تحلیل مقایسهای خلق از عدم در قرآن و عهدین
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
دربارة آفرینش، مسائل مختلفی از گذشته تا کنون مطرح شده است و هر کس با توجه به منابعی که مورد قبولش بوده، نظراتی را مطرح کرده است. بین مادیگرایان و الهیدانان، بحثهای گوناگونی صورت گرفته؛ اما در این مختصر بر آنیم که به یکی از شاخههای بحث آفرینش که خلق از عدم است، البته از منظر قرآن کریم و کتاب مقدس، بپردازیم. به عبارت دیگر، آیا خلق، از عدم بوده یا از شيئي که مادة نخستین است؟ این بحث یک مسئلة کلیدی است که مسائل دیگری را تحتالشعاع قرار میدهد و از گذشته تا کنون مورد توجه دانشمندان بوده است؛ لذا با نگاهی گذرا میتوان اهمیت مسئله را دریافت. در این زمینه نگارشهایی صورت پذیرفته است که از بین آنها در اینجا به چند مورد اشاره میکنیم.
1. بررسی خلق از عدم از دیدگاه علامه طباطبائی، نوشتة سیده خورشید طاهری اطاقسرا که تحت اشراف استاد رمضان مهدوی آزادبنی به رشتة تحریر درآمده است. نويسنده در این اثر به تبیین معنای خلق و عدم پرداخته و ضمن روشن ساختن این دو از دیدگاه علامه طباطبائی، به این نکته هم اشاره كرده است که وجود و عدم دو مفهوم متضایفاند و در صورتی میتوان عدم را دریافت که وجود را شناخته باشیم؛ لذا تحت این تبیین به بررسی در شاخههای دیگر پرداخته است (طاهری اطاقسرا، 1396).
2. خلق از عدم از دیدگاه متکلمین شیعه، نوشتة فاطمه رمضانی مقدم که تحت اشراف استاد مرتضی عرفانی به نگارش درآمده است. نويسنده در این اثر ضمن توضیح مطالب مرتبط با بحث خلق از عدم به این نکته پرداخته است که خلق از عدم با بحث حدوث عالم ارتباط وثیقی دارد؛ و در همین راستا به اقوال متکلمین مختلف با گرایشهاي گوناگون پرداخته است. در این اثر بهصورت بسیار محدود، از نقلقولهای کتاب مقدس استفاده شده است (رمضانی مقدم، 1390).
3. منشأ، تنوع و ساختار آموزة آفرینش در اندیشة اسلامی، نوشتة زهره رستگار که تحت اشراف دکتر محمدجواد رضایی به رشتة نگارش درآمده است. نويسنده در این اثر ضمن تبیین بحث آفرینش از دیدگاههای مختلف (غیر اسلام، در اندیشة یهودیان، در اندیشة مسیحیان و در نهایت در اندیشة اسلام) به تحقیق پرداخته و نظرات دانشمندان هر دسته را در زمینة خلق از عدم آورده است (رستگار، 1390).
بااینحال هیچ کدام از آثار اشاره شده (براي مثال: رمضانی مقدم، 1390، ص37) و نیز آثار دیگر، تصریح برخی از آیات را در «خلق از عدم» نپذیرفتهاند؛ اما در اثر پیش رو به برخی از آیات قرآن کریم و چندی از فرازهای کتاب مقدس که بهصراحت خلق را از عدم میدانند، اشاره شده است و بهصورت مفصل مورد بحث و واکاوی قرار گرفتهاند. بهطور کلی ميتوان آیات قرآن کریم و فرازهای عهدین را به دو دسته تقسیم کرد: دستهای صراحتاً به خلق از عدم اشاره دارند و دستهای دیگر بهطور ضمنی. در ذیل، نخست به تبیین آیات قرآن کریم و بعد از آن به فرازهای عهدین پرداخته میشود.
1. قرآن کریم و آیات خلق از عدم
1-1. آیاتی که بهطور صریح به خلق از عدم اشاره میکند
برخي از آيات قرآن بهروشني به مسئلة خلق از عدم پرداختهاند. در برخي آيات تعبير «بديع» وجود دارد؛ مانند آية «بَدِيعُ ﭐلسَّمَاوَاتِ وَﭐلْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ کُن فَيَکُونُ»؛ او کسي است که آسمانها و زمين را بدون الگو آفريده است و چون قضاي امر براند، تنها ميگويد: بباش و آن امر بدون درنگ هست ميشود (بقره: 117) و آية «بَدِيعُ ﭐلسَّمَاوَاتِ وَﭐلْأَرْضِ أَنَّى يَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَکُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَ خَلَقَ کُلَّ شَيْءٍ وهُوَ بِکُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»؛ ايجادکنندة آسمانها و زمين است. چگونه او را پسري هست؟ با اينکه او را زني نبوده و همه چيز را آفريده است و او به همه چيز داناست (انعام: 101).
در اين دو آيه ميتوان از کلمة «بديع» براي ادعای خود استفاده کرد؛ زيرا اصطلاح بدیع در لغت بهمعانی ذيل است: بیسابقة ماده (فراهیدی، 1409ق، ج2، ص54؛ مصطفوی، 1368ش، ج1، ص230)؛ مثال (ابنمنظور، 1414ق، ج8، ص7؛ عسکری، 1400ق، ص126؛ ابنفارس، 1404ق، ج1، ص209؛ أزدی، بیتا، ج1، ص104؛ طریحی، 1375، ج4، ص298؛ حسینی زبیدی، 1414ق، ج11، ص8) و مدت (راغب اصفهانی، 1412ق، ص110ـ111) و از نظر مفسران و صاحبنظران نیز به همين معناست (فیض کاشانی، 1415ق، ج2، ص144؛ عروسی حویزی، 1415ق، ج1، ص751؛ صدرالدین شیرازی، 1383، ج4، ص109؛ حسینی همدانی نجفی، 1363، ج3، ص171). پس خلق از عدم صورت گرفته است؛ نه اینکه مادة نخستین بوده و خداوند از آن ماده، خلق را آغاز کرده باشد.
