معرفت ادیان، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 38، بهار 1398، صفحات 81-94

    بازخوانی انجیل یوحنا بر مبنای مدل ویلیام لد سشنز: ایمان به مثابه‌ی ارتباط شخصی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    مجتبی زروانی / دانشیار گروه ادیان و عرفان دانشگاه تهران / zarvani@gmail.com
    ✍️ میلاد اعظمی مرام / دانشجوی دکتری ادیان و عرفان دانشگاه تهران / miladazamimaram@ut.ac.ir
    چکیده: 
    ایمان، هم موضوع تأملات فلسفی و الهیاتی است و هم رفتار عملی مؤمنان؛ اما خود ایمان چیست؟ با تأمل بر خود مفهوم ایمان می توان سه مفهوم درونی و هم بسته را از هم تمییز داد: 1. متعلَق ایمان؛ 2. مؤمن؛ 3. ایمان. چون ایمان بدون مؤمن معنا نخواهد داشت و مؤمنان نیز به طرق مختلفی ایمانشان را نشان می دهند، با نمودهای ایمانی مختلفی روبه رو هستیم و همین امر ضرورت مدل بندی ایمان ورزی را نشان می دهد. تاریخ مسیحیت نشان می دهد که پدران کلیسا انجیل یوحنا را «انجیل معنوی» و معنویت گرایی شخصی را مشخصۀ آن می دانستند. این نوشتار به دنبال آن است تا با استفاده از مدل بندی ایمان ورزی از سوی ویلیام لد سشنز و اتخاذ مدل ارتباط شخصی، به بازخوانی معنویت گرایی شخصی انجیل یوحنا بپردازد. مطالعه و واکاوی گفته ها، تمثیل ها و نشانه ها در انجیل یوحنا نشان می دهد که این انجیل بر یک ارتباط شخصی، متقابل، محبت محور، پویا و زنده بین فردفرد مسیحیان و عیسی مسیح تأکید دارد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Reviewing the Gospel of John Based on William Led Sessions’ Model: Belief as Personal Relationship
    Abstract: 
    Faith is both the subject of philosophical and theological investigations and the actual behavior of believers. But what is faith itself? By reflecting on the concept of faith itself, it is possible to distinguish three inner and interrelated concepts: (1) the belonging of the faith; (2) the believer; (3) the faith. Without believers, faith has no meaning; and believers show their faith in different ways. Hence, we are faced with different representations of faith, and this shows the necessity of presenting models of faith. The history of Christianity shows that the church fathers considered the Gospel of John as the "spiritual gospel" and regarded personal spiritualism as its main characteristic. Using William Led Sessions’ faith model, and adopting a personal relationship model, this paper seeks to review the personal spiritualism model of the gospel of john. The study and analysis of the sayings, allegories, and signs in the Gospel of John shows that this Gospel emphasizes a personal, mutual, affectionate, dynamic, and vibrant relationship between the individual Christians and Jesus Christ.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    پرداختن به ایمان و متفرعات آن به دو دلیل اهمیت دارد: 1. تعیین معنا و مدلول ایمان، یکی از مهم‌ترین مسائل و مشکلات فلسفۀ دین، به‌ویژه الهیات است؛ 2. ایمان مهم‌ترین مؤلفۀ دین‌ورزی است و اساس آن را تشکیل می‌دهد؛ بدون ایمان‌ دین‌ورزی و دینداری هم معنایی نخواهد داشت. بنابراین، ایمان در دو حوزۀ نظر و عمل، از مهم‌ترین مباحث است و همین امر ضرورت و اهمیت مطالعۀ آن را نشان می‌دهد. مطابق تعالیم مسیحیت، ایمان نه‌تنها اساس دین‌ورزی مسیحیان است، بلکه خود مسیحیت نیز به ایمان تعریف می‌شود: «کوچک‌ترین تردیدی نمی‌توان داشت که خود مسیحیت در هر زمان و مکانی ایمان را سازندۀ گوهر و ذات خود می‌داند» (ابلینگ، 1961، ص20). این نگاه با مطالعۀ خود عهد جدید نیز روشن می‌گردد: «در عهد جدید، ایمان به‌مثابۀ مشخصۀ مسیحیت تلقی می‌شود» (ورفیلد، 1929، ص438). در مسیحیت، ایمان کانونی است که دیگر آموزه‌ها حول آن می‌گردند: «در عهد جدید، ایمان بسیار فراتر از یک کنش سادۀ بشری است و حلقۀ پیوند مسیح‌شناسی، انسان‌شناسی، گناه‌شناسی، نجات‌شناسی و روح‌شناسی می‌باشد» (گروندز، 1964، ص327). همین اهمیت و محوریت ایمان در مسیحیت است که موضوع محوری الهیات مسیحی را می‌سازد: «الهیات مسیحی را در معنای گسترده‌اش می‌توان تأملی عقلانی در باب کنش و محتوا و استلزامات ایمان مسیحی دانست» (گرنز و اولسن، 1389، ص13).
    اما خود ایمان چیست؟ با تأمل در مفهوم ایمان می‌توان سه مفهوم درونی و هم‌بسته را از هم تمییز داد: 1..متعلَق ایمان، که معمولاً موجود یا موجوداتی است مجرد، شخصی و متعال؛ 2. مؤمن؛ 3. ایمان. می‌توان ایمان را امری یکدست و یکپارچه، و حقیقت آن را امری آن‌سری دانست؛ حقیقتی که ماهیت و کیفیت آن در دسترس فهم بشری نیست. این نگرش تنها صورت‌مسئله را پاک می‌کند. بدون وجود مؤمن نمی‌توان از ایمان و ایمان‌ورزی سخن گفت. به‌هرحال، ایمانْ اعتقاد، عمل یا تجربۀ انسان است:
    ایمان در زندگی بشر صورت عینی به خود می‌گیرد: ایمان، با پیشرفت‌هایی که تجربه می‌کنیم، در بحران‌هایی که با آنها روبه‌رو می‌شویم، و در مواجهات، روابط و بسترهای زندگی ما شکل می‌گیرد. بدین معنا، ایمان یک سنجۀ بشری و سیمایی شخصی دارد. ایمان زیست می‌شود... ایمان و زندگی، تعاملی نزدیک با هم دارند و هم‌بسته‌اند. گاه واقعیت‌های زندگی‌مان ایمان را به چالش می‌کشد؛ گاه ایمان‌مان ما را قادر می‌سازد تا ادامه دهیم. خلاصه، ارتباطی پویا بین زندگی روزمره و ایمان بشر وجود دارد (ایمینک، 2005، ص1).
