معرفت ادیان، سال سیزدهم، شماره دوم، پیاپی 50، بهار 1401، صفحات 83-98

    شناخت‌شناسی در «گاتاها»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    نیره سادگی / دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران / sadegi@gmail.com
    ✍️ فائزه ناطقی / استادیار برنامه درسی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران / fn1345@gmail.com
    محمد هاشم رضایی / دانشیار گروه روان شناسی تربیتی، دانشگاه پیام نور / m-hrezaee@yahoo.com
    چکیده: 
    راستی آزمایی اندیشه ها در بوته فلسفه، غبار شک را می زداید و راه های گسترده تری برای بلوغ تفکر می نمایاند. هدف این پژوهش بررسی شناخت شناسی در «گاتاها» است. این تحقیق از لحاظ هدف، بنیادی است و با استفاده از روش «توصیفی ـ تحلیلی» با رویکرد «کیفی» به گردآوری مطالعات کتابخانه ای پرداخته است. نتایج برگرفته از پژوهش نشان می دهد: برحسب «گاتاها» دو نوع معرفت حصولی و حضوری وجود دارد. ابزارهای شناخت عبارت است از: حس، دل، فطرت و عقل؛ و شناخت از راه دعا، باور و آگاهی، اندیشه نیک، همنشینی با دانایان، «اَشا» و آموزش اهورایی به دست می آید. موانع شناخت نیز باورهای غلط، آیین غلط، آموزش غلط و عدم رایزنی با اندیشه نیک است. معیار صدق شناخت، میزان مطابقت آن با واقع، و معیار توجیه و اعتبار انواع معرفت ها وحی و عقل است. رگه هایی از عمل گرایی در واقع گرایی دینی «گاتاها» نیز مشاهده شد. به نظر می رسد یکی از علل توجه اندیشمندان ایرانی به اسلام، به ویژه قرآن و سیره خاندان نبوی، آموزه های زرتشت باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Epistemology in the Gathas
    Abstract: 
    Verification of ideas in philosophy removes the seed of doubt and offers wider ways for the maturity of thought. The purpose of this research is to study epistemology of the Gathas. This research is fundamental, in terms of its purpose, and has compiled library studies using "descriptive-analytical" method with a "qualitative" approach. According to the results of this research: there are two types of acquired and immediate knowledge in "Gathas". The tools of cognition are: sense, heart, nature and intellect; and cognition is obtained through prayer, belief and awareness, good thought, companionship with sages, "Asha" and Ahuraian education. Obstacles to cognition are wrong beliefs, wrong religion, wrong education and lack of consultation with good thoughts. Correspondence with reality is the criterion of the truth of cognition, and revelation and intellect are the criterion of justification and validity of all kinds of knowledge. Traces of pragmatism were also observed in the religious realism of the “Gathas”. Perhaps one of the reasons that Iranian scholars have payed attention to Islam, especially the Qur'an and the biography of the Prophetic family, is the teachings of Zoroaster.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    انسان طبيعتاً براي يافتن راه‌حل مشکلات زندگي از عقل و دانش بهره مي‌گيرد؛ زيرا احساس و ادراک غريزي به تنهايي پاسخگوي نيازهاي او نيست (عبده، ۱۳۷۴، ص147). بشر در پاسخگويي به اعتراض فرشتگان در هنگامه خلقتش، راه‌حلي پيدا کرد: آموختن اسماء. شايد کنجکاوي او در آموختن اسماء الهي و يا کشش کشف منجر به شکستن حريم الهي، نخستين انديشه‌ورزي آدم باشد، آن زمان که براي به‌دست آوردن آگاهي يا راه‌حل پيدا کردن براي واقعيت (خسروپناه و پناهي آزاد، 1389، ص50)، شناخت را تجربه کرد. اساساً خلقت انسان، بروز عملي انديشه بود. بدين‌روي نمي‌توان براي فلسفه ـ به‌معناي اعم آن ـ آغازي تعيين کرد. آغاز، همان آغاز تفکر است؛ زيرا همين که انسان به چون و چرا پرداخت، فلسفه را آغاز کرده است (صدرالمتألهين، 1397، ص25، مقدمه عابديني شاهرودي). زوال هم برايش معني ندارد. عالم وجود هرگز از دانش حکمت و دانايي که نمودار و قائم به آن است و حجت و بينات خدا نزد اوست، تهي نيست (سهروردي، 1397، ص19). گويي تفکر در تار و پود انسان تنيده شده است. دين، سياست، اقتصاد و موضوعات ديگري که بشر را سرگرم کرده، چهره‌هايي براي نمايش انديشه هستند. در اين عرصه معارف ديني سهم قابل توجهي در قلمرو نظري مسائل شناختي داشته‌اند. در آثار باقي‌مانده از انبياي الهي، مطالب متنوعي درباره حقيقت و ماهيت شناخت و ابزارهاي آن به چشم مي‌خورد (شجاعي، 1386). گويا بزرگ‌ترين حق بشر پس از وجود، حقِ دانستن و مزين شدن به اخلاق براي درک اسماء الهي است؛ حقي که ارزش زيستن را تعريف مي‌کند. از آغاز تاريخِ «آموزش» خاطره‌اي نمانده است. تنها ارتباط چهره به چهره آگاهي را سينه به سينه منتقل مي‌کرد. حسرت حذف بسياري از مفاهيم از تاريخ، جامانده از همان دوره است.
    پس از ابداع خط، مهم‌ترين چيزها براي بشر ثبت شد. گمان مي‌رود در جوامعي که دين زيربناي زندگي مردم بوده، خرد در متون مذهبي به شکل‌هاي گوناگون گردآوري شده است. الواحي که حضرت موسي به قوم خود عرضه کرد نمونه‌اي از اين نوشته‌هاست.
    گاتاها يکي از کهن‌ترين نوشته‌هايي است که در جهان برجاي مانده است (ساسانفر، 1390، ص17) و از نظر زبانى، کهن‏ترين مکتوب شناخته شده ايرانى است (حكمت، 1350، ص467). از زمان‌هاي بسيار قديم گاتا‌ها را سخنان و اشعار خود زرتشت مي‌دانستند (تفضلي و آموزگار، 1383، ص36). کتاب آسماني گاتاها، مانند علوم پايه، کامل و دقيق و بسيار عرفاني است و براي درک اين کتاب اهورايي نياز به آگاهي و دانش بالا و دقت و پژوهش بسيار است (خورشيديان، 1386، ص93-94). در بندها و هات‌هاي گاتاها فلسفه اخلاقي و اجتماعي او که همه بر پايه خردگرايي است، بازتاب شده است (ساسانفر، 1390، ص174). گويي اَشو ‌زرتشت آموزگار مانترايي انديشه، کردار و گفتار نيک بوده، حقوق بشر را در سروده‌هايش ترويج کرده و حکمت عملي را با حکمت نظري‌اش تعليم داده است. انديشه صواب راهنماي همه انسان‌هاست و مانترا و پيام ايزدي که در گاتاها نهفته است، گمراهان و زيانکاران را با سخن خويش به برترين و بالاترين مرز درست انديشي رهبري مي‌کند (همان، ص76).
    بهره‌گيري از خرد فردي و گروهي جامعه و تاريخ را متأثر مي‌کند. نمونه آن در بين مؤمنان مشاهده مي‌شود. به‌نظر مي‌رسد توجه دانشمندان ايراني به اسلام، به‌ويژه قرآن و سيره معصومان نشئت گرفته از آموزه‌هاي زرتشت در اوستا ‌باشد. در بعد تربيتي هم اين‌گونه است:
    هر زرتشتي مي‌بايست قسمت‌هايي از ادعيه و تعاليم اوستا را در خاطر داشته باشد، و سرمشق کردار خويش قرار دهد و از وظايف و مراسم ديني خود آگاه باشد. اين امر به ايجاد يک نوع وحدت نظر و عمل در انديشه، گفتار و کردار ميان ايرانيان کمک کرده و ارتباط معنوي و عقلي يکپارچه‌اي در ايران باستان به‌وجود آورده است. دين زرتشت پايه‌هاي علوم و معارف گوناگون را استوار ساخته است (حکمت، 1350، ص120-122).
    سروده‌هاي زرتشت از جانش برآمده و از ‌اين‌رو «بنيان فکري و فلسفي گاتاها اصولي کلي و جهاني است که هرکس در هر زمان مي‌تواند حقيقت آن را دريابد» (ساسانفر، 1390، ص18). گروه کثيري از خرد اَشويي برخوردار شده‌اند.
    درباره تأثيرگذاري انديشه‌هاي زرتشت بر روي زمان خود و پس از آن، شواهد بسياري حاکي از آن است که مي‌توان او را بنيانگذار «فلسفه ديالکتيک» دانست (رضوي، 1384).
    بازبيني انديشه هميشه ماندگار حکمت از هر زماني که باشد، قوّت‌بخش نظام فکري است و «نابودي ملت‌ها بسته به ترک آداب و سنن و آيين و شعائر ملي است» (سامي، 1354). تاب‌آوري فرهنگ و تمدن ايراني در آشوب مقدونيان و تسلط سلوکيان و پاک گرداندن پس از تهاجم آنان، نتيجه تأثير آيين زرتشت است (حکمت، 1350، ص124). مقاومت تاريخي ايرانيان در مقابل هجمه‌هاي فرهنگي و رابطه‌اي عميق و ناگسستني که با اسلام برقرار کردند، از سرچشمه معرفت‌شناسي اَشويي آب خورده است. اکنون که انديشه‌هاى غربيان کمابيش در محافل فرهنگى ما نفوذ يافته (مصباح يزدي، 1391، ج1، ص146)، پايداري در برابر تهاجم فرهنگي مقدونيان و سلوکيان، الگوي موجهي براي مقابله با تهاجم فرهنگي است. شناختِ معرفت اَشو‌زرتشت، بنيان‌هاي توحيدي دانش ايران باستان را به ما مي‌نماياند؛ دانشي که در شناسايي هستي‌شناسي و ارزش‌شناسي نيز پايه است.