امام باقر در روایتی به این نکته اشاره میکنند که «بدیع السماوات و الارض» یعنی اینکه خلق از عدم بوده است (عیاشی، 1380، ج1، ص373؛ بحرانی، 1374، ج2، ص461-462؛ عروسی حویزی، 1415ق، ج2، ص338؛ قمی مشهدی، 1368، ج4، ص408؛ مازندرانی، 1382، ج6، ص28؛ فیض کاشانی، 1406ق، ج1، ص513؛ مجلسی، 1404ق، ج3، ص111؛ مجلسی، 1403ق، ج26، ص165).
اصطلاح دیگری که در آیات قرآن با کلمات متفاوت و با مشتقات گوناگون بیانکنندة خلق از عدم است، کلمة «فطر» ميباشد؛ مانند آية «يا قَوْمِ لاأَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلا تَعْقِلُونَ»؛ ای قوم من! من از شما پاداشی نمیطلبم. پاداش من فقط بر کسی است که مرا آفریده. آیا نمیفهمید؟ (هود: 51).
کلمة «فطر» در لغت بهمعنای شکافتن و بهوجود آوردن است (ابنمنظور، 1414ق، ج5، ص55). اینکه خداوند در این آیات از واژة «فطر» استفاده کرده است، نشان از این دارد که این یک وجه خاص از ایجاد است. از اینروست که علامه طباطبائی و دیگر مفسران، از این آیات ـ که دربارة آفرینش است ـ معنای ایجاد از عدم محض را برداشت كردهاند (طباطبائی، 1417ق، ج6، ص277و ج10، ص299؛ عسکری، بیتا، ص127). واژة «فاطر» بهمعنای مبتدع نیز آمده که از مشتقات کلمة بدیع است (کفعمی، 1405ق، ص340) و چنانكه گفته شد، بدیع بهمعنای ایجاد از عدم است.
آیاتی که خداوند متعال در آنها از این واژه در معناي آفریدن استفاده کرده است، از اين قرارند:
«إِلَّا ﭐلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ»؛ بهجز آن معبودي که مرا آفريده است که بهزودي هدايتم خواهد کرد (زخرف:.27).
«وَ مَا لِیَ لَا أَعْبُدُ ﭐلَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»؛ و چرا من آفرينندة خود را نپرستم؛ در صورتي که بازگشت شما به سوي اوست؟ (یس: 22).
«ﭐلْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ﭐلسَّمَاوَاتِ وَﭐلْأَرْضِ جَاعِلِ ﭐلْمَلَائِکَةِ رُسُلًا أُوْلِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَى وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ يَزِيدُ فِي ﭐلْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ ﭐللَّهَ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»؛ بهنام خداي رحمان و رحيم. همة حمدها مخصوص خداست که آسمانها و زمين را ايجاد کرد و فرشتگان را رسولاني بالدار کرد؛ دوباله و سهباله و چهارباله؛ و او هرچه بخواهد، در خلقت اضافه ميکند؛ که او بر هر چيزي تواناست (فاطر: 1).
«رَبِّ قَدْ ءَاتَيْتَنِي مِنَ ﭐلْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ ﭐلْأَحَادِيثِ فَاطِرَ ﭐلسَّمَاوَاتِ وَﭐلْأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِيﭐلدُّنُيَا وَﭐلِْأخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِي بِـالصَّالِحِينَ»؛ پروردگارا! اين سلطنت را به من دادي و تعبير حوادث رؤيا به من آموختي. تويي خالق آسمانها و زمين! تو در دنيا و آخرت مولاي مني؛ مرا مسلمان بميران و قرين شايستهگانم بفرما (یوسف: 101).
علامه طباطبائی در تفسير المیزان کلمة «الفطر» را بهمعنای ایجاد از عدم محض ميدانند (طباطبائی، 1417ق، ج15، ص356).
در برخي از آيات، تعبير «خبء» آمده است که باز معناي خلق از عدم از آن اصطياد ميشود؛ مانند آية «أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ»؛ چرا برای خداوندی سجده نمیکنید که آنچه در آسمانها و زمین پنهان است، خارج میکند و آنچه را مخفی میکنید و آشکار نمیسازید، میداند؟ (نمل: 25).
«خبء» در لغت بهمعنای مخبوء و در حكم اسم مفعول است؛ یعنی هر چیزی که در احاطة غیر خود قرار گیرد؛ بهگونهایکه دیگر نشود آن را درک کرد. مصدری است که کار صفت را میکند. در اینجا آنچه خداوند متعال از عالم عدم به عالم وجود میآورد، همینگونه است (طبرسی، 1372، ج7، ص342)؛ لذا خداوند متعال از این واژه با این بار معنایی استفاده کرده است.
علامه طباطبائی نیز کلمة «خبء» را مانند کلمة «فطر» بهمعنای ایجاد از عدم محض ميدانند (طباطبائی، 1417ق، ج15، ص356)؛ بنابراين، کلمة «خبء» بهمعنای خلق از عدم خواهد بود.
