بررسی اوضاع مذهبی و باورهای اعتقادی پادشاهان عصر میانی ساسانی (پیروز اول، قباد اول و خسرو اول) بر اساس نوشتههای پروکوپیوس مورّخ رومی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
اوضاع مذهبی عصر ساسانی از آغاز این سلسله و تأسیس آن توسط اردشیر اول (224-241م) تا دورة انقراض، که بالغ بر چهارصد سال به طول انجامید، روند پر فراز و نشیبی داشت. این وضعیت بسته به قدرت پادشاه، مؤبدان و اشراف به ترتیب در روند شدتگیری و پیشروی روزافزون مذهب در تمام شئونات زندگی مردمان عصر ساسانی اثرگذار بود. هر یک از طبقات مزبور، که قدرت بیشتری داشت، به نوعی در شدت و کاهش جریان ورود مذهب به حوزة سیاست داخلی و خارجی خاندان ساسانی دخالت مینمود و حتی گاهي به سبب بیتوجهی پادشاه نسبت به مذهب، اولین شخص حکومت، یعنی همان پادشاه، باید خطر عزل و حتی تبعید را به جان ميخريد. در چنین شرایطی، نبردهای متعدّد میان دولت ساسانی با کشورها و دولتهای همجوار صورت گرفت که برخی از این جبههگیریها و همچنین نبردهای طاقتفرسا مرتبط با امر مذهب بود. در این بین، دولت روم بیشترین مصاف را با دولت ساسانی داشت و طبیعی است اگر مورّخانی از جبهة مقابل این خاندان دست به قلم برده، به تشریح اوضاع سیاسی، اقتصادی و همچنین مذهبی دولت و دربار ساسانی بپردازند. پروکوپیوس مشاور قضایی بلیزاریوس افسر و فرمانده رومی، یکی از مورّخاني بود که در کتاب تاریخ جنگها به تشریح جنبههای گوناگون اوضاع سیاسی و نظامی عصر قباد اول تا خسرو اول پرداخته است. هرچند وی مشاور قضایی بلیزاریوس سردار سپاه روم در دورة امپراتوری ژوستینین بود، لیکن در نگارش تاریخ نبردهای میان ایران و روم و همچنین تاریخ سیاسی دورة شصت سالة حکومت خسرو اول همّتی تمام به خرج داده است. وی به نگارش تاریخ سیاسی و همچنین مذهبی و در عین حال، نظامی ایران میان سالهای 520-580م پرداخته است. مقالة پیشرو در پی پاسخگویی به این پرسشهاست:
1. وضعیت مذهبی عصر پادشاهان میانی ساسانی چگونه بود؟
2. باورهای اعتقادی پادشاهان میانی عصر ساسانی چه تأثیری بر روند سیاست داخلی و خارجی آن دولت داشت؟
در این پژوهش، به روش «تحلیل محتوا» از مجموعه کتاب تاریخ جنگها اثر پروکوپیوس و در عین حال، نتایج تحقیقات اخیر محققان متخصص در تاریخ و فرهنگ و تمدن ساسانی بهره برده شده است تا بتوان به بازسازی هرچند معیوب روند اندیشة مذهبی و باورهای شاهان میانی ساسانی پرداخت.
پیشینة تحقیق
به طور کلی، دربارة اوضاع سیاسی و همچنین تأثیر آن بر دنیای مذهب و بهعکس، در عصر ساسانی، پژوهشهای بنیادی زیادی صورت گرفته است که تحقیقات جدید تقریباً بر پایة این تحقیقات بنیادی پیشین صورت میگیرد. پژوهشگرانی که در این زمینه صاحبنظر بودهاند عبارتند از: نولدکه (1358) که به پژوهش دربارة دین و مناسبات دینی ایرانیان و همچنین ارتباط آنها با اعراب پرداخته است. کریستنسن (1382) که فصلی از کتاب سترگ خویش، ایران در زمان ساسانیان را به مذهب و اوضاع مذهبی این عصر و دینهای رایج و پیروان آنها در عصر ساسانی اختصاص داده است. لوکونین (1384) که مانند کریستنسن به بررسی نقش کرتیر در رسمی کردن مذهب زرتشتی و همچنین کیشهای رایج عصر ساسانی پرداخته است. دوشنگیمن (1387) که دین زرتشتی را در کنار دیگر ادیان موجود در عصر ساسانی بررسی کرده و قدرت مانور آن را متذکر گردیده است. سامی (1389) که کمتر به اظهار نظر دقیق پرداخته، ولی نظرات وی دربارة تأثیر آیین زرتشی بر یکپارچگی امپراتوری ساسانی قابل توجه است. بویس (1389) که محققی است که بیشترین پژوهش در خصوص سیاسیکاری دینی و دین سیاسی ساسانیان را به انجام رسانده است و نتایج پژوهشهای وی امروزه جزو معتبرترین پژوهشهای ارتباط دین و سیاست در عصر ساسانی و حتی پیش و پس از آن به شمار میرود. شیپمان (1390) که مانند دیگر پژوهشگران، بخشهایی از کتابهاي خویش را به مذهب اختصاص داده است. لیکن مهمترین اثر وی که به فارسی ترجمه نشده، دربارة بناهای چارطاقی بوده و به گونهای قابل تأمل این بناها را با سیاست دینی مرتبط ساخته است.
در سالهای اخیر کتابهای مبتنی بر دانش شناخت مذهب و همچنین سیاست عصر ساسانی منتشر شده است که به صورت جزئیتری برخی از جنبههای سیاست دینی ساسانیان و ارتباط دین و حکومت را بررسی کرده است. از میان این آثار، نوشتههای تورج دریایی (1382،1387،1391)، قابل ذکر است. در هر کدام از این آثار، نه به صورت بسیط، بلکه مختصر ارتباط میان روحانیان زرتشتی با حکومت و تأثیر دین در شکلگیری روابط خارجی و کیفیت این روابط بحث و بررسی شده است. علاوه بر این، مجموعه کتابهايي تحت عنوان ایده ایران منتشر شده که در بخش «عصر ساسانی» این مجموعه، مقالاتی قابل توجه مرتبط با مذهب و سیاست عصر ساسانی به رشته تحریر درآمده است (کرتیس و استوات، 1392). در این پژوهشها مقالاتی در خصوص سیاست دینی عصر ساسانی با آخرین دستاوردهای پژوهشی در این زمینه ارائه شده است. علاوه بر این، پژوهشگرانی همچون، قادری و رستموندی.(1385)، دلیر (1393، 1394) و رستموندی (1388) به بررسی اندیشههای ایرانشهری و ارتباط دین وسیاست در ایران باستان از جمله عصر ساسانی پرداختهاند و در خلال پژوهشهای خویش، به بررسی فرّ ایزدی و اندیشة ظلاللهی همّت گماشتهاند.
پژوهش حاضر بر آن است تا با در پیش گرفتن روشی مستقل و به کمک تحلیل محتوای یک کتاب تاریخی به عنوان منبع دست اول، به بررسی صرف اوضاع مذهبی و باورهای اعتقادی سه پادشاه ساسانی بپردازد که تاکنون در این زمینه تحقیق مستقلی صورت نگرفته است.
