نجات و توبه از دیدگاه آبای کلیسا: با تکیه بر آرای یوحنای دمشقی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
پیروان ادیان الهی بر این باورند که نجات به بازگشت انسان به شرایط سعادت و رستگاری حقیقی و دریافت فیض و برکت ابدی ميانجامد و این رستگاری برای شفای روح گناهکار انسان و برخورداری آن از حیات ابدی، از طریق خدا فراهم میآید (هینلز، 1386، ص332). در سنت یهودی و مسیحی و در عهدین، آشکارا دیده میشود با امید بستن به جهانی روشن و نورانی که در آن آدمی بر همة خواستههای خود کامیاب و از گناهان پاک شود و از همة بستگیهای مادی و جلوههای ناخوب آن رهایی یابد، و با ایمان به وجود نجاتدهندهای که برآورندۀ این آرزوها و نیازها باشد، جهان مطلوبی که همه خواستار آن هستند و برای رسیدن به آن در تلاشاند، با همت و کوشش والای نجاتبخشان راستین، نظام میگیرد و تحقق میپذیرد (راشد محصّل، 1369، ص113). در آموزههای مسیحی نیز آموزۀ نجات و نیز نجاتدهنده بودن عیسی مسیح دارای اهمیتی خاص است و این نجاتدهندگی شئون مختلفی دارد. حضرت عیسی برخی را از بیماریها نجات میدهد، برخی را از گناهان و برخی را نیز از ارواح پلید. او اشخاصی را که زندگانی غیرقابل تحملی داشته و دچار یأس و ناامیدی شدهاند؛ جسماً و روحاً نجات میبخشید (میلر، 1382، ص130). بنا بر تعلیم کتاب مقدس، خدا زمینۀ نجات را بهوسیلۀ شخصیت و کارهای پسر یگانۀ خود، عیسی مسیح آماده ساخته است. به باور مسیحیان، عیسی مسیح جسم انسانی به خود گرفت؛ از مرگ برخاست؛ به سوی خدای پدر صعود کرد؛ بر دست راست قدرت خدا نشست و در حضور خدا از ایمانداران شفاعت میکند. او برای تکمیل کار نجات، باز هم مراجعت خواهد کرد. این کار پسر یگانۀ خدا برای این بود که انسانها را از احساس گناه و مجازات و قدرت آن و همچنین از خودِ گناه آزاد سازد. نجات، بهطورکلی برای تمام جهان آماده شده است؛ بهويژه برای برگزیدگان که به مسیح ایمان خواهند آورد و در راه او قدم خواهند زد (تیسن، بیتا، ص195). در مسیحیت، یکی از راههای مهمِ نجات از گناه، توبه است؛ به همین دلیل، بحث دربارة توبه و اعتراف به گناهان گذشته نیز اهمیت پیدا میکند. گناه حرکتی از روی اختیار است که از انسان سر میزند و باعث دوری گزیدن از خدا میشود. در واقع، گناه مهمترین مانع نجات انسان و باعث شقاوت، بدبختی و محروم شدن از سعادت واقعی است. از اینرو، بحث دربارة گناه و نقش آن در نجات، قابل تأمل است.
1. کاربرد «نجات» در عهدین و معانی اصطلاحی آن
در عهد قدیم واژههای مربوط به نجات، در هر دو بسترِ دینی و غیردینی یافت میشود. بنياسرائيل بهسبب تهدیدهای مختلف همسایگانش، بارها ناگزير شده است براي حفظ خود یا نجات از شکست و اسارت، به سوی خدا بازگردد. همچنین افراد برای نجات فردی از دشمنان و تهدیدهای مختلف، مصونیت را از خدا طلب کردهاند. برجستهترین جلوۀ نجات در عهد قدیم، خروج بنیاسرائیل از مصر بود. موسی به قوم خود میگوید که مترسید؛ بایستید و نجات خداوند را ببینید (خروج 14: 13) و در آن روز، خداوند اسرائیل را از دست مصریها نجات داد (لايفلد، 1979، ج4، ص287) به عبارت دیگر، مفهوم نجات درکتاب مقدس، بهویژه در عهد عتیق، با آرمانهای قومی یهود تفسیر میشود. بسیاری از مکتوبات عهد عتیق، بهویژه کتابهای انبیا، مشحون از نوعی ادبیات منجیگرایانه است. کتابهایی همچون ارمیاي نبی، اشعیاي نبی، حزقیال، دانیال، عاموس و مانند اینها بهطور خاص اندیشۀ نجات قوم یهود را با بیانی نزدیک به هم منعکس میسازد (کلباسی اشتری، 1387، ص381)؛ اما تاریخ عهد قدیم نشان میدهد که نجات از اسارت جسمی کافی نیست؛ در نهایت، نجات مسیحایی بهمنظور احیای خلوص دینی لازم است (همان). در حقیقت، در عهد جدید نجاتدهندگی به عیسی نسبت داده شده؛ زیرا او مأمور شده است که امت خود را از گناه نجات بخشد: او پسری خواهد زایید و نام او را عیسی خواهد نهاد؛ زیرا که او امت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید (متی1: 21). مسیح آخرین نجاتدهنده نیز هست؛ مسیحی که به اعتقاد پیروان خویش به صلیب کشیده شد (راشد محصل، 1381، ص114).
در عهد جدید، عیسی مسیح ـ که نجاتدهندۀ بشر است ـ دارای اوصافی است؛ از جمله اینکه وی در حکم «باب» است: «عیسی در است؛ کسانی که از این در وارد میشوند، نجات مییابند» (یوحنا 10: 9). بدینسان در باور مسیحیان، نجاتِ بشر مشکل اصلی است. گناهان، آنان را به خطر میاندازد؛ شیطان کنار آنهاست و برای هلاک ايشان تلاش میکند و مانع از نجاتشان میشود (لوقا 8: 12). اینها گوسفندان گمراهاند (لوقا 15: 4، 7)؛ اما عیسی برای آنان فرستاده میشود (متی 15: 24). اگر آنها به گلة خود بپیوندند، از بین نمیروند (یوحنا 10: 28، نگاه کنید به 6: 39، 17: 12، 8 ) کسی که فرصتی برای این نجات نداشته باشد، در آستانة نابودی بدون درمان قرار میگیرد. در نهایت، به نظر میرسد نجاتِ عیسی متناقض است: «کسی که جان خود را حفظ کند، آن را از دست میدهد و هر کسی که جان خود را در این راه از دست دهد، دوباره به دست میآورد (متی 10: 39، لوقا 9: 24، یوحنا 12: 25). «شریعت» این است؛ راهی که خودِ مسیح با جان آن را پذیرفت؛ زیرا شایسته نیست کسی که به دنبالِ نجاتِ دیگران است، هنگام بر صلیب شدن، جان خودش را نجات دهد (مُعجَم اللاهوتی، 1991، ص323-324).
در حوزۀ دینشناسی، از اصطلاحات مهم که به آموزۀ نجات میپردازد، اصطلاح Soteriology است که به معنای «نجاتشناسی» بوده و برگرفته از واژة یونانی Soteria است. Soter یا Savior ـ که به معنای نجاتدهنده است ـ خود، بحثی اصلی و بنیادین است. این اصطلاح معمولاً بر نجات افراد دلالت دارد؛ اما میتواند بر نجات یک گروه نیز دلالت داشته باشد. معنای مندرج در این اصطلاح این است که انسانها بهنوعی دچار بدبختی و شرایط اسفباری هستند و ممکن است که بر اثر کوششهای خود، بهواسطۀ مداخلة قدرت الهی، سرانجام به وضعیتی مطلوب دست یابند (اسمارت، 1993، ص675). دو کلمۀ «رستگاری» و «نجات» بهنوعی بار معنایی منفی دارند تا مثبت. این دو کلمه به مفهوم «خلاصی از چیزی» یا «آزاد بودن از چیزی» هستند. موقعیت کنونی، موقعیت ابتلا به رنج و آلام است. این موقعیت، عمدتاً ناشي از دوری و بیگانگی ما از خدا و هبوط به زمین به سبب کیفر خداوند برای عصیان و نافرمانی از اوست. در مسیحیت، همة اینها در هبوط آدم، یعنی نخستین انسان نماد یافته است. بنابراین، رستگاری یا نجاتِ ما در خلاصیِ از رنج نهفته است (تیواری، 1393، ص168).
