معرفت ادیان، سال دوازدهم، شماره چهارم، پیاپی 48، پاییز 1400، صفحات 103-116

    روند شکل‌گیری مفهوم انتزاعی نجات‌بخش در مسیحیت، بر اساس مباحثات سنت آگوستین با اسپسگان مانوی در متون افریقای قرون اولیه‌ی میلادی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    روشنک آذری / استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فرهنگیان / azariroshanak@gmail.com
    چکیده: 
    ادعای اینکه عیسی(ع) جسم فیزیکی نداشته و مصلوب نشده است، اولین بار توسط شاخه های گنوستیک مسیحی، نظیر مانویانی که به شاخة مسیحیت ملحق شده بودند، مطرح شد. این امر تفاوتی اساسی بین مسیح شناسی مانوی و آیین سنتی مسیحی محسوب می شود. در این مقالة تحلیلی ـ کیفی، ابتدا خلاصه ای از روند طرح تجسم الهی در پیکر عیسی مسیح بر اساس اناجیل و رسائل مسیحی، و سپس معرفی سه عیسایی که مانویان به آن باور داشتند، می آید. در ادامه، اثرپذیری متقابل این دو آیین در طرح تصویر عیسی(ع) به عنوان نجات بخش، بر اساس متون یافت شده از افریقای قرون اولیة میلادی بررسی شد. مباحثات اسپسگان مانوی با سنت آگوستین دربارة تجسم مادی یا الهی حضرت عیسی(ع) در هنگام آفرینش و تصلیب، با تکیه بر مطالب انجیل، نامه های پولس و متون مانویان، اساس تحلیل بود و نشان داد که روند شکل گیری مفهوم انتزاعی نجات بخش، یک اثرپذیری دوسویه در بین مسیحیان و مانویان، در قرون نخست میلادی بوده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Process of Formation of the Abstract Concept of Salvation in Christianity, Based on the Discussions of St. Augustine with the Manichaean Ephesians in Early African Texts
    Abstract: 
    The claim that Jesus did not have a physical body and was not crucified was first made by Christian Gnostic denominations, such as the Manichaeans who joined the Christian denomination. This is the fundamental difference between Manichaean Christianity and traditional Christianity. This descriptive-qualitative article firstly summarizes the process of designing the divine incarnation in the body of Jesus Christ based on the Christian Gospels and Epistles, and then introduces the three Jesus that the Manichaeans believed in. Next, the interplay of the two religions in the design of the image of Jesus as Savior was examined based on the texts found in Africa in early centuries. The Manichaean debate with St. Augustine about the material or divine incarnation of Jesus at the time of creation and crucifixion, based on the Gospel, the Epistles of Paul, and the Manichaean texts, was the basis of the analysis and showed that the process of forming the abstract concept of salvation was a reciprocal influence among Christians and Manichaeans in the first centuries AD.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    همان‌طورکه الوهیت مسیح ضمن تمایز بخشیدن به قرائت پولس (Paulus)، رسالت وی را تبیین و توجیه می‌کند، آموزة فیض یا نجات نیز جایگاه متعالی کلیسا و سلسله‌مراتبش را در مقام بدن مسیح، متمایز و برجسته می‌نماید (یوحنا 22:20). در آموزة نجات، پولس و به‌تبع وی یوحنا از ثنویت‌گرایی یا مذهب گنوسیان متأثرند (آیار و ملایوسفی، 1391، ص15). برخی از نوشته‌های پولس، از جمله تقابل بین جسم و روح، نشان‌دهندة اثرپذیری از اندیشه‌های گنوسی است؛ درحالی‌که اندیشمندان مسیحی از قرن دوم مبارزة فراگیری را با گنوسیگری آغاز کردند و آن را بدعت به‌شمار آوردند (خواص، 1389، ص102).
    بنا به نوشته‌های مسیحی، اصول عقاید گنوسی‌ها این‌گونه بود که ماده دشمن روح است؛ چنان‌که شر دشمن خیر مي‌باشد. بنابراین تن قابل تحقیر است. آنها حتی صعود حضرت عیسی را به‌همراه تن انکار می‌کردند. بسیاری تن داشتن او را منکر بودند و اعتقاد داشتند که او با تن خویش به این جهان نیامده بود (بهار، 1375، ص76-77). ویلیام بارکلی (2001، ص41) در کتاب موضوعات بزرگ عهد جدید از ایگناتیوس انطاکیه
    (Ignatius of Antioch) در قرن اول میلادی نام برده است که بر تصلیب شدن مسیح اصرار داشت (بدان مفهوم که ادعای تصلیب نشدن مسیح مطرح شده بود). در حدود 185م، ایرنئوس (Irenaeus)، اسقف لیون، با انتشار کتاب برضد بدعت، خط بطلان بر مبادی گنوسیسم و دیگر نوآوری‌ها کشید و گفت: مؤمنان باید تعالیم عیسی را از طریق کلیسا بیاموزند؛ چراکه اصول دین صحیح و کامل، منحصراً به‌وسیلة مواعظ و نوشته‌های کلیساهای عیسوی و اسقفان به افراد می‌رسد. همچنین کلیسای روم، اعتقادنامه‌ای تحریر کرد تا شخص مؤمن در هنگام تعمید یافتن آن را تکرار کند. این اعتقادنامه کاملاً برخلاف مبادی گنوسی‌ها بود و به اعتقادنامة حواریون معروف شد (ناس،
    1373، ص630).
    از بین تمام بدعت‌گذارانی که اتحاد کلیسای قرون نخست میلادی را تهدید می‌کرد، پیروان مانی جایگاه ویژه‌ای داشتند؛ زیرا آنها خود را در مقام نخست، نه از پیروان مسیح، بلکه پیرو پیامبری از بین‌النهرین می‌دانستند. این پیامبر ادعا می‌کرد که پس از مسیح آمده و مالک «مُهر پیامبر» (The seal of the Prophet) است. بنیان‌گذار این فرقه، مانی، آیین‌های مذهبی را با جنبة گنوسی پررنگ‌تری تفسیر کرد؛ اما فرقه‌های پیشین عقاید وی را تهدیدکننده تلقی کردند و این امر منجر به تبعید وی شد (لیو، 2009، ص221).
