شأن اخلاقی محیطزیست از نگاه اسلام و مسیحیت
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
يکي از متعلقهاي رفتارهاي انسان محيطزيست و اجزاي آن است که ميتوان ادعا کرد هرروزه به اشکال گوناگونی اين ارتباطها و رفتارها و حتي بالاتر، تأثير و تأثرها در محيط پيراموني ما رخ ميدهد و شايد در نگاهي سطحي، امري عادي به نظر بيايد و شايد تأثيري را که محيطزيست بر انسانها ميگذارد امري طبيعي و مرتبط با طبيعت موجودات يا غريزه موجودات زنده آن بدانيم، اما تأثيري که آدميان بر محيطزيست ميگذارند و برخورد و رفتار آدمي با محيطزيست نيز منبعث از نوع نگاه او به محيطزيست است.
جهانبيني و نوع نگاه اگر بيمار باشد، در نهايت رفتار صاحب اين نگرش بيمار را نيز در جهت بيماري خويش جهت ميدهد. جهانبيني بيمار رفتار بيمارگونه در پي خواهد داشت. حوزه محيطزيست نيز از اين قاعده مستثنا نيست. رفتار نادرست انسانها با محيطزيست ريشه در نوع نگرش يا بهعبارتي جهاننگري آنها دارد (محقق داماد، 1393، ص 48).
نوع نگرش انسانها به هستي، محيطزيست و هدف از آفرينش آن در تنظيم رفتارهاي او با محيطزيست شکلدهنده نوع رفتارهاي آدمي است. بنابراين علت بروز بحرانهاي زيستمحيطي را بايد در نوع رفتار انسانها، و نوع رفتار آنها را در نوع نگرش ايشان به جهان جستوجو کرد.
در حقيقت، ناآشنايي انسانها با وظايف اخلاقي خود در قبال محيطزيست که از جهانبيني آنان نشئت ميگيرد، و پايبند نبودن ايشان، آنها را به اين ورطه کشيده و باز شدن اين گره ـ دستکم ـ در حوزه نظري در گرو مشخص شدن جايگاه و شأن اخلاقي محيطزيست است. مادامکه نگاه انسانها به محيطزيست اصلاح نگردد و درک صحيحی از جايگاه اخلاقي محيطزيست شکل نگيرد، اين مشکل پابرجاست. بدینروی انديشمندان حوزه اخلاق و اخلاق زيستمحيطي به فعاليتهاي علمي در اين زمينه دستزدهاند.
در تکميل اين بيان ميتوان گفت: اينکه انسان با محيطزيست چه تعاملي بايد داشته باشد در حوزه اخلاق مطرح ميگردد؛ زيرا علم اخلاق متکفل تنظيم روابط انسان ـ در درجه اول ـ با خدا و سپس خود، ديگران و ساير موجودات است. ازاینرو، نحوه تعامل با آن، پیش از همه، در گرو در نظر گرفتن يا در نظر نگرفتن جايگاه و شأن اخلاقي براي محيطزيست و اجزاي آن است.
پس به سبب آنکه نگاه اخلاقي به محيطزيست و شأن اخلاقي آن از جهانبيني نشئت میگیرد، در پس اين پرده، لاجرم ميان نگاههاي ماديگرايانه و انسانگرایانه و نگاهها و جهانبيني توحيدي چالشی درگرفته است.
بنابراين ضروري است از دريچه اخلاق اديان الهي به اين مسئله نگريسته شود. لیکن آنچه در ميان برخي دانشمندان غربي رخ داده متهم ساختن اديان آسماني و الهي است. اين دسته نگرش اديان الهي درباره نقش محوري انسان و خلقت طبيعت براي انسان را نقطه اتکاي رقمزنندگان بحرانهاي زيستمحيطي معرفي ميکنند. براي تطهير نگاه اديان آسماني از اينکه علت اين بحرانها شناخته شود، ضروري است نگاه آنها را به طبيعت و مسئوليتهاي اخلاقي انسانها بررسي نماييم. اين نوشتار نگرش اسلام و مسيحيت در اين زمينه را بررسی میکند تا هرچه بيشتر نتايج زشت و مضر جهانبينيهاي ماديگرايانه و انسانگرایانه (اومانيستي) که جز لذتگرايي و سودگرايي نیست، آشکار گردد.
در اين ميان به علت آنکه بیشتر جمعيت روي کره زمين را متدينان به اسلام و مسيحيت تشکيل ميدهند، انگشت اتهام بيشتر به سوي اين اديان نشانه رفته است. پس بايد به اين نکته دست يابيم که آيا محيطزيست در نگاه اسلام و مسيحيت داراي شأن اخلاقي است يا خير؟ و شأن اخلاقي محيطزيست در نگرش آنها چگونه تبيين و تحليل ميشود؟ به همين منظور با رويکردي تطبيقي، نگاه اسلام و مسيحيت را در پاسخ به اين اتهام بررسي ميکنيم تا نقاط قوت و ضعف هریک از اين نگاهها را به دست آوريم. از ديگر سو پاسخ اين اتهام را نيز بيان ميکنيم.
بنابراين، ابتدا مفاهيمي را که ضروري است تعريف، سپس وظيفه انسانها را در برابر محيطزيست و انسانمحوري ديني از نگاه اسلام و مسيحيت را بررسي ميکنيم و در نهايت بهصورت تطبيقي نتايج را تحليل مينماییم.
تبيين مفاهيم کليدی
الف. محيطزيست
«محيطزيست» متشکل از دو کلمه «محيط» و «زيست» است. «محيط» که ريشه عربي دارد، به معناي احاطهکننده است (معين، 1387؛ عميد، 1380، ذيل واژة «محيط») و «زيست» از ريشه زيستن و اسم مصدر، به معناي عمل زيستن، حيات، زندگاني، زندگي، عُمر، عمر کردن و زنده بودن است (معين، 1387؛ عميد، 1380؛ دهخدا، 1339، ذيل واژة «زيستن»). بنابراين معناي لغوي «محيطزيست» يعني: احاطه کننده زندگاني و زيستن. پس به فضايي اشاره دارد که زندگي انسانها در آن فضا شکل ميگيرد و ادامه مييابد.
اما اين تمام موضوع نيست، بلکه براي روشنتر شدن اين موضوع بايد به مؤلفههاي ديگري نيز توجه کنيم. يکي از آنها واقعياتي است که عملاً در اين فضا ميبينيم؛ موجودات جانداري که در اطراف ما زندگي ميکنند و در تعامل مستقيم يا غيرمستقيم با ما هستند. بنابراين محيطزيست را نبايد صرفاً فضاي زندگي انسانها تلقي کرد. اینکه تصور کنیم تنها انسانها در آن زندگي ميکنند، غلط است، بلکه محيطزيست زماني معناي واقعي مييابد که به زندگي و زيستن ساير موجودات، اعم از حيوانات، نباتات و جمادات نيز توجه کنيم. بنا بر آنچه بيان شد، مراد از «محيطزيست» طبيعت اطراف ما، شامل حيوانات، نباتات و جمادات است.
ب. ارزش اخلاقی
سؤالي که پيش ميآيد اين است که افراد با چه ملاکهايي يک فعل را ناپسند و فاقد ارزش اخلاقي ميدانند؟ و با چه ملاکهايي آن را ارزشمند، پسنديده و نيکو معرفي ميکنند؟ در پاسخ به اين سؤال با اصطلاحي به نام «ارزش اخلاقي» مواجه ميشويم. براي روشنتر شدن مفهوم اين اصطلاح بايد به عناصر تشکيلدهنده اين اصطلاح توجه نماييم. در اين زمينه نيز نظرات گوناگونی مطرح شده که ذکر همه آنها در اين مقاله ممکن نيست (مطهري، 1374، ص 13ـ14و38؛ معلمي، 1384، ص 22ـ24).
