معرفت ادیان، سال یازدهم، شماره دوم، پیاپی 42، بهار 1399، صفحات 93-110

    امکان یا امتناع الهیاتی روشمند در نامه‌های پولسِ قدیس

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    حسن احمدی زاده / استادیار فلسفه تطبیقی، دانشگاه کاشان / hasan.ahmadizade@gmail.com
    چکیده: 
    ازآنجاکه پولس چهره ای مهم و تأثیرگذار در تاریخ مسیحیت به شمار می آید، این پرسش در خصوص نامه های منسوب به او قابل طرح است که آیا می توان الهیاتی روشمند و منسجم را در نوشته های او ملاحظه کرد. در این جستار، ضمن توجه به دیدگاه های مختلف درباره‌ی امکان یا امتناع الهیاتی روشمند در آرای پولس، امکان چنین الهیاتی را در نامه های پولس، مورد توجه قرار خواهیم داد. او خود در ارائه‌ی الهیاتی روشمند، از سویی به پیشینه‌ی الهیاتی اش در سنت یهودیت توجه دارد؛ چنان که بسیاری از پژوهشگران الهیات مسیحی بر این امر اذعان دارند که ایمانِ پولس در تعلق وی به سنت یهودی ریشه دارد؛ از سوی دیگر، پولس به تجربه های شخصی و عرفانی اش در مواجهه با سنت الهیاتیِ مسیحی نیز توجه دارد. در این پژوهش، با توجه به چهار آموزه‌ی کلیدی در الهیات مسیحی، بیان خواهیم کرد که می توان الهیاتی روشمند، البته نه چندان واضح، را در نامه های پولس ملاحظه کرد. این چهار مبحث عبارت اند از: مبرا بودن از گناه از طریق ایمان، الهیات اخلاقی، گناه نخستین و تثلیث.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Possibility or Impossibility of Finding Methodical Theology in St. Paul's Epistles
    Abstract: 
    The question that arises here is whether or not methodical and coherent theology can be noticed in the writings of St. Paul, an important and influential figure in the history of Christianity. While considering the various views on whether or not methodical theology can be found in Paul's views, St. Paul pays attention in some way to his theological background in the Jewish tradition while providing methodical theology and, many Christian theologians acknowledge that his faith is rooted in his following the Jewish tradition. On the other hand, St.Paul observes his personal and mystical experiences in the face of the Christian theological tradition. This study concludes that, given the four key teachings in Christian theology, it is possible to say that methodical theology, though not very clear, can be seen in St. Paul's epistles. These four teachings topics are: exemption from sins by coming to faith, moral theology, original sin and the Trinity.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    یکی از پرسش‌های پیش‌رو برای پژوهشگران مسیحی که در خصوص کتاب مقدس پژوهش می‌کنند، این است که آیا در این کتاب می‌توان الهیاتی نظام‌مند را ملاحظه کرد؟ برخی بر این باوراند که «در متن مقدس، الهیاتی وجود ندارد» (بکت، 2007، ص6). البته ممکن است این دیدگاه در خصوص برخی از بخش‌های کتاب‌ مقدس، تفسیری منطقی باشد؛ اما به‌سختی می‌توان این ارزیابی را با زندگی و نوشته‌های پولس در عهد جدید، تطبیق داد. پولس الهی‌دان بود، هرچند نه الهی‌دانی حرفه‌ای یا آکادمیک. افزون بر این، امروزه در بسیاری از آکادمی‌های فلسفی در غرب، پولس را به‌مثابة یک فیلسوف بررسی مي‌کنند. برخی پولس را «نخستین الهی‌دانِ مسیحی» دانسته و برخی او را «بزرگ‌ترین الهی‌دانِ» کلیسای مسیحی معرفی کرده‌اند (بروس، 1974، ص15)؛ اما پولس به‌عنوان نخستین الهی‌دانِ کلیسا، همچنین در برابر و حتی در تضاد با موضعِ دینیِ حضرت عیسی نیز به تصویر کشیده شده است (رِد، 1907، ص156).
    1. نگاهی اجمالی به روش پولس
    تردیدی نیست که پولس مفسر عیسی است. پیش از هر چیز، او نویسندة مطالبی است که بعدها به‌عنوان Canonical Letters یا «کتاب‌های قانونی» رسمیت یافتند (مک‌گراث، 1392، ص58). او با اينکه مفسر عیسی است، به کتاب‌های مقدسِ عهد عتیق نیز توجه دارد. او نوکیشی است که ایمانش هرمنوتیکی است. این بدین معناست که پولس ایمانش را از طریق متن مقدس، و متن مقدس را نیز از طریق ایمانش تفسیر می‌کند. ایمان او با تجربة تفسیرشده‌ای از مرگ و رستاخیزِ مسیح ـ که شیوة وی در «خوانش» متون مقدس یهودی است ـ شکل می‌گیرد. میان متن مقدس و این تجربه‌ها، وابستگیِ متقابلی وجود دارد که از طریق آن، روش الهیاتیِ خود پولس روشن می‌شود؛ یا دست‌کم این را می‌توان طرح کلیِ روشِ پولسی در الهیات مسیحی دانست. روش پولس اساساً روشی است که نسبت‌به متون مقدس یهودیت و نسبت‌به مسیح، هرمنوتیکی است؛ اما نسبت‌به کلیسا، حواریونی (apostolic) مي‌باشد. روش حواریونی ـ که در برخی منابع از آن با عنوان هرمنوتیک حواریونی نیز یاد شده است ـ اشاره دارد به شیوة فهم و تفسیر حواریون از عهد قدیم، که بیشتر از منظر عیسی مسیح به عهد قدیم توجه می‌کردند (متيو، 2012، ص62) (این دو صفت، روی هم‌رفته، هستة اصلیِ روش الهیاتیِ پولس را نشان می‌دهند (بکت، 2007، ص15). البته توجه داشته باشیم که پولس صرفاً نویسنده‌ای است که هر از چندی اثری می‌نگاشت و با توجه به نوشته‌هایی که از او به‌جاي مانده، به نظر می‌رسد چندان دغدغة انسجام نداشته است. از این‌رو، امروزه عده‌ای برخی از نامه‌هایی را که به او نسبت داده شده است، نوشتة دیگران می‌دانند (همان، ص37). به هر روی، بر اساس عبارات خود پولس، به دليل ترکیب آموزه‌های یهودی با ایمان مسیحی‌اش، تجربة او از مسیح و تفسیر او از متن مقدس یهودی، منحصر به‌فرد است.
