معرفت ادیان، سال سیزدهم، شماره دوم، پیاپی 50، بهار 1401، صفحات 7-26

    اصول و راهکارهای رهبری بحران فرهنگی در سیره حضرت موسی (ص) با توجه به قرآن و تورات

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    رضا قزی / دانشجوی دکتری ادیان و عرفان، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / rghaz@ymail.com
    ✍️ حسین نقوی / استادیار گروه ادیان، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / naqavi@iki.ac.ir
    چکیده: 
    یکی از معضلاتی که می تواند برای سازمان‌ها و جوامع تهدید جدی محسوب شود بروز و ظهور بحران، به ویژه بحران‌های فرهنگی است. بر این اساس، مطالعه سیره حضرت موسی(ص) و بررسی اصول و راهکارهای ایشان در رهبری می تواند راهگشای بسیاری از سازمان ها در رویارویی با بحران های فرهنگی باشد. جامعیت اصول و راهکارهای رهبری حضرت موسی در سه مرحله پیش از بحران، حین بحران و پس از بحران را می توان با بررسی آیات قرآن کریم و مقایسه آن با تورات دریافت. برخی از اصول حاکم بر رهبری ایشان عبارت است از: تعیین جانشین شایسته، پاسخ گویی، پشتیبانی، تغییر ظاهر، تحول از درون، تسریع در اقدام، اطلاع رسانی، قاطعیت، آرامش، یادگیری از بحران، مطالعه بحران، و مقابله با بحران. همچنین برخی از راهکارهای ایشان در مراحل سه گانه رهبری بحران عبارت است از: تحمیل کردن، تلقین، تبیین نقاط ضعف، تبیین نقاط قوت، تصویرسازی، برچسب زنی، بی اعتبارسازی، پاک سازی، شفاف سازی، تحقیر کردن و ریشه کن سازی.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Principles and Strategies for Leading Cultural Crisis in the Biography of Prophet Moses according to the Qur'an and Torah
    Abstract: 
    Emergence of crises, especially cultural crises, is one of the problems that can be a serious threat to organizations and communities. Accordingly, studying the biography of Prophet Moses and examining the principles and strategies of his leadership can pave the way for dealing with cultural crises for many organizations. Examining Quran’s verses and comparing it with the Torah, one can realize the comprehensiveness of the principles and strategies of Prophet Moses’ leadership in three stages: before the crisis, during the crisis and after the crisis. Some of the principles respected in his leadership are: determining a suitable successor, being accountable, supportive, change of appearance, transforming from within, taking immediate action, giving information, assertiveness, calmness, learning from the crisis, studying the crisis, and confronting with the crisis. In addition, some of his strategies to guide crisis in the three stages are as follows: imposing, inducing, explaining weaknesses, explaining strengths, imagery, labeling, discrediting, cleansing, clarifying, humiliating and eradicating.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    هر نوع بحران طبيعي يا اجتماعي (انسان‌ساز) بر اثر تهديدي پديد مي‌آيد؛ تهديداتي همچون توانايي‌ها و انديشه‌هاي آسيب‌زا و ممانعت دشمنان از دست‎يابي به موفقيت در جهت اهداف از پيش تعيين شده (تاجيک، 1384، ص94). کودتا، جنگ، آشوب خياباني، و تهاجم فرهنگي از جمله تهديداتي است که وضعيت ثبات، امنيت، نظم روابط سازنده، اهداف اجتماعي و ديني را تهديد مي‌کند و بحران مي‌سازد. بر اين اساس، تهديد گاهي نظام سياسي و زماني نظام اقتصادي، و هنگامي فرهنگ عمومي و ارزش‌هاي اخلاقي يک ملت را هدف قرار مي‌دهد و سبب ايجاد بحران مي‌گردد.
    انسان از ابتداي تاريخ حيات خود، همواره با بحران‌هاي گوناگون مواجه بوده است. ازاين‌رو راه‌‌هاي گوناگوني را براي شناخت و مقابله با آنها ابداع کرده است. اما سابقه رويکردهاي علمي و تخصصي به سانحه، به دهه‌هاي 1950 و 1960 برمي‌گردد (رافائل، 1986، ص30).
    قوم بني‎اسرائيل نيز بي‎نصيب از چنين بحران‎هايي نبود. اما از ميان اين بحران‌ها، شيوع بحران فرهنگي در ميان بني‌اسرائيل و نقش حضرت موسي در مهار اين بحران، موضوع مقاله حاضر را شکل مي‌دهد.
    اين نوشتار در پي پاسخ به اين پرسش اساسي است که «اصول و راهکارهاي رهبري حضرت موسي در مواجهه با بحران فرهنگي چه بوده است؟» پرسش‌هاي فرعي ديگري نيز قابل طرح است؛ از جمله: اصول رهبري حضرت موسي براي حل بحران فرهنگي سامري کدام است؟ رهبري حضرت موسي براي حل بحران فرهنگي سامري مبتني بر چه راهکارهايي بود؟
    ﺗﺤﻘﯿﻖ حاضر ﺑﺎ ﺑﻬﺮهﮔﯿﺮي از ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺮﺗﺒﻂ، ﺑﻪ اراﺋﻪ اﻟﮕﻮﻫﺎي راﯾﺞ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺑﺤﺮان ﭘﺮداﺧﺘﻪ، سپس ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﯾﮏ نمونه از مهم‌ترﯾﻦ ﺑﺤﺮانﻫﺎي عصر حضرت موسي، اﻟﮕﻮي ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺑﺤﺮان فرهنگي در ﺳﯿﺮه حضرت موسي را تبيين کرده است. ﺿﺮورت اﻧﺠﺎم اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ افزون بر ﺑﻌﺪ ﻧﻈﺮي که ﺗﺒﯿﯿﻦ و ارائه ﯾﮏ اﻟﮕﻮي ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ ﻣﻮﻓﻖ است، مي‌تواند ﮐﺎرﺑﺮدي نيز باشد؛ به اين صورت که کشورهاي اسلامي، به‌ويژه ايران ﺑﺮاي اﺳﺘﻤﺮار ﺣﯿﺎت ﺧﻮﯾﺶ، ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺤﺮانﻫﺎي پيش‌رو هستند. ﺑﺮرﺳﯽ و ﺑﺎزﺧﻮاﻧﯽ اﻟﮕﻮي ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ حضرت موسي ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ اﻟﻬﺎمﺑﺨﺶ ﻣﺪﯾﺮان و رﻫﺒﺮان در اداره ﺑﺤﺮانﻫﺎي فرهنگي ﺑﺎﺷﺪ.
    مفهوم‌شناسي بحث
    الف) «فرهنگ»
    براساس نظر جامعه‌شناسان، «فرهنگ» بيانگر نگرش انسان به هستي و تفکر او درباره تمام ابعاد زندگي و دربرگيرنده رفتارها و محصولات مادي يا معنوي او همچون ارز‌ش‌ها، هنجارها، دانش‌ها، هنرها، عاطفه‌ها، سليقه‌ها، آداب و رسوم و قوانين است (تاجيک، 1382، ص105). «فرهنگ» مجموعه‌اي از خصوصيات مادي و معنوي است که يک جامعه يا يک گروه اجتماعي را از ديگر گروه‌ها و جوامع متمايز مي‌سازد و محدود به هنر و ادبيات نيست، بلکه شيوه‌هاي زندگي، همزيستي، نظام‌هاي ارزشي، سنت‌ها و باورها را نيز دربر ‌مي‌گيرد (رؤيايي و رسولي، 1387، ص45).
    بسياري از محققان «فرهنگ» را در معناي وسيعي معادل «سبک زندگي» تعريف کرده‌اند. گروهي نيز آن را انديشه‌ها و ارزش‌ها دانسته‌اند. در جاي ديگر، آن را مشخص‌کننده باورداشت‌ها، مسلک‌ها و اسطوره‌ها يعني: صور ذهني دسته‌جمعي يک اجتماع مي‌دانند که به تعبيري عوامل روحي و رواني آن جامعه است. به بيان ديگر، فرهنگ، عناصر زيادي را در سطوح گوناگون، ازجمله عقايد، عواطف، ارزش‌ها، هدف‌ها، کردارها، تمايلات و اندوخته‌ها دربر ‌مي‌گيرد (کاوسي و همكاران، 1387، ص112). به نظر مي‎رسد که فرهنگ بر مجموعه‌ای از باورها، ‌ارزش‌ها و رفتارهای یک جامعه اطلاق می‌شود.
