بازتاب روایتهای کتاب مقدس در قرآن از دیدگاه آنجلیکا نویورت: واکاوی به صورت مطالعه موردی داستان حضرت موسی علیه السلام
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
مهمترین منبع هر دین، متن مقدس آن دین است؛ تا آنجا که این متن نقش مهمی را در زندگی مؤمنان ایفا ميکند و حیات مادی و معنوی آنان را در عرصههای گوناگون شکل میبخشد. این متن همچون معیاری برای ارزیابی و ارزشگذاری گفتار و کردار مؤمنان به شمار ميرود و اعتبار آن تا آنجاست که حتی گزارههای تاریخی و علمی نیز به واسطة این متن اعتبارسنجی میشوند.
اصالت متن مقدس مهمترین ویژگی آن است؛ چراکه این اصالت و وحیانی بودن متن است که به آن ارزش ميدهد و آن را مقدس میسازد؛ این وحیانی بودن است که متن مقدس را خطاناپذیر میکند و آن را معیار و ملاک ارزیابی سایر علوم قرار میدهد و این صفت است که مخالفان را به تحدی و مبارزه دعوت میکند؛ چراکه اصالت الهی قرآن و وحیانی بودن آن، اصالت معارف قرآن را نیز در پی دارد و هرگونه معارف التقاطی و اقتباسی را از قرآن دور میسازد.
تاریخ اسلام از همان آغاز شاهد اختلافاتی دربارة اصالت قرآن بوده و قرآن بارها در آیات گوناگون به این اختلافات اشاره کرده و به آنها جواب داده است. ورود بحث اصالت قرآن به مجامع علمی و آکادمیک غربی را میتوان به حدود دو قرن پیش، یعنی قرن نوزدهم بازگرداند و از آن زمان تا کنون شاهد تألیفات و تحقیقات گستردهای دربارة منابع و مصادر قرآن از سوی خاورشناسان هستیم. این رویکرد که متأثر از رویکرد نقد کتاب مقدس میباشد، به بررسی پدیدارشناسانه و تاریخی قرآن و اسلام ميپردازد و سعی بر آن دارد که اسلام را به عنوان پدیدهای نو در بافت تاریخی و اجتماعی خود بررسی کند. این دسته از مستشرقان به قرآن با پیشفرض غیروحیانی نگاه ميکنند و سعی دارند که سناریویی مناسب و قابل پذیرش عموم در چگونگی تدوین و تألیف این کتاب ارائه دهند.
اثرپذیری از فرهنگ و آداب مردم زمانه، اخذ از اشعار جاهلی، اخذ از آیین صابئین، تأملات و تصورات شخصی پیامبر، القائات شیطان در وحی، و اقتباس قرآن از عهدین، از جمله مواردی است که خاورشناسان بهعنوان مصادر قرآن بیان کردهاند (تيزدال، 1905؛ زمانی، 1385). در این میان، اقتباس و اثرپذیری قرآن از کتاب مقدس بیش از سایر موارد اهمیت دارد و میتوان چنین ادعا کرد که بیشتر مستشرقانی که دربارة قرآن صحبت کردهاند، به تأثیرپذیری قرآن و اسلام از تورات و انجیل اشاره داشته یا بدان معتقد بودهاند. این مستشرقان به شیوههای گوناگون سعی در اثبات ادعای خود دارند. برخی از مستشرقان وجود شباهتهای فراوان میان معارف، داستانها و احکام قرآن و کتاب مقدس را دلیل بر تأثیرپذیری قرآن از کتاب مقدس دانستهاند و با استناد به تقدم کتاب مقدس بر قرآن و همچنین وجود سنتهای یهودی ـ مسیحی در میان مسلمانان نخستین و جاری بودن بسیاری از داستانها و ادعیة آنها بر زبان و اذهان مردم آن منطقه، سعی در اثبات این ادعا دارند که محتوای معارف و احکام قرآنی تحت تأثیر احکام و تعالیم یهودی و مسیحی بوده است. اینان در اصل تأثیرپذیری قرآن از کتاب مقدس با هم توافق داشته و تنها در مواردی چون یهودی بودن قرآن یا مسیحیبودن آن اختلاف دارند. برخی دیگر به مطالعة زبانشناسانه قرآن پرداخته و سعی در یافتن ریشههای آرامی ـ سریانی واژگان قرآن داشتهاند و بدین روش، در اصالت قرآن تردید قرار میکردند (لوکسنبرگ، 2000). برخی دیگر نیز قرآن را دارای دو منبع دانسته و اگرچه منبع اولیة قرآن را خدا معرفی کردهاند، اما آن را دستخوش تغییرات فراوانی که ناشی از تصورات پیامبر، فرهنگ زمانه و آیینهای مسیحی و یهودی بوده است، میدانستند (مونتگمری، 1373، ص47؛ بل، 1382، ص18-19).
این مقاله به صورت عام در ذیل موضوع اصالت قرآن و به صورت خاص تحت موضوع رابطة قرآن وکتاب مقدس قرار گرفته است و در حوزة رابطة قرآن و کتاب مقدس نیز به دیدگاه و رویکردی جدید در اینباره میپردازد و سعی دارد به صورت مطالعة موردی داستان حضرت موسی این دیدگاه را روشن و ابهامات موجود در آن را مرتفع سازد.
آنجلیکا نویورت
آنجلیکا نویورت (Angelica Neuwirth) از جمله مستشرقان و قرآنپژوهانی است که سالها به بررسی قرآن و بازتاب کتاب مقدس در آن پرداخته و آثار وی نیز تأثیر شگرفی بر این موضوع گذاشته است. از وی بیش از دهها کتاب و مقاله در این زمینه به چاپ رسیده است که از آن جمله میتوان به کتابهای متن مقدس، شعر و شکلگیری جامعه، بررسی ساختار سورههای مکی و قرآن بهمثابة متنی از دوران باستان متأخر؛ رویکردی اروپایی به قرآن اشاره کرد. وی همچنین از نویسندگان دایرةالمعارف قرآن لایدن (EQ) است که مقالاتی همچون «شکل و ساختار قرآن» و «اسطورهها و افسانهها در قرآن» را نگاشته است. مقالات تطبیقی فراوانی دربارة شخصیتهای مشترک در قرآن و کتاب مقدس، همچون حضرت مریم، حضرت عیسی، حضرت ابراهیم و حضرت موسی نیز از وی به چاپ رسیده است. افزون بر این، سرپرستی و نظارت پروژة تحقیقاتی «کورپس کورانیوم» از دیگر فعالیتهای قرآنی نویورت بهشمار میرود. این پروژه توسط آکادمی علوم انسانی برلین ـ براندنبورگ اجرا میشود که در چند بخش به تحقیق و پژوهش دربارة قرآن میپردازد. بخش نخست آن مربوط به مستندسازی متن قرآن است که در آن به بررسی نسخههای خطی قرآن و مصاحف چهار قرن اول اسلامی پرداخته میشود تا با مقایسه میان نسخههای گوناگون و رسمالخط کوفی و حجازی، به تاریخ واحدی برای تدوین قرآن برسند.
