ارزیابی تحلیلی روش کلیسای کاتولیک در بسط عدالت اجتماعی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در مقاطع مختلفي از تاريخ، فشار نابرابريهاي اجتماعي بر تودههاي ضعيف، عاملي براي اعتراض ستمديدگان بوده است. در بسياري از اين موارد، مظلومان براي از بين بردن بيعدالتيها، دين را بهعنوان پشتوانة نيرومند فريادهاي خود در برابر ظلم انتخاب كردهاند. مسيحيت آييني است كه بخش پهناوري از جغرافياي ديني جهان را به خود اختصاص داده است. در اين ميان، كليساي كاتوليك با ادعای اصالت، جامعيت و مرجعيت در دين مسيحيت، قلمرو اجتماعی و دینی وسيعي براي خود تدارك ديده است. اين پرسش وجود دارد كه كليساي كاتوليك براي برقراري عدالت در جامعه، از چه روشی استفاده میکند؟ آيا اين كليسا با روش خود ميتواند در مبارزه با ظلم، و استقرار و بسط عدالت اجتماعي نقش مؤثري ايفا كند؟ چه چالشهايي برای روش اين كليسا در باب بسط عدالت اجتماعي وجود دارد؟ دانستن پاسخ اين پرسشها براي كساني كه قصد دارند با تكيه بر اين دين و اين كليسا، راه مبارزه با ظلم و ايجاد عدالت اجتماعي را دنبال كنند، ضروري است.
پیشینۀ بحث عدالت اجتماعی در مسیحیت به آن دسته از اسناد و آثار مسیحی تولیدشده در این موضوع برمیگردد که برآمده از كتاب مقدس مسيحيان و سنت مسيحي است. دراینباره، بهطور مشخص از کتابهایی مانند «تعالیم کلیسای کاتولیک»، اسناد برآمده از شوراهای مسیحی و سند «خلاصة دکترین اجتماعی کلیسا» نام برد. باید توجه داشت که اگرچه در این اسناد و آثار بهطور جدی به بحث عدالت اجتماعی توجه شده است، اما همواره این بحثها بهصورتی کلی و بدون تفکیک و دستهبندی مؤلفههای مختلف الگو انجام شدهاند و در میان آنها کار مستقلی برای نشان دادن ابعاد گوناگون الگوی عدالت اجتماعی در مسیحیت و بهطور مشخص، روش مسیحیت برای بسط عدالت اجتماعی بهچشم نمیخورد. نوآوری این مقاله، در روشن کردن ابعاد بحث عدالت اجتماعی و پرداختن به روش خاص مسیحیت در بسط عدالت اجتماعی است. بیتردید چنین بحثی میتواند در شفافسازی دیدگاه مسیحیت در این باب و فراهم کردن فضای مقایسه میان این دیدگاه با دیدگاههای ادیان و مکاتب دیگر مؤثر و راهگشا باشد.
مسیحیت پولسی و مورد پذیرش کلیسای کاتولیک، شریعت را کنار نهاده است و ازاینرو در نظام رسمی و کلیسایی مسیحیت، بهسختی میتوان راهحلهای مشخص و قابل توجهی برای مسائل گوناگون اجتماعی، و در نهایت رفع مشکلات جوامع مسیحی یافت. با وجود این، نمیتوان رویکرد مثبت مسیحیت کنونی به فعالیتهای اجتماعی را انکار کرد. البته در میان مسیحیان، کسانی نیز بودهاند که رهبانیت را بهعنوان شیوة زندگی خود برگزیدند و تلاش کردند با کنارهگیری از دنیا و اجتماع، خلوتی میان خود و خدایشان ایجاد كرده، زندگی خود را وقف نماز، دعا و عبادت خداوند کنند؛ اما این واقعیت بهمعنای اجتماعی نبودن آیین مسیحیت نیست؛ چراکه رهبانیت، نه یک دستور عمومی برای همة مسیحیان، بلکه یک شیوة انتخابشده توسط بعضی از مؤمنان مسیحی برای حفظ دین خود در دنیا و رسیدن به درجات بالای ایمان و معنویت بوده است.
آموزههای اجتماعی کلیسا در ابتدا فاقد یک سیستم ارگانیک بود؛ اما این نظام اجتماعی در مسیحیت، در طی زمان شکل گرفت. در این میان، مهمترین و رسمیترین واکنشهای کلیسای کاتولیک به مباحث اجتماعی، از طریق بیانیههای پاپی و اسقفی و شورای واتیکانی دوم صورت گرفت. مسیحیت کاتولیک، خصوصاً در دوران معاصر، بر ضرورت حل مشکلات جوامع و برقراری و بسط عدالت اجتماعی تأکید میکند. راهحل کلی مسیحیت کاتولیک در این زمینه این است که مرجع نهایی خدا باشد و قوانین مربوط به این مسئله را او تعیین کند؛ آنگاه طبقات مختلف مردم با دوستی و احساس نیک بههم پیوند بخورند و درک کنند که همة انسانها فرزندان یک پدر هستند که خداست و به هم محبت برادرانه پیدا کنند.
میتوان با استخراج مبانی، اهداف و روشهای موجود در مسیحیت کنونی، الگویی از این دین در زمینة بسط عدالت اجتماعی ترسیم کرد. مسیحیت در باب عدالت اجتماعی، از اصول و گزارههایی سخن گفته است که در قالب مبانی الهیاتی، انسانشناختی، ارزشی و حقوقی بسط عدالت اجتماعی قابل ارائهاند. الگو بودن خدا برای انسان، ضرورت محبت به خدا و انسان، اعتقاد به صورت الهی انسان، کرامت انسان، بدن و هیکل خدا بودن انسان، همکار خدا بودن انسان، ارزشمند بودن صلح، محبت به همسایه، عدالت، حق حیات آزادانۀ انسان و برابری انسانها را میتوان از مبانی بسط عدالت اجتماعی در مسیحیت دانست. کار گسترش عدالت اجتماعی، با این مبانی و با هدف اجرای طرح خدا برای این جهان و زمینهسازی برای رسیدن به ملکوت الهی، در مسیحیت کاتولیک دنبال میشود. اما هدف از نگارش اين مقاله، پرداختن به بخش سوم این الگو، یعنی معرفی و ارزیابی روش بسط عدالت اجتماعي در كليساي كاتوليك با روش توصيفي تحليلي است. در اين مقاله، پس از توضيح سه اصطلاح روش، كليساي كاتوليك و عدالت اجتماعي، به معرفی روش کاتولیک برای بسط عدالت اجتماعی پرداخته ميشود؛ سپس با تحليلي دربارة این روش، ارزیابی نهایی دراینباره ارائه خواهد.
1. روش
واژههاي روش، شيوه، رويكرد و راهبرد، معاني بسيار نزديكي به هم دارند و در بسياري از كتابهاي لغت موجود، این اصطلاحها مرادف یکدیگر تلقي شدهاند؛ اما امروزه تفاوتهایی در این اصطلاحات لحاظ میشود. «رويكرد» در استعمالهاي امروزه، كليتر از روش و بهمعناي موضعگیری و جهتگیری نسبتبه موضوعی خاص و تصمیمگیریهای راهبردی یا تاکتیکی است؛ و در واقع، به كليترين سطح تفكر دربارة مسائل پيش رو، «رویکرد» اطلاق ميشود؛ اما مقصود از «روش»، جنبة عملياتي و اجرايي آن است كه به مقام اجرا نزديكتر است (بيان، 1379، ص2-5؛ شيرازي، 1389، ص97). به عبارت دیگر، مراد از روش، مسيري است كه براي تحقق و عملياتي شدن ایدهها و رویکردها طي ميشود.
