بررسی تحلیلی و مقایسهای ارزش و جایگاه زن در اسلام و آیین هندو
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
دیدگاه بشر ناشی از جهانبینی اوست که در هر امری اثرگذار بوده و میتواند موضع او را در مورد مباحث مختلفی که به دیدگاه و عقاید وی مرتبط است، شکل دهد. براي مثال، زنان و حقوق آنان از جمله موضوعاتی است که در جوامع مختلف و عقاید متفاوت قابلیت بحث داشته و هر کس با دیدگاه و عقیدهای که در این باب دارد، میتواند نگاهی خاص و شاید متفاوت از دیگران داشته باشد.
بيترديد ارزش و جايگاه زن و مرد در فرهنگها و اديان مختلف، مباحث فراواني را برانگيخته و معركه آرا بوده است. در اين ميان، نگرشهاي افراطي و تفريطي زيادي ديده ميشود كه گاه موجب تعجب و تحيّر پژوهشگران شده است. البته نگاههاي معتدل به زن و مرد نيز يافت ميشود كه جا دارد به آنها هم توجه خاص شود. اين نوشتار درصدد است با روشي توصيفي ـ تحليلي به جايگاه و ارزش زن از نگاه آيين هندو و دين اسلام بپردازد. روشن است كه در اين پژوهش امكان بررسي تمامي ديدگاهها در اين دو آيين و دين وجود ندارد؛ ازاينرو تمركز بر دورة معاصر هندو بوده و از اسلام نيز نگاه اسلام شيعي مدنظر قرار ميگيرد.
نوع عقاید و دیدگاه انسان، میتواند حوزة زندگی و گسترة فعالیتهای بشر، بهويژه زنان را در این میان مشخص كند. بر این اساس، اگر در جامعهای دیده میشود که زنان آزادی عمل دارند یا بالعکس از حقوق خود محروماند، باید دانست که نوع برخورد بشر در این زمینه عاملی است که جهانبینی وی در آن اثرگذار بوده است. حال آنکه زن در اسلام عزتی دارد که برخی محدودیتهای موجود نتوانسته است او را از اریکة عزت به پایین سوق دهد و نیز در جوامع دیگر، مانند هندو، نگاهی که به زنان میشود، آنقدر دون است که حتی در برخی موارد اجازة حیات از او گرفته میشود.
1. زن در آيین هندو
تمايز ميان زنان و مردان در آيين هندو، بهويژه نگرشهاي سنتي بسيار چشمگير است. در اين آيين بهاستثناي مواردي خاص، زنان از بسياري از امكاناتي كه براي مردان در نظر گرفته شده است، محروماند. براي مثال، رسيدن به رهایي از چرخة تولد و مرگ (مكشه)، عاليترين هدف زندگاني يك هندوست كه زنان راهي به اين مرحله ندارند (ر.ک: منسكي و ديگران، 1393، ص112)؛ يا آموزش ديني (درمه) فقط براي پسران تعريف شده است و دختران بايد تنها اموري را ياد بگيرند كه در راه انجام عبادات مردان و شوهرانشان ضروري است (ر.ک: همان، ص80). بههرحال، ديدن مباحث موجود در باب جایگاه زنان در آيین هندو، خالي از لطف نيست. البته لازم به ذکر است كه در این نوشتار بهدليل محدودیت، اغلب مباحث بهاختصار بیان شدهاند و مباحث مفصل و گستردهتر به مجالی مناسبتر واگذار میشود.
1-1. زن و نظام طبقاتي
موضوع نقش و جايگاه زنان در آيين هندو بسيار پيچيده است و در طول قرنهاي متمادي بهشدت مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است. اين گفتوگوها و مباحثات، بهطور معمول از ردههاي بالاي ديني، مثل سنتگرايان هندو (همانند نصگرايان، پيروان سنتهاي راستكيش در برابر پيروان سنت شفاهي، حاميان سنتهاي عبادي و سنتهاي بدعتگذار) شروع شد و اندكاندك و بهتدريج به ساير جريانها و حركتها، همانند جريان سطحبنديهاي جامعة هندو (articulations of Hindu society) ـ كه توسط محققان هندو، مصلحان، مليگرايان و رهبران گروهها، مثل گروه نهضت احترام به خود (Self-Respect Movement) به انجام رسيده است ـ كشيده شد (كانابيران، 2004، ص273).
ما ميتوانيم عبارت كانل را كه ميگفت: «تعاملات جنسيتي در تمام انواع نهادهاي ديني هندو حاضر است» (كانل، 2002م ، ص30)، تعميم داده و بگوييم اين جنسيت است كه نهادهاي ديني، خاطرات و تجارب تاريخي را
در آيين هندو شكل ميدهد. جنسيت و تفاوت جنسيتي، در تجربة روزانة زندگي نهادينه شده است؛ اما
فرايند نهادينه شدن، نه ثابت و قطعي شده است و نه از مقدار و حجم آن كاسته شده است (كانابيران،
2004، ص275).
در آيين هندو، كسي كه در طبقة نجسها (Asprishya) قرار گرفته است، نميتواند افراد طبقات بالاتر را لمس كند و اگر بهعمد چنين كاري را انجام دهد، بنا بر برخي متون مقدس، همانند ويشنوسمرتي، بايد كشته شود. در اين نظام طبقاتي، اگر شخصي از طبقات بالاتر بخواهد، ميتواند يك نجس را لمس كند و حتي در عمل جنسي با او وارد شود و بهتعبيري آزادانه با او ارتباط برقرار كند (ر.ك: همان، ص274). اكنون داستان زن در آن آيين نيز همانگونه است؛ يعني يك زن بهارادة خود، نه ميتواند در ازدواج فردي از طبقة بالاتر قرار گيرد و نه ميتواند با شخصي پايينتر رابطة جنسي برقرار كند و تنها میتواند در ارتباط با افراد همطبقة خود قرار گیرد. او فردي است همانند افراد نجس با همان شأن و ارزش (همان).
در اين آيين، با استثنايي بسيار اندك، نظام طبقاتي از طريق خاندان پدري و منطقة پدري به نسلهاي بعدي منتقل ميشود. بهرغم تنوع گسترده در اعمال نظام طبقاتي، تحصيلات رسمي در قرق و سيطرة مردان طبقة براهمن قرار گرفته است. رسم ازدواج درونطبقاتي (بهويژه با در نظر گرفتن تحريم مطلق براي زنان طبقة بالاتري كه در ارتباطي زناشويي يا ديگر انواع ارتباط با مردي از طبقة پايينتر درگير شدهاند)، پاكدامني ديني و مبتني بر شريعت، همغذایي و بردگي، نظام طبقاتي را معين ميسازد. در اين چهارچوب، زنان و بردگان در چهرة موجودات محكوم رخ عيان ساختهاند. زنان كه جنسيتشان، بدنشان و ذهنشان بايد توسط درمه ـ قانون مانو كه اين ديدگاه را مجسم كرده است ـ لگام زده شود، بهدليل طبيعت بيوفا و بيعفتشان به اين حكم كشيده شدهاند (همان).
