معرفت ادیان، سال سیزدهم، شماره دوم، پیاپی 50، بهار 1401، صفحات 41-58

    بررسی تأثیرات سیاسی و اجتماعی دوره قاجاریه و پهلوی بر معماری مذهبی یهودیان تهران

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    حمید افشار / دانشجوی دکتری تخصصی گروه باستان شناسی، واحد علوم تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران / afsharhamid@chmail.ir
    ✍️ هایده خمسه / استادیار گروه باستان شناسی، واحد ابهر، دانشگاه آزاد اسلامی، ابهر، ایران / Hkhamseh72@yahoo.com
    محمد بهرام زاده / استادیار بنیاد ایران شناسی
    چکیده: 
    یهودیان تهران قدیمی ترین و بیشترین اقلیت ساکن این شهر هستند. با این حال اطلاعات اندکی از بناهای مذهبی این اقلیت به نسبت سایر اقلیت های ساکن تهران موجود است. بخشی از این شناخت اندک به سبب بی توجهی پژوهشگران به معماری مذهبی یهودیان به خاطر نداشتن معماری شاخص است؛ و بخش مهم تر به بی میلی یهودیان در معرفی آثار مذهبی خود بازمی گردد. ممانعت از رؤیت اماکن مذهبی یهودیان آگاهانه و با توجه به شرایط تاریخی و اجتماعی این اقلیت بوده و متناسب با تغییرات اجتماعی، میزان رؤیت پذیری کنیسه ها در سطح شهر تهران تغییر کرده است. در دوره قاجاریه به علل مذهبی تلاش واضحی در پنهان سازی کنیسه ها صورت می گرفت؛ اما با تحولات پس از مشروطه و اوایل حکومت پهلوی اول، تمایل به نمایان ساختن و ایجاد کنیسه های بزرگ با معماری شاخص به وجود آمد. اواخر دوره پهلوی اول تحولات سیاسی مجال چندانی برای ساخت کنیسه برای یهودیان فراهم نکرد؛ اما سیاست های بین الملی پهلوی دوم موجب ایجاد کنیسه های متعددی در شهر تهران شد. با این حال، شرایط اجتماعی و مخالفت های مردمی با سیاست های دولت در قبال اسرائیل، موجب شد تا مجدداً با رؤیت پذیری کنیسه ها در سطح شهر مخالفت شود و پنهان سازی آنها در قالب مدارس یهودیان صورت گیرد. این مقاله که به شیوه «میدانی» و تحقیق کتابخانه ای و با روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده، با بررسی معماری مذهبی کنیسه های تهران از دوره قاجاریه تا پایان پهلوی، تحلیلی از شرایط اجتماعی و سیاسی این اقلیت مذهبی ارائه کرده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Study of the Political and Social Impacts of the Qajar and Pahlavi Periods on the Religious Architecture of the Jews of Tehran
    Abstract: 
    The Jews in Tehran are the oldest and largest minority living in this city. However, there is little information about the minority's religious buildings compared to other minorities in Tehran. Part of this little knowledge is due to the inattention of the researchers to Jewish religious architecture because they do not have an outstanding architecture; and more importantly, it is due to the reluctance of the Jews to introduce their religious works. Visiting Jewish religious sites is consciously hindered and it is due to the historical and social conditions of this minority. The visibility of synagogues in the city of Tehran has changed corresponding to social changes. During the Qajar period, there was a clear attempt to hide the synagogues for religious reasons; but with the developments after the “Persian Constitutional Revolution” and the beginning of the first Pahlavi government, there was a tendency to show and create large synagogues with outstanding architecture. Towards the end of the first Pahlavi period, political changes did not provide much opportunity for Jews to build synagogues; but the international policies of the second Pahlavi led to the creation of several synagogues in Tehran. However, social conditions and popular opposition to the government's policies toward Israel led to a second opposition to the visibility of synagogues across the city and concealment of the synagogues in the form of Jewish schools. This article uses "field research" and library research methods and a descriptive-analytical method to present an analysis of the social and political conditions of this religious minority, examining the religious architecture of Tehran’s synagogues from the Qajar period to the end of Pahlavi period.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    هرگاه سخن از معماري مذهبي به ميان مي‌آيد، همواره بناهاي باشکوهي مانند مساجد جامع و کليساهاي بزرگ و کمي دورتر، آتشکده‌هاي باستاني زرتشتيان به ذهن متبادر مي‌شود. اين در حالي است که تصوير واضحي از بناهاي مذهبي يهوديان، حتي براي گروه‌هاي مرتبط با مسائل اديان و معماري به ذهن خطور نمي‌کند. افزون بر اين، درخصوص عبادتگاه‌هاي يهوديان، به‌ويژه در تهران کمتر تحقيق و بررسي شده است. بي‌ميلي يهوديان در شناساندن اماکن مذهبي خود از مهم‌ترين علل کمبود اطلاعات در اين حوزه است که از شرايط تاريخي ـ اجتماعي اين اقليت ريشه مي‌گيرد و اين در حالي است که يهوديان از قديمي‌ترين اقليت‌هاي ساکن تهران هستند و مطابق آمار اخذ شده توسط عبدالغفار در دوره ناصرالدين شاه، بيشترين جمعيت را نيز در بين ساير اقليت‌ها داشتند.
    تحليل و بررسي اماکن مذهبي اقليت‌هاي ديني تا حد زيادي اوضاع و احوال اقليت‌ها در ادوار گذشته را نمايان مي‌کند و اين بدان روست که هر اثر معماري، زاييده تفکر معمار، گرايش‌ ذهني و شرايط اجتماعي زمانه اوست که در قالب حجمي در بافت شهري تجلي يافته است. توجه به اين نکته حائز اهميت است که ميزان تأثيرگذاري يک بنا در شهر يا ميزان «رؤيت‌پذيري» آن، صرف‌نظر از شرايط اقتصادي، به ميزان قابل توجهي با شرايط مساعد اجتماعي در ارتباط است. بررسي نقش ساختارهاي اجتماعي و سياسي حاکم بر معماري مذهبي يهوديان و شناخت صحيح اين اماکن از اهداف اصلي پژوهش حاضر است. اين تحقيق از نوع پژوهش‌هاي «بنيادي» است. داده‌هاي پژوهش به شيوه «مطالعه ميداني» و تحقيق کتابخانه‌اي جمع‌آوري شده و با روش «توصيفي ـ تحليلي» ارائه شده است.
    در حوزه معماري مذهبي يهوديان تهران، غير از چند تک‌نگاره تاريخي و توصيفي، پژوهشي صورت نگرفته است. مختصر فعاليت‌هاي صورت گرفته عمدتاً در زمره معرفي جاذبه‌هاي گردشگري و محدود به يکي از کنيسه‌هاي شهر تهران (کنيسه حيّم) بوده که در خيابان سي‌تير (يکي از مناطق پر جاذبه براي گردشگري) قرار دارد و حتي نام قريب 31 کنيسه ديگر تهران براي اهل پژوهش آشنا نيست.
    مهم‌ترين منبع مطالعه اجتماعي يهوديان نوشته حبيب لوي، مورخ يهودي، است (لوي، 1339).
    دو کتاب اودلاجان (عودلاجان) و محله کليمان تهران (تکميل‌همايون، 1393 و 1395)، نگاهي تاريخي به اوضاع تهران و يهوديان آن دارند. مفهوم سکونت در محلات تهران بر پايه مستندات فرهنگي و اجتماعي در دوره قاجار و پهلوي بررسي شده است (حقيقت نائيني و همکاران، 1398).
    مقاله «محلات و گورستان‌هاي يهودي»، بافت تاريخي محله «عودلاجان» را توصيف کرده است (بناييان، 1996).
    مباني و فلسفه معماري کنيسه (صديق‌پور، 1383) و معرفي کنيسه‌هاي اصفهان (صديق‌پور، 1396)، مهم‌ترين فعاليت صورت گرفته در اين حوزه هستند.
    توران مزلقاني بر پايه رساله صديق‌پور و با ديدگاه عرفاني، عناصر نمادين کنيسه را معرفي کرده (مزلقاني، 1393) و تأثير موازين فقهي بر معماري يهوديان اصفهان را بررسي نموده است (کريميان و نيک‌زاد، 1391).
    «انديشه يهوديان در ايجاد کنيسه» آخرين فعاليت صورت گرفته در حوزه شناخت معماري مذهبي يهوديان است (سنگتراش و پورمند، 1398).
    كنيسه
    يهوديان ايران عبادتگاه خود را «کنيسا» مي‌نامند؛ اما اين عنوان در ميان غير يهوديان مصطلح نيست و واژه «کنيسه» کاربرد بيشتري دارد. برخلاف نام «مسجد» که به‌معناي «محل سجده» و نشان‌دهنده فعلي است که در آن صورت مي‌گيرد، کنيسه خانه‌اي براي گردهم آمدن و عبادت کردن است. در زبان انگليسي واژه «synagogue» برگرفته از ريشه يوناني «sunagoge» اساساً به يک اجتماع اطلاق مي‌شود تا يک مکان ملاقات، اگرچه آن معني را هم در بطن خود دارد (کوهن، 1978، ص210-212). برخي از يهوديان اروپا از واژه آلماني «شول» (Shool) به‌معني «مدرسه» براي اطلاق به عبادتگاه استفاده مي‌کنند؛ زيرا در گذشته، ميان عبادتگاه و محل تحصيل پيوستگي وجود داشته است. در زبان عبري «بت هکنست» يا «مکان تجمع» همان عبادتگاه است که براي نماز و نيايش به‌کار مي‌رود و «بت هميدراش» يا محل تفسير براي عبادت منظم و آموختن به‌کار مي‌رود (آنترمن، 1385، ص301).