همچنين در برخي ديگر از آيات واژة «الباري» وجود دارد که ميتوان از آن خلق از عدم را برداشت كرد؛ مانند آية «هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم»؛ او خداوندی است خالق و آفرینندهای بیسابقه و صورتگری است بینظیر. برای او نامهای نیک است؛ و آنچه در آسمانها و زمین است، تسبیح او میگویند؛ و او عزیز و حکیم است (حشر: 24). کلمة «البارئ» در لغت بهمعنای خلق از عدم و لا من شي و بدون مثال است (ابنمنظور، 1414ق، ج1، ص31). با توجه به همین معنا، مفسران و علمای امامیه این برداشت را از این واژه داشتهاند (طباطبائی، 1417ق، ج1، ص189؛ قمی، 1404ق، ج2، ص360؛ شیخ بهائی، بیتا، ص129؛ بحرانی، 1374، ج5، ص374؛ مجلسی، 1404ق، ج12، ص194). در نتیجه، این آیه هم بر خلق از عدم دلالت دارد. در آیهای دیگر يكي از مشتقات همین کلمه بهكار رفته است كه آن نیز بر خلق از عدم دلالت دارد: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي ﭐلْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِي کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَالِکَ عَلَى ﭐللَّهِ يَسِيرٌ»؛ هيچ مصيبتي در زمين و نه در نفس خود شما به شما نميرسد، مگر آنکه قبل از اينکه آن را حتمي و عملي کنيم، در کتابي نوشته شده بود. اين براي خدا آسان است (حدید: 22).
در برخي ديگر از آيات قرآن تعبير «کن فيکون» وجود دارد که توجه به خلق از عدم را به ما گوشزد ميکند؛ نظير آية «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»؛ فرمان او تنها این است که هرگاه چیزی را اراده کند، به او میگوید: موجود باش؛ آن نیز بلافاصله موجود میشود (یس: 82). «کن فیکون» دلالت روشن بر خلق از عدم دارد (قمی مشهدی، 1368، ج3، ص99؛ طباطبائی، 1417ق، ج8، ص320) و منظور، خلق شیء (واحدی، 1415ق، ج2، ص905) و امر در خلق و انشا و تحویلات است (طبرسی، 1413ق، ج3، ص115). در راستای این آیه، آیهای دیگر شبیه به همین مضمون وجود دارد که به ارادة الهی برای خلقت از عدم اشاره دارد: «قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَکُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ کَذَالِکِ ﭐللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ کُن فَيَکُونُ»؛ مريم گفت: پروردگارا! از کجا براي من فرزندي خواهد شد؛ با اينکه هيچ بشري با من تماس نگرفته است؟ فرشته گفت: چنين خدايي هرچه بخواهد، خلق ميکند. او وقتي قضاي امري را براند، همانا فرمان ميدهد که باش و آن امر وجود مييابد (آلعمران: 47).
در این آیات «کن فیکون» به خلق از عدم اشاره دارد و اینکه ارادة خداوند محتاج وجود مادة نخستین نیست تا بعد از وجود ماده، ارادهای صورت گیرد. پس خداوند اراده میکند و وجود تحقق مييابد (ابنطاووس، بیتا، ص375؛ شریف شیرازی، 1430ق، ص41؛ حسینی همدانی نجفی، 1363، ج3، ص172).
آیة دیگری که بیانکنندة خلق از عدم است این آيه است؛ «وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَر»؛ و فرمان ما یک امر بیش نیست؛ همچون یک چشم بر هم زدن (قمر: 50). این آیه بهمعنای «کن فیکون» است (قمی، 1404ق، ج2، ص342؛ فیض کاشانی، 1415ق، ج5، ص105؛ بحرانی، 1374، ج5، ص223؛ هاشمی خوئی، بیتا، ج10، ص318؛ طریحی، 1375، ج3، ص209؛ کبیر مدنی شیرازی، 1384، ج5، ص39 و ج6، ص310) و همانطورکه در معنای «کن فیکون» بیان شد، بهمعنای خلق از عدم است. پس در اینجا که میفرماید یک امر بیش نیست، منظورش خلق دفعی است؛ اگرچه منکر خلق تدریجی نیست و هر کدام در زمان مشخص به وقوع میپیوندند.
بعد از اینکه آیات بیانکنندة خلق از عدم بررسی شدند، نوبت به واکاوی آیاتی ميرسد که اشارة ضمنی به بحث خلق از عدم دارند که در ادامه بیان میشود.
2-1. آیاتی که بهصورت ضمنی به خلق از عدم اشاره دارند
علاوه بر آیات دستة قبل، آیاتی نیز در قرآن کریم وجود دارند که نه بهصراحت، بلکه بهصورت ضمنی بر «خلق از عدم» دلالت دارند: مانند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (فاطر: 1) و آية «وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ» (سبأ: 21) يا آية «أَفَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ» (رعد: 33) و همچنين آية «إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا» (فاطر: 41).
صاحب تفسیر المیزان این چهار آیه را بهمناسبت آورده و بعد از توضیحاتی نتیجه گرفته است که خداوند اشیا را ابداع میکند و بهوجود میآورد (طباطبائی، 1417ق، ج10، ص369). به عبارتی، ایشان با استناد به این آیات، ضمن تبیین آنها، با متصل کردن این چهار آیه به هم و نتیجهای که از این آیات بهدست میآید، به این برداشت میرسد که خلق اشیا از عدم بوده است.
