بررسی مقایسهای نجات در آیین بودا و آیین زرتشت
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
مسئلة نجات و رستگاري یکی از مفاهیم بنیادینی است که دغدغة مکاتب و سنن مختلف دینی در طی اعصار مختلف بوده و مهمترین و اساسیترین هدفی است که ادیان رسیدن به آن را در دستور کار خود قرار دادهاند. اين آموزه عصارة تمام آموزههایی است که در یک دین تعلیم داده میشود و سنن مختلف شرقی و غربی هر کدام با روشهاي خاص خود چگونگی امکان نیل به آن را در همین جهان یا در جهان دیگر براي بشر معرفی کردهاند. بنابراین، اندیشة نجاتبخشی بهطور کلی در همة ادیان وجود دارد؛ اما ویژگیهاي این نجات و اینکه کجا و چگونه تحقق مییابد، در همة ادیان یکسان نیست. بیشتر اديان انسان را خطاکار ميدانند و راهي براي نجات او عرضه ميکنند. معمولاً در اديان سامي، مشکل انسان گناه و نافرماني او در برابر خداست؛ اما در اديان هندي معمولاً ناداني مشکل آدمي است. بعضي از اديان تأکيد دارند که خدا انسان را نجات ميدهد؛ اما بعضي ديگر معتقدند که انسان خود بايد به داد خود برسد. هدف از نجات، بهبودي زندگي اينجايي و زندگي در فردوس يا نيروانة فرجامين در جهاني ديگر است.
نخستین سؤالی که در باب مسئلة نجات میتوان مطرح کرد، این است که نجات از چه؟ انسان میخواهد خود را از چه چیزی و از چه وضعیتی نجات دهد؟ سؤال اساسی دیگر این است که هدف از نجات چيست و رسیدن به چه چیز و به کجاست؟ همچنین باید پرسید که چگونه و از چه طریقی میتوان به نجات رسید؟ هر مکتبی که نظریة جامع و کاملی در باب نجات و رستگاری مطرح کرده باشد، در واقع پاسخ نظاممند و قابل توجهی به این سؤالات داده است و بر اساس پاسخی که به این سؤالات میدهد، برنامه و راهکار خود را برای رساندن انسان به سرمنزل رستگاری ارائه میکند. مسئلة اصلی این پژوهش، شناسایی راههاي نیل به نجات در دو سنت بودایی و آیین زرتشت است.
آیین بودا و آیین زرتشت دو سنت مهم دینیاند که هر کدام نظریاتی در باب وضعیت انسان در جهان مطرح نموده و راههایی برای رسیدن به رستگاری ارائه کردهاند. سنت بودایی از هند ریشه گرفته است و مانند سایر مکاتب هند، نجات (moksa) در آن هدف نهایی محسوب میشود. در نظر این آیین، سرگردانی انسان در سلسلهمراتب هستی امری قهری و جبری است؛ لکن برگزیدن راه گریز و نجات، در دست خود انسان است. یگانه راه فرار از این گردونه بازپیدایی آن است که انسان بندهایی که او را به جریان هستیبخش وجودی میپیوندد، بگسلد و خویش را از سمساره (samsara) نجات دهد؛ و غایت نهایی، رسیدن به نیروانه (nirvana) است.
در آیین زرتشت، نفسِ در جهان بودن و متولد شدن، عامل رنج و مشقت نیست؛ بلکه کردار، گفتار و پندار نادرست است که انسان را به بدبختی میکشاند و انسان باید خود را از عواقب کردار، گفتار و پندار نادرست برهاند. در آیین زرتشت، غایت نهایی رسیدن به بهشت اهورامزداست. در ادامه به بررسی راههایی که هر کدام از این دو آیین برای رسیدن به نجات ارائه دادهاند، میپردازیم.
تاکنون پژوهشهای متعددي در زمینة نجات در سنت بودایی و آیین زرتشت صورت گرفته است؛ ولی بیشتر این پژوهشها به بررسی وجه مشخصی از مفهوم نجات در هر کدام از ادیان مذکور پرداختهاند. براي نمونه، مقالة «نجاتبخشی در دین بودا» نوشتة دکتر مجتبی زروانی (1375) و مقالة «نجاتبخشی در دین زرتشتی» نوشتة دکتر محمد سپهری (1383) از این جملهاند. پژوهش حاضر به بررسی و مقایسة جوانب مختلفی از مفهوم نجات در این دو سنت مهم دینی میپردازد و یافتههای آن میتواند در پژوهشهای مقایسهای در زمينة تقریب مذاهب
مفید باشد.
1. مبحث اول: نجات در سنت بودايي
آيين بودا يكي از مهمترين سنتهای ديني در حوزة آسياي شرقي است. بودا در قرن ششم ق.م ظهوركرد و نظرية رنج جهاني، قانون تداوم جبري عمل، اصل تناسخ و كوشش براي رهايي از چرخة زايش و مرگ را، كه از اصول همة مكتبهاي فكري هندويي بود، پذيرفت (شایگان، 1375، ص126-127). بعضي محققان، دين بودايي را شاخهاي از دين هندويي بهشمار ميآورند (راداكريشنان، 1922، ص361)؛ اما انديشههاي بودا با آرا و عقايد هندوان تفاوتهاي اساسي دارد. آيين بودا برخلاف برهمنيسم، وداها را مقدس و وحياني تلقي نميكرد (ماكس مولر، 1878، ص136). همچنين بودا گرايشي انسانمدارانه داشت و اين گرايش آيين وي را از آنچه هندويي تلقي ميشود، متمايز مينمايد (ديويدز، 1896، ص83). او طريقة بهكتي و وفاداري به خدايان شخصي و مراسمات قرباني ودايي را رد كرد و اصولي همچون مراقبه و سلوك اخلاقي را جانشين اين امور نمود (مونير، 1890، ص96). بودا ادعاي برهمنان را مبني بر اينكه رستگاري حق انحصاري آن طايفه است، بهكلي باطل شمرد (ناس، 1381، ص176). بودا در مورد وجود خدا ساكت است. در نظر پيروان وي، دين نميتواند بر دادههاي متافيزيكي همچون وجود خدا
استوار باشد؛ چراكه مهمترين مطلب نزد آنان انضباط معنوي است، نه عبادت و پرستش خدايان و ارواح
(كيوپيت، 1380، ص222).
ازاينرو بودا خود را صرفاً يك بشر ميدانست و مدعي هيچگونه وحي و الهام از سوي خدايان نبود. او تمام دستاورد خويش را حاصل تلاش بشري ميدانست و معتقد بود كه هر انساني در درون خويش استعداد بودا شدن را دارد. در نظر او، نيروانه با فهم شخصي ما از واقعيات حاصل ميشود و به لطف و پاداش خدايان ربطي ندارد
(كوارد، 2003، ص125).
يكي از مقولاتي كه در طريقة بودا بسيار مهم و برجسته است و از مباني نظري نجات بودايي بهشمار ميآيد، نگرش او به مسئلة رنج است. بعضي از صاحبنظران در مطالعات تطبيقي اديان گفتهاند كه نقطة شروع آيين بودا رنج است و اختلاف اين آيين با ساير اديان، بر سر خاستگاه رنج و راه رهايي از آن است (ملكيان، 1380، ص285، 286). بر اساس متون مقدس بودایی، از جمله مجیمه نیکایه (Majjimah Nikaya)، مهاوگه (Maha Vagga) و مهاپری نیروانه (Maha Parinibbana)، بودا پس از رسيدن به روشنايي، به چهار حقيقت اصلي پي ميبرد:
اولين حقيقت اصلي اين است كه هستي رنج است؛ دومين حقيقت اصلي، علت رنج است؛ سومين حقيقت، خلاصي از رنج است؛ و چهارمين حقيقت، يافتن طريق خلاصي از رنج است (ديويدز، 1881، ص23-24؛ الیاده، 1392، ج4، ص324). شناخت این حقايق چهارگانه برای رهایی از رنج، ضروری است.