    قداست کنيسه به‌سبب عوامل گوناگون است؛ از جمله قرارگيري يک شيء مقدس (الواح تورات) در آن، حاضر شدن جماعت که خود امري مقدس است، و به‌واسطه اينکه نام خداوند آنجا ذکر مي‌شود (صديق‌پور، 1383، ص95-109) و در نتيجه، فضاهاي کاربردي کنيسه با اين عوامل ارتباطي تنگاتنگ دارند.
    مهم‌ترين قسمت کنيسه محلي است که الواح مقدس در آن نگهداري مي‌شود. اين قسمت که «هخال» نام دارد، رو به غرب و بيت‌المقدس ساخته مي‌شود. براي «هخال»، واژه «آرون‌کدوش» به معني «تورات‌خانه» نيز ذکر شده است (دهقان، 1389، ص117)، اما در ايران بيشتر از واژه «هخال» استفاده مي‌شود.
    دومين مکان از لحاظ اهميت، جايگاه پيش‌نماز (شاليه صيبور) است که الواح و اذکار مقدس را تلاوت مي‌کند. «بيماه» (Bimah) يا جايگاه پيش‌نماز محلي سکو مانند است و قريب 40 سانتي‌متر از سطح زمين بالاتر قرار دارد و «ميشگان» يا ميز قرائت بر روي آن و رو به سوي «هخال» قرار مي‌گيرد. بر اين اساس، گنجه الواح مقدس و جايگاه پيش‌نماز را مي‌توان با محراب و منبر در مساجد اسلامي مقايسه کرد. همان‌گونه که محراب در مساجد اسلامي کانون توجه فضاست و بيشترين تزئينات را دربر مي‌گيرد، هخال در کنيسه مرکزيت دارد و پرتزئين‌ترين قسمت کنيسه است.
    سومين مکان جايگاه نشستن عبادت‌کنندگان است که معمولاً از سه طرف، پيرامون جايگاه را دربر مي‌گيرد.
    سازمان‌دهي اين محل‌ها پيرامون جايگاه پيش‌نماز و معمولاً رو به آن صورت مي‌گيرد. اين سازمان‌دهي جايگاه پيش‌نماز را به کانون توجه در عبادتگاه تبديل مي‌کند، همچنين تأکيد ديگري بر پيش‌نماز به‌عنوان نماينده جماعت عبادت‌کننده است (صديق‌پور، 1396).
    قابل ذکر است که ساخت بناي مذهبي براي عبادت پيروان اديان گوناگون، به‌ويژه اديان توحيدي، اصولاً موازين معماري پيچيده‌اي ندارد و نيازمند ويژگي خاصي نيست؛ اما ادياني که پيروان آن موفق به تشکيل حکومتي فراگير شده‌اند، براي ساخت بناهاي مذهبي، اصول و موازين و مشخصه‌هاي نمادين ايجاد کرده‌اند. براي مثال، مساجد نخستين، بسيار ساده و بدون ويژگي معماري شاخص و تزئينات خاص بود، درحالي‌که پس از شکل‌گيري حکومت اسلامي، به‌تدريج ويژگي‌ها، اجزا و انواع معماري اسلامي نيز شکل گرفت (پاپادوپولو، 1368،‌ ص9-10) و تزئينات ويژه‌اي براي ساخت مساجد مطرح شد، به‌گونه‌اي که هر بيننده‌اي هنگام مواجهه با آن، به وجود يک بناي مذهبي اسلامي پي مي‌برد. اما مذهب يهود و بناهاي مذهبي آن در ميان ساير اديان يک استثنا به‌شمار مي‌رود.
    حضرت موسي در حوالي سال 1350 پيش از ميلاد، همزمان با رامسس دوم در مصر ديده به جهان گشود (مهدي‌زاده، 1384، ص188) و پس از ابلاغ نبوت خود، در مهاجرتي بزرگ، يهوديان را به سرزمين کنعان انتقال داد. ايشان در آغاز عبراني و سپس «بني‌اسرائيل» ناميده شدند و از دوران تبعيد، گروهي از بزرگانشان در بابل (598-539ق.م) به «يهودي» شهرت يافتند؛ زيرا تبعيديان از قبيله يهودا بودند (شهبازي، 1377، ص295). يهوديان از قديمي‌ترين اقوام غير ايراني ساکن در اين سرزمين هستند. برخي قدمت اين سکونت را 190 سال پيش از حمله کورش به بابل و در زمان تيگلت پيلسر سوم پادشاه آشور دانسته‌اند. در اين زمان تعدادي از اسراي يهودي به كوهپايه‌هاي دماوند كوچ داده شدند (قانون، 1388، ص9-18).
    با تشکيل سلسله هخامنشيان و در زمان داريوش، يهوديان در ايران حضوري چشمگير يافتند. کوروش پس از تسخير بابل، يهوديان را مورد عنايت خود قرار داد. به دستور وي ظروف طلا و نقره‌اي که از معبد اورشليم به تاراج رفته بود به آنان بازگردانده شد و فرمان بازگشت آنان و مرمت معبد ايشان را که تخريب شده بود، صادر کرد (تاج‌پور، 1353، ص80). قوم يهود بعد از اسارت در بابل و رهايي در زمان کوروش هخامنشي از پراکنش گسترده‌اي برخوردار شد. بازگشت تعداد محدودي از آنان به اورشليم و باقي ماندن بسياري از آنان براي کسب موقعيت تجاري در بابل و مهاجرت‌هاي بعدي به داخل ايران، همواره آنان را در اقليت قرار ‌داد (بريان، 1377،‌ ص135 و1053).
    ابن‌فقيه درخصوص سکونت يهوديان در شهر اصفهان آورده است:
    چون يهوديان هنگام گريختن از مقابل بخت‌النصر از بيت‌المقدس كوچ كردند، مقداري از آب و خاك آنجا را همراه برداشتند و پيوسته به هر جايي و هر شهري كه وارد شدند آب و خاكش را وزن كردند تا به اصفهان رسيدند. بدين‌گونه در آن محل بار افكندند و چون آب و خاكش را وزن كردند و با آب و خاك بيت‌المقدس هم‌وزن ديدند، آنجا را منزلگاه كرده و دست به ساختن زدند و به توالد پرداختند (ابن‌فقيه، 1302ق، ص261).
    حد فاصل دوران صفوي تا اوايل قاجار، از اوضاع يهوديان اطلاع چنداني در دست نيست؛ اما در دوران قاجار سيل مهاجرت آنها به تهران روان شد. اگرچه ورود يهوديان به ايران، تاريخي طولاني دارد؛ اما از زمان اقامت آنان در تهران، مدت زيادي نمي‌گذرد (نجمي، 1377، ص203). حبيب لوي، مورخ يهودي، با كمي اختلاف، سال 1160 شمسي را آغاز ورود كليميان به تهران مي‌داند. همچنين وي اظهار داشته است:
    يهوديان گيليعاد (شهري در دماوند)، شيراز، اصفهان و كاشان از سال 1205 شمسي متوجه تهران شدند و بعدها در دوران محمدشاه قاجار و خصوصاً اوايل سلطنت او كه در اندروني‌اش يك زن يهودي وجود داشت، شمار آنان روزبه‌روز زياد شد، تا اينكه يهوديان خوانسار و دماوند و گلپايگان و همدان هم به آنجا روي آوردند (لوي، 1339، ص503).
    همچنين قابل ذکر است: بدي معيشت يهوديان ازجمله معيشت دوره‌گردي و دلالي كه خاص يهوديان بود از يک سو و پايتختيِ تهران از سوي ديگر، يهوديان را بر آن داشت كه فكر كنند استقرار حكومت حافظ آنان است و اين از مهم‌ترين علل هجوم آنان به تهران بود (معتمدي، 1381، ص71). مطابق آمار سال 1284 قمري (تهيه عبدالغفار) يهوديان با 1،578 تن، بيشترين اقليت ساکن در تهران به‌شمار مي‌روند (اتحاديه، 1374، ص151).
    پراکندگي زياد، فقدان سازوکارهاي قدرت، برخي موازين فقهي در سرزمين‌هاي اسلامي، شرايط اقتصادي و حتي انديشه‌هاي اجتماعي کليميان در عدم شکل‌گيري نوع خاص معماري و به‌ويژه معماري شاخص، تأثيرگذار بوده است (کوهن، 1978، ص210-211)، به‌گونه‌اي که شرايط مناسب براي ساخت يک بناي مذهبي شاخص که از لحاظ ويژگي‌هاي ظاهري و نمادها، بيانگر يک بناي مذهبي يهودي باشد، فراهم نشده است. اين موضوع مختص کنيسه‌هاي تهران نيست، بلکه کنيسه‌هاي کل ايران را دربر مي‌گيرد. «هيچ‌يک از آنها ]در اصفهان[ از لحاظ ساختمان يا آثار هنري و تزئينات قابل توجه نيستند و بناهايي ساده و معمولي به‌شمار مي‌روند» (هنرفر، 1350، ص178). اين نکته حتي از نظر برخي يهوديان آشنا به معماري هم غافل نمانده است.