آیة دیگری که بهطور ضمنی بر خلق از عدم دلالت دارد، اين آيه است: «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ»؛ اين خداي (يکتاست) که پروردگار شماست. خدايي جز او نيست. خالق همهچيز است، پس او را بپرستيد که عهدهدار همه چيز است (انعام: 102). «خالق کل شيء» بودن در این آیه، بر این دلالت میکند که خداوند مادة اوّلی را از عدم خلق کرده؛ چراکه مادة اولی هم مخلوق خداوند است. افزون بر این، خداوند متعال بهتصریح قرآن، اول و آخر است: «هُو الاوّلُ وَ الاخُرَ وَ الظّاهِرَ وَ الباطِن» (حدید: 3) و نتیجهاش این است که خداوند «خالق کل شيء» است (علوی عاملی، 1427ق، ص283) و اوست که موجودات را از کتم عدم و لاشيء خلق کرده است (حسیني همدانی نجفی، 1363، ج4، ص143).
آیات دیگری که بهطور ضمنی بیان کنندة خلق از عدم هستند، آية «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ» (حدید: 25) است. «انزال» در این آیه بهمعنای خلق و ایجاد است (بحرانی، 1374، ج4، ص695.و ج5، ص834؛ طبرسی، بیتا، ج2، ص448؛ عروسی حویزی، 1415ق، ج5، ص574؛ قمی مشهدی، 1368، ج14، ص274؛ کبیر مدنی شیرازی، 1384، ج5، ص313) و لازمة آن هم این است که موجودات نبودند و سپس «بود» شدهاند؛ آنهم با ارادة خداوند، نه بهوسیلة مادة پیشین. آیاتی دیگر در قرآن نیز به همین صورت دالّ بر مطلباند؛ مانند: «خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ أَنزَلَ لَکُم مِّنَ ﭐلْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُکُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقاً مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَالِکُمُ ﭐللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ ﭐلْمُلْکُ لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ»؛ شما را از يک انسان آفريد و آنگاه همسر آن انسان را هم از جنس خود او قرار داد؛ و براي شما از چهارپايان، هشت جفت نازل کرد. شما و چهارپايان را در شکم مادران نسل در نسل ميآفريند؛ آنهم در ظلمتهاي سهگانه. اين خداست؛ پروردگار شما که ملک از آن اوست. جز او هيچ معبودي نيست. پس ديگر به کجا منحرف ميشويد»؟ (زمر: 6).
آیة دیگر، «أَوَلا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئا»؛ آيا انسان به خاطر نمىآورد كه ما پيش از اين او را آفريديم؛ درحالىكه چيزى نبود؟ (مریم: 67) است که با طرح بحث خلقت انسان، بهصورت ضمني «خلق از عدم» از آن بهدست ميآيد. توضيح آن است که آیة يادشده نیز همچون آیات گذشته بهطور ضمنی بر «خلق از عدم» دلالت دارد. اینکه گفته میشود: «لم یک شیئاً»، منظور عدم است (مازندرانی، 1382، ج4، ص323؛ برقی، 1371ق، ج1، ص243؛ کلینی، 1407ق، ج1، ص147) که خلقی صورت نگرفته بود.
در پایان این بخش، خوب است به سخن علامه طباطبائی اشاره کنیم. ایشان در کتاب تفسیر المیزان این نکته را بیان میکنند که خداوند بوده است و هیچ چیز با او نبوده است؛ سپس به ایجاد خلق آغازيد؛ آنهم در جانب ابد (طباطبائی، 1417ق، ج10، ص211). بهروشنی از این فراز متوجه میشویم که نظر علامه طباطبائی بهعنوان یک مفسر این است که خلق از عدم صورت گرفته است.
بعد از پایان بررسی آیات قرآن کریم در دو بخش يادشده، حال نوبت بررسی فرازهای کتاب مقدس است.
2. کتاب مقدس و فرازهای دال بر خلق از عدم
فرازهای کتاب مقدس هم مانند آیات قرآن کریم در دو بخش واکاوی میشود.
1-2. فرازهایی که دلالت صریح بر خلق از عدم دارند
فرازهایی از كتاب مقدس که بر خلق از عدم دلالت میکنند، با نگارشهای متفاوتی بیان شدهاند و با تبیین مطالب موجود در فرازها میتوان از مدلول آنها به این پی برد که خلق از عدم صورت گرفته است. اين فرازها در ذیل
بیان میشوند:
1. در ابتدا خدا آسمانها و زمین را آفرید (پیدایش1: 1).
2. و خدا گفت: «روشنایی بشود» و روشنایی شد (پیدایش1: 3).
3. و خدا گفت: «فلكی باشد» (پیدایش1: 6).
4. و خدا گفت: «آبهای زیر آسمان در یكجا جمع شود و خشكی ظاهر گردد» و چنین شد (پیدایش1: 9).
5. و خدا گفت: «زمین نباتات برویاند؛ علفی كه تخم بیاورد و درخت میوهای كه موافق جنس خود میوه آورد كه تخمش در آن باشد بر روی زمین» و چنین شد (پیدایش1: 11).
6. و خدا گفت: «نیّرها در فلك آسمان باشند تا روز را از شب جدا كنند و برای آیات و زمانها و روزها و سالها باشند» (پیدایش1: 14).
7. و خدا گفت: «زمین جانوران را موافق اجناس آنها بیرون آورَد؛ بهائم و حشرات و حیوانات زمین به اجناس آنها» و چنین شد (پیدایش1: 24).
از مجموع این فرازها چنين به دست ميآيد كه در ابتدا همه چیز با خدا آغاز میشود. خدا زمین و آسمان را آفرید؛ او آفرینندة جهان و تمامی هستی است. منشأ هر آن چیزی که وجود دارد، حاصل خلاقیت کار خداوند است.
