تحلیل و بررسی رویکردهای بینالادیانی پنطیکاستیها در حوزة تبشیر
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
جنبش نوظهور پنطیکاستی یکی از فرقههای مسیحیت پروتستان است که در ابتدای قرن بیستم و در پی حوادث خیابان آزوسای لس آنجلس آمریکا بهوقوع پیوست (لياردن، 2006، ص11). جنبش پنطیکاستی با این شعار که ما اکنون در عصر و زمانة روحالقدس زندگی میکنیم، ایمانداران پنطیکاستی را دعوت میکند تا با خواندن دعا و انجام عبادات کلیسایی، زمینههای دریافت روحالقدس و کسب عطایای روحالقدسی را در خود ایجاد کنند (اندرسون، 2004، ص234)؛ چراکه از نگاه پنطیکاستیها، ظهور مجدد عطایا در قرن حاضر، پس از دو هزار سال فترت، نشانهای از نزدیک شدن آخرالزمان و عصر ظهور مسیح قلمداد میشد (هوس، 2006، ص125). ازاینرو پنطیکاستیهای اولیه پس از مشاهدة عطایا و بهامید بازگشت قریبالوقوع مسیح، به اقصا نقاط عالم سفر کردند و به تبشیر آخرالزمانی روی آوردند. با توجه به اینکه امروزه جنبش پنطیکاستی، پس از مسیحیت کاتولیک، پرطرفدارترین گروه مسیحی در عالم محسوب میشود (لياردن، 2006، ص13) و تا کنون در حوزة رویکردهای بینالادیانی آنها در حوزة تبشیر کار مدونی صورت نگرفته، این نوشتار درصدد است تا با بررسی منابع پنطیکاستی، اصليترين رویکردهای بینالادیانی پنطیکاستیها را در مواجهه با ديگر ادیان و فرقههای مسیحی احصا و تحلیل کند.
1. رویکردهای بینالادیانی
پنطیکاستیها در مواجهه با ديگر کلیساهای مسیحی، اعم از کاتولیک، پروتستان، ارتدکس و همچنین در مواجهه با سایر ادیان ـ ترجیحاً ادیان ابراهیمیِ یهودیت و اسلام ـ از رویکردهای خصمانه و تعاملی، بهتناسب استفاده كردهاند. بنابراین این دو رویکرد اساسي پنطیکاستی، در این قسمت تحلیل و بررسی ميشود. ازاینرو مراد از رویکرد بینالادیانی در این نوشتار، همان بررسی رویّه و سیاست تعاملی و تقابلی پنطیکاستیها در موضوع تبشیر و در مواجهه با ديگر فرقههای مسیحی و سایر ادیان است.
1-1. تعامل و همگرایی با کلیسای کاتولیک
یکی از نکات جالب قرن بیستم، گفتوگوهای رسمی است كه میان پنطیکاستیها و کلیسای کاتولیک رومی بهوقوع پیوسته است. تا کنون دستكم پنج دور گفتوگو میان آنها صورت گرفته؛ لیکن شایسته است قبل از بررسی اجمالی مفاد این مذاکرات، عواملی را که به شکلگیری این گفتوگوها انجامید، ذکر کرد:
1. همزمان با شکلگیری جنبش پنطیکاستی و شروع فعالیتهای تبشیریشان در اوايل دهة 1990م، بسیاری از کلیساهای رسمی در قبال این جنبش موضع گرفتند و عکسالعمل نشان دادند. علت این امر را میتوان موارد ذیل دانست:
الف) رویکرد تهاجمی پنطیکاستیها در امر تبشیر: بسیاری از پنطیکاستیها بهطور تهاجمی بهدنبال جذب آندسته از کاتولیکهایی میرفتند که بهظاهر مسیحی و تعمیدیافته بودند؛ لیکن در هیچ یک از فعالیتهای کلیسایی مشارکت نمیکردند. کاتولیکها چنین کارهایی را غیرمنصفانه قلمداد میکردند؛ زیرا این نوع تبلیغ سبب شد تا در منطقة آمریکای لاتین حدود 75 درصد از کاتولیکها به پنطیکاستیها پیوستند. روزانه حدود هشت تا ده.هزار نفر کاتولیک کلیساهای خود را رها ميکردند و به کلیسای پنطیکاستی ملحق میشدند (اسميت، 1998، ص2). بنا بر آنچه هاروی کاکس نقل کرده است، در جلسات یکشنبة کلیساهای پنطیکاستی، اغلب حاضران در جلسه از کاتولیکها بودند(كاكس، 2001، ص168).
ب) اختلاف با کاتولیکها در موضوعات الهیاتی: همانند اختلاف در ماهیت کلیسا، نقش سنت، تفاوت در تبلیغ مسیحیت و مسائلی از این قبیل، واکنشهایی را از سوی کاتولیکها درپی داشت (راسچ، 2011، ص939).
ج) اقدامات تبعیضآمیز کاتولیکها: کاتولیکها از پنطیکاستیها مالیات دریافت میکردند. مؤسسات رسمی کشورها جایگاه ویژهای برای کاتولیکها قائل بودند؛ تدریس اخلاق و عقايد کاتولیکی در مدارس عمومی قانونی بود؛ لیکن برای پنطیکاستیها چنین حقوق و امتیازاتی وجود نداشت (همان، ص938).
د) منحرف اعلام شدن از سوی کاتولیکها: کاتولیکها جنبش پنطیکاستی را فرقهاي انحرافی معرفی میکردند و آنها را به تبلیغ حزبی متهم مینمودند. کاتولیکها ادعا میکردند که پنطیکاستیها از دولت ایالات متحده پول دریافت میکنند تا مؤمنان کاتولیکی را به جنبش پنطیکاستی ملحق کنند؛ چراکه طبق آمارها، سالانه جمعیتی بالغ بر ششصد هزار نفر از کاتولیکها پنطیکاستی میشدند. ازاینرو پاپ ژان پل دوم یکی از افرادی است که بر انحرافی بودن آنها ـ برخی از فرقههای تندرو پنطیکاستی ـ تأکید کرده است. او در چهارمین کنفرانس عمومی شبانها در آمریکای لاتین در سال 1992م، پنطیکاستیها را تلویحاً فرقهای معرفی کرد که همانند گرگهای درندهخو کاتولیکهای آمریکای لاتین را میبلعد (همان، ص938).
هـ) مسیحی حقیقی نبودن کاتولیکها از نگاه پنطیکاستیها: بیشتر پنطیکاستیها برای شناساندن کاتولیکها بهعنوان مسیحی بیمیلاند؛ چراکه ادعا میکنند بر اساس آنچه در کتاب مکاشفه آمده و از رومیان بدگویی شده است، کاتولیکها مرتدند و آنها را متهم به توحید (و نه تثلیث) کرده، حتی در برخی موارد آنها را بتپرست قلمداد میکنند. آنها معتقدند که واتیکان تعالیمی غیرکتابمقدسی و خرافه ارائه میکند. تعابیر زنندهای همانند فاحشه، زناکار و فاحشهخانه بودن واتیکان، از دیگر اتهاماتی است که برخی پنطیکاستیها به کاتولیکها روا میداشته و ميدارند (همان، ص937).
