یهودیان و برخورداری از آزادیهای مدنی در دولت پیامبر صلی الله علیها و آله وسلم
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
هجرت مسلمانان از مکه به مدینه و تشکیل دولت ـ شهر پیامبر در مدینه، تحولی عمیق به وجود آورد که دستاورد آن، عقد پیمان اخوت، «پیماننامة مدینه» با یهودیان مدینه و تغییر در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شهر مدینه بود. آنچه پس از بنای مسجد و عقد پیماننامة عمومی برای پیامبر حائز اهمیت بود، تعیین خطمشی تعامل با شهروندان، بهویژه یهودیان مدینه بود. بنابراین پیامبر در وهلة نخست درصدد برآمد با عقد پیماننامه، موضع خود را در برابر یهودیان روشن کند؛ چراکه تیرگی روابط در سالهای اولیه میتوانست کیان جامعة نوظهور مسلمانان را با مخاطره مواجه کند. بر این اساس، با عقد قرارداد، حقوق اجتماعی آنان را محترم شمرد و از طرفی، یهودیان نیز مکلف به تعهداتی شدند که تخطی از آن، نقض پیماننامه را بهدنبال داشت. با توجه به اهمیتی که اسلام به حفظ حقوق اجتماعی و مدنی پیروان ديگر ادیان الهی قائل است، انجام پژوهشی درخور در باب اهمیت این موضوع، ضروری به نظر میرسید. همچنین با توجه به اینکه در این زمینه پژوهشی مستقل و با این رویکرد صورت نگرفته است، ازاینرو اين پژوهش نخستین تلاش برای تحلیل و تبیین این موضوع بهشمار میرود. مسائلی که این پژوهش در پی پاسخ بدانهاست، این است که یهودیان در دولت پیامبر از چه موقعیت اجتماعی برخوردار بودند و حقوق اجتماعی و آزادیهای مدنی آنان تا چه میزان محترم شمرده میشده است.
1. حضور یهودیان در مدینه و مناسبات آنان با اوسیان و خزرجیان
پراکندگی جغرافیایی یهودیان، در مقایسه با پیروان ديگر ادیان الهی، در سراسر شبهجزیره نمود بیشتری داشت. یکی از مناطقی که مورد توجه یهوديان قرار گرفت، یثرب (مدینه) بود. بنا به گزارش منابع، «عمالیق» اولین ساکنان یثرب بودند (ابننجار، بیتا، ص27؛ ابوالفرج اصفهانی، 1415ق، ج22، ص343)؛ سپس یهودیان به این سرزمین آمدند. قبایل بَنُیهفٍّ، بنیسعد، بنیالأَزْرَقِ، بنیمَطَرٍ، بنیقریظه و بنینضیر، پس از وفات موسیبنعمران و قبل از قبیلة ازد و پراکنده شدن اوس و خزرج در یثرب (مدینه) ساکن شدند (همان، ج22، ص343؛ سمهودی، 1419ق، ج1، ص126-127). زمانی که اوسيان و خزرجيان به یثرب (مدینه) آمدند، یهودیان داراییها، خانهها و نخلستانهای شهر را در اختیار داشتند و از نظر کثرت و قدرت، قویتر از آنان بودند (ابننجار، بیتا، ص30).
بخشی از قبایل یهودی، از جمله بنیقصیص، بنیناغصه و بنیانیف در قبا ساکن بودند (سمهودی، 1419ق، ج1، ص130؛ ابننجار، ص28). بنیقینقاع، بنینضیر، بنیقریظه و بنیبهدل (هدل)، بنیمحمر (محمحم)، بنیزعورا، بنیعوف، بنیعکریه (عکوه)، بنیمرانه (مرایه)، بنیثعلبه، بنیماسکه، بنیزید الات، بنیمعاویه و بنیمرید، از دیگر قبایل یهودی و اعراب یهودیشده بودند (ابننجار، بیتا، ص28ـ30 ؛ ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۱۵ق، ج۲۲، ص۳۴۴) که در بخشهای مختلفی از مدینه و اطراف آن ساکن بودند. بنابراين يهودیان در منطقة خاصی از یثرب (مدینه) ساکن نشده و پراکندگی جغرافیایی خاصی داشتند؛ بهطوریکه بنیقینقاع در قسمت غربی واحة یثرب و انتهای واحة بطحان (ابننجار، بیتا، ص27؛ سمهودی، 1419ق، ج1، ص131) و بنیقریظه با ۹۵۰ خانوار بههمراه بنینضیر و بنیبهدل در سنگلاخهای شرقی (سنگلاخ واقم) استقرار داشتند؛ اما هر کدام در مناطق مشخصی از این محدودة جغرافیایی مکانی را گزیده بودند؛ بهطوریکه بنینضیر در وادی مذینیب، و بنيقریظه و بهدل در وادی مهزور بودند (ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۱۵ق، ج۲۲، ص۳۴۴؛ سمهودی، ص۱۳۱؛ ابننجار، بیتا، ص۲۸). بنیعوف در جوار بنیقریظه، و بنیقصیص و بنیناغصه در قبا، و بنیزعورا در نزدیکی آبگاه امابراهیم ساکن بودند. منازل بنیمرید، بنیمعاویه و بنیماسکه در سرزمینهای شمالی وادی مهزور، و بنیعکرمه و بنیمرایه در کنار سنگلاخ واقم در شمال بنیحارثه واقع شده بودند (ابوالفرج اصفهانی، ۱۴۱۵ق، ج22، ص344؛ سمهودی، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۱). در میان آنها، ثعلبه و گروههایی غیر از آنها که از طایفة زهره و در ناحیة عریض (العریص) ساکن بودند نیز حضور داشتند (ابننجار، بیتا، ص25؛ سمهودی، بیتا، ج1، ص527). البته تعدادی از این طایفه در شمال یثرب در نزدیکی کوه احد در ناحیهای معروف به جوانیه مستقر بودند (سمهودی، ۱۴۱۹ق، ص۱۳۲). با توجه به پراکندگی گستردة قبایل یهودی در یثرب و اطراف آن، بهنظر میرسد یهودیان درقرن پنجم و اوایل قرن ششم میلادی جمعیت گستردهای داشتند و بخش اعظمی از ساکنین را شامل ميشدند. آنان دژهایی داشتند که هرگاه خطری آنها را تهدید میکرد، به آنها پناه میبردند (ابناثیر، 1371، ج6، ص255). از جملة این دژها در مدینه، دژی است که طایفهای بهنام بنیقمعه، از یهودیان بنینضیر، در آنجا سکونت داشت (حموی، 1995، ج1، ص374).
اما اوسيان و خزرجيان که منتسب به قبایل ازد و غسان بودند، به علت تخریب سد مآرب و حادثة سيل ارم، از یمن به این ناحیه مهاجرت کرده بودند (ابوالفرج اصفهانی، 1415ق، ج22، ص345). منازل اوسیان در جنوب یثرب (مدينه) و در جوار بنیقریظه و بنینضیر بود و خزرجيان در جوار بنيقينقاع ساكن بودند (همان، ج17، ص81). اوسيان و خزرجيان بعد از تقويت قدرت خود و با ياري گرفتن از غسانیان شام، بر شهر يثرب (مدینه) مسلط شدند و قدرت یهوديان را در هم شکستند (سمهودی، ج1، ص544)؛ با وجود این، در آستانة هجرت پیامبر به مدینه، در خصوص تعداد ساكنان عرب و یهودی و سرشماری آنان گزارشي جامعي در دست نداریم؛ اما در دورة حضور پیامبر در مدینه و با توجه به جنگهایی که يهودیان با ايشان داشتند، ميتوان عدد تقریبی مردان بالغ آنان را تخمين زد. براي نمونه، مردان جنگی بنیقينقاع حدوداً ۷۰۰ نفر بودند (ابنهشام، ۱۳۷۵، ج2، ص77؛ ابنسعد، 1372، ج2، ص26؛ ابناثیر، 1371، ج7، ص۲۱۲). در مقایسه با بنیقینقاع، گروه بنیقریظه بالغ بر ۶۰۰ تا ۷۰۰ مرد بالغ میشدند (واقدی، ۱۳۶۹، ج2، ص۵۱۸؛ ابنسعد، 1374، ج2، ص73؛ ابنجوزی، 1412ق، ج3، ص240) و بعضی تعداد آنان را ۶۰۰ تا 9۰۰ نفر تخمين زدهاند (ابنهشام، 1375، ج2، ص178؛ طبری، ۱۳۷۵، ج3، ص۱۰۸۸) و برخي همچون واقدی، ارقام متفاوتی بین 600 تا ۷۵۰ نفر ذکر کردهاند (واقدی، ۱۳۶۹، ص۳۹۲). با تكيه بر اين گزارشهای تاریخی، تعداد مردان بالغ در میان قبایل سهگانة یهود باید بيش از دوهزار مرد باشد. البته به این آمار باید تعداد مردان جنگجوي تیرهها و دیگر عشایر یهودی را هم افزود. البته در این خصوص بهجز گزارش سمهودی اطلاعی در دست نیست. ولی با توجه به آمارهای ارائهشده از قبایل سهگانة یهود توسط مورخان، باید پذیرفت که تعداد افراد قبایل یهودی بههمراه ديگر افراد خانواده، اعم از زن و کودک و افراد سالخورده، بيش از مسلمانان بود و آنان از نظر تعداد و قدرت، برتری داشتند (سمهودی، 1419ق، ج1، ص۱۷۸).