    1-1. اساس الهیات پولس
    اگر روشمندانه سخن بگوییم، محور اصلی‌ای که الهیاتِ او حول آن می‌چرخد، تجربة نوکیشیِ او در سفر به دمشق است؛ چنان‌که در کتاب اعمال رسولان بازگو شده است. از آن پس، پولس مبلّغ و حواریِ مسیح، یعنی «راویِ انجیل برای غیر یهودیان» می‌شود. با وجود این، نثر او در نامه‌هایش، اغلب مبهم یا متناقض می‌نماید. از یک سو، پولس در نخستین نامه به قرنتیان (7.40)، ادعا می‌کند که «من از روح خدا برخوردارم»؛ اما بعدها در سرزنش خود، اظهار می‌کند: «من کوچک‌ترین حواریون هستم؛ شایستة نام حواری نیستم» (15.9).
    2-1. روش الهیاتي پولس
    از آنجاکه پولس چهره‌ای مهم در تاریخ مسیحیت به شمار می‌آید، می‌توان این پرسش را مطرح کرد که او واقعاً تا چه اندازه، چیزی شبیه به روش الهیاتی را اتخاذ می‌کند. با توجه به اينکه او به نوکیشی‌اش ارجاع می‌دهد، برخی پژوهشگران وي را نه نظام‌مند می‌دانند و نه منسجم. مراد از انسجام در متن یا نوشتة خاصی این است که میان بخش‌های مختلف متن، روابط معنایی مشخصی برقرار باشد که خواننده یا شنونده را در زمينة فهم درست متن و هدایت او به مقصود اصلی نویسنده، یاری رساند. مراد از روشمندی این است که نویسنده، ابزارهای معرفتیِ خاصی را در ارائة نظام فکری و عقیدتی خود به کار گیرد (رد، 1907، ص179). برخی دیگر ابراز می‌کنند که چندان معقول نیست که بحث روش را مطرح کنیم؛ بلکه پولس را باید صرفاً نابغه‌ای مستقل دانست؛ چنان‌که فروید ابراز می‌کند: پولس «به درست‌ترین بیان، موهبتی برای دین دارد... او با توسل به اندیشة رهایی از قید گناه و رستگاری، شبح خوف‌انگیز احساس گناه را از بین برد. علت دیگرِ موفقیت پولس، کنار نهادن اندیشة قوم برگزیده بود» (فروید، 1392، ص120).
    اما اگر بتوان پولس را الهی‌دان دانست، او چه روش یا روش‌هایی را دنبال می‌کند؟ برای پاسخ به این پرسش، یک شیوة عمومی، بررسی نامه‌های پولس از منظری ادبی یا متنی است؛ براي نمونه، از طريق سنجیدن مجازها و استعاره‌ها، آن‌گونه‌که در نامه‌ها بسط می‌یابند. از این جهت، حتی اگر کسی ادعا کند که پولس به‌معنای درستِ کلمه الهی‌دان نیست، دست‌کم می‌تواند ادعا کند که او در نوشته‌هایش الگویی را دنبال می‌کرده است (ولفسن،
    1389، ص43).
    اما پژوهشگرانی که پولس را برخوردار از روشی الهیاتی می‌دانند، بر این باورند که او برای شکل دادن به الهیاتش از منابع مختلفی کمک می‌گیرد: او تجربة شخصی‌اش را با سنتِ کلیساهای مسیحی که اطراف دریای مدیترانه پخش شده‌اند و نیز با متون مقدس یهودی و رواقی‌گریِ فلسفی ترکیب می‌کند. از این منظر، پولس به‌منظور انسجامِ گزارش‌های خویش برای مخاطبانش، تدابیر هرمنوتیکیِ متنوعی را به‌کار می‌برد. این تنوع، در نامه‌های او هویداست. پولس خودش را چنين معرفی می‌کند: «فراخوانده شده تا رسولی باشد»؛ یعنی کشیشی آموزگار باشد، نه اینکه چونان مریدی صرف، بیشتر منفعل باشد. در اینکه پولس خودش را چونان معلم و رسول معرفی می‌کند، جنبه‌ای روان‌شناسانه وجود دارد؛ چراکه گویا بار سنگین مسئولیت را به دوش می‌کشد. این نقش، شیوة او در انتقال بصیرت‌های الهیاتی را روشن می‌سازد.
    جی. سی. بکر (J. C. Beker)، محقق برجستة الهیاتِ پولسی، تأملات زیادی دربارة روش‌شناسیِ پولس دارد و نامه‌های او را گواهی می‌داند بر وجود انسجام در نوشته‌ها و آراي او. به‌گمان او، پولس مي‌کوشد تا در حالتی ارتباطی، حقیقت متن مقدس را در موارد مختلف به مخاطبان گوناگون بنمایاند. او در بیان این حقیقت، منسجم عمل می‌کند. البته او ابراز می‌کند که الهیات پولس را نباید بیش از حد منسجم نشان داد (بکر، 1980، ص32).
