بررسی تحولات شریعت در آیین زرتشت
![](/files/orcid.png)
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
یکی از ادیان زندة جهان، آیین زرتشت است که خاستگاه آن ایران بوده است. این آیین از جهت اعتقادی مورد بررسی قرار گرفته، ولی از جهت شریعت، کمتر به آن پرداخته شده است؛ و اگر هم کارهایی شده، بیشتر ايراد اشكال به احکام سختگیرانة آن بوده است؛ درحالیکه میتوان منابع، مبانی و فلسفة شریعت آن را نیز مورد بررسی قرار داد. شریعت در آیین زرتشت در طول قرنها، تحولات بسیاری را به خود دیده است. اين آيين، زمانی شریعت بسیار سختگیرانه و دارای تکلّفی داشت؛ اما امروزه میتوان ادعا کرد که تقریباً به آیینی بدون شریعت تبدیل شده است که این مسئله نیاز به بررسی دارد.
در این مقاله سعی بر این است که شریعت زرتشت، مفهوم و جایگاه آن و سیر تحولات شریعتی اين دين بررسی شود و در بوتة نقد و ارزیابی قرار گیرد؛ همچنین به شبهات در این باب پاسخ گفته و نشان داده شود که آیا این آیین میتواند گزینة مناسبی برای برآورده کردن نیاز بشر به دین باشد یا خیر؟
کتابهای متعددی در مورد آیین زرتشت بهصورت عام نوشته شده؛ اما مرتبط با بحث حاضر، پژوهش قابل توجهی نگاشته نشده است. در این پژوهشها بررسی شریعت آیین زرتشت و سیر تحولات آن وجود ندارد. در پایان با استناد به شواهد و مدارک معتبر و موثق مشخص خواهد شد که شریعت در آیین زرتشت جایگاه متزلزلی داشته؛ در برههای از زمان مورد اهمیت بوده و در برههای دیگر مورد عنایت نبوده است؛ تاآنجاکه امروزه در آیین زرتشت تقریباً شریعتی دیده نمیشود و همین از وثاقت و و وزانت این آیین کم میکند؛ چراکه اساساً دین منهای شریعت، دیگر دین نیست و تبعیت از آن هم هیچ اعتباری ندارد.
1. مفهوم شريعت
در باب معنای لغوی شریعت، تعابیر و معانی گوناگونی آمده است؛ مانند جای آب خوردن و جای برداشتن آب از رود. همچنین بهمعنای آیین پیامبران و دین آمده است (معين، 1386، واژة شریعت). خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُم شِرعَةً وَ مِنْهاجا» (مائده: 48). در اینجا معناي شریعت، راه است. دین و ملت هم راهی است که انتخاب شده؛ ولی ظاهر قرآن این است که شریعت را به معنایی اخص و کوتاهتر از دین بهکار میبرد.
معناى اصطلاحى شریعت همان راه مناسب براى رسيدن به آب حيات انسانى است كه در بستر آفرينش جريان دارد؛ چون فروع جزئى راهى براى نيل به اصول و اهداف كلى است و ممكن است در هر عصرى با راه مخصوصى كه توسط پيامبران ارائه مىشود، بتوان به آن سرچشمة حيات بار يافت (جوادي آملي، 1372، ص102).
در اصطلاح علوم اسلامي، شريعت به «فقه» و «احكام» معروف است. مراد ما در این مقاله از شریعت، احکام و قوانینی است که مربوط به زندگی فردی و اجتماعی انسانهاست.
2. متون شریعتی آیین زرتشت
برای شناخت بهتر وضعیت شریعت در آیین زرتشت لازم است که متون شریعتی این آیین را مورد بررسی قرار دهیم و با آن آشنا شویم. ازاينرو برآنیم که در این بخش با دو کتاب شریعتی مهم آیین زرتشت آشنا شویم و جایگاه شریعت در آنها را بررسی کنیم.
مهمترین منبع شریعتی آیین زرتشت، بخش وندیداد کتاب اوستاست. وندیداد بخش فقهی اوستا و منبع بینهایت ارزشمندی از اطلاعات دربارة موضوعات متعدد، قوانین دینی، آیینها و مراسم تطهیر و دخمهگذاری جسد، امور شرعی، جغرافیا و اسطوره است (مزداپور، 1394، ص79). این کتاب دارای 22 فصل یا فرگرد است (همان، ص79؛ اوشیدری، 1371، ص471؛ کای بار و مويس، 1386، ص47؛ شاهرخ، 1380، ص53؛ افتخارزاده، 1377، ص51؛ مبلّغی آبادانی، 1376، ص354؛ باگلي، 2018، ص793؛ شريارجي، 1928، ص12). فصلها و بندهای وندیداد در یکدیگر تداخل دارند. در هر فصل، از چند موضوع سخن رفته و احکام آنها بیان شده است (افتخارزاده، 1377، ص51). گفته شده که این کتاب در زمان ساسانیان نوشته شده است (فاطمي، 1396، ص59). بعضی دیگر تألیف وندیداد را معمولاً به دورة پس از هخامنشیان نسبت میدهند؛ گرچه مطالب آن بسیار کهنهتر از این زمان و حتی کهنهتر از زمان زرتشت است. احتمالاً مغان غرب ایران که علاقهمندی خاصی به امور طهارت داشتهاند، پس از گرویدن به آیین زرتشت، در تدوین این بخش اوستا نقش عمدهای داشتهاند (تفضلي، 1376، ص62).
در باب استناد مطالب کتاب به زرتشت، خانم مزداپور به نکتهای اشاره میکند و میگوید: برخلاف «گاهان» که فقه و شرعیات و قانون نیست، در وندیداد هم که کتاب داد و قانون است، بهویژه همواره به پیامبری زرتشت استناد میشود و عبارت مشهور «پرسید زرتشت از اهورامزدا...» در آن تکرار میگردد. همین طرز وندیداد را در اِسناد احکام خود به زرتشت، در دیگر آثار پساگاهانی نیز بهوفور مشاهده میکنیم. بیگمان اینسان استناد و نسبت دادن باورهای پرتنوع و بستن احکامی به اشو زرتشت ـ که منطبق بر دلخواه و پسند پیروان وی در ادوار بعدی است ـ میتواند به پیدایش فقه و شرعیاتی بينجامد که فقط نسبتی دور یا نزدیکتر با اندیشة پیامبر داشته باشد (مزداپور، 1394، ص68)؛ اما برخی بهگونهای دیگر قائلاند و بحث تضاد را مطرح کرده و گفتهاند که در هیچ زمینهای با انعکاس اندیشههای زرتشت ـ که در گاتها بهنظر میرسد ـ سازگاری ندارد؛ جز نقل برخی از آیات گاتها که آنها را نیز چون تعویذ و دعا و اذکار برای دور راندن دیو بهکار گرفتهاند (ونديداد، 1376، ص43). همین نویسنده در جای دیگر کتاب میگوید: وندیداد مشحون است از مطالبی که چه در اصول و چه در فروع، با اندیشهها، بیانات و آموزشهای زرتشت و ایرانیان در تضاد است و این شیوة فکری بههیچوجه نمیتواند به تعالیم زرتشت در سرودها، حتی نزدیک باشد (همان، ص48).