ساسانیان و مذهب زرتشتی
براساس روایتهای برجای مانده از مورّخان اسلامی (طبری، 1375، ص580)، یونانی همچون آگاثیاس (کامرون، 1970، ص74-75) و همچنین متن کارنامة اردشیر بابکان (کارنامه اردشیربابکان، 1375، ص5)، خاندان ساسانی از ابتدای حضورشان در منطقة فارس به عنوان «پریستار» معبد آناهیتا در منطقة «استخر» مشغول فعالیت بودند. به درستی از وضعیت ارتباط میان آناهیتا و دین زرتشتی اطلاعی نداریم، لیکن مانند محققان قبل، «ایزد آناهیتا» را یکی از ایزدان وابسته و درجه اول مذهب زرتشتی به شمار میآوریم (بویس، 1389، ص29). همین ارتباط کهن موجب گردید تا خاندان ساسانی در کنار در دست داشتن مذهب و مؤلّفههای برجای مانده از آیین کهن ایرانی، نزد اقوام حاکم از احترام بسزایی برخودار باشند. احتمالاً چنین امری موجب گردید که بخشی از حکومت فارس در دوران اشکانی وحتی سلوکی به وابستگان این خاندان تعلّق گیرد و بعدها در زمان مشاهدة فرصت مناسب، عَلَم طغیان برافراشتند و ماجرای نبرد میان اردشیر و اردوان پنجم که در بيشتر منابع تاریخی فارسی ذکر شده، حاصل استفادة ابزاری از موضوع شریعت در ابتدای عصر ساسانی است. برخی از پژوهشگران معتقدند که ساسانیان برای بقای حکومت، با روحانیان زرتشتی متحد شدند (کریستنسن، 1382، ص100).
ساسانیان در ادامه، با عَلَم نمودن این موضوع که اشکانیان در پاسداشت حریم آیین زرتشتی کوتاهی کردهاند (محمودآبادی، 1378، ص332)، در پی اثبات حقّانیت و مشروعیت حکومت خویش در میان طبقات قدرتمند و چه بسا اشراف بازمانده از روزگاران پیشین کوشیدند (نامه تنسر، 1354، ص12).
از سوي ديگر، در میان خود خاندان ساسانی و دستگاه حکومت نیز پادشاهانی بودند که در زمینة فرایض وابسته به آیین زرتشتی کوتاهی ميکردند، ولو به صورت ضمنی، و شاه به لقب «بزهکار» ـ هرچند به صورت غیر رسمی و در خفا ـ ملقّب میگردید؛ چنانکه پادشاهانی همچون یزدگرد اول بهعنوان بزهکار معرفی گردیدند (کریستنسن، 1382، ص196) و نیز شاهانی همچون اردشیر اول (سامی، 1389، ص189)، بهرام دوم (رایگانی و ویسی، 1390، ص13) و همچنین شاپوردوم (نادری قرهبابا، موسوی و دلیر، 1388، ص143) از پادشاهان نیکوکار بهشمار میرفتند.
گسترش دین زرتشتی در میان تمام شئون جامعة عصر ساسانی موجب گردید تا در ارتباط و نبردهای میان این دولت و بیزانس، برخی از جنبههای دقیق و دشوار بهجای آوردن اعمال مذهبی از دید مورّخان رومی پنهان نماند و در میان نوشتههای آنان، به سختگیری ایرانیان در امور مذهبی اشاره کردهاند. البته مورّخانی همچون پروکوپیوس از ابتدا یا در خلال نوشتههای خود، نسبت به وضعیت اعتقادی ایرانیان با کمال صراحت و با کمترین جبههگیری اظهار نظر نمودهاند. از جمله اینکه پروکوپیوس نظر خود دربارة اعتقاد عموم ایرانیان چنین نوشته است:
... آتشکدة بزرگ ایرانیان در آذربایجان واقع است و مجوسان آتش آنرا مرتباً روشن نگاه میدارند و مراسم مذهبی بسیاری در گرد آن بجا میآورند که از آن جمله است پرسش از غیبگوی آنجا دربارة امور آینده و مسائل مهم... (پروکوپیوس، 1391، ص210).
درست است که پروکوپیوس از نزدیک چنین مراسمی را ندیده و نوشتههای مورّخان ارمنی و حتی ایرانی همعصر خود یا پیش از خود را مطالعه کرده، ولی پروکوپیوس از برخی قوانین سخت مؤبدان و همچنین نحوة پرستش خدای ایرانی در زمان خسرو و ناهماهنگی و انطباق مردم «لازیکا» با فرهنگ ایرانی اينگونه نوشته است:
... نخست به دلیل اینکه ایرانیها از حیث رسوم و عادات خود، مردمان عجیبی هستند و در مراعات قواعد زندگانی روزانه، بیاندازه دقیق و سختگیرند. قوانین و نظامات ایشان به قدری دشوار است که انجام دادن آن از قوّة تحمّل عامّة مردم بیرون است و هیچکس نمیتواند کاملاً بر طبق آيین و رسوم ایشان رفتار کند. طرز فکر و شیوة زندگانی آنها، بخصوص با مردم لازیکا، مغایرت کلی دارد. چون لازیکا پیرو آيین مسیحی هستند و در کیش خود، تعصّب کامل دارند، ولی عقاید مذهبی ایرانیان درست نقطة مقابل آنان است (همو).
بنابراین، طبيعي است اگر گاهی پروکوپیوس در کنار توضیح وضعیت اعتقادی شاهان ساسانی به شخصیتشناسی و همچنین سیاستبازی آنان اشاره نماید. آنگونه که از متن فوق پیداست، وی برخی از جنبههای اخلاقی و حتی روح تهوّر ایرانیان را مدیون آموزههای مذهبی میداند. در ادامه، برخی از این نمونه و همچنین مطالب ضمنی لحاظ شده در خصوص اعتقادات و اعمال مذهبی شاهان میانی عصر ساسانی در متون رومی را ذکر خواهیم کرد:
توصیف پروکوپیوس از اوضاع مذهبی و اعتقادات پیروز اول و قباد اول
در روایات ایرانی، از احساسات مذهبی و معلومات پیروز اول (459-484م) دربارة دیانت زرتشتی به تفصیل سخن گفته شده است. بنابراین، میتوان حدس زد که روحانیان زرتشتی او را بسیار محترم میشمردهاند (طبری، 1375، ص628). آنگونه که از تاریخ سلطنت وي برمیآید، دوران حکومت او چندان به آسایش نگذشت (نک نولدکه، 1358، ص200-210). دفاع از سرحدات شمال و مشرق مستلزم اعمال نظامی بود و قحطی که احتمالاً هفت سال به طول انجامید، بر مصائب دولت وی اضافه گشت (کریستنسن، 1382، ص209-210). در این دوره، بر اثر شدت اختلافات میان دولت ساسانی و اقوام «هیاطله» در شرق ایران، که منجر به شکست و در نتیجه، کشته شدن پیروز گردید، برخی از مظاهر اعتقادی و جوانب احتیاط مذهبی این پادشاه بزرگ از نظر نویسندگان وقت دور نماند؛ چنانکه پروکوپیوس مورّخ رومی، به نقل از منابع ایرانی، در جریان غافلگیری پادشاه ایران در نبرد با هیاطله و در نتیجه، پذیرفتن شرایط دشمن نوشته است:
... در این اثنا، پادشاه هیاطله تنی چند از اتباع خود را نزد پیروز فرستاد و ابتدا او را سرزنش نمود که چرا از حدود حزم و احتیاط خارج شده و جان خود و اتباعش را به خطر انداخته، آنگاه به وی اعلان نمود که هیاطله حاضرند او و لشکریانش را رها سازند، به شرط آنکه پیروز شخصاً در حضور پادشاه هیاطله زانو زده، اظهار اطاعت و انقیاد نماید و مطابق آیین ایرانیان سوگند یاد نماید و گروگانی بسپارد... پیروز چون این بشنید از مؤبدان مشورت طلبید که شرایط دشمن را بپذیرد یا نه؟ مؤبدان در جواب وی اظهار داشتند که در مورد سوگند پادشاه مختار است هرگونه که میل دارد رفتار نماید؛ ولی در مورد زانو زدن، دشمن را فریب داده، بدین صورت که ایرانیها به عادت دیرینه خود هر روز هنگام طلوع آفتاب خود را به خاک میاندازند و در برابر خورشید سجده مینمایند. بنابراین، پادشاه میتواند فرصت نگاه داشته، در طلوع آفتاب با سردار هیاطله روبهرو شود و روی خود را به طرف خورشید بگرداند و در حضور وی سجده برد... پیروز نیز چنین کرد (پروکوپیوس، 1391، ص23).