2. كاتوليك
واژة كاتوليك (Catholic) در لغت بهمعناي عام و جامع بوده و اكنون نام شاخهاي از دين مسيحيت است كه پايهگذار كليساي خود را پطروس حواري ميداند و معتقد است كه پولس نيز مدتي رهبري آن را بر عهده داشته است. كاتوليكها بر اين باورند كه كليساي آنان نمايندة حقيقي مسيح و اساس كليساهاي ديگر است. بااینحال، امروزه اين كليسا فقط بهمثابة شاخهاي در مقابل ارتدوكس و پروتستان است. نام ديگر كليساي كاتوليك، كليساي رومي است و اكنون تحت رياست پاپ قرار دارد. ماهيت اين كليسا بر اساس كتاب مقدس و اعتقادنامههاي مصوب در شوراهاي رسمي مسيحي شكل گرفته است كه به آن سنت ميگويند. باورهاي اصلي اين كليسا كه ماهيت آن را شكل ميدهند، از اين قرارند: تثليث حقيقت است؛ جهان توسط خدا خلق شده است؛ آدم و حوا دچار لغزش و سقوط شدهاند؛ پسر خدا در جهان تجسد يافت و فداي گناهان ما شد؛ و هر كس اين موارد را رد كند، مرتد شده است (والش، 2005م، ص9).
3. عدالت اجتماعي
عدل در لغت بهمعناي برابري (راغب، 1412ق، ص551)، ميانهروي (مصطفوي، 1360، ج8، ص53)، درستي، دادگري، انصاف (ابنمنظور، 1414ق، ج11، ص430) و حكم به حق (فراهيدي، 1410، ج2، ص38) است. برخي از مسیحیان نيز گفتهاند كه عدل يعني دو نيم كردن (هاكس، 1383، ص599). اما در اصطلاح، برخي عدالت را بهمعناي تساوي و نفي هرگونه تبعيض دانستهاند (مطهري، 1395، ص54-56) و بسياري معتقدند كه معناي عدالت، «اعطاي حق هر صاحب حق» است (واعظي، 1388، ص54). در جهان مسیحیت، آگوستين با فضيلت دانستن عدل ميگويد: «عدل در مفهوم عام آن، يعني فضيلتي كه حق را به حقدار ميرساند» (آگوستين، 1993م، ص882). آكويناس نيز با قبول اجمالي اين معنا ميگويد: «عدل يعني عزم راسخ و استوار در اعطاي حق هر كس به او» (آكويناس، 2a2ae,58.1). تعاليم كليساي كاتوليك با جمع ميان اين دو معنا ميگويد: «عدالت فضيلتي اخلاقي است كه عبارت است از ارادة پيوسته و راسخ براي اداي حقوق خدا و همنوع» (تعاليم كليساي
كاتوليك، بند1807).
بر اساس اين معنا و توجه به عنصر «حق»، عدالت اجتماعي به این معنا خواهد بود که افراد در بُعدي كه با يكديگر برابرند، بايد حقوق برابري داشته باشند؛ و در بعدي كه افراد بهواقع نابرابر باشند، حقوق نابرابر و مختص به خودشان را داشته باشند. براي مثال، در بُعد انسانيت كه همة انسانها باهم برابرند، همه بايد از حقوق برابري برخوردار باشند؛ اما بهتناسب كار و تلاش بيشتر، افراد ميتوانند از حقوق و مزاياي بيشتري بهرهمند شوند. با عموم افراد بايد با رحمت و احترام برخورد كرد؛ اما با انسان زیادهخواه که به مال و ناموس دیگری تجاوز میکند، نبايد با مهربانی و عطوفت رفتار كرد؛ بلكه لازم است او را از زیادهخواهی بازداشت؛ حتي اگر نیاز به خشونت باشد. بهنظر ميرسد كه عدالت اجتماعی بهمعناي قرار دادن افراد در جايگاه اجتماعي مناسب خود و تخصیص منصفانة منابع در جامعه است؛ بهگونهايكه توزیع برابر فرصتها و برابري افراد در مقابل قانون را بدون لحاظ نژاد، جنس، رنگ و طبقة اجتماعي تضمین كند. در اين تعريف، هر دو جنبة عدالت، يعني عدالت توزيعي (تقسيم داراييها، حقوق، مزايا و امتيازات اجتماعي ميان افراد جامعه) و عدالت اصلاحي (مجازات عادلانه) كه امثال ارسطو بر آن تأكيد ميكنند (ارسطو، 1356، ص137-142)، در نظر گرفته شده است.
با این توضیح، «حق» و رساندن آن به مستحق حقیقیاش، عنصر اصلی در تأمین عدالت اجتماعی است. تعالیم کلیسای کاتولیک نیز با تکیه بر عنصر حق در توضیح معنای عدالت اجتماعی میگوید: «جامعه آنگاه عدالت اجتماعی را تأمین میکند که شرایطی را فراهم آورد که به انجمنها و افراد اجازه دهد حقوق خود را بر اساس طبیعت و دعوتشان بهدست آورند» (تعالیم کلیسای کاتولیک، ص521، بند1928). البته باید توجه داشت که عدالت اجتماعی از منظر دین، منعزل و جدا از عنصر «خدا» نیست. این کلیسا اعلام میکند که اِعمال فشار بر تهیدستان و فقرا برای بهدست آوردن و جمع کردن سود بیشتر، توسط همة قوانین الهی محکوم است و باعث خشم و انتقام آسمانی میشود (جورج برانتل، آیین کاتولیک، ص262). کاتولیک پس از بیان این حقیقت که عدالت اجتماعی فقط با احترام به کرامت متعالی انسان بهدست میآید، تأکید میکند: «حمایت و تعالی انسان را خدای خالق به ما محول کرده است و مردان و زنان در هر لحظۀ تاریخ کاملاً موظف به آن و نسبتبه آن مسئولاند» (تعالیم کلیسای کاتولیک، ص522، بند1929). بر این اساس، منشأ لزوم بسط عدالت اجتماعی و مرجع نهایی آن، خدا خواهد بود (جورج برانتل، 1381، ص262).
4. روش بسط عدالت اجتماعي در مسيحيت کاتولیک
اغلب، اصل ضرورت بسط عدالت در جامعه مورد انکار افراد یا گروهها قرار نمیگیرد؛ بااینحال، ممکن است روشهای مختلفی برای اجرای آن پیشنهاد یا بهکار گرفته شود. مسیحیت کاتولیک نیز روش خاصی در زمینۀ گسترش عدالت اجتماعی ارائه میکند. راهحل کلی مسیحیت کاتولیک دربارة ایجاد و بسط عدالت اجتماعی این است که مرجع نهایی خدا باشد و قوانین مربوط به این مسئله را او تعیین کند؛ آنگاه طبقات مختلف مردم با محبت، دوستی و احساس نیک بههم پیوند بخورند و درک کنند که همة انسانها فرزندان یک پدرند که خداست و به هم محبت برادرانه پیدا کنند (جورج برانتل، 1381، ص262). بر این اساس، روش کلیسای کاتولیک برای بسط عدالت اجتماعی بر مبنای خدا و محبت استوار بوده و از مؤلفههایی تشکیل شده است که عبارتاند از: کمک اغنیا به فقرا، همبستگی، اصلاح نظامهای اقتصادی و پولی، تعامل نیکو با حاکمان، ظلمپذیری و عدم انتقام از ظالمان، و فسادزدایی مسالمتآمیز.
