فطري بودن قرباني و راز انحرافات آن در اديان ابتدايي
ضمیمه | اندازه |
---|---|
6.pdf | 439.66 کیلو بایت |
، سال دوم، شماره دوم، بهار 1390، ص 117 ـ 142
Ma'rifat-i Adyān, Vol.2. No.2, Spring 2011
احمد آقايي ميبدي*
چكيده
آيين قرباني از كهنترين آيينهاي بيشتر اديان است. انسانها در تمام ادوار كوشيدهاند تا با تقديم هديه و قرباني به خدا يا خدايان، خشنودي آنها را جلب كرده، از خشم و غضب آنها جلوگيري كنند. منشأ قرباني در اديان، امر الهي است؛ امّا اين آيين در ادوار مختلف تاريخ، به علل گوناگون دستخوش تغيير و تحوّلهاي زيادي شده است. با اين حال، اين آيين در اديان مختلف، داراي شباهتهايي است كه از آن جمله، ياد خدا و تقرّب به او در انجام قربانيها است؛ چنانكه در مواردي نيز با يكديگر اختلاف دارند؛ مانند جايگاه قرباني در شريعت و آداب آن. براي تبيين بهتر، شايسته است منشأ قرباني را در طول تاريخ رديابي كنيم و ببينيم در اديان گذشته، قرباني به چه نحو بوده است؟ آيا دست تحريف، گريبانگير اين آيين مقدّس نيز شده است؟
اين نوشتار به دنبال پيدايش و پيشينة قرباني، اهداف و انگيزههاي تقديم قرباني و انحرافات پديد آمده در آن است.
كليدواژهها: قرباني، اديان ابتدايي، منشأ قرباني، قرباني انساني، انحرافات قرباني.
* كارشناس ارشد اديان ابراهيمي، دانشگاه اديان و مذاهب aghaiAhmad@gmail.com
دريافت: 6/5/1390 ـ پذيرش: 27/9/1390
تعريف قرباني
براي قرباني تعريفهاي گوناگوني ارائه شده است. معادل انگليسي قرباني “Sacrifice” است كه از sacrificium گرفته شده و آن تركيبي است از دو كلمة «sacer» به معناي مقدّس و كلمه «facere» به معناي ساختن.1
لفظ «قربان» كه در عربي از «قرب» به معناي نزديكي گرفته شده است، ميرساند كه در همه قربانيها، نزديكي جستن به خدا يا خدايان و يا قواي فوق طبيعي مدّنظر بوده است؛ درحالي كه كلمة «sacrifice» كه تقريباً معادل قرباني است، ميرساند كه شيء قربانيشده براي خدايان، به وسيلة قرباني كردن، جنبة تقدّس و خدايي به خود گرفته است.2
براي قرباني گاهي واژه «پيشكش»3 نيز استفاده ميشود. پيشكش گاهي مترادف قرباني و گاهي اعم از قرباني است و به معناي هديهدادن به كار ميرود.
دايرةالمعارف دين، اصطلاح قرباني را عملي مذهبي ميداند كه در آن، چيزهايي از مايملك شخص خارج شده و به خدا يا يك نيروي فوقطبيعي اختصاص داده و تقديم ميشود.4
برخي ديگر، قرباني را به آييني تعريف كردهاند كه طيّ آن، چيزي فدا شده يا از بين ميرود و هدف از آن، برقراري رابطهاي است بين يك نيروي ماوراءالطبيعي و كساني [انسانها] كه به اين نيرو نيازمندند. اين رابطه ميتواند براي كسب يك نيروي معنوي باشد كه تصور ميشود در طي يك وعدة غذايي مشترك به دست ميآيد و يا جهت رفع نقصها و سستيهاي بشر.5
آيين قرباني در اغلب اديان وجود داشته و نوعي پرستش به شمار ميرود. پرستش، حالتي است كه در آن انسان از درون خود به حقيقتي كه او را آفريده، توجّه ميكند و خودش را نيازمند او ميبيند. وقتي حالت پرستش در انسان پديدار ميشود، خواهناخواه انسان در برابر آن عظمت سر به كرنش ميگذارد و او را حمد و ستايش ميكند. انسان در اين حالت گوش به فرمان معبود است تا تمام اوامر و نواهي او را رعايت كند.6 بنابراين آيين قرباني را ميتوان نوعي سرسپردگي نسبت به معبود حقيقي دانست.
منشأ قرباني
در مورد منشأ، نقش و هدف قرباني در اديان، نظريههاي متفاوتي ارائه شده است و اين اختلاف آراء به اختلاف مباني آنها در منشأ دين باز ميگردد. اينكه يك دينپژوه منشأ و پيدايي دين را چه ميداند در كاركردها و اهداف آموزههاي ديني نقش بسزايي دارد. پس براي بررسي منشأ قرباني، بايد به ديدگاههاي گوناگون درباره منشأ دين بپردازيم.
اغلب ديدگاههاي گوناگون درباره منشأ دين و ماهيت و قلمرو آن از قرن نوزدهم به بعد ارائه شده است. دينپژوهان اين دوره، بيشتر به تبيين فلسفة اجتماعي دين ميپردازند تا به جنبههاي كلامي آن.7 دين نزد آنها پديدهاي آسماني و مقدّس نيست؛ بلكه پديدهاي بشري و تاريخي است. آنها دين را از حيث منشأ، خاستگاه، تحوّل، تنوّع، تأثير و تأثّرات آن در بافت اجتماع، تعامل دين با نهادهاي ديگر اجتماع و... بررسي ميكنند. اين برخلاف دينپژوهان سنّتي است كه دين نزدشان، نظام اعتقادي، عملي و اخلاقي بهمپيوستهاي است كه از جانب خدا بر پيامبران وحي شده تا مردم را بر اساس آن، ارشاد كنند.8 از اينرو، نگاه آنها به دين، درونديني و از نوع معرفتشناسي است.
ديدگاههايي كه دينپژوهان جديد درباره منشأ دين ارائه كردهاند، به دو دسته كلّي تقسيم ميشود: ديدگاههاي الحادي يا تكاملگرايانه و ديدگاههاي خداگرايانه. در اينجا ميكوشيم با توجه به برخي از اين ديدگاهها، به منشأ قرباني بپردازيم.
تبيين منشأ قرباني براساس نظرية تكاملي9 در منشأ دين
آگوست كنت10 براي تكامل ذهن بشر، سه مرحله را ترسيم ميكند:
مرحله اوّل، مرحله ديني (بتپرستي ـ چندخدايي ـ يكتاپرستي) است. بنا به اين نظريه، بشر بالطبع اصل علّيت را پذيرفته بود؛ امّا چون علل اصلي حوادث را نميشناخت، اينها را به يك سلسله موجودات غيبي، خدايان و امثال اينها نسبت ميداد؛ مثلاً هنگاميكه باران ميآمد، چون علت آمدن باران را نميشناخت، قائل به «خداي باران» ميشد و همچنين حوادث ديگر.
مرحلة دوم، مرحلة فلسفي است. در اين مرحله، ذهن بشر به دنبال نيروهاي انتزاعي و مجرّد است. ويژگي اين مرحله، توسّل به جوهرهاي مجرد و مفاهيمي مانند «ذوات» و ويژگيهاي مابعدالطبيعي است.
مرحلة سوم، مرحلة اثباتي يا علمي است. در اين مرحله با مشاهده و استدلال، روابط ضروري ميان حوادث جستوجو و با طرح قوانيني، تبيين ميشوند. به نظر كُنت، اين مرحله عاليترين مرحله و غايت آمال بشر است و هر فردي بايد در نهايت به اين مرحله برسد.11
بنابراين دين نزد آگوست كنت، معلول جهل بشر است و اكنون كه به رشد فكري و علمي رسيده است، نيازي به دين ندارد. منشأ قرباني در اين دستگاه فكري، همان جهل بشر است؛ زيرا بشر از نيروهاي طبيعت ميترسيد و نميتوانست علت آنها را درك كند؛ از اينرو، فكر ميكرد اين رخدادها حاصل عمل نيروها و ارواح نامرئي است. او نيروهاي مجهول طبيعت را تشخّص بخشيد و به وجود گروهي خدايان كه با خشم و كينِ تمام بر جهان فرمان ميرانند، معتقد شد. آنگاه اين گروه از ارواح يا خدايان را به خود قياس كرده، پنداشت كه آنان نيز، خواستههاي انساني دارند. پس به منظور جلب رضايت و ياري خدايان، پرستش و ستايش آنان را آغاز كرد. او تقديم هدايا و قرباني را از وظايف خود دانست.12
امّا بايد توجه داشت كه پيشفرض باطل اين نظريه اين است كه دين، منشأ عقلاني ندارد؛ در حالي كه دين، منشأ عقلاني دارد. اين نظريه ميگويد: دينداران ابتدايي به جاي جستوجوي منشأ علمي براي حوادث، به دنبال منشأ ماورايي بودند و هنگامي كه به مرحلة علمي رسيدند، ديگر توجيه ديني را رها كردند؛ در حالي كه دين و علم تعارض ندارند. از اينرو، بسياري از دينداران امروزي به توجيه علميِ حوادث عالم اعتقاد دارند.