    علاوه بر بکر، پروتستان‌ها نیز به وجود روشی در الهیات پولسی قائل‌اند و آموزة «مبرّا بودن از گناه، از طریق ایمان/آمرزيدگي فقط از طريق ايمان» (justification by faith) را اساس تفکر پولس تلقی کرده‌اند؛ چنان‌که لوتر نیز بر محوریت این امر در الهیات پولسی تأکید کرده است؛ اما چنان‌که پژوهش‌های اخیر تأکید می‌کنند، این محوری که پروتستان‌ها برای الهیاتِ پولس ادعا کرده‌اند، تنها پس از خوانش لوتر از نامه به غلاطیان و رومیان مطرح شده است. آن‌گونه‌که ملاحظه می‌شود، دیدگاه‌های مختلفی دربارة اساس تفکر الهیاتیِ پولس مطرح شده است؛ هرچند امروزه برخی بر این باورند که اساساً این بحث، چندان بحث مهمی در الهیات پولس نیست.
    در ادامه، با توجه به چهار مبحث کلیدی در الهیات مسیحی، بیان خواهیم کرد که می‌توان الهیاتی روشمند، البته نه‌چندان واضح را در پولس ملاحظه کرد. البته توجه داشته باشیم که روشمند دانستن الهیات پولس، امری نیست که خود او به آن التفات کامل داشته و برای آن، توجیه و تبیین لازم را ارائه کرده باشد؛ بلکه با توجه به نوشته‌های مختلف او، می‌توان الهیات او را چنین توصیف کرد. این چهار مبحث عبارت‌اند از: ایمان، الهیات اخلاقی، گناه نخستین و تثلیث. در واقع، نگارنده با بررسی پژوهش‌های انجام‌شده در زمينة الهیات پولس، ملاحظه کرد که برای ارزیابی الهیات روشمند او، بیشتر بر نوشته‌های پولس در خصوص این چهار مبحث، تأکید شده است؛ هرچند می‌توان الهیات پولس را با توجه به مباحث دیگر الهیات مسیحی نیز ارزیابی کرد.
    3-1. پس‌زمینة روش الهیاتیِ پولس
    برای ارزیابیِ الهیات روشمندِ پولس یا روش الهیاتیِ او از طریق تحلیل این چهار مبحث، نخست مهم است که بر عوامل جدیِ مختلفی تأکید کنیم که نگرش روشمند او را توصیف می‌کنند. همچنین باید توجه داشته باشیم که سخن گفتن دربارة روش پولس ممکن است او را فیلسوف منطقی بنمایاند؛ در حالی‌که او فیلسوف منطقی نبود. علاوه بر این، تقریباً همة پژوهشگران بر این امر توافق دارند که ایمانِ پولس ریشه در تعلق وی به سنت یهودی دارد: دوستی با خدا ـ که او بارها آن را با سوگند ابراز می‌کند ـ از هر دو هویت یهودی و مسیحی او ناشی می‌شود. این هویت دوگانه را می‌توان پس‌زمینة کلیدیِ همة الهیاتِ او دانست. حتی اگر پولس به‌طرزی آگاهانه اصطلاحات یهودی‌اش را به دليل آنچه خداوند از طریق عیسی مسیح انجام داده است تغییر دهد، الگوی الهیاتیِ پولس همچنان آشکارا یهودی است. بر اساس کتاب اعمال رسولان (22.3)، بخش‌های مهم تعلیم و تربیت پولس برگرفته از تلمذ او نزد خاخام و پیش‌گویِ اورشلیم، جمالیل (Gamaliel)، است.
    از سوی دیگر، پس‌زمینة هلنیستیِ پولس نیز اهمیت دارد؛ چراکه نقش قابل توجهی در شکل‌گیری تعلیم و تربیتِ وی دارد. بر طبق کتاب اعمال رسولان، پولس اهل طرسوس در سیلیسیا، شهروندی رومی بود. او پیش‌تر در زندگی‌اش متأثر از فرهنگی ادبی بوده است. در واقع، پورتر ادعا کرده است که «مردم طرسوس نه‌تنها اشتیاق بسیاری به فلسفه داشتند، بلکه همچنین به هر آنچه به‌طور کلی به تعلیم و تربیت ارتباط داشت. به این دلیل است که آنها از آتنیان، اسکندریه یا هر جای دیگری که در آن، مدارس و درس‌گفتارهای فیلسوفان مطرح بوده است، پیشی گرفتند» (پورتر، 2008، ص99).
    در خصوص پس‌زمینه‌های تفکر الهیاتیِ پولس، برخی این پس‌زمینه‌ها را تعیین‌کنندة الهیات او می‌دانند؛ ولی برخی دیگر بر این باوراند که الهیات پولس کم و بیش مستقل از پس‌زمینة اوست. گروه نخست برآن‌اند تا ارزش الهیاتیِ دیدگاه پولس را که از نگرش یهودیِ او برمی‌خیزد، در اولویت قرار دهند. نوعاً الهی‌دانانِ نظام‌مند، رسالت خود را این می‌دانند که پولس را این‌گونه فهم کنند. فرانسیس واتسون (Francis Watson) می‌گوید: «دیدگاه پولس دربارة حق، چیزی جز خوانش او از سِفر خروج، سفر لاویان، سفر اعداد و سفر تثنیه نیست. پولس نه به‌عنوان کسی که اظهاراتی جزم‌گرایانه را مطرح کند، بلکه به‌عنوان مفسّر متون، دربارة حق سخن می‌گوید» (واتسون، 2004، ص275). واتسون در اینجا به نگاه هرمنوتیکیِ پولس توجه دارد، و این نگاه هرمنوتیکی است که امروزه الهی‌دانان مسیحی در مواجهه با الهیات پولس، بدان توجه کرده‌اند. با توجه به این نگاه، در ادامه به چهار مبحثی خواهیم پرداخت که از باب نمونه، از الهیات روشمندِ پولس برگزیده‌ایم. توجه داشته باشیم که این چهار مبحث، هر کدام بر الهیات خاصی در نامه‌هاي پولس دلالت نمی‌کنند؛ بلکه مسائلي الهیاتی‌اند که برای تبیین روشمند بودن الهیات پولس، به آنها توجه کرده‌ایم.
