مسیحیان و نقد آرای اسکوفیلد
Article data in English (انگلیسی)
عقاید اسکوفیلد و اصل موضوع مسیحیت صهیونیستی مدتی است که در مطبوعات و مجلات داخلی کشور مطرح است. لشکرکشی به خاورمیانة و ایجاد خاورمیانه جدید که امروزه در میان رهبران کشور ایالات متحده و دولتمردان آن کشور طرف دار زیادی دارد، به موضوع خطرناک و جدی منطقة خاورمیانه تبدیل شده است؛ ولی متأسفانه سران کشورهای منطقه هنوز احساس خطر نکرده اند. البته این موضوع پیش از آن که در ایران رایج شود، در کشورهای عربی مطرح شده و اکنون نیز نویسندگان عرب، مقاله ها و کتاب های زیادی در این موضوع می نویسند. با توجه به اهمیت این موضوع، می طلبد که جریان مسیحیت صهیونیستی در پژوهش ها و مقاله ها، بیشتر نقد و بررسی شود. نقد و بررسی الهیاتی این جریان به وسیلة اندیشمندان مسلمان خیلی پررنگ نیست؛ از این رو، در پایان به نقد و بررسی اصول عقاید مسیحیت صهیونیستی از دیدگاه اسلام می پردازیم.
ما در این مقاله قصد نداریم که از دیدگاه سیاسی به این موضوع بپردازیم، بلکه رویکرد دینی این جریان و نقد آن از دیدگاه دینی- که برای نخستین بار صورت می گیرد- بسیار مهم تر است؛ زیرا اشتباهات و خطرهای سیاسی یک جریان، به راحتی برای ملت آن کشور و دیگر ملت ها افشا می شود؛ ولی اگر عقیده ای رنگ دینی گرفت و جزو باورهای پیروان یک جریان شد، به راحتی نمی توان با آن مقابله کرد یا نادرستی آن را برای آنان ثابت نمود. ازیک سو، جای بسیار تأسف است که این تفسیرهای غیرعلمی از متون مقدس، در اختیار علاقه مند به مطالعه در ادیان قرار می گیرد و ازسوی دیگر، خوشحالیم که این توفیق را داشته باشیم تا بتوانیم دست کم برای جوانان و جامعة فرهیختة خودمان ثابت کنیم که ادعاها و تفاسیر این جریان حتی با مبانی خود مسیحیان نیز سازگار نیست. پرسش اساسی در این نوشتار این است که آیا عقاید اسکوفیلد که مورد استناد جریان مسیحیت صهیونیستی است، با تفسیر کتاب مقدس و نظریات اندیشمندان مسیحت مطابق است یا نه؟[4]
معرفی اسکوفیلد
سایرس اینگرسون اسکوفیلد (1843-1921م.)[5] نویسندة کتاب مقدس مرجع[6] یا انجیل مرجع بود. کتاب تفسیر او از انجیل - که امروزه معتبرترین تفسیر انجیل برای پروتستان های سراسرجهان شمرده می شود- موجب شد تا پدیدة مسیحیت صهیونیستی جان بگیرد؛ ولی اکنون آرا و نوشته های او که اشتباهات و تناقض گویی های بسیاری در آن وجود دارد، مورد نقد و بررسی اندیشمندان مسیحی قرار گرفته است. کتاب او راهنمای تدبیرگرایی یا مقطع باوری برای تفسیر متون مقدس بود و یادداشت های او بر نسخة کینگ جیمز[7] شیوة جدیدی از فهم کتاب مقدس را ارائه داد.[8]
مسیحیت صهیونیستی، ریشه در مسیحیت پروتستان دارد و با کارهای مارتین لوتر[9]- که به عقیدة برخی[10]، یهودی بود و به وضعیت موجود در مسیحیت اعتراض داشت - شروع و پایه گذاری شد. این نهضت در اواخر قرون وسطا و اوایل رنسانس (در قرن شانزدهم میلادی)، در دل مسیحیت به وجود آمد و پروتستانتیسم نام گرفت. مذهب پروتستان، اکنون شاخه ای از آیین مسیحیت شمرده می شود. با دقت در نوع نگرش پروتستان به جهان آفرینش، درمی یابیم که این نهضت، حاصل تفسیر یهودی از مسیحیت است.
اسکوفیلد پیش از آنکه تغییر کیش دهد، دربارة کتاب مقدس هیچ آموزشی ندید و فعالانه به مدت سه سال به موعظه و شبانی پرداخت و برای تبلیغ اجتماعی مسافرت کرد. اما در سال 1901م به آرنو سی.گابلین[11] گــفت که دربارة تهیة کتاب مقدس مرجع می اندیـشد. در سال 1904م برای تحقیق، ســفری به انگلستان، محل پایه گذاری مشیت گرایی[12] انجام داد. در سال 1909م. کتاب مقدس او با لاف و رجز فوق العاده ای به بازار آمد. «چارلز گیلبرت وستون»[13]، یکی از نویسندگان فعالی است که مقاله های زیادی برضد مسیحیت صهیونیستی نوشته است. او در پایان یکی از مقاله هایش با نام «پاسخ به یادداشت های اسکوفیلد»[14] می گوید: «من به ملت یهود عشق می ورزم و واقعاً مایلم تا ببینم که آنها عیسی علیه السلام را به عنوان مسیحا می پذیرند و زاده و پروردة ملکوت او هستند؛ اما نمی توانم فراتر از متون مقدس گام بردارم و اسرائیل ضدمسیح را به عنوان یک قوم بشناسم. من احساس می کنم که آموزة مشیت گرایی،[15] امیدی دروغین به یهودیان داده است و آنان با اعتقاد محکم به این امید، باید همه چیزشان را ازدست بدهند؛ چنان که اجداد آنان در سال 70 م[16] ازدست دادند».[17]
با مروری بر مستندات مسیحیت صهیونیستی، می بینیم که کتاب مکاشفة یوحنا سند مهمی برای آنان و پیروان افکار اسکوفیلد به شمار می رود. این کتاب، کتاب نشانه ها و نمادهاست و اگر می بینیم که چند بند از فصل بیستم آن دربارة دورة هزارساله و در تضاد با سخنان عیسی علیه السلام و موسی علیه السلام و پطرس و پولس است، ناشی از تفسیر نادرست پیام است. اسکوفیلد، بدعت گذار بزرگ کل تاریخ کلیساست و یادداشت هایش بر بخش وسیعی از تفکر کلیسا در این قرن تأثیر گذاشته و حتی گاهی مهار آن را به دست گرفته است.[18]
آموزه های اسکوفیلد
از دوره های هفتگانة تدبیرگرایان، پنج دوره به دوره های عهد قدیم برمی گردد و دورة ششم، زمان کلیسای مسیحی و دورة هفتم، زمان آمدن ملکوت است و آنان منتظر بازگشت قریب الوقوع مسیح اند.[19] یکی از آموزه های اسکوفیلد این است که تاریخ به تدبیرها یا دوره های هفتگانة زیر تقسیم می شود:
1. دورة بی گناهی؛ از زمان آفرینش تا زمان هبوط انسان (پیدایش:2: 16-17)؛
2. دورة وجدان یا خودآگاهی؛ از سقوط انسان تا سیل و طوفان؛
3. دورة حکومت انسان؛ از طوفان نوح علیه السلام تا زمان حضرت ابراهیم علیه السلام ؛
4. دوره عهد؛ از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام تا زمان اعطای «شریعت» در صحرای سینا؛
5. دورة شریعت؛ از صحرای سینا تا مصلوب شدن مسیح؛
6. دورة فیض الهی؛ از زمان مرگ مسیح تا داوری ها در مکاشفه؛
7. دورة ملکوت؛ آخرین دوره و زمانی که مسیح، پادشاهی حضرت داود را بازمی گرداند و به مدت هزار سال حکمرانی خواهد کرد.
اما مسیحیان در نقد این آموزه های اسکوفیلد می گویند که تدبیرگرایی
یا مشیت گرایی الهی اسکوفیلد براساس تعلیم کتاب مقدس نیست. او هیچ
سندی از کتاب مقدس برای تأیید سخنانش نشان نمی دهد. تقسیم بندی های هفت گانة او از تاریخ، غیرنظام مندند و کاملاً باهم تداخل دارند. چنان که
دیدیم، اسکوفیلد تاریخ را به دوره های مختلف تقسیم و هرکدام را با
عنوان خاصی (مانند: دورة فیض و دورة وجدان و ...) نام گذاری می کند. مسیحیان در رد این ادعا می گویند که حضرت آدم علیه السلام نیز خودآگاهی و وجدان داشت؛ زیرا پس از نافرمانی خدا، خود را پنهان کرد؛[20] بنابراین، دورة اول را نیز می توان دورة وجدان نامید و همچنین، هیچ کس در هیچ عصری نمی تواند
بدون فیض خدا نجات یابد.[21] پـس دوره های هفـت گانة اسکوفیلد، تقـسیم درستی نیست و نمی توان بر هر دوره ای نام خاصی نهاد. افزون براین، بنا بر عقیدة بنیادگرایــان که عهد جدید را براساس عهد قدیم تفسیر می کنند، نباید معتقد باشند که حضرت آدم علیه السلام سقوط کرده است، بلکه چنان که عهد عتیق می گوید: او از بهشت اخراج شد؛[22] درحالی که اسکوفیلد، در دورة اول عقیده دارد که آدم علیه السلام سقوط کرده است.
دربرابر، به اعتقاد مسیحیت، خداوند با قومش براساس هفت عهد رفتار می کند:
1. عهد مربوط به عدن؛ مسئولیت و امتحان؛[23]
2. عهد مربوط به حضرت آدم علیه السلام ؛ ورود در گناه مستلزم امید و تأدیب است؛[24]
3. عهد مربوط به حضرت نوح علیه السلام ؛ شروع عهد جدیدی از ذریة زن؛[25]
4. عهد ابراهیم؛ مجموعه ای از الهامات به ابراهیم که این عهد را ایجاد نمود؛[26]
5. عهد موسوی؛ این عهد با خون نوشته و اهدا شد؛[27]
6. عهد داودی؛ بخش های عمدة این عهد در مزامیر 16: 22؛ 89 : 3-4؛ 34، 37، 110: 1-4 یافت می شوند؛
7. عهد جدید در خداوند ما.[28]
گریس هالسل[29] در کتاب خود می گوید:[30] بسیاری از مسیحیانی که تازه به تدبیرگرایی گرایش می یابد، می دانند که تدبیرگرایی جزو عقیدة مسیحیت نیست. یکی از آنان کراولی (پسر)،[31] مجری برنامه های مذهبی در واشنگتن است. او در بیان خاطراتش چنین می گوید که در سن جوانی، وقتی که دکتر جیمز آر. گراهام[32] انجیل اسکوفیلد را در دست او دید، نظریة تدبیرگرایی را به باد تمسخر گرفت و تمام گزاره های آن را مورد انتقاد قرار داد.
دکتر جیمز آر. گراهام اشکالات دیگری را نیز به تفسیر اسکوفیلد وارد کرد. تفسیر کتاب مقدس اسکوفیلد دارای نظام واحدی نیست. به عقیدة او این تفسیر، محبت همه جانبة خداوند به بشریت در همة دوره های تاریخ را رد می کند. چون تدبیرگرایان قایل اند که دورة خاصی به نام دورة فیض است و فیض و لطف خداوند پیش و پس از آن، در زمین جایی ندارد.
در اعتقاد مسیحیان، لازمة باورهای اسکوفیلد، هتک حرمتِ معنا و مفهوم مسیح و مسیحیت است؛ چون مسیحیان را اسیر و بردة اعمال یهودیان می داند؛ همان کسانی که در نظر مسیحیان جهان، قاتلان خدا به شمار می روند. نه تنها مسیح و مسیحیان بردة یهود می شوند، بلکه خدا نیز باید بردة آنان باشد؛ چون خداوند زمانی می تواند به مسیح علیه السلام اجازة بازگشت را بدهد که یهود نقش زمینی خود را -که اسکوفیلد طراحی کرده است- انجام دهند.