    امروزه با طرح مسئلة تأثیر مانوّيت بر مسیحیت، ديدگاه‌ها و نظريات بسیاری ارائه شده است. منابع يافت‌شده از مصر و آسياي مركزي، به اين زمينة تحقيقاتي وضوح بیشتری بخشيده است. اين منابع گاهی گوياي منشأ اصلي تصوری است که از مسیح داریم. از سوی دیگر، این منابع ما را با خود به بينشي سنتي از تفكري كاملاً محكوم و مطرودشده از زمان آگوستين مي‌برد؛ تفكري ناسازگار با ذهن ما و درعين‌حال تفكري كه مسیحيت متقابلاً در آن نقش عمده‌اي ايفا مي‌كند؛ و البته نقش اصلی مسیحیت نمی‌تواند عوامل مذهبي و فرهنگي را که عمدتاً‌ از دنياي ايراني ـ ‌زادگاه مكتب جديد (مانویت) ـ ‌آمده است، کم‌رنگ کند (دکره، 2000، ص139). هنري شارل پويچ (1945، ص91) می‌گوید: «اگر غالب اسناد ما ‌شناختي عميق از مسيح و كليسايش و عهد جديد را تأييد كند، ‌در قسمت‌هايي كه مربوط به بودا و زرتشت مي‌شود، ‌مواردي مبهم حتي گاهي عجيب به‌چشم مي‌خورد كه هرگز جز در صورت‌هاي صددرصد يكسان رخ نمي‌دهد (...). اين تأثيرپذيري عميق مسيحيت، به صدها شيوه قابل اثبات است».
    هدف از نگارش مقاله، پرداختن به روند تغییرات بازتاب تجسم مادی به الهی حضرت عیسی، بر اساس اناجیل در قرون اولیة میلادی و نشان دادن تأثیر اندیشه‌های مانوی با گرایش گنوسی در شکل‌گیری این تفکر بوده است. به‌منظور روشن شدن مباحث، خلاصه‌ای از باورهای مکتب مانی در مورد آفرینش و نجات‌بخشی نیز
    ذکر می‌گردد.
    بحث اصلی مقاله، با استناد به متون یافت‌شده در آفریقای قرون اولیة میلادی انجام می‌شود. این متون دربردارندة مباحثات اسپسگان مانوی با سنت آگوستین است. بر این اساس، طرح موضوع انتزاعی بودن تولد و تصلیب حضرت عیسی از نظر مانویان در مقایسه با عقاید کلیسای مسیحیت قرون آغازین، بررسی مي‌شود و در ادامه، استدلالات مانویان و مسیحیان با رجوع به نوشته‌های پولس مطرح می‌گردد. مباحثات اسپسگان مانوی با سنت آگوستین بر اساس نوشته‌های فرانسوا دکره (Francois Decret)، تاریخ‌شناس فرانسوی است که در تاریخ باستان آفریقای شمالی تخصص دارد و تحقیقاتش بر باستان‌شناسی مغرب (آفریقای صغیر) متمرکز است. مطالب مرتبط با بحث در نوشته‌های وی، پس از ترجمه از زبان فرانسه توسط نگارندة مقاله، استخراج و تلخیص شده است.
    1. مانی؛ آفرینش و نجات‌بخشی در مکتب وی
    مانی مؤسس یکی از فرقه‌های گنوسی عرفانی بود که توانست باورهایش را در قالب دین عرضه کند. مانویت ویژگی‌هایی داشت که در روزگار خویش با اقبال طبقات مختلف جامعه مواجه شد (منتظری و صمیمی، 1396، ص98). اندیشه‌های مانی (217-277م) ترکیبی از مسیحیت گنوسی سوریه و بین‌النهرین، عقاید قدیمی بابلی، فلسفة بودایی، یونانی جدید و عقاید ایرانی زردشتی و غیر زردشتی بود (میرفخرایی، 1383، ص21). ساختار اصلی دستگاه دینی مانی، در همة منابع یکسان است. این دستگاه، هم در قالب اساطیری و هم به‌شکل انتزاعی ـ فلسفی تجزیه و تحلیل می‌شود. مسئلة بنیادی‌اي که مانی به حل آن کوشا بود، وجود شر و جایگاه انسان به‌عنوان وابسته به شر بود (میرفخرایی، 1383، ص10).
    اندیشة مانوی را می‌توان در این نقطه خلاصه کرد که اساس آفرینش انسان، اهریمنی است و بدن، ماده و بخشی از جهان تاریکی است؛ ولی روح انسانی بخشی از انوار الهی یا نورالانوار است که در بدن محبوس مانده و برای رهایی روان باید جسم فدا شود و از توالد و تناسل جلوگیری به‌عمل آید. در اسطورة آفرینش مانوی، جهان روشنی پادشاهی داشت به‌نام زروان یا پدر بزرگی؛ و این پادشاه ملکه‌ای داشت که آن را واخش یوژدهر
    (Wāxš Yōždahr) (باد مقدس، نفخة الهي، روح‌القدس) می‌نامیدند. جهان تاریکی نیز پادشاهی داشت و آن اهریمن بود که ابن‌ندیم آن را شیطان و ابلیس قدیم نوشته است. این شیطان در مرز دو جهان، روشنی را دید و بدان حمله برد و مقداری از آن را بلعید. زروان برای دفع اهریمن و نجات نورهای بلعیده‌شده، مادر زندگان را از ذات خود به زندگی خواند که در اوراق مانوی مادر روشن یا اورمزدبَغ مادر نامیده شده است. وی نیز خدای دیگری را به زندگی فراخواند به‌نام اورمزدبَغ. آفرینش‌های بعدی نیز در کار است. در سومین مرحله از آفرینش، پدر بزرگی، پنج ایزد را به زندگی فرامی‌خواند. نام یکی از این پنج ایزد، بهمن یا منوهمید است که پیامبرانی را برای راهنمایی انسان، که از اصل خود ناآگاه است، می‌فرستد. از این پنج ایزد، ايزد خرد‌شهر (Xradēšahr yazd) یا عیسای زنده یا یَسوع درخشان، همراه با بهمن نزد دو نخستین آفریدگان می‌روند تا آنان را از اصل نورانی خود و آنچه بر آنان رفته است، آگاه کنند؛ اما اهریمن فریب دیگری به‌کار می‌‌‌بندد و داستان ادامه می‌یابد (وامقی، 1378، ص36-37).
    بنابراین از دیدگاه مانی، جهان مادی در ذات خود یک پدیدة اهریمنی است و جسم انسانی که خود جزئی از ماده است، زندانی است برای جزئی از نور که از جهان اورمزدی آمده است. روان در تن، خدایی است در بند اهریمن (همان، ص38). بی‌تردید این یک باور گنوسی و به تعبیری ماندن «طلا در گل» است؛ عنصر ارزشمندی که نیاز به رهایی دارد تا به چشمة اصلی خود برگردد. در مانویت مسیحی‌گرا، این نجات و رستگاری تا حدی به یاری عیسی امکان‌پذیر است؛ اوست که معرفت (گنوس) رهایی‌بخش را به فلسطین آورده؛ اما در نظرگاه مانوی، عیسی چهره‌ای غیرجسمانی دارد و به‌راستی به صلیب نرفته است و بنابراین ناچار نیست که از تن میرا نجات یابد: «عیسی تا پایان جهان رنج می‌کشد تا آنکه به‌گونة داور ظهور کند. آن‌گاه نور و تاریکی یک بار دیگر از هم جدا خواهند شد».
