معرفت ادیان، سال دهم، شماره اول، پیاپی 37، زمستان 1397، صفحات 45-63

    مقایسة «انسان اخلاقی مطلوب» در اسلام و تائوئیسم با تأکید بر «نهج‌البلاغه» و «تائو ته چینگ»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    حسین رهنمائی / استادیار دانشگاه تهران / h_rahnamaei@ut.ac.ir
    چکیده: 
    یکی از روش های مقایسة سنّت های دینی، مقایسة انسان مطلوب اخلاقی در آن مکاتب است. روشن است که هرچه میزان شباهت اوصاف انسان مطلوب اخلاقی در دو مکتب بیشتر باشد، روی نزدیکی مبانی فکری آنها بیشتر می توان حساب کرد و بهتر می توان در اندیشة گفت وگو و تعامل فرهنگی بود. در مقالة حاضر، با استفاده از روش مطالعة کتاب خانه ای و با مراجعه به اصلی ترین متون اخلاقی عرفانی دو مکتب «اسلام» و «تائوئیسم»، به ویژه نهج البلاغه و تائو ته چینگ میزان همپوشانی اوصاف انسان مطلوب در این دو نظام تربیتی مقایسه شده است. «فرزانه» (انسان مطلوب تائوئیسم)، ویژگی های خاصی دارد که با «پارسا» (انسان مطلوب اخلاقی اسلام= متّقی)، از جهات بسیاری شباهت دارد. ورع، رضا به تقدیر، خلوت گرایی، تفکر، انس با طبیعت، سکوت، بخشش و خدمت به خلق، دوری از شعار و خودنمایی، پرهیز از خشونت و مانند این، از جملة این اوصاف هستند. از سوی دیگر، پارسای اسلامی به سبب ویژگی هایی همچون اهل مناجات و عبادت بودن، احساس مسئولیت در مقابل اوضاع جامعه، و مرزبندی با مخالفان عقیدتی خود (کافران) در اجتماع و معاد اندیشی و مانند آن، از فرزانة تائو متمایز است که نشان می دهد این دو مکتب با وجود مشابهات های زیاد، فاصلة قابل توجهی با یکدیگر دارند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study of the "Ideal Moral Man" in Islam and Taoism with an Emphasis on "Nahj al-Balagh" and "Tao Te Ching"
    Abstract: 
    One way of comparing religious traditions, is comparing the ideal moral man in those schools. It is clear that the greater similarity of the ideal moral man attributes in two schools reveals close intellectual foundations, and it prepares the conditions for dialogue and cultural interaction. Using a desk-research and focusing on the main ethical texts of the two schools of Islam and Taoism, especially "Nahj al-Balagh" and "Tao Te Ching" the similarity of the ideal man qualities in these two educational systems is compared. Farzaneh (the ideal man of Taoism) has certain characteristics, is similar to the "Parsa" (the ideal man of Islam), in many respects. Piety, satisfaction to predestination, isolation, thinking, Intimacy with nature, silence, forgiveness, serving the people, avoidance of self-esteem, avoidance of violence and etc., are among those characteristics. On the other hand, Islamic Parsa is distinct from the Taoist due to features such as prayers and worship, a sense of responsibility towards the community, and the separation from the opponents (unbelievers) and believing in the Resurrection, and so on, which shows that these two schools have a considerable distance from each other despite the many similarities.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه 
    همة نظام‌های اخلاقی و عرفانی، که در طول تاریخ بشریت عرضه شده‌اند، با روش‌های گوناگون، در پی اصلاح انسان و زندگی فردی و اجتماعی او بوده‌اند. هر یک از مکاتب با توصیف انسان اخلاقی مطلوب، محصول تربیتی نظام متبوع خود را معرفی و ترویج نموده است. بی‌تردید، هرقدر انسان مطلوب در این مکاتب از شباهت بیشتری برخوردار باشد، احتمال همسانی مبانی انسان‌شناسی آن دو مکتب بیشتر خواهد بود و بالطبع، برگزاری گفت‌وگوی بین مکاتب را تقویت می‌کند.
    انجام کارهای تحقیقی بین ادیان در دنیای امروز، که آتش جنگ‌های دینی و فرقه‌ای دامن جامعه بشری را گرفته‌است، می‌تواند زمینة توسعة صلح و کاهش درگیری‌های مذهبی را فراهم سازد. متن پیش روی با همین هدف به بررسی انسان مطلوب در دو مکتب اخلاقی عرفانی «اسلام» و «تائوئیسم» می‌پردازد.
    با توجه به هدف مذکور در سطور پیشین، و برای تحقق آن در خصوص دو نظام فکری اسلام و تائوئیسم، لازم است مسیر تحقیق از طریق یافتن پاسخ سؤالات زیر انجام شود:
    1- مهم‌ترین وجوه اشتراک اوصاف انسان مطلوب اخلاقی در نظام فکری تائوئیسم و اسلام چیست؟
    2- مهم ترین اختلاف‌های این دو نظام فکری در توصیف انسان مطلوب اخلاقی کدام است؟
    هریک از دو مکتب اسلام و تائویسم در طول تاریخ، به درخت تناوری از معارف تبديل شده‌اند که احصاي تمام وجوه آن در یک نوشتار مختصر نمی‌گنجد. از این‌رو، در اینجا، صرفاً شباهت یا عدم شباهت دو مکتب یادشده در موضوع «انسان مطلوب اخلاقی» ذکر می‌شود و از ذکر سایر جنبه‌های سیاسی، اجتماعی، کلامی و مانند آن خودداری می‌گردد.
    در خصوص منبع اصلی تحقیق، در کنار سایر آثار مرتبط، تأکید این نوشتار بر دو کتاب نهج‌البلاغه و تائو ته چینگ است. بی‌تردید نهج‌البلاغه را می‌توان بزرگ‌ترین منبع الهام اخلاق و عرفان اسلامی، بعد از قرآن تلقّی نمود. این کتاب در بین فرق اسلامی از اقبال ویژه‌ای برخوردار بوده است و توصیفات آن دربارة «انسان مطلوب اخلاقی» را می‌توان شاخص انسان اخلاقی مطلوب در اسلام تلقّی کرد. کتاب تائو ته چینگ هم بزرگ‌ترین منبع الهام اخلاق و عرفان در آيین «تائو» شناخته می‌شود. بدين‌روي، در متن حاضر، از این دو کتاب به عنوان متن شاخص براي مقایسة دو مکتب یادشده استفاده گرديده است.
    هر یک از اين دو مکتب، برای یادکرد انسان اخلاقی مطمح نظر خود، از عبارات و واژه‌های خاصی استفاده کرده‌اند. «متقی» اصطلاحی است که در آیات قران و عبارات نهج‌البلاغه برای یادکرد انسان مطلوب اخلاقی اسلام به کار می‌رود. از همین‌روست که امام علی تقوا را برترین ویژگی اخلاقی می‌دانند (نهج‌البلاغه، 1379، ص726). در متون اسلامی، عبارات دیگری همچون «انسان کامل»، «عارف» و معادل‌های فارسی آن، نظیر «فرزانه»، «پارسا» و «پرهیزگار» به کار می‌رود. در مقابل، در مکتب «تائوئیسم»، واژه « 神秘者» با خوانش «shénmìzhě» برای یادکرد انسان مطلوب اخلاقی به‌کار می‌رود. معادل فارسی این کلمه «پارسا»، «فرزانه»، و در انگلیسی «sage,wise,mystic» است. در عربی نیز به واژه‌هایی همچون «سالک»، «حکیم»، و «عارف» ترجمه می‌شود. برای رعایت نظم نوشتاری، در متن حاضر، از واژة «پارسا» برای یادکرد انسان اخلاقی مطلوب اسلام و از واژة «فرزانه» برای اشاره به نوع تائوئی آن استفاده می‌شود.
    نهج‌البلاغه
    نهج‌البلاغه مجموعه سخنان امام علی پیشوای اول شیعیان جهان و چهارمین جانشین سیاسی (خلیفه) پیامبر اکرم است که توسط ابوالحسن محمّد ‎بن حسین ملقب به «سيد رضي» يا «شريف رضي» (359-406ق) گردآوری شده است. این کتاب به دو علت نقش بی‌بدیلی در میان آثار اسلامی پیدا کرده است: نخست. زیبایی ادبی و بلاغت بی‌نظیر آن که بعد از قرآن، آن را به عنوان غنی‌ترین متن ادبی عربی شناسانده است (مطهّری، 1354، ص7). دوم. تنوّعی که در موضوعات این کتاب به چشم می‌خورد؛ تنوّعی که از عمق و حکیمانه بودن آن اصلاً نکاسته است (همان، ص26). به این دو ویژگی، جایگاه سیاسی و اعتقادی را که امام علی در تاریخ و عقاید اسلامی داشتند نیز باید افزود.