1-4. کمک اغنيا به فقرا
راه و روش همیشگی مسیح، محبت به خدا و انسان است (هیل و تورسون، بیتا، ص119) و ازاینرو، همانگونهکه انتظار میرود، یکی از روشهای مسیحیت برای برچیدن آثار ظلم و بسط عدالت اجتماعی، کمک به فقیران، بیماران، محرومان و مظلومان جامعه است. عموم مسیحیان معتقدند كه بر اساس کتاب مقدس، خداوند افزون بر اینکه خود عادل است و به محرومان کمک میکند، انتظار دارد مؤمنان نیز آنچه در توان دارند، برای رسیدگی به محرومان و ضعیفان بهکار گیرند (نش، 1984م، ص73). فرازهای متعددی از کتاب مقدس مسیحیان، انتظار خدا از مؤمنان برای دستگیری از محرومان را منعکس میکنند» (ارمیا 22: 3؛ ایوب 29: 11-16؛ تثنیه 15: 11). حضرت عیسی توجه غنی به فقیر، گذشتن او از مال خود و بخشیدن آن به فقرا را شرط رسیدن به کمال معرفی میکند. در انجیل متی آمده است:
ناگاه شخصی آمده، وی را گفت: ای استاد نیکو! چه عمل نیکو کنم تا حیات جاودانی یابم؟ وی را گفت: از چه سبب مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست، جز خدا فقط؟ لیکن اگر بخواهی داخل حیات شوی، احکام را نگاه دار. بدو گفت: کدام احکام؟ عیسی گفت: قتل مکن؛ زنا مکن؛ دزدی مکن؛ شهادت دروغ مده؛ و پدر و مادر خود را حرمت دار و همسایة خود را مثل نفس خود دوست دار. جوان وی را گفت: همة اینها را از طفولیت نگاه داشتهام. دیگر مرا چه ناقص است؟ عیسی بدو گفت: اگر بخواهی کامل شوی، رفته مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت؛ و آمده مرا متابعت نما (متی 19: 16-21).
بر همین اساس، کلیسای کاتولیک رسیدگی به فقیران جامعه و توجه اغنیا به مستمندان را از روشهای صحیح برای بسط عدالت اجتماعی میداند و معتقد است كه محبت کلیسا به فقیران، ملهَم از انجیل است و بخشی از سنت مداوم این کلیساست (تعالیم کلیسای کاتولیک، ص633، بند2444). بیانیة پاپی «در چهلمین سال» (Quadragesimo Anno) کمک و مساعدت را مهمترین اصل اجتماعی ميداند و تأکید میکند كه نظامهای برتر باید امر کمک به جوامع دارای نظامهای پایینتر را بپذیرند که شامل اقسام گوناگون مساعدتهای اقتصادی، سازمانی و حقوقی به این جوامع ضعیف میشود (بیانیۀ در چهلمین سال، بند18، 25، 83، 89؛ خلاصۀ دکترین اجتماعی کلیسا، بند186). از نکات مهم در توصیة کلیسای کاتولیک به استفاده از این روش، تعیین گسترة وسیع کمک و حمایت از محرومان است. کلیسای کاتولیک معتقد است، فقر مورد نظری که حمایت اغنیا را میطلبد، به امور مادی منحصر نمیشود و افزون بر آن، به بسیاری از شکلهای فقر فرهنگی و دینی نیز تسری مییابد (همان، ص633، بند2444).
2-4. همبستگی
توجه به اهمیت پیوند دینی و اجتماعی افراد در جامعۀ مسیحی و تقویت آن، میتواند در کاستن ظلمهای اجتماعی افراد در حق یکدیگر نقشی بسزا ایفا کند. «همبستگی» جایگاهی مهم در میان آموزههای کاتولیک دارد و ازاینرو میتوان آن را از کلیدیترین مؤلفههای روش کاتولیک در بسط عدالت اجتماعی بهشمار آورد. در خلاصة دکترین اجتماعی کلیسا، «همبستگی» از اصول ثابت آموزة اجتماعی کلیسا معرفی شده است (همان، بند160) و تأکید میشود که این اصل بهگونهای عمیق با بنیادهای غایی و سازمانیافتة حیات اجتماعی ارتباط دارد و ازاینرو دارای اهمیت فراوان اخلاقی است (همان، بند163).
تعالیم کلیسای کاتولیک با تأکید بر موضوع «همبستگی انسانی» ـ که آن را «دوستی» یا «محبت اجتماعی» نیز مینامد ـ در پی استفاده از آن برای حل معضلات اجتماعی و برقراری عدالت است. در تعاليم كليساي كاتوليك آمده است: «همبستگی در وهلة نخست، با توزیع منافع مادی و پرداخت مزد آشکار میشود. همبستگی مستلزم تلاش برای نظام اجتماعی عادلانهتر است. در این نظامها تنشها بهصورت بهتری کاهش مییابند و اختلافات با مذاکره آسانتر حل میشوند» (تعالیم کلیسای کاتولیک، ص524، بند1940). آنگاه میگوید: «مشکلات اجتماعی ـ اقتصادی را فقط با کمک همة گونههای همبستگی میتوان حلوفصل کرد. همبستگی میان فقرا، همبستگی غنی و فقیر، همبستگی میان کارگران، میان کارفرمایان و کارگران در کسبوکار، همبستگی میان ملتها و اقوام (همان، ص524، بند1941).
در کتاب تعالیم کلیسای کاتولیک پس از برشمردن رنجها و مشکلاتی که در اثر گسترش بیعدالتیها برای مستمندان و ملتهای فقیر بهوجود میآید، کمک ملتهای غنی به ملتهای محروم را وظیفهای در راستای تعلیم مسیحیِ «همبستگی» و «محبت» میداند و میگوید: «ملتهای غنی نسبتبه ملتهایی که بهتنهایی از تأمین وسایل توسعة خود ناتواناند یا وقایع تأسفبار تاریخی مانع چنین امری شده است، مسئولیت اخلاقی بزرگی دارند. این وظیفهای در همبستگی و محبت است. این همچنین تکلیفی عادلانه است، در آنجا که ملتهای غنی رفاه خود را از منابعی بهدست آوردهاند که بهای منصفانة آن را نپرداختهاند (تعالیم کلیسای کاتولیک، ص632، بند2439).
3-4. اصلاح نظامهای اقتصادی و پولی
در ضمنِ توصیههای فراوان کلیسای کاتولیک به مؤمنان دربارۀ کمک مسیحیان به یکدیگر، به نکتۀ دیگری توجه شده است. کلیسای کاتولیک یادآوری میکند که نباید به کمکهای مستقیم مؤمنان به یکدیگر اکتفا کرد؛ زیرا این راه نمیتواند برای بلندمدت و رفع ریشهای مشکلات، راهی مناسب باشد. اگر مؤمنان مسیحی از یکدیگر دستگیری کنند، اما مؤسسات و سازمانهای فسادزا همچنان به فعالیت خود ادامه دهند، مشکلات در چرخهای دائمی محصور خواهند بود و افراد یا ملتهای کمتر برخوردار نمیتوانند از وضعیت نامناسب خود رهایی یابند. ازاینرو تعالیم کلیسای کاتولیک کمک مستقیم را واکنشی مناسب، اما ناکافی برای بسط عدالت اجتماعی ميداند و تأکید میکند باید مؤسسات اقتصادی و پولی اصلاح شوند تا بهگونهای بهتر روابط منصفانه با کشورهای کمتر توسعهیافته ارتقا یابد (همان، ص632، بند2440). این منبع مهم کاتولیکی، تأیید میکند که از تلاش کشورهای فقیر برای رشد و آزادی باید حمایت کرد (همان، ص632، بند2440). با وجود این، در کتاب تعالیم کلیسای کاتولیک تصریح شده است که وظیفة شبانان کلیسا نیست که بهطور مستقیم در زمينة تنظیم و سازماندهی زندگی اجتماعی مداخله کنند؛ بلکه این وظیفة جزئی از مؤمنان غیرروحانی است که به ابتکار خود با هموطنانشان عمل میکنند (تعالیم کلیسای کاتولیک، ص633، بند2442).