برخي معتقدند: با رجوع به يک اصل يا مجموعهاي از اصول ميتوان درباره درست يا نادرست بودن (ارزش اخلاقي داشتن) يک فعل حکم کرد. ازجملة اين اصول، ميتوان به ملاک قرار دادن نتايج يک فعل يا خوب و بد اخلاقی بودن يک فعل و يا ملاک قرار دادن نيت و انگيزه فاعل اشاره کرد (فرانکنا، 1380، ص 154).
اما برخي ديگر چهار عنصر «مطلوبيت و فايدهبخشي»، «اختيار»، «مطلوبيت انساني» و «انتخاب آگاهانه» را موجب ارزشمندي اخلاقي يک فعل معرفي نمودهاند که ملاکهايي کامل و جامع به نظر ميآيند (مصباح يزدي، 1393، ص 137ـ143).
فاعل اخلاقي ارزش خود را از فعلي که انجام ميدهد کسب ميکند؛ زيرا فعل اخلاقي از او صادر گرديده است. ازاینرو، زماني که يک فعلِ واجد ملاکهاي مزبور ارزش اخلاقي مييابد فاعل آن نيز ارزش اخلاقي پیدا ميکند؛ اما درباره متعلق فعل اخلاقي اينگونه نيست. بدینروی، براي ارزش متعلق فعل اخلاقي بايد به دنبال ملاک خاص آن باشيم. در حوزه افعال و فاعلهاي اخلاقي، لازم است هر چهار عنصر وجود داشته باشند.
اما درباره متعلقات فعل اخلاقي، ابتدا بايد دقت نمود که گاهي متعلق فعل اخلاقي ما ساير انسانها هستند که شأني مساوي با فاعل اخلاقي دارند و به يقين، داراي شأن اخلاقي هستند. اين گروه به سبب دارا بودن هر چهار عنصر، شأن اخلاقي مستقل دارند؛ اما گاهي متعلق فعل اخلاقي˚ حيوانات، نباتات و جمادات هستند که شأني پايينتر از فاعل اخلاقي دارند. در اين صورت به نظر ميرسد وجود مطلوبيت و فايدهمندي برای ارزشمندي آنها کفايت ميکند و ملاک قرار دادن سه عنصرِ «اختيار»، «مطلوبيت انساني» و «انتخاب آگاهانه» براي اين دسته از متعلقات فعل اخلاقي منطقي به نظر نميرسد؛ زيرا آنها فاقد اين سه عنصر هستند.
مراد از «متعلق فعل اخلاقي» در اين نوشتار، ساير موجودات غير از خود انسان است. پس با اثبات مطلوبيت و سودمندي محيطزيست، ارزشمندي آن و داراي جايگاه و شأن اخلاقي بودن آن قابل اثبات خواهد بود.
از سوی دیگر، با اثبات مسئوليت اخلاقي نسبت محيطزيست که در منابع ديني به آن اشاره شده است، شأن اخلاقي آن ثابت ميگردد. اما به علت آنکه فاقد عناصر اختيار، مطلوبيت انساني و انتخاب آگاهانه است، نميتوان شأن اخلاقي مستقلی براي آن در نظر گرفت.
ج. شأن اخلاقی
«شأن اخلاقي» اصطلاحي مرکب از دو کلمة «شأن» و «اخلاقي» است. «شأن» در لغت به معناي «کار، حال، امر بزرگ و امر مهم» (معين، 1387، ذيل واژة «شأن») و «کار، حال، امر بزرگ و مهم، قدر، مرتبه، شوکت» (عميد، 1380، ذيل واژة «شأن») است و «کلمه» اخلاقي که به همراه ياء نسبت آمده، واژه «شأن» را مقيد به اخلاقي بودن ميسازد. شايد با نگاه به معناي لغوي «شأن اخلاقي» بتوان آن را به معناي «قدر و مرتبه و اهميت اخلاقي» دانست. پس با نگاه به معناي لغوي ميتوان «شأن اخلاقي» را اينگونه تعريف کرد: ويژگياي که بهموجب آن هر چيزي اهميت و ارزش اخلاقي مييابد.
اما در تعريف اصطلاحي ميتوان گفت: شأن اخلاقي جايگاهي است که متناسب با خود، براي فاعلهاي اخلاقي مسئوليتآفريني ميکند. بنابراين شأن اخلاقيِ هر چيزي متناسب با خودش، براي فاعل اخلاقي مسئوليتساز است (پاكپور، 1391). بنابراين، «شأن اخلاقي محيطزيست» يعني: جايگاه اخلاقي محيطزيست که به سبب دارا بودن ملاکهاي ارزشمندي، به صورت مستقل و يا غيرمستقل آن را کسب نموده و به سبب آن فاعل اخلاقي اخلاقاً نسبت به محيطزيست مسئوليت مييابد و موظف به انجام رفتارهايي ميشود که اخلاقاً ارزشمند هستند.
برای روشنتر شدن موضوع اين نوشتار، بايد اين مطلب را نيز يادآوري نماييم که يکي از موضوعاتي که در دانش اخلاق مطرح ميگردد «مسئوليت اخلاقي» است که ممکن است در نگاه نخست با موضوع بحث حاضر يکسان انگاشته شود. اما مسئوليت اخلاقي ناظر به فاعل اخلاقي است و شأن اخلاقي ناظر به متعلق افعال اخلاقي. اين دو ـ هرچند با يکديگر در ارتباط هستند و با نگاه به فاعل اخلاقي (يعني انسان) ميتوانيم او را اخلاقاً در برابر محيطزيست مسئول بدانيم ـ اما اين بهتنهايي براي اثبات شأن اخلاقي مستقل محيطزيست کافي نیست. در حقيقت ادلهاي که انسان را در برابر محيطزيست مسئول معرفي ميکند، لزوماً مثبت شأن اخلاقي مستقل محيطزيست نيست، اما ميتوان ادعا نمود که به صرف داشتن مسئوليت اخلاقي انسان درباره کسي يا چيزي ميتوان براي او شأن اخلاقي قائل شد.
بنا بر آنچه گذشت، «شأن اخلاقي» يعني: اهليت و جايگاه اخلاقي که محصول ارزش اخلاقي است. بنابراين هر چيزي که بتواند ملاکهاي ارزشمندي (يعني مطلوبيت، اختيار، آگاهي يا توانايي انتخاب آگاهانه) را کسب نمايد ميتواند داراي جايگاه و شأن اخلاقي مستقل باشد و اگر ـ فينفسه ـ داراي اين ويژگيها نباشد و يا تنها عنصر اول (مطلوبيت) را کسب کرده باشد، ميتواند داراي شأن اخلاقي غيرمستقل باشد.
از سوي دیگر، مسئوليتآفريني نيز نشانه ديگري بر دارا بودن شأن اخلاقي است که خود حکايت از مطلوبيت و سودمندي دارد. پس مسئوليت اخلاقي نسبت به محيطزيست نيز مطلق شأن اخلاقي و نه لزوماً شأن اخلاقي مستقل را ثابت مينمايد.