    امام علی مشهورترین شاگرد و یار نزدیک پیامبر اکرم است که از اولین روزهای بعثت تا آخرین لحظات حیات آن حضرت در کنار ايشان بود و با درایت و ظرفیت بالای روحی، بهترین آموزندة حکمت الهی از آن رهبر بزرگ به شمار مي‌آيد. علاوه بر علوم اسلامی، که تأسیس یا توسعة آن مستقیم یا غیر مستقیم به ايشان بازمی‌گردد، آن حضرت مبدأ علم طریقت و سلسله‌جنبان طریقت‌های عرفانی بوده است و بزرگان صوفیه خرقة خویش را به ايشان می‌رسانند (ابن‌ابی‌الحدید، 1403ق، ج1، ص19). دانشمندان بزرگی همچون ابن‌میثم بحرانی (بحرانی، 1379، ج1، ص79)؛ علامه حلی (حلی، 1408ق، ص238)؛ مجلسی اول (مجلسی، 1375، ص15-17)؛ مجلسی دوم (جعفریان، 1370، ص258-267)؛ و از معاصران، افرادی همچون علامه طباطبایی (طباطبایی، 1382، ص99) و علامه سید محمّدحسین حسینی تهرانی (حسینی تهرانی، 1366، ص154) به این مطلب اذعان کرده‌اند.
    دامنة سخنان حضرت علی‌بن ابی‌طالب موضوعات متنوّعي اعم از الهیات و ماوراءالطبیعه، سلوک و عبادت، حکومت و عدالت، اهل‌بیت و خلافت، موعظه و حکمت، دنیا و دنیاپرستی، حماسه و شجاعت، ملاحم و مغیبات، دعا و مناجات، شکایت و انتقاد از مردم زمان، اصول اجتماعی، اسلام و قرآن، اخلاق و تهذیب نفس، شخصیت‌ها و طبیعت‌شناسی را شامل می‌شود (مطهری، 1354، ص31). این مطالب در سه قالب خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان کوتاه تنظیم گرديده؛ سخنانی که در مقام تعلیم، مشاوره، پاسخ به سؤال و یا نصیحت اطرافیان ایراد شده است.
    «پارسا» در نهج‌البلاغه
    امام علی در جای جای نهج‌البلاغه به توصیف انسان اخلاقی مطلوب اسلام پرداخته است. واژة «متقی» عبارتی است که امام برای یادکرد انسان مطلوب از آن استفاده می‌کند. در این نوشتار از واژة فارسی.«پارسا» به‌عنوان ترجمه این واژه استفاده می‌شود. ايشان ویژگی‌های متعددی برای «پارسا» برمی‌شمارند که برخي از آنها عبارتند از:
    مقتصد، متواضع، خوددار از گناه و شهوات، مشتاق به مرگ به‌خاطر شوق به بهشت، خداباور، کم‌خواسته، اهل عبادت، باورمند به معاد، باگذشت، دانشمند، نیکوکار، باتقوا، خداترس، اهل کوچک پنداشتن عمل، از تعریف دیگران مغرور نمی‌شود، داراي تعادل، خاشع، زیباپوش، صبور، قانع، عامل به علم، آرزو کوتاه، اهل خیر به دیگران، اهل گذشت، اهل نیکی به کسی که به او بدی کرده، کسي که با دست و زبان ديگري را آزار نمی‌دهد، اهل سکوت، اهل خدعه وکینه نبودن (سید رضی، 1376، ص402)، و کسي که حقایق برایش یقینی و عین خورشیدِ روز روشن است (همان، ص146).
    تائو
    آیین «تائو» یا «تائوئیسم» از مکاتب فلسفی عرفانی چین باستان است. آغاز این مکتب به تعالیم لائوتزو (Lao-Tzu) حکيمي چینی برمی‌گردد که در قرن ۶ ق.م می‌زیست. این مکتب در طول زمان، با مجموعه‌ای از معتقدات و مناسک و اعمال مذهبی باستانی چینی و حتی سحر و جادو همراه گشت و بدین‌روي، زایندة «آئین تائو» گردید (بی‌ناس، 1354، ص238).
    واژة «تائو» در اصل، به معنای «راه» است؛ چنان‌که بستر رودخانه را نیز «تائو» گویند. اما در اصطلاح، قانون ثابت جریان اشیا و موجودات، حقیقت پنهان در همة اشیا و حوادث، و اصل حقیقت جهان است (همان، ص225). از نگاه لائوتزو، «تائو» بدون نام است، حقیقت جاوید است، همچون خلأ بی‌پایان، تمام نشدنی، نهان و همیشه حاضر است و از مبدأ پیدایش او چیزی نمی‌دانیم (لائوتزو، 1390، فصل4). تمام چیزها از آن پدید آمده‌اند و دوباره به آن بازمی‌گردند (همان، فصل52). نمی‌توان به او نزدیک یا از او دور شد (همان، فصل56). با این حال، نباید گمان کرد که مفهوم «تائو» با مفهومی که در ادیان از خدا سراغ داریم، یگانگی کاملی دارد (گيلز، 1912، ص11).
    باید دانست که بین مکتب «تائو»، «تائو چیا» به عنوان یک فلسفة عرفانی که تعالیم آن موضوع گفت‌وگوی این نوشتار است، و دین «تائو» که آن را «تائو چیائو» مي‌خوانند، تفاوت و حتی در برخی امور تضاد نیز وجود دارد. «تائو» به عنوان یک فلسفه عرفانی (تائو چیا) اصول پیروی از طبیعت و انس با آن را آموزش می‌دهد، در حالی‌که «تائو» به عنوان یک دین (تائو چیائو) اصول عمل علیه طبیعت را می‌آموزد (بی‌ناس، 1354، ص232).
    مهم‌ترین کتاب این آئین، کتاب تائو ته چینگ (Tao te chin) است؛ کتابی کم‌حجم که از اواخر قرن ششم پیش از میلاد برجای مانده است. این کتاب به یکی از حکمای بزرگ چین به‌نام لائوتزه (م531.ق.م) منسوب است.
    درون‌مایة کلی کتاب، متافیزیک و اخلاق است. شاید بتوان «وحدت وجود» را خمیرمایة اصلی اعتقادی این کتاب دانست. این وحدت با کثرتی دوگانه در هم تنیده شده است: دوگانگی دو نیروی حاکم بر هستی که از آن به «یین و یانگ» تعبیر می‌شود. «یین» (نیروی منفی، قابل، مؤنث) و «یانگ» (نیروی مثبت، فاعل، مذکر) است که با هم در تضاد هستند و لایة رويین هستی را تشکیل می‌دهند (شریعتی، 1368، ج1، ص279). همة اشیا از عمل متقابل این دو نیرو ترکیب شده‌اند. با این حال، این دو هیچ‌گاه به صورت خالص و جدا از دیگری نیستند، بلکه همانند دو قطب آهن‌ربا با وجود تضادی که با همدیگر دارند هیچ‌گاه به طور خالص از همدیگر یافت نمی‌شوند (استوارت، بي‌تا، ص4). نهایتاً، تمام این تضادها ذیل وحدتی پنهان، که «تائو» نام دارد، آرمیده‌اند.
    «فرزانه» در تائو
    محصول توجه به تائو و قوانین آن، «فرزانگی» است. «فرزانۀ» تائو انسان وارسته‌ای است که به طبیعت و خلوت و سکوت آن پناه برده و در مقابل حوادث زندگی، شیوة رضا و خرسندی را در پیش گرفته است. او متواضعانه در پی خدمت به مردم است و از سلطه‌طلبی و استعلا بر دیگران اجتناب می‌کند. اهل خودنمایی، پرحرفی و ریا نیست، و در تعاملات اجتماعی خویش، از خشونت پرهیز می‌کند. «فرزانه» همواره از جنگ و دشمنی گریزان است. او با همة اصناف جامعه رفتاری نیکو دارد و در پی ترویج صلح در بین انسان‌هاست. او در پی آرزوهای بلند نیست؛ با مرگ مواجهة مثبتی دارد؛ و نسبت به آینده و گذشته، هیچ ناراحتی و نگرانی ندارد، بلکه پیوسته در زمان حال زندگی می‌کند.
    صفات مشابه فرزانه و پارسا
    بسیاری از اوصاف فرزانۀ تائو با ویژگی‌هایی که در نهج‌البلاغه دربارة «پارسا» ذکر شده است، مشابهت و حتی عینیت دارد. در سطور بعد، با نگاهی مقایسه‌ای، انسان مطلوب اخلاقی این دو مکتب را بررسی می‌کنیم:
    احتیاط در امور اخلاقی
    انسان سالک، چه در مکتب اسلام و چه در تائوئیسم، همواره نسبت به اموری که سلوک اخلاقی عرفانی او را به مخاطره می‌اندازند، جانب احتیاط را رعایت می‌کند. در آثار عارفان مسلمان، از این ویژگی به «ورع» تعبیر شده است. «ورع» در اصل، به معناي «دوری از محرمات و اجتناب از امور شبهه‌ناک» است. منظور از «شبهه‌ناک» امور حلالی است که انجام آن احتمال وقوع در حرام را در پی داشته باشد. بنابراین، انسان پارسا نه تنها از انجام کارهای بد گریزان است، بلکه حتی در امور حلال نیز جانب احتیاط را رها نمی‌کند. امام علی «پارسا» را این‌گونه توصیف کردند:
    به نور قلبش، آتش محبت آنچه را كه در دنيا مي‌بيند، خاموش مي‌كند، و حرامش را پليد دانسته و از شبهه‌ناكش دوري مي‌گزيند. قسم به خدا، حلال خالص دنيا را مضر مي‌شمارد، مگر به اندازه‌اي كه از آن چاره‌اي نيست؛ مانند پاره ناني كه به پيكرش نيرو دهد و لباسي كه بدنش را بپوشاند (کلینی، 1379، ج3، ص351).