    بنابراین، هنگام پرداختن به ایمان نباید وجه بشری آن را نادیده گرفت؛ زیرا بدون وجود مؤمن نمی‌توان ایمانی را متصور شد. وقتی وجه بشری ایمان را پذیرفتیم، باید نمود متکثر و چندگانۀ آن را نیز بپذیریم؛ زیرا انسان‌ها در ایمان‌ورزی خود به راه‌های مختلفی می‌روند. بنابراین، در مطالعۀ ایمان به‌ناچار با مدل‌های ایمان یا به بیان دقیق‌تر با مدل‌های ایمان‌ورزی مواجه می‌شویم.
    یکی از تلاش‌هایی که در مدل‌بندی ایمان/ ایمان‌ورزی صورت گرفته، تحقیقی است که ویلیام لد سِشنز در کتاب مفهوم ایمان: پژوهشی فلسفی (The Concept Of Faith: A Philosophical Investigation) انجام داده است. به اعتقاد او، می‌توان دست‌کم شش مدل ایمانی را از هم بازشناخت: 1. مدل ارتباط شخصی
    (The Personal Relationship Model)؛ 2. مدل باورمحور (The Belief Model)؛ 3. مدل نگرش‌محور (The Attitude Model)؛ 4. مدل اعتمادمحور (The Confidence Model)؛ 5. مدل اخلاص‌محور
    (The Devotion Model)؛ 6. مدل امیدمحور (The Hope Model) (سشنز، 1994، ص9). گرچه این مدل‌ها عناصر بینابینی دارند، تفاوتشان در تأکیدی است که بر یک عنصر اصلی دارند و آن را سنگ‌بنا قرار می‌دهند. منظور از مدل، «یک مفهوم ایده‌شده، انعکاسی، به‌اندازه انتزاعی، صریح، سرـ باز و روشن است که می‌توان از آن برای نیل به وضوح نظری بیشتر برای کثیری از تلقیات خاص استفاده نمود» (همان، ص25). به باور سشنز نباید مدل‌بندی را از جنس ایجاد یا خلق یک الگو دانست؛ بلکه نوعی کشف و حتی یادآوری است. به بیان‌ دیگر، مدل‌بندی به معنای صورت‌بندی الگوهای پیشینی و سپس سنجش امور با چنین محکی نیست؛ بلکه بررسی و واکاوی خود امور و ایده‌کردن و انتزاع بخشیدن به مشخصات آنها و تببینشان در قالبی صریح و روشن است.
    1. بازخوانی انجیل یوحنا بر مبنای مدل ارتباط شخصی
    انجیل یوحنا از همان ابتدا اهمیت و جایگاه ارزشمندی در میان مسیحیان و پدران نخستین کلیسا داشته است: «پدران کاملاً از جاذبۀ انجیل چهارم آگاه بودند. اوریگن اناجیل را نوبر کتاب‌مقدس و انجیل یوحنا را نوبر اناجیل توصیف می‌کند» (وایلز، 1960، ص1). انجیل یوحنا از جوانب بسیاری شایستة تحقیق و تفحص است که در اینجا تنها، مدل ایمانی برآمده از آن بررسی می‌گردد: «کلیسا از همان نخستین دورانش انجیل یوحنا را به عنوان «انجیل معنوی» پذیرفته است؛ این توصیفی است که کلمنت اسکندرانی در سدۀ دوم میلادی از انجیل یوحنا داشت» (بارتون، 2005، ص113). به علاوه، «نخستین چیزی که در مورد معنویت‌گرایی انجیل چهارم می‌توان گفت، این است که یک معنویت‌گرایی شخصی است» (همان، ص114). همین توجه و تأکید یوحنا بر معنویت‌گرایی شخصی است که نویسندگان را بر آن داشت تا برای تشریح و تبیینش از مدل ارتباط شخصی سشنز بهره گیرند و بر مبنای این مدل به بازخوانی انجیل یوحنا بپردازند.
    برای جلوگیری از تشویش در بیان، نخست تعریف مدل ارتباط شخصی یک‌جا نقل می‌گردد؛ سپس هر یک از مؤلفات آن واکاوی می‌گردد و هم‌زمان با ارجاع مستقیم به انجیل یوحنا، مصادیق هر یک از آنها نقل می‌شود. سشنز مدل ارتباط شخصی را چنین تعریف می‌کند: «ویژگی اساسی این مدل را می‌توان چنین خلاصه کرد: الف به ب ایمان دارد، تنها اگر الف در ارتباطی شخصی با ب باشد، الف بر ب اعتماد کند، الف به گزاره‌هایی خاص دربارۀ ب اعتقاد داشته باشد، و محرِّک الف به چنین ارتباطی (دست‌کم تا حدی) خود ب باشد» (سشنز، 1994، ص26). واکاوی این تعریف نشان می‌دهد که سشنز برای ایمان شخصی پنج مؤلفه قائل است که در ادامه به بررسی تطبیقی آنها با انجیل یوحنا می‌پردازیم.
    1.1. ارتباط شخصی
    نخستین مؤلفه و مشخصۀ این مدل، داشتن ارتباطی شخصی است؛ اما خود ارتباط شخصی دلالت‌هایی دارد:
    الف) صرفاً بین دو «شخص» تحقق می‌یابد. به بیان دیگر، «مؤمن» و «متعلَق ایمان»، هر دو باید شخص باشند. این مؤلفه با تأملی کوتاه روشن می‌گردد: عابد و معبود بازیگران اصلی دینداری می‌باشند و هر دو نیز شخص هستند؛ یعنی صاحب قصد و اراده‌اند. حتی اگر نخواهیم به انجیل یوحنا استناد کنیم، عقل سلیم حکم می‌کند که فرد مسیحی و عیسي مسیح را شخص بدانیم و در این تردیدی نیست.
    ب) نیازمند زمان است. ارتباطات گذرا، موقتی و ناپایدار، نه‌تنها مورد نظر نیستند، بلکه فایده و ثمری نیز نخواهند داشت. در این‌باره در انجیل یوحنا می‌خوانیم: «اگر کسی در من نماند، مثل شاخه بیرون انداخته می‌شود و می‌خشکد و آنها را جمع کرده، در آتش می‌اندازند و سوخته می‌شود. اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، آنچه خواهید، بطلبید که برای شما خواهد شد» (یوحنا، 15: 6ـ7).
    ج) این ارتباط، ارتباطی متقابل است و مستلزم بده‌بستان فعالانه از هر دو طرف. آیات فراوانی در انجیل یوحنا هست که نشان می‌دهد ایمان به مسیح بدون پاداش نخواهد بود؛ از جمله: «هر که به او ایمان آرد، هلاک نگردد؛ بلکه حیات جاودانی یابد» (همان، 3: 15)؛ «کسی‌که نزد من آید، هرگز گرسنه نشود؛ و هر که به من ایمان آرد، هرگز تشنه نگردد» (همان، 6: 35)؛ «اگر کسی کلام مرا حفظ کند، موت را تا به ابد نخواهد دید» (همان، 8: 51)؛ «من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می‌نهد» (همان، 10: 11). بنابراین، هر دو بازیگر این مدل ایمانی، علاوه بر اینکه شخص‌اند و ارتباط خود را در یک بستر زمانی مناسب رشد و بسط می‌دهند، با تعاملی فعال زمینه‌ساز پویایی و نیز استمرار آن می‌گردند.