مبحث آزادی و نجات را تمامی مکاتب فلسفی هندی پذیرفتهاند و یگانه راه رستگاری و فرار از دریای سَمساره (تناسخ) را رسیدن به مقام نیروانه یا موکشه میدانند. کهنترین متنهای بودایی، واژة «نیروانه» را برای نامیدن مقصد نهایی راهی که بودا تعلیم کرد، بهکار بردهاند. ازاینرو نیروانه را به برترین نیکبختی و آرامش نهایی تعریف کردهاند. احتمالاً آنها این را با سایر مکاتب دینی ـ فلسفی آن دوره شریک بودهاند (کازینز، 1379، ص101). بودا تعریفی برای نیروانه پیشنهاد نمیکند؛ ولی برای رسیدن به آن روشی را تعلیم میدهد که ساختاری یوگایی دارد؛ زیرا شامل رشتهای از مراقبهها و تمرکزهاست که قرنها پیش از بودا شناخته شدهاند (الیاده، 1394، ج2، ص112). در نهایت، هدفي كه نظرية نجات بودايي دنبال ميكند، رهايي از رنج هستي و رسيدن به نيروانه است. بودا نظرية نجات خويش را با طرح عموميت رستگاري دنبال ميكند. او زماني رستگاري را براي همگان ميسر شمرد كه طبق آيين هندو، اغنیا با اجراي مراسم قرباني خود را در آستانة رستگاري ميديدند و فقرا كه توانايي انجام چنين قربانيهايي را نداشتند، نااميدانه بهدنبال راههاي خيالي براي رسيدن به رستگاري بودند و اعمال فيزيكي و حركات عجيب بدني بسياري انجام ميدادند و رياضتهاي سختي تحمل ميكردند؛ چنانكه خود بودا نيز در زندگي مرتاضانة اوليهاش بسياري از اين روشها را آزمود (ماهاريشي، 2003، ص122-123).
شيوههاي رسيدن به نجات، از ديدگاه دو فرقة اصلي بودايي (يعني تراواده و مهايانه) متفاوت است. در ادامه به بررسي راههایي كه هر كدام از اين دو فرقه براي رسيدن به نجات ارائه ميكنند، ميپردازيم.
1-1. نجات در تراواده
فرقة تراواده مدعي است که صورت اصلي دين بودا را تعليم ميدهد و حافظ سنت اولية اين دين است. با وجود اين، بعضي مطالب در آثار و نوشتههاي آن ديده ميشود كه اندكي با تعاليم سادة نخستين بودا در باب حقيقت و حيات منافات دارد؛ ولي هدف اصلي آن نيز همان وصول به نيروانه است (ناس، 1381، ص212). در بوديسم سنتي تراواده، اعتقاد به خدايان از اصول اساسي نيست. برابر با آموزههاي سنتي بودايي، بودا خصلتي الهي ندارد و اكنون ديگر وجود ندارد و نميتواند مؤمنان را براي رسيدن به رستگاري كمك كند. او زماني كه زنده بود، تنها راه رستگاري را به ديگران نشان داد. بنابراين در تراواده مفاهيمي چون عبادت، راز و نياز، و اميد اجابت دعا از وجودي مطلق چندان جايگاهي ندارد (هميلتون، 1387، ص127).
1-1-1. راه ارهت
تراواده راه نجات را ارهت (Arhat) شدن شخص ميداند. رسيدن به مقام ارهتي، دستيابي به مقام انسان كامل است. اين اصطلاح نشاندهندة بالاترين مقام سير معنوي انسان است. كسي كه ارهت ميشود، ميتواند هرگونه فسادي را از خويش دور سازد و به مراتب بالايي از كمال روحاني برسد (سوِرر، 1987، ص403). ارهت شدن، يك مقام فردي است و نتيجة سعي و مجاهدة انسان است. آنان كه بيشتر امكان ارهت شدن دارند، راهبان هستند (اسمارت، 1987، ص423). برگزيدگان و راهبان در همين حيات دنيايي به نيروانه نايل ميشوند. دراينحال آنها را «جيوان موكتي» يعني زندة آزاد مينامند؛ اما چگونه ميتوان ارهت شد؟ لازمة دستيابي به مقام ارهتي دفع سهگونه پليدي از خود است: 1. پليدي شهوات و آرزوها؛ 2. پليدي عملي كه به تجديد حيات منجر شود؛ 3. پليدي جهل. با دفع اين پليديها؛ شخص آمادة وارد شدن به راههاي هشتگانة نجات ميشود (زروانی، 1375، ص108).
اين هشت راه مقدس عبارتاند از: ايمان درست، نيت درست، گفتار درست، رفتار درست، معاش درست، سعي درست، توجه درست و مراقبة درست (ديويدز، 1896، ص136). پيشرفت راه هشتگانه، سالك را به نقطهاي ميرساند كه هدف آموزشهاي بودا محسوب ميشود؛ یعنی پايان رنج (گُركام، 2011، ص60) و رهايي از چرخة پايانناپذير باززايشها (هميلتون، 1387، ص128).
در كتب و آثار تراواده به موانعي اشاره شده است كه فرد را از وصول به نجات بازميدارند؛ اموری مانند: علاقه به نفس، شك، اعتقاد به آداب و تشريفات در اعمال مذهبي، شهوت، خشم، آرزوي تولد ثانوي و تناسخ
در صورتهاي مطلوب، آرزوي تولد ثانوي در عالم مجردات، غرور، خودپسندي، و جهل و ناداني
(سنايدر، 2006، ص201).
2-1. نجات در مهايانه
از قرن سوم ق.م تا قرن اول ميلادي مبادي ديني جديدي از ريشة بوديسم متفرع شد و رشد كرد و به نام مذهب مهايانه معروف گشت. اين مكتب فلسفة نفي و ترك و بدبيني را ـ كه در مبادي اولية بودايي وجود داشت ـ دگرگون ساخت و تعاليم جديدي بهوجود آورد (ناس، 1381، ص215) و ديدگاه نويني را در باب رستگاري و نجات مطرح كرد. پيروان مهايانه معتقدند كه طرح نجات تراواده طرح كاملي نيست؛ زيرا در آن به نجات فردي توجه ميشود؛ درحاليكه مهايانه نجات را نهفقط از جهت شخصي ميجويد، بلكه ميخواهد تمام موجودات از بركت آن برخوردار شوند (شايگان، 1375، ص169).
مکتب مهایانه شامل فرقههای مختلفی میشود که هر کدام راه متفاوتی برای رستگاری مطرح کردهاند. مهمترین آنها عبارتاند از:
الف) «سوکاوَتی» یا «پاک بوم»: این فرقه راه رستگاری را ذکر و ستایش «اَمیتابه بودا» میداند. این مکتب معتقد است كه یک بودای بزرگ میتواند فضیلت خود را به مؤمن مخلص تسرّی دهد و او را به نجات برساند (اسمارت، 1383، ج1، ص299).
ب) «چان» (به ژاپنی«ذن») یا «مراقبه»: این فرقة باطنگرا تنها راه رسیدن به رستگاری را مراقبه و سلوک باطنی میداند و معتقد است که رعایت ظواهر و قرائت متون مقدس تأثیری در رستگاری انسان ندارد. این مکتب را حکیمی هندی بهنام بودی درمه در حدود سال 500 میلادی بهوجود آورد (ناس، 1381، ص237).
ج) «تیان تای» یا «راه آسمان»: این فرقة عقلگرا معتقد است که سلوک فکری در هستیشناسی لازمة رستگاری انسان است و سلوک باطنی بهتنهایی کافی نیست.
د) «چِن یِن» یا «کلمة حقه»: این مکتب اعتقاد دارد، اوراد و حرکات بدنی دارای اسرار و رموزیاند که انسان را به رستگاری میرساند (همان، ص240).
ه) «هُوا یِن» یا «تاج گل»: این فرقه اسم خود را از کتاب مقدسی به همین نام گرفته، که نام سنسکریت این کتاب «اَوَتمسَکه» است. این فرقه نیز بر تفکر و سلوک فکری تأکید دارد (قرایی، 1384، ص354).
اکنون به بررسی مهمترین راههای نجات در مهایانه میپردازیم.
1-2-1. راه بودیستوه
مکتب مهایانه معتقد است که آرمان ارهت شديداً فردگرا و نخبهگراست. رستگاري تراواده براي همگان ميسّر نيست؛ چراكه گذر از عامي به قديس، مستلزم داشتن خصوصيات و تواناييهاي خاصي است (اباذري، 1372، ص316). در چنين شرايطي بود كه مهايانه با آرماني ساختن بوديستوه در مقابل ارهت ـ كه آرمان تراواده بود ـ به بسط و تبيين نظرية نجات خويش پرداخت. بوديستوه از دو واژة «بودي» بهمعناي بيداري، روشني و آگاهي، و «ستوه» بهمعناي جوهر و ذات تركيب شده و در مجموع بهمعناي كسي است كه ذات و گوهر او روشنايي و نورانيت است (شایگان، 1375، ص175). كسي كه بوديستوه ميشود، قادر است كه ديگران را هم به رستگاري برساند. بدين ترتيب، در مهايانه هركس ميتواند با فرونشاندن عطش تمايلات خود و با بهرهجويي از فضايل اخلاقي بوديستوهها به نجات دست يابد.