    بنابراین، سالک با تقوا، نه تنها از محرّمات دوری می‌کند، بلکه در امور حلال نیز بر خود سخت می‌گیرد و به طریق اولی، در خصوص شبهات هم اهل احتیاط است. امام در جای دیگری می‌فرمایند: «هیچ ورعی مانند توقف در امور شبهه‌ناک نیست» (نهج‌البلاغه، 1379، ص650). سالک در روابط خود با خلق، طبیعت و حتی با نفس خویش از هر امری که احتمال مضر بودن به سلوک و حالات معنوی او دارد احتراز می‌کند. و این همان ویژگی است که لائوتزو در توصیف «فرزانه» با تمثیل «عبور از رودخانة یخ‌زده» درصدد بیان آن است (لائوتزو، 1390، فصل 10). «گذر از رودخانة یخ‌زده» کنایه از مراقبه و احتیاط فرزانه نسبت به مخاطرات سلوکش است؛ زیرا در هر سلوک عرفانی، نقاط مبهمی وجود دارد که رهزن سالک هستند و او را از ادامه مسیر باز می‌دارند. تنها راه نجات، احتیاط و پرهیز از مواضع خطر است.
    تسلیم در برابر تقدیر هستی
    مقام «تسلیم و رضا» از بالاترین مقامات در سلوک انسان فرزانه محسوب می‌شود. امام علی تسلیم بودن را عمیق‌ترین معنای اسلام می‌دانند و اسلام را همان تسلیم بودن در مقابل تقدیر الهی تعریف می‌کنند (نهج‌البلاغه، 1379، ص652) و اصولاً، شناخت خدا را به دخالت او در شکستن تصمیمات بندگان می‌داند (همان، ص680) که کنایه از حاکمیت خداوند بر همة تصمیم‌ها و اتفاقات است. بنابراین، بندة صالح کسی است که نسبت به جریان حوادثی که ذیل تدبیر خداوند روی می‌دهد، شکایتی نداشته باشد.
    توصیه به رضایتمندی در برابر جریان حوادث از آن‌روست که در جهان‌بینی امام علی تمام اتفاقات زیر نظر خدا و تحت تدبیر او انجام می‌شود، تا جایی که اگر کسی بدون در نظر گرفتن حاکمیت خداوند بر هستی به تدبیر امور زندگی خویش بپردازد به هلاکت می‌رسد (همان، ص626). عارفان مسلمان نیز مقام «رضا» را بسیار پرارج دانسته و حتی آن را آخرین پلة تکامل در مقامات روحی، قلمداد کرده‌اند (سراج طوسی، 1960، ص80). خواجه عبدالله انصاری در تعریف این مقام می‌نویسد:
    آن که شخص به آنچه در زندگی قسمت او می‌شود و از سوی خداوند برای او مقدّر می‌گردد، خشنود باشد و بر آن اعتراضی نداشته باشد. اگر خداوند برای او تهی‌دستی را تقدیر فرمود، بپذیرد، و اگر ثروتمندی را نیز مقدر کرد، بپذیرد؛ و به او هر مقامی که داده‌است، بپذیرد و در این‌باره هیچ‌گونه کراهت قلبی نداشته باشد، بلکه دربارة همة آنها خشنود باشد (گیلانی، 1343، ص358).
    به گفتة خواجه نصیرالدین طوسی رضایت سالک از خداوند آنچنان است که هیچ حالی از احوال مختلف، مانند مرگ و زندگانی و بقا و فنا و رنج و راحت و بی‌نیازی و فقر، مخالف طبع او نباشد، و یکی را بر دیگری ترجیح ندهد (طوسی، 1373، ص60).
    مقام «رضا» خوددارای مراتبی است و اوج آن، زمانی است که بنده طلب تغییر قضای الهی را نداشته باشد (قشیری، 1374، ص29).
    در مکتب «تائو» چیزی به نام «تقدیر یا ارادة الهی» مطرح نیست، اما آموزة «رضا» به شکل تسلیم بودن در برابر جریان حوادث و مداخله نکردن در آن و در یک کلام، «بی‌عملی» در برابر حوادث جهان مطرح شده است. لائوتزو مکرّر بر وصول سالک واقعی به مقام «رضا» تأکید کرده و مسیر فرزانگی را از ایستگاه رضا دانسته است: «با اجازه دادن به رخدادها همان‌گونه که رخ می‌دهند و دخالت نکردن در جریان رخ دادنشان، فرزانگی پدیدار می‌شود» (لائوتزو، 1390، فصل 48).
    «فرزانة» تائو در سلوک عرفانی خویش، به جایی می‌رسد که بدون هیچ مقاومتی نسبت به جریان امور، از خود صبوری، رضایت و تسلیم نشان می‌دهد (همان، فصل4) و بیشتر به دنبال هماهنگی خود با جریان امور است. او اجازه می‌دهد اتفاقات آن‌گونه که باید، رخ دهند. دل او همچون آسمان باز و گسترده است. «فرزانه» هر چیز را آن‌گونه که هست می‌بیند، بدون تلاش برای تسلط بر آن. او اجازه می‌دهد هر چیز سیر طبیعی‌اش را طی کند، و در مرکز دایره باقی می‌ماند (همان، فصل29)، و بدین‌گونه الگوی مردم می‌شود (همان، فصل4).
    نگاه معناجویانه به هستی
    قرآن مجید مي‌فرمايد: همة هستی، از درون انسان گرفته تا کرانه‌های عالم بیرون، آیه و نشانۀ خداوند هستند (فصلت:53). انسان مؤمن دیده‌ای معنابین دارد و همواره در پی گذار از ظاهر هستی به حقایق پشت پردة آن است. و از آن‌رو که حقیقی‌ترین حقیقت هستی ذات ربوبی است، وی با دیدة معنابین خود، در هر شیء و هر حادثه‌ای رد خدا را می‌بیند. امام علی که خود نمونة انسان کامل در اخلاق و عرفان اسلامی است، می‌فرماید: «به هیچ چیز ننگریستم، مگر اینکه قبل و بعد و همراه با آن خدا را دیدم» (قپانچی، 1381، ج4، ص143). البته اين ویژگی در همة انسان‌ها نیست، بلکه تنها نصیب آن دسته از انسان‌هایی مي‌شود که دیدة عبرت‌بین دارند (نهج‌البلاغه، 1379، ص700).
    همان‌گونه که ذکر شد، در حکمت تائو نیز حقیقت هستی غیر از چیزی است که در ظاهر دیده می‌شود و در زیر کثرات ظاهری حقیقتی واحد است که «تائو» نام دارد. در این مکتب، انسان سالک نگاهش هرز نمی‌رود و در هر چیز، به دنبال معنای هستی است. او در هر چیز، مبدأ هستی را جست‌وجو می‌کند: «هستي از نيستي به وجود آمده است؛ همانند ظرفي چوبي كه از قطعه‌اي چوب ساخته شده است. فرزانه ظرف چوبي را مي‌شناسد ولي در عين حال، از قطعة اوليه چوب نيز غافل نيست» (لائوتزو، 1390، فصل28).
    دوری از ریاست‌طلبی
    از جمله ویژگی‌های پارسایان، که در قرآن و نهج‌البلاغه آمده، «دوری از ریاست‌طلبی و برتری‌جویی در زمین» است. قرآن پاداش قیامتی پارسایان را بهشت می‌داند و در توصیف آنان بر این نکته تأکید می‌کند که آنها به دنبال برتری‌جویی و فساد و سرکشی در زمین نیستند (قصص:83). امام علی نیز در توصیف خویش از پارسایان بر این روحیه تأکید کرده‌اند. از نظر ايشان، پارسایان نه تنها برای رسیدن به مقامات دنیوی و برتری بر دیگران طرح و نقشه‌ای در سر ندارند، بلکه در غیر شرایط ضرورت، حتی اگر زمینة آن هم مهیّا باشد، بدان رغبتی ندارند: «دنيا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارت‌شان كشيد و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد كردند» (نهج‌البلاغه، 1379، ص403).
    حضرت علی بهترین نمونة تقوایی است که تعلیم می‌دهد. ايشان کم‌اعتناترین حاکم دنیا به حکومت و ریاست بودند و دنیا و حکومت در آن را از نعلین وصله‌دار (همان، ص84)، عطسة بز (همان، ص48) یا استخوان خوکِ مرده در دست جذامی، ناچیزتر می‌شمردند (همان، ص678). ايشان نگرش خود را به ابزاری بودن حکومت، به زیبایی تمام به تصویر کشيده‌اند. به نظر ايشان، حکومت صرفاً زمانی ارزش دارد که به سبب آن، بتوان حقی را احیا کرد (همان، ص84). و اگر امکان این احقاق حق برايشان میسّر نبود، افسار شتر خلافت را رها می‌کردند و به زندگی زاهدانه خویش بازگشتند (همان، ص48).