2. عوامل نجات
با توجه به جایگاه و اهمیت نجات در باور مسیحی، بحث دربارة عوامل نجات و وسايط رسیدن به آن، بهصورت مفصل و مبسوط و در خیلی از موارد با جزئیات بسیار در آثار مختلف الهیاتی و جز آن مطرح شده است. بهصورت کلی، میتوان از ميان مهمترین عوامل نجات، به این موارد اشاره کرد: ایمان، فیض، فدا یا فدیه.
ایمان، همانگونهکه در ادیان ابراهیمی بحثی محوری است، در مسیحیت نیز از دیدگاهی ویژه و معمولاً فارغ از ارتباط آن با عمل، مورد بحث و فحص بوده است. در الهیات مسیحی، نجات انسان عطا و فیضی از جانب خداوند است؛ اما فقط در صورت پاسخ انسان به صورت «ایمان» به دست میآید. ایمان که محور تمام خوبیها و فضیلتهاست، عامل اساسی نجات در مسیحیت به شمار میرود. از نگاه مسیحیت رایج، ایمان به عیسی مسیح، یگانه شرطی است که خدا برای نجات انسان قرار داده است. ایمان فقط اعتراف در مورد مسیح نیست؛ بلکه عملکردی است که از قلب ایماندار برمیآید و طالب پیروی مسیح در جایگاه خداوند و نجاتدهنده است. کلمات عهد جدید پر است از ذکر ایمان و اینکه عامل اساسی نجات انسان فقط ایمان خواهد بود (متی،24:16،19:4؛ لوقا،23:9-25؛ یوحنا،4:10و26:12،27؛ مکاشفه،4:14؛ امامی، 1386، ص46-47).
اما دربارۀ فیض؛ به عقیدۀ آگوستین، انسان بر اثر فیض آمرزیده میشود؛ حتی اعمالِ نیک بشر نیز نتیجۀ کار خداوند است که درون طبیعتِ بشر قرار گرفته. هر آنچه موجب نجات میشود، موهبت و لطف رایگان و بدون استحقاق از سوی خدا و البته از روی محبت خدا به گناهکاران است. بهواسطۀ مرگ و رستاخیز عیسی مسیح خدا میتواند به این شیوۀ فوقالعاده و سخاوتمندانه با بشرِ هبوطکرده ارتباط برقرار کند؛ یعنی آنچه را ما شایسته و سزاوار آن نیستیم (نجات)، به ما ارزانی دارد و چیزهایی که سزاوار آنیم (محکومیت)، از ما دور کند (مک گراث، 1392، ص686). کلیسا هم تصدیق میکند که آیینهای فیضبخش در عهد جدید، برای نجات مؤمنان ضروریاند. «فیض این آیینها»، همان فیض روحالقدس است که مسیح متناسب با هر آیین افاضه کرده است. روحالقدس آنانی را که او را میپذیرند، شفا میدهد و متحول میکند و آنها را به شباهت خود، پسر خدا میگرداند. ثمرۀ حیاتِ ناشی از آیینهای فیضبخش این است که روحالقدس مؤمنان را به فرزندخواندگی فرامیخواند؛ آنها را بهطور زنده با پسر یگانۀ نجاتدهنده میپیوندد و سهیم سرشت الهی میگرداند (جمعی از نویسندگان، 1393، ص338). از سویی دیگر، خدا به بندگان خود محبت دارد و میداند آنها در پرداخت جریمه ناتواناند؛ درصدد برآمد تا خود، گناه را جبران کند. از اینرو، کفاره بر پایۀ قدوسیت و رحمت الهی قرار میگیرد (سارو خاچیکی، 1361، ص89). به هرحال، کلیسای ارتدوکس معتقد است که فدیه تنها از مرگ مسیح به وجود نیامده، بلکه به دليل رستاخیز اوست. در هیچ کلیسایی در حد کلیسای ارتدوکس، عقیده به مؤثر بودن رستاخیز در امر نجات دارای اهمیت نیست و این تنها به الهیات مربوط نمیشود؛ بلکه در آداب دینی و ایمان شخصی نیز این گونه است (مولند، 1387، ص52).
3. کاربرد توبه در عهدین و معانی اصطلاحی آن
در کتاب مقدس عبری یا تنخ 27 مرتبه واژۀ عبری naham به معنای توبه به کار رفته است. بهصورت کلی، این واژه بر «تأسف خوردن» یا «غمگین شدن» دلالت دارد. وقتی که حسِ تمایل به خیر و همدردی با دیگران به وجود بیاید، به معنای همدردی است؛ و وقتی که شخصیت و کردار خویش را برانگیخت، به معنای پشیمانی و توبه است (دمنت، 1979، ج4، ص135). بر اساس کتاب ارمیا، هر کس از راه شریرانة خود بازگردد، خدا گناهانش را میبخشد(3:36). پیامبران همیشه شرایط این بازگشت را بیان کردهاند. اسرائیل ستمدیده، اگر نمیخواهد که خدا به او بیمهر باشد، باید به گناه خود اعتراف کند (3: 11-13، نیز نگاه کنید: 2: 23). پس اسرائیل باید رفتار خود را تغییر دهد. انسانهای متمرد نباید با گریه و تضرع و اعتراف، به گناهان خود پایبند باشند (3: 21-25)؛ بلکه باید رفتار خود را تغییر دهند و دلشان را از هر آلایش بزدایند (4: 1-4). پیامبر ممکن است تردید داشته باشد که آیا توبة واقعی ممکن است. با اینحال، دیدگاه پیامبر بر اساس امید است و روزی خواهد رسید که مردم پشیمان ميشوند و مجازات را قبول خواهند کرد و هدایت خواهند شد: «من آمادهام که به سوی تو بازگردم» (31: 18-19). خداوند به این خواست متواضع آنها پاسخ خواهد داد؛ برای اینکه خدا در عهد تازهای که با بنیاسرائیل بسته است به این نتیجه میرسد که «دستورات خود را بر روی قلب آنها خواهد نوشت» (31: 33): «من به آنها قلبی خواهم داد که واقف میشوند یهوه هستم و آنها قوم من خواهند بود و من خدای آنها خواهم بود؛ زیرا آنها با تمام وجود بهسوی من باز خواهند گشت (24: 7) (مُعجَم اللاهوتی، 1991، ص214).
بنا بر تفسیری مسیحی از عهد قدیم، مسیح آیین فیضبخش توبه را برای همۀ اعضای گناهکار کلیسای خویش مقرر داشت؛ بهویژه برای کسانی که بعد از تعمید، گناه کبیرهای مرتکب شدهاند و فیض تعمیدی را از دست دادهاند و مشارکت کلیسایی را خدشهدار نمودهاند. آیین توبه، امکان تازهای برای آنان فراهم میآورد تا بازگردند و فیض عادلشمردگی شاملشان شود (جمعی از نویسندگان، 1393، ص413-414).