استاد مطهّري در نقد اين نظريه، دو مطلب را بيان ميكند:
يك: سه دورهاي كه آگوست كنت بيان كرده است، از نظر عامة مردم ممكن است صحيح باشد؛ به اين معنا كه در يك دوره، مردم علّت يك حادثه (مثلاً بيماري) را موجوداتي نامرئي از قبيل ديو و جن ميدانستند؛ امّا تقسيمبندي فكر بشر به اين نحو درست نيست. اگر بخواهيم ادوار تفكر بشر را تقسيمبندي كنيم، بايد افكار متفكران بشر (و نه توده و عامه) را مقياس دورهها قرار دهيم؛ يعني جهانبيني افراد برجستة بشر را در نظر بگيريم. در اينجاست كه ميبينيم، تقسيمبندي كنت سر تا پا غلط است؛ چراكه انديشة بشري، سه مرحله طي نكرده است.
دو. از نظر مِتُد اسلامي همة اين تفكرات در يك شكل خاص با هم امكان اجتماع دارند؛ يعني در جهانبيني اسلامي اين سه نوع مرحله با يكديگر قابل جمع است. يك فرد، در آنِ واحد ميتواند طرز تفكري داشته باشد كه هم الهي باشد و هم فلسفي و هم علمي. بنابراين در اينجا طرز تفكر و مرحلة چهارمي وجود دارد كه امثال اگوست كنت از آن غافل هستند.13
تبيين منشأ قرباني با توجه به نظرية جانمندانگاري14 در منشأ دين
مُبدعِ نظرية جانمندانگاري، ادوارد تيلور15 است. تيلور معتقد است انسان ابتدايي هنگامي كه به وجود روح و بقاي آن پس از مرگ پي برد، سعادت و شقاوت خود را نيز از عالم ارواح دانست و به اين نتيجه رسيد كه براي سعادت خود بايد رضايت و خشنودي موجودات روحاني را به دست آورد و از خشم و غضب آنها رهايي يابد. از اينرو، به عبادت و قربانيكردن براي آنها پرداخت. نخستين عبادتهايي كه در تاريخ ميبينيم، مربوط به مردگان است؛ يعني انسانهاي ابتدايي، مردگان را ميپرستيدند و قرباني خود را به مردگان هديه ميكردند. پس از اين، براي طبيعت نيز ارواحي قائل شدند و به پرستش آن ارواح پرداختند.16 پس منشأ قرباني، اعتقاد به وجود ارواح و تأثيرگذاري آنهاست.
تيلور براي قرباني، سه مرحله را در نظر ميگيرد: در مرحلة اوّل، قرباني از تقديم متداول هديه به يك موجود برتر يا خدا به مثابة يك انسان، سرچشمه ميگيرد. همانطور كه مرگ، روح انسان را آزاد ميكند، قرباني نيز اجازه ميدهد هستي يك چيز (از راه خون يا بويش كه سمبل حيات است) به قلمرو ارواح منتقل شود. بنا به اين نظريه، تيلور تبيين ميكند كه چرا قربانيهاي به ارواح زميني، دفن ميشوند و قربانيهاي به خدايان آب، غرق ميشوند و قربانيهاي به خدايان آسمان، اغلب سوزانده ميشوند.
در مرحله دوم، عمل قرباني پيشرفت كرد و آن هنگامي بود كه مردم رفتهرفته باور كردند كه رضايت و خرسندي خدايان و تشكر ستايشگران براي خدايان مهم است. تيلور اين مرحله را مرحلة «كرنش»17 ناميد و خاطرنشان كرد كه اين كرنش، معمولاً شامل ضيافتي براي احترام به خداست. در اين غذاي مشترك، مردم از جنبة مادي و خدا از جنبة روحاني آن بهره ميبرند.
در مرحله نهايي، آيين قرباني هنگامي اتفاق ميافتد كه انگيزة ابتدايي براي قرباني كردن، تسليم يك چيز باارزش ميشود. تيلور اين مرحله را مرحلة «فداكاري»18 مينامد، يعني يك عمل آييني كه نه براي منفعت روح، بلكه براي منفعت قربانيكننده اجرا ميشود. در خلال اين مرحله است كه روشهاي جايگزيني اجرا ميشود؛ مانند پيشكش يك عضو به جاي كل يا قرباني حيوان به جاي قرباني انسان.19
اشكال نظرية تيلور اينجاست كه او تنها تبيين معقول از دين را تبيين طبيعي ميداند. وي كوشيده تا با جمع شواهد و برقراري پيوندي سست بين آنها، به اثبات مدّعاي خود بپردازد. هميلتون مينويسد: «داعية تيلور نه بر شواهد درست، بلكه بيشتر بر حدس و گمان مبتني است؛ چراكه روش دروننگري دستكم براي دستيابي به دانش مربوط به ذهنيت انسان اوليه اعتمادناپذير است. پريچارد به اين نوع روش، سفسطة «اگر من اسب بودم» ميگويد؛ چراكه ساختمان منطقي ذهن بررسيكننده در انسان ابتدايي نهاده ميشود و به عنوان تبيين باورداشتهايش به كار ميرود.»20
تبيين منشأ قرباني با توجه به نظريه جادو در منشأ دين
جيمز فريزر21 مردمشناس اسكاتلندي، منشأ دين را جادو ميداند. او معتقد است انسان ابتدايي براي مهار طبيعت سراغ جادو رفت؛ امّا پس از اينكه از كارآمدي جادو نااميد شد، سراغ دين رفت و از خدايان براي مهار طبيعت كمك خواست. بشر با رشد عقلي، به علم روي آورد و درنتيجه ديگر جايي براي دين باقي نماند.22
بنا به اين نظريه، پس از اينكه انسان ابتدايي به نيروي فوق طبيعي معتقد شد، عدّهاي خود را مورد الهام چنين نيروي دانستند و ادعاي خدايي كردند. به همين جهت برخي قبايل، پادشاه خود را خدا ميخواندند23 و تلقّي آنان از قدرت او و رابطهاش با قبيله، به صورت جادوگرانه بود. شاه به عنوان يك خدا، محور جهان تلقّي ميشد. از شخص او، نيرويي به همة جهان ساطع ميشد؛ به گونهاي كه هريك از كنشهاي او يا تغييري در وضع او، ميتوانست بر كل تعادل نظم طبيعي و بر تمام زندگي قبيله تأثير بگذارد.24 اين قدرت او، جنبه جادويي داشت. اين پادشاهان براي خود، طلب قرباني و هديه ميكردند و مردم نيز براي سلامتي آنها، قرباني انساني انجام ميدادند.25
بنا به نظرية جادو، قرباني يكي از كارهاي جادويي است كه انسان ابتدايي براي دخالت و تصرّف طبيعت از آن استفاده ميكرده است. آنها معتقد بودند طبيعت بر طبق اصل تقليد و تماس عمل ميكند. آنها اين اصول را دائمي، جهاني و غيرقابل نقض ميدانستند. سرخپوستان پاوني26 خون دوشيرة قرباني را به ابزار كشاورزي ميماليدند و معتقد بودند كه قدرت حياتبخش آن، صرفاً به وسيلة تماس به بذرها منتقل خواهد شد.27
اشكال نظرية فريزر اين است كه تبيين فوق طبيعي از دين را نادرست ميداند. مثالهايي كه او از جادو جمعآوري ميكند، مختص به زمان پيش از مرحلة دين نيست. او معتقد است يك زماني حوادث عالم بر اساس علل ديني تبيين ميشد و الان با علل طبيعي؛ درحالي كه يك حادثه را ميتوان هم با علل طبيعي تبيين كرد و هم با علل ديني و چون اين دو علل، همعرض يكديگر نيستند، با هم تعارض ندارند. بنابراين، اشتباه است كه معتقد باشيم عصر دين جاي خود را به عصر علم داده است. نكتة ديگر اينكه بر فرض پذيرش مراحل ادعايي فريزر، او نميتواند دليلي اقامه كند كه در مرحلة جادو هيچگونه گرايشي به خدا و دين وجود نداشته است و در مرحلة گرايش به دين، هيچگونه توجهي به علوم و قوانين تجربي نشده است.28
تبيين قرباني بنا به نظرية توتمي در منشأ دين
