مقایسهی نظام اخلاقی «اسلام» و «تائو»
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
ارائة تعریفي جامع و مانع از «دین»، امری سخت و دشوار است. بهطور کلی، دین از مقولة مفاهیمی است که بهعلت تنوع فراوان در مصادیق، ارائة تعریف واحد و همهپسند از آن دشوار است. تعاریف ارائه شده نتواستهاند ماهیت جامع و همهشمولی ارائه دهند؛ اما برخی تعاریف از گستردگی بیشتری برخوردارند. مایکل پترسون در تعریف میگوید: «دین مجموعهای از اعتقادات، اعمال و احساسات است که حول مفهوم حقیقت غایی سامان یافته است. این حقیقت غایی به حسب ادیان مختلف، ویژگیهای مختلفی داراست» (پترسون و دیگران، 1388، ص20).
محمدتقی مصباح یزدی دین را باور به یک امر غایی ميداند و آن را به معنای «اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان» بیان میکند (مصباح یزدی، 1384، ص11). این تعریف نیز از گستردگی و شمول خوبی برخوردار است و شامل بسیاری از آیینها میشود.
جوادی آملی نیز دین را مجموعهای متشکل از سه جنبة نظری، عملی و کردار میداند: «دین، مکتبی است که از مجموعة عقاید، اخلاق و قوانین و مقرّرات اجرایی تشکیل شده است و هدف آن، راهنمایی انسان برای سعادت است» (جوادی آملی، 1384، ص24). این معنای دین شامل آیینهای بشری نیز میشود؛ چون آیینهای بشری دربردارندة مجموعهای از گزارهها در سه حیطة نظر، عمل و کردار است.
طبق تعاريف ارائه شده، آیین «تائو» نیز میتواند ذیل مفهوم «دین» گنجانده شود؛ چون تائو علاوه بر مجموعهاي از گزارههای اعتقادی، عملی و کرداری، وجود یک امر غایی و متعالی را ـ که بطن هستی است ـ مسلم میداند.
اسلام بهعنوان آخرین دین و کاملکنندة ادیان سابق، برای اخلاق و چگونه زیستن برنامههای خاص ارائه کرده است. از طرفی، بررسی کامل نظام اخلاقی اسلام مبتنی بر مبانی «معرفتشناختی»، «هستیشناختی» و «انسانشناسی» است که به سادگي قابل بررسی نيست؛ از اينرو در این نوشتار سعی بر آن است که با محوریت عناوین موجود در کتاب تائوتهچینگ که مهمترين مسائل و گزارههای اخلاقی آیین تائو در آن انباشته شده است، مقایسهای بین مبانی و گزارههای اخلاقی اسلام و آیین تائو صورت گیرد. بر این اساس، پرسش اصلی این است: «مبانی و گزارههای اخلاقی اسلام و آیین تائو چه وجوه اشتراک و افتراقی دارند؟».
ضرورت و اهمیت: بررسی تطبیقی مبانی اخلاقی در ادیان مختلف و مطالعة نکات مشترک بین گزارههای اخلاقی بهمنظور ایجاد بستر «گفتمان اخلاقی بین ادیان»، ضرورتی اجتنابناپذیر است. همچنين مطالعه و تحقیق در حیطة گزارههای اخلاقی ادیان میتواند بهترین پاسخگو به ابهامات اخلاقی موجود در حوزة علم اخلاق و بر اساس زبان مشترک بین ادیان باشد. از طرفی، روابط دوستانه بین دو کشور ایران و چین روزبهروز در حال افزایش است. آشنایی با فرهنگ و ریشة ادیان چینی بهويژه آیین تائو، خود میتواند بر گسترش و عمق هرچه بیشتر روابط کمک کند.
تاریخچة آیین تائو: آیین تائو (Tao) یکی از کیشهای باستانی چین است. تعالیم این آیین، حاصل فلسفهورزی حکیم و متفکر بزرگ چین باستان، لائوتزه (Lai-tzu) است که در قرن ششم پيش از میلاد و قبل از کنفوسیوس به دنیا آمده است (شاله، 1355، ص185).
به حسب منابع تاریخی پیشین چین، آیین تائو دارای دو جنبة فلسفی و دینی است که حداقل جنبة فلسفی آن قبل از آیین کنفوسیوس بوده است؛ هر چند بعدها بهعنوان یک دین رسمیت یافت. از سال 165میلادی هوان، یکی از پادشاهان سلسلة «هان»، برای نخستین بار به تجلیل مقام و جایگاه لائوتزه اقدام کرد و معبدی به نام او بنا کرد؛ ولی با وجود این مسائل، تائوئیسم پیشرفت چندانی نکرد؛ تا اینکه در قرن هفتم میلادی، لی شی ـ مین، بنیانگذار سلسلة بزرگ «تانگ»، به آن آیین ایمان آورد و به تائوئیسم صورت دینی رسمی و سازمانیافته داد. در این زمان، «بودیزم» همچون عامل بزرگی در زندگی دینی مردم چین جلوهگر بود. آیین کنفوسیوس نیز بهعنوان دومین آیین چین ـ که بیشتر در پی اندیشه و رفتار و کردار بشر بود ـ به نحو اساسی در نزد ادبا و اندیشمندان و مقامات اداری معتبر شمرده میشد. تائوئیسم نیز از سوی دو گروه مورد حمایت قرار گرفت و توانست تودههایی از روشنفکران و نیز طالبان علوم غیبی و مرموز را به خود جذب کند (بایرناس، 1388، ص362).
در بین ادیان چینی، آیین تائو یکی از سه آیین رسمی است که در کنار ادیان بودایی و کنفوسیوسی بهعنوان «سان چیائو» (san chiao) یا «سه مذهب» به رسمیت شناخته شده است. این ادیان، نهتنها در کنار هم زیست کردهاند؛ بلکه تداخلاتی هم بینشان صورت گرفته است، بهنحوی که بسیاری از چینیهای متدین، در حفظ و عمل به هر سه آیین میکوشند؛ اما وجود تمایز فراوان در بین این سه آیین نیز آشکار و روشن است. مطابق آیین کنفوسیوسی، دین عبارت است از رعایت قوانین اخلاقی در سلوک و معاشرت بین افراد جامعه؛ اما طبق آیین بودا، دین یعنی نظام تزکیه و پرورش نفس مبتنی بر مراقبه و ترک دنیا، همراه با ایمان به یک خدای متشخص؛ اما طبق آیین تائو، دین عبارت است از تبعیت باطنی از یک طریقة الهی جهان (هیوم، 1379، ص211).
در ادامة سیر تاریخی ادیان چینی، تائو به آیینی بر ضد آیین کنفوسیوس مبدل گشت؛ به این معنا که پیروان آیین تائویی، دخالت در امور سیاسی و اجتماعی را که از پایههای اساسی آیین کنفوسیوس است، نفی کردند و در مقابل، به تبلیغ انسان آزاد پرداختند تا بر اساس نظام طبیعی عمل کند و سیر بازگشت انسان به طبیعت محقق شود. آنان اظهار داشتند که جدایي انسان از طبیعت، ریشة همة شرور است (قنبری، 1388، ص114).
