بررسی مهمترین مؤلّفههای جهانبینی هندویی در متون پورانهای
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در کنار ودَه ها و رزم نامه ها، پورانه ها از جمله تأثیرگذارترین متون هندویی است که نقش بی بدیلی در شکل دهی تفکر هندوئیسم متأخر به عهده داشته است. مجموعه خدایان هندویی، که تا پیش از شکل گیری پورانه ها، در ارتباطی نامشخّص با یکدیگر به سر می بردند و سلسله مراتب آنها از تبیین مشخّص و واحدی برخوردار نبود، پس از شکل گیری پورانه ها، به شکل نظامی منسجم از تجلیات حقیقت واحدی درآمدند که در آن نقش خدایان اصلی و فرعی به روشنی مشخّص بود و سلسله مراتب خدایان و نیز چینش طبقات هستی و ادوار جهانی در نظام واحدی تبیین می یافت.
از سوی دیگر، تعالیم هندویی، که در مسیر عقلانی شدن و اهتمام روزافزون به راه حکمت، به عنوان راه رهایی از چرخه حیات به توفیقات فراوانی نایل گشته بود و صورت تکامل یافته خود را در قالب متون فاخر اوپانیشدی در معرض انظار قرار می داد، در پیچ و خم تفسیرها و تبیین های فلسفی و عمیق خود، از ماهیت برهمن و تقریرهای وحدتِ وجودی از جهان هستی، خود را از دسترس عامه و توده ی جامعه ی هندویی دورساخته بود. در چنین فضایی، پورانه ها با توسعه تجلیات حقیقت غایی و توسعه ی اوتاره های ویشنو و تقدّس بخشی به جلوههایی از طبیعت، که تجلّیگاه خداوند دانسته می شد و ارائه راه بْهَکتی و اخلاص در کنار راه معرفت، حضور خداوند را در صحنه ی زندگی هندوان پررنگتر کرده و کمک شایانی به مردمی تر کردن هندوئیسم و به صحنه ی زندگی کشاندن دینی داشت، به گونه ای که تا آن زمان، فهم آن نیازمند زانو زدن در محضر استادان و حکیمان و فرزانگان هندویی بود. از این رو، چنین توصیفی از متون پورانه ای قرین به صواب به نظر می رسد که «اگر وداها زیرساخت تفکر هندویی را پی ریزی می کند و رزمنامه ها بر پایه ی آن، ساختارهای اصلی آن تفکر را بنا می نهد، پورانه ها خانه های تمام ساختی هستند که هندوها در آن زندگی می کنند.»1
کسی که اوّلین بار با متون پورانه ای برخورد می کند، آن را عموماً مجموعه اساطیری از نحوه ی خلقت و سرگذشت پادشاهان خورشیدی و قمری هندویی می یابد که بیشتر به دلیل تفنّن و سرگرم کردن مخاطبان تدوین شده اند. امّا حقیقت آن است که در پشت این اساطیر و نقل حکایات، معارف عمیقی سر به مهر دارند که ساختار رزمنامهگونه ی پورانهها، شاید تنها وسیلهای برای انتقال محرمانه ی آن به جویندگان حکمت باشد. بی دلیل نیست که در تقسیم متون سْمِرتی(غیر مُنزل) هندویی، گاهی پورانه ها را به علّت شباهت ساختاری فراوان به مَهابَهارته به همراه آن جزء ایتی هاسَه ها شمرده اند. گاهی نیز آن را جزء جداگانهای از ایتیهاسه ها و قسمی از رزمنامه ها و مهابَهاراته قلمداد کرده اند.
در این نوشتار، سعی شده ضمن معرّفی اجمالی و ارائه نمایی از شکل و محتوای متون پورانهای، دیدگاه این متون در مورد سؤالاتی از این قبیل، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد: آیا خدای پورانه ها خدایی واحد است یا کثیر؟ شبکه ارتباطی خدایان در پورانه ها به چه شکل ترسیم شده است؟ ارتباط خداوند با جهان هستی و نحوه ی دخالت خداوند در آن به چه شکل است؟ از منظر پورانه ها، جایگاه انسان در نظام هستی کدام است و وجه تمایز انسان با سایر موجودات چیست؟ نجات از منظر پورانه ها چیست و طریق آن کدام است؟ برای رسیدن به پاسخ سؤالات فوق شایسته است با اتّخاذ رویکرد مسئلهشناسانه، متون پورانهای مورد بررسی قرار گرفته و جهانبینی خاص آن ذیل چهار عنوان خداشناسی، انسانشناسی، جهانشناسی و نجاتشناسی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. از آنجا که مراجعه به متن اصلی این متون به دلیل بیگانه بودن با زبان سنسکریت، امکان پذیر نبود و رجوع به ترجمه انگلیسی آنها نیز به علّت گستردگی مطالب و مجلّدات،2 فرصت و مجالی بس وسیعتر را می طلبید، نقل قول ها عموماً از مجلّد سوّم مجموعه ی گران سنگ تاریخ فلسفه هند3 اثر داسگوپا انتخاب شده است. امید است این تلاش اندک، رضایت دوستداران مطالعات ادیان و پژوهشگرایان ادیان شرقی را برای انجام تحقیقاتی جامعتر در این زمینه فراهم کرده باشد.
تاریخچه و نحوه ی پیدایش پورانه ها
در مورد نحوه ی پیدایش پورانه ها، طیفی از دیدگاه ها را می توان ملاحظه کرد که در یک سو، پورانه ها به عنوان متونی شروتی(sruti) و به منزله ی وحی الاهی قلمداد شده اند. از سوی دیگر، در زمره ی متونی بشری و ساخته و پرداخته دست بشری جای داده شده اند. دیدگاه اوّل را عموماً می توان در لابه لای سطور خود پورانه ها و در اعماق باورهای هندوان متأخر و پیروان مکاتب سه گانه ی هندویی جست وجو کرد، در حالی که دیدگاه دوّم، از سوی محقّقان و شرق شناسانی دنبال می شود که فارغ از تعلّقات فرقهای و چهارچوب دینی خاص و با اتّکا به شواهد و قراین تاریخی و روش های زبان شناسانه به ردّیابی پیشینه و خاستگاه این متون اقدام کرده اند. از این رو، از دو منظر می توان به متون پورانهای نگریست؛ یک درون دینی و دیگر برون دینی.
الف) از منظر درون دینی
به اعتراف خود پورانه ها و بنابر اعتقاد بسیاری از هندوهان، پورانه ها وحی مستقیم الاهی است که به فرزانگان نخست الهام شده است. قدمتی به اندازه ی خود ودَها و یا پیش از آن دارد؛ چراکه برخی ودَها مانند اتْهَروَه ودَه، که هزار سال پیش از میلاد قدمت دارد، پورانه ها را جزیی از وحی خود به شمار آورده است. بسیاری از سروده های ودَهای هنگام صحبت از بسیاری از خدایان، انسان ها و حوادث، به اجمال از کنار آنها عبور کردهاند و سابقه ی ذهنی مخاطبان نسبت به جزییات آنها، که در متون پورانه ای به تفصیل بیان شده اند، را پیش فرض خود قرار داده اند.4
بنا بر مَتْسِیه پورانه،5 برهما اوّلین کسی است که یکی از پورانه ها را ایراد کرده است. آنگاه توسّط ویشنو، که به شکل ویاسَه(vyāsa) در آمده بود، به جهان انسانی منتقل شده است. وی آنها را ابتداءً در قالب نسخه ی کوچک تری درآورده و آنگاه آن را به هیجده بخش تقسیم کرده است.6 ویاسَه در سنّت هندویی، علاوه بر تدوین پورانه ها، دسته بندی وداها را نیز به عهده داشته و مَهابَهاراته را نیز تألیف کرده است.