    این آموزه از مسیحیت کاتولیک بسیار دور است؛ اما در دست‌نوشته‌های مانوی نمودی بارز دارد (هالروید، 1384، ص190-191).
    مانی شش کتاب و منشورهای بسیاری داشته که به اصحاب و پیروان خود در کشورهای مختلف فرستاده است. یکی از این کتاب‌ها انجیل زنده یا انجیل مانوی نام دارد که نامش نشان‌دهندة اثرپذیری وی از مسیحیت است. آيین مانی از ادیان زردشتی و بودایی نیز اثر گرفته است (ابوالقاسمی، 1373، ص45-46). ویژگی‌های مکتب مانی، جهان مسیحی را نیز به‌سوی خود جلب کرد؛ اما امپراتوران روم آن را واژگون‌سازندة کشور قلمداد کردند و بر ضد آن به‌پا خاستند و کشیشان به محکوم کردن آموزه‌های آن، که نسبت به تعالیم کلیسا دشمنانه می‌نمود، پرداختند. در سال 287م، حدود ده سال پس از مرگ مانی، امپراتور روم فرمان سوزاندن کتاب‌های مانویان را صادر کرد و در سدة پنجم میلادی نیز پاپ سنت لئون حکم به سوزاندن نوشته‌های آنان داد. اقدامات سنت آگوستین پس از دست کشیدن از دین مانویت و گرویدن به مسیحیت، بسیار مهم است (میرفخرایی، 1383، ص20-21).
    2. تصویر عیسی در انجیل‌های چهارگانه
    در واقع، عهد جدید دو تصویر مغایر از مسیح به نمایش می‌گذارد. در اناجیل هم‌نوا (متی، مرقس و لوقا)، عیسی یک انسان است و گرچه او به‌واسطة اقتدار و اطمینانی که با آن سخن می‌گفت، قدرت معجزآسایش، پیش‌گويی‌هایی که محقق می‌ساخت، تولدش از باکره و برخاستنش از مردگان، از دیگر انسان‌ها متمایز بود،
    در نهایت او یک مصلح اجتماعی، معلم یهودی و به بیان برخی از گزاره‌های اناجیل هم‌نوا، پیامبری در تداوم سلسة انبیا بود. درست نقطة مقابل انجیل یوحنا و نامه‌های پولس که او را موجودی آسمانی یا خدای پسر متجسد و مسیح ازلی معرفی می‌کنند (آیار و ملایوسفی، 1391، ص5).
    بدین ترتیب، باورهای سنتی مسیحیت با تکیه بر آیاتی از انجیل متی و لوقا بر این نکته تأکید دارند که عیسی مانند همة انسان‌ها از طبیعتی انسانی برخوردار بوده و تجربیاتی انسانی داشته است (متی:19:1؛ لوقا: 49:2-40/46). اگرچه انجیل‌های پیشین نیز آیاتی دال بر الوهیت عیسی (متی28:19) یا صفات الهی وی دارند (متی21:26-20؛ مرقس 10:2؛ لوقا 24:5)، اما به استناد انجیل یوحنا (1:1و...)، حقیقت ازلی و غیر مخلوق، در عیسی ساکن شده است و عیسی انسانی است که کلمة خدا در او سکنی گزیده و در او زیست می‌کند (رضازاده جودی، 1393، ص89 و91(.
    به گفتة ابوریحان بیرونی، مانی و مانویان انجیل‌های رسمی را مجعول می‌دانستند؛ اما با مقایسة متون پارتی مانوی و انجیل یوحنا می‌توان به این نتیجه رسید که مانی و مانویان دست‌کم از انجیل یوحنا به‌دلیل داشتن گرایش‌هاي گنوسی، مستقیم یا غیرمستقیم بهره برده‌اند (اردستانی رستمی، 1396، ص29).
    3. سنت آگوستین و شکل‌گیری اندیشة «روح نجات‌بخش» (Spiritalis Salvator)
    اورلیوس اوگوستینوس (Aurelius Augustinus) معروف به سنت آگوستین، از تأثیرگذارترین فیلسوفان و اندیشمندان مسیحیت در دوران باستان و اوایل قرون وسطی محسوب می‌شود. او از شکل‌دهندگان سنت مسیحی غربی (کاتولیک و پروتستان) به‌حساب می‌آید. وی در سال 354م در نومیدی (Numidia) در الجزایر کنونی دیده به جهان گشود. در جوانی ابتدا به آثار کلاسیک روم به‌قدری علاقه پیدا کرد که انجیل را رد کرد. اندکی بعد از آن به مذهب مانی درآمد (ناس، 1373، ص641). به‌مدت نه سال، از 373م به بعد، آگوستین به‌عنوان نیوشاک در دین مانوی تعلیم دید و مانویت به صورت‌های مختلف اثر خود را بر اندیشة وی گذاشت که هنوز هم در مفاهیم جاری قابل ردیابی است؛ به‌ويژه در عبارت «قلمروهای جاودان نور و تاریکی» (بورکیت، 2010، ص11). سنت آگوستین بعد از گرایش به نوافلاطونیان، در آخر به دین مسیحیت می‌پیوندد و پس از مدتی به مقام اسقفی شهر هیپون (Hippo,Hippone) انتخاب می‌شود.
    شكي نيست كه سنت آگوستين نه‌تنها از مراسم مذهبي اجتماعات مانويان شناختي بسيار دقيق داشته، بلكه از شیوة تفكر يك فرقة («فوستوس» به طور خاص برای متمایز کردن مانویان، واژه Secta را انتخاب کرده است) مانوي منسجم مطلع بوده و در مورد آن با شور جواني مي‌نوشته است. نظريه‌اي كه در اواسط قرن اخير مجدداً مطرح شده است و هنوز هم در روزگار ما با کمی تجدید نظر به بحث کشیده می‌شود، در مورد مانویتی است که ابتدا مورد پذیرش و عملکرد سنت آگوستین بوده و سپس مورد انتقاد و مبارزة وی قرار گرفته است و در واقع شکلی مسیحی‌شده از یک مذهب اصیل است: نوعی مکتب مانوی متعلق به ناحیة نومیدی (دکره، 2000، ص139).
    4. اهميت اساسي متون به‌دست‌آمده از آفريقا در قرون اولیة میلادی
    آگاهی در مورد مانویت در منابع یونانی و لاتین، بیشتر در کتب جدلی علمای مسیحی و رد آنها بر مانویان به‌دست می‌آید. مهم‌ترين این آثار عبارت‌اند از: 1. کتاب الکساندر لوکوپولیسی (Alexandre de Lycopolis) که اندکی پس از مرگ مانی نوشته شده است؛ 2. کتاب اکتا ارخلای (Acta Arkhelai) تألیف هگمونیوس (Hegmonius) در نیمة نخست قرن چهارم میلادی؛ 3. کتب سنت اوگوستین (میرفخرایی، 1383، ص74).