تائو: معنای لغوی کلمة تائو، راه، طریقه یا سبیل است. در متون مقدس آیین کنفوسیوسی نیز از همین واژه برای نشان دادن راه و طریق یک انسان مذهبی کامل استفاده شده است. چند معنای مختلف برای کلمة «تائو» گفته شده است که عبارتاند از: نظم اخلاقی و فیزیکی عالم، راه خرد و حقیقت، راه صحیح زندگی؛ اما در بالاترین صورت فنی خود، واژة «تائو» نمایندة «مطلق هستی» یا «هستی متعال دینی» است (هیوم، 1379، ص227).
در چین، هر چیزی یک تائو دارد: تائوی طبیعت، تائوی فرهنگ، تائوی روح و... پیش از کنفوسیوس تائو معنای جامع و فراگیری نداشته است؛ اما بعدها معنای عامی پیدا کرده است و شامل همه چیز میشود. بهتدریج تائو اصل و بنیان جهان شناخته شد که پیش از آسمانها و زمین وجود داشته است (قنبری، 1388، ص114).
تائو غیرفعال و غیرقابل توصیف است؛ با اینحال برخی از اوصاف و ویژگیهای او در کتاب تائوتهچینگ بیان شده. در فراز اول این کتاب و در توصیف تائو آمده است: تائو را نمیتوان توصیف و تعریف کرد؛ چون الفاظ گنجایش توصیف او را ندارند. او ازلی و سرمد است. «تائويی كه بتوان آن را بر زبان آورد، تائوی ازلی نیست. نامي كه قابل ذکر بر زبان باشد، نام جاوید و ازلی نخواهد بود. آنچه نميتوان برايش نام نهاد، حقيقت ازلی است. رها از آرزوها، ميتوان اسرار را درك كرد. گرفتار آرزو تنها ميتواند جلوهها را ديد. نهان و آشکار، هر دو از يك منبعاند. اين منبع را تاريكی ناميدهاند. تاريكی در تاريكی؛ دروازة ورود به دنيای معرفت و شناخت» (فراز: 1).
تائو قبل از خلقت جهان به صورت بیشکل، ولی کامل وجود داشته است. تائو آرام است و خالی و تنها. تائو بینهایت است. او حاضر همیشگی جهان است و در واقع او مادر جهان است. چون اسم بهتری در وصفش نمییابم، او را «تائو» مینامم. «تائو در هر چیزی است و فقط از خود تبعیت دارد و جهان هم تابع اوست» (فراز: 25). تائو منشأ پیدایش همه چیز است (فراز: 34). «تائو قابل فهمیدن و شناخت نیست و حتی از الکترون هم کوچکتر است. همه چیز در تائو به پایان میرسد» (فراز: 32).
تائو عامل نظم و ترتیب جهان و اصل جاویدان است که تمام پدیدهها از آن ناشی میشود. وحدت بر کثرت برتری دارد و جهان از اتحاد وجود «یانگ» و لاوجود و نیستی «یین» به وجود میآید.
کتاب مقدس آیین تائو: مهمترين و اصلیترین منبع این آیین کتابی است که سند آن را به خود لائوتزه بنیانگذار این مکتب، نسبت میدهند. عنوان کتاب تائوتهچینگ است که معمولاً آن را ترجمه نمیکنند و بهعنوان مجموعهایی مرکب از سه نام چینی، به همان صورت اصلی استعمال میکنند (هیوم، 1379، ص219).
1. ملاک خوب و بد
هنگامی که میکوشیم با ابزار عقلانی، به مجموعهای از معیارها برای تشخیص فعل خوب از بد برسیم، سروکار ما با گزارههای اخلاقی است. نگاه اجمالی به سیر اخلاق و تطور آن این را میفهماند که گزارههای اخلاقی، یا «غایتگرایانه» (حسن غایی) اند یا «وظیفهگرایانه» (حسن فعلی) یا «فضلیتگرایانه» (حسن فاعل). در نظریة «غایتگرایانه»، احکام اخلاقی کاملاً مبتنی بر نتایجی است که یک فعل به بار میآورد و یک فعل را با توجه به نتایجش در ذیل عنوان خوب یا بد جای میدهند؛ اما در نظریة «وظیفهگرایانه»، ملاک در تعیین گزارة اخلاقی خوب و بد، در نتیجه و غایت آن نیست؛ بلکه خود «فعل» ویژگیهایی خاصی دارد که خوبی یا بدی آن را تعیین میکند. در نظریة «فضیلتگرایانه»، ملاکْ نتیجه و خود فعل نیست؛ بلکه «فاعل» و «انجامدهنده» ملاک است. اگر کننده از حسن فاعلی برخوردار بود، آن فعل اخلاقی در زمرة گزارههای مثبت خواهد بود (پالمر، 1386، ص24).
با تأملی در گزارههای اخلاقی موجود در کتاب تائوتهچینگ میتوان ادعا کرد که مکتب اخلاقی تائویی، مکتبی غایتگراست: «با سادگی در زندگی میتوانید آن شوید» (فراز:14)؛ «برای او چیزی جز تائو اهمیت ندارد» (فراز: 64) و راه منحصر در رسیدن به معرفت و حقیقت را هماهنگ شدن با تائو میداند: «تنها با زندگی در تائو میتوانید حقیقت خود باشید» (فراز: 22). این هماهنگ شدن با تائو را میتوان در بهکارگیری گزارههای اخلاقی یافت: «آفریدن بدون احساس مالکیت، عمل کردن بدون انتظار، راهنمایی کردن بدون دخالت، از خصوصیات تائو است» (فراز: 51). همین ویژگیها برای انسان تائویی تصویر شده است: «داشتن بدون احساس مالکیت، عمل کردن بدون انتظار داشتن و راهنمایی کردن بدون تسلط، از ویژگیهای عالی اخلاقی انسان ایدهآل است» (فراز: 10) و در مسیر هماهنگ شدن با تائو، انسان ایدهآل تائویی جلودار است: «انسان ایدهآل همیشه ذهنش را با تائو یگانه میسازد» (فراز: 21) و ثمرة این هماهنگی با تائو، شکوفایی دنیا خواهد بود: «در هماهنگی تائو، آسمان صاف و گسترده است... و همة موجودات در شکوفايیاند» (فراز: 39).
در این کتاب، فضیلتگرایی و حسن فاعلی داشتن نفی ميشود: «خشونت، حتی با نیت خوب، همیشه به کنندة آن بازمیگردد» (فراز: 30).
در گزارههای اخلاقی اسلام، هر سه معیار (غایتگرایانه، وظیفهگرایانه و فضیلتگرایانه) وجود دارد و بدان اشاره شده است:
1. غایتگرایانه: گزارة اخلاقی مثبت است که دارای غایت باشد؛ اما نه غایت مادی، بلکه غایت آن کمال و قرب به خداست: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» (آلعمران: 130)؛ «تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید».
2. وظیفهگرایانه: برخی از گزارههای اخلاقی اسلام، قطعنظر از غایت مترتب بر آن و نیز کنندة آن، فعل اخلاقی مثبت بهشمار میآیند؛ امانتداری و صدق و بخشش و... .
3. فضیلتگرایانه: قید فضیلت و حسن فاعلی نیز در گزارههای اخلاقی اسلام مدنظر است؛ از اینرو آنچه برای برخی از انسانها گزارة اخلاقی مثبت است، برای برخی دیگر که دارای مراتب فاعلی بالاترند، گزارة اخلاقی منفی است: «حسناتُ الابرار سَیّئاتُ المُقَرّبین» (اربلی، 1381، ج2، ص254).