بنا به نظرية توتمي، برخي قبايل اصل و اساس خود را از يك حيوان خاص ميپنداشتند و براي آن حيوان، تقدّس و احترام خاصي قائل بودند.29 نزد آنان شكار و خوردن حيوان توتمي حرام بود؛ امّا همين حيوان، سالي يكبار طي مراسمي خاص، در حضور همه، قرباني و تقسيم ميشد. آنها ضمن پرستش توتم، با خوردن گوشت قرباني، قدرت و حيات الوهي آن را دريافت ميكردند.30 رابرتسون اسميت، قرباني در يهوديت را با توجه به حرمت خوردن خون قرباني (تابو بودن آن) تفسير ميكند.31 فرويد نيز، عشاي ربّاني در مسيحيت را بر اساس اين نظريه توضيح ميدهد. او ميگويد: «عشاي ربّاني، گوشت و خون عيسي مسيح پسر خدا، به ياد به صليب كشيدهشدنش، خورده ميشود. مسيح، كفّارة جرم ماقبل تاريخيِ برادرانش را ميپردازد. در عين حال اين كفّاره، بازسازي حادثه گذشته نيز هست. از آنجا كه در كلام مسيحيت، پدر و پسر يكي هستند، آيين قدسيِ مرگ پسر، به صورت نمادين، آيين قدسي قتل پدر است؛ از اينرو، عشاي ربّاني در باطن خود، عشق و نفرت اوديپي را بازگو ميكند.»32
اشكالات زيادي به اين نظريه وارد شده است؛ براي مثال يكي از معتقدان به نظريه توتمي، دوركيم است. تفسير او از توتميسم به طور كلي ردّ شده است؛ زيرا نظرية او، مبتني بر شواهدي است كه از قبايل استراليايي گزارش شده است؛ امّا جالب است كه يكي از همكاران دوركيم به نام ريچارد ژاستون، گزارشهاي نقل شده را به طور دقيق بررسي، و خلاف نظرية او را ثابت كرد. ژاستون نشان داد كه دوركيم به بررسي دقيق قبايل استراليايي نپرداخته است.33
تبيين قرباني بنا به نظرية ترس در منشأ دين
برخي منشأ دين را ترس عنوان ميكنند. فرويد معتقد است انسان در دوران كودكي، به هنگام ترس به پدر پناه ميبَرد و وجود پدر به كودك، قوتِ قلب ميدهد؛ امّا هنگاميكه بالغ ميشود، نداي دين، كاركرد پدر را ايفا ميكند. باورهاي ديني، به جهان خدايي را فرافكني ميكند كه در مواقع ترس و اضطرار، پناهگاه انسان ميشود.34
بنا به اين نظريه، قرباني هديهاي خاص به خدايان است كه هدف از آن، رهايي از خطرات، بدبختيها و بيماريها است و قربانيها نه براي ايجاد رفاقت و همدلي با خدايان، بلكه براي در امان ماندن از بلاهاي آنان بوده است.35
تبيين فرويد از دين بر مبناي الگوي پدرـ فرزند، ممكن است در نگاه نخست در زمينة مسيحي، موجّه به نظر برسد؛ زيرا مسيحيان از خداي پدر سخن ميگويند؛ ولي با كمي دقت روشن ميشود كه اين الگو اصلاً قابل تعميم به ديگر اديان جهان نيست؛ براي مثال، در اسلام يا يهوديت، رابطة انسان با خدا، رابطة پدر و فرزندي نيست.36 هميلتون در نقد نظرية فرويد مينويسد: «گوناگوني دين در فرهنگهاي متفاوت جهان چندان شديد است كه احتمال وجود الگوي يكنواختي كه از ويژگيهاي جهانيِ ماهيت بشر سرچشمه گرفته باشد، بسيار ضعيف است. براي مثال «ايزد بانوها» را در نظر آوريد. خود فرويد ميپذيرد كه «ايزد بانوها» به ادلّة آشكار، با نظرية او خوب وفق نميدهد.»37 از طرف ديگر، اگر منشأ دين ترس باشد، بايد با از بين رفتن ترس، دين نيز از بين برود؛ در حالي كه عملاً چنين نيست.
تبيين منشأ قرباني بنا به نظرية فطرت در منشأ دين
نظرية فطرت، يكي از نظريات خداگرايانه در منشأ دين است. نظريات خداگرايانه، اين ويژگي را دارند كه در مقام تبيين دين، وجود خدا را به عنوان اصل مسلّم پذيرفتهاند. نظريات خداگرايانة مختلفي در باب منشأ دين ارائه شده است؛ مانند ترس از نومن، كهنالگو، امر مقدّس، علّيت، فطرت و....؛ امّا ما در اينجا براي طولاني نشدن بحث، فقط نظرية فطرت را بررسي ميكنيم.
بنا به نظرية فطرت، خداي متعال در سرشت انساني، خداجويي، خداخواهي و خداپرستي را به صورت يك شعور باطني و گرايش قرار داده است. بنا به اين نظريه، انسان همواره به دين نيازمند است؛ هرچند در اوج بلوغ عقلي و علمي قرار گرفته باشد؛ زيرا خدا، امر فطري بشر است و تغيير و تبديلي در آن راه ندارد.38 اين فطرت در پرتو دين و شريعت شكوفا ميشود و چون فطرت هميشه هست، شريعت و دين هم هست39 و با گذشت زمان، از اهميت شريعت كاسته نميشود.
قرباني بنا به اين نظريه، يكي از مناسك اديان از طرف شارع مقدس (خداوند) و مطابق فطرت است و گذر زمان از ضرورت و اهميت آن نميكاهد. قرباني، عملي است كه انسان با انجام دادن آن، تقرّب الهي را ميجويد و ايمان خود را تقويت ميكند و از آنجا كه ديدگاههاي ديگر در مورد منشأ دين نادرست است، نظريات آنها دربارة منشأ قرباني نيز نادرست است.40
استاد مطهّري در ردّ ديدگاههاي منشأ دين مينويسد: «كسانيكه ترس، جهل، امتيازات طبقاتي يا محروميتهاي اجتماعي و... را منشأ مفاهيم ديني و توجه بشر به خدا دانستهاند، قبلاً چنين فرض كردهاند كه عامل منطقي و عقلاني يا تمايل فطري و ذاتي در كار نبوده است؛ والّا با وجود عامل منطقي يا فطري، جاي اينگونه فرضيهها نيست.»41
استاد مطهّري در مورد منشأ دين بيان ميدارد كه اگر به دين به عنوان آنچه از ناحية پيغمبران بر مردم عرضه مىشود، نگاه كنيم، منشأ آن «وحى» است؛ ولي بايد توجه داشت كه اقتضاي آموزههاي پيامبران، در سرشت و ذات انسانهاست و پيامبران آمدهاند تا استعدادهاي دروني انسان را بارور كنند؛ از اينرو، فطري بودن دين، به معناي مطابق بودن آن با نظام خلقت است.42
پيشينة قرباني
اوّلين قرباني گزارششده در يهوديت، مسيحيت و اسلام، قرباني فرزندان آدم است.43 در گزارش قرآن كريم و كتاب مقدّس، ذكري از دستور خداوند براي قرباني نيست؛ تنها آمده است كه هابيل و قابيل براي تقرّب به خداوند هدايايي را از گياهان و حيوانات به درگاه خداوند آوردند. خداوند تنها قرباني هابيل را قبول كرد. علّت قبولي قرباني هابيل، تقوا و صفاي باطن او بود.44 پس پيشينة قرباني به زمان حضرت آدم برميگردد و قرباني، همانطور كه از اسمش پيداست، جهت تقرّب به خداوند بوده است. قربانيها شكل ساده و معقولي داشتهاند؛ امّا پس از انحرافات پيشآمده در دين، اين آيين نيز دستخوش انحرافات زيادي شد. قرآن كريم سرچشمة اختلاف و انحراف پديدآمده در دين را حسادت، سركشي و طغيان عالمان اديان ميداند.45
انحرافات در قرباني تا آنجا پيش رفت كه برخي، دست به قرباني انسانها زدند. خداوند متعال از طريق پيامبران اين انحرافات را گوشزد كرده و از آنها نهي نموده است. كتاب مقدّس، بنياسرائيل را از اختلاط با فرهنگهاي بيگانه برحذر داشته و آنها را به خاطر قرباني انساني نكوهش كرده است.46 قرآن كريم نيز با بيان قرباني حقيقي از بروز برخي انحرافات گذشتگان در قرباني جلوگيري كرده است. قرآن كريم بيان ميدارد كه براي خدا قرباني كنيد (كوثر: 2) و تنها از گوشت حيواناتي كه با نام خدا ذبح ميشوند، بخوريد (انعام: 118). همچنين خوردن گوشت قربانيهايي كه بر روي سنگهاي مورد پرستش ذبح شدهاند، حرام است (مائده: 3). بتپرستان، گوشت قرباني را نميخوردند و معتقد بودند چون قرباني براي خداست، كسي حق خوردن آن را ندارد؛ از اينرو، خون آن را بر ديوار كعبه ميماليدند و گوشتهاي قرباني را روي سنگها نهاده و در معرض خوراك درندگان ميگذاشتند؛ امّا اسلام براي زدودن تحريفات و خرافات جاهلي، امر به خوردن گوشت قرباني ميكند(حج: 36) و ميفرمايد: «خون و گوشت قربانيها به خدا نميرسد و تنها تقواي شما است كه به خدا ميرسد»(حج: 37).