2-1. ازدواج کودکان
ازدواج میان انسانها، یک عمل کاملاً اختیاری است که باید به میل و ارادة افراد و با آگاهی کامل آنان به تمام جوانب آن صورت پذیرد. این رفتار، تأثیری بیبدیل در زندگی حال و آیندة مردم از خود برجای میگذارد و بر این اساس، لازم است که فرد در موقعیتی مناسب و با طی کردن تمام مراحل و داشتن شرایط لازم، به این عمل مبادرت ورزد. بلوغ و رشد عقلانی طرفین ازدواج، از شرایط اولیة ازدواج دانسته میشود؛ بااینحال، موضوع ازدواج کودکان نیز در این زمینه مطرح است. ازدواج كودكان، یعنی ازدواج قبل از بلوغ، بهويژه براي دختران. در اين آيين، دختران حتي در ششماهگي هم ممكن است به خانة بخت بروند و خانوادة داماد اين طفل را براي پسر خود بزرگ كنند. در اين آيين و در ديدگاه غالب، ازآنجاكه ازدواج موضوع صرفاً مرتبط به پسر و دختر نيست، بيش از رضايت طرفين، موافقت خانوادهها مهم است (منسکی و دیگران، 1393، ص66). براين اساس، ازدواج در خردسالگي، كاري كاملاً رايج و پذيرفته است. البته قوانين هند در نيمة دوم قرن بيستم، سن ازدواج در دختران را پانزده سال و سن ازدواج پسران را هجده سال تعيين كرده است؛ اما اين قانون چندان مورد توجه قرار نميگيرد.
3-1. پردهنشيني زنان (pardah-pativrata)
در دنیا، خانوادهها معمولاً به دو شکل و صورت تحقق پیدا میکنند: خانوادههای متمرکز و خانوادههای گسترده. خانوادة متمرکز شامل دستکم یکی از والدین و فرزند یا فرزندان است و اگر پدر و مادر والدین هم در این خانواده باشند، باز سرپرستی بر عهدة یکی از والدین است؛ اما در خانوادههای گسترده، تقریباً تمام اقوام با هم و در کنار هم و تجمعی روزگار میگذرانند. در این خانوادهها، معمولاً مسنترین مرد ریاست خاندان را بر عهده دارد و دیگران از فرامین وی تبعیت میکنند. در این خانواده، ممکن است چهار نسل یا بیشتر با هم و در کنار هم زندگی کنند و عواید و منافع زندگی و دشواريهای آن را بين هم تقسیم نمایند.
در آيين هندو، بهطور معمول خانوادهها بهصورت مشترك با هم زندگي ميكنند و خانوادههاي گسترده را شكل ميدهند. در خانوادههاي مشترك كه ممكن است چند نسل با هم و در يك ساختار قرار گيرند، زنان با زنان هستند و مردان با مردان. زنان در اين ساختار بهمنظور حفظ پاكدامني خويش ناگزيرند از ارتباط با مردان اجتناب كنند و بهعبارتي پردهنشيني را اتخاذ نمايند. آنان حتي حق همنشيني با محارم را ندارند و نبايد با مردان محرم خود تنها بمانند (منسکی و دیگران، 1393، ص74). آنان حتي حق اظهار محبت به همسر خود را ندارند و اين موضوع در زمرة محدوديت آنهاست.
4-1. طرد زنان
بعد از ازدواج، بهطور معمول زن و مرد پشتیبان و یار و یاور هم در زندگی میشوند. زوجین تمام تلاش خویش را مبذول میدارند تا در محیطی امن و شاداب، سعادت یکدیگر را تأمین و تضمین كنند. به هر تقدیر، زن و شوهر از یکدیگر توقعات و خواستههایی دارند که در صورت به نتیجه نرسیدن و تحقق نیافتن آنها، کانون خانواده مورد خطر قرار ميگيرد و متزلزل میشود. در جامعة هندو، یکی از مهمترین خواستههای شوهر و خانوادهاش، تولید نسل و بهخصوص آوردن پسر است. زناني كه نتوانند خواستة خانوادة همسر، مبني بر آوردن پسر را به انجام برسانند، در خانوادههاي سنتي سه راه پيش رو دارند: اول اينكه خود را مطلقه كنند و راه را براي ازدواج ديگري براي همسرانشان فراهم آورند؛ دوم اينكه خودشان به خواستگاري همسر ديگري براي شوهرانشان بروند؛ سوم اينكه طرد شوند. طلاق در اين آيين با مرگ تفاوت چنداني ندارد؛ چون همانگونهكه خواهيم گفت، بيوهزنان راهي براي ازدواج مجدد ندارند. از سال 1955م ازدواج دوم براي مردان ممنوع شده است. در اين حالت، يا بايد فرد قانون را زير پا بگذارد و ازدواج مجدد كند و البته همسر اول مرد هم در كنار خانواده بماند و زندگي سادهاي را پيش بگيرد يا به راه سوم كشيده شود و آن طرد شدن از طرف مرد است. در روش طرد، مرد تمام امكانات را از زن ميگيرد و زن بدون هيچ پشتوانهاي در خانواده يا جامعه رها ميشود. آيين هندو طرد زن را حق مرد ميداند (سمرتي، ص160-161، فراز پنجم؛ بهنقل از: موحديان عطار و رستميان، 1386، ص73).
5-1. تحريم ازدواج بيوهزنان
مرگ پدیدهای کاملاً طبیعی در مسیر هر انسانی است. در زندگی آدمی، دو واقعیت قطعی وجود دارد: تولد و مرگ. کسی نمیتواند مدعی باشد که در زندگی دنیوی خود جاودان است و مرگ را تجربه نمیکند. زوجین نیز از این قاعده مستثنا نیستند و بهطور قطع دیر یا زود جام مرگ را سر خواهند کشید و از این زندگی رخت خواهند بست و البته طرف باقیمانده ملقب به عنوان «بیوه» ميشود. در آيين هندو، زنان بيوه ديگر راهي براي ازدواج مجدد ندارند. زن بيوه در اثر مرگ همسر يا طلاق، بهطور سنتي ديگر مورد توجه مردان و خانوادة آنان قرار نميگيرد و باقي عمرش را بايد در همان حال بگذراند. در كتاب مانو آمده است كه «بعد از مرگ شوهر، او هرگز نبايد از مرد ديگري ياد كند. تا زمانيكه مرگ به وي مهلت ميدهد، او بايد صبور، خوددار، و پاكدامن باشد و در اجراي اين بهترين وظيفهاي که براي همسراني كه تنها يك شوهر دارند، تجويز شده بكوشند» (همان، ص157-158، 5؛ به نقل از: همان، 1386، ص73) و در جایي ديگر ميآورد: «اگر پسري كه او را حمايت كند ندارد، بايد روزهداري كند؛ بر زمين بخوابد و همچون مرتاضان و با لباس بيوهزنان زندگي كند. در صورتي كه اين وظيفه را نقض كند، در اين جهان رسوایي براي خود بهبار آورده و در بهشت نيز جايگاهش را در كنار شوهرش از كف خواهد داد» (همان، ص160-161، 5؛ به نقل از: همان، 1386، ص73).
