معرفت ادیان، سال یازدهم، شماره دوم، پیاپی 42، بهار 1399، صفحات 23-42

    روش‌شناسی علامه بلاغی در جزء نخست کتاب «الرحلة المدرسیّةو المدرسة السیّارة فی نهج الهدى» (بحوث فی التوراة و الانجیل)

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ الهه هادیان رسنانی / استادیار گروه قرآن، دانشگاه قرآن و حدیث / hadian.e@qhu.ac.ir
    الهام زینال پور / کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه قرآن و حدیث
    چکیده: 
    علامه محمدجواد بلاغی از عالمان برجستة قرن سیزدهم قمری است که تألیفات متعددی در دفاع از اسلام و تشیع دارد. از جمله آثار پربار ایشان، که با سبکی نو در قالب گفت وگوهای نمایشنامه ای نوشته شده، کتاب «الرحلة المدرسیّة» است که تا کنون جز دو ترجمة ناقص و ضعیف، کار جدی بر روی آن صورت نگرفته است. مطالعة روش شناسانة این اثر، تبحر علامه را در فنون گوناگون روشن می سازد. در این نوشتار، روش علامه در جزء نخست این کتاب که با موضوع بحث هایی دربارة تورات و انجیل است، در قالب سه روش «تأمل انتقادی در عهدین»، «مقایسه میان عهدین و قرآن» و «استفاده از شیوه های گفتمان قرآنی» بررسی شده است. برخی از این مباحث عبارت اند از: نقد منبعی و محتوایی عهدین؛ اختلاف و اضطراب ترجمه ها و نسخه های آن؛ و احکام نادرست عهدین و اشتباهات فراوان تاریخی و جغرافیایی آن. در زمینة روش مقایسه میان عهدین و قرآن نیز می توان به محورهای اصلی توحید، نبوت و معاد در مقابل تعالیم فراوان ناسازگار با منطقِ عقل و وحی عهدین در این حوزه ها ـ که متأثر از وحیانی نبودن آن است ـ اشاره کرد. مهم ترین روش شکلی کتاب نیز استفاده از روش های گفتمان قرآن (برهان حِکمی، موعظة حسنه و جدل احسن) در گفتمان با مخاطب است که در این نوشتار، واکاوی شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Methodology of Allameh Balaghi in Volume 1 of the book "Al-Rahla Al-Madrasiyyah wa Al-Madrasa Al-Sayyarah FiNahj al-Huda" (studies in the Torah and the Bible)
    Abstract: 
    Allameh Mohammad Javad Balaghi is one of the prominent religious scholars of the 13th (lunar) century who has written many works to defend Islam and Shiism. "Al-Rahla Al-Madrasiyyah" is among his great works which was written in a new style in the form of drama-like dialogues of which only two incomplete and weak translations have been done, so far. A methodical study of this work shows that Allamah has mastery of various techniques. Allameh's method in volume 1 of this book, which deals with discussions about the Torah and the Bible, follows three methods: "critical reflection on the Old and New Testaments ", "comparing the Old and New Testaments with the Qur'an" and "using of Qur'anic discourse methods ". Among these discussions are: criticism of the source and content Old and New Testaments the; the differences and inaccuracy of their translations and versions, and the erroneous judgments of the Old and New Testaments and the many historical and geographical mistakes they contain. When the Old and New Testaments are compared with the Quran three major issues including the unity of God, prophet hood, the resurrection are referred to as Quranic in contrast with many of the teachings of the Old and New Testaments which of the are incompatible with the logic of reason and the Revelation in these areas, because oftheir not relying on the Revelation. The most important technique of the book is the use of Qur'anic discourse methods (philosophic reasoning, good exhortation and the best dialectics) in addressing the audience the subject with which this study is concered.
    متن کامل مقاله: 


    طرح مسئله
    علامه محمدجواد بلاغی (1282-1352ق) مفسّر، فقیه، متکلم و اصولی شیعه است که خاندان او از خاندان‌های علمی صاحب‌نام نجف بوده‌اند (ر.ک: تهرانی، 1430ق، ج13، ص323؛ امین، 1403ق، ج6، ص356). وی اساتید مشهوری چون شیخ محمدحسن مامقانی نجفی را درک کرده است و علمایی مانند سید ابوالقاسم خویی، سیدمحمدهادی میلانی و سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی از شاگردان او بوده‌اند (حکیم، 1431ق، ص153-166).
    از علامه بلاغی در زمینه‌های گوناگون کلام و عقاید، تفسیر، ادیان و مذاهب، فقه و اصول و تاریخ، آثار فراوانی بر جای مانده است. وی در زمانی می‌زیست که جریان‌های فکری مادیگری، وهابیت، بهائیت، قادیانیه، یهود، مسیحیت، غرب‌گرایی و دیگر فرقه‌های انحرافی در درون دنیای اسلام، با کمک استعمار، باورهای اسلامی را بیش از هر زمان دیگری مورد هجوم قرار داده بودند. علامه بلاغی در برابر این گروه‌ها و جریان‌های فکری، با زبان و قلم به مبارزة علمی و انتقاد و ردیّه‌نویسی بر عقاید آنها و اثبات عقاید اسلام و دفاع از نبوت پرداخت (درباره آثار علامه بلاغی ر.ک: زمانی‌نژاد، 1386، ص270-278).
    کتاب الرحلة المدرسيّة والمدرسة السيّارة في نهج الهدى از آثار پرارج و پربار اسلامی، یکی از مهم‌ترین آثار علامه است که دارای سبک ویژه‌ای است.
    علامه بلاغی در این کتاب مسائل و آگاهی‌های بسیاری را گردآورده و آن را به سبکی نو نگاشته است. این کتاب به دليل سبک خاصی که دارد، می‌تواند برای نسل جوان جذاب باشد؛ اما متأسفانه نه‌تنها در میان عموم مردم شناخته‌شده نیست، بلکه در محافل علمی هم مغفول مانده است. علامه این کتاب را به‌صورت نمایشنامه و گفت‌وگو میان چند تن نوشته و در آن، شخصیت‌های ساختگی را ترسیم کرده است. در این کتاب، شخصیت قس در نقش پدر روحانی و عمانوئیل در نقش جوانی مسیحی آزاداندیش است که به‌دنبال حق و حقیقت است و یعازر پدر عمانوئیل است که در ابتدای داستان فردی متعصب بوده است؛ اما با شنیدن حقیقت، موضع خود را تغییر می‌دهد. کتاب با موضوع گفت‌وگو میان چند تن نوشته شده است که گرد هم آمده‌اند تا دربارة تورات و انجیل و قرآن، بی‌طرفانه تحقیق کنند و این کتاب‌ها را با یکدیگر تطبیق دهند. مؤلف در این کتاب، دین اسلام را بررسی کرده، و برتری و جاودانگی اسلام بر دیگر ادیان را نزد مخاطب به تصویر کشيده کرده است.
    مؤلف در خلال کتاب، دربارة سه اصل «توحید»، «نبوت» و «معاد» سخن گفته است و در قالب گفتمان‌های نمایشنامه‌ای کتاب، از هر یک به‌تفصیل یاد کرده و با ادلة عقلی و نقلی، با مقایسه میان تورات و انجیل و قرآن، به اثبات آنها پرداخته است. بحث‌های فلسفی نیز در کتاب فراوان است.
    توفیق الفکیکی ـ که بر کتاب الهدی الی دین المصطفی نیز مقدمه نوشته است ـ دربارة کتاب الرحله علامه می‌گوید: کتاب الرحلة المدرسیة اثری است از تخیل وسیع و نیرومند و تفکر عمیق و ذوق سرشار و سبک ابتکاری بلاغی در داستان‌نویسی. بحث‌ها و گفت‌وگوهای این کتاب، میان جماعتی برگزار مي‌شود که همه پاک‌اندیش و خردمندند و می‌خواهند حقایق را پیدا کنند و عقاید درست‌دینی را از طریق تعالیم آسمانی به دست آورند. علامه بلاغی عالمی است مسلط بر علم، که از هر جانب‌داری و تعصب نابجا دور است و در برابر اهل ادیان و مذاهب دیگر هیچ‌گونه نارواگویی نمی‌کند و مطالب خویش را با زبانی ساده و روشن بیان مي‌نمايد (حکیمی، 1388، ص203-207).
    از دیگر آثار علامه بلاغی می‌توان به کتاب‌های الهدی الی دین المصطفی، الردّ علی الوهابیّة و تفسیر آلاء الرحمن اشاره کرد (تهرانی، 1430ق، ج13، ص324). در کنگره‌ای که براي بزرگداشت علامه بلاغی برگزار شد، آثار ایشان در قالب موسوعه‌ای به چاپ رسید (ر.ک: بلاغی، 1431ق).
