بررسی مقایسهای پیشگویی امامیه و مسیحیت صهیونیسم دربارة عصر ظهور؛ تحقق حکومت جهانیِ عدل و صلح
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
یکی از نیازهای اساسی و فطری بشر، برقراری عدالت و صلح فراگیر جهاني است. انسانها میل و گرایش فطری به عدالت و صلح دارند و از آن لذت، و از نبودش رنج میبرند. روزي این آرزوی بشر برآورده میشود. این خواستة فطری، در ادیان مختلف جهان انعکاس یافته و بشارت و پیشگویی دربارة این امر مهم، در عصر ظهور منجی و مصلح آمده است. ضرورت این مهم در دنیای امروز و با توجه به شرايطي که جهان در آن به سر میبرد، بیش از پیش احساس میشود.
قلمرو اين تحقیق، ارائه و بررسی دیدگاه امامیه و مسیحیت صهیونیسم (Christian Zionism) دربارة تحقق حکومت جهانیِ عدل و صلح در عصر ظهور است. از میان همة تعالیم دینی، آنچه در حکومت موعود مورد توجه خاص قرار گرفته است، برقراری عدالت و صلح است؛ زیرا اولاً، حکومت جهانی موعود در دورانی شکل میگیرد که مردم جهان، از ظلم حکومتهای ستمگر به ستوه آمده، تشنة عدالت هستند. ثانیاً، تنها در سایة عدالت و امنیت، ساير احکام الهی به نحو تمام و کمال، در جامعة انسانی پیاده میشود و مردم از لحاظ مادی و معنوی، به رشد و کمال ميرسند.
بدنة مسیحیت، نگاه مثبتی به مسیحیت صهیونیسم ندارند. به گونهاي که برخی، تلقی آنها از دین را به مثابه بدعت شمرده، قائلین بدان را تا حد ارتداد از دین مسیحی سرزنش نمودهاند (وات، 1379، ص66)؛ زیرا اولاً، حضرت عیسی را به عنوان یک فرد نظامی و نه به عنوان یک منجی معرفی میکنند. ثانیاً، پیش از ظهور شدیداً مخالف صلح هستند. حال آنکه مسیح، پیامبر صلح و دوستی بود. ثالثاً، از یهودیان در نبرد آخرالزمان استفاده ابزاري میکنند (اسمیت، 2008، ص9). با این حال، دلایل انتخاب این دو مکتب، دو مسئله است:
1. ویژگی موعودباوری این دو مکتب: در میان مذاهب ادیان، برخی فرقهها به شدت موعودمحور هستند. امامیه و مسیحیت پیوریتان از اين جملهاند. پیوریتانها (Puritan) (پارسایان) از افراطیترین و تندروترین شاخة مذهبی پروتستان هستند که از قرن 16 میلادی، به خاک آمریکا وارد شدند و در شکلگیری تاریخ، فرهنگ و مذهب جامعة آمریکا، نقش مؤثری ایفا کردند. آنان در قرن 17 در انگلستان انقلاب کرده، قدرت را به دست گرفتند. پس از آن، با یهودیان رابطه برقرار کردند و در قرن 19 رسماً پیوندشان محکم شد (کلاپرمن، 1354، ج3، ص143-151؛ هلال، 1383الف، ص45؛ سایزر، 1386، ص42، 72 و 101). اصلیترین دلیل حمایت و رابطة آنان با یهودیان، مقدمة تحقق پروژة «زمینهسازی بازگشت مجدد مسیح» بود (راث، 2007، ج11، ص520؛ هلال، 1383الف، ص45). در قرن 19، به دليل حمایت پیوریتان از صهیونیسم، از سوی ملیگرایان یهودی مانند تئودور هرتصل (Theodor Herzl) (1860-1904م) و دیگران، «صهیونیست مسیحی» بر پیوریتانها اطلاق شد. پایهگذار اصلی این نام، جان نلسون داربی (1800-1882) است که در گسترش این اندیشه، در بریتانیا و ساير کشورهای تأثیرگذار بود (سایزر، 1386، ص42 و 101). در نتیجه، مسیحیت صهیونیسم از فرقههای موعودمحور است.
2. نفوذ سیاسی و فرهنگی گستردة تفکر مسیحیت صهیونیسم: سیاستمداران و جوامع تأثیرگذار در آمریکا و انگلیس، به این نوع اندیشه باور دارند. این تفکر، به دنبال حکومت و رهبری بر جهان، پس از رجعت دوبارة مسیح است. در حالی که در مقابل آنها، تفکر امامیه است. اماميه معتقد است، رهبری جهان آخرالزمان از آنِ حضرت مهدی است که با گسترش عدالت در عالم، صلح جهانی را به ارمغان میآورد. دلیل اصلی مخالفت غربِ متأثّر از مسیحیت صهیونیسم با امامیه، بر سرِ همین تفکر است.