در ابتدای عهد جدید مشاهده میکنیم هدایتی که پیامبران با همة خلوص به آن دعوت میکنند، در مواعظ یحیای تعمیددهنده دربارة آخرین پیامبر آمده است؛ و این لوقاست که رسالت او را در یک کلام خلاصه میکند: «او بسیاری از بنیاسرائیل را به سوی خدا هدایت میکند» (لوقا 1: 16-17)؛ و تمام رسالت او در یک جمله خلاصه میشود: «توبه کنید که ملکوت خدا نزدیک است» (متی3: 2). هیچکس نمیتواند از خشم خدا فرار کند (متی9:3:3). فرزندان ابراهیم هم نمیتوانند کاری کنند. همۀ انسانها باید اعتراف کنند که گناهکارند و از ثمرة میوۀ توبه بهرهمند شوند (متی 3: 8) و رفتار جدیدی را که درخور زندگی جدیدشان است، بپذیرند (لوقا 3 : 10-14). یوحنا این
هدایت را با دادن غسل تعمید با آب نشان میدهد و مسیح با روحالقدس و آتش الهی تعمید خواهد داد
(مُعجَم اللاهوتی، 1991، ص215).
بنابراین، ما در عهد قدیم و جدید میبینیم همۀ کسانی که به خدای نجاتدهنده ایمان دارند، اعتراف میکنند و کسانی که اعتراف میکنند، از گناه رها میشوند (غلاطیان3: 22). برای هردو (عهد قدیم و جدید)، این کلمه اعمال میشود که «ایمان شما را نجات داد» (لوقا 7: 50؛ مُعجَم اللاهوتی، 1991، ص78-79).
اما توبه بهعنوان مفهوم دینی، بیانگر تغییر در نگرش و رفتار فرد است که گاهی با احساس اندوه و تأسف، از تخطی گذشته و شاید هم با جبران همراه است (آونس، 1993، ج11، ص337). دو واژۀ توبه و اعتراف، گرچه معادل هم هستند، ولی در عهد جدید یونانی و لاتین متفاوتاند. در یونانی، توبه باید بهطور مستقیم باعث تغییر در قلب و ذهن شود و این تغییر در عمل اتفاق بیفتد؛ اما در لاتین، از گناهان گذشتة خویش پشیمان ميشود و حتی تحت مجازات هم قرار میگیرد. اعتراف بیانگر چیزی است که انجام شده یا عملی که به جا آمده است (پورتر، 2003، ج12، ص130).
4. جایگاه توبه در شعاير مسیحی و نقش آن در نجات
در کلیساهای کاتولیک رومی و مسیحیت شرقی، شعاير هفتگانه از اهمیتی بسیار برخوردارند. این شعاير به قرار
زیر است:
تعمید، تأیید (یا تدهین)، عشای ربانی، ازدواج، انتصاب (یا دستورات مقدس)، تدهین بیمار یا تدهین نهایی، توبه (هلويگ، 1987، ص108). غسل تعمید نخستین و شاید مهمترین مورد از شعاير کلیسای ارتدوکس است. در قرنهای اولیة مسیحیت، این رمز و راز به نامهای مختلفی از جمله «شستوشوی مجدد»، «روشنایی» و «مقدس بودن آب» شناخته شده بود (مک کوئين، 2011، ج1، ص65). امروزه، سه روش برای غسل تعمید وجود دارد: پاشیدن آب، ریختن آب، و غسلکردن در آب (ارتماس) که بیشتر در کلیساهای شرق معمول است. در اصل، این غسل بهصورت غوطهور شدن در آب انجام میشد؛ بعداً به علت کم بودن آب و برای ایجاد سهولت برای اشخاص مسن و معلول، دو روش دیگر مرسوم گردید (تیسن، بیتا، ص313). «تأیید» بهعنوان یکی از مناسک مسيحيت، بر این نکته دلالت دارد که شخص مسیحی به عضویت کاملتری در کلیسا نائل شده است. پس، مراسم تأیید، نمادی از مرحلۀ بلوغ مسیحیان به شمار میرود (براون، 1391، ص101). در آیین عشای ربانی، مسیحیان هنگامی که در این مراسم شرکت میکنند، باور دارند که مسیح با جسم خود نزد آنان حاضر میشود. همچنین باور دارند همانطورکه عهد خدا با قوم یهود توسط خون قربانیها بر کوه سینا استوار گردید، به همان ترتیب، عهد جدید بین خدا و بشریت بهوسیلة خون عیسی مسیح محکم و استوار شد (لین، 1396، ص130-131). در آیین ازدواج، کلیسای کاتولیک رم ازدواج را در مقام پیمانی میشناسد که موجب به هم رسیدن دو همسر ميشود و به دنبال آن پیوندی جسمی میان آن دو حاصل میشود. کلیسای ارتدوکس از آن بهعنوان یکی از خدمات کلیسا یاد میکند (مولند، 1387، ص61 -62). کلیسای ارتدوکس از رسوم هفتگانۀ مسیحی فقط اجرای دستگذاری را منحصر و مختص به اسقفها میداند؛ بقیۀ رسوم را کشیشان نیز میتوانند انجام دهند. این با روش کلیسای کاتولیک که هنوز ادارۀ شعاير دینی را مخصوص اسقفها میداند، تفاوت آشکار دارد. البته گاه کشیش بهعنوان جانشین اسقف عمل میکند (زیبایی نژاد، 1376، ص316). آیین تدهین را که مسیح برای بیمار مقرر کرده است، فقط یک کشیش با روغن خالص انجام میدهد. این تدهین در میان لاتینیها نیست؛ بلکه برای کسانی است که افراطیاند؛ اما با توجه به بهبودِ فرد بیمار انجام میشود. دریافتکننده ابتدا باید به یک کشیش اعتراف کند (مک کولوچ، 1980، ج10، ص903). گمان میشود که این آیین رابطة تنگاتنگی با آیین اعتراف دارد. هر دو آیین، بهبودی میدهند و تدهین بیماران، همچون آیین اعتراف، مایۀ بخشش گناهان میشود (ﮐﺎﻟﯿﺴﺘﻮﺱ ﻭﯾﺮ، 1384، ص110). در میان آیینها و شعاير مسیحی، در بحث نجات، آیین توبه اهمیتی ویژه را داراست. بسیاری از افراد پس از ارتکاب گناه پشیمان میشوند و درصدد زدودن گناه خویش برمیآیند. مسیحیت مانند دیگر ادیان از پیروان خود میخواهد که با توبه گناهان خویش را محو کنند. کلیسا معتقد است، صرف اعتراف و اقرار لفظی به گناه برای تحقق توبه کافی نیست؛ بلکه توبه باید در عمل نیز محقق شود. توبه از دیدگاه مسیحیان دارای سهرکن است: 1. پذیرفتن خطا؛ 2. پشیمانی از آن؛ 3. ترک آن به قصد اصلاح و طلب آمرزش. توبۀ واقعی زمانی محقق میشود که هر سه رکن وجود داشته باشد. در واقع، توبه یک عمل درونی است که نمود خارجی آن، در آیین اعتراف محقق میشود (باغبانی و رسولزاده، 1393، ص285). اعترافات باید در وسط سالن کلیسای عمومی شنیده شود. توبهکننده مقابل کشیش میایستد و اعترافات خود را در حالیکه سرش را به موازات زنار کشیش خم کرده است، اظهار میدارد. ذکر توبه در کلیسای ارتدوکس، مانند کلیسای کاتولیک و انگلیکان، ترکیبی است از دعا و توسل (مولند، همان، ص59). آیین اعتراف یا آشتی، در کلیساهای مختلف به روشهای گوناگونی اجرا میشود؛ اما معنای باطنی آن در همه یکسان است. این آیین برای مسیحیان این فرصت را فراهم میآورد تا صراحتاً با اعمال و رفتاری که او را از خدا و بقیة مردم جدا میکند، روبهرو شود (کاکس، 1378، ص118). از راه آیین اعتراف، شخصِ تعمیدیافته میتواند با خدا و کلیسا آشتی کند: آبای مقدس بهحق آیین اعتراف را «نوعی غسل تعمید پرزحمت» نامیدهاند. این آیین برای نجات کسانی لازم است که بعد از غسل تعمید دچار لغزش شدهاند؛ درست همانگونه که غسل تعمید برای نجات کسانی که هنوز تولد دوباره نیافتهاند، ضروری است (جمعی از نویسندگان، 1393، ص296).