بيشترين انحرافات در قرباني، در «اديان ابتدايي»47 به چشم ميخورد. مطالعة قرباني در اديان ابتدايي به ما كمك ميكند تا به پيشينة قرباني، اهداف و انگيزههاي انسانها براي قرباني و منشأ برخي قربانيهاي كنوني دست يابيم.
قرباني در اديان ابتدايي
قرباني در اديان ابتدايي، بر حسب موضوع، به خوني، غيرخوني و الوهي تقسيم ميشود.48
قرباني خوني
اساس قرباني خوني، تصديق خون به عنوان نيروي مقدّس زندگي در انسان و حيوان است. با قرباني، حيات مقدّسِ در قرباني به خدا برميگردد و در نتيجه خدا، انسان و طبيعت زندگي ميكنند.49 قرباني خوني، شامل قرباني انساني و حيواني ميشود.
ويل دورانت معتقد است كه رسم قرباني انساني، نتيجة عادت مردم به آدمخواري بوده است؛ زيرا آنها ميپنداشتند خدايان نيز، گوشت انسانها را دوست دارند و اين رسم ـ حتّي پس از برافتادن آدمخواري ـ ادامه پيدا كرده است.50
گزارشها حاكي است رسم قرباني انساني در بيشتر ملّتهاي جهان وجود داشته است؛ مادران كارتاژي51 با افتخار، كودكان خود را تقديم «مولوخ»52 ميكردند و آنها را زنده ميسوزاندند.53 مردم سوريه فرزندان خود را براي خداي خورشيد قرباني ميكردند.54 در سومر ساليانه هزاران دوشيزه پيشكش معابد ميشدند تا به وسيلة كاهنان به خدايان تقديم شوند.55 در قبرس براي شادي آپولون56 انسان را از صخره فروميافكندند.57 آرياييها مردان و زناني را كه به هفتاد سالگي ميرسيدند، قرباني ميكردند و گوشت آنها را ميان خويشاوندان تقسيم كرده، آن را ميخوردند؛ ولي دربيكها از خوردن گوشت زنان خودداري ميكردند. شايد بر اين باور بودند كه با خاكسپاري زنان، مادر زمين (آناهيتا) را كه حكم مادر جنس مؤنث را داشته است، از خود خشنود ميسازند؛ در حاليكه با خوردن گوشت مردان قربانيشده، نيروي جنگندگي و دلاوري وي را به خود انتقال ميدهند.58 هنگاميكه امپراطور اينكاها (در امريكاي جنوبي) درميگذشت و درواقع به قلمرو پدرش خورشيد بازميگشت، خدمتكاران و زنانِ او را به احترام وي قرباني ميكردند. گاهي اين عزاداريها، به بهاي جان بيش از هزار نفر تمام ميشد.59 «سكاها»60 نيز همراه شاه متوفي، يكي از زنان غير عقدي او و ديگر خدمة او را با اسب و جواهرات وي دفن ميكردند.61
با تكامل اخلاق بشري، عمدة قربانيهاي انساني، جاي خود را به قربانيهاي ديگر دادند. برخي قبايل، به جاي خود انسان، عضوي از او را قرباني و پيشكش خدايان ميكردند؛ مانند اهداي انگشت، خون و مو، اخته كردن، ختنه كردن، و گاه اهداي بكارت خود در يك فحشاي مقدّس!.62
هنگامي كه پادشاه سكاها درميگذشت، مردمان آنجا قسمتي از گوش خود را ميبريدند و موهاي خويش را ميتراشيدند و شكافهايي در بازوان خود ايجاد ميكردند و پيشاني و بيني را ميدريدند و زوبينهايي در دست چپ خود فرو ميكردند؛ به طوري كه از سوي ديگر بيرون آيد تا بدين وسيله خون ريختهشده را نثار خداي خود سازند و براي پادشاه آمرزش طلب كنند.63 در استراليا نثار انگشت به خدايان مرسوم بود.64 دوشيزگان پرستندة فينيقي، خود را به نخستين كسي كه در معبد از آنان درخواست همخوابگي ميكرد، تسليم ميكردند تا خون بكارت آنان، سنگفرش قربانگاه را رنگين سازد و از اين راه خداي يادشده را از خود راضي سازند.65 در سوريه پس از پايان جشني، برخي براي اينكه وفاداري هميشگي خود را به الاهة صاحب جشن ثابت كنند، خود را اخته ميكردند.66 همچنين در مواردي، به جاي جان كودك، پوست ختنهگاه او را تقديم خدايان ميكردند يا كاهنانان مبلغي پول را در بهاي همين پوست از طرف خدايان ميپذيرفتند.67
هنگاميكه اخلاق بشري، تكامل بيشتري پيدا كرد، قربانيهاي حيواني و نمادين،68 جايگزين قرباني انساني شد.69 در يكي از الواح سومر آمده است: «برّه، جانشين و فدية آدمي است.»70 مصريهاي باستان كه هنگام مرگ يكي از فراعنه، تعداد بيشماري از رؤسا، زنان، فرزندان، بردگان، كنيزان و كساني از اصناف گوناگون را كشته، در گور او مينهادند تا در جهان ديگر، به ارباب والامقام خود خدمت كنند، كمكم از اين كشتار ناهنجار دست برداشتند و به جاي كشتن مردمان، پيكرهها و مجسمههايي ساخته، به جاي زندگان در گور فراعنه مينهادند؛ به اين گمان كه اين پيكرهها به وسيلة خدايان، جاني خواهند گرفت و به خدمت ارباب خواهند ايستاد.71 سرخپوستان امريكاي شمالي نيز، آيينهاي قرباني را تعديل كرده، به آيينهاي نمادين تبديل ساختند. هنرمندان براي اين كار، از چوب، سري كاملاً شبيه سر آدمي ميتراشيدند؛ به گونهاي كه در آن، شباهت با اصل، كاملاً رعايت شود. در اين قرباني نمادين، فردي را به عنوان قرباني به نمايش درميآوردند و طيّ مراسمي، سر دروغين وي را از تن جدا ميساختند.72
البته برخي، زمان، شكل، كيفيت و نوع قرباني را متأثّر از شرايط اقتصادي ميدانند و علّت جايگزيني قربانيها را نيز، مشكلات اقتصادي عنوان ميكنند.73
قرباني غيرخوني
قرباني غيرخوني در اديان ابتدايي، شامل خوراكيها (ميوهها، سبزيها، دانههاي گياهي، مايعات به ويژه آب و شراب)، اشيا و حتي حيوانات موقوفه ميشد. فرويد معتقد است: «قرباني نباتي كه از اهداي ميوههاي نوبر سرچشمه گرفته است، درحقيقت مظهر مالياتي بوده كه به صاحب خاك و سرزمين پرداخت ميشده است.»74 آشوريان برسر مقابر پدران و اجداد خود، جرعهريزي ميكردند. ميان هندوها نيز اين عمل به قصد تطهير و تهذيب جاري بوده است. عربها اغلب مانند اقوام سامي، خون قربانيهاي خود را براي اين عمل به كار ميبردند يا مانند فينيقيان، شير را به اين منظور استعمال ميكردند. بعدها به جای خون، از شراب که آن را خون انگور مینامیدند، استفاده میکردند.75
قرباني الوهي
در دورههايي، از قرباني خدايان گزارش شده است؛ يعني خود خدايان موضوع قرباني بودهاند. عمدة اين گزارشها از هند است. نمونة آن در متون براهمنه ديده ميشود: «خدايان توسط قرباني به بهشت نايل ميشوند.»76 نمونة ديگر، خداي ايرانيان اوّليه «زوروان» است كه براي مدت هزارسال قرباني كرد تا صاحب پسري شود كه دنيا را خلق كند.77 برخي بر اين باورند كه قرباني به وسيلة انسان، تقليدي از قرباني اوّليه است كه در ايجاد نظم كيهاني نقش داشته است.78
تفاوت قرباني الوهي با ديگر قربانيها در اين است كه در قربانيهاي ديگر، پيشكش چيزي از الوهيت را در خود داشت، امّا در قرباني الوهي، پيشكش با خدا همسان ميشود.79
انگيزههاي قرباني در اديان ابتدايي