6-1. آيين ساتي (Sati) (قرباني كردن بيوهزنان)
گفته شد که گاه مرگ شوهر نصیب زنان هندو میشود و آنان در عزای همسر خویش سوگواری میکنند. در آيین هندو نگاه مثبتی به این افراد وجود ندارد و راهحلی برای این موقعیت سخت برای زنان بیوه تدارک دیده است: مراسم ساتی یا قربانی کردن زنان بیوه. اساساً آيين هندو با سوزاندن زنان همراه با شوهران متوفاي خود شهرت يافته است؛ اما امروزه ديگر اين مراسم در سرزمين هند قانوني نيست؛ بااينحال، هنوز هم در برخي مناطق آن سرزمين بهعنوان يك آيين ديني مورد توجه و عمل قرار ميگيرد. بهاعتقاد هندوها، زني كه عمرش از عمر شوهرش بيشتر شده، در حقيقت شرّ كرمة وي دامنگير مردش شده و عمر او را كوتاه كرده است. بر همين اساس، زن بر تلّي از هيزم مينشست و ساتي را براي او اجرا ميكردند (ر.ک: موحديان عطار و رستميان، 1386، ص73). این نوع مرگ دردناک همراه با جسد شوهر، در این آيین زن را به مقامی والا و الههوار میرساند و بهنوعی او را از سرزنشهای بعدی اقوام و نزدیکان رها میساخت. البته زن مخیّر بود میان سوزانده شدن و نفی بلد، یکی را انتخاب کند که در هر صورت برای زن ویرانکننده بود.
7-1. اطاعت تام از شوهر
نگاه آيين هندو به رابطة زن با شوهرش، نگاهي خاص و عجيب است. در اين آيين، «او بايد تا زماني كه زنده است، كسي را كه پدر يا برادرانش با اجازة پدر، به شوهري دادهاند، اطاعت كند. شوهر، هرچند كه فاقد فضيلت باشد، يا هرجایي و هوسران باشد، يا بيبهره از صفات نيك باشد، اما يك زن وفادار بايد پيوسته او را همچون خدایي پرستش كند» (همان، ص145-151، فراز پنجم؛ به نقل از: همان، 1386، ص72). اساساً زن براي مرد آفريده شده است و خودش موجود مستقلي نيست. زن وظيفهاش اين است كه لوازم رشد و كمال مرد را تدارك ببيند و حتي وقتي عبادت ميكند، اين عبادت را براي همسرش بهجا آورد. زن تابع محض شوهرش قرار گرفته است و از خود هیچ استقلال و اقتداری ندارد.
تراباي شيند (Tarabai Shinde) در سال 1882 نوشته است: درمة زنان (stridharma [women’s dharma]) به چه معناست؟ قانون زنان هميشه به اين معناست كه بايد اطاعت شوهر كني و هر چيزي كه او ميخواهد، انجام دهي. او ميتواند با لگد تو را بزند و به تو فحش و ناسزا بگويد و با فاحشة خود ارتباط داشته باشد؛ مست كند؛ با نرد قماربازي كند و فرياد بكشد كه تمام پولهايش را باخته است؛ ميتواند دزدي كند؛ مرتكب قتل شود؛ خيانت كند؛ به مردم افترا بزند؛ جيب مردم را لخت كند و آنان را براي رشوه دادن ذخيره سازد. او تمام اين كارها را ميتواند انجام دهد؛ اما وقتي به خانه برميگردد، قانون زنان به اين معناست كه آنان بايد فكر كنند: كسي كه در حال بازگشت به خانه است، خداي كريشناي كوچك است كه فقط شير و كشك دختر شيرفروش را دزديده است... بنابراين، به او لبخند بزن و براي او دعا كن و در خدمت او واقعاً قرار بگير؛ بهطوريكه او خود پاراماتما (Paramātmā) (روح اعلي) است (كانابيران، 2004، ص280).
با این تفسیر از جایگاه زن در کنار شوهر، زن هیچگاه نمیتواند برای خود شأن و مقامی در نظر بگیرد و حتی مخالفت با اقدامات نابجای شوهر و همسر خویش داشته باشد.
8-1. خشونت در زندگي زناشويي (Marital rape)
يكي ديگر از محدوديتها و مشکلات زنان در آيين هندو، جواز خشونت مردان بر ضد زنان است. در اين آيين، مردان به بهانههای گوناگون ميتوانند به زنان آسيب برسانند. امروزه تهية جهيزيه كه بر عهدة خانوادة زن است، تبديل به دليلي براي آزار زن شده است و حتي گاه شدت صدمات بهاندازهاي است كه موجب مرگ وي ميشود.
همچنين در آيين هندو، سن بلوغ جنسي دختر، دهسالگي تعريف شده است؛ به اين معنا كه دختر از هنگامي كه دهساله شده باشد، آمادة بهرهبرداري جنسي است و بدون لحاظ خصوصيتهاي بدنياش مورد استفاده قرار ميگيرد. در اين حالت، دختر دچار مشكلات عديدهاي ميشود و حتي جانش را از دست ميدهد.
در سال 1890، فلوماني، دختري كه ده يا يازده سال داشت، بر اثر خشونت جنسي توسط همسرش در بنگال از دنيا رفت. خشونت جنسي و تجاور جنسي توسط همسر در آن سالها در هند، يك جرم محسوب نميشد (البته امروز هم محسوب نميگردد). فلوماني، سن و سالش از سن و سال ده سال قانوني بالاتر بود. بنابراين قانوناً وي مورد تجاوز همسرش قرار نگرفته است؛ چراكه نزديكي در حالت ازدواج بر اساس تعريف، مبتني بر رضايت طرفين بوده است. اگرچه ازدواجهاي پيش از بلوغ در جامعة هندو هنجار است، اما مباحثاتي راجع به اينكه آيا جماع پيش از بلوغ رايج بوده يا خير، وجود داشته است. طرفداران هندوي سنتي استدلال ميكنند كه تحت هيچ شرايطي نبايد سن جواز جماع و نزديكي، از دهسالگي بالاتر برود؛ چراكه بهطور معمول در بنگال، نخستين قاعدگي در دختران بين ده و دوازدهسالگي رخ ميدهد و بالا رفتن سن جواز جماع از ده سال، موجب تعارض با عرف و رسوم ميگردد؛ اما اصلاحطلبها كه در ميان آنان مصلحان پزشك بخش قابل اعتنایي را تشكيل ميدهند، نبردي پرسروصدا براي بالا بردن سن رضايت از ده سال به دوازده سال بهراه انداختهاند. آنان در اين راه ليستي بلندبالا از مواردي را مطرح ساختهاند كه در آن كودكان متأسفانه بهجهت تجاوز صدمه خوردهاند و يا كشته شدهاند و نوزادان ازدواج دادهشده بدون اذن، از بين رفتهاند (همان، ص281-282).
9-1. قتل نوزادان دختر
نتيجة محدوديتهاي بالا، چيزي نيست مگر اينكه خانوادهها وقتي داراي نوزاد دختري ميشوند، براي فرار از عاقبت شومي كه آن دختر در انتظارش است و هزينههایي كه بايد در قبال اين دختر بدهند، او را بهسادگي هرچه تمامتر از بين ببرند. اين پديده، امروزه نيز در آن فرهنگ ديده ميشود و بهنظر ميرسد راهي براي برطرفكردن آن
ديده نميشود.
در اولين لحظه از مسير زندگي، نوزادكشي امري غيرقابل تبديل است (همانگونهكه امروزه سقط جنين دختران نمود آن قرار گرفته است). پانديدتا رامامبي مينويسد: آمار در سال 1870 از اين حقيقت نادر خبر داده است كه در طول يك سال، سيصد كودك در شهر آمريتسار توسط گرگها دريده شدهاند. تمام اين كودكان دختر بودهاند. وي با مشاهدة اين آمار در يك نتيجهگيري طعنهآميز ميگويد كه حتي حيوانات وحشي آنقدر باهوش شدهاند
و مذاقشان تغيير پيدا كرده است كه هميشه دختران را براي رفع گرسنگيشان ميدزدند (چاكراوارتي،
1989، ص69).