بخش دیگر آن مربوط به مشاهده و مقایسة شباهتها و تفاوتهای میان سورههای قرآنی و متون کتابهای مقدس یهودیان و مسیحیان، چون عهدین و مزامیر است. بخش سوم نیز بخش تفسیر است که با توجه به برداشتهای مختلف، تحلیلهای انتقادی و نظرات قدیم و جدید تلاش میکند به تفسیری واحد دست
یابد (https://corpuscoranicum.de/).
رابطة قرآن و کتاب مقدس از دیدگاه آنجلیکا نویورت
برای فهم دیدگاه نویورت در اینباره، پیش از هر چیز باید دیدگاه وی دربارة ماهیت قرآن مشخص گردد. نویورت پس از بیان و رد دو دیدگاه سنتی و شکگرایانه دربارة ماهیت قرآن، دیدگاه سومی را مطرح میکند که بیانگر دیدگاه وی دربارة ماهیت قرآن است. دیدگاه سنتی، قرآن را بسان محصولی ادبی از دعوت پیامبر در مکه و مدینه و در نیمة نخست قرن هفتم میلادی تلقی میکند و دیدگاه شکگرایانه، گردآوری قرآن را به یک جامعة تلفیقی متأخر در بینالنهرین نسبت میدهد. نویورت بر این باور است که مشکل اصلی بحران کنونی در پژوهشهای قرآنی غرب، پیشفرضهایی است که بین این دو دیدگاه در نوسان است. بنابراین ماهیت قرآن از دیدگاه نویورت بر دو اصل مهم استوار است: اصل اول بر این امر تأکید دارد که قرآن یک تألیف ادبی نیست؛ بلکه یک رسانه و واسطة نقل و انتقال است که یک ارتباط را شکل و آن را بازتاب میدهد. اصل دوم عبارت است از اینکه قرآن یک متن از پیش طراحیشدة قطعی و ثابت نیست؛ بلکه متنی پویا و سیال است که نزاع و گفتوگوهای الهیاتی و فلسفی بین طرفهای مختلف از فرقههای گوناگون عهد باستان متأخر را منعکس میکند.
«عهد باستان متأخر» از دیگر اصطلاحات کلیدی نویورت است. او بر این باور است که قرائت ما از قرآن باید قرائت در زمانی (diachronic) باشد، بدین معنا که قرآن بهمثابة مجموعهای از مناظرات، گفتوگوها و پرسش و پاسخهایی که در دورة باستان متأخر به وقوع پیوسته است، قرائت شود. از اينرو شرط اصلی و اساسی در فهم قرآن، بررسی دقیق دورة باستان متأخر و آشنایی با مجموعههای تفسیری، متون و فرهنگ آن دوره است تا در اینصورت، دغدغهها، سؤالها، تصورات و پیشفرضهای ذهنی آنها برای خوانندة قرآن مشخص گردد. به گونهای که قرآن در پرتو آگاهی از بافت فرهنگی و اجتماعی آن دوران روشن گردد. نویورت چنین ادعا میکند که ظهور مسیحیان، یهودیان و سنتهای اسلامی در یک فضای معرفتی مشابه رخ داده است؛ فضایی که به گفتگو و مناظرات فرهنگ دورة باستان متأخر منحصر است. از اینرو دورة باستان متأخر فضایی است که در آن اسلام و قرآن شکل گرفته است و برای شناخت صحیح قرآن باید پیش از هر چیز، فضا و بافت دوران نزول قرآن را شناخت.
امروزه اصطلاح دوران باستان متأخر غالباً به عصر و دورة پس از دوران باستان اشاره دارد؛ یعنی دورهای که در آن دو دین یهودیت و مسیحیت گسترش یافت و موجبات توزیع قدرت جدید را فراهم آورد. نویورت عهد باستان متأخر را مفهومی صرفاً معرفتشناختی میداند؛ فضای معرفتیای که در آن گروههای بسیاری متعهد به تفسیر دوبارة متنهای متنوع ارثبردهشده از دورة باستان، اعم از کتاب مقدس عبری، اشعار مشرکان و فلسفه بودند. نویورت بر این باور است که با توجه به این پیشینه و بافت قرآن و تأکید بر دورة باستان متأخر است که میتوان از مطالعات قرآنی قرن نوزدهم فاصله گرفت، چراکه این دسته مطالعات، قرآن را صرفاً یک متن منفعل و تأثیرپذیر از فرهنگ دوران باستان متأخر دانستهاند؛ اما با توجه به نقش قرآن در دوران باستان متأخر، میتوان از قرآن بهعنوان یک بازیگر مهم و خلاق در مناظرات و مباحثات دوران باستان متأخر نام برد (نويورت، 2013، ص198-199).
از دیگر ممیّزات مطالعات قرآنی نویورت، استفادة وی از تفسیر و سنت اسلامی در کنار منابع تاریخی است (همان، 2014، 179-180).
برجستهترین و اصیلترین نظریات نویورت به فرایند تطور و توسعه مربوط میشود که از نظر او به شکلگیری جامعه پیوند مییابد (دون استوارت، 1395، ص94-96). از نظر نویورت، تکملهها و اطلاعاتی که به آیات و گزارشهای قرآنی نخستین اضافه میگردد، بیانگر سیر تحول و تکامل در متن قرآن و جامعة اسلامی نخستین است. این فرایند تکامل، به واسطة تعاملات و ارتباطات و همچنین پرسش و پاسخهای متعددی است که درون جامعه شکل گرفته است. از اينرو، نویورت وحی تدریجی قرآن را نوعی مکالمه میان خدا و انسانهایی که شنوندة قرآن بودند، میداند که این ارتباط و گفتوگو به صورت مداوم در جریان بوده است. وی با پذیرش تقسیم چهارگانة قرآن «نولدکه»، به فرایند شکلگیری قرآن و در کنار آن جامعة نخستین اسلامی پرداخته و در هر مرحله عناصر کلیدی در این فرایند را بیان کرده است که از آن جمله، عنصر کتاب مقدس و نقش پررنگ آن در دورة مکة متأخر است (نويورت، 2002، ص245-247).