    د) جنس این ارتباط باید شخصی باشد. به گفتۀ سشنز: «این دو باید به طریقی مشخصاً شخصی باهم ارتباط داشته باشند؛ یعنی به طریقی که اشخاص، و صرفاً اشخاص، می‌توانند باهم ارتباط یابند. روابط فضایی مشخصاً شخصی نیستند؛ اما محبت، اعتماد و (احتمالاً) باور شخصی می‌باشند» (سشنز، 1994، ص27). شواهد این کیفیت ارتباطی، مکرر در انجیل یوحنا دیده می‌شود؛ از جمله: «به زن گفتند که بعد از این به‌واسطۀ سخن تو ایمان نمی‌آوریم؛ زیرا خود شنیده و دانسته‌ایم که او در حقیقت مسیح و نجات‌دهندۀ عالم است» (یوحنا، 4: 42)؛ «اگر چیزی به اسم طلب کنید، آن را به‌جا خواهم آورد. اگر مرا دوست دارید، احکام مرا نگاه دارید. و من از پدر سؤال می‌کنم و تسلی‌دهندۀ دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند؛ یعنی روح راستی... شما او را می‌شناسید؛ زیرا که با شما می‌ماند و در شما خواهد بود. شما را یتیم نمی‌گذارم، نزد شما می‌آیم» (همان، 14: 14ـ18). از آنجا که ارتباط شخصی رکن صورت‌بخش و قوام‌دهندۀ این مدل از ایمان است، شایسته است به این مؤلفه توجهی
    ویژه شود.
    یک روش برای این بررسی، واکاوی معنا و مدلول تمثیل‌هایی است که در انجیل یوحنا برای تبیین شخصیت عیسي مسیح آمده است. «در اواخر سدۀ نخست، نویسندگان عهد جدید عیسي را به‌مثابه سازنده، بنیان‌گذار یا سنگ بنای کلیسا ترسیم می‌کردند» (براون، 1984، ص86). هر یک از این تعابیر دلالت‌هایی دارند که بیانگر درک و تصوری خاص از شخصیت عیسي است. «سازنده» مسئولیت و رسالت خود را در گذشته انجام داده است و اکنون نقشی زنده و پویا در نهاد کنونی و مستقَر ندارد. «بنیان‌گذار» تنها آغازگر نخستین یک مسئولیت، رسالت یا نهاد است و اکنون دیگر جانشینان او یا نهاد مستقر است که مسئولیت او را بر عهده دارند و به ایفای نقش می‌پردازند. «سنگ بنا» همین مفهوم درگذشته بودن و ایستایی را در خود دارد. چنین درک و تصوری از مسیح در انجیل چهارم مطرح نیست. اساساً انجیل یوحنا، علاوه بر تفاوت‌هایی دیگر، در مسیح‌شناسی خود با اناجیل همنوا تفاوت دارد: «انجیل چهارم... بیانگر خط سیری مشخص و مجزّا در مسیحیت اولیه است» (بارتون، 1990، ص134). در انجیل یوحنا، عیسي در قالب تمثیل‌هایی مختلف مطرح می‌گردد که دلالت‌هایی خاص و مهم دارند و بیانگر درک و تصوری تازه از عیسي است: عیسي به‌مثابة «داماد» (یوحنا، 3: 29)؛ به‌مثابة «نان حیات» (همان، 6: 35)؛ به‌مثابة «نور عالم» (همان، 8: 12)؛ به‌مثابة «در آغل گوسفندان» (همان، 10: 7)؛ به‌مثابة «شبان نیکو» (همان، 10: 11)؛ به‌مثابة «تاک حقیقی» (همان، 15: 1) و... . تشریح و تبیین دلالت‌های تمثیل شبان نیکو و تاک حقیقی، این تصور و فهم تازۀ انجیل یوحنا از عیسي مسیح را به‌خوبی نشان می‌دهد.
    1.1.1. «من شبان نیکو هستم» (یوحنا، 10: 11)
    تمثیل شبان و گله، از تصاویر رایج در ادبیات خاورمیانۀ قدیم است. در عهد قدیم برای مثال چنین تمثیلی را در اعداد 27، 17؛ زکریا 11؛ حزقیال 34 و... می‌بینیم. در عهد جدید و اناجیل همنوا نیز با این تمثیل مواجه می‌شویم؛ برای مثال: «چه گمان می‌برید اگر کسی را صد گوسفند باشد و یکی از آنها گم شود؟! آیا آن 99 را به کوهسار نمی‌گذارد و به جست‌وجوی آن گمشده نمی‌رود» (متا، 18: 12)؛ «عیسي ایشان را گفت: همانا همۀ شما امشب در من لغزش خورید؛ زیرا مکتوب است، شبان را می‌زنم و گوسفندان پراکنده خواهند شد» (مرقس، 14: 27)؛ «کیست از شما که صد گوسفند داشته باشد و یکی از آنها گم شود که آن 99 را در صحرا نگذارد و از عقب آن گمشده نرود تا آن را بیابد» (لوقا، 15: 4). همین تصویر را در انجیل یوحنا می‌بینیم؛ اما با تفاوتی بسیار مهم: «هر که از در به آغل گوسفندان داخل نشود، بلکه از راه دیگر بالا رود، او دزد و راهزن است؛ اما آن که از در داخل شود، شبان گوسفندان است... گوسفندان آواز او را می‌شوند و گوسفندان خود را به نام می‌خواند و ایشان را بیرون می‌برد... من در گوسفندان هستم... من در هستم، هر که از من داخل گردد، نجات یابد... من شبان نیکو هستم؛ شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می‌نهد... من شبان نیکو هستم و خاصّان خود را می‌شناسم و خاصّان من مرا می‌شناسند» (یوحنا، 10: 1ـ14). در انجیل یوحنا، عیسي مسیح «شبانی است که گوسفندانش را دوست دارد و آنها را می‌شناسد و با اسم صداشان می‌زند» (براون، 1984، ص87). در واقع، «یوحنا با این بیان می‌خواهد بر ارتباط صمیمی و شخصی بین شبان و گوسفندان تأکید کند» (کاچیا، 1997، ص141). از این تمثیل و توضیحات به‌روشنی برمی‌آید که ارتباط عیسي (شبان) با مؤمنان (گوسفندان) یک‌سویه و ارباب ـ رعیتی نیست؛ بلکه ارتباط آنها دوسویه و مبتنی بر محبت متقابل است: «مشخصۀ تمثیل شبان نیکو در انجیل یوحنا ارتباط متقابل عیسي با تک‌تک گوسفندان است... عیسي ارتباطی نزدیک و صمیمی با هر یک از گوسفندان دارد... صدا زدن با نام، سنت کتاب مقدسی طویلی دارد و بیانگر صمیمت و نیز قدرت و تأثیرگذاری است... او هر یک را با خود متحد می‌سازد و هر یک در پیروی از او احساس امنیت می‌کنند» (اوگریدی، 2009، ص54-55). لاک‌یر در توضیح این تمثیل می‌نویسد: «ممکن است دزدان و رهزنان گوسفندان را با نام صدا زنند و بکوشند تا صدای شبانشان را تقلید کنند؛ اما گوسفندان به سبب آشنایی و صمیمت دیرین [با صدای شبان خود] می‌توانند صدای غریبه را تشخیص دهند» (لاک‌یر، 1963، ص329). بنابراین، مهم‌ترين دلالت تمثیل شبان نیکو، داشتن ارتباط شخصی، صمیمانه، متقابل و محبت‌محور بین عیسي و مؤمنان است.