موبد خورشیدیان میگوید: کتاب وندیداد که قوانین شرعی زرتشتیان زمان اشکانیان را بهگونهای مطرح کرده است که برای زرتشتیان مقدس باشد تا در اجرای بندهای آن با تمام وجود بکوشند، فقه و شریعت و آداب طهارت و کیفرها و توصیههای بهداشتی و پزشکی را مطرح مینماید و با وجودی که از مطالب بسیار خردمندانهای برخوردار است که از دانش زمانة خویش بسیار جلوتر میباشد، ولی بسیاری از بخشهای این کتاب با روح مکتب و دین اشو زرتشت سازگاری کامل ندارد (خورشيديان، 1386، ص38).
از طرفی دیگر، موبد شهزادی در مورد وندیداد میگوید که نمیتوان کتاب وندیداد فعلی را همان وندیداد قدیم دانست؛ زیرا چنانکه میدانیم، یسنا و یشتها قوانین دینی زرتشتی را «داد زرتشت» میخوانند؛ در صورتی که این کتاب بهنام «داد ضد دیو» است و از قوانین و داد زرتشت جداست. وندیداد امروزي مخلوطی است از بخشهای وندیداد قدیم با شرح مختصری از زندگانی زرتشت و ترجمة پارهای از اوستاها؛ و شاید سبب این آمیختگی آن باشد که در زمان ساسانیان که مغان بار دیگر به ریاست دینی و قدرت معنوی رسیدند، اغلب آداب و رسوم ملی و مذهبی قدیم خود را مانند آيین کفن و دفن مردگان و روش سخت تطهیر بدن و... بر دیگر زرتشتیان تحمیل کردند (شهزادي، 1386، ص19).
همچنین موبد سروشپور میگوید: قوانین وندیداد، با اینکه در زمان خود مطالب مهم و مفیدی دربرداشته است، اما مورد پذیرش زرتشتیان امروز نیست. دلیل این امر در پاسخ به این دو سؤال نهفته است: نخست اینکه آیا وظیفة اصلی دین، از نگاه اشو زرتشت در گاتها، قانونگذاری دینی بوده است یا آموزش و نهادینه کردن اخلاق در جامعه؟ و دوم اینکه آیا در وندیداد، اصل برابری و تساوی حقوق میان همة اقشار مردم کاملاً حفظ شده است؟ (سروشپور، 1397، ص180) در جواب سؤال اول باید گفت که دین یک مجموعة کامل است و هنگامی که پیامبر یک دین آن را از جانب خداوند برای پیروان میآورد، همة جنبههای مختلف دین و ارکان آن را برای مردم بازگو میکند تا نقطة ابهامی برای پیروان وجود نداشته باشد و ایمانشان از روی بصیرت و آگاهی کامل باشد. بنابراین همة ارکان دین باید از جانب پیامبرش آورده شود. در مورد سؤال دوم هم باید گفت که خود شما باید جواب آن را بدهید. بههرحال قشر روحانی هر دین وظیفة توضیح و تفسیر ابعاد دین را بر عهده دارد؛ لذا شما باید بگویید که آیا این اصل در وندیداد حفظ شده است یا خیر؟
با توجه به مطالب گفتهشده به این نتیجه میرسیم، کتاب وندیداد که بخشی از کتاب اوستاست، در نزد زرتشتیان امروزی هیچ اعتباری ندارد و احکام شریعتی موجود در آن هم قابل استناد نبوده و بهگفتة موبد سروشپور مورد پذیرش زرتشتیان امروز نیست. این کتاب ـ همانطورکه اشاره شد ـ دربردارندة احکام و شریعت آیین زرتشت است و یک منبع مهم فقهی برای این آیین بهشمار ميرود؛ درحالیکه امروزه این کتاب کنار گذاشته شده است. بنابراین قسمت اعظمی از شریعت زرتشت کاملاً از بین رفته است.
متون فقهی دیگری غیر از وندیداد وجود دارند که در متن اوستا نیستند. مهمترین کتاب از این دست متون، کتاب شایست ناشایست است. این کتاب یکی از متون کهن «فقه زرتشتی» است که در نسخههای خطی عنوانی ندارد و در سنت زرتشتیان «روایت» نامیده میشده و از سدة گذشته، بر پایة مضامین آن، نام «شایست ناشایست» به خود گرفته است. نام مؤلف نامعلوم است (پاكتچي، 1386، ص133).
این کتاب دارای ده فصل است و در آن مطالب گوناگون و متنوعی، بهويژه دربارة آیینها و مناسک دینی آمده است. در این فصول ذکر بسیاری از اصطلاحات مربوط به قوانین دینی، لغات مربوط به پوشش، نامهای حیوانات و... در خور توجه است (تفضلي، 1376، ص279).
شایست ناشایست در اصل مجموعهای از احکام مختلف دربارة اعمال دینی و اخلاقی است (موله، 1372، ص34). البته این تعریف و توضیح میتواند تعریف کاملتری از این کتاب باشد که موضوع آن آداب، مراسم، احکام و مسائل گوناگون فقهی، و فتاوای متفقٌعلیه فقهای مکاتب فقه سنتی دورة ساسانی است. نوعی رسالة عملیه
است که در آن احکام عبادی عملی حلال و حرام، واجب و مستحب و مکروه و مباح آمده است (افتخارزاده،
1377، ص72).
کتاب شایستناشایست هم که یک کتاب کهن فقهی بهشمار میآید و تعالیمی را دربردارد، امروزه دیگر مورد استناد و استفادة زرتشتیان نیست.
بهطورکلی در مورد کتب فقهی زرتشتیان، موبد خورشیدیان میگوید: هر کتابی را باید با کتابهای زمان خودش مقایسه کرد. کتاب گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان از «الف» تا «یِ» آن مورد پذیرش زرتشتیان است و موجب فخر ایران و جهان و همیشگی و جاودانه است، که با جوهرة تمام ادیان الهی همخوانی دارد. بقیة کتابهای مذهبی را هم ما بهعنوان کتابهایی که شریعت دین زرتشتی را دربردارد و درست است که تاریخ و فرهنگ ما را نشان میدهد و بسیار گرامی و عزیز است، ولی همواره یادمان هست که توسط موبدان نوشته شده است و آسمانی نیست؛ و انجمن حق دارد که بسته به زمان و مکان، آن قوانین را تحت مطالعه قرار دهد و با توجه به اصول دین، فرشکرد کند و نهتنها مطالب آنها را بپذیرد یا نپذیرد، بلکه آنها را تغییر دهد؛ که در طول تاریخ دادهاند و خواهیم داد (خورشيديان، 1392، ص338). بنابراین، این کتب نمیتوانند موثق و قابل استناد باشند؛ چراکه ممکن است در طول زمان تغییر کنند و بهگفتة موبد خورشیدیان اصلاً این کتب آسمانی نیستند. این گفتههای موبد، خود دلیل بر این است که در آیین زرتشت شریعت ثابتی وجود ندارد. این شریعت بر فرض آنکه وجود هم داشته باشد، دائماً در حال تغییر و دگرگونی است و رویّة محکم و استواری ندارد؛ بهعلاوه آنکه بهاعتراف خودشان شریعت دینشان را آسمانی نمیدانند و نوشتة موبدان میدانند؛ درحالیکه همة ارکان یک دین باید آسمانی باشد و توسط پیامبر آن دین برای مردم آورده شده باشد و در ادامه بعد از پیامبر، اشخاص معصومی ادامهدهندة راه آن پیامبر باشند و حقایقی را برای مردم توضیح و تفسیر کنند؛ نه آنکه یک رکن مهم دین که شریعت آن باشد، اصلاً توسط پیامبر آن دین آورده نشود و بعدها اشخاص غیرمعصوم آن را نوشته باشند. این نمیتواند اصلاً قابل استناد و پیروی باشد.