    پاسخ به مسائل مربوط به معرفت‌شناسي در هر جامعه و در هر نظام آموزشي، برگرفته از پاسخ به مسائل جهان‌بيني و فلسفه حاکم بر آن جامعه است (بهشتي و همكاران، 1388)؛ زيرا معرفت‌شناسي اساس روش‌هاي آموزش و يادگيري است (گوتک، 1383، ص12) و برنامه‌هاي درسي و روش‌هاي يادگيري از معرفت‌شناسي حاصل مي‌شود (همان، ص12) و کتب درسي و محتواهاي آموزشي متناسب با منابع و انواع معرفت تنظيم مي‌گردد (رشيدي و همکاران، 1396).
    فرايند ياد‌دهي ـ يادگيري با توجه به ابزارها و راه‌هاي معرفت و منابع معرفت پي‌ريزي مي‌شود و استعداديابي و جهت‌دهي به آنها براي غنابخشي به معرفت متربيان بر اساس بنيان‌هاي معرفت‌شناختي صورت مي‌گيرد. معرفي الگوهاي علمي و اخلاقي و نشانه‌گذاري راه تزکيه و تهذيب نفس بدون بهره‌گيري از شناخت‌شناسي مناسب، زمينه‌ساز عرفان‌هاي کاذب و انحراف‌هاي علمي بزرگ و حتي تحريف‌هاي ظريف و شکننده است. اما بهديني يک آيين اخلاقى و طريقه يگانه‌پرستى است (مبلغي آباداني، 1373، ص330) و زمينه نمود ابعاد توحيد در فرد و جامعه را مي‌سازد. شاخص تحريف مذهبي، تطبيق آن با اصل دين است. اندك خرافات مذهبي در سراسر گاتاها به چشم نمي‌خورد (ساسانفر، 1390، ص18) و بنيادهاي دين زرتشت نيز برگرفته از بينش گاتاها است (همان، ص1029).
    براي نقد ديدگاه‌هاي هر دوره زرتشتيان، ملاک سروده‌هاي زرتشت است و ميزان شناخت‌شناسي مستتر در آن، بنيان نقد آيين کنوني بهدينان است. البته در هيچ‌يک از متون ديني درباره معرفت‌شناسي با صورت «تعريف معرفت، انواع معرفت، راه‌ها و ابزارهاي کسب معرفت، معيار صدق معرفت، معيار توجيه و اعتبار انواع معرفت‌ها» (مصباح يزدي، 1390، ص88) سخني ثبت نگرديده است، اما در لابه‌لاي انديشه‌هاي انبيا و حکمت عملي‌شان مي‌توان به جست‌وجوي شواهدي براي تبيين شناخت‌شناسي پرداخت. اين گزارش پاسخي است براي زبان‌شناساني که هيچ سابقه ذهني با فرهنگ ايراني ندارند و به علت‌هاي گوناگون، قصد دارند آنچه را مربوط به زرتشت است ناچيز و بي‌اهميت جلوه دهند (ساسانفر، 1390، ص669).
    از جمله تحقيقاتي که با پژوهش حاضر قرابت دارد اين مطالعات است:
    گوتک (1383) در كتاب مکاتب فلسفي و آراء تربيتي، معرفت‌شناسي رئاليزم ديني را پيرو الگوهاي اساسي ارسطويي مي‌داند و عالي‌ترين فعاليت انسان را تعقل مي‌شناسد و وحي را پذيرفته است. اين ديدگاه پايه‌هاي معرفتي اديان الهي را بيان مي‌کند. برخورداري از پشتيباني نيروي اهورايي، اَشويي را نسبت به تفکرات غيرتوحيدي با نفوذ در خرد تاريخ متمايز کرده است.
    ـ زارع (1397) در پژوهشي با عنوان «سير تفكر فلسفي در ايران باستان با تكيه بر تأثير زرتشت» نوشته است: زرتشت نه‌تنها بر نظام فكري و مذهبي ايران، بلكه بر ساختار تفكر در جهان باستان و تا قرون جديد نيز اثر گذاشته، و راه رستگاري و معرفت فلسفي در اين جهان‌بيني را كسب خرد است. اين تأثيرگذاري انديشمندانه حاصل حکمت اَشوزرتشت بوده است. مجموعه‌اي که ديدگاه منسجمي درباره هستي‌شناسي، معرفت‌شناسي و ارزش‌شناسي داشته است؛ زيرا تأثير هماهنگي تفکر را مي‌نماياند. انديشه‌هاي اشراقي و پس از آن خرد صدرايي از ديدگاه اَشويي بهره گرفته است. ملاصدرا باور دارد که عوامل غيرمعرفتي مؤثر بر معرفت که از آنها به فضايل و کمالات اخلاقي و عبادي ياد مي‌شود، باعث ايجاد و رشد و بالندگي معرفت مي‌گردد و عوامل غيرمعرفتي منفي که همان معاصي و رذائل اخلاقي است، از تابش نور معرفت محروم مي‌گرداند (شايسته‎رخ، 1391).
    علامه جعفري، نوصدرايي معاصر، ابزارهاي معرفتي انسان را شناخت فطري، حس، تجربه، قلب و عقل معرفي کرده است (اسدي، 1395).
    ـ نوصدرايي ديگر، علامه طباطبائي هم معتقد است: موانعي چون انحراف از حکم عقل، طبيعت‌گرايي صرف، عقل‌گرايي صرف، جهل به سير انفسي، عدم اعتدال قواي نفساني، تصرفات شيطان از جمله موانع شناختي و غيرشناختي معرفت است که باعث عدم دريافت قابليت لازم جهت کسب معرفت حقيقي مي‌شود (نظر‌نژاد و ايزي، 1395).
    ـ باور نو‌صدرايي ديگر، آيت‌الله جوادي آملي (1374)، درباره راه‌هاي کسب معرفت چنين است: راه عقل، خواص توان پيمودن آن را دارند؛ راه تهذيب و تزکيه براي عارفان گشاده است؛ راه کتاب منير و راه وحي مختص به پيامبران است. بين راه تهذيب و تزکيه و راه وحي تفاوت جوهري وجود ندارد، جز آنکه راه چهارم با عصمت همراه بود و از آسيب سهو، نسيان و خطا مصون است، برخلاف راه عارفان که گرفتار هر دو محذور است (حسين‌زاده، 1384). وي معيار صدق گزاره‌هاي ديني را مطابق بودن معرفت حصولي با واقع برشمرده است.
    ـ عارفي (1381) هم دو شرط‌ «ضرورت‌ صدق» و «تحويل‌ناپذيري» را معيار توجيه و اعتبار معرفت‌ بالمعني‌ الاخص شمرده است.
    ـ ابراهيم‌پور (1392) هم با استناد به آيات کلام الهي حواس ظاهري، عقل و قلب را ابزارهاي کسب معرفت در انسان معرفي کرده است.
    ـ نيچه (1386) در کتاب چنين گفت زرتشت نوشته است: حس و جان افزارند و بازيچه، در پس آنان «خود» جاي دارد. «خود» با چشمانِ حواس مي‌جويد و با گوش‌هاي جان مي‌شنود. برادر! در پس انديشه‌ها و احساس‌هايت فرمانروايي قدرتمند ايستاده است؛ دانايي ناشناس که نامش «خود» است. او در تن تو خانه دارد.
    ـ شهرزادي (1371) دو گونه دانش را از اوستا گزارش کرده است: يکي آسنوده خرد يا خرد و دانش غريزي و طبيعي و ديگري گوشوسرود خرد يا علم و خرد اکتسابي؛ يعني علمي که از راه سروده شدن در گوش به‌دست مي‌آيد.
    اهميت معرفت‌شناسي منجر به نشر کتب و مقالات زيادي شده است، اما تاکنون معرفت‌شناسي در گاتاها بررسي يا منتشر نشده است. بدين‌روي براي پرکردن اين خلأ مطالعاتي اين پژوهش براي نيل به اين هدف انجام شده است که «شناخت‌شناسي در گاتاها چگونه است؟».