تحقيقات راجع به كشتن نوزادان دختر نشان ميدهد، براي مثال، در ايالت گجرات بهمدت صد سال از اواخر قرن نوزدهم، هيچ نوزاد دختر تنهایي در خانوادة سلطنتي راجاي پروباندر (the royal house of the raja of Porbandar) متولد نشده است. هريس وايت با بررسي دوبارة تحقيقات راجع به قتل نوزادان مؤنث در هند معاصر، با تكرار نظر آمارتاسن، مشاهده ميكند، كاهش توازن جنسيتي از پايان قرن بيستم به اين سو، به اين مطلب اشاره دارد كه كم.شدن زنان و ناپديد شدن زنان، يك محصول اجتماعي است. مستندسازي دقيق آگنيهوتري در باب دادههاي گروهي ـ منطقهاي دربارة توازن و نسبت جنسيتي در گروه سني پنج تا نه سال، او را به ترسيم مثلث برمودا در 24 ناحيه در هند شمالي كشاند كه در آن نواحي، توازن جنسيتي بهگونهاي است كه در برابر هر هزار پسر، 774 دختر وجود دارد (هريس وايت، 1999). تحقيق ايالت جنوبي تاميل نادو نشان ميدهد، دوسوم سقط نوزادان دختر و چهل درصد از مرگ نوزادان دختر بهجهت علل اجتماعي است. بررسيهاي جديد، دربارة سقط جنين گزينش جنسي شده، به سقط پنج ميليون سقط جنين دختر بعد از آزمايش تعيين جنسيت طي دوران بارداري اشاره دارد كه اين انبوه از سقط، عمل پاكسازي جنسيتي را در جمعيت هند بهعنوان يك جريان اصلي قرارميدهد (كانابيران، 2004، ص278-279).
با دقت دربارة جایگاه زنان در آيین هندو، ميتوان به اين نتيجة آشكار رسيد كه زن در نگاه سنتی آيین هندو، موجودي است پايينتر از مرد و بهطور كامل بهخاطر وجود مرد آفريده شده است و در نهايت، زندگي او تحت تأثير مستقيم زندگي مرد قرار دارد. این نگاه به زن، جای تحلیل و دقت بسیاری دارد که لازم است در فرصتهای مفصلتری بدان پرداخت.
2. زن در اسلام
اسلام دربارة حقوق خانوادگی زن و مرد فلسفة خاصی دارد که با آنچه در چهارده قرن قبل بوده و نیز آنچه در جهان امروز وجود دارد، متفاوت است. اسلام برای زن و مرد در همة موارد، یک نوع حقوق و وظیفه و مجازات قائل نشده است؛ به این صورت که برخی از حقوق و تکالیف و مجازاتها را برای مرد مناسبتر دانسته و برخی از آنها را برای زن؛ و در نتیجه در مواردی برای زن و مرد وضع مشابه و در موارد دیگر وضع نامشابهی در نظر گرفته است.
قرآن بهروشنی اعلام میدارد که زنان از جنس مردان و از سرشتی مانند سرشت آنها آفریده شدهاند: «...الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها...»؛ همة شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم (نساء: 1). همچنین اسلام اصل علت غایی را در کمال صراحت بیان میکند و با صراحت کامل میگوید که زمین و آسمان، ابر و باد، گیاه و حیوان، همه برای انسان آفریده شدهاند؛ اما هرگز نمیگوید كه زن برای مرد آفریده شده است؛ بلکه بیان میدارد: هر یک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شدهاند: «...هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»... ؛ ...زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آنها... (بقره: 187).
1-2. زن و نظام طبقاتی
جایگاهی که اسلام برای زن بهعنوان فردی مستقل از مرد قائل بود، باعث شد تا وجود زن بهرسمیت شناخته و ارزش و جایگاه او دیده شود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى...»؛ ای مردم! ما شما را از دو جنس زن و مرد آفریدیم و شعبهشعبه و قبیلهقبیله قرار دادیم. بهراستیکه گرامیترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست» (حجرات:.13). با این آیه میتوان عنوان کرد که هویت زن و مرد در کمالات انسانی، مشترک است (مطهری، 1385، ص147-151).
اسلام همة ستمها را از زن برداشت و زن را در مبدأ انسانیت شریک مرد قرار داد. زندهبهگور کردن دختران و کشتن آنان که از آداب عرب جاهلی بود، برداشته شد و زن از مهریه هم برخوردار گشت؛ زنان حق مالکیت فردی بهدست آوردند و حق میراث نیز برای آنها در نظر گرفته شد. به این ترتیب، موقعیت اجتماعی زنان بهبود یافت.
در تشریح بیشتر بحث باید گفت که در زمينة مالکیت زن، هیچ قید و شرطی وجود ندارد؛ یعنی مالک شدن آنان از راههای مشروع، منوط به اذن نیست. زنان مالک ارث، نفقه، مهر، هبه و نتیجة کار و فعالیت خویش هستند؛ بهگونهایکه در این امر، خواست و ارادة دیگران تأثیری ندارد. همچنین در همین راستا میتوان گفت، ممکن است زن از برخی شغلها منع شود یا سهم او در ارث کمتر از مرد باشد؛ اما مالکیت وی در همان مقدار، منوط و مشروط به چیزی نیست (مهریزی، 1382، ص97-98). مثال، در آیه: «لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»؛ مردان نصيبى از آنچه بهدست مىآورند، دارند؛ و زنان نيز نصيبى از آنچه بهدست ميآورند، دارند (و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد) (نساء: 32) به همین مسئله اشاره شده است (طباطبائی، بیتا، ذیل آیه).
از این مطلب معلوم میشود که زنان از نگاه دین اسلام، از مقام استقلال برخوردارند. همچنین زنان آزادی انتخاب در امور دارند و اینگونه نیست که بهدلیل زن بودن، از محدودیت برخوردار باشند و آنچه هم دربارة میزان ارث براي زنان مطرح است، مانعی براي آزادی عمل آنان نيست (مکارم شیرازی و همکاران، 1374، ذیل آیه).
همچنین است سخن علامه طباطبائى در مورد آية 124 سورة نساء که اینگونه مىنويسد: خدا مىفرمايد «زن و مرد»؛ و با اين بيان، برخلاف هنديان و مصريان و يهود و نصارا و عرب قديم، حكم (جزاى اخروى و نعمت بهشت) را شامل مرد و زن كرده و هيچ فرقى نگذاشته است. اهل ملل و نحل قديم، هر دستهاى دربارة زن عقيدهاى داشتند. مردم هند و مصر و ساير بتپرستان خيال میكردند زن عمل ندارد و بر كارهاى نيك زن هيچگونه ثوابى مترتب نيست. از عقيدة يهود و نصارا چنين برمىآيد كه كرامت و عزت را مخصوص مرد مىدانستند و دربارة زنان معتقد بودند كه نزد خدا ذليل و در خلقتْ ناقص و از نظر اجر و ثوابْ خاسر و زيانكارند. اعراب هم دربارة زنان از همين عقايد تجاوز نمىكردند. خدا با گفتن جملة «مِنْ ذَكَرٍ اوْ انْثى»، بين زن و مرد از نظر جزا و عمل مساوات برقرار كرده است (طباطبائی، بیتا، ذیل آیه).