    «فرزانه» تائو نیز اگرچه بر دل‌ها حکومت می‌کند، اما علاقه‌اي بر تسلط فیزیکی بر مردم ندارد. به نظر لائوتزو، فرزانه رهبری می‌کند، اما نه با تسلط فیزیکی بر مردم، بلکه با رها کردن میل به تسلط (لائوتزو، 1390، فصل8).
    این جمله قبلاً هم هنگام گفت‌وگو از بی‌عملی بررسی شد. در اینجا، از زاویه‌ای دیگر به این سخن می‌پردازیم. از دید لائوتزو، فرزانه میل به تسلط بر مردم ندارد (همان، فصل38) و همین عدم تمایل او موجب محبوبیت وی نزد مردم و در نتیجه، نفوذ کلام او می‌شود. بدين‌روي، وی بر مردم مسلّط می‌شود، بدون اینکه همانند سلاطین و فرمان‌روایان، دستگاه و درباری داشته باشد؛ زیرا او بر قلب‌ها حکومت می‌کند. «فرزانه» همواره در خدمت مردم است و آنها را به مسیر درست رهنمون می‌سازد. اما خدمت او و رهبری او برایش جاه‌طلبی و ریاست‌خواهی همراه نمی‌آورد. او بدون چنین روش‌هایی بر قلب مردم حاکم می‌شود: «فرزانه» بالاتر از ديگران است، در حالي كه
    كسي احساس كوچكي نمي‌كند. او جلوتر از ديگران است، در حالي كه كسي احساس زيردست بودن نمي‌كند (همان، فصل 66).
    فروتنی
    هم «فرزانه» تائو و هم پارسای نهج‌البلاغه، شخصیت افتاده و متواضعی دارند. امام در خطبة «متقین» می‌فرمایند: «مَشیهم التَّواضُع»؛ راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است. این جمله اشارتی است به آیة شریفة «وَ لَاتُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لَاتَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا...» (لقمان:18) و نیز آیه «الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا...» (فرقان:63).
    لائوتزو نیز «فرزانه» را اهل تواضع می‌داند: «فرزانه ... هميشه در حال تواضع است، از خودستايي پرهيز مي‌كند، و اجازه مي‌دهد جريان تائو او را شكل دهد» (همان، فصل39).
    صلح‌دوستی و پرهیز از خشونت
    تمام دوران جوانی امام علی و همچنین بخش دوران پنج سالة حکومت ايشان با جنگ و جهاد و مبارزه سپری شد؛ اما این بدان معنا نیست که جنگ و خشونت اولویت ايشان بوده، بلکه به‌عکس، بنای ايشان بر آرامش و صلح و عدم خشونت بود؛ ليکن شرایط سیاسی ـ اجتماعی، ايشان را به دست یازیدن به جنگ وادار می‌کرد. دلیل این سخن آن است که در تمام عملیات نظامی ايشان، جنگ زمانی آغاز می‌شد که گفت‌وگوهای اولیه بی‌نتیجه می‌ماند و هیچ راه مسالمت‌آمیز دیگری برای ترک مخاصمه باقی نمی‌ماند. علاوه بر آن، امام هیچ‌گاه آغازکنندة جنگ نبودند. این سبک رفتار جنگی چیزی بود که در مکتب قرآن آموزش داده شده است. قرآن می‌فرماید: «اگر دشمنان قصد تجاوز نداشتند و به صلح متمايل شدند، تو هم ـ ای پیغمبر ـ صلح و سازش را انتخاب کن و بر خدا توکل نما» (انفال:61).
    از این آیه، به صراحت معلوم می‌شود که از نظر اسلام، اصل بر استقرار صلح و سازش و ایجاد امنیت عمومی و جهانی است، و جنگ صرفاً برای دفاع از خود و یا سرکوبی متجاوزان و جنگ‌طلبان است، تا جایی که اگر دشمن دست از جنگ بکشد، لشکر اسلام نیز اصراری بر ادامة خون‌ریزی ندارد. مثال مشخص آن را مي‌توان در شیوة عملکرد امام در جنگ جمل و نهروان و صفین دید. رسم جنگی ایشان آن بود که قبل از هر درگیری، در مقابل صف دشمن سخنرانی مي‌کردند و مي‌کوشيدند با منطق و گفت‌وگو راه رسیدن به توافق را باز نمایند، و چنانچه طرف مقابل اهل گفت‌وگو نبود، به انجام عملیات نظامی مبادرت می‌ورزیدند و اگر در اثنای عملیات جنگی، نشانه‌هایی از صلح‌طلبی و مماشات در دشمن مشاهده مي‌کردند، باز هم توجه به صلح و دوري از خشونت در اولویت قرار می‌گرفت.
    لائوتزو نیز از جنگ و جدال پرهیز داشت. وی نیمة دوم عمر خویش را در انزوا و به دور از اجتماع سپری کرد و کوشيد آرامش مطلوب خود را در سکوت به دست آورد. او ابزار نظامی را ابزار خشونت می‌دانست و از آن پرهیز می‌کرد و معتقد بود: فرزانه جز در هنگام ضرورت دست به سلاح نمی‌برد، و در صورت اجبار، با كمال بي‌ميلي و البته با شجاعت آن را به كار مي‌گيرد (همان، فصل31). به نظر لائوتزو «فرزانه» در آرزوي نابودی دشمنانش نيست و هنگام پيروزي جشن نمي‌گيرد (همان). مصداق این سخن لائوتزو را در گریه‌های امام علی بر کشتگان جنگ جمل می‌توان یافت.
    پرهیز از خودنمایی
    یکی از مهم‌ترین توصیه‌های اخلاقی اسلام، «خلوص عمل» است. از نگاه اسلام، عمل بی‌اخلاص، نه تنها مقرّب نیست، بلکه از بین برندة عمل و موجب دور شدن از بساط قرب ربوبی می‌شود. قرآن مجید عمل ریایی را همانند بذری می‌داند که بر روی قشر نازک خاک، روی تخته سنگی کاشته شود که با اولین باران به همراه آب از روی سنگ شسته می‌شود (بقره:264).
    در نهج‌البلاغه نیز شاهد اشاراتی به ويژگي «اخلاص» در انسان پارسا (نهج‌البلاغه، 1379، ص146) و یا توصیه به داشتن این صفت به دوستان و یاران آن حضرت هستیم (همان، ص506). از نگاه امام علی عبادت‌کنندگان
    بر سه دسته هستند و بالاترین آنها کسانی هستند که بدون هیچ چشم‌داشتی، حتی پاداش الهی، به عبادت
    مبادرت می‌ورزند (همان، ص678). بنابراین، نه تنها امور مادی، بلکه حتی امور معنوی نیز نباید برای سالک ایجاد انگیزه کند.
    «فرزانة» تائو نیز اهل ریا و خودنمایی نیست. او اهل شعار نیست. سخن نمی‌گوید، عمل می‌کند. وقتی کارش تمام شد، مردم می‌گویند: چه جالب! ما خودمان آن را انجام دادیم (لائوتزو، 1390، فصل17). او به وظایفش عمل می‌کند و اشتباهاتش را اصلاح می‌کند و آنچه را ضروری است، انجام می‌دهد و از دیگران چیزی طلب نمی‌کند (همان، فصل79).
    باید توجه داشت که دوری از خودنمایی و متوقّع نبودن از مردم، همة بار معنایی واژة «اخلاص» را نشان نمی‌دهد. منظور از «اخلاص در عمل» در اخلاق اسلامی، انجام کار به قصد تقرّب، رضایت و محبت خدا و شریک نگرفتن هیچ‌کس در انگیزه‌ها و نیات است. بنابراین، «احتراز از شهرت‌طلبی» به بخشی از معنای اخلاص اشاره دارد. 
    مواجهة مثبت با مرگ
    ساده گرفتن مرگ و نهراسیدن از آن و بلکه شوق به آن، از جمله ویژگی‌هایی است که در قرآن و به تبع آن، متون روایی، به ویژه در کلمات امام علی برای انسان اخلاقی مطلوب برشمرده شده است. قرآن مجید علاقه به مرگ و آرزوی آن را نشانة دل‌بستگی به خدا می‌داند (جمعه:6). در همین زمينه، امام علی نیز در توصیف متقین می‌فرمایند: اگر اجل مشخصی که خدا برای ایشان معلوم کرده، نبود، روحشان یک لحظه در کالبدشان آرامش نمی‌یافت، از بس که به ثواب الهی در بهشت امید دارند! و از بس که از عقاب الهی هراس دارند! (نهج‌البلاغه، 1379، ص303).
    مواجهة مثبت با مرگ در تعالیم لائوتزو هم مشاهده می‌شود. وی معتقد است: «فرزانه» به هیچ‌چیز وابستگی و تعلّق خاطر ندارد و چون اهل تفکر دربارة حیات است، نیک می‌داند که مرگ سرانجام زندگی است و از آن گریزی نیست. بدين‌روي، در مواجهه با مرگ، هیچ مقاومت و کراهتی ندارد (لائوتزو، 1390، فصل50).