    علامه علاوه بر تسلط بر زبان عربی ـ که زبان مادری وی بود ـ تمام تلاش خود را برای یادگیری زبان فارسی، انگلیسی و عبری به کار برد. یادگیری زبان انگلیسی و عبری در دورة علامه بلاغی از امور دشوار بود و در میان بزرگان حوزه چندان پذيرفته نبود (حکیم، 1431ق، ص168).
    در عصر علامه بلاغی، نهضت احیای تفکر دینی به اوج خود رسیده و جریان‌هايی مقابل اسلام پديد آمده بود که بلاغی خود را موظف می‌دانست تا به این جریان‌ها پاسخ دهد و در مقابل آنها ایستادگی کند. در چنین عصری، بلاغی کوشید که تمام توان علمی خویش را در مسیر مقابله با این جریان‌ها به کار گیرد و از دین‌داری در برابر الحاد، از اسلام در برابر مسیحیت و از عقاید شیعه در برابر وهابیت و بهائیت و بابیت دفاع کند (ر.ک: رحمان‌ستایش، 1386، ص203؛ اسلامی، 1386، ص173).
    در میان آثار علامه، کتاب الرحلة المدرسيّة سبکی بسیار متفاوت با دیگر آثار ایشان و حتی آثار اسلامی دیگر علما و اندیشمندان اسلامی دارد که همین سبک می‌تواند تأثیری فراوان در هدایت نسل جوان و پیروان دیگر ادیان داشته باشد. متأسفانه به‌رغم اهميت این کتاب، تاکنون کاری بر روی آن انجام نشده و اين کتاب تا حد زیادی مغفول مانده است. با توجه به زبان عربی کتاب، ترجمة کامل و روانی هم از آن صورت نگرفته است. تنها کاری که بر روي اين کتاب انجام شده، ترجمة آن به زبان فارسی توسط وحیدی کرمانشاهی با رمز (ع.و) بوده است. این ترجمه تا اواسط جزء دوم انجام شده و در عراق و ایران با نام «مدرسة سیار» به چاپ رسیده است. گفتنی است بخش‌های محدودی از این کتاب، يک‌بار نیز توسط سیدمحمدتقی واحدی به زبان فارسی ترجمه شد و در مجلة دعوت به‌تدریج به چاپ رسید. امروزه بخش‌های بسیار محدودی از این ترجمه در دسترس است. البته اين ترجمه تنها بخش اندکی از کتاب را شامل می‌شد که در این مجله به چاپ می‌رسید.
    علامه در کتاب الرحلة المدرسيّة در قالب مناظرات، بسیاری از شبهات وارده بر اسلام و تشیع را طرح کرده و به آنها پاسخ داده است.
    این کتاب جلد پنجم از موسوعة علامه بلاغی است که به تحقیق محمد حسّون در یک جلد به زبان عربی و در 560 صفحه منتشر شده است. کتاب شامل سه بخش است: بخش نخست با عنوان «بحوث فی التوراة و الانجیل» شامل بحث‌هایی دربارة تورات و انجیل است و در آن عناوینی مانند «نسبت استراحت به خداوند متعال در تورات»، «نهی آدم از درخت»، «اضطراب نسخه‌های تورات و اناجیل در نَسَب»، «تورات و هارون و گوساله»، «افسانة غرانیق»، «تورات و نسبت‌های ناروا به پیامبران» و... بررسی شده است.
    بخش دوم کتاب، با عنوان «دراسة معارف الاسلام من القرآن و التاریخ» است که به بررسی معارف اسلام از قرآن و تاریخ پرداخته و در آن عناوینی مانند «دعوت اسلام»، «جنگ‌های پیامبر»، «اسلام و مسیح» و مانند آن واکاوی شده است.
    بخش سوم نيز با عنوان «دفاع عن العقیده» به دفاع از عقاید دین مبین اسلام اختصاص دارد و در آن موضوعاتی چون «محکمات و متشابهات قرآن»، «شبهة جبر»، «حُسن و قُبح عقلی»، «نبوت عامه»، «معاد جسمانی» و «عهد جدید و قیامت» بررسی شده است.
    علامه بلاغی در این کتاب سعی دارد اثبات کند که اسلام دین فطرت و انسانیت است و آيین استوار ابدی است که هیچ یک از اندیشه‌های الحادی نمی‌تواند فروغ فروزان و تعلیمات روشن و فطری آن را بپوشاند.
    هدف از این پژوهش، واکاوی روش علامه بلاغی در جزء نخست این کتاب با موضوع بحث‌هایی دربارة تورات و انجیل است.
    1. روش علامه در جزء نخست کتاب (مباحث بین ادیانی)
    جزء نخست کتاب با عنوان «بحوث فی التوراة والانجیل» به گفت‌وگوی میان شخصیت‌های کتاب دربارة عهدین و قرآن و مقایسة آنها اختصاص دارد. نوع نگرش و روش علامه در این بخش را می‌توان در قالب سه روش «تأمل انتقادی در عهدین»، «مقایسه میان عهدین و قرآن» و «استفاده از روش‌های گفتمان قرآن در مناظرات کتاب» تقسیم‌بندی کرد و به بررسی و تبیین نمونه‌ها و مصادیق آن پرداخت.
    1-1. تأمل انتقادی در عهدین
    در این روش، علامه بلاغی عوامل و زمینه‌های نقادی عهدین را به تصویر کشیده و نگرشي انتقادی به تعالیم عهدین ارائه کرده است. این روش، به مباحثات و مشاجرات بسیاری میان شخصیت‌های کتاب انجاميده است. در این تأمل، نقد سندی، منبعی، محتوایی و شکلی عهدین، زمینه‌های انتقادی فراوانی را پديد آورده است که به بررسی مهم‌ترین آن‌ها می‌پردازیم. لازم به یادآوری است که همة مباحث، در قالب مناظره و گفت‌وگو میان شخصیت‌های کتاب است.
    1-1-1. تناقضات عهدین؛ نمونه در خطاب خداوند به حضرت ابراهیم و اختلاف عهدین
    علامه در کتاب الرحلة المدرسیة ذیل داستان، خطاب خداوند به حضرت ابراهیم و اختلاف عهدين در نقل این داستان، گفت‌وگویی را بین شخصیت‌های کتاب طراحی کرده است. ایشان در ابتدا با بیان قسمتی از عهد عتیق دربارة حضرت ابراهیم بیان می‌دارد که تورات از احوال ابراهیم و ایمان و توحید و نبوت او و سخن گفتن خداوند با او سخنی نگفته و فقط سفر ابراهیم به‌سوی سرزمین کنعان و سکونتش در حاران را گزارش کرده است. در بخشی از عهد عتیق گفته شده است که خداوند به ابراهیم دستور داد تا از نزدیکان و خویشاوندان و سرزمین خود دور شود و ابراهیم نیز به امر الهی از حاران خارج شد (سفر پیدایش، 11: 31-32 و 12: 1-5).
    علامه سپس بخشی از عهد جدید از کتاب اعمال رسولان را نقل می‌کند که در آن دربارة داستان حضرت ابراهیم گفته شده است که خداوند در بین‌النهرین پيش از سکونت ابراهیم در حاران، بر او ظاهر شد و دستور داد که او از سرزمین و خویشاوندان خود دور شود. پس ابراهیم از سرزمین کلدانیان خارج شد و در سرزمین حاران سکونت یافت (اعمال رسولان، 7: 2-4).
    علامه پس از نقل این دو گزارش، در قالب گفت‌وگوی شخصیت عمانوئیل (حقیقت‌جو) و پدر روحانی (قس)، تناقضات آنها دربارة خروج یا سکونت حضرت ابراهیم در حاران را بیان می‌کند (بلاغی، 1431ق، ج5، ص54-55).
    2-1-1. اختلاف تراجم عهد عتیق و تحریف نسخه‌های آن
    علامه با مقایسه‌ای میان اصل عبرانی عهد عتیق و ترجمه‌های آن نشان می‌دهد که این دو چقدر باهم متفاوت‌اند و همچنین اختلافات زیادی در نسخه‌های عهد عتیق وجود دارد (همان، ص76). علامه بلاغی با تسلط بر زبان عبری، به نقد و بررسی نسخه‌های اصلی تورات و اختلافات و اشتباهات آن می‌پردازد. دربارة چگونگی آموختن زبان عبری علامه چنین نگاشته‌اند:
    زبان عبری را از یهودیان دوره‌گرد آموخت. در آن روزگار، گروهی یهودی در شهرهای عراق زندگی می‌کردند که مقداری جنس، پارچه و امثال آن بر دوش داشتند و در کوچه و بازار می‌گشتند و می‌فروختند. بلاغی از این فرصت استفاده می‌کرد و دربارة مفردات و جمله‌بندی زبان عبری از آنان چیزهایی می‌پرسید. گاه مجبور می‌شد همة اجناس یک یهودی دوره‌گرد را بخرد تا از او دربارة یک واژه یا ترکیب سخنی بشنود؛ چون یهودیان در آموختن لغت خود به دیگران بسیار بخل می‌ورزیدند. بلاغی گاه شیرینی و شکلات می‌خرید تا اگر بچه‌ای یهودی ببیند، به او بدهد و چیزی از او بپرسد (حکیمی، 1388، ص209).