    اگر قبول کنيم که يهوديان در کشورهاي مسيحي بيشتر از اجداد من و شما سختي کشيده‌اند، اين پرسش پيش‌ مي‌آيد که چرا گروه ساختمان‌هاي اثرگذار اين کشورها، يعني کنيسه‌ها در اروپا و اروپاي شرقي تا اين حد با‌عظمت، زيبا و مجلل هستند؟ در حالي‌که در ميان آثار باقيمانده کنيسه‌هاي ايراني ـ ‌بجز يکي دو نمونه‌ ـ اثري از يک معماري زيبا ـ جلال و عظمت هم به کنار ـ ديده نمي‌شود (گباي، 1996، ص43).
    به‌هرروي، براي شناخت کنيسه‌هاي تهران بايد آنها را در دو دوره متمايز بررسي کرد: دوره اول کنيسه‌هاي قاجاري که به قبل و بعد از مشروطه تقسيم مي‌شوند، و دوره دوم کنيسه‌هاي دوران پهلوي که به دوره پهلوي اول و دوم قابل تفکيک هستند.
    ‌بررسي اماکن مذهبي يهوديان تهران در دوره قاجاريه
    ساکنان تهران در دوره قاجاريه با توجه به رشد مهاجرت و توسعه شهر و نظر به ساختار محلات، تمايل زيادي به تمرکز قشرهاي همسان اجتماعي، قوميتي، مذهبي در کنار هم داشتند. يهوديان نيز چنين بودند. همچنين ايجاد محدوده‌اي امن براي حفظ حريم منازل و اماکن مذهبي و دسترسي مناسب به مواد خوراکي «کاشر» (حلال) براي يهوديان از عوامل تأثيرگذار در تمرکز استقرار آنها در يک محله بود (حقيقت نائيني و همکاران، 1398، ص63).
    اخباري حاکي از ممانعت سکونت آنان در تهران وجود دارد که با وساطت يکي از مراجع، بخشي از محله «عودلاجان» براي سکونت آنها درنظر گرفته شد (نجمي، 1370، ص‌58). ايشان به دلايل اجتماعي و ديني به‌تدريج در اين محله ساکن شدند و محله را به نام خود کردند (تکميل‌همايون، 1395، ‌ص10). مطابق آمار سال 1284 قمري (تهيه عبدالغفار) يهوديان با 1،578 تن جمعيت، بيشترين اقليت ساکن در تهران به‌شمار مي‌رفتند (اتحاديه، 1374، ص151). با اين وجود، گردآوري اطلاعات متقن از تاريخ ساخت کنيسه‌هاي قاجاري تهران و تعداد آنها کاري دشوار است.
    يهوديان، به‌ويژه در دوره قاجار تمايل چنداني به ثبت و ضبط آداب و رسوم و وقايع فرهنگي خود نداشتند. اين موضوع درخصوص کنيسه‌ها به‌گونه‌اي است که ـ به استثناي چند مورد که تاريخ ساخت آنها ذکر شده ـ اطلاع دقيقي از تاريخچه ديگر کنيسه‌ها موجود نيست. علاوه بر اين، نوع نگاه به کنيسه‌ در ميان يهوديان (به‌ويژه در کنيسه‌هاي قديمي) با آنچه در مساجد اسلامي وجود دارد، متفاوت است. احکام اوليه اسلامي با تغيير کاربري مساجد اسلامي مخالف است و تنها در شرايط اضطرار و براساس احکام ثانويه اجازه تخريب و يا تغيير کاربري آنها صادر مي‌شود. اما يهوديان درخصوص کنيسه‌هاي خود، چنين نگاهي مذهبي و فقهي ندارند. چه‌بسا منازل مسکوني را به کنيسه تبديل کنند و يا برخي از آنها، به‌ويژه در محله «عودلاجان» فروخته شده و يا تغيير کاربري يافته‌ است. بدين‌روي ‌تهيه آمار دقيق از کنيسه‌هاي قاجاري ممکن نيست و تنها به اشارات محدودي که در ميان برخي از منابع مطالعاتي وجود دارد، بايد اتکا کرد.
    بر اين اساس، «کنيسه بزرگ» در زمان فتحعلي‌شاه (1212-1250ق) توسط حاجي برخوردار ساخته شد و گويا نخستين کنيسه تهران بوده است. بعدها «کنيسه کوچک»، «کنيسه يعقوب داود»، «کنيسه عزرا يعقوب» و «کنيسه خاله» نيز ساخته شدند (لوي، 1339، ص1039 و672). مطابق برآورد به‌عمل‌آمده قريب 11 باب کنيسه قاجاري در تهران وجود داشته که 10 باب آن در محله يهوديان و پيش از مشروطه و يک باب خارج از محله يهوديان و پس از مشروطه (کنيسه حيم) ساخته شده است. از اين تعداد تنها 4 کنيسه «حاداش»، «حکيم آشر»، «عزرايعقوب» و «حيم» باقي مانده بود که در سال 1384 کنيسه «حاداش» نيز مطابق برنامه تعريض کوچه‌هاي محله «عودلاجان» تخريب شد.
    حكيم آشر که او را يكي از طبيبان ناصرالدين شاه گفته‌اند، در سال 1310 قمري/1271 شمسي، کنيسه‌اي موسوم به «شلمو كهن‌صدق» (سلطان سليمان) در کنار «کنيسه حاداش» بنا کرد كه بعدها به‌نام خود وي معروف شد (نجمي، 1377، ص163). اين کنيسه در ‌كوچه مشيرخلوت،‌ كوچه نيك‌ضمير، ‌بن‌بست درختي قرار دارد و در حال حاضر، قديمي‌ترين کنيسه تهران است. در نماي بيروني آن، نه‌تنها وجه شاخصي وجود ندارد، بلکه هيچ‌گونه تمايزي ميان ظاهر کنيسه و ابنيه مسکوني مجاور (حتي از نظر ابعاد) نمي‌توان يافت. ورودي کنيسه تعمداً در کوچه بن‌بست تعبيه شده، در صورتي که امکان ايجاد آن به‌صورت مستقيم از کوچه اصلي وجود داشته است. چهارستون اطراف جايگاه پيش‌نماز (سکوي توا) که پايه ستوني ساده و سرستون مزين و گچبري شده‌ دارند و ديوارهاي داخلي عبادتگاه که با کتيبه‌ها و دعاهاي مذهبي در بالاي قوس طاقچه‌ها و درهاي ورودي مزين ‌شده‌، تنها وجه تمايز اين کنيسه با بناهاي مسکوني است.
    عزرايعقوب، از تجار سرشناس يهودي، وصيت کرد که از اموال او کنيسه‌اي بنا کنند. «کنيسه عزرايعقوب» در خيابان شهيد مصطفي خميني، كوچه سنگي، كوچه حكيم، بن‌بست دوم، پلاک 16 قرار دارد. با توجه به سال فوت عزرايعقوب در 1895 ميلادي (لوي، 1339، ص671) و وصيتنامه باقي مانده از او، زمان تأسيس کنيسه را با کمي اختلاف، مي‌توان بين سال‌هاي 1273 تا 1277 شمسي دانست. اين كنيسه در انتهاي يك كوچه باريك واقع شده است و سه عبادتگاه مجزا از هم را شامل مي‌شود. بدنه بنا از بيرون قابل رؤيت نيست. داشتن آب انبار مطابق سنت خانه‌هاي قديمي تهران از ويژگي‌هاي اين بناست. به‌نظر مي‌رسد اين عبادتگاه‌ها در يک زمان ساخته نشده‌اند.
    بررسي شرايط موثر بر معماري مذهبي يهوديان
    دوره قاجار
    معماري و نحوه طراحي فضاهاي شهري معمولاً بازتابي از ماهيت جامعه و رفتارهاي آن است (کريميان و احمدي، ۱۳94، ص107). بدين‌روي بررسي معماري مذهبي يهوديان بازتابي از شرايط اجتماعي دوران ساخت آن را منعکس مي‌کند. شاخصه اصلي کنيسه‌هاي تهران پيش از مشروطه، کوچکي، سادگي و کمترين ارتباط بصري با بافت شهري است. گاه ابعاد و تزئينات برخي از کنيسه‌ها را با مساجد بسيار کوچک تهران نيز نمي‌توان مقايسه کرد. درواقع تا پيش از مشروطه، حتي انديشه‌اي براي ايجاد عبادتگاهي متناسب با تعداد افراد بيشتر و يا آنچه به تعريف «مساجد جامع» نزديک باشد، در ميان يهوديان مشاهده نشده است. يعني: در دوران قاجاريه هيچگاه انديشه‌اي براي ايجاد يک کنيسه بزرگ و جامع وجود نداشته و تنها با افزايش جمعيت و نياز به فضاي بيشتر براي عبادت، کنيسه ديگري در محله يهوديان ساخته ‌شده است. تعداد نسبتاً زياد کنيسه‌هاي کوچک در کنار هم و حتي همجوار در محله يهوديان و يا وجود چند عبادتگاه در يک مجموعه (مانند عزرايعقوب) گواه اين مدعاست.