پروکوپیوس دربارة اعتقادات و باورهای مذهبی پیروز به درستی نوشته است: هنگام گرفتاری در بلا و مصیبت، بلافاصله از مؤبدان همراه کمک طلبید. این موضوع از دو جنبه قابل بررسی است: اول اینکه مؤبدان در سفر و حضر همراه پیروز بودند و این ارادت پادشاه به طبقة مذکور را نشان میدهد، هرچند از ابتدای دوران ساسانی حضور مؤبدان در جنگها به عنوان مشاور دینی و مددکار پادشاه در رزمگاه حضور مییافتند (اوشیدری، 1371، ص45). دوم اینکه پیروز با توجه به آشنایی و همچنین تسلط بر امور دینی مؤبدان با آنها مشورت ميکرد و از آنان ميپرسيد که شرایط دشمن را، که به نظر ننگین و خفتآور مینماید بپذیرد یا نه؟ همچنين اینکه آیا این پذیرشِ صلح، مخالفتی با شرایع و مصالح دینی دارد، یا خیر؟ علت انجام چنین کارهايي و تن دادن شاهنشاه ساسانی روشن است؛ زیرا شاه در همة اموري که با مذهب ارتباط داشت، رأی مؤبدان مؤبد را میخواست. این شخص از آنرو که هادی معنوی و مشاور روحانی پادشاه بود، در تمام شئون کشور نفوذ فوقالعاده داشت (کریستنسن، 1382، ص178). البته قابل ذکر است که پیروز در ادامه نتوانست شکست از هیاطله (هپتالیان) را از یاد ببرد و به زعم نولدکه (نولدکه، 1358، ص204) برخلاف رأی مؤبد بزرگ و سایر مشاوران، جنگ تازهای را در سال 481یا 482م آغاز کرد. البته طبری از عنوان مستقیم «مؤبد» یاد نکرده و این جریان را چنین آورده است: «... و چون به مملکت خویش رسید، حمیّت و تعصّبْ وی را سوی اخشنوار کشانید و سوی او حمله برد و به رأی وزیران و خاصان خویش، که پیمانشکنی را نمیپسندیدند، اعتنایی نکرد و به رأی خویش کار کرد» (طبری، 1375، ج2، ص631).
طبری پیش از این نیز نظر خویش دربارة خصوصیات اخلاقی پیروز را متفاوت از پروکوپیوس آورده و نوشته است: «بجز هشام، دیگر اهل خبر گفتهاند که فیروز شاهی تندخوی و مکّار بود و برای خویشتن و رعیّت شوم بود و بیشتر گفتارش مایة خسارت وی و اهل مملکت بود» (همو، ص629).
نمیدانیم به واقع پیروز چنین روحیهای داشته است یا خیر، لیکن طبری پیش از توضیح دربارة نبرد پیمانشکنانة پیروز با خوشنواز پادشاه هیاطله از پیروز به عنوان پادشاهی راستدین، مردمدار و مورد احترام یاد کرده بود و دلیل چرخش وی به زیان پیروز را احتمالاً باید ناشی از سبک نگارش طبری دانست، نه واقعیت تاریخی و روحیات اعتقادی پیروز.
پروکوپیوس به نقل از منابع ایرانی نوشته است که مؤبدان از پیروز خواستند که خود را در هنگام طلوع آفتاب با فرمانده یا پادشاه هیاطله روبهرو نماید و در واقع، در مقابل آفتاب سجده کند که رسم دیرینة ایرانیان بود. این موضوع نکتة ظریفی را در خود پنهان دارد که به نظر میرسد به خوبی در کتیبههای ساسانی و همچنین متون بازمانده از این دوره قابل بازیابی است. در این دوره، از خدای «مهر/میترا» یا همان آفتاب فراوان یاد شده است. البته باید ذکر کنیم که به طور کلی، شاه در ايران دوران باستان، غالباً دارای خصوصیت خدايي پنداشته ميشد و شخصیت و نقش او در هالهای از اسطورهها قرار ميگرفت. با توجه به آثار برجايمانده از دورة ساساني، شاه به عنوان نمايندة خدا روی زمین، از صفاتی مشابه برخوردار بود. براي نمونه، شاهان را «برادران خورشید و ماه» قلمداد میکردند (هیلنز، 1383، ص289و294). ظاهراً این اندیشه از دورة هخامنشی و حتی پیش از آن در جریان روند حکومتسازی و حاکمیتگرایی مطلق عصر ماد آغاز شده بود (سودآور، 1383، ص91). برای ساسانیان چنین منبعی احتمالاً از سلف بلافصل، که همان شاهان محلی پارس بودند، به ارث رسیده بود. روی سکههای این شاهان شعار آرامی «ذی الهی» (از خداوند) به چشم میخورد. ساسانیان این روند را به این اندیشه تعبیر نمودند که «شاهان از تخمة خدایان هستند» (دریایی، 1394، ص60). این اندیشه به وضوح در متن دینکرد از نوشتههای دوران ساسانی و پساساسانی قابل درک است (شکي، 1981، ص115).
اندیشة «سلطان ظلالله» در عصر اسلامی نیز مرکز توجه اندیشمندان قرار گرفت، به گونهای که در کتاب نصیحتالملوک آمده است:
در اخبار میشنوی که «السلطان ظلالله فیالارض»؛ یعنی سلطان سایة هیبت خدایی است بر روی زمین، یعنی که بزرگ و برگماشتة خدایی است بر خلق خویش. پس بباید دانستن که کسی را که او پادشاهی و فرّ ایزدی داد، دوست باید داشتند و پادشاهان را متابع باید بودن (غزالی، 1367، ص81).
به نظر میرسد از عصر میانة اسلامی، استفاده از این عنوان نه دقیقاً به معنای «فرّ ایزدی» بلکه چیزی مشابه آن، لیکن با کارکرد و ماهیت جداناپذیر از موصوف، از عصر خلفای عبّاسی رایج گردید (دلیر، 1394، ص33).