4-4. تعامل نیکو با حاكمان
برای ایجاد عدالت اجتماعی و بسط عدالت در جامعه، لازم است علاوه بر کمک به محرومان و ستمدیدگان و مهمتر از آن، منشأ ظلمهای اجتماعی و نابرابریهای موجود در جامعه نیز شناسایی و سرچشمههای ظلم خشکانده شود و ازآنجاکه صاحبان قدرت و ظالمان در بروز محرومیتها در سطوح مختلف جامعه تأثیری مستقیم دارند، لازم است در برابر آنها مواضعی درخور اتخاذ شود؛ اما آیا باید اقدامهای عملی سخت برای برچیدن بساط حاکمان ظالم انجام شود یا باید بهگونهای مسالمتآمیز برای نفوذ در آنان تلاش کرد و با محبت به آنها و تأثیرگذاری در فکر و ذهن آنان، از کوتاهیها و ظلمهای اجتماعی آنان کاست؟
روش مورد قبول مسیحیت کاتولیک در برخورد با حاکمان و ظالمان نیز روش محبت است. این روش اقتضا میکند که مسیحیان در برابر حاکمان مطیع باشند؛ به آنان اعتراض نکنند و از مقاومت در برابر ظالمان بپرهیزند. از نظر مسیحیت، کلیسا و ساختارهای سیاسی بهسبب غایات متفاوتشان، قلمروهایی مستقل دارند (خلاصۀ دکترین اجتماعی کلیسا، بند393 و 424)؛ اما حاکمیت باید ارزشهای اساسی اخلاقی و انسانی را بهرسمیت بشناسد؛ به آنها احترام بگذارد و از آنها محافظت کند (خلاصۀ دکترین اجتماعی کلیسا، بند397). با وجود این، اگر حاکمان بهجای رفتار عادلانه، مسیر ظلم را در پیش بگیرند، مردم حق ندارند زبان به اعتراض بگشایند یا با آنان مبارزه کنند؛ بلکه باید از طریق تعامل با آنان تلاش کنند ظلمها را بهشیوهای مسالمتآمیز از بین ببرند.
بر اساس برداشت کاتولیکی، تعلیم عهد جدید به مسیحیان مبنی بر اینکه حکومتها توسط خدا مستقر ميشوند و خداوند مقامات حکومتی را گماشته است، راه اعتراض مردم به حاکمان را میبندد. حضرت عیسی برخلاف حضرت موسی که با جنگ و مبارزه کارش را پی گرفت و بهنوعی دولت بنیاسرائیل را نیز تشکیل داد، هرگز نجنگید و حکومتی ایجاد نکرد؛ بلکه سیاست تعامل با حاکمان و اطاعت از آنان را در پیش گرفت. انجیل یوحنا کلام عیسی دربارة چشم پوشیدن از رسیدن به قدرت در این دنیا را چنین نقل کرده است: «عیسی جواب داد که پادشاهی من از این جهان نیست. اگر پادشاهی من از این جهان میبود، خدّام من جنگ میکردند تا به یهود تسلیم نشوم؛ لیکن اکنون پادشاهی من از این جهان نیست» (یوحنا 18: 36). پولس به این علت که از نظر مسیحیت، حاکمان خادمان خدا هستند و علت بدرفتاریهای آنان بر مردم، هنجارشکنیهای خود مردم است، اطاعت از حاکمان را ضروری میداند و به هر فرد مسیحی توصیه میکند كه مطیع قدرتهای برتر باشد (رومیان، 13: 1-7). پطروس نیز به مؤمنان توصیه میکند که همچون نوکری مطیع و خائف، از حاکمان خود فرمان ببرند و بدانند که ارادة خدا بهکارگیری همین شیوه است (اول پطرس 2: 13-14). در کتاب مقدس، حتی انتقاد از حاکمان نیز نهی شده و به نادیده گرفتن اشتباهات و مشکلات توصیه شده است: «داوری مکنید تا بر شما داوری نشود و حکم مکنید تا بر شما حکم نشود و عفو کنید تا آمرزیده شوید» (لوقا 6: 37).
کلیسای کاتولیک با همین تفسیر از متن کتاب مقدس، هرگز با مقابلة عملی، برپایی شورش و بهکارگیری شیوههای نظامی در برابر حاکمان ستمگر موافق نیست. این کلیسا با تأکید بر اینکه حکومت از خدا نشئت میگیرد (تعالیم کلیسا کاتولیک، ص516، بند1899)، تصریح میکند که وظیفة همگان، این است که حرمت و حیثیت حکومت را بهگونهای درخور حفظ کنند و با مجریان آن با احترام و تاآنجاکه سزاوار است، با سپاسگزاری و حسن نیت برخورد کنند (همان، ص517، بند1900). کتاب تعالیم کلیسای کاتولیک با اشاره به احتمال بروز بیعدالتی در دستگاه حکومت، تعلیم میدهد که اگر حاکمان قوانین ناعادلانه وضع کنند یا تدابیری متضاد با نظام اخلاقی اتخاذ کنند، چنین ترتیباتی از نظر وجدان الزامآور نیست (همان، ص518، بند1903)؛ بااینحال، توصیه میکند كه ایجاد تعادل در نظام حاکم، بر عهدة قدرتهای دیگر گذاشته شود، نه مردم. در این کتاب آمده است: «بهتر است که هر قدرتی را قدرتهای دیگر و حوزههای دیگرِ مسئولیت، که آن را در حد و حصری مناسب حفظ میکنند، متعادل نگه دارند» (همان، ص518، بند1904). بنابراین، کلیسای کاتولیک مؤمنان را به اطاعت از حاکمان و محبت به آنان دعوت میکند. این موضعگیری، خود را در دعای پاپ قدیس کلمنت رومی برای قدرتهای سیاسی بهگونهای رساتر نشان میدهد. در دعای او آمده است:
خداوندا! بدیشان سلامت، آرامش، تفاهم و پایداری عطا کن تا بتوانند اقتداری را که تو بدیشان بخشیدهای، بدون مضایقه اعمال کنند. ای مولا! ای پادشاه آسمانی دورانها! تو به فرزندان انسان، فوق همة موجودات زمین، جلال و احترام و قدرت میبخشی. خداوندا! تدبیر ایشان را موافق آنچه بهنظر تو مطلوب و پسندیده است، هدایت کن تا قدرتی را که تو به آنان بخشیدهای، با ایثار و گذشت و در صلح و مهربانی اعمال کنند و بدینگونه رضای تو را بهدست آورند (به نقل از: تعالیم کلیسای کاتولیک، ص517، بند1900).
5-4. ظلمپذیری و عدم انتقام از ظالمان
کلیسای کاتولیک بر اساس منابع اولیه و اصیل خود تعلیم میدهد که نباید در برابر این ظالمان ایستادگی نیز کرد؛ زیرا هدفْ انتقام نیست؛ بلکه از بین بردن ظلم و بدیهاست. فرازهایی از کتاب مقدس مستمسک کلیسای کاتولیک قرار میگیرد. پولس میگوید: نباید انتقام بگیریم؛ بلکه باید بدی را با نیکویی مغلوب سازیم. او میگوید:
هیچکس را به عوض بدی، بدی مرسانید. پیش جمیع مردم تدارک کارهای نیکو بینید. اگر ممکن است، بهقدر قوة خود با جمیع خلق به صلح بکوشید. ای محبوبان، انتقام خود را مکشید؛ بلکه خشم را مهلت دهید؛ زیرا مکتوب است خداوند میگوید که انتقام از آن من است؛ من جزا خواهم داد (رومیان 12: 17-21).