ب) از منظر برون دینی
صرف نظر از خاستگاه الوهی و برهمنی، که برخی پورانه ها خود مدّعی آن اند، شواهد تاریخی حاکی از آن است که آنچه امروزه به عنوان متون پورانه ای شناخته می شود، اوّلین بار توّسط سوتَه ها7 و سرایندگانی، که ملازمان رهبران کشَتْریهای بودند، تدوین و منتقل شده اند.8 سوتَه ها در ابتدا، محتوای پورانه های اوّلیه را به شکل افسانه ی نیاکان، برای سرگرمی آنها از برخوانی می کردند. با مرور زمان و برای قرن ها، این افسانه ها دهان به دهان به طور شفاهی منتقل می شد. در نهایت، در زمانی که عمدتاً قرون پس از میلاد تخمین زده می شود،9 گزیدههایی از این سنّت شفاهی به تناسب حال مخاطبان ترکیب و تدوین شده و به شکل کنونی گردآوری شده است. [10
تعداد پورانه ها
آنچه امروزه به عنوان متون پورانه ای شناخته می شود، هجده عدد از مهم ترین آنهاست که به عنوان مهاپورانه و یا پورانه های بزرگ شناخته می شود، در حالی که، تحقیقات به عمل آمده بیانگر این است که تعداد آنها بسیار بیش از این میزان بوده و حتّی برخی محقّقان تعداد آنها را بالغ بر صدها عدد تخمین زده اند.11 اینکه حصر پورانه ها در عدد هیجده با چه انگیزه ای صورت گرفته و تا چه حدّ متأثر از محتوا و اهمیت مطالب بوده است، گمانهزنیهایی صورت گرفته است. ولی شاید یکی از معقولترین توجیهاتی که در این زمینه به عمل آمده، شباهت ساختاری عمیق و ارتباط وثیق پورانه ها با رزمنامه ی مهابهارَته است.12 عدد هیجده در مواردی متعدّدی در مهابهاراته خودنمایی می کند. آن گونه که تعداد فصول آن هجده عدد است، هجده لشکر در کارزار آن حضور دارند، بْهَگوَدگی تا نیز خود مشتمل بر هجیده بخش است و بالاخره، نبرد مهابهارَته نیز هجده روز طول کشیده است.
از جمله اقدامات دیگری که سنّت هندویی نسبت به متون پورانه انجام داده، تقسیم پورانه های بزرگ به سه دسته ی شش تایی است. این ساختار سه بخش، با فرضیه گونَه ها13 پیوند زده شده است. گونه های سه گانه در مکتب سانک هیه یوگه، که پنج قرن پیش از میلاد شکل گرفت، تار و پود جهان هستیاند که از نهاد پرَکرتی پدیدار می شوند و بسط و قبض آنها منشأ حدوث و نابودی عالم می گردد.14 گونه های سه گانه عبارتند از: سَتْوَه،15 رَجَسْ16 و تَمَسْ17 سَتْوَه همان جنبه ای از طبیعت است که درخشان، سفید و ساکن است. رَجَسْ بخشی از طبیعت است که کدر، سرخگون و در حال جنب و جوش است. تَمَسْ بخشی از طبیعت است که ناخالص، تاریک و خنثی و بیاثر است. هر یک از موجودات جهان، از ترکیب این سه گونه با نسبت های مختلف تشکیل شده است.18 این سه گونه را می توان به ترتیب با سه حالت روشنایی، گسترش و تاریکی معادل ساخت. این ردهبندی سه گانه را در مواضع متعدّدی در پورانه ها می توان جست وجو کرد که از جمله ی آنها می توان به طور برجسته، پَدْمَه پورانه19 و مَتْسِیه پورانه20 را نام برد.
از سوی دیگر، هر یک از این سه دسته از متون پورانه ای، با یکی از خدایان اصلی هندویی یعنی برهما، ویشنو و شیوه ارتباط داده شده اند. شاید عمده ترین دلیل این همسان سازی، ارتباط هر یک از این سه خدا، با هریک از سه گونه یعنی روشنایی(آفرینش)، گسترش(نگه دارندگی) و تاریکی(نابودی) است که محور تقسیم پورانه های سهگانه بوده است. با این حال، تقسیم پورانه های هجده گانه بر اساس گونه های سهگانه منطقی تر از تقسیم آنها بر اساس خدایان سه گانه ی هندویی است. ارتباط دادن آنها با یکی از خدایان اصلی هندویی، نباید موجب این توّهم گردد که متون موجود در هر دسته در پی تمجید و ستایش خدای مربوط به دسته ی خود می باشد.
همه ی پورانه ها، اساساً مناقب ویشنو و شیوَه را می ستایند و به همراه آن اشارات اندکی به برهما به عنوان یک خدا دارند. با این حال، نکته ی مهم این است که در همه ی این متون، خدایان سهگانه در عین قرار داشتن در یک سلسله طولی، از وحدتی انکارناپذیر برخوردارند. این همه ما را به این نتیجه می رساند که تقسیم پورانه ها بر اساس خدایان شکل نگرفته است، بلکه این متون بر اساس صفات و ارزش های معنوی انسانهایی که مطمح نظر این کتب بوده اند، به سه گروه تقسیم شده اند.21
در زیر جدولی از اسامی پورانه های بزرگ و تقسیم بندی سه گانه ی آنها ارائه شده است:
وَیشنَوه(ساتْویکه) پورانه ها |
شَیوه(تامه) پورانهها |
براهمه(راجَسَه) پورانهها |
ویشنو پورانه |
مَتْسِیه پورانه |
براهْمه پورانه |
نارَدَه پورانه |
کورْمَه پورانه |
بَرهْمانْده پورانه |
بَهاگَوَتَه پورانه |
لینْگَه پورانه |
برهْمَهوَیوَرْته پورانه |
گَرودَه پورانه |
شیوَه پورانه |
مارکنْدِیه پورانه |
پَدْمَه پورانه |
سْکنْده پورانه |
بْهَویشْیه پورانه |
وَراهَه پورانه |
اَگْنی پورانه |
وامَنَه پورانه |
مهم ترین موضوعات
ویلسون در مقدمة ترجمه خود از ویشنوپورانه، که اوّلین ترجمه از متون پورانه ای بودو در سال 1840م. به انگلیسی منتشر شد، محتوای پورانه ها را در «پنج موضوع مشخّص»22 منحصر کرد. این موضوعات عبارتند از:
1. خلقت اوّلیه یا پیدایش عالم؛ 2. خلقت ثانویه یا انهدام و بازپیدایی جهان به همراه وقایع نگاری حوادث عالم؛ 3. تبارشناسی خدایان و نیاکان؛ 4. خاستگاه مَنُوها یا ادواری که مَنْونْتَرَه ها نامیده می شوند؛ 5. تاریخ و یا مشخّصاً آنچه از سرگذشت تبارِ پادشاهان خورشیدی و قمری و نوادگان آنها تا عصر کنونی به ثبت رسیده است.23
علاوه بر تأملاتی که در دقّت ترجمه ی ویلسون و صحّت معادلسازی وی صورت گرفته،24 تلاش وی پس از او تاکنون کم و بیش مورد تبعیت و پذیرش دانشمندان بوده و هست. با این حال، این عناوین پنجگانه در ده موضوع با جزییات بیشتری به شرح ذیل، تفصیل داده شده است:25
ـ خلقت اوّلیه در مورد اینکه آیا خداوند تنها اجزای ظریف جهان مادّی را خلق کرده است یا عناصر اصلی آنرا؛
ـ خلقت ثانویه، در طی آن، برهما یعنی اوّلین مخلوق26، اجزای اوّلیه عالم را برای ایجاد جهان هستی، به کار بسته است؛
ـ شیوه ای که خداوند، جهان را به وسیله ی امکانات متنوّعش، قوانین اخلاقی و مخلوقات نگه داری می کند؛
ـ جزییات پیچیده ی رابطه ی خویشاوندی، به ویژه بین خداوند و سرسپردگانش؛
ـ جزییات اجداد و نیاکان بشر، به همراه سرگذشت و تاریخ فرمانروایان مهمّ جهان؛
ـ تشریح تکالیف موجودات زنده در مراحل مختلف وجود، با عنایت ویژه به مسئله «میل»، که یا انسان را اسیر جهان می کند و یا او را رها می سازد، تا دنبالهروی روح خود گردد؛
ـ اطلاعات مفصّل در مورد شخصیت خداوند و تنزّل های متعدّدش؛
ـ انحلال کل انرژی خداوند، به همراه توصیفی از نابودی عالم؛
ـ انواع گوناگون رستگاری و نحوه ی دستیابی به آنها؛
ـ هدف نهایی معرفت از جمله توصیف مفصّلی از وجود اعلی.27و28
در برخی پورانه های بزرگ مانند بهاگَوَتَهپورانه،29 زندگی و تعالیم کریشنا، که تشخّص رفیع مقام الوهیت به شمار می رود، نیز مورد بحث قرار گرفته است. با این حال، تنوّع موضوعات پورانه های فعلی، گسترده تر از آن است که بدان اشاره شد. متون پورانهای که هم اکنون موجود است، همچون اثری دائرةالمعارف گونه، علاوه بر مقولات فلسفی و مباحث مربوط به آغاز و انجام عالم، موضوعاتی از قبیل ستارهشناسی، جغرافیا، طبّ و بهداشت، صنعت و اسلحه سازی و هر آنچه بشر در گذران زندگی دنیوی خود به دانش آن نیازمند است را در بر می گیرد. از این رو، اسلام دیدگاه دارای وجاهت کافی است.30 موضوعات پنجگانهای که محور مباحث متون پورانهای قلمداد شدهاند، مربوط به نسخه های اوّلیه بود و در طول زمان، بر حجم و تنوّع مطالب آن افزوده شده است.