1-2-1-1. مراحل نیل به مقام بودیستوه
بر طبق آموزههاي مهايانه، سالک راه بوديستوه بايد فضايلي را كسب كند. اين فضايل مشتمل بر اعمال معنوي و شايستگيهاي ديني و اخلاقي است. تعدادي از اين فضايل عبارتاند از: 1. دانه: بخشش و ترحم؛ 2. شيلا: حسن خلق؛ 3. كشانتي: بردباري؛ 4. ويريا: همت و عزم استوار؛ 5. ديانه: تفكر و مراقبه؛ 6. پرَجنا: بصيرت. انساني كه وجودش از راه توجه به فضايل يادشده روشن شده باشد، ميتواند زمينة هدايت و نجات انسانهاي ديگر را فراهم سازد (پوسين، 1980، ص740).
طالب مقام بودايي لازم است كه دورههايي را در زندگي طي كند تا شايستگي بودا شدن را كسب نمايد:
دورة اول دورة مقدماتي است. در اين مرحله، شخص طالب، خود را در مسير بودا شدن قرار ميدهد تا دريابد كه آيا ميتواند بودا شود يا نه. اين مرحله را گوتابهومي، يعني مرحلة آمادگي گفتهاند.
دورة دوم: اين دوره خود شامل مراحل هفتگانه است. در اين مراحل، طالب مقام بودايي شرايط لازم براي ورود به نيروانه را تحصيل ميكند؛ اما با طي اين مراحل، هنوز احتمال انحراف از راه بودا وجود دارد (هاجيمه، 1987، ص268).
دورة سوم: در اين دوره، بوديستوه تقريباً برابر با بودا قرار ميگيرد و ميتواند لطف خود را شامل حال موجودات گرداند و امكان رهايي از سمساره را براي آنها فراهم سازد. بودیستوه در این مرحله از روي اختيار و آگاهي، خود را در خاموشي نيروانه مدفون نميسازد؛ بلكه دست به كار نجات ديگران ميشود.
اينها مراحلياند كه شخص ميتواند با گذر از آنها به مقام بوديستوه برسد و موجبات نجات خود و ديگران را فراهم سازد.
2-2-1. تتاگته بهعنوان اصل نجاتبخش
هنگامی که پیروان بودا او را اصل روحانی در نظر میگیرند، به او «تتاگته» اطلاق میکنند. بهگفتة والپوله راهوله، تتاگته بهمعنای دقیق کلمه، «کسی است که به حقیقت رسیده»؛ یعنی «کسی که حقیقت را یافته است» (راهوله، 1974، ص1). تتاگته کسی است که به نیروانه رسیده و راه رسیدن به آن را به دیگران نشان میدهد. با وجود این، تتاگته گاهی برای هر شخصی که به مقام ارهت رسیده باشد، بهکار میرود (هاروي، 1995، ص227). بودا نخستین پناهگاهی است که هر بودایی از میان سه گوهر یا سه پناهگاه (بودا، دهرمه و سنگهه) برمیگزیند. وقتی یک بودایی میگوید: «پناهگاه من بوداست»، در این صورت مفهوم عبارت «بودا» چیست؟ آیا فقط به بودای تاریخی اشاره دارد یا به چیزی فراتر از آن؟ در واقع، چیزی فراتر از بودای تاریخی است. جایگاه تتاگته در بودیسم، مشابه با جایگاه خداوند در مذاهب الهی و هستی مطلق در رئالیسم است (مورتي، 2008، ص40). او همچنین جایگاه مشابهی با «ایشوره» در «آدویته ودانته» دارد. او خداوند مذهب و مورد پرستش و ستایش است و نسبتبه رنجهای نوع بشر رحم و شفقت دارد (چاترجي، 1987، ص169). یکی از ویژگیهای تتاگته نجاتبخشی و همدردی بیکران او با موجودات است. او از جایگاه الوهی خود فرود میآید و در میان آدمیان متولد میشود؛ با دنیا و شیوههای زندگی آنان سنخیت مییابد و حقیقت را به شیوهای که برای آدمیان، معمولی و قابل فهم است، آشکار میسازد (مورتي، 2008، ص289). در بخش پانزدهم کتاب سددرمه پوندریکه یا نیلوفر آیین نیک، دربارة هدایتگری تتاگته چنین آمده است:
تتاگته اختلاف قابلیتها و توان نسلهای متوالی موجودات را در نظر میگیرد. او به هر نسلی نام خود را اعلام میکند و خبر از ورودش به نیروانه میدهد و با گفتوگو و خطابههای گوناگون دربارة دهرمه، برای موجودات صلح و آرامش به ارمغان میآورد؛ به موجوداتی که ذخیرة خوبیها و فضیلتهایشان کم است و گمراهیها و تباهیهایشان بسیار...؛ او گفتارهای مختلفی بر زبان میراند، برای موجوداتی که وضعیت و شیوة زندگیشان باهم فرق میکند و در میان تفاوتها و تشخیصهای گوناگون، میچرخند و سرگرداناند تا ریشة خیر و خوبی در آنها ایجاد گردد (الیاده، 1392، ج1، ص85).
در سوکاوَتی ویوهه (Sukhavativayuha) میخوانیم که تتاگتهها در این جهان پیدا میشوند که آیین را بگسترند و موجودات را رستگار کنند و یاری دهند (سوزوکی، 1380، ص152). بودیستوههای مهایانه ـ که شفقت و نجات بخشیدن موجودات، اساسیترین ویژگی آنان است ـ نیز تتاگته بهشمار میآیند. بودیستوه در آخرین مقام سلوک خویش، ده نیرو را به کمال میرساند و تتاگته میشود (همان، ص137).
3-2-1. بوداهای نجاتبخش
عوامل نجات يا قواي عِلوي ـ كه در رستگاري انسان مؤثرند ـ عبارتاند از: منوشي بوداها، بوديستوهها و دياني بوداها. منوشي بوداها نجاتدهندگانياند كه مانند گوتمه در زمان گذشته در روي كرة خاكي ظاهر شده و سپس به اشراق رسيدهاند و اكنون ديگر دعاها و مناجاتهاي آدميان به آنها نميرسد؛ اما بوديستوهها، وجود حياتي فعلي ندارند؛ بلكه در مورد بوداهاي تاريخي در گذشته تحقق پيدا كردهاند؛ مانند گوتمه بودا. در نوشتههاي مهايانه، عنوان بوديستوه براي موجودات بيشماري ذكر شده است و آنها را در حالتي ميداند كه نمازها و مناجاتها را ميشنوند و دعاها را اجابت ميكنند. مهمترين اين موجودات الهي، بوديستوهاي بهنام «اولوكيته» است؛ بهمعناي سروري كه ناظر و مراقب است. ميتريه كه بوداي آينده است، يكي دیگر از اين بوديستوههاست (ناس، 1381، ص225، 226).
اما سومين دسته از ارواح عِلوي، يعني دياني بوداها، وصولشان به مقام الوهي بهوسيلة ظهور در كالبد انساني نيست؛ بلكه موجوداتي آسمانياند كه در زمانهايي كه هنوز به فنا و نيروانه واصل نگشتهاند، مراقب و مواظب حوايج بشرياند (همان، ص228). در اين ميان، سه دياني بودا از اهميت خاصي برخوردارند: يكي از آنها «ويروكنه» نام دارد كه نزد فرقة مهايانه خداي آفتاب است؛ دوم بوداي شفابخش، «بيچگورو» است که شفابخش بيماران ميباشد؛ سومي كه به «اميتابه» موسوم است، يكي از خدايان بزرگ سراسر آسياست. هر كس از روي ايمان و خلوص به او متوسل گردد، در هنگام مرگ به بهشت او وارد ميشود (همان).
4-2-1. تولد در سرزمین پاک بودا
اسپیرو در بررسی بودیسم رایج در برمه، به بررسی دو نوع بوداییگری میپردازد: بوداییگری نیروانهای و بوداییگری کارمایی. بودایيگری کارمایی آرزو را نکوهش نمیکند؛ بلکه بهدنبال برآورده ساختن آن در یک وجود دنیوی آینده است و رنج را در ذات زندگی عجین نمیداند و بهدنبال یک باززایش بهتر و نوعی هدف دنیوی است که از طریق انباشت فضیلت میتوان بدان دست یافت. گومبریچ هم گزارش میدهد که در سریلانکا بسیاری از مردم هدف نیروانه را دستکم در آیندهای نزدیک دنبال نمیکنند (همیلتون، 1389، ص129).