2-2. ازدواج کودکان
بعضی از فقیهان برای نکاح دختر کوچک شرایطی قائل شدهاند؛ از جمله اینکه ولیّ نباید دخترش را به نکاح کسی درآورد که از معاشرت با وی متضرر شود؛ مانند کور یا پیرمرد فرتوت و ازکارافتاده (شربینی شافعی خطیب، بیتا، ج3، ص149). عقدی که بدون شرایط يادشده صورت گیرد، اگرچه صحیح است، ولی حرام میباشد؛ چون شرایط يادشده، برای جواز اقدام است؛ نه برای صحت نکاح (شرح نووی بر منهاج، ج3، ص222)؛ زیرا فقها بین صحت عقد و حرمت آن تفاوت قائلاند. بهراستی ازدواج در صورت اختلاف سنی، منشأ ضرر و زیانهای فراوانی میشود که همواره در معرض انحلال و سوءاستفاده قرار دارد و معلوم است چیزی که منجر به حرام شود، حرام است (کبیسی، 2003م، ص46).
در اسلام برای ازدواج سن خاصی مشخص نشده و مشروعیت ازدواج فرد نابالغ (صغیر و صغیره) دلیل این مسئله است. روشن است که این ازدواج شرایط ویژهای دارد و چنین ازدواجی هنگامی مشروع است که بهمصلحت مولیعلیه (صغیر يا صغیره) باشد. البته در همین مورد نیز برخی مراجع به کراهت چنین ازدواجی فتوا دادهاند (ر.ک: طباطبائی یزدی، 1420ق، ج5، ص511). گذشته از این، دختر و پسر پس از بلوغ شرعی میتوانند به اختیار و مسئولیت خود، طرف عقد قرار بگیرند.
بنابراین از زمان بلوغ شرعی، پسر و دختر با رعایت شروط معتبر به برقراری عقد نکاح مجازند؛ ولی دربارة بهترین سن برای ازدواج دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. از برخی روایات اسلامی برمیآید که ازدواج برای دختران در سنین نوجوانی پسندیده است؛ از جمله:
1. از سعادت انسان است که دخترش در خانة او حیض نشود (حرعاملی، بیتا، ابواب مقدمات النکاح، باب33، ح1)؛
2. دخترکان تازهبالغ تنها چارهشان شوهر کردن است؛ وگرنه از فساد درامان نیستند؛ چراکه بشرند (همان، ح3).
البته جواز انعقاد عقد ازدواج بهمعنای جواز همة استمتاعات جنسی و اعمال زناشویی نیست؛ زیرا بعضی از لذتهای جنسی بین زن و شوهر مشروط به سن خاصی از زن (همسر) است تا از هرگونه آسیب جسمی و روحی او جلوگیری شود و در صورتی که شوهر از این قانون تخلف نموده؛ با همسر نابالغ خود نزدیکی کند و چنین امری موجب آسیب جسمی او شود، از نظر اسلام علاوه بر حرام شدن دائمی این همسر بر او، مجازاتهای مالی سختی نیز در انتظار اوست که فقها از قدما و معاصرین به این مجازاتها در کتب فقهی و رسالههای عملیة خود
تصریح کردهاند.
3-2. پردهنشینی زنان
انسانیت زن و مساوات وی با مردان در حقوق و مسئولیتها، از نظر اسلام و مسلمانان جای اختلاف نیست؛ زیرا اصول و مبانی اسلام در قرآن و سنت دربارة زن و مرد واضح و روشن است و آندو هیچ فرقی باهم ندارند، مگر تفاوتهایی که مربوط به طبیعت و سرشت تکوینی جسمانی و استعدادها و قابلیتها و قدرتها و تکالیف و تبعات آن در مسیر زندگی است و این تفاوت، ناشی از طبیعت ویژة این دو جنس بوده و طبیعی است. بر این اساس، اگر کسی بگوید که زن را باید در خانه حبس کرد و به هیچ وجة اجازه بیرون رفتن را به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی زن منافات دارد (مطهری، 1385، ص78).
همچنین آنچه اسلام میگوید، همان چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را به آن متهم میکنند؛ یعنی محبوسیت زن در خانه. حبس کلی زن در خانه، نوعی مجازات است که بهطور موقت در اسلام برای زنان بدکاره مقرر شده است (همان، ص244). پیامبر به زنان حق داد که در همة کارهای مردانه میتوانند شرکتکنند، جز در سه شغل جنگ و جهاد و قضاوت، که آن نیز بهدليل مصالح عالیة زنان است.
هجرت، شکل دیگری از مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان است؛ بهگونهایکه زنان در مهاجرتهای صدر اسلام نقش مؤثری داشتند. پرداختن قرآن به داستان ملکة سبا و حکومت او، تصدی زن را در بالاترین قدرت در جامعة اسلامی بیان میکند و از آن بهخوبی یاد شده و نقد و ذم نشده است. آیة: «إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظيمٌ»؛ من آنجا زنی را یافتم که بر آنها سلطنت میکرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت (نمل: 24)، به همین مطلب اشاره دارد و بسیاری از صاحبنظران به این داستان تمسک جسته و تصدی زن را در بالاترین مناصب سیاسی روا دانستهاند. همچنین زنان در عصر پیامبر در سطح گسترده اشتغال داشتند و پیامبر هم بر این فعالیتها صحه ميگذاشتند؛ برای نمونه میتوان به حضرت خدیجه اشاره کرد که به کار تجارت اشتغال داشت و همین حرفه موجب آشنایی او با پیامبر و پیوند آنان شد (مصطفوی، 1393، ص103و105).
در باب مقامات عرفانی هم باید گفت که ویژة مردان نیست؛ بلکه زنان نیز در آن سهم دارند. غلبة مردان عارف هم بهدليل استعداد بیشتر آنان نیست؛ بلکه محیط اجتماعی و مساعد نبودن شرایط تربیت برای زنان سبب آن است. علاوه بر آن، در گذشته کمتر توجهی به ثبت تاریخ زنان وجود داشته و به همین سبب کتب فراوانی در شرح مقامات عرفانی مردان نگاشته شده است (مهریزی، 1382، ص56-57).
همچنین مشارکت زنان در مسائل سیاسی در ردة بالای حاکمیت در قالب «بیعت» تأیید و امضا شده است؛ چنانكه در اين آیه ميخوانيم:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا جاءَكَ الْمُؤْمِناتُ يُبايِعْنَكَ عَلى أَنْ لايُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئاً وَ لايَسْرِقْنَ وَ لايَزْنينَ وَ لايَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ
وَ لايَأْتينَ بِبُهْتانٍ يَفْتَرينَهُ بَيْنَ أَيْديهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لايَعْصينَكَ في مَعْرُوفٍ فَبايِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ
غَفُورٌ رَحيمٌ.
ای پیامبر! اگر زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بیعت کنند، بدین شرط که هیچ کس را با خدا شریک نکنند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و فرزندی را که از آنِ شوهرشان نیست بهدروغ به او نسبت ندهند و در کارهای نیک نافرمانی تو نکنند، با آنها بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش بخواه (ممتحنه: 12).
بنابراین در اسلام به زنان حق دخالت در امور سیاسی و فرهنگی داده شده است؛ اما مشروط به حفظ عفاف و پاکدامنی و حریم انسانیت.
