري انسان، و البته گاه يک عنوان عام است که در زيرمجموعه خود چندين رفتار و يا صفت اختياري دارد و خود حاکي از يک وضعيت اختياري است.
    اکنون پرسش مهم آن است که تسليم خدا بودن يک صفت است و يا يک رفتار و يا يک وضعيت اختياري؟ پاسخ اين است که تسليم بودن به ذات باري‌تعالي، يک مجموعه از صفات و رفتارهاست که کنار هم قرار گرفته‌ و وضعيت تسليم را شکل داده‌اند. بر اين اساس، تسليم بودن، حکايت از چند رفتار و صفت اختياري دارد که کنار هم قرار گرفته‌ و وضعيت تسليم را به وجود آورده‌اند.
    4. تسليم به‌مثابه يک هنجار اخلاقي در اخلاق بندگي در مسيحيت
    تسليم خدا بودن (Surrender to God) در اخلاق بندگي مسيحي، يعني: اطاعت محض و بي‌قيد و شرط ذات باري‌تعالي. به عبارت ديگر، «اطاعت» (از ريشه ob-audire) به معناي «شنيدن يا گوش دادن» به ايمان، و تسليم آزادانه در برابر سخني است که شنيده شده؛ زيرا حقيقت آن را خدایي که خود حقيقت است، تضمين کرده است (تعاليم كليساي كاتوليك، 1394، فراز 144).
    در برابر اطاعت و تسليم، «عصيان و گناه» قرار گرفته است. گناه از خود بيگانگي انسان و انحراف اخلاقي اوست. گناه و عصيان با اين تعبير، رابطه آدمي را با خدا، ديگر موجودات، جهان طبيعت و محيط‌زيست تحت تأثير قرار مي‌دهد.
    گناه دو بُعد «وجودشناختي» و «اخلاقي» دارد. بُعد «وجودشناختي» حاکي از طبيعت و ماهيت انسان است که با گناه اصلي آلوده گرديده است، و بُعد «اخلاقي» حاکي از اطاعت نکردن و تسليم نبودن در برابر خداست (بندیتو و دیگران، 2010).
    بر اين اساس، انسان، به‌مثابه موجودي که در پي يافتن راه صحيح زندگي و مسير درست اخلاقي زيستن است، خود را ملزم به تسليم در برابر خداوند متعال مي‌بيند و در مواجهه با خالق عالم، تسليم محض مي‌يابد. آدمي با رعايت اين هنجار اخلاقي، در يک نگاه، از گناه و عصيان که عرصه‌اي اخلاقي است، دور شده و در نگاهي ديگر، ماهيت گناه‌آلود خويش را به کناري می‌نهد و از حيث هستي‌شناختي، خويشتن را تطهير مي‌نمايد.
    5. اصل اخلاقي تسليم در عهد جديد
    اصل اخلاقي «تسليم» در اخلاق بندگي، با عبارت «انسان بايد در برابر ذات باري‌تعالي تسليم محض باشد»، شناخته مي‌شود. اين هنجار اخلاقي در عهد جديد به‌طور خاص مدنظر قرار گرفته و راجع به آن مطالب فراواني ارائه گرديده است. در اين مقال، به قدر مجال به تحليل اين اصل اخلاقي براساس داده‌هاي عهد جديد مي‌پردازيم:
    6. راز بايستگي تسليم خدا بودن
    چرا آدمي بايد در برابر فرامين الهي و ارادة ذات حق‌تعالي تسليم باشد و به فرامين و ارادة غير خدا که در برابر خواست خدا قرار گرفته است، پاسخ منفي بدهد؟ در عهد جديد ادلة گوناگوني برای اين موضوع مطرح شده است که در ادامه مطرح خواهيم کرد.
    1-6. تمانع تسلیم شدن به دو سرور
    در انجيل متي آمده است:
    هيچ كس دو سرور را خدمت نمي‌تواند كرد؛ زيرا يا از يكي نفرت دارد و با ديگري محبت، و يا به يكي مي‌چسبد و ديگر را حقير مي‌شمارد. محال است كه خدا و ممونا را خدمت كنيد (متي، 6: 24).
    خدمت کردن به دو سرور، عقلاً ممکن نيست. ميان اطاعت دو سرور تمانع وجود دارد. اگر بخواهد اراده يکي را اجرا کند، حتماً بايد اراده سرور ديگر را ناديده بگيرد و به او پشت کند؛ راضي نگاه داشتن هر دو ممکن نيست.
    اما چرا بايد تابع محض خداوند بود؟ زيرا اطاعت از خداوند شايسته انساني است که همه چيزش را از خدا دارد. پس بايد ميان خدا و غير خدا، ذات حق‌تعالي را برگزيند و اين يعني: ضرورت تسليم خدا بودن و شکل دادن به اصل اخلاقي «تسليم».
    اما چرا در عهد جديد و انجيل متي از چنين تمانعي سخن به ميان آمده است؟ توضيح آنکه «مامونا» يعني اندوخته‌هاي زميني و مادي، متاع دنيا، پول و ثروت (مک‌‌آرتور، بي‌تا، ص 89). بسياري از فريسيان تعليم مي‌دادند که تعلق‌خاطر به پول و تعلق‌خاطر به خدا با هم تضادي ندارند. اين تعليم دوشادوشِ اين باور رايج پيش مي‌رفت که ثروت زميني را نشانه برکت الهي مي‌دانست. از‌اين‌رو، ثروتمندان را به چشم افرادي مي‌نگريستند که محبوب و پسنديده خدا بودند. مسيح بهره‌مندي از ثروت را محکوم نمي‌کرد، اما عشق به ثروت و سرسپردگي به پول را نکوهش مي‌نمود (همان، ص 307) و به تعبير ديگر عشق به دنيا و عشق به خدا را ناممکن دانسته، اطاعت محض و تسليم کامل به خدا شدن را ضروري مي‌شمرد.
    2-6. مالکیت خدا، حتی بر سوق دادن مردم به اطاعت از امپراتور روم
    در انجيل مرقس آمده است:
    عيسي در جواب ايشان گفت: آنچه از قيصر است به قيصر رد كنيد و آنچه از خداست به خدا. و از او متعجب شدند (مرقس، 12: 17).
    به عبارت ديگر، چون خداوند مالک مطلق هستي است، حتي اطاعت از حاکمان و فرمانروايان بايد به اجازه او و در جهت تسليم محض خدا بودن شکل پيدا کند. حضرت عيسي، به عقيده ما پيامبر الهي و در بيان مسيحيان «اقنوم هم‌ذات با خدا»، اطاعت محض مردم نسبت به خداوند متعال را خواسته که ذيل آن اطاعت از فرمانروايان نيز قرار گرفته است.