2. رؤیای پنطیکاستیها در مسیحی كردن همة مردم جهان و تشکیل کلیسای بزرگ (عام) مسیح قبل از ظهور ثانویة مسیح. یکی از بهترین راهها برای تحقق هرچه سریعتر این امر، اتحاد همة مسیحیان دنیاست
(همان، ص944).
توجه به این دو نکته و وجود مشترکاتی چند در میان پنطیکاستیها و کاتولیکها، سبب شد تا افرادی همانند دو.پلسیس (Dave J. du Plessis) به فکر ایجاد رابطه با کاتولیکها بیفتند. آشنایی دو.پلسیس و پدر کیلیان مک.دانل (Kilian McDonnell) ـ الهیدان کاتولیکی ـ در سال 1964م، مقدمات آغاز گفتوگو را فراهم کرد (همان، ص945).
رئیس دبیرخانة ترویج اتحاد مسیحیت کلیسای واتیکان، کاردینال جان ویلبرانت (John wilbrant)، معتقد بود که بايد با کلیساهای غیرکاتولیکی که هیچگونه ارتباطی، اجتماعات جهانی ندارند، تعامل صورت گیرد. ازاینرو در پاسخ به نامهای که دو.پلسیس در ژانویة 1970م تنظیم نمود و طی آن درخواست برگزاری گفتوگو را مطرح کرد، موافقت نمود. بعد از چند دور نشست و تأسیس کمیتة رهبری، هر دو طرف خود را ملزم به برگزاری یک گفتوگو کردند. رهبران این همکاری، پدر مک دانل از طرف کاتولیکها و دو.پلسیس از سوی پنطیکاستیها انتخاب شدند. تیمی نهنفره از هر دو طرف (پنطیکاستیها شامل پنطیکاستیهای کلاسیک و کاریزماتیکها میشدند) طی چند دورة پنجساله دیدارهایی با یکدیگر داشتند. اجمالی از مهمترين مباحث هر دوره، بهتفکیک در ذیل میآید (برگس، 2006، ص129-133؛ همچنين ر.ك: كركدينن، 2001؛ وارينگتون، 2009؛ جامبرك، 2016).
1-1-1. اولین دورة پنجساله (1972-1976م)
اولین دور گفتوگوها، برای ایجاد اعتماد و فهم دوجانبه صورت پذیرفته است. بحثها در این دور بیشتر حول پدیدة جنبش پنطیکاستی بوده است؛ پدیدهای که انصافاً برای بسیاری از اعضای گروه کاتولیکی ناآشنا بود. موضوعاتی که بررسی شدند، شامل مباحثی همچون دعا و عبادت، تبلیغ مسیحیت، شهادت عام، رابطة تعمید روحالقدس با آغاز مسیحیت، عطایای روحانی در سنت عرفانی، و زندگی کشیشی و رسوم مذهبی فرقههای کاریزماتیک بوده است.
2-1-1. دومین دورة پنجساله (1977-1982م)
کاردینال ویلبرانت اجازة برگزاری دومین دور گفتوگوها را در سال 1976م صادر کرد. در ابتدای دومین مرحلة مذاکرات، تغییری اساسی در مذاکره صورت گرفت. ازآنجاییکه در اولین دور مذاکرات، پنطیکاستیها از هر دو گروه پنطیکاستیهای کلاسیک و اعضایی از جنبش کاریزماتیک ـ آنهایی که مربوط به کلیساهای تاریخی، همانند لوتری، ارتدکس، پرسبیترین و... بودند ـ حضور داشتند، در سال 1976م تنها آنهایی در دیالوگ با کاتولیکها شرکت کردند که از اعضای فرقههای پنطیکاستی کلاسیک بودهاند. این تصمیم به سه علت گرفته شد: از طرفی پنطیکاستیها میخواستند که بیشترِ فرقههایشان در مذاکره سهیم باشند؛ بهعلاوه کاتولیکها پیش از این، گفتوگوهای رسمی دیگری با بیشتر کلیساهای تاریخی ـ که کاریزماتیکها نیز در آن مشارکت میکردند ـ داشتند؛ و از همه مهمتر، این پاپ بود که اصرار داشت این دور از گفتوگوها بهصورت دوطرفه باشد. کاتولیکها تمایل داشتند ـ بهجای دیدار با نمایندگان حجم وسیعی از گروهها ـ با آن کلیساهایی که در سطح دنیا در حال گسترش بودند، تعامل داشته باشند.
گفتوگوهای خوبی در دور دوم صورت گرفت؛ اما بدون چالش نبوده است. یکی از چالشها تعدد موضوعاتی بوده است که از سوی محققان ارائه شد؛ بهگونهایکه در اين دوره شانزده سند متفاوت در موضوعات تجربه، تکلم به زبانها، هرمنوتیک، مریم مقدس، شفا، سنت، و کلیسا بهعنوان یک جامعه وجود داشت. در نهایت، نتیجة این مرحله از گفتوگوها این شد که کمیتة رهبری در مذاکرات سالهای آینده، تمرکز را بر مسائل کلیدی قرار دهد.
3-1-1. سومین دور گفتوگوها (1985-1989م)
قبل از شروع این دور از گفتوگوها، کمیتة رهبری با استعفای دو.پلسیس سالخورده موافقت کرد؛ کسی که رئیس گروه پنطیکاستی بود و جایگاه خود را به برادر کوچکترش جاستوس (Justus) داد. مک دانل نیز استعفا داد؛ ولی قانع شد تا این دوره نیز بهعنوان رئیس باقی بماند. جاستوس از سال 1974م در کمیتة رهبری حضور داشت و در مذاکرات مشارکت میکرد. با ورود او، تیم مذاکرهکننده از هر دو طرف تغییر کرد و اعضای جدیدی به این مذاکرات وارد شدند. در این دور، فرقههای پنطیکاستیای که تا آن هنگام در مذاکرات حضور نداشتند، همانند کلیسای خدا (کلیولند، تنسی)، کلیسای خدای پیشگو، کلیسای بینالمللی انجیل چهارگوشه، جماعت ربانیهای مستقل بینالمللی، کلیسای بینالمللی انجیلی، کلیسای تبشیر ایمان رسولی آفریقای جنوبی، و کلیسای رسولی ایمان به عیسی مسیح (مکزیک)، و پنطیکاستیهای انگلستان، هلند و سوئد، ابراز تمایل نشان دادند تا نمایندگانی از سوی خود در مذاکرات داشته باشند.