وظيفه انسانها در برابر محيطزيست از ديدگاه مسيحيت
کاري که ما درباره محيطزيست انجام ميدهيم بستگي به افکار ما در باب ارتباط انسان و طبيعت دارد. علم بيشتر و فناوري بيشتر ما را از بحران زيستمحيطي کنوني نجات نخواهد داد، مگر اينکه دين جديدي پيدا کنيم يا دين در قديميمان بازانديشي کنيم (وايت، 1384، ج 1، ص 86). بنابراين رفتار ما با محيطزيست ـ در حقيقت ـ متأثر از ملاکهايي است که در زمينه شأن اخلاقي براي محيطزيست در نظر ميگيريم. ملاک شأن اخلاقي محيطزيست را هرچه بدانيم (احساسمحوري، حياتمحوري، نيکویی و زيبا بودن، خدانما بودن، تسبيحگوي خدا بودن و مانند آن) جز انسانمحوري ژنتيکي ـ که تنها دارندگان ژن انساني و انسانمحوري مبتني بر فاعليت اخلاقي که دارندگان تعقل را ارزشمند معرفي ميکردند ـ در يک نکته مشترکاند و آن وجود شأن اخلاقي براي محيطزيست است و اين، خود ميگويد: بايد در استفاده و بهرهکشي، فروتنانه عمل نمود و حفظ محيطزيست ضروري است. اما بايد دقت کرد که اين معيارها هيچکدام مثبت شأن اخلاقي مستقل نيست (احمدي، 1399، ص 62ـ111).
يکي از نظراتي که در اين زمينه مطرح شده و محل مناقشه است، «انسانمحوري ديني» است:
انسانمحوري دينی در مسيحيت
برخي از انديشمندان ديني در پي ارائه تصوير درستي از «انسانمحوري» برآمدهاند. ايشان بهراستي منکر انسانمحوري در اديان ابراهيمي نيستند، بلکه صورت جديدي از انسانمحوري ارائه ميدهند که با صورت مشهور آن که آماج انتقادات فراوان قرار گرفته و ريشه برخوردهاي نامناسب با محيطزيست تلقي شده، متفاوت است.
در ميان مسيحيان، در مواجهه با کساني که ريشه بحرانهاي زيستمحيطي را در انسانمحوري کتاب مقدس معرفي کردهاند، مقالات و کتابهايي به نگارش درآمده است. پاتريک دوبل از کساني است که به ادعاها و اشکالات پاسخ داده و در نتيجه ديدگاه جديدي در اين زمينه ارائه کرده است. وي در مقاله «طرز تلقي مبتني بر خلافت يهودي ـ مسيحي نسبت به طبيعت»، با استناد به فرازهایي از کتاب مقدس ميکوشد نوعي اخلاق خلافت را ميراث ديني مسيحيت در باب محيطزيست معرفي کند که نتيجه آن فروتني نسبت به طبيعت است (دوبل، 1384، ج 1، ص 113). هرچند وي نامي از «انسانمحوري ديني» نياورده است، اما تلاش وي در نهايت به چنين مفهومي منجر ميشود.
ابتدا بايد بدانيم که مالک زمين کيست؟ مطابق مزامير 24: 1 «زمين و پُري آن از آنِ خداوند است». پس زمين و آنچه در آن است تحت مالکيت خداوند است. در فراز ديگري ميخوانيم: «من جهان و انسان و حيوانات را که بر روي زميناند به قوت عظيم و بازوي افراشته خود آفريدم و آن را به هر که در نظر من پسند آمد، بخشيدم» (ارميا، 27: 5).
پس مالک˚ خداوند است و جهان را به هرکه بپسندد، ميبخشد. با توجه به فراز مزبور و با ضميمه کردن اين فراز که «آسمانها، آسمانهاي خداوند است و اما زمين را به بنيآدم عطا فرمود» (مزامير، 115: 16) مشخص ميشود:
اولاً، زمين براي يک نسل از انسانها يا گروهي خاص نيست، بلکه براي همه انسانهاست. از سوي دیگر زمين خلق شده است تا پايدار بماند: «زمين را آفريدهاي و پايدار ميماند» (مزامير، 119: 90). بنابراين غرض از خلقت زمين انتفاع همه نسلهاي بشر در طول اعصار گوناگون، از گذشته تا آينده است.
ثانياً، اين عطيه اختيار و سرپرستي مطلق به انسانها نميبخشد. انبيا مدام به ما گوشزد ميکنند که خدا هنوز همان پادشاه، حاکم و مالک است که زمين به او بازميگردد (دوبل، 1384، ج 1، ص 124).
بنابراين کساني که چنين عطيهاي دريافت ميکنند و از آن منتفع ميشوند، موظفاند منابع و ذخاير آن را حفظ کنند و آنها را به نسلهاي آينده نیز واگذار نمايند... هر نسلي همچون مقيم موقت يا زائر زندگي ميکند. ما منابع و ذخاير و زمين را بهمنزله امانتي براي نسلهاي آينده در اختيار گرفتهايم... تلفيق تأکيد بر مالکيت خدا، تأکيد بر خلافت ما انسانها و تأکيد بر محدوديتهاي حيات با يکديگر، مقتضي آن است که در معاملهاي که با جهان داريم، طرز تلقي فروتنانه و محتاطانهای داشته باشيم (همان، ص 125). «و اما حليمان، وارث زمين خواهند شد و از فراواني سلامتي متلذذ خواهند گرديد» (مزامير، 37: 11).
اما عهد جديد از طريق بحث «خلافت»، وظيفه عملگرايانه خطيري را آشکار ميکند. انجيل متي ماجراي ارباب و غلاماني را مطرح نموده که غلامان در برابر مبلغ پولي که به امانت گرفتند واکنشهاي متفاوتي نشان دادند. دو تن از غلامان علاوه بر حفظ امانت، بر آن افزودند و ديگري تنها همان مبلغ را حفظ کرده بود. ارباب هم از دو غلام خويش که امانتداري را در حد عالي بهجا آورده بودند تشکر کرد و غلام ديگر را توبيخ نمود. اين تمثيل و تمثيل «ناظر و پيشکار» در انجيل لوقا (12: 41ـ48) چگونگي عملکرد جانشين و وظيفه او در حراست از چيزي را که به امانت به او سپرده شده است، به تصوير ميکشد.
از همين جا استفاده ميشود: حال که زمين به انسانهايي که جانشين خدا و حاکم از سوي او بر ساير موجودات هستند به امانت بخشيده شده، بايد در حراست از آن کوشا باشند (دوبل، 1384، ج 1، ص 127). علاوه بر اين، از انسانها توقع بيشتري ميرود؛ زيرا به ايشان امانات فراوانی داده شده است. بدینروی توقع بيشتري نيز از آنان خواهند داشت: «به هرکسي که عطا زياده شود از وي مطالبه زيادتر گردد، و نزد هر که امانت بيشتر نهند از او بازخواست زيادتر خواهند کرد» (لوقا، 12: 48).
پس انسانمحوري ديني مطابق آيين مسيحيت، از آميخته شدن دو طريق يا دو مطلب «خلافت الهي» و «امانت بودن محيطزيست براي نسلهاي آينده» ثابت ميشود. در اين نوع انسانمحوري، ملاک و معيار خاصي براي شأن اخلاقي معرفي نميشود، بلکه دارا بودن شأن اخلاقي يک موجود از طريق مسئوليت اخلاقي ديگران نسبت به او ثابت ميگردد. بهعبارت دیگر، هرگاه موجودات نسبت به موجودي داراي مسئوليت اخلاقي باشند، ميتوان نتيجه گرفت آن موجود داراي شأن اخلاقي غيرمستقل است.
بررسی و نقد: تنها مطلبي که ميتوان از مسئوليت اخلاقي ثابت شده از اين دو طريق (خلافت و امانتداري) نتيجه گرفت، وجود مطلق شأن اخلاقي است، نه لزوماً شأن اخلاقي مستقل؛ زيرا اگر ما انسانها تحت عنوان «امانت» يا خليفةاللهي در قبال محيطزيست مسئوليت داريم، تنها به خاطر حفظ محيطزيست براي نسلهاي بعدي و براي استفاده نسل خودمان است. بهرهمندی از زمين براي انسانها منوط به باقي ماندن و عدم تباهي زمين و طبيعت و محيطزيست است. پس باز هم شأن اخلاقي مستقلی براي محيطزيست ثابت نميشود.