برخی از پژوهشگران عنوان کردند آفتابی که در عصر ساسانی محترم و حتی پرستيدن به شمار ميآمد به عنوان یکی از ایزادان برجسته و مهم در دین زرتشتی بود و از معتقدات آریاییها به شمار میرفت (ورمارزن، 1383، ص16-19). این موضوع در مطالعة راوایاتی که از منابع نصرانی دریافت شده روشن گردیده است؛ زیرا در این متون، از مقام فائقی که خورشید در آیین مزدیسنی ساسانیان داشت، به خوبی یاد شده است. براي نمونه، یزدگرد دوم بنا به ضرورت چنین سوگند یاد کرده است: «قسم به آفتاب، خدای بزرگ، که از پرتو خویش جهان را منوّر و از حرارت خود، جمیع کائنات را گرم کرده است» (کریستنسن، 1382، ص102). بنابراین، اعتقادات اولیه، از جمله احترام به خدایان «مهر» و «آناهیتا» که در ابتدای عصر ساسانی در آیین زرتشتی وجود داشت، تا عصر میانی و از جمله حکومت پیروز نیز ادامه پيدا کرد.
پروکوپیوس در ادامة نگارش کتاب تاریخ جنگها، بخصوص در کتاب اول دربارة تاریخ وقایع زمان قباد اول (488-531م) در اوضاع مذهبی و اعتقادات شخص پادشاه مداقّه کرده است. هرچند پروکوپیوس بیشتر مطالب خود را به عنوان یک مورّخ و حتی نویسندة درباری از منابع غیر ایرانی و یا ارمنی برداشت نموده، لیکن دقت نظر وی در این زمینه، بسیار قابل ستایش و تحسین برانگیز است. این مورّخ رومی در شرح وقایع عصر قباد و ظهور مزدک نوشته است:
... چندی که از سلطنت قباد بگذشت و قدرت وی در ادارة امور کشور گسترش یافت، برخی بدعتهای تازه آورد که از آن جمله، وضع قانونی در مورد اشتراک زنان در میان مردان بود. ایرانیها از این قانون ناراضی شدند و رایت طغیان برافراشتند و قباد را از سلطنت خلع و زندانی نمودند (پروکوپیوس، 1391، ص27).
روشن است که پروکوپیوس از کمّ و کیف ماجرا و ظهور مزدک اطلاع درستی نداشته و صرفاً برداشت خود از متون ارمنی و حتی ایرانی و گاهی روایتهای شفاهی عصر قباد را به رشتة تحریر درآورده است. در این زمینه، باید با احتیاط بیشتری به مطالب مذکور ارجاع داده شود؛ زیرا امروزه در میان مورّخان و باستانشناسان نیز موضوع ظهور مزدک و پیروی قباد از وی، نظرات بسیار متنوّع و تشتّت آراء به اندازهای زیاد است که نمیتوان بر قول واحدی صحّه گذاشت و آنرا به عنوان رأی ثاقب پذیرا شد. این امر به جایی رسید که برخی از پژوهشگران دربارة قباد و فرقة «مزدکیه» آوردهاند که مزدک رهبر قیام نبوده، بلکه قباد در رأس نهضت ضد زرتشتیگری قرار گرفت تا قدرت مذهب را در هم شکند. بعدها پسر وی خسرو منابع رسمی را دستکاری و قباد را آلت دست مزدک معرفی کرد تا پدر را از ننگ ضدیت با مذهب رهانیده باشد (گائوبه، 1982، ص111). حتی مورّخان ایرانی در این زمینه نقل کردهاند که با اشارة قباد، کتابی در خصوص شرایع دین مسیحیت توسط «الیسع» نوشته شد که احتمالاً به خاطر مناقشات دامنهدار مذهبی ارمنستان، چنین توجهی ایجاد شد (زرّینکوب، 1374، ص543). به طور حتم، میتوان ادعا کرد پروکوپیوس از این موضوعات بیخبر بوده است. البته وی در ادامه، از راست اعتقاد بودن قباد پس از تکیة مجدّد بر تخت سلطنتی و حضور مؤبدان و مشاوران مذهبی در کنار وی به هنگام فتح شهر «آمیدا» چنین
نگاشته است:
... مؤبدان، که ناظر این اعمال شرمانگیز بودند، نزد پادشاه رفتند و وی را از خیال بازگشت و عقبنشینی منصرف نموده و اظهار داشتند که تعبیر این حرکات زشت و شرمانگیز آن است که به زودی اهالی شهر آمیدا اسرار نهفتة خود را بر پادشاه آشکار و او را بر همه چیز خویش واقف خواهند ساخت. به این جهت، قباد فرمان توقف داد... (پروکوپیوس، 1391، ص38).
بدينروي، تأثیر شدید رأی مؤبدان در تصمیمگیری قباد، از نوشتههای پروکوپیوس قابل برداشت است و این امر نشاندهندة ارادت این پادشاه به مجریان دیانت زرتشتی است.
پروکوپیوس در ادامه، شرح حوادث و وقایع ضمنی مذهبی دوران قباد اول و اختلافات مذهبی با طوایف «ایبری» ساکن گرجستان را که مسیحی بودند نگاشته و چنین آورده است:
... قباد به صرافت افتاد قبایل مذکور را وادار به پیروی از کیش و آیین خود سازد و به گورگن پادشاه این قبایل فرمان داد که به هیچ وجه نگذارد مردم اموات خود را درون خاک مدفون نمایند، بلکه اجساد را مطابق آیین ایرانیها پیش طیور و حیوانات بیندازند (همان، ص57).
محققان جدید در این زمینه، تقریباً همرأی پروکوپیوس، معتقدند که قباد این موضوع (اعتقاد به دیانت زرتشتی) را در جنگ با ایبری (گرجستان) نشان داد. در این ماجرا، قباد سعی داشت قبایل مسیحی ایبری را به کیش زرتشتی درآورد و این حرکت عملاً به عنوان اعلان جنگ رسمی به امپراتوری روم بود؛ زیرا در همین هنگام، رومیان به یاری گرگین شاه ایبری که همکیش آنها نیز بود، همّت گماردند (محمّدیفر و امینی، 1394، ص35). شیپمان در این زمینه معتقد است: این امر در واقع، نیرنگ سیاسی قباد بود تا زرتشتیان و مهمتر از همه مؤبدان مملکت را قانع کند که دیگر از مزدکیان حمایت نخواهد کرد (شیپمان، 1390، ص57).
پروکوپیوس در ادامه، از نبردهای ایران و روم در عصر قباد اول سخن میگوید و هر از گاهی به مضمون نامههای مبادله شده در هنگام حمله یا محاصرة شهرهای رومی میان دو طرف متخاصم پرداخته است که در لابهلای این نامهها نیز میتوان مضامین مذهبی و اعتقادات شهریاران وقت را باز شناخت. از جمله، وی به نقل مضمون نامهای اشاره ميکند که میان بلیزاریوس سردار رومی و فرمانده سپاه ایران ـ که در این زمان پروکوپیوس از وی با نام «سپهسالار» یاد میکند ـ به هنگام نبرد در شهر «دارا» اعتقادات فرمانده ایرانی را به صورت ضمنی چنین به رشته تحریر درآورده است:
... سپهسالار ایران در پاسخ به نامه بلیزاریوس نوشت که ما هم بیاستمداد از خدایان خویش وارد جنگ نشدهایم و فقط به امید استعانت آنان است که به مقابله شما آمدهایم و امیدواریم که آنها ما را فردا وارد شهر دارا نمایند (پروکوپیوس، 1391، ص66).