4-2. عدم طرد زنان
بزرگترین خدمتها به جنس زن، توسط اسلام صورت گرفت؛ بهعبارتی این خدمت به زن بهگونهای بود که به او حریت و آزادی داده شد و شخصیت و استقلال فکری و بیان نظر به وی اعطا گرديد و حقوق طبیعی وی بهرسمیت شناخته شد. البته در کنار این بحث باید گفت که هیچگاه به زنان تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی به جنس مرد گفته نشد؛ به عبارتی دیگر، نهضت اسلامی زن، سفید بود؛ بهگونهایکه به مقام شوهرداری و مادری و تربیت فرزندان توسط او ارج نهاده شده است (مطهری، 1385، ص75-76).
با تعاریفی که ارائه شدند، باید گفت که زنان در جامعة اسلامی هیچگاه از دامن جامعه و خانواده طرد نمیشوند؛ بلکه با ارزش گذاشتن به او نحوة صحیح زندگی کردن بهعنوان یک انسان، نه اینکه چون زن است، آموزش داده میشود تا در دامان خود بزرگانی را تربیت كند و در حقیقت، جامعه را بر پایة رویکرد زنان در آن شکل میدهد.
5-2. عدم تحریم ازدواج بیوهزنان
بزرگترین حقی که اسلام برای زن قائل شد، قبول او بهعنوان یک شخص بود و برخورداری از حقوقی مشابه مردان، و این بسیار بالاتر از آن چیزی بود که زن تقاضا داشت. زنی که مجبور بود در برخی جوامع تا آخر عمر و حتی پس از مرگ شوهر بیوه بماند، اکنون این حق را پیدا میکند که پس از طلاق یا فوت همسر، دوباره ازدواج کند. بهاینترتیب، زنان از آن محرومیتهایی که برایشان ایجاد شده بود، رهایی یافتند و حقوق قضایی مشخصی برای آنها وضع شد. آنان نهتنها بعد از ازدواج میتوانستند پدر و مادر و بستگان خود را ملاقات کنند، بلکه با قبول برخي شرایط، حتی آزادانه میتوانستند با مردان نامحرم روابط اجتماعی سالم برقرار کنند.
بنابراین قبل از ظهور اسلام، گرچه زنان بعد از مرگ همسرانشان دچار تحریمهایی بودهاند، اما بعد از ظهور اسلام، این ظلم برداشته شد و برخی تحریمها که بسیار هم نابجا بودند، از آنان جدا شد.
6-2. زن پس از مرگ شوهر
زن در جوامع اوّلية انسانى منزلتى نداشت و با او مانند بردگان رفتار مىشد. زن از نظر آنان حيوانى بود كه مىتوانست روزانه ساعات زيادى به انجام كارهاى دشوار بپردازد. زن همانند غلام و كنيز، خريدوفروش مىشد و هنگام وفات شوهر، در رديف ديگر اموال او به ارث گرفته مىشد. در بعضى از مناطق، زن را خفه مىكردند و همراه شوهر در گور مىگذاشتند يا از او مىخواستند كه خود را بكشد تا در حيات آن جهان به خدمت شوهر درآيد. مرد خانواده حق داشت با زن و فرزند خود هرگونهكه مىخواهد، رفتار كند؛ آنان را بفروشد يا كرايه دهد؛ حتى در دورة مادرسالارى نيز زن مطيع و فرمانبردار مرد بود (دورانت، بیتا، ج1، ص48-54).
اما اسلام نظام مردسالارى را تا حدود زيادى تعديل كرد؛ البته قيمومت مرد بر زن را پذيرفته است، ليكن نه بهمعناى سلب حقوق و آزاديهاى زن؛ بلكه در مديريت امور خانواده، مرد تصميمگيرندة نهايى است. درعينحال بايد حقوق زن در چهارچوب مورد قبول شرع محفوظ بماند و در امور جامعه، قيموميت مردان تنها در امورى است كه نياز به قدرت جسمانى بيشتر باشد؛ مثل جنگيدن روياروى با دشمن؛ اما در موارد ديگر، زنان و مردان باهم برابرند (هبه رؤوف، 1416ق، ص149-163).
در هر صورت، چنين شخصیتی که زن نامیده میشود، در نظام جامعة اسلامی آزاد است که بعد از مرگ شوهرش زندگی کند و حق حیات دارد؛ بهعبارتی او برده و بندة شوهرش نیست که بعد از مرگ وی، همراهش کشته شود تا به خدمت مجدد او درآید؛ بلکه او آزاد است و میتواند آزادانه در نظام جامعة اسلامی به حیاتش
ادامه دهد.
7-2. اطاعت از همسر
در آیین مقدس اسلام، زن پیش از آنکه همسر باشد، بندة خداوند است و اطاعت از پروردگار را باید سرلوحة برنامههای زندگیاش قرار دهد. دربارة پیروی زن از مرد و حدّ و مرز آن باید گفت: آنچه مورد نظر اسلام است، تبعیت در امور پسندیده و معروف است. ازاینرو قرآن کریم آسیه، همسر فرعون، را بهدلیل مخالفت با طغیان و کفر همسرش تکریم و ستایش میکند (فتاحیزاده، 1386، ص63).
با تأمل در روایات واردشده در این باب، میتوان آنها را به دو گروه تقسیم کرد:
الف) روایاتی که بر وجوب اطاعت مطلق از شوهر دلالت دارند، اگرچه او ظالم باشد؛
ب) روایاتی که بر اطاعت از شوهر و به خشم نیاوردن او در مواردی که حق اوست، دلالت دارند و رضایت شوهر را تنها در این موارد لازم و واجب میشمرند.
فقها بر این عقیدهاند که روایات گروه دوم، روایات گروه اول را مقید کردهاند و اطاعت از شوهر را تنها مختص مواردی میسازند که حق شوهر است و عدم ادای این حق، موجب ظلم بر اوست.
همچنین ایشان حقوق شوهر را منحصر به دو امر دانسته و به آن تصریح کردهاند:
1. حق استمتاع (بهرهوری جنسی از زن)؛
2. حق مساکنه (زندگی کردن در خانة شوهر و خارج نشدن از منزل، مگر با اجازة او).
با تأمل در کلام فقها درمییابیم که حق اصلی شوهر، تنها حق استمتاع است و حق مساکنه، فرع بر آن است و بهدلیل آنکه استمتاع منوط به زندگی در خانة شوهر است، این حق واجب شمرده شده است. همچنین در باب تمکین عام، مشهور فقها میگویند، زن باید مطیع شوهر باشد؛ اما آیتاللهالعظمی خویی میگوید: ادله اطلاق ندارند؛ مثلاً اگر شوهر در سفر است و حضور ندارد، اگر زن بخواهد از منزل بیرون رود و بستگانش را ببیند، منعی در آن نیست و لازم نیست از شوهرش اذن بگیرد (مهریزی، 1382، ص169).
حق مرد بر زن اطاعت و فرمانبرداری است. البته اطاعت زن از مرد تا جایی نیکو و واجب است که مستلزم فعل حرام یا ترک واجب یا اخلال در نظم زندگی و سوءتربیت افراد خانواده نشود.
8-2. عدم خشونت در زندگی زناشویی
پیامبر اسلام در خانواده مهربان بودند و با همسران خود هیچگونه خشونتی نداشتند. این امر برخلاف خلقوخوی مردم آن زمان بود. ایشان بدزبانی برخی از همسران خود را تحمل میکردند؛ تاآنجاکه اطرافیان پیامبر از این تحمل و مدارای حضرت رنج میبردند. آنحضرت بر حسن معاشرت تأکید میکردند و میفرمودند: «إِنَّ أَكْمَلَ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً، وَ خِيَارُكُمْ خِيَارُكُمْ لِنِسَائِهِمْ»؛ کاملترین مؤمنان از حیث ایمان، خوشخلقترین آنهاست و شایستهترین شما کسانیاند که با زنهایشان خوشرفتارند» (طوسی، 1404ق، ص392).