تعالیم و آموزه های پورانه ای
متون پورانه ای همچون بسیاری دیگر از متون مقدّس، که تعالیم خود در سه حوزه ی باورها، خُلقیات و تکالیف دینی را به صورت ممزوج و در همآمیخته در اختیار می نهند، از نظم و نسق واحدی برخوردار نبوده است. پراکندگی موضوعات از مشخّصات غالب آن به شمار می رود. این امر، اتّخاذ رویکرد مسئلهشناسانه برای دستیابی به دیدگاهی منسجم در مورد سؤال های هستیشناسانه را ضرورت می بخشد. اتخاذ این رویکرد در مطالعه متون دینی و از جمله پورانهها، ضمن اینکه ذهن را از پراکندگی و سردرگمی در جمعبندی نهایی دیدگاه آن متن، در مورد یک موضوع حفظ می کند، بستری مناسب را برای انجام مطالعات تطبیقی بین تعالیم و آموزه های ادیان مختلف فراهم می سازد. از بین مسائل مختلفی که می توانند محور تحقیق و پژوهش در مطالعه یک دین قرار گیرند، این نوشتار چهار عنوان خداشناسی، جهانشناسی، انسانشناسی و نجاتشناسی از منظر متون پورانهای مورد بررسی قرار می دهد.
1. خداشناسی
بی شک نظام الاهیاتی، که پیروان مذاهب سهگانه هندویی پذیرفته اند و نیز چینش خدایان در سلسله ای از مراتب وجود، تا حدّ زیادی وام دار متون پورانه ای و خداشناسی آن است. اگرچه خدایان پورانه ای تا پیش از شکل گیری این متون، خدایان شناخته ای شده ای بودند، امّا شبکه ی ارتباطی و نحوه ی عمل آنها در نظام هستی از نظم و نسق واحدی برخوردار نبود.
شاید بتوان اندیشه ی پورانهای را علیرغم طرح نوعی الاهیات تثلیثی و گونههایی از چندگانهپرستی، دینی موحّد و معتقد به خدای واحد به حساب آورد. پورانه ها به منظور تلفیق و انسجام مطالب فراوان اسطورهای، ساختارهایی را پیریزی کردند که در آنها اشکال گوناگون الوهی می توانند در مراتب مختلف جای داده شوند. در نظام تثلیثی پورانهای، کارکردهای کیهانی خدای واحد، یعنی خلق، نگه داری و تخریب به ترتیب در سه جلوه ی برهمن یعنی برهما، ویشنو و شیوَه تشخّص می یابند.31
حقیقت غایی و تنزلات برهمن
در ویشنو پورانه، برای عالم، حقیقت غایی در نظر گرفته شده است که همان وجود صرف است و در همه جا وجود دارد. او همه چیز است و هر چیزی در اوست؛32 او صرف الوجود است؛ چراکه دارای حدّی نیست تا ماهیتی خارج از آن حدّ وجود داشته باشد و او آن را از خود نفی کند.33 وی در ابتدا به صورت یک ادارهکننده غایی، غیرقابل شناخت، نامحدود و نامتجلّی وجود دارد.34 و هموست که علّت جاوید و نامیرای جهان نیز می باشد.35
اگر از مرتبه ی حقیقت غایی، که مرتبهای نهان و نامتجلّی است، به سمت پایین حرکت کنیم، به مرتبه ی تنزّلات و ظهورات این حقیقت متعالی می رسیم. بر طبق ویشنوپورانه، اوّلین تنزّل و صورت آشکارشده ی حقیقت غایی، پوروشَه36 ست. این نکته زمانی اهمیت می یابد که مشاهده می کنیم در ریگْودَهی کهن،37 پوروشَه، موجودی الوهی و از جمله خدایانی است. که قبل از زمان، وجود داشته و قربانی شد تا هر دو قلمروِ جهان مادّی و جهان ماورای طبیعی خلق شود تا آیینی ودایی38 نیز برای بازسازی این اسطوره و خلق نخستین به اجرا در آید.39 در کورْمَهپورانه، «پوروشَه» حالت و وضعیتی است درون ذات اوّلیه و نامتجلّی خداوند که هنگام تشخّص در قالب پرَکرْتی40 در وی ایجاد می شود. بدین شکل، پرَکرْتی را اوّلین صورت ظهور خداوند و مظهر خروج وی از حالت بی رسم و نشانی قلمداد شده است.41 پرَکرْتی حالت توازن و تعادل سه گونه الاهی یعنی سَتْوه(روشنایی) رَجَسْ(گسترش) و تَمَسْ(تاریکی) است که با ایجاد حالت «پوروشَه» در ذات نخستین الاهی از حالت اعتدال خارج شده و با غلبه ی هر یک از آن ها، ذات برهمن به هر یک از سه جلوه ی برهما، ویشنو و شیوَه تعین می یابد.
تنزّلات ذات اوّلیه خداوند یا حقیقت غایی، در سیر نزولی ادامه می یابد تا به تعینات خَلقی منتهی شده و موجب پدیدارشدن عالم هستی و مخلوقات می گردد که در بخش جهان شناسی به آن اشاره خواهیم کرد.