2. شاخصهای حقوق شهروندی و اجتماعی در دولت مدینه
بر اساس گزارشهاي تاريخي، پيامبر پس از ورود به مدینه درصدد تشکيل حکومت و تثبيت قدرت و برقراري امنيت دولت خود برآمد. ايشان بر اساس سنتهاي رايج در ميان اعراب، در راستاي ايجاد جامعهاي فراقبيلهاي و فراملي اقدام به عقد قراردادهايی ميان خود و ديگر گروهها، اعم از مسلمانان، مشرکان و يهود کرد و با عقد و اجراي اين قراردادها به اين مهم دست يافت. قواعد شريعت، شالودهاي فراهم ميآورد که بر مبناي آن، اشخاص متعلق به دودمانها، قبايل و ملتهاي متفاوت ميتوانستند با برخورداري از حقوق تقريباً يکسان، با همدیگر تعامل کنند. آنان ميتوانستند يکديگر را بهعنوان اعضاي يک امت به رسميت بشناسند، بدون آنکه نيازمند ترک دودمان و قبيلة خود باشند. به همين دلیل، از جامعة نوپای مدنی بهعنوان جامعهاي «پساقبيلهاي» ياد ميشود که بهتازگي از قبيلهگرايي گذر کرده است (بلک، 1393، ص20). تمام کوشش پيامبر در راستاي ايجاد جامعهاي متحد در برابر مشرکین بود و اگر بحران داخلي در تعامل با يهود در همان سالهاي نخست بروز ميکرد، پيامبر نميتوانست در برابر مشرکين به مقابله بپردازد. بنابراین، وحدت امت مهمترين معيار اجتماعي بنيادين در دولت جديد بود که با عقد ميثاق و پيماننامة مسالمتآميز با يهود محقق شد و در پرتو اين معاهدات، روابط اجتماعي يهود با پيامبر تعيين شد (بلاذري، 1337، ص25؛ بلک، 1393، ص22). برخي در تحليلهاي خود کوششهاي پيامبر براي ايجاد وحدت در جامعة نوظهور مدينه را به سازماندهي يارانش زير يک پرچم و وضع قانون مدني مذهبي براي ايجاد يک گروه نوين و استوار کردن جاي پاي خود در مدينه براي مبارزه با يهود تفسير ميکنند (گلدزيهر، 1357، ص18)؛ در صورتی که پیامبر تمام کوشش خود را برای تعامل با یهود به کار بست و گزارشهای سیرهنویسان این موضوع را تأیید میکنند. بنابراین مهمترین شاخصههای حقوق شهروندی را میتوان اینگونه برشمرد:
1-2. حفظ موقعیت اجتماعی و عدم طرد یهودیان از دولت پیامبر
ساخت جامعة جديد از سوي پيامبر تناقضات مختلفي را به وجود آورد. هرچند شايد برخي از تناقضات در کوتاهمدت هيچ تأثيري بر پويايي جامعة جديد نداشت، اما در درازمدت جامعه را با چالش مواجه ميکرد. بنابراین پيامبر براي رفع اين تناقضات و ناسازگاريها در جامعة جديد، اقدام به عقد قراردادهاي مختلف با ساکنين مدينه و گروههاي همپيمان يهودي کرد تا بدين وسيله زمينة اتحاد عمومي، امنيت و همبستگي اجتماعي در جامعه را محقق سازد. اجرايي شدن اين امر در ساية «نظارت اجتماعي» محقق ميشد که بهواسطة آن، سازمان اجتماعي به سطح مطلوب خود ميرسيد و جامعه بهسوي نظم رهنمون ميشد. حال، پيامبر براي اجرايي کردن اين نظارت در جامعه و همسو کردن يهود، بايد از نظارت اجتماعي و راهکارهاي رسمي و غيررسمي بهره ميگرفت. يکي از مهمترين و مؤثرترين عوامل نظارت اجتماعي که در مفاد قانوننامة مدينه گنجانده شده بود، مسئلة طرد اجتماعي بود که در سالهاي اوليه، يهود با حفظ موقعیت اجتماعی خود در جامعه و پايبندي به اصول قانوننامة مدينه، آن را حفظ کرده بود؛ اما پس از جنگ بدر و آغاز نمايان شدن چهرة منافقانة آنها در تحريک مشرکين مکه و نقض پیماننامه، زمينة طرد سیاسی و اجتماعي آنها بهعنوان يکي از اهرمهاي نظارت اجتماعي غيررسمي فراهم شد. پيامبر بر اساس ويژگيهاي شخصيتياش پايبند به عهد و پيمانهايش بود؛ چنانکه قرآن هم به انحاي مختلف در قالب جملات متعددي همچون «اُوفو بِالعُقُود» (مائده: 1؛ فتح:10)، «و بعهدالله اوفوا» (انعام: 152؛ نحل: 91) و «لاتنقضوا الأيمان» (نحل: 91) اين موضوع را به مسلمانان گوشزد ميکند.
يهودیان مدينه دو دسته بودند: نخست يهودياني که از سرزمين خود مهاجرت کرده بودند و آنان را يهودي اصيل ميدانند؛ و دستة دوم قبايل عربياند که به دليل همجواري با يهوديان، بهمرور زمان به دين يهود گرايش پيدا کرده بودند. بر اساس گزارش منابع تاريخي، مردماني از قبايل اوس و خزرج پس از خروج از يمن و استقرار و همجواري با يهود، به دين يهود گرايش يافتند؛ از جمله، مردمي از بنيحارث بن کعب و قومي از غسان و قومي از جذام به دين يهود درآمدند (يعقوبي، 1371، ج1، ص336). پيامبر درصدد برآمدند با اين گروهها پيماننامه منعقد کنند؛ سندي که گاه با عنوان «قانون اساسي مدينه» از آن ياد ميشود (هولت، 1377، ص79). در اين پيماننامه، موقعیت اجتماعي و مدنی يهود در دولت پيامبر بهخوبي مشخص شده است. بنا به روایت ابنهشام، علت عقد پيماننامة پیامبر با يهود، جلوگيري از خرابکاري يهود و تحريکات دشمنان اسلام در مدينه بود. به همین دلیل قراردادي با يهود بست و آنان را در دين خود آزاد گذاشت و آنان ميتوانستند مناسک ديني خود را آزادانه اجرا کنند (ابنهشام، 1375، ج1، ص337؛ بلاذري، 1959، ج1، ص286). اين گزارش بهخوبي نشان ميدهد که پيامبر براي تقويت بنيان دولت نوظهور مدينه و مصون ماندن از توطئة يهود، و از سوي ديگر، قوام گرفتن دولت جديد در محيطي که تنشها و معيارهاي قبيلهاي حاکم بود، اقدام به عقد پيماننامه کرد. البته همانطورکه بيان شد، تنشهاي قبيلهاي و ترکيب جمعيتي ناهمگن در مدينه، تنها در ساية توافق با اين گروهها محقق ميشد و بهواقع عقد پيمان مواخات (میان انصار و مهاجرين) در راستاي تحقق اين برنامة بلندمدت پيامبر بود. البته نبايد تعداد يهوديان ساکن در مدينه در مقايسه با مهاجرين را در عقد اين قرارداد ناديده گرفت. تعداد مهاجرين 150 تا 200 نفر بود؛ از طرفي پيامبر تجهيزات نظامي براي مقابله با يهوديان را نداشت (هرچند که انصار مدینه پشتیبان ایشان بودند). این امر ميتواند عامل مهمی باشد براي اینکه پيامبر با يهود قرارداد ببندد. البته گزارشهاي تاريخي هم این موضوع را بهگونهای تأيید میکنند که مسلمانان در آغاز هجرت در مدينه در اقليت بودند و بر اساس آنچه ابنشبه روايت ميکند، شهر يثرب (مدينه) ترکيب جمعيتي ناهمگني از مسلمانان، مشرکان و يهوديان را در خود جاي داده بود و يهوديان داراي قلاع و تجهيزات نظامي بودند؛ و از طرفي، گاهي فردي مسلمان بود، اما پدرش مشرک بود. در اين شرايط، پيامبر مأمور به صبر و اتخاذ راهکاری مناسب بود (ابنشبه، 1399، ج1، ص495؛ ابنهشام، 1375، ج1، ص332).