    براي دستيابي به اين هدف، پرسش‌هاي ذيل مطرح گرديد:
    ـ شناخت‌شناسي در گاتاها چگونه است؟
    ـ تعريف و انواع شناخت در گاتاها کدام است؟
    ـ ابزارهاي شناخت در گاتاها چيست؟
    ـ راه‌ها و موانع شناخت در گاتاها کدام است؟
    ـ معيار صدق شناخت در گاتاها چيست؟
    ـ چه معيارهاي براي توجيه و اعتبار انواع شناخت در گاتاها وجود دارد؟
    روش‌شناسي پژوهش
    اين پژوهش از نظر هدف، بنيادي و از لحاظ گردآوري داده‌ها «توصيفي ـ تحليلي» با رويکرد «کيفي» است. به‌رغم تحليلي بودن پژوهش، وجود تشابه بين معرفت‌شناسي اَشويي و حکمت اسلامي موجب ارائه مطالبي از فلسفه اسلامي براي تقويت درک مفاهيم گرديد، اگرچه تطبيقي انجام نشد. جامعه پژوهش دربرگيرنده تمام کتب و مقالات، مدارک، اسناد، پايان‌نامه‌ها و ساير منابع، اعم از چاپي و الکترونيکي مرتبط با موضوع بوده است. روش نمونه‌برداري هدفمند و از بين منابع در دسترس، اوستاي کهن، کتب معرفت‌شناسي و تاريخي و ساير منابعي بوده که با موضوع مرتبط بوده‌اند. ابزار گردآوري داده‌ها، نمون‌برگ‌‌هاي فيش‌برداري بوده که با استفاده از آنها داده‌هاي مورد نياز از اسناد و مدارک مرتبط با موضوع در قالب هدف پژوهش گردآوري، تلخيص، طبقه‌بندي و ارائه شده و سپس به پاسخگويي سؤالات پرداخته و در پايان نيز نتيجه‌گيري به عمل آمده است.
    يافته‌هاي پژوهش
    معرفت‌شناسي، شناختي است که فرد يا گروه نسبت به شناخت دارد. اَشو زرتشت در زماني ناشناخته زندگي کرده، ولي ديدگاه او در گاتاها باقي مانده است. حکمت آميخته با هنر در اين سروده‌ها، انديشه رسايي را مي‌نماياند که طي قرن‌ها آن را از گزند فراموشي حفظ کرده است. در ادامه، به تفصيل در اين‌باره سخن به ميان مي‌آيد:
    تعريف و انواع شناخت در «گاتاها»
    «تعريف» بيانگر ماهيت شيء است؛ يعني حقيقت شيء را مي‌نماياند. در ديدگاه‌هاي متفاوت، معاني لغوي گوناگوني از «شناخت» مطرح شده است. به‌نظر مي‌رسد پذيرش بديهي بودن آن درست‌تر است؛ زيرا شناخت معرفت با علم، شبيه به‌کارگيري ابزاري براي سنجش خودش است و با غير دانش نيز نمي‌توان به شناسايي اقدام کرد. در بررسي انجام شده در گاتاها، تعريفي سره از کلمه‌هاي «دانش»، «خرد»، «انديشه» و ساير مفاهيم مشابه به‌دست نيامد که نشانه سکوت يا موافقت زرتشت با بديهي بودن آن نيست. در تحليل مفهوم «معرفت»، مي‌توان به بررسي ساير ويژگي‌هاي دانش پرداخت که در اين مقاله به آن اشاره شده است.
    سخن از گونه‌هاي معرفت، گستره دانايي و الگوي فکري گوينده را مي‌نمايد؛ چنان‌که مي‌توان الگوي فکري و فرهنگي بهدينان را با نکته‌سنجي از بين انواع دانش مطرح شده استخراج کرد. نيز چون انسجام بين پديده‌هاي عالم هستي هماهنگي بين علوم را گواهي مي‌دهد، هر دانشي روايتي از واقعيت است و هستي‌شناسي نيز در سخنان زرتشت نهفته است. همچنين ارائه انديشه‌هاي اَشويي در قالب شعر، در تشخيص آنها از ساير سخنان اوستا و دريافت مفهوم آن توسط باستان‌شناسان مؤثر بوده است. خرد انتخاب چنين قالبي از سخن، به‌کارگيري زيبايي در زندگي را نشان مي‌دهد و نمادي از ارزش‌شناسي است. «اخلاق» نيز که از نمادهاي بهديني است، در لايه‌هاي انديشه زرتشت بارز است. زرتشت حکيمي بود که تأمل در سروده‌هايش متضمن دانايي است و ثبات حقيقت در هستي را مي‌نماياند. اما شناخت گونه‌هاي معرفت از مضمون و محتواي سخنان نقل شده مستقل است و صرفاً دانش مطرح شده ذکر گرديده است.
    اي اﻫﻮراﻣﺰدا! براي ﻣﺎ آﺷﮑﺎرﮐﻨﻨﺪه ﻣﻨﺶ ﻧﯿﮏ ﺑﺎش (ساسانفر، 1390، ص295) (دانش اهورايي، شناخت منش نيک يا بد)
    اﯾﻦ را از ﺗﻮ ﻣﯽﭘﺮﺳﻢ، اي اﻫﻮرا! ﺑﺮاﯾﻢ ﺑﻪ راﺳﺘﯽ آﺷﮑﺎرﮐﻦ ﮐﻪ آﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﺎد ﺳﭙﺮدن آﻣﻮزش ﺗﻮ؛ اي ﻣﺰدا! آﯾﺎ راﯾﺰﻧﯽ ﺑﺎ وﻫﻮﻣﻦ و اﺷﺎ در ﮐﺎرﺑﺮد ﺳﺨﻨﺎن و آﻣﻮزشﻫﺎي ﺗﻮ ﺑﺮاي دﺳﺖ‌ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ زﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ (ﮐﺎﻓﯽ اﺳﺖ؟) رواﻧﻢ در ﭼﻪ راﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﺶ رود ﮐﻪ ﺧﻮﺑﯽﻫﺎ را درﯾﺎﺑﺪ (همان، ص625) (دانش اهورايي، دانش زمينه‌ساز زندگي شايسته، و دانش راه دريافت خوبي‌ها).
    آري، آﻧﻬﺎ رﻫﺎﯾﯽ‌ﺑﺨﺶ ﮐﺸﻮرﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ. آﻧﻬﺎ، اي ﻣﺰدا! ﺑﺎ داﻧﺸﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺑﺎ آﻣﻮزش ﺗﻮﺳﺖ و ﺑﺎ ﮐﺮداري ﮐﻪ از اﺷﺎ و وﻫﻮﻣﻦ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮد، ﻫﻤﺮاﻫﻨﺪ (همان، ص893) (دانش هماهنگ با آموزش اهورايي، دانش رهايي‌بخش کشور).
    اي ﻣﺰدا، اﮐﻨﻮن ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮔﻔﺘﺎر و ﮐﺮدار را ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﺶ ﻧﯿﮏ و راﺳﺘﯽ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺑﺎﺷﻨﺪ آﻣﻮزش ﺑﺪه (همان، ص511) (دانش گفتار و دانش رفتار هماهنگ ﺑﺎ ﻣﻨﺶ ﻧﯿﮏ و راﺳﺘﯽ).
    ﺑﺸﻮد آن ﻣﺮد از ﺧﻮب‌ترين ﺧﻮبي‌ها ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪ ﺷﻮد؛ او ﮐﻪ راه‌هاي درﺳﺖ ﭘﺮﻫﯿﺰﮔﺎري و ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ را ﺑﺮاي رﺳﺘﮕﺎري در ﺟﻬﺎن ﻣﻌﻨﻮي و ﺗﻮاﻧﮕﺮي در ﺟﻬﺎن ﻣﺎدي ﺑﻪ ﻣﺎ آﻣﻮزش ﻣﯽدهد (همان، ص511) (دانش راه‌هاي درﺳﺖ ﭘﺮﻫﯿﺰﮔﺎري و دانش رﺳﺘﮕﺎري در ﺟﻬﺎن ﻣﻌﻨﻮي و دانش ﺗﻮاﻧﮕﺮي در ﺟﻬﺎن ﻣﺎدي).
    و ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﯽ ﺑﺮاي آﻣﻮزش ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺑﯿﺎ ﺑﻪ ﺳﻮي اَﺷﺎ، ﺳﭙﺲ دﺳﺘﻮر دادي از اﺷﺎ «ﻧﻈﺎم ﻫﺴﺘﯽ و دادﮔﺮي» ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﯽ ﻧﺸﺎﯾﺪ، ﻫﻤﭽﻨﺎن ﮐﻪ ﺑﺮاي ﺷﺘﺎب در اﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮداري ﺑﺮاﯾﻢ ﭘﺎداش ﺧﻮاﻫﺪ رﺳﯿﺪ، ﻫﻤﺮاه آن ﭘﺎداش، ﺗﻮاﻧﮕﺮي و ﻧﯿﺮوﻣﻨﺪي ﺑﺴﯿﺎر ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد و ﭘﺎداش‌ﻫﺎي ﻫﺮ دو ﮔﺮوه (ﻧﯿﮑﻮﮐﺎران و ﺑﺪ ﮐﺎران) را ﺑﻪ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازه ﻣﯽ‌دﻫﯽ ﮐﻪ ﺳﺰاوارﻧﺪ (همان، ص567) (دانش آموزش داده شده اهورايي، دانش آموزش داده شده توسط فروزه‌هاي اهورا‌مزدا).
    اﮐﻨﻮن ﺳﺨﻦ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻢ درﺑﺎره دو ﮔﻮﻫﺮ ﻏﯿﺮﻣﺎديِ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﻨﯿﺎد ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ (همان، ص691) (دانش بنيادهاي هستي، دانش‌هاي پيامبر).
    اي ﻣﺰدا، ﭼﻪ زﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎ آﻣﻮزشﻫﺎي ﭘﺮارج و ﺧﺮدﻣﻨﺪاﻧﻪ ﺳﻮﺷﯿﺎﻧﺖﻫا، ﻣﺮدم ﺑﻪ ﭘﺎ ﺧﯿﺰﻧﺪ؟ اي اﻫﻮرا! ﺑﺮاي رﺳﯿﺪن ﺑﻪ آن، ﻣﻦ آﻣﻮزشﻫﺎي ﺗﻮ را ﺑﺮﻣﯽﮔﺰﯾﻨﻢ (همان، ص745) (دانش رهايي‌بخش، دانش آموزش داده شده اهورايي).