توضیح مطلب اینکه به اعتقاد پیروان کتاب مقدس، کلمة «ابتدا» ـ که در فراز اول آمده است ـ دلالت بر شروع یک دوره از زمان دلالت دارد که روزی به پایان میرسد. خدا قبل از «ابتدا» میزیسته است؛ او همیشه وجود داشته و ابدی است؛ اما آسمانها و زمین همیشه وجود نداشتهاند و برای همیشه نیز وجود نخواهند داشت؛ بنابراين خلق از عدم صورت پذیرفته است. در نتیجه آنها از بین خواهند رفت و آسمان و زمینی جدید ـ که هرگز از بین نخواهند رفت ـ جای آنها را خواهند گرفت (متی24: 35؛ دوم پطرس3: 10-13؛ مکاشفه21: 1). کتاب مقدس سپس داستان آفرینش و مراقبت خداوند از زمین را از آغاز تا به انتها شرح میدهد.
در فرازی دیگر به آفرينش انسان اشاره میکند:
8. لیكن از ابتدای خلقت، خدا ایشان را مرد و زن آفرید (مرقس10: 6).
باید توجه داشت که با تفکر در جهان آفرينش، توانایی شناخت تمام اسرار آسمانها و زمین برای انسانها میسور نیست؛ پس طبیعی است که با تکیه بر عقل خودمان نمیتوانیم آفرینندة آنها را بشناسیم؛ ولی در سایة ایمان متوجه خواهیم شد که همة چیزهای دیدنی بهواسطة خدای نادیده آفریده شده و اینکه گفته شده است «از ابتدای خلقت»، یعنی اینکه زمانی بوده است که آنها نبودهاند و این یعنی خلق از عدم صورت گرفته است. «خدا آفرید»، نخستين گفتار کتاب مقدس است که در مقابلِ تمام افکاری که خدایِ واحد را انکار میکنند و میگویند خدا وجود ندارد، همچنین کسانی که میگویند خدایان زیادی وجود دارند، نیز در مقابل طبیعتگرایانی که میگویند خداوند و جهان یکی هستند، و در مقابل بتپرستان که بتهای ساختِ دست خود را که دارای هیچ قدرتی نیستند، میپرستند و نیز در مقابل نظريههايي که میگویند منشأ جهان و هستی صرفاً بهصورت تصادفی بهوجود آمده، ایستاده است. کتاب مقدس دقیقاً نمیگوید که خدا چگونه جهان را آفرید؛ همچنین تعداد زیادی سؤال بدون جواب وجود دارد؛ بااینحال هر کس اندكي به نظم حاکم بر جهان توجه کند، پی خواهد برد که این جهان آفرینندهای باقدرت دارد که با حکمتی نامحدود در حال نظمبخشی به این جهان است؛ و مطرح کردن این بحث که جهان شگفتانگیز تنها بر اساس یک جریان مادی و تصادف بهوجود آمده باشد، یقیناً نادیده گرفتن بینش و هوشی است که به ما انسانها داده شده است (کاظمیان، 2012م، اقتباس از سایت رازگاه).
فراز دیگری که بهصراحت بیانکنندة ارادة الهی برای خلقت است و نشانة این است که مادة پیشینی وجود نداشته، اين فراز است:
9. زیرا او دستور داد و دنیا آفریده شد. او امر فرمود و عالم هستی بهوجود آمد (مزامیر33: 9).
ميتوان گفت كه این فراز از کتاب مقدس، مضمون اين آیة قرآن کریم است که میفرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (یس: 82). در این فراز بهصورت صریح بیان ميشود که عالمی نبوده و بهواسطة
امر الهی بهوجود آمده است. همچنين خداوند است که همه را از هیچ ساخته و پرداخته است (آگوستین،
1382، ص331).
یکی دیگر از فرازهایی که در خلق از عدم صراحت دارد، این فراز است که به کلام خدا اشاره دارد:
10. به ایمان فهمیدهایم كه عالَمها به كلمة خدا مرتب گردید؛ حتی آنكه چیزهای دیدنی از چیزهای نادیدنی ساخته شد (عبرانیان11: 3).
در توضیح این فراز بیان شده است که خدا جهان را از هیچ بهوجود آورد. او این عالم را به کلام خود مرتب ساخت؛ او گفت و جهان پدید آمد. پیش از آنکه خدا به آفرینش جهان اراده کند، هیچ چیز وجود نداشت (هیل و تورسون، 2001م، ص1182). همچنین جهان زمانی آغاز شد که کلمة خدا آن را از عدم بیرون آورد و تمام موجودات، تمام طبیعت و تمام تاریخ بشری، در این پدیدة نخستین ریشه دارند؛ مبدائي که بهواسطهاش جهان بهوجود آمد و زمان آغاز شد (مفتاح و جمعی از نویسندگان، 1393، ص131). و خدا برای آفریدن نیازی به شیء پیشین یا کمک دیگری ندارد (همان، ص120).
فراز ذيل فراز دیگری است که بر خلقت موجودات از عدم تحت ارادة الهی دلالت دارد:
11. ای خداوند! مستحقی که جلال و اکرام و قوت را بیابی؛ زیرا که تو همة موجودات را آفریدهای و محض ارادة تو بودند و آفریده شدند (مکاشفه4: 11).
در این فراز با اشاره به «ارادة» الهی به خلقت موجودات، به این مطلب اشاره دارد که سرچشمة همه چیز ارادة الهی است، نه مادة پیشین.
