واکاوی تطبیقی راه رهایی از رنج از منظر آیین بودا و اسلام
/ دکتری ادیان و عرفان مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / mojtaba_nouri_kouhbanani@iran.irArticle data in English (انگلیسی)
- The Holy Quran.
- Ibn Shu'ba, Hasan bin Ali (2008). Tuhaf al-Uqool 'An Al al-Rasool. Translated by Ahmad Jannati. Qom: Amir Kabir.
- Hussaini Qala'behmani, Seyyed Akbar (2009). Ultimate Truth in Buddhism. Knowledge of Religions, 1(1), 99-116.
- Hussaini Qala'behmani, Seyyed Akbar & Sam Daliri, Amir (2021). Ontology of the Problem of Evil in Hinduism and Islam and Their Confrontation with Cosmological Implications of the Problem of Evil. Knowledge of Religions, 13(49), 33-48.
- Hussaini Qala'behmani, Seyyed Akbar & Ahmadi, Mehdi (2022). Environmental Ethics from Islamic and Christian Perspectives. Knowledge of Religions, 13(51), 47-64.
- Huwayzi, Abdul Ali bin Jam'a (1994). Tafsir Nur al-Thaqalayn. Qom: Ismailiyan.
- Tabatabaei, Seyyed Mohammad Hussein (1982 CE). Al-Mizan fi Tafsir al-Quran. Beirut: Al-Aalami Institute for Publications.
- Tabatabaei, Seyyed Mohammad Hussein (1997). Nihaya al-Hikma. Qom: Society of Teachers.
- Tabarsi, Fazl ibn Hasan (1998). Tafsir Jawame' al-Jame'. Tehran: University of Tehran and Samt.
- Tabarsi, Fazl ibn Hasan (1988). Majma' al-Bayan. Beirut: Dar al-Marefa.
- Tusi, Muhammad ibn Hassan (No date). Al-Tibyan fi Tafsir al-Quran. Beirut: Dar Ihya al-Turath al-Arabi.
- Qomi Mashhadi, Muhammad ibn Mohammad Reza (1987). Tafsir Kanz al-Daqayiq wa Bahr al-Gharayeb. Tehran: Ministry of Culture and Islamic Guidance, Publication Organization.
- Kulayni, Muhammad ibn Ya'qub (No date). Usul al-Kafi. Translated by Hashim Rasuli and Jawad Mustafawi. Tehran: Scientific Islamic Bookstore.
- Motahhari, Mortaza (2001). Familiarity with the Quran. Tehran: Sadra.
- Maghnieh, Muhammad Jawad (2004). Al-Tafsir al-Mubeen. Qom: Dar al-Kitab al-Islami.
- Bhikkhu Bodhi (n.d.) In the Buddha’s Words: An Anthology of Discourses From the Pali Canon. Wisconsin.
- Bhikkhu, Thanissaro (1996). The WINGS to AWAKENING, Massachusetts: Dhamma Dana Publications.
- Bucknell, Roderick S. and Stuart-Fox, Martin (1983). The ‘Three Knowledges’ of Buddhism: Implications of Buddhadasa’s Interpretation of Rebirth. Religion, 13(2), 99-112.
- Chen, Yu-Hsi (2006). Coping with Suffering: The Buddhist Perspective. In: Handbook of Multicultural Perspectives on Stress and Coping, 73-89. Boston, MA: Springer US.
- Dash, Narendra Kumar (2005). Concept of Suffering in Buddhism. : India, Kaveri Books.
- Edelglass, William (2013). Buddhist Ethics and Western Moral Philosophy. A Companion to Buddhist Philosophy. Wiley, 476-90.
- Harvey, Peter (2000). An Introduction to Buddhist Ethics: Foundations, Values and Issues. Cambridge: Cambridge University Press.
- Li Rongxi (1993). THE BIOGRAPHICAL SCRIPTURE OF KING ASOKA. BDK English Tripitaka 76-11. Printed in the United States of America: Numata Center for Buddhist Translation and Research.
- Numata center (2003). BUDDHA-DHARMA. Revised Second Edition. printed in United America, BDK America.
- Palihawadana, Mahinda and Carter, John Ross (2000). The Dhammapada (Oxford World’s Classics). Oxford: Oxford University Press.
- Yamabe, Nobuyoshi (2009). The Sutra on the Concentration of Sitting Meditation. printed in United America: Numata Center for Buddhist Translation and Research.
واکاوي تطبيقي راه رهايي از رنج از منظر آيين بودا و اسلام
مجتبي نوري کوهبناني / دکتري اديان و عرفان مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني mojtaba_nouri_kouhbanani@iran.ir
دريافت: 29/02/1404 - پذيرش: 16/04/1404
چکيده
مسئلة رنج و جستوجوي راه رهايي از آن، يکي از دغدغههاي بنيادين بشري است که در اديان و مکاتب بزرگ جهان مورد توجه قرار گرفته است. اين مقاله به بررسي تطبيقي و تحليلي راهکارهاي ارائهشده براي مواجهه با رنج در دو سنت فکري بوديسم و اسلام ميپردازد. در بخش نخست، ديدگاه بودا مبتنيبر چهار حقيقت شريف تشريح ميشود که شامل شناخت حقيقت رنج، خاستگاه آن در عطش و ميل، امکان رهايي از آن، و مسير عملي رهايي، يعني راه هشتگانه است. راه هشتگانه بهعنوان مسيري متشکل از مؤلفههاي اخلاقي، مراقبه و خرد، راهکار اصلي بوديسم براي غلبه بر رنج و رسيدن به روشنايي معرفي ميشود. در بخش دوم، رويکرد اسلام با تمرکز بر عوامل کاهنده و زايلکنندة رنج بررسي ميشود. اين عوامل به دو دسته تقسيم ميشود: عوامل اعتقادي شامل ايمان و تقوا، عبادت، اميد و توکل به خدا و اعتقاد به حيات پس از مرگ؛ و عوامل اخلاقي دربرگيرندة فضايلي چون عفت و پاکدامني، صداقت و امانتداري، فروتني و تواضع، انسانيت (شامل عدالت، احسان و عفو) و مسئوليتپذيري فردي و اجتماعي. اين پژوهش با تبيين اين دو ديدگاه، درک عميقتري از راهکارهاي معنوي و اخلاقي براي تسکين رنج و فرارَوي از آن در اين دو سنت ديني ارائه ميدهد.