موضوع کلی دور سوم مذاکرات، اتحاد و ارتباط مسیحیان بوده است. ازاینرو موضوعات مرتبط با این بحث، ارتباط قدیسان در سال 1985م، روحالقدس و دیدگاه عهد جدید دربارة ارتباط مسیحیان در سال 1986م، کلیسا و آیین دینی در سال 1987م، و ارتباط مسیحیان و تعمید در سال 1989م مورد بحث قرار گرفت. گزارش نهایی این دوره، در سال 1990م در بسیاری از نشریات معتبر مسیحی به چاپ رسید.
4-1-1. چهارمین دور گفتوگوها (1990-1997م)
موضوع منتخب این دور از گفتوگوها، تبلیغ مسیحیت، تبلیغ فرقهای و شهادت عام بوده است. در سال 1990م موضوع تاریخ تبشیر و تبلیغ مسیحت در میان دو سنت پنطیکاستی و کاتولیکی بررسی شد. در سال 1991م موضوع مبانی تبلیغ سیستماتیک و کتاب مقدسی، در سال 1992م بحث بر سر مسئلة ارتباط میان تبلیغ مسیحیت و فرهنگ، در سال 1993م تبلیغ مسیحیت و عدالت اجتماعی، در سال 1994م تبلیغ مسیحیت و تبلیغ فرقهای، و در سال 1995م امکان برای شهادت عام، موضوع مذاکرات بوده است. سالهای 1996 و 1997م گزارش نهایی این دور از مذاکرات تهیه شد. با توجه به اهمیت مباحث این دور از مذاکرات، در بحثی مستقل مهمترين مفاد آن بررسی خواهد شد.
5-1-1. پنجمین دور گفتوگوها (1998-2004م)
مباحثی که در دور چهارم، حول تفاوت میان تبلیغ مسیحیت و تبلیغ فرقهای مطرح شد، مباحث کلیدی حلنشدهای را میان دو طرف باقی گذاشت. مباحثی همچون: چه کسی را باید مسیحی قلمداد کرد تا دیگر نیاز نباشد برای جذب او تبلیغی صورت گیرد؟ اینکه شخصی خود را مسیحی میداند، به چه معناست؟ این سؤال و ديگر سؤالات مرتبط با این مسئله، موضوعات فاز پنجم را حول محور مسیحی بودن، با تمرکز ویژه بر روی منابع کتاب مقدسی و پدران کلیسایی، تشکیل داد. مباحثی که در این دور ارائه شد، عبارتاند از: بررسی ابتدای مسیحیت و تعمید در روحالقدس (1998م)، ایمان و شروع مسیحیت (1999م)، تغییر کیش و آغاز مسیحیت (2000م)، تجربة مسیحی در جامعه (2001م)، تعالیم مذهبی شفاهی و ساختار جامعه (2002م). در سالهای 2003 و 2004م گزارش نهایی تدوین و در سال 2005م آماده چاپ شد.
همانگونهکه اشاره شد، چهارمین دور مذاکرات حول مسئلة تبشیر و تبلیغ بوده است. دلیل انتخاب موضوع تبشیر برای این دوره از مذاکرات، بهعلت وجود تنشهایی پیرامون این مسئله میان کاتولیکها و پنطیکاستیها بوده است. ازاینرو تمرکز بر این موضوع بدیهی است. گرچه هدف از این مذاكرات، اتحاد سازمانی نبوده است، لیکن دو طرف با هدف پرورش احترام متقابل و بهانگیزة اتحاد هرچه بیشتر مسیحیان ـ یا دغدغه داشتن کلیسای واحد ـ در گفتوگو مشارکت کردند (كركدينن، 2001، ص18).
در گزارش نهایی این دور آمده است که هم کاتولیکها و هم پنطیکاستیها معتقدند کلیسا ماهیتی میسیونری دارد و تبشیر برای خدا، راهی مقدس محسوب ميشود و اصلی است که هم در عهد عتیق و هم در عهد جدید بدان اشاره شده است. از طرفی، ازآنجاییکه تجسد پسر خدا الهام بینظیر خداوند در روی زمین است، در قلب تبلیغ مسیحیت، شخص مسیح قرار دارد و مضمون پیام نجات ـ پیامی که باید از طریق تبشیر منتقل شود ـ شخص عیسی مسیح است، بهعنوان راهی برای آشتی با خدای پدر. روحالقدس نیز محرک اولیه در تبلیغ مسیحیت و نجات محسوب ميشود (همان).
توجه به فرهنگ و تاریخ دینی اقوام و ملتهایی که مورد تبشیر قرار میگیرند، یکی دیگر از نکات مهمی است که در گزارش نهایی بر آن تأکید شده است. در نتیجه، افزایش تبلیغ و آشنایی با سیاقهای فرهنگی جامعة هدف سبب میشود تا در مواجهه با مشکلات اجتماعی و مسائلی همانند پلورالیسم، رشد سکولاریسم و برقراری عدالت اجتماعی، راهکارهای مناسب انتخاب و بهکار گرفته شود (همان).
مسئلة دیگری که در گزارش نهایی بر آن تأکید شده، تفاوت میان تبلیغ صحیح و تبلیغ فرقهای است. موعظة خالصانة انجیل که از طریق تبلیغ صحیح صورت میگیرد، مورد توافق هر دو طرف قرار گرفت؛ ولی تبلیغ فرقهای فعالیتی غیراخلاقی معرفی شد. هنگامی که یک کاتولیک از روی اراده و میل شخصیاش کلیسای کاتولیک را رها ميكند و به پنطیکاستیها ملحق میشود، این تغییر تحت تبلیغ فرقهای قرار نمیگیرد؛ لیکن مصادیق تبلیغ فرقهای را میتوان در موارد زیر یافت (همان):
تمام راههای ترویج ایمان جامعة خودمان که عقلاً تقلبآمیز و غیرصادقانه است؛ همانند ایدئال نشان دادن جامعهمان در مقابل ضعیف نشان دادن دیگر جوامع مسیحی؛
هر گونه تفسیر غلط خودسرانة اعتقادات و اعمال دیگر جوامع مسیحی؛
هر گونه اجبار، تهدید و اضطرار، استهزا یا ارعاب شخصی، روانشناسی، جسمانی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی یا سیاسی و ... .
در جمعبندی این بخش میتوان به این نکات اشاره کرد:
1. برگزاری این پنج دوره مذاکره سبب شد تا کلیسای کاتولیک، پنطیکاستیها را بهرسمیت بشناسد؛
2. تمرینی واقعی برای اتحاد میان فرقههای مسیحی صورت گیرد؛
3. گفتوگوهای محلی و منطقهای متعددی بین رهبران فرقههای مختلف پنطیکاستی برقرار شد؛
4. اهتمام به تبلیغ مسیحیت و احداث کلیسای عام مسیحی مورد تأکید واقع شد.