    ب) «رهبري»
    در فرهنگ‌هاي لغت، «رهبر» را همان «راهبر و فرمانده» معنا کرده‌اند؟ در عين حال، پژوهشگران مفهوم «رهبري» را با «مديريت» يکي نمي‌دانند؛ زيرا براي رهبري مفهوم وسيع‎تري از مديريت قائل‌اند (فايرستون، 2020، ص17). همچنين در رهبري، اهداف فراسازماني مدنظر است، برخلاف مديريت که صرفاً سازماني است. ديگر آنکه نفوذ و دوام دستورات رهبري در مقايسه با مدير به مراتب بيشتر است. بنابراين در نوشتار حاضر، براي اداره بحران‌هاي عصر حضرت موسي از اصطلاح «رهبري بحران» (Leadership Crisis) که فراتر از «مديريت بحران» (Crisis‎Management) است، استفاده مي‌کنيم.
    ج) «بحران»
    خاستگاه واژه «بحران» در زبان‌هاي غربي به ريشه يوناني «krisis» بازمي‌گردد که همزمان متضمن دو مفهوم «بحران» (Crisis) و «بازخورد و مقابله» (Critique) است. در برخي منابع، ريشه اين واژه به کلمه يوناني «krinein» به‌معناي جداکردن، سواکردن (کريگر، 1996، ص205)، قضاوت کردن، تشخيص دادن، فهميدن، پي‌بردن، (ريس، 1996، ص149) غربال کردن و زير و رو کردن (ماوتنکر، 1996، ص88) ارجاع داده شده است.
    براي تعريف اصطلاحي «بحران»، پيرسون و ميتراف عقيده دارند: بحران ازهم‌گسيختگي است که به‌صورت فيزيکي بر کل يک سيستم اثر مي‌گذارد و مفروضات پايه‌اي، احساس وجود ذهني و محور حياتي وجود آن را تهديد مي‌کنند (ميتراف و همكاران، 1992، ص43).
    در تعريف ديگري آمده است: «بحران سازماني يک رويدادي است که با احتمال کم و تأثير زياد، تداوم حيات سازماني را تهديد مي‌نمايد و از طريق مبهم‌ بودن علل، آثار و راه‌حل‌ها مشخص مي‌شود. همچنين اين باور وجود دارد که در موقعيت بحران، تصميم‌سازي بايد به سرعت انجام بگيرد» (پيرسون و کلاير، 1998، ص60).
    درمجموع، مي‌توان گفت: بحران حادثه‌اي است که به‌طور طبيعي، همچون سيل و زلزله يا توسط بشر مانند جنگ به‌طور ناگهاني يا به طرز فزاينده‌اي به‌وجود مي‌آيد و سختي و مشقتي بر انسان يا جامعه تحميل مي‌کند که بايد براي برطرف کردن آن اقدامات اساسي و فوق‌العاده‌اي انجام گيرد.
    د) «بحران فرهنگي»
    بحران‎هاي فرهنگي خطرهايي هستند كه بر اثر حرکت‌هاي نرم درون يک اجتماع، با هدف قرار دادن زيرساخت‎هاي فکري و اعتقادي، تعادل امنيت و سلامت اجتماعي را به‌طور جدي تهديد مي‌كنند. بنابراين ماهيت و منشأ اجتماعي دارند و به‌تدريج به صورت تعارض‌هاي اجتماعي، ناآرامي، فشارهاي برهم زننده، شورش‌ها و اعتصاب‌هاي بي‌مهار براي درخواست‌هاي فرهنگي و همانند آن ظاهر مي‌شوند (قديري ابيانه، 1385، ص‌24).
    ه‍) «رهبري بحران»
    «رهبري بحران» نقشه‌اي براي به‌حداقل ‌رساندن آسيب بحران است و حتي گاهي مي‌تواند بکلي موجب از بين‌ رفتن يک بحران احتمالي شود (مادزارو، 2006، ص8). استيون فينک «رهبري بحران» را اين‌گونه توصيف مي‌کند: «هنر از بين بردن خطراتي که باعث مي‌شود شما بتوانيد بر سرنوشت خود مسلط شويد» (دِولين، 2007، ص161).
    در تعريفي ديگر، هرگونه زمينه‌سازي براي پرهيز از بحران، جست‌وجوي متفکرانه بحران، خاتمه و مهار بحران در جهت تأمين منافع رهبري بحران به‌شمار آمده است (هريسون و كارون، 1378، ص17). به‌طور كلي، وظيفه رهبري بحران كنترل بحران در زمان كوتاه با استفاده از بهترين اصول و روش‌هاست. مي‌توان گفت: رابطه بحران با رهبري بحران عبارت است از: بهينه‌سازي شرايط براي مقابله با بحران و به حداقل رساندن خسارات ناشي از بحران (سي‎گر و همكاران، 1998). ازاين‌رو بديهي است که رهبري بحران، ابعاد گوناگون و گسترده‌اي داشته باشد. برخي آن را برنامه‌اي براي کاهش ظرفيت خرابي و گاهي حذف عوامل ايجادکننده بحران معرفي مي‌کنند (وردي‌نژاد و بهرامي رشتياني، 1388، ص59).
    با توجه به تعاريف مزبور، رهبري نقش هدايتگري در سازمان و اجتماع دارد. رهبري مؤثر در بحران به اين است که بتواند با قدرت نفوذي که بر افراد دارد از بروز بحران فرهنگي جلوگيري نمايد و در صورت بروز بحران، با به‌کارگيري بهترين اصول و شيوه‌ها، سازمان را از بحران خارج سازد.
    و) «مداخله‌گرهاي بحران»
    مداخله‌گرها عواملي هستند که در ايجاد، استمرار و تشديد بحران مؤثرند و برحسب شکل‌ها و انواع بحران‌ها، مداخله‌گرهاي فراواني مي‌توانند در صحنه و پشت صحنه حاضر و در ماهيت آن نقش مؤثري داشته باشند. شناسايي مداخله‌گرها کمک قابل توجهي به تشخيص و حل بحران مي‌کند. مداخله‌گرها را مي‌توان به دو گروه مداخله‌گرهاي «آشکار» و «پنهان» تقسيم نمود. مداخله‌گرهاي آشکار عوامل ظاهري و آشکار در روند بحران هستند که شناسايي آنها در مراحل اوليه به سادگي انجام مي‌شود؛ اما مداخله‌گرهاي پنهان به سادگي قابل شناسايي نيستند، بلکه بايد از طريق جمع‌آوري، پردازش و تحليل اطلاعات دقيق، ابتدا نشانه‌هاي آنها را شناسايي و سپس در مراحل بعدي آنها را تحليل کرد (همان، ص50).
    چهارچوب مفهومي پژوهش
    مجموعه اقداماتي که توسط رهبران براي کنترل و حل بحران انجام مي‌شود در سه دسته اقدامات پيش از بحران، حين بحران و پس از بحران قابل طرح و بررسي است. رهبراني که در شرايط ناپايدار محيطي و آکنده از عدم اطمينان فعاليت مي‌کنند بر اين نکته واقفند که هريک از اقدامات مذکور براي کنترل و حل بحران از اهميت ويژه‌اي برخوردارند (تيلور و کنت، 2007). اين مجموعه اقدامات سه‌گانه در رهبري بحران، به‌مثابه يک سيستم، ارتباط تنگاتنگي با هم دارند، به‌گونه‌اي که بي‌توجهي به يک نوع از اقدامات مي‌تواند باعث غلبه بحران شود. به‌عبارت ديگر، رهبري بحران بايد به هريک از اين اقدامات سه‌گانه در برنامه‌هاي راهبري بحران توجه داشته باشد؛ زيرا هريک از اين اقدامات سه‌گانه نقش بسزايي در کنترل بحران‌هاي پيش‌رو خواهد داشت.
    بحران فرهنگي عصر حضرت موسي
    در زمان رسالت حضرت موسي عواملي مانند به استضعاف کشيده شدن قوم بني‌اسرائيل توسط فرعونيان و فقدان رشد معرفتي در آنان سبب شد تا مردم از ميان ابزارهاي معرفت، تنها به حس رو بياورند. آنان از آب‎هاي دريا فاصله نگرفته بودند که گفتند: «يا مُوسَى اجْعَلْ‏ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَه» (اعراف: 138)؛ يعني خدايي مانند خدايان آنان براي ما قرار بده. آنان به‌دنبال خدايي محسوس بودند! ‫با توجه به آيات و روايات فراوان، ﺑﻪ‌ﻧﻈﺮ ﻣﻲرﺳﺪ به‌کاربستن عقل و باقي ماندن در جهل ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺮوز بحران فرهنگي قوم بني‌اسرائيل ﺑﻮده است. بدين‌روي قرآن‌کريم در همين واقعه از قول حضرت موسي آنان را «قوم جاهل» مي‌خواند: «... قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (اعراف: 138).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
    در ادامه، وقتي حضرت موسي به ميقات رفت، بحران گوساله‌پرستي رخ داد. بنابراين، بحران فرهنگي قوم حضرت موسي عميق‌تر از نيازهاي احساس گرسنگي و تشنگي بود. بحران واقعي مربوط به ارزش‌هاي بني‌اسرائيلي بود (سرانو، 2020، ص30).