    3-1-1. اشتباهات موجود در تورات عبری و حواشی و تصحیحات تراجم
    علامه در ضمن گفتمانی میان شخصیت‌های کتاب، به نمونه‌هایی از تورات عبرانی و ترجمه‌های آن اشاره مي‌کند و اشکالات و تفاوت‌های تورات عبرانی و ترجمه‌های آن را بیان می‌دارد. به تعبیر علامه، چنین اشتباهاتی در تورات عبرانی به‌وفور وجود دارد که در حواشی و ترجمه‌ها تصحیحاتی بر روی آن صورت گرفته است. علامه در این مسیر، ذهن مخاطب را به چالش می‌کشد که اگر تورات کتابی الهی و وحیانی است، وجود چنین اشتباهاتی در آن چگونه ممکن است و کتابی الهی چه نیازی به حواشی دارد تا اشتباهات در آن تصحیح شود؟!
    علامه در این گفت‌وگو، از متن اصلی عهدین استفاده کرده و تناقضات موجود بین تورات و نسخه‌ها و ترجمه‌هایش را بیان نموده است. علامه از مخاطب می‌خواهد تا برای به دست آوردن حقیقت، ابتدا همة داده‌ها را به دست آورد و به‌درستی قضاوت کند؛ سپس با استشهاد به اين آیه از قرآن کریم: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِين» (عنکبوت: 69) به مخاطب خود می‌فهماند: این وعدة خداوند است که اگر کسی به‌دنبال کشف حقیقت باشد و در این راه جهاد کند، خداوند او را به راه درست هدایت خواهد کرد (بلاغی، 1431ق، ج5، ص78). پس در نتیجه، اگر هر یک از یهودیان و مسیحیان به‌دنبال کشف حقیقت باشند، طبق وعدة خداوند به راه درست هدایت خواهند شد؛ اما متأسفانه بسیاری از آنها دچار تقلید کورکورانه و تبعیت از گذشتگان و نیاکان خود شده‌اند و راه هدایت را بر روی خود بسته‌اند.
    4-1-1. احکام نادرست عهدین
    علامه به برخی از احکام عهدین اشاره می‌کند که این احکام، نه با عقل سازگار است و نه با عدل و حکمت خداوند. از جمله اینکه اگر مردي از دنیا برود و فرزندی نداشته باشد، همسر او می‌تواند با برادر شوهر خود ازدواج کند و اولین فرزندی که از آنها متولد شود، جانشین آن میت خواهد بود و او را فرزند آن میت خواهند خواند؛ و اگر برادر از ازدواج با همسر برادرش اعراض کند، آن زن می‌تواند نزد بزرگان بنی‌اسرائیل برود و از برادر همسرش شکایت کند؛ و اگر برادر بر امتناع خود اصرار ورزد، در مقابل بزرگان بنی‌اسرائیل کفش از پای او درمي‌آوردند و آب دهان بر صورتش می‌افکنند (سفر تثنیه، 25: 5-10).
    بر اساس عهد عتیق، ازدواج مرد با همسر برادرش، برای زنده نگاه داشتن نسل برادرش ذکر شده و گفته شده است خداوند این‌گونه راضی می‌شود و مخالفت با آن، سبب غضب خداوند می‌شود. بر اساس اعتقاد یهود، چنین آیینی از زمان یعقوب و پسرش «یهودا» بوده است؛ اما روشن است که چنین احکامی با عقل و شرافت انسانی منافات دارد و محال است که چنین حکمی از سوی خداوند و شریعت حضرت موسی و تورات باشد. علامه با مطرح کردن چنین احکامی ثابت می‌کند بسیاری از پیروان تورات و مسیحیت، تنها ایمانی کورکورانه دارند؛ زیرا از احکامی تبعیت می‌کنند که حتی با عقل نیز سازگار نیست (بلاغی، 1431ق، ج5، ص96).
    5-1-1. نقد تاریخی عهدین (اشتباهات تاریخی و جغرافیایی عهدین)
    یکی دیگر از روش‌هایی که علامه بلاغی در کتاب الرحله برای بررسی عهدین و تأمل انتقادی در آن، از آن بهره جسته، روش نقد تاریخی است که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود.
    الف) ذکر خروج دو رود دجله و فرات از عدن در تورات
    عهدین دارای اشتباهات تاریخی و جغرافیایی متعددی است؛ از جمله آنکه تورات خروج رودهای دجله و فرات را از عدن (خلیج عدن واقع در کشور یمن کنونی) ذکر کرده است؛ درحالی‌که دجله از کوه‌های ارمنستان، و فرات از ارض روم (ارزن‌الروم یا ارزنةالروم در کشور ترکیة کنونی) جاری می‌شوند. این دو رود، فقط در شط‌العرب تا خلیج فارس باهم تلاقی دارند. علامه در اینجا نقد ظاهری بر کتاب مقدس انجام مي‌دهد و به مخاطبان خود می‌گوید: کتاب مقدس حتی در بیان ساده‌ترین مسائل و بیان واقعیت‌ها، اشتباه کرده است.
    علامه با مطرح کردن هر یک از این نمونه‌ها، درعین‌حال عهدین را به‌زودی تکذیب نمی‌کند و قضاوت و تصمیم‌گیری را در قالب گفتمان، بر عهدة مخاطب می‌گذارد (بلاغی، 1431ق، ج5، ص20).
    ب) قصة فرزند آدم در تورات و خلل در آن و ترجمه‌ها و تحریف‌هایش
    علامه میان تورات و نسخه‌ها و ترجمه‌ها و حواشی‌اي که بر آن وجود دارد، مقایسه‌ای انجام داده و ذهن مخاطب تورات را اين‌گونه به چالش کشانده است: آیا توراتِ نازل‌شده بر موسی ناقص بوده است که به تکمله نیاز داشته و خداوند حواشی بر آن زده باشد؟ ضرورت وجود حواشی بر تورات چیست؟
    نتیجة بخشی از مقایسه‌ها اين بوده که در نسخة سامری و یونانیِ تورات، اضافاتی وجود داشته است. حال با توجه به آن اضافات، آیا می‌توان پذیرفت که خداوند از نزول تورات ناقص بر حضرت موسی پشیمان شده و کامل کردن آن را به نویسنده‌ای سامری و یونانی واگذار کرده باشد؟
    علامه نشان می‌دهد در دیگر نسخه‌های تورات، اضافاتی وجود دارد که در اصلِ عبرانی آن نیست و این اضافات می‌تواند تحریف باشد. همچنین وجود نسخه‌های دارای حواشی بر تورات، از نظر علامه بی‌معناست؛ زیرا اگر تورات کلامی الهی است و کتابی است که از جانب خداوند بر حضرت موسی نازل شده است، نیازی به حواشی ندارد.
    در ادامه، علامه به بخشی از کتاب الهدایه اشاره می‌کند که نویسندگان این کتاب اتهاماتی به قرآن زده و گفته‌اند که قرآن، مراعات سجع است و به‌تناسب، مثلاً از لفظ هابیل و قابیل استفاده کرده است؛ این در حالی است که در قرآن اصلاً لفظ هابیل و قابیل وجود ندارد؛ و عجیب آنکه نویسنده یا نویسندگان این کتاب، نزد مسیحیان داعیه‌دار هدایت و تقوا هستند و مسیحیان آنها را منزه از کذب و دروغ‌گویی می‌دانند (همان، ص32ـ34).
    گفتني است الهدایه کتابی است برضد اسلام، که نویسندة آن مشخص نیست. البته بنا به قولی، تألیف جمعی از مسیحیان است؛ اما آن‌گونه‌که از جملة آخر کتاب برمی‌آید و نویسنده می‌گوید: «بندة فقیر گوید»، روشن می‌شود که نویسندة این کتاب یک نفر بوده است. علامه بلاغی کتاب الهدی الی دین المصطفی را در پاسخ و ردّ این کتاب و کتاب دیگری مانند آن به رشتة تحریر درآورد (ر.ک: بلاغی، 1431ق، ج3، ص14، مقدمه).
    ج) اضطراب نسخه‌های تورات و انجیل در نسب‌شناسی
    علامه با بررسی‌هایی که بر روی نسخه‌های تورات و انجیل انجام داده، ثابت کرده است که در نسخه‌های تورات و انجیل، حتی در تورات عبری و ترجمه‌هایش اعم از سامریه و سبعینیه، در نسب‌شناسی اختلافاتی وجود دارد. این اختلافات را نویسندة کتاب الهدایه در کتابش ذکر کرده و البته توجیهاتی برای آن آورده است (همان، ص39). علامه در کتاب الهدی الی دین المصطفی این اختلافات را به‌صورت کامل‌تری مطرح کرده است (همان، ج4، ص499-522).