2-1. تعامل و همگرایی با کلیساهای غیرکاتولیکی
در ابتدای قرن بیستم، تعامل پنطیکاستیها با دیگر کلیساهای پروتستانی، در سطح بسیار پایینی بوده است و در واقع پنطیکاستیها ـ تقریباً تا دهة 1940م ـ هیچگونه رابطة مثبتی با دیگر کلیساها نداشتند. علتهای این امر را میتوان موارد ذیل دانست (برگس، 2006، ص329-330):
1. رویکرد تهاجمی که پنطیکاستیهای اولیه داشتند؛ از نظر پنطیکاستیها، حتی آنهایی که قبلاً در کلیساهای دیگر تعمید شده بودند، مسیحی واقعی شمرده نمیشدند. ازاینرو با ضعیف نشان دادن و حمله به الهیات و مناسک آنها، مؤمنان آنها را بهسوی خود جذب میکردند. همین امر موجب میشد تا آن کلیساها، جنبش پنطیکاستی را فرقهای انحرافی قلمداد کنند که درصدد به بیراهه کشاندن پیروانشان هستند.
2. ادعای پنطیکاستیها مبنی بر اینکه تعمید توسط روحالقدس ـ مدتها و پس از عصر رسولان ـ تنها در کلیسای آنها صورت گرفته، سبب میشد تا فقط خود را مسیحی حقیقی تلقی كنند و دیگران را نادیده بگیرند و نسبتبه دیگران از رویکرد تهاجمی ورود پیدا کنند.
لیکن هرچه به پایان قرن بیستم نزدیکتر میشد ـ بهویژه پس از شکلگیری جنبش کاریزماتیک، پنطیکاستیها به برقراری رابطه با ديگر کلیساها ترغیب میشدند. البته کاریزماتیکها نیز در ابتدای شکلگیری این جنبش ـ به علت اینکه نمیتوانستند به یکباره کلیساهای قدیمیشان را ترک کنند ـ از سوی پنطیکاستیها طرد شدند؛ ولی در ادامه توانستند نظر مثبت پنطیکاستیها را بهسوی خود جلب کنند و به جلسات میانفرقهای پنطیکاستیها دعوت شوند.
اولین جرقههای ارتباط با سایر کلیساها، در دهة 1940م اتفاق افتاد؛ زمانی که چند نفر از فرقههای پنطیکاستی دعوت شدند تا در سازمانی جدید بهنام انجمن ملی انجیلیها (National Association of Evangelicals) عضو شوند. حضور پنطیکاستیها در این انجمن بهمعنای آغاز احترام متقابل بود. در سالهای بعد، پنطیکاستیها بهعنوان رئیس این سازمان انتخاب شدند و امروزه بیشتر اعضای این سازمان را فرقههای متعدد پنطیکاستی تشکیل میدهند (برگس، 2006، ص331).
امروزه پنطیکاستیها با فرقهها و سازمانهای متعددی در ارتباطاند و در سازمانهای مختلفی حضور دارند. انجمن گفتوگوهای جهانی کلیساهای اصلاحشده (World Alliance of Reformed Churches) توسط پنطیکاستیها در سال 1996م بهوجود آمد. در سال 2009م با کلیسای لوتری به گفتوگو نشستند. از اهداف آیندة پنطیکاستیها، برنامهریزی برای برقراری رابطه و ایجاد گفتوگو با کلیسای ارتدکس است (راسچ، 2010، ص946).
3-1. تعامل و همگرایی با غیر مسیحیت
در این قسمت با توجه به اینکه در خصوص ارتباط پنطیکاستیها و ادیان غیرابراهیمی مطلبی مشاهده نشد، فقط به نوع رویکرد پنطیکاستیها در قبال مسلمانان و یهودیان پرداخته میشود. البته بهنظر میرسد، ازآنجاییکه تبلیغ مسیحیت در میان ادیان دیگر، غالباً در مناطق جنوب شرق آسیا، با مشکلی مواجه نشد، پنطیکاستیها آزادانه در این سرزمینها به تبشیر میپرداختند.
1-3-1. تقابل با دنیای اسلام
با توجه به اشتراکاتی که میان اسلام و مسیحیت وجود دارد، پنطیکاستیها در ابتدا گمان میکردند که امکان پل زدن و ایجاد ارتباط با دنیای اسلام با مشکلی مواجه نخواهد شد و معنویت پنطیکاستی مورد پذیرش مسلمانان واقع خواهد شد. از جملة این اشتراکات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) اشتراکات الهیاتی: همانند اتحاد در اعتقاد به خدا، اعتقاد به وحی، پیامبران، قضاوت و عدالت خداوند، بهشت و جهنم، نقش ایمان در زندگی فردی و اعتقاد به زندگی اجتماعی. جهانبینی اسلامی کلنگر است؛ بدین معنا که در الهیات اسلامی همة مخلوقات تحت تسلط الله هستند. زندگی بشر هدفی دارد و در ارتباط با مذهب و نمادهای دینی است و در نهایت به زندگی اخروی منتهی میشود. در مقابل، ایمان مسیحی نیز شمولگراست؛ بدین معنا که از نگاه پنطیکاستیها، مسیح منجی، شفابخش، تعمیددهنده در روحالقدس و پادشاهی است که در آینده خواهد آمد؛ او پادشاه این جهان و جهان دیگر است و میان بعد معنوی اجتماعی و مادی زندگی ارتباط برقرار میسازد (برگس، 2006، ص264).
ب) اشتراک در رویّة دینی و عمل: از طرفی، هم مسلمانان و هم پنطیکاستیها ذاتاً ادیانی تبلیغیاند (همان، ص265). وظیفة هر مسلمانی است که اسلام را اشاعه دهد و همه را تحت قانون خدا (شریعت) درآورد. پنطیکاستیها نیز به تبشیر پرداختهاند، با این پیام که مسیح گناهان آنها را ـ در پایان جهان و در بازگشت مجدد ـ خواهد بخشید. البته در مسیحیت، تأثیرگذاری خداوند بهواسطة شریعت یا محدودیتهای فرهنگی و مذهبی نیست؛ بلکه بهواسطة حضور قدرتمند و رهبرگونة روح عیسی مسیح است (ر.ک: اعمال رسولان 1-11، 26). از سوي دیگر، مسلمانان به نشانههای فراطبیعی، همانند شفا ـ براي درمان بیماری، رهایی از دست ارواح شرور، رهایی از بدبختی ـ اعتقاد دارند و صوفیگری با هدف عشق به خداوند در سنت، شعر و موسیقی اسلامی رسوخ کرده است. در طرف مقابل، اعتقاد به نشانهها و شگفتیها و در واقع حضور قدرتمند و پررنگ روحالقدس در زندگی پنطیکاستیها، نشان از عشق مسیح به بندگان مؤمنش دارد (برگس، 2006، ص264).