    1.1.2. «من تاک حقیقی هستم» (یوحنا، 15: 1)
    من تاک حقیقی هستم و پدر من باغبان است. هرشاخه‌ای در من که میوه نیاورد، آن را دور می‌سازد و هرچه میوه آرد، آن را پاک می‌کند تا میوه بیشتر آورد... همچنان‌که شاخه ازخود نمی‌تواند میوه آورد اگر در تاک نماند، همچنین شما نیز اگر در من نمانید. من تاک هستم و شما شاخه‌ها. آن‌که در من می‌ماند و من در او، میوۀ بسیار می‌آورد؛ زیراکه جدا از من هیچ نمی‌توانید کرد. اگر کسی در من نماند، مثل شاخه بیرون انداخته می‌شود و می‌خشکد و آنها را جمع کرده، در آتش می‌اندازند و سوخته می‌شود. اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، آنچه خواهید، بطلبید که برای شما خواهد شد... همچنان‌که پدر مرا محبت نمود، من نیز شما را محبت نمودم. در محبت من بمانید... این است حکم من که یکدیگر را محبت نمایید، همچنان‌که شما را محبت نمودم (یوحنا، 15: 1ـ12).
    توماس ال. برودی می‌نویسد: «تصویر... تاک و شاخه‌هایش تصویری به‌ویژه گیراست در بیان اتحاد؛ زیرا برخلاف دیگر درختان که می‌توان آشکارا بین تنه و شاخه‌ها تمییز نهاد، در درخت تاک چنین تمییزی روشن نیست» (برودی، 1993، ص479). عیسي با این تمثیل، بر «ارتباط بین خود به‌مثابة تاک، و حواریون به‌مثابة شاخه‌ها تأکید دارد» (مویمان و براون، 2001، ص226). نکتۀ دیگر این است که شاخه‌ها علاوه بر پیوستگی با تاک، حيات و ثمربخشی خود را از او دارند. این تمثیل از یک‌سو عیسي (تاک) را سرچشمۀ حیات حقیقی و ثمربخشی واقعی مؤمنان می‌داند: «این تمثیل... حقیقت ارزشی اتحاد زیستی ارگانیک مسیح با مؤمنان را نشان می‌دهد: مسیح تنها سرچشمۀ حیات روحانی و ثمربخشی مؤمنان است» (لنگی، 2007، ص461)؛ و از سویی دیگر بر این نکته تأکید دارد که مؤمنان به لحاظ وجودی باید از عیسي تبعیت کنند تا به نتیجه برسند: «تاک حقیقی بودن یعنی او سرچشمۀ حیات و ثمربخشی شاخه‌هاست. تأکید بر تبعی بودن حیات حواریون است» (تالبرت، 2005، ص220). مؤمنان اگر می‌خواهند حیات معنوی داشته باشند، باید همچنان‌که شاخه با تاک پیوسته است و از او حیات می‌گیرد، وجودشان به عیسي بپیوندد و از او حیات بگیرند: «اتصال با تاک برای زیستن ضروری است؛ زیرا انفصال از آن به‌سبب بی‌ثمری به نابودی می‌انجامد» (بروخوف، 2002، ص49). این تمثیل، نه‌تنها بر ارتباط شخصی مؤمنان و حواریون با عیسي تأکید دارد، بلکه بر پویایی این ارتباط نیز دلالت دارد: «اتصال‌ها ممکن است ایستا و بی‌جان باشند؛ اما اگر یک چیز باشد که این تمثیل و ساختارش القا کنند، آن یک چیز معنای حیات‌بخشی است» (برودی، 1993، ص479). خلاصه، این تمثیل نشان می‌دهد عیسي مسیح سرچشمۀ حیات معنوي مؤمنان و ثمربخشی آن است؛ و اگر مؤمنان خواستار چنین حیات و معنویتی هستند، باید وجودشان تابعی از وجود عیسي گردد و در او و با او
    زندگی کنند.
    1.1.3. مفاهیم مرتبط با ارتباط شخصی
    علاوه بر تماثیل مذکور، مفاهیم دیگری در انجیل یوحنا هست که نشان می‌دهند «مشخصۀ کلیساشناسی این میراث، تأکید بر ارتباط فردی مسیحیان با عیسي مسیح است» (براون، 1984، ص84). یکی از این مفاهیم، نزول فارقلیط (تسلی‌دهنده/ وکیل‌مدافع/ روح‌القدوس/ روح) بعد از مرگ عیسي است: «من از پدر سؤال می‌کنم و تسلی‌دهندۀ دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند» (یوحنا، 14: 16). در کتاب مقدس دیدگاه‌های مختلفی دربارۀ خویش‌کاری روح وجود دارد (برای مثال نک. بروان، 1985، ص101-113). در انجیل یوحنا، روح «مانند آب، عاملی پاک‌کننده است (یوحنا، 1: 33)؛ مانند َنفَس، عنصری حیاتی است (همان، 20: 22) و به‌مثابة تعلیم‌دهنده، هدایت‌کننده و مدافع که قدرتی الهی است (فصول 14ـ16)» (یوهنستون، 1970، ص31-32). در انجیل یوحنا پنج جا به روح به‌عنوان فارقلیط اشاره می‌شود: یوحنا، 14: 15-17؛ 14: 25-26؛ 15: 26-27؛ 16: 7ـ11؛ 16: 12ـ15. مطابق انجیل یوحنا، عروج عیسي مقدمۀ نزول فارقلیط است: «رفتن من برای شما مفید است؛ زیرا اگر نروم، تسلی‌دهنده نزد شما نخواهد آمد» (همان، 16: 7). علاوه بر دلالت‌های دیگر، «روح آشکارا به‌عنوان حضوری شخصی ظهور می‌کند؛ حضور مستمر عیسي که دیگر در زمین نیست و در آسمان کنار پدر می‌باشد... عیسي در یک زمان و مکان می‌زیست؛ و فارقلیط در درون تمام مؤمنان در هر زمانی ساکن می‌شود. ازاین‌رو، فارقلیط حضوری نزدیک‌تر و پایاتر دارد» (براون، 1984، ص106ـ107). نتیجه اینکه طرح عنصر فارقلیط در انجیل یوحنا نشان دیگری است که یوحنا بر ارتباط شخصی مؤمنان با عیسي مسیح تأکید داشت؛ زیرا فارقلیط جانشین عیسي است (یوحنا، 14: 7) و هر آنچه را دارد، از او می‌گیرد (همان، 14: 14).
