معرفت ادیان، سال یازدهم، شماره چهارم، پیاپی 44، پاییز 1399، صفحات 67-86

    بررسی تطبیقی وعده‌ی مشروط خداوند به قوم بنی‌اسرائیل درباره‌ی سرزمین مقدس در قرآن و عهد عتیق

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    الهه هادیان رسنانی / استادیار گروه قرآن، دانشگاه قرآن و حدیث / hadian.e@qhu.ac.ir
    چکیده: 
    قرآن کریم تحقق وعدة واگذاری سرزمین مقدس به بنی اسرائیل را مشروط به طاعت و بندگی خداوند و صبر و استقامت می داند. به عبارت دیگر، این وعده مشروط به التزام بنی اسرائیل به پیمان ها و تعهداتشان و پیروی از فرمان های الهی است. بر اساس تاریخ و آیات قرآن، به دلیل عدم تحقق این شرایط و عمل نکردن بنی اسرائیل به فرمان های الهی، این وعده (مالکیت و استخلاف)، جز دوره ای محدود (دورة حضرت داود و سلیمان علیه السلام) در دوره های بعد تحقق نیافت و این سرزمین بر آنان حرام شد. این تبیین قرآن کریم، در برابر گزارش تورات است که با وجود گزارش نافرمانی های متعدد بنی اسرائیل و خشم و غضب خداوند در مقاطع گوناگون، از نوع عملکرد آنان و پیمان شکنی های فراوان و عدم پایبندی به تعهداتشان، بازهم در نهایت بر مالکیت سرزمین مقدس برای بنی اسرائیل ظهور دارد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study of God's Conditioned Promise to the Children of Israel Concerning the Holy Land the View of in the Qur'an and the Old Testament
    Abstract: 
    The Holy Qur'an considers that the fulfillment of the promise of handing over the Holy Land to the Children of Israel is conditioned by their obedience and servitude to God, patience and righteousness. In other words, this promise is conditioned by the commitment of the Children of Israel to their covenants and promises and their obedience to the divine commands. Because the Children of Israel had not fulfilled of these the mentioned conditions and the had not obeyed the divine commands, this God’s promise (ownership and being successors) was not fulfilled except in a limited period that is, (the period of Prophet David and Prophet Solomon) and their claim on the land in later periods was unlawful. This explanation of the Holy Qur'an is contrasted to that of the Torah, despite the reports of the many instances of disobedience of the Children of Israel and the wrath of God in various times, at the way they behaved and the many cases of their breach of covenants and breaking of promises, still suggests that the Children of Israel are the ultimately the ownership of the Holy Land.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    برخی، وعده‌های عهد عتیق دربارة وعدة مالکیت سرزمین مقدس و استخلاف بنی‌اسرائیل در آن را دستاويزي برای مشروعیت‌بخشي به سلطة یهودیان افراطی (موسوم به صهیونیست‌ها) بر این سرزمین می‌دانند و بر این اساس، امروزه موضوع سرزمین مقدس یا فلسطین صبغة سیاسی شدیدی یافته و نزاع‌های سیاسی و اعتقادی فراوانی را میان صهیونیست‌ها و مسلمانان در سطح جهانی پديد آورده است.
    تحقق این وعده، یعنی استخلاف بنی‌اسرائیل در سرزمین مقدس ـ که در قرآن کریم نیز آمده است ـ مشروط به شرایطی است که هم در قرآن کریم و هم در عهد عتیق، به‌تفصیل بیان شده‌اند. هدف از این نوشتار تبیین این سنت یا وعدة مشروط الهی است که عدم تحقق شرایط آن توسط بنی‌اسرائیل، در قرآن و عهد عتیق به‌صراحت تبیین شده است.
    وعدة قرآن و عهد عتیق، که تحقق آن مستلزم پایبندی به تعهدات و فرمان‌های الهی دانسته شده، در حقیقت یک سنت الهی است، نه یک اندیشة نژادپرستانه.
    تقدس این سرزمین، برگرفته از نژاد مردم آن نیست؛ بلکه از این جهت است که این سرزمین محل ظهور وگسترش ادیان الهی بوده و شرایع آسمانی از این سرزمین به دیگر نقاط جهان گسترش یافته است. آثار مذهبی و مدفن بسیاری از پیامبران الهی در این سرزمین نیز بیانگر همین امر است.
    نتیجه‌ای که در این نوشتار حاصل شده، اين است که علیرغم آن‌که قرآن و عهد عتیق هر دو از محقق نشدن این شرایط و عمل نکردن بنی‌اسرائیل به پیمان‌ها و تعهدات خود خبر مي‌دهند، اما در عهد عتیق برخلاف قرآن کریم، باز در نهایت، این مالکیت برای بنی‌اسرائیل باقی است.
    1. تاریخچه سرزمین مقدس
    در قرآن کریم تنها یک سرزمین، مقدس ذکر شده و مناطق پیرامون آن مبارک خوانده شده است (اسراء: 1؛ اعراف:.137؛ انبیاء: 71). البته صفت مبارک در قرآن برای کعبه نیز به‌کار رفته است (آل‌عمران: 96).
    در عهدین، این شهر با نام‌هایی یادشده است؛ مانند سرزمین مقدس (زکریا، 2: 12)؛ سرزمین اسرائیل (کتاب اول سموئیل، 13: 19)؛ سرزمین موعود (رساله پولس به عبرانیان، 11: 9)؛ عروس خداوند (اشعيا 62: 4)؛ يبوس (داوران 19: 10-11)؛ اريئيل (اشعيا 29: 1)؛ کنعان (سفر پیدایش، 12: 5)؛ شهر پاكى (اشعيا 48: 2)؛ شهر نيكى و عدالت و امان (اشعيا 1: 26).
    این سرزمین بر اساس خود عهدین نیز در طول تاریخ، ساکنان و اقوام مختلفی به‌خود دیده است؛ مانند قینیان و قَنِّزیان و قَدْمونیان و حِتّیان و فَرِزیان و رَفائِیان، اَمُوریان و کنعانیان و جرجاشیان و یبوسیان (پیدایش، 15: 18-20). بر اساس گزارش‌های تاریخی و حتی گزارش‌های عهدین، این سرزمین در اصل متعلق به اقوام دیگری غیر از
    قوم بنی‌اسرائیل بوده و فقط در دوره‌هایی محدود، به مرکز حکومت برخی پادشاهان یا انبیاي بنی‌اسرائیل، مانند حضرت داوود و حضرت سلیمان تبديل شده است؛ چنان‌که در داستان فرمان یافتن بنی‌اسرائیل مبنی بر ورود به سرزمین مقدس ـ که در قرآن و عهدین آمده است و بنی‌اسرائیل از این فرمان سرپیچی کردند ـ سکونت اقوام دیگر در این سرزمین روشن است.
    دیدگاه‌های گوناگونی دربارة حدود این سرزمین ارائه شده است؛ از جمله: از مصر تا فرات؛ سرتاسر سرزمین شام (ابن‌عاشور، 1420ق، ج8، ص261)؛ مصر و شام و فلسطین؛ فلسطین و شام (طباطبائی، 1390ق، ج8، ص228؛ نیز ر.ک: طبرسی، 1412ق، ج1، ص465؛ طبرسی، 1372ش، ج6، ص686؛ زمخشری، 1407ق، ج2، ص149).
    بیشتر دیدگاه‌های تفسیری در این‌باره، ذیل آیة 21 سورة مائده در تفسیر عبارت «الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَة» بیان شده‌اند که فرمان به بنی‌اسرائیل برای ورود به سرزمین مقدس است.
    مرکز این سرزمین، همان بیت‌المقدس است و طور سینا، محل ملاقات موسی با خداوند، در این سرزمین بوده است.
    قرآن کریم در آیات متعددی، از سرزمین مقدس به‌صراحت یا به‌اشاره یاد کرده است؛ از جمله در ماجرای هجرت حضرت ابراهیم از بابل به‌همراه حضرت لوط به‌سوی سرزمینی که از سوی خداوند، مبارک معرفی شده است (انبیاء: 71). مفسران این سرزمین را فلسطین یا شام دانسته‌اند (زمخشری، 1407ق، ج3، ص126؛ طبری، 1412ق، ج17، ص34).
    ديگر يادكرد سرزمين مقدس در قرآن، مربوط به ماجراى تسخير باد در دست حضرت سليمان (انبياء: 81) و نیز معراج پيامبر از مكه به مسجدالاقصى در مرحلة اول، و سپس از آنجا به آسمان در مرحلة دوم است (اسراء:.1).
    پيوستگى سرزمين سبأ به سرزمین‌های مبارک که بر اساس دیدگاه بیشتر مفسرین، سرزمین شام و فلسطين است، از ديگر يادكردهاى سرزمين مقدّس در قرآن است (سبأ: 18).
    همچنین مفسران ذيل داستان حضرت عزير يا ارميا كه هنگام گذر از اورشليم خراب به‌ياد رستاخيز افتاد و به مرگى صدساله فرو رفت (بقره: 259)، از سرزمين مقدس یاد کرده‌اند (طبرسی، 1372ش، ج2، ص639؛ طبری، 1412ق، ج3، ص19-20؛ بحرانی، 1415ق، ج1، ص529؛ حویزی، 1415ق، ج1، ص268).