    ﮐﺴﯽ ﮐﻪ دُروﻧﺪ را از ﻧﯿﺮوي ﻓﺮﻣﺎﻧﺮوايي و دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ اﺑﺰار زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎز‌دارد، ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ آﻧﻬﺎ را (ﮐﻪ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎن اﺷﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ) رﻫﺎيي ﻣﯽﺑﺨﺸﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺳﻮي ﺷﻨﺎﺧﺖ و آﻣﻮزش درﺳﺖ راه ﺟﻮﯾﻨﺪ (همان، ص749) (شناخت درستي).
    اي ﻣﺰدا! آﻣﻮزش را ﺑﺮاي (ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ) ﺳﺮﺷﺖ و وﺟﺪان ﻣﻦ آﺷﮑﺎر ﮐﻦ (همان، ص763) (دانش پرورش وجدان و سرشت).
    ﺑﺎ درونِ آﮔﺎه و ﺷﻨﯿﺪن ﭘﯿﺎم اﻫﻮرايي آﻣﺎده ﻧﯿﺎﯾﺶ او ﺑﺎﺷﯿﺪ (همان، ص805) (دانش دروني).
    ﮐﺴﯽ ﮐﻪ از اﺷﺎ ﭘﯿﺮوي ﻣﯽﮐﻨﺪ اﮔﺮ از ﺗﻪ دل آن آﻣﻮزشﻫﺎ را ﺑﻪ‌ﺟﺎي آورد آنچه را كه براي زرﺗﺸﺖ درﻣﺎنﺑﺨﺶﺗﺮﯾﻦ آرزوﺳت (همان، ص815) (دانش برآمده از عمل).
    آن ﻣﺮد داﻧﺎي ﭘﺎك‌ﺳﺮﺷﺖ ﺑﺎ آﻣﻮزش‌ﻫﺎي ژرف و در ﭘﺮﺗﻮ ﺧﺮد و اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻧﯿﮏ، اي ﻣﺰدا! ﮐﺴﯽ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺗﻮ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺷﺪ (همان، ص857) (دانش ژرف يا بصيرت).
    اي ﻣﺰدا! ﻣﯽﺧﻮاﻫﻢ ﺑﺪاﻧﻢ ﺧﻄﺮي (ﮐﻪ از ﺳﻮي ﭘﯿﺮوان دروغ) ﻣﺮا ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﭼﻪ زﻣﺎن ﺑﺎ ﻫﻤﺮاﻫﯽ اﺷﺎ ﺑﺮ آن ﭼﯿﺮه ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﺪ؟ آﻣﻮزش‌ﻫﺎي درﺳﺖ و ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ را ﮐﻪ از اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻧﯿﮏ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮد ﺑﺮاﯾﻢ آﺷﮑﺎر ﮐﻦ (همان، ص881) (آگاهي از خطرات اجتماعي، دانش به‌دست‌آمده از انديشه درست).
    اي ﻣﺰدا! راﻫﯽ در ﭘﺮﺗﻮ اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻧﯿﮏ ﺑﺮاي ﺷﮑﺴﺖ و ﻧﺎﺑﻮدي او ﺑﻨﻤﺎي (همان، ص899) (دانش درهم شکستن دشمن).
    اﯾﻨﮏ ﺑﻨﺪوا (ﺳﺮدﺳﺘﻪ ﭘﯿﺮوان دروغ) ﻣﺮا ﻧﮕﺮان ﻣﯽﮐﻨﺪ. آن آﻣﻮزﮔﺎر دروﻧﺪ ﺑﺎ آﻣﻮزش دوﭘﻬﻠﻮي ﺧﻮد از اﺷﺎ دوري ﻣﯽﺟﻮﯾﺪ (همان، ص903) (دانش دوپهلو «سفسطه»).
    از ﺷﻤﺎ درﺧﻮاﺳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ، اي ﻣﺰدا و اي اﺷﺎ! ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ‌اي ﮐﻪ در اﻧﺪﯾﺸﻪ دارﯾﺪ آﺷﮑﺎر ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ درﺳﺖ آن، ﺑﻪ ﻫﻤﺎن‌ﮔﻮﻧﻪ آن را ﺑﻪ ﮔﻮش ﺑﺮﺳﺎﻧﯿﻢ و اﯾﻦ دﯾﻨﯽ را ﮐﻪ از آنِ ﮐﺴﯽ ﭼﻮن ﺷﻤﺎﺳﺖ؛ اي اﻫﻮرا! آﻣﻮزش دﻫﯿﻢ (همان، ص919) (دانش برنامه‌ريزي، دانش ديني، دانش آموزش).
    روان ﭘﻠﯿﺪ دروﻧﺪان آﻧﻬﺎ را ﺑﺎ ﻗﺎﻧﻮن، ﮐﺮدار و ﮔﻔﺘﺎر ﺑﺪﺷﺎن ﺑﺎ ﺑﺎور دﯾﻨﯽ و اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻧﺎدرﺳﺘﺸﺎن ﺑﻪ آﻟﻮدﮔﯽ و ﺑﺪﺧﻮراﮐﯽ دﭼﺎر ﻣﯽﮐﻨﺪ (همان، ص939) (دانش ديني نادرست).
    اي ﻣﺰدا! زرﺗﺸﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ اﺷﺎ ﯾﺎر و ﻫﻤﮑﺎر اﺳت، ﺑﺎ ﺑﺰرﮔﺪاﺷﺖ او (اﺷﺎ) آواز ﺳﺮ ﻣﯽدﻫﺪ. ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ آﻓﺮﯾﻨﻨﺪه ﺧﺮد زﺑﺎﻧﻢ را ﮐﻪ اراﺑﻪ‌ران (و اﺑﺰار ﮐﺎر) ﻣﻦ اﺳﺖ، ﺑﺮاي راﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻣﺮدم آﻣﻮزش دﻫﺪ (همان، ص969) (دانش گفت‌وگو، دانش آموزش مردم).
    اي اﻫﻮراﻣﺰدا! ﺗﻮ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ و ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ‌ﺗﺮﯾﻦ آﻣﻮزش‌دﻫﻨﺪه ﻫﺴﺘﯽ (همان، ص1003) (شناخت برترين آموزگار).
    درﺑﺎرة ﻫﻤﻪ اﯾﻨﻬﺎ ﻣﯽ‌ﭘﺮﺳﻢ. راﻫﻨﻤﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﻬﺎن ﺧﺪﻣﺖ ﮐﻨﺪ؛ راﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﺮدﻣﻨﺪ اﺳﺖ؟ ﺑﺎ ﮐﺎرﻫﺎي ﭘﺮارج ﺧﻮد، ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ واﻻ دارد، او ﮐﻪ ﺑﺮاي داوري درﺑﺎره ﺧﻮد ﭼﻮن داور ﭘﺎداش‌دﻫﻨﺪه ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ آﻣﻮزش ﺑﯿﻨﺪ (همان، ص1011) (دانش پرسشگري «پژوهش»، دانش داوري درباره خود، دانش فردي، دانش گروهي).
    ﺗﻮ ﮐﻪ ﺟﻬﺎن را آﻓﺮﯾﺪه‌اي، ﭘﺎﯾﺪاري و ﻧﯿﺮوﻣﻨﺪي را ﺑﻪ ﻣﻦ آﻣﻮزش ﺑﺪه (همان، ص1019) (دانش پايداري، دانش نيرومندي).
    اي ﻣﺰدا! آن ﻣﺮدي ﮐﻪ ﺑﺨﻮاﻫﺪ ﻣﺮا ﻧﺎﺑﻮد ﮐﻨﺪ ﭼﯿﺰي ﻏﯿﺮ از ﻣﺎﺳﺖ. او ﻓﺮزﻧﺪ آﻓﺮﯾﻨﻨﺪه دروغ اﺳﺖ. از اين‌رو، ﻫﻤﻪ آﻧﻬﺎ ﺑﺪﺳﺮﺷﺖ و ﻓﺮوﻣﺎﯾﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﻦ اﺷﺎ را ﻓﺮاﻣﯽﺧﻮاﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ آﻣﺪن ﺑﻪ ﺳﻮﯾﻢ، ﭘﺎداﺷﯽ ﻧﯿﮏ ﺑﺪﻫﺪ (همان، ص1035) (دانش دشمن‌شناسي).
    آن ﮐﻮي (ﻓﺮﻣﺎﻧﺮواي دﺷﻤﻦ زرﺗﺸﺖ) ﺑﺪﺳﺮﺷﺖ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ روي زرﺗﺸﺖ اﺳﭙﻨﺘﻤﺎن را ﺧﺸﻨﻮد ﻧﮑﺮد؛ زﯾﺮا ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ در زﻣﺴﺘﺎن ﺳﺮد ﺑﻪ ﮔﺬرﮔﺎه زﯾﺮ ﻓﺮﻣﺎن او رﺳﯿﺪ راه را ﺑﺮ او ﺑﺴﺖ، درﺣﺎﻟﯽﮐﻪ او و دو اﺳﺐ او از ﺳﺮﻣﺎ و ﺑﺎد ﺗﻨﺪي ﻟﺮزان ﺑﻮدﻧﺪ (همان، ص1043) (دانش مردم‌داري، دانش سرگذشت يا تاريخ).