بنابراين، میتوان ادعا کرد که مکتب اخلاقی اسلام، برخلاف ديگر مکاتب اخلاقی که فقط بر یک محور میچرخند، مکتبی جامع است که در ضمن غایتگرایانه بودن، نفس فعل و انجامدهندة آن نیز مدنظر است.
2. نسبیت و اطلاق در گزارههای اخلاقی
بحث «نسبیت» یا «اطلاق» در گزارههاي اخلاقی مورد توجه اندیشمندان معاصر قرار گرفته است. آیا گزارههای اخلاقی با توجه به زمان، مکان و افراد تغییر میکند؟ یا اینکه این گزارهها اموری مطلق و ثابتاند که در هیچ برههای از زمان و در هیچ مکانی و نسبت به افراد مختلف جامعه تغییری نمیکند؟
در کتاب تائوتهچینگ به این مسئله اشاره شده است که برخی از گزارههای اخلاقی تابع بعضی از شرایط است؛ وقتی برخی از مردم صدق و راستگویی را خوب بدانند، راستگویی یک گزارة اخلاقی نیکو خواهد بود و مقابل آن یعنی کذب، بد خواهد شد: «وقتي مردم برخي چيزها را زيبا ميدانند، چيزهاي ديگر زشت ميشوند. وقتي مردم بعضي چيزها را خوب ميدانند، چيزهاي ديگر بد ميشوند» (فراز: 2).
مرتضی مطهری در کتاب فلسفة اخلاق در پاسخ به نظریة کانت که قائل به مطلق بودن گزارة اخلاقی است، به بیان متکلمیین و اصولیین باب «احکام عقل و حسن و قبح عقلی» استناد میکند. برخی از گزارههای اخلاقی مطلقاند، مثل گزارة «العدل حسن؛ عدالت نیکوست»؛ اما برخی دیگر از گزارههای اخلاقی نسبیاند:
اساساً خیلی عجیب است این حرف از جناب کانت و از هر کس که چنین حرفی زده باشد. چطور ممکن است انسان معتقد باشد به این مطلب که راست را باید گفت، ولو اینکه راست فلسفة خودش را بهکلی از دست بدهد... اگر کسی دربارة راست و دروغ تجربه داشته باشد، این حرف را نمیزند... یک آدمی که تجربه دارد، یعنی در عمرش راستگو بوده است، یک راستگوی واقعی میفهمد که در مواردی راستی فلسفة خودش را از دست میدهد. در فقه اسلامی هم غیبت و دروغ هر کدام موارد استثنایی دارند و حق هم این است (مطهری، 1384، ج22، ص354و355). (درست است؟)
آیتالله مصباح یزدی نیز قائل به نسبیت در برخی گزارههای اخلاقی است: «برخی گزارههای اخلاقی مطلق و برخی مقید و به همین معنا نسبی هستند. گزارههای "عدل خوب است" و "عبادت خدا پسندیده است"، مطلق، و گزارة "کشتن انسان بد است"، به بیگناهی او و خلاف عدالت بودن آن مقید میباشد» (مصباح یزدی، 1394، ص204).
طبق آموزههای اسلام، برخی از گزارههای اخلاقی مطلقاند و در همة جهات و افراد جریان دارد؛ اما برخی دیگر از گزارهها به مقتضیات زمان، مکان و افراد تغییر ميکنند و در واقع، موضوع گزارة اخلاقی مقیدند؛ مثل قضیة «الصدق حسن»، موضوع گزارة «الصدق النافع» است.
3. عامل پیدایش خوب و بد
گزارههای اخلاقی در نگاه کلی، ذیل دو عنوان «خوب» و «بد» قرار میگیرد. در این قسمت به این مسئله میپردازیم که آیا گزارههای اخلاقی در تائو و اسلام، حقیقی و عینیاند یا اینکه امور اعتباری و قراردادیاند و به جاعل نیاز دارند؟ به عبارت دیگر، منشأ گزارههای اخلاقی، اوامر و نواهی خداست یا خیر؟
در کتاب تائوتهچینگ عامل اصلی پیدایش خوبی و بدی و نیز زشتیها و زیباییها را «تائو» میداند، و تائوست که خوبی را خوب و بدی را بد قرار میدهد: «خوب و بد، هر دو از آن به وجود آمدهاند» (فراز 5).
اما فراز دیگري از کتاب تائوتهچینگ به این حقیقت اذعان دارد که برخی گزارههای اخلاقی ذاتیاند. اگر هیچ دستور اخلاقی و گزارة اخلاقی از ناحیة تائو وجود نداشته باشد، در این صورت مردم فعل اخلاقی را تشخیص خواهند داد: «عدل و اخلاقیات را فراموش کنید؛ مردم آنچه که درست است را انجام میدهند» (فراز: 19).
یکی از مسائل مهم و چالشبرانگیز که از اوايل ظهور اسلام، فرقهها و مذاهب اسلامی را درگیر خود کرده و حتی عامل تمایز آنها شده، مسئلة منشأ خوبیها و بدیهاست که در ادبیات دینی مسلمانان با عنوان «حسن و قبح عقلی یا شرعی» مطرح میشود.
برخی از مذاهب اسلامی، مثل مذهب معتزلی و شیعی قائلاند که خوبی و بدی از صفات ذاتی افعالاند و عقل انسان بهتنهایی و بدون ملاحظة اوامر شرعی، به خوبی و بدی فعل پی میبرد و شرع و شارع فقط جنبة کاشفیت دارد؛ اما در مقابل، اشاعره قائل به ایناند که شارع عامل پیدایش خوبیها و بدیهاست و خوبی و بدی در ذات افعال انسان نهفته نیست و اگر شارع به دروغگویی امر بکند، دروغگویی خوب خواهد بود؛ هر چند که عادت خدا بر این است که به دروغگویی امر نمیکند (خرازی، 1433ق، ص97).
4. ضرورت زیست اخلاقی
اخلاق، بهتر زیستن را به انسان میآموزد و بدون آن زندگی فردی و اجتماعی در ورطة سقوط قرار میگیرد. بسیاری از کشمکشهای اجتماعی در امیال و خواستههای بینهایت انسانی ريشه دارد. اخلاق است که انسان را در زندگی فردی و اجتماعی در چهارچوب عقل و منطق کنترل میکند.
آیین تائو، محور اصلی ضرورت اخلاقی زیستن را دنیا و سعادت در دنیا میداند؛ لذا نگاهی به عوالم بعد از مرگ ندارد:
1. سعادت در دنیا: با عمل به دستورات اخلاقی و دوری از اخلاقهای زشتی چون جاهطلبی و ستایش بیشازحد (فراز: 3)، وابستگی به دنیا (فراز: 7)، مقایسه کردن (فراز: 8)، حرص و خودنمایی (فراز: 9)، اوهام و خیالات (فراز: 10)، غرور و آرزو (فراز: 13)، سخنهای بیهوده (فراز: 22)، عجول بودن و خودبزرگبیني (فراز: 24) و حسادت (فراز: 66)، میتوان درون را خالی نگه داشت. در این صورت است که اخلاق خوب از انسان ناشی میشود: «این فضای خالی خانه است که سودبخش است» (فراز: 11).