    قرار دادن کنيسه در کوچه‌هاي بن‌بست، ورودي‌هاي غيرمستقيم با کوچه، ارتباط بصري اندک و يا به تعبير بهتر، تمايل به پنهان‌کردن بناهاي مذهبي در بافت شهري، امري نهادينه شده در ميان يهوديان است و اين موضوع تنها به پنهان‌کردن ظاهري بنا محدود نمي‌شود. يهوديان بنا به سنت خود، از به‌کاربردن واژه «کنيسه» در بين مسلمانان پرهيز داشته و معمولاً براي نام عبادتگاه خود از واژه «مسجد» استفاده مي‌کردند. اين موضوع در ميان ساکنان محله عودلاجان چنان جا افتاده که کوچه‌اي که در آن هفت کنيسه قرار داشت، به کوچه «هفت مسجد» و بن‌بستي که دو «کنيسه يزدي‌ها» و «داود مشه» (کنيسه‌هاي دوران پهلوي دوم) در آن قرار دارد، با وجود آنکه مسجدي در آنجا نيست، به کوچه «دو مسجد» موسوم شده است.
    در اين زمينه بررسي دو نقشه قديمي تهران، موسوم به «نقشه کرشش» (August Krziz) و «نقشه عبدالغفار» که در اوايل دوره ناصري و اواخر آن ترسيم شده‌اند (علائي، 1381، ص527)، حائز اهميت است. در هر دو نقشه مذکور، هرچند محله يهوديان و کوچه‌هاي آن به‌وضوح ترسيم شده، اما هيچ نامي از کنيسه‌هاي موجود در اين محله قيد نشده است. اين در حالي است که از شيوه‌هاي مرسوم آدرس‌دهي و ترسيم حدود در آن ادوار، ذکر نام خانه‌هاي افراد شاخص در هر محله و يا بناهاي مهم براي تعيين حدود محلات بوده است. غير از عنوان «محله يهوديان» هيچ مشخصه ديگري براي اين محله قيد نشده است.
    يکي ديگر از خصوصيات کنيسه‌هاي قديمي تهران همجواري مدرسه و کنيسه است. «قبل و در کنار اينکه مدارس آليانس در ايران تأسيس گردد، مکتب‌خانه‌هايي در کنيسه‌ها داير بود که به بچه‌ها عبري ياد مي‌داد و تا حدودي آنها را آشنا به فرائض مذهبي مي‌کرد» (کهنيم، 1993، ص137).
    مطابق اطلاعات گردآوري شده، کنيسه تخريب شده «حاداش»، علي‌رغم کوچکي از دو بخش شمالي و جنوبي تشکيل مي‌شد که قسمت شمالي آن معمولاً براي تدريس علوم مذهبي استفاده مي‌گرديده‌است (يشايايي، 1399، مصاحبه شونده).
    جمع‌بندي مطالب ذکر شده با بررسي موقعيت مکان و ساختار معماري دو کنيسه «حکيم آشر» و «عزرايعقوب»، حاکي از آن است که کنيسه‌هاي دوران قاجاري تهران پيش از مشروطه،‌ شاخصه معماري متمايزي ندارند؛ تنها در محله يهودي‌نشين ساخته شده‌اند؛ بناهايي کوچک هستند؛ هيچ‌گونه تمايز ظاهري با خانه‌هاي مسکوني پيرامون خود ندارند و با قرارگرفتن در کوچه‌هاي بن‌بست، کمترين سطح رؤيت‌‌پذيري را در بافت شهري دارند.
    عصر مشروطه
    پيامدهاي سياسي و اجتماعي مشروطه در زندگي يهوديان و معماري مذهبي آنها مهم و تأثيرگذار بوده ‌است. اگرچه يهوديان مردماني سياسي نبودند (تاج‌پور، 1353، ص97) و نسبت به ديگر اقليت‌ها در انقلاب مشروطه سهم کمتري داشتند، اما تصويب قانون اساسي و حق داشتن يک نماينده در مجلس (بشيري، 1363، ص597) و قانون تساوي حقوق و مصونيت از تعرض ديگران (نتصر، 1996، ص36-37) تأثير بسزايي در تعامل اجتماعي اين اقليت با جامعه و شيوه معماري مذهبي آنها داشت. تا پيش از مشروطه، يهوديان تمايل شديدي به زيستن در کنار هم و داخل محله يهوديان داشتند، اما به‌تدريج تغييراتي در اين زمينه به‌وجود آمد. «گذشته از تعدادي يهودي متمکن که ـ به‌اصطلاح آن روزها ـ خيابان رفته بودند، يعني ديگر در محله کليمي زندگي نمي‌کردند، بقيه کليميان تهران در محله ساکن بودند» (يشايايي، 1388،‌ ص78). 
    مشروطه مبنايي براي تغييرات اجتماعي يهوديان فراهم کرد. مدارس مخصوص يهوديان (آليانس) که از اندکي قبل، تحت نظارت سازمان‌هاي بين‌المللي يهودي و حمايت غربيان در ايران آغاز به‌کار کرده بودند، آموزش زبان فرانسوي و انگليسي و گشوده‌شدن راه‌هاي تجارت به کشورهاي اروپايي، انتشار نشريات ويژه اين اقليت و آشنايي با صنعت چاپ، به‌تدريج شرايط اين اقليت را دگرگون کرد (معلمي، 1389، ص100). در اين دوره يهوديان از اعلاميه بلفور (1296ق) که خبر آن از طريق صهيونيست‌هاي سن‌پترزبورگ دريافت شده بود، استقبال کردند. «جلسه‌اي در «کنيسه خاله» و بعد در «کنيسه حاداش» تشکيل شد. يهوديان ايران اين اعلاميه را نشانه‌اي از تحقق «نجات» دانستند. برگزاري اين جلسه منجر به تأسيس «انجمن فرهنگي جوانان يهودي تهران» گرديد» (لوي، 1339، ص876). همين شرايط متمايزي براي يهوديان رقم زد.
    «کنسيه حيم» نخستين بناي مذهبي يهوديان در خارج از محله يهودي‌نشين تهران (عودلاجان) و متمايزترين آنها (نسبت به کنيسه‌هايي پيشين) از لحاظ ابعاد و ساختار معماري است. «كنيسه حيّم» در خيابان سي‌تير، تقاطع ‌كوچه سيمي و شاطري قرار دارد. اين کنيسه نمايي آشکار دارد و نخسيتن کنيسه به نسبت رؤيت‌پذيري در بافت شهري است. در سردر ورودي کنيسه، سال 5674 عبري (1292ش) به‌عنوان تاريخ ساخت بنا ذکر شده و جايگاه الواح اين كنيسه‌ يكي از پرتزئين‌ترين و پركارترين جايگاه‌هاي الواح (هخال) در بين كنيسه‌هاي تهران و ايران است. اين کنيسه محل اسکان آوارگان لهستاني جنگ جهاني دوم بوده است. اين افراد در حياط «کنيسه حيم»، کنيسه کوچکي مخصوص به خود ايجاد کردند که تنها «کنيسه اشکنازي» ايران محسوب مي‌شود.
    دوره پهلوي
    دوره رضاخان همزمان با تغييرات اساسي در بافت شهري تهران است. تغيير در بافت محله، خيابان‌کشي، برداشتن دروازه و حصار شهر، تخريب و تسطيح وسيع بعضي محلات و شکل‌گيري محلات جديد (کياني، 1383، ص209) همراه با توجه بيشتر به تهران به‌عنوان پايتخت و برداشته‌شدن برخي از موانع و مشکلاتي که در گذشته بر سر تحرک جمعيت وجود داشت، تأثيراتي بر ميزان جمعيت و پراکنش استقراري يهوديان تهران به‌وجود آورد (معلمي، 1389، ص103).
    محله يهوديان تهران در اين دوره به‌واسطه ايجاد خيابان سيروس (مصطفي خميني) با تغييرات اساسي مواجه شد. «دوپاره شدن عودلاجان به شرق خيابان سيروس (محله اغنياي کليمي) و غرب آن (محله طبقه متوسط و کم‌بضاعت) نوعي آشفتگي پديد آورد» (تکميل همايون، 1395، ص97) و شرايط به‌گونه‌اي پيش‌رفت که در حال حاضر، محله کليميان ـ تهران جز معدودي ـ خالي از سکنه است.
    يهوديان از دو جهت و در دو مسير غربي و شرقي به‌طرف شمال تهران حركت كردند: يكي از طريق خيابان پهلوي (ولي‌عصركنوني) و ديگري از طريق خيابان سيروس ‌و بهارستان و سپاه به‌طرف شميران حركت كردند... بدين‌ترتيب، در مسير غربي اولين محله از اين دست كه در خارج از عودلاجان به‌وجود آمد محله قوام‌السلطنه، و چهارراه حسن‌آباد دومين محله در خيابان شيخ‌هادي... بود (بنايان، 1996، ص229-230).