اَوَتارَههای42 ویشنو
لازم است به تقریر خاص پورانه ها از اَوَتاره های ویشنو، که از جمله ابتکارات پورانهای قلمداد می شود، نیز اشاره شود. همان گونه که اشاره شد، سعی پورانه ها بر انتظام و انسجام مجموعه خدایان هندویی تعلّق گرفته بود. در این راستا، پورانه ها با قرار دادن شخصیت های الوهی، که در متون متقدّم مورد پرستش و تمجید بودند، در نظامی الاهیاتی، که ذات برهمن یا حقیقت غایی در نوک هرم آن قرار دارد و سایر خدایان بنا به درجه
نقش و اهمیت شان در یک سلسله طولی، تجلیات و تنزّلات آن حقیقت بینام و نشان اند، این هدف را محقّق ساخت. بدین منظور، پورانه ها با استفاده از پتانسیل موجود در
متون پیشین43 و با تهیه ی بیوگرافی الوهی و داستان های افسانهای برای شخصیت های همچون رامه و کریشنه، آنها را در نظام الاهیاتی خود گنجاندند44 و با توسعه ی
اَوَتارههای(تنزّلات) ویشنو،45 آنها را از جمله مظاهر کارکرد کیهانی نگه دارندگی برهمن، یعنی ویشنو محسوب کردند. در پورانه ها46 فهرستی از ده اَوَتاره ی ویشنو را می توان یافت
که چهار عدد آن به شکل حیوان و ما بقی در قالب انسان اند. این تنزلات، عبارتند
از ماهی(حفاظت از «مانو» که قانون گذار شریعت بود را در دریای متلاطم به عهده داشت)، لاک پشت (پس از انهدام عالم توسط آب های سیل آسا، اشیاء نفیس را از قعر اقیانوس ها پیدا کرد)، گراز وحشی، شیر- انسان(نیمی شیر و نیمی دیگر انسان)، انسان کوتاه قد (فرمانروایی قلمروی را از بالی تقاضا کرد و با برداشتن سه گام در آن، وی را به قعر
زمین فرستاد)، رامَة تبر به دست، رامَه(قهرمان حماسه راماینه)، کریشنا، بودا و کلکی. از میان این اوتاره های دهگانه، تنها کلکی، که آخرین است، محقّق نشده و مربوط به زمان آینده است. در آن ویشنو به صورت انسانی شمشیر به دست و سوار بر اسب، جهان را اصلاح خواهد کرد.
2. جهان شناسی
از جمله اقتدامات مهمّ متون پورانه ای در بُعد هستی شناسی، تبیین نحوه ی خلقت و فروپاشی عالم و نیز تعیین ادوار جهانی و به طور خلاصه، مشخّص کردن طول و عرض جهان هستی است. همان گونه که بیان شد، ذات نامتجلّی خداوند، ابتدا به صورت پِرَکرْتی یا گونه های سه گانه تعین می یابد و آنگاه با ایجاد حالت پوروشَه و تقارن آن با پرَکرتی، اوّلین مخلوق، لباس وجود بر تن می کند. وایوپورانه47 این مخلوق نخستین را مَهَت48 معرّفی می کند. این مَهَت، از غلبه ی سَتْوَه(روشنایی) بر دیگر گونه ها ایجاد شده است. و تنها وجود محض را آشکار می سازد و با نام ها دیگری همچون مَنَسْ، برهما، بودا، ایشْوَره و سْمِرتی نیز خوانده می شود. این مَهَت در حالی که، در تب و تاب میل به خلق است، عمل خلقت را آغاز کرده و دهَرْمه49(تقوا و دین داری)، اَدْهَرمَه50(بیدینی) و سایر موجودات را می آفریند.51 مَهَت، نه تنها عامل خلق تمامی موجودات ماهوی، بلکه منشأ هر معرفتی است و نتایجش از جمله لذّت و الم و نیز عامل تمامی تجارب و نتایج آن نیز هست. او سرشت معرفت است و در همه جا حضور دارد و هرچیزی در اوست.
رابطة خداوند با جهان هستی
تبیین فوق، خود گویای نحوه ی ارتباط علّت هستیبخش با نظام هستی و عمل خلقت در نتیجه ی تنزّل حقیقت غایی یا برهمن می باشد. با این حال، در ویشنوپورانه، خلق عالم مادّی توسط برهمنی، که صرف الوجود و وجودی بدون کمّ و کیف است، از امور غیرقابل فهم و غیرقابل تبیین دانسته شده و امر ایجاد، از صفات ذاتی و ضروری برهمن قلمداد شده است. همان گونه که گرما ذاتی و ضروری آتش است وتبیینی برای آن نمی توان یافت.52
اساساً در جهان شناسی پورانه ای، تمایزی بین جهان و ذات برهمن وجود ندارد؛ بلکه جهان هستی به تمامه، ظهور و نمود همان حقیقت غایی و ذات برهمن است. در ویشنوپورانه.53 در ستایش این ذات متعالی خطاب به او آمده است:
هر آنچه از این جهان مادّی، که ملموس و قابل مشاهده است، ملاحظه شود، تنها ظهور و تجلّی توست. تنها انسان های معمولی به اشتباه گمان می کنند که این جهان، عالمی طبیعی است. همه جهان از سرشت معرفت است و خطای خطاها آن است که به عنوان یک عین خارجی لحاظ شود. انسان های حکیم می دانند که این جهان از سرشت معرفت و تجلّی خداوند است؛ خدایی که معرفت محض است.
در پورانه ها، جهان هستی، مجموعه ای متشکل از هفت لایه ی تودرتو ترسیم شده است که همانند پوست پیاز یکدیگر را احاطه کرده اند. اوّلین قشر جهان هستی، آب است. پس از آن، به ترتیب آتش، هوا، آکاشَه54( اِتِر)، بْهوتادی55(یا همان سَتْوَه)، مَهَت و اَوْیکته56(حالت تعادل گونه های سهگانه که معادل با پرکرتی است) قرار دارند.57 از این رو با نظر به تنزّلات برهمن و اینکه مهَت اوّلین مخلوق است، پیدایش و گسترش عالم هستی باید به شکل انقباضی و کرویگونه صورت پذیرفته باشد.
نحوه ی انقراض عالم
انقراض و نحوه ی انحلال عالم نیز از جمله مسائلی است که مورد توجّه و محلّ بحث متون پورانهای قرار داشته و همان گونه که در قسمت های قبل اشاره شد، یکی از عناوین اصلی و پنج گانه ی پورانه ها به آن اختصاص دارد. بر اساس آنچه در نحوه ی خلقت عالم بیان شد، به هم خوردن تناسب و توازن گونه های سهگانه سَتوه، رَجَسْ و تَنَسْ و غلبه ی سَتوَه، اساس پیدایش عالم و تکوّن کائنات است. هم چنان که، به هم ریختن تناسب فعلی آنها و این بار، غلبه ی تَمَس(تاریکی) بر سایر گونه ها نیز منشأ ظهور جلوهای دیگر از ذات برهمن و انهدام عالم توسّط اوست. بر این اساس، می توان گفت: در پایان عالم، جلوهای از تجلیات حقیقت غایی، یعنی برهما به کتم عدم می رود و جلوهای دیگر از مظاهر او ظاهر می گردد. این حقیقت در وایوپورانه به این شکل بیان شده است که «خدا در پایان هر پَرَلَیه58(فروپاشی عالم) جسم خود را از دست می دهد و در ابتدای هر خلقت جدید، تن جدیدی را به دست می آورد».59 ویشنوپورانه در این زمینه بیان می کند در زمان مشخّصی، به علّت غلبه ی تَمَس، خدا به شکل رودره، جهان را می بلعد و بار دیگر در شکل برهما آن را خلق می کند.60
ادوار جهانی
افول و بازپیدایی مکرّر و متناوب برهما این ظرفیت را داشت تا در پورانه ها، به عنوان مقیاسی برای تعیین ادوار مختلف تاریخی برگزیده شود. جهان هستی با ظهور برهما به عنوان جلوه ی آفرینندگی حقیقت غایی(برهمن)، وجود می یابد و با افول او پایان می پذیرد. از این رو، یک دوره ی جهانی با عمر برهما برابری خواهد کرد. اگرچه ادوار جهانی در مقیاسی کوچک تر در قالب ادوار چهارگانه(مهایوگه) در مهاباراته مطرح شده بود، ولی تبیینی کلی تر از عمر جهان، که با حیات برهما ارتباط وثیقی دارد، در متون پورانه ای مطرح شد. به این شکل، عرض عالم هستی و گستردگی آن در پهنه ی زمان در مقیاس وسیع تری مشخّص گردید.