    راهکارهاي حضرت موسي در رهبري بحران فرهنگي
    حضرت موسي براي حل بحران فرهنگي، در هريک از مراحل مذکور، راهکارهايي را به‌کار گرفت. اين راهکارها براساس هريک از مراحل در ذيل، تحليل و واکاوي شده است:
    اول. رهبري پيش از بحران
    «رهبري پيش از بحران» شامل اصول و راهکارهايي است که رهبران قبل از رخ دادن بحران، به آن توجه مي‌کنند و شيوه‌هاي بازدارنده‌اي را به‌منظور جلوگيري از روي دادن بحران انجام مي‌دهند. در سيره حضرت موسي براي رهبري بحران فرهنگي، پيش از وقوع آن، برخي از اصول و راهکارها قابل مشاهده است:
    1. اصل تعيين جانشين شايسته
    حفظ وحدت اجتماعي و جلوگيري از ايجاد اختلاف و خونريزي بين مردم، يک مصلحت اجتماعي است. تجربه نشان داده است که بيشتر کودتاها، اغتشاشات و درگيري‌ها زماني اتفاق مي‌افتد که رهبري به هر علت در ميان مردم جامعه‌اش حضور ندارد. بنابراين، اصل اوليه حکم مي‌کند که رهبر در صورت غيابش جانشيني براي خود نصب کند تا از بحران‌هاي بعدي جلوگيري نمايد، اگرچه در عمل، در بسياري از مواردي که جانشين نيز تعيين گرديده، جامعه دچار اغتشاش و کشمکش شده است.
    حضرت موسي، برادرش هارون را به‌جاي خويش نصب کرد (اعراف: 142)؛ اما باز بحران گوساله‌پرستي رخ داد. با وجود اين، وحدت که اصلي مهم‌تر است، حفظ شد؛ به اين دليل که هارون در پاسخ حضرت موسي که پرسيد: چرا مانع گوساله‌پرستي قوم نشدي؟ جواب داد: «إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَينَ بَنِي‌إِسْرَائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي». از عبارت «لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي» فهميده مي‌شود که سفارش اصلي حضرت موسي به حضرت هارون اين بود که مبادا بگويي ميان قوم من تفرقه‌ افکندي. اما بنابر برخي فقرات تورات، حضرت هارون منشأ بحران شد تا تفرقه ايجاد نگردد و همين بحران نيز عامل کشتار عده زيادي بعد از بحران شد.
    راهکار: اجتناب از واگذاري مسؤليت به افراد بحران‌آفرين
    اين اقدام بازدارنده بحران، در سيره حضرت موسي نيز قابل مشاهده است. در زمان حضرت موسى نيز مفسدانِ توطئه‌گرى بودند كه آن‌حضرت نگران آنها بود و به هارون سفارش‏ مى‌كرد: نگذار زمام امور را به‌دست گيرند و خواسته يا ناخواسته‏ دنباله‌رو آنان شوى! (اعراف: 142). علاوه بر اينکه ايشان برادرش را نصب کرد، شرح وظايفش را هم تبيين نمود. عدم واگذاري مسئوليت و جانشيني به افراد شايسته سبب شد افرادي مانند سامري، رهبري را وسيله‌اي براي استمتاعات فردي قرار ‌دهند و موجب بروز بحران‌هاي غير قابل کنترلي شوند. بدين‌روي حضرت موسي براي رهبري بحران، با انتصاب شايسته، کوشيد تا به اقدامات بازدارنده و پيش از بحران توجه کند.
    2. اصل پاسخگويي
    «پاسخگويي» تعهد در قبال مسئوليت واگذار شده است (بولز و داونپورت، 1975، ص35). به‌عبارت ديگر، «پاسخ‌گويي» يعني اينکه فرد سرزنش يا ستايش ناشي از اخذ يک تصميم يا انجام يک اقدام را بپذيرد (هيوز، 1377، ص284). يکي از مهم‌ترين مباني اصل پاسخ‌گويي «نظارت» است، به‌گونه‏اي که بدون وجود نظارت، پاسخ‌گويي معنا پيدا نمي‌کند. حضرت هارون گماشته شده بود تا فسادي پيش نيايد و در صورت شکل گرفتن، آن را اصلاح نمايد. او در حفظ وحدت موفق بود، اما در حوزه عبوديت خدا موفق نشد. به‌همين سبب، حضرت موسي در اين زمينه هارون را مؤاخذه کرد (طه: 92 و 93؛ خروج، 32: 21). البته بنابر فقرات تورات، حضرت هارون سبب شد در اثر گوساله‌پرستي قوم، قريب سه‌هزار تن از آنها به مسلخ قتل وارد شوند و در اثر ارتداد، گروهي اعدام شوند.
    راهکار 1. ايجاد تشکيلات
    حقيقت پاسخ‎گويي به مفهومي که بيان شد چنين است که فرد در جايگاه مسئوليتي خود، با توجه به حيطه وظايف و اختيارات تعيين شده، بايد عملکرد خود را به‌گونه‌اي ارائه دهد که در برابر مطالبات مقام مافوق و مردم، در هر شرايطي جوابگو باشد و بتواند از کارنامه خود دفاع کند. حضرت موسي از هارون پرسيد: «يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا أَلاَّ‌تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي‌؛ اي هارون! چه چيزي مانع شد هنگامي که ديدي آنها گمراه شدند از من پيروي کني؟ آيا فرمان مرا عصيان نمودي؟» (طه: 92-93). اما در عهد عتيق نيز آمده است: «موسي به هارون گفت: اين قوم به تو چه كرده بودند كه گناه عظيمي برايشان آوردي؟» (خروج، 32: 21). اين در حالي است که داستان در قرآن به‌گونه‌اي پيش مي‌رود که نشان مي‌دهد حضرت موسي دفاع هارون را پذيرفته است.
    راهکار 2. ارتباط دائم و بي‌واسطه با مردم
    براي ارائه کارنامه و دفاع از عملکرد و قرار گرفتن در مقام پاسخ‌گويي، از شيوه‌هاي متنوعي مي‌توان استفاده کرد. يکي از اين راهکارهاي اساسي، داشتن ارتباط مستمر و بي‌واسطه با مردم است. حضرت هارون ارتباطي بي‌واسطه با بني‌اسرائيل داشت. بنابر گزارش عهد عتيق، مردم مستقيماً از جناب هارون درخواست خدا کردند. «و چون قوم ديدند كه موسي در فرود آمدن از كوه تأخير نمود، قوم نزد هارون جمع شده، وي را گفتند: برخيز و براي ما خدايان بساز كه پيش روي ما بخرامند» (خروج، 32: 1). اين گزارش نشان مي‌دهد که ارتباط ميان رهبر و مردم نزديک بوده است. قرآن کريم نيز از زبان حضرت هارون به قوم مي‌فرمايد: «اى قوم من! شما به اين وسيله در معرض آزمايش قرار گرفته‌ايد. پروردگار شما خداوند رحمان است. پس، از من پيروى كنيد و فرمانم را اطاعت نماييد!» (طه:.90 )، كه همين ارتباط را نشان مي‌دهد.
    3. اصل پشتيباني
    پشتيباني بحران يکي از اصول اساسي رهبري بحران است. پشتيباني از گروه عملياتي بحران نقش اساسي و تعيين کننده‌اي در زنجيره تأمين و پشتيباني رهبري بحران بر عهده دارد که در صورت اختلال در ايفاي اين نقش، کل فرايند کنترل و مهار بحران با مشکل روبه‌رو شده، دچار اختلال خواهد شد. خداوند متعال در ادامه به رهبري بحران توسط حضرت موسي اشاره مي‌کند كه ما نه‌تنها اطلاعات مفيد در اختيار موسي قرار داديم، بلکه امکانات و ابزار لازم براي کنترل آن را نيز در اختيار ايشان گذارديم: «آتَيْنا مُوسى‏ سُلْطاناً مُبيناً» (نساء: 153). علامه طباطبائي ذيل آيه شريفه مي‌نويسد: منظور از «سلطان مبين» اين است كه آن جناب را بر گوساله‌پرستان و بر سامرى و گوساله‌اش مسلط كرد (طباطبائي، 1425ق، ج5، ص130).
    اين اطلاعات‌دهي و پشتيباني در عهد عتيق نيز بيان شده است: «و يهُوَه به موسي گفت: روانه شده، به زير برو؛ زيرا كه اين قوم تو كه از زمين مصر بيرون آورده‌اي، فاسد شده‌اند.... گوساله ريخته شده براي خويشتن ساخته‌اند.... و يهُوَه به موسي گفت:... و اكنون مرا بگذار تا خشم من بر ايشان مشتعل شده، ايشان را هلاك كنم...» (خروج، 32: 7-10).