در ادامه، این موبد زرتشتی به نکتة مهم و قابل توجهی اشاره میکند و میگوید: امروزه نیز انجمن موبدان تهران که تنها ارگان متولی پاسداری از دین و ادارهکنندة بخش مینوی جامعة زرتشتیان میباشد، هیچ مشکلی ندارد؛ یعنی مانند همیشة تاریخ، پاسدار اصول دین زرتشتی است که در گاتها و اوستا و سنتهای اصیل ما آمده است و در بقیة موارد هم مانند همیشة تاریخ، میتوانیم چنانچه لازم باشد و مخالف اصول نباشد، قوانین مذهبی جدید بگذارد یا قوانین مذهبی گذشته را تغییر دهد و هرگز هم به خود اجازه نداده که در زندگی خصوصی مردم دخالت کند و زرتشتیان همچون گذشته در زندگی خصوصی، در همیشة تاریخ تابع خِرَد و وجدان خویش و قانون بوده و خواهند بود (همان، ص339). در اینجا نسبت بین شریعت یک دین و زندگی خصوصی مردم اصلاً مشخص نیست. شریعت، یا بهتعبیر خودشان قوانین مذهبی یک دین، جزء لاینفک یک دین است و هر مکلف و پیرو دین باید به آنها ملتزم باشد. خداوند متعال در هیچ دینی التزام به شریعت را بهعهدة خود پیروان نگذاشته است و همواره پیروان هر دینی به احکام آن دین ملتزم بودند و قوانین را در زندگیشان جاری میساختند؛ درحالیکه ما در آیین زرتشت میبینیم که موبدان التزام به شریعت را بهعهدة خود مردم گذاشتهاند و بهقول خودشان دخالتی ندارند؛ که این امر باعث تزلزل در شریعت میشود؛ چراکه وقتی پایبندی به شریعت یک دین بهعهدة پیروان آن دین گذاشته شود، روشن است که هر کس تفاسیر و تعابیر خودش را وارد دین میکند و بهاصطلاح به سلیقة خودش به شریعت عمل میکند که همین موجب میشود در طولانیمدت شریعت دین بههمریخته و متزلزل شود و در نتیجه پیروان آن دین به فلاح و رستگاری نخواهند رسید. هر تغییری در دین باید برآمده از خود دین باشد؛ یعنی عالمان دینی با توجه به اصول و مبانی دینی میتوانند تغییرات مجاز در دین انجام دهند؛ ولی تغییراتی که خود دین اجازه داده باشد. بنابراین موبدان زرتشتی اگر از خودِ آیین زرتشتی اصول و مبانی تغییرات را نشان دهند، همگان آن را
خواهند پذیرفت.
3. تحولات تاریخی شریعت در آیین زرتشت
در این بخش بنا داریم تحولات تاریخی شریعت زرتشت را بررسی کنیم. ازآنجاکه شریعت هر دینی یکی از ارکان اساسی آن است، و نيز تحول تاریخی شریعت آن دین مورد اهمیت است، در اینجا میخواهیم ببینیم که شریعت آیین زرتشت در طول تاریخ حیاتش چه مسیری را پشت سر گذاشته و چه تحولاتی در آن صورت گرفته است و نهایتاً در عصر حاضر چه وضعیتی دارد و آیا اصلاً شریعت در آیین زرتشت فعلی داراي وجود خارجی هست و آیا جایگاهی در این دین دارد یا اینکه کنار گذاشته شده است؟
برای انجام این کار، بررسی تاریخ و ادوار مختلف آيین زرتشت بسیار مهم است؛ چراکه با دانستن اینکه این آيین در چه دورههای تاریخی وجود داشته است، وضعیت شریعت این آیین هم مشخص خواهد شد. برای این منظور چهار دورة تاریخی را ترسیم کردهایم:
1-3. دورة اول، هخامنشیان
طبق آنچه در بعضی کتب آمده است، از دین زرتشت در دورههای هخامنشی و اشکانی اطلاع درستی در دست نیست و چنان است که در این دورهها هنوز دین زرتشت در تمام سرزمین ایران گسترش نیافته بود (خليلالله مقدم، 1380، ص270). در واقع دین زرتشت بههیچوجه تداوم نداشته است. پس از مرگ زرتشت، وقفهای هزارساله در انتشار این آیین بهوجود آمد؛ بهطوریکه حتی در آغاز دوران سلطنت هخامنشیان نام و پیام زرتشت در ایران تقریباً غریب بود و مورخین یونانی که به ایران مسافرت کردهاند، از آن بیخبر بودند. در دوران ساسانیان یکباره توجه به زرتشت اوج میگیرد و شخصیت معنوی او روح ایرانیان را تسخیر میکند (آشتياني، 1366، ص256).
مری بویس میگوید: بهاندازة کافی دربارة زرتشتیگری در عصر هخامنشیان اطلاع داریم که تشخیص دهیم زمان هخامنشیان یکی از مهمترین دورههای تحول در تاریخ کیش زرتشت بوده است. در همان دوره است که کیش زرتشت بهعنوان کیش رسمی شاهنشاهی بزرگ، عمیقترین و وسیعترین نفوذ را داشته است (بويس، 1377، ج2، ص11)؛ اما مزداپور، پژوهشگر زرتشتی، میگوید: همانگونهکه تاریخ بهیاد نمیآورد که زرتشت پیامبر در چه زمانی بهدنیا آمد، نیز نمیدانیم از کدامین هنگام مردم به دین زرتشتی گرویدند. دربارة دوران هخامنشی، بهویژه این ابهام بیشتر است (همان، ص262).
بنونیست از جمله کسانی است که معتقد است آیین پارسها [هخامنشیان] زرتشتی نبوده؛ بلکه آیین ایرانیانِ پیش از زرتشت است که با یشتها برابری میکند و با مطالب وِدایی سازگاری دارد. بنونیست در اصل معتقد است که هخامنشیان زرتشتی نبودهاند و اهورامزدا را از جمله خدایانی بهشمار میآورد که پیش از عهد زرتشت در میان اقوام ایرانی پرستیده میشده است (رضي، 1382، ص32). با همة کوششها و تحقیقاتي که تاکنون انجام شده، بهشیوهای راستین آشکار نشده است که دین هخامنشیان چه دینی بوده است (همان، ص34).
آقای پیرنیا هم میگوید: این مسئله که شاهان هخامنشی و ایرانیان این دوره چه مذهبی داشتهاند، روشن نیست (پيرنيا، 1378، ج2، ص1354)؛ اما ایشان در کتاب دیگرش میگوید: چنین بهنظر میآید که شاهان هخامنشی پیروان مذهب زرتشتی بودهاند؛ زیرا در کتیبههای آنها خدای بزرگ اهورمزداست و چنانکه معلوم است، این اسم اختصاص به مذهب زرتشت دارد (همان، ص126). بهطورکلی وضع آیین زرتشتی در عهد هخامنشیان همواره موضوع بحث و مشاجرهای بس بیپایان و کسلکننده بوده است (زنر، 1384، ص20).
همانطورکه ملاحظه شد، در باب زرتشتی بودن هخامنشیان اختلافات فراوانی وجود دارد و معلوم نیست که این دین در چه وضعیتی بوده است؛ بنابراین در این دوره نمیتوان به نتیجة قاطعی رسید؛ چراکه طبق آنچه گفته شد، با ابهامات فراوانی روبهرو هستیم. این ابهامات به تحولات شریعتی این آیین هم سرایت كرده است؛ چراکه وقتي آیین زرتشت در این دوره در وضعیتی نامعلوم است، بدیهی است که تحولات شریعتیاش هم مبهم باشد.