آنچه رهیافت نویورت را در اینباره بیشتر مشخص میکند، شناخت این دیدگاه در مقایسه با دو دیدگاه سنتی و تجدیدنظرطلب و نبود عنصر «تعامل زنده» در این دو دیدگاه است؛ چراکه محققان تجدیدنظرطلب با انکار تاریخی بودن قرآن، مذاکرات و منازعات زندة پیامبر با جامعهاش را که در قرآن بازتاب یافته است، نادیده گرفتهاند. نویورت بر این باور است که نگرش مفسران سنتی مسلمان به قرآن نیز منجر به کمتوجهی این مفسران به گفتوگوها و تعاملات قرآن با جامعة خویش شده است. از دیدگاه نویورت، هر دو گروه، یعنی هم ریویژنیستها (تجدیدنظرطلبان) و هم مفسران سنتی مسلمان، در مطالعات قرآنیشان به خطا رفته و مهمترین عامل در فهم قرآن را رها کردهاند؛ وی بر این اعتقاد است که برای درک قرآن و جامعة اسلامی نخستین باید به تاریخ و گزارشهاي تاریخی قرآن توجه کرد؛ بدین معنا که قرآن تنها در مصحف و یک متن مکتوب جای نگرفته است؛ بلکه در ارتباطات و تعاملات شفاهی نیز باید در پی قرآن بود. بدین دلیل است که نویورت به قرآن بهمثابة یک آرشیو نمینگرد؛ بلکه او قرآن را همچون فرایندی در نظر میگیرد (فرایند پیامبر و جامعه) که با مذاکره و ارتباط با سنتهای قدیمی و میراثهای متنوع موجود در پی ایجاد هویت دینی جدید است (همان، 2013، ص189-203).
برای فهم دقیق و کامل قرآن نباید «فرایند ترجمة فرهنگی» (cultural translation process) را نادیده انگاشت که به سنتهای کتاب مقدسی توجه دارد. ابزاری که این فرایند از آن بهره میبرد، ابزاری ادبی (rhetoric) است. واحدهای ادبی شامل بحثها و مناظراتی است که مملو از پرسشها و پاسخها، هشدارها و... است و همة این موارد به یک گفتوگوی زنده از عقاید جاری میان مردم اشاره دارد. قرآن نیز همانگونه که از ادبیاتش فهمیده میشود، خود را متنی از مناظرات ادامهدار در مورد مسائل الهیاتی جاری در دوران باستان متأخر معرفی میکند. این مناظرات قرآنی از لحاظ روششناختی، حتی به منابع فلسفی مانند مباحث ارسطویی توجه ميکند که نمونة آن، طبقهبندی آیات قرآن از لحاظ درجة وضوح یا ابهام است که قرآن از دو طبقة ارسطویی استفاده کرده است. مطابق قرآن، آیات به دو دسته تقسیم میشوند: الف) محکم که آیاتی روشن هستند (در یونانی: pithanos)؛ ب) متشابه که مبهم هستند (در یونانی: amphiboles) (همان، 2013، ص198-200).
نویورت ادعای پیتر برون (Peter Brown) مورّخ مشهور دورة باستان متأخر در دانشگاه پرینستون را مبنی بر اینکه فرهنگ نخستین اسلامی در زیر پرتو فرهنگ مسیحی دوران باستان متأخر توسعه یافته است و مسلمانان نخستین تبدیل به مدلهایی مسیحی شدهاند، رد میکند و فصاحت و بلاغت ادبی قرآن را برای نفی دیدگاه او کافی میداند. نویورت بهشدت با این مطلب که قرآن اثری منفعل در مقابل مسیحیت باشد، مخالفت میکند و چنین ادعا میکند که قرآن فعالترین بازیگر در دوران باستان متأخر است؛ همانگونهکه گفتة فرانس روزنتال (Franz Rosenthal) نیز بیانگر این مطلب است: «اومانیسم (humanism) را باید ناشی از ترجمههای اولیة عباسیها و جنبش فلسفی را نیز باید بهعنوان نتیجهای از اومانیسم مطرحشده توسط عالمان اسلامی دانست که از معارف قرآن الهام
گرفته بودند».
نویورت در نهایت رهیافت خود را در تعدیل دو دیدگاه مطرح میسازد و چنین میگوید:
به نظر من پژوهشهای مسلمانان باید بیپرواتر باشد. باید مسلمانان افقهای ذهنی خود را نسبتبه تاریخ گسترش دهند؛ بهگونهای که سه فرهنگ به صورت یکسان در آن ظاهر شود. در مقابل، پژوهشهای غربی باید بیشتر محتاط باشد. این پژوهشها نباید به خود اجازه دهد که خود را به اشتباه و مغالطات تاریخی بیندازد و قرآن را به یک بازسازی پساقانونی از کتاب مقدس فروکاهد و رویداد منحصربهفرد قرآنی و وحی و بیان آن را نادیده بگیرد و حتی در صورت پذیرش واقعیت تاریخی پیامبر، آن را به یک حرکت اصلاحی ساده تقلیل دهند» (همان، 2013، ص200).
نویورت برای تبیین این دیدگاه، بهصورت مطالعات موردی میان بخشهایی از قرآن و متون مسیحی ـ یهودی ارتباط برقرار کرده و به مقایسة آنها پرداخته است که از آن جمله میتوان به مقایسة سوره توحید با اعتقادنامه نیقیه، سورة الرحمن و مزامیر و همچنین گزارشهاي قرآنی از داستانهای انبیای بنیاسرائیل، از جمله حضرت موسی اشاره کرد (نويورت و ديگران، 2010، ص732-778؛ نويورت، 2014، ص328-384).