    نکتة قابل توجه آنکه در مکتب اسلام، مواجهه با مرگ به معنای بی‌مبالاتی نسبت به معاد نیست. انسان مؤمن همواره نسبت به رفتارهای ناشایستی که در طول زندگی از وی سر زده است، در پیشگاه الهی اظهار شرمساری و پوزش دارد. در سیرة پیامبر اکرم و سایر معصومان به ویژه امام علی شاهد اظهار نگرانی نسبت به سرنوشت خود در قیامت و اظهار ندامت و استغفار از پروردگار هستیم. این در حالی است که در توصیفات تائو اشارة خاصی به این امر مشاهده نمی‌شود، و اصولاً به نظر لائوتزو، «فرزانه» دربارة عملش فکر نمی‌کند (همان). این تفاوت ناشی از نحوة نگاه دو مکتب اسلام و تائو به مسئلة زندگی پس از مرگ است، برخلاف اسلام که ضمن تأکید بر وقوع قیامت و معاد، آیات و روایات کثیری در تبیین اوصاف و مراحل آن دارد، تائو اشارة خاصی به این مرحلة مهم ندارد.
    ترک آرزوهای بلند
    به نظر امام علي آرزوهای طولانی انسان را از یاد قیامت بازخواهد داشت (نهج‌البلاغه، 1379، ص84) و مانع تفکر صحیح انسان و به‌کارگیری عقل او مي‌شود (همان، ح118) و موجب تباه شدن عمل آدمی مي‌گردد (همان، ص630). از داشتن آرزوی دراز، از آن‌رو که انسان را به زندگی دنیوی وابسته‌تر می‌کند و از آمادگی او برای ادامة مسیر قیامتی‌اش باز می‌دارد، نهی شده است. بالاترین بی‌نیازی در ترک آرزوهاست (همان، ص630). اگرچه در آيین تائو، مسئله‌اي به نام قیامت مطرح نیست، اما استقلال و آزادگی روح امر باارزشی است و از همین روی، «فرزانه»
    اهل آرزوهای طولانی نیست: «آرزوي او رهايي از آرزوهاست. آنچه فرامي‌گيرد رهايي از آرزوهاست» (لائوتزو، 1390، فصل55).
    تفکر در خلوت
    در دستورات اخلاقی اسلام، مکرّر به تفکر و اندیشه توصیه شده است. بی‌تردید، لازمة تفکر عمیق، خلوت و تنهایی است. در قرآن به نمونه‌هايي از خلوت‌گزینی انبیا، نظیر حضرت موسی و زکریا اشاره شده است. پیامبر اکرم نیز در سال‌های قبل و بعد از بعثت، دوره‌های عزلت در غار حرا را تجربه کردند. به نظر امام علی خلوت و دوری از اشتغالات بیهودة اجتماعی، لازمة انس با خداست (آمدی، 1383، ج5، ص232).
    در آثار عرفان اسلامی نیز صفحات زیادی به موضوع «خلوت» اختصاص داده شده است. خلوت و تنهایی موجب بسته‌شدن درهاي حواس پنج‌گانه، و در نتیجه، آمادگی سالک برای دریافت‌های عالی روحانی مي‌شود. به اعتقاد ابوطالب مکی، خلوت موجب صیانت قلب از محرّکات تهییجی و کاهش تحریکات انگیزشی می‌شود (‌مکی، 1405ق، ج2، ص98). صاحب مفتاح‌الکفایه، خلوت و دوری از خلق را عامل آن می‌داند که سالک غیر خدا را نبیند (کاشانی، 1377، ص132).
    خلوت‌گزینی همچنين ممکن است به افراط گراييده، سر از رهبانیتی درآورد که از نگاه قرآن بدعت نصارا بوده است. پیامبر اکرم جهاد و حضور در جماعت را جایگزین رهبانیت منفی معرفی نموده‌اند (مجلسی، 1403ق،  ج65، ص321 و ج٨٣، ص٣٨١).
    تائو نیز به خلوت و تفکر در تنهایی، بهايی خاص داده است. «فرزانه» تائو اهل سلوک و تنهایی و سفر در درون خود است و ترجیح می‌دهد که گوشة خانه خود را ترک نکند (لائوتزو، 1390، فصل26). او از تنهایی گریزان نیست، بلکه بدان راغب است و از خلوت به عنوان ابزاری براي تداوم سلوک خویش استفاده می‌کند تا به درک یگانگی با هستی برسد (همان، فصل42).
    زندگی در حال
    رها بودن ذهن از گذشته و آینده و تمرکز بر حال، از جمله نکاتی است که در پیشرفت و موفقیت انسان‌ها تأثیر شگرفی دارد. آنها که دائم در غصة شکست‌های قبلی و نگرانی از خطرات آینده هستند، هیچ‌گاه نمی‌توانند تصمیم درستی دربارة وضعیت حال خود بگیرند. رهایی از حزن و اندوه نسبت به گذشته و آینده از جمله ویژگی‌هایی است که به تعبیر قرآن مجید، نصیب دوستان واقعی خداوند می‌شود (یونس:62).
    در سفارش‌هاي اخلاقی امام علی نیز چنین تأکیدي بر اغتنام حال مشاهده می‌شود: «عمر تو همین اوقاتی است که در آن به سر می‌بری. گذشته‌ها گذشت و دیگر نیست، آینده نیز هنوز فرا نرسیده و وجود ندارد؛ پس برخیز و فرصت بین این دو "نیست" را غنیمت شمار» (آمدی، 1383، ص222).
    «فرزانة» تائو نیز از ویژگی مشابهی برخوردار است. او تسلیم آن چیزی است که لحظة حال برایش به ارمغان می‌آورد (لائوتزو، 1390، فصل50). این تسلیم و رضایت، هم به لحاظ ارادت و رضایت او از چرخ تقدیر است و هم به سبب نبود وابستگی ذهنی او به گذشته و آینده.
    لازم به ذکر است که خوف و حزن نکوهش شده در اسلام، خوف و حزنی است که برای امور دنیوی باشد. در اندیشة امام علی هرکس نسبت به امور دنیوی محزون باشد گویی نسبت به تقدیر الهی ناراضی است (نهج‌البلاغه، 1379، ص676). اما آنجا که سخن از حساب اعمال گذشته و بازخواست الهی در آینده مطرح می‌شود، امر پسندیده‌ای است. پارسای قرآن و نهج‌البلاغه در برابر حوادث دنیوی و فراز و نشیب روزگار، آرام و صبور و بانشاط است؛ اما نسبت به امور اخروی و قضاوت الهی نسبت به ریز و درشت اعمالش، همواره در اضطراب است، و از هر فرصتی برای پوزش‌خواهي و جلب مغفرت الهی استفاده می‌کند. این تفاوت، ریشه در اختلاف دو مکتب در خصوص موضوع معاد دارد.
    بخشش و ایثار
    قرآن مجید در مواضع متعددی، مستقیم و غیرمستقیم دربارة «انفاق» و کمک به دیگران سخن گفته و آن را از جمله شروط بهره‌مندی از هدایت‌های باطنی دانسته است. قرآن احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت دیگران، به‌ويژه وضعیت معاش اعضای جامعه را از اوصاف انسان‌های پارسا دانسته، بر حفظ و ترویج این روحیه تأکید مي‌کند. شدت اصرار قرآن بر این امر تا آنجاست که بی‌مبالاتی نسبت به زندگی و معاش همگنان را موجب ورود به جهنم شمرده است (مدثر:44). بر این مسئله در تعالیم امام علی نیز تأکید فراوان شده است. زندگی ايشان پر از عشق به خلق خدا و تلاش برای راحت آنان، به‌ویژه اقشار ضعیف و محرومان جامعه، بوده است.
    لائوتزو نیز در تعالیم خود، به این امر توجه و بر آن تأکید داشته است. البته مبدأ این رفتار لزوماً احساس مسئولیت اجتماعی نیست. لائوتزو ریشة تمایل «فرزانه» به بخشش را وابستگی نداشتن وی به مال دنیا می‌داند. او هرچه دارد به دیگران می‌بخشد و برای خودش چیزی نمی‌ماند. هرچه بيشتر به ديگران ياري مي‌رساند، شادتر مي‌شود. هرچه بيشتر به ديگران مي‌بخشد، غني‌تر مي‌شود (لائوتزو، 1390، فصل81). به نظر می‌رسد تفاوت اندکی که در مبدأ میل به انفاق و امداد دیگران بین «فرزانه» و «پارسا» دیده می‌شود، ریشه در همان حس انزواطلبی دارد که در تائو بر آن تأکید شده است؛ امری که در تربیت دینی قرآن و نهج‌البلاغه کمتر بر آن تأکید شده است.