    بررسي به‌عمل‌آمده حاکي از شروع دوران جديد و تغييرات ساختاري در معماري مذهبي يهوديان است. کنيسه‌هاي ساخته شده بعد از دوران قاجار، الگوي ساخت و ساز متفاوتي را نسبت به قبل نشان مي‌دهند. همچنين به‌لحاظ تعداد، دوران پهلوي با ساخت 29 کنيسه، از پررونق‌ترين ادوار ساخت معماري مذهبي يهوديان است. قابل ذکر است که از ميان کنيسه‌هاي اين دوران، تنها 4 کنيسه در دوره پهلوي اول ايجاد شده‌ که خود نشانگر تمايز شرايط اجتماعي و سياسي يهوديان در دوره رضاشاه و محمدرضا پهلوي است. از ميان چهار کنيسه دوره رضاخاني، «کنيسه ملاحنينا» در محله عودلاجان (يشايايي، 1398، مصاحبه شونده)، «کنيسه لويان» (تحقيقات ميداني) و «پل چوبي» (تاريخ ساخت بنا در ذيل عکسي در انجمن کليميان، 1310 شمسي ذکر شده است) در محدوده خيابان انقلاب و «کنيسه کوروش» (براساس کتيبه سردر بنا که در آن سال 1310 شمسي ذکر شده است) در خيابان شيخ هادي قرار دارند. در اين دوره از يک سو، برخي منازل مسکوني با تغيير کاربري به کنيسه تبديل شده (کنيسه لويان) و از سوي ديگر کنيسه‌هايي مانند «کنيسه کوروش» و «پل چوبي» ساخته شده‌اند که نشانگر چالش ميان سنت‌گرايي و تمايل به تغيير ساختاري در بناهاي مذهبي هستند.
    نکته حائز اهميت درخصوص دوره پهلوي اول، شروع ساخت کنيسه‌هاي بزرگ و ايجاد معماري شاخص براي عبادت يهوديان تهران است. براي مثال، «کنيسه پل چوبي» نسبت به کنيسه‌هاي قاجاري، بنايي يادماني و باشکوه محسوب مي‌شود. محل قرارگيري الواح در اين کنيسه که با کاشي معرق و شبيه محراب مساجد اسلامي تزئين شده،‌ پركارترين و قابل توجه‌ترين قسمت بناست. کتيبه‌هاي مذهبي به‌همراه نقوش هندسي، تزئين‌كننده اين قسمت معرق‌كاري شده هستند. پنجره‌هاي بازليکاي (طول بيشتر نسبت به عرض) از شاخصه‌هاي معماري اين بنا به‌شمار ‌مي‌رود.
    «کنيسه کوروش» با وجود برخي تأثيرات از معماري کنيسه‌هاي اصلاح‌گرايان اروپا، منحصر به‌فردترين کنيسه ايران از لحاظ ويژگي‌هاي معماري مذهبي يهودي است. در اين کنيسه ساختارهاي معماري مذهبي جامعه يهودي ايران دچار تغييرات بنيادين شده است. اين کنيسه که در سال 1310 شمسي به‌صورت يك بناي مجزا در مجاورت چند بناي ديگر، مجموعاً در زميني به مساحت 1،615 متر مربع ساخته شده در خيابان شيخ هادي، خيابان هاتف واقع است (ملک، 1396، ص56). نماي کنيسه عبارت است از: يک طاقنماي مياني عريض و 6 طاقنماي کشيده قرينه در دو طرف که پنجره‌هاي بازليکايي را با ارتفاع 250 سانتي‌متر و عرض 50 سانتي‌متر دربر گرفته‌اند و در بالا به قوسي با کاربندي ختم مي‌شوند. پنجره‌ها با حفاظ فلزي به‌شکل ستاره داودي مزيّن شده‌اند. داخل عبادتگاه،‌ فضايي مكعب مستطيل با طول 20 و عرض 8 متر است. غير از جبهه‌هاي جايگاه الواح و ورودي، در هيچ‌يك از اضلاع كنيسه، تنوع و يا جزئيات ساختماني مشاهده نمي‌شود. جايگاه پيش‌نماز، برخلاف الگوي معمول (در ميانه فضا)، به جايگاه الواح نزديك شده است. جايگاه الواح، تمام جبهه غربي را شامل مي‌شود و به اندازه 120 سانتي‌متر از سطح زمين بالاتر است. نحوه قرار گرفتن عبادت‌کنندگان پيرامون جايگاه پيش‌نماز تغييري ساختاري دارد.
    الگوي چيدمان محل عبادت‌کنندگان در کنيسه‌هاي سنتي به‌گونه‌اي است که صندلي‌ها از همه جهات ـ غير از جبهه‌اي که هخال در آن قرار گرفته ـ رو به‌سمت جايگاه پيش‌نماز است. اما در «کنيسه کوروش» تغيير چيدمان محسوسي ديده ‌مي‌شود. در اين کنيسه صندلي‌ها پشت سر هم و در يک رديف چيده شده‌اند. همچنين جايگاه الواح (هخال) اين کنيسه سبکي متمايز از کنيسه‌هاي ديگر دارد. در اين بخش، سکويي ايجاد شده و جايگاه پيش‌نماز در پايين سکو و جلوي عبادت‌کنندگان قرار گرفته است. درواقع کانون توجه و مرکزيت پيش‌نماز حذف شده و يک الگوي خطي براي جلب توجه عبادت‌کنندگان به‌وجود آمده است. اين شيوه تداعي كننده الگوبرداري از معماري مذهبي مسيحي (کليسا) در ساخت اين کنيسه است. علاوه بر اين، پنجره‌هاي بازليکايي اين کنيسه که سابقه‌اي از آن در معماري مذهبي يهودي و حتي معماري سنتي ايراني وجود ندارد، حاکي از الگوبرداري از کليسا براي ساخت «کنيسه کوروش» است.
    همان‌گونه که ذکر شد، آيين يهود موفق به ايجاد زبان و بيان ويژه‌اي براي معماري مذهبي خود نشد و يهوديان در زمينه ساخت عبادتگاه، تابع معماري پيرامون محل سکونت خود بودند. اين موضوع به کنيسه‌هاي موجود در سرزمين‌هاي اسلامي محدود نمي‌شود و در قلمرو آيين مسيحيت نيز ديده شده است. «بسياري کنيسه‌ها تحت تأثير ساختمان کليساها بوده‌اند، اگرچه البته شکل صليبي آنها را هرگز به خود نگرفته‌اند» (فرزين، 1380، ص362). علاوه بر اين موضوع که عموميت دارد، قرن نوزدهم ميلادي جنبش‌هاي اصلاح‌گرايانه يهوديان اروپا، تغييراتي در برخي مباني مذهبي و به تبع آن، معماري مذهبي يهودي به‌وجود آوردند. «مهم‌ترين نيت جنبش اصلاح‌گرايان يهودي، تمايل به همنوايي و همسويي با سنن کشورهايي بود که يهوديان در آن ساکن بودند» (اپستاين، 1388، ص355).
    کنيسه‌اي که ياکوبسن (Jakobson)، چهره شاخص اصلاح‌گرايان يهودي، ساخت ويژگي‌هاي زيادي را از کليساهاي مسيحيان اقتباس کرده بود که تا پيش از آن سابقه‌اي نداشت و تأثيراتي در ديگر کنيسه‌هاي زمان خود به‌وجود آورد. مهم‌ترين تغييراتي که در اين کنيسه به‌چشم مي‌خورد، اختلاط محل عبادت زنان و مردان، کاربرد آلات موسيقي در مراسم عبادت و تغيير موضع جايگاه پيش‌نماز بود. البته «راست‌کيشان (ارتدوکس) تشکيل گروه‌هاي همخواني در کنيسه، استفاده از وسايل موسيقي به‌همراه سرودهاي نيايشي نماز کنيسه را تقليد از مسيحيان مي‌دانستند و محکوم مي‌کردند» (آنترمن، 1385، ‌ص304).
    برقراري ارتباط با يهوديان خارج از کشور و تأثيرپذيرفتن از جنبش اصلاح‌گرايانه اروپا را به‌احتمال مي‌توان منشأ تغييرات معماري مذهبي در «کنيسه کوروش» دانست. با توجه به اينکه تا پيش از اين، کنيسه مزبور آثاري از نزديک‌شدن جايگاه پيش‌نماز به هخال و تغيير چيدمان محل نشستن عبادت‌کنندگان و نورگيرهاي بازليکايي در ساخت کنيسه‌هاي ايران وجود ندارد، الهام‌گرفتن اين تغييرات را مي‌توان متأثر از حضور يهوديان غربي و يا بازگشت عده‌اي از تحصيل‌کردگان يهودي توجيه و تفسير کرد.
    دوره پهلوي دوم دوره‌اي کاملاً متمايز از ادوار پيشين در ساخت و ايجاد معماري مذهبي يهوديان و دوره فراواني ساخت کنيسه در تهران به‌شمار مي‌رود. کنيسه‌هاي ايجاد شده در دوره پهلوي دوم از لحاظ نوع معماري در سه دسته «معماري مسکوني»؛ «کنيسه ـ مدرسه»؛ و «کنيسه‌هايي با معماري شاخص» قابل بررسي است.
    الف) کنيسه‌ با معماري مسکوني
    اين گروه از کنيسه‌هاي تهران امتداد سنت کنيسه‌سازي يهوديان به‌شمار مي‌روند. اين دسته کنيسه‌ها ـ همانند کنيسه‌هاي دوران قاجار ـ متأثر از بافت محله مسکوني پيرامون خود هستند، هرچند از نظر ابعاد و اندازه از کنيسه‌هاي قاجاري بزرگترند. همچنين همانند کنيسه‌هاي قاجاري هيچ‌گونه مشخصه ظاهري، اعم از معماري شاخص و يا نماد ويژه اقليت و حتي کتيبه ‌عنوان بر روي ورودي بناي کنيسه مشاهده نمي‌شود.