پورانه ها حرکت تاریخ را حرکتی دوّار ترسیم می کنند که از نقطه ای که همان تولّد برهما است، آغاز و در همان نقطه، که تولّد مجدّد وی است، پایان می پذیرد. آنگاه حرکتی دیگر را به همین شکل پی می گیرد. هر دوره از این حرکت دوّار، معادل صد سال عمر برهما به همراه صدسال خاموشی اوست. با این حال، این حرکت خود متشکل از هزاران حرکت دوّار دیگر است که با روز و شب برهما برابری می کند. تاریخ در حرکتی کوچک تر، از ابتدای برخاستن برهما در یک روز آغاز، و در ابتدای روز دیگر انجام می پذیرد. این حرکت نیز خود از هزار حرکت دایره ای دیگر تشکیل یافته که میزان آن، مجموع همان چهار یوگه ای است که در مهابَهارَته، به عنوان ادوار چهارگانه تاریخ معرّفی شده بود. بر این اساس، حرکت تاریخ و ادوار جهانی در جهانشناسی پورانهای را می توان همانند گردونهای در نظر گرفت که در یک چرخ خود، یک مهایوگه، عصر جهانی عادی را ایجاد می کند. در 1000 چرخ خود یک کلْپَه؛ 61یک روز برهما یا عصر جهانی میانه را رقم می زند و با 7300000 دور خود، عصر جهانی کبری، پیمانه ی عمر صد ساله ی برهما را کامل می کند.
با توجّه به تعیین هر یک از یوگَه های62 چهارگانه بر اساس سال های بشری،
می توان نتیجه گرفت عصر جهانی کبرا، که معادل صد سال عمر برهماست، 000/000/000/040/311 سال به طول می کشد. در پایان صد سال عمر برهما، فروپاشی کبرا و مهاپَرَلَیه به وقوع می پیوندد و به موجب آن، آنچه که هست و نیست، کائنات و عوالم سهگانه و همه مراتب وجود به مبدأ باز می گردند. طی مدّت صد سال، برهما در نیستی و عدم مطلق به سر می برد تا باری دیگر جهانی نو پدید آید.63
گونه های مختلف فروپاشی
علاوه بر فروپاشی کبرا، که با اتمام عمر برهما واقع می شود، در پورانه ها سه نوع انقراض دیگر نیز مطرح است که به ترتیب، با خواب برهما، رسیدن به کنه معرفت الاهی و نیز خلق و انعدام لحظه به لحظه عالم در ارتباط می باشد. در متون پورانهای چهارنوع پَرَلیه، انقراض و فروپاشی وجود دارد که عبارتند از پراکرْتیکه پَرلیه،64 براهْمه پَرَلیه،65 آتینتیکه پَرلیه66 و نیتیه پرلیه.67 پراکرْتیکه پَرَلیه، همان فروپاشی کبراست که همه جهان به پِرَکرْتی باز می گردد و با آن یکی می شود؛ برهماپَرلیه زمانی رخ می دهد که برهما به خواب می رود؛ آتینتیکهپَرَلیه حاصل از عمق معرفت نسبت به خداوند است و زمانی رخ می دهد که یگی خویشتنِ خویش را در پَرَماتْمن68 گم می کند و میتیهپَرَلیه فروپاشی و انعدام پیوسته و مداومی است که هر روز در حال اتّفاق است.69
ویژگی عمده ی طرح ادوار جهانی، که در هر دوی مهابهاراته و پورانه ها به نحو برجسته مورد اشاره قرار گرفته آن است و تاریخ داستانسرایی و نقل حکایات(دوره ی کنونی) در عصر کلی یوگه،70 که معمولاً با مرگ کریشنا آغاز می شود، در نظر گرفته می شود.71 ویشنوپورانه72 در توصیف این عصر چنین می گوید:
فساد بر همه چیز حکم فرما خواهد شد، دولت و ثروت تنها معیار ارزش و مقام و شهوت، یگانه پیوند میان زن و مرد و دروغ، تنها راه موفقیت در امور دنیوی محسوب خواهد شد. نظام طبقاتی متلاشی شده و دستورات و احکام ودایی را کسی دیگر رعایت نخواهد کرد. برهمن و کشَتْریه ها از مقام خود سقوط خواهند کرد و پستترین طبقه یا «شودْرَه»ها حاکم بر زمین خواهند شد.73
با توجّه به اینکه کلی یوگه، اوج روند انحطاط و سقوط اخلاقی است و پس بعد از اولین عصر جهانی، یعنی کریتهیوگه74 آغاز شده بود، می توان چنین تخمین زد که انسانیت و کمالی که در دوره های قبل و عصر کهن وجود داشته، از جمله عللی است که پورانه ها را واداشته، خود را عمیقاً متعلّق به گذشته و منسوب به اعصار کهن بدانند.75
3. انسان شناسی
در بخش خداشناسی پورانه ای گذشت که در ویشنوپورانه، اوّلین تجلی حقیقت غایی، پوروشَه76 در اثر تقارن با پِرَکرتی، موجب به وجود آمدن مَهَت می شود. این در حالی است که در مکتب یوگَه و سانک هیه، که فلسفه ی پورانه ای وام دار آن است، پوروشَه در معنایی دیگر، نفسِ شخصی انسانی معرّفی می شود، با این توضیح که در تفکر اوّلیه هندویی، پورشَه ها بیشمار و کاملاً متمایز از هم قلمداد می شدند. در حالی که در تفکر متأخّر، پورشَه ها وقتی به رهایی نائل می شوند، با نفس کلی(آتمن) به اتّحاد می رسیدند.77 اگر این دو معنا از پوروشَه را صرفاً یک اشتراک لفظی به حساب نیاوریم، این حقیقت را می توان نتیجه گرفت که نفس کلی انسانی، با ذات برهمن یا حقیقت غایی در ارتباطی تنگاتنگ به سر می برد. حتّی می توان رابطهای این همانی بین آنها برقرار ساخت. شاید این ادّعا، که جهانبینی پورانهای، انسانمحورانه78 بوده و انسان را مرکز عالم و در نقطه ی مرکزی ادوار جهانی مَنوَنْتره و کلپه قرار می دهد،79 با این کلام قابل توجیه باشد.
مرتبة انسان در مراحل خلقت
در ویشنوپورانه80 برای خلقت موجودات، نه مرحله در نظر گرفته شده است که از «مَهَت» شروع شده و در مرحله ی هفتم به آفرینش موجوداتی انسانی منتهی می شود. سه مرحله ی اوّل مربوط به خلق موجودات مادّی و غیرذیشعور است. در مرحله ی چهارم، نوبت به خلق پنج گونه از گیاهان می رسد. این گونه های گیاهی، اگرچه دارای روحاند، ولی هیچگونه شعوری از ذات خود و از محیط پیرامون ندارند. از این جهت، «ارواحی بسته»81 نامیده شده اند. از آنجاکه خداوند با خلق این گونه از موجودات، به رضایت نرسید، در مرحله ی پنجم، حیوانات و پرندگان را آفرید که بر خلاف گیاهان، رویش و حرکت آنها تنها به سمت بالا نیست، بلکه در جمیع جهات، قدرت بر گردش و نموّ دارند. این موجودات، سرشار از تَمَس(تاریکی) هستند. از این رو، اَوِدینَه82 نامیده شده اند. در حالی که، خداوند با خلق این گونه موجودات نیز به رضایت نرسیده بود. در مرحله ی ششم، خدایان83 را آفرید که عاری از رنج و پیوسته شاد هستند. علاوه بر اینکه، درکی از خود دارند، قادر به شناخت دنیای پیرامون و ارتباط با دیگران نیز می باشند. خلق این موجودات نیز خداوند را به سرحدّ خرسندی و اقناع نرساند. از این رو، خداوند انسان ها و اَرواکسْرُتَس84 را آفرید. این افراد، حاوی میزان زیادی از دو گونه ی رَجَس(گسترش) و تَمَس(تاریکی) هستند. از همین رو، رنج در آنها نسبت به شادی تفوّق دارد.85
اگرچه مرز «معرفت»، حدّ فاصل میان این مخلوقات86 از سایر خلایق است، با این حال، خصوصیت تاریکی و شرارت در آنها تفوّق دارد، از این رو، ایشان پیوسته رنجور از شرّند و پیوسته مجبور به عمل و کردارند. آنها هم به درون خود و هم به عالم خارج از خود علم و معرفت دارند و وسیله و تأمین کننده هدف خلقت و آزادی روحاند، آن مخلوقات همان نوع انسانی هستند.87
با نظر به سلسله مراتبی که برای خلق موجودات در پورانه ها ترسیم شده و روند تکامل و تعالی، که در آنها قابل مشاهده است، قرار دادن خلق انسان های که آمیخته از تَمَس و رَجَس و درگیر رنج اند، پس از خلق خدایانی88 که خرسندی محض اند، خود می تواند گویای این مطلب باشد. این حقیقت زمانی خود را نمایان تر می سازد که مشاهده می شود در مارْکنْدیهپورانه،89 اتحاد با برهمن و رهایی از گونه های سهگانه پرَکرْتی، دو روی یک سکه ی طریق رهایی یا ماهِشْوَرَهیوگه معرّفی شده اند. گویا انسان زمانی به کمال لایق خود و اتّحاد با برهمن می رسد که از تعلّق ناشی از غلبه ی یکی از آنها خلاصی یابد و در درون ذات خود، به توازنی بین آنها دست یابد.