    2. مبرا بودن از گناه از طریق ایمان
    پولس در عبارات مختلفی دربارة ایمان و توجیه آن سخن گفته است: فصل‌های آغازینِ نامه به رومیان، به‌ویژه 1.17، 3.21، 4.25، و نامه به غلاطیان، به‌ویژه فصل سوم. الهی‌دانان مسیحی دربارة این عبارات و دیدگاه پولس در.خصوص ایمان، بحث‌های فراوانی را مطرح کرده‌اند؛ براي نمونه، ارنست کاسمن (Ernst Ksemann) بر این باور است که پولس در بیان آموزة «مبرا بودن از گناه از طریق ایمان»، مستقل است. به بیان دیگر، به‌لحاظ روش‌شناسانه، او به این آموزه، مستقل از سنت مربوط به کتاب مقدس یهودی دست یافته است؛ اما کاسمن عباراتی را از پولس به‌طور گزینشی نقل کرده و بر اساس آنها چنین ادعایی را مطرح نموده است. از این‌رو به نظر می‌رسد باور به استقلال پولس در این آموزه، درست نیست.
    از سوی دیگر، اگر با الهی‌دانان معاصر در اين زمينه هم‌رأی باشیم که الهیات پولس عبارت است از ساختار هرمنوتیکیِ تفسیر او از عهد عتیق و نیز تجربة شخصی‌اش به‌عنوان یک مؤمن یهودی‌ای که تصمیم گرفته است تا پیرو عیسای رستاخیزیافته باشد، تصویر متفاوتی از روش الهیاتیِ او مطرح می‌شود. چنان‌که فرانسیس واتسون به‌تفصیل در پولس و هرمنوتیک ایمان (Paul and the Hermeneutics of Faith) بحث کرده است، ایمان پولس و تأملات او در باب ایمان، دقیقاً به‌نحو هرمنوتیکی، به‌مثابة یک الهیاتْ ظهور و بروز می‌یابد. الهیات پولس، چیزی نیست که از ابتدای زندگیِ حواری‌اش، به‌طور کامل به ذهن او خطور کرده باشد. از این‌رو به‌زعم واتسون، مفهوم روش‌شناسانه‌ای که می‌توان در زمينة آنچه پولس در نامه‌هایش مطرح می‌کند، معرفی کرد، عبارت است از «بینامتنیّت» (Intertextuality).
    همان‌طور که ریچارد هایس، محققِ عهد جدید، با ارجاع خاصی به نامه به رومیان، به‌تفصیل نشان داده است، اصطلاح بینامتنيّت اشاره دارد به نحوة کمک گرفتنِ پولس از موضوعات، استعاره‌ها، تصاویر و نیز نقل‌قول‌های مستقیم از عهد قدیم در نوشته‌هایش. بدین‌سان، با دو متنی مواجهیم که بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند و یکی وابسته به دیگری است؛ اما مقصود پولس این است که معنای متون عهد قدیم باید بر اساس معانی و تأکیداتی که او دربارة مسیح مطرح می‌کند، ارائه شوند؛ و «بینامتنيّت» از این جهت است (هايس، 1989، ص65).
    در خصوص آموزة «مبرا بودن از گناه از طریق ایمان»، پولس در نامه به رومیان 1.17، قدرت انجیل را چنین مورد توجه قرار می‌دهد: «چراکه پارساییِ خداوند در آن ظهور و بروز یافته است، با ایمان برای ایمان؛ چنان‌که نوشته شده: هر آن کس که با ایمان، پارسا باشد، جاودانه خواهد بود». چنان‌که واتسون توضیح می‌دهد، برای پولس، میان دیدگاهی که او دربارة این آموزه مطرح می‌کند و معنای اصلیِ متن عهد قدیم، هم ارتباط معنایی وجود دارد و هم ارتباط واژگانی. در واقع، این بدین معناست که پولس نه لفظ.به.لفظ متنی از سنت یهودی را تکرار می‌کند، و نه با عنایت به این سنت بر آن است تا ساختاری الهیاتی را به هم ببافد. به‌طور خلاصه، پولس تلاشی سازنده را دنبال می‌کند برای تفسیر عدالت خداوند، آن‌گونه‌که در حبقوق از آن سخن به میان آمده است، تا تجربه‌اش از دعوت خداوند برای رفتن به سوی اقوام غیریهودی در روزهای پایانی را استحکام بخشد. بنابراین می‌توان گفت که پولس درگیر تفسیر تاریخی از حبقوق است و هم‌زمان چهارچوب اساسیِ خودش از فهم خداوند را ارائه می‌کند. از منظر حبقوقِ پیامبر و نیز از منظر انجیلی که پولس آن را تجربه کرده است، دعوت خداوند به ایمان ـ که یهودیان و غیریهودیان را به پارسایی می‌رساند ـ دعوتی ارزشمند است (واتسون، 2004، ص47). این امر حاکی از چیست؟ آن دسته از پژوهشگران عهد جدید، که به برابریِ یهودیان و غیریهودیان در برابر خداوند در نامه به رومیان حساس‌اند، بر این باورند که هرمنوتیک پیچیده‌ای را در عبارات پولس می‌توان یافت؛ و از این‌رو، به‌زعم ایشان، در نظر پولس، رستاخیزْ مهم‌ترین رویدادی است که از طریق آن، ایمان معنا می‌یابد.