يکي از راهکارهاي پيامبر براي تسلط بر شرايط و وضعيت موجود، عقد پيماننامه بود. در باب قراردادها و پيماننامههاي منعقده، برخي تفکيکهايي در اينباره قائل شدهاند و آن اينکه پيامبر در آغاز هجرت، اقدام به عقد پيمان عمومي و قراردادي ميان مهاجرين و انصار و برخي از يهود نمود؛ که ابنهشام متن کامل آن را آورده است (ابنهشام، 1375، ج1، ص334). اما آنچه در اين پيماننامه مهم به نظر میرسد، این است که تنها از يهوديان وابسته به انصار (اوس و خزرج) صحبت به ميان آمده است که شهرت چنداني نداشتهاند و در واقع طوايف عرب يهوديشدهاي بودند که در مدينه سکونت داشتند و از سه قبيلة معروف يهود (بنيقينقاع، بنيقريظه و بنينضير) نامي برده نشده است و تنها مرحوم طبرسي در اعلام الوري به عقد پيمان ميان پيامبر با اين سه گروه يهود اشاره کرده؛ که در منابع متقدم از آن ذکری به ميان نيامده است (صادقي، 1386، ص68-71).
2-2. آزادی دینی و برخورداری از حقوق قضایی
در متن قرارداد میان پیامبر و یهودیان آمده بود که همگي (مسلمانان قريش، مهاجرين، انصار مدینه و همپيمانانشان يهود) امت واحدي هستند. بر اساس اين پيماننامه، يهوديان ميتوانستند مناسک ديني خود را آزادانه اجرا کنند و هيچ اجباري براي تغيير دين نبود. همچنين پيامبر بر حفظ حقوق متقابل برای پیشگیری از گسترش وقوع جرم، قصاص، فديه و برقراری عدالت در جامعه و مقابله با دشمن مشترک و دفع متجاوز به مدينه و پايبندي به پيماننامة فيمابين تأکيد کرده بود؛ بهعلاوه تأکيد شده بود که پرداخت مخارج جنگ بر عهدة هر کس به سهم خود ميباشد و اينکه مرجع حل اختلاف طرفين رسول خداست و وي نهتنها داور، بلکه قانونگذار و رئيس دولت و مرجع تغيير احکام است (اکيراگوتو، 1376، ص110). بنابراین يکي از مهمترين شاخصهاي حقوق شهروندي و اجتماعي در جامعة پيامبر برخورداري يهود از حق دادخواهي و پيگيري آن در جامعة اسلامي بود که طبق معاهدة مدينه، مرجع حل اختلاف، خدا و رسول خدا بود (ابنهشام، 1375، ج1، ص335) و پيامبر هم داور و هم قانونگذار جامعه بهشمار میرفت.
برخي از يهوديان، به سخنان رسول خدا گوش فراميدادند؛ اما نه براي ايمان آوردن، بلکه درصدد بودند دستاويزي براي تکذيب سخنان آنحضرت بيابند و همچنين سخنان ايشان را تحريف کنند؛ اما خداوند بهدرستي چهرة واقعي آنان را برملا کرد (مائده: 41)؛ سپس خداوند به پيامبر يادآور شد، هرچند يهود سخنان تو را تکذيب ميکنند و ربا ميخورند، اما اگر نزد تو آمدند و خواستند ميان آنان داوري کني، بپذير و بين آنان به عدالت حکم کن؛ اما در اين زمينه مجبور به رسيدگي نيستي و مخير هستي (مائده: 42). تعامل پيامبر با يهود، بر مبنای آيات قرآني بود. بر اساس اين آيات، همة اهل کتاب (يهود) يکسان بودند (بقره: 109؛ آلعمران: 69، 75، 79، 113و199). به نظر ميرسد در بدایت امر، رفتار پيامبر با يهود بر اساس مدارا و در چهارچوب آية 46 سورة عنکبوت (از سورههاي مکي) صورت گرفته است. در اين آية مبارکة تاکید شده که با اهل کتاب جز به روش نيکو مجادله نکنيد؛ مگر کساني از آنان که ستم کردند(طبرسي، بيتا، ج8، ص26). اين آيه بر اتخاذ شيوهاي مسالمتآميز و نيکو در برخورد با اهل کتاب (يهود)، خويشتنداري و دوري از خشونت تأکيد دارد (زمخشري، 1407ق، ج3، ص457).
3-2. امنیت اجتماعی
امنیت اجتماعی بهمعناي حفظ فرد در برابر خطراتی است که اجتماع آن را برای افراد رقم میزند. از اینرو امنیت مفهومی است دارای دو بعد ذهنی و عینی: از بعد عینی بهمعنای ایجاد شرایط و موقعیت امن برای افراد جامعه است؛ و از بعد ذهنی بهمعنای احساس امنیت است؛ چنانکه در قرارداد منعقدشده، شهر مدينه منطقة امن و حرم به شمار میرفت که امنیت اجتماعی در آن برقرار بود؛ بهگونهايکه حفظ حرمت همسايگي بين يهودیان و مسلمانان از مهمترين مفاد قرارداد میان دو طرف تلقی میشد (ابنهشام، 1379، ج1، ص334-337؛ بلاذري، 1959، ج1، ص286). از اینرو به نظر میرسد منشور حکومت مدينه مهمترين متني است که در آن، حقوق اجتماعي و مدنی يهوديان گنجانده شده است؛ چنانکه آمده است يهوديان ساير قبايل عرب، از جمله بنيساعده، بنيجثم، بنيالاوس، بنيشعلبه و بنيشطيبه نيز همسنگ با يهود بنيعوف شناخته ميشوند و يک امت واحد با مسمانان به شمار ميروند (ابنهشام، 1375، ج1، ص336). يهوديان تا زماني که پيماننامه را نقض نکرده بودند، در زمرة شهروندان دولت پيامبر محسوب ميشدند و هيچ کسي حق تعرض به آنان را نداشت؛ اما هنگامي که با دشمن همکاري و از مفاد قرارداد عدول و نقض عهد کردند، با آنها برخورد شد. تمام تلاشهاي پيامبر براي تشکيل يک امت واحد و جلب مشارکت يهود، پس از نزول آيات تغيير قبله (بقره: 142) کاملاً عقيم ماند؛ چراکه يهوديان نميپذيرفتند که يک غيريهودي به پيغمبري مبعوث شود؛ از اینرو پایههای اختلاف عمیقتر شد و بهجاي آنکه با پيامبر تعامل داشته باشند، درصدد خردهگيري، کتمان حقيقت و موضعگيري در برابر مسلمانان برآمدند که آيات قرآنی بهخوبي این موضوع را تأيید میکنند (بقره: 46). از طرفی ابنهشام نیز علت خصومت يهود با پيامبر را چنين گزارش کرده است که گروهي از سران جاهطلب و بزرگان يهود، به سبب حسادت و رشکي که به رسول خدا داشتند، درصدد مخالفت و کارشکني برآمدند (ابنهشام، 1375، ج1، ص342). بنابراين قبايل سهگانة يهود، نهتنها به تعهدات مندرج در قرارداد عمل نکردند، بلکه برحسب منافع خويش پيمانشکني و نقض عهد ميکردند (ابنشبه، 1399ق، ص197-198)؛ اما در مقابل، پيامبر بر حفظ روابط اجتماعی، حقوق مدنی و حفظ موقعیت اجتماعي يهود تأکيد داشت. اين امر حتي در سالهاي بعد، بهویژه پس از غزوة خيبر نیز نمایان است؛ چنانکه پس از جنگ خيبر و با اسلام آوردن صفيه، دختر حيبناخطب (از طایفة بنيالنجار و اسباط هارون) پيامبر با او ازدواج کرد (ابنهشام، 1375، ج2، ص225؛ يعقوبي، 1371، ج2، ص453؛ طبري، 1375، ج3، ص1145)؛ همچنين اراضي زراعي را در ازاي تقسيم محصول، به يهودیان واگذار کردند (بخاري، 1422ق، ج3، ص105) که بیانگر حفظ روابط و تعامل پيامبر با يهود است. البته نباید از نظر دور داشت که واگذاری اراضی زراعی به یهودیان در ازای تقسیم محصول، میتوانست برآیند عدم آشنایی و تمایل اعراب به کشاورزی نیز بوده باشد.