در هر موقعیت اضطراری، هر کس ـ اعم از کاتولیک یا پروتستان، مؤمن یا غیرمؤمن، روحانی یا غیرروحانی ـ قانوناً میتواند تعمید دهد؛ زیرا بدون بهرهمند شدن از این آیین قدسی، نجات برای هیچ کس میسّر نیست. البته عدۀ بسیار اندکی از پروتستانها عقیده دارند کسی که رابطهاش را با شعاير مقدس قطع کند، از امکان رستگاری محروم میشود. این اختلاف ظاهری را با تمایزگذاری مهمی میتوان تبیین کرد: شعاير مقدس برای اعتقادنامۀ کلیسا ضروریاند؛ اما برای رستگاری فردی ضروری نیستند؛ لیکن تا جايی که به فرد مربوط میشود، رستگاری موهبتی است که از جانب خدا اعطا میشود، نه از راه برگزاری شعاير مقدس. شعاير مقدس وعدۀ رستگاری را به نمایش میآورند یا بر آن صحّه میگذارند یا «مُهر میزنند»؛ اما آن را تضمین نمیکنند (آفی براون، 1381، ص124). کلیسای کاتولیک گرچه معتقد است که نجات انسان تنها بهواسطة کفاره و قیام عیسی مسیح میسر شده، اما مسیح مقرر کرده است که فیض نجات از طریق هفت آیین مقدس به انسان انتقال یابد؛ لذا اگر کسی به مسیح ایمان آورد، اما این آیینها را در کلیسا به جا نیاورد، از نجات برخوردار نمیگردد (رشدی، 1391، ص9).
5. آرای آباي کلیسا دربارۀ نجات و توبه
با توجه به سیر تحول مفاهیم، جنبههای مختلف درک ایمان مسیحی از نجات، هر یک در دورهای خاص از تاریخ کلیسا و تحت شرایطی خاص، محبوبیت و مقبولیت مییابد؛ و این امر خود نشان میدهد که هر یک از این جنبهها مستقیماً به شرایط خاصی که در واکنش به آن به وجود آمده، مرتبط است. به عبارت دیگر، این واقعیت مورد توجه قرار گرفته است که انجیل عیسی مسیح، خطاب به شرایط خاصی است و مفهوم نجات را مطابق با آن شرایط اعلام میدارد (مکگراث، 1385، ص458). موضوع نجات، بهطور عمده مورد توجه آبای کلیسا بوده و گاهی به توبه نیز در مقام عاملی برای دستیابی به نجات توجه داشتهاند. ایرنائوس هم از جمله افرادی است که به توبه نظر داشته است. ایرنائوس (حدود130- حدود200) یونانی بود و در خانوادهای مسیحی در آسیای صغیر به دنیا آمد. در سن جوانی به شهر لیون واقع در گُل (فرانسه) رفت و در آنجا به مقام شیخی منصوب شد. نقش عمدۀ ایرنائوس، رد بدعتها و معرفی مسیحیت اصیل و مبتنی بر تعلیم رسولان بود. اثر مهم وی «رد و ابطال معرفت کاذب» است که تحت عنوان کوتاهتر «علیه بدعتها» نیز شناخته میشود. این اثر در وهلۀ نخست برضد مسیحیان گنوسی به نگارش درآمده است. در این کتاب، دفاعی جدی از فهم مسیحیت از رستگاری به عمل آمده است و در آن بر پایبند ماندن به اعمال و سنت رسولان در برابر تفسیرهای غیرمسیحی تأکید میشود (لین، 1396، ص15-16).
وی غسل تعمید را تولدی دوباره میداند و بر این عقیده است کسانی که توبه ميکنند و غسل تعمید را انجام میدهند، در حقیقت از گناهان گذشتة خود استغفار میکنند و از طریق آب مقدس و پرستش خدا، از گناهانشان پاک و منزه شده و مانند کودکان به طریق روحی و معنوی از نو متولد شدهاند (ايرنائوس، 1869، ص574). ایرنائوس معتقد است که خداوند انسان را به شکل و شبیه خود ساخت. انسان آزاد و مختار خلق شد؛ به طوریکه میتوانست از انجام خیر خودداری ورزد و شر را انجام دهد. آدم هم همین کار را کرد و از اختیارش بهخوبی استفاده نکرد و مرتکب گناه نخستین شد. گناه، اختیار انسان را کاهش داد؛ ولی آن را از بین نبرد؛ زیرا اختیار برای نجات او ضروری بود، ولی کافی نبود. اختیار فقط شرایطی را که انسان با ارادهاش برای لطف الهی آماده شود، مهیا میکند. خداوند چون عشق محض است، انسان را در گناه رها نکرد و جلال نخستینش را به او بازگردانید. عمل نجات در سه مرحله انجام ميشود و ادامه مییابد: 1. پیامبران بنیاسرائیل گناهکار بودن انسان را به او نشان دادند؛ 2. لوگوس خداوند برای نجات انسان متجسد شد؛ زجر کشید و شکنجه دید و روی صلیب مرد؛ 3. در آینده، سلطنت الهی و حکمرانی خداوند برقرار شد. خداوند نقشۀ نجات انسان را که با گناه آدم متوقف شده بود، احیا کرد و انسانیت را در مسیح تجدید و بازسازی نمود. مسیح دومین آدم است. همانگونهکه آدم موجب گناه و گمراهی انسان شد، آدمی دیگر باعث نجات او شده است. با تجسد مسیح، انسانیت دوباره خلق میشود؛ اما این خلقت، روحانی است و انسانیت را در مسیح جمع میکند (ایلخانی، 1382، ص49-50).
اوریگن (حدود185-254) که از برجستهترین مدافعان مسیحیت در قرن سوم است، از ارکان مهم تفکر مسیحی کلیسای شرق به شمار میرود. سهم شایان توجه او را در پیشبرد الهیات مسیحی میتوان بهطور کلی در دو حیطه شاهد بود: نخست در زمینۀ تفسیر کتاب مقدس. اوریگن با طرح مفهوم تفسیر تمثیلی از کتاب مقدس چنین استدلال کرد که باید میان معنای ظاهری کتاب مقدس و معنای روحانی عمیقتری که در پس آن نهفته است، تمایز گذاشت؛ اما در حیطۀ مسیحشناسی، اوریگن بانی این سنت شد که پدر وجودی است، کاملاً الهی و با پسر که در مرتبهای نازلتر از الوهیت قرار دارد، فرق دارد. برخی صاحبنظران بدعت آریوسی را پیامد طبیعی دیدگاه اوریگن میدانند. اوریگن نیز مروج مفهوم «رستگاری عام» بود که بهموجب آن، تمام مخلوقات، از جمله انسان و حتی شیطان، نجات خواهند یافت (مکگراث، 1385، ص11).