گفتیم که اسکوفیلد این گزارة کتاب مقدس «یهودیان و یونانیان و کلیسای خدا را لغزش مدهید»[33] را کلید آموزه هایش قرار می دهد و جهان را به سه طبقة (یهودی، غیریهودی و کلیسا) تقسیم می کند. در مسیحیت سنتی عقیده بر این است که عهدهای خدا به حضرت ابراهیم علیه السلام با آمدن مسیح محقق می شود؛ ملکوت معنوی (حکومت بر دل های مؤمنان، نه حکومت سیاسی) به مسیح اعطا می شود و بنی اسرائیل در کلیسا استمرار می یابد؛ درنتیجه، مسیحیان، فرزندان ابراهیم اند. درحالی که اسکوفیلد برخلاف عقیدة مسیحیت می گوید که فقط داربی و پیروان او وعده های جداگانه ای از سوی خدا دارند، و ملت ها را به سه طبقة یهود، غیریهود و کلیسا تقسیم می کند و منظور او از کلیسا در این تقسیم، گروه کوچک داربی و پیروان اوست؛ ولی کتاب مقدس، این ایده را که منظور از کلیسا فقط همین گروه برادران داربی باشند، رد می کند؛[34] چون بنابر نظر منتقدان مسیحیِ اسکوفیلد، عهد جدید فقط دو طبقه را بیان می کند: یک طبقه، کسانی که در کلیسا هستند و طبقة دیگر کسانی که گمراه اند. مسیحیت قایل است که نجات از آن کسی است که کاری کند که او را به کلیسا (بدن مسیح) وارد کند.[35]
همچنین، مسیحیت سنتی عقیده دارد که نجات، امری جهانی است، نه شخصی و خصوصی[36] (یوحنا 3 : 16).[37] بنابراین، نجات فقط شامل گروه کوچکی از مسیحیان نمی شود.
پولس در رومیان 2: 28-29 با اشاره به حقیقت مسیحی بودن، یهودی بودن و اسراییلی بودن و معنای واقعی آنها می گوید:
زیرا آن که در ظاهر است، یهودی نیست و آنچه در ظاهر در جسم است، ختنه نی؛ بلکه یهود آن است که در باطن باشد و ختنه، آنکه قلبی باشد در روح، نه در حرف که مدح آن از انسان، بلکه از خداست.
نیز رومیان 9: 6-8 را ببینید:
ولکن چنین نیست که کلام خدا ساقط شده باشد؛ زیرا همه که از اسرائیلاند، اسرائیلی نیستند و نه نسل ابراهیم تماماً فرزند هستند؛ بلکه نسل تو در اسحق خوانده خواهد شد؛ یعنی فرزندانِ جسم، فرزندان خدا نیستند.
عقیدة اساسی مسیحیت این است که تمام بشریت از طریق خون مسیح علیه السلام مصلوب شده و دوباره رستاخیز دارند؛ ولی این عقیده در اندیشة اسکوفیلد جایگاهی ندارد. [38]
3. ملکوت خدا و ملکوت آسمان
در کتاب مقدس دو تعبیر مهم ملکوت خدا و ملکوت آسمان به کار رفته است. قاموس کتاب مقدس چند معنا را برای این دو واژه بیان کرده است:
1. حیات و تقوای قلبی (متی 6: 33)؛[39]
2. نظم و قاعده، و قانون و اصولی که مسیح برای ترتیب آن آمد؛[40]
3. برتری قوم خدا بر حسب ارادة او؛[41]
4. مجد و تسلّط مسیح؛
5. اقتدار کلی خدای تعالی بر تمام موجودات؛[42]
6. حالت سماوی (متی 8 :11[43] و دوم پطرس1 :11).
فرهنگ موجز الاهیات با تأکید بر ارتباط مسألة نجات و ملکوت دراین باره می گوید: پیام مرکزی حضرت عیسی علیه السلام دربارة حکومت خودش، ملکوت آسمان است و آن، نجات انسان و نوعی پاداش الهی و یک حقیقت فرجام شناختی است. معنای نزدیک بودن ملکوت آسمان در کلام عیسی علیه السلام این است که خدا و نجات الهی نزدیک هستند.[44]
اصل واژة «انجیل» نیز در زبان یونانی به معنای مژده (مژده به فرارسیدن ملکوت آسمان یا پیمان تازه) است. [45] در انجیل متی، برخلاف دیگر اناجیل، عبارت ملکوت آسمان به جای ملکوت خدا به کار رفته است.
عبارت ملکوت خدا در عهد عتیق وجود ندارد؛ ولی در عهد جدید دست کم هفت بار به کار رفته است. در این بحث، میان مسیحیت و یهودیت اختلاف است؛ ولی هر دو عقیده دارند که سلطنت خداوند بر زمین، سلطنت اخلاقی است. اختلاف یهودیت و مسیحیت در این است که دین یهودی این امید را در دل می میراند که روزی خدا با قدرت خودش بر زمین حکومت کند؛ ولی حضرت عیسی علیه السلام افزون براین، از پیروانش می خواهد که فعالانه ارادة الاهی را اجرا کنند و انجیل مسیحیت را در سراسر عالم گسترش دهند و برای این امر دعا کنند.[46] برخی این ملکوت را همین جا در روی زمین و برخی آن را ورای تاریخ می دانند. برخی قایل اند که این امر با تلاش انسان ها حاصل می شود و برخی آن را نتیجة دخالت مستقیم خدا می دانند.[47]
عقیده به ظهور مسیح و حکومت هزارساله، زمانی به وجود آمد که امیدهای کلیسای اولیه ازبین رفت. پس از کنستانتین[48] (337-306 م.) مقولة ملکوت خدا رنگ سیاسی گرفت و با سخن اگوستین که بین شهر خدا و شهر زمینی تمایز قایل شد، حاکمیت کلیسا نیز به عنوان حاکمیت سیاسی یا حاکمیت امپراتورگونه زیر سؤال رفت. در نظر کاتولیک ها، کلیسا و ملکوت خدا یکی است.[49]
متی در انجیل خود، می گوید که عیسی علیه السلام هرگز حکومت بر سرزمین های جهان را نپذیرفت و درخواست شیطان را دراین باره رد کرد؛ اما مسیحیت صهیونیستی با طرح جنگ های آخرالزمان و آرماگدون، قصد دارد پس از پایان جنگ و بازگشت از بهشت، با پادشاهی این جهانی عیسی علیه السلام، بر جهان حکومت کند؛ یعنی همان چیزی را دنبال می کند که عیسی علیه السلام آن را از شیطان نپذیرفت.
پس ابلیس او را به کوهی بسیار بلند برد و همة ممالک جهان و جلال آنها را بدو نشان داده به وی گفت: اگر افتاده مرا سجده کنی، همانا این همه را به تو بخشم. آنگاه عیسی علیه السلام وی را گفت: دور شو ای شیطان! زیرا مکتوب است که خداوند خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما.[50]
در اینجا با تأکید بر معنوی بودن ملکوت مسیحایی که مورد تأکید مسیحیت سنتی است؛ بخشی از نقدهای نظریة اسکوفیلد و مسیحیان صهیونیست را نقل می کنیم. این نقدها برگرفته از مقالة «پاسخ به یادداشت های اسکوفیلد» نوشتة چارلز گیلبرت وستون[51] است.
به طور کلی، اسکوفیلد درپی این است که ثابت کند هزاره، پس از دوران رنج و جنگ های آخرالزمان شکل می گیرد؛ پادشاهی حضرت عیسی علیه السلام پادشاهی زمینی است، نه آسمانی؛ او پادشاهی داود را پایه گذاری خواهد کرد و این پادشاهی، همراه با قدرت شمشیر و جنگ است! اما مسیحیان، این آموزه را ـ که اکنون مسیحیت صهیونیستی با تأکید، بر آن اصرار می کند ـ مردود می دانند.
همة بدعت های اسکوفیلد مورد انکار مسیحیت سنتی است. آموزه های او حتی در جایی که یادداشت های او ناشناخته مانده بود نیز نفوذ کرد . او در کتاب مقدس مرجع،[52] نسخة سال 1917 تا سال 1967م، از مقدمة کتاب تا بخش اناجیل چهارگانه گوشزد کرده است که «همة اناجیل، نوشته اند که مسیح خود را پادشاه نامیده است».
در نظر مسیحیت، این گفته به روشنی نادرست است. عیسی علیه السلام هیچ جا حتی به طور ضعیف ، اشاره نکرده است که برای پایه گذاری پادشاهی اش، منتظر شهرت یا موافقت ملی یا به دنبال پادشاهی زمینی بوده است. می گوید: «و امّا عیسی چون دانست که میخواهند بیایند و او را به زور برده پادشاه سازند، باز تنها به کوه برآمد»[53]
اسکوفیلد دربارة «متی 4: 17»[54] بر دو نکته تأکید می ورزد: وقتی عیسی علیه السلام برای قوم یهود ظهور می کند، رسالت بعدی او پایه گذاری پادشاهی داود است.
این پادشاهی هنوز در تدبیر پنهانی خداوند است و علم آن پیش
خداست؛ ولی عقیده به پایه گذاری پادشاهی داود، همان اشتباه فریسیان است
و لازمه اش این است که مسیح باید مانند جنگ جوی مقتدر ظهور کند تا جهان
را به سود اسرائیل و با هدف پایه گذاری چنین پادشاهی ای تسخیر کند. یادداشت های اسکوفیلد چنین برداشتی را از پادشاهی -که همان اشتباه فریسیان است- ارائه می دهد. وی اظهار می دارد طبق وحی، این امر در آن زمان باید
محقق شود؛ ولی این بیان بسیار دور از حقیقت است و بالاتر از آن
تصور نمی شود. این ارتداد مطلق است. اسراییل با چنگ زدن به این امید دروغین بود که در سال هفتاد میلادی، همه چیز را از دست داد و با تصور این که حضرت عیسی علیه السلام پادشاهی زمینی دارد، از رومیان شکست خورد. اسکوفیلد به دروغ تظاهر می کند که عهد داوودی، مربوط به تاج گذاری زمینی برای حضرت عیسی علیه السلام بر روی تخت داوود و همراه با حکومت فراگیر یهود است. شرح حال برخی از حوادث سال اول رسالت مسیح، در چهار فصل اول انجیل یوحنا آمده است.
این آغاز رسالت عیسی علیه السلام بود که در آن، مردم را به پادشاهی موعظه می کرد. اما پادشاهی او هرگز پادشاهی همراه با قدرت شمشیر و مسیحای جنگجو نبود! مسیحایی که بلند خواهد شد؛ چنان که موسی مار برنجی را در بیابان بلند کرد.[55] در عقیدة مسیحیت، مسیح کسی است که هر که به او ایمان داشته باشد، نباید هلاک شود؛ بلکه حیات جاودانی دارد.[56]
حتی حضرت عیسی علیه السلام در جای دیگر، به صراحت ایمان را شرط ورود در ملکوت خدا بیان می کند:
عیسی بدیشان گفت: هرآینه به شما میگویم که باج گیران و فاحشهها قبل از شما داخل ملکوت خدا میگردند. ازآن رو که یحیی از راه عدالت نزد شما آمد و بدو ایمان نیاوردید؛ امّا باج گیران و فاحشهها بدو ایمان آوردند و شما چون دیدید، آخر هم پشیمان نشدید تا بدو ایمان آورید.[57]
بیان دیگر اسکوفیلد این است که عدم پذیرش این پادشاهی زمینی ـ که عیسی علیه السلام فرمود: پادشاهی من این جهانی نیست ـ هنوز در علم خدا آشکار نشده است. بدین وسیله، اسکوفیلد پیشگویی های بزرگ و صریح را انکار می کند. پیشگویی هایی که در آن پادشاهی زمینی، مصلوب شدن، موت، دفن، رستاخیز و تخت نشینی عیسی علیه السلام در جلال خدا، همه مردود شمرده شده اند.[58] آیا اسکوفیلد از این نبوت های شگفت آور آگاه نیست!؟
او دربارة متی 6: 33[59] بر این عقیده است که ملکوت خدا از ملکوت آسمان متمایز خواهد بود و ملکوت خدا عمدتاً باطنی و روحانی است؛ درحالی که ملکوت آسمان، جوارحی است و در جلال خدا بر روی زمین آشکار خواهد بود. او اشاره می کند کسی نمی تواند با تولد دوباره در ملکوت آسمان داخل شود و این شرط، فقط برای دخول در ملکوت خدا لازم است.
پاسخ مسیحیان به اسکوفیلد این است که چنین دیدگاهی درست نیست، چون عیسی علیه السلام دربارة دو تعبیر ملکوت آسمان و ملکوت خدا می فرماید: «... تا بازگشت نکنید و مثل طفل کوچک نشوید، هرگز داخل ملکوت آسمان نخواهید شد».[60] «به تو میگویم: اگر کسی از سر نو مولود نشود، ملکوت خدا را نمیتواند دید».[61] برای ورود در هر دو ملکوت، باید دوباره تولد یافت، بنابراین، ملکوت آسمان و ملکوت خدا یک سان و شبیه به هم هستند.