4. نجات شناسی
بحث نجات در پورانه ها با نجاتشناسی مکتب یوگَه همپوشانی و نقاط مشترک فراوانی دارد و به همین جهت است که در وایوپورانه90 مراحل نجات و اتّحاد با برهمن، در قالب شرح و توصیف مراحل و مؤلفه های ماهِشْوَره-یگه91 توصیف شده است.
مکتب یوگه، که توسّط شخصی به نام پاتانجالی پایهگذاری شد، با پذیرش اکثر مبانی معرفت شناسی و متافیزیک مکتب سانک هیه، یگانه راه رسیدن به مرتبه رهایی و آزادی را معرفتِ ممتازی92 دانست که از طریق انجام تمرین های ذهنی خاصّ و تلاش در جهت توقّف کامل کنش های ذهن(یوگَه) محقّق می گردد.93 در مارْکندیهپورانه نیز یگه94 به معنای خاتمه دادن به جهل95 از طریق معرفت معرّفی شده که از یک سو، همان اتّحاد با برهمن است و از سوی دیگر، عبارت از دوری جستن از گونه های پرَکرْتی می باشد.
منشأ رنج
همان گونه که بیان شد، تمایز ذات برهمن و جهانهستی از جمله خطاهای معرفتی انسان است. بنا بر ویشنوپورانه96 خطای خطاها است که موجب می شود انسان، جهان را به دید عینی خارجی و جهانی طبیعی بنگرد. این خطای در دید، نفس انسانی را از توجّه به منشأ حقیقی خود، یعنی ذات برهمن غافل ساخته و ریشه های تعلّق و همانندپنداری با موجودات مادّی را در دل او می دواند. مارکندیه پورانه،97 همه ی رنج ها و مصیبت ها را ناشی از تعلّقی می داند که در اثر جهل و همانندپنداری نفس با سایر اشیای عالم در دل، پدیدار می شود و تنها معرفت صحیح را شناختی معرّفی می کند که انسان را به رهایی از این تعلّقات رهنمون شود. دست یابی به چنین معرفتی، که از طریق انجام وظایف دینی و سایر کارهای پسندیده حاصل می شود، موجب می گردد تا شخص یگی98 در مرحله ی نهایی از سلوک معرفتی خود، با برهمن یکی شود، همانند آبی که بر روی آب ریخته شده و با آن یکی می شود.
مراحل رهایی از رنج
وایوپورانه، ماهِشْوَره-یگه99 را دارای پنج مؤلّفه و یا دهرَمه100 معرّفی می کند. برخی از آنها به این شرح است:101
1. پرانایامه؛102 زمانی رخ می دهد که حواس و وایو103 با تمرین مداوم و گام به گام، تحت کنترل درمی آید. نتیجه این مرحله آن خواهد شد که، ابتدا گناهان و عیوبی که از والدین و یا در اثر ارتباط با دیگران در انسان ایجاد شدهاند، سوخته می شود. پس از آن، گناه های شخصی مثل حرص و خودپسندی زدوده می شود. در مرحله ی بعد، نوعی بصیرت عرفانی در شخص یگی104 ایجاد می شود که از طریق آن می تواند گذشته، حال و آینده را ببیند و همانند برهمن بتواند با حکیمان اعصار قبل، ارتباط برقرار کند. در نهایت، به طمأنینه و سکونی در احساسات، ذهن و حواس پنج گانه دست یابد.
2. دهیانه،105 که در طی آن فرد باید در صفات خداوند به تفکر و تأمل بپردازد، با انجام این کار فرد خود را همانند خورشید یا ماهی می یابد که هیچ محدودیتی برای تنویر و نورافشانی آن وجود ندارد. دو عنصر اصلی این مرحله یعنی مَنَس(ذهن) و بودهی، اساساً در زمین ریشه دارند. شخص یگی باید ابتدا آنها را یکی پس از دیگری اخذ کند. آنگاه خود را از آنها رها سازد؛ چراکه ممکن است حتّی نسبت به این امور نیز تعلّق و وابستگی پیدا کند.
3. پَرتْیاهارَه،106 که عبارت است از ثابت ساختن ذهن از طریق تمرکز بر نقطهای همچون نوک بینی و یا میان ابروها. این عمل و تمرین به منظور کنترل امیال صورت می گیرد و موجب می شود تا تأثیر امور و اشیای خارجی بر نفس خنثی گردد. پس از آنکه شخص یگی، تمامی تعلّقات را از صفحه ی دل خود زدود و بر ماهِشوَره(نامی از اسامی پنج گانه ی شیوَه) متمرکز شد، به علم مطلق، خرسندی، معرفت ازلی، آزادی مطلق، قدرت نافذ و قدرت نامحدود می پیوندد. در نتیجه، هدف نهایی از تفکر یوگهای، نیل به مقام الوهی و برهمنی همانند مهاشوره می باشد.
نجات از طریق سرسپردگی به خداوند
متون پورانه ای، علاوه بر توجّه به معرفت به عنوان طریق اتّحاد با برهمن و رهایی از رنج و ارانه راه کارهای عملی برای نیل به این مقصود به یگی ها و انسان های ریاضتکش، از توده ی مردم، که همّتشان قاصر از پیمودن مراحل سخت یوگَه می باشد، نیز غفلت نکرده و راه اخلاص و سرسپردگی به خداوند و تجلیات وی را پیش پای آنها نهاده است و شاید همین مؤلفّه مهم است که پورانه ها را تا این حدّ در بین طبقات مختلف هندویی و توده مردم، عزیز و دوستداشتنی کرده است.