2. رسیدن به تائو: با خالی کردن درون از اخلاق ناپسند و کاربست اخلاق نیکو، چون بخشش و سخاوت (فراز:3)، رضایت و خشنودی (فراز: 7)، خاکی بودن و سادگی (فراز: 8)، اخلاص (فراز: 10)، ادب (فراز: 15)، سادهزیستن (فراز: 14)، آرامش با یاد مبدأ (فراز: 16)، توکل (فراز: 23)، تسلط بر قوای خود (فراز: 33)، قناعت (فراز:37)، شکیبایی و شفقت (فراز: 67) و سکوت (فراز: 56)، شخص متخلق، به تائو میرسد؛ غرق عظمت و بزرگی تائو میشود که ثمرة آن، رضایت و سعادت در دنیا و آماده شدن برای مرگ است: «غرق در حیرت تائو میشود. آنچه در زندگی برایت پیش میآید، خشنودی؛ و چون مرگ فرا رسد، آمادهای» (فراز: 16).
قانون فو (Fu) یا بازگشت، پدیدهای است که از طریق آن تمام اشیا به حالت اصلی خود بازمیگردند. قانون تائو یک سیر قهقرایی است تا اینکه به نقطة شروع میرسد؛ چون همه چیز از تائو نشئت گرفته است؛ همه چیز حتماً به تائو بازمیگردد. این قانون ابدی و همیشگی تائوست (موحدیان عطار و رستمیان، 1386، ص257).
زیست اخلاقی، جزء مهمترین ارکان و اصول اسلام است؛ بهگونهای که فلسفة آفرینش و ارسال انبیا با زیست اخلاقی قابل تبیین است، و نیز کلید سعادت در دنیا و فوز در آخرت است.
1. فلسفة آفرینش: قرآن در چندین آیه به این موضوع پرداخته است که خداوند انسان را برای آزمودن در حیطة اعمال و رفتارش در دنیا آفریده است: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُور» (ملک: 2)؛ «همان خدایی که مرگ و حیات را خلق کرد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید؛ در حالیکه او بینیاز و بخشنده است».
در این آیه، حسن عمل و صلاح آن بهعنوان هدف از خلقت انسان بیان شده است. عملی احسن و نیکوست که از لحاظ کیفی دارای حسن فعلی و حسن فاعلی باشد (طباطبایی، 1360، ج19، ص349-350).
2. فلسفة ارسال انبیاء: با دقت در متون اسلامی، یکی از مهمترین اهداف ارسال انبیا رساندن انسان به کمال اخلاقی مطلوب است: «إنّما بعثتُ لاتمّم مَکارم الاخلاق» (مجلسی، 1404ق، ج16، ص210)؛ «من تنها از آن جهت به رسالت مبعوث شدم تا کرامتهای اخلاقی را تکمیل کنم».
به این معنا که انبیا انسانهای کامل و آراسته به کمالات اخلاقی بهعنوان اسوه و الگو در جامعه مطرح شوند: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب: 21)؛ «به تحقیق رسول خدا برای شما الگوی نیکوست». و نیز مردم را به خوبیها امر کنند و از زشتیها و پلشتیها بازدارند: «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَر» (اعراف:157)؛ «مردم را به معروف و خوبیها امر میکند و از منکر نهی میکند».
3. کلید سعادت در دنیا و آخرت: اگر به گزارههای اخلاقی اسلام نگاهي بیندازیم، متوجه میشویم که غالب گزارههای اخلاقی اسلام دارای دو جنبهاند: جنبهای که با کاربست آن سعادت و موفقیت در دنیا به دست میآید؛ مثل گزارههای اخلاقی، چون صداقت در رفتار، امانتداری و ادای امانت؛ و جنبة دیگر گزارههای اخلاقی که با حسن فاعلی و نیت شخص حاصل میشود، متضمن سعادت اخروی و کلید رضوان الهی است و بدون آن، سنخیت انسان با بهشت و رضوان خدا به دست نمیآید. برخی از عواملی که مانع ایجاد این سنخیت است، در متون اسلامی عبارت است از: کبر (کسی که در دلش بهاندازة ذرهای کبر باشد، وارد بهشت نمیشود) (طبرسی، 1370، ص471)؛ بخل و عاق والدین (شخص بخیل و عاق والدین وارد بهشت نمیشود) (بروجردی، 1386، ج26، ص933).
5. ابعاد گزارههای اخلاقی
غالب گزارههای اخلاقی که در کتاب تائوتهچینگ بیان شده، در دو بعد اخلاق فردی و اجتماعی است؛ اما نگاه خاص و منفعلگونهای که در این کتاب دربارة جامعه مطرح است، سبب میشود که به جای عنوان «اخلاق اجتماعی» که در خود نوعی فعل و انفعال، کنش و واکنش دارد، از عنوان «اخلاق جمعی» استفاده کنیم: «جهان را آنگونهکه هست، بپذیر» (فراز:28)؛ «آیا میخواهید جهان را تغییر دهید؟ گمان نکنم اینکار شدنی باشد» (فراز:29).
اصطلاحی که بیش از همه بیانگر تفکر اصلی آیین تائویی است، اصل «عدم فعالیت» است که این امر شرط نظم خوب جهانی است و رمز موفقیت را در سکوت و انفعالی بودن میداند (هیوم، 1379، ص230).
با نگاه به گزارههای اخلاقی اسلام میتوان نظام اخلاقی اسلام را مبتنی بر روابط چهارگانة انسان با خود، با خداوند، با دیگران و با محیط زیست دانست. جامعیت گزارههای اخلاقی اسلام، خود بیانگر وجود یک نظام اخلاقی مستحکم مبتنی بر عقلانیت در اسلام است؛ نظامی اخلاقی که تمامی ترابطهای قابل تصور برای انسان را شامل میشود. بنابراين میتوان گزارههای اخلاقی اسلام را در ذیل عناوین زیر گنجاند:
1. اخلاق فردی
2. اخلاق بندگی
3. اخلاق اجتماعی
4. اخلاق زیستی
6. اصول اخلاقی
اصول اخلاقی مندرج در کتاب تائوتهچینگ غالباً ساده و آرام است. آرمان اخلاقی تائویی مثل «آسمان»، ساده، آرام و راحتیبخش است. دستکم هشت واژة مترادف چینی که بیانگر آرامش پایدار و قابل تحسین تائویی است، در این کتاب به کار رفته است (هیوم، 1379، ص228).
فراز 67 سه اصل مهم اخلاقی را بیان میکند که گزارههای اخلاقی دیگر در ذیل این سه اصل معنا میگیرد: «من فقط سه چیز را به شما آموزش میدهم: سادگی، صبوری و مهربانی». اقتصاد، سادگی حیات و فروتنی، اصول سهگانة اخلاقی آیین تائو را تشکیل میدهد که باید آن را بدون اظهار وجود از خود انجام داد. باید حتی به کسانی که بدی میکنند، ترحم و نیکی کرد (شاله، 1355، ص187).
اصل اول که در فرازهای مختلف به آن اشاره شده، اصل «سادگی» است: سادگی در اعمال و سادگی در گفتار (فراز: 67): ساده باشید مثل آب، که بدون تلاش، همه را سیراب میکند و به همه فایده میرساند؛ سادگی در اندیشیدن و سادگی در مشاجرتها، به گونهای که عادل و بخشنده باشید؛ سادگی در امور اجتماعی: به گونهایکه سعی در فرمانروایی و تسلط بر مردم نداشته باشید؛ سادگی در کار: آن کاری را انجام دهید که از آن لذت ببرید؛ سادگی در روابط خانوادگی: به صورتی که همیشه در دسترس نزدیکان باشید. ساده باشید و به آنچه که هستید، قانع باشید و خود را با دیگران نسجید. در این صورت است که مورد احترام همگان خواهید بود (فراز: 8). کلید و رمز رسیدن به تائو، در سادگی و ساده زیستن نهفته است (فراز: 14).