    توضيح اينکه عبارت «رد کنيد» به معناي «پس دهيد» است و به پرداخت بدهي اشاره دارد. تمام کساني که در قلمرو فرمانروايي امپراتور روم زندگي مي‌کردند، وظيفه داشتند مالياتي را که به وي بدهکار بودند، بپردازند. به عبارت ديگر، پرداخت مالياتْ اختياري نبود که افراد بتوانند از زير بار آن شانه خالي کنند. بنابراين، حضرت عيسي اعلام نمود: همۀ شهروندان طبق وظيفه‌اي که از سوي خدا مقرر شده، بايد به دولتِ وقت ماليات بپردازند (مک‌‌آرتور، بي‌تا، ص 218).
    به عبارت دیگر، چون فقط خدا فرمانرواي مطلقِ کل جهان هستي است (مز، ۶۲: ۱۱؛ ۱۰۳: ۱۹؛ ۱ تيمو، ۶: ۱۵)، خود نيز چهار صاحب اختيار را بر جهان مقرر نموده است:
    ۱) دولت‌ها و دولتمردان را براي شهروندان؛
    ۲) کليسا را براي ايمانداران؛
    ۳) والدين را براي فرزندان؛
    ۴) کارفرمايان را براي کارکنان.
    اين خداست که دولتمردان را تعيين و مقرر مي‌دارد. او دولت‌ها را برقرار ساخت تا نيکي را پاداش دهند و در دنياي شرير سقوط کرده، گناه را مهار نمايند (مک‌‌آرتور، بي‌تا ، ص 600ـ601).
    در اين نگاه، به اقتضاي اين اصل اخلاقي، «افراد نبايد صرفاً به خاطر گريز از مجازات دولت، از آنها اطاعت کنند، بلکه به علت تعهد به خدا و براي اينکه با وجداني راحت در حضور او بايستند، بايد مطيع دولت‌ها باشند؛ يعني به اين سبب که خدا دولت‌ها را مقرر داشته است و از ما مي‌طلبد مطيع آنها باشيم (همان، ص 601).
    3-6. قادر مطلق بودن
    يکي از ادله بايستگي تسليم در عهد جديد، توجه به قادر مطلق بودن خداوند متعال است؛ خداوندي که هيچ کاري و هيچ تشويق و تنبيهي نسبت به رفتارهاي آدميان دور از قدرتش نيست. در انجيل متي آمده است:
    و از قاتلان جسم كه قادر بر كشتن روح ني‌اند بيم نكنيد، بلكه از او بترسيد كه قادر است بر هلاك كردن روح و جسم را نيز در جهنم (متي، 10: 28).
    اين فقره از انجيل متي خداوند را قادر مطلق معرفي کرده و اين قادر مطلق بودن را دليل بر لزوم اطاعت محض و تسليم محض بودن به خدا دانسته است. بر این اساس، چون عصيان بر خدا بيش از هر نافرماني دیگري مي‌تواند به انسان صدمه وارد کند، بايد از آن پرهيز کرد؛ پرهيزي که شايسته نافرماني نسبت به ساير موجودات عالم نيست (ر.ک: الذهبي الفم، 1998، ج 2، ص 112).
    آدمي ممکن است در برابر برخي مخاطرات (مثل مرگ، شيطان، داوري خدا، فجايع زمان آخر و خشونت ارباب سختگير) احساس ترس کند، اما کسي که به خدا و مسيح ايمان دارد، بايد بر اين ترس فائق آيد. ترس از خدا يک احساس تکريمي است که در مواجهه با خدا و فرشتگان او به انسان دست مي‌دهد و با ترس و وحشتي که نسبت به ساير امور پیدا مي‌کند، متفاوت است. محبت خدا ترس را از انسان متقي و خطاکار دور مي‌سازد و اطمينان و آرامش براي او به ارمغان مي‌آورد (لئون‌ دوفور، بي‌تا، ص 142ـ143).
    7. ابزار تسليم محض خدا شدن
    اما چگونه بايد تسليم خدا بود؟ ايمان، عقل و اراده ابزار تسليم خدا بودن تلقي مي‌شوند.
    با ايمان، عقل و اراده، خود را به تسليم کامل خدایي وحي‌کننده درآوريم و در پيوندي صميمي با او شريک شويم (تعاليم كليساي كاتوليك، 1394، فراز 154، ص 83).
    8. مشوق‌هاي رعايت اصل اخلاقي تسليم
    عهد جديد براي ترغيب آدميان به تسليم محض بودن نسبت به پروردگار، مشوق‌هایی را مطرح ساخته است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
    1-8. ابزار عدالت خدا شدن
    بهترين مشوق براي اصل اخلاقي مدنظر اين است که آدمي وقتي تسليم خدا شد، در سلک ياوران خداوند درمي‌آید و از ابزار و وسايل برقراري عدالت خداوندي قرار مي‌گيرد (روميان، 6: 13).
    2-8. آزادي در بندگی خداست
    آدمي دو راه در مقابل خود دارد: يا بايد بنده و غلام گناه و عصيان در مقابل فرامين الهي باشد، و يا مطيع خدا بوده، در زمره بندگان خدا قرار گيرد. در صورت نخست، وجود انسان به نجاست گناه آلوده شده، طعم خوش بندگي خدا و راه يافتن به قدوسيت خدا را نخواهد چشيد. او در اين هنگام، همانند پرنده پر و بال بسته‌اي است که قدرت پرواز به عرصه الهي را ندارد. اما با بندگي خدا، بندهاي اسارت از آدمي گسسته شده، با آزادي از نجاست بندگي گناه، در راه برقراري عدالت و قدوسيت خدا، اوج مي‌گيرد (روميان، 6: 17ـ23).
    لازم به ذکر است که در اين نگاه، پاداش تسليم و مطيع خدا بودن، ديگر تحت نظام عدالت مبادله‌اي قرار نمي‌گيرد. در حالي ‌که مزدور تنها به فکر اجرت خویش است (يوحنا، 1: 12ـ13)، مؤمن و تسليم به خدا همه چيز را نه به‌عنوان استحقاق، بلکه به‌عنوان عطيه از خدا دريافت مي‌کند (متي، 2: 14ـ15).
    3-8. عمل خدایی انجام دادن؛ نتیجه تسلیم به خدا بودن
    تسليم خدا و مسيح بودن پاداشش روح زندگي کردن با خداست، و زيست با خدا عمل خدایي انجام دادن است (غلاطيان، 5: 24ـ25).
    4-8. جایگاه رفیع در رستاخیز داشتن حواریان در نتیجة تسلیم مسیح بودن
    آنگاه پطرس در جواب گفت: اينك ما همة چيزها را ترك كرده، تو را متابعت مي‌كنيم؛ پس ما را چه خواهد بود؟ عيسي ايشان را گفت: هرآينه به شما مي‌گويم: شما كه مرا متابعت نموده‌ايد در معاد، وقتي كه پسر انسان بر كرسي جلال خود نشيند، شما نيز به دوازده كرسي نشسته، بر دوازده سبط اسرائيل داوري خواهيد نمود (متي، 19، 27–28).