وجوه پنجگانة بازتاب روایات کتاب مقدس در قرآن
با بررسی دقیق مطالعات تطبیقی و موردی نویورت میان قرآن و کتاب مقدس میتوان به این نتیجه دست یافت که روایات و مفاهیم کتاب مقدسی به صورتهای گوناگونی در قرآن بازتاب یافتهاند که غالب این وجوه ناشی از آشنایی جامعة اسلامی نخستین با این مفاهیم بوده است؛ بهگونهای که قرآن در مقام گفتوگو، پاسخ یا بازخوانی آنها برآمده است. این وجوه عبارتاند از:
1. گاه ایده و دیدگاهی از متون و سنت یهودی و مسیحی در قرآن بازتاب یافته است؛ همچون ایدة وجود منبعی متعالی برای قرآن که نویورت این ایده را برگرفته از کتاب جشنها دانسته است. نویورت برای جمع میان شفاهی بودن قرآن که پیشفرض خودش است، و وجود کتابی مکتوب که پیشفرض و انتظار مخاطبان قرآن بوده است، ایدة جدیدی را مطرح کرده و آن وجود متنی ماورایی است که از دسترس انسانها خارج است و تنها در قالب قرائتهای شفاهیای که به محمد رسیده، قابل دستیابی است. نویورت بر این اعتقاد است که قرآن ایدة وجود متنی ماورایی را که دور از دسترس انسانهاست، از کتاب جشنها دریافت کرده است (نويورت، 2010، ص148).
2. گاه دعاها و مناجاتهای موجود در مناسک و آیینهای عبادی یهودیان و مسیحیان (که در مواردی بخشی از کتاب مقدس بودند) در قرآن بازتاب داده شدهاند که از آن جمله میتوان به بخشهایی از مزامیر اشاره کرد. به عبارت دیگر، دعاهایی که در مناسک و آیین عبادی یهودیان و مسیحیان دوران باستان متأخر خوانده میشد، برای مردم آن منطقه آشنا بود و سؤالات و مباحثی را برمیانگیخت که منجر به گفتوگو و صحبت دربارة آنها در قرآن میگردید (نويورت و ديگران، 2010، ص730-770).
3. گاه نیز داستانها و روایات کتاب مقدسی در قرآن بازخوانی شده است که این بازخوانیها گاه تکمیلی و گاه تصحیحی است؛ که از جمله میتوان به داستانهای حضرت موسی، عیسی و مریم و دیگر انبیای بنیاسرائیل اشاره کرد؛ به این معنا که قرآن داستانهای کتاب مقدسیای را که در میان مردم آن زمان رایج بوده است، دوباره بیان و بازخوانی کرده است (نویورت، 2014، ص324؛ همان، ص253-273، همو، 2000).
4. در برخی موارد نیز مفاهیمی عبادی یا الهیاتی همچون توحید، صفات خدا یا کفاره از کتاب مقدس و دیگر متون مسیحی و یهودی در قرآن بازتاب داده شده که از آن جمله مطالعة تطبیقی میان سورة توحید و اعتقادنامة نیقیه است (نویورت، 2010، ص150-153؛ همو، 2014، ص250).
5. افزون بر موارد بالا که پیوند میان متون قرآن و متون مسیحی و یهودی و بازتاب روایتهای کتاب مقدس در قرآن، ناشی از آشنایی مردم با این روایات و گزارشها بوده و قرآن بر اساس این معلومات بدانها اشاره کرده و آنها را بازتاب داده است. مواردی نیز وجود دارد که پیوند میان دو متن، ناشی از ماهیت آن دو متن بیان شده که از آن جمله است سورة فاتحه و مناجاتنامة یوحنای زریندهان که دلیلی بر آشنایی مردم با این متن در زمان شکلگیری قرآن وجود ندارد و شباهت این دو متن صرفاً ناشی از ماهیت آن دو بیان شده است؛ چراکه هر دو ماهیتی مناسکی و بهعنوان آغازگر مناسک بهکار رفتهاند و به دلیل این کارکرد و ماهیت مشترک، ساختار و مفاهیمی یکسان دارند (نويورت، 2014، ص177-179).
حال پس از تبیین دیدگاه نویورت در اینباره، دیدگاه وی را به صورت مطالعة موردی و با تأکید بر شخصیت و داستان حضرت موسی واکاوی میکنيم.
بررسی تطبیقی شخصیت حضرت موسی در قرآن و کتاب مقدس از دیدگاه آنجلیکا نویورت
از جمله موضوعاتی که نویورت به بررسی تطبیقی آن در قرآن و کتاب مقدس پرداخته، شخصیت و جایگاه حضرت موسی و مقایسة آن با پیامبر اسلام است. وی بر این باور است که پیامبر اسلام بهتدریج نقش پیامبران پیشین، بهویژه حضرت موسی را بر عهده گرفته است و ناقل قرآن تمام تجربیات حضرت موسی را تجربه میکند. او با بررسی سورة طه چنین میگوید که داستان موسی در قرآن از بسیاری جهات شاخصة بازخوانی یا بازنویسی روایات کتاب مقدس (Biblical narrative) را دارد. خداوند یا گویندة الهی در داستان دعوت موسی دیگر خودش را بهعنوان خدای گروهی برگزیده و نجاتدهندهای که مردمش را به خارج مصر هدایت کرد، معرفی نمیکند؛ بلکه او خودش را چنین معرفی کرده است:
پس چون بدان رسید، ندا داده شد که ای موسی! این منم پروردگار تو. پایپوش خویش را بیرون آور که تو در وادی مقدس طوی هستی؛ و من تو را برگزیدهام؛ پس بدانچه وحی میشود، گوش فرا ده؛ منم من خدایی که جز من خدایی نیست؛ پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار؛ در حقیقت، قیامت فرارسنده است؛ میخواهم آن را پوشیده دارم تا هر کسی به موجب آنچه میکوشد، جزا یابد و...؛ برو به سوی فرعون...» (طه:11-25).
در این آیات، هیچ اشارهای به «خدای پدران شما، خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب» (خروج، 3: 6) نشده؛ بلکه به جای آن، خداوند خودش را «خدای تو» (ho kyrios) (ربک) معرفی کرده که همان تفسیر معمول از «تتراگراماتون» (tetragrammaton) در ترجمه سبعینیه (Septuagint) است و در تمام سورههای مکی نیز از این عبارت (ربک) استفاده شده است. خداوند در این آیات با ساختاری جدید از «شهادت» به یگانگیاش شناخته میشود: لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا.