نکته ديگر فرازهايي از کتاب مقدس است که گوياي ارزشمندي انسان و اختصاص شأن اخلاقي به اوست (پيدايش، 1: 26ـ30 و 9: 2ـ7؛ متي 7: 19؛ آگوستين و رساله پولس به کولسيان، 3: 2ـ5). اين فرازها و فرازهايي نظير آن که در عهد عتيق مشاهده ميشود، گواه آشکاري بر نگاه انسانمحورانه در کتاب ديني يهوديان و مسيحيان است؛ زیرا انسان شبيه خدا خلق شده و خداوند تسلط و فرمانروايي بر ساير موجودات را حق آدميان دانسته و این حق را به وي اعطا کرده است. مطابق نظر انديشمندان مسيحي، نظير پولس، آگوستين، آکوئيناس، ترتوليان و قديس ايرنائوس ليوني، همين نگاه انسانمحورانه از کتاب مقدس برداشت ميشود؛ چنانکه ايشان اين نگاه را کاملاً پذيرفتهاند (دژاردن، 1396، ص 232و233؛ سينگر، 1386؛ وايت، 1384، ج 1، ص 80).
مطالبي که گذشت دوگانگي موجود ميان انديشمندان مسيحي را به نمايش ميگذارد که نشئت گرفته از کتاب مقدس است. براي توضيح بيشتر اين مطلب، به کتاب مقدس مراجعه ميکنيم:
کتاب مقدس
در کتاب مقدس دو نوع برخورد با حيوانات صورت گرفته است (عادلي مقدم، 1397، ج 1، ص 473):
اول. فرازهايي که در آنها به شأن اخلاقي و حقوق حيوانات توجه شده و يا شأن اخلاقي و حقوق آنها رعايت گردیده و يا به رعايت حال آنها سفارش شده است.
دوم. فرازهايي که در آنها شأن اخلاقي و حقوق حيوانات رعايت نشده و برخوردهايی خشن و ظلمآميز با حيوانات صورت گرفته و يا به آن دستور داده شده است.
از برخورد نوع اول نميتوان به لزوم برخورد اينچنيني با نباتات و جمادات دست يافت؛ اما از برخورد نوع دوم ميتوان اينگونه برداشت کرد که وقتي چنين برخورد ستمکارانهاي با حيوانات مجاز است، پس به طريق اولي̍ درباره نباتات و اجسام نيز چنين رفتاري مجاز، قابل تصور و قابل انجام است.
اما فرازهاي مرتبط با رفتار و برخورد اول:
در «امثال سليمان» برخي از حيوانات را حکيم ميداند و ميگويد: چهار چيز است که در زمين بسيار کوچک است، ليکن بسيار حکيم است. سپس شروع به شمردن اين حيوانات ميکند: مورچهها طايفه بيقوتاند، ليکن خوراک خود را در تابستان ذخيره ميکنند... و در ادامه ميگويد: سه چيز است که خوشخرام است، بلکه چهار حيوان هستند که خوشقدم هستند. سپس اسامي آنها را برميشمرد: شير که در ميان حيوانات از همه تواناتر است و از هيچکدام رويگردان نيست... (امثال سليمان، 30: 24ـ31).
اين فرازها نگاه لطيفي را نسبت به حيوانات به نمايش ميگذارد و از همين جا ميتوان به نحوه رفتار با حيوانات نيز دست يافت که بايد همراه با مراعات و انصاف باشد.
کتاب مقدس درباره نحوه رفتار با گاو و گوسفند سخن گفته و برخورد مناسب با آنها را خواسته است. برای مثال، در فرازي ميگويد: «دهن گاو را هنگاميکه خرمن را خرد ميکند، مبند» (تثنيه، 4:25). يا در فرازي ميخوانيم: «اما گاو يا گوسفند، آن را با بچهاش در يک روز ذبح منماييد» (لاويان، 22: 28). در فراز ديگري ميگويد: «گاو و الاغ را با هم جفت کرده، شيار منما» (تثنيه، 22: 10). آشکار است که در کنار هم قرار دادن اين دو حيوان به سبب تفاوت در جثه و سرعت حرکت، ميتواند نوعي آزار رساندن به آن دو باشد.
درباره شکار ميگويد: «اگر اتفاقاً آشيانه مرغي در راه به نظر تو آيد، خواه بر درخت يا بر زمين، و در آن بچهها يا تخمها باشد و مادر بر بچهها يا تخمها نشسته، مادر را با بچهها مگير» (تثنيه، 22: 6).
يا در توصيف انسان عادل ميگويد او به فکر جان حيوان خويش است، برخلاف انسان ستمکار: «مرد عادل براي جان حيوان خود تفکر ميکند، اما رحمتهاي شريران ستمکيشي است» (امثال سليمان، 12: 10). نمونههایی از اين دست در کتاب مقدس زياد نيست و عمدتاً در عهد عتيق است، نه در عهد جديد، و این خللي به استناد ما وارد نميکند؛ زیرا مسيحيان به هر دو کتاب اعتقاد دارند.
اما برخورد نوع دوم که به موجب آن شأن اخلاقي و حقوق حيوانات رعايت نميشود، در کتاب مقدس از نظر کمّي از برخورد نوع اول بيشتر است. به برخي از آنها اشاره مينماييم:
در فرازي از سفر «پيدايش» ميخوانيم که خداوند انتقام خون انسان را از حيوان ميگيرد: «و هرآينه انتقام خون شما را براي جان شما خواهم گرفت. از دست هر حيوان آن را خواهم گرفت» (پيدايش، 9: 5). در فرازی ديگر، گاوي را به جرم شاخ زدن به سنگسار محکوم ميکند: «هرگاه گاوي به شاخ خود مردي يا زني را بزند که او بميرد... اگر گاو قبل از آن شاخزن بوده است و صاحبش آگاه بوده و آن را نگاه نداشت و او مردي يا زني را کشت، گاو را سنگسار کنند و صاحبش را نيز به قتل رسانند» (خروج، 21: 28ـ30).
در متي، 7: 19 به بريدن و سوازندن درختي که ميوه خوب ندهد دستور داده شده است: «هر درختي که ميوه نيکو نياورد، بريده و در آتش افکنده شود». يا در فراز ديگري اينگونه آمده است: «و در کناره راه يک درخت انجير ديده، نزد آن آمد و جز برگ بر آن هيچ نيافت. پس آن را گفت: از اين به بعد، ميوه تا به ابد بر تو نشود! که در ساعت درخت انجير خشکيد» (متي، 21: 19).
همچنين در مرقس، 5: 13 ميخوانيم: «فوراً عيسي ايشان [ديوان] را اجازت داد. پس آن ارواح خبيث بيرون شده، به گرازان داخل گشتند و آن گله از بلندي به دريا جست و قريب به دو هزار بودند که در آب خفه شدند».
در اين فراز نيز با درخواست حضرت عیسی ارواح خبيث و ديوان به بدن گرازها منتقل و آنها کشته شدند.