    4. اصل تحول از درون
    اصل «تحوّل از درون» بيانگر آن است که بايد به فکر تحوّل دروني افراد بود. مطابق اين ويژگي، آنچه در باطن انسان است در ظاهر، نقش مي‌آفريند. براساس اين ويژگي، يکي از اصول تربيت بايد ناظر به ايجاد تحوّل باطني باشد. بنابراين براي پيشگيري از رفتارهاي نابهنجار و بحران‌هاي اجتماعي، از قبيل گوساله‌پرستي بايد زيرساخت‎هاي فکري و بينشي قوم تغيير کند. در غير اين‌صورت در زمان کوتاهي ممکن است به مسير اوليه بازگردند.
    راهکار 1. بصيرت‌افزايي
    يكي از روش‎هاي مؤثر.ـ بنابر اصل تحول دروني ـ «بصيرت افزايي» است. در اين روش، تلقي آدمي از امور متحول مي‌شود؛ زيرا نوع تلقي و نحوه ارزيابي امور، يكي از مباني اثرگذار در نوع رفتارها و کردارهاست. در قرآن کريم آيات فراواني را مي‌توان يافت که با اين روش انطباق دارد. گستردگي آيات در اين روش، به اندازه‌اي است كه شايد بتوان گفت: بيشتر آيات قرآن كريم مأمور به اعطاي بينش هستند (مکارم شيرازي و همكاران، 1375، ج20، ص432).
    در ذيل، به برخي آيات قرآن و فقرات تورات درباره بصيرت‌افزايي اشاره مي‌شود:
    قرآن کريم مي‌فرمايد: «موسى‏ گفت: قطعاً مى‌دانى كه اين (معجزات) را جز پروردگار آسمان‌ها و زمين براى بصيرت‏ شما نفرستاده است» (اسراء: 102) «و به تحقيق بعد از آنكه نسل‌هاى نخستين را نابود ساختيم، به موسى‏ كتاب عطا كرديم تا براى بصيرت‏ مردم و هدايت و رحمت باشد» (قصص: 43).
    در سفر «خروج» آمده است: «و يهُوَه به موسي گفت: بامدادان برخاسته، پيش روي فرعون بايست و به وي بگو: يهُوَه خداي عبرانيان چنين مي‌گويد: قوم مرا رها كن تا مرا عبادت نمايند؛ زيرا در اين دفعه تمامي بلاياي خود را بر دل تو و بندگانت و قومت خواهم فرستاد تا بداني كه در تمامي جهان مثل من نيست» (خروج، 9، ص13) و «يهُوَه قوت و تسبيح من است و او نجات من گرديده است. اين خدايِ من است، پس او را تمجيد مي‌كنم. خدايِ پدر من است پس او را متعال مي‌خوانم. يهُوَه مرد جنگي است. نام او يهُوَه است. ارابه‌ها و لشكر فرعون را به دريا انداخت. مبارزان برگزيده او در درياي قلزم غرق شدند» (خروج، 15: 2-4).
    راهکار 2. دعوت به ايمان
    «ايمان» به‌معناي باور و بينشي است كه در عمق وجود انسان رسوخ يابد. از‌اين‌رو، جايگاه ايمان نه در وجود ظاهري آدمي، بلكه در عمق وجود اوست. بنابراين، جايگاه ايمان قلب انسان‌هاست و ايمان گره و عقده قلبي است. در برخي احاديث آمده است: ايمان عبارت از اعتقاد قلبي، اقرار به زبان و عمل با اعضا و جوارح است (مجلسي، 1363، ج10، ص366). در برخي ديگر، ايمان، همان باور قلبي است، و اقرار به زبان و عمل به جوارح به‌مثابه دليل و علامت ايمان شمرده مي‌شوند (کليني، 1429ق، ج2، ص38).
    روش «دعوت به ايمان» به‌منظور ايجاد تحولي باطني است، و هرگاه چنين تحولي رخ دهد آثار آن بر ظاهر آدمي و اعمال وي پديدار خواهد شد.
    قرآن کريم خطاب به اهل ايمان مي‌فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به خدا و پيامبرش و كتابى كه بر او نازل كرده و كتبى كه پيش از اين فرستاده است، ايمان بياوريد» (نساء: 136).
    در عهد عتيق نيز فقرات زيادي درخصوص دعوت به ايمان وجود دارد: «و گفت: هرآينه اگر قول يهُوَه خداي خود را بشنوي و آنچه را در نظر او راست است بجا آوري و احكام او را بشنوي و تمامي فرايض او را نگاه داري همانا هيچ‌يك از همه مرض‌هايي را كه بر مصريان آورده‌ام بر تو نياورم؛ زيرا كه من يهُوَه شفا‌دهنده تو هستم» (خروج، 15: 26).
    5. اصل آزمايش
    قرآن كريم در برخي آيات، به موضوع «ابتلا» اشاره کرده است و آن را از الزامات زندگي هر فرد و اجتماعي مي‌شمارد تا مؤمنان واقعى از مدعيان ديندارى مشخص گردند. اين آزمايش، هم شامل انبيا (بقره: 124) و هم غير انبيا (انسان: 2)، هم افراد (اسراء: 60) و هم امت‌ها (قمر: 27؛ بقره: 49) مي‌شود. بني‌اسرائيل بارها با سنت «آزمايش» ارزيابي شده‌اند (بقره: 49؛ اعراف: 141؛ ابراهيم: 6) (مکارم شيرازي و همكاران، 1375، ج1، ص284 و ج21، ص185).
    مفسران قرآن به شکل‌هاي گوناگون به اين اصل اشاره نموده‌اند؛ ازجمله:
    ـ تربيت انسان‌ها و دعوت ايشان به‌سوي حسن عاقبت و سعادت (طباطبائي، 1425ق، ج4، ص16).
    ـ تشريع اوامر و نواهي و جعل تكاليف براي مردم (فخر رازي، 1413ق، ج2، ص38؛ قاسمي، 1398ق، ج9، ص97).
    ـ تمرين دادن و آماده ساختن بندگان (آلوسي، 1417ق، ج26، ص207).
    ـ ايجاد شناخت و معرفت در قلب انسان (همان، ص208).
    ـ بخشيدن صبر و مقاومت در برابر مشكلات (همان، ج26، ص208).
    در يك جمع‌بندي، شايد بتوان گفت: آزمايش در فرهنگ قرآن، قرار دادن انسان‎ها در بستر حوادث گوناگون تلخ و شيرين با هدف رسيدن آنان به كمال شايسته‌شان است.
    در عهد عتيق نيز به اين اصل اشاره شده است: «و يهُوَه به موسي گفت: تا به كي اين قوم مرا اهانت نمايند؟ و تا به كي با وجود همه آياتي كه در ميان ايشان نمودم، به من ايمان نياورند؟ ايشان را به وبا مبتلا ساخته، هلاك مي‌كنم و از تو قومي بزرگ و عظيم‌تر از ايشان خواهم ساخت» (اعداد، 14:‎11-12).
    راهکار: ابتلا
    در اين راهکار، بايد فرد بتواند با وجود بحران‌ها و ناملايمات، خود مبدأ حركت و شكل‌گيري خويشتن قرار گيرد. در راهکار «ابتلا» مقاومت در برابر شرايط نامطلوب و سخت و پيروي از الزام‌‌هاي دروني خود، مفروض است؛ يعني فرد مبتلا را به كام بلا و بحران مي‌افكند و او بايد به مواجهه با آن برخيزد، تا جايي كه كار را با موفقيت به پايان برساند. اين ايستادگي در متن ابتلا، سبب شكوفايي و ثمردهي فرد يا افراد مبتلا مي‌شود. همان‌گونه كه حضرت ابراهيم با ابتلائات خود كه خداوند در مسيرش قرار داد، توانست از آن موقعيت‌ها به خوبي عبور کند (پيدايش، 22: 1)، خداوند به حضرت موسي اطلاع داد که بعد از آمدنت به ميقات، قومت را امتحان کرديم و سامري آنها را گمراه کرد (طه: 85). البته حضرت هارون نيز به آنها تذکر داده بود که در معرض ابتلا هستيد، اما آنها توجهي نکردند (طه: 90). در عهد عتيق آمده است: «و يهُوَه قوم را مبتلا ساخت» (خروج، 32: 3.5).