نویورت بر این باور است که این آیات مفاهیم کتاب مقدسی را مطابق فهم و درک دوران باستان متأخر بازتاب داده است؛ چراکه در دورة باستان متأخر خدا بهعنوان خدای مردمی مشخص و برگزیده درک نمیشد؛ بلکه بهعنوان خدایی همگانی (universal) شناخته میشد. در این دوره، جهان به پایان آخرتشناسانة خود روی داشت که ارسال موسی به سوی فرعون به این پایان آخرتشناسانه توجه دارد. این آیات موسی را با صدایی الهی به سوی فرعون روانه ساخت تا او را به دو دستور مهم، یعنی توحید (شهادت به وحدانیت الهی) و نماز ـ که به جامعة مکی معاصر تحمیل شده بود ـ فراخواند. نکتهای که نویورت از این آیات گرفته این است که قرآن این دو دستور تازهتأسیس (توحید و نماز) را به موسی نسبت داده است تا اعتبار و قدرت (authority) آنها را افزایش دهد و مردم راحتتر بدانها عمل کنند.
حضرت موسی در سورة طه بهعنوان «تیپوس» (typus) و تصویری از حضرت محمد ظاهر گرديده و نبوت بهمثابة واسطهای (medium) معتبر و محکم برای ارتباط میان خدا و بشر معرفی و هرگونه واسطة دیگری رد شده است. هم در قرآن و هم در کتاب مقدس، مواجهه با خداوند به صورت پدیدهای غیرقابل توضیح و در پوشش گیاه بیان شده است (خروج، 3: 2؛ طه:9-15). تجربة حضرت موسی به صورت تصوری پیشینی از تجربة حضرت محمد بیان شده و حضرت محمد «آنتیتیپوس» (antitypus) موسی شده است (نويورت، 2010، ص653-671). آنتيتيپوس عبارت است از چيزي که توسط تصوير يا نمادي پيشيني بيان شده است. اين اصطلاح در مطالعات کتاب مقدسي نيز به کار برده ميشود و به مفاهيمي در عهد جديد اشاره دارد که پيش از اين در عهد قديم به تصوير کشيده شده بود. در دورة مدینه که کتاب مقدس عبری در مناسک و آیین یهودی متجلی شده بود، قدرت و اعتبار «نبوت» کتاب مقدسی که موسی نمایندة اصلی آن بود، مورد توجه قرار گرفت و حضرت محمد بهعنوان تصویر نهایی حضرت موسی (آنتیتیپوس) این قدرت را در اختیار گرفت. اصطلاح «بنیاسرائیل» در این دوره به یهودیان مدینه اشاره دارد که این اشارات قرآنی به بنیاسرائیل و یهودیان مدینه نشانگر تمایز جامعة نخستین اسلامی از این گروه و آگاهی آنها از ظهور جدید متن مقدس و در نتیجه دستیابی به هویتی جدید است (همان، 2016، ص56-57).
حضرت موسی و گوسالة طلایی
داستان گوسالة طلایی یا گوسالة سامری از مهمترین داستانهایی است که هم قرآن و هم کتاب مقدس بدان پرداخته است. در این داستان، بیش از هر چیز موضوع «کفاره» یا «آمرزش گناهان» مورد توجه قرار گرفته شده است. همانگونهکه بیان شد، نویورت معتقد است که بسیاری از ارجاعات قرآنی بازتاب مناسک و آیینهای یهودی است که از آن جمله مناسک یوم کیپور است که در آن زمان نیز توسط یهودیان برگزار میشده است و جامعة نخستین اسلامی با آن و مفاهیم بهکار رفته در آن آشنایی داشتند. یوم کیپور (Yom Kippur) که به معنای روز آمرزش گناهان یا روز کفاره است، از مهمترین جشنهای مذهبی در کتاب مقدس و مقدسترین روزها در گاهشمار عبری است. این روز، دهمین روز پس از «روشهاشانا»، دهمین روز از ماه «تیشری» است. در این روز حضرت موسی با لوحهایی جدید از کوه سینا بازگشت (تثنیه، 10: 1-10) و بخشیده شدن گناه قوم بنیاسرائیل را که گوسالة طلایی را پرستیده بودند، اعلام کرد. در حقیقت، گناه بتپرستی سبب شد که عملی مناسکی برای آمرزش گناهان در یوم کیپور و پیش از آن بهوجود آید. این اعمال دینی که درطول دوره مقررات میشنایی (Seder Olam) انجام مي¬شد، تمام ماه الول (Elul)، ماه قبل از تیشری، به همراه ده روز از ماه تیشری را دربر می¬گرفت. بنابراین ایام که بهعنوان ماه توبه و آمرزش نزد یهودیان شناخته می¬شد، چهل روز به طول می¬انجامید (اشتاینسالتس، 2000، ص195-203؛ نویورت، 2016، ص55). نکتة مهمی که در این داستان باید مورد توجه قرار گیرد، این است که عمل بتپرستی در سنت یهودی، فاجعهآمیزترین واقعه در تمام تاریخ کتاب مقدس محسوب میشود و هرگونه فاجعه و عقوبتی که بعد از آن به یهودیان برسد، ناشی از گناه بتپرستی است.
نویورت پس از بیان مختصری از داستان گوسالة طلایی و جایگاه یوم کیپور در یهودیت، به این داستان در قرآن میپردازد. وی بر این باور است که این داستان که در سورة دورة مکی متأخر (طه:83-99) بیان شده، گزارشی متفاوت ارائه داده است. در حقیقت، روایت قرآنی از این داستان روایتی است که به اصلاح آن پرداخته است؛ بهگونهای که در روایت قرآنی، گناه پایدار وجود ندارد و امکان آشتی با خدا و بخشش کامل و فوری گناهان هست (نویورت، 2004، ص71-93؛ اشپایر، 1931، ص327-332). به عبارت دیگر، روایت قرآنی، بخشش گناهان را موضوعی ميداند که بهراحتی و بدون هیچ مناسک و اعمال سخت و مشقتباری به دست میآید؛ درحالیکه روایت کتاب مقدسی و یهودی، مناسک و اعمالی سخت برای آمرزش گناهان بیان کرده و آنچه سبب پیدایش چنین قوانین و احکام سختگیرانهای در یهود شده است، بتپرستی آنهاست. افزون بر این، قرآن دربردارندة نکاتی الهیاتی است که به روایت کتاب مقدسی آن افزوده شده است.