او با توجه به متی11: 11 می گوید که عیسی علیه السلام در آن زمان ظهور یافت تا پادشاه زمینی شود و این وعدة خدا بود؛ ولی مردم، او را نپذیرفتند و چون از او پیشتیبانی نکردند، مصلوب شد. اسکوفیلد تلاش می کند پادشاهی زمینی عیسی علیه السلام را ثابت کند. این ملکوت که مورد پرسش قرار گرفته است، ملکوت آسمانی نیست؛ بلکه ملکوت مسیحایی است و باید زمینی باشد. اسکوفیلد مانند همیشه، پادشاهی اسراییل ضدمسیحی را بر خدا غلبه می دهد. گویا مخالفت او، برنامه ها و اهداف خدا را برهم زده است. او بر این عقیدة پوچ، کاملاً اصرار دارد که پادشاهی زمینی باید به تأخیر انداخته شود و باید منتظر تحقق آن در آینده بود. درحالی که در اشعیا می خوانیم که ارادة او همیشه برقرار است، نه اینکه در آینده چنین می شود: «آخــر را از ابتــدا و آنچه را که واقــع نشده، از قدیـم بیان میکـنم و میگـویم که ارادة من برقرار خواهد ماند».[62]
کارل یاسپرس (1883-1948)، فیلسوف آلمانی، معتقد است که ملکوت معنایی دو پهلو دارد. هم آمدنی است و هم در میان ماست. چیزی که در آینده باید واقع شود، اکنون جریان دارد.[63] بنابراین، نمی توان پذیرفت که ملکوت خدا در آینده رخ خواهد داد.
اسکوفیلد دربارة این جهانی نبودن پادشاهی عیسی علیه السلام،[64] می گوید:
«به اشتباه تصور می شود که پایه گذاری پادشاهی مسیح در این جهان، مورد انکار واقع شده است».
پاسخ این است که افسسیان 1: 19-23[65] این آموزة اسکوفیلد را مطلقاً نادرست می داند. اسکوفیلد می گوید: اگر مسیح، پادشاهی خود را از این جهان نمی داند، درحقیقت، او از یهودیان شکایت می کند و باناراحتی این جمله را بیان می کند که چرا زمینة پادشاهی را برای او فراهم نکـردند؛ ولی بیشتر مسیحیان می گویند که مسیح دوپهلو سخن گفته است و معنای این سخن این نیست که او هیچ گونه پادشــاهی ندارد؛ بلکه عیسی علیه السلام درصدد بیان این مطـلب است که پادشاهی دارد، ولی پادشـاهی او این جهانی نیست.[66] پادشـــاهی عیسی علیه السلام و قدرت او در فیــلیپیان 2: 9-10؛[67] اول تیموتاوس 6: 15-17[68] و متی 28: 18[69] نیز بیان شده است و این گونه نیست که ایشان پادشاهی اش را رد کرده باشد.
در انجیل متی آمده است که عیسی علیه السلام انسان کر و کور و کسی را که دارای شیطان بود، شفا می داد[70] و تمام فریسیان در حیرت افتاده، گفتند: آیا این شخص پسر داوود نیست؛ «اما فریسیان شنیده، گفتند: این شخص، دیوها را بیرون نمیکند؛ مگر به یاری بعلزبول،[71] رئیس دیوها». چیزی که فریسیان را برآشفته بود، این بود که عیسی علیه السلام پادشاه واقعی و معنوی بود، نه پادشاه زمینی و آنها چنین چیزی را دوست نداشتند. بنابراین، نام عیسی علیه السلام را لکه دار کردند و گفتند که او دارای شیطان است؛ حضرت عیسی علیه السلام در رد این گفته و تفاوت میان سلطنت شیطان و ملکوت خدا فرمود:
هر مملکتی که بر خود منقسم گردد، ویران شود و هر شهری یا خانه که بر خود منقسم گردد، برقرار نماند؛ لهذا اگر شیطان، شیطان را بیرون کند، هرآینه به خلاف خود منقسم گردد. پس چگونه سلطنتش پایدار ماند؟ و اگر من به وساطت بعلزبول، دیوها را بیرون میکنم، پسران شما آنها را به یاری که بیرون میکنند؟ ازاین جهت، ایشان بر شما داوری خواهند کرد. لیکن هرگاه من به روح خدا دیوها را اخراج میکنم، هرآینه ملکوت خدا بر شما رسیده است.[72]
بیرون کردن شیاطین، توانایی فراتر از سلطنت شیطان را برای عیسی علیه السلام آشکار ساخت. افراد گمان کردند که او باید به راستی مسیحا باشد و گفتند که «آیا این شخص پسر داود نیست»؟[73] چون فریسیان نمی خواستند این گونه باشد و به پادشاه جنگجو عقیده داشتند، به شدت ناراحت شدند.
اسکوفیلد دربارة متی 3: 2 در نسخة 1917 کتاب تفسیر مرجعِ خود می گوید: «عبارت "ملکوت آسمان نزدیک است"[74]، بر نقش زمینی و مسیحایی عیسی علیه السلام مسیح دلالت می کند» و در نسخة 1967 می گوید که «ملکوت آسمان در پادشاهی هزاره و در آینده، محقق خواهد شد».
اما در نظر مسیحیت، این عقیده، عقیده ای الحادی است. عیسی علیه السلام
به پیلاطس گفت: «پادشاهی من از این جهان نیست؛ اگر پادشاهی من از
این جهان میبود، خدّام من جنگ میکردند تا به یهود تسلیم نشوم. لیکن
اکنون پادشاهی من از این جهان نیست».[75] بنابراین، پادشــاهی او از تولد دوباره نشأت می گیرد.
نخستین موعظه های نگاشته شدة پطرس در اعمال رسولان[76] و پولس در اعمال رسولان 13: 22 و 33 و 47، روشن می سازد که عهد داوودی، همراه با آنچه در مزامیر دربارة مسیحا آمده، محقق شده است.[77] پولس در تفسیر خود دربارة مزامیر[78] در اول قرنتیان،[79] حضور مسیح را بر کرسی آسمانی نشان می دهد که بر هر دشمنی پیروز می شود و هیچ آموزة صریحی وجود ندارد که بگوید آن تخت را باید به زمین آورد؛ چون آن گونه که مسیحیان سنتی می گویند و در کتاب مقدس آمده است، پدر می گوید که آن تخت در آسمان است و پسر روی آن نشسته است تا دشمنانش را پای انداز خود سازد. از تعبیر «دشمنان» در مزامیر[80] می فهمیم که مسیح، در قوم اسرائیل دشمنانی دارد.
آنان به عقیدة منحرف جشن هزاره چسبیدند که به نظر می رسد برای حمایت از این عقیده، مرتکب هرگونه بی رحمی شوند؛ گرچه کتاب مقدس قاطعانه با آن مخالف باشد.
4. وارثان وعده
اسکوفیلد دربارة بند آخر رومیان[81] می گوید در کتاب مقدس هیچ آموزه ای نیست که ثابت کند مسیحیان فعلی، وارث وعدة برگزیده بودن یهود باشند. مسیحیان، ذریة روحانی ابراهیم علیه السلام و شریکان فیض معنوی عهد ابراهیم علیه السلام هستند؛ ولی اسراییل به عنوان قوم دنیایی خدا، همیشه بزرگ ترین ستایش ها و جایگاه خودش را داراست. اسکوفیلد دربارة بند آخر رومیان[82] بیان می کند که مطابق پیش گویی ها، اسراییل، دوباره از همة اقوام گرد هم می آیند، به سرزمین خودشان باز می گردند و بازگردانده می شوند و هنوز بزرگ ترین تجلیل و شکوه خود را داراست.
مسیحیان منتقد از جمله چارلز گیلبرت وستون در پاسخ می گویند که این هزاره، هزارة فریسیان است نه کتاب مقدس. این بیان با پیش گویی های صریح خودِ عیسی علیه السلام در تضاد است. تنها امید اسراییل، فصل یازده رومیان است. پولس می گوید که آنها به سبب بی ایمانی، مطرود بودند؛ بلکه بند 23 می گوید: «و اگر ایشان نیز در پی بیایمانی نمانند، باز پیوند خواهند شد؛ زیرا خدا قادر است که ایشان را بار دیگر بپیوندد». فرجام بد اسراییل را در ارمیا[83] ببینید.
اسراییل، پس از آنکه جسم شد، دیگر وارث خدا نیست و هرگز نخواهد بود؛ «گوشت و خون نمی تواند وارث ملکوت خدا باشد».[84] می گوید: «میراث نخواهدیافت...». [85]منظور این است که اسراییل حقیقی و معنوی، وارث ملکوت خداست، نه اسراییل جسمانی. همچنین، می توانید دوم تیموتاوس1: 6-10 را ببینید.
نقد دیگر آنان این است که مزامیر110: 1 می گوید: «به دست راست من بنشین تا دشمنانت را پای انداز تو سازم». در اول تواریخ دربارة تخت حضرت سلیمان علیه السلام چنین می خوانیم: «پس سلیمان بر کرسی خداوند نشسته بجای پدرش داود، پادشاهی کرد و کامیاب شد و تمامی اسرائیل او را اطاعت کردند».[86] این کرسی که کرسی یهوه است در همه زمان ها بوده و اکنون عیسی علیه السلام در آسمان، روی آن نشسته است. این کرسی و ملکوت خداست و خدا وعده داده است که عیسی علیه السلام برای همیشه آنجا باشد.[87] این کرسی در اول تـواریخ،[88] و دوم سموییل نیز کرسی ابدی داود خوانده شده است.
بررسی تدبیرگرایی اسکوفیلد
تدبیرگرایی یا به تعبیردیگر، تقدیرگرایی، نظام الهیاتی است که بیش از دویست سال از عمر آن نمی گذرد.[89] این مکتب معتقد است که نشانه های آمدن دوبارة مسیح، به صراحت در کتاب مقدس شرح داده شده است و می توان آنها را با حوادث جاری بین المللی تشخیص داد. این الهیات را در انگلیس، داربی و در آمریکا، اسکوفیلد رواج دارند. کتاب مقدس مرجع اسکوفیلد می گوید که خدا به دو قوم علاقة ویژه ای دارد: قوم یهود، که گفته است باید مسیر زمینی و ملت مسیحی، که باید مسیر آسمانی باشد.[90] نقدهای فراوانی به تدبیرگرایی اسکوفیلد وارد شده است که در اینجا به برخی از آنان اشاره می شود:
چنان که خواهیم خواند، یکی از این نقدها دربارة تفسیر متن کتاب مقدس است که براساس نظر و سلیقة خواننده انجام می شود. استناد اساسی تدبیرگرایی (یا مشیت گرایی الاهی)، مربوط به ترجمة دوم تیموتاوس2: 15 است که پولس به تیموتاوس می گوید: «... کلام خدا را به خوبی انجام می دهد».[91] اسکوفیلد، این آیه را عنوانی قرار می دهد برای نخستین کتابش که در دفاع از این روشِ «تقسیم» کتاب مقدس در مشیت های جداگانه نوشته است.