این اظهارات احتمالاً ادامة جریان چندگانهپرستی از جمله «اهورامزدا»، «میترا» و «آناهیتا» در آیین مزدیسنی عصر ساسانی است که در میان لشکریان، از جمله فرمانده اعزامی قباد اول در نبرد و مبارزه در سرحدات روم شرقی بوده که در نامههای ردّ و بدل شده میان دو فرمانده قابل ملاحظه است. همانگونه که در مطالب پیشین نیز به این موضوع اشاره شد، در اینجا نیز باید گفت که روحانیان و غیرروحانیان زرتشتی، بجز آنکه «مهر» یا «میترا» را به عنوان یکی از این خدایان چندگانه مرجع نهایی قضاوت به شمار میآوردند، با وجود یشتهایی در ستایش خدایانی از این دسته در متون اوستا، به نیایش و پرستش این خدایان نیز میپرداختند (جکسون، 1909، ص372).
پروکوپیوس سرانجام مرگ قباد و ماجراي تدفین این پادشاه را چنین شرح داده است:
... پس از آنکه مراسم بهخاک سپردن پادشاه مطابق رسوم و قواعد معمولی ایران انجام یافت، کاووس به پشتگرمی قانون کشوری، که حق پادشاهی را به پسر بزرگتر شاه میداد، در اندیشة تصرف تاج و تخت برآمد (پروکوپیوس، 1391، ص102).
احتمالاً پروکوپیوس در نگارش این عبارت «بهخاک سپردن مطابق رسوم و قواعد معمولی ایران» همان تدفین در برجهای خاموشی را مدّ نظر داشته است و نه عین عبارت «دفن یک میت در خاک»؛ زیرا براساس قوانین دشوار آیین زرتشتی، دفن جسد در خاک از محرّمات به شمار میرفت و بعید است مؤبدان وقت اجازه میدادند که پادشاه فقید در خاک دفن شود و عناصر مقدّس را آلوده سازد و از این طریق، روح وی دستخوش ایذای اهریمن گردد. خود پروکوپیوس نیز این امر (دفن مردگان در خاک) را به عنوان دستاویز قباد برای حمله به ایبری توصیف نموده بوده (همان، ص66).
توصیف پروکوپیوس از اوضاع مذهبی و اعتقادات خسرو اول
نقطة عطف توصیفات پروکوپیوس در کتاب جنگها مربوط به دوران سلطنت خسرو اول (انوشیروان) میان سالهای 530 تا 575م است؛ زیرا پروکوپیوس وقایع دوران سلطنت پیروز اول و قباد اول را براساس متون تاریخی در دسترس و همچنین شنیدههای خویش، به رشته تحریر درآورده است، لیکن وقایع نظامی، سیاسی، اقتصادی و حتی مذهبی عصر خسرو اول را خود به چشم دیده بود و حتی در برخی از جنگها در کنار بلیزاریوس ناظر اعمال پادشاه ایران و عمّال درجه یک وی بود. بنابراین، توصیفات وی از این دوران پر فراز و نشیب به منظور بازسازی تاریخ فرهنگی دورة ساسانی حائز اهمیت بسیار است. بنابراین، در ادامه، به بررسی و بازخوانی توصیف این مورّخ رومی از اوضاع مذهبی و همچنین اعتقادات خسرو اول خواهیم پرداخت.
پروکوپیوس در جریان حملة خسرو اول به خاک روم و عبور از کنار شهر «سورا» نوشته است:
... پس از پیمودن سه روز دیگر مسافت، خسرو به شهر «سورا» واقع در ساحل فرات رسید و در آنجا، اسب وی شیهه کشید و سم خود را به زمین کوبید. مؤبدان همراه وی حرکت اسب را بر تصرف شهر به دست خسرو تعبیر نمودند (همان، ص131).
در مطالب پیشین، از حضور مؤبدان در کنار پیروز در حمله به هیاطله و همچنین مشاورة مؤبدان با قباد در جریان فتح شهر «آمیدا» به تفصیل از احترام و اهمیت نمایندگان مذهب زرتشتی نزد پادشاهان ساسانی سخن گفته شد. در اینجا نیز باید عنوان کنيم که علاوه بر اهمیت و احترام این قشر نزد یک پادشاه ساسانی، روشهای بهکار گرفته شده توسط این گروه را، که برخی از آن حاصل تأویل و تفسیر حرکات حیوانات است، باید مدّ نظر داشت. در ادامة حمله به همین شهر «سورا» پروکوپیوس از اعتقادات شخصی و حتی مزوّرانة خسرو چنین یاد کرده است:
... خسرو چون دید سرباز ایرانی دست زنی را به زور میکشد و در دست دیگر زن کودکی است که نمیتواند به سرعت به دنبال آندو راه پیماید، نالة ساختگی از ته دل برآورد و در حضور آناستاسیوس سفیر روم و و کسان دیگری که در آنجا حضور داشتند، شروع به گریستن نمود و از خداوند مسئلت کرد که مسبّب این بدبختیها را به کیفر اعمال خود برساند (همان، ص148).
گرچه هدف پروکوپیوس از نوشتن این وقایع، اثبات روحیة دورویی خسرو بوده، لیکن استفاده از عبارت «خداوند» در این جمله، از دو جهت قابل بررسی است: اول اینکه خسرو به خاطر اینکه سفیر روم و دیگر افراد رومی، که در کنار وی ایستاده بودند، مسیحی و در نتیجه، خداپرست بودند، از چنین عبارتی استفاده کرده است تا در واقع، برای نمایندگان خصم نیز آشنا بوده باشد؛ و دوم اینکه خود خسرو نیز به خداوند آنگونه که مسیحیان معتقد بودند، ولو در ظاهر اعتقاد داشته است؛ زیرا در ادامه و در جریان حمله به شهر «بروئی» و مکالمه میان «خسرو» و «مگاس» اسقف شهر مذکور، این عبارت «خدا» یا «خداوند» است که بدینسان جلب توجه مینماید: «... اینک امیدوارم به یاری خدا و به زودی انتقام خویش را از ایشان (مردم شهر) بگیرم و کسانی را که بیسبب باعث هلاک ایرانیها در اینجا شدهاند، به کیفر جسارت خود برسانم» (همان، ص140).
همچنین از این عبارت به هنگام حمله به شهر «انطاکیه» و فتح آن به هر دلیل ممکن استفاده نمود و نمایندگان شهر مذکور را چنین خطاب کرد:
.... از قدیم گفتهاند: خداوند هرگز نیکبختی خالص و بیغش به بندگان خویش ارزانی نمیکند و همیشه غم و شادی را به هم میآمیزد و حصّة آنان را از آن میدهد... این شهر، که از حیث بزرگی و اهمیت معظمترین بلاد کشور روم محسوب میشد، بیهیچ رنج و زحمتی گشوده شد و چنانچه ملاحظه میکنید، خداوند توفیق فتح و تسخیر آن را به من ارزانی فرمود (همان، ص146-147).
تمام نقل قولهای فوق در حین سخن گفتن با مخاطبان رومی بوده است. بنابراین، بعید نیست خسرو علاوه بر یاد کردن از معبود خویش به همان نام «خدای رومیان»، در عین حال، خواسته باشد تا طرف متخاصم نیز به خوبی از منظور او آگاهی کامل کسب نماید. پروکوپیوس موارد فوق را در حالی از خسرو اول ذکر نموده که در ادامه، از وی به عنوان «پرستندة ارباب انواع» نیز نام میبرد و ادعا کرده است که خسرو اول به هنگام حرکت به سمت «سلوکیه» شهری که در کنار دریا قرار دارد، بدون آنکه آسیبی به شهر و حتی افراد ساکن شهر وارد کند.