با نگاهی دقیقتر به سورة طه میتوان به روند توسعهای این داستان در قرآن پیبرد. قرآن در آیات قبلی به خروج یهودیان از مصر و مجازات فرعون پرداخته است (طه:79)؛ سپس به نجات معجزهآسای آنها بهوسیلة عبور از دریای سرخ و سپس فراهم شدن غذا (من و سلوی) در بیابان بهگونهای معجزهآميز، سپس به غضب الهی در صورت اسراف و پس از آن به توبه و آمرزش گناهان، و در نهایت و پس از بیان این مقدمات، به داستان گوسالة طلایی توجه کرده است. در این آیات، خداوند به صورت مستقیم بنیاسرائیل را مورد خطاب قرار داده است که هم میتواند به یهودیان زمان داستان و هم یهودیان همعصر پیامبر اشاره داشته باشد. یهودیان در کتاب مقدس هیچگاه این گونه مورد خطاب قرار نگرفتهاند. این آیات پس از خطاب مستقیم یهودیان با «يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ» به نعمتهایی که خداوند به آنها داده است، اشاره کرده و در نهایت با اشاره به «غضب» الهی پایان یافته است. اگرچه این هشدار و غضب الهی به تعدی و اسراف از نعماتی که خداوند بدانها داده است برمیگردد، ولی میتوان مرجع دیگری نیز بدان اضافه نمود که همان داستان گوسالة طلایی است که در ادامة سوره بیان شده است.
موضوع گناه بنیاسرائیل و غضب الهی که در سورة مکی طه بیان شده، بهمثابة بازخوانی روایتهای کتاب مقدس (خروج، 33) از این داستان است؛ بهگونهایکه با دورة باستان متأخر و دانش و معلومات مردم در این دوره تناسب دارد. به عبارت دیگر، نویورت گزارش قرآنی از داستان گوسالة سامری را تطبیق موقعیتی قدیمی (که در گذشته اتفاق افتاده و گزارش شده است) با شرایط و موقعیت دورة باستان متأخر دانسته است. وی بر این باور است که بازخوانی قرآن از این داستان، در سنتی مرتبط با دورة باستان متأخر شکل گرفته است؛ سنتی که در آن مناسک و اعمال یوم کیپور در میان یهودیان جاری بوده و در این مناسک شماری از متون مقدس مرتبط با این داستان قرائت میشده است. در این میان، آیات 6 و 7 سفر خروج 34 بسیار برجسته شده است؛ یعنی زمانی که حضرت موسی بعد از مشاهدة بتپرستی و خراب کردن اولین مجموعه از الواح، به حضور خدا برمیگردد تا الواح جدید را دریافت کند. آنحضرت با سيزده صفت از خداوند مورد وحی قرار میگیرد:
و یَهُوَه پیش روی وی عبور كرده ندا درداد كه یَهُوَه یَهُوَه خدای رحیم و رئوف و دیرخشم و كثیر احسان و وفا نگاهدارندة رحمت برای هزاران و آمرزندة خطا و عصیان و گناه؛ لكن گناه را هرگز بیسزا نخواهد گذاشت؛ بلكه خطایای پدران را بر پسران و پسران پسران ایشان تا پشت سوم و چهارم خواهد گرفت (خروج، 34: 6-7).
این آیات که بیش از ده بار در مناسک قرائت میشود، با خواندن «هفتاره» (haftarah) برای مراسم یوم کیپور (اشعیا، 57 : 14-58) از لحاظ لحن و آهنگ ـ که هدف اصلی آن برانگیختن آگاهی و فعالیت دینی است ـ مطابقت دارد. هفتاره، بخشهایی از کتاب نویئیم و تنخ است که در کنیسهها به صورت جمعی و بهعنوان بخشی از مراسم عبادی یهود خوانده میشود. قرائت هفتاره پس از قرائت تورات، در هر شنبه (شبات) انجام میشود (رابينويتز، 2007، ص198-200).
همانگونهکه بیان شد، در بازخوانی قرآنی این داستان، غضب پایدار الهی در صورتی که مردم به عدالت و درستی بازگردند، از بین رفته است. نویورت بر این باور است که این آیات که خطاب به بنیاسرائیل (طه:81-82) بیان شده، نمایانگر گرایش بیش از حد یهودیان همعصر پیامبر به تجاوز و تعدی است. بنابراین نمیتوان این داستان را بدون فرض کردن مخاطبان یهودی آن و بدون توجه به گفتوگوهای مطرحشده میان پیامبر و یهودیان فهم کرد (نويورت، 2016، ص53-55).
همانگونهکه بیان شد، نویورت قائل به فرایند تکاملی آیات قرآن است؛ بهگونهای که آیات و سورههای متأخر تکملهها و اضافاتی را به آیات و سورههای اولیه میافزاید. با توجه به این موضوع، نویورت معتقد است که داستان گوسالة طلایی توسط خود قرآن بار دیگر با نقطه نظر الهیاتی جدید در مدینه بازخوانی شده است که در این بازخوانی، نهتنها معنایی ژرفتر از گناه بنیاسرائیل و غضب دائمی خداوند به دست داده است، بلکه اصولی را برای فهمی جدید از قوانین و احکام حضرت موسی بنیان نهاده است که این اصول را غالباً میتوان در اضافات مدنی این داستان به صورت اشارات و مضمونهایی مختصر یافت کرد. در حقیقت، بُعد مجازاتی این داستان که از طریق اضافات مدنی سورة طه با داستان گوسالة طلایی مرتبط شده است، نهتنها الهیاتی است، بلکه همانگونهکه هلگر زلنتین (Holger Zellentin) بیان کرده، موضوعی هلاخایی (halakhic issue) است. نویورت بر این باور است که ارتباطات هلاخاییِ اضافات مدنی مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است.