    جدول (1): کنيسه‌هاي با معماري مسکوني تهران
    کنيسه‌    محدوده و موقعيت بنا    ويژگي معماري    نماد در بيرون بنا    کتيبه‌ عنوان    تزئينات
    کنيسه خانه سالمندان 1345    خ دماوند، خ عاشقباه    اتاق ساده    ندارد    ندارد    ندارد
    کنيسه نصرت، قريب 1350    م توحيد، خ نصرت    معماري مسکوني    ندارد    ندارد    ندارد
    کنيسه عبدالله‌زاده    خ فلسطين شمالي    معماري مسکوني    ندارد    ندارد    هخال چوبي
    کنيسه طرشت    اسکندري جنوبي، شکوفه    معماري مسکوني    ندارد    ندارد    ساده
    کنيسه رفيع نيا    طالقاني، فريمان    معماري مسکوني    ندارد    ندارد    ندارد
    کنيسه ملايوسف شرگاء    خ انقلاب، ابن‌سينا    معماري مسکوني    ندارد    دارد    ندارد
    کنيسه بت ال    ح حافظ    معماري مسکوني    ندارد    ندارد    گچبري محدود
    کنيسه سيد‌خندان    سيد خندان    معماري مسکوني    ندارد    ندارد    هخال چوبي و گچبري
    کنيسه گيشا    گيشا    معماري مسکوني    ندارد    ندارد    ندارد
    کنيسه نفتالي (داود مشه)    عودلاجان، ک دو‌مسجد    معماري مسکوني    ندارد    ندارد    هخال گچبري
    کنيسه يوسف خداداد (يزدي‌ها)    عودلاجان، ک دو‌مسجد    معماري مسکوني    ندارد    ندارد    ندارد
    ب) کنيسه ـ مدرسه
    اين دسته شامل کنيسه‌هايي است که در داخل مدارس به‌صورت واحدي مجزا و يا بخشي از طبقه فوقاني مجموعه مدرسه ايجاد شده‌اند (به علت رعايت برخي از موازين شرعي، بالاترين طبقه به کنيسه اختصاص داده شده است). گفتني است: همراهي کنيسه و مدرسه در اين دوره تفاوت ماهوي با کنيسه ـ مدرسه‌هاي دوران قاجاريه دارد؛ زيرا در آن دوره محل تدريس جزئي از محل عبادت بود و تدريس به‌منزله آموزش امور ديني صورت مي‌گرفت. اما در دوره پهلوي دوم، پيوستگي مدرسه و کنيسه تنها براي استفاده بهينه از فضاي شهري و احتمالاً اجتناب از رؤيت‌پذيري در بافت شهري است. در نماي اين دسته ‌از کنيسه‌ها نيز همانند بسياري از کنيسه‌هاي ايران، از ذکر نام و نماد و نشان کنيسه پرهيز شده است. درواقع، کنيسه نه‌تنها رؤيت‌‌پذيري آشکاري در بافت شهري ندارد، بلکه تحت عنوان «مدرسه» پنهان شده است.
    جدول (2): کنيسه‌هاي داراي ساختار «کنيسه ـ مدرسه» تهران
    کنيسه‌    محدوده و موقعيت بنا    ويژگي معماري    نماد در بيرون بنا    کتيبه‌ عنوان    تزئينات
    کنيسه گرگان    خ نامجو (گرگان)، شهدا    داخل مدرسه    ندارد    ندارد    هخال آينه‌کاري
    کنيسه فخرآباد    خ ‌مجاهدين اسلامي، خ مشکي    داخل مدرسه    ندارد    ندارد    هخال شبيه قبةالصخره
    کنيسه زرگريان    جمالزاده، نيلوفر    داخل مدرسه    ندارد    کتيبه از داخل مدرسه دارد    ندارد
    کنيسه روحي‌شاد    انقلاب، سعدي    داخل مدرسه    شمعدان منوره    ندارد    هخال چوبي و گچبري
    کنيسه راه دانش    سيد جمال‌الدين اسدآبادي    داخل مدرسه    ندارد    ندارد    ندارد
    کنيسه باع صبا    شريعتي    داخل مدرسه    ندارد    ندارد    ندارد
    کنيسه ابريشمي    فلسطين    داخل مدرسه    ندارد    ندارد    ندارد
    کنيسه کهن    نواب    داخل مدرسه    ستاره داودي در حفاظ پنجره    ندارد    هخال آينه‌کاري
    کنيسه اتحاد    مصطفي خميني، مجاهدين اسلام    داخل مدرسه    ندارد    کتيبه (در داخل)    ندارد
    کنيسه اتفاق    خ انقلاب، قدس    داخل مدرسه و متمايز    دارد    کتيبه (در داخل)    هخال مزين
    ج) کنيسه با معماري شاخص
    تعداد محدودي از کنيسه‌هاي دوره پهلوي دوم از لحاظ ابعاد و اندازه، ويژگي‌هاي طراحي، معماري و تزئينات، بناهايي شاخص و متمايز به‌شمار مي‌روند. اين دسته از کنيسه‌ها از ابتدا با نيت ايجاد بنايي يادماني و براي تعداد زيادي از عبادت‌کنندگان طراحي شده‌ و به‌نوعي جامعيت دارند. «کنيسه يوسف‌آباد»، «کنيسه حکيم»، «کنيسه بهشتيه»، «کنيسه خراساني‌ها» (و کنيسه ـ مدرسه اتفاق) داراي معماري شاخص و متمايز هستند.
    جدول (3): کنيسه‌هاي داراي معماري شاخص در شهر تهران
    کنيسه‌    محدوده و موقعيت بنا    ويژگي معماري    نماد    کتيبه ‌عنوان    تزئينات
    کنيسه خراساني‌ها    فاطمي، زرتشت    معماري متمايز    ندارد    ندارد    نقاشي روي شيشه
    کنيسه حکيم    زعفرانيه    معماري متمايز (شبيه خيمه)    ندارد    ندارد    نقاشي روي شيشه
    کنيسه يوسف‌آباد    سيد جمال‌الدين اسدآبادي    معماري متمايز    ندارد    کتيبه کاشيکاري به خط عبري    کاشيکاري و هخال چوبي
    کنيسه بهشتيه    خاوران    معماري متمايز    ندارد    ندارد    ندارد
    بررسي شرايط اجتماعي و سياسي مؤثر بر معماري مذهبي يهوديان دوره پهلوي
    شرايط اجتماعي يهوديان و معماري مذهبي آنها در دوره پهلوي به‌شدت تحت تأثير شرايط سياسي بوده و پيچيدگي‌هاي خاصي داشته است. اقدامات رضاشاه در ابتداي دوران حکومت خود، در زمينه برابري شهروندان ايراني، شرايط مناسبي براي اقليت‌هاي ديني و به‌ويژه يهوديان فراهم آورد. البته اين موضوع به‌معناي تمايل رضاشاه به يهوديان و حمايت از آنها نبود، بلکه از تمايل وي به برابري تمام ايرانيان در يک سطح و در مقابل دولتي نيرومند ريشه مي‌گرفت (مخبر دزفولي، 1371، ص41-42). همچنين حمايت دولت انگليس نقش تأثيرگذاري در وضعيت يهوديان داشت. گذشته از حمايت‌هاي آنان از اقليت‌ها در دوران قاجاريه، رسميت‌يافتن قيمي انگلستان بر فلسطين در سال ۱۳۰۱ش/۱۹۲۲م توسط جامعه ملل و پذيرش اين موضوع توسط حکومت ايران که يکي از اعضاي جامعه ملل به‌شمار مي‌آمد، عاملي در جهت حمايت يهوديان به‌شمار مي‌رفت. جامعه ملل پيرو قرارداد قيوميت انگليس و اعلاميه بلفور، مفهوم «سرزمين ملي» يهوديان را تأييد کرد و تلاش براي مهاجرت يهوديان به فلسطين آغاز شد. اين موضوع با حمايت گسترده يهوديان ايران همراه شد (يوسفي، 1382، ص74).
    موضوع مهاجرت يهوديان به فلسطين و موضع حکومت ايران در داخل و خارج بسيار حساسيت‌برانگيز بود و با واکنش‌هايي روبه‌رو شد (زارع، 1384، ص57). با اظهار استقلال رژيم اشغالگر قدس، مهاجرت يهوديان به سرزمين‌هاي اشغالي شروع شد و ايران که سياست مدارا و تسامح را در پيش گرفته بود، يهوديان کشورهاي ديگر را که مستقيماً نمي‌توانستند به سرزمين‌هاي اشغالي مهاجرت کنند، به‌سمت خود جلب کرد (کوهستاني‌نژاد، 1382، ص105). بر اين‌ اساس، تأثيرپذيري معماري مذهبي يهوديان ايران از معماري کنيسه‌هاي اصلاح‌گرايان غربي ـ مشخصاً در «کنيسه کوروش» ـ به‌سبب ارتباط گسترده با يهوديان ساير کشورها و حضور آنها در ايران قابل توجيه است.
    از سوي ديگر رضاشاه در نيمه دوم سلطنت خود، با تغيير در سياست بين‌المللي به آلمان تمايل پيدا کرد. نزديکي به آلمان براي تعادل سياست خارجي در مواجهه با انگليس و روسيه بود (زرگر، 1372، ص141). اين تغيير سياسي تأثيرات متفاوتي در شرايط اجتماعي يهوديان فراهم آورد و موضع يهودستيزي آلمان و سياستمدارهاي نزديک به آن، واکنش‌هايي در جامعه يهوديان ايران به‌وجود آورد. در اين دوره فشارهاي ويژه‌اي بر يهوديان وارد شد که برخلاف ادوار گذشته، ريشه مذهبي نداشت و بر پايه ريشه نژادي شکل گرفته بود.