... خود به تنهایی در آب دریا آبتنی کرد و پس از تقدیم قربانیهای متعدد به پیشگاه آفتاب و خدایان دیگر مراجعت نمود... خسرو پس از آن به «دافن» که از روستاهای نزدیک انطاکیه است، رفت... و پس از گزاردن قربانی به افتخار خدایان، از آنجا برگشت (همان، ص153).
در این عبارت، علاوه بر اشاره به پرستش آفتاب، که همان خدای «مهر» یا «میترا» بوده، پروکوپیوس ادعا کرده است که خسرو در «دافن» به افتخار خدایان متعدد، قربانی نموده است. به درستی نمیدانیم که چه خدایانی مدّ نظر پروکوپیوس یا مورد پرستش خسرو اول بوده است، ولی فرشتگان نیکوکار و همچنین الهههای محترم متعددی در آیین زرتشتی وجود دارد. ولی این احتمال را نباید از نظر دور داشت که برخی از خدایان محترم ساسانیان خدایانی بودند که توسط اقوام و قبایل زیردست و دستنشاندة ساسانی پرستش میشدند. از جملة این خدایان، خدایانی هستند که توسط قبایل عرب در ماههای خاصی از سال با قربانی و دادن فدیه و نذر به پیشگاه آنان، پرستش میشدند. البته در همین زمان و حتی تا دورههای بعد نیز تقریباً در همة مراکز زرتشتیان ایران ـ مثلاً در کرمان، یزد و روستاهای اطراف آنها ـ زیارتگاههایي برای مهر و دیگر خدایان وجود داشت که از جملة این خدایان «بهرام»، «تیر»، «سروش» و «اشتاد» بوده است (گرشويچ، 1968، ص280-282).
در ادامة این بحث باید یادآوری کنيم که برخی از اعمال انجام گرفته (اعم از فدیه و قربانی برای خدایان، توجه به امور دینی و مانند آن) توسط شاهان ساسانی، به ويژه پادشاهان ذکر شده در این پژوهش، به خاطر جذب حداکثری آن بخش از فرّه ایزدی بوده که به صورت اکتسابی حاصل میگردیده و موروثی نبوده است (سودآور، 1383، ص85). شاهان ساسانی به خوبی آگاه بودند که ثبات، بقا و دوام دولت شهریاری، حکومت، عدالت و امنیت، همه بستگی به این نیروی ایزدی دارد (اسلامی و بهرامی، 1394، ص7). بنابراین، بسیاری از فعالیتهای شاهان ساسانی را بايد در قالب سه نظام «اعتقادی»، «اخلاقی» و «سیاسی» پیگیری کرد که در قالب اندیشة ایرانشهری در آوردگاه ایران قابل بررسی است (قادری و رستموندی، 1385، ص123). این اندیشه در عصر اسلامی، با تفاوتهایي در معنا و عملکرد به صورت «ظلالله» نمود یافت؛ لیکن هیچگاه موجب تغییر در نظام سیاست خارجی و حتی داخلی سلطان و موجب جدایی عنوان «ظلالله» از او نمیگردید (دلیر، 1393، ص50-55). در کنار این دانش سیاسی از اوضاع فرهنگی و مذهبی وقت، به طور کلی، باید گفت عصر خسرو آغاز نقل و ترجمة کتب یونانی و هندی به پهلوی، زمان تشکیل مجامع بحث عالمانه در فلسفة ادیان و دوران گرایش به تجمّل، تنعّم و التذاذ از لطایف زندگی این جهانی نیز بود (زرینکوب، 1374، ص543).
از سوي ديگر، در قرن ششم میلادی، مؤبدان مؤبد در فهرست سلسله مراتب دولتی، مقام اول را از دست داده بود و بعد از برجستهترین مقامات غیر روحانی جای گرفت. در کنار این امر، مسیحیت با موفقیت تمام، با زرتشتیگری رقابت ميکرد؛ به گونهاي که در عصر خسرو اول روحانیان عالیمقام مسیحی به دربار راه یافتند و توانستند مستقیماً تقاضاهای خود و همکشیانشان را به عرض شاه برسانند. خسرو اول از مسیحیان ایرانی به هنگام مذاکره با روم استفاده میکرد و از این رهگذر، اعتماد و نیاز خویش را به طور غیر مستقیم ابراز ميداشت (پیگولوسکایا و دیگران، 1353، ص129-130). بنابراین، انعطافپذیری خسرو نه تنها در مقابل مسیحیان، بلکه در برابر پیروان سایر ادیان، از جمله بوداییان و حتی یونانیان، به سبب تشتّت آراء مذهبی این دوران بوده و مورّخان رومی، از جمله پروکوپیوس احتمالاً از وجود چنین اوضاع درهم فکری و فرهنگی در ایران عصر خسرو بیاطلاع بوده است.
پروکوپیوس اشاره نکرده است که خسرو به چه میزان، به خدای زرتشتیان یا دستکم دیانت زرتشتی معتقد بوده و تمام برداشتهای حاصل از نوشتههای وی دربارة دیانت و اعتقاد این پادشاه بزرگ به صورت ضمنی بوده است. ولی پروکوپیوس نظر شخصی خود دربارة خسرو انوشیروان را پس از فتح انطاکیه چنین بیان کرده است: «....هرچند خواست خداوند بر این قرار گرفت که شهری به زیبایی و عظمت انطاکیه در دست مردی ستمکار و ناپاک ویران گردد» (پروکوپیوس، 1391، ص149) ... ولی براساس نوشتة طبری، خسرو در ابتدای بهدست گرفتن قدرت، طی نامهای که به پاذوسبان (مرزبان) آذربایجان نوشته بود، به طور ضمنی، روش پدر خویش (قباد) را نادرست جلوه داده و خود را پادشاهي نیکوکار معرفی نمود (طبری، 1375، ج2، ص645-646).
پروکوپیوس در ادامه اشاره نموده است که خسرو از قبول پول مردم شهر «حران» سرباز زد و این موضوع را چنین عنوان کرده است:
... مردم شهر «حران» مبلغ پولی فراهم آوردند و به او تسلیم نمودند، ولی خسرو از قبول آن پول خودداری کرد و اظهار داشت: چون اغلب مردم شهر مسیحی نیستند و هنوز به آیین قدیم ایمان دارند، این پول به من مربوط نیست (پروکوپیوس، 1391، ص161).