پس از سقوط سلسلة هخامنشی و حکومت جانشینان اسکندر و سلوکیان، تشکیلات مذهبی نیز مانند سایر دستگاهها دستخوش اغتشاش و بینظمی شد. نسخههای اوستا که مجموعة دستورات مذهبی را تشکیل میداد،
از بین رفت و منحصر شد به آنچه در سینة موبدان و روحانیان مانده بود و از سلف به خلف و از پدر به پسر میرسید (سامي، 1388، ص223). از میان رفتن سلسلة بزرگ هخامنشی و اَعمال وحشیانة یونانیان، ضربة سهمگینی بود که فرهنگ شکوفای عصر هخامنشی را متوقف ساخت. در مدت تقریبی یک سده، یونانیان کوشیدند تا زبان و فرهنگ ایرانی را بهشکل یونانی درآورند. مطابق با روایات، اوستای بزرگ عصر هخامنشی سوزانیده شد (رضي، 1352، 75).
2-3. دورة دوم، اشکانیان
این دوره هم با ابهامات روبهروست. دوران اشکانیان را میتوان دورانِ گذرِ ایران از دنیای باستان و ورود به «دورة میانه» قلمداد کرد. تلفیقِ فرهنگِ ایرانی با عناصر یونانی در کنار پیشرفت فرهنگی، اجتماعی و بهبود رفاهی و معیشتی مردم، از خصوصیات این دوران است. پیشرفتهای اشکانیان در زمینههای گوناگون، بستری مناسب
را فراهم آورد تا بعدها ساسانیان با بهرهگیری از آن، شکوهمندترین حکومت تاریخ ایران را برپا سازند
(انصاري، 1396، ص16).
مهمترین رویداد مربوط به دین زرتشتی در پنج قرن حکومت اشکانیان، بنا بر مندرجات کتب زرتشتی، در زمان پادشاهی «بلاش اشکانی» روی داد. بهدستور وی، موبدانی که بخشهایی از اوستا را سینهبهسینه حفظ کرده و از نسلی به نسلی و از پدر به فرزند، منتقل کرده بودند، دانش و حافظة خود را مکتوب کردند و همچنین برگهای پراکندة اوستا را که در آتشکدههای گوشهوکنار کشور باقیمانده بود، گردآوری نمودند و کوشیدند تا حدودی اوستای زرتشت را بازسازی کنند (همان). در کتاب تاریخ مستند ایران و جهان دورة اشکانیان یا پارتها نزدیک به پانصد.سال (253 پیش از میلاد تا 244 میلادی) بهدرازا کشیده است؛ ولی منابع و مآخذ این دوره نسبتبه دورههای پیش و پس خود بسیار کم است؛ زیرا اردشیر بابکان، مؤسس سلسلة ساسانیان و شماری دیگر، در اثر دشمنی با پارتها، تاآنجاکه در توان داشتهاند، در نابودی آثار تاریخی این سلسله کوشیدهاند. ازاینرو بهجز چندین نام و گفتوگوهای کوتاه در باب اشکانیان، چیز دیگری در دست نیست (خليلالله مقدم، 1380، ص201).
تسامح بدوی اشکانیان که ناشی از خوی و خصلت بیابانگردی و نظام زندگی شبانکارگی آنان بود، تسامح دینی را برای جامعة آن روز ایران به ارمغان آورد. آزادی دینی اشکانیان منجر به تنوع مذاهب و تفاوت عقاید و مراسم دینی در قلمرو ایران گردید و از تحمیل یک مذهب خاص و رسمیت آن در سطح جامعه جلوگیری نمود. به همین دلیل، علاوه بر مذاهب قدیم ایران، ادیان دیگری هم بروز و گسترش یافتند (شعباني، 1380، ص169).
آنطورکه از منابع بهدست میآید، عصر اشکانیان دوران انفعال آیین زرتشت، و در مقابل، عصر ساسانیان دوران شکوفایی این آیین بوده است. در ادامه با استفاده از شواهد موجود در کتب مختلف و شرح دورة ساسانیان، این مطلب بیشتر روشن میشود. با توجه به انفعال آيین زرتشت در این دوره، باید گفت که شریعت آن نيز قطعاً در حالت انفعال بوده و پویا و قابل استناد نبوده است.
3-3. دورة سوم، ساسانیان
این دوره اوج شکوفایی و عزت آیین زرتشت است؛ بهطوریکه اساساً ساسانیان با این آیین گره خوردهاند. ساسانیان پیرو آیین زرتشت بودند و به پروردگار جهان، اهورامزدا، اعتقاد داشتند. البته این فرضیه را که دین زرتشت دین رسمی ایران در دورة ساسانیان بوده است، باید با احتیاط پذيرفت. پادشاهان ساسانی مراسم و آیینهای مذهبی زرتشت را بهجا میآوردند. دین زرتشت دین پادشاهان ساسانی و خاندان سلطنتی بود و بسیاری از خانوادههای اشرافی و بزرگان ساسانی هم از آن تبعیت میکردند؛ اما پادشاهان ساسانی معتقدات دینی خود را به مردمی که در پهنة امپراتوری ساسانی میزیستند، تحمیل نمیکردند و هر قومی در پیروی از اعتقادات مذهبی خود آزاد بود (همان، ص199).
نکتة مهم این است که شاید دین زرتشتی که در زمان هخامنشیان بوده، با دین زرتشت در زمان ساسانیان، تفاوتهایی داشته است؛ زیرا در زمان ساسانیان چنان دین زرتشت در ارکان جامعه رسوخ کرده بود که در اثر پیوستگی دین و دولت ـ که پایة سیاست نظام بهشمار ميآمده است ـ موبدان در کلیة شئون مملکتی دخالت ميکردند و دولتی در درون دولت تشکیل داده بودند (خليلالله مقدم، 1380، ص270)؛ زیرا در این تردید نیست که روحانیون زرتشتی در زمان ساسانیان بسیار نیرومند و متعصب بودهاند و بهترین دلیل آن هم فشاری بوده است که به پیروان ادیان دیگر وارد میشده است (همان).
دورة ساسانیان دوران تحولات مذهبی، تعصبات دینی و استحکام مبانی دیانتی ویژه، یعنی کیش زرتشت است. پارسِ زمان ساسانیان، پارس مذهب و دیانت است (رضي، بيتا، ج2، ص604).
چنانکه گفته شده است، ساسانیان مذهب زرتشت را در ایران رسمی كردند. تا آن زمان، ایران مذهب رسمی نداشت و اقوام تابعة ایران هر یک در معتقدات مذهبی خود آزاد بودند (پيرنيا و آشتياني، 1384، ص262).
گفته شده است که آیین زرتشت دین رسمی و دولتی عصر ساسانیان بود و از سوی پادشاهان این سلسله با شدت بسیار حمایت میشد. روحانیون زرتشتی که سایة پادشاه را بر سر خود حس میکردند، در ترویج و تحمیل این دین تردیدی به خود راه نمیدادند. استبداد مذهبی و تعّصب روحانیون قشری عامل مهم ناخشنودی مردم ایران و سرانجام عامل اصلی سقوط امپراتوری ساسانی گردید (مبلغي آباداني، 1376، ص324).