کليدواژهها: اسلام، آيين بودا، رنج، راه رهايي، ايمان.
مقدمه
پديدة رنج، بهعنوان يکي از تجربيات بنيادين و گريزناپذير بشري، همواره در کانون تأملات فلسفي و معنوي قرار داشته است. تلاش براي فهم ماهيت، خاستگاه و بهويژه راهکارهاي فرارَوي از آن يا تسکين آن، هستة مرکزي بسياري از سنتهاي فکري و ديني جهان را شکل داده است. در اين ميان، دو سنت بزرگ آيين بودا و دين مبين اسلام، هريک با ارائة جهانبيني و نظام عملي منسجم خود، پاسخهايي عميق و قابل تأمل به اين دغدغة ديرينه ارائه کردهاند.
آيين بودا با محوريت آموزة چهار حقيقت شريف و راه هشتگانه، مسيري مبتنيبر معرفت نفس، پالايش ذهن و تمرين عملي را براي رهايي از چرخة رنج (Dukkha) و نيل به نيروانا پيشنهاد ميکند. بااينحال، بوديسم در دو فرقة اصلي خود، يعني تراوادا و مهايانه، رويکردهاي متفاوتي را دربارة نجات از رنج نشان ميدهد. در تراوادا بوديسم، راه رهايي از رنج بر تلاش فردي از طريق خودسازي، تمرين مراقبه، پالايش اخلاقي و فکري، و رسيدن به نيروانا متمرکز است. در مقابل، مهايانه بوديسم با تأکيد بر عمل بوديسَتوَهها، مسير شفقت و ايثار را براي رهايي از رنج ترسيم ميکند. در اين ديدگاه، علاوه بر آموزههاي هشت راه بودايي، شباهت به بوديستوهها و عمل بر اساس اصول آنان نيز راهي براي فرارَوي از رنج تلقي ميشود.
در مقابل، اسلام با تأکيد بر محوريت ايمان به خداوند، تسليم در برابر ارادة الهي (توکل و رضا)، پايبندي به اصول اخلاقي و انجام عبادات، راه سعادت دنيوي و اخروي و مواجهة سازنده با سختيها را تبيين ميکند.
مقالة حاضر با هدف بررسي و تحليل تطبيقي مفهوم رنج و راهکارهاي مواجهه با آن در اين دو سنت، به واکاوي آموزههاي محوري هريک ميپردازد. در اين راستا، ابتدا به تبيين چهار حقيقت شريف و عناصر راه هشتگانه در بوديسم پرداخته خواهد شد و سپس عوامل اعتقادي و اخلاقي مؤثر بر کاهش و زوال رنج از منظر اسلام مورد بحث و بررسي قرار خواهد گرفت. هدف اين پژوهش، ارائة درکي روشنتر از اشتراکات و افتراقات اين دو رويکرد در قبال يکي از اساسيترين مسائل وجودي انسان و روشن ساختن ظرفيتهاي هريک براي ارتقاي معنوي و رواني بشر است.
در اين راستا ميتوان به چندين اثر که در اين زمينه به رشتة تحرير درآمده است، اشاره کرد که مباحثي را نزديک به بحث پيش رو ارائه کردهاند:
1. پاياننامة جايگاه رنج در زندگي انسان بر اساس قرآن و حديث، نوشتة صادق دوستکام: در اين اثر، هدف و غايت خلقت انسان در گرو مفهومي به نام رنج دانسته شده و به دنبال برقراري رابطهاي دقيق و منطقي بين انسان، رنج و غايت آفرينش انسان است. اين اثر با توجه به اينکه فقط به آيات و روايات اين باب پرداخته، از اين جهت مورد استفاده است؛ لکن از جهت اينکه بهصورت مقايسهاي انجام نشده است، با پژوهش حاضر تفاوت دارد. لذا از اين حيث، اين تحقيق لازم و ضروري است.
2. پاياننامة رنج در اسلام و بودا، نوشتة جعفر شکوهي راد: اين تحقيق به تبيين شباهتها و تفاوتها ميپردازد. از جمله شباهتها، پذيرش رنج و سختي در زندگي انسانهاست و اينکه جهل را مهمترين منشأ رنج بشر معرفي ميکند؛ و از جمله تفاوتها ميتوان به اين نکته اشاره کرد که در نگاه بودا، رنج سراسر زندگي را دربرگرفته است؛ اما در نگاه اسلامي، زندگي دنيوي آميختهاي از عسر و يسر است. همچنين متعلَق رهايي در آيين بودا، خارج شدن از چرخة زاد و مرگ است؛ اما در اسلام، رسيدن به خدا و رها شدن از عذاب اخروي است. اين تحقيق، اگرچه بهصورت مقايسهاي به بحث پرداخته است، لکن به پژوهش پيش رو که به بررسي کامل راه رهايي از رنج با نگاهي متفاوت در ابعاد مختلف ميپردازد، شباهتي ندارد.
بررسي تطبيقي اين ديدگاهها ميتواند به غناي مباحث در حوزة دينپژوهي و مطالعات معنوي کمک شاياني کند. چنانکه بيان شد، نخست به مباحثي که در آيين بودا مطرح شده است و پس از آن به مسائل اسلام پرداخته ميشود.
1. راه رهايي از رنج در آيين بودا
بودا قبل از اينکه به راه رهايي از رنج اشاره کند، ابتدا چهار حقيقت شريف را بيان ميکند (ر.ک: حسيني قلعهبهمن، 1388، ص103) و بهدنبال آن، به بيان راه رهايي از رنج، که مشتمل بر هشت گام است، ميپردازد. در ذيل به ترتيب اين چهار حقيقت و در نهايت، راه ميانه بيان ميشود.
1ـ1. حقيقت رنج Dukkha(p) / Duhkka(s)
زندگي پر از رنج است. در متون بودايي، «رنج» نهتنها به درد و ناراحتي از برآورده نشدن آرزوها و ماهيت توهمي آنها، بلکه به تنش، اضطراب و مصائب ناشي از مسائل عاطفي نيز اشاره دارد. دلبستگي به داراييهاي دنيوي نيز اينگونه است. بنابراين پيامدهاي آموزههاي بودايي دربارة رنج را بايد در ناراحتي کلي و نيز روانرنجوريها و مشکلات رواني گستردهاي که جامعة مدرن را آزار ميدهد، يافت. بايد توجه داشت که اگر فردي براي دستيابي به منافعي در آينده عمل خوب انجام دهد، انگيزة آن عمل همچنان دلبستگي به خود است. بنابراين گذشتن از دلبستگي، عمل را به کمال ميرساند و درنتيجه، پيشرفت بيشتر در مسير را امکانپذير ميسازد (Bhikkhu, 1996, p. 251; Edelglass, 2013, p. 487).