    2. سنت‌های تاریخ در قرآن
    بحث دربارة قوانين تاريخ به‌عنوان سنت‌های الهی در تدبیر جوامع، رابطة شديدى با قرآن کریم به‌عنوان كتاب هدايت دارد. واژة «سُنَّت»، در لغت به‌معنای راه، طریق و روش است (راغب اصفهانى، 1412ق‏، ص429)؛ اما قوانين جامعه‌شناختي دین را به‌نام «سنت‌هاي الهي» (سُنَّةاللّه) ناميدن، اقتباسي از خود قرآن كريم است. قرآن كريم لفظ «سنت» را دربارة نزول عذاب بر اقوام و جوامع كافر و ظالم به‌كار مي‌گيرد؛ ولي ازآنجاکه هيچ يك از افعال الهي را عبث نمي‌دانيم، بلكه همة آنها را بر اساس ضوابطي مي‌دانيم كه از صفت «حكمت» او سرچشمه مي‌گيرد، مي‌توانيم اصطلاح «سنت الهي» را به‌معنایی عام‌تر بگيريم و آن را به «ضوابطي كه در افعال الهي وجود دارد» يا «روش‌هايي كه خداي متعال امور عالم و آدم را بر پاية آنها تدبير و اداره مي‌كند»، اطلاق كنيم (مصباح يزدى، 1391ش، ص469).
    به تعبیر شهید صدر (ر.ک: صدر، 1381ش‏، ص47-56)، عرصة تاريخ مانند هر ميدان ديگر، مجموعه‏اى از نمودها و ظواهر است که سنن و قوانینی دارد و قرآن کریم به‌عنوان کتاب هدایت، بیانگر این سنن و قوانین است.
    قرآن كتاب هدايت و ایجادکنندة تغيير مطلوب در انسان است. اين تغيير مطلوب قرآن عبارت است از: بيرون راندن مردم از تاريكى‌ها به‌سوی نور (بقره: 257).
    اين تغيير و تحول داراى دو جنبه است: جنبة اول به رسالت آسمانی و احكام و برنامه‌ها و قانون‌هاى لازم بازمى‌گردد. اين جنبه از كارِتغيير مطلوب، که جنبة محتوا و مضمون دارد و با مصدر وحی مرتبط است، امری است ربانی و فوق تاریخ؛ ولى در جنبة دیگر، از اين نظر كه عملى متكى به يك زمينة تاريخى و يك كوشش انسانى است، آن را يك عمل تاريخى مى‌خوانيم كه ضوابط تاريخ بر آن جارى است و قوانينى كه‏ خداوند براى تنظيم پديده‌هاى جهان در اين ميدان، به‌نام ميدان تاريخى آورده، بر آن حاكم است.
    ازاين‌رو قرآن کریم وقتى دربارة حوادث تاریخ سخن مى‌راند، جنبة دوم را بررسى مى‌كند. براي نمونه، هنگام بررسی علت شکست مسلمانان در جنگ احد، نمی‌گويد رسالت آسمانى در ميدان جنگ شكست خورد؛ زيرا رسالت آسمانى برتر از ميزان‌هاى غلبه و فرار است كه در اوضاع مادى مى‌بينيم. رسالت آسمانى هيچ‌گاه فرار نمى‌كند و نخواهد كرد؛ ولى شخصى كه مي‌گريزد، يك انسان است که قوانين تاريخ بر او حكومت مى‌كند. مسلمانان كه در نبرد بدر پيروز شدند، خود شرايط پيروزى را فراهم ساخته بودند. پيروزى يك حق طبيعى است و بايد براى به‌وجود آوردنش شرايط را مساعدكرد. خداوند در جهان تكوين براى پيروزى قواعد و سنت‌هایی قرار داده است كه شرایط پيروزى بايد با همان ضوابط و سنن طبيعى انطباق داشته باشد. بنابراين روى سخن در اينجا ـ كه مربوط به كار انسان است ـ با انسان‌هاست، نه با يك مقام الهى به‌عنوان رسالت آسمانى.
    از منظر قرآن، هرگاه امتی وظيفة تاريخى خود را انجام ندهد و بر اساس مسئوليت رسالت آسمانى خود عمل نكند، وضعیتش تغییر خواهد کرد؛ ضوابط و سنن تاريخ، آنها را از کار بركنار كرده، امت‌های ديگرى را كه شرايط پيروزى داشته باشند، به‌جاى آنها خواهد آورد تا بتوانند نقش بهترى ايفا كنند (توبه: 39) (ر.ک: صدر، 1381ش‏، ص47-56).
    1-2. سنت تعلق ارادة الهی بر پیروزی نهایی مستضعفین
    بر اساس آیات قرآن کریم، یکی از سنت‌های الهی در زمین، تعلق ارادة الهی بر پیروزی نهایی مستضعفان است:
    «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين‏» (قصص: 5). این آیة شریفه، پس از آیة4 سورة قصص است که خداوند متعال از برتری‌جویی فرعون و فرقه‌فرقه کردن و به استضعاف کشیدن بنی‌اسرائیل توسط فرعون خبر می‌دهد.
    آیات پنجم و ششم این سوره كه در شكل فعل مضارع و به‌صورت يك قانون كلى بیان شده، بیانگر یکی از سنت‌های الهی، یعنی تعلق ارادة الهی بر پیروزی نهایی مستضعفین است و سیاق آیات ‌که به‌شکل قانونی کلی و سنت الهی است، نشان می‌دهد که به مستضعفان بنی‌اسرائیل و فرعون اختصاص ندارد؛ بلکه بنی‌اسرائیل یکی از مصادیق آن بوده‌اند.
    3. عهد عتیق و وعدة نجات به بنی‌اسرائیل در مصر (قبل از فرار)
    بر اساس عهد عتیق، هنگامی‌که بنی‌اسرائیل در مصر بودند و هنوز از مصر خارج نشده بودند، خداوند وعدة نجات و پیروزی را به آنها داد (خروج، 6: 6-8).
    موسی و هارون نزد فرعون رفتند و خود را فرستادة «یهوه»، خدای اسرائیل و خدای عبرانیان، معرفی کردند (خروج، 5: 1و3) و از او رهایی قوم بنی‌اسرائیل را خواستند.
    گفتنی است یکی از تفاوت‌های قرآن کریم با نوع گزارش‌های عهد عتیق، توحیدمحور بودن قرآن در مقایسه با عهد عتیق است. از جمله در قرآن کریم، موسی و هارون خود را فرستادة «رب العالمین» معرفی می‌کنند (اعراف: 104)؛ چنان‌که ساحران نیز پس از ایمان آوردن، ایمان خود را به خداوند «رب العالمین» یعنی، «رب موسی و هارون» بیان می‌دارند (اعراف: 121-122).
    در سورة شعراء آیات 23 الی 28 نیز حضرت موسی در پاسخ به سؤال فرعون که گفت: رب العالمین چیست؟ ویژگی‌های خداوند را به‌عنوان «رب العالمین» بیان می‌کند؛ این در حالی است که اسفار عهد عتیق ـ که توسط دیگران بعد از حضرت موسی نوشته شده ـ خداوند متعال را با الفاظی مانند «خدای بنی‌اسرائیل»، و بنی‌اسرائیل را با الفاظی مانند «ملت برگزیدة خدا» یاد کرده است.
    بر اساس عهد عتیق، فرعون پس از این ماجرا، یعنی درخواست رهایی قوم بنی‌اسرائیل از سوی موسی و هارون، فشار و سختی بر بنی‌اسرائیل را شدت داد (سفرخروج، 5: 1-9).
    پس از آن‌که حضرت موسی وعدة خداوند مبنی بر نجات را به بنی‌اسرائیل رسانید، بنی‌اسرائیل به‌سبب سختی‌های زیادی که از جانب فرعون بر آنان وارد شده بود، پیام و دعوت حضرت موسی را گوش نکردند. در اینجا بود که خداوند به موسی فرمان داد تا دوباره به فرعون بگوید که بنی‌اسرائیل را رها کند؛ اما حضرت موسی لب به اعتراض گشود و گفت: «اینک بنی‌اسرائیل مرا نمی‌شنوند؛ پس چگونه فرعون مرا بشنود و حال آنکه من نامختون‌لب هستم؟» (ر.ک: سفرخروج، 6 :9-12) (کنایه از لکنت زبان حضرت موسی بر اساس نگاه عهد.عتیق؛ دربارة شبهة لکنت زبان حضرت موسی و دیدگاه‌های مفسران دراین‌باره، ر.ک: هادیان‌رسنانی، 1399).
    4. عهد عتیق و وعدة خدا به بنی‌اسرائیل پس از فرار از مصر (مشروط کردن وعده پس از فرار)
    بر اساس عهد عتیق، پس از خروج از مصر، وقتی بنی‌اسرائیل به صحرای سینا رسیدند و در بیابان در مقابل کوه اردو زدند، حضرت موسی از کوه بالا رفت و خداوند از میان کوه او را ندا درداد و پس از بیان نعمتش درخصوص نجات بنی‌اسرائیل از چنگال مصریان و نابودی آنها، به موسی گفت که به بنی‌اسرائیل خبر وعدة مشروط خداوند را برساند؛ وعدة پیروزی و نجات و برگزیدگی، در صورت نگاه داشتن عهد خداوند و پایبندی به تعهدات؛ که در بخش‌های دیگر عهد عتیق به‌صورت مفصل آمده است:
    و موسی نزد خدا بالا رفت و خداوند از میان کوه او را ندا درداد و گفت: به خاندان یعقوب چنین بگو و بنی‌اسرائیل را خبر بده: شما آنچه را که من به مصریان کردم، دیده‌اید؛ و چگونه شما را بر بال‌های عقاب برداشته، نزد خود آورده‌ام. و اکنون اگر آواز مرا فی‌الحقیقه بشنوید و عهد مرا نگاه دارید، همانا خزانة خاص من از جمیع قوم‌ها خواهید بود؛ زیراکه تمامی جهان از آن من است. و شما برای من مملکت کهَنه و امتِ مقدس خواهید بود. این است آن سخنانی که به بنی‌اسرائیل می‌باید گفت (سفرخروج، 19: 3-6).