در سنت مسیحی، عیسی فردی است که قوانین و احکام قبلی یهود را بهشدت کاهش داده است (متی 11، 28-30). جوزف ویتزتوم (Joseph Witztum) چنین بیان کرده است که قرآن نیز به پیروی از سنت مسیحی، احکام و قوانین یهود را همچون قید و بندهایی توصیف کرده است که توسط حضرت محمد برداشته شد (اعراف: 157؛ بقره: 286) و این قید و بندها در قرآن بهعنوان نتیجه و پیامد گناه فهمیده می-شود (ویتزتوم، 2011، ص275-276). نویورت دیدگاه ویتزتوم را نمیپذیرد و چنین میگوید که قرآن در منازعات جدلیاش در برابر احکام یهود، از استدلالات کلیسایی و سنت مسیحی استفاده نکرده و تنها بر منشأ این احکام بهعنوان کیفر گناهان خاص توجه داده است (نساء:160؛ انعام:146؛ نحل: 118). ویتزتوم در تحقیقاتش سعی دارد تا نشان دهد که هم متون مسیحیان اولیه و مسیحیان یهودی و هم قرآن با استناد به شواهد و دلایل یکسان، میان احکامِ پیش از تعدیِ قوم بنیاسرائیل و احکام مجازاتی تمایز قائل هستند (نويورت، 2016، ص55). با توجه به این تمایز است که عیسی میتواند احکام و قوانین یهودی را کاهش دهد و مؤمنان را در پیامش از احکام مجازاتی و اضافی معاف کند. پرستش گوسالة طلایی بزرگترین گناه است که مرکز توجه زلنتین در تحقیقاتش نیز است (همان، ص54؛ زلنتين، 2013). اگرچه در قرآن تمایز صریح و روشنی میان گناهانی که به یهودیان نسبت داده شده (باغی= انعام:146؛ ظلم= نساء:160) با پرستش گوساله طلایی یافت نمیشود، ولی به نظر میرسد که فهم قرآن از گناه بنیاسرائیل نسبت به گناه خاص (نساء: 153) در ابتدای لیست گناهان یهود قرار میگیرد. بر اساس سورههای مدنی، مسیحیان و آن دسته از یهودیانی که پیام حضرت عیسی را پذیرفتند (انعام:50) و همچنین جامعة در حال پیدایش (انعام: 157؛ بقره: 286)، از احکامی که بهوسیلة موسی بعد از جریان گوسالة طلایی بر مردم تحمیل شد، معاف هستند. با توجه به این دیدگاه، خوردن و اکل طیبات، که در قرآن (طه: 81) توصیه شده است، به این معنا خواهد بود که به قوانین پیش از بتپرستی (گوسالهپرستی) احترام بگذارید؛ ولی در عینحال از «زیادهروی و تجاوز» بپرهیزید؛ و این تجاوز، به انجام غیرمشروع احکام و قوانین مجازاتی اشاره دارد (نويورت، 2016، ص55-56).
نویورت پس از بحث و بررسی تفصیلی در اینباره، در نهایت این موضوع را نیازمند بررسی و تحقیق بیشتری ميداند و سؤالاتی را بدون پاسخ رها میکند؛ همچون این پرسش که چرا با وجود اهمیت فراوان توبه در اسلام، مناسکی خاص همچون مناسک یهودی و مسیحی در اینباره در اسلام سنی یافت نمیشود؛ البته نویورت به روزة روز عاشورا و اعمال شب قدر توجه داده است. نویورت بر این باور است که جواب قاطع و روشنی به این سؤال نمیتوان یافت. نویورت به اسلام شیعی و جایگاه دهم محرم (روز عاشورا) بهعنوان روز عزاداری سبط پیامبر توجه داده است. وی بر شواهدی مبنی بر اینکه گروهی از شیعیان به نام توابین در سال 685م به خاطر کفارة گناهانشان به جنگ با بنیامیه در رأسالعین عراق پرداختند، اشاره کرده و به این امر توجه داده است که توابین به پیروی از گروهی از بنیاسرائیل جان خود را در این جنگ فدا کردند (همو، 2014، ص324).
نتیجهگیری
بنابر آنچه بیان شد، نویورت با تأکید بر ماهیت شفاهی و سیال قرآن و استناد به مفاهیمی چون «دورة باستان متأخر» سعی بر آن دارد تا برای قرآن جایگاهی همسان عهد قدیم و عهد جدید در این دوره بیابد. وی با معرفی قرآن به عنوان «تعامل زنده» میان پیامبر و جامعهاش (اعم از مسلمان، بتپرست، یهودی و مسیحی) سعی در اثبات این مطلب دارد که قرآن بهمثابة فراسخن و فراگفتمان است؛ به این معنا که قرآن، سخن دربارة سخن یا سخن و توضیح دربارة خود قرآن است. آنچه دیدگاه نویورت را از دیدگاه پیشینیانش متمایز میسازد، تأکید وی بر وحیانی بودن قرآن و اصالت آن و انکار هرگونه ادعای وامگیری کورکورانه قرآن از متون یهودی و مسیحی است.