استفان سایزر،[92] استاد دانشگاه لندن، اسقف کلیسای ویرجینیا واتر، و ازجمله صاحب نظران در موضوع مسیحیت صهیونیستی است که آثار پژوهشی مهمی در این زمینه دارد. او در چند دانشگاه داخل کشور به سخنرانی پرداخته است. همچنین، ماهنامة موعود مقالاتی از این استاد و پژوهشگر انگلیسی را به چاپ رسانده و با وی گفت وگویی اختصاصی انجام داده است. سایزر چنان که خود می گوید، به دنبال به چالش کشاندن هم کیشان خودش است.[93]
او در مقالة تدبیرگرایی می گوید: چارلزریری[94] (1925م)، نویسنده و متأله مسیحی، در کتاب تدبیرگرایی امروز[95] تأکید می کند که مکتب مشیت گرایی به طور جدی بر تمایز میان اسراییل و کلیسا تأکید می کند و معتقد است که این تمایز، زاییدة نظام هرمنوتیکی است که معمولاً تفسیر لفظی نامیده می شود. همچنین، معتقد است که اراده (جلال) خدا، زیربنای حوادث جهان است. برای فرد تدبیرگرای بنیادگرا، برنامه رستگارشناسی یا نجات خدا، تنها یک برنامه نیست؛ بلکه یکی از اهداف خداست که در برنامة کلی جلال خودش قرار داده است.[96]
بنابر نظر مفسران غیرتدبیرگرا، مشکل اصلی تدبیرگرایی به تفسیر کتاب مقدس مربوط می شود؛ یعنی آنان چیزی را که به لحاظ بافت و سیاق جمله، باید تحت الفظی تفسیر کنند، به طور تمثیلی تفسیر کرده و آنچه را که باید به طور تمثیلی تفسیر نمایند، تحت اللفظی تفسیر می کنند. آنان معتقدند که پیش گویی دربارة آینده به ندرت مشروط است. تفسیر آنان از کتاب مقدس، درحقیقت مفسرمحور و «تفسیربه رأی و تحمیل نظریه بر متن»[97] است، نه «تفسیر و استخراج و استنباط بر اساس قواعد ادبی و فقهی».[98] برای نمونه، براساس تفسیر غالب تدبیرگرایانه از مکاشفه، مقیاس اورشــلیم جدید را به طور تحت اللفظی تفسیر می کنند (که 1400 مایل است)؛ اما صرف نظر از تأیید متن، برای خیلی از تدبیرگرایان (نه همة آنها) روشن شده است که هفت شهر آسیا، هفت دورة تاریخ کلیسا را نشان می دهد؛ درحالی که باید همین متن را نیز به طور لفظی (هفت شهر آسیا) تفسیر کنند، نه تمثیلی. پس تفسیر تحت اللفظی برای آنان گزینشی است.
براساس تفسیر لفظی کتاب مقدس، حتی صهیون نیز به طور لفظی تفسیر می شود؛ درحالی که مذهب کاتولیک با تأکید بر نظریة کشیش آگوستین، معتقد است آنچه دربارة کشور خدا در کتاب مقدس آمده است، در آسمان قرار دارد، نه در زمین؛ همچنین، قدس و صهیون محل های زمینی اسکان یهود نیستند؛ بلکه در آسمان قرار دارند و به روی همة مؤمنان گشوده اند.[99]
ب) پادشاهی و نجات اسراییل
تدبیرگرایان عقیده دارند که در عهدعتیق و عهدجدید نقل قول های زیادی هست که بیان می کنند اسراییل روزی به سوی خداوند برخواهد گشت و آنان بیش از غیرتدبیرگرایان، این نقل قول ها را به طور تحت اللفظی تفسیر می کنند.
در اعمال رسولان[100] آمده است پس از رستاخیز مردگان توسط خداوند، حتی رسولان، منتظر اویند تا به طور لفظی و ظاهری، پادشاهی اسراییل را بازگرداند. تدبیرگرایان معتقدند که برای ما مهم است که خدا هرگز پادشاهی اسراییل را - که باید روزی برگردانده شود- رد نمی کند. بنابراین، عموماً عقیده دارند که پادشاهی اسراییل، واقعاً به تأخیر افتاده است و برای همیشه، کنار گذاشته نمی شود. تدبیرگرایان بر این باورند که روزی عبارت رومیان 11: 26 محقق خواهد شد و همة اسرائیل نجات خواهند یافت[101] و سرانجام، خدا ملکوت را به اسراییل بازمی گرداند؛ درست مانند رسولان که منتظر تحقق آن هستند.[102] در آن زمان، پس از آنکه این تعبیر زکریا[103] «بر خاندان داود و بر ساکنان اورشلیم... برای من، مثل نوحهگری برای پسر یگانة خود، نوحهگری خواهند نمود و مانند کسی که برای نخست ز ادة خویش ماتم گیرد، برای من ماتم تلخ خواهند گرفت»[104] محقق شد، تدبیرگرایان عقیده دارند که اشعیا،[105] میکاه[106] و زکریا[107] و مکاشفه[108] نیز به طور لفظی محقق می شوند.
همچنین، معتقدند چنان که اسراییل و یهودا در میان امت ها لعن شدهاند، همچنان روزی مورد برکت قرار خواهند گرفت؛ چون حزقیال: «چنان که شما، ای خاندان یهود و ای خاندان اسرائیل، در میان امت ها مورد لعنت شدهاید، همچنان شما را نجات خواهم داد تا مورد برکت بشوید؛ پس مترسید و دست های شما قوی باشد... همچنین، در این روزها رجوع نموده قصد خواهم نمود که به اورشلیم و خاندان یهودا احسان نمایم. پس ترسان مباشید.»[109]
به دنبال این نقل قول، خدا وعده می دهد که بسیاری از افراد و امت های عظیم، یهوه را در اورشلیم خواهند طلبید: «قوم های بسیار و امت های عظیم خواهند آمد تا یهوه صبایوت را در اورشلیم بطلبند و از خداوند مسئلت نمایند. یهوه صبایوت چنین میگوید: در آن روزها ده نفر از همة زبان های امت ها به دامن شخص یهودی چنگ زده متمسک خواهند شد و خواهند گفت: همراه شما میآییم؛ زیرا شنیدهایم که خدا با شماست».[110]
ج) مشروط بودن وعده های بنی اسراییل
استفان سایزر می گوید: وعده هایی که به بنی اسرائیل داده شده است، مشروط به گذراندن تعالیم مسیح اند و نیازی به معبد و قربانی کردن ندارند و سرزمین و امتیاز برگزیدگی، متعلق به همة کسانی است که مسیح را درک و براساس رضای خداوند عمل کنند. وعده های خداوند به یهود، از مسیح می گذرد و سپس برای همة مردم ثمربخش می شوند.[111]
تثنیه یادآوری می کند که وعده های خدا مشروط به ایمان و فرمان برداری اند.[112]
حقیقت مشروط پیشگویی ها، صریحاً در ارمیا[113] با کاربرد مستقیم برای قوم خدا در یهودیه و اورشلیم[114] بیان شده است. این مطلب، همچنین موضوع کل کتاب یونس است. هم ارمیا و هم یونس علیهما السلام بیان می کنند که پیشگویی ها، حتی وقتی که شرط ها صریحاً بیان نشده باشند، می توانند مشروط باشند. پیشگویی های دیگر که بدون شرط بیان شده اند، همگی مشروط اند.[115]
پولس در بند آخر غلاطیان 3 می گوید که هیچ یهودی یا یونانی در مسیح نیست؛ بلکه فقط کسانی که به مسیح ایمان داشته باشند؛[116] زیرا در مسیح عیسی علیه السلام نه ختنه چیزی [مهم] است و نه نامختونی، بلکه خلقت تازه. و آنانی که به این قانون رفتار میکنند، سلامتی و رحمتی بر ایشان باد و بر اسرائیل خدا. پس از این، هیچ کس مرا زحمت نرساند؛ زیرا که من در بدن خود، داغ های خداوند عیسی را دارم.[117]
د) تفسیر منحرف از پیشگویی های کتاب مقدس
نقد دیگر بر تدبیرگرایان این است که آنان ادعا می کنند از آنچه در ذهن خدا می گذرد، آگاه اند! تصور کنید که حامیان خداشناسی آرماگدون و دیگر پیشگویی های کتاب مقدس، سیاست مداران را تحریک کنند تا خواسته های تدبیرگرایان را محقق نمایند. در آن زمان است که بدون توجه به ارزش جان انسان ها و حفظ محیط زیست، اولین کلید جنگ های هسته ای زده می شود و میلیون ها انسان بی گناه کشته می شوند. آنان که این گونه در تحقق پیشگویی های کتاب مقدس دربارة آخرالزمان تعجیل می کنند، چگونه می توان تضمین کرد که در آغاز جنگ جهانی و هسته ای برضد بشریت پیش گام نباشند؟ اگر پیشگویی های کتاب مقدس برای آنان امری قطعی باشد ـ که در نظر آنان این گونه است ـ برای تسریع در تحقق چنین کاری که آن را ارادة خداوند می دانند، دست به هر کاری خواهند زد. گریس هالسل سخنی را از لانگ - که مدیر تحقیقات انستیتوکریستیک است و این مؤسسه هیچ تعصبی دربارة مسیحیان، یهودیان و مسلمانان ندارد ـ نقل می کند و می گوید: طرف دار عقیده تدبیرگرایی، کتاب مقدس را مانند یک سالنامه، مطالعه و آینده را پیش گویی میکند.[118] این عقیده، تهدید بزرگی برای بشریت است که در آن، جان بیش از پنج میلیارد انسان، بی ارزش تلقی می شود.
عقیده به حکومت هزارسالة مسیح یا هزاره گرایی، پیوند ناگسستنی با تدبیرگرایی دارد و برپایی حکومت هزارساله، یکی از تدبیرگرهای پیش گویی شدة تدبیرگرایان است. در این مورد، کلسیای کاتولیک از همان آغاز به خطر اعتقاد هزاره گرایی پی برد؛ زیرا این اعتقاد، یهودی زده و شرک آلود است. آگوستین نیز از این عقیدة تاریخ ستیز دوری جست. در اندیشة او، کلیسای کاتولیک همان ملکوت مسیح و تحقق هزاره است. بازگشت مسیح که تحقق آن حتمی است، در خارج از زمان و در روز قیامت است. استمرار عقیده به هزاره، افزون بر اینکه نتیجة دشمنی با کلیساست، شکل فاشیستی افراطی نیز دارد. او درصدد است تا همة عناصر بیگانه حتی یهود نیز پاک سازی شوند و ازاین رو، از یهود نفرتی بسیار عمیق دارد.[119]
هزاره گرایان و مبلغان عقیدة آرماگدون،[120] دشمنان سامیان اند. فالول و دیگر تدبیرگرایان، دربارة یهود با تحقیر سخن می گویند؛ چون پشتیبانی افرادی مانند فالول و همفکران او از دولت اسراییل، در راستای همدردی با یهود نیست؛ بلکه خواهان تشکیل حکومت در جایی هستند که مکان ظهور و فرود مسیح علیه السلام است. برای نمونه، تدبیرگرایی اعتقاد دارد که حتی کار هیتلر نیز در راستای تحقق پیش گویی های کتاب مقدس است. بااین حال، چگونه تدبیرگرایان می توانند با هم وطنان خود اظهار دوستی کنند؟!
ایراد دیگر تدبیرگرایان این است که آنان قاطعانه ادعا می کنند آنچه را که در ذهن خداوند می گذرد، درک می کنند و برگزیدگی را تنها برای اندکی از افراد بشر در نظر می گیرند.
در نظر تدبیرگرایان، عقیده به جبر یا قضا و قدر تاریخی دربارة زشتی ها و فساد در جهان، به گونه ای است که انسان ها نمی توانند هیچ تغییری در آن ایجاد کنند. رهبران آنان به خدای خشن و جنگاور بشارت می دهند. خواست خدا را جنگ می دانند نه صلح. ولی جان کروسان[121] در کتاب ولادت مسیح می گوید که آموزه های اصلی مسیح، مبارزه با خشونت و آموزش برابری اجتماعی بوده است.