    5-8. حیات جاودانی؛ نتیجه تسلیم مسیح بودن
    هر که تسليم محض خدا باشد و به تبعيت از مسيح قيام کند و همراه او از سرزمينش به سبب اين تبعيت مهاجرت نمايد، وارث حيات جاوداني خواهد بود (متي، 19: 29ـ30).
    6-8. دوستی با خدا؛ تنها در سایه تسلیم محض بودن به خدا
    خدا آدمي را به صورت خود آفريد و با او دوستي برقرار کرد. انسان به‌مثابه مخلوق روحاني، تنها با اطاعت آزادانه از خدا مي‌تواند در اين دوستي به سر ببرد. ممنوعيت خوردن «از درخت معرفت نيک و بد» اين مسئله را روشن مي‌سازد: «زيرا روزي که از آن خوردي هرآينه خواهي مرد» (پيدايش، 2: 17). «درخت معرفت نيک و بد» (پيدايش، 2: 17) به‌طور نمادين حدود تجاوزناپذيري را نشان مي‌دهد که انسان در جایگاه مخلوق، بايد از روي اختيار به آن اذعان کند و با اعتماد آن را رعايت نماید. انسان وابسته به خالق خويش و پيرو قوانين خلقت و معيارهاي اخلاقي،‌ استفاده از آزادي را مهار مي‌کند (تعاليم كليساي كاتوليك، 1394، فراز 396، ص 142ـ143).
    9. ضمانت‌هاي اجراي رعايت اصل اخلاقي تسليم
    لازمه هر دستور اخلاقي وجود تضمين‌هایی است که عامل اخلاقي را به ‌گونه‌اي به رعايت آن دستور ملزم مي‌سازد. اين تضمين‌ها گاه در شکل مشوق‌ به نمايش درمي‌آيند و گاه در قالب تنبيه‌ و مجازات‌. در قسمت قبل، مشوق‌ها را بررسي کرديم. در اين بخش به ضمانت‌هاي اجرا که ناظر به تنبيه‌هایي بر ترک اين دستور و اصل اخلاقي وضع شده‌اند، به اختصار اشاره مي‌کنيم:
    1-9. راه نداشتن به ملکوت آسمان‌ها
    خداوند برحسب رفتار آدمي، او را پاداش می‌دهد يا مجازات مي‌کند. به هر حکمي، خواه ممنوعيت و خواه وظيفه و الزام، پاداشي که در پی آن خواهد آمد ـ از برکت گرفته تا لعنت ـ پيوند خورده است. حضرت عيسي نيز ظاهراً بر همين عقيده است (متي، 16: 27)، ليکن او پاداش را در چشم‌انداز آسماني در اعطاي يگانة وجود خود خداوند مي‌داند (لئون ‌دوفور، بي‌تا، ص 57).
    با توجه به اين مطلب، نيل به ملکوت آسمان‌ها به‌مثابه هدف غایي زندگي آدمي در عهد جديد مطمح‌نظر قرار گرفته است. در اين زمینه، کساني ‌که از تبعيت دستور و هنجار بايستگي تسليم خدا بودن خارج مي‌شوند، از رسيدن به ملکوت آسمان‌ها محروم مي‌گردند (متي، 7: 21).
    2-9. پستی و خواري؛ نتیجه تسلیم خدا نشدن
    انساني که از خداوند متعال تبعيت نکند و تسليم او نباشد، عظمت و جلال خداوند را در حد موجودات ضعيفي همچون پرندگان و چرندگان و حشرات تقليل داده است. مجازات اين ناديده گرفتن جلال خداوند، تسليم ناپاکي شدن آدمي و خواري و پستي است (روميان، 1: 23ـ25).
    10. توحيد در تسليم خدا بودن 
    براساس آموزه‌هاي عهد جديد، تنها بايد تسليم خدا و بنده او بود. در مواجهه حضرت عيسي با شيطان، هنگامي‌که ابليس درصدد آزمايش او بود، «عيسي در جواب او گفت: اي شيطان، مكتوب است يهُوَه خداي خود را پرستش كن و غير او را عبادت منما» (لوقا، 4: 8). همچنین آمده است:
    آنگاه عيسي وي را گفت: دور شو، اي شيطان؛ زيرا مكتوب است كه يهُوَه خداي خود را سجده كن و او را فقط عبادت نما (متي، 4: 10).
    در ادبيات عهد جديد، انساني که مختار است و نه از جانب خدا مجبور به کاري است و نه از سوي شيطان (لئون‌ دوفور، بي‌تا، ص 7)، تنها بايد تسليم خداي زنده شود و از عبادت و تبعيت غير او اجتناب ورزد (روميان، 12: 1).
    در اينجا این پرسش مطرح مي‌گردد که اگر تنها بايد تسليم به خدا بود و از حضرت حق اطاعت کامل نمود، آيا جایي براي تسليم بودن به ديگران هم باقي مي¬ماند؟ در ادامه به اين موضوع مي‌پردازيم:
    11. گسترش اصل اخلاقي تسليم به غير خدا
    براساس اصل اخلاقي «تسليم» انسان بايد تسليم محض خدا باشد. با وجود این، ذات باري‌تعالي تسليم به ديگران بودن را نيز در مواردي تجويز کرده است.
    در فرازهایي از عهد جديد، حضرت عيسي اذعان می‌دارد که خداوند همه امور را به وي سپرده است و کسي که اطاعت از وي نکند به اطاعت از خدا نائل نمي‌گردد. درواقع، تسليم شدن به خدا، تسليم شدن از طريق حضرت عيسي است:
    پدر همه چيز را به من سپرده است و كسي پسر را نمي‌شناسد، بجز پدر و نه پدر را هيچ‌كس مي‌شناسد غير از پسر و كسي كه پسر بخواهد بدو مكشوف سازد.
    بياييد نزد من، اي تمام زحمتكشان و گرانباران و من شما را آرامي خواهم بخشيد.
    يوغ مرا بر خود گيريد و از من تعليم يابيد؛ زيرا كه حليم و افتاده‌دل مي‌باشم و در نفوس خود آرامي خواهيد يافت (متي، 11: 27–29).
    حضرت عيسي اين تسليم و اطاعت آنقدر جدي مي‌داند که هر کس تسليم او شد، بايد از جان خود بگذرد و آماده مرگ باشد (متي، 16: 24ـ25). البته نتيجه اين تبعيت از حضرت عيسي نجات يافتن و رستگاري است (مرقس، 8: 34ـ36).