    تأثير ديدگاه نازيسم و برتري‌طلبي نژادي با فتوحات آلمان‌ها در جنگ جهاني دوم عمدتاً از طرف نشريات و جرايد و طبقه روشنفکر آن دوره... منتشر مي‌شد (پيرنظر، 1996، ص969).
    يهوديان از بعضي ادارات اخراج شدند و دانشکده افسري بر روي جوانان ديپلمه و ليسانسه يهود بسته شد. اين روند هر چه به اواخر دوره رضاشاه و پيشرفت‌ها و پيشروي ارتش دول محور و آلمان نازي در تمام جبهه‌ها و به‌صورت چشمگير به‌سوي خاورميانه نزديک مي‌شد، شدت بيشتري مي‌يافت (بصيرت‌منش، 1375، ص58).
    در نتيجه، دوره پهلوي اول علي‌رغم حمايت‌هاي‌ اوليه، با فشار گروه‌هاي روشنفکر نزديک به حزب «نازي» و انگيزه‌هاي نژادگرايانه، نوعي بي‌ثباتي در شرايط اجتماعي يهوديان پديد آورد، به‌گونه‌اي که اشغال ايران توسط متفقين و روي کارآمدن محمدرضا پهلوي، با استقبال يهوديان مواجه شد (نيکبخت، 1996، ص76). از اين‌رو بود که يهوديان مجال چنداني براي توسعه اماکن مذهبي خود در دوره پهلوي اول به‌دست نياوردند. ساخت تنها 4 کنيسه در اين دوره، در مقايسه با ساخت 25 کنيسه در دوره پهلوي دوم گواهي بر اين مدعاست.
    کنيسه‌سازي دوره پهلوي دوم به استثناي معماري گروه اول کنيسه‌ها که ـ درواقع ـ ادامه سنت معماري مذهبي يهوديان است، کاملاً متأثر از شرايط سياسي ـ اجتماعي يهوديان بود. در اين دوره مناسبات سياسي ميان حکومت پهلوي و اسرائيل و حمايت‌هاي همه‌جانبه از يهوديان از يک سو و بازتاب‌هاي اجتماعي آن در ميان اقشار مذهبي جامعه و مخالفان دولت از سوي ديگر، تأثير مستقيمي بر معماري مذهبي يهوديان گذاشت.
    قابل ذکر است که حکومت پهلوي تا اسفند 1328ش به‌سبب مخالفت‌هاي داخلي و بين‌المللي، جسارت تأييد رسمي اسرائيل را نداشت؛ اما در اين تاريخ، دولت اسرائيل را به‌صورت موقتي به‌رسميت شناخت (کفاش، 1388، ص75). هرچند مخالفت‌هاي مردمي و فشار کشورهاي اسلامي در نهايت در دولت دکتر مصدق (1330) منجر به قطع ارتباط با اسرائيل شد (ازغذي، 1384، ص411)، اما در نهايت شرايط مناسب براي همکاري‌هاي ايران و اسرائيل با کودتاي 28 مرداد فراهم گرديد.
    در دهه ۱۹6۰ ميلادي، معلمان ديني براي تقويت آموزش ديني يهوديان از اسرائيل به ايران آمدند (تقوي، 1389، ص94). در اين دوره فعاليت سياسي يهوديان ايران بيشتر در جهت تقويت دولت اسرائيل بود؛ زيرا فعاليت‌هاي صهيونيستي در ايران قانوني اعلام شده بود. فعاليت‌هاي اجتماعي و فرهنگي يهوديان محافل و انجمن‌ها و مؤسسات فرهنگي را دربر مي‌گرفت (تاج‌پور، 1353، ص139-140). همچنين سياست پهلوي دوم در قبال اسرائيل، چشم‌پوشي امنيتي براي يهوديان ايجاد مي‌کرد. اسناد «ساواک» حاوي جزئيات تقاضاي کمک‌هاي مالي ارتش اسرائيل از يهوديان ايران و ريز حمايت‌هاي مالي و افراد گردآورنده اين وجوهات در کنيسه‌هاي گوناگون است (سازمان‌هاي يهودي و صهيونيستي در ايران، 1381، ص518-522). در چنين شرايطي ساخت کنيسه‌هايي با معماري شاخص براي اين اقليت فراهم شد. «کنيسه‌ يوسف‌آباد»، «کنيسه حکيم»، «کنيسه بهشتيه»، کنيسه «خراساني‌ها» و کنيسه «اتفاق» به حمايت‌هاي حکومتي بيش از استطاعت مالي و طراحي معماري نياز داشتند. به بيان ديگر، اگر شرايط سياسي ـ اجتماعي دوران پهلوي دوم و نوع همکاري آنها با سازمان‌هاي يهودي داخلي و بين‌المللي وجود نداشت، هيچگاه شرايط ساخت کنيسه‌هايي با اين طراحي و ابعاد به‌وجود نمي‌آمد.
    قابل ذکر است که روابط ايران و اسرائيل سرشار از پنهان‌کاري سياسي و ظاهرسازي عوام‌فريبانه بود و چه در سطح خارجي و چه در سطح داخلي رسميت آشکاري نداشت (ولايتي، 1380، ص14) و با مخالفت‌هاي گسترده روبرو بود. «انجمن کليميان» در تاريخ 14/7/1352 طي بخشنامه‌اي، خواهان تلاش براي حضور مأموران نظامي اونيفرم‌پوش در هنگام عبادت و مراسم‌هاي مذهبي شد (همان، ص220). اين خود مؤيد عدم استقبال مردمي و شرايط اجتماعي نامناسب براي اين اقليت به‌شمار مي‌رود. مخالفت مردمي به رهبري مذهبيان و صدور اعلاميه امام خميني و گروهي ديگر از مراجع مبني بر برائت از اسرائيل و آگاهي نسبت به خطرات آن (ولايتي، 1386، ص24) در بطن جامعه نيز تأثير ديگري در ساخت بناهاي مذهبي اين دوره داشت. پنهان‌سازي بناهاي مذهبي که يکي از سنت‌هاي يهوديان در ادوار گذشته به‌شمار مي‌رفت، در اين دوره نيز به سبک و سياقي جديد جلوه‌گر شد. ساخت «کنيسه ـ مدرسه‌ها» به تعداد نسبتاً زياد که مختص اين دوره است، رويکرد يهوديان براي دورکردن کنيسه‌ها از انظار عمومي به‌شمار مي‌رود.
    نتيجه‌گيري
    اقليت يهودي ساکن در سرزمين‌هاي اسلامي به‌علل گوناگون موفق به ايجاد سبک معماري ويژه و مختص خود نشده و معمولاً بناهاي مذهبي آنان مقتبس از معماري پيرامون خود بوده است. معماري مذهبي يهوديان تهران در دوره قاجاريه، با توجه به شرايط اجتماعي و مذهبي حاکم بر آن دوره از لحاظ شکل، ابعاد و نما، متأثر از بناهاي مسکوني تهران است. اين شرايط به‌گونه‌اي بود که تمايلي براي آشکار کردن بناهاي مذهبي در منظر عمومي وجود نداشت؛ هيچ نشان آشکاري براي متمايز کردن کنيسه از بناهاي مسکوني به‌کار نمي‌رفت و انديشه ايجاد معماري باشکوه و کنيسه‌‌اي با ابعاد بزرگ وجود نداشت. اين در حالي است که تحولات اجتماعي پس از مشروطه به‌سرعت تغييراتي در معماري مذهبي اين اقليت به‌وجود آورد و نخستين کنيسه، خارج از محله يهوديان و با معماري متمايز و ابعاد و گنجايش بيشتر ايجاد شد. به بيان ديگر، معماري مذهبي يهوديان در دوره قاجار، سبک ويژه‌اي نداشت، اما با تغيير در ساختارهاي سياسي و اجتماعي اواخر آن، تمايل به ساخت بناهاي شاخص و متمايز به‌وجود آمد.
    معماري مذهبي يهوديان در دوره پهلوي به‌شدت تحت تأثير شرايط سياسي و اجتماعي بود. شرايط متمايز اوايل و اواخر دوره رضاشاه مجال چنداني براي خود‌نمايي کنيسه‌ها در بافت شهري نداد؛ اما متأثر از ارتباط گسترده اين اقليت با همکيشان اروپايي خود، رويکردهاي جديدي نزديک به جنبش اصلاح‌گرايانه يهوديان اروپا در ساخت کنيسه‌هاي «کورش» و «پل چوبي» به‌وجود آورد. بهبود روابط ايران و اسرائيل و حمايت و اغماض دولت پهلوي دوم نسبت به يهوديان با چند برابرشدن ساخت کنيسه‌ها و بناهاي باشکوه مذهبي به نقطه اوج خود رسيد. از سوي ديگر برانگيخته شدن افکار عمومي نسبت به رژيم اشغالگر قدس و مخالفت‌هاي مردمي با سياست‌هاي دولت، رويکرد پنهان‌سازي اماکن مذهبي را در ميان يهوديان مطرح ساخت. بر اين‌ اساس، اماکن مذهبي يهوديان تهران در دوره قاجاريه و پهلوي متناسب با شرايط اجتماعي و سياسي، رويکردهاي متمايزي در معماري مذهبي بروز داده است. 