در اديان ابتدايي، قرباني با انگيزههايي گوناگون انجام ميگرفت. برخي از اين انگيزهها، عبارت بودند از: ستايش و سپاسگزاري از خدايان، التماس و درخواست از خدايان، جلب رضايت و فرونشاندن خشم خدايان، كفّارة گناهان، رستگاري در دنياي ديگر، همسفره شدن با خدايان، پيشگويي و پيشبيني حوادث آينده و تبرّك مجالس. البته گاهي چند انگيزه يا همة آنها، در يك قرباني جمع ميشد.80
در رم، در زمان كنسولي كاميل (قرن 4 ق.م) پس از رفع اختلاف ميان مجلس سنا و مردم، جشني آراستند و در تمام پرستشگاهها، قربانيهايي به منظور ستايش خدايان انجام دادند.81 سلتها82 نيز، براي شكرگزاري و حقشناسي از خدايان باروري، قرباني انساني انجام ميدادند. قربانيان، عبارت بودند از زنان جوان، كودكان خردسال، اسيران جنگي، دزدان، راهزنان و آدمكشان كه آنان را دستگير و به كاهنان تسليم ميكردند تا در روز معيني قرباني كنند.83 گروهي بر اين باور بودند كه اگر شخصي در اين دنيا قرباني شود، يا خودكشي كند، در زندگي بعدي، فردي خوشبخت، آزاد و شريف متولّد خواهد شد. ازاينرو براي اين افراد، رفتن به قربانگاه، گذر از خانة سختي و ورود به خانة سعادت بود.84 الگونكوئينها، يكي از قبايل سياهپوست امريكايي نيز، خود را ميكشتند تا در زندگي بعدي، فردي خوشبخت و آزاد باشند.85 يونانيان معتقد بودند با قرباني كردن، خدايان را به مهماني فراميخوانند و از حضور آنان لذّت ميبرند و به بركت نيروي آنها، به نيروي خود ميافزايند. به همين دليل شراب را نخست روي قرباني و سپس در پيالههاي خود ميريختند و وانمود ميكردند كه خدايان با آنان شراب نوشيدهاند.86 فينيقيان به منظور بر سر مهر آوردن مولوخ و فرونشاندن خشم او، نخستين فرزندان خويش را در دل سوزان اين خداي كودكخوار ميافكندند.87 اهالي صربستان هنگام احداث بناهاي بزرگ و معابد، زني را قرباني كرده، در پي ساختمان دفن ميكردند تا خدايان ِ به خشم آمده، اقدام به تخريب بنا نكنند.88 مردمان استراليا در برابر هر گناهي كه مرتكب ميشدند، بندي از انگشتان خويش را نثار خدايان ميكردند و يا زخمهايي را به خود وارد ميساختند.89 در رم، اگر زني پيش از انقضاي عدّه درصدد ازدواج برميآمد، براي بخشايش گناه، بايستي گاوي را قرباني كند.90 در سواحل شمالي كشور پرو، هر خانوادهاي براي برآورده شدن حاجات خود، نذر ميكرد كه يكي از دختران خردسال خود را وقف معبد نمايد يا در راه خداي ماه قرباني كند. دختراني كه تقديم معبد ميشدند، مقدّس بودند. از اين جهت همگان موظّف بودند به آنها احترام بگذارند و هيچ كس جز شاه و كاهنان، حق بهرهمندي جنسي از آنها را نداشت.91 بعضي اقوام نيز، براي برداشت محصول بهتر، مردي را ميكشتند و خونش را هنگام بذرافشاني بر زمين ميپاشيدند. هنگاميكه محصول ميرسيد و موسم درو ميشد، آن را تعبيري از تجديدحيات مرد قربانيشده ميدانستند.92 روسها ـ همانند يونانيان و مصريان باستان ـ هنگامي كه به كارهاي بزرگ ميپرداختند، براي اينكه حوادث آينده را پيشگويي و پيشبيني كنند، از روي احشاء و امعاء قرباني تفأل ميزدند.93 در آتن براي تبرّك مجالس عمومي، خوكي را قرباني ميكردند.94
آداب قرباني در اديان ابتدايي
آيين قرباني در اديان ابتدايي، آدابي ويژه داشت. توجه به اين آداب، در فهم جايگاه و منزلت قرباني در اين اديان كمك ميكند. در اين بخش به برخي از اين آداب، از جمله: زمان قرباني، مكان قرباني، قربانيكننده، قربانيشونده، كيفيت قرباني و... اشاره ميكنيم.
بعضي قربانيها متصدّي ويژه داشت و ميبايست به وسيلة شخص خاصي انجام ميگرفت؛ وگرنه ممكن بود سر مويي اشتباه شود و درنتيجه، خدايان گوشت قرباني را بخورند، امّا نياز قربانيكننده را برآورده نسازند.95
برخي قربانيها، مكان خاصي داشتند؛ مثلاً ميبايست حتماً در قربانگاه و معبد انجام ميشد؛ ولي برخي ديگر از قربانيها، مكان خاصي نداشتند و امكان بجاآوردن آن در خانه و هرجاي ديگري وجود داشت.
در چگونگي انتخاب قربانيان، ميان اقوام و ملل مختلف تفاوتهايي ديده ميشود. در سوريه، عدّهاي نذر قرباني ميشدند و يا داوطلبانه خود را تسليم قربانگاه ميكردند.96 در بعضي اقوام (مثل اينكاها و ماياها در امريكاي جنوبي)، ميكوشيدند تا قربانيان از افراد جوان، سالم و زيبا انتخاب شوند.97 برخي، غرقشدگان و اسيران جنگي را تقديم خدايان ميكردند98 و برخي، محكومان به اعدام را قرباني ميكردند.99 برخي ديگر، فرزندان مردم تهيدست را خريداري و قرباني ميكردند.100 برخي نيز با به راه انداختن جنگ، در اسير گرفتن براي قرباني ميكوشيدند.101
حيوان قرباني نبايد عيبي ميداشت؛ حیوان قربانی میبایست سالم باشد؛ زیرا حیوان معیوب، شایسته خدایان نبود. كاهنِ قربانيكننده، تمام بدن قرباني ـ حتّي زبان حيوان ـ را براي مطمئن شدن از سلامتي آن، بررسي ميكرد. در برخي قبايل، اگر كسي حيوان معيوبي را قرباني ميكرد، محكوم به مرگ بود.102
يونانيان هنگام پيمان بستن، از سر حيواناتي كه قرار بود قرباني شوند، موهايي جدا ميكردند و آن را ميان سركردگان پخش ميكردند و خدايان را بر اين پيمان گواه ميگرفتند.103 در رم، هنگام سوگندهاي بزرگ، مردي را قرباني ميكردند و تمام كساني كه متعهد ميشدند، دست خود را در خون او آغشته ميكردند و جرعهاي از خونش را ميآشاميدند.104 در برخي قبايل، هنگام آغاز زمستان كه فصل غيبت خورشيد بود، براي خداي خورشيد مراسمي بر پا ميكردند. كاهن اعظم، واسطة بين خدا و مردم بود و در ازاي قرباني، براي مردم فراواني محصول را درخواست ميكرد. كاهن، سينة انسان قرباني را با دشنهاي بيرون ميآورد و آن را تقديم خداي خورشيد ميكرد. خداي خورشيد نيز، الهاماتي به كاهن ميكرد. انسان قربانيشده، طي مراسمي به عنوان نماينده و نظركردة خورشيدخدا، بين مردم توزيع ميشد. آنها گاهي قربانيان را درون چاهي ميانداختند و پس از آن، اشيايي گرانبها از طلا، فيروزه و ديگر جواهرات را به درون چاه ميانداختند.105
در برخي مراسم، قربانيها و افراد شركتكننده، آرايشهاي خاصي داشتند. مراسم به همراه رقص، پايكوبي و بادهگساري بود و بر اين عقيده بودند كه بدين وسيله جلبِ نظر خدايان كرده، نيرويي از نيروهاي خدايان را جلب ميكنند. بدن قرباني هنوز جان داشت كه موي سر و يك چشم او را كنده، به خدا پيشكش ميكردند و منتظر پذيرفتن قرباني از سوي خداوندگار ميماندند. نشانة پذيرفته شدن قرباني، اوّلين پرندهاي بود كه در آسمان مشاهده ميشد. در اين صورت همه با رضايت خاطر، نويد پيروزي را دريافت ميكردند؛ زيرا پرندة فوق را پيك خدايان ميپنداشتند.106 در برخي قبايل نيز، پيش از قرباني روزه ميگرفتند و بعد از آن، قرباني را به عنوان بلاگردان خود به خدايان تقديم ميكردند.107