يهودياني که در مدينه بودند، شاید از لحاظ نژادي و فرهنگي با عربها اختلاف چنداني نداشتند و تنها دين بود که آنان را از يکديگر متمايز ميساخت. آنان در ساختار دولت جديد پيامبر در عرصة کشاورزي و تجارت پيشگام بودند (هولت، 1377، ص77). بنابراين پذيرش حاکمیت پيامبر و تحت انقياد مسلمانان قرار گرفتن، براي يهود بسيار سخت بود.
برخي بر آناند که پيامبر در ماههاي اولیة ورود به شهر مدينه، مردّد و نگران بود که يهوديان مدينه او را به پيغمبري نپذيرند؛ به همين دليل با آنان تعامل کرد و سالهاي اول نماز را بهسمت بيتالمقدس ميخواند تا يهوديان را با نرمش تدريجي به دين خود درآورد (همان، ص83-84)؛ در صورتی که برخلاف نظر هولت، موضوع تغییر قبله امری شخصی و در حوزة اختیار پیامبر نبود؛ بلکه آن حضرت مأمور به اجرای دستور الهی بود (بقره: 142-144)؛ از طرفی نماز خواندن پیامبر به سمت بیتالمقدس را نباید بهمنزلة همراهی با یهود تلقی کرد. این امر بیانگر تحلیل نادرست هولت از نماز خواندن پیامبر بهسمت بیتالمقدس است.
در واقع، تلاشهاي پيامبر در زمينة ايجاد جامعهاي يکپارچه و جلب مشارکت يهود در ساختار دولت جديد، نشاندهندة تأکيد ایشان بر همگرايي به جای واگرايي و شکاف در جامعه و تشکیل امت واحده بود. به همين دليل، قرارداد منعقده بيشتر بر حفظ حقوق و موقعیت اجتماعي يهود تأکيد داشت. از طرفی پيامبر براي پيشبرد دولت جديد خود، علاوه بر آموزههاي قرآني بايد دستورالعملهاي مشخص و معيني هم وضع ميکرد تا بر اساس آن، جامعه را مديريت، کنترل و رهبري کند. براي اين امر، علاوه بر قدرت، بايد قوانيني هم در نظر گرفته ميشد تا بر اساس آن، گروه مهاجرين، انصار و يهود ساکن مدينه جايگاه و تکليف خود را در جامعة تازهتأسيس ـ که ديگر اشرافيت قبيلهای، برتريطلبي و ساختار قبيلهاي جایگاهی نداشت ـ بيابند. بنابراين در کنار قوانين قرآني، خود بايد قوانيني براي ادارة بهتر جامعه ارائه ميکرد. پيمانها و قراردادهايي که پیامبر در سال اول هجری ميان مهاجرين، انصار، يهود و همپيمانانشان منعقد کرد، از جمله قوانيني بودند که به بهبود وضعيت جامعه کمک میکرد. بر اساس معاهدة مدينه، گروه يهود و اتباع همپيمان با ايشان، در کنار مسلمانان قرار ميگرفتند و پايبندي به قوانين مندرج در پيماننامه ـ که ابنهشام بدان اشاره کرده است ـ زمينة برابري اجتماعي را براي همگان فراهم ميکرد. عدم پايبندي به پيماننامه، پيامدهايي همچون ايجاد فاصلة اجتماعي، نابرابري و طرد اجتماعي را به همراه داشت. در جامعة پيامبر فرصتهاي اجتماعي برابري براي مسلمانان و يهوديان وجود داشت. کسبوکار آزادانة يهود بنيقينقاع در بازار زرگريشان راستاي ارائة همين فرصتهاي اجتماعي برابر بود که پيامبر به گروه يهود داده بود و رشد روزافزون اقتصادي يهوديان بنيقينقاع را ـ که زرگری پیشة غالب آنان بود ـ به همراه داشت. در پيماننامة پيامبر با يهود، تأکيدي ويژهای بر حفظ موقعيت اجتماعي يهود در جامعة تازهتأسيس شده بود. گروه يهود تا زماني که نقش مثبت خود را بر اساس قوانين پيماننامه رعايت ميکردند و در جامعه به ايفاي نقش خود ميپرداختند، مورد حمايت پیامبر بودند؛ اما بروز رفتارهاي منافقانه و تحريک مشرکين بر ضد دولت ایشان، که برخلاف مفاد پيماننامه و بهمعناي نقض عهد بود ـ بهنوعي زمينة بيثباتي و تزلزل در بنیان موقعیت اجتماعي آنان را در جامعه فراهم کرد. پيامبر علاوه بر تأکيد به حفظ حرمت و حقوق شهروندی يهود در جامعة جديد، همواره سعي در جذب آنان به دين اسلام داشت. بر این اساس، گروهي از مسلمانان، از جمله معاذبنجبل، بشر البراء و داودبنسلمه، مأمور فراخواندن و مجادله به بهترين شيوه براي ورود به اسلام، نزد يهودیان فرستاده شدند (ابنحجر عسقلاني، 1415ق، ج2، ص321)؛ اما يهوديان با تحريک مشرکين و آشکار کردن نفاق خود و همچنين هجو مسلمانان، زمينة نقض پيماننامه را فراهم کردند. بنابراين پيامبر نیز در اقدامی متقابل، با آنان به مقابله پرداختند؛ چنانکه در سال سوم هجری، کساني چون کعب بن اشرف، سلام بن ابيالحقيق که برضد مسلمانان توطئه کرده بودند، به دستور پيامبر به قتل رسیدند (ابنهشام، 1375، ج2، ص83؛ بخاری، 1422ق، ج5، ص90). علت اصلي چنین برخوردی با کعب بن اشرف، هجو پيامبر و مسلمانان از سوی وی و رفتارهای منافقانهاش بود؛ بهطوریکه پس از حادثة جنگ بدر با چهل سوار به مکه رفت و با سرودن اشعاري در رثاي مردگان کفار و گريه و زاري براي کشتهشدگان، مشرکين را برضد پيامبر تحريک کرد (ابنحبان، 1417ق، ج1، ص214؛ ابنهشام، 1375، ج2، ص79؛ ابوالفرج اصفهاني، 1415ق، ج22، ص360؛ مقدسي، 1374، ج2، ص688). حتي کعب بن اشرف و چند نفر ديگر از بزرگان يهود، به هنگام نزول آيات تغيير قبله، به پيامبر گفتند: اگر بهسوي بيتالمقدس يعني قبلة اول برگردي، ما از تو پيروی ميکنيم. البته آنان با اين کار ميخواستند نشان دهند که پیامبر هر لحظه خلق و خویی دارد و به مردم بفهمانند که وي شخص بيارادهای است؛ وگرنه قصد ايمان آوردن را نداشتند (ابنهشام، 1375، ج1، ص364). تمامی اين کوششهای يهود براي مقابله با پيامبر و دين جديد بود.