2ـ1. حقيقت ظهور رنج tanha(p)/ trsna(s)
تشنگي باعث رنج ميشود و همانطورکه آتش چوب را ميخورد، تشنگي نيز وجود انسان را بهتباهي ميکشاند و نابود ميکند. در استعارهاي واضح، بودا تجربيات بشري را ناشي از ميل و آرزو ميداند. در اينجا، «آتش» استعارهاي مناسب براي آرزوست؛ زيرا آنچه را از آن تغذيه ميکند و ميسوزاند، بدون اينکه بهرهاي از آن بهدست آورد، از بين ميبرد. آرزو همانند آتش بهسرعت گسترش مييابد و همة وسايل اطراف خودش را دربر ميگيرد و اين آرزوي مهارنشده، با درد ميسوزد. لازم به ذکر است که تشنگي هميشه همراه با ضد خود (بيزاري) يک سازوکار رواني دفاع را تشکيل ميدهد. وقتي به چيزي ميل پيدا ميکنيم، مانند احساسات خوشايند، تمايل به رد مخالف آن داريم که احساسات ناخوشايند باشد. اين سازوکار دفاعي تشنگي و بيزاري، که مسئول رنج است، ناشي از ناآگاهي اوليه از حقيقت وجود انسان است. بنابراين وقتي آيين بودا دربارة تشنگي (يا طمع) و بيزاري (يا نفرت) صحبت ميکند، دربارة جهل (يا توهم) نيز صحبت ميکند. تشنگي کسي که غافلانه زندگي ميکند، مانند خزنده رشد ميکند. اين تشنگي درهمتنيده بر هرکه در دنيا غلبه کند، غمهايش را زياد ميکند (Bhikkhu, 1996, p. 260; Palihawadana & Carter, 2000, p. 59). لازم به ذکر است، وقتي بودا تعليم ميدهد که تشنگي ريشة رنج انسان است، او فقط پيشنهاد ميکند که انسان بايد خود را از تشنگي رهايي بخشد؛ نه اينکه از اوراد فارغ شود و کاري مطلقاً انجام ندهد (Dash, 2005, v.4, p. 102).
3ـ1. حقيقت رهايي از رنجNirvana(s)/ Nibbana(p)
ما ميتوانيم با تغيير تشنگي و بيزاري خود يا به همان نسبت، با از بين بردن ابرهاي تاريک جهل و سردرگمي با نور خردِ رهاييبخش، از رنج رهايي پيدا کنيم. حالت رواني حاصل از آرامش کامل و شفقت، «نيروانه» ناميده ميشود. کسي که به نيروانه ميرسد، پس از مرگ نيز از تولد دوباره و چرخة سمساره آزاد ميشود (Bhikkhu, 1996, p. 260; Bucknell & Stuart-Fox, 1983, p. 99). بايد توجه داشت که آنچه خاموش ميشود، در واقع آتش سهگانة حرص، نفرت و توهم است که به تولد دوباره ميانجامد (Chen, 2006, p. 76). در واقع، سادهترين تعريف نيروانه در اين زندگي، «پايان حرص، نفرت و توهم» است.
تعاريفي مانند حرص، نفرت و توهم، در قالب فعاليتهاي ناسالم جسمي و گفتاري، افکار ناسالم و گرايشهاي نهفته که ريشة همة اينها در ذهن است، وجود دارد. آنچه سبب مهار آلودگيها ميشود، فضيلت اخلاقي است و مراقبه يا تفکر، آلودگيهاي فعال در ذهن را تضعيف ميکند و درک آن رهاييبخش، آلودگيها را در قالب تمايلات نهفته از بين ميبرد. اين سه سطح رشد را شايد بتوان در اين فراز مشهور مشاهده کرد: «تعليم بودا اين است: پاکسازي ذهن، انجام ندادن هر کار زشتي، خود زمينة پرورش آنچه سالم است را مهيا ميکند» (Harvey, 2000, p. 42).
4ـ1. حقيقت راه هشت گانه Magga (P) / Mārga (S)
رهايي از رنج را ميتوان با پرورش و تمرين هشت راه بهدست آورد؛ يعني گفتار درست (Sammavaca)، عمل درست (sammakammanta)، زندگي درست (samma-ajiva)، تلاش درست (sammavayama)، بينش درست (samma-sankappa)، مراقبة درست (samma-samadhi)، فکر درست (samma-sankappa) و فهم درست (samma-sati). اين هشت عامل به سه دسته تقسيم ميشوند (Bhikkhu Bodhi, n.d., p. 257-58; Bhikkhu, 1996, p. 292): اخلاق (sīlakkhandha)، مراقبه (sam̄dhikkhandha) و خرد (paññākkhandha). گفتار درست، عمل درست و درست زندگي کردن، اصول اخلاقي اساسي مورد نياز براي تحول معنوي هستند. در اين زمينه، مهمترين نکتهاي که بايد به خاطر داشت، اين است که حرف نزنيد؛ عمل نکنيد و بهگونهاي امرار معاش کنيد که به ديگران و خود آسيب نرسانيد. دستة دوم (مراقبه يا مديتيشن)، نيازمند تلاشهاي جدي براي تمرين بينش درست در زندگي روزمره و همچنين مديتيشن رسمي است. اين تمرين به سطوح بالايي از تمرکز ذهني و آگاهي منجر ميشود که باعث پيدايش «عقل و معرفت» (Wisdom) از دستة سوم رشتهها ميشود.