در طریق اخلاص یا بهَکتی107 که پورانه ها مطرح می کنند، هیچ یک از آیین قربانی و یا ریاضت های جانکاه نقش محوری ندارد، بلکه مهم ترین شاخصه ای که یک انسان در زندگی به آن نیازمند است، سرسپردگی به خداوند یا در مرتبه ی متعالیاش و یا در صورت یکی از تجلیاتش می باشد.108 مهم ترین مؤلفه در طریق بهکتی آن است که نحوه ی ارتباط خداوند با انسان، نه بر اساس مرزهای وظیفه و تکلیف، بلکه بر اساس رابطهای عاطفی استوار می گردد از یک سو، خداوند بندگان سرسپرده ی خویش را از روی عشق و علاقه، در سایه ی حمایت های خویش قرار می دهد و از سوی دیگر، بندگان نیز به حکم دل دادگی به محبوب، متعهّد می شوند تا خدمت گذار مخلص پروردگار خویش باشند.109
در طریق اخلاص، حتّی گناهکاران نیز به وسیله خدای بهکتی محافظت می شوند تا جایی که به نظر می رسد، در این طریق، عمل و کرْمه110 به کناری نهاده شده و هرگونه قانون و دهَرْمهای111 برچیده شده است. امّا باید توجّه داشت که در طریق بهکتی، دهرمه هنوز به رسمیت شناخته شده، امّا این قوانین در قالب اخلاص و بهکتی، صورتی دیگر به خود گرفتهاند و به شکل متعالیتری در آمده اند.112
نتیجه گیری
با مراجعه به پورانه ها، دیدگاه کلّی این متون در مورد مهم ترین مسائل جهان بینی هندویی، یعنی حقیقت جهان هستی، صفات خداوند، ماهیت و کمال انسان و مسئله ی نجات را می توان این گونه تبیین کرد:
1. جهانِ هستی از منظر متون پورانه ای، عینیت مستقلی از ذات برهمن نداشته، بلکه از سنخ معرفت بوده و تجلّی و ظهور حقیقتی واحد است که مبدأ تمامی موجودات و غایت نهایی جمله ی کائنات است.
2. خداوند در پورانه ها وجودی صرف و حقیقتی واحد و بینام و نشان است که غایت نهایی تمام هستی و موجودات بوده، به واسطه ی تنزّل خود از مرتبه بی نشانی، در عالم هستی دخالت می ورزد و در لباس یکی از مظاهر سهگانه ی برهما، ویشنو و شیوَه، ابتدا جهان و موجودات را خلق کرده، آنگاه پس از حفظ و حمایت از آنها در طول ادوار تاریخی، در انتهای تاریخ و پایان دوره ی بزرگ جهانی، آنها را نابود ساخته و پس از وقفه ای به خلق مجدّد آن اقدام می ورزد.
3. از دید متون پورانهای، جهان هستی مشتمل بر مخلوقاتی به نام انسان است که قادرند با تکیه بر ظرفیت های منحصر به فرد معرفتی، که آنها را از دیگر موجودات ممتاز می کند، به سرّ کائنات، که همان برهمن و ذات متعالی نهفته در پسِ نمودهای ظاهری عالم است، پی برده و با اتّحاد با آن، به مقام الوهی نایل شده و به علم مطلق، خرسندی، معرفت ازلی، آزادی مطلق، قدرت نافذ و قدرت نامحدود دست یابند.
4. پورانه ها، منشأ تمام رنج های بشر را جهل و توهّم عینیت داشتن جهان هستی می دانند. تلاش در جهت ارتقای معرفت و فهم اتّحاد گوهر خویش و ذات برهمن را راه رهایی از مصائب معرّفی می کنند. با این حال، پورانه ها با معرفی راه بهکتی و اخلاص در کنار راه معرفت، عموم مردم را به دل دادگی نسبت به خداوند یا یکی از مظاهرش به منظور جلب حمایت های بیدریغ او دعوت می کنند.
منابع
چاتری، ساتیش چاندرا و داتا، دریندراموهان، معرّفی مکتب های فلسفی هند، ترجمه فرناز ناظرزاده ی کرمانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان، 1384.
شایگان، داریوش، ادیان و مکتب های فلسفی هند، چ ششم، تهران، امیرکبیر، 1386.
موحدّیان عطار، علی، «متون دینی هندو» هفت آسمان، ش 25، بهار 84 ، 115-144
Cort, John,"An Overview of the Jaina Puranas", Purana Perennis, ed: Doniger, Wendy, State University of New York Press, 1993.
Dasgupa, Surendranath, A History of Indian Philosophy, v.3, Cambridge University Press, 1952.
Freda Matchett,"The Puranas", The Blackwell companion to Hinduism, Uk, Blackwell Publishing, 2003.
Jones, Constance A. and Ryan, James D, Encyclopedia of Hinduism, US, Fact and File, An Imprint Infobase Publishing, 2007.
Madhu Bazaz Wangu, World Religion; Hinduism, 4th ed, New York, Infobase Pulishing, 2009.
Steven J. Rosen, Essential Hinduism, United State, Praeger Publishers, 2006 .
Wilson, H. H, transe.1961, The Vishnu Purana: A System of Hindu Mythology and Tradition, Calcutta: punthi Pustak, 1st.1840
Winternitz, Maurice, A history of Indian Literture, India, Motilal Banarsidass Publ, 1996.
* دانش آموخته ی حوزه ی علمیه ی قم و دانشجوی دکتری رشته ادیان و عرفان mrimani@hotmail.com
دریافت: 24/11/89 ـ پذیرش: 15/1/90
1. Steven J. Rosen, Essential Hinduism, p. 138.
2. هم اکنون ترجمه ای از پورانه های هجده گانه به زبان انگلیسی در دست انجام است که تاکنون بالغ بر 110 جلد از آن عرضه شده است.
3. The history of Indian Philosophy.
4. Steven J. Rosen, Ibid, p.140.
5. Matsya Purāna
6. Freda Matchett, "The Purānas", The Blackwell companion to Hinduism, p.130.
7. Sutas اصطلاح سوته به دو شکل اسم خاص و اسم عام در پورانه ها به کار رفته است. در شکل خاص سوته(Suta) یکی از فرزانگان حکیم هندویی است که در پورانه ها و دیگر متون مقدّس تبحّر داشت و سرسپرده ی ویشنو بود. امّا sutas به صورت جمع اشاره به گروه یا طایفه ای از مردم داشت که پدر آنها از طبقه ی کشَتریه و مادر آنها از طبقه برهمنان بود. از این رو، انسان های دو رگه ای بودند که نه برهمن بودند و نه کشتریه و وظیفه ی آنها آن بود که از اسب ها نگهداری کنند و به عنوان ارّابه ران و کالاسکه چی به کار گرفته می شدند.
8. Winternitz, Maurice, A history of Indian Literature, v.1, p. 505.
9. دانشمندان از مقایسه متون بودایی مهایانه ی مربوط به نخستین قرن های میلادی با برخی پورانه ها به این نتیجه رسیدند که، تألیف قدیمی ترین پورانه ها به شکل امروزی در این دوره صورت گرفته است. (علی موحدّیان عطار، «متون دینی هندو»، هفت آسمان، ش 25، ص133و134).
10. Freda Matchett,"The Purānas", The Blackwell companion to Hinduism, p.130.
11. Cort, John,"An Overview of the Jaina Purānas" in: Purāna Perennis, ed: Doniger, p.185.
12. Freda Matchett,"The Purānas", Ibid, p.134.
13. Gunas
14. Jones, Constance A. and Ryan, James D, Encyclopedia of Hinduism, p. 171.
15. sattva
16. rajas
17. tamas
18. Jones, Constance A. and Ryan, James D, Ibid. p.134.
19. 5. 263. 81
20. 290. 13-15
21. Steven J. Rosen, Essential Hinduism, p.142.
22. این عبارت، ترجمه ویلسون از اصطلاحِ سنسکریت پَنْچَلَکشَنَه (pancalaksana) می باشد.
23. Wilson, H. H., transe, 1961, 1st.1840, The Vishnu Purāna: A System of Hindu Mythology and Tradition. Calcutta: punthi Pustak, p.iv.
24. به طور مثال «خلقت ثانویه» معادل واژه ی سانسکریت پَرَتیسرگَه(pratisarga )قرار داده شده است در حالیکه در اصل به معنای «مقابل خلقت» یا «نابود کردن» می باشد.