    گفتنی است نسخه‌های مورد قبول تورات نزد یهود و مسیحیت متفاوت است. یهود معتقد است آن نسخه‌ای که نزد آنهاست، خالی از تخلیط و تحریف است و نسخه‌ای که نزد مسیحیت است، تورات سبعینیه نام دارد. به وجود آمدن نسخه‌های متعدد از تورات، مربوط به پس از اسارت و آواره شدن یهود توسط بختُ نَصَّر (نبوکد نَصَّر) ‌است که در دوره‌های بعد، 72 نفر از اسباط دوازده‌گانة آنان، به‌درخواست بطلمیوس، تورات را در نسخه‌های متعدد ترجمه کردند و این همان نسخه‌ای است که به‌ادعای یهود، با اجبار و اکراه پادشاه آن زمان ترجمه شده و در آن تخلیط و تحریف راه یافته است. این نسخه تفاوت‌هایی با اصل عبری دارد و از همه مهم‌تر آنکه مشتمل بر قسمت‌هایی است که در نسخة عبری یافت نمی‌شود (توفیقی، 1387، ص98). البته تورات نسخة دیگری هم دارد به‌نام لامساسیه، که مربوط است به گروهی از ساکنان فلسطین پس از اسارت بنی‌اسرائیل، که مذهب آنها آميخته‌اي از یهودیت و مجوسیت است و برخی اعتقادات آنها نیز با یهود متفاوت است (بیرونی، 1380، ص26-28).
    د) ارائة شواهدی از عهدین بر تحریفات تاریخی عهدین
    علامه به نقل نمونه‌هایی از تحریفات عهدین از خود عهدین می‌پردازد. براي مثال، شواهدی از تحریف تورات از کتاب «ارمیای نبی» را می‌آورد که به‌صراحت بر تحریف تورات توسط یهود شهادت داده شده است (سفر ارمیا، 23: 36 و 8: 8).
    همچنین بخشی از کتاب «نَحَمیا» را ذکر می‌کند که در آن گفته شده است: عزرا تورات را در حضور جمع قرائت کرد و جمعیت به گریه درآمدند (سفر نحمیا، 8: 1-10). علامه با ذکر این بخش از کتاب «نحمیا»، پرسشی را در ذهن مخاطب ایجاد کرده است، مبنی بر اینکه اگر نسخه‌ای از تورات نزد آنها بود و درصورتی‌که آنها شناختی بر تورات داشتند، چرا گریه بر آنها مستولی شد؟
    همچنین در روز دوم، عزرا تورات را در جمع بزرگان و کاهنان قرائت کرد (سفر نحمیا، 8: 13-14)؛ این در حالی بود که کاهنان خود حاملان تورات بودند؛ پس چه نیازی بود که عزرا تورات را بر آنها بخواند؟ و چرا آنها از برخی احکام، همچون حکم عید سایه‌بان، بی‌اطلاع بودند؟
    علامه در گفتمانی که در این کتاب ترتیب داده است، به حادثة اسارت بابل اشاره می‌کند. در این حادثه،
    بخت نَصَّر بیت‌المقدس را آتش زد و خراب کرد. تمام مقدسات بنی‌اسرائیل با اسارت و کشته شدن از بین رفت. پس از هفتاد سال، کوروش پادشاه فارس، آنها را نجات داد. آن زمان آنها متوجه عبادت خدا و شریعت موسی شدند.
    علامه تاریخ و شواهد تحریف را از خود منابع اصلیِ مورد اعتبار یهود و نصاری نقل می‌کند و به آنها می‌فهماند که چنین افکار و سخنانی در کتاب‌های آنها وجود دارد. برخلاف رفتار یهودیان و مسیحیان که در احتجاج با مسلمانان، به منابع غیرمعتبر اسلامی یا قول فلان مفسر ـ که شاید قول همان مفسر در میان مسلمانان اعتباری نداشته باشد ـ احتجاج می‌کنند.
    علامه ذکر می‌کند که نسخة «سبعینیة» تورات، در چهارده مورد به نقصان نسخة عبرانی و اشتباهات آن شهادت می‌دهد (بلاغی، 1431ق، ج5، ص132). همان‌گونه‌که بیان شد، در جزء دوم از کتاب الهدی الی دین المصطفی این اختلافات به‌صورت مفصل و کامل‌تری آمده است.
    2-1. مقایسه میان قرآن و عهدین
    بخشی از مباحث کتاب دربارة مقایسه میان قرآن و عهدین و اثبات اشتباهات فراوان عهدین است.
    1-2-1. بحث توحید؛ تعدد خدایان در تورات
    علامه بخش‌هایی از عهد عتیق را ذکر می‌کند که در آن به داستان حضرت آدم و اخراج وی از بهشت اشاره شده است؛ با این تبیین که خداوند آدم را از بهشت خارج کرد؛ زیرا می‌ترسید آدم هم مانند او عارف نیک و بد شود! (سفر پیدایش، 3: 22-23)
    در عبارتی از تورات آمده است: «هو ذا آدم صار کواحد منّا فی معرفة الحسن و القبیح» (آدم یکی از ما شده و عارف نیک و بد گشته است). علامه می‌گوید: منظور از «منّا» در این عبارت، چه کسی می‌تواند باشد؟ آیا تورات قائل به تعدد خدایان است؟ تعبیر اصل عبرانی تورات چنین است: «ویامر یهوه الوهیم». یاء و میم در لغت عبرانی، علامت جمع است. بر اساس تورات، خداوند از عاقبت اینکه آدم همانند خدا عارف نیک و بد شود ترسید. آیا واقعاً این کلام خداوند به رسولش حضرت موسی است؟ علامه از مخاطب تورات می‌پرسد: آیا اگر چنین اموری در کتاب‌های دیگر بود، آنها آن را تکذیب نمی‌کردند و آن را کفر نمی‌دانستند؟ آیا این امور را قائل شدن به وثنیت نمی‌دانستند؟
    علامه در مقایسه‌ای میان قرآن و تورات دربارة داستان آدم و رانده شدن او از بهشت، قرآن را منزه از چنین مضامین شرک‌آلودی می‌داند (بلاغی، 1431ق، ج5، ص27).
    1-2-1. بحث نبوت؛ مضامین ناشایست و نادرست دربارة انبیاي الهی در عهدین و مقایسة آن با قرآن
    علامه از باب نمونه، داستان حضرت ابراهیم و ملائکه را از تورات مطرح کرده و سؤالات و شبهات پیرامون این داستان و رویکرد غیرعقلانی عهدین به آن (سفر پیدایش، 18-19) را بیان نموده است. علامه در ذیل این داستان به بیان تناقضات موجود در عهدین پرداخته و در مرحلة بعد، این داستان را در قرآن بررسی کرده است. ایشان با مقایسة این داستان در سورة هود (آیات 69-83) و ذاریات (آیات 24-37) که دربارة ملاقات حضرت ابراهیم با ملائکه و فرستادگان الهی است، نسبت‌های ناشایست و نادرست عهدین به انبیاي الهی و منزه بودن قرآن از داشتن چنین رویکردی را، به مخاطبان عهدین نشان می‌دهد.
    علامه به آوردن یک نمونه بسنده نمی‌کند؛ بلکه نمونه‌های متعددی را حتی از زبور و انجیل هم ذکر کرده است و این بیانگر احاطه و تسلط علامه بر عهدین است. از دیگر نمونه‌های نسبت دادن عصیان و خطا به انبیاي الهی در عهدین می‌توان به مسئلة شراب نوشانیدن و مستی حضرت لوط توسط دخترانش (سفر پیدایش، باب19) و نیز خطاب خداوند به موسی و هارون مبنی بر ایمان نیاوردن آنان (سفر اعداد، باب20، 12) اشاره کرد (بلاغی، 1431ق، ج5، ص57-59 و 80).
    3-2-1. تفاوت احتجاجات عهدین و قرآن دربارة مرگ و قیامت
    از جمله احتجاجات سست و ضعیف عهدین و تناقضات فراوان موجود در آنها، دربارة مرگ و قیامت است. علامه در کتاب الرحلة المدرسیة برخی از این تناقضات در احتجاجات را ذکر کرده است. براي مثال، در اناجیل جمله‌ای هست که در آن گفته شده: «من خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب هستم و خدای مردگان نیستم؛ بلکه خدای زنده‌ها هستم» (انجیل متی، 22: 31-32؛ انجیل مرقس، 12: 26-27؛ انجیل لوقا، 20: 37-38)؛ این در حالی است که زمانی این سخن به موسی گفته شده است که ابراهیم و اسحاق و یعقوب در قید حیات نبودند! (بلاغی، 1431ق، ج5، ص152-153)؛ یعنی بر اساس این گفتار انجیل، خداوند نباید خدایِ ابراهیم و اسحاق و یعقوب باشد؛ زیرا در هنگام این سخن، آنان در قید حیات نبودند؛ درحالی‌که در ابتدای سخن آمده است که «من خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب هستم»!