قرباني با كيفيتهاي گوناگون تقديم ميشد؛ گاهي با ريختن خون و نثار كردن بود؛ گاهي قرباني را ميسوزاندند و گاهي آن را دفن ميكردند. سوزاندن قرباني در ميان يهوديان قديم و يونانيان معمول بوده است. شايد غرض از سوزاندن قرباني، آن بوده كه بوي سوختگي و دود آن به مشام خدايان برسد. دفن قرباني براي جلبِ نظر و تقرّب به خدايان زيرزميني بوده است. در بعضي اديان و اقوام، چگونگي كشتن قرباني، اوّلين اولويت را داشته است.108 گاهي حيوانات را نميكشتند؛ بلكه آنها را وقف خدايان ميكردند و سپس در مكاني مقدّس، زنده رهايشان ميكردند؛ البته به اين موقوفات، بيشتر عنوان پيشكشي داده ميشود تا قرباني.109
آزتكها در مكزيك، قرباني را به چليپايي ميخكوب ميكردند تا بهتدريج جان بسپارد. سپس گوشتش را قطعهقطعه كرده، ميان مردم تقسيم ميكردند.110 آنها قربانيان را به شديدترين صورت شكنجه ميكردند؛ به طوريكه تمام بدن آنان شكست ميشد و ديدگانشان از حدقه بيرون افتاد. تمام اينها بدين منظور بود كه شهامت، بردباري و آمادگيشان را محك بزنند كه آيا لايق اين شأن عظيم و ارتقاي مرتبت والا هستند يا نه.111 در ميان پارهاي قبايل و جوامع، پس از كشتن قرباني، نوشتهاي با امضاي كاهن معبد به دست قرباني داده ميشد كه گواهينامة ورود به بهشت بود.112
در برخي اديان، پس از قرباني ِحيوان يا انسان، نوعي پوزشخواهي از قرباني به عمل ميآمد؛ مصريها پس از مراسم قرباني، به گريه و زاري ميپرداختند. برخي علاوه بر گريه، زخمهايي نيز به خود ميزدند.113 علت سوگواري، ترس از مجازاتي بود كه تهديدشان ميكرد و ميخواستند از مسئوليت قتلي كه مرتكب شدهاند، فرار كنند؛114 به همين دليل در پارهاي از نقاط، قربانيكننده به محض قربانيكردن، پا به فرار ميگذاشت. در آتن، پس از قرباني، گناه قربانيكردن را به گردن چاقو ميانداختند و آن را به دريا پرتاب ميكردند.115
در بعضي اديان ابتدايي، رسم بر اين بود كه قرباني را پس از تقديم و پيشكشي ميخوردند. ويلدورانت در مورد علّت اين عمل مينويسد: «مردمان ابتدايي بر اين باور بودند كه فضايل هر موجودي با خوردن آن به انسان منتقل ميشود؛ درنتيجه به اين فكر افتادند كه خدايان خود را نيز بخورند. بسياري از اوقات، شخصي را انتخاب كرده، او را خوب ميپروراندند. آنها به او عنوان خدايي ميدادند تا بعد او را بكشند و خونش را بياشامند و از گوشتش تناول كنند. هنگاميكه غذاي انسانها، حالت تأمينشدهتري به خود گرفت، مهرباني بيشتري به دل آنها راه يافت و به جاي قربانيكردن خدا، به اين قناعت ورزيدند كه چيز مأكولي را به عنوان رمز و مثال او بسازند و آن را بخورند. در مكزيك قديم، مجسمهاي از خدا با حبوبات ميساختند و كودكاني را كشته، خونشان را بر آن ميپاشيدند و آن را به جاي خدا ميخوردند. در هنگام انجام تشريفات، كاهن اوراد سحري را ميخواند تا مجسمة خدايي را كه بناست خورده شود، به خداي واقعي تبديل شود.»116
امّا فرويد معتقد است كه اعضاي كلان با خوردن توتم به تزكية نفس ميپرداختند و اتّحاد بين خود و هم قبيلهايها از يكطرف، و همة افراد قبيله با خدا را از طرف ديگر، مستحكم ميكردند؛117 زيرا آنها فكر ميكردند كه از اين غذا، خون درست ميشود و اين خون، طيّ همغذايي به تن همة شركتكنندگان در تناول غذا جريان مييابد و آنها را متّحد ميكند.118
بقاياي قربانيهاي ابتدايي در دوران معاصر
با بررسي و مطالعة قرباني در اديان گوناگون ميتوان ريشة برخي عقايد و قربانيهاي كنوني را پيدا كرد. متأسفانه به رغم تلاش حكيمان و پيشوايان ديني براي براندازي چنين عقايدي، باز اين عقايد در گوشه و كنار جهان به حيات خود ادامه دادهاند. در هند از قربانيِ انساني گزارش شده است.119 در افريقا، قربانيِ انساني تا روزگار امروز دوام آورده است.120 قبيلهاي در تايلند بر اين عقيدهاند كه بايد دختري زيبا و باكره كه بيشتر از چهارده سال نداشته باشد را در يكي از روزهاي سال براي خدايشان قرباني كنند. هدف آنها از اين قرباني، امنيت، حفظ حيات خود و ديگران، شفاي بيماريها و... است.121 شاردن فرانسوي در سفرنامة خود به رواج بخشي از عقايد اقوام ابتدايي در ميان مردمان كلشيد (ايالتي همجوار گرجستان) اشاره ميكند: «هنگام بيماري، مردم كشيشان را بر بالين خود ميخوانند و از او سبب بيماري خويش را ميپرسند. كشيش هم چند بار كتابش را ورق ميزند و پس از چند لحظه تأمّل، ميگويد فلان تصوير (مقدّس) نسبت به تو خشمگين و متغيّر شده است. براي فرونشاندن خشم و رضايت خاطر او بايد گوساله يا گاوي را قرباني كني. همچنين به او يك فنجان نقره يا يك قطعه پارچة ابريشمي تقديم كني؛ وگرنه ديري نميگذرد كه ميميري. بيمار نيز به قيد قسم قول ميدهد كه همة اين كارها را انجام دهد.»122
او همچنين مينويسد: «براي تطير و تفأل، هنگام قرباني گاو، تمام حركات و سكنات حيوان را مورد توجه و دقت خاصي قرار ميدهند؛ مثلاً اگر هنگام قرباني، گاو سركشي نموده، شاخ بزند و تسليم نشود، ميگويند كه در آن سال جنگ و خونريزي خواهد شد. اگر تپاله بياندازد، پيشبيني ميكنند كه نعمت و فراواني سراسر كشور را فراخواهد گرفت و در صورتيكه ادرار كند، محصول شراب خيلي زياد خواهد شد...؛ امّا با وجود اينكه هميشه اين پيشگوييها غلط از آب درميآيد، باز مردم سادهلوح اين ترهات را همچون وحي مُنزل، حقيقت ميپندارند.»123
برخي معتقدند رسم آبپاشيدن پشت سر مسافر نيز كه گاهي گُل يا گياهي به آن اضافه ميكنند، از بقاياي رسم قرباني و پيشكشي آب به خداي زمين است.124
جاي دوري نرويم؛ بعضي از مردم ما نيز اعتقادات خاصي دارند. برخي معتقدند اگر در يك سال دو نفر از يك خانواده از دنيا بروند، بايد در قبرستان مرغ يا خروسي كشته، بين قبر آن دو خاك كرد تا قبرستان قرباني ديگري از اين خانواده نگيرد. برخي بر اين باورند كه هنگام آهنريزي ساختمان بايد خوني پاي آهن ريخته شود؛ و گرنه اين ساختمان قرباني خواهد گرفت. برخي نيز معتقدند هنگام خريد ماشين، بايد تخم مرغ يا خون حيوان قربانيشده را بر چرخ و بدنه ماشين تازه خريداري شده ماليد، تا ماشين خوني نگيرد.