در کتاب اول تسالونیکیان آمده است: «زنهار کسی با کسی به سزای بدی بدی نکند؛ بلکه دائماً با یکدیگر و با جمیع مردم در پی نیکویی بکوشید» (اول تسالونیکیان 5: 15). نهی از برخورد تند با بدکاران و ظالمان، بهگونهای عام و فراگیر در این عبارات بیان شده است که نشان میدهد به قشر حاکمان اختصاص ندارد. بنابراین از نظر کلیسای کاتولیک، مسیحیان با هیچ ظالمی نباید از در جنگ و ستیز برآیند. تعابیر کتاب مقدس بهگونهای است که بدون باقی گذاشتن هیچ ابهامی، توصیه به ظلمپذیری را نمایان میکند. در انجیل متی آمده است:
شنیدهاید که گفته شده است، چشمی به چشمی و دندانی به دندانی؛ لیکن من به شما میگویم، با شریر مقاومت مکنید؛ بلکه هر که به رخسارة راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز بهسوی او بگردان؛ و اگر کسی خواهد با تو دعوا کند و قبای تو را بگیرد، عبای خود را نیز بدو واگذار؛ و هرگاه کسی تو را برای یک میل مجبور سازد،
دو میل همراه او برو؛ هر کس از تو سؤال کند، بدو ببخش و از کسی که قرض از تو خواهد، روی خود را مگردان (متی 5: 38-42).
ملاحظه میشود که در این عبارت، نهتنها به مسیحیان توصیه میشود که در برابر ظالمان مقاومت نکنند، بلكه از آنان خواسته میشود راه را برای ستم آنان باز بگذارند و بهجای مبارزه، از در سازش با آنان درآیند. این مضامین در بخشهای دیگری از عهد جدید نیز تکرار شده است (لوقا 6: 29-30). گویا بهسبب وجود چنین فرازهایی است که در تعالیم کلیسای کاتولیک، بهرغم تأکید بر لزوم از بین رفتن ظلمها و بیعدالتیهای اجتماعی، هیچ گونه دستور یا توصیهای به مؤمنان برای مبارزه با ظالمان دیده نمیشود. همة توصیههای این کتاب به محبت و رسیدگی به مظلومان و اصلاح ساختارهای اجتماعی و عادلانه کردن آنها منحصر میشود و در میان راهکارهای بسط عدالت اجتماعی، مبارزه با ظالمان، بهويژه با اقدامهای نظامی و مانند آن وجود نداشته و تنها به تعامل با حاکمان توصیه شده است (تعالیم کلیسای کاتولیک، ص632-635، بند2437-2449).
6-4. فسادزدایی مسالمتآمیز و بدون جنگ
کلیسای کاتولیک در دوران معاصر به این باور تمایل نشان میدهد که باید از شیوههای مسالمتآمیز برای بسط عدالت اجتماعی در جامعه استفاده کرد. کلیسا و در رأس آن، پاپ اعلام میکند که جنگ نمیتواند ابزار مناسبی برای حل مناقشات باشد و امری کاملاً مغایر با اخلاق است (پیترز، 1981م، ج2، ص279). بر این اساس، مسئلة تشکیل ارتش و عضوگیری آن، چالشی مهم در این دین تلقی میشود. بااینحال، در مسئلة روش بسط عدالت اجتماعی، میتوان تصدیق کرد که نظام کنونی مسیحیت در قالب کاتولیکیاش بهدنبال آن است که مسائل و مشکلات را بدون جنگ و خونریزی و تنها از راههای مسالمتآمیز حلوفصل کند. بر این اساس، مسیحیت کاتولیک نمیپذیرد که انسانها و بهخصوص مسیحیان، تحت ظلم و نابرابریهای اجتماعی در هیچ یک از عرصههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... قرار گیرند؛ اما اگر زمانی این ظلمها واقع شود، راهحل از بین بردن محرومیتها و نابرابریها، طی مسیر مسالمتآمیز و پرهیز از جنگ و درگیریهای فیزیکی است. زمانی میتوان از راه نظامی به دفاع مشروع پرداخت که هیچ راه مسالمتآمیزی باقی نمانده باشد و همة تلاشهای صلحجویانه ناکام مانده باشد (تعالیم کلیسای کاتولیک، ص605، بند2308). دفاع مشروع با نیروی نظامی بهآسانی تجویز نمیشود؛ بلکه شرایطی سخت و جدی دارد و به ملاحظاتی بسیار دقیق نیاز است. تعالیم کلیسای کاتولیک در این زمینه شرایطی را ذکر میکند که همزمان باید وجود داشته باشند:
1. خسارتی که متجاوز به ملت یا اجتماع ملل وارد میکند، باید پایدار و شدید و حتمی باشد؛
2. باید روشن شود که تمام ابزارهای پایان دادن به آن، غیرعملی و غیرمؤثرند؛
3. امید جدی موفقیت موجود باشد؛
4. بهکارگیری اسلحه نباید باعث مفاسد و بینظمیهایی شود که از مفاسدی که دفع میشود، شدیدتر باشد. قدرت ابزارهای جدید ویرانگر، در ارزیابی این شرط بسیار بااهمیت است (همان، ص605، بند2309).
این شرایط، گاه با مؤلفههای بیشتری ذکر میشود (دسنرد، 1386، ص69). پاپ لئوی سیزدهم نیز در بیانیههای اجتماعی خود، اخلاق شخصی و تعالیم کلیسا را کلید حل مشکلات اجتماعی، و دولت را مسئول حفظ منافع عمومی و حقوق فقرا و کارگران میدانست (سنیگوکی، 2009م، ص108؛ بیانیۀ امور جدید (Rerum Novarum )، بند29). از بین بردن بدیها لازم است؛ اما این کار نه با ملایمت از روی ترس باشد و نه از روی خشونت ناشی از توهم مبارزه با بدی؛ بلکه باید بر اساس راه محبت انجام شود و البته تشخیص این شیوة صحیح، نیازمند فیض از جانب خداست. تعالیم کلیسای کاتولیک دراینباره میگوید:
آدمیان بدون کمک فیض نمیدانند که چگونه راه غالباً باریکِ بین ترسویی که تسلیم بدی میشود و خشونتی را که توهم مبارزه با بدی آن را دوچندان میکند، تمییز دهند. این راه محبت است؛ یعنی راه دوست داشتن خدا و همنوع. محبت بزرگترین حکم اجتماعی است (تعالیم کلیسای کاتولیک، ص516، بند1889).
تعالیم کلیسای کاتولیک برای کارآمد بودن اقدامهای اصلاحی مسالمتآمیز و بدون جنگ، پیشنهاد میکند كه ایجاد تعادل در نظام حاکم، بر عهدة قدرتهای دیگر گذاشته شود. در این کتاب آمده است: «بهتر است که هر قدرتی را قدرتهای دیگر و حوزههای دیگر مسئولیت، که آن را در حد و حصری مناسب حفظ میکنند، متعادل نگه دارند» (همان، ص516، بند1904). در بیانیة «شادی و امید» شورای واتیکانی دوم آمده است که وقتی شرایط زمان و مکان نیازهایی را بهوجود میآورد، کلیسا باید فعالیتهاي جدیدي در جهت منافع مردم انجام دهد و توصیه میکند که نهادهایی وابسته به کلیساي جهانی براي تشویق امت کاتولیک بهسوي ترقی و عدالت اجتماعی در صحنة بینالمللی بهوجود آید (بیانیۀ شادی و امید (Gaudium et.Spes)، بند90). در شورای پاپی عدالت و صلح ـ که در سال 2011م توسط پاپ تشکیل شد ـ بهطور صریحتر پیشنهاد شد برای برونرفت از بحران ظلمهای اقتصادی و مالی، یک مرجع سیاسی جهانی ایجاد شود که تنها هدف آن، رعایت مصالح عامه باشد و در این مرجعیت، تمام قدرتها و کشورها با رویکرد همیاری، مشارکتی یکسان داشته باشند و برای اجرای عدالت اجتماعی تلاش کنند (مرتضی صانعی، 1390، ص169).