    3. الهیات اخلاقی
    اساساً چگونه و چرا پولس به توصیة اخلاقی می‌پردازد؟ چگونه او پیش‌فرض می‌گیرد که الهیات بر مباحث اخلاقی مؤثر است یا برعکس؟ این پرسش ارتباط پیدا می‌کند با نسبت او با یهودیت و حق؛ چراکه پولس به‌رغم تأکیدش بر ایمان و توجیه، همچنان این اصل اساسیِ یهودی را مسلّم فرض می‌گیرد که رفتار خوب پاداش خواهد دید و رفتار بد مجازات. با توجه به همة جوانب در خصوص الهیاتِ پولس دربارة لطف الهی، او همچنان این الگو برای اندیشیدن دربارة خدا و نسبت‌های خدا با ما را حفظ می‌کند؛ حتی اگر این الگو دیگر منحصراً از طریق تورات منتشر نشود. دیدگاه پولس دربارة توجیه ایمان، پس‌زمینه‌ای شفاف، اما پیچیده است در پیشنهادهايش برای دستورالعمل‌های اخلاقی. او در نامه به رومیان اذعان می‌کند که نه شنوندگان حق، بلکه «انجام‌دهندگان آن هستند که موجّه خواهند بود» (نامه به رومیان، 2.13). این اذعان، مسئلة روشنی را مطرح می‌کند برای هر دیدگاه تنگ‌نظری که پولس را کسی معرفی می‌کند که تنها دل‌مشغول ایمان است و به اعمال توجهی ندارد. اما نسبت میان حق و لطف الهی، از این جهت اهمیت دارد که پولس نخستین الهی‌دان مسیحی است که به خداوند و استلزامات ایمان به خداوند در زمينة زندگی اخلاقی توجه می‌کند.
    در خصوص این مسئله، قطعات مختلفی را می‌توان تحلیل و بررسی کرد؛ اما در اینجا به مطالبی توجه خواهیم نمود که پولس در نخستین نامه‌ای که به تسالونیکیان می‌نویسد، مطرح می‌کند. اما پیش از تحلیل و بررسی آن نامه، اجازه دهید به‌طور خلاصه به نکات ارجاعیِ پولس برای نظام‌نامة اخلاقی‌ای توجه کنیم که پولس در جاهای دیگر مطرح می‌کند. پولس در نامه به رومیان (2.15) بیان می‌کند که غیریهودیان، یعنی «آنها که برخوردار از حق نیستند، اما فطرتاً آنچه را حق می‌طلبد، انجام می‌دهند»، کسانی‌اند که «نشان می‌دهند که آنچه حق می‌طلبد، بر قلبشان نوشته می‌شود؛ و بر این امر، وجدان آنها نیز گواهی می‌دهد». با وجود این، حق یهودی معیاری شایسته برای رفتار اخلاقی است؛ و این نشان مشهودی است از معیار فضیلت که باید از آن حمایت کرد.
    از نظر پولس، وجدان بشری (اساسِ آنچه بعدها به‌عنوان سنتِ حق طبیعی در فلسفة اخلاق مطرح شد)، معیار کاملی برای خیر نیست. بدون شک، فعالیت وجدان، برای انتخاب اخلاقی، کافی نیست. شاهد این طرز تفکر پولس، نقد اوست بر «اخلاقِ مشرکان»؛ براي نمونه، در نامه به رومیان (1.20)، پولس بر این باور است که در برابر مشرکان، «آنها که به عیسی مسیح تعلق دارند، بدن را با تمایلات و خواسته‌هایش به صلیب کشیده‌اند». پولس در نخستین نامه به قرنتیان 6.10، میان زندگی اخلاقیِ جامعة مسیحی و کسانی که بیرون از آن هستند، تقابلی را مشاهده می‌کند: «فریب نخورید! شهوت‌پرستان، بت‌پرستان، زناکارن، مردان بدکاره، لواط‌کاران، دزدان حریص، مشروب‌خواران، ناسزاگویان، راهزنان، هیچ‌یک از اینان در مُلک خداوند سکنی نخواهند گزید».
    اشارات مکررِ پولس به عشق، برای اخلاق خدامحور او نیز بسیار اهمیت دارند (نامه به رومیان 13.8، نخستین نامه به قرنتیان 13) و بدین‌سان می‌توان با اطمینان چنین برداشت کرد که از نظر پولس، وجدان اخلاقی نمی‌تواند نظام‌نامه‌ای اخلاقی را به وجود آورد؛ بلکه باید همراه با آن، هم عشق خدا به ما باشد و هم عشق ما به خدا. پولس به‌دليل ساختار عشق، مي‌کوشد تا مخاطبانش را به چشم‌انداز اخلاقیِ خاصش متقاعد کند؛ براي نمونه، در باب تمایل جنسی و ازدواج. بدین‌سان، الهیات اخلاقیِ پولس، هرچند در اساس واکنشی به عشق و لطف الهی است، اما بیش از آن است. از سوی دیگر، بدون الهیات پولس، نمی‌توان چیزی دربارة دیدگاه اخلاقی او خواند.
    4. گناه نخستین
    با توجه به آثار برجای‌مانده از پولس درمی‌یابیم که او تصور دقیق آگوستینی را از گناه نخستینی که در ذات ما قرار گرفته است، ندارد. این بدین معنا نیست که تعابیر پولس و آگوستین دربارة علل گناه، با یکدیگر ناسازگاری دارند؛ بلکه تفاوت‌های قابل توجهی در چهارچوب میان آنها وجود دارد. این تفاوت‌‌ها را می‌توان تا حدودی تفاوت‌های روشمند تلقی کرد.