    مفهوم دیگر، «ملکوت خدا» (Kingdom of God) است که از مفاهیم کلیدی عهد جدید است و در اناجیل مدام بدان بشارت می‌شود؛ اما در انجیل یوحنا، جز در باب سوم آیات سوم و پنجم، دیگر ذکری از آن نمی‌رود و تصاویر تمثیلی و مجازی معطوف به عیسي می‌گردد و تعبیر مشهور «من... هستم» جایگزین آن می‌شود: «من نان حیات هستم» (همان، 6: 35)؛ «من نور عالم هستم» (همان، 8: 12)؛ «من شبان نیکو هستم» (همان، 11:10) و...؛ اما علّت چنین تغییری چیست؟ «اگر عیسي و پدر یکی هستند، حکمرانی خدا به بهترین نحو در عیسي واقعیت یافت. فرد به جای اینکه وارد ملکوت خدا به‌مثابة یک مکان شود، باید در مسیح ماندگار گردد تا عضو آن جماعت شود» (بروان، 1984، ص87). یوحنا به تبع مسیح‌شناسی خاص خود، ملکوت خدا را به معنای خود عیسي مسیح می‌فهمد که مسیحیان باید در او حضور بیابند و در او بمانند: «در من بمانید و من در شما» (یوحنا، 15: 4).
    مفهوم دیگر، «اَعمال مقدس» (Sacraments) است که یوحنا برداشت خاصی از آن دارد. مطابق گزارش متا، عیسيی برخاسته به حواریون دستور می‌دهد: «پس رفته، همۀ امت‌ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم اب و ابن و روح‌القدوس تعمید دهید» (متا، 28: 19). لوقا گزارش می‌دهد: «این را به یاد من به جا آورید» (لوقا، 22: 19). از این موارد برمی‌آید که خود عیسي بنیان‌گذار اَعمال مقدس است و رسالت انجام آن را بر عهدۀ حواریون و کلیسا گذاشته است؛ اما انجیل یوحنا چنین برداشتی از اعمال مقدس ندارد. «در انجیل یوحنا هیچ دستوری اجرایی برای تعمید و عشای ربانی نیست... اشارات اعمال مقدسی انجیل یوحنا مربوط به کارهایی است که عیسي به طور معمول در زندگی خود انجام می‌داد... به اعتقاد یوحنا، درست همان‌گونه‌که عیسي در زمان حیات خود مردم را غذا داد... باز آنها را (از طریق نان و شراب) با گوشت و خون خود غذا می‌دهد؛ گوشت و خونی که غذای حیات جاودانی می‌باشند» (براون، 1984، ص88-89). مطابق تعالیم یوحنا، عیسي کسی نیست که صرفاً اعمال مقدس را بنیان نهاده و بعد به آسمان رفته باشد؛ او همچنان از طریق اعمال مقدس شخصاً به حیات‌بخشی ادامه می‌دهد و مؤمنان به‌هنگام چنین اعمالی تأثیر مستقیم او را حس می‌کنند. در اینجا، تأکید یوحنا بر ارتباط شخصی و متقابل مؤمنان با عیسي
    آشکار است.
    همچنین، انجیل یوحنا بر مفهوم «مرید بودن» (discipleship) تأکید دارد. «اصطلاح حواری اصلاً در نوشته‌های یوحنایی نیامده است... در کلیساشناسی یوحنایی، حواری بودن بالاترین جایگاه نیست. انجیل چهارم بر مرید بودن تأکید دارد؛ وضعیتی که تمام مسیحیان از آن بهره دارند» (براون، 1984، ص91). یک دلالت مرید بودن این است که فردفرد مؤمنان می‌توانند بدان نایل شوند: «در انجیل چهارم، مفاهیم مرید و مرید بودن از
    حلقۀ حواریون نزدیک عیسي فراتر می‌رود و تمام مؤمنان را فرامی‌گیرد؛ مؤمن بودن، معادل مرید بودن است»
    (هرا، 2013، ص51). مرید بودن، نه‌تنها برای هر فردی ممکن است، بلکه ثمرۀ شناختی است که او از هویت عیسي دارد: «یوحنا مرید بودن (آمدن، پیروی‌کردن، ماندن، شهادت دادن و باور داشتن به مسیح) را نتیجۀ غایی معرفت فرد از هویت عیسي می‌داند» (همان، ص86). مطابق این برداشت، ملاک برتری «ارتباط محبانه با عیسي است، نه وظیفه یا منصب» (براون، 1984، ص93).
    در مجموع، واکاوی دلالت‌های تمثیل شبان نیکو و تاک حقیقی و نشانه‌هایی نظیر برداشت خاص یوحنا از فارقلیط، ملکوت خدا، اعمال مقدس و مرید بودن، نشان می‌دهد بر اساس انجیل چهارم، مؤمن (فرد مسیحی) باید ارتباطی محبانه با متعلَق ایمان (عیسي مسیح) داشته باشد؛ ارتباطی که شخصی، متقابل، محبت‌محور، زنده
    و پویاست.
    1.2. اعتماد
    در مدل ارتباط شخصی، اعتماد مؤمن به متعلَق ایمان دومین مؤلفه است. موارد زیر تنها چند مورد از مصادیق این مؤلفه است: «شهادت می‌دهم که این است پسر خدا» (یوحنا، 1: 33)؛ «آن کس را که موسا در تورات و انبیا مذکور داشته‌اند، یافته‌ایم که عیسي پسر یوسف ناصری است» (همان، 1: 45)؛ «این البته همان نبی است که باید در جهان بیاید» (همان، 6: 14)؛ «و ما ایمان آورده و شناخته‌ایم که تو مسیح پسر خدای حیّ هستی» (همان، 6: 69)؛ «در حقیقت، این همان شخص نبی است» (همان، 7: 40)؛ «من ایمان دارم که تویی مسیح پسر خدا» (همان، 11: 27)؛ «باور می‌کنیم که از خدا بیرون آمدی» (همان، 16: 30)؛ «عیسی مسیح و پسر خداست» (همان، 20: 31). مطابق تحلیل سشنز، مفهوم اعتماد دلالت‌هایی دارد که مجموع آنها یک ارتباط اعتمادمحور معنادار را می‌سازند: «پذیرش، وفاداری و محبت» (سشنز، 1994، ص30). در ادامه به صورت موردی به این سه مشخصه می‌پردازیم.