نتيجهگيري: با توجه به تبييني که از انسانمحوري ديني مطرح گرديد و با توجه فرازهايي که از کتاب مقدس ذکر شد، ميتوان به اين نتيجه دست يافت که بهيقين، محيطزيست و اجزاي آن از نظر مسيحيت داراي شأن اخلاقي مستقل نيست و نسبت به شأن اخلاقي غيرمستقل آن نيز با يک نگاه دوگانه مواجهیم که مطابق يک نگاه، محيطزيست شأن اخلاقي دارد و مطابق نگاه ديگر، محيطزيست و اجزاي آن (حيوانات، نباتات و جمادات) فاقد شأن اخلاقي هستند. پس در اين زمينه با ابهام و عدم شفافيت مواجهيم. اما در عين حال، نميتوان به صورت قطعي ادعا نمود که مسيحيت معتقد به شأن اخلاقي محيطزيست و اجزاي آن نيست.
وظيفه انسانها در برابر محيطزيست از ديدگاه اسلام
دين مبين اسلام در زمينه شأن اخلاقي و حقوق محيطزيست و اجزاي آن، حرفهاي زيادي براي گفتن دارد، به حدي که نميتوان به همه آيات و روايات و آراء در اين نوشتار پرداخت. معيارهاي متفاوتي نيز ميتوان از ميان آيات و روايات بهدست آورد؛ نظير تسبيحگويي موجودات، حيات، شعورمندي، پيوستگي با مبدأ، اختيار، سجدهگزاري براي خداوند، و هدايتگري طبيعت. هرچند اين معيارها شأن اخلاقي مستقلی براي محيطزيست و اجزاي آن اثبات نميکنند، اما همگي گوياي شأن اخلاقي آنها هستند (احمدي، 1399، ص 114ـ154). يکي از نظراتي که براي اثبات شأن اخلاقي در فضاي اسلامي مطرح ميشود، «انسانمحوري ديني» است.
انسانمحوري دينی در اسلام
در اين نگاه، سه عنصر اساسي به چشم ميآيد که از کنار هم قرار گرفتن آنها ميتوان به اين نتيجه رسيد که آدمي در برابر محيطزيست مسئوليت اخلاقي دارد و وظيفهاي فراتر از تأمين نيازهاي خود از محيطزيست دارد: 1. مقام خليفةاللهي انسان؛ 2. امانتدار بودن انسان؛ 3. تلازم ميان حق و تکليف.
قرآن کريم در معرفي انسان ميفرمايد: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (بقره: 30)؛ و آنگاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى میگمارم.
اما بايد به اين نکته نيز توجه نمود که هر انساني نميتواند به مقام خليفةاللهي برسد، مگر انسان کاملي که داراي علم جامع است؛ نظير انبيا و امامان معصوم (فتحعلي، 1395، ج 2، ص 182). اما اين مسير نيز بسته نيست؛ يعني ساير انسانها نيز ميتوانند با انتخابهاي درست و استفاده صحيح از قدرت اختيار، در اين مسير گام بردارند و ـ دستکم ـ به مراتبي از جامعيت دست يابند.
اما ويژگيهاي منحصربهفردي براي انسان در نظر گرفته شده است: کرامت ذاتي: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» (اسراء: ٧٠) (و بهراستي، ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم)؛ همچنين قدرت تعقل، اراده، انتخاب و اختيار و استعداد کماليابي بينهايت و مانند آن. اما اين ويژگيها و مقام خلافةاللهي مانند هر مقام و مرتبه، مسئوليتهايي در پي دارد، بهويژه براي انسان که امانتداري را نيز بر عهده گرفته است: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولاً» (احزاب: ٧٢)؛ ما امانت [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم و آنها [تكويناً] از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت. بهراستي او ستمگرى نادان است.
امانت مطرحشده در اين آيه هرگونه تفسير شود، بيرابطه با انتخاب، اختيار و تکليف نيست. اين همان مسئوليت آدمي در برابر خداي بزرگ است (فتحعلي، 1395، ج 2، ص 183). بنابراين انسان بايد پاسخگوي رفتارها، اعمال و کردار و گفتار خود باشد و به حال خود رها نشده و در قبال مقامي که خداوند به او ارزاني داشته، بايد پاسخگو باشد.
از جهت اول، مطابق قرآن کريم هر آنچه در زمين است براي انسانها خلق شده و به انسان تمکن در زمين بخشيده شده است: «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» (بقره: 29)؛ اوست كسى كه آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد. «وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ» (اعراف: 10؛ حجر: 20)؛ و بهراستي شما را در زمين مكنت داديم و براى شما در آن انواع معيشتها نهاديم.
از جهت دوم، مطابق قاعده «تلازم بين حق و تکليف» انسان به همان ميزان که داراي حق تصرف در طبيعت است، به همان ميزان نيز در قبال محيطزيست مکلف است و مسئوليت اخلاقي دارد.
از جهت سوم، مطابق تلازم مسئوليت اخلاقي و شأن اخلاقي، محيطزيست و طبيعت داراي شأن اخلاقي هستند.
برخي از محققان اين نظريه را در مقابل انسانمحوري منسوب به دين مطرح نمودهاند و هدف از آن را زدودن ابهامات از انسانمحوري و ارائه تصويري اسلامي از انسانمحوري دانستهاند که در آن هرچند انسان اشرف موجودات و ـ درواقع ـ محور کائنات است، اين مرتبه و شأن والا، نه فقط از مسئوليت اخلاقي او در قبال موجودات ديگر و بهويژه حيوانات نميکاهد، بلکه وي بيش از موجودات ديگر، مسئول نظم و انتظام طبيعي خلقت و درنتيجه، جلوگيري از بحران زيستمحيطي است (جوادي، 1387).
نکتهاي که بايد بدان توجه داشت تلازم بين مسئوليت اخلاقي و شأن اخلاقي است، با اين توضيح که هنگام مشخص شدن مسئوليت اخلاقي ما در قبال موجودات ديگر از سوي دين مبين اسلام، به يقين آن فعل نسبت به آن موجودات داراي حسن ذاتي است و آن موجودات داراي شأن اخلاقي خواهند بود. پس با توجه به دستورات و توصيههاي آيات و روايات، مسئوليتهايي بر عهده انسان نسبت به محيطزيست در نظر گرفته شده که گوياي شأن اخلاقي آن است.
نقد و بررسی: بايد يادآوري نماييم که اثبات مسئوليت اخلاقي براي انسانها، شأن اخلاقي مستقلی براي متعلقهاي افعال اخلاقي انسان ثابت نميکند و تنها مثبت مطلق شأن اخلاقي است. بنابراين شأن اخلاقي مستقل از اين طريق نيز براي ساير موجودات قابل اثبات نيست؛ زيرا از چهار عنصري که براي شأن اخلاقي مستقل در ابتداي اين نوشتار بيان شد، سه عنصر را ندارند. براي فهم کامل وظايف و مسئوليت خود نسبت به محيطزيست به آيات و روايات مراجعه مينماييم:
قرآن کريم
موضوع کلي آيات در مواجهه با محيطزيست را ميتوان در دستهبندي زير نشان داد. البته بايد توجه داشت که برخي از آيات مطلق و عام هستند و اختصاصي به رفتار با زمين، طبيعت و محيطزيست ندارند. نکته ديگر اينکه همه آيات را نميتوانيم بررسي کنیم.
الف. آيات قرآن گوياي اهميت محيطزيست و اجزاي آن و چگونگي شکلگيري و رشد آنهاست و آنها را نشانهاي براي مؤمنان، اهل تفکر و يقين ميداند (انعام: 99؛ نحل: 11و67و69؛ جاثيه: 4). از سوي دیگر، دقت در نامگذاري سور قرآن کريم نيز ميتواند شاهدي بر اين اهميت باشد؛ نامهايي مانند بقره (گاو)، انعام (چهارپايان)، نحل (زنبور عسل)، نمل (مورچه)، عنکبوت، ذاريات (بادهاي ذره افشان)، نجم (ستاره)، شمس (خورشيد) و حديد (آهن). سوگندهايي که در قرآن کريم ياد ميشود نيز شاهد ديگري بر اين اهميت است: «وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ» (زيتون: 1)؛ سوگند به انجير و زيتون. بيانات اينچنيني از اهميت محيطزيست، خود گوياي مطلوبيت و سودمندي آن است.