5. نقد روش بسط عدالت اجتماعی در مسیحیت کاتولیک
کلیسای کاتولیک برای تفسیر کتاب مقدس، حقی انحصاری برای خود قائل است و این نکته، راه را برای استناد به فرازهای کتاب مقدس در نقد برداشت کاتولیک در زمینههای گوناگون میبندد. بااینحال، دستکم نقدهایی برونمذهبی یا بروندینی به این تعلیم کاتولیکی وجود دارد. جنبۀ مثبت روش کاتولیکیِ بسط عدالت اجتماعی، مواردی است که در فرهنگ و ادیان دیگر نیز وجود دارد؛ یعنی کمک اغنیا به فقرا در شرایط ظلم، همبستگی و نیز اصلاح نظامهای اقتصادی و پولی. کلیسای کاتولیک بهدرستی به مؤمنان توصیه میکند نخستين اقدام در شرایط ظلم، استفاده از راهحل کوتاهمدت کمک و دستگیری از فقیران و مظلومان باشد تا از این طریق، کمی از آمالشان کاسته شود. اسلام نیز از این روش استفاده میکند (بلد، 14-17)؛ اما ابعاد دیگر روش کاتولیکیِ بسط عدالت اجتماعی، با اشکالاتی روبهروست:
1-5. تأکید بیشازحد و غیرمعقول بر محبت
روح روش بسط عدالت اجتماعی در مسیحیت کاتولیک، «محبت» است. مؤلفههای ششگانۀ این روش، بر محور «محبت» گرد هم آمدهاند. اگرچه اصل وجود محبت و ارجحیت آن نسبتبه نزاع و ستیز در شرایط عادی، قابل انکار نیست، اما این حقیقت نباید به نگاهی افراطی تبدیل شود. برای نمونه، هنگامی که محبت به دشمنی ظالم، زمینۀ سوءاستفاده و ظلم بیشتر او بر مردم را فراهم میکند و سبب میشود او با خیالی آسودهتر، رفتارهای ظالمانۀ خود بر مردم را افزایش دهد، لازم نیست همچنان بر محبت به او تأکید کرد؛ چراکه محبت با چنین فرد ستمگری، هم بار گناه او را سنگینتر خواهد کرد و هم با محبت به مؤمنان دیگری که تحت ظلم او قرار گرفتهاند، سازگار نیست. گاه لازم است از محبت تفسیرهای عمیقتری ارائه شود. مادری که فرزند خردسالش را دوست دارد، حتی با گریۀ او حاضر نیست چاقوی تیز و برندۀ آشپزخانه را در اختیارش بگذارد. اگر محبت را به رفتار ظاهری خوب تفسیر کنیم، مادر باید این چاقوی تیز را به فرزندش بدهد تا فرزند احساس ناراحتی نکند؛ اما واضح است که محبت عمیقتری از این محبت ظاهری وجود دارد که خشونت با فرزند و گریۀ او را تجویز میکند تا جلوی آسیب به او گرفته شود. خشونت همیشه بد نیست؛ محبت نیز همیشه خوب نیست. خشونت با دشمن ظالم و خونریز خوب است و محبت با او خوب نیست.
2-5. حق اعتراض به ظالمان در منابع مسیحی
به رغم تلاش مسیحیت کاتولیک برای تبیین دیدگاه صلحطلبانة مسیحیت در مواجهه با ظالمان، در منابع اصیل مسیحی بارها از حق اعتراض به ظالمان، ایستادگی در برابر شرارت و جواز خشونت در این مسیر نیز سخن گفته شده است و حتی در عهد جدید نیز نمونههای قابل فهمی از این دست وجود دارد. برای نمونه، در فرازی از کتاب مقدس دربارۀ ورود عیسی به معبد اورشلیم و مشاهدۀ صحنههای ناسازگار با قداست آن مکان، تأکید میشود كه عیسی هیکل را پاکسازی و میزهای صرافان را واژگون کرد؛ با آنان برخوردی قاطعانه داشت و خشم خود را از آنان نشان داد. عهد جدید دراینباره میگوید:
و چون عید فِصَحِ یهود نزدیک بود، عیسی به اورشلیم رفت و در هیکل، فروشندگان گاو و گوسفند و کبوتر و صرّافان را نِشسته یافت. پس تازیانهای از ریسمان ساخته، همه را از هیکل بیرون نمود؛ هم گوسفندان و گاوان را؛ و نقود صرّافان را ریخت و تختهای ایشان را واژگون ساخت و به کبوترفروشان گفت: اینها را از اینجا بیرون برید و خانة پدر مرا خانة تجارت مسازید (یوحنا 2: 13-16).
در جای دیگری از عهد جدید آمده است که عیسی به عمل نگهبانان که برخلاف عرف دادرسی، به صورت او سیلی زدند، اعتراض کرده است. در انجیل یوحنا آمده است:
پس رئیس کَهَنَه از عیسی دربارة شاگردان و تعلیم او پرسید. عیسی به او جواب داد که من به جهان آشکارا سخن گفتهام. من هر وقت در کنیسه و در هیکل، جایی که همة یهودیان پیوسته جمع میشدند، تعلیم میدادم و در خفا چیزی نگفتهام! چرا از من سؤال میکنی؟ از کسانی که شنیدهاند، بپرس که چه چیز بدیشان گفتم! اینک ایشان میدانند آنچه من گفتم! و چون این را گفت، یکی از خادمان که در آنجا ایستاده بود، طپانچه بر عیسی زده، گفت: آیا به رئیس کَهَنَه چنین جواب میدهی؟ عیسی بدو جواب داد: اگر بد گفتم، به بدی شهادت ده؛ و اگر خوب، برای چه مرا میزنی؟ (یوحنا18: 19-23).
همچنین در انجیل متی آمده است که حضرت یحیای تعمیددهنده، خطاب به فریسیان و صدوقیان میگوید: «من شما را به آب بهجهت توبه تعمید میدهم؛ لکن او که بعد از من میآید، از من تواناتر است که لایق برداشتن نعلین او نیستم. او شما را به روحالقدس و آتش تعمید خواهد داد. او غربال خود را در دست دارد و خرمن خود را نیکو پاک کرده، گندم خویش را در انبار ذخیره خواهد نمود؛ ولی کاه را در آتشی که خاموشی نمیپذیرد، خواهد سوزانید»
(متی 3: 11-12). در فراز دیگری از انجیل متی نیز آمده است: «گمان مبرید که آمدهام تا سلامتی بر زمین بگذارم. نیامدهام تا سلامتی بگذارم؛ بلکه شمشیر را» (متی 10: 34). پولس نیز در مقابل عمل ناحقی که بر او اعمال شد، به دادگاهی عالیتر متوسل شد. او گفت: «پس هرگاه ظلمی یا عملی مستوجب قتل کرده باشم، از مردن دریغ ندارم؛ لیکن اگر هیچ یک از این شکایتهایی که اینها بر من میآورند، اصلی ندارد، کسی نمیتواند مرا به ایشان سپارد. به قیصر رفع دعوا میکنم» (اعمال رسولان 25: 11).