    1.2.1. پذیرش
    مؤمن باید متعلَق ایمان خود را به‌عنوان مرجع بپذیرد. از دیدگاه سشنز، مرجع کسی است که انسان در باب «حقیقت»، «هدایت»، یا «ارزش» بر آن تکیه می‌کند. «از این‌رو، باید سه مرجعیت معرفت‌شناختی (یا شناختی)، عملی و ارزش‌شناختی را از هم بازشناخت» (همان، ص31). حدود چنین مرجعیتی می‌تواند محدود و در امور خاصی باشد؛ برای مثال، ممکن است فرد، مرجعیتِ شناختیِ متعلق ایمان را در حدود مسائل متافیزیکی بپذیرد. همچنین این وجوه ممکن است هم‌زمان وجود داشته باشند؛ یعنی مرجعیت شناختی با مرجعیت عملی و/ یا ارزش‌شناختی ترکیب شود. دربارۀ دیدگاه انجیل یوحنا دربارۀ مرجعیت شناختی عیسي می‌توان به نمونه‌های زیر اشاره کرد: «او همه را می‌شناخت...؛ زیرا خود آنچه در انسان بود، می‌دانست» (یوحنا، 2: 24ـ25)؛ «کسی که شهادت او را قبول کرد، مهر کرده است بر اینکه خدا راست است» (همان، 3: 33). دربارۀ مرجعیت عملی عیسي مسیح موارد زیادی در انجیل یوحنا آمده است؛ از جمله احکام اخلاقی و عملی زیر: «شما باید از سرِ نو مولود گردید» (همان، 3: 7)؛ «اکنون شفایافته‌ای؛ دیگر خطا مکن تا برای تو بدتر نگردد» (همان، 5: 13)؛ «به شما می‌گویم: هر که گناه می‌کند، غلام گناه است» (همان، 8: 34)؛ «مادامی‌که نور با شماست، به نور ایمان آورید تا پسران نور گردید» (همان، 13: 36). و مرجعیت ارزش‌شناختی: «کار بکنید، نه برای خوراک فانی؛ بلکه برای خوراکی که تا حیات جاودانی باقی است که پسر انسان آن را به شما عطا خواهد کرد» (همان، 6: 27)؛ «روح است که زنده می‌کند و اما از جسد فایده نیست» (همان، 6: 63)؛ «هرکه مرا دشمن دارد، پدر مرا نیز دشمن دارد» (همان، 15: 23)؛ «این کارها را با شما خواهند کرد، به جهت آنکه نه پدر را شناخته‌اند و نه مرا» (همان، 3: 16). در تمام این سه وجه مرجعیت، فرد مؤمن باید آنچه را متعلَق ایمان او می‌گوید، بپذیرد و انجام دهد یا مایل به پذیرش و انجام آن گردد.
    1.2.2. وفاداری
    به گفتۀ سشنز: «ایمان شخصی مستلزم وفاداری الف به ب می‌باشد. این وفاداری، آزادانه و دیرپای است و میل به سوی غائیت و کلیت دارد» (سشنز، 1994، ص32). آزادانه بودن لازمۀ ارتباط شخصی است؛ زیرا برحسب تعریف، شخص، صاحب دو ویژگی بارز خواست و اراده است. همین نکته را به صورت روشن در انجیل یوحنا می‌توان دید: «در انجیل چهارم، ایمان پاسخ بشر است به مکاشفۀ عیسي. این ایمان شامل پذیرشی فعالانه است» (اوگریدی، 1999، ص40). دربارۀ دیرپایی این وفاداری و تأکید یوحنا بر آن، می‌توان به آیات زیر استشهاد کرد: «من از پدر سؤال می‌کنم و تسلی‌دهندۀ دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند... شما او را می‌شناسید؛ زیرا که با شما می‌ماند و در شما خواهد بود» (یوحنا، 14: 16ـ17)؛ «در من بمانید و من در شما. همچنان‌که شاخه نمی‌تواند میوه آورد، اگر در تاک نماند، همچنین شما نیز اگر در من نمانید» (همان، 15: 4ـ5)؛ «شما نیز شهادت خواهید داد؛ زیرا که از ابتدا با من بوده‌اید» (همان، 15: 27). این وفاداری، به غائیت و کلیت گرایش دارد؛ یعنی بدین سو میل دارد تا مهم‌ترین دغدغۀ فرد و حفظ آن مهم‌ترین آرمان او گردد. البته این فقط یک گرایش است و صورت بالقوه دارد و اگر این وفاداری به درجۀ مهم‌ترین دغدغه و آرمان فرد نیز نرسد، باز به ماهیت این ارتباط لطمه نمی‌زند.
    1.2.3. محبت
    منظور از محبت، میلی استوار، عمیق و پایدار برای ارتباطی شخصی با فردی دیگر است. این نکته را می‌توان به‌روشنی در تماثیل انجیل یوحنا، به‌ویژه تمثیل تاک مشاهده کرد. ریموند بروان در تفسیر انجیل یوحنا و نامه‌های یوحنایی می‌گوید: این تمثیل بر ارتباطی عاطفی و محبانه بین مؤمنان و عیسي مسیح دلالت دارد: «تاک و شاخه‌ها استعاره‌ای است از محبت عمیق بین عیسي و حواریون» (براون، 1988، ص82). همو در جایی دیگر در خصوص کلیساشناسی جماعت یوحنایی می‌نویسد: «اعضای کلیسا از متصل بودن به عیسي حیات می‌گیرند و باید با او ارتباطی محبانه داشته باشند» (براون، 1984، ص98). در انجیل یوحنا محبت به‌عنوان یک حکم صریح و نیز نحوۀ ارتباط متقابل مسیح با پیروانش مطرح می‌شود: «در محبت من بمانید. اگر احکام مرا نگاه دارید، در محبت من خواهید ماند... این است حکم من که یکدیگر را محبت نمایید، همچنان‌که شما را محبت نمودم» (یوحنا 15: 9ـ12). بنابراین «می‌توان مدعی شد که مطابق انجیل چهارم، عیسي مُرد تا محبت خداوند را آشکار سازد» (داناهوئه، 2005، ص154)؛ در واقع، «انجیل یوحنا شامل اخلاقیات اندکی است. تنها قانونی که عیسي به حواریون خود می‌دهد، قانون محبت است» (هارتین، 2010، ص64).