    دوم. رهبري حين بحران
    برخي از اصول و راهکارهاي رهبري که در مسائل بحراني مد نظر قرار مي‌گيرند، مربوط به زماني هستند که بحران ايجاد شده است. به‎رغم پيش‌بيني‌هاي لازم ـ به هر صورت ـ در غياب حضرت موسي ماجراي سامري به وقوع پيوست و مخاطراتي براي نظام نوپاي ديني ايجاد کرد. در اينجا، حضرت موسي از طريق رهبري حين بحران، در‌صدد برآمد تا بحران ايجاد شده را مهار نمايد. برخي از مهم‌ترين اقداماتي که در رهبري حين بحران در سيره حضرت موسي مطرح است، ذکر مي‌شود:
    1) اصل تسريع در اقدام
    خبر انحراف قوم به حضرت موسي داده شد (طه: 85). قرآن بلافاصله با تعبير «فرجع موسي» (طه: 86) بيان مي‌کند که ايشان بي‌درنگ به سوي قومش بازگشت.
    يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي رهبري حين بحران سرعت در اقدام در مواجهه با تغييرات ناگهاني است. به هر ميزان كه فاصله زماني انحراف و جلوگيري از آن كاهش يابد، اطمينان رهبر از كارايي راهبري‌اش در بحران افزايش مي‌يابد. اگر اقدام در زمان مناسب و مقتضي انجام نگيرد، فاقد ارزش است يا ـ دست‌کم ـ ارزش چنداني نخواهد داشت.
    در عهد عتيق نيز به اين سرعت عمل سفارش شده است: «و يهُوَه مرا گفت: برخاسته، از اينجا به زودي فرود شو...» (تثنيه، 9: 12).
    راهکار 1) اولويت‌بندي امور
    بي‌توجهي به کارهايي که انجام آنها رهبر را به اهدافش نزديک مي‌کند، مي‌تواند مشکلاتي جدي و عميق، با اثراتي نسبتاً طولاني براي او ايجاد کند. حتي ممکن است عدم رعايت آن، خودش بحران جديدي به‌دنبال داشته باشد.
    ازاين‌رو ابتدا حضرت موسي به سراغ قوم رفت: «فَرَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِه» (طه: 85). بعد از آن به سراغ مسئول فرهنگي رفت: «قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ» (طه: 92). در مرحله بعد، سراغ عامل بحران شتافت: «قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِي‏» (طه: 95). در گام آخر، سراغ امحاي اصل فتنه و بحران رفت: «وَانْظُرْ إِلى‏ إِلهِكَ الَّذي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً» (طه: 97).
    در عهد عتيق ترتيب اقدامات اين‌گونه است: ابتدا بت را نابود کرد: «و گوساله‌اي را كه ساخته بودند، گرفته به آتش سوزانيد و آن را خرد كرده، نرم ساخت» (خروج، 32: 20). پس از آن هارون را خطاب قرار داد: «و موسي به هارون گفت: اين قوم به تو چه كرده بودند كه گناه عظيمي بر ايشان آوردي؟» (خروج، 32: 21). و در آخر قوم را خطاب قرار داد.
    راهکار 2) استفاده از روش‌هاي مقتضي
    در بسياري از اوقات، استفاده از امکانات گوناگون مي‌تواند رهبر را سريع‌تر به کنترل بحران برساند. يکي از اهداف حضرت موسي از رفتن به ميقات، گرفتن الواح بود. قرآن کريم مي‌فرمايد: همين که حضرت موسي صحنه گوساله‌پرستي را ديد با حالت تأسف شديد به قوم خطاب کرد و الواح را به زمين زد و موهاي هارون را گرفت (اعراف: 150). همه اين امور براي نشان‌دادن عمق فاجعه و براي سرعت بازگشت از آن است. در عهد عتيق نيز بدون اشاره به گرفتن موي هارون آمده است: «خشم موسي مشتعل شد و لوح‌ها را از دست خود افكنده، آنها را زير كوه شكست» (خروج، 32: 19).
    2) اصل آگاهي و اطلاع‌رساني
    يکي از اصول حاکم بر رهبري بحران، تعليم و يادآوري ابعاد شکل‌گيري بحران به مردم است، تا از اين طريق اذهان گرفتار در بحران را از شک خارج سازد و بتوانند در فضايي روشن تصميم درست بگيرند. درواقع، آموزش‌ها سبب مي‌شود کساني که قبلاً مي‌گفتند: «ما همچنان نزد گوساله مي‌مانيم تا موسى به سوى ما بازگردد» (طه: 91)، «هنگامى كه حقيقت به دستشان افتاد و ديدند گمراه شده‌اند، گفتند: اگر پروردگار به ما رحم نكند و ما را نبخشد مسلماً زيانكار خواهيم بود» (اعراف: 149). در عهد عتيق نيز آمده است: «موسي به قوم گفت: شما گناهي عظيم كرده‌ايد. اكنون نزد يهُوَه بالا مي‌روم، شايد گناه شما را كفاره كنم» (خروج، 32: 30). اين همان آگاهي‌بخشي به قوم است، نسبت به کاري که کرده‌اند.
    3) اصل قاطعيت
    از ويژگى‌هاى رهبران الهي، بى‌پروايى در اجراى فرهنگ توحيدي و برخورد قاطع با دشمنان راه حقيقت است. آيات قرآن کريم نشان مي‌دهد واکنش حضرت موسي ابتدا پرسشگري توبيخي، سپس توبيخ عملي هارون بود. حضرت موسي به برادرش گفت: «اي هارون! چه چيزي مانع شد هنگامي که ديدي آنها گمراه شدند، از من پيروي کني؟ آيا فرمان مرا عصيان نمودي؟» (طه: 92 و 93). در ادامه، ايشان الواح را انداخت و سر هارون را گرفت (اعراف: 150). اين تعبير در عهد عتيق نيز البته بدون اشاره به گرفتن سر هارون آمده است (خروج، 32:‏ 20). انداختن الواح و گرفتن سر هارون، براي خشكاندن ريشه اين انحراف و بيدار كردن مغزهاى خفته بنى‌اسرائيل از غفلت و جهالت و هشدار به‏ آنان نسبت به عواقب اين عمل زشت بود. بدون اين واکنش شديد، آنان هيچ‌گاه به اهميت و عمق خطاى راهبردي خويش پى نمى‌بردند و ممكن بود آثار بت‌پرستى در اذهان آنان بماند.
    راهکار 1) استفاده از زبان بدن
    «وضعيت بدن» و «زبان بدن» دو مؤلفه مهم در برخورد قاطعانه با افراد زيردست رهبر است. وقتي درباره اشتباه و يا انحراف کسي صحبت مي‌شود، مستقيماً و بدون واسطه بايد با همان فرد خاص صحبت گردد و حتي حالت چهره نيز با پيام ارسالي رهبر همخواني و هماهنگي داشته باشد.
    در بحران سامري، حالت‌ها و صحبت‌هاي حضرت موسي زمان پايين آمدن از کوه طور قابل ملاحظه است: «رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ»، «أَسِفاً»، «أَلْقَى الْأَلْواحَ» (اعراف: 150)، «وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخيهِ»، «يَجُرُّهُ إِلَيْه‏». همچنين موقع صحبت کردن؛ به دقت افراد را با نام صدا مي‌زد و جرمشان را ميگفت: «قالَ يا قَوْمِ...» (طه: 86)؛ «قالَ يا هارُونُ...» (طه: 92)؛ «قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ» (طه: 95).
    نکته آخر آنکه نبايد رهبر، بين طرف‌هاي درگير بحران فاصله بيندازد. حضرت موسي در آيات 86-89 با قوم خود صحبت مي‌کند. از آيه 90 تا 94 با هارون سخن مي‌گويد و در پايان خطابش با سامري است. در عهد عتيق نيز با اختلافاتي جزئي اصل داستان همين‌گونه است.
    راهکار 2) انتقاد از رفتار، نه از افراد
    در قرآن کريم، حضرت موسي در اين ماجرا فرمود: «اى قوم من، شما با ساختن گوساله، برخود ستم كرديد. پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد» (بقره: 54). «اى قوم من، آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد؟... كه با وعده من مخالفت كرديد؟» (طه: 86).
    در عهد عتيق نيز آمده است: «موسي به قوم گفت: شما گناهي عظيم كرده‌ايد. اكنون نزد يهُوَه بالا مي‌روم، شايد گناه شما را كفاره كنم» (خروج، 32: 30).
    راهکار 3) استفاده از ضمير متکلم
    پيام‌ها و صحبت‌ها بايد مالکانه باشد، نه توکيلانه. حضرت موسي خطاب به قوم گفت: «قالَ يا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً... فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدي» (طه: 86). و به هارون فرمود: «أَلاَّ ‌تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْري» (طه: 93). سامري را مخاطب قرار داد: «وَانْظُرْ إِلى‏ إِلهِكَ... لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً» (طه: 97) (خروج، 32:‎ 27).