ظهور گرایشهاي بهکتی در بودیسم مهایانهای در فراگیر شدن این اعتقاد مؤثر بود که هر بودا قلمروی دارد که در آن پیروانش دوباره متولد میشوند و آنان را به رهایی میرساند (شينگ، 2005، ص230). بهطور کلی سه نوع سرزمین یا کشتزار بودا وجود دارد: پاک، ناپاک و مخلوط. سرزمین پاک آن است که در آن، شرایط زندگی موجودات ایدئال است و موجودات در آنجا به تعالی معنوی دست مییابند. معروفترین این سرزمینهای پاک، پاکبوم آمیتابه است. در سرزمینهای ناپاک یا ناخالص، رنج و درد وجود دارد و از شادی و سعادت خبری نیست. این سرزمینها، مانند دوزخها و جایگاه ارواح پلید و اَسورهها و جهانهای مخلوطاند که در آن غم و شادی و خالص و ناخالص بههم آمیختهاند. نمونة جهانهای مخلوط، جهان ماست که بودای آن «شاکیامونی» است (وِنسوس، 2008، ص499).
«شومان» ميگويد: بهشتهای معمولی در جهان ما هستند و کم یا بیش به جهان ما ميمانند؛ اما از بدخواهی و خشونت، آزاد است. از سوی دیگر، زمینهای پاک برتر از این جهاناند و ساکنان آنها بهاعتبار نیکی کرمهای خویش در آنها زاییده نمیشوند، مگر به عنایت یک بودای برتر. آنها بهشتهای درخشان و زیبای سعادتاند؛ مانند بهشت آمیتابه. به هر یک از این کشتزارها یک بودای برتر فرمان میراند و این را وظیفهاش میداند که شناسایی رهاییبخش را به موجودات بهشت خویش ببخشد (شومان، 1375، ص152).
بعدها با گسترش گرایشهاي بهکتی، بوداها و بودیستوههای بسیاری مورد ستایش قرار گرفتند که هر کدام بهشتی را در گوشهای از جهان سرپرستی میکردند. برخي از بهشتهای مهم دیگر که در متون مهایانه بدانها اشاره شده است، عبارتاند از: سرزمین پاک «جهان نیلوفر» كه قلمرو «وایروکنا» است (شينگ، 2005، ص167)؛ بهشت جنوبی «رتنهکیتو بودا»؛ بهشت شمالی «دوندو بهیشوره» (شومان، 1375، ص151) و بهشت خاوری «بسیچیگورو» (ويليامز، 2009، ص236).
هیچ سوترهای بهشت بودا را مقصد نهایی رستگاری نمیشمارد. این بهشت توقفگاه و منزلی میان راه بهسوی رستگاری است. زمان و دوام اقامت در آن جاوید نیست؛ زیرا این بوم، کشتزاری برای پاک شدن و روشنشدگی است (شومان، 1375، ص153)؛ ناحیهای است که در آنجا بودا میتواند موجودات را آموزش دهد. بنابراین کشتزار بوداها بهترین موقعیت را برای پیشرفت معنوی موجودات دارند؛ زیرا در آنجا بوداها و بودیستوهها راهنمای پیشرفت معنویاند (وِنسوس، 2008، ص449). وقتی که مؤمن دوباره در یک بهشت بودا متولد شود، ایمانی که او را تا آنجا هدایت کرده است، دیگر به او یاری نمیکند: نیروانه ـ که هدف غایی همة مکتبهای بودایی است ـ تنها از راه بینش واقعیت مییابد؛ ولی برای تکامل بینش، دوباره در یک سرزمین بودا متولّد شدن، بهترین آغازگاه است (شومان، 1375، ص153).
الف) پاکبوم غربی آمیتابه
چنانکه منقول است، سببِ بهوجود آمدن قلمرو بودایی آمیتابه، عهدی است که این منجی جهانی هنگامی که هنوز بودیستوه بود، با خود نمود. آمیتابه با خود عهد نمود که از طریق بودائیت خویش هر کس را که بهنام وی تمسّک جوید، به نیروانه برساند. همه کسانی که نام وی را میخوانند، دوباره در پاکبوم او بر اساس درجات مختلف روحانیشان متولد میشوند (کمبل، 1383، ص300). بهنظر میرسد که آموزة رستگاری از طریق ایمان و محبت به بودا، پیش از این در متون «سه سبد» (Tripitaka) مطرح شده است. بر طبق «مجیمه نیکایه»، خود بودا اظهار کرده بود هر کس که «احساس سادة ایمان یا محبت را نسبتبه او بیان کند، به بهشت خواهد رفت» (الیاده، 1394، ج2، ص239). در مورد راه رسیدن به پاکبوم آمیدا، در «سوکاوتیویوهة کوچک» (Sukhavati Vyuha) بر این واقعیت تأکید میشود که مردم اگر فقط پیش از مرگ نام آمیدا را به یاد و بر زبان آورند، رستگار شده، در پاکبوم او متولد خواهند شد؛ و در «سوکاوتیویوهة بزرگ» گفته شده که کارهای نیک، همچون یک اندوختة اجر، لازم است (سوزوکی، 1391، ص144). در فصل پانزدهم سوکاوتی ویوهه دربارة سرزمین پاک آمیتابه چنین آمده است:
در هیچ کجای این نظام جهانی سوکاوتی، کسی چیزی دربارة نقص و عدم یکپارچگی نمیشنود و همینطور هم دربارة موانع و پایبندیها، تنبیه و مجازات، محنت و بدبختی و تقدیر بد و دربارة درد و رنج هیچ کس چیزی نمیشنود... هزاران هزار سال طول خواهد کشید، اگر کسی بخواهد دلایل خوشبختی و سرور در نظام جهانی سوکاوتی را بیان کند (الیاده، 1392، ج3، ص148).
ب) بهشت خاوری اَکشوبیَه
در «اَبهیرتی»، بهشت اسطورهای اکشوبیه، انسانها بدون هیچگونه کمبود و محرومیتی، خواستههای مادی و روحی خود را برآورده مییابند. آنجا از بیماری، زشتی و دروغ خبری نیست. ساکنان آن بدون آنکه به زراعت یا داد و ستد بپردازند، غذا و شرابشان فراهم میشود. زنان در آنجا همه زیبا و فارغ از رنجهای جسمی دنیوی هستند. موجودات در آنجا بدون خواستهها و میل جنسیاند؛ زیرا آنان لذت و خوشی خود را از دهرمه دریافت میکنند (ويليامز، 2009، ص233؛ وِنسوس، 2008، ص489). سرزمین اکشوبیه به پاکبوم آمیتابه شباهت دارد و اوصاف آنها مانند یکدیگر است؛ اما راههای رسیدن به این دو بهشت باهم تفاوتهایی دارد. پیروان اکشوبیه، مانند آنچه در مورد پیروان آمیتابه وجود دارد، به تجسّم کردن او و خواندن اوراد و منترههایی برای او تشویق نمیشوند؛ زیرا بهمنظور بازتولّد در سرزمین اکشوبیه، شخص باید طبق راه دشوار بودیستوه عمل کند. ازاینرو در بهشت خاوری اکشوبیه، متولد شدن به نیرو و تلاش شخصی بستگی دارد (سوزوکی، 1380، ص143).
2. مبحث دوم: نجات در آیین زرتشت
دين زرتشتي كه به عناويني چون، مزديسنا، دين مجوس و دين پارسيان از آن ياد ميشود، كهنترين دين اعتقادي (در مقابل دين قومي) است (بويس، 1388، ص10). تاريخ ظهور زرتشت، پيامآور اين دين را، بهطور دقيق نميتوان مشخص كرد؛ ولي ميتوان او را مصلحي دانست كه دين كهن ايراني را دگرگون ساخت؛ آنگونهكه توحيدي كاملاً ناب از آن رشد يافت و شكوفا شد؛ اما با گذشت زمان، آموزههايي مخالف با تعاليم وي به دينش رخنه كرد
(زنر، 1384، ص30).