    1.3. پذیرش گزاره‌هایی مشخص بر پایۀ مرجعیت متعلَق ایمان
    نباید تعبیر گزاره‌ها رویکردی فلسفی را به ذهن متبادر سازند. نیازی نیست که فرد در باب این گزاره‌ها مداقه کند و الزامات فلسفی آن را بیابد و بعد با کنکاش فکری به صحتشان پی برد؛ بلکه فقط کافی است آنها را درست بداند؛ زیرا متعلَق ایمان که مرجع اوست، آنها را درست می‌داند. البته نباید پنداشت که این گزاره‌ها عقل‌گریز یا عقل‌ستیزند؛ بلکه اثبات عقلانی این گزاره‌ها بایستۀ این مدل ایمان نیست. این گزاره‌ها دو دسته‌اند:
    الف) گزاره‌هایی در مورد متعلَق ایمان (مثلاً عیسي شخصی است که وجود دارد): این گزاره‌ها را فرد به صورت پیشینی می‌پذیرد؛
    ب) گزاره‌هایی که خودِ متعلَق ایمان مطرح می‌سازد و مؤمن را به پذیرش آنها دعوت می‌کند. مؤمن این گزاره‌ها را صرفاً بر پایۀ مرجعیت متعلَق ایمان می‌پذیرد. هرچند این گزاره‌ها الزاماً بدون دلیل و منطق نیستند، اما صرف مرجعیت متعلَق ایمان برای پذیرش آنها کافی است. آیات ابتدایی انجیل یوحنا که به ترسیم و تبیین مسیح‌شناسی خاص یوحنا می‌پردازد، مهم‌ترین گزاره‌ها از گروه نخست است: «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود... همه‌چیز به‌واسطۀ او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود... آن نور حقیقی بود که هر انسان را منور می‌گرداند و در جهان آمدنی بود. او در جهان بود و جهان به‌واسطۀ او آفریده شد... و کلمه جسم گردید و در میان ما ساکن شد؛ پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم، جلالی شایستة پسر یگانۀ پدر... خدا را هرگز کسی ندیده است؛ پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کرد» (یوحنا، 1: 1ـ18). در دیگر قسمت‌های انجیل یوحنا نیز می‌توان گزاره‌هایی از این دست مشاهده
    کرد؛ نظیر: «تو پسر خدایی» (همان، 1: 49)؛ «پدر پسر را محبت می‌نماید و همه چیز را به دست او سپرده است» (همان، 3: 35). گزاره‌های نوع دوم گزاره‌هایی هستند که متعلَق ایمان از سه وجه معرفت‌شناختی، عملی و ارزش‌شناختی مطرح می‌کند و فرد مؤمن باید صرفاً بر پایۀ مرجعیت متعلَق ایمان، آنها را بپذیرد و می‌پذیرد. این موارد قبلاً به‌اجمال مطرح شد.
    1.4. متعلَق ایمان، دست‌کم تاحدی علّت ایمان مؤمنان و موجِد آن است
    مدل ایمان به‌مثابة ارتباط شخصی «مستلزم آن است که متعلَق ایمان منبع خلاق باور فرد مؤمن باشد... تمام چیزی که لازم است، این است که متعلَق ایمان نقشی علّی، هرچند محدود، در ایجاد ایمان به او ایفا کند» (سشنز، 1994، ص44-45). گستره و میزان موجدیت و عاملیت متعلَق ایمان می‌تواند محدود یا وسیع باشد. در اینجا، نکتۀ مهم این است که «مسیح منشأ الهام‌بخش این نیروی معنوی است» (کونگ، 1387، ص324). در انجیل یوحنا مکرر عیسي مسیح موجد و عامل ایمان مؤمنان تلقی می‌شود. در این انجیل می‌خوانیم: «عیسي... جلال خود را ظاهر کرد و شاگردانش به او ایمان آوردند» (یوحنا 2، 11)؛ «بسیاری چون معجزاتی را که از او صادر می‌گشت دیدند، به اسم او ایمان آوردند» (همان، 2: 23)؛ «بسیاری دیگر به‌واسطۀ کلام او ایمان آوردند» (همان، 4: 42)؛ «کسی نزد من نمی‌تواند آمد، مگر آنکه پدر من آن را بدو عطا کند» (همان، 6: 65)؛ «شما مرا برنگزیدید؛ بلکه من شما را برگزیدم» (همان، 15: 16). موارد مذکور به‌خوبی نشان می‌دهند که مطابق تلقی انجیل یوحنا، عیسي مسیح موجد و عامل فعال شکل‌گیری ایمان در دل مؤمنان است.
    1.5. فقدان اعتماد یا بی‌اعتمادی نقیض ایمان شخصی است
    ایمان شخصی، از یک‌سو مستلزم ایجاد و کسب شرایطی است که در بالا گفته شد و از سوی دیگر نباید هیچ‌گونه نقض و نقیضی در آن راه یابد. سشنز می‌نویسد: «من بر دو گونۀ اصلی نقیض تمرکز دارم که آنها را فقدان و خلاف می‌نامم» (سشنز، 1994، ص48). منظور از فقدان، صرف نبود چیزی است؛ در اینجا یعنی فقدان اعتماد. خلاف، وجود عکس آن چیز است؛ در اینجا یعنی بی‌اعتمادی. بنابراین، چنانچه بین مؤمن (فرد مسیحی) و متعلق ایمان (عیسي مسیح) اعتمادی نباشد یا به هم بی‌اعتماد باشند، این ایمان را نمی‌توان ایمان شخصی دانست. انجیل یوحنا نیز به این نکته آگاه است و تأکید دارد تنها در صورتی حیات معنوی فرد ادامه مي‌يابد و ثمربخش است که شخصیت مؤمن با عیسي متصل و مرتبط باشد و در او قرار گیرد: «همچنان‌که شاخه از خود نمی‌تواند میوه آورد، اگر در تاک نماند، همچنین شما نیز اگر در من نمانید... جدا از من هیچ نمی‌توانید کرد؛ اگر کسی در من نماند، مثل شاخه بیرون انداخته می‌شود و می‌خشکد و آنها را جمع کرده، در آتش می‌اندازند و سوخته می‌شود» (یوحنا، 15: 4ـ6).