نتيجهگيري
1. آيين قرباني، يكي از جلوههاي پرستش به شمار ميآيد كه در اغلب اديان گذشته و حال مشاهده ميشود.
2. آيين قرباني، برخواسته از حس فطري پرستش است. انسانها با تقديم هديه و قرباني كوشيدهاند تا خشنودي خدا (يا خدايان) را جلب كرده و از خشم و غضب آنها جلوگيري كنند.
3. آيين قرباني، در برخي ادوار و اديان دستخوش انحرافاتي شد، تا آنجا كه برخي فرزندان دلبند خود را به عنوان بهترين هدية قرباني خدايان خود كردهاند.
4. پيامبران تلاش زيادي در زدودن انحرافات از آيين قرباني كردهاند؛ امّا باز رگههايي از اين انحرافات در دنياي معاصر قابل مشاهده است.
1. Henninger, Joseph, "sacrifice", in: The Encyclopedia of religion, p. 554.
2. غلامحسين مصاحب، دائرةالمعارف فارسي، ص 2533.
3. Offering
4. Henninger, Ibdi, p. 554.
5. James: 1
6. عبادت در عهد عتيق نيز، معنايي مشابه همين دارد (ر.ك: دائرةالمعارف الكتابيه، ص 165).
7. ر.ك: ترنس استيس والتر، دين و نگرش نوين، ترجمه احمدرضا جليلي.
8. محمدجواد باهنر، معارف اسلامي، ص 70.
9. Evolutionary theory
10. Auguste Comte
11 C.f. Mazlish, Bruce, "Comte, Auguste", in: The Encyclopedia of Philosophy, p. 174.
12. جان بيناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، ص 22.
13. مرتضي مطهري، علل گرايش به ماديگري، ص 65-66.
14. animism
15. Edward Burnett tylor
16. ر.ك: دانيل پالس، هفت نظريه در باب دين، ترجمه و نقد محمدعزيز بختياري، ص 48-51.
17. Homage
18. Abnegation
19. Tylor, "Primitive Culture", in: Understanding Religious Sacrifice, p. 13.
20. ملكم هميلتون، جامعه شناسي دين، ترجمه محسن ثلاثي، ص 46-47.
21. James George Frazer
22. دانيل پالس، همان، ص 116.
23. در قرآن آمده است كه فرعون ميگفت: من خداي برتر هستم (نازعات: 24) و غير از من، خدايي وجود ندارد (قصص: 38). او مدعي بود كه رود نيل به ارادة او جريان دارد(زخرف:51).
24. دانيل پالس، همان، ص 64.
25. مراسم «ميرنوروزي» نيز در ايران باستان بدين منظور انجام ميگرفته است. طبق اين آيين، هنگام نوروز، امير يا حاكم به منظور دفع شر و رفع هرگونه بدآمدهايي كه در سال جديد ممكن بود دچار آن شود، بر حسب ظاهر، از اميري يا پادشاهي خود دست ميكشيد و به جاي وي، پادشاه موقّت ديگري مينشاندند. اين شخص طيّ پنج روز نخستين از جشن نوروزي، حكومتي صوري ميكرد و به عزل و نصب، توقيف و زنداني و جريمه و مصادرة اموال هركسي كه مايل بود، ميپرداخت و پس از سپريشدن روزهاي يادشده، شاه موقت به قتل ميرسيد (قرباني ميشد) و شهريار واقعي به مقرّ حكومت خود باز ميگشت (علياصغر مصطفوي، اسطوره قرباني ص 75-76).
26. Pawnee Indians.
27. William Robertson Smith, “The Religion of the Semites”, in: Understanding Religious Sacrifice, p. 61.
28. ر.ك: سيداكبر حسيني و امير خواص، منشأ دين بررسي و نقد ديدگاهها، ص 108.
29. ر.ك: ريمون آرون، مراحل انديشه در جامعه شناسي، ترجمه باقر پرهام، ص 375 به بعد.
30. دانيل پالس، همان، ص 167.
31. Zoe Petropoulou, Maria, Animal Sacrifice in Ancient Greek Religion, Judaism, and Christianity 100 BC-AD 200, p. 17-18.
32. دانيل پالس، همان، ص 114.
33 ر.ك: عليرضا قائمينيا، درآمدي بر منشأ دين، ص 86.
34. دانيل پالس، همان، ص 116.
35. Evans-Prichard, E.E., “The Meaning of Sacrifice among the Nuer”, in: Understanding Religious Sacrifice, p. 194.
36 عليرضا قائمينيا، همان، ص 96.
37 ملكم هميلتون، همان، ص 113.
38 ر.ك: روم: 30
39. ر.ك: محمدحسن قدردان قراملكي، «جاودانگي شريعت و ملاكهاي آن»، فقه و حقوق، ش 3.
40. اين بود خلاصهاي از چند نظريه در باب قرباني، امّا نظرات ديگري نيز در مورد قرباني وجود دارد كه بررسي آنها خارج از هدف اين نوشتار است. از نظرات ديگر در مورد قرباني ميتوان «يادآوري حوادث خلقت آغازين» را نام برد. طبق اسطورهاي، ابتدا خدايان (به صورت انسان يا حيوان و يا گياه) در روي زمين زندگي ميكردند كه برجستهترين آنها خدايانِ دما (Dema-deities) بودند؛ ولي سرانجام دما خدا را كشت و با اين حادثه، جهان كنوني پديد آمد. دما به شكل انسانها، فناپذير و تكثيرشونده درآمد. از اين پس خدا يا در قلمرو مردگان وجود دارد يا خودش را در خانة مردگان منتقل ميكند. از بدن خدا، گياهان پديد آمدند؛ از اينرو، خوردن گياهان، خوردن خداست. خداي اعلي اغلب شكل حيوان دارد؛ از اينرو، قرباني، يادآور كشتهشدن خداست.
Jensen, A.E., "From Myth and Cult among Primitive Peoples", in: Understanding Religious Sacrifice, p. 182-183.
41. سيدمحمدحسين طباطبائي، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ص 3.
42. ر.ك: مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ص 601-602.
43 ر.ك: سفر پيدايش: 4: 3-7؛ مائده: 27.
44 مكارم، تفسير نمونه، ج 4، ص 348.
45 ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان، ج 2، ص 182-183.
46 ر.ك: لاويان20: 1-3؛ لاويان18: 21؛ لاويان 20: 5-2؛ تثنيه 12: 31؛ مزامير39:106-38؛ اشعيا57: 7-3؛ ارميا7: 31
47 . برخي محققان رشتة تاريخ اديان، اديان را به «ابتدايي» و «پيشرفته» تقسيم كردهاند. اديان ابتدايي متعلّق به انسانها و اقوام ابتدايي است و مهمترين ويژگي آنها، داشتن نظام الهياتي ساده است. در اين اديان، بيشتر، مظاهر طبيعت پرستيده ميشود و انسانها در پي تسخير نيروهاي طبيعي براي تأمين زندگي دنيايي و دفع بلاهاي طبيعي هستند؛ امّا اديان پيشرفته، برخلاف آنهاست؛ آنها داراي نظام الهياتي پيچيدهاي هستند و بيشتر به موجود يا موجودات فراتر از طبيعت توجه دارند. انگيزة اصلي آنها، نجات و رستگاري در زندگي ديگر است. اديان پيشرفته كه در جهان پيروان زيادي دارند، «اديان زنده» خوانده ميشوند كه عبارتند از: يهوديت، مسيحيت، هندوئيسم، بوديسم، جين، سيك، زرتشت، لائوتسه، كنفوسيوس وشينتو؛ امّا آن دسته از ادياني كه در گذشته پيرواني داشتهاند و امّا امروزه پيروي ندارند، «اديان قديم» يا «خاموش» ناميده ميشوند (عبدالرحيم سليماني، اديان ابتدايي و خاموش، ص 16).
48. Faherty, Robert L., "sacrifice", in: The New Encyclopedia Britanica, p. 793.
49. Ibid.
50 ويليام جيمز دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 81.
51. كارتاژ: شهر قديمي در ساحل شمالي افريقا، كنار خليج تونس.
52. مولوخ يا مولك: يكي از خدايان ملل سامي بود كه مردم فرزندان خود را زندهزنده در برابر ضريح او ـ به عنوان قرباني ـ ميسوزاندند (ويليام جيمز دورانت، همان، ج 1، ص 81).
53. حسن پيرنيا، ايران باستان، ص 1455.
54. ويليام جيمز دورانت، همان، ص 1، ص 348.