آموزههاي اصلي او را ميتوان بهطور خلاصه چنين بيان كرد: اعتقاد به خداي متعال (اهورامزدا) كه بهوسيلة سپندمينو آفرينش خود را هستي ميبخشد؛ جهان، ميان اشه (راستي) و دروغ تقسيم شده است؛ مخلوقات آزاد و مختارند تا ميان راستي و دروغ يكي را برگزينند؛ ازآنجاكه انسان كاملاً مختار است، پس مسئول سرنوشت نهايي خويش است و با انجام كارهاي نيك به پاداش اخروی جاودانه دست مييابد (همان، ص79).
در آموزة زرتشت، مقصود از آفرينش و نتيجة زندگي اين است كه آدمي در آباد كردن جهان و شادكامي خود و ديگران بكوشد و با انديشه، گفتار و كردار نيک، خود را شايستة رسيدن به اوج كمال و بهروزي جاوداني سازد. زرتشت پيروان خود را از دلبستگي به جهان و زندگي شكوهمند بازنداشته و هرگز اين جهان را به بهانة كوتاهي و زودگذر بودن آن نكوهش نكرده است. آموزههاي اين دين آدمي را آفريدة پاك و بيآلايش اهورامزدا و همكار و ياور آفريدگار در گسترش و تكامل آفرينش و پيكار با نيروهاي اهريمني ميداند، نه گناهكاري ازلي كه بايد نفس خود را بكُشد تا بخشوده و رستگار شود. از منظر فرجامشناسي، دين زرتشت پيروزي نهايي نيكي بر بدي و ظهور منجي را مطرح نموده و نخستين مذهبي است كه در جهان از مسئلة حيات اخروي و قيامت سخن بهميان آورده و مسئلة آخرالزمان را به مفهوم كامل خود مطرح كرده است (ناس، 1381، ص463).
يكي از مفاهيم وموضوعات مهم كه در دين مزدايي مطرح است، مسئلة نجات و رستگاري است كه در ادامه به بررسي اين موضوع در متون مقدس اين دين ميپردازيم.
1-2. نجات در اوستا
كتاب آسماني منسوب به زرتشت، اوستا نام دارد. اين كتاب مشتمل بر پنج بخش است كه عبارتاند از: 1. یسنا؛ 2..يشتها؛ 3. ويسپرد؛ 4. خردهاوستا؛ 5. وندیداد. اين پنج بخش بهلحاظ كمّيت و كيفيت و ارزش تاريخي متفاوتاند (ولي، 1379، ص195، 197). در اوستا امور متنوعي بهعنوان اسباب نجات معرفي شدهاند: ايمان به اهورامزدا و نيايش و ستايش او، زندگي بر طبق سه اصل پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك، توبه از گناهان و جبران خطا، و رستگاري نهايي بهواسطة ظهور منجي، از جملة اين اسباب نجاتاند.
1-1-2. ايمان به اهورامزدا و نيايش و ستايش او
در دين مزدايي ايمان به اهورامزدا بهعنوان خداي بلندمرتبه، نخستين قدم در طريقة راستي است؛ و پاكي و رفتن به راه راستي، نخستين مرحلة رسيدن به نجات است (جكسون، 1913، ص195-196). مدار آموزشهاي زرتشت درگاهان باور به خداونديِ اهورامزدا و وجود دو نيروي همزاد سپندمينو و انگرهمينو در برابر يكديگر است. فروزههای هفتگانة اهورامزدا ـ كه سپندمينو برترين آنهاست ـ رهنمون آفريدگان به رستگاري و بهروزياند؛ و در اين ميان نقش «اشه» از همه نمايانتر است و «اَشَوَنان» (رهروان راه اشه) در ناسازگاري و ستيزهاي هميشگي با «دروندان» (پيروان دروج) قرار دارند.
در يسنا بندها و سرودهاي بسياري در باب ايمان به اهورامزدا و ستايش او ميبينيم. با نيايش به درگاه آن خداي بلندمرتبه، از وي خواسته ميشود كه نيايشگر خود را سعادت و رستگاري بخشد (يسنا، هات 51، بند 2) و زندگي بهتري را براي ياران خويش فراهم سازد (يسنا، هات 28، بند 9) و به آنان آرامش بخشد (يسنا، هات 51، بند 20). در «یسنا» آمده است که هر کس در زندگی اینجهانی برای اهورامزدا دعای «اَهونه وئیریه» را بخواند، وی روانش را از فراز پل «چینود» به بهشت و بهترین زندگی و بهترین روشنایی میرساند (یسنا، هات 19، بند 6). پل چینود در روز رستاخیز برای نیکوکاران پهنا مییابد تا بهآسانی از آن بگذرند؛ اما برای بدکاران بهاندازة تار مویی میشود تا از آن به دوزخ فروافتند (بهار، 1380، ص112).
اين نماز و نيايش به درگاه اهورامزدا احترام و درك مقام شايستة اوست و نيز در اين عمل، عطا و بخشش او مورد نظر است: «اي اهوره! آنچه را شايستة تو و اشه است، با نماز بهجاي ميآوريم تا همة جهانيان با منش نيك در شهرياري مينوي به رسايي برسند. اي مزدا! بهراستي نيكآگاه هماره از دهش تو برخوردار ميشود» (يسنا، هات 24، بند 3). تقرّب به او نيز از طريق ستايش او ممكن ميشود (يسنا، هات 34، بند 2). بدين ترتيب ميبينيم كه ايمان به اهورامزدا و ستايش او وسيلة نيل به سعادت، زندگي بهتر، لطف الهي و تقرب است و اينها همه مندرج در مقولة نجاتاند. در يشتها و ويسپرد نيز اين نيايش چنين كاركردي دارد (جكسون، 1913، ص204).
2-1-2. پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك
از ديگر مقولاتي كه در اوستا وسيلة نجات معرفي شده، پاكي انديشه، گفتار و كردار است. گفته شده كه بهترين خلاصه و عصارة آموزشهاي زرتشت، همان است كه بهصورت سه مفهوم پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك بيان شده است. در تمام اوستا خواستة زرتشت اين است كه آدمي بايد بر طبق اين سه اصل، بهعنوان الگوي رفتار اينجهاني عمل كند و اين اصول لبّ تعاليم زرتشت براي نيل به نجات هستند. از نظر اخلاقي، آدمي با انباشت اين سرمايه ميتواند به بهشت برسد (همان، ص205).
در اوستا ميخوانيم، آنان كه دين نيك زرتشت را پذيرفته و آموختهاند، با رعايت اين سه اصل ميتوانند خشنودي اهورامزدا را بهدست آورند: «اينان راست كه با انديشه و گفتار و كردار، به خشنودي مزدا بكوشند و با آزادكامي و با كار نيك و ستايشگرانه او را نيايش بگزارند» (يسنا، هات 53، بند 2).
انسان در پرتو منش نيك ميتواند به رستگاري و نجاتي كه مزدا وعده داده، اميد داشته باشد (يسنا، هات 51، بند 15). وعدة زرتشت به مردان و زناني كه در زندگي منش نيك برگزيدهاند، برخورداري از پاداش اشه و نيل به شهرياري مينوي است؛ و در روز واپسين آنان را از گذرگاه داوري بهسلامت عبور خواهد داد و به منزل
نجات خواهد رسانيد (يسنا، هات 46، بند 11). دلدادگان مزدا در پرتو نيكآگاهي و پاكي به او خواهند پيوست
(يسنا، هات 60، بند.2).
با دقت در مندرجات اين كتاب مقدس درمييابيم كه هر كس مقدمات و لوازم نجات ديگران را فراهم آورد، خود به نجات خواهد رسيد. در يسنا (هات 43، بندهاي 1و2) آمده است: انسان براي نيل به روشنايي بايد خواستار روشنايي ديگران باشد و بهروزي از آنِ كسي است كه ديگران را به بهروزي ميرساند.
سه واژة «هومت»، «هوخت» و «هورشت»، يعني پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك، در نزد زرتشت كليد سعادت و فلاح ابدي است. با عمل به اين سه اصل ميتوان در قضاوت فردي و داوري همگاني به رستگاري و ناميرايي رسيد. فرد زرتشتی بسته به اینکه از میان اندیشة نیک، گفتار نیک و کردار نیک یا ضلع مخالف آن،
یعنی اندیشة بد، گفتار بد و کردار بد کدام را برگزیند، در جهان مینوی و روز واپسین داوری خواهد شد
(آلرسول، 1390، ص24).