براساس تازهترین تحقیقاتی که دربارة ایران دورة ساسانیان بهعمل آمده است، میتوان گفت که پادشاهان ساسانی پیرو آیین زرتشت بودند و اصول دین زرتشت نخستین بار در اواخر دورة ساسانیان تدوین و تحریر شده است. با وجود این، دین زرتشتی تنها دین ایرانیان در زمان ساسانیان نبوده و پادشاهان ساسانی نیز در کار حکومت، خود را ملزم و مقید به اصول دیانت زرتشت نمیدانستند (طلوعي، 1388، ص202). دخالت دین زرتشتی در کوچکترین حوادث و وقایع زندگی انسان از هنگام تولد تا مرگ ـ که هر یک تشریفات و مراسم پیچیدهای داشت و بدون دخالت روحانیون میسر نبود ـ و همچنین اجرای احکام طهارت و تعیین میزان کفارات و جرايم و احکام معاملات و... که تنها بهعهدة روحانیون زرتشتی بود و از وظایف آنها بهشمار میآمد، باعث شده بود که مردم در ارتباط مستمر با آنها باشند (شعباني، 1380، ص256).
پیوند دین و دولت در این دوره و نفوذ روحانیون در شئون مختلف زندگی مردم و دولت، ضرورتاً باعث حضور دائمی پیشوای روحانیان، موبد موبدان، در دربار و در کنار شاه بود. در مراسم و اعیاد، نخستین کسی که از مردم بیگانه به حضور شاهنشاه میرسید، موبد موبدان بود (همان، ص259). خاندان ساسانی مراسم آیینی را بر اساس آموزههای زرتشتی برگزار میکردند. مراسم قربانی در آتشکدهها انجام میشد و مراسم تدفین شاهان طبق آداب زرتشتی صورت میگرفت (بروسيوس، 1390، ص238).
اینها همگی دال بر این است که آیین زرتشت در دورة ساسانیان در متن جامعه قرار داشته است. پیوند بین این آیین و دولت ساسانیان پیوند محکم و ناگسستنی بوده است؛ اما این پیوند و این عزت چندان هم پایدار و مقاوم نبود؛ چراکه قدرت و اعتباری چنین که روحانیان را در کارهای ملک و مردم نفوذی تام بخشیده و سرنوشت دین و ملت را در اختیار آنها قرار داده بود، باعث شد فساد به درون دستگاه روحانیت رخنه کند و بسیاری از روحانیان غرق در مسائل مادی و دوریگزینی از اصول و ارزشهای دینی شوند؛ بهویژه بدعتهای دینی ـ که واكنش طبیعی به استبداد، جاهطلبی، خودخواهی و فساد دینی بود ـ هر روز شدت میگرفت، که خود باعث متزلزل شدن مقام روحانیان زرتشتی و تردید مردم در درستی راه و پاکی آنها میشد (شعباني، 1380، ص260).
4-3. دورة چهارم، پس از اسلام
چهارمین دوره، دورهای است که بعد از اسلام آغاز میشود و تا امروز ادامه دارد. در این دوره، متذکر استقرار دین اسلام میشویم. با بررسی اجمالی حکومتهایی که بعد از اسلام آمدند، میخواهیم بدانیم در این دورهها تحول شریعتی برای آیین زرتشت رخ داده است یا خیر؟ این بررسیها تا دورة حاضر ادامه دارد. در پایان، وضعیت زرتشتیان را در عصر حاضر از جهت شریعت واکاوی میکنیم.
شکست سپاه ایران از مسلمانان، متواری شدن «یزدگرد سوم» و سرانجام کشته شدن او در «مرو»، پایانی بود بر یک دوره سلسلة شاهنشاهی منسجمِ هزارساله که ایران را به قدرتِ نخستِ جهانِ شناختهشدة آن روزگار مبدل ساخته بود. ناخشنودی مردم از استبداد پادشاه و قدرت بسیار زیاد موبدان، ذخیرة ثروت در آتشکدهها و آزمندی موبدان و تنگدستی مردمان، از مهمترین دلایلی بود که عموم مردم پشت دولت مرکزی را خالی کردند و یزدگرد سوم را در برابر مسلمانان تنها گذاشت. عوامل شکست ساسانیان و بهتبع آن زوال دین زرتشتی را باید پیش از یورش عرب جستوجو کرد (انصاري، 1396، ص27).
پس از استقرار دین اسلام در سرزمین ایران که در نتیجة پیروزی مسلمانان بر ساسانیان و فتح ایران توسط آنها روی داد، تحولات بسیاری در عرصههای اجتماعی، مذهبی و سیاسی ایران بهوجود آمد.
تاریخ ایرانِ پس از اسلام حکومتهایی بدين شرح به خود دیده است: طاهریان، صفاریان، سامانیان، آلبویه، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولان، تیموریان، صفویان، افشاریان، زندیان، قاجاریان، پهلوی و امروزه نظام جمهوری اسلامی (ر.ک: پیگولوسکایا و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان قرن 18، ترجمه کریم کشاورز؛ ا.آ. گرانتوسکی ـ م.آ. داندامایو، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی؛ رضا فرنود، اطلس تاریخی ایران؛ کاظم موسوی بجنوردی، تاریخ جامع ایران؛ عزیزالله بیات، تاریخ تطبیقی ایران با کشورهای جهان؛ عباس اقبال آشتیانی ـ باقر عاقلی، تاریخ ایران پس از اسلام). در باب تحولات شریعت آیین زرتشت، کل دورة پس از اسلام مورد توجه است و حکومت خاصی مدنظر نیست.
تاریخ کیش زرتشت در ایران پس از ظهور اسلام یکدست نیست. این تاریخ بهسبب شکافها و گاه افول ناگهانی، در هالهای از ابهام است (بويس، 1377، ص253).
قرائنی در دست داریم که با توجه به آنها میتوان گفت، شریعت زرتشتی در قرن نخستین تسلط مسلمانان تا حدی اصلاح شده و تغییر پیدا کرده است و زرتشتیان خود مایل بودهاند که بعضی از افسانهها و اساطیر عامیانه و بعضی از اعتقاداتی را که در فصول اوستا ثبت شده بود، حذف کنند (كريستينسن، 1370، ص208).
4. شریعت زرتشتی در عصر حاضر
بعد از همة بررسیهای بهعملآمده و آنچه تا به اینجا در این نوشتار آمد، در این بخش میخواهیم ببینیم در دورة معاصر و در زمان حال، وضع شریعت آیین زرتشت به چه صورت است و آیا اکنون شریعتی باقی مانده است یا خیر؟ چراکه دوران مدرنیته و تجدّد، تحول نهتنها مبانی و اصول دینی مزدیسنان را درمینوردد که شریعت را نیز پس میزند و تنها آیینهایی که جنبة نمادین دارند، پابرجا ميمانند و بلکه پررنگتر از گذشته میشوند؛ مثل آیین تشرّف، ازدواج و... (مصلح، 1398، ص175).
شریعت زرتشتی در عصر حاضر از جنبههای مختلف دچار تزلزل است و آرامآرام بهسوی زوال رفته است.
1-4. فقدان شريعت در گاتها
اولین جنبة این تزلزل، نبود شریعت یا قانون و فقه در گاتها، تنها متن آسمانی نزد زرتشتیان است و این نقیصة بزرگی بر دینی است که پیروانش آن را آسمانی میخوانند. چگونه میتوان فرض کرد، متن آسمانیِ یک دین توحیدی که بهادعای پیروانش تحریف نشده است، صرفاً محدود به بیان مسائل اخلاقی و تصحیح زندگی روزمره شده و در آن سخنی از قانون و شریعت نیامده باشد؟ (همان، ص223).