ولی در ادامة همین مطلب، آورده است: «... هنگامی که مردم شهر «کنستانتینا» پول آوردند، به دلیل مسیحی بودن ساکنان پول را پذیرفت» (همان). «آیین قدیم» که در عبارت پیشین آمده، منظور همان دیانت زرتشتی بوده است. بنابراین خسرو اول براي تقویت بنیة اقتصادی همکیشان خود، ولو در قلمرو روم، حاضر نبود از آنها مالیات، جریمه و یا خراج دریافت کند. وضعیت خسرو در داخل کشور بهتر از این نبود؛ زیرا با آنکه خسرو به عنوان پادشاه عادل شناخته میشد، حتی توانست فتنة مزدکیان را (که قباد را نیز اغوا نموده بودند) با خشونتی بیاندازه فرونشاند؛ اما عدالتی که در افسانهها و حتی متون تاریخی اسلامی به وی نسبت دادهاند نیز نتوانست ریشة ظلم و فساد را در این عصر از بیخ و بن برآورد (زرینکوب، 1336، ص37). این موضوع احتمالاً از روحیات مذهبی این عصر نشئت میگرفت که هنوز در گیرودار فرونشاندن فرقة «مزدکیه» و دیگر فرق مذهبی سربرآورده از دامان آن، چنین سیاستی طلب مینمود تا در مقابل فرقهگرایی مذهبی، خسرو به همراهی مؤبدان دست به تضعیف مسیحیان و مزدکیان ميزند و چه در قالب جنگ و چه در میدان خدعه، تزویر و سیاست، اقدام لازم را با شدت و حدت هرچه تمامتر انجام دهد.
این امر بهدرستی از ماجرای شورش انوشکزاد که فرزند ارشد خسرو بود نیز برمیآید. انوشکزاد که از مادری مسیحی متولد شده بود، پیرو کیش مادر گشته (پیگولوسکایا، 1378، ص444) و از دیانت زرتشتی رویگردان بود (نولدکه، 1358، ص496). این امر موجب نارضایتی خسرو از فرزند گردید و او را به خوزستان فرستاد یا احتمالاً در «گندیشاپور» یکی از مراکز مهم مسیحیان در جنوب غرب ایران، به زندان افکند. شایعة بیماری خسرو موجب اغوای انوشکزاد توسط عدهای از اشراف، اسواران و بزرگان گردید که طی این شورش، انوشکزاد دستگیر، کور و در نتیجه، از حکومت محروم گردید (پیگولوسکایا، 1378، ص447؛ کریستنسن، 1382، ص375). احتمالاً چنین اقدامی از سوی خسرو به تحریک مؤبدان صورت گرفته بود تا در نتیجه، افراد سلطنتی و حتی مردم عادی جسارت ارتداد از دین زرتشتی و همچنین اندیشة مقاومت در برابر خواستههای روزافزون روحانیان مذهب زرتشتی را در سر نداشته باشند.
تحلیل و بررسی
برداشتهای ضمنی از توصیفات یک منبع بیگانه و در برخی مواقع، متخاصم، عملی است سرشار از مخاطرة تحریفِ تاریخی و همچنین به جان خریدن خطر افتادن به دام تعصّبورزیهای ملّی و حتی فراملّی؛ لیکن استفادة بجا و منطقی از چنین مطالبی میتواند برداشتهای فوق را به دادههای کاری و در عین حال، علمی تبدیل نماید. نوشتههای پروکوپیوس در مقایسه با نوشتههای مورّخان معاصر و در عین حال، هموطن وی، از جمله آگاثیاس و همچنین استیلیتس، از محتوای تاریخی و واقعگرایانهتری برخوردارند (شیپمان، 1390، ص8). پروکوپیوس هرجا توانسته است، از شرح وقایع و در عین حال، احساسات خویش روی برنتافته و از این لحاظ و روند داوری که در عین نوشتن به خرج داده است، نوشتههای وی قابل مقایسه با متن کتب آمیانوس مارسلینوس در زمان شاپور دوم (379-309م) است. به همین دلیل، مطالب وی دربارة اوضاع مذهبی پادشاهان میانی، مورد توجه قرار گرفته و در جمعبندی مطالب مستخرج از مجموعه کتاب جنگها دقت کافی به خرج داده شد تا موضوع تحقیق را آنگونه که این نویسندة رومی بدان پرداخته است، به رشته تحریر درآوریم و در جای جای مطالب به نگارش درآمده در مقالة پیشرو، تلاش بر این بود تا با استناد به نوشتههای دیگر محققان داخلی و خارجی، اعم از نوشتههای جدید و قدیم، اصل و واقعیت موضوع را در کنار نوشتههای این مورّخ رومی درج نماییم.
بنابراین، مقالة حاضر حاصل اين داوری بوده و نگارنده کوشيده است تا دیدگاه جانبدارانه از اوضاع مذهبی زمان پیروز، قباد و خسرو اول را به کناری نهد و وضعیت موجود را براساس اسناد و مدارک مدّ نظر این پژوهش، آنگونه که بوده است، بیان نماید. براساس پژوهش حاضر، شایان ذکر است که اعتقاد این سه پادشاه به دیانت زرتشتی، در کنار پرستش ارباب انواعِ سفارش شده در متون مقدّس زرتشتی قابل قبول بهنظر میرسد. در کنار این اعتقاد راسخ، که ناشی از سودی بود که از مذهب زرتشت به دستگاه حاکم میرسید، این پادشاهان از اعمال سیاستهای خشن، بیرحمانه و گاهی مزورانه نسبت به خصم و همچنین رعایا دریغ نمیورزیدند و این امر را ناشی از خصوصیات حکومت برمیشمردند.
جمعبندي و نتيجه
ساسانیان از آنرو از مذهب زرتشتی به عنوان کیش رسمی کشور حمایت کردند که هم بتوانند به حاکمیت یکپارچه در سرزمینهای تحت تصرف خویش بپردازند و هم آیین کهن و موروثی خاندان خویش را به یک ایدئولوژی جهانی تبدیل نمایند. این دین در حین برقراری روابط سیاسی، تجاری و همچنین نظامی برای ملل مختلف، ملموس بود و برخی از شهروندان این ملل به نگارش ویژگیهای دینی ساسانیان پرداختند. پروکوپیوس از سرآمدان این افراد بود و علاقة پیروز به مؤبدان زرتشتی را به صورت ضمنی در نوشتههای خویش ذکر کرده است و در عین حال، پرستش آفتاب در قالب خدای «میترا» را نیز از بایستههای پرستش در آیین زرتشتی به هنگام سلطنت این پادشاه به حساب آورده است. پروکوپیوس نوعی علاقة پنهانی به شخصیت قباد داشته و حوادث سیاسی و نظامی زمان این پادشاه را در کمال بیطرفی به رشتة تحریر درآورده و عنوان نموده است که قباد پادشاهی میانهرو بوده، ولی در ذکر ظهور فرقة «مزدکیان» در زمان سلطنت این پادشاه، هم قباد و هم رهبران این نهضت را متهم به اباحیگری ساخته است. البته پروکوپیوس در ادامة تقریرات خود دربارة قباد، وی را پادشاهی راستدین به شمار آورده است.
این وقایعنگار بیزانسی، که تمام دوران سلطنت خسرو اول را درک کرده بود، خسرو را فردی مزوّر، دورو، پیمانشکن و به نوعی، سرآمد همعصران خود در زمینة بستن اتهام دروغین به دشمنان دانسته است. البته پروکوپیوس هیچگاه فراموش نکرده که خسرو فردی زرتشتی است که هرازگاهی به حمایت از همکیشان خود در «حران» برمیخیزد و گاهی از خداوند یکتا و مورد پرستش مسیحیان سخن یاد میکند؛ ولی در عین حال، پرستش ارباب انواع و همچنین خدایان دخیل در کیش زرتشتی را نیز از نظر دور نمیدارد.