    جزئیات این عهد الهی و تعهدات بنی‌اسرائیل، در دیگر اسفار و ابواب عهد عتیق به‌صورت مفصل آمده است که بدان‌ها خواهیم پرداخت. قرآن کریم نیز به‌ویژه در سورة بقره، آیات40 به بعد، بندهای این تعهدات و عهد خداوند را به‌صورت مفصل ذکر می‌کند.
    5. عقب‌نشینی بنی‌اسرائیل و عدم پایبندی به تعهدات، هنگام رویارویی با جبّاران سرزمین مقدس
    بر اساس آیات قرآن کریم و نیز گزارش عهد جدید، پس از آن‌که قوم بنی‌اسرائیل از اسارت فرعونیان نجات یافتند، حضرت موسی مأمور شد که آنها را وارد سرزمین مقدس کند. آیات 21 تا 26 سورة مائده، به‌اجمال بیانگر ماجرای مواجهة قوم بنی‌اسرائیل با جمعیتی است که به‌قول قرآن کریم، «قَوْماً جَبَّارينَ» بوده‌اند. در ابتدای این سیاق از آیات، قرآن کریم نعمت‌هایی را به بنی‌اسرائیل یادآوری می‌کند که به‌تعبیر قرآن کریم، به هیچ یک از مردم جهان عنایت نشده بود (مائده: 20). یادآوری نعمت‌های خداوند بر بنی‌اسرائیل، در موارد متعددی از قرآن کریم و عهد عتیق آمده است. سپس در آیة بعد، ماجرای دستور به بنی‌اسرائیل برای ورود به سرزمین مقدس را ذکر می‌کند: «يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتي‏ كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لاتَرْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرينَ».
    بر اساس گزارش عهد عتیق، نخستین شهری که سر راه بنی‌اسرائیل قرار داشت، همین سرزمین مقدس بوده است؛ اما نکتة عجیب و جالب توجه، پیش‌بینی خداوند در گزارش عهد عتیق هنگام فرار بنی‌اسرائیل از مصر است. در عهد عتیق آمده است که خداوند بنی‌اسرائیل را هنگام فرار از مصر، از سرزمین فلسطین رهبری نکرد؛ زیرا ممکن بود پشیمان شوند و به مصر بازگردند! (سفرخروج، 13: 17). گویا این روحیة بنی‌اسرائیل در انقلابی نماندن، بر اساس عهد عتیق نیز قابل پیش‌بینی بوده است.
    پس از آن‌که حضرت موسی از بنی‌اسرائیل خواست تا وارد سرزمین مقدس شوند، بنی‌اسرائیل در پاسخ به حضرت موسی گفتند: اى موسى! دراين سرزمين جمعيتى جبار زندگى مى‌كنند و ما هرگز در آن گام نخواهيم گذاشت تا آنها اين سرزمين را تخليه كنند و بيرون روند. هنگامی‌که آنها خارج شوند، ما فرمان تو را اطاعت خواهيم كرد و گام در اين سرزمين مقدس خواهيم گذاشت ‏(قالُوا يا مُوسى‏ إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ‏ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ‏).
    مترجمین قرآن براي عبارت «قَوْماً جَبَّارينَ» ترجمه‌های گوناگونی ارائه کرده‌اند؛ برخی از ايشان، مادة زور و نیرومندی و سطوت را لحاظ کرده‌اند (ارفع، فولادوند، دهلوی، مکارم، موسوی همدانی)، که به‌نظر می‌رسد متأثر از داستان‌هایی دربارة این قوم باشد که از عهد عتیق به تفاسیر راه یافته است. برخی نیز ستمگری و سلطه‌جویی و سرکشی را که به واژة «جبار» نزدیک‌تر است، لحاظ کرده‌اند (آدینه‌وند، برزی، پورجوادی، کاویانپور، صادقی تهرانی، الهی قمشه‌ای، انصاریان، مکارم، مشکینی). عده‌ای نیز همان کلمة جبار را آورده‌اند (ترجمة طبری، آیتی، ابوالفتوح رازی، مصباح‌زاده، یاسری).
    گفتنی است، واژة جبار از مادة «جبر» در لغت به‌معنای اصلاح کردن توأم با قهر و غلبه است و بر همین اساس، این واژه، گاه در معنای اصلاح به‌کار می‌رود؛ مثلاً دربارة کسی که استخوان شکسته‌ای را اصلاح و ترمیم می‌کند؛ و گاهی نیز در معنای قهر و غلبه به‌کار می‌رود (راغب اصفهانی، 1412ق، ص183). به‌گفتة ابن‌فارس، این ماده دارای یک اصل معنایی است و در مادة آن، معنای عظمت و علو و استقامت (ابن‌فارس، 1404ق، ج1، ص501) و قهر و غلبه وجود دارد (فراهیدی، 1409ق، ج6، ص117).
    کاربرد این عبارت در آیة شریفه و نیز بیان اجمالی آیات پیرامون موضوع، موجب شده است تا داستان‌های افسانه‌وار عجیب و دور از ذهنی برگرفته از عهد عتیق، دربارة طول قامت و قدرت این جمعیت جبار ـ که عمالقه نام داشته‌اند ـ وارد کتاب‌های حدیث و تفسیر شود (برای نمونه ر.ک: طبری، 1412ق، ج6، ص112؛ طوسی، بی‌تا، ج3، ص485؛ قرطبی، 1364، ج6، ص126؛ سیوطی، 1404ق، ج2، ص270).
    به نظر می‌رسد علت جعل این داستان‌ها توسط یهود در آثار خودشان و وارد کردن آنها در آثار مسلمین، این بود كه به‌وسیلة بزرگ‌نمایی دشمنان خود و اغراق و مبالغه در هیبت و توانمندی خارق‌العادة آنان، تخلف‌های مکرر خود از فرمان‌هاي الهی را به‌گونه‌ای توجیه كنند.
    گفتنی است دربارة داستان عمالقه در عهد عتیق، دو نوع گزارش به‌چشم می‌خورد:
    گزارش نخست دربارة جنگ عمالقه با بنی‌اسرائیل است (بعد از فرار بنی‌اسرائیل از مصر که عمالقه به بنی‌اسرائیل حمله می‌کنند). در این گزارش، عمالقه قومی هستند که بي‌دلیل به بنی‌اسرائیل حمله می‌کنند. در این جنگ، یوشع به‌فرمان حضرت موسی به‌همراه تعدادی از بنی‌اسرائیل برای جنگ با عمالقه رفتند که در نهایت، یوشع عمالقه را شکست داد (سفرخروج، 17: 8-13). در این گزارش عهد عتیق، گویا بنی‌اسرائیل در این جنگ زحمتی نکشیدند و جبر الهی در بالا بردن دست‌های حضرت موسی در طول جنگ، در پیروزی بنی‌اسرائیل و شکست عمالقه مؤثر بوده است.
    اما گزارش دوم عهد عتیق از عمالقه ـ که گویا سال بعد است ـ هنگامی است که بنی‌اسرائیل می‌خواهند وارد سرزمین مقدس شوند (پس از ماجرای گوساله‌پرستی وخشم خداوند بر بنی‌اسرائیل و مجازات آنها).
    بر اساس این گزارش عهد عتیق، حضرت موسی به‌فرمان خداوند، دوازده نفر از اسباط دوازده‌گانة بنی‌اسرائیل (از هر سبط یک نفر) را انتخاب کرد تا به سرزمین مقدس بروند و از اوضاع آنجا اطلاعاتی به‌دست آورند. آنها به تجسس رفتند و هنگامی‌که برگشتند، از مردمانی عجیب و نیرومند گزارش دادند که آنها در برابرشان مانند ملخ بودند! (سفراعداد، 13).
    در ادامة سفر اعداد آمده است که بنی‌اسرائیل با شنیدن این خبر، شیون برآوردند و آرزوکردند که ای‌کاش در مصر مانده بودند یا در همان بیابان می‌مردند و گرفتار چنین مصیبتی نمی‌شدند:
    و جمیع بنی‌اسرائیل بر موسی و هارون همهمه کردند، و تمامی جماعت به ایشان گفتند: کاش که در زمین مصر می‌مردیم یا در این صحرا وفات می‌یافتیم! و چرا خداوند ما را به این زمین می‌آورد تا به دم شمشیر بیفتیم و زنان و اطفال ما به یغما برده شوند؟ آیا برگشتن به مصر برای ما بهتر نیست؟ و به یکدیگر گفتند: سرداری برای خود مقرر کرده، به مصر برگردیم (سفراعداد، 14: 2-4).
    6. توقع بنی‌اسرائیل در رسیدن به رفاه مادی و عدم پایبندی به تعهدات
    این مضمون عهد عتیق دربارة انتظار دستیابی به رفاه مادی و شکایت بنی‌اسرائیل پس از نجات و مقایسة
    شرایط قبل از نجات در مصر و پس از آن، در چندین جای دیگر عهد عتیق نیز آمده است؛ چنان‌که در سفر خروج آمده است:
    ... تمامی جماعت بنی‌اسرائیل در آن صحرا بر موسی و هارون شکایت کردند و بنی‌اسرائیل بدیشان گفتند: کاش که در زمین مصر به‌دست خداوند مرده بودیم؛ وقتی‌که نزد دیگ‌‌های گوشت می‌نشستیم و نان را سیر می‌خوردیم؛ زیراکه ما را بدین صحرا بیرون آوردید تا تمامی این جماعت را به گرسنگی بکشید (سفرخروج، 16: 1-3)؛ نیز با همین مضمون: اعداد، 11: 4-6؛ 20: 4-5؛ و 21: 5).