اصل دوم، «صبوری و شکیبایی» است؛ شکیبایی با همگان، چه دوست و چه دشمن. صبر و شکیبایی است که انسان را با همه چیز هماهنگ میکند (فراز: 67).
اصل سوم، «مهربانی». شخصی که با خود مهربان باشد، با تمام موجودات جهان در صلح و آشتی خواهد بود (فراز: 67). انسان، مهربان و لطیف به دنیا میآید و به هنگام مرگ، خشک و سخت میشود؛ مثل گیاهان که در ابتدای رشد و نمو بسیار نرم و لطیفاند و در اواخر بسیار خشک و شکننده میشوند. پس اگر کسی در زندگیاش سخت و خشک بود، این انسان مرگش فرارسیده است؛ اما انسان نرم و مهربان، سرشار از حیات و زندگی است (فراز: 76). اصل زیر بنایی این آیین، گذشت و مهربانی است. با کسانی که با من خوباند، من نیز خوبم. با آنهایی که با من خوب نیستند، باز هم خوبم (فراز: 49) (سلیمانی اردستانی، 1383، ص122). در میان ادیان جهان، آیین تائویی نیز همانند بودایی، از جهت تعلیم این مطلب که انسان باید بدی را با خوبی دفع کند، نزدیک به اسلام و مسحیت است (هیوم، 1379، ص211).
در منابع اسلامی، از جنبههای مختلف میتوان اصول اخلاقی متعددی را بازیافت. با نگاه به منابع روایی میتوان ادعا کرد که «عقل» در مقابل «جهل» بهعنوان یک اصل اخلاقی مطرح است. حدیث معروفی که در کتاب اصول کافی از امام صادق نقل شده است، اصل اخلاقی را «عقل» دانسته و برای آن 75 عنوان اخلاقی، مانند: خیر، ایمان، تصدیق، رجا، عدل، رضا، شکر، عفت، زهد، رفق، تواضع، حلم، صبر، غنی، حب، نیکی به والدین، انصاف، حیا، وقار، سخاوت و... ذکر کرده است. در مقابل، «جهل» و لشکر آن قرار دارد که برای جهل نیز 75 عنوان ذکر شده است؛ از جمله: شر، کفر، ناامیدی، ستم، نارضایتی، حرص، سنگدلی، غصب، بیباکی، کبر، سفاهت، بیتابی، غفلت، حرص، منع، دشمنی، کذب، باطل، منکر و... (کلینی، 1407ق، ص21-23).
همچنین میتوان با محوریت قرار دادن جنبة روحانی انسان، اصل اخلاقی «کرامت و عزت نفس» را مطرح کرد. مرتضی مطهری در اینباره میگوید: «در اخلاق اسلامی یک موضوع است که میتوان آن را پایه و محور همة تعلیمات اخلاق اسلام قرار داد؛ و تا آنجا که ما تفحص کردهایم، در مآثر اسلامی روی هیچ موضوعی بهعنوان پایه و محور، به اندازة این موضوع تأکید نشده است و آن اصل کرامت نفس است» (مطهری، 1384، ج22، ص409).
«وَ لِلَه الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمنين» (منافقون: 8)؛ «عزت فقط برای خدا و رسول خدا و مؤمنین است». کرامت و عزت نفس، در غالب گزارههای اخلاقی اسلام جریان مییابد: «آن کسی که کرامت نفس داشته باشد، شهوات در برابرش خار و ذلیل است» (نهجالبلاغه، حکمت441). نظام اخلاقی اسلامی علاوه بر تأکید بر جنبههای علمی، دارای جنبههای عملی در درمان و کسب اخلاق خوب و بد است؛ و یکی از مؤثرترین راههای کسب محاسن اخلاقی و دوری از رذايل، حفظ کرامت نفس است: «نیازهای خود را با عزت نفس طلب کنید» (پاینده، 1382، ص218). بهطور طبیعی، انسان به دیگران نیازمند میشود؛ اما آیا درخواست و عرض نیاز به دیگران، خوب است یا بد؟ ملاک این است که کرامت و عزت نفس انسان حفظ شود. در برخورد با دیگران، معاشرت بر ملاک حفظ کرامت و عزت نفس است: «نفست را از هر پستی و دنائت حفظ کن» (تمیمی آمدی، 1410ق، ص144).
7. مشهورترین آموزههای اخلاقی
کتاب تائوتهچینگ بهعنوان منبع اصلی تائو، به صورت اجمالی برخی از عناوین اخلاقی، مانند آرزو، سکوت، غرور و بخشش را بیان میکند که در اسلام نیز بر این عناوین اخلاقی تأکید شده است. در این قسمت به صورت مختصر به مقایسة این عناوین اخلاقی در تائو و اسلام میپردازیم.
1-7. آرزو
در تائو، آرزو داشتن مذموم است و انسانها در طریق سعادت دنیوی بهوسیلة انسان ایدهئال تائویی از آرزوها خالی میشوند: «او به مردم کمک میکند تا از دانش و آرزوها خالی شوند» (فراز: 3). آرزو در این آیین، سرچشمة بسیاری از دشمنیها و کدورتها خوانده شده است و راهکاری که برای شخص و جامعه ارائه میدهد، این است که خالی از آرزوها شوند تا صلح بر جهان حاکم شود: «اگر آرزو نباشد، همه چیز در صلح است» (فراز: 37).
در متون اخلاقی اسلام، صرف آرزو و آرزو داشتن مذموم و نکوهیده نیست؛ بلکه بهعنوان یک عامل امیدبخش معرفی شده است. پیامبر اسلام در اینباره میفرماید: «آرزو برای امت من رحمت است و اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمیداد و هیچ باغبانی درختی نمیکاشت» (مجلسی، 1404ق، ج74، ص173). اما آرزوهای بلند مورد مذمت است و پیامبر اسلام آن را یکی از دو دشمن خطرناک انسان معرفی کرده و علت آن را محبوب جلوه دادن دنیا دانسته است (فیض کاشانی، ج8، ص245). آرزوهای بلند منشأ غفلت از مبدأ و معاد است: «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُون» (حجر: 3)؛ «آنها را رها کن که بخورند و لذت ببرند و آرزوهای بلند آنها را غافل کند ولی بهزودی خواهند فهمید».
2-7. سکوت و سخن
آیین تائو «زبان» را منشأ بسیاری از اخلاقهاي ناپسند میداند و تکمیلکنندة افتخارات انسان را سخن نیکو برمیشمارد: «افتخار با سخن نیکو ارزشمند است» (فراز: 62). فرق شخص عالم و جاهل در این است که شخص عالم سخن نمیگوید؛ ولی شخص جاهل دائماً در حال سخن است: «آنانی که میدانند، خاموشاند و سخن نمیگویند؛ آنانی که سخن میگویند، اندیشمند نیستند. دهانت را ببند» (فراز: 56).
«زبان» یکی از اجزای بدن است که از لحاظ حجم و وزن کوچکتر از دیگر اعضای انسان است؛ اما از لحاظ علم اخلاق، منبعی عظیم برای کارهای خوب و بد است که با دیگر اعضای بدن قابل مقایسه نیست: «زبان از نعمتهای بزرگ و از مخلوقات عجیب خداست؛ زیرا حجم آن کوچک است، اما طاعت و گناهش فراوان است» (فیض کاشانی، بيتا، ج5، ص190). در متون اسلامی، آفات فراوانی برای زبان برشمرده شده است؛ از جمله:
مراء و مجادله، خصومت، فحش و ناسزا، لعن، غنا و شعر، مزاح، تمسخر، کذب، غیبت و سخنچینی (همان، ص190-286).