    ﮐﺮﭘﻦ‌ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺳﺎزﮔﺎري ﻧﺪارﻧﺪ، ﻫﻢ روش آﯾﯿﻨﯽ، ﻫﻢ ﺷﯿﻮه ﮐﺎر ﺗﻮﻟﯿﺪي آﻧﻬﺎ از ﻣﺎ ﺑﺴﯿﺎر دور اﺳﺖ. ﺑﺎ آﻣﻮزش‌ﻫﺎ و ﮐﺮدارﺷﺎن ﺑﻪ ﺟﻬﺎن آﺳﯿﺐ ﻣﯽ‌رﺳﺎﻧﻨﺪ و زﯾﺎن‌آورﻧﺪ (همان، ص1051) (دانش توليد، دانش آيين، دانش آسيب‌رسان).
    او، ﻣﺪﯾﻮﻣﺎه اﺳﭙﻨﺘﻤﺎن؛ ﻣﺮدي ﮐﻪ ﺧﺸﺘﺮا را ﺑﺮاي ﺧﻮد ﺑﺮﮔﺰﯾﺪ؛ آن‌را ﺑﺎ ﺑﺎور دﯾﻨﯽ (دﺋﻨﺎي) ﺧﻮد ﺑﻪ‌دﺳﺖ آورد؛ آن ﮐﻮﺷﻨﺪه‌اي ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ را ﺑﻪ ﺳﻮي ﭘﯿﺮوزي ﻣﯽﺑﺮد؛ او ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: دﺳﺘﻮرﻫﺎي ﻣﺰدا ﮐﺎرﻫﺎي زﻧﺪﮔﯽ را ﺑﻬﺘﺮ ﺳﺎﻣﺎن ﻣﯽدﻫﺪ (همان، ص1071) (دانش ديني، دانش سودمند).
    ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ آرزوي زرﺗﺸﺖ اﺳﭙﻨﺘﻤﺎن ﺑﺮآورده ﺷﺪه؛ زﯾﺮا اﻫﻮرا‌ﻣﺰدا ﺑﺮاي او ﭘﺎداش‌ﻫﺎ و زﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ‌اي در ﺳﺮاﺳﺮ زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ارزاﻧﯽ داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺮاي آﻧﺎن‌که ﮔﻔﺘﺎر و ﮐﺮداري را ﮐﻪ از آﯾﯿﻦ ﻧﯿﮏ او ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﮔﺮﻓﺘﻪ آﻣﻮﺧﺘﻪ و ﺑﻪ‌ﮐﺎر ﺑﺴﺘﻪ‌اﻧﺪ (همان، ص1089) (دانش گفتار و کردار نيک، دانش قانونمندي زندگي).
    و ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﮐﯽﮔﺸﺘﺎﺳﺐ، ﭘﺴﺮ زرﺗﺸﺖ و ﻓﺮﺷﻮﺷﺘﺮ اﻧﺪﯾﺸﻪ ﮔﻔﺘﺎر و ﮐﺮدار ﺧﻮد را ﺑﺮاي ﺑﺰرﮔﺪاﺷﺖ ﻣﺰدا ﻫﻤﻮاره ﺑﺎ داﻧﺶ و ﻧﯿﺎﯾﺶ‌ﻫﺎﯾﺸﺎن پيگيري ﮐﻨﻨﺪ (همان، ص1093) (دانش بزرگداشت اهورا مزدا).
    ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ اﻫﻮراﻣﺰدا ﺑﻪ او ﺑﻬﺮه ﺷﮑﻮﻫﻤﻨﺪ اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻧﯿﮏ را ﺑﺮاي ﭘﯿﺮوي از آﯾﯿﻦ ﺑﻬﯽ در ﺳﺮاﺳﺮ زﻧﺪﮔﯽ ارزاﻧﯽ دارد (همان، ص1101) (دانش پيروي از آيين بهي).
    اي ﻣﺮدان و اي زﻧﺎن! ﺷﺎﯾﺪ ﭼﻨﯿﻦ روﯾﺪادي ﭘﯿﺶ آﯾﺪ و ببينيد ﯾﮏ ﭘﯿﺮو و‌اﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ دﯾﻦِ دروغ ﮐﺎﻣﺮوا ﺷﻮد. ﻣﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ را از آن ﮐﺎﻣﺮواﯾﯽ ﺑﺮﺣﺬر و دور مي‌دارم؛ ﭼﻮن او آراﻣﺶ را ﻧﺎﺑﻮد ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ دﭼﺎر روزي ﺗﻨﮕﯽ و ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻣﯽﺷﻮد و ﺳﺮاﻧﺠﺎمِ او ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ آه و اﻓﺴﻮس ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. ﭘﯿﺮوان دروغ ﺗﺒﺎهﮐﻨﻨﺪﮔﺎن راﺳﺘﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. اﮔﺮ ﺑﺎ آﻧﻬﺎ ﻫﻤﮑﺎر ﺷﻮﯾﺪ زﻧﺪﮔﯽ و ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯿﻨﻮي را ﻧﺎﺑﻮد ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ (همان، ص1109) (دانش رابطه پيروي از دين با آرامش، دانش اثر دين بر منش، دانش اثر کردار بر زندگي مينوي).
    حکمت در تنوع علوم بنياني بررسي شده مشهود است. زرتشت از دريافت دانش الهي و به‌کارگيري آن براي پيروي از آيين بهي و خداشناسي، ساخت دنيايي همراه با آرامش رواني، استقلال کشور و سرشار از نيکي رفتار و گفتار، و در نهايت ساختن زندگي مينوي شايسته سخن گفته است. به‌عبارت ديگر، زندگي دنيوي و اخروي بهدينان توحيد‌مدار است. زرتشتيان دنيا را به‌طور هدفمند و برنامه‌ريزي شده مي‌سازند. بدين‌روي پژوهش امري عادي است و منجر به رشد معرفت مي‌گردد و به تقويت علم حصولي و حضوري مي‌پردازد. بصيرت با توجه عميق به پديده‌ها حاصل مي‌شود. هدفمندي انسان و اختيار او نمايان است و زيبايي در گفتار، کاربردي‌ است. معرفت، دروني باشد يا بيروني، ابزارهاي متفاوتي براي حصول دارد. عمق آگاهي نيز متأثر از ابزار شناخت است.
    ابزارهاي شناخت در «گاتاها»
    همه پيامبران با خدا در ارتباط بوده‌اند. اين ارتباط، چه با‌واسطه ايزد و چه از راه تکلم رب و عبد و يا به هر صورت ديگر، مفاهيمي را به دل رسول وارد مي‌کرده است. پرسش‌ها و درخواست‌هايي که در گاتاها مطرح‌اند، شاهد برخورداري زرتشت از الهام است. «ﺗﻮ ﮐﻪ ﺟﻬﺎن را آﻓﺮﯾﺪه‌اي، ﺑﺎ ﮔﻮﻫﺮت ﮐﻪ ﭘﺎكﺗﺮﯾﻦ اﺳﺖ، ﺑﺎ ﺟﺎوداﻧﯽ و رﺳﺎﯾﯽ در ﭘﺮﺗﻮ وﻫﻮﻣﻦ، ﭘﺎﯾﺪاري و ﻧﯿﺮوﻣﻨﺪي را ﺑﻪ ﻣﻦ آﻣﻮزش ﺑﺪه (همان، ص1019). شايد پاسخ خدا به اين درخواست، «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (شمس: 8) باشد. فهم و درك خوبي‌ها و بدي‌ها به صورت فطرى، در عمق روح انسان‌ها نهاده شده و ابزاري قدرتمند براي دانش‌افزايي است. هر اندازه انسان از اين گوهر پاك پيروي کند به همان اندازه داناتر مي‌شود.
    آﻧﮑﻪ ﭘﺎكﺗﺮﯾﻦ ﺳﺮﺷﺖ و ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ اﻧﺪﯾﺸﻪ را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎ ﮐﺮدار و ﮔﻔﺘﺎري ﮐﻪ از اﺷﺎ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮد، ﺑﺮاي ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ رﺳﺎﯾﯽ و ﭘﺎﯾﻨﺪﮔﯽ را اﻫﻮراﻣﺰدا ﺑﺎ ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ و ﻣﻬﺮ ﺧﻮد ارزاﻧﯽ ﻣﯽدارد (سامانفر، 1390، ص815).
    گويا ديدگاه اَشويي «وَ يُزَكّيهِم وَ يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَةَ» (جمعه: 2) ايجاب مي‌کند براي آموختن، بايد پاکي فطري داشت. سقوط انسانيت با فاصله گرفتن از فطرت و غرق شدن به غريزه رخ مي‌دهد. سرشت پاک شرط بهره‌مندي از ابزار قدرتمند فطرت است. به‌عبارت ديگر، راه معرفت، پاکي، و مانع آن آلودگي نهاد انسان است.