    در باب 17 همین سفر آمده است: «قوم بر موسی شکایت کرده، گفتند: چرا ما را ازمصر بیرون آوردی، تا ما و فرزندان و مواشی ما را به تشنگی بکشی؟ آن‌گاه موسی نزد خداوند استغاثه نموده، گفت: با این قوم چه کنم؟ نزدیک است مرا سنگسار کنند (خروج، 17: 3-4؛ نیز اعداد، 11: 1-2).
    قرآن کریم نیز در سورة اعراف در نقل داستان حضرت موسی بعد از نجات قوم بنی‌اسرائیل از چنگال فرعون، چنین انتظاری را از جانب بنی‌اسرائیل نقل می‌کند: «قالُوا أُوذينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» (اعراف: 129).
    بر اساس آیات قرآن و نیز گزارش‌های عهدعتیق، گويا بنی‌اسرائیل مثل بسيارى از مردم انتظار داشتند كه با قيام حضرت موسى يك‌باره همة كارها درست شود و به رفاه مطلوب خود برسند؛ فرعون از بين برود؛ فرعونيان نابود شوند و كشور پهناور مصر با تمام ذخایرش در اختيار بنى‌اسرائيل قرار گيرد و همة اینها از طريق اعجاز صورت گيرد و آسیب و سختی نیز متوجه بنی‌اسرائیل نشود؛ اما حضرت موسی به بنی‌اسرائیل فهمانید: با اینکه سرانجام پيروز خواهند شد، ولی راه درازى درپيش دارند و اين پيروزى طبق سنت الهى در ساية استقامت و كوشش و تلاش به‌دست خواهد آمد (مکارم شیرازی، 1374، ج6، ص311-312).
    عهد عتیق در ادامة گزارش شکایت‌های بنی‌اسرائیل، در مواردی به نقل اعتراض حضرت موسی از سنگینی این بار نبوت و شکایت از قوم به خداوند می‌پردازد (اعداد، 11: 11-15).
    این گزارش عهد عتیق دربارة اعتراض و شکایت حضرت موسی به خداوند، برخلاف آیات قرآن در این خصوص است. به گزارش تورات، پس از اعتراض حضرت موسی، خداوند هفتاد نفر از مشایخ بنی‌اسرائیل را برگزید و روح نبوت را بر آنان نیز قرار داد (اعداد، 11: 16-17 و 24-25).
    تنها گزارش قرآن کریم از این هفتاد نفر برگزيدة قوم بنی‌اسرائیل آن هنگامی است که به‌همراه حضرت به كوه طور رفتند و گرفتار قهر الهى شدند. تعبیر قرآن کریم از این هفتاد نفر، «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعينَ رَجُلاً لِميقاتِنا....» (اعراف:.155) است که در آیة شریفه، حرف جرّ «مِن» به «نزع خافض» حذف شده است (درویش، 1415ق، ج3، ص466) تا نشان دهد که این هفتاد نفر به‌دليل تأثیرگذاری در میان بنی‌اسرائیل، برگزیدة قوم بودند و حضرت موسی با انتخاب آنها قصد داشت تا این برگزیدگان و انتخاب‌شدگان مردم، پس از بازگشت از کوه طور، در میان مردم تأثیر نهند و آنها حقانیت سخن موسی را تصدیق كنند (ر.ک: مراغی، بی‌تا، ج9، ص78).
    7. هدف از انقلاب در قرآن، حرکت بر پایة حق‌پرستی و نه شکم‌پرستی
    یکی از نکات مهمی که از آیة شریفة «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ....» (نور: 55) استفاده می‌شود، آن است که حرکت انقلابی، بر پایة نیروی حق و حق‌پرستی است. در حقیقت، آیة شریفه بیانگر این مطلب است که حق‌پرستان را به‌دلیل حق‌پرستی برمی‌انگیزیم، نه شکم‌پرستی. به‌تعبیر شهید مطهری، یک عده خیال کرده‌اند که چون قرآن کریم حامی مستضعفین است، تزش این است که ما همیشه از
    گرسنه‌ها لشکر درست می‌کنیم برای اینکه فقط شکمشان را سیر کنیم؛ درحالی‌که چنین نیست. قرآن می‌گوید: نهضت ما به‌سود مستضعفین است؛ حال ممکن است قیام‌کنندگان از خود مستضعفین باشند یا از غیرمستضعفین. اتفاقاً اگر مستضعف برای شکم مبارزه کند، قرآن کریم نمی‌پذیرد و چنین شخصیتی را رد می‌کند (ر.ک: مطهری، 1391، ص40-41).
    بر اساس روایات، هرکس برای مطامع مادی هجرت کند، اسلام چنین هجرتی را قبول ندارد (ابن‌حيون، 1385ق، ج1، ص4؛ ابن‌طاووس، 1400ق، ج2، ص467). این در حالی است که متأسفانه دغدغة بسیاری از ملت‌ها در طول تاریخ، تنها سیر کردن شکم و عافیت‌طلبی و داشتن رفاه اجتماعی بوده است. با نگاهی به تاریخ اقوام، از جمله قوم بنی‌اسرائیل، این نکته روشن می‌شود.
    8. تأثیر ایده‌آل‌گزینی در زندگی انسان و شکل‌گیری شخصیت انقلابی او
    به تعبیر شهید صدر، محتوای باطنی انسان، از ایده‌آل‌های انسان تشکیل می‌شود و هدف‌های انسان بر بنیاد ایده‌آل‌هایش قرار دارد. هر جامعه‌ای ایده‌آل‌هايی دارد. این ایده‌آل‌ها، مسیر جامعه‌ها را مشخص می‌کنند، و نشانه‌هاي راه هر جامعه‌ای را به‌عهده می‌گیرد. بنابراین به هر اندازه که ایده‌آل‌های جامعة بشری دارای وسعت، صلاحیت و عظمت بیشتری باشد، به همان اندازه هدف‌هایش واجد صلاحیت و وسعت بیشتری است؛ و هر اندازه ایده‌آل‌های بزرگش محدود و پست باشد، هدف‌هایی که از آنها سرچشمه می‌گیرد نیز محدود و پست خواهد بود.
    از دیدگاه قرآن کریم، ایده‌آل بزرگ، «الله» است که معبود حقیقی انسان است و ایده‌آل پست، هوا و هوس دنیاست که قرآن کریم از آن به «اله» تعبیر می‌کند (جاثیه: 23) (صدر، 1381، ص151-153).
    دربارة آیات مربوط به قوم بنی‌اسرائیل، وجود ذهنی آنها از آینده و ایده‌آل زندگی نتوانسته بود نظر آنها را از زندگی مادی فراتر ببرد وتمام آرزوهای آنها را محدود به رفاه و راحتی در دنیا کرده بود و خواست و ایده‌آل آنها از حضرت موسی و شکایت آنها، مبنی بر همین امر بود.
    متأسفانه رفاه و امنيت، نخستين خواسته‏هاى مردم از حكومت‌هاست. اغلب مردم، ایده‌آل را در راحتى و آسايش دنیا مى‌پندارند و نبود آن را ناكامى مى‌دانند و بر همین اساس در هر شرايطى، از پيامبران توقع رفاه دارند و در غير اين صورت، از آنان نيز انتقاد مى‌كنند؛ غافل از آنكه اديان آسمانى براى تنظيم و جهت‌دهي صحيح به زندگى آمده‌اند، نه برطرف كردن تمام مشكلات دنيوى مردم (قرائتی، 1383، ج3، ص149).
    این‌گونه ایده‌آل‌گزینی پست، از دیدگاه شهید صدر دو علت دارد:
    علت اولش انس و عادت به وضع موجود و تنبلی و بی‌حالی و عدم تلاش و حرکت است که از نظر روانی، وقتی این حالت در جامعه‌ای پدید آید، جامعه از حرکت بازمی‌ماند (صدر، 1381، ص153-157). به گفتة سید قطب، دلیل این ناآرامی و کوته‌بینی دربارة قوم بنی‌اسرائیل اين بود که از غیب آگاهی نداشتند و خیر خود را نمی‌دانستند (سید قطب، 1425ق، ج3، ص1355).
    علت دوم این‌گونه ایده‌آل‌گزینی پست، سلطة طاغوتی فرعونیان در طول تاریخ بر جوامع بشری است. فرعون‌ها وقتی مراکز خود را در جامعه می‌گیرند، ازهر نگرشی به‌سوی آینده و از هر نظری به بالاتر از قدرت خود، بیمناک می‌شوند و وجود خود و موقعیت خود را در برابر آن دیدگاه‌ها، پیوسته متزلزل می‌بینند. لذا در طول تاریخ، مصلحت فرعونی‌ها در این بوده است که چشم‌های مردم را بر این واقع‌نگری‌ها ببندند و ملت را در چهارچوب افکار خود زندانی کنند (صدر، 1381، ص153-157).
    این در حالی است که قرآن کریم، هدفی برتر برای انسان و جامعة بشری برمی‌نهد: «یاأَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ» (انشقاق: 6). از نگاه آمو‌‌زه‌های دین و قرآن کریم، پیامبران الهی آمده‌اند تا علاوه بر عدالت و آزادی اجتماعی، به بشر آزادی معنوی بدهند؛ و بلکه هدف اصلی و غایی انبیاي الهی رسانیدن انسان به توحید و آزادی معنوی بوده است؛ یعنی رهایی انسان از اسارت خودِ دانی و خودپرستی به‌سوی خودِ عالی انسانی و توحیدی شدن (برگرفته از مباحث شهید مطهری، 1394).