    12. نمونه‌هايی از تسليم بودن محض
    در عهد جديد، افرادي مصداق بارز تبعيت از فرمان‌هاي الهي معرفي شده‌اند. حضرت ابراهيم، حضرت عيسي و حضرت مريم از آن ‌جمله‌اند.
    1-12. تسلبم بودن ابراهیم به خدا
    حضرت ابراهيم نمونه‌اي کامل از تسليم خدا بودن است. او به فرمان خدا از خانه و شهر خود خارج شد، به سوي مکاني که خود نمي‌دانست رفت و در سرزميني که در آن غريب بود ساکن گردید (عبرانيان، 11: 8ـ10). همچنين مأمور شد يگانه پسر اصيل خويش، يعني اسحاق را به درگاه خدا قرباني کند؛ پسري که پيش‌تر به او وعده داده شده بود نسلش از وي ادامه خواهد يافت (عبرانيان، 11: 17ـ18).
    2-12. تسلیم بودن عیسی به خدا
    حضرت عيسي در راه نجات آدميان تسليم محض خدا گردید و به صليب کشيده شد و از ميان مردگان برخاست (روميان 4: 24ـ25).
    3-12. تسليم بودن حضرت مريم
    در کتاب تعاليم کليساي کاتوليک براساس آنچه در عهد جديد راجع به حضرت مريم ذکر شده، آمده است:
    اطاعت ايمان به کامل‌ترين وجه در مريم باکره تجسم مي‌يابد. مريم به‌خاطر ايمان، بشارت و وعده‌اي را که فرشته جبرئيل آورد، پذيرفت، درحالي‌که معتقد بود: «براي خدا هيچ امري محال نيست» و موافقتش را چنين بيان کرد: «اينک کنيز خداوندم، مرا بر حسب سخن تو واقع بشود» (لوقا، 1: 37–38) اليصابات به استقبال او رفت و گفت: «خوشا به حال تو! زيرا ايمان آوردي که هرچه خدا به تو گفته است به انجام خواهد رسيد» (لوقا، 1: 45) به خاطر اين ايمان، تمام نسل‌ها مريم را مبارک خواهند خواند (تعاليم كليساي كاتوليك، 1394، فراز 148، ص 81).
    13. اصل اخلاقي تسليم در قرآن کريم
    قرآن کريم به قدري به اصل «تسليم» بها داده که در کمتر آيه‌‌اي از اين کتاب مقدس سخن از تسليم نیامده است. در اين بخش به این اصل اخلاقي در قرآن کريم اشاره می‌کنیم:
    «سلم و تسليم» به‌معناي سلام کردن، اعطاي چيزي به کسي، گردن نهادن، راضي شدن به چيزي، اطاعت و انقياد، و سلم و فرمان‌برداري و سرسپردگي است (ابن‌منظور، 1375، ج 12، ص 295) و در اصطلاح، اخلاق بندگي، تسليم به مقدرات الهي، ترک هر نوع خواهش در اموري که بر بنده وارد مي‌شود، واگذاشتن تمام آنها به خدا و قطع علاقه از امور متعلق به خود است که اين حالت به معناي «رضا» نزديک و بلکه بالاتر از آن است (نراقي، 1209ق، ج ۱۳، ص ۲۱۳و۴۲۵؛ سجادي، 1380، ج ۱، ص ۵۱۷).
    اکنون با توجه به اينکه «اسلام» و «تسليم» هر دو از يک ماده‌اند، راغب اصفهاني در ضمن بيان معناي «سِلم» مي‌نویسد:‌ «اسلام» در شرع به دو معناست:
    يکي پايين‌تر از ايمان که عبارت است از: اعتراف و اقرار به زبان، اعم از اينکه اعتقاد قلبي حاصل شود يا نشود و نتيجه‌اش محفوظ گشتن جان و مال است (حجرات: ۱۴).
    دوم بالاتر از ايمان است، به اينکه آدمي علاوه بر اقرار زباني، محتواي دين، اعتقاد قلبي و عمل به مقتضاي آن را نيز در نظر گرفته و در تمام مقررات تسليم محض خداست؛ چنان‌که قرآن کريم درباره حضرت ابراهيم مي‌فرمايد: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ» (بقره: ۱۳۱؛ آل‌عمران: ۱۹)، و از زبان حضرت يوسف نيز به همين معنا آمده است (يوسف: ۱۰۱؛ راغب اصفهاني، 1404ق، ص ۴۲۳).
    بنابراين منظور از «تسليم» و «رضا» در قرآن کريم اين است که انسان، بنده و مطيع محض و بي‌قيد و شرط خدا در امور تشريعي باشد و بی‌چون‌ و چرا در برابر اوامر تکويني او، همچون مشيت الهي و قضا و قدر تسليم محض باشد. بر اين اساس، مقام «تسليم» در اخلاق بندگيِ برگرفته از قرآن کريم، عبارت است از: انقياد و تسليم محضِ سالک صالح در پيشگاه خداي سبحان و انقطاع کامل او از غير خدا و چيزي را جز ياد و مهر او در دل قرار ندادن (طباطبائي، 1383، ج ۱، ص 453ـ462).
    در ادامه، اين اصل اخلاقي را از منظر قرآن کريم بررسی مي‌کنیم؛ اما پيش از آن بجاست به اين نکته اشاره نماییم که روح آيات قرآن کريم حاکی از لزوم تسليم محض در برابر خداوند است و کمتر آيه‌اي از آيات قرآن کريم يافت مي‌شود که به تسليم الهی اشاره‌ای نداشته باشد.
    1-13. راز بایستگی تسلیم بودن در برابر خدا (منشأ صدور بایستگی: عقل و یا نقل؟)
    اساساً چرا انسان بايد تسليم محض خدا باشد؟ چه دليلي بر اين بايستگي وجود دارد؟ اين اصل اخلاقي را آيا مي‌توان از محتواي آيات قرآني به دست آورد؟ در پاسخ، به اجمال خاطرنشان مي‌کنیم که اصل اخلاقي «تسليم» از پشتوانه محکم وحي و قرآن کريم برخوردار است. برخي از ادله این اصل اخلاقي در آيات قرآن کريم را ذکر مي‌نماییم:
    ابتدا به اين نکته اشاره مي‌کنيم که قرآن کريم به ادله لزوم تسليم در عهد جديد اشاره کرده و در آيات متعددي بر آنها تأکيد ‌نموده است. براي مثال، در آيه 4 سورة «احزاب» مي‌فرمايد: در وجود انسان دو قلب نهاده نشده است و نمي‌توان به دو معبود تسليم بود. يا در آيه 107 سورة «بقره» اعلان مي‌دارد: اي انسان، بدان که هر چه در زمين و آسمان است از آنِ خداوند متعال است و براي تو هيچ سرپرست و ياوري غير از او وجود ندارد. و در آيه 26 سورة «آل‌عمران» مي‌فرمايد: خداوند مُلکش را به هر که اراده کند، مي‌دهد و ذات باري‌تعالي بر انجام هر کاري قادر است.
