سال دهم، شماره دوم، پياپي 38، بهار 1398
محمدرضا اسدي / دانشجوي دکتري اديان و عرفان reza.shaer@gmail.com
دريافت: 23/05/1397 ـ پذيرش: 28/09/1397
چکيده
پولس كه بايد شاكلة مسيحيت كنوني را ساخته و پرداختة انديشههاي او دانست، در راستاي رسالت شباني و تكليفي كه براي رساندن پيام انجيل بر خود واجب ميدانست، نامههايي را با اين مضمون به افراد و گروههاي مختلف نوشت كه نجات، نه از راه عمل به شريعت، بلكه فقط از راه ايمان به دست ميآيد. او نام گفتمان خود را «شريعت ايمان» نهاد و آن را شريعت حضرت عيسي عليه السلام معرفي کرد. اکنون با انكار شريعت و انحصار حصول نجات در ايمان، آيا فرقي ميان انجام عمل نيك يا بد وجود خواهد داشت يا خير؟! اين مقاله با هدف يافتن پاسخ اين پرسش، با روش توصيفيتحليلي به مطالعة دوبارة نامههاي پولس پرداخته و به اين نتيجه رسيده است که پولس درصدد است با گفتمان نهچندان منسجم خود، از راه اخلاق، مسيحيان را از ارتکاب عمل زشت بازدارد و به آنان بفهماند كه اگرچه عمل در نجات دخلي ندارد، اما يک مسيحي واقعي نبايد به خود اجازة گناه بدهد؛ چون براي امور فراتري آفريده شده است.
كليدواژه: پولس، شريعت، ايمان، عمل، شريعت ايمان، رسالههاي شباني، نامههاي پولس.