    الهیات پولس در خصوص گناه، در این عبارت رازآمیزِ نامه به رومیان 5.12، نمایان می‌شود: «گناه توسط یک انسان، به جهان وارد شده است... چراکه همة انسان‌ها مرتکب گناه شده‌اند». در فصل‌های اول و دوم، قدرت گناه به‌عنوان چالشی در برابر سرشت و وجدان مسیحیان توصیف شده است (2.14)، که ارتباط علت و معلولی با مرگ دارد (نامه به رومیان 2.20 و 8.20)، این امر در پرتو تورات شناخته می‌شود (5.13)، و نشان‌دهندة نزاع میان روح و بدن است. آنچه به‌طور خاص باعث تشویش مفسران شده، اقرار پولس به این است که «من آن کار خیری را که می‌خواهم، انجام نمی‌دهم؛ بلکه کاری را انجام می‌دهم که از آن متنفرم» (نامه به رومیان 7.15). با وجود این، از نظر پولس، مسیح از دنیا رفته است تا به‌نوعی مسیحیان در برابر گناه و پیامدهای آن نفوذناپذیر باشند. او حتی اشاره می‌کند به زندگیِ گناه که در زمان گذشته «توسط حق پدید آمده است» (همان، ص5). بدین‌سان، ظاهراً پولس گرفتار مجموعه‌ای از تناقضات در خصوص گناه می‌شود: از یک سو سرچشمه‌های آن را تبیین می‌کند و آسیب‌های آن را بیان می‌کند؛ اما از سوی دیگر، آن را به‌عنوان مسئله‌اي برای زمان حاضر می‌پذیرد. او قدرت گناه بر خودش را تصدیق می‌کند؛ اما قدرت آن بر مسیحیان را انکار می‌کند. از نظر برخی منتقدان، چنین تناقضاتی حاکی از آن است که دیدگاه پولس چندان روش‌شناسانه نیست. با وجود این، نباید روش‌شناسی را با انسجام خلط کرد. پولس ممکن است روشمند باشد، بدون اینکه ضرورتاً منسجم هم باشد. او در مقام یک مبلّغ و مکاتبه‌کننده، الهیات‌ورزی می‌کند. او برای بیان اندیشه‌اش از شیوه‌ای برهانی استفاده نمی‌کند یا چنین نیست که مانند یک فیلسوف برای بیان اندیشه‌اش طرحی منطقی ارائه کند. این شیوة پولس برای بیان واقعیت گناه است که آدم و مسیح را به‌مثابة دو نمایندة انسانیت، در کنار یکدیگر قرار می‌دهد. بنابراین، این شیوة اوست برای بیان خطری که در کمین اوست و ممکن است مانع از اتحاد او با مسیحِ بزرگ شود.
    پولس، واقعیت گناه و نجات را ـ همچون موضوعاتی که در نامه‌هایش مطرح‌اند ـ از طریق استعاره‌ها و تمثیلات خاصی بیان می‌کند. مقایسه کنید تلقی از گناه و آدم/.مسیح را در نامه به رومیان، با تقابلی که پولس میان آدم و مسیح برقرار می‌کند در نخستین نامه به قرنتیان 15.21. او در نامة اول به قرنتیان می‌نویسد: «همانطورکه از طریق انسانی مرگ رخ می‌دهد، همچنین از طریق انسانی رستاخیزِ میّت پدید می‌آید. همان‌طورکه همة انسان‌ها در آدم می‌میرند، همین‌طور همة انسان‌ها در مسیح زنده خواهند شد». عبارت نخست، یک توالیِ تاریخی از آدم تا مسیح را دربردارد؛ یعنی شخصیت‌هایی که به آغاز و پایان ارتباط پیدا می‌کنند. این توالی، حاکی است از بازگوییِ رواییِ دو شخصیت و گناهان/.نیکی‌هایشان؛ اما در بخش دوم این متن، پولس میان آدم و مسیح ـ که دو شخصیت یا دو تیپ متمایزند ـ تشابهی برقرار می‌سازد. منظور از این تشابه، برجسته ساختن تفاوت‌های معناشناختی است، بدون اینکه ضرورتاً وابستگیِ دومی به اولی را بازگو کند. این شکل از تشابه، آنچه را که در نامه به رومیان 5.12 در.خصوص آدم و مسیح، و در نامه به رومیان 5.18 در خصوص عمل نادرست یا درست مطرح است، تکرار می‌کند.
    بدین‌سان در مورد موضوع گناه، پولس مباحثی را در هم ادغام می‌کند که هم ساختاری کمابیش روایی به خود می‌گیرند و هم ساختاری تشابهی. همچنین مباحث او در اینجا ساختار استدلالی قیاسی را دنبال می‌کنند که به نظر می‌رسد برای مخاطبان او در قرن اول آشنا بوده باشد. اینها دو استراتژی روش‌شناسانة متفاوت‌اند که به روش‌هايي مکمل یکدیگرند و پیامی را منتقل می‌کنند. به کار بستنِ تشابه، نمونه‌ای از روش الهیاتیِ پولس است. از یک سو، ملاحظه می‌کنیم که پولس ادعاهایش را به سنت خاخامی مربوط می‌کند تا با گذشته استمرار برقرار کند؛ و از سوی دیگر، وي تمثیل‌هایی را مطرح می‌کند. این هرمنوتیکِ پولس است: تفسیر وعده‌های خداوند و نجات، آن‌گونه‌که در متون مقدس عبری آمده‌اند؛ اما هدایت آن تفسیر در پرتو معنویتی الهام‌گرفته از مسیح.
