سال دهم، شماره دوم، پياپي 38، بهار 1398
حميد کاوياني پويا / استاديار گروه تاريخ، دانشگاه شهيد باهنر کرمان kavyani@uk.ac.ir
طيبه خواجه / دانشجوي کارشناسي ارشد ايرانشناسي، دانشگاه شهيد باهنر کرمان
دريافت: 23/10/1397 ـ پذيرش: 28/02/1398
چکيده
با رويکرد بدين نکته که اساطير مسئلهاي غيرواقعي و موهوم نيستند و ريشه در واقعيت دارند، گفته ميشود اسطوره واکنشي از ناتواني انسان است در مقابله با درماندگيها و ضعف او دربرآوردن آرزوها و ترس او از حوادث غيرمترقبه. در اين بين، يکي از رخدادهاي مهم جوامعِ کهن بشري، وقايع طبيعي هولناکي بود که گاه براندازي بنياد زندگي را موجب ميشد و صرفنظر از چگونگي مواجهه با اين رخداد، چرايي و علت اين وقايع ناگوار مسئلة مهمي بود که نوع پاسخگويي بدان در هر تمدني متفاوت و تحت تأثير عواملي قرار داشت. بر اين اساس و با توجه به وجود داستان طوفان بزرگ در برخي اساطير ملل باستاني، اين تحقيق بر آن است تا با شرح چگونگي روايات طوفان و ماهيت ناجيان حيات بشري، به تشابهات و تفاوتها و حلقة اتصالدهندة روايات و باورها و نحوة شکلگيري و تکوين اسطورة نجاتبخش در تمدنهاي ايران و ميانرودان بپردازد. از اينرو، با گردآوري و بررسي منابع مهم تاريخي و روايات اساطيري، با رويکرد تحليل محور، نتايج حاصله بر آن است که مقولة نجاتبخشي و رهانيدن انسانها از بلايا و عذاب، همواره مورد توجه برخي تمدنها و فرهنگهاي کهن مانند ايران و ميانرودان بوده است و با وجود تشابهات فراوان در نقل اين روايات، به سبب اينکه تمدنهاي مزبور بهنوعي بر اساس فرهنگ و شرايط اقليمي و زيستي خويش با آن روبهرو شده و به نقل حديث پرداختهاند، گاه تفاوتهاي محسوسي در اين روايات (در علت رخداد و ويژگي منجيان) به چشم ميخورد.
کليدواژهها: طوفان، منجيان، ايران، ميانرودان.