    وجود مراتب گوناگون دانش موجب درجات متفاوت ابزارهاي معرفت گرديده است. دل مهبط آموزه‌هاي الهي است و حس تجربه‌هاي روزمره را به مفهوم تبديل مي‌کند. «ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ! ﺑﺎ ﮔﻮش ﻫﻮش ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ (و آﻣﻮزش‌ﻫﺎ) را، ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ﺑﺎ اﻧﺪيشه روﺷﻦ دو راه (اﻫﻮراﯾﯽ و اﻫﺮﯾﻤﻨﯽ) را، ﻫﺮ ﯾﮏ ﺧﻮدﺗﺎن داوري (و ﮔﺰﯾﻨﺶ) ﮐﻨﯿﺪ. در ﺑﺮاﺑﺮ ﺟﻨﺒﺶ ﺑﺰرگ (آﯾﯿﻨﯽ و ﻓﮑري) آن را (ﮔﺰﯾﻨﺶ ﺧﻮد را) ﺑﺎ آﮔﺎﻫﯽ اﻋﻼم ﮐﻨﯿﺪ» (ساسانفر، 1390، ص179).
    به‌نظر مي‌رسد پس از تجربه حسي سطحي، طبقه‌بندي و تحليل انديشه، دانش را مي‌سازد. «ﺑﺎ درونِ آﮔﺎه و ﺷﻨﯿﺪن ﭘﯿﺎم اﻫﻮرايي آﻣﺎده ﻧﯿﺎﯾﺶ او ﺑﺎﺷﯿﺪ؛ ﻫﻤﺎن ﮐﺴﯽ ﮐﻪ درﺳﺖ را از ﻧﺎدرﺳﺖ ﺑﺎزﻣﯽﺷﻨﺎﺳﺪ» (همان، ص805). عقل پيامبر دروني و عامل شناسايي سره از ناسره است؛ ابزاري که به توليد دانش مي‌پردازد و زمينه‌ساز رفتار نيک و نشر آن در جامعه است. گفت‌وگو، آن هم با خويشتن، روشي بوده که در سراسر گاتاها از آن استفاده شده است. پرسش‌هاي منسجمي که توسط زرتشت به‌کار گرفته شده علم حضوري را مخاطب قرار داده است و هنوز هم انسان را به درون‌نگري مي‌خواند. چنين روشي ابزارهاي عقل و فطرت را فعال مي‌کند و زمينه آزاد‌انديشي است. ابزارهاي خردورزي در بين انسان‌ها مشترک است، اما راه دستيابي به دانش براي همه يکسان نيست.
    راه‌ها و موانع شناخت در «گاتاها»
    شناخت راه‌هاي دانش‌افزايي الگويي آزموده را مي‌‌‌نماياند که مي‌توان علاوه بر شناخت ديدگاه اَشويي، از آن بهره‌برداري نمود. اَشوزرتشت مکرراً برای کسب معرفت از خدا، دست به دعا برداشته است. همنشيني با دانايان و آموختن از آنها راه عملي معرفت است. «از ﻣﯿﺎن درﺳﺘﮑﺎر و ﻧﺎدرﺳﺖ، ﮐﺪام‌يک ﺑﻪ آﻧﭽﻪ مهم‌تر و درﺳﺖ‌ﺗﺮ اﺳﺖ روي مي‌آورد؟ ﺑﺎﯾﺪ داﻧﺎ ﺑﺎ داﻧﺎ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﯾﺪ و آن را آﺷﮑﺎر ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺒﺎدا ﮐﻪ ﻧﺎدان ﻣﺮدم را ﮔﻤﺮاه ﮐﻨﺪ. اي اﻫﻮراﻣﺰدا، ﺑﺮاي ﻣﺎ آﺷﮑﺎرﮐﻨﻨﺪه ﻣﻨﺶ ﻧﯿﮏ» باش (همان، ص295).
    همنشيني با نادان خرد را كم مى‌کند (مجلسي، 1363، ج‏1، ص160‏). هم‌انديشي دانايان بر گستره دانايي مي‌افزايد و شناختي ژرف مي‌سازد؛ الگوهاي رفتاري و گفتاري خوبي مي‌سازد و حکمت عملي را تقويت مي‌کند، بر دانايي گروهي مي‌افزايد، انگيزه آگاهي‌يابي مردم را افزايش مي‌دهد و ساختار دانش گروهي را استوار مي‌کند. بهره‌مندي از الگويي درست در پژوهش و آموزش نيز راه شناخت را کوتاه و مطمئن مي‌کند. دريافت قوانين حاکم بر هستي برآمده از سخنان خدا يا پيامبرانش يا برگرفته از طبيعت نيز بنيان دانش را روشن مي‌کند؛ راهي که شايسته است مؤمنان پرچمدار آن باشند. به‌نظر مي‌رسد اَشو‌زرتشت از الگوي فکري «انديشه درست» سخن گفته که آموزش‌هاي شايسته از آن برمي‌آيد و جست‌وجوهاي علمي را هم دربر مي‌گيرد. «آﻣﻮزش‌ﻫﺎي درﺳﺖ و ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ را ﮐﻪ از اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻧﯿﮏ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮد ﺑﺮاﯾﻢ آﺷﮑﺎر کن» (ساسانفر، 1390، ص881). به‌ ديگر سخن، مي‌توان گفت: «خدايا! آنچه را برايم نافع است به من بياموز» (متقي، 1377، ج2، ص181). 
    اهورامزدا جهان آفرينش را قانونمند آفريده است. دقيق‌ترين و درست‌ترين قانون‌ها با مطالعه علوم درک مي‌شود. بخشي از اين قاعده‌ها در احکام ديني پيداست. نمازهاي روزانه، روزه، و گروهي از جشن‌ها که هزاران سال براساس قانون طبيعت برنامه‌ريزي شده‌، از آن جمله است. هنجارها مختص علوم تجربي نيست، تعامل انساني هم ضابطه‌مند است. باور اين نظم، آگاهي‌افزاست. «اي آرﻣﺌﯿﺘﯽ ﭘﺎك، وﺟﺪان و اﻧﺪﯾﺸﻪ دروﻧﻢ را ﺑﺎ اﺷﺎ آﻣﻮزش ﺑﺪه» (ساسانفر، 1390، ص439).
    «اشا» يعني: راستي و حقيقت، آنچه با نظام هستي هماهنگ است، برترين و بالاترين صفت، و مظهر اهورا‌مزداست. ايمان به «اشا»، حکمت عملي را تقويت مي‌کند و هماهنگي جهان هستي در ديدگاه‌هاي گوناگون را تأييد مي‌کند. قانونمندي هستي هميشگي است و هرچه فاصله بين انديشه و واقعيت بيشتر باشد، ناداني بيشتر است.
    زرتشت قبل از رسالت، از آيين غالب مردم مطلع بود؛ اما اين مانع ساختارشکني نشد. در سوي مخالف، پيشوايان مهرپرستي ﺑﺎ آﻣﻮزش‌ﻫﺎي زرﺗﺸﺖ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﻮدﻧﺪ و دﺳﺖ از آﯾﯿﻦ ﺧﻮد ﻧﻤﯽﮐﺸﯿﺪﻧﺪ و مردم را آموزش مي‌دادند. تفاوت زير بنايي آنان، در باورهاي متفاوت بود، نه حجم آموخته‌ها. شايد آنان با آموزش همين آموخته‌ها نان مي‌خوردند و از اشتباه بودن تعليم خود آگاه بودند، اما دلبستگي به آنچه نصيبشان مي‌شد مانع حق‌پذيري بود. هرچه بود ناداني را گسترش مي‌دادند.
    «ﮐُرﭘِﻦ‌ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺳﺎزﮔﺎري ﻧﺪارﻧﺪ؛ ﻫﻢ روش آﯾﯿﻨﯽ، ﻫﻢ ﺷﯿﻮة ﮐﺎر ﺗﻮﻟﯿﺪي آﻧﻬﺎ از ﻣﺎ ﺑﺴﯿﺎر دور اﺳﺖ. ﺑﺎ آﻣﻮزش‌ﻫﺎ و ﮐﺮدارﺷﺎن ﺑﻪ ﺟﻬﺎن آﺳﯿﺐ ﻣﯽ‌رﺳﺎﻧﻨﺪ و زﯾﺎن‌آورﻧﺪ» (همان، ص1051).
    به‌نظر مي‌رسد مهرپرستي آداب عملي گسترده‌اي داشته که حکمت عملي را تضعيف مي‌کرده است. البته عوام نيز از خرد بهره‌مند بودند و سفسطه يکي از روش‌هاي تحميق آنان بود.
    «اﯾﻨﮏ ﺑﻨﺪوا (ﺳﺮدﺳﺘﻪ ﭘﯿﺮوان دروغ) ﻣﺮا ﻧﮕﺮان ﻣﯽﮐﻨﺪ. آن آﻣﻮزﮔﺎر دُروَند ﺑﺎ آﻣﻮزش دوﭘﻬﻠﻮي ﺧﻮد از اﺷﺎ دوري ﻣﯽﺟﻮﯾﺪ؛ ﻧﻪ ﺑﻮدن ﺑﺎ ﺳﭙﻨﺘﺎﻣﺌﯿﻨﯿﻮ (ﭘﺎرﺳﺎﯾﯽ) را ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ، ﻧﻪ، اي ﻣﺰدا! ﺑﺎ اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻧﯿﮏ راﯾﺰﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ» (همان، ص903).
    سفسطه مانع درک واقعيت است. به‌کارگيري انديشه‌هاي نادرست مانعي در برابر شناخت واقعيت‌هاست. چه‌بسا علمي که با همه وجاهت، حاصل ناراستي باشد که ندانستن‌اش ارزشمندتر از آموختنش است. براي درک درست بودن خرد، بايد آن را با معياري مطمئن سنجيد.