هیچ یک از احکام زرتشتی، چه آنهایی که در زمان گذشته عمل میشده و چه احکامی که امروزه در آیین زرتشت موجود است یا آنچه در آینده وضع خواهند کرد، منشأ وحیانی و الهی نداشته و ندارد. تبیین مطلب اینکه هیچ محققی، اعم از زرتشتی یا غیر زرتشتی، ادعا نکرده است که احکام موجود در وندیداد و سایر متون پهلوی، آسمانی و وحیانی است؛ بلکه تصریح کردهاند که این قوانین نوشتة موبدان زرتشتی بوده است. تنها متن آسمانی پذیرفتهشده نزد زرتشتیان، «گاهان» است و سایر متون، اعم از اوستایی و پهلوی، گرچه بعضی از آنان نزد زرتشتیان مقدساند، آسمانی و الهی نیستند (حاجتي، 1398، ص224).
2-4. تغييرات مداوم شريعت
جنبة دوم بحث، دگرگونی و تغییرات مداوم شریعت است. یک ایراد اساسی به زرتشتیان، تغییر دائمی در دینشان است. آنان هرچه را صلاح بدانند، جزء دین میکنند و هرچه را بخواهند، برمیدارند. از همينرو امروزه وندیداد کنار گذاشته شده است (فاطمي، 1396، ص89). مزداپور میگوید: کل رسمهای کهن زرتشتیان در ایران بهشدت تغییر یافته است (مزداپور، 1389، ص65).
بزرگان زرتشتی هم به این مسئله واقفاند و خود بدان اعتراف کردهاند. موبد خورشیدیان دربارة تغییر در دین زرتشت، به مطلب مهمی اشاره میکند و میگوید: کتاب آسمانی ما گاتاها و کتاب آیینی ما اوستا نامیده میشود. مطالب گاتاها آسمانی و اصول دین را تعیین میکند و تغییرناپذير است؛ درحالیکه اوستا را انجمن موبدان وقت، بسته به زمان و مکان فراهم کرده و شامل قوانین مذهبی و اوراد و آیینهاست که بسیار قابل ارج و مقدس است؛ ولی آسمانی نیست و میتواند توسط انجمن موبدان وقت، بهشرطی که مغایر با اصول دین نباشد، تفسیر و تغییر یابد (خورشيديان، 1392، ص138).
احکام پیچیده و باورنكردني در آيین زرتشت سبب میشد که هم پیروان این دین نتوانند به این شریعت عمل کنند و هم بزرگان این دین نتوانند توجیه و تفسیری برای آن بیاورند. از همينرو از جمله عوامل برای امر تغییر، مواجهة زرتشتیان با آیین اسلام و ترس از نابودی و اضمحلال آیین زرتشتی بوده است. با ظهور اسلام و سهولت و جذابیت احکام و قوانین آن در برابر احکام سخت وندیدادی و سایر متون دینی زرتشتی، روحانیون زرتشتی در پی حذف و تغییر قوانین و آداب زرتشتی برآمدند. موبدان زرتشتی دریافتند که اگر وضع به همین حال باشد، آیین زرتشت نمیتواند در مقابل آیین جدید و نوظهور مقاومت کند؛ ازاینرو تلاش فراوانی بهكار بردند تا شریعت زرتشتی را از انحلال کامل بازدارند و از این تاریخ، نوسازی و نوآوری و حک و اصلاح در این آیین آغاز شد. آنان خرافات و مطالب کهنهای را که طی سالیان دراز در آن راه یافته بود، بهدور ریختند (حاجتي، 1398، ص220). سخن مزداپور هم بهنوعی مؤید این دلیل ماست. او میگوید: روشن است که اگر جامعة امروزی زرتشتی نمیتوانست این میزان تغییر را بپذیرد و تحمل کند، یا در انزوای کامل محبوس میماند و مثلاً نمیتوانست پزشک زرتشتی داشته باشد و دانشجوی پزشکیِ آن راحت درس بخواند؛ یا کلّ رابطة خود را با سنت کهن و باورها و رسمهای دیرین از دست میداد (مزداپور، 1389، ص65).
3-4. انكار شريعت
نقطة ضعف و تزلزل بعدی در شریعت زرتشت، انکار شریعت و کنار گذاشتن آن است. هنگامی که سخنان بزرگان زرتشتی را میشنویم یا در منابع غور میکنیم، درمییابیم که بهراحتی کتاب شریعتشان را منکر میشوند یا یک احکام دینی را بهکلی انکار میکنند. مزداپور دراینباره میگوید: همة آنچه وندیداد دربارة زادن و مراقبت از کودک و مادرش به ما میآموزد، اینک بهحق کهنه و دورانداختنی شده است. اینها همانند باورهای قدیمی دربارة جغرافیا و طلوع و غروب خورشید، دیگر کاربردی جز زیبایی اساطیری و قدیمی ندارند و مطالبی شعرگونهاند (همان، ص30). موبد سروشپور میگوید: اگرچه در وندیداد قوانینی آورده شده که در آن زمان کارآمد و مفید بوده است، اما موبدان بزرگ زرتشتی بارها بر این نکته تأکید کردهاند که این کتاب در حال حاضر کاربردی نیست و ازآنجاییکه در کتاب دینی زرتشتیان یا همان گاتها نیز هیچ فقه دینی وجود ندارد، ازاینرو تقدس قانون در سایة دین در آموزههای زرتشتی جایگاهی ندارد و زرتشتیان بهمنظور پویایی جامعه و احترام به خرد جمعی، همواره بر اساس قوانین رایج و مورد پذیرش جامعه رفتار میکنند (سروشپور، 1397، ص184). وي در جای دیگر میگوید: بخشی از اوستا بهنام وندیداد در زمان ساسانیان بهوسیلة موبدان گسترش یافت که برعکس آموزههای گاتهایی به قانونگذاری دینی و اعمال این قوانین در جامعه پرداختند؛ اگرچه بارها از سوی جامعة زرتشتی و نهادهای رسمی جامعه اعلام شده است: این کتاب، با اينكه در زمان خودش حاوی موارد مفیدی نیز بوده است، بههیچوجه مورد پذیرش زرتشتیان امروزی نيست و تنها منحصر به دورة خاصی از تاریخ زرتشتیان است (سروشپور، 1393، ص4).
آقای ساسانفر در کتاب خود بهصراحت وجود شریعت و قوانین را در دین زرتشت انکار میکند و میگوید که در آیین زرتشت، شریعت یعنی قانونگذاري براي امور زندگی فردي و اجتماعی بهعهدة مردم است و آنان هماهنگ با نیاز خود و با توجه به پیشرفتهاي علمی و اجتماعی که هر روز رو به گسترش است، روابط خود را با سایرین و با جامعه هماهنگ میسازند. برگزیدگان مردم باید دربارة نیازها و خواستههاي گوناگون زندگی که پیوسته در حال تغییرند، تصمیم بگیرند و قانونگذار باشند. در هر زمان که قانونی کهنه شود، باید قانون تازه و بهتري جایگزین آن شود. در آيین زرتشت دستوري دربارة حلال و حرام، اینکه چه بخورید و چه نخورید یا چگونه نظافت کنید و نیز دربارة موارد اقتصادي، پولی و تولیدي هیچگونه مقرراتی وجود ندارد. بدیهی است، اگر مقرراتی در چهار هزار سال پیش دربارة مسائل بازرگانی و اقتصادي، دادوستد و مانند آنها بهعنوان دستوري از جانب خداوند نازل شده بود، بیگمان تا کنون از ارزش عملی افتاده بود و به اعتبار و قدرت چنین خدایی لطمه وارد ميشد و نیز برخلاف اصول عقلی بود كه براي آنچه تا کنون پیش نیامده است و نیازي که درآینده ممکن است پيش بيايد، ولی چندوچون آن مشخص نیست، حکمی صادر شود (ساسانفر، 1390، ص12).