    عمانوئل در این بخش، پس از ذکر این سخنان اناجیل، از قس (پدر روحانی) می‌خواهد تا به احتجاجات قرآن در امر مرگ و قیامت توجه کند و بدین‌گونه تفاوت احتجاجات قرآن با عهدین را به تصویر می‌کشد. از جمله به آیات 78 و 79 سورة یس استناد مي‌کند. در اين آيات، خداوند متعال در پاسخ به این سؤال که «چه کسی این استخوان‌ها را درحالی‌که پوسیده‌اند، حیاتی دوباره خواهد بخشید؟» می‌فرماید: همان کسی که نخستین مرتبه، آن استخوان‌ها را پدید آورده است، آنها را زنده می‌کند. او به هر آفریده‌ای بسی داناست و ویژگی‌های همة خلایق، چه پیش از مرگشان و چه پس از مرگشان را می‌داند. پس زنده کردن مردگان برای او سهل است (مقایسه با انجیل، که خدا می‌گوید من خدای مردگان نیستم!) (ر.ک: بلاغی، 1431ق، ج5، ص154).
    4-2-1. تعالیم عهدین در احکام؛ در باب عفو و قصاص، و مقایسة آن با قرآن
    علامه در قالب گفتمان‌های کتاب، مقایسه‌هایی نیز میان تعالیم قرآن کریم و عهدین در موضوع احکام الهی انجام داده است؛ براي نمونه، در بحث عفو و قصاص و مبالغة اناجیل دربارة عفو و بخشش؛ که به‌لحاظ عقلی نمی‌تواند از تعالیم مسیح باشد؛ زیرا ادارة جامعه بر اساس مبالغه در گذشت و بخشش اشرار، موجب برهم خوردن نظم اجتماع و دور شدن از عدالت می‌شود. از سویی این مبالغه‌های انجیل، در تضاد و تناقض با احکام تند قصاص تورات و در نقطة مقابل آن است و این در حالی است که هیچ یک از انبیاي الهی احکام مخالف و متضاد با یکدیگر نمی‌آورند و مردم را به احکام متضاد الهی حکم نمی‌کنند.
    علامه بخشی از انجیل متی در موضوع تعلیم مسیح به حسن خلق را ذکر می‌کند که در آن نوشته شده است: «شنیده‌اید که گفته شده، چشم به‌عوض چشم و دندان به‌عوض دندان؛ اما من به شما می‌گویم: در برابر شخص شرور نایستید. اگر کسی به گونة راست تو سیلی زند، گونة دیگر را نیز به‌سوی او بگردان؛ و هرگاه کسی بخواهد تو را به محاکمه کشیده، قبایت را از تو بگیرد، عبایت را نیز به او واگذار» (انجیل متی، 5: 38-40). چنین سخنی در انجیل لوقا هم بیان شده است (انجیل لوقا، 6: 29-30).
    علامه سپس بخشی از آیات قرآن در تشریع حکم قصاص را ذکر می‌کند و می‌گوید: قرآن قانون قصاص را تشریع کرده و حکمت آن را در مدنیت و نظم اجتماع بیان نموده است و درعین‌حال فضیلت عفو و صبر را نیز بیان کرده است. براي مثال، خداوند در سورة نحل می‌فرماید: «وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِين» (نحل: 126)؛ و در سورة بقره می‌فرماید: «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون».
    علامه در قالب گفتمان کتاب، به ذکر حکمت قصاص در آیه، با به کاربردن لفظ «حیات» اشاره مي‌کند و می‌گوید: قصاص آزار و زجری بحق برای ظالم و متجاوز است که موجب می‌شود تا جرئت فساد و شرارت از اشرار و متجاوزان در اجتماع گرفته شود و افراد در اجتماع به‌راحتی و با خیال آسوده بتوانند زندگی کنند؛ اما درعین‌حال قرآن کریم به بخشش و عفو نیز توصيه مي‌کند (مانند بقره: 178) (بلاغی، 1431ق، ج5، ص164). به عبارتی، قرآن کریم اجتماع را بر اساس عدل اداره می‌کند که نمونة آن در قانون قصاص است؛ اما به اخلاق نیز توصیه می‌کند که نمونة آن در توصیه به عفو و بخشش افراد نسبت‌به یکدیگر است.
    بنابراین علامه پس از مطرح کردن حالت افراط و تفریط تورات و انجیل در بحث قصاص و بخشش، این مسئله را در قرآن بررسی کرده و حالت تعادل و حکمت واقعی این حکم را برای مخاطب به تصویر کشيده است.
    3-1. استفاده از شیوه‌های گفتمان قرآنی در مناظرات و گفت‌وگوهای کتاب
    علامه بلاغی یک مفسر است و در گفتمان با مخاطب، از روش‌های گفتمان قرآن بهره برده است. گفتنی است شیوه‌های گفتمان قرآن کریم از غایت و هدفی برخوردار است که آن را با شیوه‌های گفتمان و فنون استدلال بشری متفاوت می‌کند. قرآن کریم سه روش برهان حِکمی، موعظة حسنه و جدل احسن را به‌عنوان شیوه‌های دعوت رسول خدا معرفی کرده است: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَن» (نحل: 125).
    علامه طباطبایی دربارة دو فن موعظه و جدل، با توجه به بیان آیه نتیجه می‌گیرد که برخی از موعظه‌ها حسنه نیستند و برخی از جدال‌ها حسن و بعضى ديگر احسن نيستند و بعضى ديگر اصلاً حُسن ندارند؛ وگرنه خداوند متعال موعظه را مقيد به حسن و جدال را مقيد به احسن نمی‌کرد (طباطبایی، 1417ق، ج12، ص372).
    بر این اساس و با توجه به اینکه در همة روش‌های گفتمان قرآن، هدفْ احیاي حق است، نه صرف ستیزه و مناقشه، مجادله‌کننده بايد از هر سخنى كه مخاطب را به عناد و لجبازى وامي‌دارد و به خشم درمی‌آورد، بپرهيزد و مقدمات دروغ را، هرچند مخاطب آن را راست بپندارد، به كار نبندد؛ همچنين بايد از بی‌عفتی در كلام و از سوءتعبیر اجتناب كند و به مخاطب خود و مقدسات او توهين نکند و از هر نوع رفتارهای جاهلانة ديگر بپرهيزد؛ زیرا در غیر این صورت، حتی اگر حق را احيا کند، اما آن را با احياي باطل و كشتن حقى ديگر احيا كرده است. بر این اساس، جدالْ بيش از موعظه احتياج به حُسن دارد و به همين دليل خداوند موعظه را مقيد به حُسن كرده، ولى جدال را مقيد به «احسن» نموده است (همان).
    بر این اساس، به نظر می‌رسد در میان سه روش گفتمان قرآنی، جدل بيش از دو طریق دیگر از دقت و حساسیت در تشخیص و اِعمال روش‌ها برخوردار باشد.
    علامه بلاغی در بیشتر گفت‌وگوها و مناظرات کتاب الرحلة المدرسيّة از هر سه روش به‌صورت هم‌زمان بهره برده است. براي نمونه، در همان ابتدای کتاب، شخصیت عمانوئيل از پدر روحانی دربارة علت تسمیه و خطاب روحانیتِ مسیحی به «پدر» مي‌پرسد: چرا در آیین مسیحیت، روحانیت مسیحی با نام «پدر» خطاب می‌شوند؟ درحالی‌که بر اساس انجیل، مسیح شاگردان خود و دیگران را از خطاب «پدر» مانند نهی از شرک، نهی کرده است؛ با این بیان: «هیچ کس را نیز بر روی زمین پدر مخوانید؛ زیرا تنها یک پدر داریدکه در آسمان است» (انجیل متی، 23:9). پدر روحانی در پاسخ به این سؤال عمانوئیل می‌گوید: «این مطلب، حقیقتی را روشن می‌کند که علی‌رغم آنکه در کتاب مقدس آمده، ولی مسیحیان و علمای مسیحیت آن را کتمان می‌کنند. من خود نیز از این خطاب متنفرم؛ اما تاکنون به جهت ترس از برادران روحانی خود، آن را ابراز نکرده‌ام و از این خطاب نیز نهی ننموده‌ام». عمانوئيل در پایان این بحث نتیجه می‌گیرد که برای رسیدن به حقیقت، ابتدا باید مبنای خود را بر اساس اصول عقلی محکمی بنا نهیم و از تقلید صرف بپرهیزیم (بلاغی، 1431ق، ج5، ص18-19).