3-5. تعالیم متفاوت کلیسا و بزرگان آن در اعصار مختلف
بسیاری از بزرگان مورد قبول کلیسای کاتولیک در اعصار گذشته تعالیم متفاوتی در شیوۀ برخورد با حکومتها و ظالمان داشتهاند که دقت در آنها نشان میدهد، نمیتوان نسخۀ واحدی برای شرایط گوناگون تجویز کرد. پژوهشگران گفتهاند كه با بررسی تاریخ بیش از دوهزارسالة مسیحیت، چهار رویکرد در این زمینه قابل مشاهده است: 1. صلحگرایی؛ 2. جنگ عادلانه؛ 3. صلح دائمی؛ 4. جنگ متعارف (همان، ص79). صلحگرایی همان رویکرد قرون اولیة مسیحیت است. جنگ عادلانه از قرن چهارم، یعنی زمانی ظهور کرد که حکومت مسیحی آغاز شد و مسیحیان منصب رهبری را در قلمرو امور دنیوی کسب کردند. در این رویکرد، مبنای اولیه صلح بود؛ اما ازآنجاکه مسیحیان مسئولیتهای سیاسی را بر عهده گرفته بودند و از آنان انتظار میرفت در برابر ظلم و بیعدالتی شروران و ظالمان، از افراد ضعیف و مظلوم دفاع کنند، مقرر شد که مسیحیان میتوانند در برابر متجاوزان و خاطیان، از نیرو و ابزار نظامی استفاده کنند (همان، ص81). آگوستین از بزرگترین متفکران مسیحی در این دوران بهشمار میآید که این بحث را تبیین کرده است. او را از بنیانگذاران اصل «جنگ دادگرانه» در حقوق بینالملل دانستهاند؛ زیرا او تلاش کرد تا ثابت کند مسیحیت با جنگ، بهشرط آنکه بر ضد ستم باشد، مخالف نیست و حتی آن را واجب میداند (عنایت، 1351، ص121-122).
در کنار ایدة جنگ عادلانه، دو رویکرد مرتبط، اما متمایز دربارة جنگ شکل گرفت: رویکرد صلح دائمی که در قرن دوازدهم میلادی ظهور کرد و نتیجة رویة داوری پاپی و وساطت پاپها بین شاهزادگان رقیب برای جلوگیری از وقوع جنگ بود که به صلح دائمی و منسوخ شدن جنگ منجر میشود (رایشبرگ، 1388، ص83)؛ و رویکرد جنگ متعارف که در اواخر قرون وسطی پدید آمد و بر اساس آن، وجود یک علت یا دلیل موجه برای آغاز جنگ براي بهرهمند شدن او از حقوق خاص در جنگ، بهنفع حق جنگ دوجانبه کنار گذاشته میشد و حقوق دو طرف تخاصم در جنگ مساوی انگاشته میشد (همان، ص86).
این بحثهاي فراوان در ميان انديشمندان کاتولیک، منعکسکنندۀ تفاوت دیدگاههای مؤمنان به این کلیسا در زمینۀ شیوۀ گسترش بسط عدالت اجتماعی است. بخش مهمي از اين بحثها را رهبران نهضتهاي رهاييبخش مطرح كردهاند كه بر اساس آن، الهياتي به نام الهيات رهاييبخش شكل گرفته است. در این الهیات، «جنگ نظامی» راهحلی مشروع برای مبارزه با ظالمان معرفی شده است. با آنکه متألهان این الهیات اصرار دارند که باورشان بر اساس مبانی کاتولیکی شکل گرفته، کلیسای کاتولیک واکنشهای مختلفی به فعالیتهای آنان نشان داده و در بسیاری از مواقع، اندیشۀ آنان را مردود دانسته است. نگاهی به این وضعیت در مسیحیت کاتولیک نشان میدهد كه این کلیسا از فقدان دیدگاهی واحد در زمینۀ چگونگی از بین بردن ظلم، و بهدنبال آن گسترش عدالت اجتماعی، رنج میبرد. این وضعیت میتواند نقصی برای نظام مقابله با نابرابریهای اجتماعی در مسیحیت کاتولیک تلقی شود.
در واقع، بهنظر میرسد نظام ناکامل بسط عدالت اجتماعی در مسیحیت کاتولیک، سبب بهوجود آمدن چنین الهیاتی در این کلیسا و سپس ناهماهنگی کلیسای کاتولیک در موضعگیری نسبتبه آن شده است.
4-5. نامقبول بودن ایدۀ تعامل با ظالمان برای بسط عدالت اجتماعی
مسیحیت ترجیح میدهد بهجای تلاش برای گرفتن حکومت از دست نااهلان و تشکیل حکومت عدل دینی، با ظالمان تعامل شود. دراینباره لازم است گفته شود که تاریخ مسیحیت نشان میدهد، اگرچه رویکرد دوری از حکومت در میان حواری و آباء وجود داشته و در سه قرن اول کلیسای مسیحی، دیدگاه مسلط و غالب کلیسا بوده است، اما از یک مقطع تاریخی، با تغییر رویکرد مسیحیت، کلیسا و روحانیون خود قدرت سیاسی را در دست گرفتهاند (رایشبرگ، 1388، ص75). از قرن چهارم، ارباب کلیسا با مطرح کردن بحث جنگ و خشونت مقدس، به نظريهسازی در این زمینه پرداختند و به این ترتیب، نرمش فراوان اناجیل، جای خود را به دیدگاههای جدید مسیحی داد (همان، ص79).
همچنین باید توجه داشت که اساساً تشکیل حکومت دینی و بهدست آوردن اختیارات فراوان در عرصههای مختلف اجتماع، امکان و فرصت بیشتری برای پیاده کردن مظاهر عدالت در جامعه فراهم میآورد و اگر قرار باشد مؤمنان در مقابل حکومتهای ظالم سر تسلیم فرود آورند، مجال کمتری برای از بین بردن ظلم از چهرۀ جامعه پیدا خواهد شد. تاریخ نشان میدهد هنگامی که ظالمان بر مسند حکومت نشستهاند، همواره سایۀ ظلم آنان بر سر ضعیفان سنگینی کرده و کمتر کسی توانسته است آنان را از ظلم و ستم بازدارد. قرآن با اشاره به این مطلب میفرماید: «قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ»؛ گفت: پادشاهان هنگامى كه وارد منطقة آبادى شوند، آن را به فساد و تباهى مىكشند و عزيزان آنجا را ذليل مىكنند؛ كار آنان همينگونه است (نمل: 34). تعامل با ظالمان، در اغلب موارد به پذیرش ظلم آنان و عمیقشدن مشکل جامعه انجاميده است. برای کسانی که تحت ظلم و ستم ظالمان قرار دارند و هر لحظۀ روز و شبشان با سختی در حال سپری شدن است، پذيرفته نیست که نسخۀ سکوت در برابر ظلم و تعامل با ظالمان پیچیده شود. مظلومان از دینداران انتظار دارند كه فریادهایشان را بشنوند و آنان را از وضعیت پردرد و رنجشان نجات دهند. ازاینرو، تردیدی نیست که اسلام بهدرستی همگان را به مبارزه با ظالمان فراخوانده است. در قرآن آمده است:
وَ ما لَكُمْ لاتُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً.
چرا در راه خدا، و [در راه] مردان و زنان و كودكانى كه [بهدست ستمگران] تضعيف شدهاند، پيكار نمىكنيد؟! همان افراد [ستمديدهاى] كه مىگويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما! (نساء: 75).
نمیتوان به ظالمان اعتماد کرد و انتظار داشت كه از روی تعامل، از ظلم و تضییع حقوق افراد دست بردارند. حساسیت اسلام دربارۀ کوتاه کردن دست ضایعکنندکان حقوق افراد، تا اندازهای است که برای جلوگیری از تلف شدن اموال مسلمانان، حتی راضی نیست اموال مسلمانان در دستان اشخاص سفیه و نادان بیفتد (نساء: 6)؛ چه رسد بهدست ظالمان که انگیزۀ بیشتری برای از بین بردن حقوق دیگران دارند.