مزداپور در مورد اجرای قوانین وندیداد میگوید: وندیداد که احکام فقهی و شرعیات دوران خود را دربردارد، امروزه بسیار کهنه و عتیق بهنظر میرسد. قوانینی که در آن آمده است، گرچه شاید هم در روزگار خود مفید بوده و لایههایی از آن احکام به بهداشت و تطهیر ـ بهشکلی که همواره سودمند است ـ بازمیگردد، اما نه خود آنها در متن وندیداد و نه تفاسیر بسیاری که بر آنها نگاشتهاند، هیچ کدام تداومی چشمگیر ندارد. به بیان دیگر، حتی در دوران ساسانیان هم به قوانین وندیداد چندان وقعی نمینهادهاند و برای اجرای آن احکام، زمینة اجتماعی و فرهنگی را چندان مساعد نمیدیدند (مزداپور، 1394، ص232).
با صرف ادعای اینکه احکام وندیداد در عصر حاضر کاربردی و مفید نیست، نمیتوان آن را کنار گذاشت؛ چراکه این ادعا پرسشهایی را بهدنبال دارد: آیا هویت و حقیقت انسان آن زمان با انسان امروزی متفاوت است که اگر شخص زرتشتی در دوران گذشته مجازات و احکام سختی را تحمل میکرد، برای او سودمند و مفید بوده، اما امروزه کهنه شده و دورریختنی است؟ برای نمونه، چگونه میتوان پذیرفت كه احکام بسیار دشوار و طاقتفرسا مربوط به ایام عادت و زایمان، بهنفع زنان زرتشتی در گذشته بوده، اما برای زنان امروزی کارایی ندارد؛ با اینکه هویت و حقیقت یک زن در گذشته و آینده فرقی نکرده است؟ یا مجازات و جرایم وحشتناک و شگفتانگیزی
که حتی برخی از آنها قابلیت بهاجرا درآمدن نیز ندارد، چگونه برای انسانهای گذشته مفید بوده است؟
(حاجتي، 1398، ص226).
این کنار گذاشتن شریعت و بهویژه وندیداد، در حالی است که امروزه هم هنگامی که زرتشتیان بخشهای اوستا را ذکر میکنند؛ آن را پنج بخش ذکر میکنند و کتاب وندیداد را هم جزء آن میآورند؛ اما به هنگام صحبت از شریعت، کتاب وندیداد را بهکلی منکر میشوند.
4-4. بياهميت جلوه دادن شريعت
جنبة آخر و مهمترین بعد در ضعف و تزلزل در شریعت زرتشتی، بیاهمیت جلوه دادن شریعت و احکام است. موبد سروشپور میگوید: در سراسر گاتها که تنها سرودههای برجایمانده از اشو زرتشت بهشمار میآیند، نمیتوان هیچ ردپایی از شریعت و شریعتگرایی پیدا کرد؛ اما اگر هم بخواهیم بر پایة آموزش پیامبرمان به روش استدلالی گام برداریم، به چند دلیل «شریعتگرایی» بهتنهایی نمیتواند ضمانتی برای کمال، و مهمتر از همه، شکلگیری یک جامعة موفق دینی باشد: نخست به این دلیل که در این روش، صورت مسئلة اصلی پاک شده است؛ بهجای اینکه بخواهیم تا انسانها را به آن درجه از آگاهی برسانیم که دین یا راه خود را با ارادة خود انتخاب كنند، فرض را بر ناتوانی ایشان نهاده و راه دیگری را تعریف کردهایم؛ دوم، شوربختانه در زمان ساسانیان شریعتگرایی زمینة سوءاستفادة موبدان، و مهمتر از همه، گسترش خرافات را در جامعه فراهم آورد که اتفاقاً این درست برخلاف هدف یا آرمان اشو زرتشت در گاتهاست (سروشپور، 1397، ص164). شاید این مطلبِ دیگر ضربة نهایی بر پیکرة شریعت باشد که اساساً قائل شویم که شریعتگرایی انسانها را به کمال نمیرساند و جامعة موفق دینی را در پی نخواهد داشت و چون موبدان زرتشتی در یک برهه از زمان از این مقوله سوءاستفاده کردند، پس شریعت را باید کنار بگذاریم. ایشان در ادامه، شریعت را جزء اصول دین نمیداند و میگوید: بر پایة گاتها پایههای دین زرتشتی، نه سنت و نه آیینها و احکام دینی، بلکه همان مفاهیم و آموزههایی است که چند نمونة آن بیان شد و راهی که موبدان در آن دوره پیشه کردند، يعني جایگزین کردن فرعیات (آداب و سنت و احکام دینی) بهجای پایهها یا اصول دین زرتشتی، زمینة ناآگاهی مردم را فراهم آورد تا آگاه شدن ایشان را (همان، ص165).
اینها ابعاد مختلف شریعتگریزیهای آيین زرتشت است که سبب ضعف و تزلزل شریعت در این آيین شده است؛ اما نکتة قابل ذکر در اینجا این است که حذف یا تغییر برخی رسوم و احکام از سوی انجمن موبدان، زمانی مجوز دینی دارد و معتبر است که خود دین اجازة چنین کاری را داده باشد. آیا دین زرتشت و بهتعبیر دقیقتر گاهان، به اینان اجازة چنین کاری داده است؟ اساساً در آيین زرتشت چه کسی حق دارد برخی احکام را تغییر دهد و چه شرایطی باید داشته باشد و این شرایط را چه کسی معین کرده است؟ شاید بتوان با قطعیت گفت که گاهان اصلاً به این مسئله ورود پیدا نکرده است. اگر گفته شود: احتمالاً در برخی متون اوستایی یا پهلوی اجازة چنین کاری به موبدان هر زمان داده شده است، خواهیم گفت: اول اینکه این ادعا صرف احتمال است که نیاز به اثبات دارد؛ دوم اینکه بر فرض اثبات، این متون، الهی و آسمانی نیستند؛ بلکه نوشتة موبدان و بزرگان زرتشتی هستند؛ ازاینرو نوشتههای آنان مجوز دینی و شرعی ندارند؛ سوم اینکه چون تصریح محققان زرتشتی، در گاهان هیچ حکم فقهی و قانونی نیامده است، پس منابع استنباط احکام را یا باید سایر متون نظیر وندیداد و شایست ناشایست دانست یا بهتعبیر برخی زرتشتیان، عقل جمعی (حاجتي، 1398، ص226)؛ که عقل جمعی نیز ابهام دارد و در نوشتاری دیگر به آن پرداخته خواهد شد.