ب. آيهای که به بروز فساد توسط انسانها اشاره دارد (روم: 41).
ج. آيهای که اشاره به محبوب نبودن فساد نزد خداي متعال دارد (بقره: 205).
د. آيهای که بهصورت مطلق از فساد نهي ميکند (اعراف: ٥٦).
هـ . آيهای که اسراف را مذموم ميشمرد (اعراف: 31؛ انعام: 141).
و. آيهای که در کنار نهي از فساد، به احسان امر ميکند (قصص: ٧٧).
ز. آيهای که به استفاده از نعمات طبيعي و سلوک طريق بندگي خداوند ترغيب مينمايد و نقش اين نعمات و تلاش براي سلوک را بيان ميکند (نحل: ٦٩).
ح. آيهای که به مسئوليت انسان در زمينه محيطزيست و عمران زمين اشاره دارد (هود: 61).
از اين ميان به چند نمونه اشاره ميکنیم:
اول. مخالفت با فساد
هرچند بديهي است که خداي متعال با هرگونه فسادي مخالف باشد، اما قرآن کريم بهصراحت به اين مطلب اشاره فرموده است: «وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لَايُحِبُّ الْفَسَادَ» (بقره: 205)؛ و چون بازگردد [يا به مقامى رسد] بكوشد تا در زمين فساد كند و كشت و نسل را تباه نمايد و خدا فساد را دوست ندارد.
شأن نزول اين آيه درباره شخصي به نام اخنسبن شريق ثقفي است که نزد پيامبر شرفياب شد و اظهار اسلام کرد و گفت که ميخواهد مسلمان شود و در اين خواسته خود صادق است، درحاليکه پيامبر ميدانستند او منافق است. اما در ظاهر وي را پذيرفتند. او پس از بازگشت از پيش پيامبر، به زراعت و چهارپايان مسلمانان برخورد و آنها را به آتش کشيد (واحدي نيشابوري، 1419ق، ج 1، ص 66). مراد از نابودي «حرث و نسل» مشخص است؛ نسل شامل حيوانات و حرث شامل نباتات ميگردد که نابودي هر دو مذموم شمرده شده است.
دوم. نهی از فساد
با توجه به آياتي که انسان را بهصورت مطلق از فساد نهي کردهاند، ميتوان خطاب به انسان اينگونه نوشت: درست است که تو شأن اخلاقي مستقلی داری، اما حق نداري با برتريجويي در زمين فساد کني. اين فساد کردن بهصورت مطلق آمده است و بدینروی، شامل هرگونه افسادي ميشود. در آيه شريفه سراي آخرت و زندگي اخروي را نیز به فساد نکردن و برتري نجوييدن گره زده است. در اين آيه نيز برتريجويي و فساد بهصورت مطلق آمده و منحصر در برتريجويي بر ساير انسانها نيست، بلکه مطلق برتريجويي مذموم شمرده شده است. همچنين فساد منحصر در فساد شخصي يا فسادي که جامعه انساني را به تباهي ميکشد نيست، بلکه هرگونه فساد، حتي فساد در طبيعت و نابود کردن ساير موجودات را شامل ميشود: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَايُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (قصص: ٨٣)؛ آن سراى آخرت است كه براى كسانى قرار مىدهيم كه در زمين خواستار برتريجويي و فساد نيستند و عاقبت [خوش] از آن پرهيزگاران است.
در آيه شريفه ديگري بهصراحت آدمي را از فساد کردن بر روي زمين نهي ميکند: «وَ لَاتُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ» (اعراف: ٥٦)؛ و در زمين از پس اصلاح آن فساد نكنيد و او را با بيم و اميد بخوانيد كه رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است.
سوم. آباد ساختن زمين
در ميان آيات قرآن کريم، به مسئوليت انسان در زمينه محيطزيست نيز اشاره شده است. در حقيقت به جنبه ديگري از نسبت انسان با محيطزيست اشاره شده؛ به اين معنا که انسان نبايد صرفاً در پی لذت بردن از طبيعت لذت و مصرفکننده باشد، بلکه بايد نسبت به آباد نمودن زمين نيز اقدام کند. در سورة مبارکه «هود» ميخوانيم: «قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ» (هود: 61)؛ گفت: اى قوم من، خدا را بپرستيد كه براى شما هيچ معبودى جز او نيست! اوست كه شما را از زمين پديد آورد و شما را به عمران آن واداشت. پس، از او آمرزش بخواهيد، آنگاه به درگاه او توبه كنيد كه پروردگار من نزديک و اجابتکننده است.
روايات اسلامی
دامنه روايات در اين زمينه گسترده است و روايات فراواني داريم که ميتوان از آنها حقوق و شأن اخلاقي موجودات را بهوضوح اثبات نمود. اگر نامي از حقوق ميآوريم به اين معنا نيست که موضوع را فراموش کردهايم يا موضوع تغيير کرده، بلکه تنها به اين علت است که اين روايات مثبت حقوق طبيعت و اجزاي آن، بهويژه حيوانات نيز هستند. اين موضوع بهقدري اهميت دارد که يکي از کتابهاي کتاب شريف اصول کافي عنوان «کتاب الدواجن» دارد که خود مشتمل بر بابهاي متعددي است. کتابهاي ديگري نظير وسائل الشيعه، مستدرک وسائل الشيعه و کنز العمال نیز روايات فراواني را در اين باب در خود جاي دادهاند.
روايات در اين زمينه به سه دسته تقسيم ميشوند: رواياتي که مربوط به حيوانات هستند؛ رواياتي که به نحوه ارتباط با گياهان میپردازند؛ رواياتي که به طرز رفتار با زمين و آب و مانند آن اشاره دارند.
يک. حيوانات
در يک روايت حيوانات اينگونه توصيف شدهاند:
عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِ قَالَ: «مَهْمَا أُبْهِمَ عَلَي الْبَهَائِمِ مِنْ شَيءٍ فَلَايبْهَمُ عَلَيهَا أَرْبَعَةُ خِصَالٍ: مَعْرِفَةُ أَنَّ لَهَا خَالِقاً وَ مَعْرِفَةُ طَلَبِ الرِّزْقِ وَ مَعْرِفَةُ الذَّکَرِ مِنَ الْأُنْثَي وَ مَخَافَةُ الْمَوْتِ» (کليني، 1407ق، ج 6، ص 539)؛ هرچه براي بهایم مبهم باشد، چهار چیز براي آنها مبهم نيست: اول اينکه خالقي دارند. دوم اينکه از او طلب رزق کنند. سوم شناخت جنسيت؛ و چهارم ترس از مرگ.
اين توصيف از شأن اخلاقي حيوان حکايت دارد، اما ـ همانگونه که پيشتر ذکر شد ـ نه شأن اخلاقي مستقل؛ زیرا معرفت و درک حيوان با انسان حقيقتاً متفاوت است.
پیش از دستهبندی احاديث باب حيوانات، به آداب ذبح اشاره مينماييم (عادلي مقدم، 1397، ج 1، ص 475).
دو. آداب ذبح
رواياتي که در باب ذبح حيوانات وارد شده مبتني بر اين اصل است که باید از رنج کشيدن حيوان پرهيز شود. ذبح بايد بهگونهاي انجام گیرد که تا حد ممکن از سختي و رنج آن کاسته شود. براساس همين روايات، فقهاي شيعه براي ذبح آداب خاصي قائل شدهاند که شامل مستحبات و مکروهات است (موسوی خميني، 1392، ج 2، ص 156، 160و161).