    با توجه به آنچه بیان شد، تفاوت بنیادین میان هدف انقلاب در مکتب اسلام و دیگر مکاتب جهان روشن می‌شود. بر اساس نگاه مبنایی اسلام، تلاش همة پيامبران و مصلحان الهی، تنها سیر کردن مستضعفان نبوده؛ بلکه هدف آنان، آزادی معنوی و توحیدی کردن انسان و جوامع بشری و نجات انسانیت از طواغیت بوده است و عدالت اجتماعی جوامع انسانی نیز در راستای همین توحیدی شدن انسان ارزش می‌یابد.
    این درحالی است که انقلاب‌های دیگر، مانند انقلاب مارکسیسم، تنها بر مبانی دیگری مانند مبانی اقتصادی و اصالت دادن به اقتصاد در جامعه استوار است (برای نمونه ر.ک: استانفورد کوهن، 1379؛ بشیریه، 1395، ج1، ص64-80).
    9. تخلف بنی‌اسرائیل از فرمان ورود به سرزمین مقدس
    همان‌گونه‌که بیان شد، بنی‌اسرائیل در پاسخ به فرمان حضرت موسی مبنی بر ورود به سرزمین مقدس، از پذیرفتن این فرمان سرپيچيدند و بر اساس آیات قرآن (مائده: 23) و عهد عتیق (اعداد، : 6-9)، فقط دو نفر برای دفاع از پیشنهاد حضرت موسی به‌پا خاستند که بنی‌اسرائیل با آنها مخالفت کردند. نام آن دو نفر که از نقبای بنی‌اسرائیل بودند، بر اساس عهد عتیق (اعداد، 14: 6)، و برخی احادیث اسلامی (عیاشی، 1380ق، ج1، ص303؛ حویزی، 1415ق، ج1، ص607؛ بحرانی، 1415ق، ج2، ص268)، يوشع‏بن‌نون و کالیب‌بن‌یفُنَّه بوده است که بر اساس برخی روایات اسلامی، پسرعموی موسى بودند (همان). عهد عتیق نیز مقاومت آن دو نفر و مخالفت بنی‌اسرائیل با آنها را گزارش می‌کند (اعداد، 14: 6-10).
    بر اساس قرآن کریم، بنی‌اسرائیل پس از سرپیچی از فرمان خداوند مبنی بر ورود به سرزمین مقدس، از ورود به این سرزمین محروم گشتند و چهل سال در بیابان سرگردان شدند (مائده: 20-26)؛ اما پس از پایان چهل سال نیز آن گاه‌که فرمان یافتند تا هنگام ورود به سرزمین مقدس، جملة معینی را به‌منظور استغفار بر زبان جاری سازند، با تغییر آن عبارت، بازهم نافرمانی کردند و خود را مستوجب عذاب الهی نمودند (بقره: 59؛ و نيز، اعراف: 161-162).
    عهد عتیق در ادامة این ماجرا (سرپیچی از فرمان ورود به سرزمین مقدس)، خشم و غضب شدید خداوند بر قوم بنی‌اسرائیل را ذکر می‌کند (اعداد، 14: 11-12). پس از آن، خداوند با وساطت و درخواست حضرت موسی، قوم بنی‌اسرائیل را آمرزید (اعداد، 14: 13-20)؛ اما در ادامه، وعدة خود به بنی‌اسرائیل دربارة مالکیت سرزمین مقدس را پس گرفت: «به‌درستی که ایشان زمینی را که برای پدران ایشان قسم خوردم، نخواهند دید؛ و هر که مرا اهانت کرده باشد، آن را نخواهد دید» (اعداد، 14: 23). گرچه پس از آن، باز بدون هیچ دلیلی، فرزندان آنها را استثنا مي‌كند و می‌گوید: «ایشان زمینی را که شما رد کردید، خواهند دانست» (اعداد، 14: 31).
    درپایان این بخش از عهد عتیق، بنی‌اسرائیل پشیمان شدند و تصمیم به جنگ با عمالقه گرفتند؛ اما خداوند آنها را یاری نکرد و در نهایت توسط عمالقه شکست خوردند (اعداد، 14: 39-45). این‌گونه تعارض‌گویی عهد عتیق در بازپس‌گیری وعدة سرزمین مقدس در اثر عدم پایبندی بنی‌اسرائیل به تعهدات خود در برابر فرمان‌های الهی و سپس اعطای بی‌دلیل دوبارة آن در برخی بخش‌ها، از ابهامات حل‌ناشدني عهد عتیق است.
    10. تعارضات عهد عتیق دربارة وعدة مشروط و سرنوشت سرزمین مقدس
    نگاهی به سفر تثنیه که می‌توان آن را جمع‌بندی کاملی از داستان بنی‌اسرائیل از ابتدا تا انتهای حضور حضرت موسی با آنها دانست، کاملاً روشن مي‌كند که این وعدة الهی دربارة قوم بنی‌اسرائیل، در نهایت به‌سبب عمل نکردن بنی‌اسرائیل به تعهدات و عصیان از فرامین الهی، صریحاً از آنها بازپس گرفته شده است؛ اما در تعارضی آشکار، مجدداً بدون دلیل به آنها داده می‌شود!
    در ابتدای سفر تثنیه، اين‌گونه به بنی‌اسرائیل وعدة سرزمین مقدس داده می‌شود: «اینک زمین را پیش روی شما گذاشتم. پس داخل شده، زمینی را که خداوند برای پدران شما، ابراهیم و اسحاق و یعقوب، قسم خورد که به ایشان و بعد از آنها به ذریت ایشان بدهد، به تصرف آورید» (سفر تثنیه، 1: 8).
     پس از آن، داستان عمالقه و اعتراض و شکایت بنی‌اسرائیل و اظهار پشیمانی از خروج از مصر پيش مي‌آيد؛ با این بیان که: «خداوند ما را از مصر بیرون آورده تا ما را به کشتن دهد»! (تثنیه، 1: 27).
    در ادامه، خداوند به آنها وعده می‌دهد که نترسید؛ زیرا یهوه پیش روی شما می‌رود و برای شما جنگ خواهد کرد (تثنیه، 1: 29). این بیان عهد عتیق، در راستای آن آیاتی از قرآن کریم است که بنی‌اسرائیل به حضرت موسی گفتند: تو و خدایت بروید با آنها جنگ کنید و ما اینجا منتظر می‌مانیم! با این تفاوت که در عهد عتیق، چنین است که خداوند می‌فرماید: خدا پیش روی شما می‌رود و جنگ می‌کند. بااین‌حال بنی‌اسرائیل بازایمان نیاوردند (تثنیه، 1: 32)؛ لذا «خداوند آواز سخنان شما را شنیده، غضبناک شد و قسم خورده، گفت: هیچ کدام از این مردمان و از این طبقة شریر، آن زمین نیکو را که قسم خوردم که به پدران شما بدهم، هرگز نخواهند دید».(تثنیه، 1: 34-35).
    گرچه پس از آن، در این سفر نیز مانند سفر اعداد، خداوند مالکیت این سرزمین را بدون دلیل برای فرزندان آنها ضمانت مي‌كند و می‌گوید: «و اطفال شما که دربارة آنها گفتید که به یغما خواهند رفت، و پسران شما که امروز نیک و بد را تمیز نمی‌دهند، داخل آنجا خواهند شد و آن را به ایشان خواهم داد تا مالک آن بشوند» (تثنیه، 1: 39).
    11. فرمان‌ها و احکام خداوند به بنی‌اسرائیل (شرایط تحقق وعده) در عهد عتیق
    در ادامة سفر تثنیه، شروط لازم برای تحقق وعدة خداوند دربارة مالکیت سرزمین مقدس، به‌صورت مفصل ذکر شده است: پس الآن ای اسرائیل! فرایض و احکامی را که من به شما تعلیم می‌دهم تا آنها را به‌جا آورید، بشنوید تا زنده بمانید و داخل شده، زمینی را که یهُوَه، خدای پدران شما، به شما می‌دهد، به تصرف آورید (تثنیه، 4: 1).
    از جملة این شروط، منع بت‌پرستی (تثنیه، 4: 15-40) و سوزاندن ریشة بت‌پرستی (تثنیه، 7) و تحریف نکردن کلام خداوند (تثنیه، 4: 2) است. در ضمن این شروط، گاهی نیز تهدیدهای سنگینی مانند کم شدن تعداد و پراکندگی در صورت ایمان نیاورن را متوجه قوم بنی‌اسرائیل می‌کند (تثنیه، 4: 27). و بر اين نكته تأكيد مي‌كند كه بنی‌اسرائیل و فرزندانشان در صورتی به این سرزمین می‌رسند که اوامر و فرایض خداوند را نگاه دارند (تثنیه، 4: 40).
    در ابواب دیگر، بنی‌اسرائیل را برحذر می‌دارد که مبادا وقتي به قدرت رسیدند، خداوند را فراموش کنند (تثنیه، 6: 12) و بارها بر مشروط بودن این وعده (ورود به سرزمین مقدس) تأکید شده است (تثنیه، 6: 18-19). و درباب نهم، با یادآوری مجدد همة ماجراهای گذشته و سرکشی‌های بنی‌اسرائیل و اعطای نعمت‌های خداوند به آنها، از آنها می‌خواهد که با به تصرف درآوردن سرزمین موعود، گمان نکنند که خداوند به‌سبب عدالتشان آنها را به این سرزمین درآورده است؛ بلکه خداوند به‌دليل شرارت این امت‌ها، آنها را اخراج مي‌كند (تثنیه، 9: 4-6). از نکات برجستة باب نهم این است که پس از مرور و یادآوری سرکشی‌های بنی‌اسرائیل، از جمله در ماجرای پرستش گوساله، می‌گوید: «از روزی که شما را شناخته‌ام، به خداوند عصیان ورزیده‌اید» (تثنیه، 9: 24).