راه نجات از زبان و خطرات و آفات آن، «سکوت» است. پیامبر اسلام میفرماید: «هر آن کس که سکوت پیشه کرد، نجات یافت» (همان، ص192). هدف از ستایش سکوت در روایات اسلامی، بازداشتن از پرگویی و سخنان لغو است؛ چون بسیاری از عبادات بزرگ در اسلام بهوسیلة زبان انجام میشود؛ مانند نماز، تلاوت قرآن،
امر بهمعروف و نهی ازمنکر، تعلیم علوم واجب، ارشاد جاهل و راهنمایی بهسوی حق (مکارم شیرازی، 1377،
ج1، ص292).
انسان ایدهئال اسلامی در ابتدا میاندیشد و سپس سخن میگوید: «زبان مؤمن در پس قلب اوست. هرگاه بخواهد سخنی بگوید، در آن میاندیشد؛ آنگاه با زبان آن را امضا میکند» (دیلمی، 1412ق، ج1، ص130).
3-7. غرور و خودبزرگپنداری
غرور و خودبزرگپنداری، یعنی اینکه آدمی خود را بهدليل کمال و صفتی که در خود میبیند، بزرگ بشمارد؛ چه در واقع دارای آن صفت و کمال باشد و چه نباشد (نراقی، 1384، ص231).
در آیین تائو، غرور و تکبر بهعنوان گزارة اخلاقی ناپسند مطرح است. شخصی که خود را بزرگ بپندارد و خود را بزرگ تصور کند، این پندار خودبزرگبینی او را از پی بردن به حقیقت خود بازمیدارد: «کسی که خودش را بزرگ بپندارد، نمیتواند بفهمد که بهواقع کیست» (فراز: 24).
در متون اسلامی، عامل اصلی طرد شیطان، غرور و خودبینی او دانسته شده است (اعراف: 12). شخصی که بهاندازة ذرهای در درونش کبر و غرور باشد، وارد بهشت نمیشود (کلینی، 1407ق، ج2، ص310).
غرور و تکبر بهعنوان رذايل اخلاقی و روحی مطرح است و منشأ آن را جهل مرکب ذکر کردهاند و حتی آن را خود جهل مرکب دانستهاند؛ چون شخص مغرور خود و حقیقت خود را نشناخته است؛ لذا خود را برتر میپندارد (دستغیب، بيتا، ص430).
4-7. بخل و بخشش
«بخشش و سخاوت» و «بخل و امساک» دو صفت مقابل هم هستند. در تائو سخاوت و بخشش جایگاه مهمی دارد و انسان ایدهئال تائویی چون به بیکران وصل است، همیشه در حال بخشش است: «انسان ایدهئال تائویی بیوقفه میبخشد؛ چون آنچه دارد، بیپایان است» (فراز: 77). انسانی که اهل بخشش باشد، هر چه بیشتر میبخشد، بيشتر احساس بینیازی میکند؛ چون سرچشمة بخشش، عدم وابستگی است: «هر چه بیشتر به دیگران میبخشد، غنیتر میشود» (فراز: 81). علاوه بر تأکيد بر جنبههاي فردي بخشش، بر جنبة اجتماعی آن نیز تأکید شده است. اگر مردم اهل بخشش نباشند و بخل بورزند و به اموال خود دل ببندند، سرمنشأ بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی خواهند شد: «اگر دارایی خود را بیش از اندازه عزیز بدارید، دزدی زیاد میشود» (فراز: 3).
اسلام، سخاوت را از صفات انبیا برشمرده و آن را ستون ایمان دانسته است (مجلسی، 1404ق، ج68، ص355). حد و گسترة بخشش در متون اسلامی بهوضوح بیان شده است. امام صادق در ضمن مثالی، اعتدال در بخشش را توضیح میدهد: «مشتی خاک را از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمودند: این بخل است؛ سپس مشت دیگری برداشت و دست را چنان گشود که تمام خاکها روی زمین ریخت؛ آنگاه فرمود: این اسراف است؛ مرتبة سوم، مشتی خاک برداشت و کف دست را رو به آسمان کرد و دست را گشود. مقداری از خاکها از لابهلای انگشتان بر زمین ریخت و مقداری هم باقی ماند؛ سپس فرمود: این سخاوت و میزان آن است» (عروسى حويزى، 1415ق، ج3، ص158).
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران: 92)؛ «به مقام نیکی نمیرسند تا اینکه از آنچه دوست دارند، ببخشند». تأکید زیاد در متون اخلاقی اسلام و نیز منابع فقهی و عملی اسلام بر گزارههایی همچون خمس، زکات و انفاق، نشاندهندة تاثیر این گزارة فرااخلاقی در جامعه و اقتصاد آن است. بر اساس این گزارة بخشش است که چرخة نظام اقتصادی اسلامی میچرخد؛ فاصلة طبقاتی کم میشود و ناهنجاریهای ناشی از فاصلة طبقاتی فروکش میکند و از این طریق، پیوند اجتماعی مستحکم میشود: «سخاوت، محبتها را جذب میکند» (تمیمی آمدی، 1410ق، ص689).
8. انسان ایدهآل اخلاقی
تصور غایی ادیان برای انسان، رسیدن به مجموعهای از اهداف خاص است؛ اهدافی که بهتناسب ایدئولوژی هر دین متفاوت خواهد بود. تصوری که آیین تائو برای فرد کامل و انسان ایدهآل ارائه میدهد، شخصی عمدتاً آرام و ملایم است که نسبت به خود احساس خشنودی دارد و نسبت به بقیة انسانها و حتی اشیا بیتفاوت است؛ همچون ذات متعال تائویی (هیوم، 1379، ص211). انسان ایدهآل آیین تائویی، مثل تائو آرام و بیادعاست (فراز: 78)؛ همیشه در آخر میایستد؛ به هیچ چیز وابستگی ندارد؛ خودش را رها کرده و به همه چیز راضی است (فراز: 7)؛ کلمات در توصیفش عاجز است و او اهل خرد است (فراز: 15)؛ اهل سخن گفتن نیست، بلکه اهل عمل است (فراز: 17)؛ به خود ایمان دارد، لذا برای جلب نظر دیگران کاری نمیکند (فراز: 30)؛ عمقنگر است و از خیالات باطل دور است (فراز: 38)؛ با همه خوب است، حتی کسانی که با او بدند (فراز: 49)؛ او با رها کردن تسلط بر دیگران، رهبری میکند (فراز: 81)؛ لذا هر لحظه آمادة مرگ است (فراز: 50).
غایتی که برای انسان ایدهآل تائویی تصور شده، سکون و استقرار در تائوست: «پرهیزکار با استقرار و سکون در تائو، الگویی برای دیگران میشود» (فراز: 22).
انسان ایدهآل مکتب تائو فقط دارای یک بعد بيرونی است و از اعتقاد و التزام درونی خالی است. گزارههای اخلاقی که در توصیف انسان ایدهآل تائویی بیان شده، همراه با نوعي سکون و انفعال در برابر جهان و اجتماع است: «او اجازه میدهد که اتفاقات عالم، آنگونه که هست، اتفاق بیفتد» (فراز: 12).