    راهکار 4) پرهيز از قضاوت و تأکيد بر حقايق
    براي نمونه، رهبر به‌جاي اينکه بگويد: «نامه‎اي که نوشته‌اي بسيار هتاکانه است» بگويد: «نامه شما نياز به بازنگري دارد». حتي شکل اصلاح شده آن را هم نيز تعيين نمايد. حضرت موسي خطاب به قومش فرمود: «اى قوم من، آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد؟ آيا اين مدت بر شما طولانى مى‌نمود، يا خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد؟» (طه: 86). قومش پاسخ دادند: «ما به اختيار خود با تو خلف وعده نكرديم‏... طرح سامري بود» (طه: 87). حضرت در پاسخ آنان فرمود: «مگر نمى‌بينند كه [گوساله‏] پاسخ سخن آنان را نمى‌دهد و به حالشان سود و زيانى ندارد؟» (طه: 89).
    سوم. رهبري بعد از بحران
    1. اصل آرامش
    بحران‎ها معمولاً وضعيت معمول را آشفته و پيچيده مي‌‌کنند. از اين‌رو، رهبر پس از مهار بحران بايد سعي کند تا وضعيت عادي و طبيعي را به مجموعه بحران‌زده بازگرداند. بر اين‌ اساس، برقراري نظم و ايجاد آرامش يکي از اقداماتي است که حضرت موسي در بحران سامري به آن توجه کرد. حضرت موسي با وجود تمام عصبانيت‌اش، لحن کلام را عوض کرد و گفت: «يا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً أَفَطالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدي‏» (طه: 86). درواقع خطاب آنها با «قوم من» و گفت‌وگو با قوم منحرف به صورت استفهام، مؤثرتر از جمله اثباتي است.
    در تورات نيز آمده است: «روز بعد موسي به قوم گفت: شما مرتکب گناه بزرگي شده‌ايد. حال من به بالاي کوه مي‌روم تا در حضور خداوند براي شما شفاعت کنم. شايد خدا از گناهان شما درگذرد» (خروج، 32:‎30).
    راهکار 1) اميدپروري
    اساساً پيشنهاد راه‌حل‌هاي خروج از بحران به مردم، اميد حرکت و انگيزه مشارکت در جامعه را افزايش مي‌دهد (حسيني، 1381، ص42). در همين زمينه، يکي از اقدامات مستمر حضرت موسي در مبارزه با گوساله‌پرستي، «اميددهي» به پيروان خود با ادبيات گوناگون بود. براي نمونه، به پيروانش يادآور شد: «فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ... ذَلِكُمْ خَيرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» (بقره: 54). در اين سخن‌ها خبر پذيرش توبه هم وجود دارد. در سوره نساء نيز درباره پذيرش توبه آنان آمده است: «فَعَفَوْنَا عَنْ ذلِکَ» (نساء: 153). در عهد عتيق به اين پذيرش توبه و اميدپروري تصريح نشده است.
    راهکار 2) امتنان يا اعطاي مجدد
    امتنان الهي به بنى‌اسرائيل در قالب سه نوع نعمت بود: نجات، اعطاى‏ برنامه زندگى (تورات‏) و تأمين رزق آنان. از اين‌رو معلوم مى‌شود كه هر سه، از نعمت‌هاى بزرگ الهى است. موساي کليم بعد از رؤيت بت‌پرستي بني‌اسرائيل از روي تأسف، الواح تورات را انداخت و شکست (اعراف: 150؛ خروج 32:‎19). اما بعد از توبه بني‌اسرائيل، خداوند آن را دوباره اعطا نمود (اعراف: 154؛ خروج، 34).
    2. اصل يادگيري از بحران
    يکي از اصول رهبري بحران، يادآوري ابعاد شکل‌گيري بحران به مردم است تا از اين طريق اذهان گرفتار در بحران را از شک خارج سازد تا بتوانند در فضايي روشن تصميم درست بگيرند. قرآن مي‌فرمايد: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ؛ اين داستان‌ها را بازگو کن؛ شايد بينديشند (اعراف: 176). نيز مي‌فرمايد: «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الأَلْبابِ؛ در سرگذشت آنان، براي خردمندان عبرتي است» (يوسف: 111). اين يادآوري‌ها موجب تفکر و عبرت‌اندوزي مي‌شود. خداوند به حضرت موسي دستور داد: «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ» (ابراهيم: 5).
    در عهد عتيق سفر «تثنيه» که تکرار سرگذشت‌هاست، حضرت موسي به قومش يادآوري مي‌کند که خدا چه الطافي به آنان داشته است. يکي از آنها همين داستان گوساله‌پرستي است (تثنيه، 9: 9-18).
    راهکار 1) تبيين نقاط ضعف گوساله‌پرستي
    ﻳﻜﻲ دﻳﮕﺮ از ﺗﻼشﻫﺎي ﺣﻀﺮت موسي در جهت رهبري ﺑﺤﺮان ﭘﻴﺶآﻣﺪه، ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻧﻘﺎط ﺿﻌﻒ و ﻧﻘﺺ ﺟﺮﻳﺎن سامري ﺑﻪﻣﻨﻈﻮر ﺳﺮﻛﻮب‬ ‫ﺑﺤﺮان اﺳﺖ. آن ﺣﻀﺮت هيچ بودن گوساله و بت را متذکر شد و فرمود: «أَفَلايَرَوْنَ أَلَّا‌يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَ لايَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لانَفْعاً؛ پس آيا نمى‌بينند كه (اين گوساله‏) برايشان پاسخى ندارد و مالك (هيچ‌گونه) سود و زيانى براى آنها نيست؟» (طه: 89).‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
    در عهد عتيق نيز با بيان اينکه حضرت موسي گوساله را از بين برد، به اين مطلب اشاره کرده است (تثنيه، 9: 21؛ خروج، 32:20).
    راهکار 2) تبيين نقاط قوت توحيد
    درﺣﻘﻴﻘﺖ، اﻳﻦ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻨﻈﻮر اﻧﺠﺎم ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ در ﻛﻨﺎر ﺗﺒﻴﻴﻦ‬ ﻧﻘﺎط ﻣﻨﻔﻲ و ﺿﻌﻒ و ﻧﻘﺺ بت‌پرستي، ﻧﻘﺎط ﻣﺜﺒﺖ و ﻗﻮّت فرهنگ توحيدي ﻧﻴﺰ ﺑﻪ اﺛﺒﺎت ﺑﺮﺳﺪ ‫ﺗﺎ از اﻳﻦ رﻫﮕﺬر، ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ غلبه ﺣﻖ بر باطل ﻣﺤﺮز ﺷﻮد. به‌همين ﻣﻨﻈﻮر، ﺣﻀﺮت موسي سامري را در ﺑﺮاﺑﺮ ﺳﺆاﻻﺗﻲ ﻗﺮار داد ﻛﻪ وي را ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ کرد به آﻧﻬﺎ ﭘﺎﺳﺦ دﻫﺪ و ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺳﺆاﻻت، درﺣﻘﻴﻘﺖ اﺛﺒﺎت ﻛﻨﻨﺪه ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ خداوند براي پرستش اﺳﺖ: «قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ؛ گفت: اى سامرى! (منظور تو از) اين كار بزرگ كه كردى چيست؟» (طه: 95)؛ «قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي؛ گفت: من به چيزى پى بردم كه (ديگران) به آن پى نبردند: پس من مشتى از آثار رسول را برگرفتم و آن را (در گوساله) افكندم و اين‌گونه نفسم اين كار را در نظرم بياراست» (طه: 96). در پايان، خطاب به قومش فرمود: «همانا معبود شما اللّه است كه معبودى جز او نيست (و) علم او همه چيز را فراگرفته است» (طه: 98). چنين چيزي در تورات يافت نشد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
    3. اصل مطالعه بحران
    شناخت عوامل ايجادکننده بحران يکي از مهم‌ترين اقدامات رهبران در رهبري بعد از بحران است؛ زيرا مشخص شدن عوامل ايجادکننده بحران به شناسايي علت ايجاد بحران کمک مي‌کند. در ماجراي گوساله‌پرستي قوم حضرت موسي مشاهده مي‌کنيم که آن حضرت پس از ثابت شدن بي‌گناهي برادرش هارون و شناسايي سامري به‌عنوان عامل ايجادکننده بحران، شروع به بازجويي از سامري کرد. با تجزيه و تحليل شيوه شکل‌گيري بحران، مي‌توان اقدامات لازم را براي جلوگيري از بحران‌هاي مشابه به‌عمل آورد.
    در عهد عتيق عامل بحران، هارون معرفي شده و از سامري سخني به ميان نيامده است.
    راهکار 1) کشف انگيزه‎ ايجاد بحران
    محاكمه سامرى از سوى حضرت موسى با سؤال از انگيزه‏ وى در ساختن گوساله‏ با تعبير «قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ» (طه: 95) بيان شده؛ يعنى سبب كار و انگيزه تو چه بوده است؟ درحقيقت، اين کار ريشه‌يابي بحران محسوب مي‌شود. در عهد عتيق اين خطاب متوجه هارون شده است (خروج، 32: 21).