در واقع، کردار نیک و سعي و عمل همواره از اصول تعليم زرتشت محسوب ميشده و اموري چون مبارزه با ديوان و عناصر شر در نزد وي، تلاش براي آباد كردن زمين، نگه داشتن كشت از آفات، و پرورش و توسعة گله و چراگاه را الزام ميكرده است. در ونديداد، خجستهترين نقطة روي زمين آنجاست كه انسان عبادت ميكند يا
خانه و رمه و زن و فرزند بهوجود ميآورد يا غله و ميوه حاصل مينمايد يا گله و چهارپاي وي افزوني مييابد
(زرینکوب، 1357، ص2).
3-1-2. توبه
در اوستا توبه و جبران گناه يكي ديگر از اسباب نجات و رستگاري بهشمار ميآيد. توبه در اوستا «پِي شيتَ» و در پهلوي «پتيت و پتت» آمده است؛ يعني بازگشت از گناهكاري و كژرفتاري يا توبه كردن از كارهاي ناروا. در اوستا آمده است: «اي هرمزدخداي! من از همة گناهانم پشيمانم و پتت ميكنم. من از هرگونه انديشة بد، گفتار بد و كردار بد كه در جهان انديشيده و گفته و كردهام يا در ژرفاي نهاد من بوده است، پشيمانم» (پورداود، 1383، ص73).
در واقع، گناهكار با توبه به راه پاكي و اشه برميگردد و در مسير نجات قرار ميگيرد. در ونديداد (فرگرد3، بند41) آمده است كه دين مزدايي كسي را كه به اين دين درآيد، از بندهاي گناهان رهايي ميبخشد. در اوستا توبه از گناه و كفارة آن، از طريق اعتراف ايماني و عمل به يك رشته اعمال ظاهري صورت ميگيرد و شخص توبهكار گناهانش را جبران ميكند تا از حكمي كه خداوند براي او مقرر كرده است، خلاصي يابد. شخص گناهكار با اظهار پشيماني و طلب آمرزش، بهجاي آوردن آداب تطهير و تحمل مجازاتهاي جسمي در كنار انجام اعمال پرهيزگارانه ميتواند به نجات برسد (جكسون، 1913، ص203).
توبه، گناهان و اثر آن را از بین میبرد و گناهکار را پس از مرگ، از رفتن به دوزخ و آلام جهنم نجات میدهد. اجرای روزانة پتت جهت رهایی روح از عذاب، یک فریضة مسلّم است:
اگر کسی نتواند که هر روز توبة لفظی را اجرا نماید، در آن صورت باید از کس دیگری بخواهد که آن را از جانب او انجام دهد. این امر اشکالی در ثمربخشی توبه برای آمرزش روح ایجاد نخواهد کرد و مانند آن است که شخص خود توبة لفظی را انجام داده باشد. اگر در دوران حیات این فرض دینی انجام نگیرد، در آن صورت باید در حین سه شب بعد از فوت شخص انجام گیرد. ارزش هر توبة لفظی برای سه روز دوام دارد؛ ازاینرو هرگاه کسی در خلال آن سه روز فوت نماید، مانند آن خواهد بود که در هنگام مرگ توبة لفظی را انجام داده باشد
(حسینی، 1384، ص206).
کسی که پیرو دین زرتشت نباشد، در صورتی که به این دین تشرف یابد، بهتصریح وندیداد (فرگرد 8، بند 28-29) گناهان وی با پذیرش این دین بخشوده میشود.
4-1-2. امشاسپندان نجاتبخش
امشاسپندان بهمعناي مقدسان بيمرگ است. امشاسپندان دستهاي از صفات مهمتر و برگزيدهتر اهورامزدايند. بعدها كمكم از شكل روحاني و مجرد خارج شدند و تجسم يافتند (اباذری، 1372، ص153). اين شش ايزد عبارتاند از: وهومَنَه (انديشة نيك)؛ اَشَه (نظم نيكو يا حقيقت)؛ خشثره (تسلّط)؛ آرميتي (پاكي روح)؛ هوروَتات (كمال يا صحّت) و امرتات (بيمرگي) (كريستنسن، 1380، ص15).
امشاسپندان، خداوند را در زمین برای گسترش صلح و عدالت یاری میکنند و هر کدام مسئولیت محافظت از چیزی را بر عهده دارند. آنها که واسط بین خالق و مخلوقاند، راهبر نیکوکاران به بهشت نیز بهشمار میآیند. اهورامزدا برای مقابله با اهریمن، بهواسطة امشاسپندان و ایزدان به انسان میآموزد که چگونه با اهریمن مقابله کند. در کیش زرتشت، امشاسپندان و ایزدان رابط بین انسان و اهورامزدايند. ایزدان نیز پس از امشاسپندان، از دستیاران اهورامزدايند. اهورامزدا بهواسطة امشاسپندان با انسان ارتباط برقرار میکند و بهواسطة آنان، انسان را تحت حمایت خود قرار میدهد. ایزدان نیز رابط بین اهورامزدا و انساناند. ایزد سروش، دعاها و نیایشهای انسان را به محضر اهورامزدا میرساند. ایزد آذر از انسان در برابر تاریکی اهریمن، و ایزد مهر از پیمان انسان با اهورامزدا در برابر اهریمن محافظت میکند. هر کدام از امشاسپندان در دنیای مادی موکل امری است؛ براي مثال، اسفند نگهبان زمین و حامی و راهنمای احساسات و قلوب آدمیان، و خرداد نگهبان آب و راهنمای انسان است. انسان با ستایش و فرمانبرداری از امشاسپندان، حمایت آنها را بهدست میآورد (بویس، 1388، ص77).
5-1-2. نجات بهوسیلة منجی
اما علاوه بر راههايي كه ذكر شدند، در اوستا نجات بشريت بهياري خداوند و بهدست انساني الهي نيز مطرح شده است. در آيين مزديسنا، همچون ساير آيينهاي جهان، اعتقاد به موعود نهايي و منجي آخرالزمان يكي از عقايد رايج و استوار است و در تمام متون زرتشتي، اعمّ از كتاب مقدس اوستا، تفاسير و متون روايي پهلوي، افزون بر بشارت و اشارت به ظهور رهاننده و عدالتگستر، از تولد (نژاد، چگونگي، زمان و مكان)، ظهور (علائم، زمان، مكان، دستاوردها) و ياوران او (زندگان و مردگان = جاودانيها) سخن گفته شده است. منجي موعود زرتشتي كه «سوشيانس» نام دارد، اغلب بهمعناي «رهاننده» تعريف شده است (پورداود، 1938، ص109). در چند جاي اوستا، سوشيانس بهصورت جمع آمده و از آنان، «ياوران دين» اراده شده است. پيشوايان و نيكاني كه مردم را به راه راست راهنمايي كنند و ماية رستگاري باشند و دين مزديسنا را بيارايند، سوشيانتها ناميده شدهاند (پورداود، 1374، ص55).
بهتصريح اوستا (يسنا، هات 46، بند 31) زرتشت تجسم نيكي و خير و كمال، بزرگترين سوشيانس است و واپسين نجاتبخش نيست؛ بلكه واپسين نجاتبخشان كسانياند كه جهان را نو كنند و خلايق را پيرنشدني و ناميرا. در آن هنگام، مردگان دگر بار برخيزند و بيمرگي به زندگاني روي آورد (زامياد يشت، قطعههاي 9و11). هنگامی که سوشیانس ظهور کند، آخرالزمان آغاز میشود و مردگان برمیخیزند. پس انجمن عظیمی برای داوری و حساب کردار بندگان فراهم میشود و دربارة هر یک از ارواح، فرمان یزدانی صادر خواهد شد. در آن روز، گروه نیکان از بدان جدا میشوند (ناس، 1381، ص476).
3. مبحث سوم: بررسی مقایسهای
اکنون با نظر به سه پرسش اساسی که دربارة نجات در ادیان مختلف میتوان مطرح نمود، به جمعبندی آنچه دربارة نجات در سنت بودایی و آیین زرتشت گفته شد، میپردازیم.