خردِ رهاييبخش شامل افکار غيرخودخواهانه و دلسوزانه و بينش شهودي به حقيقت زندگي (درک درست) است. خرد در اين زمينه مستلزم ظرفيت ذهني براي رها کردن سازوکار واکنشي تشنگي (طمع) و بيزاري (نفرت) و همچنين تمام آلودگيها و منفيبافيهاي ذهني است که از آن سازوکار ناشي ميشود. بهعبارتديگر، خرد در معناي بودايي، هميشه حکمت رهايي معنوي است. بايد توجه داشت که براي از بين بردن احساسات و بيدار کردن خرد عالي، که به روشنشدگي ميانجامد، بايد چهار حقيقت شريف را درک کرد (Numata center, 2003, p. 413). اگر کسى چهار حقيقت شريف را نداند، در آنها سقوط مىکند (Li Rongxi, 1993, p. 159). بودا گفت:
رنج چهار حقيقت شريف، رنج واقعي است. چه کسي ميتواند آن را خوشايند کند؟ علت رنج، علت واقعي است. چه کسي ميتواند آن را غير علت کند؟ خاموشي رنج، خاموشي واقعي است. چه کسي ميتواند آن را خاموش نکند؟ مسير منتهي به خاموشي، مسير واقعي است. چه کسي ميتواند آن را غير مسير کند؟ ممکن است خورشيد سرد شود، ماه داغ شود و باد غيرقابل حرکت شود، اما اين چهار حقيقت اصيل هرگز نميتوانند بهطور ديگري ساخته شوند (Yamabe, 2009, p. 76).
بعد از شناخت چهار حقيقت شريف بايد هشت راه را بپيمايد. برخلاف يک فرض رايج، اين هشت راه مراحلي نيستند که بايد پشتسرهم دنبال شوند؛ بلکه آنها بيشتر بهعنوان اجزا توصيف ميشوند که هر هشت راه بايد بهطور همزمان وجود داشته و هرکدام سهم متمايز خود را دارا باشند؛ مانند هشت رشتة درهمتنيدة يک کابل، که حداکثر استحکام را به کابل ميدهد. بااينحال، اين اجتنابناپذير است که عوامل راه و کساني که در اين وادي قدم نهادهاند، تا رسيدن به آن مرحله، برخي از درجات نتايج پيشرفتشان را نمايش دهند (Bhikkhu Bodhi, n.d., p. 257).
2. عوامل کاهنده و زايلکنندة رنج در اسلام
از منظر اسلام، عواملي وجود دارند که ميتوانند به کاهش و زوال رنج انسان کمک کنند. برخي از اين عوامل اعتقادي و برخي اخلاقياند. در اينجا شايسته است که پيش از بيان عوامل کاهندة رنج، نسبت ميان رنج و شر نيز بيان شود.
در اسلام، نسبت مسئلة شر با رنج اينگونه بيان ميشود: هر شر و بدياي که در جهان رخ ميدهد، در واقع به رنج و آزموني براي انسان تبديل ميشود و چهبسا شروري که منشأ خيرات کثيري هستند (مطهري، 1380، ج9، ص103). بهعبارتديگر، شرور و بديها بهعنوان نشانهاي از عدالت الهي براي آزمودن برخي از صفات و رفتارها و ارزيابي عملکرد انسانها و جوامع در نظام آفرينش ايجاد شده است. شرور از لوازم عالم ماده، که عالم تزاحم و تنازع است، بهشمار ميرود (حسيني قلعهبهمن و سامدليري، 1400، ص44) و تنها در عالم مجرد تام است که شر وجود ندارد (طباطبائي، 1376، ص377). رنج، انسان را بهچالش ميکشد و وي را وادار ميکند تا تلاش کند که نيروهاي دروني خود را توسعه دهد و از لحاظ روحاني و اخلاقي پيشرفت کند. در اين راه، ممکن است شخص با مشکلات و سختيها درگير باشد و اين ممکن است به تجربة رنج و درد شخصي بينجامد؛ اما همة رنجها و دردها نشانة شر بودن آنها نيست. اغلب رنجها ميتوانند براي يادگيري و تکامل ما بهعنوان انسان، مفيد و ضروري باشند؛ مثلاً رنج و دردي که در پي بيماريها ميآيد، ميتواند ما را به ارزش و نعمت سلامت بيشتر قدردان کند يا رنجي که انسان براي انجام برخي امور روزانة زندگي با ميل خودش پذيراي آن ميشود، از اين قبيلاند.
بهطور خلاصه، رنج و شر در اسلام بهعنوان يکي از جوانب طبيعي و چهارچوبي براي زندگي انسانها پذيرفته شده است. از اين نکته نبايد غافل شد که هر شري رنج است؛ اما هر رنجي شر نيست؛ چراکه رنج و سختي بهواسطة وجود بدي و شر در جهان نيست؛ بلکه ميتواند بهاختيار انسان انتخاب شود و اين هم نشان از پويايي و قدرت خداوند براي تربيت و سنجش بندگانش است. نسبت مسئلة شر با رنج در اينجا به اين معناست که هر شري که در زندگي روزمره با آن مواجه ميشويم، به وجود رنج ميانجامد؛ اما همة رنجها به معناي شر نيستند. اگرچه رنج در بسياري از موارد ناخوشايند ميآيد، اما ميتواند بهمنزلة فرصتي براي رشد، تحول و يادگيري در زندگي ما نيز در نظر گرفته شود؛ يعني رنج ميتواند ما را به تحمل و پذيرش وضعيتهاي نامطلوب و تغييرات ناگهاني ترغيب کند و درنتيجه باعث پيشرفت و رشد شخصي ما شود. هرچند برخي از رنجها ممکن است بهواسطة شر ايجاد شوند، اما برخي ديگر از رنجها بهعنوان مسائل روزمرة طبيعي قابل قبولاند و در زندگي همة ما بهوجود ميآيند. بنابراين در برخي از رنجها قابليت بهرهبرداري و يادگيري از آنها نيز وجود دارد و به معنايي اين رنجها ميتوانند به ما کمک کنند که در بهترين شرايط قرار گيريم. اگرچه از زواياي مختلف ميتوان به اين موضوع نظر داشت، لکن بهطور خلاصه ميتوان به اين صورت بيان کرد که نسبت رنج و شر، عموم و خصوص من وجه است. تفاوت ميان شر و رنج در اين است که رنج يک مفهوم کليتر است که ممکن است شاخصة بعضي از مسائل شر را نيز شامل شود؛ اما تمام رنجها، در واقع شر نيستند و ميتوانند بهمنزلة يک فرصت براي رشد و يادگيري استفاده شوند.