در پایان این بخش مناسب است که نظر ابنمیمون را بیان کنیم که یکی از دانشمندان بزرگ یهودی است. در بیان او آمده است: اینکه خداوند موجودی را از عدم بهوجود آورد، ممتنع نیست؛ بلکه واجب است که چنین باشد (ابنمیمون، 2006م، ص309). البته او خودش برای اثبات خداوند، قِدم عالم را فرض ميكند و بهتبع شریعت یهود، قائل به حادث بودن عالم است (خواص، 1389، ص28). این دیدگاه خلق از عدم، در میان فلاسفة مشهور غرب، از جمله آنسلم، تأیید شده بود (حسیني قلعهبهمن، 1397، ص342).
بعد از اینکه به بررسی فرازهای دال بر خلقت از عدم پرداخته شد، شایسته است به فرازهایی بپردازیم که بهصورت ضمنی به خلق از عدم اشاره دارند.
2-2. فرازهایی که بهصورت ضمنی خلق از عدم را بیان میکنند
1. در فراز پیشرو منشأ همه چیز خداوند است: همه چیز بهواسطة او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت (یوحنا1: 3).
در توضیح این فراز بیان شده است که خداوند یک موجود آفریدهشده نیست؛ بلکه او آفریدگار همه چیز است. این چیزها شامل حیوانات، انسانها، سیاراتِ آسمان و فرشتگان است؛ همة چیزهای دیدنی و نادیدنی. به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. حتی یک استثنا هم نمیتواند وجود داشته باشد. اگر چیزی وجود یافته، خداوند متعال آن را بهوجود آورده است (مک دونالد، 1995م، اقتباس از سایت رازگاه). حال که او بهوجودآورندة همه چیز است و هیچ استثنايی هم نيست، پس میتوان از این فراز نتیجه گرفت که خداوند خالق همه چیز است و همه چیز را از نیستی به هستی و به عبارتی از عدم به وجود آورده است. تشکیل شورای چهارم لاتران در 1215م و شورای فلورانس در 1442م در تأیید این مطلب بوده است، در مقابل دیدگاههایی که خلق جهان را از مادة نخستین میدانستند (مکگراث، 1393، ج2، ص439).
2. در جایی دیگر از کتاب مقدس بیان میشود که خداوند سرچشمة همه چیز است: زیرا سرچشمه و وسیله و مقصد همه چیز خداست؛ به او تا ابد جلال باد؛ آمین (رومیان11: 36).
اینکه خداوند سرچشمة همه چیز است، به این اشاره دارد که خداوند خالق همه چیز است و اوست که سبب بهوجود آمدن همه چیز است. حال که او خالق و سبب بهوجود آمدن همه چیز است، لازمة این سخن این است که او از عدم همه چیز را خلق کرده باشد؛ چون او منشأ همة چیز است. لازم است که در اینجا نکتهای بیان شود و آن اینکه با توجه به اعتقاد مسیحیان به تثلیث، باید دقت داشت که در برخی از فرازها منظورشان از «او» كه سرچشمة همه چیز است، حضرت عیسی است (هیل و تورسون، 2001م، ص813).
3. خداوند بهتنهایی همه چیز را ـ از قبیل آسمانها و زمین ـ ساخته است: خداوند که ولیّ توست و تو را از رحم سرشته است، چنین میگوید: من یَهُوَه هستم و همه چیز را ساختم. آسمانها را بهتنهایی گسترانیدم و زمین را پهن کردم؛ و با من که بود؟ (اشعیا44: 24).
اینکه بیان میشود سازندة اینها خداوند است، دلالت میکند بر اینکه خداوند تمام اینها را خلق کرده و با توجه به فرازهای دیگر، خلقت خداوند هم با مادة پیشین نبوده؛ بلکه ارادة الهی بوده است که تمام هستی را از کتم عدم خلق کرده است. اینکه بیان میشود «با من که بود؟» یعنی اینکه هیچ کسی نبود و بهتنهایی همه چیز را ساخته است؛ پس هیچ چیز هم نبوده است؛ مادهای نبوده که از آن خلق صورت گرفته باشد فرازهای دیگری هم به این مطلب اشاره دارند؛ از جمله (ایوب9: 8).
4. در فرازی دیگر به خلقت زمین و انسان اشاره دارد که نبودهاند و او ایجادکنندة آنها بوده است: وقتی که اساس زمین را بنا نهادم، تو کجا بودی؟ اگر میدانی بگو (ایوب38: 4).
در این فراز با بیان این مطلب که «اساس زمین را بنا نهادم»، به این اشاره دارد که زمین نبود و بود شد؛ و اینکه میگوید «تو کجا بودی؟» به این اشاره دارد که انسان نبود و بود شد؛ پس مادة پیشینی وجود نداشته است که از آن ماده، خلقت صورت گیرد؛ بلکه آن ارادة الهی بوده که سرچشمه و منشأ همه چیز بوده است.
روشن شد که از نظر قرآن کریم و کتاب مقدس، خلق هستی از عدم بوده است؛ بعضی از آیات قرآن کریم و فرازهای کتاب مقدس صریح بودند و برخی از آنها اشارة ضمنی به خلق از عدم داشتند. در اينجا با اشکالی مواجه ميشويم. لُبّ اشکال این است: با توجه به مطالب ذکرشده، «عدم» منشأ خلقت خواهد بود و اين از نظر فلسفی مورد اشکال است و عدم نمیتواند منشأ خلقت باشد؛ و این خود تعارضی است بین عقل و وحی (عقل میگوید عدم نمیتواند منشأ خلقت باشد؛ ولي وحی میگوید خداوند همه چیز را از عدم خلق کرده است).