به نظر او، انسان به عنوان روحی که در بند جسم است، آزاد و مختار میباشد و به دليل همين مختار بودن، سقوط کرده است. انسان مسئول اعمالی است که انجام میدهد؛ چیزهای خوب و بد بر ارادهاش تأثیر میگذارند؛ ولی در انتها، این خود انسان است که تصمیم خواهد گرفت. بدین ترتیب، اختیار که علت گناه و سقوط انسان است، شرط اصلی رستگاریاش هم هست. البته او نیز مانند کلمنت، کاملترین راه نجات انسان را دریافت گنوسیس یا معرفت کامل به حقیقت الهی میدانست و اعتقاد داشت که این نجات را مسیح با تجسد خویش و با فرستادن پیام و شعاير دینی و ساختن انسانهای کامل آماده کرده است؛ ولی نفس نیز باید آن را بخواهد؛ باید تصمیم بگیرد و به آن عمل کند؛ اما در هر صورت، عمل نجات را لوگوس خالق انجام میدهد. اوست که با مأموریتی که خدای پدر به او محول کرد، متجسد و با یک روح انسانی متحد شد. چندی میان انسانها زندگی کرد تا اینکه روی صلیب قربانی شد. اوریگن برخلاف نظر رسمی کلیسا معتقد نبود که قربانی شدن مسیح روی صلیب، نجات مستقیم از گناه است. به نظر او، پس از گناهِ ارواح جهان، روح انسان تحت حاکمیت شیطان درآمد و مسیح با خون خود روح انسان را از شیطان بازخرید (ایلخانی، 1382، ص58-62).
در میان متألهان صاحبنام در سدههای میانه ـ که آرایی دربارۀ نجات در راستای آبای اولیة کلیسا داشتهاند ـ باید به آنسلم اشاره کرد. آنسلم (حدود1033- 1109) در شمال ایتالیا متولد شد؛ اما خیلی زود به فرانسه نقل مکان کرد که در آن هنگام از مراکز مهم علم و دانش محسوب میشد. آنسلم که به هنگام طلوع رنسانس الهیاتی در قرن دوازدهم ظهور کرد، در دو زمینه خدماتی ارزنده به الهیات مسیحی عرضه داشت: یکی در زمینۀ اثبات وجود خدا، و دیگری در زمینۀ ارائۀ تفسیری منطقی دربارۀ مرگ مسیح بر صلیب. او در طول یکی از دورههایی که به دور از انگلستان در ایتالیا مشغول کار بود، کتاب «چرا خدا انسان شد» را نگاشت که احتمالاً بزرگترین اثر اوست. آنسلم در این کتاب میکوشد ضرورت انسان شدنِ خدا را با استناد به عقل ثابت کند و فوایدی را که در نتیجۀ تجسم و اطاعت پسر خدا نصیب بشر شد، برشمارد (مکگراث، 1385، ص46-47). از نظر آنسلم،کلمۀ خدا جسم شد تا اقتضائات عدالت الهی را برآورده سازد؛ به اینمعنا که وقتی مردم مرتکب گناه شدند و طرح اولیۀ خدا را خراب کردند (داستان گناه اولیه در سفر پیدایش) از عدالت الهی سرپیچی کردند. فقط یک قربانیِ شایسته میتوانست اقتضائات آن را برآورده سازد. بنابراین، مسیح همان قربانی شایستهای است که قربانی شد تا عدالت الهی را محقق سازد و مردم را از گناهانشان نجات دهد (ویور، 1393، ص145).
در ماهیت نجات میتوان به دو محور اصلی، یعنی مسیحشناسی و انسانشناسی نظر داشت و در نظرات آباي کلیسا هم بر این محورها تأکید میشود. در بحث انسانشناسی، بنا بر آموزههای کتاب مقدس، هنگامیکه خداوند آفرینش آسمانها، زمین، حیوانات و گیاهان را به پایان رساند، انسان را بهصورتِ خود آفرید. روشن است که شباهت انسان به خدا جسمانی نیست؛ وجود الهی، بهمراتب بالاتر از وجودهای مادی و جسمی است. انسان تنها در ساحت روح و اندیشه به خدا شبیه است. به باور آگوستین آدمیان از طریق کلیسا با ابزار شعائر نجات مییابند و مسیح، فیض رهایی بخش را به کسانی اعطا میکند که خداوند آنها را برگزیده است. در بحث مسیحشناسی، به اعتقاد مسیحیان، عیسی دارای دو ذات الهی و بشری است. این دو ذات در شخصیت مسیح با هم ترکیب شدهاند و بهطور هماهنگ، فعالیتهای او را سامان میبخشند. در موضوع هایی مانند تثلیث و تجسد، بر جنبة الهی او تأکید میشود و در مباحث تاریخی بر جنبة بشری او. عهد جدید، دو تصویر متفاوت از مسیح به نمایش میگذارد. در اناجیل همنوا، کتاب اعمال رسولان، رسالة یعقوب، دو رسالة پطرس و رسالة یهودا، او یک انسان است و از جنبة الوهیت او اثری یافت نمیشود؛ اما در انجیل یوحنا و سه رسالة منسوب به او و رسالههای منسوب به پولس، او یک وجودی آسمانی است که به زمین فرود آمده است و برای تحقق نجات، کفارۀ گناهان انسانها شد (آزادیان، 1385، ص24-46).
6. آرای یوحنا دمشقی دربارۀ نجات و توبه
یوحنا دمشقی (675-754م) الهیدان اهل سوریه، یکی از برجستهترین اندیشمندان کلیسای شرق است و اغلب او را آخرین پدر از پدران یونانی میدانند. وی در شورای هیریا ـ که در سال 754م تشکیل شد و طرفدار نابودی تمثالها بود ـ ملعون خوانده شد؛ ولی دیدگاههای وی در شورای نیقیه به سال 787م به دیدگاه غالب تبدیل شد (لین، 1396، ص124-126). از وی اطلاعات چندانی در دست نیست و مختصر اطلاعات جسته و گریختهای که به ما رسیده، از منابع غیرموثق و متأخر گرفته شده است (مکگراث، 1392، ص93).
یکی از نکات بسیار مهم و تفاوت دیدگاه یوحنا در مقایسه با ديگر آبای کلیسا، در خصوص توجه به جایگاه شمایل و نقش آنها در نجات است. حائز توجه است که در کلیسای ارتدوکس شرقی از دیرباز برای شمایلها حرمت قائل شدهاند. مسیحیان قدیم معتقد بودند که تصاویر عیسی و مریم، فرشتگان و قدیسان، و شهدا توانایی شفاعت و حفاظت دارند. شمایل را نوعاً با معرقهای رنگین یا بر روی تختههای رنگشده و همیشه با مصالحی که کشیشی آنها را متبرک میکرد، میساختند. حرمت شمایلها در شرق مسیحی به حدی رسید که در سدۀ هشتم، لئوی سوم امپراتور بیزانس، از بیم سقوط به ورطۀ بتپرستی، دست به سرکوب آن زد. این اقدام موجب تجزیۀ مسیحیت شرقی به دو قطب شمایلستیز و شمایلپذیر شد. سرانجام، پیروزی از آنِ شمایلپذیران بودکه استدلال میکردند انکار شمایلها برابر با انکار تجسد خود عیسی است؛ زیرا هر دو قالبهای مادی ارواحاند. از آن پس، هیچ کلیسای ارتدوکسی بدون شمایل نبوده است و شمایلها همچنان بهعنوان وسیلۀ عبادت سهلالوصولی از اقبال عامه برخوردارند (ویلسون، 1394، ص69).