با توجه به این اشتراکات مذهبی، پنطیکاستیها از همان دهههای ابتدایی جنبش، تقریباً در دهة 1930م، وارد دنیای اسلام شدند؛ ولی ازآنرو که اطلاعات آنها دربارة مسلمانان و جامعة اسلامی چندان زیاد نبود و از فرهنگ جامعة اسلامی و تعصبات مسلمانان آگاهی نداشتند و از طرفی نیز استراتژی تبشیری مشخصی نداشتند، نهتنها مسلمانان، بلکه حتی کلیساهای مسیحیای که در بلاد اسلامی وجود داشتند، از ورود آنها استقبال نکردند و در پنجاه سال اول ورود به دنیای اسلام موفق نبودهاند. ازاینرو در این سالها آنها بیشتر بر روی غیرمسلمانان و مؤمنانی که سابقة مسیحی بودن داشتند، تمرکز کردند. پنطیکاستیها میپنداشتند که تبشیر در میان اقلیتهای مسیحی میتواند منجر به تبلیغ در میان مسلمانان شود. البته آنها در کنار تبلیغ در میان مسیحیان، در منطقة خاورمیانه و در کشورهایی همانند فلسطین، مصر، سوریه، لبنان و ایران، با تأسیس مدارس و یتیمخانهها، و پخش متون انجیل، و دیدار از زندانها ـ البته بهصورت محدود ـ از امر تبلیغ غافل نشدند (همان، ص264-265).
در مجموع، آنها با وجود موفقیتهایي در میان غیرمسلمانان، در تبلیغ میان مسلمانان موفق نبودهاند و حتی کلیساهای ملی آنها را نادیده میگرفتند.
پس از پنجاه سال از عدم موفقیت پنطیکاستیها در جوامع اسلامی، پنطیکاستیها با تغییر و ترمیم رویکردهای تبشیری در دهههای 1980م و 1990م بر شدت فعالیتهای تبشیری خود افزودند (همان، ص265). از جملة این رویکردها و استراتژیهای تبشیری، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
يك ـ ایجاد مرکزی جهت تبشیر در میان مسلمانان: در سال 1982م دیوید ایروین (David Irwin) مرکزی را برای تبلیغ مسیحیت در میان مسلمانان تأسیس کرد. اساس کار این مرکز، بر روی نمازگزاران نماز جمعه بوده است. در این روز، پنطیکاستیها در اجتماعات مسلمانان حضور مييافتند و از آنها برای حضور در جلسات شفا دعوت بهعمل میآوردند. ابتکار دیگر این مرکز، توزیع و چاپ متون تبلیغی بوده است. برگزاری تورهای مسافرتی، برگزاری جلسات توجیهی برای میسیونرها و شبانهای رسمی و مدارس کتابمقدسی، و تلاشهایی برای کمک به کلیساها در جهت فهم اسلام، از جمله اقدامات این مرکز بوده است (همان، ص266).
دو ـ همکاری با سایر کلیساها: پنطیکاستیها بهمنظور پیشبرد اهدافشان، با مکاتبه با کشیشان فرقههاي ديگر به همکاری با کلیساهای رسمی که در مناطق اسلامی وجود دارند، روی آوردند (همان، ص265).
سه ـ معرفی اسلام بهعنوان شیطان: برخی از پنطیکاستیها مسلمانان را بخشی از امپراتوری شیطان معرفی میکنند: «ما هنوز درهای دژ اسلام را ضربه میزنیم... قصد مقدس ما این است که مأموریت بزرگی که پادشاه ما ـ مسیح ـ به گردن ما انداخته، انجام دهیم؛ به اینکه به دژ شیطان حمله کنیم». از نگاه بونکه (Bonnke)، برای غلبه بر مسلمانان باید تمام مساجد آفریقا را در کوتاهترین زمان ممکن از بین برد و حذف کرد. این حذف از طریق مسیحیسازی قابل دستیابی است، که در نهایت به نابودی فرهنگی آنها منجر میشود (گيفورد، 1992، ص171).
چهار ـ مظلومنمایی: رشد سریع کلیسا در مناطق اسلامی، بدون وجود تعقیب، آزار و محدودیت آزادی مذهبی میسر نخواهد بود. ازاینرو از این نکته بهعنوان حربهای براي جذب بیشتر مسلمانان میتوان استفاده کرد. برای مثال، فرقة جماعت ربانی در ایران، تنها نمونه در کل دنیای اسلام است که بيشتر مؤمنان آن از مسلمانانی هستند که تغییر آیین دادهاند. مؤمنانی که آزارها و فشارهای دولتی، ارعاب، زندانی شدن و حتی کشته شدن را در این کشور تجربه کردهاند. در نیجریه (پرجمعیتترین کشور آفریقا) مسیحیان ـ که حدود یکسوم آنها پنطیکاستی هستند ـ نیز بهواسطة خشونتهای مذهبی آزار دیدهاند. از سال 1991م، صدها کلیسا بهوسیلة نظامیان مسلمان نابود شده و هزاران شبان و مؤمن کشته، سوزانده و حتی برخی نیز از کشور اخراج شدهاند. بااینحال، کلیساهای پنطیکاستی در نیجریه از رشد قابل ملاحظهای برخوردار بودند. میسیونرهای نیجریهای به فعالیت خود در میان 46 میلیون مسلمان نیجریهای ادامه دادند و توانستند بیشتر آنها را مسیحی كنند (برگس، 2006، ص267).
پنج ـ بهکارگیری جدی نشانهها و شگفتیها: از نگاه محقق پنطیکاستی، لیوینگ استون «جنبش پنطیکاستی دنیای اسلام را نخواهد شکافت، مگر از طریق نشانهها و شگفتیها» (ليوينگستون، 1993، ص26). توجه به روحالقدس و عطایای او، بهویژه استفاده از دعا، شفا و معجزات برای رهایی از ارواح شرور، ترس، تنهایی و مرگ، نیروی قدرتمندی برای جذب مسلمانان است (ر.ك: آر.ترني، 2011، ص141). از طریق این نشانهها و شگفتیهاست (signs & wonders) که میتوان در برپایی جلسات خانگی، تشکیل کلیساهای خانگی و در نهایت، احداث کلیسا موفق شد (برگس. 2006، ص268).
در توضیح این قسمت باید اشاره کرد که در الهیات پنطیکاستی محوریترین شخصیت، روحالقدس است (اندرسون، 2004)؛ چراکه پنطیکاستیها معتقدند، درست است که کلیسا توسط مسیح بهوجود آمد، لیکن توسط روحالقدس در روز پنطیکاست قدرت یافت و بهسرعت بهعنوان نیرویی قدرتمند در سراسر جهان منتشر شد. ازاینرو پنطیکاستیها بر این باورند که بیرونریزی روحالقدس (outpouring of the Holy Spirit) در روز پنطیکاست (رویدادی که در اعمال رسولان 2: 4 گزارش شده است)، در واقع همان تبشیر روحالقدسی است و افرادی که در آن روز از روحالقدس پر شدهاند، اولین کلیسای مسیحی و اولین جامعة میسیونری را تشکیل دادهاند (ميلر، 2005، ص229؛ اندرسون، 2004؛ همو، 2005). ازاینرو جنبش پنطیکاستی از زمان شکلگیریاش بر نقش بیبدیل روحالقدس ـ بهعنوان قدرت برانگیزانندهای که در پشت تمام فعالیتهای تبشیری است ـ و دریافت عطایای روحالقدسی که از آنها با عنوان نشانهها و شگفتیها نیز یاد میشود، تأکید میکرده است (اندرسون، 2013، ص206؛ همو، 2005).