با توجه به قرارداد مدينه، هرگونه همکاري با مشرکين بهمعنای نقض قرارداد بود؛ اما اين امر از جانب يهود رعايت نمیشد. در مقابل، پيامبر نیز دستور برخورد با يهوديان خاطي را صادر میکرد.
يهوديان براي تضعيف مسلمانان سعي و تلاش فراوانی به کار میبستند؛ چنانکه رفاعة بن زيد بن تابوت، از بزرگان يهود، به هنگام گفتوگو با پيامبر زبان خود را درهم ميپيچيد و پيامبر را مسخره ميکرد (بيهقي، 1361، ج2، ص183). بهرغم بروز چنین رفتارهای آزاردهندهای، پيامبر کوشش فراوانی براي حفظ وحدت در جامعة مدینه و جلب حداکثري آنان مینمود که نتیجة آن، اسلام آوردن عبدالله بن سلام، ثعلبه و اسيد، فرزندان سعيه، و اسيد بن عبيد و گروهي ديگر از يهود بود (همان، ص182)؛ اما ديگر دانشمندان يهود، همچنان به کفر خود باقي ماندند و براي کماهميت جلوهدادن اسلامآورندگان يهود، آنها را افراد «بد و بيسروپاي» يهود معرفي ميکردند؛ چراکه اگر از برگزيدگان و چهرههاي شاخص جامعة یهود بودند، دين پدري خود را ترک نميکردند و به آيين ديگر درنميآمدند (بيهقي، 1361، ج2، ص183). قرآن در پاسخ به این رفتار يهود میفرماید: «آنان همه يکسان نيستند؛ گروهي از اهل کتاب قيام ميکنند و پيوسته در اوقات شب آيات خدا را ميخوانند؛ درحاليکه سجده ميکنند و به خدا و روز جزا ايمان ميآورند؛ امر به معروف و نهي از منکر ميکنند و در انجام کارهاي نيک پيشي ميگيرند و آنها از صالحاناند» (آلعمران: 113-114). دعوت مسالمتآميز و دوري از تحميل، يکي از رفتارهاي برآمده از آموزههای قرآن بود که بر اساس آن، زمينة تشويق و ترغيب و پذيرش اسلام را فراهم ميکرد (آلعمران: 20؛ نساء:47). از طرفي در آيات 125 سورة نحل به پيامبر يادآوري ميشود که با حکمت و اندرز نيکو بهسوي پروردگارت دعوت کن و بهترين راه برخورد با آنان، استدلال و مناظره است. در ادامه، در آية 126 سورة نحل آمده است که هرگاه خواستيد آنها را مجازات کنيد، تنها به مقداري که به شما تعدّي شده است، کيفر بدهيد. محتواي اين آيات بهخوبي حدود رفتاري پيامبر با اهل کتاب، بهويژه يهود در مدينه را بهخوبي نشان ميدهد؛ حتي در بحث مقابله و مجازات، باز حد و حدودي مشخص شده است.
پيامبر براي پرهيز از آشفتگي و تشنج در جامعه و حفظ ساختار جامعة نوظهور، درصدد برجسته کردن مشترکات ديني مسلمانان با يهود برآمد، تا بدينوسيله روابط اجتماعي را هر چه بهتر بهبود ببخشد؛ چنانکه در ادامة آية 46 سورة عنکبوت آمده است: به تمام آنچه بر ما و شما نازل شده است، ايمان آورديم و معبود يکي است. از سوي ديگر، در سورة بقره آيات 105 و 109، از اکراه اهل کتاب (يهود) و حسادت آنان به مسلمانان سخن گفته شده است؛ اما مسلمانان با صدور فرمان الهي، به عفو و گذشت و در پيش گرفتن صبر و تقوا در مقابل رفتار و گفتههاي آزاردهندة آنان امر شدند (آلعمران: 186). البته اين شیوة برخورد با يهودیان تا وقتي بود که در مباني فکري و عقيدتي مسلمانان خلل وارد نکرده بودند؛ اما با بروز اين رفتارها شيوة برخورد و مقابله با آنان تشديد شد. در آية 72 سورة آلعمران يکي از روشهاي يهود ذکر شده و مورد سرزنش خداوند قرار گرفته است: «جمعي از اهل کتاب (يهود) گفتند: برويد در آغاز روز به ظاهر به آنچه بر مؤمنان نازل شده است، ايمان بياوريد و در پايان روز کافر شويد و بازگرديد؛ شايد آنان از آيين خود بازگردند». اين روش مقابلهای یهود ـ که دوازده نفر از احبار خيبر توصيه کرده بودند ـ براي ايجاد شکاف و شک و ترديد در مباني عقيدتي مسلمانان طراحي شده بود؛ اما خداوند با نزول اين آيات، آنان را رسوا کرد (زمخشري، 1407ق، ج1، ص373؛ سيوطي، بيتا، ج2، ص241). در مسئلة تغيير قبله از بيتالمقدس بهسوي کعبه ـ که بهمنظور خنثي کردن توطئههاي عقيدتي آنان بود ـ باز شاهد تقابل يهود با پيامبر هستيم که خداوند ضمن آياتي، اين موضوع را آشکار کرد که اگر براي اهل کتاب (يهود) هرگونه آيه، نشانه و دليلي بياوري، آنان از قبلة تو پيروي نميکنند (بقره: 144)؛ اما دشمنيهاي يهود بعد از تغيير قبله آشکارتر شد. همين امر باعث تقابل آنان با مسلمانان و سست شدن موقعیت اجتماعي یهود در جامعه گرديد؛ اما آنچه از آيات پيش گفته برميآيد، اين است که پيامبر اساس رفتار خود را با يهود، بر پاية مدارا بهمنظور ايمان آوردن آنها استوار ساخته بود. به همين دليل، در ادامة همين آيه آمده است که چون آنان از قبلة تو پيروي نميکنند، شما هم از قبلة آنان پيروي نکنید؛ يعني آنان نبايد تصور کنند که بار ديگر تغيير قبله امکانپذير است. اگر تو پس از اين آگاهي از آنان متابعت کني، مسلماً از ستمگران خواهي بود (بقره: 145). اين آيه بهخوبي به جدايي و آغاز مرزبندي عقيدتي، سياسي و اجتماعي مسلمانان و يهود مدينه اشاره دارد. در ادامة همين آگاهيبخشي به مسلمانان، در سورة آلعمران آية 100 به کساني که ايمان آوردهاند، هشدار داده ميشود که پيروي از اهل کتاب (يهود) برابر با کافر شدن و بازگشت از دين اسلام است. اين آيه، ناظر به توطئة يهود و شخص شاس بن قيس در برهم زدن آرامش در ميان ساکنين مدينه و شعلهور کردن مجدد جنگهاي عصر جاهلي ميان اوس و خزرج است که پيامبر آنان را از تفرقه و ايجاد فتنه بازداشت و خداوند در اين آيه، مؤمنان را از پيروي از رفتارهاي يهود برحذر داشته است (سيوطي، بيتا، ج2، ص280؛ طبري، 1420ق، ج6، ص56-58). در راستاي همين دوري جستن از اهل کتاب (يهود) و به دوستي نگرفتن آنان، آيات 51 و 57 سورة مائده نازل شده است؛ چراکه يهوديان درصدد ايجاد تزلزل در بنيانهاي اعتقادي و ايماني مسلمانان و تضعیف روحية آنان برآمده بودند؛ چنانکه بعدها با شکلگیری حادثة بازار بنيقينقاع و اتخاذ شیوة سرپيچي و گستاخي از سوی يهودیان، گسست در روابط اجتماعي ميان پيامبر و يهودیان شکل گرفت که نتيجة آن، شکست و اخراج یهودیان بنیقینقاع بود. از طرفی ادامة تحرکات و توطئههای يهود سبب شد تا پیامبر با آنان برخورد کند که پايان اين ماجرا به فتح قلعههاي خيبر و تسليم آنها انجامید.