    تصور بر اين است كه به‌دست آوردن متون مسيحي قبطی و خاوری، ‌به مطالعه در مورد مانويان روح تازه‌اي داده است. اگرچه اسناد و مدارك جديد در آثار امروزي جاي زيادي را به خود اختصاص داده‌اند، ‌اما از ارزش رساله‌هاي ضدمانوي متعلق به سنت آگوستين چيزي كم نمي‌شود. در واقع اين رساله‌ها به‌دليل وسعتی كه در شرح اعتقادات دارند، ‌به‌عنوان اثري بنيادي باقي مي‌مانند و به‌لطف گستردگي اين آثار است كه مي‌توان تمام تعليمات نوشته‌هاي جديد را كه اكثراً نارسا و داراي تفاسيري بر پاية حدس و گمان هستند، روشن كرد. علاوه بر اين، ‌گذشته از كيفيت اثر آگوستين، ‌ارزش آن در شناخت تاريخ و تفكر اين فرقة مانويان (در آفریقای شمالی)، ‌در بين متون و قطعات منتشرشدة ‌آغاز قرن حاضر، آشكار است و نمايي منسجم‌تر از آنچه ما در اختيار داشته‌ايم، ‌در شناسايي مکتب ماني ‌ارائه مي‌كند. می‌توان از مباحثاتی كه دربردارندة نظریات نمايندگان مانوي ‌در‌ آن زمان است، به اين موارد اشاره كرد: مباحثات فورتوناتوس (Contre Fortunatus)، مباحثات آدیمانتوس (Contre Adimantus)؛
    مباحثات فوستوس (Contre Faustus)، مباحثات فلیکس (contre Felix) و مباحثات سکوندینوس
    (Contre Secundinus). اين چالش‌ها و مباحثات به ما امكان مي‌دهند تا شرح اعتقادات ارائه‌شده را به‌کمک خود مسئولان فرقه بشناسيم و به اسنادي صريح دست يابيم (دکره، 2000، ص139).
    پی. آلفاریک (1918م) مي‌نويسد: «از بين تمام نويسندگانی كه در مورد مكتب ماني نوشته‌اند، ‌بي‌شك آگوستين كسي است كه در اين مبحث براي ما موارد تعليمي متعددی را ارائه مي‌كند». در واقع نوشته‌هاي مانويان آفريقايي در اثر اِعمال قوانين ممنوعيت مذهبی ‌از ميان رفته بودند و بدون وجود رساله‌هاي اسقف هیپون (سنت آگوستین) دربارة مانویان، عملاً‌ چيزي از مانويت در آفريقاي شمالي نداشتيم.
    در ادامه، ‌اظهارات فوستوس، فورتوناتوس و فلیکس، دربارة چگونگی معرفی مسیح به‌عنوان روح نجات‌بخش بررسي مي‌شود؛ اما پیش از آن به باور مانویان دربارة عیسی می‌پردازیم.
    5. عیسی در دین مانوی
    مانویان ظاهراً به سه عیسی باور داشتند:
    1. یسوع درخشان، ایزد نجات‌دهنده که وظیفة او بیدار و آگاه کردن آدم است. این عیسی در فارسی میانه، عیسای درخشان (Yišōʿ ispixtān) یا ایزد شهرخرد ((Xradēšahr yazd و در پارتی و همچنین فارسی میانه، عیسای باشکوه (Yišōʿ zīwā(h)) و در سغدی، بغ درخشان (ərδēftī ßaɣi) نامیده می‌شود (ابوالقاسمی، 1379، ص17). در یکی از روایات مانویان دربارة سرنوشت روان پس از مرگ می‌آید: «روان نزد عیسای دادگر می‌رود و پس از آنکه داوری در مورد او انجام گرفت، یکی از سه راه را به‌سوی زندگی (=.بهشت نو)، آمیختگی (=.بازگشت به جهان) یا مرگ (=.دوزخ) در پیش می‌گیرد» (میرفخرایی، 1383، ص29).
    2. عیسی زجرکش؛ نامی که مانویان غربی به نفس زنده یا نفس روشن دادند؛ یعنی آن مقدار نوری که در ماده زجر می‌کشد.
    3. عیسی مسیح یا عیسای ناصری، پیامبر و پسر خدا، که مانی او را پیامبر پیش از خود می‌داند که آمدن مانی را بشارت داده است (ابوالقاسمی، 1379، ص17). مانی گفته است: این عیسی در واقع مصلوب نشده؛ بلکه چنین به‌نظر رسیده است (بویس، 1975، ص10). عیسی مسیح در مانویت، پسر خدا و پیام‌آور نور است.
    او به.ظاهر انسان درآمد و بر روی صلیب جان باخت تا به‌گونه‌ای نمادین، رنج روح را در زندان تن بنمایاند
    (رضایی باغ‌بیدی، 1377، ص101).
    6. مباحثات
    1-6. مباحثات فوستوس از میلو (Milev)
    روحانیت در مکتب مانویان دارای طبقه‌بندی دقیقی نظیر روحانیت مسیحی است و احتمالاً از آن اثر پذیرفته است. در جایگاه سوم، 72 نفرند که نام آنها در متون، اسپسگان (ispasagān) (واژة فارسی میانة اشکانی است. ispasag صورت مفرد آن است. در منابع عربی به‌صورت «اساقفه» آمده است و بر پیشوایان طراز اول دینی اطلاق دارد) آمده است و ظاهراً معادل با «اسقف» در دین مسیحی‌اند (وامقی، 1378، ص42): «هفتاد و دو خادم، سیصد و شصت مان‌سالار، هم گزیدگان پاک و پاکیزه که با پنج اندرز و سه مهر کامل هستند (cu:20)» (بویس، 1975، ص153).
    از بين مقامات مانوي در غرب، در سلسله‌مراتب فرقة مانويان، فوستوس مقام شامخي دارد. اصليت او از آفريقا و منطقة میلو است و برجسته‌ترين فرد كليساي مانویان در غرب شناخته می‌شود. آگوستين هنگامي كه در کارتاژ (Carthage) نيوشاک بود، كاملاً با فوستوس آشنايي داشت و ازهمين‌رو نوشتة خود را در اثري به‌نام بحث با فوستوس، ‌در اختيار ما گذاشته است. این اثر بخشی از مجموعه‌ای 33جلدی به‌نام اثر عظیم (Grande Opus) است (ویسکوتن، 2008).