در مجموع، در این بخش میتوان به این نکته اشاره کرد که با وجود اشتراکاتی که در میان مسلمانان و پنطیکاستیها وجود دارد، پنطیکاستیها در مواجهه با دنیای اسلام از طریق تعامل و گفتوگوی مستقیم وارد نشدند و از راههای دیگر ـ رویکرد تهاجمی ـ به تبلیغ مسیحیت پنطیکاستی پرداختهاند.
2-3-1. تعامل و همگرایی با یهودیت
پنطیکاستیها برخلاف سایر فرقههای مسیحی، رویکرد متفاوتی با یهودیان و رژیم صهیونیستی دارند. این نکته بهدليل توجه خاصی است که پنطیکاستیها به کتاب مقدس دارند. عشق به کتاب مقدس ویژگی بارز پنطیکاستیهای اولیه بوده است (هاوس، 2006، ص12). از نگاه آنها تجربة روحالقدس زندگی جدیدی برای هر مؤمنی که کتاب مقدس را میخواند، بههمراه میآورد؛ زیرا تقریباً همة نویسندگان عهد جدید یهودی بودند و عیسی در حقیقت ماشیح یهودیان بوده است. بنابراین فهم عیسی به معنای فهم متون مقدس یهودی و فهم اعمالی است که توسط یهودیان برای این روز قرار داده شده است. ازاینرو از نگاه یهودیان، خداوند همان کسی است که بهواسطة قدرت وافرش، بنیاسرائیل را از بردگی در مصر رهایی بخشید. پنطیکاستیها نیز معتقدند که خداوند
همان کسی است که بهواسطة خون پسرش، مردم را از بردگی گناه بهواسطة روحالقدس نجات بخشید (برگس، 2006، ص271).
با توجه به اینکه پنطیکاستیهای اولیه در پایینترین سطح اجتماعی و شرايط اقتصادی بودند، درک سختی و فشارهایی که بر بنیاسرائیل و بهتبع آن بر یهودیان گذشت، برای آنان بسیار ملموس بود. ازاینرو در سرودها و آهنگهایی که برای بهره بردن از برکات روحالقدس زمزمه میکردند، از واژههای متون مقدس، همانند مائدة آسمانی، خون، ستونهای آتش، یاد کنعان، اردن، صهیون و... استفاده میکردند (همان).
ازآنجاکه پنطیکاستیها معتقد بودند که کتاب مقدس کلمة خداست، تمام بخشهای متون مقدس را بیهمتا و باارزش میدانستند. برای مثال، جزئیات وسايل و نشانهای خیمة مقدس برای مسیحیان امروز بهعنوان نماد سبک زندگی مقدس، مطرح و مورد احترام است. در نتیجه، توجه و مطالعة کتاب مقدس، یکی از مؤلفههای اصلی پنطیکاستیها شده است (همان).
بازگشت یهودیان به قدس اشغالی و تشکیل حکومت یهودی در آنجا یکی از پیشگوییهایی است که در کتاب مقدس دربارة روزهای آخر ـ قبل از بازگشت مسیح ـ آمده است. پنطیکاستیها نیز که برای تشخیص نشانههای آخرالزمانی گوشبهزنگ بودند، با توجه به این رویداد و مسائل دیگری از این قبیل که در کتاب مقدس آمده است، بازگشت قریبالوقوع مسیح را انتظار میکشند. همین نکات بر شدت توجه آنها به قدس اشغالی و بودن با یهودیان افزوده است (برگس، 2006، ص272).
ازاینرو پنطیکاستیها در مواجهه با یهودیان، دو رویکرد عمده داشتهاند: (همان، 273)
1. برخی معتقدند که بر مبنای متن مقدس، مسیحیسازی ابتدا باید از میان یهودیان آغاز شود (ر.ک: رومیان 1: 16)؛ چراکه آنها توانستهاند مردم خدا را بعد از آوارگی در زمین، دور هم گردآورند. ازاینرو انجیل مسیح باید برای آنها ـ همانگونه که برای دیگر غیرمؤمنان به اشتراک گذاشته میشود ـ تبلیغ گردد. تشکیل فرقههای پنطیکاستی صهیونیستی را میتوان از مصادیق این نکته بهشمار آورد.
2. پنطیکاستیها از طرق متعددی درصدد برآمدند تا اتحاد و بههمپیوستگیشان با یهودیان را اثبات کنند. برای نمونه، میتوان به موارد زیر اشاره کرد؛
سفر به اسرائيل: بسیاری از پنطیکاستیها هرچه دارند، هزینه میکنند تا به قدس اشغالی سفر کنند و جایی را که مسیح در آنجا به موعظه و تبلیغ میپرداخته، ببینند و بهواسطة اینگونه مسافرتها، حمایتشان را از یهودیان اعلام میکنند.
برگزاری ششمین کنفرانس جهانی پنطیکاستیها در سال 1961م در شهر اورشلیم.
ایجاد سفارتخانة بینالمللی مسیحیان در اورشلیم: این مرکز به اموری همچون رفع نیازهای نیازمندان، فقرا، بیماران و مهاجران یهودی میپردازد.
برگزاری بیست و پنجمین نشست سالانة پنطیکاستی در سال 2004م، در خیمههای برپاشده توسط یهودیان، در ایام جشنهای یهودیان.