    ادامة سفر تثنیه شامل خشم و غضب شدید خداوند بر بنی‌اسرائیل و تصمیم به‌هلاکت آنها و وساطت حضرت موسی برای بخشش آنها (باب9) و الواح و فرمان‌های الهی (باب10) است.
    باب 28 سفر تثنیه پس از بیان مجدد وعدة مشروط سرزمین موعود و گشایش خزائن آسمان و غلبه بر دشمن (تثنیه، 28: 1-2 و7-8 و 10و12)، درپی آن وعده‌ها تهدیدهای سنگینی می‌کند به اینکه در صورت عمل نکردن به اوامر و فرایض خداوند، لعن و نفرین شامل حال آنها خواهد شد:
    و اما اگر آواز یهُوَه خدای خود را نشنوی...، آن‌گاه جمیع این لعنت‌ها به توخواهد رسید و تو را خواهد دریافت... در شهرْ ملعون و در صحرا ملعون خواهی بود... و در میان تمامی امت‌هایی که خداوند شما را به آنجا خواهد برد، عبرت و مثل و سُخریه خواهی شد... و تو را و ذریت تو را تا به ابد آیت و شگفت خواهد بود... و خداوند از دور، یعنی از اقصای زمین، امتی را که مثل عقاب می‌پرد، بر تو خواهد آورد؛ امتی که زبانش را نخواهی فهمید...؛ امتی مهیب‌صورت که طرف پیران را نگاه ندارد و بر جوانان ترحم ننماید؛ و گروه قلیل خواهید ماند؛ برعکس آنکه مثل ستارگان آسمان کثیر بودید؛ زیرا که آواز یهُوَه خدای خود را نشنیدید... و خداوند تو را در میان جمیع امت‌ها از کران زمین تا کران دیگرش پراکنده سازد و در آنجا خدایان غیر را، از چوب و سنگ که تو و پدرانت نشناخته‌اید، عبادت خواهی کرد.... بامدادان خواهی گفت: کاش که شام می‌بود؛ و شامگاهان خواهی گفت: کاش‌که صبح می‌بود؛ به‌سبب ترس دلت که به آن خواهی ترسید و به‌سبب رؤیت چشمت که خواهی دید (تثنیه، 28: 15-68).
    به‌نظر می‌رسد خبری که خداوند دربارة دو مرتبه پیروزی و دو مرتبه شکست بنی‌اسرائیل و اعلان این موضوع در تورات، در آیات ابتدایی سورة اسراء داده است، تا حد زیادی بر این بخش از بندهای عهد عتیق قابل تطبیق باشد؛ به‌ویژه در این عبارت که: «خداوند از دور، یعنی از اقصای زمین، امتی را که مثل عقاب می‌پرد، بر تو خواهد آورد؛ امتی که زبانش را نخواهی فهمید» با آیة 5 سورة اسراء که می‌فرماید: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولي‏ بَأْسٍ شَديدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً». مراد از «عِباداً» در این آیة شریفه، بر اساس برخی تفاسیر، عباد تکوینی است، نه تشریعی؛ و منظور، ولایت ظالمین بر ظالمین در آیه است (جوادی آملی، درس تفسیر سوره اسراء، جلسه.9) که عهد عتیق نیز بدان اشاره دارد. همچنین اخبار غیبی که در این بندها از پراکندگی و آوارگی بنی‌اسرائیل و سلب امنیت از آنها در جهان داده شده، قابل تأمل است.
    گفتنی است در بخشی از سفر تثنیه، یکی از فرمان‌های یهوه (خداوند) به بنی‌اسرائیل، دربارة مبعوث شدن نبی است: یهُوَه، خدایت، نبی‌ای را ازمیان تو از برادرانت، مثل من برای تو مبعوث خواهد گردانید. او را بشنوید.... نبی‌ای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم، به ایشان خواهد گفت... و هرکسی که سخنان مرا که او به اسم من گوید، نشنود، من از او مطالبه خواهم کرد» (تثنیه، 18: 15-19). ابوریحان بیرونی دربارة این عبارت عهد عتیق می‌گوید: «ای‌کاش می‌دانستم که آیا برادران بنی‌اسحاق، جز بنی‌اسماعیل هستند؟... و آيا آنچه در این سفر است، به محمد شهادت نمی‌دهد؟» (بیرونی، 1380، ص25).
    به‌رغم همة وعده‌های مشروط و تهدیدهای سنگینی که در این باب و باب بعدی عهد عتیق دربارة ضرورت نگهداری احکام خداوند شاهدیم، به‌ناگاه در باب بعدی (باب30) سخن از رحم و بخشش بی‌دلیل یهوه (خداوند) به‌میان مي‌آيد و مالکیت مشروطی را که در ابواب قبل با تهدیدهای مذکور بیان می‌داشت، به‌یکباره بدون دلیل به بنی‌اسرائیل می‌بخشد؛ گرچه هنوز هم در خلال آن بوی تهدید و بازپس‌گیری به مشام می‌رسد (تثنیه،30). عجیب آن‌که در تناقضی آشکار، در ابواب بعد، سرکشی بنی‌اسرائیل و خشم خداوند بر آنها پس از مرگ موسی را پیش‌گویی مي‌کند و می‌گوید:
    و خداوند به موسی گفت: «اینک با پدران خود می‌خوابی؛ و این قوم برخاسته، در پی خدایان بیگانة زمینی که ایشان به آنجا در میان آنها می‌روند، زنا خواهند کرد و مرا ترک کرده، عهدی را که با ایشان بستم، خواهند شکست. و درآن روز، خشم من برایشان مشتعل شده، ایشان را ترک خواهم نمود و روی خود را از ایشان پنهان کرده، تلف خواهند شد؛ و بدی‌ها و تنگی‌های بسیار به ایشان خواهد رسید؛ به‌حدی‌که در آن روز خواهند گفت: آیا این بدی‌ها به ما نرسید، از این جهت که خدای ما در میان ما نیست؟ (تثنیه، 31: 16-17).
    موسی نیز چنین رويدادي را پس از مرگ خود دربارة بنی‌اسرائیل پيش‌گويي كرد و به لاویانی که تابوت عهد خداوند را برمی‌داشتند، وصیت کرد و گفت:
    این کتاب تورات را بگیرید و آن را در پهلوی تابوت عهد یهُوَه، خدای خود، بگذارید تا در آنجا برای شما شاهد باشد؛ زیرا که من تمرد وگردن‌کشی شما را می‌دانم... می‌دانم که بعد از وفات من، خویشتن را بالکلّ فاسد گردانیده، از طریقی که به شما امر فرمودم، خواهید برگشت و در روزهای آخر، بدی بر شما عارض خواهد شد؛ زیراکه آنچه در نظر خداوند بد است، خواهید کرد (تثنیه، 31: 25-29).
    بااین‌حال، درفقرات پایانی سفر تثنیه، در تناقضی دیگر، خداوند قبل از مرگ موسی، تمامی سرزمینی را که قسم خورده بود به ذریة او دهد، به وی نشان داد! (تثنیه، 34: 1-4).
    و این است تناقضات عهد عتیق که به‌رغم همة عصیان‌های بنی‌اسرائیل و تهدید آنها، باز خداوند چنین تعبیر می‌کند: «زمینی که به بنی‌اسرائیل دادم» (اعداد، 27: 12-13).
    12. به قدرت رسیدن بنی‌اسرائیل
    بر اساس گزارش‌های عهد عتیق، به قدرت رسیدن بنی‌اسرائیل، علاوه بر دورة حضرت داوود و سلیمان، در دورة یوشع و اسباط دوازده‌گانة بنی‌اسرائیل نیز بوده است. بر اساس این گزارش، پس از رحلت حضرت موسی، خداوند یوشع‌بن‌نون را به‌رهبری بنی‌اسرائیل برگزید و آنان پس از تحمل رنج‌ها و سختی‌ها، سرزمین موعود را فتح کردند و یوشع آن را میان قبایل دوازده‌گانة بنی‌اسرائیل تقسیم کرد (يوشع: 13-21).
    پس از مرگ یوشع، دوران داوران شروع می‌شود. رهبران اداره‌کنندة قبایل بنی‌اسرائیل در عهد عتیق، اصطلاحاً «داور» خوانده شده‌اند. کتاب داوران عهد عتیق به شرح کارهای دوازده قاضی و داور بنی‌اسرائیل می‌پردازد. پس از یوشع‌بن‌نون، بنی‌اسرائیل که در اثر مجاورت با اقوام مجاور، به بت‌پرستی وگناه روی آورده و با یکدیگر دچار جنگ و اختلافات داخلی می‌شدند، هنگام یورش دشمن، از خداوند طلب یاری می‌کردند و خداوند یک داور به کمک آنها می‌فرستاد تا آنها را رهبری كنند و بتوانند دشمن را شکست دهند؛ اما با مرگ آن داور، بنی‌اسرائیل دوباره به روش گذشتة خود برمی‌گشتند (ر.ک: داوران 2: 1-20، 3: 1-13؛ همان، 15-19). از جملة این دوره‌ها که گزارش آن در قرآن کریم نیز آمده، دورة مربوط به نبوت سموئیل و ماجرای رهبری طالوت و جنگ با جالوت است که در این جنگ، جالوت به‌دست سپاه حضرت داوود کشته شد و زمینة پادشاهی داوود فراهم گشت (بقره: 246-251) (همان، اول سموئيل 4: 10-11).
    13. دستورات خدا به بنى‏اسرائيل‏ در قرآن و پیمان‌شکنی آنها
    بر اساس قرآن کریم، خداوند در برابر نعمت‌های ارزانى‌شده به بنى‌اسرائيل، مانند رهايى از دست فرعونيان
    (بقره: 49-50؛ اعراف: 141؛ ابراهيم: 6؛ دخان: 30)، اعطاى حكم، نبوت و كتاب (جاثيه: 16؛ اسراء: 2)، دستوراتى به آنان مي‌دهد و از آنان مى‌خواهد به آن پايبند باشند.