مکتب اسلام، شخص ایدهآل اخلاقی را «متقی» مینامد. تقوا یعنی پرهیز و خودداری کردن؛ اما پرهیز همراه با حرکت، نه سکون. با توجه به ویژگیهایی که برای شخص متقی در متون اسلامی یافت میشود، شخص متقی خود صفشکن است و پیشرو؛ پیشرو در کارهای خیر، جهاد با دشمنان و امر بهمعروف. بزرگترین سورة قرآن، با اوصاف انسان ایدهآل اسلامی آغاز میشود و مخاطبین واقعی قرآن را اشخاص متقی میداند و برخی از مهمترین ویژگیهای آنها را برمیشمارد: ایمان به غیب، بهپا داشتن اعمال عبادی، انفاق و بخشش، ایمان به پیامبر اسلام و پیامبران پیشین و یقین به آخرت. اینان کسانیاند که از ناحیة پروردگارشان بر هدایتاند و به رستگاری خواهند رسید (بقره: 2-5).
شخص متقی، علاوه بر ویژگیهای بيرونی که به فعل میانجامد، مثل راستگویی، میانهروی، تواضع و فروتنی، آرامش، عفت، نرمخويي، حرص در کسب دانش، خشوع در عبادات، آراستگی، شکیبایی و قناعت (نهجالبلاغه، خطبه193)، داراي برخی دیگر از ویژگیهاي درونی و جوانحی است؛ مثل اعتقاد به غیب و ایمان به انبیا و روز جزا.
9. مدینة فاضله
آیین تائو مدینهای برای سعادت دنیا تصویر کرده که آرام و خودمختار است و با همه در صلح و آشتی است، و انسان ایدهآل تائویی بر آنجا حکومت میکند (فراز: 17).
اگر كشوری خردمندانه اداره شود، ساكنانش در خشنودی به سر میبرند. از دسترنجشان لذت ميبرند، و از آنجايی كه خانههايشان را دوست دارند، علاقه به سفر را از دست ميدهند. ممكن است در اين كشور، چند وسيلة نقليه و قايق وجود داشته باشد، ولی به جايی نمیرود. ممكن است انبارهای ادوات جنگی وجود داشته باشد؛ ولی كسی از آنها استفاده نمیكند. مردم از خوراكشان لذت ميبرند و از زندگی با خانوادههايشان شادند. تعطيلات را در باغچههايشان سپری ميكنند و از كمك به همسايگان خشنود میشوند. حتی اگر كشور همسايه بهقدری به آنها نزديك باشد كه صداي خروسها يا پارس سگهايشان را بهسادگی بشنوند، از اينكه بدون سفر كردن به كشور همسايه در سن پيری بميرند، راضیاند (فراز: 80).
«مدینة فاضله» یا «شهر اخلاق و کرامت»، یکی از غایات و سعادتهای دنیوی است که در متون اسلامی برای جامعهای که اخلاق بر آن حاکم شود، تصور شده است. فارابی در تعریف مدینة فاضله مینویسد: «مدینة فاضله مدینهای است که مقصود حقیقی از اجتماع در آن، همکاری بر اموری است که موجب حصول به سعادت آدمی است» (فارابی، 1374، ص118).
در قرآن نیز بدان وعده داده شده است: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و اعمال شایسته انجام دادهاند، وعده داده است که در زمین جایگزينشان میکند... که تنها مرا بپرستید و برای من شریکی قرار ندهید» (نور: 55). اين آيه وعدة زيبايى است براى مؤمنين كه عمل صالح هم دارند. به آنان وعده ميدهد كه به زودى مدینة فاضلة مخصوص به خودشان برايشان درست مىكند و زمين را در اختيارشان مىگذارد و دينشان را در زمين متمكن مىسازد و امنيت را جايگزين ترسى كه داشتند، مىكند؛ امنيتى كه ديگر از منافقين و كيد آنان و از كفار بيمى نداشته باشند؛ خداى را آزادانه عبادت كنند و چيزى را شريك او قرار ندهند.
مدینة فاضله، مدینهای است که حکم خدا در آن توسط رهبری معصوم از گناه جریان دارد و نظام اخلاقی اسلام در آن کاملاً اجرا میشود. همة معصومین درصدد تحقق آن بودند؛ از جمله پیامبر اسلام در مدینه به تشکیل آن پرداخت؛ هرچند که حضرت موفق نشدند که آرمانهای «مدینة النبی» را بهطور کامل محقق کنند.
در روایات، مدینة فاضلهای به تصویر کشیده شده که برقراری عدالت گسترده و فراگیر و ریشهکن کردن بیداد و تبعیض، از اهداف اصلی تشکیل آن بیان شده است؛ مدینهای که اصل مساوات در آن جریان میيابد و به برکت آن، زمینة تعدیل ثروتها فراهم میشود. در روایات به این موضوع پرداخته شده است: «به واسطة او زمين را از عدل و داد آكنده سازد؛ چنانكه پر از ظلم و ستم شده باشد» (ابنبابویه، 1395، ج2، ص376)؛ مدینهای که علم و فناوری در آن به بالاترين حد خود میرسد. امام صادق میفرماید: «علم 27 حرف است. آنچه پيغمبران آوردهاند، دو حرف است و مردم هم تاكنون بيش از آن دو حرف ندانستهاند. پس موقعى كه قائم ما قيام ميكند، 25 حرف ديگر را بيرون مىآورد و آن را در ميان مردم منتشر ميسازد و آن دو حرف را هم به آن ضميمه نموده تا آنكه 27 حرف خواهد شد» (مجلسی، 1404ق، ج52، ص336). مدینهای که سراسر آن امنیت و ایمنی است: «هنگامى كه قائم ما قيام نمايد، آسمان باران رحمت ببارد و زمين گياهش را بروياند و كينه از دلهاى بندگان برود و درندگان وچهارپايان با هم مسالمتآميز زندگى نمايند؛ تا آنجاكه يك زن بهتنهايى از عراق تا شام را طى نمايد و جز بر سبزهزار گام ننهد و سبدش بر سرش باشد و درندهاى به او آسيب نرساند و او نيز از درندهاى نترسد» (حرانی، 1404ق، ص115).
نتیجهگيري
نظام اخلاقی اسلام، نظامی عقلانی ـ وحیانی است؛ یعنی هم انبیا که فرستادگان خداوندند بدان دعوت کردهاند و هم عقل انسانی ما را به آن فرامیخواند؛ بنابراين دارای جنبههایی خواهد بود که در آیینی مثل تائو که ساختة عقل بشری است، به چشم نمیخورد.
شباهتها
در هر دو مکتب اسلام و تائو بر تخلق به اخلاق تأکید زیادی شده است و بخش عمدهای از متون دینی اسلام و تائو را گزارههای اخلاقی یا منتج به فعل اخلاقی تشکیل میدهد.
تأکید بر سادگی در اعمال و گفتار، صبوری و مهربانی، از کلیدواژههای اخلاقی آیین تائوست که در اسلام نیز بر آنها تأکید شده است.
بسیاری از گزارههای اخلاقی که منشأ آن وجدان و فطرت انسانی است، در دو مکتب اخلاقی مورد بحث، مشابه هم هستند؛ مثل آرزو، سکوت، بخشش و...
نسبیت در برخی از گزارههای اخلاقی، در هر دو مکتب پذیرفته شده است.