نتیجهگیری
با توجه به این مطالبی که از ابتدای مقاله تا به اینجا بیان شد، بهخصوص شرح کیفیت شریعت در عصر حاضر، مشخص میشود كه شریعت آيین زرتشت در طول تاریخ، از بدو ظهورش تا به امروز، سیر منظم و مستحکم و ثبات منطقی مشخصی نداشته است. این مهم است که در هر دینی پایهها و ارکان اصلی آن دین در طول زمان ثبات منطقی داشته باشد و بدون تحمیل یا به ظاهر و نمایش وجود داشته باشد؛ درحالیکه شریعت که یکی از ارکان اصلی هر دینی است، در آيین زرتشت اینگونه نبوده است: در ابتدا که تأکید دین فقط بر روی اخلاق بوده و خبری از شریعت نبوده است؛ بعد از زرتشت هم که کتابهای شریعتمحور تألیف شده و در دسترس پیروان بودهاند، زمانی به آنها عمل میشده و زمان دیگر عمل نمیشده است. رفتهرفته و بهمرور زمان نيز شریعت در این آيین کمرنگ شده است. این کمرنگ شدن هم سبب شد تا شریعت زرتشتی تغییر کند؛ بیاهمیت جلوه داده شود و در نهایت هم تقریباً کنار گذاشته شود. امروزه بهطور واضح شاهد شریعتگریزی در این آیین هستیم. تأکید بزرگان زرتشتی، فقط بر اخلاق و راه راستی است. همچنین استنادات موبدان و بزرگان زرتشتی همگی اِشعار بر کنار گذاشته شدن شریعت دارد. اگر هم قرار باشد مجالی به شریعت و احکام داده شود، نهایتاً منوط به خرد جمعی است. این دین امروزه تقریباً به یک دین بدون شریعت تبدیل شده است. زمانی که ديني یک رکن اصلی خود را از دست بدهد، دیگر قابل استناد نیست. چگونه ميتوان بدون اجرای فرامین الهی و با بيتوجهي به آنها و کنار گذاشتن آنها راه راستی را طی کرد و به رستگاری رسید؟ همانطورکه اخلاق و اعتقادات در هر دینی رکن و لازم است، شریعت و احکام هم در آن لازم است و بدون آن نمیتوان ادعا کرد که این دین برتر است و راه راستی همین است. دین زرتشت با این اوصاف و وضعیت نمیتواند برای پیروانش ضمانت رستگاری را داشته باشد. تحولات شدید و فراز و فرودهای بیحد در شریعت این آیین، کنار گذاشتن کتاب مقدس بهعنوان منبع وحی برای استنباط شریعت، و تکیه کردن بر خرد جمعی بهطور کلی و بدون تعیین مصادیق آن، موجب آن شد که شریعت آیین زرتشت تقریباً کنار گذاشته شود.
- اوستا، 1366، گزارش جليل دوستخواه، تهران، مرواريد.
- افتخارزاده، محمودرضا، 1377، ایران آیین و فرهنگ، تهران، رسالت قلم.
- اقبال آشتیانی، عباس و باقر عاقلی، 1378، تاریخ ایران پس از اسلام، تهران، نامک.
- انصاری، بهمن، 1396، زرتشت و زرتشتیان، تهران، اَروَن.
- اوشیدری، جهانگیر، 1371، دانشنامه مزدیسنا، تهران، مرکز.
- آشتیانی، جلالالدین، 1366، زرتشت مزدیسنا و حکومت، تهران، شرکت سهامی انتشار.
- بروسیوس، ماریا، 1390، ایرانیان عصر باستان، ترجمه هایده مشایخ، تهران، هرمس.
- بویس، مری، 1375، تاریخ کیش زرتشت (هخامنشیان)، ترجمه همایون صنعتیزاده، تهران، توس.
- ـــــ ، 1377، چکیده تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتیزاده، تهران، صفیعلیشاه.
- بیات، عزیزالله، 1381، تاریخ تطبیقی ایران با کشورهای جهان، تهران، امیرکبیر.
- پاکتچی، احمد، 1386، مایههای فلسفی در میراث ایران باستان، تهران، دانشگاه امام صادق
- پیرنیا، حسن، 1378، تاریخ ایران باستان، تهران، افراسیاب.
- ـــــ ، 1380، تاریخ ایران قبل از اسلام، تهران، نارمک.
- پیرنیا حسن و اقبال آشتیانی، 1384، تاریخ ایران از آغاز تا پایان دوره پهلوی، تهران، سمیر.
- پیگولوسکایا، ن.و، 1353، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان قرن 18، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام.
- تفضلی، احمد، 1376، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، بهکوشش ژاله آموزگار، تهران، سخن.
- جوادی آملی، عبدالله، 1372، شريعت در آينه معرفت، تهران، مركز نشر فرهنگى رجاء.
- حاجتی، سید محمد، 1398، شایست و ناشایست دین زرتشت، تهران، تراث.
- خلیلالله مقدم، احمد، 1380، تاریخ مستند ایران و جهان، تهران، دژ: جمالیپور.
- خورشیدیان، اردشیر، 1386، پاسخ به پرسشهای دینی زرتشتیان، تهران، فرَوَهَر.
- ـــــ ، 1392، دهش فرهنگی یا لرک مینوی، تهران، فروهر.
- رضی، هاشم، 1352، راهنمای دین زرتشتی، تهران، فروهر.
- ـــــ ، 1382، آیین مغان؛ پژوهشی درباره دینهای ایرانی، تهران، سخن.
- ـــــ ، بيتا، تاریخ ادیان، بیجا، کاوه.
- زنر، آرسي، 1384، طلوع و غروب زرتشتیگری، ترجمه تیمور قادری، تهران، امیرکبیر.
- ساسانفر، آبتین، 1390، گاتاها: سرودههای اشو زرتشت، تهران، بهجت.
- سامی، علی، 1388، تمدن ساسانی، تهران، سمت.
- سروش پور، پدرام، 1393، «سخن سردبیر: اخلاق برتر است یا قانون؟»، فروهر، ش466-467، ص3-5.
- ـــــ ، 1397، پژوهشی در دین و فرهنگ زرتشتی، تهران، فروهر.
- شاهرخ، کیخسرو، 1380، زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت، تهران، جامی.
- شعبانی، رضا، 1380، مروری کوتاه بر تاریخ ایران، تهران، سخن.
- شهزادی، رستم، 1386، قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان، تهران، فروهر.
- طلوعی، محمود، 1388، بازنگری تاریخ ایران، تهران، تهران.
- فاطمی، سيد حسن، 1396، راه راستی، قم، همای غدیر.
- فرنود، رضا، 1386، اطلس تاریخی ایران، تهران، نی.
- کای بار، آسموسن و مری بویس، 1386، دیانت زرتشتی، ترجمه فریدون وهمن، تهران، ثالث.
- کریستینسن، آرتور، 1370، ایران در زمان ساسانیان، تهران، دنیای کتاب.
- گرانتوسکی، ا.آ.، بيتا، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، بیجا، بینا.
- م.موله، 1372، ایران باستان، ترجمه ژاله آموزگار، تهران، توس.
- مبلّغی آبادانی، عبدالله، 1376، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، قم، حرّ.
- مزداپور، کتایون، 1389، چند سخن، تهران، فروهر.
- ـــــ ، 1394، ادیان و مذاهب در ایران باستان، تهران، سمت.
- مصلح، علی، 1398، آشنایی با زرتشت و باستانگرایی، در سواره انتقادی، قم، مؤسسه آموزش عالی خاتم النبیین
- معین، محمد، 1386، فرهنگ فارسی، تهران، فرهنگنما: کتاب آراد.
- موسوی بجنوردی، کاظم، 1393، تاریخ جامع ایران، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
- وندیداد، 1376، ترجمه هاشم رضی، تهران، فکر روز.
- Bagli, Jehan, 2018, Islam, Judaism, and Zoroastrianism, sprimger.
- sheriarji, Ervad, 1928, Zoroastrian religion and customs, kitab-mahal.