در مواعظ جری فالول،[122] تام های،[123] جان هاگی[124] و دیگر تدبیرگرایان، نامی از عشق به مسیح و موعظة کوه برده نشده است. آنان معتقدند که خداوند، چهارده میلیون یهودی را همراه با یک میلیارد مسیحی در طرح نجات قرار داده است؛ ولی پنج میلیارد انسان دیگر در برنامة نجات خدا جایگاهی ندارند.[125]
تدبیرگرایان، تلاش های انسانی برای صلح را تضعیف می کنند یا حتی مانع آن می شوند؛ چون عقیده دارند که افزایش جنگ و گرسنگی امری پیش بینی شده و اجتناب ناپذیر است. برخی تدبیرگرایان تصور می کنند که سازمان های بین المللی صلح، زمینه را برای حکومت ضدمسیح آماده می کنند؛ درحالی که سنت مسیحی بر این عقیده است که پیروزی نهایی مسیح علیه السلام که نوعی عطیة الاهی است و صلح را برای همة انسان ها به ارمغان می آورد، با تلاش های انسانی به دست خواهد آمد. ما نمی توانیم زمان این حادثة عظیم را پیش بینی کنیم؛ چون جزو اسرار الاهی است.[126] در نظر مسیحیت، کلیسا با ایمان منتظر است و می داند که پیروزی نهایی با مسیح است؛ چون خودش فرموده است: «خاطر جمع دارید؛ زیرا که من بر جهانم غالب شده ام»[127]و[128]
و) خشونت گرایی در عقیده مسیحیت صهیونیستی
مسیحیان بر این عقیده اند که در آموزه های سست مسیحیت صهیونیستی، تشویق به جنگ و خشونت بسیار دیده می شود. دورة فلاکت، جنگ های آرماگدون، نجات تعداد محدودی از مردم جهان و... همه، حکایتگر روح خشونت گرای مسیحیان صهیونیست است. این افراد چگونه می توانند خود را پیرو مسیح و یا حتی جماعت کلیسا بدانند که در آخرالزمان نجات می یابند؟
در کتاب مقدس می خوانیم که ویژگی های کلیسا یا قوم خدا این است که اعمال خداپسندانه انجام دهند. حضرت عیسی علیه السلام می فرماید «شما نمک جهانید»؛[129] اگر نمک وظیفه اش را انجام ندهد بی ارزش می شود. باز می فرماید «شما نور عالمید»؛[130] چراغ پنهان نمی ماند؛ بلکه می درخشد. شما باید کار نیک انجام دهید تا پدر آسمانی، شما را تمجید کند.[131] حضرت عیسی علیه السلام با اشاره به یک مأموریت بزرگ فرمود: «پس رفته همه امت ها را شاگرد سازید». خداوند از بدن یهود، یعنی کلیسا می خواهد که رشد کند[132] و کلیسایی که رشد نکند سالم نیست. کلیسا باید خبر خوش اعلام کند.[133] آیا خبر خوش و تعلیمات کلیسا، جنگ و خون ریزی علیه بشریت است؟ ده فرمان[134] حضرت موسی علیه السلام که همه، نشان ترحم و انسان دوستی است، برای آنان گران است؛ ولی جنگ و جنایت و نسل کشی گران نیستند؛ بلکه احکام بشردوستانه اند!
پس رفته، همة امت ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اَب و ابن و روحالقدس تعمید دهید و ایشان را تعلیم دهید که همة اموری را که به شما حکم کردهام، حفظ کنند و اینک من هر روزه تا انقضای عالم، همراه شما میباشم.[135]
انسان مسیحی براساس عقیده ای که دارد، باید از خود بپرسد: اکنون که این کلام عیسی علیه السلام به ما رسیده و دستور داده است تا از همة احکامی که او به شاگردانش تعلیم داده بود، نگهداری کنیم، آیا نباید به خداوند پاسخ مثبت دهیم و آمادگی خود را اعلام نماییم!؟
اسکوفیلد مدعی است که عیسی علیه السلام احکام گران و سخت گیری های بی رحمانه ای دارد؛ درحالی که در کتاب مقدس می خوانیم: «زیرا همین است محبّت خدا که احکام او را نگاه داریم و احکام او گران نیست».[136] ولی حتی ده فرمان موسی نیز نمی تواند گران تلقی شود؛ برای آنکه انسان باید با خدا صادق باشد و از سفسطه و دغل دور شود و این گران و سخت نیست. انسان باید به خدا احترام بگذارد یا آنکه نام او را با احترام یاد کند. آیا اگر انسان از شهادت دروغ به همسایه اش خودداری کند، کار رنج آوری است؟ اینکه انسان نباید زنا کند، یا به اموال و چیزهایی که برای او نیست طمع نورزد، آیا احکام بی رحمانه ای است؟ ولی می بینیم که این احکام در اندیشة اسکوفیلد بی رحمانه اند! درحالی که با نگاه به متن یوحنا[137] درمی یابیم که هیچ نشانه ای از بی رحمی در رفتار خداوند با یهود دیده نمی شود و یقیناً در موعظة کوه، هیچ گونه سخت گیری وجود ندارد.[138]
انسان متدین مسیحی حق دارد بپرسد که آیا موعظة عیسی علیه السلام سخت گیرتر است یا موعظة تلویزیون های انجیلی و موعظة مورد نظر مسیحیت صهیونیستی؟ این موعظه ها اکنون با کمک جیمی سواگارت[139] و جیم بیکر[140] در تلویزیون (ایستگاه تلویزیونی موعظة انجیلی) و شبکة پی.تی.ال و برنامه های ساعت بشارت انجیل کهن، به ملت آمریکا ارائه می شود و با تبلیغ جنگ و خشونت و تلاش برای پایان دادن جهان، برنامه های سیاسی آیندة صهیونیست ها و آمریکایی ها را بیان می کنند.
گریس هالسل نیز به این آموزة عجیب مسیحیت صهیونیستی اشاه می کند و می گوید که من تعجب می کنم چگونه کلاید می پذیرد که کسی در انجیل، خداوند را خدای انتقام و کینه ببیند و درعین حال، به خدای عشق و محبت هم برسد؟ مسیح در پیام های خود، از ما دعوت می کند که سلاح را از خود دور کنیم و تسلیم شویم و مانند کودکان، کوچک و بخشنده باشیم.[141]
بنابراین، آنچه دربارة عقاید جریان مسیحیت صهیونیستی و پیروان اسکوفیلد گفتیم، همه، حکایت گر روح خشونت گرای آنان است. این افراد چگونه می توانند خود را پیرو مسیح و یا حتی جماعت کلیسا بدانند که در آخرالزمان نجات می یابند؟
عیسی علیه السلام بشارت دهندة زندگی بود و به ما آموخت که با صلح می توانیم به زندگی برسیم. مطمئناً عقیدة تنها جنگ، برخاسته از خداگرایان کلیسای کاتولیک روم است، نه کتاب مقدس. کتاب مقدس به ما می گوید: از یوغ ستم آزاد شویم.[142]
نگاهی به نقد مسیحیت صهیونیستی از دیدگاه اسلام
پیش از ورود به بحث، لازم است این نکته را یادآوری کنیم که نویسندگان مسلمان کمتر به نقدهای دینی و الاهیاتی اندیشة مسیحیت صهیونیستی پرداخته اند و هیچ منبع قابل توجهی در این موضوع یافت نمی شود. بیشتر نقدها که بسیار ارزشمند نیز هستند، رنگ سیاسی دارند. برخی از اندیشور مسلمان ایرانی که این جریان را نقد کرده اند یا به گونه ای در این موضوع به صورت تحقیق یا ترجمه، قلم فرسایی نموده اند، عبارت اند از: آقایان حیدررضا ضابط، سیدامیرحسین اصغری، مرتضی شیرودی، سپهر دانش، علی فهیم دانش، نصیر صاحب خلق ، فاطمة شفیعیسروستانی، قبس زعفرانی، مهدی بیژنی و هادی افقهی. ترجمه یا نوشته های این نویسندگان محترم در کتاب ها، مجلات، روزنامه ها و پایگاه های اینترنتی در دسترس است و برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب، از بیان منابع خودداری می کنیم.
همچنین، نقادان عرب زبان مسلمان نیز با انجام مصاحبه ها یا نوشتن مقاله و کتاب، این جریان مسیحیت صهیونیستی را نقد و بررسی کرده اند. تعدادی از این افراد عبارت اند از: رضا هلال، محمد صالح مفتاح، جعفر هادی حسن، محمد السعید إدریس، محمدابراهیم الشربینی، محمد سماک، احمد رفعت، سمیر مرقص، شیخ شفیق جرادی (مدیر شیعی مرکز بررسی های اسلامی معارف فلسفی) و دکتر شیخ محمد الصیام (رئیس سنی مذهب دانشگاه اسلامی غزه در فلسطین اشغالی).
ما در اینجا با توجه به اینکه می دانیم عقاید مسیحیت صهیونیستی، آمیخته ای از آموزه های افراطی مسیحیت و یهودیت است و ابطال هر یک از آنها به ابطال مسیحیت صهیونیستی می انجامد، به طور خلاصه، نقدهای برگرفته از اندیشة اسلامی را که قابل ارائه هستند نیز مطرح می کنیم. در این زمینه، اگر بخواهیم از نظر اسلام، جریان مسیحیت صهیونیستیِ وابسته به اندیشه های اسکوفیلد را نقد کنیم، باید جهات گوناگونی را در نظر بگیریم و چون مجال تفصیل سخن در اینجا وجود ندارد، به ناچار به اختصار بدان ها اشاره می کنیم:
نژادپرستی و خودبرتربینی
عقیده های مسیحت صهیونیستی برگرفته از حس نژادپرستی یهود و خودبرتربینی آنان است. یهودیان خود را فرزندان خدا و در برابر، مسیحیان نیز مسیح را فرزند خدا می شمردند. چنان که در قرآن کریم نیز به برخی از اختلاف های بین یهودیان و مسیحیان که ناشی از این تفکر است، اشاره شده: «وَقَالَتْ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَی نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ»[143] (مائده، 18). یا «وَ قَالَتْ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمْ اللَّهُ أَنَّی یُؤْفَکُونَ» (توبه، 30).
نژادپرستی یهود در آیات 49 تا 54 سورة بقره «وَإِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ ...» مطرح شده است و علامه طباطبایی دراین باره می فرمایند که این خطابها، و تجاوزها و گناهانی که از بنیاسراییل در این آیات بیان شده، به همة بنیاسراییل منسوب است؛ گرچه آن گناهان از برخی از ایشان سرزده است و این بدان دلیل است که بنی اسراییل، جامعهای بودند که قومیت در آنها شدید بود و اگر عملی از برخی سرمیزد، همه بدان راضی میشدند.[144] بنابراین، اگر آنان عقیده دارند که تنها نجات یافتگان جنگ های آخرالزمان اند، از همین روحیة نژاد نژادپرستی آنان ریشه می گیرد.
در قرآن دربارة برتری یهود بر اقوام دیگر آمده است: «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعَالَمِینَ»[145] (بقره: 47 و 122). چنان که بیشتر مفسران عقیده دارند، این برتری مربوط به زمان خاصی است؛ درحالی که یهود ادعا می کند: بنی اسراییل هنوز هم قوم برگزیدة خداست.
گفتیم در کتاب مقدس مرجع اسکوفیلد آمده است که خداوند به دو قوم علاقه ویژه ای دارد: قوم یهود که باید مسیر «زمینی» باشد و ملت مسیحی که باید مسیر «آسمانی» باشد؛ درحالی که یهودیان و مسیحیان بی ایمان، در قرآن سرزنش شده اند: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین»(جمعه:5).[146] همچنین، در نخستین سورة قرآن کریم، از آنان با عنوان مغضوبان و گمراهان یاد شده است: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه:7). قرآن در جای دیگر، عتاب ملت یهود را آغاز کرده است که تا بیش از صد آیه ادامه دارد و در آن آیات، نعمت هایی را که خداوند به یهود بخشیده و سپس ناسپاسی، سرکشی، عهدشکنی، تمرد و لجاجت آنان را بر می شمارد: «یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ»[147] (بقره:40).
سرزنش یهود در قرآن، شامل مواردی مانند گمراهی با وجود آیات فراوان، نافرمانی پیامبران، انکار نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، عمل نکردن به کتاب آسمانی، اسراف، شرک، آسیب رسانی به پیامبران و انکار آنان، تفرقه و اختلاف، فساد در زمین، ترک نیکی، گوساله پرستی، در خواست رؤیت خدا، بهانه گیری، پول دوستی، فخرفروشی و خون ریزی به چشم می خورد.[148] بنابراین، این آیات نشان می دهند که برتری قوم یهود و علاقة خدا به آنان، مربوط به زمان خاصی است.
جبرگرایی تاریخی
چنان که ملاحظه شد، نوعی جبرگرایی تاریخی در تدبیرگرایی اسکوفیلد نهفته است و عقیده به جبر یا قضاوقدر تاریخی دربارة زشتی ها و فساد در جهان، به گونه ای است که انسان ها نقشی در تغییر آن ندارند و نمی توانند در آن ها تأثیری بگذارند.
دیدگاه ناظر به کتاب مکاشفات یوحنا، دربارة آینده و اساس خداشناسی مسیحیت صهیونیستی، عقیده به بخشگرایی و وضع احکام دینی در هر دوره است و برپایة آن، خداوند جهان را از آغاز تا پایان، براساس جدولی تدبیر کرده است و اسرائیل، نقش مهمی را در آخرین دوره بازی میکند. درحالی که در اسلام و بنابر فطرت، وجدان و عقل سلیم، جبرگرایی مردود است و انسان ها خود در ساختن تاریخ و تحول جامعه دخیل اند. در قرآن می خوانیم: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ ...»(رعد:11).[149]
لازم به یادآوری است که اسکوفیلد و حامیان جریان مسیحیت صهیونیستی در نظر دارند آنچه را که درباره دوره های تاریخی بیان شد، به هر وسیله ممکن محقق سازند و چنین القا کنند که انسان ها برای تغییر تاریخ و ایجاد صلح جهانی و جلوگیری از جنگ ها هیچ نقشی ندارند و یا قدرت هیچ کاری ندارند. از این رو، درباره آینده جهان و حوادث آخر زمان مانند حادثه جنگ آرماگدون و... بر این نکته تأکید می کنند که این روند تغییرناپذیر است. ولی با توجه به آیه ای که بیان شد درمی یابیم که فطرت پاک انسانی و آموزه اسلام اقتضا می کند که تاریخ را انسان ها می سازند و سنت الهی این است که امت ها تا خودشان حالشان را تغییر ندهند، خداوند حالشان را تغییر نمی دهد. بنابراین، دیدگاه اسلام بر خلاف دیدگاه مسیحیت صهیونیستی، به جبرگرایی نمی انجامد.