    2-13. تسلیم به‌مثابه حقیقیت ایمان
    در بيان قرآن کريم، تمام موجودات نظام آفرينش در برابر خدا تسليم‌اند (فصلت: 11)، آنچه در آسمان‌ها و زمين است تسبيح‌گوي حق است (جمعه: 1). آنچه در نظام کيهاني قرار دارد در پيشگاه خدا ساجد است (نحل: 49). با اين نگاه، دين و ايمان تفسيري خاص به خود مي‌گيرد.
    توضيح اينکه خداوند متعال در قرآن کريم بعد از اقرار و شهادت به يگانگي خويش (آل‌عمران: 18) اسلام را يگانه دين معرفي مي‌نمايد (آل‌عمران: 19)؛ به اين معنا که دين و آيين حقيقي در پيشگاه خدا همان «تسليم» در برابر فرمان اوست (آل‌عمران: 85؛ مائده: 3؛ صف: 7).
    با اين تفسير، «اسلام» به‌معناي «ايمان و دين»، صرفاً به‌معناي فعل قلبي و يا قالبي انسان نيست، بلکه عين ايمان و دين است، نه چيزي جداي از آن: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» (آل‌عمران: ۱۹). با در نظر گرفتن اين موضوع، براي دين مراتب و درجات طولي است. «اسلام» به‌معناي فعل جانحه‌اي و جارحه‌اي انسان، مراتبي دارد که نازل‌ترين آن، اعتراف و اقرار به توحيد، معاد و نبوت است.
    آثار فقهي اسلام، همچون حرمت جان و مال، جواز نکاح، طهارت ظاهري و مانند آن بر اين مرتبه مترتب مي‌شود. اما برترين مرتبه اسلام مقام «تسليم و انقياد تام» است و بين آن داني و اين عالي مراحل متعددي متصور است. با اين تفسير، اسلام و تسليم واقعي و ايمان يکي است: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (آل‌عمران: ۸۵)، و اتحاد اين دو را مي‌توان از جمع اين دو آيه استظهار کرد: «فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ» (ذاريات: 35و36).
    وقتي مسلمانان همان مؤمنان باشند پس اسلام همان ايمان است (جوادي ‌آملي، 1390، ج 7، ص 68) و حقيقت ايمان نيز در پيشگاه خدا همان تسليم در برابر فرمان اوست، و ـ درواقع ـ روح و ماهيت دين در هر عصر و زمان چيزي جز تسليم در برابر حق نبوده است و نخواهد بود (آل‌عمران: 19).
    3-13. ارمغان تسلیم محض بودن؛ تطهیر از آلودگی‌ها
    انسان براساس فطرت خويش، در پي کمال و رسيدن به عالي‌ترين درجه وجودي است. طهارت از آلودگي‌ها و آراسته شدن به زيبایي‌ها، کمال اوست و در اين حالت او به عالي‌ترين مقام و مرتبه هستي خود نائل مي‌آيد. براساس آموزه‌هاي قرآني، تسليم در برابر خداوند و ايمان به معارف بلند انبياست که مي‌تواند، بشر را از آلودگي‌ها تطهير کند و بهترين و زيباترين رنگ و زينت را به او ببخشد (بقره: 2). از «صبغة الله» در روايات که مفسر آيات قرآن کريم هستند، به اسلام تعبير شده است؛ يعني انسان با اسلام و تسليم محض به خداي متعال بودن است که رنگ و بوي الهي به خود مي‌گيرد (کليني، 1362، ج 2، ص 14، ح 3؛ صدوق، 1361، ج 1، ص 188).
    4-13. امر خدا به تسلیم محض بودن
    خداوند متعال در جاي جاي قرآن کريم، انسان را به تسليم بودن و به عبارت ديگر، توحيد در عبادت و بندگي و تسليم بودن امر مي‌کند. اما چرا خداي سبحان تا اين اندازه با لسان نفي و اثبات، به تبيين و تثبيت تسليم محض خدا بودن اهتمام مي‌ورزد؟ چرا حق‌تعالي مي‌فرمايد: در عبادت مخلص باشيد: «قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ» (زمر: 11) و گاهي مي‌فرمايد: تنها مرا بپرستيد: «فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ» (عنکبوت: 56) که متضمّن حصر در عبادت و تسليم خدا بودن است: «وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَ لَاتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا» (نساء: 36).
    در پاسخ بايد گفت: بدون توحيد نظري (يگانه دانستن خدا) و توحيد عملي (تسليم محض خدا بودن)، انسان از شناخت واقعي خود و جهان محروم است. وقتي خويشتن را نشناخت، نمي‌داند با خود چه کند، و اگر جهان را نشناخت با نحوه برخورد خود با جهان آشنا نيست. به همين علت آيات قرآن مشحونِ از مظاهر توحيد و خود‌شناسي است، به‌گونه‌ای‌‌که موضوع اصلي در سوره «بقره» که بلندترين سوره قرآن است، «تسليم و عبوديت محض نسبت به خداوند و گريز از هواهاي نفساني» است (جوادي‌ آملي، 1390، ج 6، ص 424)؛ زیرا همه کمالات اخلاقي نفس براساس توحيد صحيح تنظيم شده، محور اصلي نزاهت روح را توحيدِ ناب تأمين مي‌کند که تجلي آن در تسليم است؛ همان‌گونه که ريشه و اساس شرک که بزرگ‌ترين ظلم انساني است، هواپرستي اوست و اگر علل ديگري براي شرک بيان مي‌شود ـ درواقع ـ تحليل و تفصيل همين علة‌العلل است (جوادي ‌آملي، 1386، ج 2، ص 636).
    در پايان اين بخش لازم به ذکر است که براي راز بايستگي تسليم خدا بودن براساس تعاليم قرآني، ادله فراواني قابل ارائه است که برای رعایت اختصار متذکر آنها نمي‌شويم.
    14. ابزار تسليم محض خدا شدن
    براساس تعاليم قرآني، سالکي که خدا را مبدأ حکمت و رحمت مي‌يابد و هر اثري را در نظام هستي از او مي‌داند، قهراً به او دل مي‌بندد و محصول اين دلبستگي هم رضايت به کار اوست (بينه: 8). اوج کمال نفساني يک مؤمن حالت رضایتمندي نسبت به خواسته خدا و تسليم قضا و قدر الهي بودن است. ابزار و ريشه اصلي اطاعت از خداوند و تسليم محض او بودن سه عنصر «محبت»، «صبر» و «رضا» است، تا جايي‌‌که به ‌فرموده قرآن کريم، تحمل مشکلات و مصايب در اين مرحله نه‌تنها ناگوار و تلخ نيست، بلکه لذت‌بخش است (ر.ک: صافات: 103).