3. جايگاه مدني و حقوقي يهود در دولت پيامبر
از منظر اسلام، کل بشريت از نظر خلقت داراي حقوق مساوياند و در همه حال بايد کرامت انساني حفظ شود؛ زيرا خداوند چنين حقي عطا کرده است و اين حق مشترک، متعلق به همة انسانهاست و هيچ انساني حق سلب آن را ندارد. بر اين اساس، حفظ کرامت انساني مورد توجه بوده و پيامبر حفظ آن را حتي براي غيرمسلمانان هم ضروري دانسته است؛ چنانکه در باب حرمت قتل اهل ذمه فرمود: هرکس همپيمان ما را به قتل برساند، بوي بهشت را استشمام نخواهد کرد (بخاري، 1422ق، ج4، ص99). همچنين پيامبر در جريان حجةالوداع تأکيد داشتند که مردم با هم برابرند و هيچ تفاوتي بين آنها نيست؛ زيرا خداوند واحد است و پدر همة انسانها نيز يکي است؛ نه عرب بر عجم برتري دارد و نه عجم بر عرب؛ هيچ سفيدپوستي بر سياهپوستي و هيچ سياهپوستي بر سفيدپوستي برتري ندارد، جز بهواسطة تقوا (احمدبن حنبل، 1421ق، ج38، ص474). بنابراین در جامعة پيامبر احترام به شخصيت فرد، فارغ از نژاد، قبيله و مذهب بود؛ چنانکه آمده است: جنازهاي از کنار پيامبر عبور داده شد. پيامبر بهنشانة احترام از جاي برخاست. صحابه گفتند: جنازة فردي يهودي بود. پيامبر آنها را متوجه کرد که از اين موضوع آگاه است و فرمود: آيا جنازة انساني نبود (ابيشيبه، 1997، ج1، ص61؛ مسلم، بيتا، ج2، ص661؛ نسائي، 1421ق، ج2، ص420). البته طبق روايتي که رواندي آورده، به پرهيز از مشارکت در تشييع مردگان اهل.ذمه تأکيد شده است (راوندي، 1407ق، ص227)؛ اما فارغ از چنين روايتهايي، پيامبر بر حسن معاشرت تأکيد داشتند و ميفرمودند: بر همپيمان با ما ظلم نکنيد و بيشتر از طاقتش وي را مکلف نکنيد و چيزي از وي به ظلم نگيريد که در قيامت بايد پاسخگوي من باشيد (ابنزنجويه، 1406ق، ص379؛ ابيداود، 1430ق، ج4، ص658؛ بيهقي، 1424ق، ج9، ص344). پيامبر گاهي اوقات به عيادت بيماران يهودي ميرفت؛ چنانکه اميرالمؤمنين ميفرمايد: پيامبر از يک بيمار يهودي عيادت کرد (طبرانی، 1413ق، ص347). آنچه از این گزارشهاي پراکنده دربارة روابط پيامبر با يهود برميآيد، اين است که آن حضرت از اعطاي آزاديهاي دینی و مذهبي، امنيت اجتماعي، آزادي بيان، عدالتگستري و قضاوت عادلانه و حفظ کرامت انساني کوتاهي نکرده است.
آنچه بيان شد، شاخصههاي اجتماعي و حقوقي در دولت پيامبر بود که يهوديان با توجه به منشور مدينه از آن برخوردار بودند؛ حتي براي غلامان یهود نيز حقوقي در قرارداد مندرج شده بود (ابنهشام، 1375، ج1، ص334ـ337). اين رفتار توأم با مدارا و عطوفت پيامبر با یهود، بهگونهای بود که برخی از مستشرقین بهاشتباه این مدارا را فقط برای جذب یهود تحليل ميکنند (هولت، 1377، ص83-84).
مهمترين حقوق اجتماعي که در پيماننامه به يهود اعطا شده بود، عبارت بود از: 1. حق امنيت؛ 2. حق آزادي عقيده و بيان؛ 3. برخورداري از عدالت و قضاوت عادلانه. در متن پيماننامه آمده است که از خونخواهي خوني که ريخته شود، چشمپوشي نميشود. بنابراين ريختن خون، دامنگير شخص و خانوادهاش ميگردد (ابنهشام، 1375، ج1، ص335-336). پیامبر با برهمزنندگان آرامش، امنیت و وحدت جامعه برخورد ميکردند؛ براي مثال، در حادثة بازار بنيقينقاع يک مرد يهودي به زني مسلمان تعرض کرد و وي را مورد استهزا قرار داد. همين امر موجب عکسالعمل فرد مسلمان و قتل يهودي براي حفظ ناموس زن مسلمان شد. در نتيجة اين حادثه، مرد مسلمان بهدست یهودیان کشته شد. با انتشار خبر و بحراني شدن وضعيت موجود، پيامبر درصدد حفظ امنیت جامعه برآمد؛ اما يهوديان بهنشانة جنگ وارد قلعههاي خود شدند که در نهايت به جنگ میان دو طرف و شکست یهودیان انجامید. این جنگ برای یهودیان نتیجهای جز تحويل جنگافزارها و تجهيزات جنگي به پیامبر در پی نداشت و با کوچ یهود و تخلية مدينه، آرامش در شهر حکمفرما شد.
پيامبر در حفظ حقوق شهروندان و رعايت آن اهتمام لازم داشت و با ناهنجاريهاي اجتماعي
قاطعانه برخورد ميکردند؛ چنانکه در ماجراي زناي زن و مرد يهودي، حکم سنگسار آنان را صادر کرد (مسلم، بيتا، ج3، ص1328).
انتخاب مکان زندگی، از دیگر آزادیهای مدنی است که اهل کتاب از آن برخوردار بود. اعطای این حق در راستاي حفظ جامعه و بسط ارزشهاي الهي بود؛ چنانکه پیامبر توصيه ميکرد که از تجاوز به حريم اهل کتاب (يهود) خودداري شود؛ و در روایتی دیگر فرمود: خداي تعالي ورود بياجازه به خانههاي اهل کتاب را بر شما حلال نکرده است (ابيداود، 1430ق، ج4، ص656؛ طبراني، بيتا، ج7، ص184؛ بيهقي، 1424ق، ج9، ص343). حفظ اموال يهود، اعم از منقول و غيرمنقول، از وظايف اصلي دولت مدينه بود که پيامبر بر آن تأکيد داشت و
هيچ کسي حق تعرض به اموال يهوديان را نداشت. اين امر بيانگر حفظ حقوق فردي يهوديان است؛ چنانکه رسول خدا فرمود: خدا خوردن بياجازة ميوههاي اهل کتاب را بر شما حلال نکرده است (سيوطي، 1401ق، ج1، ص468؛ ابيداود، بيتا، ج4، ص656).
با اینکه بر حفظ حقوق اجتماعي يهودیان در جامعه تأکيد میشد، بهواسطة رفتار نامناسب يهودیان و تمايزاتي که ميان آنان و مسلمانان وجود داشت، خداوند مسلمانان را از برخي امور منع کرده بود؛ چنانکه ميفرمايد: «اي کساني که ايمان آوردهايد، يهوديان و مسيحيان را به دوستي [و رهبري] خود مگيريد؛ زيرا اين وابستگي پيامدهايي به همراه دارد؛ از جمله اينکه هرکس از شما آنان را به دوستي گيرد، قطعاً از آنان به شمار ميآيد و از ستمکاران است و خدا مردم ستمکار را هدايت نميکند» (ممتحنه: 1؛ مائده: 51).
اساسيترين علل نهي از دلبستگي به اهل کتاب را در خلال آيات متعدد ميتوان بهخوبي درک کرد؛ چنانکه خداوند به پيامبرش ميگوید: «هرگز يهوديان و مسيحيان از تو خشنود نميشوند، مگر اينکه از آيين آنان پيروي کني. اگر از هواهاي نفساني ايشان پيروي کني، در برابر خدا هيچ سرپرست و ياوري نخواهي داشت» (بقره: 120)؛ همچنين «يهوديان سرسختترين مردم در دشمني با کسانياند که ايمان آوردهاند» (مائده: 82). «آنان ميگفتند: دست خدا بسته است. دستهاي خودشان بسته و بياقتدار باد. به سزاي آنچه گفتند، لعنت بر آنان باد» (مائده: 64). يهوديان هميشه درصدد بودند برتري خود را در عرصة اجتماعی و دینی به نمايش بگذارند. آنان ميگفتند: «ما پسران خدا و دوستان اوييم»؛ اما اي پيامبر! بگو پس چرا خدا شما را به سبب گناهانتان عذاب ميکند؟» (مائده: 18).