یوحنای دمشقی، ﺑﺰرگﺗﺮﯾﻦ ﻣﺪاﻓﻊ ﺷﻤﺎﯾﻞﻫا، در ﻣﻘﺎم دﻓﺎع از ﺷﻤﺎﯾﻞﻫﺎ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ: «ﺳﺠﺪه و ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن ارﺗﺪوﮐﺲ، ﻧﺸﺎندﻫﻨـﺪة ﺧﻀﻮع و اﺣﺘﺮام و ﺗﻘﺪﯾﺮ اﺳﺖ. او ﺑﺮ آن اﺳﺖ ﮐـﻪ ﺗﻌﻈـﯿﻢ ﻓﻘـﻂ از آن ﺧﺪاﺳـﺖ. در ﻣﻘﺎﺑـﻞ، اﯾـﻦ ﺗﻌﻈﯿﻢ و ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺧﺎص ﺧﺪا، ﺗﻌﻈﯿﻤﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪا ﺑـﻪ ﺧﺎدﻣـﺎن ﺧـﺪا و ﻗﺪﯾﺴـﺎن و ﻧﯿـﺰ ﻣـﺮﯾﻢ ﻣﻘﺪس ادا ﻣﯽﺷﻮد». او ﺗﻘﺪﯾﺲ ﺷﻤﺎﯾﻞﻫﺎي ﻣﻘﺪس را ﻣﺸﻤﻮل ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻌﻈﯿﻤـﯽ ﻣـﯽداﻧـﺪ. ﯾﻮﺣﻨّـﺎ در اﺛﺒـﺎت آﻣﻮزة ﺷﻤﺎﯾﻞﻧﮕﺎري، ﺑﻪ ﻣﻮاردي از ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ اﺳﺘﻨﺎد ﻣﯽﮐﻨﺪ. وي ﺳﺠﺪه و ﺗﻌﻈﯿﻢ ﯾﻮﺷﻊﺑـﻦ ﻧـﻮن در ﺑﺮاﺑـﺮ ﯾﮑﯽ از ﻓﺮﺷﺘﮕﺎن آﺳﻤﺎﻧﯽ، ﮐﺮﻧﺶ و ﺗﻌﻈﯿﻢ داوود ﻧﺒﯽ در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎم و ﺟﺎي ﭘـﺎي ﯾﮑـﯽ از ﻣﻼﺋﮑـﻪ، و ﻧﯿـﺰ ﺳﺠﺪة ﺑﻨﯽاﺳﺮاﺋﯿﻞ در ﺑﺮاﺑﺮ خیمۀ ﻣﻘﺪس و ﻫﯿﮑﻞ اورﺷﻠﯿﻢ را از اﯾﻦ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﺑﺮﻣﯽﺷـﻤﺎرد (هوشنگی و غلامیان، 1393، ص78). یک شمایل، صرفاً تصویری مذهبی نیست که برای برانگیختن احساسات پسندیده در تماشاگر طراحی شود؛ بلکه یکی از راههای تجلی خدا بر بشر است. در واقع، مسیحیت ارتدوکس از طریق شمایل به بینشی خاص از جهان معنوی دست مییابد؛ بینشی که یکی از ارکان شکلدهندۀ آن، نجات است (تیموتی وئر، 1386، ص249).
بر اساس اعتقاد دینی ارتدوکسها، تمثالها به دست انسانها ساخته نمیشوند. تمثالها تجلیات صورتهای مثالی آسمانی تلقی میشوند. ﺷﻤﺎﯾﻞﻫﺎ، ﺗﺼﺎوﯾﺮي ﻣﺘﺒﺮك و ﻣﻘﺪساﻧﺪ، ﻧـﻪ اﺷﯿﺎي ﻫﻨﺮي. مؤمنان ارتدوکس، هم در خانه و هم در کلیسا به تماثیل احترام میگذارند؛ در مقابلشان تعظیم میکنند؛ آنها را میبوسند و در برابر آنها شمع روشن میکنند. در کلیسای ارتدوکس جاتمثالی قرار دارد که در بالای تماثیل اصلی، ردیفهایی از تماثیل کوچکتر قرار دارند که داستان رستگاری را بیان میکنند و تصویر محسوسی از دینداری و اعتقاد به عشای ربانی را ارائه میدهند (ویور، 1393، ص142). کلیسای ارتدوکس، کتاب مقدس را «شمایل مکتوب» مسیح میداند که هفتمین شورای کلیسایی نیز بر آن صحه گذاشت و بهصراحت اعلام کرد که شمایلهای مقدس و کتاب مقدس را باید بهطور یکسان محترم شمرد (نصری، 1387، ص119).
بنا بر دیدگاه یوحنا دمشقی، در عهد قدیم وحیِ مستقیم، فقط از طریق کلمه ظاهر شده و در حال حاضر در عهد جدید از طریق کلمه و شمایل بهطور یکسان آشکار شده است؛ زیرا آنچه توصیفناشدني است، اکنون واقعاً نمایان شده است؛ از اینرو در شمایل این رمز و راز ساخته شده است. مقصود اصلی از شمایلها، خود خداوند است که صورت انسانیِ قابل مشاهده را در تجسم پسر خود به دست آورد؛ در نتیجه، تصویر عیسی مسیح مظهرِ تمامی تصاویر از عهد قدیم و تحققبخشیدة آنهاست. بهطور خلاصه، تجلی لوگوس الهی شمایلها را واسطۀ وحی نهایی، فضل الهی و وحی نجاتدهنده میداند و این، هدف اصلی همۀ تعالیم کلیسای ارتدوکس دربارۀ شمایل است (مککوئين، 2011، ج1، ص334).
از نگاهی کلی، در عهد قدیم استفاده از تصاویر معمول نیست؛ اما پس از آنکه خدا در روی زمین و در میان مردم زندگی و نیز معجزه میکرد، به صلیب کشیده شد و سپس به سوی آسمان صعود کرد، از آن پس برای یادبود و تعلیم انسانها بود که آنچه را خود مشاهده نکرده بودند، به تصویر کشیدند؛ و از آنجاکه همه باسواد نیستند و ممکن است فرصت خواندن را نداشته باشند، پدران به آنها اجازه دادند که این رویدادها را بر روی شمایلها به نمایش گذارند تا آنها را بهعنوان اعمال قهرمانی بزرگ به تصویر کشند تا شمایل ها بتوانند یادبودی مختصر از آنها را ایجاد کنند. به باور مسیحیان، اغلب بدون شک، وقتی که از اشتیاق و علاقة شدید، خدا فراموش میشود، با دیدن نماد مصلوب شدن مسیح، اشتیاق و علاقۀ شدیدِ نجاتبخشیِ او قطعاً به ذهن بازمیگردد و او پرستش میشود. البته این جسم نیست که پرستش میشود؛ بلکه آنچه که در آن به تصویر کشیده میشود، پرستش ميگردد؛ درست همانطورکه مطالب انجیل و همچنین جسم صلیب پرستش نمیشو (همان، 2008، ص359). یوحنا میگوید: در واقع، این تمثالها برای جلال خدا و مقدسین او، برای تشویق فضایل و نیکیها، برای جلوگیری از ارتکاب شرارت، و «نجات انسانها» به وجود آمدهاند (ویور، 1393، ص55).