پاسخ این شبهه، هم در آیات قرآن کریم و هم در فرازهای کتاب مقدس به چشم میخورد؛ اما گاهي اوقات برخي بهدليل بيتوجهي به این بُعد از قرآن کریم و کتاب مقدس، برای پاسخگويي به این شبهه و برخی شبهات دیگر میگویند: حوزة دین با حوزة عقل متفاوت است و ساحتهای مختلف آنها را نباید با یکدیگر خلط کرد؛ غافل از اینکه این پاک کردن صورت مسئله است. پاسخی که قرآن کریم و کتاب مقدس به آن اشاره میکنند، این است: خداوند با «ارادة» خودش همه چیز را از نیستی به هستی آورده؛ لذا ارادة الهی است که مقدم است. در این بین پاسخی که پیشوایان معصوم در اسلام به این شبهه دادهاند، بسیار راهگشاست که در ذیل بیان میشود.
از نظر قرآن کریم، خلق «لامن شيء» بوده است، نه «من لاشيء»؛ که بین این دو فرق است. بیان این فرق را میتوان در خطبة امام علی مشاهده کرد: «فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الْمُتَفَرِّدِ الَّذِي لَا مِنْ شَيْءٍ كَانَ وَ لَا مِنْ شَيْءٍ خَلَق» (کلینی، 1407ق، ج1، ص134)؛ سپاس خداوند یکتای یگانة بینیاز تنها را سزاست که از «لا من شیء» بود و از «لا من شیء» موجودات را پدید آورد.
مرحوم داماد در تعلیقة خودشان بر این خطبة امام علی میفرمایند: وقتي شخص مادیگرا میگوید كه خداوند متعال، هستی را یا «من شيء» ایجاد کرده یا «من لا شيء» یعنی اینکه هستی یا از چیزی ایجاد شده است یا از چیزی ایجاد نشده؛ و چون این دو نقیضاند و جمع و رفعشان محال است، پس اگر از «شيء» باشد، آن «شيء» که ماده است، میشود قدیم و غیر مخلوق؛ و اگر از «لا شيء» باشد، عدم است و عدم نمیتواند منشأ ماده باشد. پس خلق از عدم نبوده؛ بلکه از مادة ازلی بوده؛ و اين همین مطلبی است که بیان شد. مرحوم داماد میفرمایند: این خطبه جواب این خلط را بیان کرده است و آن اينكه نقیض «من شيء»، «من لا شيء» نیست که گفته شود از نظر فلسفی اشکال پیدا میشود؛ چون «من لا شيء» عدم و ملکه است، که نمیتواند یک طرفِ سلب و ایجاب قرار گیرد؛ بلکه نقیض «من شيء»، «لا من شيء» است که در این خطبه آمده است (میرداماد، 1403ق، ص329و330؛ جوادی آملی، 1388، ص440). مؤید این خطبة حضرت علی خطبة حضرت زهرا است که میفرمایند: «ابْتَدَعَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ شَيْءٍ كَانَ قَبْلَهَا، وَ أَنْشَأَهَا بِلَا احْتِذَاءِ أَمْثِلَة» (طبری آملی صغیر، 1413ق، ص111)؛ همو كه همه چيز را آفريد؛ نه از چيزى كه پيش از آن باشد و نه بر پاية الگو و نمونهاى كه از آن بيرون كند.
امام سجاد نیز در فرازي از صحیفة سجادیه ميفرمايند: «وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الَّذِي أَنْشَأْتَ الْأَشْيَاءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثَالٍ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ» (صحيفه سجاديه، دعای 47، ص210)؛
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست؛ که همه چیز را بدون مایه و اصل پدید آوردی و آنچه را صورت و شکل دادی، بدون نمونهبرداری از چیزی شکل دادی و آفریدهها را بدون اقتباس از نقشهای آفریدی.
نتیجهگیری
با نگاهی کلی به قرآن کریم و کتاب مقدس درمییابیم که هم در قرآن کریم و هم در کتاب مقدس، آیات و فرازهای گوناگونی مبنی بر اینکه خلق از عدم بوده است، وجود دارد. در این بین، برخی از آیات و فرازها بهصورت صریح و برخی بهصورت ضمنی به این امر اشاره دارد. دربارة این موضوع ميتوان گفت كه از منظر هر دو کتاب، خلق از عدم بوده است؛ اما تمایزی که در اینجا وجود دارد و باعث روشن شدن مطلب میشود، نکتهای است که پیشوایان معصوم اسلام بیان کردهاند و آن این است که خلق، «لا من شيء» بوده است (یعنی ارادة خداوند بوده که باعث خلقت شده است) و اینکه از قرآن کریم و کتاب مقدس برداشت میشود خلق از عدم بوده، منظور خلق «لا من شيء» است، نه خلق «من لا شيء»؛ پس تعارضی بین عقل و وحی در این زمینه وجود ندارد. در نتیجه نظر اسلام حاکم است و از اینکه بین عقل و وحی جدایی حاصل شود، جلوگیری میکند.
- امام چهارم، علی بن الحسین، 1376، الصحيفة السجادية، قم، الهادی.
- ابنطاووس، علی بن موسی، بیتا، مهج الدعوات (ترجمه طبرسی)، تهران، رايحه.
- ابنفارس، احمدبن فارس، 1404ق، معجم المقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
- ابنمنظور، محمدبن مکرم، 1414ق، لسان العرب، بیروت، دارالفكر للطباعة و النشر و التوزيع ـ دار صادر.