    مقام «رضا» فوق مقام «صبر» است؛ يعني مقام صبر در سقف نهايي خود به مقام رضا مي‌رسد و صابر به مقام راضي بار مي‌يابد (جوادي آملي، 1385، ج 11، ص 308). رضا از مقام «توکل» نيز بالاتر است؛ زيرا در مقام توکل انسان خواسته خود را اصل قرار مي‌دهد؛ اما از خدا مي‌خواهد براساس خواسته او کار کند، ولي در مقام رضا خواسته خدا اصل و خواسته عبدِ سالک فرع است. در مقام «تسليم» عبد از خود، خواسته‌اي ندارد (نساء: 65).
    عنصر ديگري که مقام «رضا» و در نهايت گوهر «تسليم» را در وجود انسان به ‌بار مي‌نشاند، کيمياي «محبت» است. ويژگي محبت خالصانه غرق در جمال محبوب شدن است و رغبت يافتن و علاقه به آنچه نزد اوست و همواره در حال و هواي او بودن و در نهايت نيز طلب همنشيني و همراهي با او؛ چنان‌كه حضرت آسیه از خداوند فقط خودش را ‌طلب کرد و در ازای بندگی، انتخاب حق منزلی در بهشت جوار حق را مطالبه نمود (تحریم: 11).
    محب به‌گونه‌ای تمام حرکات خود را چنان سامان مي‌بخشد که مطابق خواست و شباهت با محبوب باشد. محبت پيونددهنده انسان با خدا و ديگر انسان‌هاست؛ پيوندي که از روي عشق و محبت، به اجراي دستورات محبوب مي‌انجامد، تاآنجاکه با استناد به آيات قرآن کريم، محبت مبناي دين و مترادف با آن دانسته شده و يکي از چهار اصل مهم اخلاقي به‌شمار آمده است (آل‌عمران: 31؛ حجرات: 7؛ برقي، 1371، ج 1، ص 236).
    15. مشوق‌هاي رعايت اصل اخلاقي تسليم
    «مشوّق» عاملي است که منجر به انجام کارها و يا محاسبه‌هايي مي‌شود که نتيجه‌اش ترجيح يک انتخاب بر انتخابي ديگر است. مشوّق مي‌تواند مادي و يا غيرمادي باشد. در قرآن کريم آيات فراواني براي تشويق به تسليم محض خدا بودن آورده شده است که در ادامه به چند نمونه از آنها اشاره مي‌کنيم:
    1-15. پاداش الهی، امنیت و غمگین نبودن
    در قرآن کريم آمده است: «بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (بقره: 112)؛ آرى، هر كه خود را با تمام وجود، به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد، پس مزد وى نزد پروردگارش است، و بيمى بر آنان نيست و غمگين نمي‌شوند.
    2-15. برگزید‌گی در دنیا و آخرت و در شمار صالحان درآمدن
    در قرآن کريم آمده است: «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» (بقره: 130و131)؛ و چه كسى ـ جز آنكه به سبك‌مغزى گرايد ـ از آيين ابراهيم روى برمى‌تابد؟ و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود. هنگامى كه پروردگارش به او فرمود: تسليم شو، گفت: به پروردگار جهانيان تسليم شدم.
    3-15. هدایت ویژه الهی
    در قرآن کريم آمده است: «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» (نو: 54)؛ بگو: خدا و پيامبر را اطاعت كنيد. پس اگر پشت نموديد، [بدانيد كه‌] بر عهده اوست آنچه تكليف شده و بر عهده شماست آنچه موظفيد. و اگر اطاعتش كنيد راه خواهيد يافت، و بر فرستاده [خدا] جز ابلاغ آشكار [مأموريت]‌ نيست.
    16. ضمانت‌هاي اجراي رعايت اصل اخلاقي تسليم
    هرچند خداوند متعال به سبب کاملِ علي الاطلاق بودنش نيازي به تسليم بودن آدميان به دستوراتش ندارد، اما با اين ‌حال، رعايت اصل «تسليم» انسان را مطيع فرامين الهي مي‌گرداند و پاداش‌هاي فراوان دنيوي و اخروي نصيب وي مي‌گرداند و ناديده گرفتن اين اصل اخلاق بندگي، او را به سرکش در برابر حق‌تعالي تبدیل مي‌سازد و بدین‌روی تنبيه‌ها و مجازات‌های فراواني برايش رقم می‌خورد. بر اين ‌اساس، در قرآن کريم آيات فراواني وجود دارد که در قامت ضمانت اجراي اين اصل اخلاقي به منصة ظهور درآمده‌اند.
    1-16. مجازات جهنم
    طغيان که نقطه مقابل تسليم خدا بودن است، بهاي سنگيني در پي دارد: مجازات جهنم. در سوره مبارکه «نازعات» آمده است: «فَأَمَّا مَنْ طَغَى وَ آثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى» (نازعات: 37ـ39)؛ پس کسي که طغيان کرد و زندگي دنيا را [بر زندگي ابد و جاويد آخرت] ترجيح داد، بي‌ترديد جايگاهش دوزخ است.
    2-16. سختی قلب
    يکي از اصلي‌ترين امتيازات انسان بر ساير موجودات، قابليت شنيدن سخن حق و ناحق و تمیيز ميان آن دو است؛ به‌گونه‌اي‌که در نهايت، سخن حق به دل او راه می‌يابد و سخن ناحق از او زدوده مي‌گردد. حال، کسي که دچار عصيان الهي باشد و از دايره تسليم خدا بودن خارج شود براساس آيات قرآن کريم، قلبش سخت شده، در آن هيچ سخن حقي وارد نمي‌شود. در حقيقت، عصيان و تسليم نبودن، اين ويژگي اساسي را از آدمي سلب مي‌کند و او را به شدت تنزل مي‌بخشد (مطففين: 14).
    3-16. دوري از دوستی خدا
    انسان و تمام مخلوقات الهي محبوب درگاه الهي‌اند و خداوند آنها را دوست دارد. اما بي‌ترديد، يکي از جدي‌ترين تنبيه‌ها و مجازات‌هایي که براي گناه و عصيان وارد شده، دوري شخص نافرمان از دوستي خداست (بقره: 276).
    17. توحيد در تسليم خدا بودن
    براساس تعاليم قرآن کريم، تنها موجودي که شايسته تسليم محض بودن است، خداوند متعال است. چون اصل «عبادت» امري اجتناب‌ناپذير و انکار آن غيرممکن است. حتي ملحدان نيز براي تأمین نياز، خود را به جايي که آن را منشأ قدرت مي‌پندارند، مرتبط مي‌سازند، ولی مشکلِ پناهندگي آنان خطايشان در تطبيق است. اگر کسي اين نکته را درک کند که تنها غني محض مي‌تواند تکيه‌گاه تأمین حاجت گردد، فقط به خدا رجوع مي‌کند و موحّد مي‌شود و تسليم محض او مي‌گردد (ذاريات: 56).