بافت یا «شرایط حیات» (Sitz im Leben) دورة نزول قرآن مهمترین و کلیدیترین عنصر در دیدگاه نویورت است. به عبارت دیگر، دورة باستان متأخر که میراثدار فرهنگ و سنتهای مسیحی و یهودی دورة باستان است، شکلدهندة بافت زمان نزول قرآن است و این بافت است که گفتوگوها و تعاملات سازندة قرآن را ایجاد ساخته است. وی بر این باور است که مخاطبان قرآن کسانی هستند که فرهنگشان با آموزههای برگرفته از کتاب مقدس و باورها و فرهنگهای پس از آن شکل گرفته است؛ ازاینرو، قرآن با سؤالاتی دربارة کتاب مقدس و تفاسیر پیرامون آن روبهروست که باید بدانها پاسخ بگويد و مخاطبان خویش را قانع سازد. لذا قرآن را میتوان متنی تفسیری و در عینحال جدلی ـ دفاعی دانست. این دیدگاه در صورتی که به معنای نازل شدن قرآن به زبان قوم یا به معنای بازتاب و انعکاس روایتهای کتاب مقدس بدون اثرپذیری باشد، دیدگاه قابل پذیرش و مورد تأییدی خواهد بود؛ چراکه تفهیم و تفاهم تنها در صورتی انجام میشود که ویژگیهای زبانی، فرهنگی و دانشی مخاطب در نظر گرفته شود و قرآن نیز بهعنوان کتابی آسمانی که در اوج فصاحت و بلاغت است، طبیعتاً این ویژگیها را رعایت کرده و با مخاطبانی که دانش کتاب مقدسی داشتهاند، مطابق همان دانش و معلومات سخن گفته است. احتمال دیگری که در این دیدگاه وجود دارد، اثرپذیری قرآن از کتاب مقدس و سنتهای یهودی و مسیحی است که نقدها و اشکالاتی را در پی خواهد داشت که واضح و آشکار است. نویورت بر این اعتقاد است (همو، 1386، ص30-34) که در اثرپذیری قرآن از کتاب مقدس نمیتوان از تعبیر influence استفاده کنیم؛ چراکه این کلمه در اصل انگلیسی و آلمانی، یعنی رودی که از بالا به پایین جاری ميشود؛ و در مورد قرآن و کتاب مقدس اینگونه نبوده است. به عبارت دیگر، اثرگذاری کتاب مقدس بر قرآن بهگونهای نبوده است که قرآن معارف خود را از کتاب مقدس گرفته باشد و کتاب مقدس بهعنوان خاستگاه (Subtext) قرآن شناخته شود؛ بلکه قرآن خود کتابی است مستقل که نقشی فعال در دوره باستان متأخر داشته و صرفاً بر اساس گفتوگوهایی که در آن زمان میان مردم بر مبنای آگاهیهای شفاهیشان از معارف یهودی و مسیحی شکل گرفته، توسعه و گسترش یافته است. البته هر چند نویورت اثرپذیری قرآن از کتاب مقدس را نپذیرفته، اما توجه بیش از حد وی به بافت و فضای نزول قرآن، گاه سبب شده است که دیدگاه وی رنگ و بوی اثرپذیری به خود بگیرد. نویورت به صورت مطالعة موردی به داستان حضرت موسی پرداخته است و گزارش قرآنی از این داستان را بازخوانی گزارش کتاب مقدسی دانسته که در مواردی آن را تصحیح و تکمیل کرده است که این خود نشانگر عدم تأثیرپذیری قرآن از کتاب مقدس به معنای منفی و تقلیدی است؛ بلکه به این معناست که قرآن بر اساس روایات کتاب مقدسیِ موجود در زبان و ذهن مردم صحبت میکرده و دیدگاه خود را مطرح ساخته است. آشنایی مخاطبان قرآن با داستان حضرت موسی و بهخصوص آموزة «کفاره» برگرفته از مناسک و اعمال «یوم کیپور» است که در زمان پیامبر انجام میشده و بخشهایی از کتاب مقدس که مشتمل بر داستان موسی بوده، در این مناسک و عمل عبادی قرائت میشده است.
- استوارت، دون، 1395، «قرآن در فرآیند شکل گیری امت اسلامی»، ترجمه سید علی آقایی، آیینه پژوهش، ش160، ص93-98.
- بل، ریچارد، 1382، درآمدي بر تاریخ قرآن، بازنگري و بازنگـاري از ویلیـام مـونتگمري وات، ترجمـه بهاءالدین خرمشاهي، قم، مرکز ترجمه قرآن به زبانهاي خارجي.
- زمانی، محمدحسن، 1385، مستشرقان و قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
- کتاب مقدس، 2009، انگلیس، ایلام.
- مونتگمری، ویلیام وات، 1373، برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان، ترجمـه محمـدحـسین آریـا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- نویورت، آنجلیکا، ١٣٨٦، «قرآنپژوهی در غرب»، مصاحبه با نويورت، هفت آسمان، ش34، ص15-34.
- Harris, Stephen L., 1985, Understanding the Bible: a reader’s introduction, Palo Alto: Mayfield publication.
- Luxenberg, Christoph, 2000, Die Syro-Aramäische Lesart des Koran: Ein Beitrag zur Entschlüsselung der Koransprache, Berlin: Verlag Hans Schiler.
- Neuwirth, Angelica, 2002, ” Form and Structure of the Quran”, Encyclopedia of the Quran, General Editor: Jane Dammen McAuliffe, Leiden, vol. 2, P.245-266.
- Neuwirth, Angelica, 2004, Meccan Texts—Medinan Additions? Politics and the Re-reading of Liturgical Communications.” In Words, Texts, and Concepts Cruising the Mediterranean Sea: Studies on sources, contents and influences of Islamic civilization and Arabic philosophy and science, edited by Rüdiger Arnzen and Jörn Thielmann, Leuven: Peeters.
- Neuwirth, Angelica, 2013, Locating the Qur’an in the Epistemic Space of Late Antiquity Ankara Üniversitesi İlahiyat Fakültesi Dergisi, 54:2, P.189-203.
- Neuwirth, Angelica, 2016, Qur’anic Studies and Historical-Critical Philology: The Qur’an’s Staging, Penetrating, and Eclipsing of Biblical Traditionphilological encounters, 1, Brill, P.31-60.
- Neuwirth, Angelika, 2010, Der Koran als Text der Spätantike, Berlin: Verlag der Weltreligionen.
- Neuwirth, Angelika, 2014, Scripture, Poetry and the Making of a Community: Reading the Qur’an as a Literary Text, Oxford: OUP.
- Neuwirth, Angelika; Sinai, Nicolai; Marx, Michael, 2010, The Quran in context: historical and literary investigations into the Quranic milieu, Leiden: Brill.
- Nuewirth, Angelika, 2000, Negotiating Justice: A Pre-CanonicalReading of the Qur`anic Creation Accounts, Jornal of Quranic studies, No. 1 and 2, Edinburgh University press.
- Rabinowitz, Louis, 2007, "Haftarah." Encyclopaedia Judaica. Eds. Michael Berenbaum and Fred Skolnik. Vol. 8. 2nd ed. 198-200, Detroit: Macmillan Reference USA.
- Speyer, Heinrich, 1931, Die biblischen Erzählungen im Qoran, Gräfenhainichen: Schulze.
- Steinsaltz, Adin, 2000, A Guide to Jewish Prayer, New York, Schocken.
- Tisdall, William St. Clair, 1905, The Original Sources of the Qur'an, Society For Promoting christian Knowledg, London.
- Witztum, Joseph, 2011, The Syriac Milieu of the Qurʾān: The Recasting of Biblical Narratives, Unpublished PhD dissertation, Princeton University.
- Zellentin, Holger, 2013, The Qurʾān’s Legal Culture: The Didascalia Apostolorum as a Point of Departure, Munich, Mohr Siebeck.