پروکوپیوس به طور ضمنی به ما گوشزد کرده است که قوانین سختگیرانة مذهب زرتشتی گاهی گریبانگیر قدرتمندترین فرد کشور، یعنی پادشاه نیز بوده است. گاهی پادشاه به علل سیاسی، تابع این قوانین بود و گاهی با توجه به معادلات داخلی و بینالمللی این قوانین را نقض مینمود. نقض قوانین دینی گاهی به شخصیت پادشاه نیز مرتبط بود، که وی خسرو اول را سرآمد این افراد دانسته است. در مجموع، پروکوپیوس با توصیفات ضمنی اوضاع مذهبی سه پادشاه معروف ساسانی، گامی بزرگ در جهت کمک به محققان فرهنگ و تمدن ساسانی در زمینة معرفتشناسی و همچنین شناخت واقعیات دین زرتشتی در عصر مقابله دو دین مسیحی و زرتشتی برداشته است.
- اسلامی، روحالله و وحيد بهرامی ، 1394، «پدیدارشناسی سیاسی فره در اوستا و شاهنامه»، پژوهشنامه علومسیاسی، ش10، ص7-40.
- اوشیدری، جهانگیر، 1371، دانشنامه مزدیسنا، تهران، مرکز.
- بویس، مری، 1389، زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمه عسکر بهرامی، چ یازدهم، تهران، ققنوس.
- پروکوپیوس، 1391، جنگهای پارسیان؛ ایران و روم، ترجمه محمد سعیدی، چ پنجم، تهران، علمی و فرهنگی.
- پیگولوسکایا، 1378، شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمه عنایتالله رضا، چ چهارم، تهران، علمی فرهنگی.
- پیگولوسکایا، ن. و ، یاکوبوسکی، آ. یو، پطروشفسکی، ای. پ، بلنیتسکی، آ.م و استرویوا، ل. و، 1353، تاریخ ایران (از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادی)، ترجمه کريم کشاورز، تهران، پیام.
- دریایی، تورج، 1382، تاریخ و فرهنگ ساسانی، ترجمه مهرداد قدرت دیزجی، چ اول، تهران، ققنوس.
- ـــــ ، 1387، شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، چ اول، تهران، ققنوس.
- ـــــ ، 1391، ناگفتههای امپراتوری ساسانیان، ترجمه آهنگ حقانی و محمود فاضلی بیرجندی، چ اول، تهران، بنیاد ترجمه و نشر کتاب پارسه.
- دلیر، نیره، 1393، «فرهنگ سیاسی و مبانی نظری پادشاهی و سلطنت؛ بررسی تطبیقی فره ایزدی و ظلاللهی»، مطالعات تاریخ فرهنگی، ش20، ص39-59.
- ـــــ ، 1394، «بررسی سیر تطور کاربرد مفهوم ظلالله در دوره میانه تاریخ ایران براساس منابع تاریخنویسی و اندرزنامهای»، مطالعات تاریخ اسلام، ش26، ص33-51.
- رایگانی، ابراهیم و ویسی، مهسا، 1390، «بررسی نظام خانواده در عصر بهرام دوم ساسانی (293-276م) براساس نقوش برجسته و سکهها»، در: همایش منطقهای بررسی تحول نهاد خانواده در طول تاریخ ایران، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شوشتر.
- رستموندی، تقی، 1388، اندیشه ایرانشهری در عصر اسلامی؛ بازخوانی اندیشه سیاسی حکیم ابوالقاسم فردوسی، خواجه نظامالملک طوسی و شیخ شهابالدین سهروردی، چ اول، تهران، امیرکبیر.
- زرینکوب، عبدالحسین، 1336، دو قرن سکوت، بیجا، بینا.
- ـــــ ، ، 1374، روزگاران: جلد اول، گذشته باستانی ایران، تهران، سخن.
- سامی، علی، 1389، تمدن ساسانی، چ اول، تهران، سمت.
- شیپمان، کلاوس، 1390، مبانی تاریخ ساسانیان، ترجمه کیکاووس جهانداری، چ سوم، تهران، فرزان روز.
- طبری، محمدبن جریر، 1375، ترجمه تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چ پنجم، تهران، اساطیر.
- عریان، سعید، 1382، راهنمای کتیبههای ایرانی میانهی پهلوی پارتی، چ اول، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور.
- غزالی، امام محمد، 1367، نصیحتالملوک، به کوشش جلال همایی، تهران، بینا.
- کارنامه اردشیر بابکان، 1378، با متن پهلوي، آوانویسي، ترجمه فارسي و واژهنامه، ترجمۀ بهرام فرهوشي، چ سوم، تهران،
- دانشگاه تهران.
- قادری، حاتم و رستموندی، تقی، 1385، «اندیشه ایرانشهری (مختصات و مؤلفههای مفهومی)»، علوم انسانی، ش59، ص123-148.
- کرتیس، وستاسرخوش و استوات، سارا، 1392، ساسانیان، ترجمه کاظم فیروزمند، چ اول، تهران، مرکز.
- کریستنسن، آرتور، 1382، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشيد یاسمی، ویراسته حسن رضایی باغبیدی، چ سوم، تهران، صدای معاصر با همکاری ساحل.
- گیمن، ژ دوشن، 1387، دین زرتشت، در: تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، ج3، ترجمه حسن انوشه، گردآورنده احسان یارشاطر، چ چهارم، تهران، امیرکبیر.
- لوکونین، ولادیمیر گریگوریچ، 1384، تمدن ایران ساسانی، ترجمه رضا عنایتالله، چ چهارم، تهران، علمی و فرهنگی.
- محمدیفر، یعقوب و امینی، فرهاد، 1394، باستانشناسی و هنر ساسانی، چ اول، تهران، شاپیکان.
- محمودآبادی، سید اصغر، 1378، پژوهشهایی در تاریخ، فرهنگ و سیاست ایران باستان (دفتر پارینه)، چ اول، تهران و اهواز، آبتین و مهزیار.
- نادریقرهبابا، حسین، موسوی، میرصمد و دلیر، اسمعیل، 1388، تجارت ایران در دوره ساسانیان (با تکیه بر مستندات باستانشناسی)، چ اول، تهران، جهاد دانشگاهی واحد تربیت معلم.
- نامه تنسر نامۀ به گشنَسپ، 1354، به تصحيح مجتبي مینوي، با همکاري محمداسماعیل رضواني، تهران، خوارزمی.
- نولدکه، تئودور، 1358، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریابخویی، چ اول، تهران، انجمن آثار و مفاخر ملی.
- ورمارزن، مارتین، 1383، آیین میترا، ترجمه بزرگ نادرزاد، چ پنجم، تهران، چشمه.
- هیلنز، جان راسل، 1383، شناخت اساطیر ایران، ترجمه محمدحسين باجلان فرخی، تهران، اساطیر.
- Cameron Averil, 1970, “Agathias on the Sassanians”, Dumberton Oaks Papers, vol. 23, p.74-75.
- Gaube. H, 1982, Mazdak, Historical Reality or invention, Studia Irannica, Vol: 11, P.111-122.
- Gershevitch, Ilya, 1968, Mehr Yasht, Bulletin of the School of Oriental and African Studies, XXXI.
- Jackson, William, 1909, Persia Past and Present, New York.
- Shaki, M, 1981, “The Denkard Account of the History of the Zoroastrian Scriptures”, Archiv Orientalni, vol. 49, P.114-125.