55. علياصغر مصطفوي، اسطوره قرباني، ص 101.
56. آپولون پروردگار شعر، هنرهاي زيبا، كمانداري، پزشكي، خداي آفتاب و حامي غيبگويان (هومر، ايلياد، ص 44 پاورقي).
57 ويليام جيمز دورانت، همان، ج 2، ص 215.
58. علياصغر مصطفوي، همان، ص 73.
59. مارسل نيدركانگ، بيست كشورامريكاي لاتين، ترجمه محمد قاضي، ص 384.
60. سكاها بيابانگرداني در كنار درياي سياه بودند. آنها از قبايل جنگي نيمه مغول و نيمه اروپايي بودند (ويليام جيمز دورانت، همان، ج 1، ص 336).
61. عباس قدياني، تاريخ اديان و مذاهب در ايران، ص 68.
62. Henninger, Ibid, p. 546.
63 علياصغر مصطفوي، همان، ص 174.
64. همان، ص 173
65 ويليام جيمز دورانت، همان، ج 1، ص 345.
66. همان، ص 347.
67. همان، ص 348.
68. Pictorial representations
69. Henninger, Ibid, p. 546.
70. ويليام جيمز دورانت، همان، ج 1، ص 155.
71. علياصغر مصطفوي، همان، ص 146.
72. همان، ص 174.
73. Faherty, Ibid, p. 788.
74. زيگموند فرويد، توتم و تابو، ترجمه ايرج پورباقر، ص 220.
75. غلامحسين صديقي، «جرعه فشاني بر خاك»، يادگار، ش 8، ص 49.
76. Faherty, Ibid, p. 793.
77. Ibid.
78. Henninger, Ibid, p. 545.
79. Faherty, Ibid, p. 794.
80. Henninger, Ibid, p. 549
81. علياصغر مصطفوي، همان، ص 40.
82. سلتها نخستينبار در هزارة دوم پيش از ميلاد در قسمت جنوب غربي آلمان و شمال فرانسه پيدا، و به سرعت در سراسر اروپا پراكنده شدند.
83 همان، ص 176.
84. همان، ص 178-179.
85. همان، ص 179.
86. ويليام جيمز دورانت، همان، ج 2، ص 180.
87 علي اصغر مصطفوي، همان، ص 180.
88. همان، ص 172.
89. همان، ص 174.
90. همان، ص 40.
91. همان، ص 144.
92 ويليام جيمز دورانت، همان، ج 1، ص 80.
93 همان، ج 3، ص 71.
94 همان، ج 2، ص 216.
95 همان، ج 1، ص 283.
96 علياصغر مصطفوي، همان، ص 170.
97. همان، ص 148-166.
98. همان، ص 178.
99. ويليام جيمز دورانت، همان، ج 2، ص 216.
100. همان، ج، 3، ص 50.
101. همان، 163.
102. حسين لسان، «قرباني از روزگار كهن تا امروز»، هنر و مردم، ش 165و166، ص 21-22.
103. همان، ص 20.
104. علياصغر مصطفوي، همان، ص 40.
105 همان، ص 166-168.
106 همان، ص 172.
107. حسين لسان، همان، ص 22.
108. غلامحسين مصاحب، همان، ص 2533.
109 Henninger, Ibid, p. 546.
110. علياصغر مصطفوي، همان، ص 162.
111. همان، ص 163.
112. همان، ص 179
113 حسن پيرنيا، همان، ص 512.
114. زيگموند فرويد، همان، ص 23.
115. همان، ص 225-226.
116 ويليام جيمز دورانت، همان، ج 1، ص 81.
117. زيگموند فرويد، همان، ص 231.
118. همان، ص 226.
119 علياصغر مصطفوي، همان ،ص 51.
120. همان، ص 143.
121. براي مشاهدة عكسهاي اين مراسم و جزئيات بيشتر، ر.ك:
http://www.best-ir8.com/ftopicp-1004961.html
122. ژان شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال يغمايي، ص 155-156.
123. شاردن، ِژان، سياحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسي، ص 317-318.
124 علياصغر مصطفوي، همان، ص 22.
منابع
كتاب مقدّس، انجمن كتاب مقدّس.
آرون، ريمون، مراحل اساسي سير انديشه در جامعهشناسي، ترجمه باقر پرهام، تهران، علمي و فرهنگي، 1382.
استيس والتر، ترنس، دين و نگرش نوين، ترجمه احمد رضا جليلي، ويراسته مصطفي ملكيان، تهران، حكمت، 1377.
باهنر، محمّدجواد، معارف اسلامي، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، 1361.
بي.ناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه علياصغر حكمت، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1370.
پالس، دانيل، هفت نظريه در باب دين، ترجمه و نقد محمدعزيز بختياري، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني€، 1385.
پيرنيا، حسن، ايران باستان، تهران، سازمان كتابهاي جيبي، 1342.
حسيني، سيداكبر و خواص امير، منشأ دين بررسي و نقد ديدگاهها، تهران، كانون انديشه جوان، 1388.
دائرةالمعارف الكتابيه، ج5، قاهره، دارالثقافة، 1996.
دورانت، ويليام جيمز، تاريخ تمدن، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1365.
سليماني، عبدالرحيم، اديان ابتدايي و خاموش، قم، آيات عشق، 1382.
شاردن، ژان، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال يغمايي، تهران، توس، 1372.
شاردن، ِژان، سياحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسي، تهران، امير كبير، 1335.
صديقي، غلامحسين، «جرعه فشاني بر خاك»، يادگار، ش 8، 1324.
طباطبايي، سيدمحمدحسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، مقدمه و پاورقي مرتضي مطهري، قم، دارالعلم، 1350.
ـــــ، الميزان، ترجمه سيدمحمد باقر موسوي، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1374.
فرويد، زيگموند، توتم و تابو، ترجمه ايرج پورباقر، تهران، آسيا، 1326.
قدردان قراملكي، محمدحسن، «جاودانگي شريعت و ملاكهاي آن»، فقه و حقوق، ش 3، 1383.
قدياني، عباس، تاريخ اديان و مذاهب در ايران، تهران، فرهنگ مكتوب، 1381.
قائمينيا، عليرضا، درآمدي بر منشأ دين، قم، معارف، 1379.
لسان، حسين، «قرباني از روزگار كهن تا امروز»، هنر و مردم، ش 165و166، 1355.
مصاحب، دكتر غلامحسين، دائرةالمعارف فارسي، تهران، امير كبير، 1380.
مصطفوي، علي اصغر، اسطوره قرباني، بيجا، انتشارات علي اصغر مصطفوي، 1369.
مطهري، مرتضي، علل گرايش به ماديگري، چ سيزدهم، تهران، صدرا، 1372.
ـــــ ، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1368.
مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الإسلامية، 1374.
نيدرگانگ، مارسل، بيست كشورامريكاي لاتين، ترجمه محمد قاضي، تهران، خوارزمي، 1356.
هميلتون، ملكم، جامعه شناسي دين، ترجمه محسن ثلاثي، تهران، تبيان، 1377.
هومر، ايلياد، ترجمه سعيد نفيسي، بيجا، وزارت فرهنگ و آموزش عالي، 1372.
Evans-Prichard, E.E., “The Meaning of Sacrifice among the Nuer”, in: Understanding Religious Sacrifice, Jeffrey Carter (ed.), New York, 2003.
Faherty, Robert L., "sacrifice", in: The New Encyclopedia Britanica, 15th Ed, Chicago, Encyclopedia Britannica, Inc, 1974.
Henninger, Joseph, "sacrifice", in: The Encyclopedia of religion, Mircea Eliade (ed.), New York, 1987.
James, E.o., “Sacrifice”, in: Encyclopedia of Religion and Ethics, James Hastings (ed.), New York, Charles Scribners Sons.
Jensen, A.E., "From Myth and Cult among Primitive Peoples", in: Understanding Religious Sacrifice, Jeffrey Carter (ed.), New York, 2003.
Mazlish, Bruce, "Comte, Auguste", in: The Encyclopedia of Philosophy, Edwards Paul (ed.), New York, Macmillan, 1996.
Smith, William Robertson, “The Religion of the Semites”, in: Understanding Religious Sacrifice, Jeffrey Carter (ed.), New York, 2003.
Tylor, E.B., "Primitive Culture", in: Understanding Religious Sacrifice, Jeffrey Carter (ed.), New York, 2003.
Zoe Petropoulou, Maria, Animal Sacrifice in Ancient Greek Religion, Judaism, and Christianity 100 BC- AD 200, Oxford, New York, 2008, retrieved from http://books.google.com.