2. تحلیل و بررسی رویکردهای بینالادیانی پنطیکاستیها
با توجه به نکاتی که گفته شد، اگر بخواهیم یک دستهبندی کلی از رویّة بینالادیانی پنطیکاستیها در نحوة تعامل با سایر فرقهها و ادیان داشته باشیم، میتوان آن را در موارد ذیل دستهبندی کرد:
1-2. تعامل و گفتوگو، نوعدوستی و محبت
نوعدوستی و محبت، کلیدواژه آیین مسیحیت است، پنطیکاستیها با درک اهمیت این کلیدواژة مسیحی، سعی میکنند تا از آن به بهترین نحو در جذب اقشار مختلف جوامع استفاده کنند. البته محبت پنطیکاستی بیشتر در میان اقشاری تأثیرگذار است که از مستضعفان جوامع، و نه متدینین راسخ در دین، محسوب ميشوند؛ و مراد از مستضعف، اعم است از مستضعف فکری و علمی ـ افراد کمسواد و بیسواد ـ (برگس، 2006، ص36)، مستضعف ایمانی ـ افراد سستایمان ـ (اسميت، 1998، ص2)، مستضعف جسمی ـ افراد معلول و بیمار ـ (واكر، 2010، ص120)، مستضعف اقتصادی ـ افراد فقیر و متوسط جامعه ـ (مككلانگ، 1988). در کنار محبت، از دیگر روشهایی که پنطیکاستیها در تبشیر از آن استفاده میکنند، تعامل و همزیستی با ادیان ديگر ـ بهويژه یهودیت ـ و گفتوگو با گروههایی همچون کاتولیکهاست. تعامل بالای پنطیکاستیها و یهودیان، بهسبب نقاط اشتراکی که میان آنها وجود دارد، عاملی شد تا پنطیکاستیها در اورشلیم دفتر نمایندگی دایر کنند و همهساله هزاران پنطیکاستی از سراسر جهان براي بازدید از ابنیة تاریخی اسرائیل، در قالب گروههای توریستی، به اسرائیل سفر کنند. ازاینرو تعامل در میان آنها سبب شده است تا یهودیان زیادی به پنطیکاستیها بپیوندند و با حفظ اصالت یهودیشان، پنطیکاستی نیز قلمداد شوند (برگس، 2006، ص273).
2-2. تهاجم و تخاصم
ازآنجاییکه پیام نجات مسیح و آزادی در روح، شامل همة ملتها ميشود، پنطیکاستیها به مناطق دوردست سفر میکنند تا مژدة آزادی در روح را به گوش جهانیان برسانند. ازاینرو پنطیکاستیها پس از ورود به منطقهای که مؤمنان به دین خاصی در آنجا گرد آمدهاند، اگر نتوانند با روشهای معمول مسیحی، همانند محبت، یا روشهای خاص پنطیکاستیها، همانند شفادرمانی، آنها را به کیش خود بکشانند، با تخریب دین بومی مردم منطقه و ادعای اینکه این دین نقاط ضعف فراوانی دارد، به جذب نیروهای بومی آن منطقه میپردازند. البته بیشتر، افرادی جذب این جنبش میشوند که میزان تدیّنشان اندک است و هر آن احتمال لغزش آنها وجود دارد. شاهد بر این ماجرا، جذب کاتولیکهایی است که در منطقة آمریکای جنوبی میزیستهاند؛ افرادی که اهل کلیسا و جلسات روز یکشنبه نبودند و فقط چون پدر و مادری کاتولیک داشتهاند، به آنها کاتولیک میگفتند (اسميت، 1998، ص2؛ كاكس، 2001، ص168). این اقدامات پنطیکاستیها سبب شد تا صدای اعتراض پاپ ژان پل دوم بلند شود و از اقدام پنطیکاستیها در جذب افرادی که تقیّدشان به امور دینی کم است، ابراز انزجار کند. امروزه نیز با وجود چندین نشستی که بهمنظور تعامل و نزدیکی افکار میان کاتولیکها و پنطیکاستیها برگزار شده (ر.ك: جامبرك، 2008) و مفاد یکی از آنها جلوگیری از تبلیغ فرقهای است، لیکن هنوز برخی فرقههای پنطیکاستی وجود دارند که بهسراغ ایمانداران مسیحیِ سایر فرقهها میروند تا آنها را به جنبش پنطیکاستی بکشانند (برگس، 2006، ص941؛ پلوس، 2014).
این اقدامات نسنجیده و بدون هماهنگی پنطیکاستیها سبب شده است تا میسیونرهای پنطیکاستی در مناطق مختلف دنیا ـ بهويژه در منطقة خاورمیانه و کشورهای مسلماننشین ـ دستگیر شوند و به زندان بیفتند. پنطیکاستیها نیز از این فرصت استفاده ميكنند و با مظلومنمایی، سعی در اثبات حقانیت خود دارند و همین امر منجر به جذب برخی از افراد به جنبش شده است (برگس، 2006، ص12-101). در برخی موارد، بهویژه در برخورد با مسلمانان، پنطیکاستیها پا را فراتر نهادهاند و به تخریب و نقد اسلام، مخدوش نشاندادن چهرة مسلمانان بهعنوان بخشی از امپراتوری شیطان، دورغ بستن به آیات قرآن، ایجاد شبهه در اذهان مخاطبان نسبتبه اسلام، شخصیت پیامبر و ائمه روی آوردهاند و تنها راه نفوذ در دنیای اسلام را استفاده از نشانهها و شگفتیها معرفی میکنند (ليوينگستون، 1993، ص26).
3-2. ادعای تشکیل کلیسای جامع
درحالیکه کتاب مقدس همه را به اتحاد در ایمان، بهمعنای اتحاد در حقیقت، دعوت میکند، رهبران نشستهای وحدت مسیحیان افراد را به اتحادی فرامیخوانند که ایمان حقیقی به کلمة خدا را نادیده میگیرد. ازاینرو پنطیکاستیها و کاریزماتیکها از همة افراد و از همة فرقهها دعوت میکنند تا برای تجربة عطایای
معنوی روحالقدس به این جلسات بیایند. در واقع، تجربة محوری را عامل وحدت و اتحاد میدانند (دبليو.كلود،
2012الف، ص123).
ولی این امر دقیقاً عدم توجه به هشدارهایی است که مسیح دربارة کلیسای دروغین در آخرالزمان داده است (فاي، 1998، ص100). این گرایشی بسیار خطرناک است؛ زیرا بهبهانة اتحاد، حقیقت را کنار نهاده، در نهایت کسی را که حقیقت است، به کنار خواهیم نهاد. مسیح بیرون از جنبش قرار خواهد گرفت. این همان چیزی است که در مکاشفة 3: 20 پیشگویی شده است: «اکنون در مقابل در ایستاده، در را میکوبم. هر که صدای مرا بشنود و در را بگشاید، داخل شده، با او دوستی دائمی برقرار خواهم کرد، و او نیز با من«. در این آیه، تصویری از وضعیت کلیسا در روزهای واپسین مطرح میکند. میبینیم که مسیح در مقابل کلیسا ایستاده است و در را میکوبد و تلاش میکند داخل شود؛ لیکن در آنجا اتاقی برای او نخواهد بود. آموزه و حقیقت مورد غفلت قرار گرفتهاند. تجربه، ضابطه و معیار عضوگیری شده است و درنتیجه، دیگر ایمان به کتاب مقدس و مسیح ملاک مسیحی بودن نخواهد بود (اچ.پل، 2001، ص90؛ دبليو.كلود، 2013، ص21).