    5. تثلیث
    تجربة پولس از خداوند، تجربه‌ای سرزنده از مسیح و روح‌القدس است و بر اساس آموزة تثلیث، خداوند نجات را ممکن و حتی معقول می‌سازد. در واقع، استعارة مشارکت «در مسیح» که پولس آن را در نامه‌هایش بسط می‌دهد، با اشاره‌های متعدد به بدن مسیح و ارسال روح‌القدس تکمیل می‌شود. این نمونه‌ها، دلایلی کافی‌اند برای پذیرفتن نخستین آموزة کلیسا و تثلیث در نظر پولس. او با اشاره به تجربة خودش از خداوند به طرق متمایز، برخی از مؤلفه‌های اولیة تثلیث را بیان می‌کند. ازاین‌رو آنچه بسیار اهمیت دارد، این است که پولس تصوراتش را از خداوند بر اساس تجربة خودش می‌سازد، نه اینکه این تصورات کاملاً مبتنی بر باوری پیشینی باشند. ما از اشارات او به مسیح و روح‌القدس درمي‌يابيم که برای پولس، این باور صرف نیست که تفسیرش از خداوند یا موضوع مرتبطی را توجیه می‌کند. البته نمی‌توان بر اساس تجربه‌های جدید پولس دربارة خداوند، یکتاپرستیِ تورات را که شکل‌دهندة آن تجربه‌هاست، حذف نمود.
    به‌زعم جیمز دان (James Dunn)، محقق عهد جدید، از نظر پولس، در تجربه‌ای که فرد مؤمن از مسیح و روح‌القدس دارد، هیچ تمایزی نمی‌توان یافت (دان، 1989، ص146). با وجود این، ما در نامه‌های پولس، از جمله نامه به افسسیان، ملاحظه می‌کنیم که او به طرق مختلفی، از مسیح و روح‌القدس استمداد می‌کند. به نظر می‌رسد، ملاحظات روش‌شناسانه می‌تواند به ما کمک کند تا توضیح دهیم که پولس سرگرم انجام چه کاری است؛ چراکه با نگاه اول، لازم است این نظر جیمز دان را بررسی کنیم که می‌گوید پولس در نسبت دادن نام‌ها و قدرت‌ها به فعل خداوند، بیش از حد دلبخواهانه رفتار می‌کند.
    پولس بیش از آنکه دلبخواهانه عمل کند، صرفاً مبهم سخن می‌گوید. پولس با اصطلاحاتی سخن می‌گوید که به‌لحاظ مفهومی، هنوز مشخص نمی‌کنند که فهمش از خداوند چگونه است. نمونة روشنی از این ابهام را می‌توان در اشارات مکرر او به «روح خداوند» (Spirit of God) و «روح عیسی» (Spirit of Jesus) ملاحظه نمود (نامه به رومیان 8.9؛ نخستین نامه به قرنتیان 2.11؛ نامه به فیلیپیان 4.6). چنان‌که جرالد اُ کالینس متذکر می‌شود، «از» (Of) یا حالت اضافیِ اسم، ممکن است سه معنای متمایز داشته باشد: 1. روحی که ما را به سوی خداوند یا مسیح می‌برد؛ 2. روحی که از سوی خداوند یا مسیح می‌آید یا نازل می‌شود؛ 3. روحی که همان خدا یا مسیح است (اُ.کالينس، 1999، ص63). «از» هر معنایی که داشته باشد (که نمی‌توان با اطمینان گفت چه معنایی دارد)، می‌توان تصدیق کرد که پولس ارتباطی را میان سه جنبة متمایزِ خداوند فهم می‌کند. در نامه به غلاطیان 4.6، خداوند روح پسرش را به دل‌های ما فرستاده است. در نامه به رومیان 5.5 و نخستین نامه به قرنتیان 12.7، روح‌القدس «اعطا شده است». در نامه به رومیان 5.5 تصدیق می‌کند که عشق خداوند، «از طریق روح‌القدس در دل‌های ما جاری شده است» و در نامه به غلاطیان 4.5 می‌افزاید: «برای اینکه ما فرزندخواندگی دریافت کنیم...» خداوند روح پسرش را در دل‌های ما فرستاده است که فریاد می‌زند: «ای پدر!». در نخستین نامه به تسالونیکیان 1.4، روح‌القدس به تسالونیان الهام می‌شود تا کتاب مقدس را با خوشحالی دریافت کنند و در برابر شکنجه ایستادگی نمايند؛ و در بخش‌های 10-9 از همان فصل از نامه به تسالونیکیان، پولس تأکید می‌کند که فعل خداوند، عیسی را از مردگان برمی‌خیزاند. نمونه‌های دیگری نیز هستند؛ اما این موارد کافی است تا نشان دهند که پولس در خصوص تثلیث ادعا می‌کند که خداوند از طریق قدرت مطلق روح‌القدس ـ که کارکردی شناختی و عاطفی دارد ـ با مهربانی عمل می‌کند تا ما را از دورن دگرگون سازد. این یعنی سرآغاز نجات ما، که کلید فهم ما از تثلیث در نظر پولس می‌باشد.
    پولس با توجه به سنت یهودی، نام «پدر» را برای خداوند برمی‌گزیند. از این‌رو، آنچه ممکن است در یهودیت باستان امری بی‌اهمیت باشد، برای پولس امری محوری می‌شود؛ چنان‌که در مورد دیگر نام‌ها، تصاویر و استعاره‌ها در مباحث دیگر نیز چنین چیزی ممکن است. همچنین او برای عیسی، واژة «پروردگار» یا kyrios را به کار می‌برد. تنها در نخستین نامه به تسالونیکیان ـ که کهن‌ترین کتاب عهد جدید است ـ 21 بار «پروردگار» به مسیح اطلاق شده است. در کتاب مقدس یهودی، از جمله در ترجمة یونانیِ آن، kyrios اشاره دارد به YHWH، تتراگراماتون یا نامی مخصوص خداوند که یهودیان به خدای یکتا اطلاق می‌کنند. برای پولس، عنوان «پروردگار» برای مسیح نیز به کار می‌رود (نامه به رومیان 10.13).