حسن و قبح ذاتی در برخی از گزارههای عقلی هر دو مکتب، مسلّم است؛ و در برخی دیگر از گزارهها حسن آن از طریق جاعل فهمیده میشود.
در اسلام و آیین تائو، «انسان ایدهآل اخلاقی» بهعنوان نمونة عینی که آراسته به اخلاق است، به منزلة الگو معرفی شده است.
«مدینة فاضله» و «شهر اخلاق و کرامت»، ترسیمی کامل از جامعة متخلق است که در اسلام و تائو بر آن تأکید شده است.
تفاوتها
نظام اخلاقی اسلام همة عرصههای حیات و تمام روابط و ترابطهای انسانی را شامل میشود و میتوان ادعا کرد که چنین جامعیتی در تائو دیده نمیشود.
گزارههای اسلام حسن غایی دارد و هدفش به کمال رساندن انسان است، و علاوه بر آن، از حسن فعلی و فاعلی نیز بهره میبرد؛ اما گزارههای اخلاقی آیین تائو منحصراً غایتگراست و غایت متصور آن، هماهنگی با تائو و نظام طبیعت است.
نگاه اجتماعی اسلام به گزارههای اخلاقی در مقابل نگاه انفعالی تائو، بیانگر اخلاق اجتماعی اسلام است در مقابل اخلاقی فردی آیین تائو.
منابع اخلاقی در اسلام از گستردگی و غنای بیشتری برخوردار است؛ بنابراين، علاوه بر بیان گزارههای اخلاقی، راهکار کسب اخلاق پسندیده و دوری از اخلاق ناپسند در متون غنی اخلاق اسلام بهفور
دیده میشود.
تأکید اسلام بر جنبة غیرمادی انسان و محور قرار دادن آن در نظام اخلاقی خود در مقابل نگاه تکبُعدی و دنیوی تائو، خود بهترین گواه بر جامعیت مکتب اخلاقی اسلام است.
ضرورت زیست اخلاقی در تائو، فقط به سعادت در دنیا و اتحاد با تائو منحصر است؛ اما در اسلام، علاوه بر سعادت در دنیا، حصول سعادت در آخرت در ضمن گزارههای اخلاقی گنجانده شده است.
غایت گزارههای اخلاقی اسلام با توجه به جهانبینی اسلامی، کمال در دنیا و سعادت در آخرت است؛ اما در آیین تائو، غایت فقط دنیاست. مقولة آخرت، در جهانشناسی تائوئی تعریف نشده است.
نظام اخلاقی اسلامی علاوه بر بُعد علمی که به شناساندن اخلاق خوب و بد میپردازد، بُعد عملی هم ارائه کرده که شامل راهکارهای اکتساب اخلاق خوب و نیز راهکارهای دوری و پرهيز از اخلاق بد است. برای نمونه، «حفظ کرامت نفس» راهکاری جامع برای دوری از اخلاق بد است؛ اما تأکید کتاب تائوتهچینگ فقط بر بُعد شناختی است.
عنوان اخلاقی مانند آرزو داشتن در آیین تائو، بهطور کلی مذموم شمرده شده است؛ اما در اسلام آرزو بهعنوان نیروی محرک انسانی مطرح است و آرزوی مذموم، آرزوی بلند و دستنیافتنی است.
انسان ایدهآل مکتب تائو فقط دارای یک بعد بيرونی است و از اعتقاد و التزام درونی خالی است. گزارههای اخلاقی که در توصیف انسان ایدهآل تائویی بیان شده، همراه با نوعي سکون و انفعال در برابر جهان و اجتماع است؛ اما در مقابل، انسان ایدهآل اسلامی پر است از اعتقاد و التزام. انسان ایدهآل اسلام، صفشکن عرصة جهاد در راه خدا، امر بهمعروف و نهی ازمنکر و کسب محاسن اخلاقی است.
- نهجالبلاغه، 1379، ترجمه محمد دشتی، قم، حضور.
- ابنبابویه، محمدبن علی، 1395، کمال الدین و تمام النعمة، مصصح علیاکبر غفاری، تهران، اسلامیه.
- ابنشعبه حرانی، حسن بن علی، 1404ق، تحف العقول، مصصح علیاکبر غفاری، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.
- اربلی، علی بن عیسی، 1381، کشف الغمة عن معرفة الائمة، ج2، مصحح هاشم رسولی محلاتی، تبریز، بنیهاشم.
- بایرناس، جان، 1388، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، چ نوزدهم، تهران، علمی و فرهنگی.
- بروجردی، آقاحسین، 1386، منابع فقه شیعه (ترجمه جامع احادیث الشیعه)، ترجمه و تعلیق جمعی از فضلا، تهران، فرهنگ سبز.
- پالمر، مایکل، 1386، مسائل اخلاقی، ترجمه علیرضا آلبویه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- پاینده، ابوالقاسم، 1382، نهجالفصاحة، چ چهارم، تهران، دنیای دانش.
- پترسون، مایکل، ويليام هاسکر، بروس راشینباخ و ديويد بازینجر، 1388، عقل و اعتقاد دینی: درآمدی بر فلسفه دین، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چ ششم، تهران، طرح نو.
- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، 1410ق، غرر الحکم و درر الکلم، مصحح سید مهدی رجایی، چ دوم، قم، دارالکتاب الاسلامی.
- جوادی آملی، عبدالله، 1384، انتظار بشر از دین، چ سوم، قم، مرکز نشر إسرا.
- خرازی، محسن، 1433ق، بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیة، ج1، چ بیست و دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
- دستغیب، سیدعبدالحسین، بیتا، قلب سلیم، تهران، دارالکتاب الاسلامیه.
- دیلمی، حسن بن محمد، 1412ق، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، الشریف الرضی.
- سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، 1383، سیری در ادیان زنده جهان غیر از اسلام، قم، آیت عشق.
- شاله، فلیسین، 1355، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، ترجمه، منوچهر خدایار محبی، چ دوم، بیجا، کتابخانه طهوری.
- طباطبایی، محمدحسین، 1360، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، قم، مکتبة النشر الاسلامیة.
- طبرسی، حسن بن فضل، 1370، مکارم الاخلاق، چ چهارم، قم، الشریف الرضی.
- عروسى حويزى، عبد على بن جمعة، 1415ق، تفسير نور الثقلين، چ چهارم، قم، اسماعیلیان.
- فارابی، محمد بن محمد، 1374، آراء اهل المدینة الفاضلة و مضاداتها، شارح علی بوملحم، بیروت، دار و مکتبة الهلال.
- فیض کاشانی، مولی محسن، بیتا، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
- قنبری، حسن، 1388، دین و اخلاق در نگاه هانس کونگ، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
- کلینی، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
- نراقی، ملااحمد، 1384، معراج السعادة، چ سوم، تهران، فرارویی.
- مجلسی، محمدباقر، 1404ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
- مصباح یزدی، محمدتقی، 1394، فلسفه اخلاق، چ سوم، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خمینی.
- ـــــ ، 1384، آموزش عقاید، چ هفدهم، قم، چاپ و نشر بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی.
- مطهری، مرتضی، 1386، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج2، چ سوم، تهران، صدرا.
- مکارم شیرازی، ناصر، 1377، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی بن ابیطالب.
- موحدیان عطار، علی و محمدعلي رستمیان، 1386، درسنامه ادیان شرقی، قم، کتاب طه.
- هیوم، رابت ا، 1379، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، چ نهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- Lao-tzu, 1988, Tao te ching, translated by Stephen Mitchell, America, HarperCollins.