    عبادت خدا و نفي شرک افزون بر مقام «عقيده و نظر» در مقام «عمل» نيز جريان دارد؛ يعني موحد واقعي و خالص، هم در مرحله ذاتْ موحد است و هم در مرحله خالقيت و هم در مرتبه ربوبيت و تدبير عملي؛ به‌‌گونه‌اي‌که همه اعمال خود را به نيت تقرب به خدا و از اين نظر که متعلق امر و اراده اوست و با کيفيتي که او خواسته است، انجام مي‌دهد و هرگز به آفت شرک مبتلا نمي‌شود.
    ابتلای بيشتر مؤمنان به شرک (يوسف: 106) ازآن‌روست که هواهاي نفساني و شيطان در يکي از سه محورِ مبدأ فاعلي، علت غايي يا نظام داخلي نفوذ کرده است. بر همين اساس در کنار امر به توحيد، بر نفي شرک به صورت‌هاي گوناگون تأکيد مي‌شود (بقره: 83؛ نساء: 36؛ يس: 60) تا انسان ناخواسته از اطاعت اله و مبدأ حقيقي غافل نشود (جوادي ‌آملي، 1390، ج 5، ص 369).
    همچنين پيام بسياري از آيات حکايت از آن دارد که همه موجودات جهان مسلم و منقاد فرمان خدايند. اگر انسان از غير اين جريان طبيعي آفرينش اقدام کند از دايره نظام طبيعي خارج شده، به فرموده قرآن، مانند شيطان، معلق و سرگردان به‌سوي نيستي و نابودي غوطه‌ور مي‌شود (حج: 31).
    18. گسترش اصل اخلاقي تسليم غيرخدا بودن
    در قرآن کريم، علاوه بر تسليم خدا بودن، فرمان تسليم به برخي ديگر صادر شده است. براي مثال، در آيه 64 سوره مبارکة «نساء»، بر اطاعت از انبيای الهي نیز تأکيد شده است: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً». بر اين اساس، در فرهنگ قرآن کريم، تسليم محض بودن در ساحت ربوبي قرار دارد؛ اما اين موضوع مهم گاه به اذن الهي، به ديگران (همچون انبيا) نیز گسترش يافته، آنان مشمول تسليم محض و اطاعت محض واقع مي‌شوند. اما خداوند متعال اطاعت از چه کساني را مجاز دانسته است؟ در ذيل به اختصار به نمونه‌هایی اشاره مي‌کنيم:
    1-18. اطاعت از رسول اكرم
    مأموريت همه‌جانبه الهي براي پيامبر اكرم تسليم محض بودن در برابر پروردگار و اعلام آن تسليم است (آل‌عمران: ۸۴؛ انعام: ۷۱؛ يونس: ۱۰۵) و مسئوليت و وظيفه مردم نيز اطاعت همه‌جانبه از پيامبر اکرم (فتح: 8ـ10)؛ زیرا مطابق فرمايش قرآن، ايشان غير از حق سخني نمي‌فرمايد (نجم: 4). پذيرش رهبري و اطاعت بی‌قيد و شرط آن حضرت موجب نيل به کمال تسليم و انقياد و انقطاع کامل مي‌گردد (نساء: 65).
    2-18. اطاعت از انبیاي الهی
    مطابق آنچه در ذيل آيه 64 سوره مبارکة «نساء» آمده، انبياي الهي در زمره افرادي هستند که انسان بايد به اذن الهي نسبت به آنان تسليم محض باشد؛ چنان‌که به استناد آيات آمده است: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي» (ابراهيم: 36) و آيه «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا» (آل‌عمران: 68). همچنين خداي سبحان ابراهيم خليل الرحمن را پدر همه مسلمان‌ها معرفي کرده است (حج: 78).
    3-18. اطاعت از معصومان و جانشينان آنان
    در آية «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء: 59) به کساني که ايمان آورده‌اند امر شده است که مطيع پیامبر اکرم و اولي‌الامر باشند. در تفسير «اولي‌الامر» معصومان در مقام نخست قرار دارند و جانشينان آنان در جايگاه بعد.
    4-18. اطاعت از والدین
    در سوره مبارکة «اسراء» آمده است: «و پروردگارت مقرر كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنارت به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى‌] «اُف» مگو و به آنان پَرخاش مكن و با آنها سخن شايسته بگوى» (اسراء: 23). البته اين تسليم بودن تا زماني ادامه دارد که پدر و مادرْ آدمي‌ را به گناه دعوت نکنند و او را به ورطه گمراهي نکشند.
    19. نمونه‌هايي از تسليم محض بودن
    در قرآن کريم، به نمونه‌هایي از تسليم محض بودن برخي افراد اشاره شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:
    حضرت ابراهيم و فرزندش به هنگام تجديد بناي کعبه، يکي از پنج تقاضاي مهمشان درخواست مرحله کامل اسلام، يعني مقام «تسليم و انقياد محض» براي خود، فرزند و نوادگانشان بود (بقره: 128). اثر اجابت آن دعا در آزمون سخت فدا کردن حضرت اسماعيل آشکار شد؛ زيرا اين پدر و پسر هر دو با ابراز آمادگي کامل خود، به فرمان خداوند گردن نهادند و تسليم محض فرمان او شدند (صافات: 103؛ نیز، ر.ک: طباطبائي، 1383، ج ۱، ص 431و432و457).
    20. مقايسه و تطبيق
    1. در باب راز بايستگي تسليم بودن در برابر خداوند، در عهد جديد بر سه دليل «تمانع تسليم شدن به دو سرور»، «مالکيت تام خداوند» و «قادر مطلق بودن او» تأکيد شده است. در قرآن کريم علاوه بر اين سه دليل، ادلة ديگري نیز براي اين اصل اقامه شده است؛ همچون تسليم بودن به خدا به‌مثابه حقيقت ايمان، تطهير از آلودگي‌ها با تسليم خدا بودن، و امر الهي به تسليم بودن، و با قدرت بيشتري تسليم محض بودن به خدا را تبيين مي‌کنند.
    2. در عهد جديد در خصوص ابزار تسليم محض خدا بودن، از ايمان، عقل و اراده سخن به ميان آمده است. اما در قرآن کريم، ابزار و ريشه اصلي اطاعت از خداوند و تسليم محض او بودن سه عنصر «محبت»، «صبر» و مقام «رضا» دانسته شده، تا جايي‌ که به ‌فرموده قرآن کريم، تحمل مشکلات و مصايب در اين مرحله، نه‌تنها ناگوار و تلخ نيست، بلکه لذت‌بخش است.