    معيار صدق شناخت در «گاتاها»
    در گاتاها دانش در دو گونه «حضوري» و «حصولي» دسته‌بندي شده است. آنچه انسان در آن به شهود مي‌رسد هيچ خطايي ندارد. در اين گروه از دانسته‌ها، آگاهي با جانِ عالِم آميخته است. خطا‌ناپذيري بديهيات اوليه هم به‌سبب اتکاي آنها بر علوم حضوري است. اما دانش حصولي ملاک راستي‌آزمايي دارد. انديشه اهورامزدا حق است و انديشه ما وقتي که با آن هماهنگ باشد در راه راستي، استوار است. ديدگاه توحيدي آيين زرتشت هم ايجاب مي‌کند که انديشه درست در سايه اهورايي شکل بگيرد و خرد با هنجار هستي هماهنگ باشد؛ چيزي که با نام «اَشا» شناخته مي‌شود و يکي از اصول بهديني است. شايد ذکر «مطابقت با واقع» کامل‌ترين برگردان همين اصل اساسي اَشويي در انديشه حکيمانه باشد؛ واقعيتي که گروهي از انديشمندان آن را «نفس‌الامر» مي‌نامند. خواسته زرتشت نيز دريافت چنين دانشي است. «از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ در آﻏﺎز، اي ﻣﺰدا!، ﺟﻬﺎن ﺟﺎﻧﺪاران، وﺟﺪان و ﺳﺮﺷﺖ ﻣﺎ را ﺑﺎ اﻧﺪﯾﺸﻪ و ﺧﺮد ﺧﻮد آﻓﺮﯾﺪي و آﻧﮕﺎه ﺑﻪ ﺗﻦ ﻣﺎ ﺟﺎن ﺑﺨﺸﯿﺪي، ﻣﺎ ﻧﯿﺰ آرزوﻣﻨﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﮐﺮدارﻣﺎن، ﮔﻔﺘﺎرﻣﺎن و ﮔﺰﯾﻨﺶ‌ﻫﺎﯾﻤﺎن ﺑﺎ اﻧﺪﯾﺸﻪ و ﺧﺮد ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺷﻮد» (همان، ص271).
    يکي از خواص حقيقي بودن انديشه دوام آن است. اَشا نيز از ثبات هميشگي نظم هستي سخن مي‌گويد. زرتشتيان معتقدند: هر قانوني که توسط مردم وضع مي‌شود بايد با هنجار اهورايي هماهنگي داشته باشد. از اين‌رو ملاک راستي و درستي «مطابقت با هنجار هستي»، و معيار صدق معرفت «مطابقت با واقع» است؛ برداشتي که باور موحدان است. بهره‌گيري از معيار درستي معرفت، مشوق گسترش دانش است. هرچه دايره ديد علمي بشر فراخ‌تر باشد بهره بيشتري از واقعيت مي‌برد. پويايي دانش در گستره تاريخ در بين مردمي که آموختن را بخشي از زندگي خود قرار داده بودند نيازمند معياري براي توجيه داشت تا استواري و اعتبار دانش برجا بماند.
    معيارهاي توجيه و اعتبار انواع شناخت در «گاتاها»
    زرتشت براي گزينش راه در ترديدها، به‌کارگيري خرد را توصيه مي‌کند، آن هم براي گزينشي که نتيجه پارسايي دارد. اين مفهوم در توصيه‌اي که به دخترش هنگام انتخاب همسر دارد، مطرح شده است: «اي جوان‌ترين دختر زرتشت، در‌باره او که پايبند انديشه نيک است و همبستگي با راستي و خردمندي را به تو ارزاني مي‌دارد، با خرد خود رايزني کن و سودمندترين کاري که بر پايه پارسايي استوار است، در پيش گير» (همان، ص1097).
    اسلام نيز همين‌گونه ما را به تفکر، دانش‌آموزي و تعقل سفارش مي‌کند: «مؤمن ايمان نمى‌آورد، مگر آنگاه كه خِرد ورزد» (تميمي آمدي، 1392، ج6، ص70). عقل در راستاي دينداري، معيار توجيه و اعتبار است. در اين بخش نيز توحيدي‌محور بودن انديشه روشن است. «ﺑﺎ انديشه روﺷﻦ، دو راه (اﻫﻮراﯾﯽ و اﻫﺮﯾﻤﻨﯽ) را ﻫﺮﯾﮏ ﺧﻮدﺗﺎن داوري (و ﮔﺰﯾﻨﺶ) ﮐﻨﯿﺪ» (ساسانفر، 1390، ص179). ناگفته پيداست که «وحي» خود معيار ديگري براي توجيه و اعتبار معرفت زرتشت بوده؛ زيرا علم حضوري ايجاد مي‌کرده است. نبايد از علم الهي و مفهوم «دانايي» هويدا در اهورامزدا غافل بود. خدا سرچشمه دانايي است که با علم خود، هستي را آفريده و دانش در تار و پود آفرينش تنيده شده است. پرسش از او رايزني با اصل خرد است. گويا بهره‌گيري از عقل، تبعيت از خداست. «ﻫﺮﮔﺎه در ﮔﺰﯾﻨﺶ راه و روش ﺧﻮد دودل و ﻣﺮدد ﺷﻮي ﺑﺎ ﺧﺮد ﺧﻮد راﯾﺰﻧﯽ و از آن ﭘﯿﺮوي کن» (همان، ص557).
    به‌ اختصار، معرفت‌شناسي در گاتاها چنين دسته‌بندي گرديد:
    جدول (1): جدول معرفت‌شناسي گاتاها
    تعريف «معرفت» در گاتاها    انواع معرفت بررسي شده در گاتاها    ابزار معرفت بررسي شده در گاتاها    راه کسب معرفت بررسي شده در گاتاها
        موانع کسب معرفت بررسي شده در گاتاها    معيار صدق معرفت بررسي شده گاتاها    معيار توجيه و اعتبار انواع معرفت‌ها در گاتاها
    تعريف لغوي صريحي مشاهده نشد    دانش اهورايي، دانش فردي، دانش گروهي، دانش ديگري، دانش ژرف، دانش به‌دست‌آمده از انديشه درست، دانش دو پهلو (سفسطه)، دانش بنيادهاي هستي، دانش ساخت، دانش گفتار، دانش پرسشگري، دانش نيرومندي، دانش اثر کردار بر زندگي مينوي، دانش آسيب رسان، دانش سودمند، دانش آموزش، دانش برنامه‌ريزي، دانش آموزش مردم، دانش بر‌آمده از کردار، دانش داوري درباره خود، دانش مردم‌داري، دانش رابطه پيروي از دين با آرامش، دانش هماهنگ با آموزش اهورايي، دانش ناهماهنگ با آموزش اهورايي، دانش رفتار هماهنگ ﺑﺎ ﻣﻨﺶ ﻧﯿﮏ و راﺳﺘﯽ، دانش پايداري دينداران، دانش رﺳﺘﮕﺎري در ﺟﻬﺎن ﻣﻌﻨﻮي، دانش ديني نادرست، دانش راه‌هاي درﺳﺖ ﭘﺮﻫﯿﺰﮔﺎري، دانش رهايي‌بخش کشور، دانش دشمن‌شناسي، دانش درهم شکستن دشمن، دانش رهايي‌دهنده، آگاهي از خطرات اجتماعي، دانش دروني، دانش بيروني، دانش آموزش داده شده اهورايي، دانش آموزش داده شده فروزه‌هاي اهورا‌مزدا، دانش آموزش داده شده پيامبر، دانش قانونمندي زندگي، دانش ديني، دانش آيين نيک، دانش آيين، دانش اثر دين بر منش، دانش پيروي از آيين بهي، دانش زمينه‌ساز زندگي شايسته، دانش راه دريافت خوبي‌ها، دانش بازشناسي درست و نادرست، شناخت درستي، دانش سرگذشت، شناخت برترين آموزگار، دانش بزرگداشت اهورا‌مزدا، شناخت بنيادهاي هستي، دانش ﺗﻮاﻧﮕﺮي در ﺟﻬﺎن ﻣﺎدي، دانش پرورش سرشت، شناخت منش، دانش پرورش وجدان    دل، حس، عقل، فطرت،    انديشه نيک،
    همنشيني با دانايان،
    راستي (هماهنگي با قوانين آفرينش)،
    آگاهي    باور‌هاي غلط،
    آيين غلط،
    آموزش غلط،
        مطابقت با واقع
        عقل، وحي

    نتيجه‌گيري
    ـ اجزاي شناخت‌شناسي استخراج شده از گاتاها الگويي خاص دارد که در جاي‌جاي آن نقش خداپرستي مشاهده مي‌شود؛ همان‌گونه که شناخت‌شناسي قرآن استخراج شده است. مي‌توان توقع داشت در سيره نبوي و معصومان ديگر نيز معارف مشابهي وجود داشته باشد.