    خدمت به خلق
    تمام مکاتب عرفانی و اخلاقی بر «خدمت به خلق» به عنوان یک ارزش والای اخلاقی تأکید داشته‌اند. قرآن‌کریم با عناوینی همچون «بر»، «عمل صالح» و «احسان» بر وجود این ویژگی در بین جامعة مؤمنان تأکید دارد و از دارندگان این اوصاف تقدیر مي‌کند. امام علی برترین مردم را سودمندترین آنان برای مردم دانسته است (آمدی، 1383، ص448)؛ شاد کردن دل مردم و برطرف ساختن غم و اندوه آنان را کفارة گناهان بزرگ (حرّ عاملی، 1420ق، ج16، ص344)؛ موجب تمایل قلب‌ها به سوی انسان (آمدی، 1383، ص449)؛ افزایش نعمت و روزی (نهج‌البلاغه، 1379، ح232)؛ دفع مرگ بد (همان، خ110)؛ نیکویی عاقبت و گشایش در امور زندگی (آمدی، 1383، ص386، ح8834)؛ استحقاق اجر و ثواب الهی (آمدی، 1383، ص449)؛ و بهترین زاد و توشه برای سفر آخرت (نوری، 1408ق، ج12، ص346) می‌داند. ايشان در آخرین وصیت‌های خویش خطاب به فرزندان و اطرافیانشان، دربارة یتیمان، ضعیفان جامعه، زنان و حتی همسایگان سفارش اکید کردند (نهج‌البلاغه، 1379، ص558).
    در مکتب تائو نیز احسان به خلق جایگاه ویژه‌ای دارد. لائوتزو در مواضع متعددی از کتاب خویش، خدمت به خلق را از ویژگی‌های «فرزانه» برشمرده، وی را الگوی خدمت‌رسانی می‌داند (لائوتزو، 1390، فصل56). خدمت‌رسانی «فرزانه» همراه منّت و شهرت‌طلبی نیست؛ چندان که وقتی کاری انجام می‌دهد کسی به حساب او نمی‌گذارد و همه فکر می‌کنند خود آن کار را انجام داده‌اند (همان، فصل17).
    سکوت
    پارسای نهج‌البلاغه از تنهایی و سکوت گریزان نیست، بلکه از خلوت با خویش و فرورفتن در بحر تفکر لذت می‌برد. امام علی در یادکرد یکی از دوستان پارسای خویش می‌فرمایند: «بيشتر روزگارش در خاموشى مى‌گذشت، و اگر سخن مى‌گفت بر ديگر گويندگان غلبه مى‌يافت و عطش پرسندگان را فرومى‌نشاند...» (نهج‌البلاغه، 1379، ص698).
    بنابراین، سکوت او نه از سر ناتوانی در بیان، بلکه از سر بی‌علاقگی به مشغولیت‌های بی‌ثمر است؛ و جالب‌تر آنکه علاقه به سکوت به‌قدری جدّی است که در ادامه می‌فرمایند: توانایی او در سکوت، از توانایی او در سخنوری بیشتر است: «اگر در سخن مغلوب مى‌شد، در خاموشى مغلوب نمى‌شد. همواره به شنيدن حريص‌تر بود تا به گفتن» (همان، ص670).
    این نحوه رفتار در انسان مطلوب اخلاقی مکتب تائو نیز مشاهده می‌شود. لائوتزو در توصیف «فرزانه» چنین می‌نویسد: «فرزانه سخن نمي‌گويد، عمل مي‌كند. وقتي كارش به انجام مي‌رسد، مردم مي‌گويند: «چه جالب! ما خود آن را انجام داده‌ايم» (لائوتزو، 1390، فصل17).
    تفاوت‌ها
    شباهت‌های یادشده بین انسان مطلوب اخلاقی اسلام و تائو دلیل بر آن نمی‌شود که در همة اوصاف اخلاقی یگانگی داشته باشند. در سطور بعدي، به نمونه‌هایی از توصیفات متفاوتی که دو مکتب از انسان مطلوب اخلاقی مورد نظر خود دارند، اشاره خواهيم کرد.
    حد مهرورزی
    امام علی اسوة مردم‌داری و مهرورزی به رعیت بودند؛ اما در عین حال، با مال‌اندوزانی که حق مردم را غصب کرده بودند و یا کسانی که امنیت شهروندان بی‌دفاع را به مخاطره می‌انداختند به شدت مقابله می‌کردند و به این رفتار خود افتخار نیز می‌نمودند (نهج‌البلاغه، 1379، ص172). بنابراین، ايشان یک انسان بی‌خط و بی‌موضع نبودند و مهرورزی ايشان هرچند گسترده و عمیق بود، اما شامل همة افراد نمی‌شد. این رفتار حضرت علی از آموزه‌های قرآن است. قرآن در توصیف یاران پیامبر جبهه‌داری آنها نسبت به کفّار و مهربانی با مؤمنان را از ویژگی‌های بارز ایشان برمی‌شمارد (فتح:29).
    در بخش‌های دیگر این کتاب الهی، حیطة مهرورزی اهل ايمان در خصوص انسان‌هایی ذکر شده است که از در جنگ با جامعة مؤمنان وارد نشده‌اند (ممتحنه:7). علاوه بر این ، در میان مؤمنان نیز حدّ اعلای رحمت و شفقت «پارسا» نصیب اهل ايمان می‌شود. بنابراین، رأفت و رحمانیت «پارسا» به دو درجه قابل تقسیم است: رأفت عمومی که شامل همة مردم مي‌شود؛ و رأفت خاص که نسبت به هم‌کیشان وی اعمال مي‌گردد و از درجة بالاتری برخوردار است.
    این در حالی است که «فرزانة» تائو برخلاف پارسای اسلام، هیچ موضع‌گیری خاصی با مخالفان اعتقادی خود ندارد و با همه یکسان برخورد می‌کند: «او با كساني كه خوبند، خوب است، و همچنين با كساني كه خوب نيستند نيز خوب است. اين خوبي واقعي است. او به كساني كه قابل اعتمادند، اعتماد مي‌كند، و به كساني كه قابل اعتماد نيستند نيز اعتماد مي‌كند. او با ديگران چون فرزندانش برخورد مي‌كند» (لائوتزو، 1390، فصل49) «و در تعاملات اجتماعی ـ سیاسی، از كسي جانبداري نمي‌كند و به پرهيزگاران و گناه‌كاران هر دو خوشامد مي‌گويد» (همان، فصل5).
    روشن است که اعتماد فرزانه مربوط به دشمنانی که به خانة او حمله کردند، نیست؛ زیرا قبلاً هم گفته شد که در مواقع لزوم، از سلاح و خشونت استفاده می‌کند. بنابراین، اعتماد و رأفت گسترة «فرزانه» به میان هم‌میهنانی است که با وی از در دشمنی وارد نشده‌اند. وی با همة مردم، اعم از صالح و طالح، رفتاری یکسان و سرشار از مهر دارد. بدين‌روي، به نظر می‌رسد این بخش از اوصاف «پارسا» و «فرزانه» را بتوان از تفاوت‌های ظریف رفتاری «فرزانه» تائوئیسم و پارسای اسلام تلقّی کرد.
    معاداندیشی
    قرآن مجید از «ایمان به معاد» به عنوان نشانة نیکویی انسان (بقره:177) و عامل پذیرش پندهای اخلاقی و انجام رفتار اخلاقی (بقره:228 تا 232؛ طلاق:2) یاد کرده است. قرآن «یاد معاد» را یکی از نشانه‌های انسان «پارسا» می‌داند (بقره:2) و به فراموشی سپردن آن را از عوامل عذاب آخرت بر شمرده است (سجده:14)، و انکار آن را گم‌راهی آشکار می‌داند (نساء:136).
    در بیانات امام علی نیز تأکید بر اهمیت معاد و لزوم تذکر آن جایگاه ویژه‌ای دارد. تأکید به یادآوری معاد و مراحل آن (نهج‌البلاغه، 1379، ص292) و اشاره به آن به عنوان یک اصل تربیتی، که از ویژگی‌های مثبت اولیاي خداست، در صفحات متعدی از نهج‌البلاغه قابل جست‌وجوست (همان، ص82). ايشان یاران خویش را به یاد معاد ترغیب می‌کنند (همان، ح477). از نگاه امام علی پارسایان به وقوع معاد باور جدّی دارند و سخت در اندیشة آن هستند؛ چنان‌که گویی هم‌اکنون بهشت و جهنم را در برابر خویش حاضر مي‌بينند و نعمت‌ها و عذاب‌های آنها را به شکل جدّی حس می‌کنند (همان، ص402).