    راهکار 2) کشف سبب انحراف‎ مردم
    حضرت موسى هنگام بازجويي بني‌اسرائيل، علت انحرافشان را پرسيد: آيا انحراف شما عامدانه بود و با آگاهى به سراغ قهر خدا رفتيد؟ يا از روى غفلت به آن روى آورديد؟ آيا به خاطر اينكه سى‌روز غيبت من به چهل روز منتهى گرديد، شما منحرف شديد؟ (مراغي، بي‌تا، ج16، ص139-140). اين آيه اشاره دارد كه حتى اگر غيبت حضرت موسي سال‌ها طول کشد آيين خدا بايد حفظ شود. چون گمراهى پس از هدايت و شرك‌ورزى پس از توحيد، زمينه‌ساز گرفتارى به خشم سنگين و پايدار خداوند و عذابى سخت و طولانى از جانب اوست، از آنها سؤال کرد: آيا با اين عمل زشت خود مى‌خواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعده من مخالفت كرديد؟ کشف ريشه‌ها و زمينه‌هاي بحران علاوه بر حل آن، موجب اتخاذ تدابيري مي‌شود تا جامعه در آينده از اين ناحيه نلغزد.
    4. اصل مقابله
    بنابر توحيد در عبوديت ـ که تنها خداوند سزاوار عبوديت است ـ عبادت گوساله در ميان بني‌اسرائيل شرک محسوب مي‌شود. خداوند متعال در آيات فراواني نسبت به پرهيز از گرايش به شرک و ظلم به نفس هشدار داده است. از اين نظر، يکي از اصول جاري در رهبري پس از بحران گوساله‌پرستي، اصل «مقابله» است؛ زيرا قبلاً به آنها در خصوص مسئله توحيد سفارش‌ها و اقدامات لازم (معجزات و نشانه‌ها) شده بود. اين اصل به روشني از قرآن و عهد عتيق به‌دست مي‌آيد.
    راهکار 1) تصوير‎سازي منفي از فعل شرک‌آميز
    اين راهکار شامل مجموع سياست‌هايي است که با هدف منع، تعريف و اجرايي مي‌شوند (افتخاري و همكاران، 1389، ص29-43). اين راهکار در بحران سامري، در واکنش به اقدام وي در ساختن گوساله و بني‌اسرائيل در پرستيدن گوساله طراحي شده است. درواقع، به مجموع تلاش‌هاي موساي کليم براي غير موجه جلوه دادن فعل سامري و بني‌اسرائيل گفته مي‌شود. در قرآن کريم آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ کَذلِکَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ‌؛ کساني که گوساله را (معبود خود) قرار دادند به‌زودي خشم پروردگارشان و ذلّت در زندگي دنيا به آنها مي‌رسد، و اينچنين کساني را که (بر خدا) افترا مي‌بندند کيفر مي‌دهيم!» (اعراف: 152).
    در عهد عتيق نيز آمده است: «و يهُوَه به موسي گفت: اين قوم را ديده‌ام و اينك قوم گردنكش مي‌باشند. و اكنون مرا بگذار تا خشم من بر ايشان مشتعل شده ايشان را هلاك كنم و تو را قوم عظيم خواهم ساخت (خروج، 32: 9 و 10).
    راهکار 2) برچسب‌زني
    حضرت موسي براي اينکه افکار عمومي را کنترل نمايد و نسبت به نفوذ بيش از حد اعتقاد به شرک مصونيت ايجاد کند، کوشيد تا با جاهل خواندن اعتقاد به شرک «... إنّكم قَوم تَجهَلون» (اعراف: 38) جهل را زمينه فرهنگى گناه‏ معرفي ‏کند. همچنين با مجسمه خواندن گوساله «...جَسَداً لَهُ خُوار...» (اعراف: 148) و اينکه نه حرف مي‌زند و نه هدايت مي‌کند «...أَنَّهُ لايُكَلِّمُهُمْ وَ لايَهْدِيهِمْ سَبِيلا...» (اعراف: 148)، تصويرسازي مکملي را در کنار تصوير طرد اجتماعي عامل فتنه «قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِى الْحَيَوةِ أَن تَقُولَ لَامِسَاس...‏» (طه: 97) معرفي کند.
    در عهد عتيق اين راهکار ارائه نشده است ـ بلکه همچنان‌که اشاره شد ـ فقط به خشم يهوه در اين‌باره اشاره مي‌شود که اين موارد جامعيت قرآن را نشان مي‌دهد.
    راهکار 3) بي‌اعتبارسازي
    قدرت بر پاسخ‌گويى و اجابت خواسته‌ها و توان نفع و ضرر‌رسانى از جمله ويژگى‌هاى لازم براى معبود حقيقى است. حضرت موسي با اشاره به همين مطلب که گوساله چنين تواني ندارد (طه: 89؛ اعراف: 148) کوشيد تا عجز و بي‌اعتباري معبودهاي ساختگي را به‌ يک آموزه بينشي عمومي تبديل سازد. از سوي ديگر، سعي در معرفي پروردگار حقيقي داشت و فرمود: معبود شما فقط خدايى است كه جز او معبودى نيست و علم او همه چيز را فراگرفته است (طه: 98). در عهد عتيق در اين زمينه، فقط به نابود کردن گوساله اشاره شده است و چنين تصريحي در آن وجود ندارد.
    راهکار 4) پاک سازي
    يکي ديگر از روش‌هاي موساي کليم شيوه «اهريمن‌سازي» است. با توجه به عمق فتنه سامرى در پى ايجاد انحراف و كجروى در ميان بنى‌اسرائيل، حضرت موسى وى را تبعيد كرد: «فَاذهَب فَانَّ لَكَ‏ فِى‏الحَيوةِ ان تَقولَ لامِسَاسَ» (طه: 20، 97)؛ (قرطبى، 1405ق، ج11، ص240؛ شوکاني يمني، 1414ق، ج3، ص383؛ طباطبائي، 1425ق، ج14، ص197). برخى نيز گفته‏اند: حضرت موسى به بنى‌اسرائيل فرمان داد تا همنشينى و سخن گفتن و غذا خوردن با سامرى را ترك گويند (طبري، 1412ق، ج16، ص256؛ طبرسي، 1372، ج7، ص47؛ قرطبى، 1405ق، ج11، ص240). در نتيجه وى مجبور به ترك شهر شد. چنين چيزي در عهد عتيق وجود ندارد، هرچند برخورد با هارون در آنجا بيان شده است.
    راهکار 5) شفاف سازي
    يکي از راهکارهاي حضرت موسي، «شفاف‌سازي» و ارائه اطلاعات دقيق از ماجراي بحران سامري بود. هدف از اين اقدام آن است که رهبران ذي‌نفوذ نزد مخاطبان، دچار بي‌منزلتي و تخريب چهره شوند و درواقع، ماهيت واقعي‌شان براي ديگران روشن گردد. در اين ارتباط، حضرت موسي با اقدامات گوناگوني سعي کرد تا ماهيت شخصيت سامري برملا گردد؛ از ‌جمله: برجسته‌نمايي فتنه اجتماعي او (طه: 95)؛ معرفي وي به‌عنوان شخص فرصت‌طلب: «قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ... فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِي‏» (طه: 87). البته چنين چيزي در عهد عتيق يافت نشد. اين راهکار با سه اقدام عملياتي شد که در ادامه به آنها اشاره مي‌شود:
    يك. تحقيرسازي منشأ بحران
    «انْظُرْ إِلَى إِلهِکَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً؛ بنگر به اين معبودت که پيوسته آن را پرستش مي‌کردي! و ببين ما آن را نخست مي‌سوزانيم، سپس ذرات آن را به دريا مي‌پاشيم» (طه: 97). «إِلهِكَ» علاوه بر تحقير معبود سامرى، دلالت بر آن دارد كه او خود نيز آن را به‌مثابه معبود پذيرفته بود. اما اين معبود سوزانده و تحقير شد. در عهد عتيق نيز سوزانده شدن و خرد شدن گوساله آمده است (خروج، 32: 20).