    ـ در گاتاها به رشته‌هاي علمي متفاوتي، مثل اقتصاد، علوم اجتماعي، تربيت بدني، ساخت و توليد، روان‌شناسي، فلسفه، فيزيک و تاريخ در سطوح گوناگون هر دانش اشاره شده است. فناوري حاصل از ترکيب علوم گوناگون وجود داشته و سازه‌هاي باقي‌مانده از ايران باستان، نشاني از پاسداري از حريم طبيعت است. دانش برآمده از کردار امروزه با نام «پراگماتيسم» معروف است و امکان وجود شاخه‌هاي متفاوت فلسفه را مطرح مي‌کند؛ اما به‌نظر مي‌رسد «رئاليسم ديني» بر انديشه ديني حکومت مي‌کرده است. ايرانيان به آرامش دروني و کرامت انسان اهميت مي‌داده‌اند و براي رسيدن به زندگي شايسته، زمينه‌سازي مي‌کرده‌اند؛ توقعي که از ديدگاه توحيدي برمي‌آيد.
    ـ ابزارهاي متفاوت کسب معرفت که معرفي شده‌اند، نشان مي‌دهند که هر انساني در هر سطح از دانايي مي‌تواند بياموزد و آموخته‌ها در برخورداري از ابزاري خاص يکسان نيستند. ويژگي‌هاي انسان در بهره‌گيري از ابزار مؤثرند. گويا رتبه‌بندي معرفت، حاصل تعمق‌هاي متفاوتي است که انسان‌ها به‌کار برده‌اند. علت تأکيد بر تجربه افراد متخصص نيز همين تعميق دانسته‌هاست.
    ـ علاوه بر مضمون درست، راه درست براي بهره‌گيري از دانش دروني و بروني لازم است.
    ـ آنچه از عمل وارد علم مي‌شود، هم در آموختن مؤثر است و هم در ممانعت از آن. در دوره باستان، حجم گسترده‌اي از مناسک ديني مردود در بين مردم رايج بوده که از درک معارف پيشگيري مي‌کرده است. به‌کارگيري استدلال‌هاي پيچيده و غلط که فهم عوام از درک لايه‌هاي غلط آن معاف است و اقدام براساس نتيجه آن نيز، هم فهم اجتماعي، هم فهم گوينده و هم فهم شنونده را ضايع مي‌کند.
    ـ عطر توحيد در گريز از موانع شناخت پيچيده است. رايزني با انديشه نيک بهره‌گيري از ياري کارگزاران الهي است.
    ـ معيار توجيه و اعتبار انواع معرفت در گاتاها در همه دوره‌ها، عقل و وحي بوده است. ايران از آغاز پذيرش اَشويي، حکومتي ديني داشته است. اگر از بحث ميزان پايبندي عملي که خارج از حيطه پژوهش است، درگذريم پرچم توحيد هميشه در اين سرزمين برافراشته بوده است. وجود آييني با مبدأ زماني نامشخص شاهد اين ادعاست. در اين مدت، دولت‌ها و فرهنگ‌هاي مختلفي آمده‌اند و رفته‌اند و زبان‌هايي مرده‌اند، ولي هنوز اوستاي کهن، مقدس است. يکي از افتخار‌هاي بي‌تغيير مردم، درخشش اَشو‌زرتشت در ايرانشهر است. آنچه اين‌همه بزرگي را ارزشمند کرده، وحي الهي و نبوت آن حضرت است؛ پيامبري که خردورزي ديني را زمينه اصلي زندگي قرار داد.
    ـ تأمل ايرانيان در قرآن کريم متأثر از معرفت‌شناسي زرتشتي، به‌ويژه گاتاها بوده که کمتر در معرض تحريف قرار گرفته است. پارسيان با معرفت‌شناسي خود درک کرده بودند قرآن سخن الهي است. تلاش آنان در تدوين نحو زبان عربي با هدف درک عميق‌تر ريشه‌هاي زباني کلام خدا، شاهد اين ادعاست.
    ـ اگرچه اين پژوهش قبلاً انجام نشده است، اما ابزارهاي معرفت به‌دست‌آمده در اين مطالعه با نتايج مطالعات اسدي (1395)، ابراهيم‌پور (1392)، نيچه (1386)، گوتک (1383) و جوادي آملي (1374)؛ و موانع معرفت حاصل شده، با نتايج نظرنژاد و ايزي (1395)؛ و در معيار صدق معرفت با نتايج حسين‌زاده (1384)؛ و در انواع معرفت با نتايج مطالعه شهرزادي (1371) هم‌راستاست. 

    References: 
    • ابراهيم‌پور، ليلا، 1392، «ابزارهاي شناخت در قرآن کريم»، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه الزهراء
    • اسدي، فاطمه، 1395، «بررسي ابزارهاي معرفتي انسان در شناخت حقايق هستي از ديدگاه علامه جعفري»، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه تبريز، دانشکده الهيات و معارف اسلامي.
    • بهشتي، احمد، زهرا مصطفوي، احد فرامرز قراملکي و جنان ايزدي، 1388، «الگوي روشي ملاصدرا در تحليل مفهومي ايمان»، فلسفه و کلام اسلامي، ش1، ص29-44.
    • تفضلي، احمد و ژاله آموزگار، 1383، تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام، تهران، سخن.
    • تميمي آمدي، عبدالواحد، 1392، غررالحكم و دررالكلم، ترجمه سيدهاشم رسولي محلاتي، چ سيزدهم، تهران، فرهنگ اسلامي.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1374، شناخت‌شناسي در قرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
    • حسين‌زاده، محمد، 1384، «معيار صدق گزاره‌هاي ديني»، معرفت فلسفي، ش8، ص75-93.
    • حکمت، علي‌رضا، 1350، آموزش و پرورش در ايران باستان، تهران، چاپخانه کيهان.
    • خسروپناه، عبدالحسين و حسن پناهي آزاد، 1389، هستي‌شناسي معرفت، تهران، اميرکبير.
    • خورشيديان، اردشير، 1386، پاسخ به پرسش‌هاي ديني زرتشتيان، تهران، فروهر.
    • رشيدي، شيرين، سوسن کشاورز، سعيد بهشتي و اكبر صالحي، 1396، «تحليل تطبيقي بنيان‌هاي معرفت‌شناختي براساس ديدگاه‌هاي استاد مطهري و استاد جوادي آملي»، عقل و دين، ش16، ص77-104.
    • رضوي، عبدالحميد، 1384، «نگاهي به تعليم و تربيت از ديدگاه زرتشت»، علوم اجتماعي و انساني، ش45، ص169-178.
    • زارع، علي، 1397، «سير تفكر فلسفي در ايران باستان با تكيه بر تأثير زرتشت»، تاريخ‌پژوهي، ش73، ص48-62.
    • ساسانفر، آبتين، 1390، اوستاي کهن، تهران، فروهر.
    • سامي، علي، 1354، «خرد و دانش و کوشش در شاهنامه»، خرد و کوشش، ش17، ص105-112.
    • سهروردي، شهاب‌الدين يحيي، 1397، حکمةالاشراق، ترجمه سيدجعفر سجادي، چ سوم، تهران، دانشگاه تهران.
    • شايسته‎رخ، ليلا، 1391، «تأثير عوامل غير معرفتي در معرفت ديني از منظر صدرالمتألهين»، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه قم.
    • شجاعي، محمدصادق، 1386، «نگاهي به شناخت از منظر فلسفه، روان‏شناسي و اسلام»، معرفت، ش119، ص81-100.
    • شهرزادي، رستم، 1371، زرتشت و آموزش‌هاي او، تهران، فروهر.
    • صدرالمتألهين، 1397، ترجمه مفاتيح الغيب: کليد رازهاي قرآن، ترجمه محمد خواجوي، با مقدمه علي عابديني شاهرودي، تهران، مولي.
    • عارفي، عباس، 1381، «‌معرفت‌ و گونه‌هاي‌ توجيه»، ذهن، ش9، ص3-20.
    • عبده، محمد، 1374، ترجمه رساله التوحيد، ترجمه عبدالله احمديان، تبريز، سقز.
    • گوتک، جرالد، ال، 1383، مکاتب فلسفي و آراء تربيتي، تهران، سمت.
    • مبلغي آباداني، عبدالله، 1373، تاريخ اديان و مذاهب جهان از 35 هزار سال قبل تا اسلام، قم، منطق (سينا).
    • مجلسي، محمدباقر بن محمدتقي، 1363، بحارالانوار، ترجمه ابوالحسن موسوي همداني، تهران، کتابخانه مسجد حضرت وليعصر
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1390، اصول فلسفه تعليم و تربيت، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى
    • ـــــ ، 1391، آموزش فلسفه، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى
    • نظرنژاد، نرگس و زهرا ايزي، 1395، «موانع معرفت حقيقي از ديدگاه علامه طباطبايي»، حکمت صدرايي، ش8، ص169-185.
    • نيچه، فردريش، 1386، چنين گفت زرتشت، ترجمه داريوش آشوري، چ بيست و هشتم، تهران، آگاه.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سادگی، نیره، ناطقی، فائزه، رضایی، محمد هاشم.(1401) شناخت‌شناسی در «گاتاها». فصلنامه معرفت ادیان، 13(2)، 83-98

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    نیره سادگی؛ فائزه ناطقی؛ محمد هاشم رضایی."شناخت‌شناسی در «گاتاها»". فصلنامه معرفت ادیان، 13، 2، 1401، 83-98

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سادگی، نیره، ناطقی، فائزه، رضایی، محمد هاشم.(1401) 'شناخت‌شناسی در «گاتاها»'، فصلنامه معرفت ادیان، 13(2), pp. 83-98

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سادگی، نیره، ناطقی، فائزه، رضایی، محمد هاشم. شناخت‌شناسی در «گاتاها». معرفت ادیان، 13, 1401؛ 13(2): 83-98