    این در حالی است که اصولاً در اندیشة لائوتزو چیزی به نام «معاد» مطرح نیست، چه برسد به اینکه تفکر و باور به آن از اوصاف فرزانگان شمرده شود. این تفاوت در توصیف «فرزانه» و «پارسا» مستقیماً به پایگاه اعتقادی مکتب «تائونیزم» و «اسلام» برمی‌گردد. خاستگاه «تائو» در سرزمین‌های شرقی است و آشنایان با ادیان و مذاهب می‌دانند که در سرزمین‌های مذکور، باور به «تناسخ» بیش از باور به «معاد» رایج است؛ اما جالب آن است که تائو نفیاً و اثباتاً به هیچ‌یک از این دو موضوع، نه معاد و نه تناسخ، اشاره‌ای ندارد. معنای این اشاره نکردن آن است که موضوع زندگی پس از مرگ در نظام تربیتی تائوئی جایگاهی ندارد. این تفاوتِ در جهان‌بینی، تأثیر خود را در نحوة مواجهة «فرزانه» و «پارسا» با مسئلة مرگ نشان می‌دهد. بنابراین، پارسای اسلام علاوه بر اینکه در مواجهة آرام و مثبت و بلکه مشتاقانه‌ای با مرگ، وجوه مشترکی با «فرزانة» تائو دارد، نسبت به مسیر بعد از مرگ نیز دغدغه‌مند است.
    حد انفاق و ایثار
    با وجود تأکیدها و سفارش‌های زیادی که در اسلام بر ساده‌زیستی، زهد و انفاق به دیگران، به ویژه نیازمندان شده است، اسلام از مؤمنان نمی‌خواهد که عزّت نفس و استقلال اقتصادی خود را فدای انفاق کنند، بلکه از پیروان خود می‌خواهد تا حداقل زندگی عرفی را برای خویش حفظ کنند و در صورت علاقه، از اضافة آن نسبت به کمک به دیگران استفاده نمایند. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ‌يُسْرِفُوا وَ لَمْ‌يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا»؛ و.آنان هستند که هنگام انفاق (به مسکینان) اسراف نکرده، بخل هم نمي‌ورزند، بلکه احسان آنها در حد میانه و اعتدال است (فرقان:٦٧).
    امام علی به عنوان بزرگ‌ترین مفسّر قرآن، در وصیت‌نامة خویش، از فرزندشان نمی‌خواهند که همة اموال خویش را بین «فقرا و تهی‌دستان» تقسیم کند، بلکه از وی می‌خواهند که ایشان را در زندگی خود شریک کنند. این تعبیر دیگری است از دستور قرآن مبنی پبر رعایت حد اعتدال در کمک به دیگران. این در حالی است که در تعالیم «تائو» حدی برای بخشش به دیگران تعریف نشده است. «فرزانة» تائو هرچه دارد به دیگران می‌بخشد، تا حدی که برای خودش چیزی نمی‌ماند. هرچه بيشتر به ديگران ياري مي‌رساند، شادتر مي‌شود. هرچه بيشتر به ديگران مي‌بخشد، غني‌تر مي‌شود (لائوتزو، 1390، فصل81). بدین‌روي، به نظر می‌رسد تأکید لائوتزو بر درون‌گرایی و دعوت به عزلت و دوری از اجتماع و انس با طبیعت به حدی است که لوازم مادی زندگی در اجتماع از چشم وی مغفول مانده است.
    از بی‌عملی تا فنا
    در جای‌جای اثر جاودانة لائوتزو، شاهد تأکید بر بی‌عملی و اصرار بر تسلیم جریان حوادث هستیم. برخی از محققان، «بی‌عملی» فرزانۀ تائو را با «فناء فی‌الله» سالک در عرفان اسلامی هم‌معنی دانسته‌اند (پناهی آراللو، 1389، ص47). «فناء فی‌الله» در عرفان اسلامی، دارای مراتبی است که در اصطلاح مشهور آن، تحت عنوان‌هاي «فناى افعالى»، «فناى صفاتى» و «فناى ذاتى» یاد شده است. در «فناى افعالى»، سالک همة افعال و اتفاقات عالم را، نه از مخلوق، بلکه از جانب حق مى‌بیند؛ زیرا خداوند به تجلّىِ افعالى بر او متجلّى شده است. در مرتبة دوم، او صفات تمام اشیا را فانی در صفات حق مى‌بیند و خود و تمام اشیا را مظهر و مجلاى صفات الهى مى‌شناسد و صفات او را در خود ظاهر مى‌بیند. در مرتبة سوم، حق به تجلّىِ ذاتى بر سالک متجلّى مى‌شود و به تعلیم قرآن، که می‌فرماید: «کل شىء هالک الا وجهه» (قصص:88)، او جمیع ذوات اشیا را در پرتو نور تجلّى ذات احدیت، فانى و هالک مى‌یابد و بجز وجود واجب، موجود دیگرى نمی‌بیند و خیال غیریت نزد وى محال می‌گردد.
    از برخی سخنان لائوتزو چنین برداشت می‌شود که فنای مورد نظر او عدم وابستگی روحی و یگانگی ذهنی با متن حقیقت هستی است: از این‌رو، فنای تائویی را می‌توان از نوع فنای افعالی دانست. لائوتزو می‌نویسد: «فرزانه به هیچ‌چیز وابستگی ندارد. پس با همه چیز یگانه است» (لائوتزو، 1390، فصل7). و در جای دیگر می‌نویسد: «ذهنش را همیشه با تائو هماهنگ و یگانه می‌سازد... چگونه؟ با نچسبیدن به هیچ ایده‌ای» (همان، فصل50).
    «هماهنگی ذهن فرزانه با تائو» تعبیر دیگری از هماهنگی ارادة سالک با جریان خلقت است که بی‌شباهت به آنچه در عرفان اسلامی تحت عنوان «فنای افعالی» یاد می‌شود، نیست. از ویژگی‌های مقام «فنا» آن است که عارف غیر حق را نمی‌بیند و خواسته‌های خود را در خواسته‌های خداوند گم می‌کند و اراده‌اش در ارادة خداوند و انجام خواست خدای متعال فانی می‌گردد. اما هيچ‌يک از این مقامات لزوماً به معنای بی‌عملی و سکون محض در برابر جریان حوادث نیست.
    مقایسة نهایی
    «تائوئیسم» مکتبی است اخلاقی ـ عرفانی که با هدف سعادت انسان و نیل او به آرامش، تعالیم خود را منتشر ساخته است. این مکتب در ترسیم انسان مطلوب اخلاقی نقاط اشتراک فراوانی با انسان مطلوب اخلاقی اسلام دارد که در این نوشتار به برخي از آنها اشاره شد. هر دو مکتب در حوزة جهان‌شناختی، هستی را تحت تدبیر و نظام وجودی یگانه‌اي می‌دانند. البته در تعریف و توصیف این یگانگی، همسانی کاملی ندارند. هر دو درپی تربیت انسان و تبدیل آن به انسان اخلاقی مطلوب خود هستند که با الفاظ متفاوتي از آن یاد می‌شود. «انسان مطلوب اخلاقی» در هر دو مکتب، نگاهی معناجویانه و عبرت‌گیر به جهان هستی دارند، و از داشتن آرزوهای طولانی و وابستگی به دنیا منع شده است. رهبران و متون هر دو مکتب از شاگردان خود، گرایش به خلوت، سکوت و تفکر را طلبیده‌اند، و این امور را موجب گشایش ابواب معرفتی برای آنان دانسته‌اند. هر دو مکتب از هواداران خود می‌خواهند دنبال ریاست‌طلبی و برتری‌جویی بر دیگران نباشند، و با تواضع با همنوعان خویش برخورد کنند. هر دو مکتب صلح‌طلبی و پرهیز از خشونت ابتدایی را راه‌کار حلّ مناقشات اجتماعی می‌دانند و جز در صورت لزوم، دستوری به رفتارهای خشونت‌آمیز و به‌کار بردن سلاح نداده‌اند. در هر دو مکتب، شهرت‌طلبی و خودنمایی و ریاکاری تقبیح شده است. و به سبب تأکیدی که هر دو نظام اخلاقی بر استقلال و نفي وابستگی به مادیات و نداشتن آرزوهای طولانی دارند، مواجهه با مرگ، بسیار آسان و بدون دغدغه انجام می‌شود و نگاه مثبتی به مرگ می‌شود. رضا به تقدیر الهی و آرامش در مقابل جریان حوادث و وقایع در هر دو مکتب توصیه شده است. رهبران هر دو نظام فکری توصیه به تمرکز بر حال و زندگی در آن کرده و از درگیر شدن ذهن در تأسف نسبت به گذشته و نگرانی واهی نسبت به آینده نهی کرده‌اند و هر دو مکتب بر نقش محوری مهرورزی و کمک به دیگران، به عنوان عامل مهم رشد و تعالی انسان تأکید دارند.
    در کنار این نقاط مشترک، شاهد برخی تفاوت‌ها نیز هستیم: در حوزه جهان‌بینی، دوگانگی در نیروهای هستی به شکلی که تائو از آن تعبير مي‌کند، در اسلام مشاهده نمی‌شود. اسلام، چه در مبدأ و خلقت هستی و چه در مدیریت آن، حضور بیش از یک خالق، یک رب و در یک کلام، یک خدا را برنمی‌تابد. در حوزة معادشناسی نیز با وجود باور هر دو مکتب به جدایی روح و جسم، در اسلام، مسیر تکامل روح پس از مرگ، از طریق جهان آخرت و برپایی معاد و رسیدگی به اعمال انسان‌ها تداوم می‌یابد، و حال آنکه در تائو، هیچ اشاره‌ای به جهان آخرت نشده‌ و انتهای مسیر سالک، فنا و یگانگی با تائو است. بنابراین، هم در مبدأشناسی و هم در معادشناسی، تفاوت‌های جدّی بین نگاه دو مکتب وجود دارد که تأثیر خود را در توصیفاتی که دو مکتب از «انسان مطلوب اخلاقی» دارند، نشان می‌دهد.