    همان‌گونه‌که ملاحظه می‌شود، در این گفت‌وگو علامه، هم از مقبولات مخاطب (استناد به عهدین) به بهترین شیوه بهره گرفته است، هم از اصول عقلی و حکمت در پرهیز دادن مخاطب از تقلید کورکورانه و هم از موعظه؛ که به تعبیر شهید مطهری برای حسابگری و دوراندیشی است (مطهری، بی‌تا، ص194-195).
    گفتنی است شیوه‌های دعوت و حجت آوردن در قرآن کریم، با آنچه در علم منطق بیان شده، تا حدود زیادی در اصول و غایت متفاوت است. در منطق، این فنون و شیوه‌ها در قالب فنون پنج‌گانه (صناعات خمس) بیان شده‌اند که عبارت‌اند از: برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه (دربارة تفاوت شیوه‌های گفتمان قرآنی و صناعات خمس، ر.ک: هادیان رسنانی، 1394).
    در صناعات خمس منطقی، هدف انسان از استدلال‌های خود، یا کشف حقیقت است (برهان)؛ یا به زانو درآوردن طرف مقابل و صرفاً مجاب کردن وی است (جدل)؛ یا اقناع ذهن اوست، برای انجام یا ترک کاری (خطابه)؛ یا گمراه کردن مخاطب است (سفسطه یا مغالطه)؛ یا صرفاً بازی کردن با خیال و احساسات طرف مقابل است (شعر) (ر.ک: مظفر، بی‌تا، ص310 به بعد؛ مطهری، 1389، ج5، ص117-121).
    بسیاری از اندیشمندان اسلامی سه روش ذکر شده در آیة شریفه را با سه روش علم منطق، يعنى برهان، خطابه و جدل، منطبق دانسته‌اند (طباطبایی، 1417ق، ج12، ص371). البته برخی نیز میان بعضي از آنها، مانند موعظه و خطابه، تفاوت‌هایی قائل شده‌اند که به نظر می‌رسد به غایت و هدف هر یک از آنها برگردد. براي نمونه، شهيد مطهرى سروکار خطابه را با احساسات می‌داند که زمام کار را از دست حسابگرى‏هاى عقل خارج مى‌كند و به دست طوفان احساسات مى‌سپرد؛ اما موعظه، طوفان‌ها را فرومى‌نشاند و زمينه را براى حساب‌گرى و دورانديشى فراهم مى‌كند (مطهری، بی‌تا، ص194-195).
    2. چگونگی استفاده از فن جدل در گفت‌وگوها و مناظرات کتاب
    شاید بتوان گفت بیشترین تفاوت در اصول و غایت، میان سه روش گفتمان قرآنی (حکمت، موعظة حسنه و جدل احسن) و سه صنعت از صناعات خمس (برهان، خطابه و جدل)، در خصوص فن جدل باشد. «جدل» در لغت به‌معنای گفت‌وگو به‌روش نزاع و ستیزه براي غلبه یافتن بر یکدیگر است (فراهیدی، 1409ق، ج6، ص79). از دیدگاه ابن‌فارس، جدل دارای یک اصل معنایی است و آن استواری یک چیز است و معانی دیگر به آن بازمی‌گردد (ابن‌فارس، 1404ق، ج1، ص433). اصل آن از «جدلت الحبل» است؛ یعنی ریسمان و طناب را محکم تاباندم. در جدل، گویی هر یک از دو طرف جدل، دیگری را با سخن و رأی خود می‌پیچاند. همچنين گفته‌اند که اصل در جدل، زمین زدن و کشتی گرفتن است که یکی دیگری را بر زمینِ سخت (جدال‌ها) ساقط می‌کند (راغب، 1412ق، ص189-190).
    بر این اساس، اگر جدل به مفهوم محکم بافتن ریسمان برگردد، از آن روست که در جدل، گویی جدل‌کننده می‌خواهد مخاطب را از اعتقادی به اعتقادی دیگر بپیچاند و برگرداند؛ اما اگر از معنای زمین زدن و کشتی گرفتن گرفته شده باشد، از این نظر است که جدل‌کننده گویی می‌خواهد مخاطب یا طرف مقابل خود را زمین بزند. چنان‌که ملاحظه می‌شود، به نظر می‌رسد که حتی در مادة معنایی جدل نیز مفهوم منطقی جدل با توجه به اصول و غایت آن (و نه مفهوم قرآنی آن) لحاظ شده باشد.
    از دیدگاه منطق‌دانان مسلمان، جدل صناعتی است که می‌توان از مقدمات مشهور یا مسلّم، دلیلی بر آنچه مطلوب است، آورد؛ بدون آنکه تناقضی لازم آید (ابن‌سینا، 1405ق، الفن السادس، الجدل، ج3، ص21). به گفتة ابن‌سینا در برهان از یقینیات برای رسیدن به نتایج یقینی استفاده می‌شود (ابن‌سینا، 1379، ص126)؛ اما جدل به‌منظور اقناع و الزام مخاطب در مواردی است که مخاطب قادر نیست از راه برهان، حقیقت را دریابد (ابن‌سینا، 1405ق، ص50).
    بر همین اساس، از دیدگاه ابن‌سینا برهان از جدل بهتر است؛ زیرا شهرت بر پایة حقیقت استوار نیست؛ بلکه تابع مناسباتش در اذهان و اصناف و تخیل انسان‌هاست. به عبارتی، شهرت، امری عارضی است که بر پایة حقیقت استوار نیست و خاستگاهش اجتماع است (ذوالحسنی و سعیدی‌مهر، 1390). از نظر فخر رازی نیز فن برهان در میان این صناعات، از همه بهتر است؛ زیرا از اولیات صادق و یقینی، مخاطب را به معرفت می‌رساند. پس از برهان، فن خطابه بهتر است و پس از آن فن جدل است که مبادی آن، مشهورات و مسلّمات است و به همین دليل فایده‌اش کم و خاص است. و لذا در آیة شریفة 125 سورة نحل نیز در آخر آمده است (فخررازی، 1384، ج1، ص14).
    اما با توجه به آنچه در خصوص تفاوت میان شیوه‌های گفتمان قرآن کریم و فنون پنج‌گانة منطق بیان شد، به نظر می‌رسد چنین نگاهی به تعریف و نیز کارایی فن جدل در گفت‌وگو، دقیق نباشد؛ بلکه همان‌گونه‌که اشاره شد، شاید مؤخر آمدن جدل در آیة شریفه به دليل دقت و حساسیت بیشتر آن در تشخیص و اِعمال روش‌ها باشد، نه بهتر بودن برهان از آن؛ علاوه بر آنکه به‌لحاظ هدف نیز از جمله مؤلفه‌های جدل در منطق، بهره‌گیری از مقبولات مخاطب برای وادار کردن او به تسلیم و شکست است، بدون هیچ‌گونه قیدی؛ درحالی‌که در شیوة قرآنی، هدف از جدل، تنها شکست مخاطب و وادار کردن او به تسلیم با بهره‌گیری از مقبولات او نیست؛ بلکه هدفْ احیاي حق و هدایتگری اوست و این هدف باید با بهترین روش‌ها تحقق یابد.
    به‌گفتة علامه طباطبایی، ترتيب در حكمت و موعظه و جدال در آیة شریفه، ترتيب به‌حسب مصادیق هر یک از آن‌هاست؛ يعنى ازآنجایی که تمامى مصاديق حكمت خوب است؛ لذا نخست آن را آورد؛ اما موعظه دو قسم است: يكى خوب و يكى بد، و آنچه بدان اجازه داده شده، موعظة خوب است؛ لذا آن را دوم آورد؛ و چون جدل سه قسم است: يكى بد، يكى خوب، يكى خوب‌تر، و از اين سه قسم تنها قسم سوم مجاز است، لذا آن را سوم ذكر كرد؛ و آية شريفه دربارة اينکه كجا حكمت، كجا موعظه و كجا جدال احسن را بايد به‌كار برد، ساكت است و اين از آن روست كه تشخيص موارد اين سه به عهدة خود دعوت‌کننده است؛ هرکدام اثر بيشترى داشت، آن را بايد به كار بندد و ممكن است كه در موردى هر سه طريق به‌كار گرفته شود (طباطبایی، 1417ق، ج12، ص373-374).
    در نگاه نخست به مجموع گفت‌وگوها و مناظرات کتاب الرحلة المدرسيّة به نظر می‌رسد که علامه بلاغی در بیشتر مباحث کتاب، از فن جدل استفاده می‌کند؛ یعنی با استفاده از مقدمات مورد قبول مخاطب، نقص و اشکال اعتقاد او را به وی متذکر مي‌شود و او را در مسیر حقیقت به جلو می‌برد؛ اما با دقت در مجموع مباحث و مناظرات کتاب چنین به دست می‌آید که حکمت، موعظه و جدل با اصول و غایت قرآنی آن، هر سه به‌صورت هم‌زمان در اين مباحث نهفته است.