البته این امر، هم از ناحیة پروتستانیهای اصیل و هم از ناحیة کاتولیکهای اصیل رد شده است؛ زیرا پروتستانها اصالتاً کتابمقدسمحورند؛ ازاینرو کاریزماتیکها و پنطیکاستیهایی را که تجربه را مهمتر از کتاب مقدس میدانند، طرد میکنند (دبليو.كلود، 2012ب، ص102) و کاتولیکهایی که به اصولی همچون کتاب مقدس، کلیسا، مریم مقدس، سنت و مسیح پایبندند، تجربهگرایی به این معنا را نمیپذیرند (همان، ص92). البته این نوع موضعگیری، دربارة یهودیان و مسلمانان اصیل نیز صادق است.
نتیجهگیری
جنبش تبشیری پنطیکاستی که از پرطرفدارترین فرقههای مسیحی محسوب ميشود، بهانگیزة تشکیل کلیسای جامع مسیحی، به برقراری ارتباط و ایجاد تعامل و گفتوگو با سایر فرقههای مسیحی و بهمنظور تسریع در بازگشت قریبالوقوع مسیح، به تبشیر در میان سایر ادیان و جوامع روی آورد.
گرچه از ابتدای جنبش پنطیکاستی، کاتولیکها تعامل چندانی با پنطیکاستیها نداشتهاند، لیکن پس از پنطیکاستی شدن صدها نفر از کاتولیکها، آنان صلاح را بر این دیدند تا با پنطیکاستیها نشستهایی برگزار کنند. ازاینرو تا کنون پنج دوره نشست میان آنها برگزار شد که در نهایت سبب شد تا کاتولیکها پنطیکاستیها را بهرسمیت بشناسند و در کنار یکدیگر برای احداث کلیسای جامعی که تمام مسیحیان را زیر یک چتر گردهم آورد، همکاریهایی داشته باشند؛ لیکن بر مبنای کتاب مقدس، کلیسای جامعی که در آخرالزمان بهوجود میآید، کلیسایی دروغین است و مسیح نسبتبه آن هشدار میدهد.
اختلافاتی که کاتولیکها با پنطیکاستیها داشتند، در تعاملهای اولیة پنطیکاستیها و ديگر فرقههاي مسیحی نیز وجود داشت؛ ولی بهمرور، پنطیکاستیها مورد قبول آن فرقهها واقع شدند و امروزه در بسیاری از تشکلهای مسیحی حضور دارند.
رویکرد پنطیکاستیها در تعامل با یهودیان، از هر دو طرف مثبت بوده؛ ولی تعامل آنها با مسلمانان، از همان اوایل ورودشان به ممالک اسلامی چالشبرانگیز بوده است تا در نهایت به رویکرد تهاجمی ـ تخاصمی روی آوردند و با بهکارگیری جدی نشانهها و شگفتیها، سعی در جذب مسلمانان دارند.
در پایان پیشنهاد میشود تا با بررسی بیشتر رابطة پنطیکاستیها با کاتولیکها و دیگر فرقههای تبشیری، بهویژه در کشورهای اسلامی، دیگر نقاط قوت و همکاری آنان شناسایی شود و نیز نحوة مواجهة آنان با مسلمانان در چشمانداز پیش رو مورد دقت قرار گیرد تا بهتر بتوان دربارة آنان داوری كرد.
- کتاب مقدس، 2007، ترجمه قدیم، ایلام.
- Anderson, Allan, 2004, "Structures and Patterns in Pentecostal Mission." Missionalia: Southern African Journal of Mission Studies, 32, No. 2: 233-249.
- ـــــ , 2005, "Towards a Pentecostal Missiology for the Majority World", Asian Journal of Pentecostal Studies, 8, No. 1: 29-47.
- ـــــ , 2013, An Introduction to Pentecostalism: Global Charismatic Christianity, Cambridge University Press.
- Burgess, Stanley M. 2006, Encyclopedia of Pentecostal and Charismatic Christianity, Routledge.
- Cox, Harvey, 2001, Fire from Heaven: The Rise of Pentecostal Spirituality and the Reshaping of Religion in the Twenty-First Century, Da Capo Press.
- Fahy, Paul, 1998, Origins of Pentecostalism and the Charismatic Movement, Understanding Ministries.
- Gifford, Paul. 1992, "New Dimensions in African Christianity."
- H. Pohl, Alfred, 2001, 17 Reasons Why I Left the Tongues Movement, Canada: Bethel Baptist Print Ministry.
- House, Sean David. 2006, Pentecostal Contributions to Contemporary Christological Thought: A Synthesis with Ecumenical Views.
- Jambrek, Stanko. 2008, "The Great Commission in the Context of the Evangelical Churches of Croatia in the Second Part of the Twentieth Century," Kairos: Evangelical Journal of Theology, 2, No. 2: 153-79.
- ـــــ , 2016, "Unity and Fellowship of Christians from a Pentecostal Perspective." Kairos: Evangelical Journal of Theology, 2, No. 1: 61-78.
- Kärkkäinen, Veli-Matti. 2001, "Evangelization, Proselytism, and Common Witness: Roman Catholic—Pentecostal Dialogue on Mission, 1990–1997." International Bulletin of Missionary Research, 25, no. 1: 16-22.
- Liardon, Roberts. 2006, The Azusa Street Revival: When the Fire Fell-an in-Depth Look at the People, Teachings, and Lessons, Destiny Image Publishers.
- Livingstone, Greg. 1993, Planting Churches in Muslim Cities: A Team Approach, Baker Academic.
- McClung, L Grant. 1988, "Theology and Strategy of Pentecostal Missions." International Bulletin of Missionary Research, 12, no. 1: 2-6.
- Miller, Denzil R. 2005, Empowered for Global Mission: A Missionary Look at the Book of Acts, Life Publishers International USA.
- Plüss, Jean-Daniel, 2014, Pentecostalism and Ecumenism of the Spirit, 48th International Ecumenical Seminar, Strasbourg, France: July 2-9.
- R. Turney, Mark, 2011, Proclaiming Pentecost: 100 Sermon Outlines on the Power of the Holy Spirit, USA: AIA Publications.
- Rausch, Thomas P. 2010, "Catholics and Pentecostals: Troubled History, New Initiatives", Theological Studies, 71, no. 4: 926-50.
- Smith, Brian H. 1998, Religious Politics in Latin America, Pentecostal Vs. Catholic. Notre Dame UP.
- W. Cloud, David, 2012a, Charismatic Confusion, Canada: Bethel Baptist Print Ministry.
- ـــــ , 2012b, Tongues Speaking, Canada: Bethel Baptist Print Ministry.
- ـــــ , 2013, World Council of Churches, Canada: Bethel Baptist Print Ministry.
- Walker, Daniel Okyere. 2010, "The Pentecost Fire Is Burning: Models of Mission Activities in the Church of Pentecost", University of Birmingham.
- Warrington, Keith. 2009, "Cracked or Broken: Pentecostal Unity." Paper presented at the EPCRA conference.
- Wild-Wood, Emma, and Peniel Rajkumar. 2013, Foundations for Mission, Vol. 13: Wipf and Stock Publishers.