    نتیجه‌گیری
    الهی‌دانان مسیحی در خصوص باور به آموزه‌های مسیحیت، دو دیدگاه را مطرح کرده‌اند: به‌زعم برخی باید آموزه‌های مسیحی را به‌گونه‌اي شهودی فهم کرد؛ اما برخی دیگر معتقدند که باید آنها را همراه با استدلال‌های منطقی درک کرد. نوشته‌های پولس حاکی از توجه به دیدگاه نخست‌اند و نشانگر ارتباط میان نیایش (یا حتی تجربة عرفانی) و باور می‌باشند. الهیات پولس، نمونه‌ای از مسیحیتِ منطقی و استدلالی‌شدة دوره‌های پس از او نیست که در آثار الهی‌دانانی چون توماس و آنسلم ملاحظه می‌کنیم. آنچه در این جستار، با توجه به مباحثی چون ایمان، الهیات اخلاقی، گناه و تثلیث، ملاحظه کردیم، این است که تجربة پولس از خداوند، تجربه‌ای «منحصر به‌فرد» نیست؛ چنان‌که برخی از منتقدان سعی کرده‌اند او را از سنت دینی‌اش یا دیگر معاصرانِ مسیحی‌اش جدا کنند. پولس شخصیت دینیِ دورافتاده‌ای از سنت نیست، یعنی برخلاف آنچه برخی از او توصیف کرده‌اند، او از سنت‌های یهودی و مسیحی‌اش جدا نیست.
    پولس با انسجام خاصی در همة نامه‌هایش، برای بسطِ مباحث الهیاتی‌اش تدبیری دوگانه اتخاذ می‌کند. تدبیر نخست عبارت است از بحث کردن با توجه به مطالب متن مقدس؛ و تدبیر دوم، بحث کردن با توجه به تجربة خودش است؛ اگرچه همة تجربه‌هایش را به‌عنوان تجربه‌هایی بنیادی نمی‌پذیرد.
    البته این‌گونه الهیات‌ورزی که در پولس ملاحظه مي‌کنيم، منحصربه‌فرد نیست؛ چراکه همین طرح و نقشه‌ها را ایرنئوس، اوریژن و دیگر الهی‌دانانِ دورة آباي کلیسا در قرن‌های دوم تا پنجم نیز به‌عنوان روش‌شناسی‌های الهیاتی‌شان به کار گرفته‌اند. در قرون بعدی، الهیات مسیحی به مبانی فلسفی نیز تکیه می‌کند و دیدگاه‌های درست و نادرست از یکدیگر بازشناسانده می‌شوند. روش‌شناسیِ الهیاتیِ پولس به ما نشان می‌دهد که پیچیدگیِ منطقیِ تحولاتِ بعدی هر اندازه هم که باشد، با تکیه بر تجارب شخصی و نیز آموزه‌های متون مقدس می‌توان به‌نحوی استادانه، الهیاتی قوی را ساخت و پرداخت. 

    References: 
    • فروید، زیگموند، 1392، موسی و یکتاپرستی، ترجمه صالح نجفی، چ پنجم، تهران، رخداد نو.
    • مک‌گراث، آلیستر، 1392، درسنامه الهیات مسیحی: بخش دوم، مفاهیم اصلی الهیات، ترجمه محمدرضا بیات، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
    • ولفسن، هری، اوسترین، 1389، فلسفه آبای کلیسا، ترجمه علی شهبازی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
    • Bates, Matthew W, 2012, The Hermeneutics of the Apostolic Proclamation: the center of Paul’s Method of Scriptural Interpretation, Baylor University Press.
    • Beckett, L., 2007, ‘Not a Theory, but a Life’, In The Times Literary Supplement, 3 August.
    • Bruce, F. F., 1974, Paul and Jesus. London: SPCK.
    • Dunn, J, 1989, Christology in the Making. London: SCM Press.
    • Hays, Richard, 1989, Echoes of Scripture in the Letters of Paul, New Haven: Yale University Press.
    • McIntosh Mark, 1998, Mystical Theology, Malden, Mass: Blackwell.
    • O’Collins, G, 1999, The Tripersonal God: Understanding and Interpreting the Trinity, Mahwah, NJ: Paulist.
    • Porter, S, 2008, ‘Paul and His Bible: His Education and Access to the Scriptures of Israel’, In As It is Written: Studying Paul’s Use of Scripture, Edited by Stanley Porter and Christopher D. Stanley, Atlanta, GA: Society of Biblical Literature, pp.97–124.
    • Watson, F, 2004, Paul and the Hermeneutics of Faith, T&T Clark.
    • Wrede, W, 1907, Paul, London: Philip Green.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی زاده، حسن.(1399) امکان یا امتناع الهیاتی روشمند در نامه‌های پولسِ قدیس. فصلنامه معرفت ادیان، 11(2)، 93-110

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسن احمدی زاده."امکان یا امتناع الهیاتی روشمند در نامه‌های پولسِ قدیس". فصلنامه معرفت ادیان، 11، 2، 1399، 93-110

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی زاده، حسن.(1399) 'امکان یا امتناع الهیاتی روشمند در نامه‌های پولسِ قدیس'، فصلنامه معرفت ادیان، 11(2), pp. 93-110

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمدی زاده، حسن. امکان یا امتناع الهیاتی روشمند در نامه‌های پولسِ قدیس. معرفت ادیان، 11, 1399؛ 11(2): 93-110