    این نوشته عموماً دربردارندة مباحثات بين دو گروه است. اين مجادلات جزئي مجموعاً دربردارندة اعتراضات معمول كاتوليك‌ها به مانويان است. در آن زمان هدف اصلی از ثبت مباحثات اين بود كه دست‌به‌دست بگردد و توسط پیروان مكتب مانی خوانده شود و اطلاعات آن در اختيار اجتماعات مانوی قرار گيرد. همچنين هدف نگارش اين آثار، آموزش و تربيت مبلغان فرقه به‌منظور انجام مبارزاتي دوسويه است كه براي دفاع از اعتقاد خود، ‌با يك استراتژي تهاجمي ‌براي تاختن به قسمتي از اعتقادات كاتوليكي استفاده می‌شود؛ از سوي ديگر، به‌شيوه‌اي غيرمستقيم براي ستايش مانويت به‌عنوان مسيحيت اصيل است. بعدها همين نوشته‌هاي انتقادي، خود قسمتي از نظرية دفاع از مسيحيت در برابر مخالفان شدند.
    آن مضامين اعتقادي را كه اسپسگ مانويان (.فوستوس) به‌كمك متون به‌شیوه‌ای مستدل از آنها ‌دفاع مي‌كند، مي‌توان به چند مجموعه تقسيم كرد و به‌کمک آنها به این ریزعناوین دست یافت: طرد ريشه‌اي ‌عهد عتيق؛ تأثير شيطان؛ مسيح‌شناسي كه تجسم مادي عيسي را مطرود مي‌داند و تنها مسيح روحاني و معنوی ‌را مي‌پذيرد؛ خطابه‌هاي موجود در انجيل‌ها؛ و نوشته‌های پولس.
    هدف واقعي فوستوس از رودررو قرار دادن اعتقادات خود در مقابل كتاب‌هاي عهد عتيق، ‌اعلام سازش‌ناپذيری بينش مسيحيت و نوآوري ريشه‌اي آن در تاريخ بشريت بوده است؛ مسيحيت راستيني كه به «نعمت آزادي تمام» نايل آمده است و با کساني كه مانند كاتوليك‌ها هنوز به «مسائل و وسايل كهنه» و «لباس‌هاي مندرس» دل بسته‌اند، هيچ وجه اشتراکي ندارد. بحث با فوستوس بي‌شك مهم‌ترین اثر به‌دست‌آمده از بين تمام آثار مانويان است (دکره، 2000، ص140-141). البته بنا به گفتة آگوستین، فوستوس مدعی شده بود که موعظة عیسی را پذیرفته و به تثلیث ایمان آورده است؛ بااین‌حال تفاوت‌های زیاد و عمیقی میان دو آیین مسیحی و مانوی وجود دارد که نمی‌توان مانویت را بدعتی مسیحی به‌شمار آورد (هالروید، 1388، ص189).
    2-6. اعترافات عقیدتی فورتوناتوس
    فورتوناتوس ‌نماينده و سرپرست اجتماعات مانويان منطقة‌ هیپون بود و ‌موفقيت چشمگيري در كل ناحية نومیدی شمالي، كه براي صدارت خود در آن مستقر شده بود، ‌به‌دست آورد. از بخش‌هاي اصلي اظهارات تعليماتي اسپسگ مانويان در دو نشست مناظره‌اي (28 و 29 آگوست 392 م) ‌كه آگوستين نيز به آنها دعوت شده بود‌ (دکره، 1970، ص67)، اين‌گونه استنباط مي‌شود كه بيشترين تأکيد او بر روح و جان است كه طي رياضت و سپس آگاهي از حالات خود، ‌متحول مي‌گردد. اظهارات فورتوناتوس به‌روشني بيان‌كنندة تصور مانويت از گسستگي يا تحولي است كه به‌واسطة بازگشت به خويشتن حاصل مي‌گردد و «مِتانویا» (metanoia) ناميده مي‌شود (دکره، 1971، ص273ـ274). اين حالت، روح را به آگاهي و رستگاري مي‌رساند. از این نوشته‌ها به نوعي مسيح‌شناسي دست مي‌يابيم كه تشريح و توضيحات آن دائماً با ارجاع به نوشته‌هاي مسيحي است. فورتوناتوس، ‌كه حتي يك بار هم نامي از ماني ذكر نمي‌كند، دائماً به مسيح توسل می‌جوید (دکره، 2000، ص141). در اینجا فرقه‌ای مانوی را می‌بینیم که به مسیحیت پیوسته و طبیعتاً تحت تأثیرات مستقیم مسیحیت قرار گرفته؛ اما بدعت‌های آیین مانوی نیز در آن مشهود است.
    3-6. اظهارات و بيانات فلیکس
    پس از آنكه فورتوناتوس ناحية هيپون را ترك كرد، اجتماع مانوی ‌رهبر ديگري به‌نام فليكس پيدا كرد؛ كسي كه با پریشان ساختن كاتوليك‌ها شهرت زيادي كسب كرده بود. زمانی که آگوستين نمايندة مانويان را در مقابل منبرش مورد خطاب قرار می‌دهد، مناظرات ثبت می‌شود و اساس فعالیت‌ها را در دو اجلاس هفتم و دوازدهم دسامبر سال 404م به خود اختصاص می‌دهد (دکره، 1971، ص77-78). اظهارات فلیکس با مراحل تحولات اعتقادی وی ارتباطی نزدیک دارد و توجه وی به نوشته‌های مانی و تعبیر این نوشته‌ها قطعاً از اصول کار وی است؛ نظیر اظهاراتي كه در مورد ايمان و نجات و رستگاري (به‌عنوان استنتاجي اجتناب‌ناپذير از ثنويت پايه‌اي)، بر مبناي خير و شر ‌بيان مي‌كند.
    همچنين در مورد مسئلة تشخيص هويت ماني به‌عنوان روح‌القدس، ‌اظهارات فليكس بديع و قاطع هستند
    (دکره، 2000، ص142). توضیح آنکه، مانی می‌پنداشت او همان فارقلیط است که عیسی به او بشارت داده و جهان در جست‌وجوی اوست. فارقلیط (Paraclete) واژه‌ای است یونانی، در اصل به‌معنای «به‌یاری‌خوانده‌شده» و مجازا به‌معناي «تسلّی‌دهنده» که به روح‌القدس اطلاق شده است (میرفخرایی، 1383، ص22). در متون مانوی، قاصد ملکوتی «فارقلیط جاوید» نامیده می‌شود؛ یعنی همان که مانی او را «همزاد» خود می‌داند. بنا بر آنچه در انجیل چهارم (یوحنا) به ظهور منجی اشاره شده است، نمی‌توان این ادعا را تکذیب کرد؛ اما چرا آن که به‌صورت نفس عالی به مانی ظاهر می‌گردد، «همزاد» نامیده می‌شود؟ یقیناً به این دلیل که «فارقلیط جاوید» همان روح‌القدس یا همزاد نیز هست (ویدن گرن، 1376، ص41).