    دو. نابود سازي
    تلاش براي کنترل يک پديده، به‌گونه‌اي که هيچ اثري از آن در جامعه باقي نماند «امحا يا نابودسازي» خوانده مي‌شود که مي‌تواند به افزايش ضريب امنيتي فرهنگ هدف کمک نمايد (عبدالله‌خاني، 1386، ص493). سوزاندن گوساله سامرى و ريختن سوخته آن به دريا، در برابر ديدگان سامرى و ديگر مردم انجام گرفت. اين کار القا کننده اين آموزه است که چيزهاى نابود شدنى شايستگى پرستش ندارند. همچنين اين نابودسازي در منظر مرتدان انجام گرفت تا مبادا دوباره به آن گرايش يابند. نيز از تعبير «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً» (طه: 97) روشن مي‌شود که از بني‌اسرائيل براى نابود ساختن آن يارى طلبيد و بر شركت دادن آنان در اين اقدام مصمم بود. نکته ديگر اينکه حفظ فرهنگ اصيل مردم از حفظ طلا و جواهر مهم‌تر است. گاهى بايد براى ايجاد موج و مبارزه با منكر، اشياى قيمتى امحا شوند. اشاره شد که در عهد عتيق نيز سوزاندن و خرد کردن گوساله طلايي آمده است.
    نتيجه‌گيري
    «رهبري بحران» مجموعه‎اي از سياست‌ها، راهکارها و اقداماتي است که به منظور پيشگيري، کنترل و بازسازي بحران صورت مي‌گيرد. هدف اصلي نوشتار، شناسايي اصول و روش‌هاي رهبري بحران فرهنگي در سيره حضرت موسي بود. در بررسي‌هاي عميق کيفي از منابع پژوهش اصولي، بنابر مراحل سه‌گانه بحران استنباط شد که هر اصلي ناظر بر روش‌هايي است که از آن بحث کرديد. پس از بررسي سيره حضرت موسي معلوم شد بحران گوساله‌پرستي که توسط سامري ايجاد شده بود، يک بحران براي نظام ديني بني‌اسرائيل و سياست‌هاي توحيدي حضرت موسي به‌شمار مي‌آمد. در حقيقت با استمداد از اصول و راهکارهاي قرآني و توراتي، مي‌توان بر بحران‌هاي مشابه فائق آمد. با توجه به اصول و راهکارهاي مطرح شده در قرآن کريم و تورات، روشن مي‌شود که قرآن کريم در ارائه اصول و راهکارها، جامع‌تر و کامل‌تر است. همچنين قرآن کريم مهيمن بر کتب انبياي قبل از خود است، به‌گونه‌اي که در صورت اختلاف بين آنها و قرآن کريم، فصل‌الخطاب قرآن کريم خواهد بود.

    • کتاب مقدس، 2014م، ترجمه هزاره نو، لندن، ايلام.
    • آلوسي، محمود بن عبدالله، 1417ق، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، بيروت، دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون.
    • افتخاري، اصغر و همکاران، 1388، قدرت نرم و سرمايه اجتماعي، تهران، دانشگاه امام صادق
    • هیوز، آون، 1388، مدیریت دولتی نوین، ترجمه الوانی، خلیلی شورینی و معمارزاده، چ دهم، مروارید.
    • تاجيک محمدرضا، 1384، مديريت بحران، چ دوم، تهران، فرهنگ گفتمان.
    • ـــــ ، 1382، «تأملي آسيب‌شناختي بر فرهنگ در ايران امروز»، در: مجموعه مقالات همايش سياست‌گذاري و فرهنگ در ايران امروز، به کوشش مجيد وحيد، تهران، مرکز بازشناسي اسلام و ايران.
    • حسيني، حسين، 1381، رهبري و انقلاب؛ نقش امام خميني در انقلاب اسلامي ايران، تهران، پژوهشکده امام خميني و انقلاب اسلامي.
    • رؤيايي، رمضانعلي و اسحاق رسولي، 1387، «الزامات سياست‌گذاري فرهنگي در سطح ملي»، در: برنامه‌ريزي فرهنگي(2)، به کوشش سيدرضا صالحي اميري، تهران، پژوهشکده تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام، گروه پژوهش‌هاي فرهنگي و اجتماعي.
    • شوكاني يمني، محمد بن علي، 1414ق، فتح القدير، بيروت، دار الكلم الطيب.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1425ق، الميزان‌ في تفسير القرآن، قم، جامعة ‌المدرسين ‌الحوزة ‌العلميه، مؤسسة ‌النشر الاسلامي.
    • طبرسي، فضل بن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ سوم، مقدمه محمدجواد بلاغي، تهران، ناصرخسرو.
    • طبري، ابوجعفر محمد بن جرير، ۱۴۱۲ق، جامع البيان في تفسير القرآن، بيروت،‌ دارالمعرفة.
    • عبدالله‌خاني‌، علي‌، 1386، امنيت بين‌الملل (1): فرصت‌ها، تهديدات و چالش‌هاي فراروي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران‌، تهران، مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين‌المللي ابرار معاصر.
    • فخر رازي، محمد عمر، 1413ق، التفسير الكبير، چ چهارم، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
    • قاسمي، محمد جمال‌الدين، 1398ق، تفسير قاسمي (محاسن التأويل)، چ دوم، بيروت، دارالفكر.
    • قديري ابيانه، 1385، «نقش روابط عمومي‌ها در مهار بحران‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي»، روابط عمومي، ش43، ص22-31.
    • قرطبي، ابوعبدالله محمد بن احمد، 1405ق، تفسير القرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • کاوسي، اسماعيل و همكاران، 1387، «بررسي واگذاري فعاليت‌هاي فرهنگي به بخش غيردولتي و ارائه راهکار مناسب با توجه به برنامه سوم و چهارم توسعه»، در: برنامه‌ريزي فرهنگي(2)، به کوشش سيدرضا صالحي اميري، تهران، پژوهشکده تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام، گروه پژوهش‌هاي فرهنگي و اجتماعي.
    • کليني، محمد بن يعقوب، 1429ق، الکافي، قم، دارالحديث.
    • مجلسي، محمدباقر، 1363، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، اسلامية.
    • مکارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1375، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية.
    • وردي‌نژاد، فريدون و شهلا بهرامي رشتياني، 1388، مديريت بحران و رسانه‌ها، تهران، سمت.
    • هريسون، جفري و جان كارون، 1378، مديريت استراتژيک، ترجمه بهروز قاسمي، تهران، آبتين.
    • Devlin, Edward S., 2007, Crisis Management Planning and Execution, Auerbach Publications.
    • Harold W, Boles, James A. Davenport, 1975," Introduction to Educational Leadership", Harper & Row, p.220
    • Krieger, Jocl (ed), 1996, The Oxford Companion to Politics of the World, Oxford & N.Y, OUP.
    • Mautncr, Thomas, 1996, A Dictionary of Phoilosophy, Cambridge, Blackwell.
    • Mitroff, I.I., Pearson, C. and Pauchant, T.C, 1992, Crisis management and strategic management: similarities, differences and challenges, In Shrivastava, P. (Ed.), “Advances in strategic Management, JAI Press.
    • Pearson, C., & Clair, J.,1998, Reframing crisis management, Academy of Management Review, Vol.23, p.59–76.
    • Raphael, A & Raphael, B., 1986, When Disaster Strikes, Basic Books, The University of Michigan.
    • Reese, William L., 1996, Dictionary of Phoilosophy and Religion, New Jerscy, Humanities Press.
    • Seeger, M. W.; Sellnow, T. L., & Ulmer, R. R., 1998, "Communication, organization and crisis", Communication Yearbook, Vol.21, p.231–275.
    • Serrano , Carlo A., 2020, Biblical Principles for Resilience in Leadership, Theory and Cases Christian Faith Perspectives in Leadership and Business, Springer Nature.
    • Steve Firestone, 2020, Biblical Principles of Crisis Leadership, The Role of Spirituality in Organizational Response Christian Faith Perspectives in Leadership and Business, Springer Nature.
    • Stoyan Nikolov Madzharov, 2006, The challenges of the future and the increasing significance of crisis management. WWW.Crisisnavigator
    • Taylor, M., & Kent, M. L., 2007, "Taxonomy of mediated crisis responses”, Public Relations Review, Vol.33, p.140-146.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    قزی، رضا، نقوی، حسین.(1401) اصول و راهکارهای رهبری بحران فرهنگی در سیره حضرت موسی (ص) با توجه به قرآن و تورات. فصلنامه معرفت ادیان، 13(2)، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضا قزی؛ حسین نقوی."اصول و راهکارهای رهبری بحران فرهنگی در سیره حضرت موسی (ص) با توجه به قرآن و تورات". فصلنامه معرفت ادیان، 13، 2، 1401، 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    قزی، رضا، نقوی، حسین.(1401) 'اصول و راهکارهای رهبری بحران فرهنگی در سیره حضرت موسی (ص) با توجه به قرآن و تورات'، فصلنامه معرفت ادیان، 13(2), pp. 7-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    قزی، رضا، نقوی، حسین. اصول و راهکارهای رهبری بحران فرهنگی در سیره حضرت موسی (ص) با توجه به قرآن و تورات. معرفت ادیان، 13, 1401؛ 13(2): 7-26