لازم به ذکر است که رنج، هم در بعد اعتقادي و تصحيح اعتقادات انسان تأثير دارد و هم در رفتار اخلاقي او مؤثر است. رنج برخي مشکلات اعتقادي را برطرف ميکند؛ از جمله اينکه سازوکار حاکم بر عالم را غيرظالمانه و خداوند را عادل معرفي ميکند و.... پس رنج، هم مصحح اعتقادات است و هم رفتارهاي اخلاقي را سامان ميدهد؛ يعني رنج موجب نميشود که انسان به خدا باور پيدا کند؛ بلکه باعث ميشود يک سلسله از باورهاي انسان به خدايي که به او باور پيدا کرده است، اصلاح شود. بهمنظور رعايت انسجام، بحث را به ترتيب ذيل بيان ميکنيم.
1ـ2. اعتقادي
از منظر اسلام، عوامل اعتقادي که ميتوانند به کاهش و کمتر شدن رنجها کمک کنند، عبارتاند از:
1ـ1ـ2. ايمان و تقوا
اسلام تأکيد ميکند که ايمان و تقوا مهمترين حالتي است که انسان ميتواند در آن قرار گيرد: «...إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ...» (حجرات: 13). ايمان به خداوند و تقوا در اجراي وظايف ديني و اجتناب از معصيت، زندگي را بهبود ميبخشد و بُعد روحاني انسان را ارتقا ميدهد (طباطبائي، 1403ق، ج18، ص325). «بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» (آلعمران: 76)؛ آري، کسي که به پيمان خود وفا کند و پرهيزگاري پيشه سازد [خدا او را دوست ميدارد؛ زيرا] خداوند پرهيزگاران را دوست دارد. از منظر اسلام، ايمان به خدا و تقوا در برابر دستورهاي اسلامي ميتواند به تحمل بهتر رنج و سختيها منجر شود؛ به اين صورت که هر شخصي که ميخواهد تقوا داشته باشد، بايد مجموعهاي از محدوديتها ـ اعم از خوردن، گفتن، رفتن، نگاه کردن، گوشکردن و... ـ را بپذيرد و اين امر با ميل نفساني انسان که ميخواهد آزاد باشد، در تعارض است. اين تعارض سبب رنج خواهد بود؛ اما وقتي انسان به اين ملکه رسيد ـ که حاصل مجموعهاي از محدوديتهاست ـ اين رنج او را به کمالي ميرساند که موجب ميشود براي ديگران ايجاد رنج به اقسام مختلفش نکند. بنابراين ميتوان چنين گفت که در اينجا يک حالت دوسويه حاکم است. همچنين تقوا و پرهيزگاري انسان ميتواند انگيزه و توانايي او را براي مقابله با رنج و برطرف کردن آن افزايش دهد (قمي مشهدي، 1366، ج3، ص133).
2ـ1ـ2. عبادت
اسلام به انسان توصيه ميکند که با عبادت و نماز بُعد روحانيت و ارتباط خود با خداوند را تقويت کند (طبرسي، 1377، ج4، ص184): «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ» (ذاريات: 56)؛ من جن و انس را نيافريدم، مگر براي اينکه مرا (به يکتايي) پرستش کنند. عبادت ميتواند تمام جوانب را شامل شود؛ بهعبارتديگر، صرفاً انجام نماز و روزه و... عبادت نيست؛ بلکه عبادت تمام شاخههاي آن را دربرميگيرد. براي نمونه، امام رضا ميفرمايند: «لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ والصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللهِ عَزَّ وجَل» (کليني، بيتا، ج2، ص55)؛ عبادت به بسيارى نماز و روزه نيست؛ بلكه عبادت انديشيدن در كار خداست. عبادت ميتواند اعمال مختلفي را دربرگيرد که شامل تلاش و تحمل رنج در امور زندگي در راستاي اطاعت از دستورهاي الهي است. اين اقدامات بهعنوان نشانهاي از وابستگي و تعلق به خداوند، بهويژه در زمانهايي که انسان با مشکلات و رنجهاي زندگي مواجه ميشود، معنا و ارزش بيشتري پيدا ميکند.
3ـ1ـ2. اميد و توکل به خدا
از منظر اسلام، انسان بايد با اميد و توکل به خداوند سختيها را بهدرستي پشت سر بگذارد و به هدفهاي خود در جهت قرب الهي برسد (طباطبائي، 1403ق، ج12، ص255): «الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (نحل: 42)؛ همانها که (در برابر مشکلات) صبر (و استقامت) کردند و بر پروردگارشان توکل ميکنند. اميد و توکل به خداوند، انسان را در مواجهه با رنجها و دشواريهاي زندگي تقويت ميکند. ايمان به اينکه همة اتفاقات زندگي با ارادة الهي رخ ميدهد، افراد را قادر به مقابله با رنجها و حوادث غيرمنتظره ميسازد. اين اميد و اعتماد به خداوند، بهعنوان يک منبع نيروزا، باعث آرامش روحي ميشود و انسان را از نگرانيهاي زيادي که ممکن است باعث رنج و درد شود، رهايي ميدهد.
4ـ1ـ2. اعتقاد به حيات پس از مرگ و قيامت
از منظر اسلام، انسان بايد به حيات پس از مرگ، قيامت و حساب و کتاب پاياني اعتقاد داشته باشد (طباطبائي، 1403ق، ج16، ص357): «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ» (سبأ: 3)؛ کافران گفتند: قيامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد! بگو: آري، به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد؛ خداوندي که از غيب آگاه است و بهاندازة سنگيني ذرهاي در آسمانها و زمين از علم او دور نخواهد ماند و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر؛ مگر اينکه در کتابي آشکار ثبت است!
اعتقاد به حيات پس از مرگ و قيامت در اسلام، به انسان اميد به پاداش و عدالت در آخرت را عطا ميکند و اين اميد و ايمان، در مواجهه با رنجها و سختيهاي زندگي، تسليبخش و قوتدهنده است. در اين ديدگاه، وقوع رنجها و مشکلات در زندگي، آزمون و امتحاني تلقي ميشود که انسان را بهسوي پيوند بيشتر با خداوند و اميد به پاداش و رحمت او سوق ميدهد. همچنين اعتقاد به وجود آخرت و پاداش الهي باعث ميشود که انسان در مواجهه با رنجها، صبر و تحمل داشته و به آينده اميدوار باشد.