این حدیث و احادیثی دیگر با این مضمون (ر.ک: مجلسی، 1403ق، ج100، ص244؛ حر عاملی، بیتا، ج14، ص122؛ ترمذی، 1998م، ج5، ص66 و ج2، ص414) نشان میدهند که پیامبر اکرم به تکریم مقام زنان همت میگماشتند (ر.ک: کیانی بیدگلی، 1393، ص345؛ محمدی ریشهری، 1386، ج5، ص89).
همچنین در باب خشونت و کتک زدن زنان، برخی آن را با عناوین دیگری مانند تأدیب يا ولایت تأدیب در فرهنگ دینی اسلامی مطرح کردهاند. در قرآن آمده است:
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاتَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً.
مردان، سرپرست و نگهبان زناناند؛ بهدليل برتريهايى كه خداوند از نظر نظام اجتماع براى بعضى نسبتبه بعضى ديگر قرار داده است؛ و بهدليل انفاقهايى كه از اموالشان در مورد زنان مىكنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعاند و در غياب همسر خود، اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده است، حفظ مىكنند. و (امّا) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى كنيد! و (اگر هيچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجوييد! بدانيد كه خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست) (نساء: 34).
در این میان، بعضی با توجه به اين آيه شريفه و برخي روايات، حکم به کتک زدن زنان دادهاند (بهنقل از: المرئه فی السنّة الاسلامیه، حسینی قاینی، باب ضرب النساء و تأدیبهنَّ، ش1و2 (نسخه خطی)). در مقابل، برخی از مجتهدان و پژوهشگران دینی عقیده دارند كه از این آیه و روایات نمیتوان به این نتیجه رسيد. استدلال آنان بر این پایه استوار است که معنای کلمة «ضرب» در آیه شریفه، کتک زدن نیست و روایات مورد استناد گروه اول ضعیف است و در مقابل، روایات فراوانی کتک زدن را منع کردهاند (کار، 1387، ص116).
البته در ایران امروز، بیشتر مفسرین همچنان به معانی تحتاللفظی متون دینی پایبندند و بهسادگی نمیتوان تفاسیر تعدیلشده را جایگزین باور کهنی كرد که بر اساس آن، کتک زدن زنان در مواردی نهتنها مشروع است، بلکه دستور بیچونوچرای دینی است (همان).
9-2. عدم قتل نوزادان دختر
یکی از دردناکترین و فاجعهآمیزترین پدیدههای عصر جاهلیت، پدیدة «وأد» است که در آیات متعدد قرآن بدان پرداخته شده است. گروهی معتقدند كه این پدیدة شوم در همة قبایل رواج نداشته و در قبیلة بنیتمیم (یا بعضی قبیلههای دیگر) بوده است (آلوسی، بیتا، ج3، ص42؛ علی، 1422ق، ج9، ص90)؛ گرچه نمیتوان گفت که میزان آن کم بوده است؛ زیرا در این صورت، قرآن با اینهمه تأکید دربارة آن سخن نمیگفت. البته این احتمال هم وجود دارد که میزان آن کم بوده است؛ اما ازآنجاییکه این نگاه تحقیرآمیز فرهنگ غالب بود، قرآن با آن مبارزه میکند.
در عصر جاهلیت که مقرون به ظهور اسلام بود، نگاه تحقیرآمیزی به زن وجود داشت و زنها را انسانهای درجة دوم میدانستند. آنان با تولد دختران دچار احساس ناخوشایندی میشدند و در بیشتر موارد دخترانشان را زندهبهگور میکردند. تصریح قرآن کریم به این عمل زشت (مائده: 58-59؛ تکویر: 8) نشان از سنگینی این مسئله دارد و قرآن رفتارهایی را که در امتهای پیشین مرسوم بوده است، نمیپذیرد: «و چون یکیشان را بشارت دختر دهند، چهرهاش تیره گردد و غمزده شود. از قباحت چیزی که بدان بشارتش دادهاند، از قوم نهان شود و نداند كه او را بهذلت نگهدارد یا در خاکش کند؟ چه بد است قضاوتی که میکنند» (مائده: 58-59).
اما با ظهور اسلام در جزیرۀالعرب، زن از این وضعیت رها شد و نگاه متفاوتی به او شکل گرفت. اسلام، تولد دختر را از جمله رحمات الهی میشمارد که بهلطف خداوند به انسان عطا میشود. پیامبر خدا دراینباره فرمود: «من كان له ابنة فاللَّه فى عونه و نصرته و بركته و مغفرته» (بروجردی، 1386، ج26، ص648)؛ هر کس یک دختر دارد، خداوند او را کمک و ياري مىکند و برکت مىدهد و او را مىآمرزد.
همچنین رسول خدا دختر را مایة نزول برکت و رحمت و زیارت فرشتگان ميشمرد و ميفرمايد:
ما من بيت فيه البنات إلّا نزلت كلّ يوم عليه اثنتا عشرة بركة و رحمة من السّماء و لاتنقطع زيارة الملائكة من ذلك البيت يكتبون لأبيهمكلّ يوم و ليلة عبادة سنة.
خانهاى نیست که در آن دختران باشند، مگر اینکه هر روز بر آن خانه دوازده برکت و رحمت از آسمان نازل مىشود و زیارت فرشتگان از این خانه قطع نمىگردد و فرشتهها براى پدرشان هر روز و شب عبادت یکسال را مىنویسند (همان، ص650؛ شعیری، بیتا، ص285).
اسلام بهعنوان منجی و مدافع حقوق زنان، در طول چهارده قرن، بدعتها و نظریههای اشتباه و مغرضانه دربارة زن را تقبیح كرده و به حمایت از او پرداخته و درعینحال برای او حدودی را مشخص کرده است که نظام حقوقی انسانها به فساد و تباهی کشیده نشود. در حقیقت، باید گفت که اسلام یک دین و مکتب میانهرو دربارة زن و حقوق او بوده است. اسلام پیروان خود را امت وسط معرفی کرده و همیشه سعی در اجرای این گفته داشته است.
3. مقایسه و تحلیل
در این فراز بهقدر مجال و فرصتی که در اختیار بوده است، به مقایسة دیدگاه دو دین و آيین بزرگ عالم، یعنی اسلام و هندو، دربارة جایگاه و مقام زن پرداختیم و سعی کردیم با در نظر گرفتن مطالب گفتهشده در گذشته، برای مخاطب خود، نگاهی کلی به موضوع مورد نظر ایجاد كنيم. البته روشن است که آنچه در این مقایسه آمده است، همة مطالب نیست و تنها بخشی از حقایق مرتبط با اسلام و آيین هندوست.
در مقایسة نوع نگاه آیین هندوی سنتی و اسلام میتوان به نکات ذیل دست یافت:
1. در آيین هندو، وجود زن برای رشد و کمال مرد تحقق یافته است؛ اما در اسلام، عمل صالح، چه از سوی مردان و چه از سوی زنان، مورد محاسبة دقیق قرار میگیرد و برای صاحبان آن عمل، اجر و پاداش لحاظ ميشود.