یوحنا دمشقی بر این عقیده است: خداوند کمال و برتریاي را که غریزی است، در طبیعت ما قرار داده و ما بدون کمک خداوند نمیتوانیم عمل صالحی را انجام دهیم. همانگونهکه میتوانیم به دنبال فضیلت و کمال باشیم و از همان راهی که خدا دعوت میکند، پیروی کنیم، میتوانیم از فضیلت و کمال منحرف شویم؛ به این معنا که دنبال رذایل برویم و از شیطان پیروی کنیم که ما را به طغیان دعوت میکند؛ اما توبه عبارت است از بازگشت از آنچه خلاف طبیعت (و فطرت) ماست، به سوی آنچه مطابق طبیعت ماست؛ به عبارت دیگر، بازگشت از شیطان به سوی خدا؛ و این فقط با زهد و رنج میسر میشود. خدا انسان را به زیباترین شکل خلق کرد و او را نادیده نگرفت؛ بلکه با روشهای مختلف امتحان کرد تا به سوی خدا بازگردند او را انذار و هشدار داد و با طوفان و سیل انسان را هلاک کرد تا به سوی خدا بازگردند؛ فقط تعداد کمی از آنها هدایت شدند (پیدایش 6: 13)؛ زبانشان را تغییر داد (به علت اینکه زبان همدیگر را متوجه نشوند) تا پراکنده شوند (پیدایش 11: 7) و با نشانهها، جنگها، پیروزیها، شکستها، شگفتیها و نیروهای مختلف با شریعت و پیامبران به سوی خدا هدایت نشدند (یوحنا دمشقی، 1991، ص143-151).
در الهیات ارتدوکس، دو رکن اساسی در شعاير مسیحی، غسل تعمید و عشای ربانی است و یوحنا دمشقی هم معتقد است که تعمید بابی است برای توبه کردن؛ از اینرو برای بررسی توبه، به جایگاه تعمید و تفسیر آن از نظر یوحنا دمشقی میپردازیم.
یوحنا مینویسد: «تعمید مسیحی، گناهی را که حضرت آدم مرتکب شد، از بین برد. تعمید شریعت را تکمیل کرد و تثلیث را نشان داد و الگویی برای دیگران شد» (پویتیرزـ دمشقی، 1908، ج9، ص454). یوحنا به تعمیدی که با گریستن همراه است، اشاره میکند که اشاره به توبة رسمی است و هیچ اشارهای به توبه در ایمان ارتدوکس ندارد. او ما را به مرگ محکوم کرد تا اینکه آنچه شر است، نباید پایدار بماند و وقتی که به بندگان خود ابراز ترحم کرد، از طریق عشق خود ما را از فساد رهایی داد. آب برای تجدید حیات و شستوشوی گناه و فساد ما، و خون بهعنوان بازخرید زندگی ابدی شد (همان). بنا بر نظر یوحنا، بیشتر آنچه دربارة مرگ انسان است، مربوط به سقوط فرشتگان است. پس از سقوط، امکان توبه برای آنها وجود ندارد؛ درست همانطورکه بعد از مرگ توبهای وجود ندارد. یوحنا میگوید: از طریق غسل تعمید بخشش گناهان بهصورت یکسان اعطا میشود؛ اما فضیلت روح نسبتبه ایمان و تهذیب قبلی اعطا میشود. طبق این جمله، در غسل تعمید گناهانِ همه بخشیده میشود؛ اما بخشش دیگری در این شعاير وجود دارد که به عملکرد انتخابیِ انسان بستگی دارد (هیمریچ، 1985، ص145).
در پی نظر گریگوریوس نازیانزوسی، یوحنا معتقد است که وقتی یحیای تعمیددهنده، عیسی را تعمید میدهد، این موارد با تعمید مسیحیان که تعمیدِ مقدماتی است، فرق دارد؛ چون مردم را به سوی توبه هدایت میکند. این تعمید مسیحیان که با توبه مرتبط است، نیازی به تطهیر نداشت؛ اما یوحنا میگوید که او طهارت مرا از آن خودش ساخت و عیسی این تعمید خودش را با تطهیر هر شخصی که تعمید بیابد، یکی کرده است؛ و ازآنجاییکه طبیعت انسان دارای دو بعد روح و جسم است، او ما را دو بار با آب و روح شستوشو داده است. تعمید، گواه بر مرگ خداوند است. «ما در غسل تعمید با خداوند میمیریم». رسول الهی میگوید (کولسیان2: 12): همانطور که مرگ خداوند یک بار اتفاق میافتد، غسل تعمید باید یک بار با تکیه بر کلام خدا به نام پدر، پسر و روحالقدس انجام شود
(متی 28: 19). پس اعتراف را به نام پدر، پسر و روحالقدس بیاموزید (همان).
نتیجهگيري
با توجه به کاربرد اصطلاحات نجات و توبه در عهدین، میتوان اینگونه بیان کرد که در عهد قدیم نجات بر این اساس است که خداوند پیمانی با پیامبران پیش از عیسی مسیح بسته است و شامل وعدههایی است که نجات از این طریق حاصل میشود؛ و در عهد جدید بر این امر مبتنی است که نجات تنها از طریق عیسی مسیح به دست میآید؛ لیکن عیسی مسیح همۀ انسانها را بهوسیلة ایمانشان نجات خواهد داد و شرط تحقق نجات، ایمان به اوست. به عبارت دیگر، در عهدین بر نجات فردی و اجتماعی تأکید میشود: در عهد قدیم منظور از نجات فردی، نجات از دست دشمنان و نجات از خطر و... است و در نجات اجتماعی، بهطور مکرر از برگزیدگی قوم اسرائیل و اینکه آنان قوم برگزیدة خدایند، سخن رفته است؛ در عهد جدید، نجات فردی با آمرزش و بخشش گناهکاران است که خداوند به دلیل مهر و محبت خود میبخشد و زمینه را برای توبه مهیا میسازد؛ و نجات اجتماعی هم شامل همۀ نژاد بشر میشود و ابعاد زندگی انسانها را تغییر میدهد و مختص به گروه خاصی نیست. بنابراین، نجات در عهد قدیم یادآور خروج اسرائیل از مصر است و نجات در عهد جدید بر این امر مبتنی است که مسیحایی میآید که انسانها را از گناه نجات خواهد داد و راه نجات از این گناه، مصلوب شدن عیسی مسیح است؛ و عیسی مسیح نیز اعلام کرد که آمده است تا انسانها را از گناه نجات دهد؛ و خداوند به دلیل آمرزیده شدن و نجات انسان از گناه و مرگ، با فرستادن پسر خود، رنج انسانها را متحمل میشود و نجات را فراهم میسازد. لذا عمل انسان هیچ نقشی در نجات وی ندارد؛ بلکه موهبتی از جانب خداست که شامل ابنای بشر میشود. در اینباره، آگوستین بیان می دارد که اختیار و ارادۀ انسان راه نجات را فراهم نمیکند؛ چراکه ارادۀ انسان ضعیف و ناتوان است و نیازمند امداد غیبی است، که از آن به فیض یاد میکند و تنها راه نجات انسان را فیض خدا میداند که شامل حال کسانی میشود که خدا از قبل برگزیده است.
بر اساس دیدگاه ایرنائوس، خدا در قالب عیسی تجسد یافت و برای نجات انسانها به خاطر گناهی که علیه خدا مرتکب شده بودند، رنج کشید و بهعنوان پدری مهربان محبتش را دریغ نکرد و نجاتشان داد. ایرنائوس مسیح را در قالب خدا میداند که رنج کشید و مصلوب شد. به عبارتی، هم بعد جسمی، هم بعد روحی مدنظر است؛ ولی در نظر ایرنائوس بعد انسانی مسیح مدنظر است. همچنین او نقش اختیار انسان در دستیابی به نجات را مورد توجه قرار میدهد. اوریگن راه نجات را دریافت گنوسیس یا معرفت کامل میداند که با تجسد عیسی تحقق مییابد و با قربانی شدن او بر روی صلیب، انسانها نجات مييابند، به شرطی که نفس بخواهد. اين بهمعنای آن است که بر اختیار تمرکز دارد و اوریگن هم اختیار را که علت گناه و سقوط انسان است، شرط اصلی رستگاری میداند. پس ایرنائوس و اوریگن در نائل شدن به رستگاری، بهنوعی بر اختیار تأکید دارند. آنسلم هم معتقد است که عیسی مسیح با قربانی شدنش بر روی صلیب، انسانها را نجات میدهد. پس هر سه متأله در قربانی شدن عیسی بر روی صلیب، دیدگاه مشابهی را برای رسیدن به نجات دارند.