    7. طرح اندیشة روح نجات‌بخش در مسیح بردبار (Du spiritalis salvator au Iesus patibilis)
    شماي كلي ‌اين اسطورة اعتقادي (روح نجات‌بخش)، مبني بر بازگشت نور الهي به قلمرو اصلي‌اش و ملهم شدن وجود (روح و جان) و سعي در بازگرداندن خلوص اولية نور (پيش از آميزش با ماده) است. فوستوس اين قسمت از اعتقاد خود را زماني بيان مي‌كند كه مي‌خواهد انديشة قدیس (پولس) را توضيح دهد. او مي‌نويسد كه تولد ما در دو مرحله انجام شده است: يكي تولد جسماني، ‌زماني كه طبيعت ما را نمايان مي‌كند؛ و ديگري تولد روحاني، «هنگامي كه ما توسط روح مقدس در مسيحيت عيسوي تحت تعاليم دين مردان پذيرفته مي‌شويم». بدين ترتيب، وجود به اصل خود بازمي‌گردد و به وضعيت خود و تمايز بين خير و شر آگاهي مي‌يابد. منظور از «دين مردم»، طبقة دوم از مانویان است که 12 نفر بودند. آنها را به‌نام‌های «هموژاک» یا «آموزاک» به‌معنای آموزگار، و همچنین «دین‌سالار» می‌نامیدند.
    فورتوناتوس اعلام مي‌كند كه روح پس از ارتباط با دانش و آگاهي، «چون در منشأ الهي تطهير گشته است»، دوباره به بارگاه الهي ـ ‌جايي كه از آن سرچشمه گرفته ـ بازمي‌گردد (مباحثات فورتوناتوس، فصل21). در اینجاست که اندیشة مانوی دیده می‌شود: ‌فرستادگان پدر، ما را به بيداري فرامي‌خوانند و پيام آنها به كلام رستگاري (Salutaria Verba) ياري مي‌رساند (اشاره به خدایان مانوی). بنابراين، رسالت‌ ‌ناجي فرستاده‌شده از جانب پدر و كسي كه گفت: «من راه و حقیقت و حیات هستم» (یوحنا، 14:6)، ‌هدايت روح‌هايي است كه «از اين پايين (دنياي مادي) به درگاه خداوند بازخواهند گشت... و بار ديگر، ‌يعني به‌واسطة ميانجي ديگري (جسم مادي و ديگري) امكان بازگشت به كرة خاكي را ندارند (مباحثات فورتوناتوس، فصل3)» (دکره، 2000، ص143).
    1-7. آفرینش مسیح به‌عنوان «روح نجات‌بخش»
    در منطق ثنويت ماني، ‌مهم‌ترين مسئله، طرد انديشة تولد مادي و جسماني است كه توانسته است بر مسئلة میانجی (médiateur) تأثير بگذارد. چگونه ممكن است که پدر، نجات‌بخش (عیسی مسيح) را فرستاده باشد كه متحمل انتشار و سرايت بدي و رنج باشد؟ فوستوس به مخاطبان كاتوليك مي‌نويسد: «شما به كسي متوسل شده‌ايد كه در بطن يك زن به‌وجود آمده و نگهداري شده است. اگر اين امر بدين‌گونه نيست، شما نيز حداقل اين مسئله را بپذيريد كه در اين مورد همه چيز حالت انتزاعي داشته است و ناجي ظاهراً‌ متولد شده است؛ ‌بنابراين هيچ دليلي براي مجادله بين ما وجود نخواهد داشت» (مباحثات فوستوس1/29).
    به همين دليل بالا، مانعي وجود دارد كه از حصول توافق بین مانویان و مسیحیان جلوگيري مي‌كند. اسپسگ مانويان، در مورد مسيح ‌جز كلام الهي هيچ تفسیری را قبول نمی‌کند:  «ژان می‌گوید: در ابتدا كلام بود و اين كلام متعلق به پروردگار بود و اين كلام خود پروردگار بود كه اين چنين مسيح را نشانگر مي‌ساخت (اشاره به آغاز انجیل یوحنا) و مارک (در انجیل مرقس) اين‌گونه بيان مي‌کند: «انجيل عيسي مسيح، پسر خداوند»
    (مباحثات فوستوس1/3).
    بدين ترتيب، روايات ماتیو و لوک (اشاره به انجیل متی و لوقا) كه بيان‌كنندة تولد عيسي هستند، ‌ديگر ارزش شناخت و بررسي نخواهند داشت. مسيح، آن‌گونه‌كه خودش بيان كرده است، از آسمان مي‌آيد و هيچ خويشاوند زميني ندارد. فوستوس اين پيدايش (génésédie) (تولد مادی حضرت مسیح) و شرايطي را كه اين پيدايش در آن ايجاد شده است، ‌رد مي‌كند و می‌گوید: «مسیح تولد بكر و به‌تبع آن "اعجاز آميز" ستاره‌اي حاصل از معجزه است كه در ماگس (Mages) ظاهر مي‌شود» (مباحثات فوستوس1/2). خلاصة مطلب اين است که «پسر خدا از جانب خدا مي‌آيد» (مباحثات فوستوس3/23).
    در فصلي از کتاب رسالة اصلی (L’Epitre du Fondement)،‌ فوستوس تأکيدي روشن بر اين مطلب دارد که مرگ ناجي مصلوب را واقعي نمي‌داند و تولد جسماني مسيح را نمي‌پذيرد. وي با اشاره به روايت مصلوب شدن شخصي ديگر به جاي حضرت عيسي مي‌گويد: «بدين طريق دشمني كه آرزو مي‌كرد حتي ناجي بشر، ‌پدر راستي‌ها، به صليب كشيده شود، ‌خود به صليب كشيده شده؛ ‌در آن زمان كه چيزي به تمام و كمال مي‌رسد، ‌اين ديگري است كه ظاهر مي‌گردد» (مباحثات فوستوس1/29).
    متقابلاً اسقف منطقة هيپون (سنت آگوستین) در مقالة «صليب شبح» (Croix de fantôme) به افشاگري‌هايش در مورد مسيح مرتدان (مانویان) ادامه‌ مي‌دهد؛ اما در همین نوشته می‌توان دید که فوستوس مصائب حضرت عيسي را رسماً انكار نمي‌كند (دکره، 2000، ص145): «ما اقرار مي‌كنيم كه او تنها در ظاهر رنج برده و حقيقاً نمرده است ]....[. در واقع، چون از ازل ظاهر انساني داشته و وجه تشابه در علايق و عواطف انساني از خود نشان داده است، ‌دور از حقيقت نيست كه او نقش خود را با تن دادن به مرگي ظاهري به اتمام رسانده باشد» (مباحثات فوستوس1/26).