نتیجهگیری
نمیتوان انکار کرد که ضرورت بسط عدالت اجتماعي، مورد توجه کلیسای کاتولیک قرار داشته و دارد و سنت كاتوليك، بهويژه از شوراي واتيكاني دوم، گامهاي مثبتي براي كمك به برقراري عدالت اجتماعي و گسترش آن برداشته است. کلیسای کاتولیک همگان را بر رعایت حقوق یکدیگر و تلاش برای برقراری عدالت در جامعه دعوت میکند. این کلیسا به ثروتمندان و استادکاران گوشزد میکند که اِعمال فشار بر تهیدستان و فقرا برای بهدست آوردن و جمع کردن سود از قِبَل نیازهای دیگران، توسط همة قوانین الهی و انسانی محکوم بوده و به چنگ آوردن دستمزد مقرر کسی با حیله و نیرنگ، جرمی است که باعث خشم و انتقام آسمانی میشود. همچنین از نظر کلیسای کاتولیک، حاکمیت موظف است از راه وضع قوانین عادلانه، حقوق افراد جامعه را به آنان برساند. بااینحال، این کلیسا تعلیم میدهد که اگر حاکمان بهجای رفتار عادلانه، مسیر ظلم را در پیش بگیرند، مردم حق ندارند زبان به اعتراض بگشایند یا با آنان مبارزه کنند. بر اساس برداشت کاتولیکی از عهد جدید، حکومتها توسط خدا مستقر و مقامات حکومتی در واقع توسط خدا بهسمت خود گماشته شدهاند. ازاینرو مردم حق اعتراض به حاکمان را ندارند؛ چراکه اعتراض به حاکمان، در حقیقت سرپیچی از فرمان خداست. اگرچه این کلیسا توصیه میکند كه بزرگان مسیحیت و مردم باید از طریق تعامل با حاکمان تلاش کنند ظلمها را بهشیوهای مسالمتآمیز از بین ببرند، اما تاریخ نشان داده است كه این روش از تضمین چندانی برخوردار نیست و برای برچیدن ظلم از جامعه و بسط عدالت اجتماعی، لازم است ریشههای ظلم خشکانده شود. حاکمان ظالم ریشۀ ظلم و فساد در جامعهاند و تا حکومت و اختیارات گستردۀ آن را در دست دارند، باید افزایش روزافزون ظلم در جامعه را نیز انتظار داشت.
بهنظر میرسد كه توصیه به راهحلِ نهچندان کاربردی «تعامل با حاکمان» و فقدان دستوراتي مشخص و کارآمد براي مبارزه با ظلم و بيعدالتيهاي اجتماعي در کلیسای كاتوليك، وجود يك نظام منسجم و موفق براي اجراي عدالت اجتماعي در این کلیسا را با چالش مواجه كرده است. میتوان تکیۀ حداکثری بر صلح را اصلیترین مشکل کاتولیک برای مبارزه با ظلمهای اجتماعی ارزیابی کرد. بهنظر میرسد، هنگامی که دشمن ظالم سر سازش ندارد و با سوءاستفاده از طلحطلبی مؤمنان، هر روز ظلم بر مردم را افزایش میدهد، لازم نیست همچنان بر صلح تکیه کرد. این رویکرد نامعقول سبب شده است كه حتی در میان کلیسای کاتولیک، عدهای با آن مخالفت کنند. برای نمونه، الهیات رهاییبخش با توجه داشتن به این مشکل کلیسای کاتولیک، راه متفاوتی برای بسط عدالت اجتماعی برگزیده و با تلاش بر حفظ ماهیت کاتولیکی خود، با رویکرد جنگ و مبارزۀ نظامی با ظالمان، از دل این کلیسا سر برون آورده است. ارزیابی این الهیات جدید، مجال دیگری میطلبد؛ اما بهطورکلی میتوان گفت که نباید جنگ را بهطور مطلق زشت و پلید دانست. گاه جنگ میتواند بالاترین نیکی بهشمار آید. وقتی شخص یا گروهی حق را پایمال و مردم را از حقایق محروم میکنند، باید از سر راه برداشته شوند. قرآن دراینباره میفرماید: «وَ لَوْ لادَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً»؛ و اگر خداوند بعضى از مردم را بهوسيلة بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعهها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مىشود، ويران مىگردد!» (حج: 40). هنگامی که مقصود از جنگ، کوتاه کردن دست متجاوز و نجات فردی مظلوم از چنگال ظالمی خونریز باشد، میتوان آن را مقدس دانست و در آن صورت، نباید از مطرح کردن آن
هراسی داشت.
- کتاب مقدس، 2002، لندن، ایلام.
- ابنمنظور، محمد بن مكرم، 1414ق، لسان العرب، بيروت، دار صادر.
- برانتل، جورج، 1381، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
- بيان، حسام الدين، 1379، «مديريت استراتژيك» در: مديريت استراتژيك1، جمعي از اساتيد مديريت، مركز آموزش مديريت دولتي.
- دسنرد، سورن، 1386، مسیحیت و اعتراض در سدة بیستم، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- راغب اصفهاني، حسين بن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، دمشق بيروت، دار العلم دار الشامية.
- رایشبرگ، گریگوری، 1388، «قواعد جنگ در مذهب کاتولیک» در: آرامش و دوستی در ادیان ابراهیمی، عبدالرحيم گواهی و غلامرضا اعوانی، تهران، علم.
- شیرازی، علی، 1389، مبانی سازمان و مدیریت، مشهد، آستان قدس رضوی.
- صانعی، مرتضی، «درآمدی بر بیانیة شورای پاپی صلح و عدالت دربارة بحران اخیر اقتصادی»، معرفت ادیان، ش6، ص169-195.
- طاليس، ارسطا، 1356، اخلاق نيكوماخس، ترجمه سيد ابوالقاسم پورحسيني، تهران، دانشگاه تهران.
- عنایت، حمید، ۱۳۵۱، بنیاد فلسفة سیاسی در غرب از هراکلیت تا هابز، تهران، دانشگاه تهران.
- فراهيدي، خليل بن احمد، 1410ق، كتاب العين، قم، هجرت.
- كليساي كاتوليك، 1393، تعاليم كليساي كاتوليك، ترجمه احمدرضا مفتاح و ديگران، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
- مصطفوي، حسن، 1360، التحقيق في كلمات قرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
- مطهري، مرتضي، 1395، عدل الهي، تهران، صدرا.
- واعظي، احمد، 1388، نقد و بررسي نظريه عدالت، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- هاكس، جيمز، 1383، قاموس كتاب مقدس، تهران، اساطير.
- هیل، توماس و استيفان تورسون، بیتا، تفسیر کاربردی عهد جدید، ترجمه آرمان رشدی و فریبرز خندانی، بیجا.
- Aquinas, Thomas, 1994, Summa Theologica, tr.L. Shapcote, Great Books of the Western World, ed. M. J. Adler, Chicago.
- Augustine, Saint, 1993, Books I-XIII, Translated by F. J. Sheed, Indianapolis, HACKETT PUBLISHING COMPANY.
- Gaudium et.Spes, http://www.vatican.va.
- Nash, Ronald H., 1984, Social and the Christian Church, Michigan، Mott Media.
- Peters, W. H., "Benedict XV, Pope" 1981, New Catholic Encyclopedia, Palatine, Jack Heraty & Associates, Inc.
- Pontifical Council for Justice and Place, 2005, Compendium of the Scial Doctrine of the Church, trans. Libreria Editrice Vaticana, Washington,, DC: USCCB Publishing.
- Quadragesimo Anno, http://w2.vatican.va.
- Rerum Novarum; http://w2.vatican.va.
- Sniegocki, John, 2009, Catholic Social Teaching and Economic Globalization: The Quest for Alternative (Marquetter Studies in Theology), Milwaukee, Wisconsin: Marquette University Press,
- Walsh, Michael, 2005, Roman Catholicism: The Basics, London & New York: Routledge, by Taylor & Francis Inc.