    References: 
    • ابن‌فقيه، ابي‌بكر احمدبن محمد صمداني، 1302ق، مختصر كتاب البلدان، بيروت، دارصار.
    • اپستاين، ايزيدور، 1388، يهوديت بررسي‌هاي تاريخي، ترجمه بهزاد سالکي، تهران، مؤسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران.
    • اتحاديه، منصوره، 1374، «رشد و توسعه شهر تهران در دوره ناصري»، تحقيقات اسلامي، س10، ش1و2، ص145-174.
    • ازغدي، عليرضا، 1384، روابط خارجي ايران (1330-1357)، تهران، قومس.
    • آنترمن، الن، 1385، باورها و آيين‌هاي يهودي،‌ تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
    • بريان، پي‌ير، 1377، تاريخ امپراتوري هخامنشي، ترجمه مهدي سمسار، تهران، زرياب.
    • بشيري، احمد، 1363، کتاب آبي، ج4، تهران، نو.
    • بصيرت‌منش، حميد، 1375، سياست مذهبي حکومت رضاشاه، تاريخ معاصر ايران، کتاب دهم، تهران، مؤسسه پژوهشي و مطالعات فرهنگي.
    • بنايان، جهانگير، 1996م، «محلات و گورستان‌هاي يهودي»، مجموعه مقالات تروعا، آمريکا، مرکز تاريخ شفاهي يهوديان ايران، ص217-241.
    • پاپادوپولو، الکساندر، 1368، معماري اسلامي، ترجمه حشمت جزني، تهران،‌ مرکز نشر فرهنگي رجا.
    • پيرنظر، ژاله، 1996م، «جنگ بين‌الملل دوم و جامعه يهود در ايران»، مجموعه مقالات تروعا، آمريکا،‌ مرکز تاريخ شفاهي يهوديان ايران، ص93-106.
    • تاج‌پور، محمد‌علي، 1353، تاريخ دو اقليت مذهبي يهود و مسيحيت در ايران، تهران، فراهاني.
    • تقوي، حسين، 1389، «يهوديان در سرزمين‌هاي اسلامي»، معرفت اديان، ش5، ص106-73.
    • تکميل همايون، ناصر، 1393، اودلاجان (عودلاجان)، تهران، دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي.
    • ـــــ ، 1395، محله کليميان تهران،‌ تهران، دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي.
    • حقيقت نائيني، غلامرضا، محمد شيخي و مرتضي محمودي مهماندوست، 1398، «بازخواني مفهوم سکونت در محلات تهران در دوره قاجار و پهلوي»، جغرافيا، ش61، ص70-54.
    • دهقان، فربد، 1389، معماري اماکن مذهبي، تهران، يزدا.
    • زارع، رضا، 1384، ارتباط ناشناخته: بررسي روابط رژيم پهلوي و اسرائيل (1357-1327)، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
    • زرگر، علي اصغر، ۱۳۷۲، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بيات، تهران، پروين.
    • سازمان‌هاي يهودي و صهيونيستي در ايران، 1381، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي.
    • سنگتراش، فتانه و حسنعلي پورمند، 1398، «انديشه يهوديان در ايجاد کنيسه»، هنر و تمدن شرق، ش26، ص5-20.
    • شهبازي، عبدالله، 1377، زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران، ج1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي.
    • صديق‌پور، رافائل، 1383، «کنيسه عبادتگاه کليميان»، رساله کارشناسي ارشد معماري، دانشگاه شهيد بهشتي.
    • ـــــ ، 1396، «معماري کنيسه‌هاي اصفهان»، مرکز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي.
    • https://www.cgie.org.ir/fa/news/156037
    • علائي، سيروس، 1381، «اولين نقشه رسمي تهران، بازگوي فرهنگ شهري ايران در سده نوزدهم»، ايران‌شناسي، ش55، ص‌527-537.
    • فرزين، رضا، 1380، «دانشنامه دين داعي، سيدانته، ماشيح و...»، هفت آسمان، ش9و10، ص346-372.
    • قانون، مرتضي، 1388، ديپلماسي پنهان، تهران، طبرستان.
    • کريميان، حسن و عباسعلي احمدي، 1394، «باستان شناسي فضايي، رويکردي علمي در مطالعه و تحليل آثار معماري، فضاهاي شهري و بافت کهن»، مطالعات باستان‌شناسي، دوره 7، ش2، ص103-116.
    • کريميان، حسن و ميثم نيک‌زاد، 1391، «تأثير موازين فقهي بر شکل‌يابي معماري و محلات مسکوني اقليت‌هاي يهودي و مسيحي در اصفهان دوره صفوي»، جامعه‌شناسي تاريخي، دوره 4، ش2، ص193-224.
    • کفاش، مهين، 1388، روابط خارجي ايران، تهران، آواي نور.
    • کوهستاني‌نژاد، مسعود، 1382، «روابط ايران و اسرائيل در دوره دولت دکتر مصدق (1330-1332)»، تاريخ روابط خارجي، ش15، ص105-160.
    • کهنيم، روح‌الله، 1993م، گنجينه‌هاي طلايي، لوس آنجلس، روح‌الله کهنيم.
    • کياني، مصطفي، 1383، معماري دوره پهلوي اول، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.
    • گباي، ياسي، 1996م، «بناهاي تاريخي يهوديان ايران و طرح نوسازي مقبره استر»، مجموعه مقالات تروعا، آمريکا، مرکز تاريخ شفاهي يهوديان ايران، ص41-69.
    • لوي، حبيب، 1339، تاريخ يهود ايران، ج3، تهران، ‌کتابفروشي يهودا بروخيم.
    • مخبر دزفولي، عباس، 1371، سلسله پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ کمبريج، تهران،‌ طرح نو.
    • مزلقاني، توران، 1393، «بررسي عناصر نمادين در ساخت و آرايه‌هاي مسجد و کنيسه»، رساله کارشناسي ارشد دانشگاه هنر اصفهان.
    • معتمدي، محسن، 1381، جغرافياي تاريخي تهران، تهران،‌ مرکز نشر دانشگاهي.
    • معلمي، فاطمه، 1389، «وضعيت اجتماعي يهوديان در دوره رضاشاه»، رساله کارشناسي ارشد، دانشگاه الزهرا.
    • ملک، مهران، 1396، «گذري بر تاريخچه کنيسه‌هاي تهران»، افق بينا، ش45، ص53-56.
    • مهدي‌زاده، علي، 1384، «انبياء بني‌اسرائيل در ايران»، مطالعات اسلامي، ش70، ص187-200.
    • نتصر، آمون، 1996م، «نقش يهوديان در انقلاب مشروطيت»، مجموعه مقالات تروعا، آمريکا،‌ مرکز تاريخ شفاهي يهوديان ايران، ص31-40.
    • نجمي، ناصر، 1370، طهران عصر ناصري، چ سوم، تهران، عطار.
    • ـــــ ، 1377، طهران در گذر زمان، تهران، گوتنبرگ.
    • نيکبخت، فريار، 1996م، «يهوديان در نهضت‌ها و احزاب سياسي»، مجموعه مقالات تروعا، آمريکا،‌ مرکز تاريخ شفاهي يهوديان ايران، ص69-92.
    • ولايتي، علي اکبر، 1380، ايران و تحولات فلسطين (1317-1357)، تهران، وزارت امور خارجه.
    • ـــــ ، 1386، جمهوري اسلامي ايران و تحولات فلسطين، تهران، وزارت امور خارجه.
    • هنرفر، لطف‌الله، 1350، گنجينه آثار تاريخي اصفهان، چ دوم، تهران، چاپخانه زيبا.
    • يشايايي، هارون، 1388، ما کليمي‌ها چگونه آدمهايي هستيم؟، تهران، نيلوفر.
    • يوسفي، اميرمحمد، ۱۳۸۲، ايران و رژيم صهيونيستي از همکاري تا منازعه، تهران، دانشگاه امام صادق
    • Cohen, Martin, A, 1978, Synagogue.in M. Eliade (Ed.) Vol.14, Encyclopedia of Religion, New York, Macmillan.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    افشار، حمید، خمسه، هایده، بهرام زاده، محمد.(1401) بررسی تأثیرات سیاسی و اجتماعی دوره قاجاریه و پهلوی بر معماری مذهبی یهودیان تهران. فصلنامه معرفت ادیان، 13(2)، 41-58

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حمید افشار؛ هایده خمسه؛ محمد بهرام زاده."بررسی تأثیرات سیاسی و اجتماعی دوره قاجاریه و پهلوی بر معماری مذهبی یهودیان تهران". فصلنامه معرفت ادیان، 13، 2، 1401، 41-58

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    افشار، حمید، خمسه، هایده، بهرام زاده، محمد.(1401) 'بررسی تأثیرات سیاسی و اجتماعی دوره قاجاریه و پهلوی بر معماری مذهبی یهودیان تهران'، فصلنامه معرفت ادیان، 13(2), pp. 41-58

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    افشار، حمید، خمسه، هایده، بهرام زاده، محمد. بررسی تأثیرات سیاسی و اجتماعی دوره قاجاریه و پهلوی بر معماری مذهبی یهودیان تهران. معرفت ادیان، 13, 1401؛ 13(2): 41-58