اما رواياتي که در اينباره آمده بسيار جالب و گوياي شأن اخلاقي حيوانات است. در روايتي از رسول خدا به احسان و ذبح نيکو سفارش شدهايم:
«وَ رَوَي شَدَّادُبْنُ أَوْسٍ أَنَّ النَّبِي قَالَ: إِنَّ اللَّهَ کَتَبَ عَلَيکُمُ الْإِحْسَانَ فِي کُلِّ شَيءٍ، فَإِذَا قَتَلْتُمْ فَأَحْسِنُوا الْقِتْلَةَ، وَ إِذَا ذَبَحْتُمْ فَأَحْسِنُوا الذِّبْحَةَ، وَ لْيحِدَّ أَحَدُکُمْ شَفْرَتَهُ وَ لْيرِحْ ذَبِيحَتَهُ» (مجلسي، 1392، ج 62، ص 316)؛ خداي متعال بر شما احسان را در هر چيز واجب نموده است. پس هنگام ذبح، نيکو ذبح نماييد و بايد هرکدام چاقوي خود را تيز کند و ذبيحه را راحت نمايد.
در روايت ديگري ميبينيم که از ذبح در شب نهي فرمودهاند؛ زیرا شب را خداوند براي سکونت قرار داده و حيوان نيز در شب در حال آرامش و سکونت است. بنابراین، ذبح در شب پسندیده نيست. از اين دليل ميتوان اينگونه برداشت نمود که اين روايت اختصاصي به ذبح ندارد، بلکه در باب شکار نيز اينگونه است و بايد اخلاقاً از شکار حيوانات در شب پرهيز کرد (حرعاملي، 1389، ج 16، ص 186؛ فاضل هندي، 1271ق، ج 9، ص 276).
در روايت ديگري از ذبح حيوان توسط کسي که آن را پرورش داده نهي شده و این به سبب وابستگي بين حيوان و صاحبش است؛ چنانکه گويا حيوان انتظار چنين کاري از پرورشدهندهاش ندارد. بهواقع، چنين دقتهايي با حفظ تعادل و بدون افراط و تفريط در کدام دين و مذهب ديده ميشود؟! (حرعاملي، 1389، ج 16، ص 213)
در روايات ديگري از ذبح حيوان در مقابل چشمان حيوان ديگر نهي شده است. اين حد از مراعات در رفتار با حيوانات براي کل انسانها درسآموز است و نشاندهنده شأن اخلاقي حيوانات است (کليني، 1407ق، ج 6، ص 230).
سه. حقوق حيوانات در حفظ و نگهداري
در باب چگونگي حفظ و نگهداري حيوانات نيز رواياتي وارد شده که در نتیجه آن، تأمين غذا، مکان، بهداشت و درمان آنها را لازم دانسته است. برای نمونه به يک حدیث اشاره ميکنيم (عادلي مقدم، 1397، ج 1، ص 490):
اميرمؤمنان علي در آخرين شب حيات مادي خود، هنگاميکه در منزل دخترشان امکلثوم ميهمان بودند، نسبت به غذاي مرغابيها سفارش کردند و فرمودند:
«يا بُنَيةُ، بِحَقِّي عَلَيکِ إِلَّا مَا أَطْلَقْتِيهِ فَقَدْ حَبَسْتِ مَا لَيسَ لَهُ لِسَانٌ وَ لَايقْدِرُ عَلَي الْکَلَامِ إِذَا جَاعَ أَوْ عَطِشَ، فَأَطْعِمِيهِ وَ اسْقِيهِ وَ إِلَّا خَلِّي سَبِيلَهُ يأْکُلْ مِنْ حَشَائِشِ الْأَرْضِ» (محدث نوري، 1368، ج 8، ص 306)؛ دخترم! به حقي که بر تو دارم، موجودي را حبس نمودهاي که زبان ندارد و هنگام گرسنگي و عطش قادر بر تکلم نيست. پس او را سير کن و سيراب نما، وگرنه رهايش کن تا از گياهان زمين تغذيه کند.
چهار. حقوق امنيت جسمی و روانی حيوانات
مطابق روايات، لازم است امنيت جسمي و رواني حيوانات مراعات گردد. بدینروی باید از درگير کردن دو حيوان، توهين و لعن به حيوان و بهرهکشي بیش از توان او و بدون استراحت و ملاحظه نکردن رابطه عاطفي او با فرزندانش پرهيز کرد. به همه اين موضوعات در روايات توصيه شده است. در اين زمينه نيز به چند روايت اشاره ميکنیم:
از امام صادق نقل شده است که حيوان بر صاحبش شش حق دارد (کليني، 1407ق، ج 6، ص 538):
1. کار و باري که فراتر از طاقت و تحمل اوست بر او بار نکند.
2. هنگاميکه بر پشت حيوان سوار است آن را به مجلس و محل گفتوگو تبديل نکند.
3. هنگاميکه از آن پياده شد به او علف بدهد. غذاي او را بموقع بدهد.
4. بر او داغ نزند (در گذشته براي علامتگذاري، روي بدن حيوان با شيء داغي علامت مشخصی ميگذاردند).
5. بهصورت او ضربه نزند؛ زیرا حيوان تسبيح خدا را بهجا ميآورد.
6. هنگاميکه از کنار آب عبور ميکند، اجازه دهد حيوان آب بنوشد.
يکي از حقوق ديگري که برشمردهاند پرهيز از دشنام دادن به حيوان است: «وَ لَايشْتِمُهَا» (طوسي، 1364، ص 2112).
روايات بيش از اين است و ذکر همه آنها از عهده اين مقاله بیرون است. تنها به فراخور موضوع و براي روشن شدن نسبت رفتاري انسان با حيوانات و آشکارتر شدن جايگاه اخلاقي حيوانات، به تعدادي از روايات اشاره شد. روايات بهوضوح بر شأن اخلاقي حيوانات از نظر اسلام دلالت ميکنند و دقتهاي عالي دين مبين اسلام نسبت به اين موجودات را نشان ميدهند.
پنج. گياهان
روايات اسلامي درباره گياهان به دو دسته کلي تقسیم ميشود: دسته نخست گوياي اهميت گياهان است و در آنها بر کشاورزي، درختکاري و آبياري گياهان تأکيد شده است. دسته دوم رواياتي است که بهطور ويژه از آسيب رساندن به گياهان نهي کرده است (فتحعلي، 1395، ج 2، ص 197).
از روايات دسته نخست ـ برای نمونه ـ ميتوان به روايت ذيل اشاره کرد: در باب آبياري و رسيدگي به درختان امام صادق ميفرمايند: «مَنْ سَقَي طَلْحَةً أَوْ سِدْرةً فَکَأَنَّمَا سَقَي مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ» (مجلسي، 1392، ج 9، ص 212)؛ هر کس درخت طلح و سدر را آب دهد، مثل اين است که مؤمني را از تشنگي سيراب نموده است. روايات ديگري نيز وجود دارند که مجال اشاره به آنها در اين نوشتار نيست (ر.ک: محدث نوري، 1368، ج 13، ص 460).
دسته دوم از روايات انسانها را از قطع کردن، آتش زدن و از بين بردن درختان نهي ميکند. امام صادق ميفرمايند: درختان (با ثمر) را قطع نکنيد که در صورت قطع و نابودي آنها خداوند بر شما عذاب میفرستد: «لَاتَقْطَعُوا الثِّمَارَ فَيبْعَثَ اللَّهُ عَلَيکُمُ الْعَذَابَ صَبّاً» (کليني، 1407ق، ج 5، ص 264).