در روابط اجتماعی میان مسلمانان و یهودیان، هميشه بر برخورد محتاطانه با يهود تأکيد ميشد؛ چنانکه پيامبر مسلمانان را از ابتدا به سلام به اهل کتاب برحذر کردند و فرمودند: هرگاه آنان به شما سلام کردند، پاسخ بگوييد: «و عليکم» (بخاري، 1422ق، ج8، ص12؛ احمدبن حنبل، 1421ق، ج28، ص527؛ ابيداود، 1430ق، ج7، ص498). البته این شیوة پاسخ دادن، فقط دربارة یهودیانی اعمال میشد که مسلمان را تمسخر میکردند و همچنين ميفرمودند: از بیماران یهودی عيادت نکنيد و در تشييع مردگان آنها حضور نيابيد (راوندي، 1409ق، ج1، ص452). اينگونه روايتهاي مبتني بر نهي، در ديگر منابع حديثي کمتر بیان شده است و فقط راوندي اينگونه روايت ميکند. از سوي ديگر، به نظر ميرسد که اين روايات، حتي اگر صحيح در نظر گرفته شوند، به دليل پيشگيري از تأثير فرهنگ و اعتقادات يهود بر مسلمانان بوده است. بنابراین، مسلمانان در اين امور منع شدهاند؛ چراکه در روايتي ديگر آمده است: جواني يهودي خدمتکار پيامبر بود. چون مريض شد، پیامبر نزد وي رفت و از وي عيادت کرد (بخاري، 1422ق، ج2، ص94؛ نسائي، 1421ق، ج7، ص55؛ حاکم نيشابوري، 1411ق، ج1، ص516) که نشاندهندة روابط اجتماعی در سطح فردی ميان یهودیان و مسلمانان است.
1-3. حق تعليم و تربیت
از ديگر حقوق مدني يهود در دولت پيامبر برخورداري آزادانه از حق تربیت و تعليم بر اساس آموزههاي دینی خودشان بود. اسلام به حفظ و حق يادگيري هر انساني احترام ميگذارد، بهجز کساني که به خود و پيروانشان ضرر ميرساندند. يهوديان در دولت مدينه داراي حق آموزش امور ديني خود بودند. آنها در مدارس مذهبي خود ـ که به «بيت المدارس» مشهور بود ـ به تعلیم و آموزش آموزههاي ديني ميپرداختند (جوادعلي، 1422ق، ج12، ص126؛ علی المسعود، 2002، ص95). در آيات متعدد بهطور ويژهاي بر رعايت عدالت و انصاف نسبتبه اهل کتاب (يهود) تأکيد شده است. خداوند پيامبرش را به نيکي کردن و رعايت عدالت نسبتبه کساني که در امر دين با ايشان پيکار نميکنند و از خانه و ديارشان بيرون نراندهاند، تشويق ميکند و تنها پيامبر را از دوستي و رابطه با کساني نهي ميکند که در امر دين با ايشان ميجنگند يا به بيرون راندن ايشان از ديارشان کمک ميکنند (ممتحنه: 8-9). اين آيات بهخوبي نشان دهندة شرايط حاکم بر جامعه و فضاي باز سياسي و اجتماعي براي امر آموزش و پرورش امور ديني است که برخلاف آموزههاي الهي نبود.
2-3. برخورداري از حق آزادي عقيده
اعتقاد به دين اسلام مبتني بر شناخت است و بر اساس آية شريفة «لا اکراه في الدين»، هيچ اجباري براي پذيرش دين نيست (بقره: 256) و خداوند در آياتي به پيامبر ميفرمايد: اگر پروردگار تو ميخواست، تمام کساني که روي زميناند، همگي بهاجبار ايمان ميآوردند. آيا تو ميخواهي مردم را مجبور سازي که ايمان بياورند؟ (يونس: 99). تأکيد آيات الهي، به اين امر اشاره دارد که در پذيرش دين اسلام هيچگونه اجبار و زوری در کار نيست؛ حتي اگر اين اِعمال فشار براي تغيير عقيده، از سوي رسول خدا باشد. بنابراين يهوديان در قلمرو دولت اسلامي از آزادي کامل عقيده برخوردار بودند و فقط رسول خدا با روشنگري به تحريفاتي که توسط احبار يهود در کتاب مقدس وارد ميشده، ميپرداختند و سپس با صبر و آرامش آنان را به اسلام فراميخواندند (آلعمران: 20؛ نساء: 47)؛ چنانکه حضور پيامبر در جريان بازار بنيقينقاع، در بدايت امر آنان را به اسلام فراخواندند (ابنهشام، 1375، ج2، ص76). به واقع، رفتار پيامبر در بٌعد اعتقادي دربارة يهود، در آية 20 سورة آلعمران تبلور مييابد که خداوند ميفرمايد: «اگر با تو به گفتوگو و ستيز برخاستند، مجادله نکن. بگو اگر تسليم شوند، هدايت ميشوند؛ و اگر سرپيچي کردند، نگران نباش و تو فقط پيغام را برسان».
3-3. آزادي کسبوکار
از دیگر حقوق مدني يهوديان، آزادي کامل در فضاي کسبوکار بود. يهوديان در قلمرو دولتشهر پيامبر در کسبوکارشان از آزادي کامل برخوردار بودند؛ اما این بدان معنا نبود که پایبند قوانین و ضوابط اسلامی نباشند و در جامعه فساد ایجاد کنند. آنها ميتوانستند کالاهاي خود را آزادانه به فروش برسانند و چنانچه منعي از طرف پيامبر اعمال ميشد، بيشتر متوجه مسلمانان بود، نه يهوديان.
یهودیان گوشت و پيه حيوانات مردار و خوک را جمع ميکردند و آنها را ميفروختند (بخاري، 1422ق، ج3، ص82). پيامبر اين عمل يهود را مذمت کرده و فرمودند: «خدا يهود را بکشدکه پيه حرام را آب کردند و فروختند و پولش را خوردند» (همان، 1422ق، ج3، ص82؛ ابویعلی، 1404ق، ج4، ص146؛ ابيشيبه، 1409ق، ج7، ص409). بنابراین پيامبر يهوديان را فقط در امر فروش شراب و پیه حیوانات مردار و خوک در قلمرو دولت اسلامی منع ميکردند. همچنين معاملاتي که بر مبناي ربا بود، از طرف خداوند مذمت شده بود (روم: 39؛ نساء:161؛ بقره: 275ـ276؛ علی المسعود، 2002، ص94؛ قرضاوی، بیتا، ص16). بنابراین ممنوعيت اعمالشده در کسبوکار يهودیان در مواردی بود که با شريعت الهي و قوانین جامعه مطابقت نداشت؛ اما در ساير امور اقتصادي، از آزادي کامل برخوردار بودند؛ چنانکه آنان صنايع و ابزارآلات و ادوات نظامي مختلفي را که توليد میکردند، در بازار به فروش ميرساندند. همچنین مسلمانان از غذاهاي توليدي يهود استفاده ميکردند؛ بهطوریکه قرآن نیز غذای اهل کتاب و زنانشان را بر مسلمانان حلال میداند (مائده: 5). بر اين اساس، يکي از اصحاب رسول خدا زني از يهود را به ازدواج خود درآورد (ابيشيبه، 1409ق، ج3، ص475)؛ اما زناني از اهل کتاب (يهود) که با مسلمانان در جنگ بودند، نميتوانستند به ازدواج مسلمانان درآيند (همان). در برخی دیگر از روايات آمده است که «زنان اهل کتاب بر شما حلالاند؛ ولي زنان شما بر آنان حراماند» (عبدالرزاق، 1403ق، ج6، ص83).