    گفتنی است بسیاری از مؤلفان اسلامی میان جدل و مناظره تفاوتی قائل نیستند و این دو واژه را چنان در ارتباط با یکدیگر دانسته‌اند که گاهی آداب مناظره را ذیل بحث جدل آورده‌اند؛ چنان‌که خواجه نصیر طوسی در کتاب‌های الجوهر النَّضید و أساس الاقتباس به همین طریق عمل کرده است (نصیرالدین طوسی، 1355، ص444-528؛ همو، 1363، ص234-267؛ موحد، 1370، ج1، مدخل آداب مناظره). در کتب منطق نیز آداب مناظره ذیل صنعت جدل آمده است (مظفر، بی‌تا، ص361).
    به نظر هم می‌رسد با ارائة تعریفی که از جدل در منطق قرآن کریم و تفاوت آن با شیوة جدل منطق یونانی بیان شد، فن مناظره و جدل از یک مفهوم و غایت برخوردار باشند.
    3. منطق قرآنی علامه در کتاب الرحلة المدرسيّة و سه عنصر حُسن فعلی و حُسن فاعلی و حُسن غایی
    منطق گفتمان علامه در کتاب الرحلة المدرسيّة بسان منطق قرآن در اصول و غایت است و دارای سه عنصر حُسن فعلی، حُسن فاعلی و حُسن غایی است.
    چنان‌که بیان شد، در علم منطق به هر یک از شیوه‌ها و فنون پنج‌گانة حجت آوردن و استدلال کردن، به‌مثابة ابزارهایی برای رسیدن به هدف پیروزی بر مخالف نگاه می‌شود. به عبارتی، غایت در استفاده از این ابزارها در علم منطق، پیروزی بر مخالف و ساکت کردن اوست؛ اما در منطق قرآن کریم ـ که در سنجش اعمال انسان، بر سه عنصر حُسن فعلی، حُسن فاعلی و حُسن غایی تأکید دارد ـ استفاده از هر یک از ابزارها و فنون گفتمان نیز بر اساس این سه عنصر، تعریف و هدفمند می‌شود؛ چنان‌که در فن جدل ـ که به‌صورت «جدال احسن» مورد سفارش قرآن کریم است ـ بر اساس این سه عنصر، این‌گونه جهت می‌یابد:
    1-3. حُسن فعلی
    در حُسن فعلی، جدل باید به‌گونه‌ای باشد که دربرگیرندة بهترین شیوه‌ها در اتخاذ مقبولات مخاطب برای تربیت او باشد. براي نمونه در مجادله‌های حضرت ابراهیم با کفار که در قرآن کریم گزارش شده است، حضرت ابراهیم در مقابل کفار با استفاده از مقبولات آنان، یعنی پرستش ماه و خورشید و ستاره، به بهترین شیوه از فن جدل استفاده می‌کند (انعام: 76-83).
    در بیان نمونه‌های حُسن فعلی و استخدام بهترین روش‌ها در کتاب الرحلة المدرسيّة می‌توان به موارد زیر
    اشاره کرد:
    1.    علامه بلاغی در بیشتر گفت‌وگوهای کتاب، بر پایة مبانی عقلی و ارائة مستندات، به مخاطبین خود به‌ویژه یهودیان و مسیحیان ـ که معتقد به وحیانی بودن عهدین می‌باشند ـ به بهترین شیوه (حُسن فعلی)، تحریف عهدین را ثابت می‌کند. او برای اثبات این مدعا، مضامین فراوانی را از عهدین می‌آورد و به تناقضاتی که در آنها وجود دارد و نسبت‌های ناروایی که به خداوند داده شده است، اشاره می‌کند و اجازه می‌دهد تا مخاطب، خود در این زمینه قضاوت کند (که به نمونه‌هایی از آن در طول مقاله اشاره کردیم). او همچنین مشوش بودن کلام تورات را به تصویر می‌کشد و با بیان مضامینی از آن، که حتی با عقل نیز سازگار نیست و نیز با بررسی و مقایسة نسخه‌های متعدد تورات و ترجمه‌های آن، اجازه می‌دهد تا مخاطب با این شواهد، خود به این نتیجه برسد که تورات نمی‌تواند کلامی الهی و وحیانی باشد.
    2.    علامه در گفتمان‌های کتاب، ضعف نقادی و احتجاجات اهل کتاب در استناد به منابع و اقوال و احادیث غیرمعتبر نزد مسلمانان را نیز نشان می‌دهد. براي نمونه، دربارة افسانه غرانیق، علاوه بر معرفی آن به‌عنوان اسرائیلیات در منابع اسلامی (بلاغی، 1431ق، ج5، ص49)، این افسانه را از سه زاویه نیز نقد و بررسی و شبهه‌شناسی کرده است: نخست بر اساس آیاتی که در این افسانه از آنها سخن به میان آمده است؛ دوم تحلیل مضمون و محتوای آن از دیدگاه کلامی و عقلانی؛ و سوم ارزشیابی آن با معیارهای حدیث‌شناسی و اصول درایةالحدیث (علوی، 1386، ص125).
    3.    علامه در مناظرات خود، ظاهراً یک گفت‌وگوی بین‌الادیانی ترتیب داده؛ اما در اصل، کاری بین‌المذاهبی نیز انجام داده است و با نگاه شیعی سالم، موضوع را پیش می‌برد؛ گرچه بحث عقاید شیعه و اهل‌سنت را به‌صورت مستقیم مطرح نمی‌کند.
    4.    یکی از رموز موفقیت علامه در بحث و مناظره، احاطه و تسلط او بر عهدین و ترجمه‌ها و اصل عبری آنها و نیز دیگر کتاب‌های ادیان است و همین امر موجب شده است که علامه اجازه ندهد کسانی بخواهند اشتباهات این کتاب‌ها را مخفی کنند.
    بر این اساس، علامه گاهی عین عبارت عبری را همراه سند دقیق ذکر کرده است تا نگویند نقل به معنا کرده؛ و در همة موضوعات، از متن اصلی عهدین استفاده نموده است.
    2-3. حُسن فاعلی
    در حُسن فاعلی، مجادله‌کننده باید با نیت نیکو به جدل ورود پیدا کند تا در کنار حُسن فعلی و حسن غایی، جدل او با مخاطب، مصداق مجادلة احسن شود. براي نمونه، در همان مجادله‌های حضرت ابراهیم با کفار، آن حضرت با دلسوزی و با نیت تربیت و هدایتگری کفار، به جدل ورود می‌کند و همین امر موجب می‌شود که مجادلة او از شاخصة حُسن فاعلی برخوردار باشد و به جدال احسن تبدیل شود. قرآن کریم خطاب به رسول خدا می‌فرماید: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» (آل‌عمران: 159).
    از جمله ویژگی گفت‌وگوهای کتاب الرحلة المدرسيّة، دلسوزی و رأفت علامه براي به حقیقت رسانیدن مخاطب است (حُسن فاعلی). علامه در بحث و مناظره‌های کتاب، پس از بیان داده‌ها و مطالب، با رأفت و دلسوزی بسیار، به مخاطب اجازة تفکر و تعقل و سپس تصمیم‌گیری و قضاوت می‌دهد و در تمامی گفت‌وگوهای کتاب سعی دارد مخاطب را از تقلید کورکورانه پرهیز دهد و به عقلانیت دعوت کند. شاید علت اینکه علامه در این کتاب سه شخصیت اصلی پدر (یعاذر)، فرزند (عمانوئیل) و پدر روحانی (قس) را تصویرگری کرده است، استفادة بیشتر از عواطف مخاطب در تربیت و رسانیدن او به حقیقت باشد. حتی در مواردی که یعاذر، به‌ویژه در مباحث ابتدایی کتاب، سعی دارد از روی دلسوزی، عمانوئيل را از افکاری که به ذهن او خطور کرده است، پرهیز دهد، علامه در طول گفتمان می‌فهماند که دلسوزی‌اي که بر پایة تقلید و به‌دور از عقلانیت است، دلسوزی صحیح و حقیقی نیست و متربّی را به صلاح سوق نمی‌دهد (برای نمونه ر.ک: بلاغی، 1431ق، ج5، ص18-19).
    3-3. حُسن غایی
    در حُسن غایی، هدف از جدل، باید تربیت و هدایتگری مخاطب باشد، نه اسکات و وادار کردن او به پذیرش سخن مجادله‌کننده. براي نمونه، در همان مجادلة حضرت ابراهیم با کفار، هدفْ دعوت کفار به حق و هدایت‌ آنان است.
    علامه در پی آن است تا سخن حق را به گوش همگان برساند و ازاین‌رو انواع شخصیت‌ها را در این کتاب به تصویر کشیده است.