    پارسای اسلام همانند «فرزانه» تائو بر تقدیر الهی رضایت دارد؛ اما این رضایت، وی را تا حد بی‌عملی و سکون نمی‌کشاند. هر دو خویشتن را از خطرات سلوک برحذر می‌دانند و جانب احتیاط را در افعال نگاه می‌دارند. هر دو در پی احسان به خلق و بخشش به نیازمندان هستند؛ اما پارسای مسلمان به تبعیت از قرآن و معصومان حد اعتدال را نگاه می‌دارد و زندگی و استقلال اقتصادی خود و خانوادة خویش را به خطر نمی‌اندازد. اين در حالی است که «فرزانه» تائو تا حد از دست‌دادن همة زندگی خویش پیش می‌رود. خلوت «فرزانة» تائو امری دائمی و همیشگی است، در حالی که پارسای اسلام آن‌گونه که در قرآن و نهج‌البلاغه نشان داده شده، از مسائل اجتماعی جامعة خویش غافل نیست و به صورت فعّال، در امور اجتماعی و سیاسی زمانة خود، شرکت دارد و عنوان «مجاهد» را بر تارک خویش دارد؛ صفتی که نشان از اوج تحرّک و فعالیت سالک در امور سیاسی اجتماعی دارد. غفلت نکردن از وضعیت جامعه و احساس مسئولیت نسبت به روند حاکم بر آن، از نقاط افتراق مهم دو مکتب اخلاقی عرفانی مزبور به شمار می‌رود.
    چه «فرزانه» و چه «پارسا» هر دو از خودنمایی و ریاکاری و شهرت‌طلبی دوری می‌کنند؛ اما دایرة خلوص پارسای مسلمان بالاتر از «فرزانه» تائو و وسیع‌تر است. پارسای مسلمان در انجام رفتارهای نیکوی خویش (عمل صالح)، صرفاً به دنبال کسب رضایت خدای خویش است. او در هر موقعیتی در پی آن است که مطلوب و مرضی مولای خود را انجام دهد. از همین روی، تقیّد به شریعت برای وی اصلی غیر قابل اغماض است. اما در نظام تربیتی تائو، تأکیدی بر شریعت، چه الهی چه غیر الهی، دیده نمی‌شود. به همین سبب، هرگونه دوری از مرزهای تعریف‌شده توسط شریعت، برای پارسای مسلمان گناه شمرده می‌شود و ارتکاب آن برای وی جرمی عظیم تلقّی می‌گردد و بدين‌روي، سالک مسلمان دائم در پی کسب بخشش الهی است. از همین رو، «استغفار» و «توبه» از مفاهیم اصلی در نظام تربیتی اسلامی محسوب می‌شود و در جای‌جای قرآن، نهج‌البلاغه و سایر متون تربیتی اسلامی بر آن تأکید شده است. در نظام تربیتی ـ عرفانی تائو، اصولاً چنین نگاهی وجود ندارد.
    تقیّد سالک مسلمان بر عبادت و مناجات تمایز دیگر دو نظام اخلاقی ـ عرفانی اسلام و تائو محسوب می‌شود. قرآن، نهج‌البلاغه و سایر متون روایی اسلامی مکرّر از عبارات و واژه‌هایی همچون اقامه‌کنندگان نماز، روزه‌داران، شب‌بیداران، مستغفران، عبادت‌کنندگان در سحر و قاریان قرآن برای توصیف انسان اخلاقی مورد نظر اسلام استفاده می‌کنند، در حالی که در متن تائو، به هیچ عنوان چنین اموری دیده نمی‌شود. شاید بتوان تفاوت معناداری را که با وجود مشابهت‌های زیاد بین دو مکتب وجود دارد، در یک جمله خلاصه کرد: نظام تربیتی ـ عرفانی اسلامی برخاسته از یک دین و محصول یک شریعت است و حال آنکه نظام تربیتی ـ عرفانی تائوئی نمایشگر یک مکتب عرفانی است که با وجود عمق و زیبایی خاص خود، نمی‌تواند شمول یک دین را داشته باشد.
    یادآور می‌شود که بررسی‌های این نوشتار با تمرکز بر مکتب عرفانی «تائو» انجام شده است و شکل
     دیگر این مکتب، که به نام «تائو چیائو» خوانده می‌شود و در قالب یک آيین ساحری در چین رواج یافته است، مورد نظر نیست. 

        نهج‌البلاغه، 1379، ترجمه محمد دشتی، قم، حضور.
        آمدی، عبدالواحد، 1383، غررالحکم و درر الکلم، ترجمه حميد فرخیان، قم، دارالحدیث.
        ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، 1403ق، شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی.
        بحرانی، کمال‌الدین میثم، 1379ق، شرح نهج‌البلاغه، تهران، دفتر نشر کتاب.
        بی‌ناس، جان، 1354، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، تهران، پیروز.
        پناهی آراللو، مائده، 1389، «انسان کامل ـ فرزانه»، اطلاعات حکمت و معرفت، ش11، ص47-51.
        جعفریان، رسول، 1370، دین و سیاست در دورة صفوی، قم، انصاریان.
        حرّ عاملی، محمدبن حسن، 1420ق، وسایل‌الشیعة فی تحصیل مسایل‌الشریعة، قم، آل‌البیت.
        حلّی، حسن بن یوسف مطهّر، 1408ق، نهج‌الحقّ و کشف‌الصّدق، تصحیح سیّدرضا صدر، قم، دارالهجرة.
        حسینی تهرانی، محمدحسین، 1366، رسالة لبّ اللباب، تهران، حکمت.
        سراج طوسی، ابونصر، 1960م، اللمع فی‌التصوف، مصر، دارالکتب الحدیثة.
        شریعتی، علی، 1368، تاریخ و شناخت ادیان، تهران، الهام.
        طباطبایی، سیّد محمّدحسین، 1382، شیعه: مذاکرات و مکاتبات پروفسور هانری کربن با علامه سید محمدحسین طباطبایی، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
        طوسی، خواجه نصیرالدین، 1373، اوصاف‌الاشراف، تهران، وزارت ارشاد اسلامی.
        طوسی، ابوجعفر محمد، 1414ق، امالی، قم، دارالثقافة.
        عیاشی، محمدبن مسعود، 1380ق، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعة العلمیة.
        قپانچی ، سیدحسن، 1381، مسند الامام علی، تهران، دارالاسوة.
        قشیری، عبدالکریم، 1374، رساله قشیریة، حسن بن احمد عثمانی، تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، علمی فرهنگی.
        کاشانی، عزّالدین محمود بن علی، 1387، مصباح‌الهدایة و مفتاح‌الکفایة، تصحیح جلال‌الدین همایی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
        کلینی، محمد بن یعقوب، 1379، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمره‌ای، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
        گیلانی، عبدالرزاق، 1343، مصباح‌الشریعة و مفتاح‌الحقیقة، تهران، دانشگاه‌ تهران‌‏.
        لائوتزه، تائوته چینگ، 1390، تائو ته چينگ، ترجمه فرشید قهرمانی، تهران، مثلث.
        مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
        مجلسی، محمدتقی، 1375، رسالة تشویق‌السالکین، چ سوم، تهران، نور فاطمه.
        مطهری، مرتضی، 1375، سیری در نهج‌البلاغه، تهران، صدرا.
        مکی، ابوطالب محمدبن علی، 1405ق، قوت‌القلوب، قاهره، مطبعة الانوار المحمدیة.
        نوری، میرزا حسین، 1408ق، مستدرک‌الوسائل، بیروت، مؤسسة آل‌البیت لاحیاء التراث.
        Giles, Lionel, 1912, Taoist teachings, john morray, London.
        Stewart, Jampa Mackenzie,(n.d), Foundations of Taoist practice, E-published by author.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رهنمائی، حسین.(1397) مقایسة «انسان اخلاقی مطلوب» در اسلام و تائوئیسم با تأکید بر «نهج‌البلاغه» و «تائو ته چینگ». فصلنامه معرفت ادیان، 10(1)، 45-63

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسین رهنمائی."مقایسة «انسان اخلاقی مطلوب» در اسلام و تائوئیسم با تأکید بر «نهج‌البلاغه» و «تائو ته چینگ»". فصلنامه معرفت ادیان، 10، 1، 1397، 45-63

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رهنمائی، حسین.(1397) 'مقایسة «انسان اخلاقی مطلوب» در اسلام و تائوئیسم با تأکید بر «نهج‌البلاغه» و «تائو ته چینگ»'، فصلنامه معرفت ادیان، 10(1), pp. 45-63

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رهنمائی، حسین. مقایسة «انسان اخلاقی مطلوب» در اسلام و تائوئیسم با تأکید بر «نهج‌البلاغه» و «تائو ته چینگ». معرفت ادیان، 10, 1397؛ 10(1): 45-63