یوحنای دمشقی در باب توبه، بر تعمید تأکید میکند و بر این عقیده است که در غسل تعمید مواردی رخ میدهد: یکی دوباره متولد میشود؛ یک نفر بخشش گناهان را میپذیرد؛ یکی در مرگ و قیام مسیح سهیم میشود؛ یکی پسر خدا میشود و یکی اعضای کلیسا میشود که این امر موجب پاک شدن از گناه اولیه ميگردد. به عبارت دیگر، تعمید باعث میشود تا گناهی که آدم مرتکب شده بود، از بین برود و انسانها توبه کنند. بنابراین، یوحنا دمشقی تعمید را بابی برای توبه کردن میداند و بر این عقیده است که تمثالها باعث نجات انسان میشود.
در نگاهی کلی، با بررسی آرای آبای کلیسا در باب نجات، میتوان وجوه مشابه این دیدگاهها را در این دانست که نجات انسان در گرو مسیح است؛ نجاتی که با تکیه بر ایمان به خدا باشد. همچنین دربارۀ اختیاری که برخی از آبای کلیسا از آن سخن گفتهاند، میتوان گفت بدین معناست که عیسی با تجسد خویش، انسانهای کامل را آماده میکند تا انسان بر حسب اختیار و ارادۀ خویش بخواهد نجات یابد.
- کتاب مقدس، 2009م، ترجمه هزاره نو، لندن، بينا.
- امامی، مجتبی، 1386، «نجات در قرآن و مقایسه آن با آموزه نجات مسیحی»، قبسات، ش43، ص33-58.
- ایلخانی، محمد، 1382، تاریخ فلسفه در قرون وسطی و رنسانس، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
- آزادیان، مصطفی، 1385، آموزه نجات از دیدگاه علامه طباطبایی با نگاهی به دیدگاه رایج مسیحیت، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- آفی براون، رابرت مک، 1381، روح آیین پروتستان، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران، مؤسسه نگاه معاصر.
- باغبانی، جواد و عباس رسولزاده، 1393، شناخت کلیسای کاتولیک، زیرنظر حسین توفیقی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعۀ علوم انسانی و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- براون، استیون اف، 1391، دینهای جهان؛ آیین پروتستان، ترجمه فریبرز مجیدی، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
- تیسن، هنری، بیتا، الهیات مسیحی، قم، انتشارات حیات ابدی.
- تیموتی وئر و حميد بخشنده، 1386، «سنت مقدس: منبع ایمان ارتدوکس»، هفت آسمان، ش34، ص237-254.
- تیواری، کدارنات، 1393، دینشناسی تطبیقی، ترجمه دکتر مرضیه (لوئیز) شنکایی، ویراستار بهزاد سالکی، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
- جمعی از نویسندگان، 1393، تعالیم کلیسای کاتولیک، ترجمه احمدرضا مفتاح، حسین سلیمانی، حسن قنبری، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
- دمشقی، یوحنا، 1991م، المئه مقاله فی الایمان الارثوذکسی، ارشمندریت ادریانوس شکور، ق.ب، لبنان، المکتبة البولسیه.
- راشدمُحصّل، محمدتقی، 1369، نجاتبخشی در ادیان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- رشدی، آرمان، 1391، فرقههای مسیحیت، گردآورنده مارابا کاتولیکوس، بيجا، بينا.
- زیبایینژاد، محمدرضا، 1376، درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ویراستار رضا بابایی، چاپ دوم، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی.
- سارو خاچیکی، 1361، اصول مسیحیت، تهران، حیات ابدی.
- کاکس، هاروی، 1378، مسیحیت، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، مرکزمطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
- ﮐﺎﻟﯿﺴﺘﻮﺱ ﻭﯾﺮ و حميد ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ، 1384، «مسیحیت شرقی؛ کلیساها، آموزهها، آیینهای مقدس»، هفت آسمان، ش25،ص93-114.
- کلباسی اشتری، حسین، 1387، مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
- لین، تونی، 1396، تاریخ تفکر مسیحی، روبرت آسریان، چ پنجم، تهران، فرزان روز.
- مک گراث، آلیستر، 1385، درآمدی بر الاهیات مسیحی، ترجمه عیسی دیباج، تهران، کتاب روشن.
- ـــــ ، 1392، درسنامۀ الهیات مسیحی (بخش دوم: مفاهیم اصلی الهیات)، ترجمه محمدرضا بیات، وحید صفری، علی شهبازی، اعظم مقدم و کوثر طاهری، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
- مولند، اینار، 1387، جهان مسیحیت، ترجمه محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، چ سوم، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
- 1991م، مُعجَمُ الّاهوت الکِتابی، بیروت، دارالمشرق.
- میلر، ویلیام مک الوی، 1382، تاریخ کلیسای قدیم در امپراتوری روم و ایران، ترجمه علی نخستین، تهران، حیات ابدی.
- نصری، امیر، 1387، حکمت شمایلهای مسیحی، تهران، چشمه.
- ویلسون، برایان، 1394، دین مسیح، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز.
- ویور، مری جو، 1393، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
- هوشنگی، لیلا و ريحانه غلامیان، 1393، «ﺷﻤﺎﯾﻞﻧﮕﺎري در اﻟﻬﯿﺎت ارﺗﺪوﮐﺲ: ﻧﻤﺎدﻫﺎ و ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎي آن در ﮐﺘﺎب ﻣﻘﺪس»، معرفت ادیان، ش18، ص75-95.
- هینلز، جان آر، 1386، فرهنگ ادیان جهان، ویراستار ع. پاشایی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
- B.H.Dement, E.W.s 1979, «Repent», In The International Standard Bible Encyclopedia,Vol:4, USA, The Howard- severance company.
- E.Aunes, David E, 1993, «Repentance», In Encyclopedi Of Religion, Ed:Mircea Eliade,Vol:11, New York, Macmillan.
- Hellwig, Monika K,1987, Encyclopedi Of Religion, Ed:Mircea Eliade,Vol:12.
- Hilary Of Poitiers. john Of Damascus,1908, Nicene And Post-Nicene Father Of The Christian Church,Vol :9, New York.
- Himmerich, maurice fred, 1985, Deification In John Of Damascus, ProQuest Dissertations and Theses; (PQDT).
- Irenaeeus, 1869, The Writings Of Irenaeeus, Ante-Nicene Fathers, puplisher T.And T.Clark, University Of Lausanne.
- Liefeld,W.L, 1979, The International Standard Bible Encyclopedia, Vol:4, The Howard- severance company.
- MacCulloch.J.A, 1980, EncyclopediaOf Religion And Ethics, Ed: James Hastings ,Vol:10, New York ,Edinburgh.
- McGuckin, John Anthony, 2008, The Orthodox Church, USA, Blackwell.
- _____, 2011, The Encyclopedia Of Eastern Orthodox Christianity, Vol:1, USA, Blackwell, Baptism.
- Porter/Eds.T.A, 2003, »Repentance«, In New Catholic Encyclopedia, Second Edition ,Vol:12, New York,Thomson Gale.
- Smart, Ninian, 1993, »Soteriology«, In The Encyclopedia Of Religion,Vol:13, New York, Machmillan Press.