2ـ2. اخلاقي
از منظر اسلام، عوامل اخلاقياي که ميتوانند به کاهش و کمتر شدن رنجها کمک کنند، به قرار ذيل است:
1ـ2ـ2. عفت و پاکدامني
حفظ عفت و پاکدامني در رفتار و روابط جنسي، يکي از ارزشهاي مهم اخلاقي در اسلام است. مسلمانان بايد از هرگونه رفتار نامناسب دوري کنند و حفظ عفت را بهعنوان يک ارزش اسلامي جدي بدانند (مغنيه، 1425، ص461). خداوند متعال ميفرمايد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ» (نور: 30)؛ به مؤمنان بگو که چشمهاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند و عفاف خود را حفظ کنند. اين براي آنان پاکيزهتر است. خداوند از آنچه انجام ميدهيد، آگاه است. همچنين به کساني که قصد ازدواج دارند، اما شرايط فراهم نميشود (طبرسي، 1367، ج7، ص220)، چنين دستور ميدهد: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ...» (نور: 33)؛ و کساني که امکاني براي ازدواج نمييابند، بايد پاکدامني پيشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بينياز کند.
عفت و پاکدامني به معناي حفظ خود از اعمال نامناسب و ناپسند است. با رعايت اين اصل اخلاقي ميتوان از بروز رنج و درد در جامعه جلوگيري کرد. البته خود اين پاکدامني نيز مجموعهاي از رنجها را دارد که رنجهاي مثبتاند؛ براي مثال، با پاکدامني و عفت ميتوان از بروز بيماريهاي جنسي، افترا، طلاق ناشي از مشکلات خانوادگي و ساير مسائل رنجزا و رفتارهاي خلاف شرع و قوانين جامعه که باعث رنج و درد شخصي و اجتماعي ميشوند، جلوگيري کرد.
2ـ2ـ2. صداقت و امانتداري
صداقت و امانتداري از اصول اخلاقي مهم در اسلاماند. مسلمانان بايد در گفتار و رفتار خود صادق بوده و به تعهدات و وعدههاي خود پايبند باشند. اين امر تا آن اندازه مهم است که امام صادق ميفرمايند: «إِنَ اللهَ عَزَّ وجَلَ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلاّ بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وأَدَاءِ الأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ والْفَاجِرِ» (کليني، بيتا، ج2، ص104)؛ خداوند متعال هرگز پيغمبرى را مبعوث نفرمود، مگر بهراستى در گفتار و اداي امانت؛ زيرا امانت را بايد به نيكوكار و بدكار برگرداند. ازاينرو صداقت و امانتداري يکي از ويژگيهاي مهم انسان بهشمار ميآيد. وقتي افراد در کارهاي خود صادقانه و امانتدارانه عمل کنند، جو اعتماد در جوامع ايجاد ميشود. اعتماد نيز بهنوبةخود به تقويت ارتباطات ميانجامد و از ايجاد تنشها و ناهماهنگيها در جوامع جلوگيري ميکند. همچنين رعايت اصول اخلاقي ميتواند از بروز نااميدي و نارضايتي در جامعه پيشگيري کند. چنانچه افراد به انجام وظايف خود پايبند باشند، احتمال ناکامي کاهش مييابد و اين ميتواند به افزايش رضايت شخصي و اجتماعي منجر شود.
از منظر اسلام، امانتداري و صداقت در گفتار و رفتار، اساسيترين عواملي هستند که ميتوانند به کاهش رنج و درد در جوامع کمک کنند. وقتي که افراد در انجام وظايف خود صادقانه و امانتدارانه عمل ميکنند، اعتماد در جوامع افزايش مييابد و اين ميتواند به ايجاد روابط مثبت و کاهش تنشها، و درنتيجه کاهش رنج و درد در جوامع منجر شود. بهعبارتديگر در ديدگاه اسلام، امانتداري و صداقت راهکارهايي براي ايجاد آرامش و سلامت در جوامع هستند و ميتوانند به کاهش رنجهاي مردم کمک کنند.
3ـ2ـ2. فروتني و تواضع
فروتني و تواضع يکي از ارزشهايي است که در اسلام بر آن تأکيد ميشود. مسلمانان بايد در برابر خداوند متعال و در برخورد با ديگران فروتن و متواضع باشند و خود را از تکبر و خودبيني دور نگه دارند (طباطبائي، 1403ق، ج15، ص239): «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا» (فرقان: 63)؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان کسانياند که با آرامش و بيتکبر بر زمين راه ميروند؛ و هنگامي که جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گويند]، به آنها سلام ميگويند [و با بياعتنايي و بزرگواري ميگذرند]. از ديدگاه اسلام، فروتني به معناي عدم تکبر و خودنمايي در برابر ديگران است. اين اصل اخلاقي، فرد را به سمت احترام به ديگران هدايت ميکند. انسان فروتن و متواضع، احتمالاً در مواجهه با رنجها و دشواريها، با ديگران نيز مهربانتر و همدلتر عمل ميکند. همچنين فهم اين نکته که زندگي ممکن است با چالشها و رنجها همراه باشد، باعث ميشود که افراد ـ فراتر از تواضع و فروتني ـ به مسائل روحي و اجتماعي ديگران نيز حساس شوند. اين حساسيت ميتواند انگيزهاي براي اقدامات خيرخواهانه و کمک به کساني که با رنج مواجهاند، فراهم آورد.
4ـ2ـ2. انسانيت
اسلام به انسان امر ميکند که از ويژگيهاي اخلاقي خوب، مانند عدالت، صداقت، بخشش، شجاعت، عفو و... پيروي کند. اين حالتها اهميت بسياري در اسلام دارند و به ارتقاي قلمرو اخلاقي انسان کمک ميکنند (طباطبائي، 1403ق، ج12، ص330): «إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى ويَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نحل: 90)؛ خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديکان فرمان ميدهد و از فحشا و منکر و ستم نهي ميکند. خداوند به شما اندرز ميدهد؛ شايد متذکر شويد.