    از جملة این دستورات، عدم خلط حق و باطل و كتمان حق (بقره: 42)، اقامة نماز و اداى زكات (بقره: 43 و 83)، یگانه‌پرستی و پايبندى به ارزش‌های اجتماعى و عبادى (بقره: 83)، پرهيز از جنگ و خونريزى، ايمان به انبياى الهى (مائده:.70)، دروغ نبستن به خدا و كتمان نكردن آموزه‏هاى آن (اعراف: 169؛ آل‌عمران: 187) و وفاى به عهد (بقره:.40) است. بر اساس برخی تفاسیر، عهدی که خداوند از بنی‌اسرائیل وفای به آن‌را می‌خواهد، نبوت پيامبر اسلام دانسته‏ شده كه تورات از آن خبر داده است (طبرسی، 1372، ج1، ص208). عده‌اى نيز آن را مجموعة آموزه‌هاى وحيانى نازل‌شده بر بنى‌اسرائيل تفسير كرده‌اند كه آنان موظف بودند به آن ايمان آورند و از آن پيروى كنند (طوسی، بی‌تا، ج1، ص183).
    اما براساس آیات قرآن (مانند بقره: 63-64، 84-85، 100؛ آل‏عمران:187) و حتی گزارش‌های عهد عتیق، پیمان‌شکنی، از ویژگی‌های بارز بنی‌اسرائیل بوده است و آنان بر هیچ پیمانی استوار و متعهد نبوده‌اند.
    اين پیمان‌شکنی‌ها، پيامدهايى چون خوارى و ذلت در دنيا و عذاب در آخرت (بقره: 85)، لعنت خداوند، قساوت و دشمنى مداوم با يكديگر (مائده: 13-14) را براى آنان در پى داشت.
    14. سرنوشت سرزمین مقدس و وعدة مشروط الهی به قوم بنی‌اسرائیل از منظر قرآن
    بر اساس آیات قرآن کریم، از جمله آیة 137 سورة اعراف و آیة 21 سورة مائده به بعد، که عبارت «كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ‏» در ابتدای سیاق آن دربارة سرزمین مقدس برای قوم بنی‌اسرائیل به‌کار رفته است، روشن می‌شود كه خداوند چنين مقرر داشته بود كه بنی‌اسرائیل در اين سرزمين مقدس با آرامش و رفاه زندگى كنند؛ مشروط به اينكه آن را از لوث شرك و بت‌پرستى پاك سازند و خودشان نيز از تعليمات انبيا منحرف نشوند؛ اما اگر اين دستور را به‌كار نبندند، زیان‌های سنگينى دامان آنها را خواهد گرفت (مکارم، 1374، ج4، ص337-338).
    در آیة 137 سورة اعراف، تحقق وعدة الهی دربارة بنی‌اسرائیل مشروط به صبر شده است: «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي‏ بارَكْنا فيها وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ بِما صَبَرُوا».
    بسیاری از مفسران، حرف باء در «بما صبروا» را باء سببیه دانسته‌اند؛ یعنی خبر تملیک سرزمین مقدس برای بنی‌اسرائیل، پاداشی است در برابر صبر آنها (ابن‌عاشور، 1420ق، ج‏8، ص261-262).
    پس از نابودی قوم فرعون و درهم‌شکستن قدرت آنها، بنی‌اسرائیل وارث سرزمین پهناور آنها شدند و آیة فوق به همین معنا اشاره مي‌كند. تعبیر مشرق‌ها و مغرب‌های زمین در آیه، اشاره به سرزمین‌های پهناوری است که در اختیار فرعونیان بود که به‌گفتة برخی مفسران، این سرزمین‌ها به‌قدری وسعت داشت که علاوه بر مصر، شامل سرزمین شامات نیز می‌شد (طبرسی، 1372، ج4، ص725).
    به‌گفتة سید قطب، در این سیاق، صفحة دیگری از سرنوشت بنی‌اسرائیل ارائه شده است و آن صفحة استخلاف بنی‌اسرائیل بعد از ده‌ها سال از گذشت حادثة غرق شدن فرعون و بعد از وفات حضرت موسی و پس از ماجرای چهل سال آوارگی در بیابان تیه بوده است (سید قطب، 1425ق، ج3، ص1360).
    سید قطب در تحلیل این بحث می‌گوید: وجود مطلق و علم مطلق، مقید به قیودی مانند «قبل» و «بعد» نیست؛ بلکه این علم و ادراک ماست که مقید به زمان و مکان است و لذا آن‌گاه که از حادثة استخلاف بنی‌اسرائیل سخن می‌گوییم، آن را متأخر از حادثة غرق فرعون و نجات بنی‌اسرائیل می‌دانیم؛ اما همین حادثه در وجود و علم مطلق، چنین تقدم و تأخری ندارد. خداوند در این سیاق نیز با به‌تصویر کشیدن این صفحه، آن را از حجاب زمان و مکان خارج كرده و هر دو حادثة نابودی و هلاکت فرعون و استخلاف بنی‌اسرائیل را در یک سیاق به‌تصویر کشیده است؛ که البته مسئلة استخلاف بنی‌اسرائیل را مشروط به صبر آنان کرده است و باید منتظر بود و نگریست که چگونه عمل کرده‌اند تا این وعده، به‌تعبیر علامه طباطبائی، از مرحلة قوه به فعل برسد (طباطبائی، 1390ق، ج8، ص228-229). درآیات بعد و نیز سیاق‌های دیگری از قرآن کریم، از ادامة این جریان پرده برمی‌دارد.
    سید قطب در ادامه، آیات 138 تا 171 سورة اعراف را ذکر می‌کند که پرده از عملکرد بنی‌اسرائیل در عمل نکردن به تعهدات خود و شکستن عهد الهی در موقعیت‌های گوناگون برمی‌دارد و برخورد بنی‌اسرائیل با حضرت موسی پس از عبور از دریا و درخواست بت‌پرستی و غیره را بیان می‌کند.
    حضرت موسی در این مقطع، دیگر با مسئلة طاغوت و استکبار فرعون و سپاهش مواجه نبود؛ بلکه با معرکه و صحنه‌ای مواجه شده بود که به‌مراتب دشوارتر و طولانی‌مدت‌تر از ماجرای فرعون بود و آن عبارت بود از جنگ با رسوبات جاهلی نفس بنی‌اسرائیل و ترس و ذلت آنها بود (سید قطب، 1425ق، ج3، ص1362-1363).
    در نتیجه، این آیات شریفه نمی‌تواند مستمسک یهود قرار گیرد برای این ادعا که ارث قرار دادن سرزمین فلسطین برای یهود توسط خداوند، در قرآن کریم نیز آمده است؛ زیرا این آیات مختص همان زمانی بود که دعوت خداوند را اجابت کردند و بر مصیبت‌هایی که با آن مواجه شدند، از جانب فرعون صبر كردند و از این جهت مشمول عنایات و الطاف خداوند شدند. به‌عبارتی، وعدة به‌ارث بردن سرزمین مقدس در برابر صبر بنی‌اسرائیل، در همان مقطع زمانی بود (دروزه، 441).
    بر اساس گزارش‌های تاریخی نیز بعد از مدت طولانی از ماجرای غرق شدن فرعون در دریا و وفات حضرت موسی و هارون، حضرت داود و سلیمان در میان بنی‌اسرائیل ظهور کردند و دولتی را ایجاد نمودند که حدود آن از شرق تا غرب بود (دورة به‌قدرت رسیدن بنی‌اسرائیل و استخلاف آنها در زمین)؛ اما این حکومت و قدرت به‌سرعت از میان رفت و بنی‌اسرائیل دچار گرفتاری و اسارت از جانب بختُ نصَّر و فارس و سپس جانشینان اسکندر و روم شدند (مغنیه، 1424ق، ج3، ص387).
    آنچه در این سیاق آیات مطرح شده، اختصاص به بنی‌اسرائیل ندارد؛ بلکه بیانگر یکی از سنت‌های الهی است. هر قوم و جمعیت مستضعفی که به‌پا خیزند و برای آزادی خود از اسارت و استعمار طاغوت تلاش کنند و در این راه صبر و استقامت و پایمردی نشان دهند، سرانجام پیروز خواهند شد و سرزمین‌هایی که به‌وسیلة ظالمان و ستمگران اشغال شده است، آزاد خواهند شد (مکارم، 1374، ج6، ص328-330).
    آیات فراوانی در قرآن کریم دلالت دارند بر اینکه موضع خداوند در برابر بنی‌اسرائیل به‌سبب تغییر عملکرد و موضع آنان، تغییر کرد؛ یعنی این وعده تا هنگامي بود که آنان بر شرط وعده، یعنی صبر، استقامت داشتند.
    بنابراین اگر ملاحظه می‌کنیم كه بنی‌اسرائیل موفق به ورود به اين سرزمين مقدس نشدند، بلكه چهل سال در بيابان سرگردان بودند و پس از آن نیز وارث سرزمین مقدس نشدند، به این دلیل است که شرایط اين تقدير مشروط را انجام ندادند. از آیات بعد و دیگر آیات قرآن کریم، مصادیق فراوانی از استکبار بنی‌اسرائیل و عدم پایبندی آنها به تعهداتشان استفاده می‌شود (برای نمونه ر.ک: مائده: 12-13؛ بقره: 60‌ و‌63 ‌و‌64 و 83 و 87 و 93 و 246؛ اعراف: 148-149؛ اعراف: 159‌و‌163‌و‌166؛ اسراء: 4؛ و... دربارة فهرست آیات استکبار، عهدشکنی و تجاوزگری بنی‌اسرائیل و نیز پیش‌بینی‌های آیات بر ذلت و خواری آنها در دنیا و آخرت؛ ر.ک: هاشمی رفسنجانی، 1383، ج6، ص302-303 ، 308-309 ، 384-388).