    از روند و سیر بررسی کتاب الرحله و دقت در شخصیت‌های این کتاب، روشن می‌شود که هر فردی در فطرت خود به‌گونه‌ای حق‌پذیر و حق‌طلب است؛ و مهم آن است که حرف حق به گوش همگان برسد تا مسیر هدایت بر آنها روشن شود. البته دربارة برخی افراد، مثلاً عالم معاند، قضیه کمی متفاوت است. روند گفتمان این کتاب نیز نشان می‌دهد شخصیتی مانند پدر عمانوئیل (یعازر) ـ که در ابتدای کتاب فرد مسیحی متعصبي است ـ با شنیدن سخنان حق و با ارائة ادله و براهین محکم، به‌تدریج حق را می‌پذیرد و تعصب و تقلید کورکورانه را کنار می‌گذارد؛ تا جایی که گاهی برخی از آداب و آیین مسیحیت را نقد می‌کند و برخی از احکام مسیحیت را نمی‌پذیرد. همچنین شخصیتی مانند پدر روحانی (قس) ـ که در ابتدا درصدد دفاع از مسیحیت است ـ به‌تدریج تعصبش کم‌رنگ‌تر مي‌شود و تا حدی از مواضع خود کوتاه مي‌آيد؛ تا جایی که وقتی یعازر دربارة فدا و اعتقاد مسیحیان دربارة آن سؤال می‌کند و می‌گوید: می‌خواهم ایمانم از روی تقلید کورکورانه نباشد، پدر روحانی او را تشویق می‌کند (همان، ص111-113).
    نتیجه‌گیری
    یکی از رموز موفقیت علامه در بحث و مناظره در این کتاب، علاوه بر تسلط او بر عهدین و ترجمه‌ها و اصل عبرانی آن و نیز دیگر کتب ادیان، استفاده از روان‌شناسی شخصیت‌ها در شکل نمایشنامة کتاب است. چنین شکل و قالبی در تدوین، کمتر در میان کتاب‌های اعتقادی به چشم می‌خورد.
    علامه در کتاب، شخصیتی مانند پدر روحانی (قس) را به‌عنوان نماد یک شخص حکیم معرفی می‌کند و علت تعلل او در پاسخ‌گویی را حکمت وی می‌داند. به نظر می‌رسد، هدف علامه از طراحی چنین شخصیتی آن است که مخاطب را دچار عصبانیت و هیجان نکند؛ چرا که بسیاری از مخاطبین بحث، دچار تعصب و تقلید کورکورانه دربارة دین خود هستند؛ پس برای روشن شدن حقیقت نزد آنان و تصحیح باورهای غلط ايشان، به زمان و مقدماتی نیاز است تا هوای نفسانی بر عقل مخاطب چیره نشود.
    وی شخصیت عمانوئیل را یک جوان آزاداندیش و حقیقت‌طلب و حق‌پذیر معرفی مي‌کند و شخصیت یعازر را فرد متعصبي نشان مي‌دهد که با شنیدن سخنان حق از موضع خود کوتاه می‌آید.
    علامه در بسیاری از موارد، به موضوعات و مسائل اجتماعی واقعی مي‌پردازد تا مخاطب به‌صورت ملموس بتواند آنها را درک کند؛ مانند عفو و بخششی که در اناجیل ذکر شده است و علامه با سنجش این موضوع با مدنیت و نظم اجتماعی‌اي که در بیرون و واقعیت قابل تحقق است و مخاطب با آن سروکار دارد، معایب و افراط‌های اناجیل در این خصوص را متذکر می‌شود (همان، ص107-113).
    این کتاب با توجه به سبک و قالبی که در جذب هرگونه مخاطبی دارد، بجاست تا در مجامع علمی احیا شود و دست‌کم به‌گونه‌ای روان ترجمه و در دسترس مخاطبین ادیان قرار گیرد.

        کتاب مقدس (عهد جدید)، 2005م، انجیل عیسی مسیح، ترجمه هزاره نو بر مبنای زبان اصلی (شامل کتب عهد جدید)، انگلیس، انتشارات ایلام (Elam).
        کتاب مقدس (عهد عتیق)، ترجمه فاضل خان همدانی (گروسی).
        ابن‌سینا، 1405ق، الشفاء ـ المنطق‏، قم، مرعشى نجفى‏.
        ـــــ ، 1379، النجاة، مقدمه و تصحیح محمدتقی دانش‌پژوه، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران.
        ابن‌فارس، احمدبن فارس، 1404ق، معجم مقائیس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
        اسلامی، سیدحسن، 1386، اندیشه‌نامه علامه بلاغی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
        امین، سیدمحسن، 1403ق، اعیان الشیعة، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.
        بلاغی، محمدجواد، 1431ق، موسوعة العلامة البلاغی، ج5 (الرحلة المدرسيّة والمدرسة السيّارة في نهج الهدى)، تحقیق محمدالحسّون، اعداد المرکز العالی للعلوم الاسلامیه، مرکز احیاء التراث الاسلامی، چ دوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
        بلاغی، محمدجواد، 1431ق، موسوعة العلامه البلاغی، ج3 و 4 (الهدى الی دین المصطفی)، تحقیق اسعد الطیب، چ دوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
        بيروني‏، ابوریحان، 1380، الآثار الباقية عن القرون الخالية، تحقیق پرويز اذكايي‏، تهران، مركز نشر ميراث مكتوب.
        توفیقی، حسین، 1387، آشنایی با ادیان بزرگ، چ یازدهم، تهران، سمت.
        تهرانی، شیخ آقابزرگ، 1430ق، طبقات اعلام الشیعة، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
        حکیم، سیدمنذر و محمد حسّون، 1431ق، موسوعة العلامة البلاغی (المدخل)، اعداد المرکز العالی للعلوم الاسلامیة، مرکز احیاء التراث الاسلامی، چ دوم، قم، دفترتبلیغات اسلامی، پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی.
        حکیمی، محمدرضا، 1388، بیدارگر اقالیم قبله، چ ششم، قم، انتشارات دلیل ما.
        ذوالحسنی، فرزانه و محمد سعیدی‌مهر، 1390، «مشهورات در اندیشه ابن‌سینا»، حکمت سینوی (مشکوة النور)، ش46، ص63-78.
        راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412ق، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم.
        رحمان ستایش، محمدکاظم، 1386، حدیث‌پژوهی علامه بلاغی، مجموعه مقالات فارسی کنگره بین‌المللی علامه بلاغی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
        زمانی‌نژاد، علی‌اکبر، 1386، شناخت‌نامه علامه بلاغی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
        طباطبایی، سید محمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه.
        علوی، سیدابراهیم، 1386، دعوت توحیدی و نگاه روشنگرانه بلاغی به افسانه غرانیق، مجموعه مقالات فارسی کنگره بین‌المللی علامه بلاغی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
        فخررازى‏، 1384، شرح الإشارات و التنبيهات، مقدمه و تصحيح دكتر نجف‌زاده‏، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي.
        فراهيدى، خليل بن احمد، 1409ق، كتاب العين‏، قم، هجرت‏.
        مطهری، مرتضی، 1389، مجموعه آثار شهید مطهری، ج5، تهران،‍ صدرا.
        ـــــ ، بی‌تا، سیری در نهج‌البلاغه، تهران، صدرا.
        مظفر، محمدرضا، بی‌تا، المنطق، قم، دارالعلم.
        موحد، صمد، 1370، مدخل آداب مناظره (دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1)، تهران، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی.
        نصیرالدین طوسی، محمدبن حسن، 1355، اساس الاقتباس، به‌کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، دانشگاه تهران.
        ـــــ ، 1363، الجوهر النضید، قم، بیدار.
        هادیان رسنانی، الهه، 1394، «چگونگی نمود روش‌های گفتمان قرآنی در احتجاجات امام رضا و تفاوت آن با صناعات خمس در منطق»، فرهنگ رضوی، ش12، ص139-164.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هادیان رسنانی، الهه، زینال پور، الهام.(1399) روش‌شناسی علامه بلاغی در جزء نخست کتاب «الرحلة المدرسیّةو المدرسة السیّارة فی نهج الهدى» (بحوث فی التوراة و الانجیل). فصلنامه معرفت ادیان، 11(2)، 23-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    الهه هادیان رسنانی؛ الهام زینال پور."روش‌شناسی علامه بلاغی در جزء نخست کتاب «الرحلة المدرسیّةو المدرسة السیّارة فی نهج الهدى» (بحوث فی التوراة و الانجیل)". فصلنامه معرفت ادیان، 11، 2، 1399، 23-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هادیان رسنانی، الهه، زینال پور، الهام.(1399) 'روش‌شناسی علامه بلاغی در جزء نخست کتاب «الرحلة المدرسیّةو المدرسة السیّارة فی نهج الهدى» (بحوث فی التوراة و الانجیل)'، فصلنامه معرفت ادیان، 11(2), pp. 23-42

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هادیان رسنانی، الهه، زینال پور، الهام. روش‌شناسی علامه بلاغی در جزء نخست کتاب «الرحلة المدرسیّةو المدرسة السیّارة فی نهج الهدى» (بحوث فی التوراة و الانجیل). معرفت ادیان، 11, 1399؛ 11(2): 23-42