در اسلام، انسان بر اساس اخلاقيات و انسانيت در قبال همنوعانش مسئوليت دارد و بايد با توجه به ارزشهاي اخلاقي و انساني، رفتارهايي انجام دهد که گرچه دربردارندة رنجي براي خود اوست، به تحقق بهترين حالت انساني کمک ميکند. از اين روست که در اسلام بر محبت و مودت به ديگران بهعنوان يک ارزش اختصاصي تأکيد ميشود (طباطبائي، 1403ق، ج4، ص20): «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (آلعمران: 134)؛ همانها که در توانگري و تنگدستي انفاق ميکنند و خشم خود را فروميبرند و از خطاي مردم درميگذرند؛ و خدا نيکوکاران را دوست دارد».
در مواجهه با رنج، انسان بايد به ديگران مهرباني و محبت نشان دهد. در اين زمينه، امام صادق به فرزند جندب چنين ميفرمايند:
يَا اِبْنَ جُنْدَبٍ صِلْ مَنْ قَطَعَكَ وأَعْطِ مَنْ حَرَمَكَ وأَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ وسَلِّمْ عَلَى مَنْ سَبَّكَ وأَنْصِفْ مَنْ خَاصَمَكَ واُعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ كَمَا أَنَّكَ تُحِبُّ أَنْ يُعْفَى عَنْكَ فَاعْتَبِرْ بِعَفْوِ اللهِ عَنْكَ أَلاَ تَرَى أَنَّ شَمْسَهُ أَشْرَقَتْ عَلَى اَلأَبْرَارِ واَلْفُجَّارِ وأَنَّ مَطَرَهُ يَنْزِلُ عَلَى اَلصَّالِحِينَ واَلْخَاطِئِينَ (ابنشعبه، 1387، ج1، ص301)؛
اى پسر جندب! بپيوند با کسى که از تو بريده؛ و بده به آنکه از تو دريغ کرده؛ و احسان کن بدان که با تو بدى کرده؛ و سلام کن بر کسى که به تو دشنام داده؛ و انصاف بده به کسي که با تو خصومت کرده؛ و بگذر از کسى که به تو ستم کرده است؛ چنانکه دوست دارى که از تو گذشت شود. به عفو خدا از خودت توجه کن. نميبينى که آفتابش بر نيکان و بدان، هر دو، ميتابد و بارانش بر صالح و خطاکار ميبارد؟
انسان بايد در مواجهه با رنج به اصول اخلاق اسلامي، مانند دادگري، شفقت، حسن نيت و کمک به ديگران پايبند باشد.
5ـ2ـ2. مسئوليتپذيري
در ديدگاه اسلام، انساني که بهعنوان خليفة خداوند بر روي زمين معرفي شده است (حويزي، 1373، ج1، ص48)، مسئوليتهاي فراواني دارد. او بايد در بهترين شکل ممکن به حفظ محيط زيست، اجتماع و جامعة خود بپردازد و به نيکوکاري مشغول شود (طوسي، بيتا، ج6، ص15): «...هُو أَنْشَأَكُمْ مِنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا...» (هود: 61)؛ اوست که شما را از زمين آفريد و آبادي آن را به شما واگذاشت. رابطة اين مسائل با مسئلة رنج، از دو جهت قابل بررسي است: اولاً حفظ محيط زيست، بخشي از مسئوليت انسان در زمينة تداوم عمر زمين و بهرهمندي انسانهاي آينده از منابع طبيعي بهشمار ميآيد (ر.ک: حسيني قلعهبهمن و احمدي، 1401، ص56). از اين منظر، رنج ميتواند ناشي از ناديده گرفتن و آسيب زدن به محيط زيست باشد که در نهايت باعث بروز مشکلات و رنجهاي مختلفي براي انسان و ديگر موجودات ميشود. ثانياً مسئوليت انسان بهعنوان خليفة خداوند در اجتماع و جامعه نيز باعث ميشود که توجه به رفاه و رنج ديگران نيز مدنظر قرار گيرد.
اسلام به انسان دستور داده است که در راه حق و عدالت فعاليت کند و به کمک نيازمندان و آسيبديدگان بشتابد. بنابراين ميتوان گفت که توجه به مسئوليتهاي انسان بهعنوان خليفة خداوند در زمين، به حفظ محيط زيست و رفاه اجتماعي متصل است و نقش مهمي در کاهش رنج و ارتقاي زندگي مردم ايفا ميکند.
مقايسه ديدگاه اسلام و آيين بودا
بودا پيش از بحث دربارة راههاي رهايي از رنج، چهار حقيقت اساسي را مطرح ميکند و سپس به معرفي هشت گام براي رهايي از رنج ميپردازد. اين چهار حقيقت عبارتاند از: حقيقت رنج، ظهور رنج، رهايي از رنج، و راههاي هشتگانه که هشت عامل اصلي براي زندگي درستاند که به سه دستة اخلاق، مراقبه و خرد تقسيم ميشوند. «اخلاق» اصول اساسي، از جمله گفتار، عمل و زندگي درست را براي تحول رواني مورد نياز ميداند. «مراقبه» نيازمند تمرين بينش درست و مديتيشن است که به عقل و معرفت منجر ميشود. در نهايت، «خرد» بهعنوان درک درست از حقايق زندگي، شامل افکار غيرخودخواهانه و دلسوزانه و بينش شهودي است. اينها همه رشتههايي از يک ريسمان محکم به نام راه رهايي از رنج هستند که بايد همزمان وجود داشته باشند تا شخص به پيشرفت و روشنايي برسد.
در اسلام، عواملي وجود دارند که به کاهش و زوال رنج انسان کمک ميکنند. برخي از اين عوامل، اعتقادي و برخي اخلاقياند. رنج، هم در بُعد اعتقادي و هم در رفتار اخلاقي انسان تأثير دارد.
يکي از عوامل اعتقادي که ميتواند به کاهش رنج کمک کند، ايمان و تقواست. ايمان به خداوند و تقوا در اجراي وظايف ديني و اجتناب از معصيت، زندگي را بهبود ميبخشد و بعد روحاني انسان را ارتقا ميدهد؛ عبادت و نماز نيز از عواملي است که بعد روحاني انسان و ارتباط او با خداوند را تقويت ميکند؛ اميد و توکل به خداوند نيز انسان را در مواجهه با رنجها توانمند ميسازد؛ اعتقاد به حيات پس از مرگ و قيامت هم باعث ميشود که انسان در مواجهه با رنجها صبر و تحمل داشته و به آينده اميدوار باشد.