2. در آيین هندو، زن بهخودیخود شایستة محبت نیست و فقط برای زاییدن و پرورش فرزند و ادارة خانه مفید است. با مرگ مرد هندو، عملاً زندگی همسر وی به پایان رسیده است و بر اساس رسم ساتی، سوختن زن هندو در کنار جسد شوهرش یک حالت آرمانی بوده است؛ اما در دین اسلام، به زن باید محبت کرد و همچنین او فقط برای زاییدن و پرورش فرزند و ادارة خانه آفریده نشده؛ بلکه انسانی آزاد است و این امور از جمله لطفهایی است که وی در حق جامعه و برای سالم ماندن جامعه از آفات انجام میدهد. با مرگ مرد مسلمان، همسرش حق زندگی دارد و در میان سایر مردم میتواند به زندگی خویش ادامه دهد و حتی در صورت مهیا بودن شرایط، امکان ازدواج مجدد وی وجود دارد.
3. در آيین هندو، زن در هیچ زمانی از استقلال و جایگاه خاص خود برخوردار نیست. به دیگر سخن، زن هندو در دوران زندگی در خانة پدری، تابع پدر یا برادر خویش است و در هنگام زندگی در خانة شوهر، تابع محض همسرش؛ و در هنگام بیوگی تابع پسر خود و اگر پسر نداشت، تابع خویشان پدری است. در جانب مقابل، زن مسلمان آزاد است؛ که در جریان زندگی خود از همسرش تبعیت میکند و در زمان بیوگی هم خودش میتواند ادارة امور زندگی خویش را بر عهده گیرد. زن و شوهر در کنار هم میتوانند برای زندگی بهتر تلاش کنند و فقط محل فعالیت ایشان اندکی متفاوت است؛ بهگونهایکه مرد در بیرون از خانه و زن در خانه فعالیت میکنند؛ البته این سخن به آن معنا نیست که زن نمیتواند در بیرون از محیط خانه و خانواده کار کند.
4. هندوها تولد دختر را از جمله بلیات میشمارند. ازهمینرو با وجود مراقبت پلیس و شدت قوانین، همچنان دخترها را بهویژه در دوران جنینی میکشند. در تحقیقاتی که صورت پذیرفته است، تعداد نوزادان دختر به میزان قابل توجهی، از نوزادان و کودکان پسر کمتر است و این نشان از کشتن نوزادان و کودکان دختر است. بر این اساس، در جامعة سنتی هندو، زن بهتعبیری از هیچگونه حقوق اجتماعی برخوردار نیست. در آيین هندو، زن از ارزش و اعتبار مستقل برخوردار نیست و انسانی درجة دو محسوب میشود. در جانب دیگر، مسلمانان تولد دختر را از جمله رحمات الهی میشمارند که بهلطف خداوند به انسان عطا میشود. همچنین زنان مسلمان دارای حقوق اجتماعی بسیار متنوع و مهمی هستند و میتوانند با توجه به آن حقوق، در جامعه فعالیتهای بسیار زیادی داشته باشند.
نتیجهگیری
زن در نگاه اسلام همانند مرد از ارج و قربی بسیار بالا برخوردار است و صرف اینکه زن است، نمیتواند عاملی بر خوب نبودن او و خوب بودن مرد باشد و دین اسلام عامل برتری را در تقوا میبیند؛ نه در جنسیت؛ اما در آیین هندو زن هیچگاه ارزش و منزلتی ندارد؛ همیشه تابع مرد و درجة دو محسوب میشود و تا زمانی میتواند زندگی کند که شوهرش زنده است و با رفتن شوهرش، او نيز از ازرش و اعتبار ساقط میشود و شاید ساتی راه نجات مناسبی برای او باشد.
- آلوسی، محمود شکری، بيتا، بلوغ الأرب فی معرفة احوال العرب، ج3، بیروت، دار الشرق العربی.
- بروجردی، حسین، 1386، جامع احادیث الشیعه، ج26، تهران، فرهنگ سبز.
- ترمذی، ابوعیسی، 1998، الجامع الكبير ـ سنن الترمذي، ج2و5، محقق بشار عواد معروف، بیروت، دار الغرب الاسلامی.
- حر عاملی، محمد بن حسن، بیتا، وسائل الشیعۀ الی تحصیل مسائل الشریعۀ، تهران، المکتبۀ الاسلامیۀ.
- شربینی شافعی خطیب، محمدبن محمد، بیتا، مغنی المحتاج إلی معرفۀ معانی الفاظ المنهاج، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- شعیری، محمدبن محمد، بیتا، جامع الاخبار، نجف اشرف، المطبعۀ الحیدریه.
- طباطبائی یزدی، سیدمحمد کاظم، 1420ق، العروۀ الوثقی، ج5، قم، مؤسسۀ النشر الاسلامی.
- طباطبائی، سیدمحمد حسین، بیتا، المیزان فی تفسیر القران، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
- طوسی، محمدبن حسن، 1404ق، امالی، قم، مؤسسۀ آلالبيت لإحياء التراث.
- علی، جواد، 1422ق، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج9، بیروت، دار الساقی.
- فتاحیزاده، فتحیه، 1386، زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، قم، بوستان کتاب.
- قائمی، علی، 1394، اسلام و حیات متعالی زن، تهران، انجمن اولیا و مربیان.
- قسطلانی، احمدبن محمد، بیتا، ارشاد الساری، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.
- کار، مهرانگیز، 1387، پژوهشی درباره خشونت علیه زنان در ایران، تهران، روشنگران و مطالعات زنان.
- کبیسی، احمد، 2003، فلسفۀ نظام الأسرۀ فی الاسلام، بیروت، دار الكتاب الجامعي للطباعة والنشر والتوزيع.
- کیانی بیدگلی، رضا، 1393، میزان التوحید، قم، انصاریان.
- مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بيروت، دار احیاء التراث العربی.
- محمدی ریشهری، محمد، 1386، میزان الحکمه، چ دوم، قم، مؤسسه علمي فرهنگي دارالحديث.
- مصطفوی، فریده و فاطمه جعفری ورامینی، 1393، زن از منظر اسلام، قم، بوستان کتاب.
- مطهری، مرتضی، 1385، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، صدرا.
- مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیۀ.
- منسکی، ورنر و دیگران، 1393، اخلاق در شش دين جهان، ترجمه محمدحسین وقار، تهران، روزنامه تهران.
- موحديان عطار، علي و محمدعلي رستميان، 1386، درسنامه اديان شرقي، قم، طه و انجمن علمي اديان و مذاهب.
- مهریزی، مهدی، 1377، زن، قم، خرم.
- ـــــ ، 1382، زن و فرهنگ دینی، تهران، هستینما.
- ویل دورانت، 1370، تاریخ تمدن، جمعی از مترجمان، تهران، آموزش انقلاب اسلامی.
- هبه رؤوف، عزت، 1416ق، المراۀ و العمل السیاسی رویۀ السلامیۀ، آمریکا، المعهد العالمی للفکر الاسلامی.
- Kannabiran, Kalpana, 2004, "Gender and Changing Social Values in Hinduism", in: Contemporary Hinduism: Ritual, Culture, and Practice, Edited by Robin Rinehart, USA, abc-clio Inc.
- Chakravarti, Uma, 1989, The Word of the Bhaktin in South Indian Traditions_ The Body and Beyond, Manushi 50-2(Jan._ June):p.18-29.