ادعای سرزمین موعود و اسراییل بزرگ
ادعای مسیحیت صهیونیستی این است که آنها در آخرالزمان، در سرزمین موعود از نیل تا فرات، مستقر خواهند شد و وعدة الاهی اسراییل بزرگ، محقق خواهد شد؛ درحالی که قرآن می فرماید: «وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرَائِیلَ اسْکُنُوا الأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفًا»(إسرا:104)[150] و آیة «یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَی أَدْبَارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ» (مائدة:21)؛[151] همچنین آیة «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ الْحُسْنَی عَلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُونَ»[152] (الأعراف:137). این آیات دلالت می کنند که یهود در سرزمین موعود خود خود داخل شده اند.[153]
ازسوی دیگر، می دانیم که ارادة خداوند بر این تعلق گرفته است که در آخرالزمان، صالحان را وارثان زمین گرداند[154] و میراث زمین، بی قیدوشرط نیست. بنابراین، تنها صالحان اند که می توانند وارثان زمین باشند. طبق بیان قرآن کریم، زمین، میراث صالحان، مستضعفان و خداترسان است. عاقبت و سرانجام سعادتمنانه در دنیا و آخرت از آن پرهیزکاران است: «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (قصص:83) و «إِنَّ الأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»[155] (أعراف:128).
قومی که از ویژگی های اصلی آنان خشونت، جنگ جویی و خون ریزی است، چگونه می توانند جزو کسانی باشند که خدا وعده اش را برای آنها محقق سازد.[156] از نظر قرآن کریم، خلافت روی زمین مختص مؤمنان و صالحان بوده که در آن امنیت برقرار است و خداوند پرستش می شود: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الْفَاسِقُونَ»[157] (نور:55).
علامه[158] در این آیه، احتمالات مختلف درباره مقصود از جملة «لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ ...» را بیان و سپس رد می کند. یکی از احتمالات مردود این است که مراد از خلافت، خلافتی الهی همچون خلافت آدم و داود و سلیمان علیهم السلام باشد.
همچنین، سخن برخی که گفته اند: مراد از مستخلفان پیش از ایشان، بنی اسرائیل است که خدا پس از هلاک کردن فرعون و لشکریانش، سرزمین مصر و شام را به آنان ارث داده و در آن متمکن ساخته است، درست نیست. زیرا آیة مورد بحث، از مردمی خبر می دهد که پس از ارث بردن زمین، جامعه ای صالح تشکیل دادند؛ در حالی که قوم بنی اسرائیل پس از نجاتشان از دست فرعون و لشکرش، هرگز از کفر و نفاق و فسق خالص نبوده، مصداق «الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» نشدند و به نص قرآن کریم، هرگز و در هیچ دوره ای، چنین روزی به خود ندیدند.
ایشان به بیان حق مطلب در معنا و مفاد آیه می پردازند و می گویند: آنچه از سیاق آیة شریفه به نظر می رسد، این است که بدون شک آیة شریفه دربارة برخی از افراد امت است، نه همة آن و نه اشخاص معینی از آن؛ آنان نیز کسانی اند که مصداق «الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» بوده باشند، و مراد از استخلاف آنان در زمین، همچون استخلاف نیاکان و امت های گذشته، این است که اجتماعی صالح از آنان تشکیل دهد که زمین را ارث ببرند. اما اینکه مراد، خلافت الهی به معنای ولایت و سلطنت الهی، مانند سلطنت داود و سلیمان و یوسف علیهم السلام باشد، بسیار بعید است؛ چون قرآن کریم از پیامبران با عبارت «الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» تعبیر نمی فرماید و این تعبیر به همین لفظ و یا به معنای آن، در بیش از پنجاه مورد در قرآن کریم آمده، و در هیچ جا مقصود از آن، پیامبران گذشته نبوده است.
علامه در پایان، با بیان اینکه وعدة استخلاف در آیه، جز با جامعه ای که با ظهور حضرت مهدی برپا می شود، با هیچ مجتمعی قابل انطباق نیست؛ نتیجه می گیرند که خدای سبحان به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند، وعده می دهد که به زودی جامعه ای برای آنان به وجود آورد که کاملاً صالح و عاری از لکة ننگ کفر و نفاق و فسق باشد، زمین را ارث ببرد و در عقاید افراد آن و اعمالشان چیزی جز دین حق حاکم نباشد؛ و این جامعة با فضیلت و بی مانند، در روزگار مهدی خواهد بود؛ چون اخبار متواتری که از رسول خداصلی الله علیه وآله و ائمة اهل بیت علیهم السلام دربارة ویژگی های آن حضرت وارد شده اند، از تشکیل چنین جامعه ای خبر می دهند.
بنابراین، با توضیحاتی که علامه فرمودند، این احتمال نیز رد می شود که خلافت زمین از آن یهودیان یا مسیحیان باشد و یا حضرت عیسی علیه السلام تنها حاکم سیاسی روی زمین باشد؛ بلکه ـ چنان که در روایات اسلامی آمده است ـ آن حضرت علیه السلام پشت سر حضرت مهدی به نماز خواهد ایستاد.[159]
نتیجه گیری
از این نوشتار به نتایج زیر می رسیم:
1. استنباط ها و برداشت های اسکوفیلد و پیروان او با آموزه های کتاب مقدس و حضرت عیسی علیه السلام ناسازگار است و حتی هم کیشان آنان با اندیشه های اسکوفیلد چالش دارند.
2. اندیشة تدبیرگرایی، انحصار نجات و وعدة ملکوت الهی و میراث سرزمین موعود در گروه اندک مسیحیان صهیونیست، براساس کتاب مقدس مردود است و نجات شامل کسانی می شود که وارد کلیسا (بدن مسیح) شوند.
3. هدف و تأکید جریان مسیحیت صهیونیستی، کسب منافع سیاسی و اقتصادی، و مهم تر از همه، محو اندیشة منجی گرایی حقیقی است.
4. ازدیدگاه اسلام، جدای از اینکه در مسیحیت و یهودیت انحراف رخ داده است، اندیشه های مسیحیت صهیونیستی و اسکوفیلد، خشونت گرا، جبرگرا، ضد انسانی و نژاد پرستانه است.
منابع
ـ اصغری، سیدامیرحسین، صهیونیزم مسیحی، روزنامه جمهوری اسلامی، ش7951، 5/10/1385.
ـ ـــــ ، یدالله: چرا ایالات متحده برای اسراییل از منافع خویش می گذرد؟، ترجمة قبس زغفرانی، تهران، هلال، 1384.
ـ توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، چ چهارم، 1379.
ـ چامسکی، نوم، مثلث سر نوشت، ترجمه هرمز همایون پور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371.
ـ صاحب خلق، نصیر، پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، تهران، هلال، 1384.
ـ کارل یاسپرس، مسیح، ترجمة احمد سمیعی، تهران، خوارزمی، 1373.
ـ کلیسا، ترجمة فریدون رجایی، تهران، حیات ابدی، بی تا.
ـ «مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عمل»، گفتگو با استفان سایزر، ترجمة فاطمه شفیعی، موعود، ش82، آذر 1386، ص 1 ـ 6.
ـ المسیری، عبدالوهاب، دایرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمة مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاور میانه، تهران، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، 1383، ج5 و 6.
ـ میلر، دانلر ج، ماهیت و مأموریت کلیسا، ترجمة ط. میکایلیلان، تهران، حیات ابدی، بی تا.
ـ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، 1377.
ـ هالسل، گریس، تدارک جنگ بزرگ، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377.
ـ هیوم، رابرت، ادیان زنده جهان، ترجمة عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380.
ـ واحد پژوهش و تحقیق مؤسسه فرهنگی موعود، پیش گویی ها و آخرالزمان، تهران، موعود عصر، 1384، ج 2.
ـ ویور، مری جو، درآمدی به مسیحت، ترجمه حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381.
ـ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، همدانی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1363،ق، ج 1.
ـ الطبرسی، الاحتجاج، تحقیق سیدمحمدباقر الخرمان، النجف الاشرف، دارالنعمان للطباعه و النشر، 1386ق، ج2.
-Canfield، Joseph M.، The incredible scofield and his book، Ross house books، 1988.
-O'collins، Gerald، A Concise Dictionary of Theology، New York، Paulist Press، 1991.
-http://www.gospeltruth.net/scofield.htm.
-http://www.informationclearinghouse.info/article4531.htm.
-www.spiritus-temporis.com/dispensationalism/biblical-arguments-in-favor-of-dispensationalism.html
* کارشناسی ارشد دین شناسی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره
** استاد مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره، دریافت: 17/2/88 ـ پذیرش: 15/3/88
[1] Dispensationalism.
[2] Kingdom of God.
[3] Kingdom of heaven.
[4]. گفتنی است که ما در این نوشتار، عقاید اسکوفیلد و مسیحیت صهیونیستی را از دیدگاه مسیحیت نقد می کنیم و درمقام فردی مسلمان، نه آموزه های مسیحیت را می پذیریم و نه آموزه های مسیحیت صهیونیستی را.
[5] . Cyrus Ingerson Scofield.
[6] . Scofield Reference Bible.
[7] King James.
[8]. مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381، ص 275- 276.
[9] . Martin Luther.
[10] . افرادی مانند ابراهام ب.الیزرهالوی (Abraham B. Elizerha-levi)، خاخام کابالائیست، و ابراهام فاری سول (Farissol Abraham) عقیده دارند که لوتر فردی یهودی پنهان کار یا نیمه یهودی بود. برای مطالعة بیشتر ر.ک: صاحب خلق، نصیر، پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، تهران: هلال، 1384ه.ش.، چ3، ص30-33.
[11] . Arno C. Gaebelein.
[12] . مشیت گرایی الهی (dispensationalism) یا به تعبیر دیگر، تدبیرگرایی یا مقطع باوری، به وسیلة جان نلسون داربی (John Nelson Darby)، کشیش معروف انگلیسی (متوفای 1882م) در اواخر قرن نوزده پایه گذاری و در آمریکا به وسیلة اسکوفیلد ترویج شد.
[13] . Charles Gilbert Weston.
[14] . www.gospeltruth.net/scofield.htm.
[15] . Dispensationalism.
[16] . تیتوس، پسر امپراتور روم در سال 70م، اورشلیم را محاصره و ویران کرد و انسان های زیادی را به قتل رسانید و سنهدرین را نیز از بین برد.
[17] . www.gospeltruth.net/scofield.htm.
[19] مری جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ص 275
[20] . آن گاه چشمان هردوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان اند. پس برگ های انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند و آواز خداوند خدا را شنیدند که در هنگام وزیدن نسیم بهار در باغ میخرامید و آدم و زنش، خویشتن را از حضور خداوند خدا در میان درختان باغ پنهان کردند (پیدایش 3: 7).
[21] . www.gospeltruth.net/scofield.htm.
[22] . پس خداوند خدا او را از باغ عدن بیرون کرد تا کار زمین را که از آن گرفته شده بود، بکند. پس آدم را بیرون کرد و به طرف شرقی باغ عدن، کروبیان را مسکن داد (پیدایش 3: 22).