1-3. پرسش اول: انسان باید خود را از چه چیزی و چه وضعیتی نجات دهد؟
بهنظر بودا، مهمترین و فوریترین مشکل انسان، پایان بخشیدن به دردها و محنتهایش است (چاترجی، 1384، ص267). در واقع نقطة شروع آیین بودا رنج است و اختلاف این آیین با سایر ادیان بر سر خاستگاه رنج و راه رهایی از آن است (ملکیان، 1380، ص285-286). «رنج جهان» (دوکهه) و دو اصل «عدم جوهر ثابت» (آناتمن) و «ناپایداری اشیا» (آنیکه)، سه رکن اساسی آیین بودا هستند؛ ازاینرو مبنای همة شاخههای بودیسم، رویارویی با «واقعیت رنج» و تبیین آن است. منشأ این رنج، میل و جهل است که به تناسخ میانجامد. اگر انسان در زندگیهای قبلیاش از روی نادانی عمل کرده باشد، ذخیرهای از احساسات و کرمهسازها جمعآوری کرده است که باعث بازتولدش در نظام سمساره میگردد (کریشنان، 1387، ص161). البته نباید آیین بودا را بدبینی محض تلقی کرد. حقیقت وجود رنج، یک اصل مطلق فلسفی و بیان ناامیدانه نیست؛ بلکه همین حقایق چهارگانه و راه هشتگانه، راه برونرفت از رنجاند. نمیتوان به مطلق بودن رنج معتقد بود و سپس در جستوجوی راه رهایی از آن برآمد (سومدهو، 1992، ص13-14).
در آیین زرتشتی، انسان باید خود را از دروغ و ناراستی و گناه، که رهاورد اهریمن در این جهان هستند، نجات دهد. زرتشتیگری انسان را در این جهان همرزم و همکار خداوند در ستیز با دروغ تلقی میکند. پس هر نوع عقبنشینی و رویگردانی از این جهان، خیانت به خداوند محسوب میشود؛ زیرا انسان آفریده شد برای کاری که باید به انجام رساند. او باید در کسب فضایل اخلاقی بکوشد؛ فضایلی که راستی و سخاوت و افزایش ثروت مادی را در پی دارد. انسان موظف است كه شاد بزید؛ زیرا با شاد زیستن، خداگونه میشود. رنج و عذاب خصیصة دیوان است (زنر، 1389، ص468). در اصل، زرتشتیگری با زهدگرایی و ریاضتکشی مخالف است. آدمی ممکن است از ناپایداری و گذرایی این جهان افسردهحال شود؛ ولی درهرحال آدمی باید به این مسئله پی ببرد که زندگی در این کرة خاک، سرآغاز و مقدمهای برای رستاخیز است (همان، ص458-463).
2-3. پرسش دوم: هدف از نجات، رسیدن به چه چیزی و به کجاست؟
روشنشدگی، برترین حقیقت، واقعیت نهایی و شناسایی حقیقی و ناب است که بودایان، همه آن را دارند و این بنیادیترین کمال محسوب میشود (پاشایی، 1380، ص55-56). در سوترة «مهاپری نیروانه»، روشنشدگی را همان نیروانه و هدف زندگی بودایی دانستهاند (همان، ص321). نیروانه یعنی فرونشاندن عطش تمایلات و آزادی از سلسلة علل پیدایشها و رنج جهانی که میتوان آن را آرامش ابدی نامید (شايگان، 1375، ج1، ص165).
یکی دیگر از مفاهیمی که بهعنوان هدف زندگی در نزد برخی بوداییان مطرح شده، تولد دوباره در صورتهای مطلوب یا تولد در بهشت بوداست. همچنين قلمرو بودایی که از ابداعات مهایانه است، دارای اهمیت بسیاری است؛ زیرا از یک سو نشاندهندة شباهتهای بسیاری با ایدة بهشت غربی است؛ و از سوی دیگر، هدف غایی زندگی روحانی شمرده نمیشود؛ بلکه هدف ماقبل غایی، یعنی یکی مانده به آخر است؛ بهمثابة بندرگاهی برای حرکت بهسوی نیروانه است. از قلمروهایی که میشناسیم، میتوان از قلمرو «میتریه»، قلمرو «وایروکنا»، قلمرو «شاکیامونی»، قلمرو «اکشوبیه» و نیز قلمرو «آمیتابه» نام برد (کمبل، 1383، ص299).
در آیین زرتشتی، مقصود از آفرينش و نتيجة زندگي اين است كه آدمي در آباد كردن جهان و شادكامي خود و ديگران بكوشد و با انديشه، گفتار و كردار نيک، خود را شايستة رسيدن به اوج كمال و بهشت جاوداني سازد. در متون زرتشتی، دو بهشت و یک دوزخ میتوان تصور کرد: یکی بهشت و دوزخی که بعد از مرگ، روان انسانها وارد آن میشود و تا وقوع رستاخیز در آنجا پاداش و جزا میبینند؛ و دیگری بهشتی که پس از وقوع رستاخیز و
معاد جسمانی انسانها و محاسبة اعمال و بعد از پاک شدن گناهان، همة مردم را تا ابد درخود جای میدهد (سرگلزایی، 1379، ص204).
بهشت و دوزخ و همیستگان فقط تا روز رستاخیز ادامه خواهد یافت؛ زیرا با «فرشکرد»، که نوسازی تمامی هستی است، بدی با تمام صورش از بین خواهد رفت (زنر، 1389، ص499). وقتی پیروزی نهایی بر بدی حاصل آمد، دیگر دلیلی برای در دوزخ ماندن گناهکاران وجود ندارد؛ زیرا هر انسانی جزء آفرینش اهورامزداست. پس همة جهان بهشت (گروتمان) خواهد شد و انسانها به سعادتی بیحد و مرز خواهند رسید (موله، 1363، ص109-112).
3-3. پرسش سوم: چگونه و از چه طریقی میتوان به نجات دست یافت؟
در باب راههای رسیدن به روشنشدگی، بودیسم راههای گوناگونی عرضه میدارد که در آنها بر این نکات
تأکید میشود:
الف) زندگی اخلاقی؛ یعنی پیمودن راه هشتگانة بودایی؛
ب) راه دیانه، یا نگرش و تفکر؛ چنانکه در مکتب ذن هست و هدف آن رسیدن به بینش بیواسطة حقیقت است؛
ج) راه عمل؛ چنانکه در شینگون است. این مکتب، راه تربیت را با دیانه میآمیزد و اعمال شناخت و نیایش را به آن میافزاید (سوزوكي، 1380، ص101). راه عمل و نیایش، در سوتره نیلوفر مورد تأکید قرار گرفته است. این سوتره پرستیدن بازماندههای سوختة مردگان، استوپهسازی، ساختن تندیسهای بودا، هدیة گل و بخور و نواختن موسیقی در معابد را نشانههای راه روشنشدگی میداند (شومان، 1375، ص154)؛
د) راه ایمان یا توکّل به عنایت بوداهايي چون آمیتابه و اکشوبیه، که پرستنده از راه توکّل به عنایت و مهر دیگری، به رستگاری میرسد (سوزوكي، 1380، ص102). علاوه بر این، راههای دهگانة بودیستوه، در واقع مسیر دستیابی به روشنشدگی کامل است (شومان، 1375، ص145).
یکی از آموزههای مهم بودیسم مهایانه، نیل به نیروانه بهواسطة میانجی است، نه با سعی و تلاش و مراقبة فردی. بودیستوهها میتوانند همان فرایند نجات و رسیدن به نیروانه را که با زهد بهدست میآید، در انسان ایجاد کنند (رستمیان، 1374، ص221)؛ و دیگر اینکه هر بودا قلمروی دارد که در آن پیروانش دوباره متولد میشوند و آنان را به رهایی میرساند.
در آیین زرتشتی، ايمان به اهورامزدا و ستايش او، زندگي بر طبق سه اصل پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك، توبه از گناهان و جبران خطا، و رستگاري نهايي بهواسطة ظهور منجي، از جمله اسباب نجاتاند.
نتیجهگیری
نجات و رستگاری مهمترین و اساسیترین هدفی است که ادیان رسیدن به آن را در دستور کار خود قرار دادهاند. چند پرسش اساسی که در باب مسئلة نجات میتوان مطرح کرد، این است که انسان باید خود را از چه چیزی و چه وضعیتی نجات دهد؟ هدف از نجات، رسیدن به چه چیز و به کجاست؟ و از چه طریقی میتوان به نجات رسید؟ در آیین بودا، نجات از گردونة بازپیدایی و رسیدن به نیروانه، هدف اصلی محسوب میشود و برای نیل به این هدف، تراواده راه ارهت، و مهایانه راه بودیستوه را در پیش میگیرد. در آیین زرتشت، رهایی از عواقب کارها، سخنان و اندیشههای نادرست و رسیدن به بهشت اهورامزدا، اصول نظریة نجات بهشمار میآید؛ که این امر از طریق ایمان به اهورامزدا، پندار و گفتار و کردار نیک، توبه و با کمک امشاسپندان و منجیان تحقق مییابد.