- ابنمیمون، موسی، 2006م، دلالة الحائرین، قاهرة، مكتبة الثقافة الدينة.
- أزدی، عبدالله بن محمد، بیتا، کتاب الماء، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ پزشكي، طب اسلامي و مكمل ـ دانشگاه علوم پزشكي ايران.
- آگوستین، اورلیوس، 1382، اعترافات آگوستین قدّیس، ترجمه افسانه نجاتی، تهران، پیام امروز.
- بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، 1374، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، موسسة البعثة.
- برقی، احمد بن محمد بن خالد، 1371ق، المحاسن، قم، دارالکتب الاسلامية.
- بهایی، محمد بن حسین، بیتا، مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة من الواجبات و المستحبات (ط- القديمة)، بیروت، دارالأضواء.
- جوادی آملی، عبدالله، 1388، زن در آیینه جلال و جمال، قم، اسراء.
- حسینی زبیدی، محمد مرتضی، 1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر.
- حسینی قلعه بهمن، سید اکبر، 1397، الهیات تطبیقی: حقیقت غایی در ادیان، قم، مؤسسه امام خمینی
- حسینی همدانی نجفی، محمد، 1363، درخشان پرتوی از اصول کافی، قم، چاپخانه علمیه قم.
- خواص، امیر، 1389، «اندیشههای دینی موسی بن میمون با تأکید بر کتاب دلالة الحائرین»، معرفت ادیان، ش5، ص21-41.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412ق، مفردات الفاظ القرآن، بیروت ـ دمشق، دارالقلم.
- رستگار، زهره، 1390، منشأ، تنوع و ساختار آموزة آفرینش در اندیشه اسلامی، تهران، دانشگاه تربیت معلم ـ دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
- رمضانی مقدم، فاطمه،1390، خلق از عدم از دیدگاه متکلمین شیعه، سیستان و بلوچستان، دانشگاه سیستان و بلوچستان.
- شريف شيرازى، محمد هادى بن معينالدين محمد (آصف شيرازى)، 1388، الكشف الوافي في شرح أصول الكافي (للشريف الشيرازي)، قم، دارالحدیث.
- صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، 1383، شرح اصول الکافی (صدرا)، تهران، موسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
- طاهری اطاقسرا، سیده خورشید، 1396، بررسی خلق از عدم از دیدگاه علامه طباطبائی، مازندران، دانشگاه مازندران ـ دانشگاه الهیات و معارف اسلامی (پاياننامه).
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعة مدرسین حوزه علمیه قم.
- طبرسی، احمد بن علی، بيتا، الاحتجاج علی اهل اللجاج (للطبرسی)، ترجمه احمد غفاری مازندراني، تهران، مرتضوی.
- طبرسی، فضل بن حسن، 1413ق، مختصر مجمع البیان، قم، مؤسسة النشر الإسلامي.
- طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، 1413ق، دلائل الإمامة، قم، بعثت.
- طریحی، فخرالدین بن محمد، 1375، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی.
- عروسى حويزى، عبد على بن جمعة، 1415ق، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان.
- عسکری، حسن بن عبدالله، 1400ق، الفروق فی اللغة، بیروت، دارالآفاق الجديدة.
- علوی عاملی، احمد بن زین العابدین، 1385، الحاشية علي اصول الكافي (علوي عاملي)، قم، دارالحدیث.
- عیاشی، محمد بن مسعود، 1380ق، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعة العلمية.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، 1409ق، کتاب العین، قم، هجرت.
- فیض کاشانی، محمدمحسن بن شاه مرتضی، 1406ق، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی.
- ـــــ ، 1415ق، تفسیر الصافی، تهران، مكتبة الصدر.
- قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، 1368، تفسیرکنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- قمی، علی بن ابراهیم، 1404ق، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب.
- کاظمیان، داود، 2012م، تفسیر کاربردی عهد قدیم، بیجا، سازمان انتشاراتی (David c. cook).
- کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی، 1405ق، المصباح للکفعمی، جنة الأمان الواقية، قم، دار الرضی (زاهدی).
- کلینی، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامية.
- كبير مدني شيرازي، سيد على خان بن احمد، 1384، الطراز الاول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، مشهد، موسسة آلالبيت لاحیاء التراث.
- مازندرانی، محمد صالح بن احمد، 1382ق، شرح الكافي ـ الأصول و الروضة ( للمولى صالح المازندراني)، تهران، المكتبة الاسلامية.
- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، 1403ق، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- ـــــ ، 1404ق، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول، تهران، دارالکتب الاسلامية.
- مصطفوی، حسن، 1368، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- مفتاح، احمدرضا و دیگران، 1393، تعالیم کلیسای کاتولیک، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
- مک دونالد، ویلیام، 1995م، تفسیر کتاب مقدس برای ایماندارن، سایت رازگاه، سازمان انتشاراتی توماس نلسون.
- مکگراث، آلیستر، 1393، درسنامه الهیات مسیحی، ترجمه محمدرضا بیات و دیگران، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
- میرداماد، محمدباقر بن محمد، 1403ق، التعليقة على أصول الكافي (ميرداماد)، قم، خیام.
- واحدی، علی بن احمد، 1415ق، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، لبنان ـ بیروت، دارالقلم.
- هاشمی خوئی، میرزا حبیبالله، بیتا، منهاج البراعة في شرح نهجالبلاغة (خوئى)، تهران، مكتبة الاسلامية.
- هیل توماس و تورسون استیفان، 2001م، تفسیر کاربردی عهد جدید، ترجمه آرمان رشدی و فریبرز خندانی، بیجا، بینا.