    3. عهد جديد براي تشويق انسان‌ها به اصل «تسليم»، موضوعاتی همچون ابزار جريان يافتن عدالت خدا شدن، آزادي، عمل خدایي انجام دادن، جايگاه رفيع يافتن در ملکوت آسمان‌ها، حيات جاودانه داشتن و دوستي با خدا را مدنظر قرار داده است. در قرآن کريم، علاوه بر بیشتر موضوعات ذکرشده در عهد جديد، نکات ديگري نيز آمده است. پاداش الهي گرفتن، غمگين نبودن، امنيت داشتن، برگزيدگي در دنيا و آخرت، از صالحان محسوب شدن، و دريافت هدايت ويژه الهي از جمله مشوق‌هاي قرآن کريم بر اصل «تسليم» است.
    4. راه نداشتن عاصي به ملکوت آسمان‌ها، و خواري انسان غيرمطيع از جمله ضمانت‌هاي اجراي اصل «تسليم» در عهد جديد ذکر شده است. در قرآن کريم به انسان غيرمطيع به خدا، وعده جهنم داده شده است و اعلان گرديده که او دچار سختي قلب مي‌گردد و به اين سبب، ديگر سخن حق را برنمي‌تابد.
    5. هر دو کتاب مقدس اصل «تسليم» را از اساس، فقط در حق خداوند سبحان جاري مي‌دانند و قائل به توحيد در تسليم‌اند.
    6. هر دو کتاب مقدس گسترش و شمول تسليم به غير خدا با اذن خدا را پذيرفته‌اند و نمونه‌هایی را متذکر شده‌اند.
    7. هر دو کتاب مقدس نمونه‌هایی از تسليم محض خدا بودن را ذکر نموده و آن را الگوسازي کرده‌اند.
    نتيجه‌گيري
    قرآن کريم و عهد جديد، دو متن مقدس مسلمانان و مسيحيان، اصل اخلاقي «تسليم» در اخلاق بندگي را ذکر کرده‌اند. آنچه در اين نوشتار بررسي گردید فرازهایي از اين اصل در اين دو کتاب بود. تعريف اصل اخلاقي «تسليم»، ادله بايستگي تسليم خدا بودن، ابزار تسليم خدا بودن، مشوق‌ها و ضمانت‌هاي اجراي اين اصل، گستره تسليم و مطيع بودن و نمونه‌هایي از تسليم از جمله موضوعاتي است که اين مقاله به آنها اشاره کرد.
    این مقاله در مقايسه و تطبيق مطالب اين دو کتاب مقدس، به شباهت‌ها و تفاوت‌هاي اين دو متن در موضوع تسليم پرداخت و به قدر مجال، آنها را تحليل کرد. موضوع مهم در اين تطبيق و بررسي، گستردگي و عمق مباحث مرتبط با اصل «تسليم» در قرآن کريم نسبت به عهد جديد است که در جای‌جاي مباحث مشاهده مي‌شود. 

        عهد جديد، ترجمه 1904.
        ابن‌منظور، محمدبن مکرم، 1375، لسان العرب، بيروت، دارالفکر.
        برقي، احمدبن محمدبن خالد، 1371، المحاسن، چ دوم، قم، دارالکتب الاسلاميه.
        تعاليم کليساي کاتوليک، 1394، ترجمة احمدرضا مفتاح و ديگران، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
        جمعی از نویسندگان، 1389، اخلاق کاربردی، قم، دانشگاه قم.
        جوادي آملي، عبدالله، 1385، تفسير موضوعي قرآن کريم، ج 11 (مراحل اخلاق در قرآن)، چ ششم، قم، اسراء.
        ـــــ ، 1386، تفسير موضوعي قرآن کريم، ج 2 (توحيد در قرآن)، چ سوم، قم، اسراء.
        ـــــ ، 1390، تسنيم، تحقيق و نگارش حسن واعظي محمدي، قم، اسراء.
        حسینی قلعه‌بهمن، سیداکبر، 1394، «تحلیلی بر نظام اخلاقی در ادیان»، معرفت ادیان، ش 25، ص 113ـ130.
        الذهبي الفم، يوحنا، 1998م، شرح انجيل متي، ترجمة عدنان طرابلسي، بي‌جا، بي‌نا.
        راغب اصفهاني، حسين‌بن محمد، 1404ق، المفردات في راغب القرآن، چ دوم، قم، دفتر نشر الکتاب.
        سجادي، سيدجعفر، 1380، فرهنگ معارف اسلامي، چ چهارم، تهران، كومش.
        صدوق، محمدبن علي، 1361، معاني الاخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
        طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1383، تفسير الميزان، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي همداني، چ يازدهم، قم، جامعة مدرسين.
        طریحی، فخرالدین، 1375، مجمع البحرین، قم، بنیاد بعثت.
        فراهیدی، خليل‌بن احمد، 1409ق، العین، قم، هجرت.
        کليني، محمدبن يعقوب، 1362، کافي، تحقيق علي‌اکبر غفاري، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
        لئون‌دوفور، گزاويه، بي‌تا، فرهنگ عهد جديد، بي‌جا، بي‌نا.
        مک‌‌آرتور، جان، بي‌تا، تفسير عهد جديد، بي‌جا، بي‌تا.
        نراقي، محمدمهدي، 1209ق، جامع السعادات، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.
        نصیری، علی، 1393، درسنامه علم اخلاق، تهران، خرد.
        Benedetto, Robert, Donald K. McKim, 2010, Historical Dictionary of the Reformed Churches, Second Edition, The Scarecrow Press, Inc., Lanham Toronto Plymouth, UK.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شاهمیری، سیده معصومه، رستم نژاد، مهدی.(1401) اصل اخلاقی «تسلیم» در اخلاق بندگی مبتنی بر عهد جدید و قرآن کریم. فصلنامه معرفت ادیان، 14(1)، 67-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیده معصومه شاهمیری؛ مهدی رستم نژاد."اصل اخلاقی «تسلیم» در اخلاق بندگی مبتنی بر عهد جدید و قرآن کریم". فصلنامه معرفت ادیان، 14، 1، 1401، 67-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شاهمیری، سیده معصومه، رستم نژاد، مهدی.(1401) 'اصل اخلاقی «تسلیم» در اخلاق بندگی مبتنی بر عهد جدید و قرآن کریم'، فصلنامه معرفت ادیان، 14(1), pp. 67-84

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    شاهمیری، سیده معصومه، رستم نژاد، مهدی. اصل اخلاقی «تسلیم» در اخلاق بندگی مبتنی بر عهد جدید و قرآن کریم. معرفت ادیان، 14, 1401؛ 14(1): 67-84