    ازآنجاکه در مانویت، عیسی مسیح پسر خدا و پیام‌آور نور است، پس او به ظاهر انسان درآمد و بر روی صلیب جان باخت تا به‌گونه‌ای نمادین، رنج روح را در زندان تن بنمایاند (رضایی باغ‌بیدی، 1377، ص101). به‌نظر نمي‌رسد که مسئلة دارا بودن جسمي مادي براي مسيح نظير بقية انسان‌ها، در اعتقادات مانوي مطرح شده باشد. مي‌دانيم که در كليساي كهن، اعتقاد به مسيحي كه دوباره زنده شده و در برابر شاگردانش و زائران امائوس (Emmaus) ‌به‌صورت جسماني و با شكوه ظاهر گردیده، ‌هرگز مورد تردید و مخالفت قرار نگرفته بوده است. آگوستين كه از گزارش مباحثات در مورد بسياري از نكات عقيدتي يا اخلاقي مطرح در اجتماعات مانوي كوتاهي نكرده است، در خصوص مسئلة «مسيح به‌صورت روح» سکوت اختیار می‌کند؛ درحالی‌که ‌اين مسيح «شبح‌گونه» بي‌شك در مجادلات و مباحثات كاتالوليك‌ها، قسمت اعظم موضوع را تشكيل مي‌داده است. از طرفي، فوستوس در تلاش براي پاسخ دادن و مقابله با حملات مخالفين، نُه بخش از نوشته‌هایش را به مسئلة تجسم روح اختصاص داده است. نمایندة مذهبی مانويان براي آسان بيان کردن نظرية خود در مجامع عمومي، حتي به مثال فرشتگان متوسل مي‌شود. به‌نظر او، مسخره است كه مانند كاتوليك‌ها ادعا كنيم اگر مسيح زاده نشده بود، نمي‌توانست ديده شود و با انسان‌ها سخن بگويد. او اظهار مي‌دارد: «اين مسئله روشن و واضح است؛ ‌درست مثل برگزيدگان ما كه بارها فرشتگان، خود را با تجسم انساني به آنها نشان داده‌اند و با آنها ارتباط برقرار كرده‌اند» (مباحثات فوستوس1/29).
    همچنین مانويان براي سهولت مسيح‌شناسي خود، ‌داوطلبانه به نوشته‌هاي پولس ارجاع مي‌دهند: «او با وجودِ داشتن سرشتي خداي‌گونه، ‌از اين وضعيت براي ادعاي برابري با خداوند‌ سوء‌استفاده نكرده است و با قبول خدمتگزاری و مشابه انسان‌ها شدن، ‌خود را محروم كرده است. مسیح به‌واسطة حالتش يك انسان شناخته‌شده بود‌ و مقام خود را تا اين حد تنزل داده بود كه با پذيرش مرگ، اطاعت امر كرد» (فیلیپان دو: 5-8).
    فورتوناتوس از ديدگاه خود، ‌گفتة بالا را اين‌گونه تعبير مي‌كند: «به همان صورتي كه شباهتي بین نجات‌بخش و انسان‌ها وجود داشت، ‌مرگ مسيح هم تنها جنبة ظاهري دارد؛ اما اين ظاهر، سرشار از مواعيد است». در حقيقت، او اين مرگ را مانند تصوير نمادين نجات، مجازي معرفي مي‌كند: «او تا لحظة مرگ، خود را مقيد به اطاعت امر نموده است تا شباهتش را با روح‌هاي ما نشان دهد و همچنين او در خود شباهت مرگ را نيز نشان داده است و اينكه پس از آن پدرش در بين مردگان به او حيات مي‌بخشد؛ و بايد بپذيريم كه روح‌هاي ما خواهند توانست به‌واسطة او از مرگ رهايي يابند» (مباحثات فورتوناتوس، فصل7).
    براي مانويان،‌ جز صداي رساي حق كه توسط مسيح به ما مي‌رسد، ‌هيچ رستگاري و نجاتي وجود ندارد. اين روح نجات‌بخش و فرستادة خداوند و مشابه خدا، به‌صورت مادي زاده نشده؛ بلكه كلام حق است (دکره، 2000، ص146-147). در اينجا يكي ديگر از مراحل تعاليم پولس مطرح مي‌شود: «ازآنجاكه تنها يك خدا وجود دارد،
    تنها يك ميانجي بين خدا و انسان‌ها، يك مرد، عيسي مسيح وجود دارد كه خود را وقف همه كرده است»
    (تیموتائوس یک، 5/2)؛ اما گنوسي‌ها (مانویان) معتقد به مسئلة غيرمادي بودن مسيح، كه به شاخة مسيحيت ملحق شده بودند، با تعبير يكي دیگر از سخنان پولس، ‌در حقيقت ناجي را به‌عنوان «قدرت و دانش پروردگار» درنظر مي‌گيرند (مباحثات فورتوناتوس2/20)؛ پس عيسي خود خدا نيست؛ زيرا خدايي جز «پدر» وجود ندارد (دکره، 2000، ص152).
    در مبحث بالا مشاهده می‌شود که اگرچه دین مانی ظاهراً رو به افول نهاده، اما ازآنجاکه ریشه‌ای گنوسی داشته است، هنوز در قالب فرق گوناگون گنوسی و در عالم مسیحیت، به حیات خود ادامه می‌دهد. «رستگاری از راه دانش» که اصل و اساس تفکر گنوسی است، آن‌قدر جاذبه دارد که افرادی را به‌سوی خود بکشاند؛ همانگونه‌که آگوستین اقرار می‌کند که در دوران گرایش خود به مانویت، بیشتر جذب این جنبة آیین مذکور بوده است
    (راسخی، 1380، ص168).
    نتیجه‌گيري
    گاهي متوجه تفاوتي اساسي بين مسيح‌شناسی مانوي و آيين سنتي مسیحی مي‌شويم. بر طبق آيين‌ سنتی مسیحی، میانجی (‌عيسي مسيح‌)، گاهی در معناي واقعي كلمه (بر اساس گفتة پولس)، ‌خود خداوند است؛ و گاهی يك انسان واقعي (بر اساس انجیل‌های نخست)؛ از سوی دیگر، ‌در مسیح‌شناسی مانوی (از نظر فورتوناتوس)، مسيح تولد جسماني نداشته؛ ‌بلكه از ازل زاده شده است. او نه به‌واسطة سرشت جاودانه‌اش خداوند است و نه به‌واسطة جسمش ‌انسان. در اينجا ما عملاً عيساي تاريخي را نمي‌يابيم؛ بلكه يكي از جنبه‌هاي اسطورة مانوی به تصوير كشيده مي‌شود: «عيساي درخشان»، ‌جلوه‌اي از پدر بزرگي که ‌براي جدا كردن بشر از «خواب مرگ» براي او فلسفة نجات‌بخشي را به‌ارمغان مي‌آورد. خلاصه اينكه ‌در وراي همة خطابه‌هايي كه فورتوناتوس در سخنراني‌هايش ايراد مي‌كند، ‌حضور واقعي شخص مسيح محسوس نيست و تأثیر اسطورة مانوی غالب است.