روايات ديگري نیز از آتش زدن و يا در آب غرق کردن آنها نهي نمودهاند، مگر در شرايط استثنايي (همان، ص 27و29). لازم به ذکر است که شرايط اضطراري در همه اديان، احکام ويژه خود را دارد و اين اختصاصي به اسلام يا مسيحيت يا ساير اديان ندارد.
شش. آب، هوا و زمين
آب منشأ حيات آدمي و زمين گهوارهاي است که بر روي آن آرامش مييابيم و هوا عنصري حياتبخش و ضروري که در زندگي آدمي نقش بيبديلي دارد. اين سه در کنار هم همه مايحتاج آدمي را تأمين ميکنند و نیاز مشترک همه انسانها و حیوانات هستند. در روايتي پيامبر سه عنصر آب، چراگاه (زمين) و آتش را مشترک در ميان همگان و حق همگاني دانستهاند و اهميت آلوده نساختن و صرفهجويي در مصرف را يادآوري نمودهاند (محدث نوري، 1368، ج 17، ص 114).
در روايتي امام صادق مسلمانان را، حتي از آلوده کردن آب دشمن نيز برحذر داشتند: «وَ لَاتُفْسِدْ عَلَي الْقَوْمِ مَاءَهُمْ» (کليني، 1407ق، ج 3، ص 65). در روايت ديگري از اميرمؤمنان نقل شده است که فرمودند: «اِتَّقُوا اللّه َفي عِبادِهِ و بِلادِهِ، فإنّكُم مَسؤولُونَ حتّى عنِ البِقاعِ و البَهائمِ. أطِيعُوا اللّه َو لاتَعصُوهُ» (نهجالبلاغه، 1391، خطبه 167)؛ از خدا بترسيد و تقوا پيشه کنيد؛ زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا، شهرها، خانهها و حيوانات هستيد. خدا را اطاعت کنيد و از فرمان خدا سر باز نزنيد.
بنابراين انسان در قبال محيطزيست و اجزاي آن مسئوليت اخلاقي دارد؛ زیرا محيطزيست و اجزاي آن داراي شأن و جايگاه اخلاقي است و نميتوان اين جايگاه را در تعامل با آنها ناديده انگاشت.
نتيجهگيري
با توجه به آنچه گذشت، ميتوان اينگونه نتيجه گرفت که در زمينة شأن اخلاقي محيطزيست، بين اسلام و مسيحيت اشتراکات زيادي وجود دارد که اولين آنها فقدان شأن اخلاقي مستقل براي محيطزيست است؛ زيرا حد نصاب لازم از معيارهاي ارزشمندي و شأن اخلاقي مستقل در اين دو دين براي محيطزيست قابل اثبات نيست. دومين اشتراک در تکيه بر مقام جانشيني انسان روي زمين و لزوم امانتداري اوست. سومين نقطه مشترک که در پي اشتراک دوم ميآيد، مسئوليت اخلاقي انسان نسبت به محيطزيست است که دو نقطه اشتراک اخير اثبات کننده شأن اخلاقي غيرمستقل براي محيطزيست است. با وجود اين، هنگامي که به متون مقدس مراجعه ميکنيم، درمييابيم که نگاه اسلام از جامعيت و شفافيت ويژهاي برخوردار است که اثبات شأن اخلاقي غيرمستقل را آسان ميسازد. اما در نگاه مسيحيت شأن اخلاقي غيرمستقل براي محيطزيست به صورت جامع به دست نميآيد. البته همين مقدار هم براي رد اتهامي که به اسلام و مسيحيت به سبب انسانمحوري موجود در متون مقدس آنها وارد آمده است، کفايت ميکند.
- نهجالبلاغه، 1391، ترجمة محمد دشتي، چ پنجاه و ششم، قم، اميرالمؤمنين
- کتاب مقدس، 2005، انگلستان، انتشارات ایلام
- احمدي، مهدي، 1399، شأن اخلاقي محيطزيست از نگاه اسلام و مسيحيت، پاياننامه كارشناسي ارشد، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني
- پاكپور، علي، 1391، «شأن اخلاقي در آثار آيتالله جوادي آملي»، حكمت اسرا، سال پنجم، ش 1، ص 203ـ220.
- جوادي، محسن، 1387، «انسانمحوري در قلمرو اخلاق زيستمحيطي با تأکيد بر نگرش اسلامي»، مقالات و بررسيها، ش 100، ص 47ـ66.
- حرعاملي، محمد بن حسن، 1389، وسائل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- دژاردن، جوزف آر، 1396، اخلاق محيطزيست درآمدي بر فلسفه محيطزيست، ترجمة مهدي کلاهي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات.
- دوبل، پاتريک، 1384، «طرز تلقي مبتني بر خلافت يهودي ـ مسيحي نسبت به طبيعت»، ترجمة مصطفي ملکيان، در: اخلاق زيستمحيطي، لوئي پ.پويمان، تهران، توسعه.
- دهخدا، علياکبر، 1339، لغتنامه دهخدا، زيرنظر محمد معين، تهران، دانشگاه تهران.
- سينگر، پيتر، 1386، «اخلاق محيطزيست»، ترجمة عليرضا آلبويه، نقد و نظر، ش 45، ص 141- 169.
- طوسي، محمدبن حسن، 1364، تهذيب الاحکام، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
- عادلي مقدم، محمد، 1397، «حقوق حيوانات در قرآن و روايات و کتاب مقدس»، در: مجموعه مقالات اولين همايش مطالعات تطبيقي اسلام و مسيحيت با موضوع اخلاق و معنويت، قم، بوستان كتاب.
- عميد، حسن، 1380، فرهنگ فارسي عميد، تصحيح اعظم کريمي، چ بيست و يکم، تهران، اميرکبير.
- فاضل هندي، محمدبن حسن، 1271ق، كشف لثام الابهام في شرح قواعد احكام، تصحيح حسن موسوي خوانساري، بيجا، بينا.
- فتحعلي، محمود، 1395، «چارچوب اخلاق زيستمحيطي اسلام از نگاه استاد مصباح يزدي»، در: رهيافتها و رهاوردها، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني
- فرانکنا، ويليام. کي، 1380، فلسفه اخلاق، ترجمة انشاءالله رحمتي، تهران، حكمت.
- كليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، الکافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
- مجلسي، محمدباقر، 1392، بحارالانوار، ترجمة گروه مترجمان، تهران، كتاب نشر.
- محدث نوري، ميرزاحسين، 1368، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسة آلالبيت
- محقق داماد، سيدمصطفي، 1393، الهيات محيطزيست، تهران، مؤسسة پژوهشي حکمت و فلسفه ايران.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1393، فلسفه اخلاق، تحقيق احمدحسين شريفي، چ دوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني
- مطهري، مرتضي، 1374، فلسفه اخلاق، چ چهاردهم، تهران، صدرا.
- معلمي، حسن، 1384، فلسفه اخلاق، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي.
- معين، محمد، 1387، فرهنگ فارسي معين، تهران، فرهنگنما.
- موسوي خميني، سيدروحالله، 1392، تحريرالوسيله، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني
- واحدي نيشابوري، عليبن احمد، 1419ق، اسباب النزول القرآن، تحقيق کمال بسيوني زغلول، بيروت، دار الکتب العلميه.
- وايت، لين، 1384، «ريشههاي تاريخي بحران بومشناختي ما»، ترجمة مصطفي ملکيان، در: اخلاق زيستمحيطي، لوئي پ.پويمان، تهران، توسعه.