نتیجهگیری
از مجموع آنچه در این نوشتار آمد، میتوان چنین نتیجه گرفت که در آغاز ورود مسلمانان به مدینه و تشکیل دولت از سوی پیامبر، نخستین موضوع مهم و مورد توجه، عقد پیماننامه با یهودیان بود. در پیماننامه منعقد شده، یهودیان از آزادی دینی برخوردار بودند و میتوانستند مناسک دینی خود را آزادانه اجرا کنند و پیامبر آنان را به ترک دین اجبار نکرد و تنها از طریق دعوت توأم با آگاهیبخشی، درصدد برآمد آنها را به اسلام دعوت کند. از سوي ديگر، حقوق مدنی یهودیان در زمينة امور کیفری و جزایی، بهگونهایکه در پیماننامه آمده بود، محترم شمرده شد و آنان میتوانستند حق خود را دادخواهی و پیگیری کنند. علاوه بر این، حفظ اموال يهود، اعم از منقول و غيرمنقول، حرمت همسایگی، و حریم شخصی یهودیان، از مهمترين موضوعاتی بود که پیامبر برآن تأکید داشت؛ بهگونهايکه مسلمانان حق ورود بدون اجازه به خانة آنان را نداشتند. همچنین یهودیان از فرصتهای اجتماعی برابر در جامعه سود میبردند؛ بهگونهايکه در زمینة آموزش، تعلیم و تربیت، فعالیت مدارس دینی«بیت المدارس»، و بازار مستقل و کسبوکار آزاد، تا وقتي که به پیماننامه پایبند بودند، میتوانستند بهرهمند باشند.
- ابناثیر، عزالدین علی، 1371، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه
- مطبوعاتى علمى.
- ابننجار، محب الدين أبوعبدالله، بیتا، الدرّة الثمينة في أخبار المدينة، محقق حسين محمد علي شكري الناشر، شركة دار الأرقم بن ابي الأرقم.
- ابنحبان، محمد بن احمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، ابوحاتم، الدارمي، البُستي، 1417ق، صحيح ابنحبان بترتيب ابنبلبان، المحقق شعيب الأرنؤوط، بيروت، مؤسسة الرسالة.
- عسقلاني، ابنحجر و ابوالفضل احمد بن علي، 1415ق، اصابة في التميز الصحابه، تحقيق عادل احمد عبدالموجود، بيروت،
- دارالکتاب العلميه.
- ابنزنجويه، ابواحمد حميد بن مخلد بن قتيبة بن عبدالله الخرساني المعروف بابن زنجوية، 1406ق، الأموال، تحقيق الدكتور شاكر ذيب فياض الأستاذ المساعد، سعودية، بجامعة الملك.
- ابنسعد كاتب واقدى، محمد، 1372، طبقات الکبري، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه.
- ابنشبة، (واسمه زيد) بن عبيدة بن ريطة النميري البصري، ابوزيد، 1399ق، تاريخ المدينة لابن شبة، حققه فهيم محمد شلتوت طبع علي نفقة، جدة، السيد حبيب محمود أحمد.
- ابنهشام، ابومحمد عبدالملک، 1375، السيرة النبوية، ترجمه سيدهاشم رسولي، تهران، کتابچي.
- ابوداود سليمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشير بن شداد بن عمرو الأزدي السِّجِسْتاني، 1430ق، سنن ابيداود، محقق شعَيب الأرنؤوط و محَمَّد كامِل قره بللي الناشر، بيجا، دار الرسالة العالمية.
- ابوالفرج اصفهاني، 1415ق، الاغانی، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
- ابويعلى، احمد بن علي، 1404ق، مسند ابييعلى، محقق حسين سليم اسد، دمشق، دارالمأمون للتراث.
- ابيشيبه، ابوبکر بن، 1409ق، المصنف في الاحاديث آلاثار، محقق کمال يوسف الحوت، رياض، مکتبة الرشد.
- احمد بن حنبل، 1421ق، مسند الإمام احمد بن حنبل، محقق شعيب الأرنؤوط و عادل مرشد، اشراف عبدالله بن عبدالمحسن الترکی، بیروت، مؤسسة الرسالة.
- بخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله، 1422ق، الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسولالله صلي الله عليه وسلم وسننه وأيامه = صحيح البخاري، محقق محمد زهير بن ناصر الناصر، بيجا، دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبدالباقي).
- بلاذری، احمد بن يحيى، 1417ق، جمل من أنساب الأشراف، تحقيق سهيل زكار و رياض الزركلي، بيروت، دار الفكر.
- ـــــ ، 1337، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نقره.
- بلک، آنتونی، 1393، تاریخ اندیشه سیاسی اسلام، ترجمه محمد حسین وقار، تهران، اطلاعات.
- بيهقى، ابوبكر احمد بن حسين، 1361، دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، علمى و فرهنگى.
- ـــــ ،1424ق، السنن الكبرى، محقق محمد عبدالقادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية.
- راوندی، سعید بن عبدالله قطبالدین، 1409ق، الخرائج و الجرائح، قم، المطبعة العلمیة.
- زمخشري، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد، 1407ق، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دار الكتاب العربي.
- سمهودي، علي بن عبدالله بن احمد الحسني، 1419ق، خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفى، دراسة و تحقيق د/ محمد الأمين محمد محمود احمد الجكيني طبع على نفقة السيد، بيجا، حبيب محمود أحمد.
- سيوطي، جلالالدين عبدالرحمن بن أبيبكر، بيتا، خصائص الكبري، بيروت، دار الكتب العلمية.
- شريف، احمد إبراهيم، بيتا، مكة و المدينة في الجاهلية و عهد الرسول صلي الله عليه وسلم، بيجا، دار الفكر العربي.
- صادقي، مصطفي، 1382، پيامبر و يهود حجاز، قم، بوستان کتاب.
- طبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب بن مطير اللخمي الشامي، أبوالقاسم، بيتا، المعجم الأوسط، محقق طارق بن عوض الله بن محمد و عبدالمحسن بن ابراهيم الحسيني، قاهره، دار الحرمين.
- طبرسي، امين الاسلام أبيعلى الفضل بن الحسن، بیتا، مجمع البيان في تفسير القران، بیجا، بينا.
- طبري محمد بن جرير، 1420ق، جامع البيان في تأويل القرآن، محقق أحمد محمد شاكر، بيروت، مؤسسة الرسالة.
- ـــــ ، 1375، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، چ پنجم، تهران، اساطير.
- عبدالرزاق، ابو بكر بن همام بن نافع الحميري اليماني الصنعاني، 1403ق، المصنف، محقق حبيب الرحمن الأعظمي، بيروت، المجلس العلمي- الهند يطلب من، المكتب الإسلامي.
- علي، جواد، 1422ق، المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام، بيجا، دار الساقي.
- علی المسعود، فهد محمد، 2002م، حقوق غیر المسلمین فی الدولة الاسلامیة و حمایتها الجزائیة و تطبیقهاتها فی المملکة العربیة السعودیة، رسالة ماجیستر، اشراف زید عبدالکریم الزید، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، الریاض.
- قرضاوی، یوسف، بیتا، غیر المسلمین فی المجتمع الاسلامی، بیجا، بينا.
- گلدزيهر، 1357، درسهائي درباره اسلام، ترجمه علينقي منزوي، تهران، کمانگير.
- گوتو، اکیرا، 1376، «قانوننامه مدینه»، ترجمه شهلا بختیاری، کیهان اندیشه، ش75، ص101-115.
- مسلم بن حجاج ابوالحسن قشيري نيسابوري، بیتا، لمسند الصحيح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسولالله، محقق محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
- مقدسي، مطهر بن طاهر، 1374، آفرينش و تاريخ، ترجمه محمدرضا شفيعي کدکني، تهران، آگه.
- نسائي، ابوعبدالرحمن احمد بن شعيب بن علي خراساني، 1421ق، المجتبى من السنن = السنن الصغرى للنسائي، تحقيق عبدالفتاح ابوغدة، حلب، مكتب المطبوعات الإسلامية.
- يحيى بن آدم، بن سليمان القرشي بالولاء، أبو زكرياء الكوفي، 1384ق، الخراج، الطبعة الثانية، بیروت، المطبعة السلفية و مكتبتها.
- يعقوبي، ابنواضح، 1371، تاريخ يعقوبي، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، علمي و فرهنگي.