See: Freda Matchett,"The Purānas", Ibid, p.135
25. Steven J. Rosen, Essential Hinduism, p.141.
26. در حقیقت اوّلین تجلّی و ظهور برهمن در چهره ی آفرینندگی که از از غلبه ی سَتوه بر گونه های دیگر حاصل می شود.
27. در اوپه نیشدها، همه ی خدایان متعدّد ودایی به یک موجود یعنی «برهمن» فروکاهیده می شود. برهمن، وجود اعلای جهان یا همان «Supreme Essence) دانسته می شود. این ذات، در خلقت های گوناگون جهان هستی و در روح انسان ها دیده می شود.
Madha Bazaz Wangu, World Religion; Hinduism, p.39.
28. Supreme
29. Bhāgavata Purāna, 2.20.1 and 12.7.9
30. علی موحدّیان عطار، همان، ص136.
31. Freda Matchett,"The Purānas", The Blackwell Companion to Hinduism, p. 139.
32. Visnu Purāna, 1. 2. 11
33. Visnu Purāna. 1. 2. 13
34. Kurma purāna, 4. 21
35. Ibid.
36. purusa
37. Rig Veda, X. 90
38. AGNICHAYANA.
39. Jones, Constance A. and Ryan, James D, Encyclopedia of Hinduism, p.338.
40. prakrti
41. Dasgupa, Surendranath, A History of Indian Philosophy, v.3 , p.509.
42. avataras
43. در بهگودگی تا آمده است: «هر زمان که قانون مقدّس از عمل بازماند و شر، سر خود را برافرازد، من [ویشنو] در قالب موجودی متجسّد، متولد می شوم برای اینکه درستکاری را پاسداری کرده و گنه کاران را ریشه کن کنم و قانون مقدّس را برقرار سازم، من عصر به عصر زاده می شوم»
Bhagavad Gita 4. 6-8.
44. see: Freda Matchett,"The Purānas", Ibid, p.139.
45. در متون متقدّم از پورانه ها نیز اشاراتی به برخی از موجوداتی که پورانه ها آنها را جزو اوتاره های ویشنو قلمداد کرده است، وجود دارد. به طور مثال، در آخرین بخش از مهابهاراته به گراز وحشی(boar)، شیر ـ انسان(man-lion)، انسان کوتوله(dwarf) و موجود انسانی(human being) اشاره شده است.
(Mahabharata, 12. 337. 35)
46. Matsya purāna, 47, 237-248 / Vāyu Purāna, 98, 71-104 .
47. Vāyu Purāna 4. 25
48. mahat
49. dharma.
50. adharma.
51. Vāyu Purāna 4. 2
52. Visnu purāna, 1. 3. 1-2
53. visnu purāna. 1. 4. 39
54. ākāśa.
55. bhūtā-di.
56. avyakta.
57. Dasgupa, Surendranath, A History of Indian Philosophy, v.3, p.499.
58. Pralaya
59. Vāyu Purāna, 4. 68
60. Ibid.
61. kalpa.
62. yugas
63. داریوش شایگان، ادیان و مکتب های فلسفی هند، ج1، ص283.
64. prākrtika
65. brāhma
66. ātyantika
67. nitya
68. paramā-tman
69. Dasgupa, Surendranath, Ibid, v.3, p.502.
70. kali yuga
71. Freda Matchett,"The Purānas", The Blackwell Companion to Hinduism, p. 139.
72. visnu purāna 4, 23
73. داریوش شایگان، ادیان و مکتب های فلسفی هند، ج1، ص283.
74. مهایوگه شامل چهار عصر است: الف. کریتَه یوگه یا عصر طلایی که خداوند در آن عصر وداها را بر انسان مکشوف کرد و همگان به آن ملتزم بودند و آلام جسمی و روحی در آن وجود نداشت؛ ب. ترِتایوگه یک چهارم وداها به فراموشی سپرده شده و نظم طبقاتی متزلزل می شود و آدمیان یک چهارم معرفت فطری خود را از دست می دهند؛ ج. دَواپَره یوگه که در آن جنگ بین خدایان و اهریمنان پدیدار می شود و طبقه براهمن ها و کشَتریه ها به وظایف خود چندان که باید عمل نمی کنند و نیمی از وداها فراموش می شود؛ د. کلی یوگه که عصر تاریکی و اضمحلال و انحطاط ارزش های معنوی و اخلاقی است.
75. Freda Matchett, Ibid, p. 140.
76. purusa
77. Jones, Constance A. and Ryan, James D, Encyclopedia of Hinduism, p. 338.
78. anthropocentric
79. Freda Matchett,"The Purānas", Ibid, p.140.
80. Visnu Purāna, 1. 4
81. samurrtā-tman
82. avedinah
83. gods
84. arvāk-srotas
85. Dasgupa, Surendranath, Ibid, v.3, p.502-503.
86. arvāk-srotas
87. Wilson, H. H, The Vishnu Purana, A System of Hindu Mythology and Tradition, v.1, p.73.
88. gods
89. Mārkandeya Puāana, 39. 1
90. Vāyu Purāna, 5. 9
91. māheśvara-yoga
92. vivekajnāna
93. ساتیش چاندرا چاتری و دریندراموهان داتا، معرّفی مکتب های فلسفی هند، ترجمه فرناز ناظرزاده ی، ص152.
94. Yoga
95. ajnāna
96. Visnu Purāna 1. 4. 3
97. markandeya Purana, 40, 41
98. yogī
99. māheśvara-yoga
100. dharmas
101. A History of Indian Philosophy, v.3, p.506.
102. prānāyāma
103. vāyu
104. yogi
105. dhyāna
106. pratyāhāra
107. bhakti
108. در پورانه ها به برخی امکنه و جلوه های طبیعت، تقدّس خاصی بخشیده می شود. برای مثال، در سْکنده پورانه و ناردَه پورانه شهرهای مقدّس(Holy cities) توصیف شده است. در گَروَده پورانه و شیوه پورانه، رودهای مقدّس شمرده شده است. در وایوپورانه ها دستورالعمل ساخت زیارتگاه ها ارائه شده است. در ناردَه پورانَه برای نحوه تقدیم نذور و پیش کش به خدایان دستورالعمل هایی وجود دارد. این همه به جهت تقدیس و تکریم تمامی تجلیات خداوند در حضور کنونی اش در ترایولیکا می باشد.
Dasgupa, Surendranath, The Blackwell Companion to Hinduism, p. 140-141.
109. Ibid.
110. karma
111. dharma
112. Dasgupa, Surendranath, Ibid.
- چاتري، ساتيشچاندرا و داتا، دريندراموهان، معرّفي مكتبهاي فلسفي هند، ترجمه فرناز ناظرزادۀ كرماني، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان، 1384.
- شايگان، داريوش، اديان و مكتبهاي فلسفي هند، چ ششم، تهران، اميركبير، 1386.
- موحدّيان عطار، علي، «متون ديني هندو» هفت آسمان، ش 25، بهار 84 ، 115-144
- Cort, John,"An Overview of the Jaina Puranas", Purana Perennis, ed: Doniger, Wendy, State University of New York Press, 1993.
- Dasgupa, Surendranath, A History of Indian Philosophy, v.3, Cambridge University Press, 1952.
- Freda Matchett,"The Puranas", The Blackwell companion to Hinduism, Uk, Blackwell Publishing, 2003.
- Jones, Constance A. and Ryan, James D, Encyclopedia of Hinduism, US, Fact and File, An Imprint Infobase Publishing, 2007.
- Madhu Bazaz Wangu, World Religion; Hinduism, 4th ed, New York, Infobase Pulishing, 2009.
- Steven J. Rosen, Essential Hinduism, United State, Praeger Publishers, 2006 .
- Wilson, H. H, transe.1961, The Vishnu Purana: A System of Hindu Mythology and Tradition, Calcutta: punthi Pustak, 1st.1840
- Winternitz, Maurice, A history of Indian Literture, India, Motilal Banarsidass Publ, 1996.