    همین تأثیر را در «اعترافات» (Les Confessions) آگوستین نیز می‌بینیم که مي‌نويسد: «اي سرور ما! ‌من تنها پسر تو را ‌چنان تصور مي‌كنم كه گويي بخشي نوراني از تمام وجود تو باشد و ‌خود اوست كه منجر به رستگاري ما مي شود» (5،10،20). این اشاره‌ای است به اسطوره‌ای از عيسي در مانويت؛ ‌يعني «يسوي (عیسای) درخشان» (دکره، 2000، ص151).
    با استناد به مطالب يادشده، اثرپذیری مسیحیت (در روند تجسم مادی به انتزاعی مفهوم نجات‌بخش) در قرون نخست میلادی، از فرقة گنوسی مانوی ـ که به مسیحیت گرویده، اما هنوز تحت‌تأثیر اندیشه‌های مکتب مانی بودند ـ مشهود است.

    • آیار، جواد و مجيد ملایوسفی، 1391، «عیسی در تاریخ: نگاهی به دو روایت اولیه از مسیح‌شناسی»، پژوهش‌نامه علم و دین، ش6، ص1-23.
    • ابوالقاسمی، محسن، 1373، تاریخ مختصر زبان فارسی، تهران، بنیاد اندیشه اسلامی.
    • ابن‌ندیم، 1379، مانی به روایت ابن‌ندیم، ترجمه محسن ابوالقاسمی. تهران، طهوری.
    • ـــــ ، 1381، الفهرست، ترجمه رضا تجدد، تهران، اساطیر.
    • اردستانی رستمی، حمیدرضا، 1396، «متن پارتی مانوی تصلیب عیسی و تأثیرپذیری آن از انجیل یوحنا»، پژوهش‌های ادیانی، ش9، ص29-48.
    • انجیل، 1995، ترجمه تفسیری، انگلستان.
    • بهار، مهرداد، 1375، ادیان آسیایی، تهران، چشمه.
    • خواص، امیر، 1389، «پولس و الوهیت مسیح»، معرفت ادیان، ش2، ص97-116.
    • راسخی، فروزان، 1380، «متون دینی آیین مانی»، هفت آسمان، ش12و13، ص131-168.
    • رضازاده جودی، محمدکاظم، 1393، «بررسی و نقد آموزه تجسد در مسیحیت»، حکمت و فلسفه، ش39، ص87-102.
    • رضایی باغ‌بیدی، حسن، 1377، «محاکمه و مصلوب کردن عیسی مسیح در متون مانوی»، مجموعه مقالات مهروداد بهار، ص100-118.
    • منتظری، سیدسعیدرضا و پيمان صمیمی، 1396، «تبیین نظری عرفان مانوی»، پژوهش‌های ادیانی، ش10، ص97-122.
    • میرفخرایی، مهشید، 1383، فرشته روشنی: مانی و آموزه‌های او، تهران، ققنوس.
    • ناس، جان.بی، 1380، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی.
    • وامقی، ایرج، 1378، نوشته‌های مانی و مانویان، تهران، سوره.
    • ویدن گرن، لئو، 1387، مانی و تعلیمات او، ترجمه نزهت صفای اصفهانی، تهران، مرکز.
    • هالروید، استوارت، 1384، ادبیات گنوسی، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، اسطوره.
    • Alfaric, p., 1918, L’evolution intellectuelle de Saint Augustin, 1st Vol, Du manicheisme au
    • neo-platonisme, Paris, Princeton.
    • Augustin d’Hippone, 2015, Les confessions, Livres 1-13, Kindle, Oxford university Press.
    • Barclay,W, 2001, Great Themes of the new Testament,Westminster, John Knox press.
    • Boyce,M., 1975, A reader in Manichaen Middle Persian and Parthian, Acta Iranica 9,
    • Tehran, Liege.
    • Burkitt,F.C., 2010, The religion of the Manichees: Donnellan Lectures for 1924, Cambridge university press.
    • Decret,F., 2000, ”La doctrine central du spiritalis salvator dans les source manichéenes africaines”, In Studia Manichaica, pp.138-153.
    • Decret, F, 1971, Aspects du manichéism dans L’Afrique romaine, Les controversies de Fortunatus, Faustus et Felix avec saint Augustin, Etudes augustiniennes et CNRS, Paris.
    • Emmeric,R. Sundermann,W., Zieme, P, 2000, Studia Manichaica, Akademie Verlay, Religion.
    • Lieu, S.N.C., 2009, Manichaeism, 10.1093/oxfordhb/9780199271566.003.0012, accessed on 10/5/2019.
    • Puech, H.Ch., 1945, Le Manicheism dans Histoire Generale des Religions,III.Paris, p.85-116.
    • Weiskotten, H.T., 2008, The life of Saint Augustine: A translation of Sancti Augustini Vita by Possidius, New Jersey, Evolution publishing Merchantville.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آذری، روشنک.(1400) روند شکل‌گیری مفهوم انتزاعی نجات‌بخش در مسیحیت، بر اساس مباحثات سنت آگوستین با اسپسگان مانوی در متون افریقای قرون اولیه‌ی میلادی. فصلنامه معرفت ادیان، 12(4)، 103-116

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    روشنک آذری."روند شکل‌گیری مفهوم انتزاعی نجات‌بخش در مسیحیت، بر اساس مباحثات سنت آگوستین با اسپسگان مانوی در متون افریقای قرون اولیه‌ی میلادی". فصلنامه معرفت ادیان، 12، 4، 1400، 103-116

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آذری، روشنک.(1400) 'روند شکل‌گیری مفهوم انتزاعی نجات‌بخش در مسیحیت، بر اساس مباحثات سنت آگوستین با اسپسگان مانوی در متون افریقای قرون اولیه‌ی میلادی'، فصلنامه معرفت ادیان، 12(4), pp. 103-116

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آذری، روشنک. روند شکل‌گیری مفهوم انتزاعی نجات‌بخش در مسیحیت، بر اساس مباحثات سنت آگوستین با اسپسگان مانوی در متون افریقای قرون اولیه‌ی میلادی. معرفت ادیان، 12, 1400؛ 12(4): 103-116