    نتیجه‌گیری
    مطابق مدل ارتباط شخصی، ایمان ارتباطی است که بین دو شخص برقرار می‌گردد و کیفیت این ارتباط نیز باید مشخصاً شخصی باشد. چنین ارتباطی باید بر اعتماد فرد مؤمن به متعلَق ایمان استوار باشد؛ اعتمادی که دارای سه مؤلفۀ پذیرش، تعهد و محبت است. بر پایۀ این اعتماد است که فرد مؤمن به گزاره‌هایی مشخص باور می‌آورد و خود متعلَق ایمان نیز در ایجاد این ارتباط، دست‌کم تاحدی، نقش علّت را ایفا می‌کند. اگر مؤمن به متعلَق ایمان اعتماد نداشته یا بی‌اعتماد باشد، ایمان به‌مثابة ارتباط شخصی فروخواهد ریخت. مهم‌ترین مؤلفۀ این مدل ایمان، همان وجود ارتباط مشخصاً شخصی بین دو شخص است و به همین دلیل مفصل بدان پرداخته شد. واکاوی تمثیل شبان نیکو و تاک حقیقی و دلالت‌های آنها در انجیل یوحنا نشان می‌دهد که یوحنا به دنبال طرح یک مدل ایمانی جدید بود که مشخصۀ آن، ارتباط شخصی، متقابل، محبت‌محور، پویا و زنده بین فرد مسیحی و شخص عیسي است. نشانه‌هایی دیگری نیز این تلقی را تقویت کردند: فارقلیط نازل شد تا هر یک از مؤمنان در هر زمان و مکانی امکان ارتباط شخصی و مستقیم با عیسي را داشته باشند؛ زیرا فارقلیط بدیل عیسي بود و آنچه داشت را از او می‌گرفت. انجیل یوحنا ملکوت خدا را به معنای خود عیسي مسیح می‌گیرد و از این‌رو، آمدن و ماندن افراد در عیسي به معنای حضور در ملکوت خداست؛ چنین نیست که عیسي اعمال مقدس را بنیان نهد و خود پس از تصلیب به آسمان عروج کند؛ بلکه عیسي از طریق اعمال مقدس، همچنان به حیات‌بخشی خود ادامه می‌دهد و هر فرد با انجام اعمال مقدس می‌تواند اثربخشی و حیات‌بخشی عیسي را تجربه کند؛ مرید بودن نتیجۀ شناخت فرد از هویت عیسي است و مطابق آن، ایجاد و تقویت یک ارتباط محبانه با عیسي ملاک برتری بود. علاوه بر ارتباط مشخصاً شخصی، دیگر مؤلفه‌های ارتباط شخصی را نیز می‌توان در انجیل یوحنا یافت. مجموع این گفته‌ها، تمثیل‌ها و نشانه‌ها حاکی از آن است که یوحنا به دنبال پی‌ریزی مدل ایمانی جدیدی بود که بسیار به طرح و تبیین ویلیام لد سشنز از مدل ارتباط شخصی نزدیک است.

    • عهد جدید، 1895، بي‌جا، انجمن بین‌المللی گدیونز.
    • کونگ هانس، 1387، ساحت‌های معنوی ادیان جهان: نشانۀ راه، ترجمه حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان ومذاهب.
    • گرنز استنلی و اولسن راجر، 1389، الهیات مسیحی در قرن بیستم: خدا و جهان در عصر گذار، ترجمه روبرت آسریان و میشل آقامالیان، تهران، ماهی.
    • Barton, Stephen C., 1990,  “Community”, A Dictionary of Biblical Interpretation, ed by Richard J. Coggins & James L. Houlden, London, SCM Press.
    • Barton, Stephen C., 2005, The Spirituality of the Gospels, Eugene & Oregon, Wipf & Stock Publishers. 
    • Brodie, Thomas L., 1993, The Gospel According to John: A Literary and Theological Commentry, New York, Oxford University Press.
    • Brokhoff, John R., 2002, Preaching The Parables, Lima & Ohio, CSS Publishing Company.
    • Brown, Raymond E., 1985, Biblical Exegesis and Church Doctrine, New York, Paulist Press.
    • Brown, Raymond E., 1984, The Church The Apostles Left Behind, New York, Paulist Press.
    • Brown, Raymond E., 1988, The Gospel and Epistles of John: A Concise Commentry, New York, The Liturgical Press.
    • Cachia, Nicholas, 1997, The Image of the Good Shepherd as a Source for the Spirituality of the Ministerial Priesthood, Roma, Pontificia Universitate Gregoriana.
    • Donahue, John R., 2005, Life in Abundance: Studies of John's Gospel in Tribute to Raymond E. Brown, Collegeville & Minnesota, Liturgical Press.
    • Ebeling, Gerhard, 1961, The Nature of Faith, London, Collins.
    • Grounds, Vernon C., 1964, “The Nature of Faith”, Christian faith and modern theology, ed by James Oliver, Buswell, Channel Press.
    • Hartin, Patrick J., 2010, Exploring the Spirituality of Gospels, Collegeville & Minnesota, Liturgical Press.
    • Hera, Marianus Pale, 2013, Christology and Discipleship in John 17, Tübingrn, Mohr Siebeck.
    • Immink, F. Gerrit, 2005, Faith: a practical theological reconstruction, translated by Reinder Bruinsma, United States, Wm. B. Eerdmans Publishing Co.
    • Johnston, George, 1970, The Spirit-Paraclete in the Gospel of John, Camberidge, Camberidge University Press.
    • Lange, John Peter, 2007, According to John: An Exegetical and Doctrinal Commentry, Eugene & Oregon, Wipf & Stock Publishers. 
    • Lockyer, Herbert, 1963, All the Parables of the Bible, Mechigan, Zondervan.
    • Wiles, Maurice, 1960, The Spiritual Gospel: The Interpretation of the Fourth Gospel in the Early Church, New York, Cambridge University Press.
    • Muddiman, John & Barton, John, 2001, The Gospels, New York, Oxford University Press. 
    • O’Grady, John F., 2009, Reading The Gospel of John, New York, Paulist Press. 
    • O’Grady, John F., 1999, According to John: The witness of the Beloved Disciple, New York, Paulist press.
    • Sessions, Lad William, 1994, The Concept Of Faith: A Philosophical Investigation, Ithaca & London, Cornell University.
    • Talbert, Charles H., 2005, Reading John: A Literary and Theological Commentry on the Fourth Gospel and the Johannine Epistles, Peake Road, Smyth & Helwys Publishing.
    • Warfield, Benjamin Breckinridge, 1929, Biblical Doctrines, New York, Oxford University Press.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زروانی، مجتبی، اعظمی مرام، میلاد.(1398) بازخوانی انجیل یوحنا بر مبنای مدل ویلیام لد سشنز: ایمان به مثابه‌ی ارتباط شخصی. فصلنامه معرفت ادیان، 10(2)، 81-94

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مجتبی زروانی؛ میلاد اعظمی مرام."بازخوانی انجیل یوحنا بر مبنای مدل ویلیام لد سشنز: ایمان به مثابه‌ی ارتباط شخصی". فصلنامه معرفت ادیان، 10، 2، 1398، 81-94

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زروانی، مجتبی، اعظمی مرام، میلاد.(1398) 'بازخوانی انجیل یوحنا بر مبنای مدل ویلیام لد سشنز: ایمان به مثابه‌ی ارتباط شخصی'، فصلنامه معرفت ادیان، 10(2), pp. 81-94

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زروانی، مجتبی، اعظمی مرام، میلاد. بازخوانی انجیل یوحنا بر مبنای مدل ویلیام لد سشنز: ایمان به مثابه‌ی ارتباط شخصی. معرفت ادیان، 10, 1398؛ 10(2): 81-94