[23]. پیدایش1: 26-31
[24]. پیدایش
[25]. پیدایش 6 : 3، 9: 1-17
[26]. پیدایش 12: 1-3؛ 13: 14-17؛ 15: 1-21؛ 17: 1-27؛ 18: 1-53؛ 21: 1-13؛ 22: 1-18
[27]. خروج 19: 1-9؛ 20: 1-22؛ 24: 1-18؛ تثنیه5: 2-5
[28]. و چون ایشان غذا میخوردند، عیسی نان را گرفته برکت داد و پاره کرده به شاگردان داد و گفت بگیرید و بخورید یا این است بدن من؛ و پیاله را گرفته شکر نمود و بدیشان داده و گفت همة شما از این بنوشید؛ زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری به جهت آمرزش گناهان ریخته میشود (متّی 26: 28). متی26: 25- 28؛ لوقا22: 20؛ یوحنا12: 47-50؛ 14: 6؛ عبرانیان1: 1-3؛ 2: 1-4؛ 4: 16؛ 5: 9-10؛ 12: 22-28؛ رومیان14: 9؛ 10: 9؛ اعمال رسولان2: 23؛ افسسیان4: 8، اول تیموتائوس2: 5.
[29] . Grace Halsel.
[30]. سید امیرحسین اصغری، یدالله: چرا ایالات متحده برای اسراییل از منافع خویش می گذرد؟، 1384، ص 72-75.
[31]. Dal Crowley.
[32] . James R. graham.
[33]. اول قرنتیان10: 32
[34]. چنان که گفتیم، براساس عقاید مسیحیت، کلیسا از یک نژاد تشکیل نمی شود و تمام ملت ها را دربرمی گیرد. در کتاب مقدس می خوانیم: «زیرا همگی شما به وسیلة ایمان در عیسی علیه السلام، مسیح پسران خدا میباشید. زیرا همة شما که در مسیح تعمید یافتید، مسیح را دربرگرفتید. هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن؛ زیرا که همة شما در عیسی مسیح علیه السلام یک میباشید. امّا اگر شما از آن مسیح میباشید، هرآینه نسل ابراهیم علیه السلام و برحسب وعده، وارث هستید» (غلاطیان3: 26-29). پس براساس این بند از کتاب مقدس، تفاوتی میان مسیحی، یهودی، غیریهودی و برده و آزاد وجود ندارد.
[35]. The Incredible Scofield and His Book, pp. 167-168.
[36]. دانلر ج.میلر، ماهیت و مأموریت کلیسا، ص59.
[37]. زیرا خدا جهان را این قدر محبّت نمود که پسر یگانة خود را داد تا هرکه بر او ایمان آورد، هلاک نگردد؛ بلکه حیات جاودانی یابد (یوحنا3: 16).
[38] . www.gospeltruth.net/scofield.htm.
[39]. لیکن اوّل ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این همه، برای شما مزد خواهد شد (متی6: 33).
[40]. متی 4 :17 و 13 :11؛ اعمال رسولان1 :3
[41]. متی 21 :43
[42]. ملکوت تو بیاید. ارادة تو چنان که در آسمان است، بر زمین نیز کرده شود (متی 6 :10).
[43]. و به شما میگویم که بسا از مشرق و مغرب آمده، در ملکوت آسمان با ابراهیم و اسحق و یعقوب علیه السلام خواهند نشست (متی 8: 11) .
[44]. A Concise Dictionary of Theology, p117.
[45]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 128.
[46]. رابرت هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 399.
[47]. ادیان زنده جهان، ص412 / نیز ر.ک: معجم اللاهوتی الکتابی، مدخل ملکوت.
[48] . Constantine.
[49]. سیمون بارینگتون وارد، و ...[دیگران]، ترجمه همایون همتی، مقدمه ای بر شناخت مسیحیت، 1379، ص 105 و 106.
[50]. متی4: 8-10
[51] . www.gospeltruth.net/scofield.htm.
[52] . Scofield Reference Bible.
[53]. یوحنا 6: 15
[54] . از آن هنگام، عیسی علیه السلام به موعظه شروع کرد و گفت: توبه کنید؛ زیرا ملکوت آسمان نزدیک است (متی 4: 17).
[55] . خداوند به موسی امر کرد که ماری برنجی ترتیب داد و آن را بر چوبی بلند کرد؛ به گونه ای که از همه جای اردوی بنیاسرائیل دیده می شد و اگر ماری کسی را می گزید و به آن مار برنجی نظر می افکند، از هلاکت می رست. عیسی مسیح نیز عمل خود را که برای اتمام آن آمده بود، بدان تشبیه فرمود (جیم هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 778).
[56] . و همچنان که موسی مار را در بیابان بلند نمود، همچنین پسر انسان نیز باید بلند کرده شود تا هر که به او ایمان آرد، هلاک نگردد؛ بلکه حیات جاودانی یابد (یوحنا3: 14-15).
[57]. متّی 21: 31- 32
[58]. اشعیا 53 2؛ مزامیر 16: 8-11؛ مزامیر 110: 1-4
[59]. لیکن اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این، همه برای شما مزد خواهد شد (متی 6: 33).
[60]. متّی 18: 3
[61]. یوحنا 3: 3
[62]. اشعیا 46: 10
[63]. کارل یاسپرس، مسیح، 1373، ص12.
[64]. «پادشاهی من از این جهان نیست» (یوحنا 18: 35).
[65]. و چه مقدار است عظمت بینهایت قوت او نسبت به ما مؤمنان برحسب عمل توانایی قوت او، که در مسیح عمل کرد... (افسسیان 1: 19-23)
[66]. با استفاده از سخنان دکتر لگن هاوزن در مصاحبه با ایشان،20/10/1386،مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره).
[67]. ازاین جهت، خدا نیز او را به غایت سرافراز نمود و نامی را که فوق از جمیع نام هاست بدو بخشید تا به نام عیسی هر زانویی از آنچه در آسمان و بر زمین و زیر زمین است، خم شود و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح خداوند است، برای تمجید خدای پدر (فیلیپیان 2: 9-10).
[68]. که آن را آن متبارک و قادر وحید و مالکالملوک و ربّالارباب در زمان معین به ظهور خواهد آورد... (اول تیموتاوس 6: 15-17).
[69]. پس عیسی پیش آمده، بدیشان خطاب کرده گفت: تمامی قدرت در آسمان و بر زمین، به من داده شده است (متی 28: 18).
[70]. آن گاه دیوانه کور و گنگ را نزد او آوردند و او را شفا داد؛ چنان که آن کور و گنگ، گویا و بینا شد و تمام آن گروه در حیرت افتاده گفتند: آیا این شخص پسر داود نیست؟ (متی12: 23).
[71]. اصل بعلزبول، بعلزبوب است (قاموس کتاب مقدس، ص 183).
[72]. متی12: 25-27 همچنین (متی 12: 28) ببینید: لیکن هرگاه من به روح خدا دیوها را اخراج میکنم، هرآینه ملکوت خدا بر شما رسیده است.
[73]. آنگاه دیوانه کور و گنگ را نزد او آوردند و او را شفا داد، چنان که آن کور و گنگ، گویا و بینا شد و تمام آن گروه در حیرت افتاده گفتند: آیا این شخص پسر داود نیست؟ (متی 12: 23).
[74]. متی 3: 2
[75]. یوحنا 18: 35-36
[76]. چون یحیی پیش از آمدن او تمام قوم اسرائیل را به تعمید توبه موعظه نموده بود. پس چون یحیی دورة خود را به پایان برد، گفت: مرا که میپندارید، من او نیستم؛ لکن اینک از من کسی میآید که لایق گشادن نعلین او نیم. ای برادران عزیز و ابنای آل ابراهیم و هر که از شما خدا ترس باشد، مر شما را کلام این نجات فرستاده شد (اعمال رسولان 13: 22-26).
[77]. مزامیر2 و 110: 1
[78]. یهوه، به خداوند من گفت: به دست راست من بنشین! (مزامیر110: 1).
[79]. مادامی که همة دشمنان را زیر پای های خود ننهد، میباید او سلطنت بنماید. دشمن آخر که نابود میشود، موت است (اول قرنتیان15: 24-26).
[80]. تا دشمنانت را پای انداز تو سازم (مزامیر110: 2).
[81]. میگویم: آیا خدا قوم خود را رد کرد؟ حاشا؛ زیرا که من نیز اسرائیلی از اولاد ابراهیم، از سبط بنیامین هستم. خدا قوم خود را که از قبل شناخته بود ردّ نفرموده است. (رومیان 11: 1-6).
[82]. و همچنین همگی اسرائیل نجات خواهند یافت؛ چنان که مکتوب است که از صهیون نجات دهنده ظاهر خواهد شد و بیدینی را از یعقوب خواهد برداشت (رومیان 11: 26).
[83]. لهذا اینک من شما را بالکلّ فراموش خواهم کرد و شما را با آن شهری که به شما و به پدران شما داده بودم، از حضور خود دور خواهم انداخت و عار ابدی و رسوایی جاودانی را که فراموش نخواهد شد، بر شما عارض خواهم گردانید (ارمیا 23: 39-40) خداوند میگوید دربارة گناهان شما و گناهان پدران شما باهم که بر کوه ها بخور سوزانیدید و مرا بر تل ها اهانت نمودید. پس جزای اعمال شما را اول به آغوش ما خواهم رسانید ... شما را به جهت شمشیر مقدّر ساختم و جمیع شما برای قتل خم خواهید شد؛ زیرا که چون خواندم جواب ندادید و چون سخن گفتم نشنیدید و آنچه را که در نظر من ناپسند بود به عمل آوردید و آنچه را که نخواستم برگزیدید. (اشعیا 65: 1-15).
[84]. قرنتیان15: 50
[85]. کتاب چه میگوید کنیز و پسر او را بیرون کن؛ زیرا پسر کنیز با پسر آزاد میراث نخواهد یافت. ( غلاطیان4: 21-30)
[86]. تواریخ 29: 23
[87]. درخانه و سلطنت خودم تا ابد پایدارخواهم ساخت و کرسی او استوار خواهد ماند تا ابدالآباد (اول تواریخ 17: 14).
[88]. خداوند ... پسرم سلیمان را برگزیده است تا بر کرسی سلطنت خداوند بر اسرائیل بنشیند (اول تواریخ 28: 5) و نیز دوم سموییل 7: 5-16
[89]. سیدامیرحسین اصغری، یدالله: چرا ایالات متحده برای اسراییل از منافع خویش می گذرد؟، ص 53 و 157.
[90] . Forcing god's hand, p. 154.
[91]. عبارت انگلیسی ترجمه بالا چنین است (Rightly dividing the word of truth)؛ این ترجمه از ترجمة کتاب مقدس چاپ انجمن کتاب مقدس ایران گرفته شده است؛ ولی در ترجمة تفسیری آن آمده است: بدان کلام خدا چه می گوید و چه معنا دارد. اسکوفیلد از واژه Dividing استفاده کرده و تاریخ را به بخش های متعدد تقسیم نموده است.
[92] . Steven sizer.
[93]. مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عمل، گفتگو با استفان سایزر، ترجمه فاطمه شفیعی، موعود، ش82، آذر1386، ص6-11.
[94] . Charles Ryrie
[95] . Dispensationalism Today .
[96]. www.informationclearinghouse.info/article4531.htm
[97] . Eisegesis.
[98] . Exegesis.
[99]. کلید فهم سیاست آمریکا، پیشگویی ها و آخرالزمان، 1384، ص21.
[100]. پس آنانی که جمع بودند، از او سؤال نموده گفتند: خداوندا آیا در این وقت ملکوت را بر اسرائیل باز برقرار خواهی داشت؟ بدیشان گفت: از شما نیست که زمان ها و اوقاتی را که پدر در قدرت خود نگاه داشته است، بدانید؛ لیکن چون روحالقدس بر شما میآید قوّت خواهید یافت و شاهدان من خواهید بود در اورشلیم و تمامی یهودیّه و سامره و تا اقصای جهان (اعمال رسولان 1: 6-8).
[101]. پس میگویم: آیا لغزش خوردند تا بیافتند؟ حاشا بلکه از لغزش ایشان نجات به امّت ها رسید، تا در ایشان غیرت پدید آورد. رومیان 11:11 را ببینید
[102]. رسولان1: 6-8
[103]. پس آنانی که جمع بودند، از او سؤال نموده گفتند: خداوندا آیا در این وقت ملکوت را بر اسرائیل باز برقرار خواهی داشت؟ بدیشان گفت: از شما نیست که زمان ها و اوقاتی را که پدر در قدرت خود نگاه داشته است، بدانید (زکریا 12: 10).
[104]. زکریا 12: 11
[105]. ... شریعت از صهیون و کلام خداوند از اورشلیم صادر خواهد شد ( اشعیا2: 2-4).
[106]. 4: 1-3
[107]. 14: 16
[108]. 20: 2-6
[109]. حزقیال 8: 13-15
[110]. زکریا 8: 22-23
[111]. مسیحیت صهیونیستی از نظر تا عمل، گفتگو با استفان سایزر، ترجمه فاطمه شفیعی، موعود، ش82، آذر 1386،
ص 6-11.