    نتیجه 
    بر اساس آنچه بیان شد، اشتراکات و افتراقات قرآن و عهد عتیق دربارة وعدة خدا به بنی‌اسرائیل دربارة سرزمین مقدس چنین است:

    • کتاب مقدس (عهد جدید)، 2005م، انجیل عیسی مسیح، ترجمه هزاره نو بر مبنای زبان اصلی (شامل کتب عهد جدید)، ایلام (Elam)، انگلیس.
    • کتاب مقدس (عهد عتیق)، ترجمه فاضل‌خان همدانی (گروسی).
    • آدينه‏وند لرستانى، محمدرضا، 1377، كلمةالله العليا، تهران، اسوه.
    • آیتی، عبدالمحمد، 1374، ترجمه قرآن، چ چهارم، تهران، سروش.
    • ابن‌حيون، نعمان‌بن محمد مغربى، 1385ق، دعائم‌الإسلام‏، تحقیق آصف فيضى، چ دوم، قم‏، مؤسسة آل‌البيت.
    • ابن‌طاووس، على‌بن‌موسى، 1400ق، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، تحقیق علي عاشور، قم، خيام‏.
    • ابن‏عاشور، محمدطاهر، 1420ق‏، تفسير التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابن‌عاشور، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي‏.
    • ابن‌فارس، احمدبن فارس‏ ،1404ق‏، معجم مقاييس اللغة، تصحیح و تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مكتب الاعلام الاسلامي‏.
    • ابوالفتوح رازى، حسين‌بن على، 1408ق‏، روض‌الجنان و روح‌الجنان في تفسير القرآن‏، تصحیح محمدمهدي ناصح، مشهد، آستان قدس رضوى‏.
    • ارفع، كاظم‏، 1381، ‏ترجمه قرآن، تهران، فيض كاشانى‏.
    • استانفوردکوهن، آلوین، ۱۳۷۹، تئوری‌های انقلاب، ترجمه علیرضا طیب، چ هفتم، تهران، قومس.
    • الهی قمشه‌ای، مهدی، 1380، ترجمه قرآن، چ دوم، قم، فاطمه الزهراء.
    • انصاريان، حسين، 1383‏، ترجمه قرآن، قم، اسوه.
    • بحرانى، هاشم بن سليمان، 1415ق‏، البرهان في تفسير القرآن‏، قم، مؤسسة البعثة، قسم الدراسات الإسلامية.
    • برزى، اصغر، 1382‏، ترجمه قرآن و نكات نحوى آن، تهران، بنياد قرآن.
    • بشیریه، حسین، 1395، تاریخ اندیشه‌های سیاسی در قرن بیستم، ج1، اندیشه‌های مارکسیستی، چ سيزدهم، نشر نی.
    • بيروني‏، ابوريحان، 1380‏، الآثار الباقية عن القرون الخالية، تحقیق پرويز اذكايي، تهران، مركز نشر ميراث مكتوب.
    • پورجوادی، کاظم، 1414ق، ترجمه قرآن، تهران، بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی.
    • گروهی از علمای ماوراءالنهر در زمان منصور بن نوح سامانی، 1356، ترجمه تفسیر طبری، تصحیح حبيب یغمایی، چ دوم،
    • تهران، توس.
    • جوادی آملی، عبدالله، دروس تفسیر (فایل‌های صوتی)، سوره اسراء، بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء.
    • حويزى، عبدعلى‌بن جمعه‏، 1415ق‏، تفسير نور الثقلين‏، تصحیح هاشم رسولى، چ چهارم، قم، اسماعيليان.
    • دروزه، محمدعزه‏، 1421ق‏، التفسير الحديث: ترتيب السور حسب النزول‏، چ دوم، بیروت، دارالغرب الإسلامي‏.
    • درويش، محى‏الدين، ‏1415ق‏، اعراب القرآن الكريم و بيانه‏، چ چهارم، حمص سوريه‏، الارشاد.
    • دهلوی، شاه ولی‌الله، احمدبن عبدالرحیم، بی‌تا، ترجمه قرآن، سراوان، کتابفروشی نور.
    • راغب اصفهانى، حسين بن محمد، 1412ق‏، مفردات الفاظ القرآن‏، بیروت، دار القلم‏.
    • زمخشرى، محمود بن عمر، 1407ق‏، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل‏، تصحیح مصطفي حسين احمد، چ سوم، بیروت، دار الكتاب العربي.
    • سيد قطب، 1425ق، فى ظلال القرآن، ‏دارالشروق‏، چ سي و پنجم، بيروت‏‏.
    • سيوطى، عبدالرحمن‌بن ابى‌بكر، 1404ق‏، الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور، قم، كتابخانه عمومى حضرت آيت‌الله العظمى مرعشى نجفى.
    • صادقی تهرانی، محمد، 1388، ترجمان فرقان، قم، شکرانه.
    • صدر، محمدباقر، 1381‏، سنت‌هاى تاريخ در قرآن‏، تحقیق جمال‌الدين موسوى اصفهانى، چ سوم، تهران‏، تفاهم.
    • طباطبائى، محمدحسين‏، 1390ق‏، الميزان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏.
    • طبرسى، فضل‌بن‌حسن‏، 1412ق‏، تفسير جوامع الجامع‏، تصحیح ابوالقاسم گرجى، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم.
    • ـــــ ‏،1372‏، مجمع‌البيان في تفسير القرآن‏، فضل‌الله تصحیح يزدى طباطبائى، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
    • طبرى، محمد بن جرير، 1412ق‏، جامع‌البيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفة.
    • طوسى، محمد بن حسن‏، بی‌تا، التبيان في تفسير القرآن‏، تصحیح احمد حبيب عاملى، بیروت، دار إحياء التراث العربي‏.
    • عياشى، محمد بن مسعود، 1380ق‏، التفسير (تفسير العياشي)، تحقیق هاشم رسولى، تهران، مكتبة العلمية الاسلامية.
    • فراهيدى، خليل بن احمد، 1409ق‏، كتاب العين‏، چ دوم، قم، هجرت.
    • فولادوند، محمدمهدى‏، 1418ق، ترجمه قرآن، چ سوم، تهران، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى.
    • قرائتى، محسن، 1388، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درس‌هايى از قرآن‏.
    • قرطبى، محمد بن احمد، 1364، الجامع لأحكام القرآن، تهران، ناصرخسرو.
    • کاویانپور، احمد، 1372، ترجمه قرآن، چ سوم، تهران، اقبال.
    • مراغى، احمد مصطفى‏، بی‌تا، تفسير المراغى‏، بیروت، دار الفكر.
    • مشكينى اردبيلى، على، 1381‏، ترجمه قرآن، چ دوم، قم، الهادی.
    • مصباح‌زاده، عباس، 1380، ترجمه قرآن، تهران، بدرقه جاویدان.
    • مصباح‌يزدى، محمدتقى، 1391، جامعه و تاريخ از نگاه قرآن، قم، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.
    • مطهری، مرتضی، 1394، آزادی انسان، تهران، دبیرخانه طرح مطالعاتی بینش مطهر.
    • ـــــ ، 1391، مهدویت، تهران، دبیرخانه طرح مطالعاتی بینش مطهر.
    • مغنيه، محمدجواد، 1424ق‏، التفسير الكاشف‏، قم، دار الكتاب الإسلامي.
    • مکارم شیرازی، ناصر، 1373، ترجمه قرآن، چ دوم، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
    • ـــــ ، 1374، تفسير نمونه، ‏تهران، دار الكتب الإسلامية.
    • موسوی همدانی، سیدمحمد باقر، 1374، ترجمه تفسیر المیزان، سيد محمدحسين طباطبائی، چ پنجم، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
    • هادیان رسنانی، الهه، 1399، «بررسی دیدگاه‌های مفسران درباره مراد از فصیح نبودن حضرت موسی»، آموزه‌های قرآنی، ش32، ص165-186.
    • هاشمى رفسنجانى، اكبر، 1383، فرهنگ قرآن‏، چ دوم، قم، بوستان كتاب قم.
    • یاسری، محمود، 1415ق، ترجمه قرآن، تحقیق مهدي حائری تهرانی، قم، بنیاد فرهنگی امام مهدی
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هادیان رسنانی، الهه.(1399) بررسی تطبیقی وعده‌ی مشروط خداوند به قوم بنی‌اسرائیل درباره‌ی سرزمین مقدس در قرآن و عهد عتیق. فصلنامه معرفت ادیان، 11(4)، 67-86

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    الهه هادیان رسنانی."بررسی تطبیقی وعده‌ی مشروط خداوند به قوم بنی‌اسرائیل درباره‌ی سرزمین مقدس در قرآن و عهد عتیق". فصلنامه معرفت ادیان، 11، 4، 1399، 67-86

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هادیان رسنانی، الهه.(1399) 'بررسی تطبیقی وعده‌ی مشروط خداوند به قوم بنی‌اسرائیل درباره‌ی سرزمین مقدس در قرآن و عهد عتیق'، فصلنامه معرفت ادیان، 11(4), pp. 67-86

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هادیان رسنانی، الهه. بررسی تطبیقی وعده‌ی مشروط خداوند به قوم بنی‌اسرائیل درباره‌ی سرزمین مقدس در قرآن و عهد عتیق. معرفت ادیان، 11, 1399؛ 11(4): 67-86