تفاوتها و شباهتهای این دو سنت دینی از منظر نجاتشناسی، به طور خلاصه چنین است:
تفاوتها
- در آیین بودا، اعتقاد به خدای خالق که در نجات، پاداش و مجازات انسان دخیل باشد، دیده نمیشود؛ ولی در نجاتشناسی دین زرتشت، اهورامزدا بهعنوان خدای آفرینندة هستی، نقش اصلی را دارد.
- در آیین بودا، واقعیت رنج، همة امور جهان را دربرگرفته؛ ولی در آیین زرتشت، رنج خصیصة دیوان است و انسان با شاد زیستن، خداگونه میشود.
- زهد و ترک دنیا و مراقبه، از اصول اساسی آیین بودایی بهشمار میرود؛ ولی آیین زرتشت با زهدگرایی و ریاضتکشی مخالف است.
- در آیین بودا، عملی که از روی امیال انجام گرفته باشد، چه خوب و چه بد، گرفتاری در سلسلة تناسخ را در پی دارد؛ ولی در آیین زرتشت، تمام اعمال نیک در رستگاری انسان سودمندند.
- در آیین بودا، قانون کرمه سنجش اعمال انسان را بر عهده دارد و سخنی از رستاخیز نرفته است؛ درحالیکه رستاخیز مردگان، سنجش اعمال نیک و بد، و داوری اهورامزدا، از اصول آیین زرتشتاند.
شباهتها
- در هر دو آیین، بر نقش منجیان در اصلاح امور جهان تأکید شده است.
- بوداهای آسمانی و بودیستوهها در بودیسم مهایانه، و امشاسپندان و ایزدان در آیین زرتشت، در نجاتبخشی نقش مهمی دارند.
- ایمان به آمیتابه بودا در مهایانه، و ایمان به اهورامزدا در آیین زرتشت، به نجات و رستگاری میانجامد.
- راههای هشتگانة بودایی و راه سهگانة دین زرتشتی (پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک) شباهت محتوایی دارند.
- ویژگیها و اوصاف بهشت و قلمروهای بوداها در بودیسم مهایانه، با بهشت اهورامزدا شباهت فراوانی دارد.
- اوستا، 1379، گزارش جلیل دوستخواه، تهران، مروارید.
- اباذری، یوسف و مراد فرهادپور، 1372، ادیان جهان باستان، ج1، تهران، پژوهشگاه مطالعات فرهنگي.
- آلرسول، سوسن و فاطمه شیرزاد، 1390، «کردار نیک و گفتار نیک از نظرگاه اسلام و زرتشت»، سبزواران، ش8، ص11-31.
- الیاده، میرچا، 1392، متون مقدس بنیادین از سراسر جهان، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، فراروان.
- ـــــ ، 1394، تاریخ اندیشههای دینی، ترجمه بهزاد سالکی، ج2، تهران، پارسه.
- بویس، مری و دیگران، 1388، جستاری در فلسفه زرتشتی، ترجمه سعيد زارع و ديگران، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
- بهار، مهرداد، 1380، اديان آسيايي، تهران، چشمه.
- پاشایی، ع، 1380، فراسوی فرزانگی، تهران، نگاه معاصر.
- پورداود، ابراهیم، 1374، سوشيانس، تهران، فروهر.
- ـــــ ، 1938م، گاتها، بمبئی، انجمن زرتشتيان ايران.
- چاترجی، ساتیش چاندرا، 1384، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه فرناز ناظرزاده کرمانی، قم، ادیان و مذاهب.
- حسینی، سیدحسن، 1384، «درجات گناه، تاوان و پتت در دین زرتشتی»، هفت آسمان، ش28، ص187-223.
- رستميان، محمدعلي، 1374، «فنا و نيروانه (مقايسهاي بين سلوك در عرفان اسلامي و بودايي)»، هفت آسمان، ش25، ص189ـ288.
- زروانی، مجتبی، 1375، «نجاتبخشی در دین بودا»، مقالات و بررسیها، ش59-60، ص103-117.
- زنر، آر سی، 1384، طلوع و غروب زرتشتيگري، ترجمه تيمور قادري، تهران، اميركبير.
- سپهری، محمد، 1383، «نجاتبخشی در آیین زرتشت»، قبسات، ش33، ص143-154.
- سرگلزایی، علی، 1379، «بهشت و دوزخ در دین زرتشتی»، دانشکده الهیات مشهد، ش47 و 48، ص203-218.
- سوزوکی، بئاتریس لین، 1380، راه بودا، ترجمه ع پاشایی، تهران، نگاه معاصر.
- شایگان، داریوش، 1375، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج1، تهران، امیر کبیر.
- قرایی، فیاض، 1384، ادیان هند، مشهد، دانشگاه فردوسی.
- کازینز، ال اس، 1379، «مفهوم نیروانه در آیین بودا»، ترجمه علیرضا شجاعی، هفت آسمان، ش7، ص99-110.
- کمبل، جوزف، 1383، اساطیر مشرق زمین، ترجمه علی اصغر بهرامی، تهران، جوانه رشد.
- کیوپیت، دان، 1380، درياي ايمان، ترجمه حسن كامشاد، تهران، طرح نو.
- كريستنسن، آرتور، 1380، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه رشيد ياسمي، تهران، صداي معاصر.
- ملکیان، مصطفی، 1380، راهي به رهايي، تهران، نگاه معاصر.
- موله، م، 1363، ایران باستان، ترجمه ژاله آموزگار، تهران، توس.
- ناس، جان بی، 1381، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، علمی فرهنگی.
- ولفگانگ شومان، هانس، 1375، آیین بودا، ترجمه ع پاشایی، تهران، فیروزه.
- ولی، وهاب و ميترا بصیری، 1379، اديان جهان باستان، تهران، پژوهشگاه.
- همیلتون، ملکم، 1387، جامعهشناسي دين، ترجمه محسن ثلاثي، تهران، ثالث.
- Chatterjee, A. K, 1987, The Yogacara Idealism, Delhi: Motilal Banarsidass Publidhers.
- Coward, Harold, 2003, Sin and Salvation in the World Religions, Oxford.
- Davids, Rhys, 1881, Buddhist Suttas, Translated from Pali, in: Sacred books of the east, Edited by: F. Max Muller, Vol 11, Oxford, Clarendon Press.
- ـــــ, 1896, Buddhism, New York.
- Gorkom, Nina Van, 2011, The Buddh’s path, Zolag.
- Hajime, nakamura, 1987, bodhisattva path, in: Encyclopedia of Religion, M. Eliade (ed.), vol.2, Macmillan.
- Harvey, Peter, 1995, The Selfless Mind: Personality, Consciousness Nirvana in Eearly Buddhism, Routledge, 1392 AP-Social Seience.
- Jackson, A.V.Williams, 1913, The Ancient conception of Salvation according to Avesta Bible of Zoroaster, The American Journal of Theology, Vol.17. No .2.
- Kenneth, K.S, 1968, Buddhism, Barrons Educational Servies Inc, New York.
- Maharishi, Santsevi, 2003, Harmony of all Religions, Translated from Hindi by Veena Rani Hoard, Santmat Society of North America.
- Max Muller, F, 1878, lectures on the Origin and Growth of Religion, London.
- Monier, Williams, 1890, Buddhism in its connexion with Brahmanism and Hinduism, London.
- Murti, T. R. V, 2008, The Central Philodophy of Buddhism: A Study of the Madhyamika System, London: outledge
- Poussin, L De La Valle, 1980, bodhisattva, in: Encyclopedia of Religion and Ethics, James. Hastings (ed.), vol.2, Edinburgh.
- Radhakrisnan, s, 1962, Indian Philosophy, vol 1, London.
- Rahula, Walpola, 1974, What the Buddha Taught, NewYork: Grove Press.
- Smart, Ninian, 1987, soteriology, in: Encyclopedia of Religion, M. Eliade (ed.), vol.13, Macmillan.
- Snyder, N David, 2006, The Complete Book of Buddha lists Explain.
- Sumedho, Ajhan, 1992, The four Noble Truths, Amravati Publicity.
- Swearer, Donald k, 1987, arhat, in: Encyclopedia of Religion, M. Eliade (ed.), vol.1, Macmillan.
- Vensus, A. George, 2008, Paths to the Divine: Ancient and Indian, Washington. D.C: Council for Research in Values & Philosophy.
- Williams, Paul, 2009, Mahayana Buddhism: The Doctrinal Foundations, Routlege.
- Xing, Guang, 2005, The concept of the Buddha, New York.