در بُعد اخلاقي هم ميتوان به اين موارد اشاره کرد: عفت و پاکدامني، که با رعايت آن ميتوان از بروز رنج و درد در جامعه جلوگيري کرد؛ صداقت و امانتداري، که با رعايت اين اصول، اعتماد در جوامع افزايش مييابد و اين امر ميتواند به کاهش رنج و درد در جوامع منجر شود؛ فروتني و تواضع نيز فرد را بهسمت احترام به ديگران هدايت ميکند و باعث ميشود که او در برابر رنجها و دشواريها مهربانتر و همدلتر عمل کند؛ انسانيت نيز مانند عدالت، صداقت، بخشش، شجاعت و عفو و نيز مهرباني، مودت و شفقت از اصول مهم اخلاقياند که در مواجهه با رنج، به ديگران نشان داده ميشوند. در اسلام، انسان که بهعنوان خليفة خداوند معرفي شده، داراي مسئوليتهاي زيادي است. او بايد به حفظ محيط زيست و رفاه جامعه توجه کند. اين مسئوليتها با کاهش رنج و ارتقاي زندگي مردم مرتبط است.
نتيجهگيري
اين پژوهش به بررسي و تحليل تطبيقي مفهوم رنج و راهکارهاي مواجهه با آن در دو سنت فکري بوديسم و اسلام پرداخت. يافتهها نشان ميدهد که هر دو مکتب، رنج را بهعنوان بخشي جداييناپذير از حيات انساني به رسميت ميشناسند و مسيرهايي براي کاهش و مديريت آن ارائه ميدهند؛ اگرچه مباني فلسفي، اهداف غايي و روشهاي عملي آنها تفاوتهاي قابل توجهي دارد.
در آيين بودا، رنج (Dukkha) محصول مستقيم عطش و وابستگي (Tanha) ناشي از ناآگاهي از ماهيت واقعي هستي است. راه رهايي، که در چهار حقيقت شريف تبيين و در راه هشتگانه تفصيل يافته، مسيري عملي و معرفتي است که بر پالايش ذهن، تزکية اخلاقي (Sīla)، تمرکز و مراقبه (Samādhi) و کسب خرد (Paññā) استوار است. هدف نهايي، خاموشي کامل رنج و رسيدن به نيروانا از طريق قطع چرخة تولد دوباره (سمساره) است که عمدتاً بر تلاش و بينش فردي تأکيد دارد.
در مقابل، اسلام رنج را در چهارچوب جهانبيني توحيدي تفسير ميکند و آن را لزوماً امري منفي نميداند؛ بلکه ميتواند آزموني الهي، زمينهاي براي رشد معنوي يا کفارة گناهان باشد. راهکار اسلام براي مواجهه با رنج، ترکيبي از مؤلفههاي اعتقادي و اخلاقي است. ايمان به خدا، اميد و توکل، صبر، پذيرش قضا و قدر الهي و باور به معاد، پشتوانههاي اعتقادي فرد در تحمل سختيها هستند. در کنار آن، فضايل اخلاقي همچون تقوا، عفت، صداقت، امانتداري، فروتني، احسان و مسئوليتپذيري، هم به پيشگيري از ايجاد رنج براي خود و ديگران کمک ميکنند و هم تحملپذيري فرد را در برابر ناملايمات افزايش ميدهند. هدف غايي در اسلام، کسب رضايت الهي و سعادت ابدي در آخرت است که از طريق تسليم شدن در برابر ارادة خداوند و پيروي از دستورهاي او حاصل ميشود.
با وجود تفاوت در خاستگاه متافيزيکي (بينش شخصي بودا در مقابل وحي الهي در اسلام) و هدف نهايي (نيروانا در مقابل قرب الهي و بهشت)، هر دو سنت بر اهميت نقش اخلاق، مهار نفس، پرورش فضايل دروني (مانند شفقت و عدم وابستگي/توکل) و نوعي زيست آگاهانه براي مديريت رنج، تأکيد ميورزند. اين مطالعه نشان ميدهد که هر دو مکتب منابعي را براي فهم و مواجهه با يکي از اساسيترين چالشهاي بشري در اختيار پيروان خود و علاقهمندان قرار ميدهند و مطالعة تطبيقي آنها ميتواند به درک عميقتر ظرفيتهاي معنوي انسان در برابر مصائب ياري رساند. اين پژوهش ميتواند زمينهساز تحقيقات بعدي در خصوص کاربردهاي عملي اين آموزهها در رواندرمانيهاي معنوي يا بررسي تطبيقي جزئيتر مفاهيم کليدي مانند «ذهنآگاهي» بودايي و «حضور قلب» يا «مراقبة» اسلامي باشد.
- قرآن کریم.
- ابنشعبه، حسن بن علی (1387). تحف العقول عن آل الرسول. ترجمة احمد جنتی. قم: امیرکبیر.
- حسینی قلعهبهمن، سیداکبر (1388). حقیقت غایی در آیین بودا. معرفت ادیان، 1(1)، 99ـ116.
- حسینی قلعهبهمن، سیداکبر و سامدلیری، امیر (1400) هستیشناسی مسئلة شر در هندو و اسلام و مواجهة آنان با استلزامات جهانشناختی مسئلة شر. معرفت ادیان، 13(49) 33ـ48.
- حسینی قلعهبهمن، سیداکبر و احمدی، مهدی (1401). شأن اخلاقی محیط زیست از نگاه اسلام و مسیحیت. معرفت ادیان، 13(51)، 47ـ64.
- حویزی، عبدعلی بن جمعه (1373). تفسیر نور الثقلین. قم: اسماعیلیان.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (1403ق). المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (1376). نهایة الحکمة. قم: جامعه مدرسین.
- طبرسی، فضل بن حسن (1377). تفسیر جوامع الجامع. تهران: دانشگاه تهران و سمت.
- طبرسی، فضل بن حسن (1367). مجمع البیان. بیروت: دار المعرفه.
- طوسی، محمد بن حسن (بیتا). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
- قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا (1366). تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب. تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مؤسسة الطبع و النشر.
- کلینی، محمد بن یعقوب (بیتا). اصول کافی. ترجمة هاشم رسولی و جواد مصطفوی. تهران: کتابفروشی علمیة اسلامیه.
- مطهری، مرتضی (1380). آشنایی با قرآن. تهران: صدرا.
- مغنیه، محمدجواد (1425). التفسیر المبین. قم: دار الکتاب الإسلامی.