[112]. تثنیه 28: 58-64
[113]. اگر ایشان در نظر من شرارت ورزند و قول مرا نشنوند، آن گاه از آن نیکویی که گفته باشم که برای ایشان بکنم، خواهم برگشت (ارمیا 18: 1-10).
[114]. و خداوند مرا گفت بلایی از طرف شمال بر جمیع سکنه این زمین منبسط خواهد شد. (ارمیا1: 11-17)
[115]. مانند دوم سموییل12: 14-23
[116].www.spiritus-temporis.com/dispensationalism/biblical-arguments-in-favor-of-dispensationalism.html.
[117]. غلاطیان6: 16
[118]. گریس هالسل، تدارک جنگ بزرگ، 1377،ص73.
[119]. عبدالوهاب المسیری، دایرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ج6، صص 152ـ 154.
[120]. آرمگدون یا حارمجدون نام تپة بزرگی در شمال فلسطین است. اصل این کلمه، حارمجیدو (یا حارمگیدو) است و این واژه، تنها یک بار در کتاب مقدس و در کتاب مکاشفة یوحنا 16:16به کار رفته است. برخی قایل اند که نام محلی در کنعان باستان، احتمالاً همان شهر مجدو (به فتح اول و کسر دوم و تشدید سوم) یوشع12: 21 در اسرائیل کنونی است که براساس مکاشفة یوحنا 16:16 جنگی عظیم در این شهر روی داد (نوم، چامسکی، مثلث سرنوشت، 1371ص595. در قاموس کتاب مقدس نیز آمده است: «مجد» و «مجّدون» محل سپاه شهر «منسّی»، واقع در مرز و بوم «یسّاکار»، پیشتر ملک کنعانیان بود و یوشع این شهر را با دهات آن فتح کرد. مدت طولانی بسیاری بر آن بودند که «مجدّو» همان «لجّون» است (جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 784).
[121] . John Crossan.
[122]. جری فال ول (Jerry Falwell)، کشیش آمریکایی و واعظ انجیلی، یکی از سردمداران مسیحیت صهیونیستی و دانش آموختة دانشکدة انجیل بابتیست در سال 1956م ازجمله کسانی است که به اسلام و پیامبر گرامی صلی الله علیه واله اهانت کرده است.
[123] . Tim LaHhaye.
[124]. پاستور جان هاگی از رهبران صهیونیسم مسیحی در آمریکا و نویسندة کتاب جنگ برای بیت المقدس است.
[125]. سید امیر حسین اصغری، یدالله: چرا ایالات متحده برای اسراییل از منافع خویش می گذرد؟، ص 153-157.
[126]. دانلرج.میلر، ماهیت و مأموریت کلیسا، ص52 و 58.
[127]. همان، ص52.
[128]. یوحنا 16: 23
[129]. متی 5: 13
[130]. متی5 : 14
[131] . شما نور عالمید شهری که بر کوهی بنا شود، نتوان پنهان کرد و چراغ را نمیافروزند تا آن را زیر پیمانه نهند؛ بلکه تا بر چراغدان گذارند. آن گاه به همة کسانی که در خانه باشند، روشنایی میبخشد. همچنین، بگذارید نور شما بر مردم بتابد، تا اعمال نیکوی شما را دیده، پدر شما را که در آسمان است، تمجید نمایند (متی 5: 16-18).
[132]. و به سر متمسک نشده که از آن، تمامی بدن به توسط مفاصل و بندها مدد یافته و باهم پیوند شده، نمو میکند، به نموی که از خداست (کولسیان2: 19).
[133]. کلیسا، ص101 / متی 28: 19 / مرقس16: 15
[134]. خلاصة ده فرمان به این شرح است: 1. برای خود خدایی جز من نگیرید؛ 2. به بت سجده نکنید؛ 3. نام خدا را به باطل نبرید؛ 4. شنبه را گرامی بدارید؛ 5. پدر و مادر خود را احتـرام کنید؛ 6. کـسی را به قتل نرســانید؛ 7. زنا نکنید؛ 8. دزدی نکنید؛ 9. بر همسایه شهادت دروغ ندهید؛ 10. به مال و ناموس همسایه طمع نورزید.
[135]. متّی 28: 18-20
[136]. اول یوحنا5: 3
[137]. 8: 1-11
[138]. www.gospeltruth.net/scofield.htm.
[139]. Jimmy Swaggart.
[140]. Jim Bakker.
[141]. گریس هالسل، تدارک جنگ بزرگ، ص69.
[142]. سیدامیرحسین اصغری، صهیونیزم مسیحی، روزنامه جمهوری اسلامی، ش7951، تاریخ5/10/1385.
[143]. یهود و نصارا خود را پسران خدا و دوستان او می دانند؛ بگو اگر این عقیدة شما درست است، پس چرا خدا شما را به کیفر گناهانتان عذاب می کند؟ نه، این عقیده درست نیست؛ بلکه شما نیز بشری هستید از جنس سایر بشرهایی که خلق کرده، هر که را بخواهد می آمرزد، و هر که را بخواهد عذاب می کند و ملک آسمان ها و زمین و آنچه بین آن دو است از خداست، و بازگشت نیز به سوی او است.
[144]. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، 1363، ج 1، ص 287.
[145]. ای پسران اسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم به یاد آرید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و از من بیم کنید.
[146]. وصف حال آنان که تحمّل تورات کرده، خلاف آن عمل کردند، در مثل به الاغی ماند که بار کتاب بر پشت کشد، آری قومی که مثل حالشان این است که آیات خدا را تکذیب کردند، بسیار مردم بدی هستند و خدا هرگز ستمکاران را رهبری نخواهد کرد.
[147]. ای پسران اسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم و شما را بر مردم زمانه برتری دادم به یاد آرید.
[148]. ر.ک: به ترتیب، بقره: 211؛ بقره: 246؛ اعراف: 157؛ آل عمران: 93؛ مائده: 32؛ مائده: 110؛ یونس: 93؛ اسرا: 4؛ بقره: 44؛ بقره: 51؛ بقره: 55؛ بقره: 61؛ بقره: 247؛ و بقره: 84 و 85 .
[149]. و خدا نعمتی را که نزد گروهی هست تغییر ندهد، تا آنچه را که ایشان در ضمیرشان هست، تغییر دهند.
[150]. و پس از او به بنی اسرائیل گفتیم: در این سرزمین جای گیرید، و چون موعد دیگر بیاید، شما را همه باهم بیاوریم.
[151]. ای قوم بنی اسرائیل! به این سرزمین مقدس که خدا برایتان مقدر کرده درآیید و از دین خود برنگردید که اگر برگردید به خسران افتاده اید.
[152]. خاورها و باخترهای آن سرزمین را که برکت در آن نهاده بودیم به گروهی که خوار به شمار می رفتند واگذاشتیم و کلمة نیکوی پروردگار تو دربارة پسران اسرائیل به پاداش صبری که کرده بودند، انجام شد و آنچه را فرعون و قوم وی می ساختند؛ با بناهایی که بالا می بردند، ویران کردیم.
[153]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: المیزان، ذیل همین آیه.
[154]. وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (أنبیا:105).
[155]. موسی به قوم خود گفت: از خدا کمک جویید و صبور باشید که زمین متعلق به خداست و به هر کسی از بندگان خویش بخواهد وامی گذارد و سرانجام نیک از آنِ پرهیزکاران است.
[156]. قرآن کریم دربارة ستمگری های یهود می فرماید: (شما بنی اسرائیل و همة اهل عالم) اگر نیکی و احسان کردید، به خود کرده و اگر بدی و ستم کردید، باز به خود کرده اید و آن گاه که وقت انتقام ظلم های شما (کشتن یحیی و زکریا و یا عزم قتل عیسی) فرا رسید، باز بندگانی قوی و جنگ آور را بر شما مسلط می کنیم تا اثر بیچارگی و خوف و اندوه در رخسار شما ظاهر شود و به مسجد بیت المقدس، معبد بزرگ شما (مانند بار اول) داخل شوند و ویران کنند و به هرچه رسند، نابود ساخته و به هرکس تسلط یابند، به سختی هلاک گردانند. ای رسول ما! باز هم به بنی اسرائیل بشارت ده که امید است خدا به شما اگر توبه کرده و صالح شوید، مهربان گردد و اگر به عصیان و ستمگری برگردید، ما هم به عقوبت و مجازات شما بازمی گردیم و جهنم را زندان کافران قرار داده ایم (اسرا، 7-8).
[157]. خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده کرده که شما را در این سرزمین جانشین دیگران کند؛ چنان که اسلاف و گذشتگان آنان را جانشین کرد و نیز دینشان را آن دینی که برای ایشان پسندیده استقرار دهد و از پی ترسی که داشتند، امنیت روزیشان فرماید تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نکنند و هر کس پس از این، کافر شود، آنان خود عصیان پیشگان اند.
[158]. برای توضیح بیشتر ر.ک: المیزان، ج15، ص 302.
[159]. حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: هیچ کدام از ما اهل بیت علیهم السلام نیست جز آن که بیعت طاغوت زمانش بر گردن اوست؛ جز قائمی که روح الله عیسی بن مریم علیه السلام پشت سر او نماز می گذارد. خداوند ولادتش را مخفی و او را پنهان می نماید تا هنگام خروج، بیعت کسی بر گردن او نباشد. أو نهمین فرزند برادرم حسین علیه السلام پسر برترین زنان است. خداوند عمرش را در غیبتش طولانی می گرداند؛ آن گاه به قدرتش او را به صورت جوانی چهل ساله ظاهر می سازد تا بدانند خداوند بر هر کار قادر است. (الطبرسی، الاحتجاج، 1386ق، ج2، ص10).
- ـ اصغري، سيداميرحسين، صهيونيزم مسيحي، روزنامه جمهوري اسلامي، ش7951، 5/10/1385.
- ـ ـــــ ، يدالله: چرا ايالات متحده براي اسراييل از منافع خويش ميگذرد؟، ترجمة قبس زغفراني، تهران، هلال، 1384.
- ـ توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، تهران، سمت، چ چهارم، 1379.
- ـ چامسكي، نوم، مثلث سر نوشت، ترجمه هرمز همايونپور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1371.
- ـ صاحب خلق، نصير، پروتستانتيزم، پيوريتانيسم و مسيحيت صهيونيستي، تهران، هلال، 1384.
- ـ كارل ياسپرس، مسيح، ترجمة احمد سميعي، تهران، خوارزمي، 1373.
- ـ كليسا، ترجمة فريدون رجايي، تهران، حيات ابدي، بيتا.
- ـ «مسيحيت صهيونيستي از نظر تا عمل»، گفتگو با استفان سايزر، ترجمة فاطمه شفيعي، موعود، ش82، آذر 1386، ص 1 ـ 6.
- ـ المسيري، عبدالوهاب، دايرةالمعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ترجمة مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي تاريخ خاور ميانه، تهران، دبيرخانه كنفرانس بينالمللي حمايت از انتفاضه فلسطين، 1383، ج5 و 6.
- ـ ميلر، دانلر ج، ماهيت و مأموريت كليسا، ترجمة ط. ميكايليلان، تهران، حيات ابدي، بيتا.
- ـ هاكس، جيمز، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير، 1377.
- ـ هالسل، گريس، تدارك جنگ بزرگ، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1377.
- ـ هيوم، رابرت، اديان زنده جهان، ترجمة عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1380.
- ـ واحد پژوهش و تحقيق مؤسسه فرهنگي موعود، پيشگوييها و آخرالزمان، تهران، موعود عصر، 1384، ج 2.
- ـ ويور، مري جو، درآمدي به مسيحت، ترجمه حسن قنبري،مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب،1381.
- ـ طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي،همداني،جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1363،ق، ج 1.
- ـ الطبرسي، الاحتجاج، تحقيق سيدمحمدباقر الخرمان، النجف الاشرف، دارالنعمان للطباعه و النشر، 1386ق، ج2.
- -Canfield، Joseph M.، The incredible scofield and his book، Ross house books، 1988.
- -O'collins، Gerald، A Concise Dictionary of Theology، New York، Paulist Press، 1991.
- -http://www.gospeltruth.net/scofield.htm.
- -http://www.informationclearinghouse.info/article4531.htm.
- -www.spiritus-temporis.com/dispensationalism/biblical-arguments-in-favor-of-dispensationalism.html