طرح اين موضوع از اين جهت ضرورت دارد که کشورهای غربی، تحت تأثیر تبلیغات منفیِ صهیونیسم، اعم از مسیحی و یهودی، برای اينکه نشان دهند موعود امامیه، صلحآفرین برای جهانیان نیست، اين اتهام را در عرصة جهانی مطرح میکنند؛ اسلام در آغاز تنها با زبان زور و شمشیر گسترش یافته است. در نهایت امر نیز چنین است. از اینرو، منشأ همة خشونتها و قتلها در جهان است. آنان موعودی خشن و جنگمحور از موعود اسلام ارائه میکنند که هدف آن در آخرالزمان، صرفاً قیام به شمشیر است و نه ایجاد صلح در جهان. به عنوان نمونه، يك هفته پس از توافق هستهاي ايران و غرب، مقالهای توسط رابرت اسپنسر (Robert Spencer) از فعالان ضداسلامي معروف، منتشر شد که در آن به شدت به دولت آمريكا به جهت توافق با ايران، بر مسائل هستهاي حمله کرد. ایشان چندین كتاب منتشر کرد كه همگي در دفاع از اسرائيل و ضديت با مسلمانان است. از مهمترين كتابهاي وي، كه عنوان بهترين فروش كتابِ ماه توسط نيويورك تايمز است، دو كتاب «نشانههاي اشتباه سياسي نسبت به اسلام و جنگهاي صليبي» (The Politically Incorrect Guide to Islam and the Crusades) و «حقايقي درباره محمد» (The Truth About Muhammad) است. دليل اسپنسر براي نادرستي توافق با ایران، بسيار جالب توجه است. او ايران را آمادة ساخت سلاح هستهاي، براي حمله به آمريكا و اسرائيل ميداند تا بتواند ظهور امام دوازدهم را جلو بيندازد. او میگوید: تنها هدف ایران برای هستهای شدن، براي آمدن امام دوازدهم است (www.frontpagemag.com/2013/robert-spencer). حتی تلقی مسیحیت صهیونیسم از مسیح نیز این است که ملکوت ایشان، پس از کشتار گسترده برقرار میشود. در حالي که نسبتدادن چنین ادبیاتی به حضرت مسیح و حضرت مهدی نادرست بوده، با اصول محکم دینی سازگاری ندارد. از اینرو، لازم است برای دفع این شبهه، پژوهشهایی صورت گیرد.
پیش از ورود به بحث، لازم است دربارة مسیحیت صهیونیسم و آموزههای آنان توضیحی داده شود. به صهیونیستهای مسیحی، «صهیونیستها یا مسیحیان بنیادگرا» نیز میگویند (سایزر، 1386، ص65؛ هلال، 1383ب، ص130). در اعتقادات آنان، هر چند رکن اساسی در مورد بازگشت دوبارة مسیح و آغاز دوران هزارة خوشبختی و صلح در جهان، «مکاشفة یوحنا» است (هلال، 1383ب، ص102)، ولی علاقه و احترام فوقالعادهای برای عهد عتیق قائل بودند. به گونهاي که وقتی در آمریکا، انگلیس و شمال آتلانتیک قدرت گرفتند، مطالعات توراتی و یهودیگری (Judazing) وابسته به آن آغاز گردید. حتی از دولت انگلستان خواستند، تورات را مبنای قانون اساسی قرار داد، به رسمیت بشناسد (راث، 2007، ج11، ص520). پیوریتانها، علاوه بر اينکه عهد قدیم را در رأس کتابهای مقدس قرار دادند، آداب و رسوم یهودیت را نیز جایگزین اصول مسیحیت کردند (هلال، 1383الف، ص45). مسیحیت صهیونیسم، بهشدت با عنصر یهودیت و مسیحیت پيوند خورده است (صادقنیا، 1389، ص254).
آنان در استنباط از کتاب مقدس، رویکردی ظاهرگرایانه و نصگرایانه دارند. بهگونهای که تنها «ترجمه و تفسیر تحتاللفظی» نزد ایشان مقبول و معتبر ميباشد. در نگرش آنان، متون مقدس دارای اقتدار، قطعیت، خدشهناپذیر و خطاناپذیر است. آنچه که این اقتدار متنی را حفظ میکند، قرائتی یکسان و روشن از این متن است؛ نباید به بهانه تکثّر در قرائتها، که آن را خرافهای بیش نمیخوانند، این اقتدار درهم شکند (بِرِس، 2008، ص13).
آنان به شش آموزة الهیاتی، که از کتاب مقدس سرچشمه میگیرند، باور دارند: اول. یهودیان قوم برگزیدة خدا هستند. دوم. آنها بایستی به اسرائیل برگردند؛ زیرا حضور آنان در فلسطین، زمینه را برای رجعت مسیح آماده خواهد ساخت (هلال، 1383ب، ص66). سوم. سرزمین اسرائیل منحصراً به یهودیان تعلق دارد. از اینرو، باید تسخیر شده و شهرکسازی در آن انجام شود. چهارم. بیتالمقدس پایتخت ابدی و انحصاری یهودیان است. نمیتوان آن را با ساکنان فلسطین تقسیم کرد. از اینرو، وقتی در سال 1967 بیتالمقدس به سرزمینهای اسرائیل الحاق شد، صهیونیستهای مسیحی آن را در زمرة تحقق نشانههای الهی دانستند. پنجم. ساخت و بنای معبد قدیمی برای سومین بار، بر روی جایگاه کهن آن است، که در حال حاضر «قبةالصخره» بر آن قرار دارد (هلال، 1383الف، ص120). ششم. وقوع جنگ آخرالزمانِ حارمجدون (آرمگدون) میان خیر و شر است. بنابراين، نیروهای خیر به رهبری مسیح، بر نیروهای شرّ به رهبری دجّال پیروز میشود. مسیحیت صهیونیسم، به دليل اینکه به این جنگ تسریع بخشد، مخالف روند صلح در خاورمیانه است. در این جنگ، لشکریان اعراب و اسلام شکست میخورند و مسیح ظهور مجدد میکند (سایزر، 1386، ص462-463) و در اورشلیم برای هزار سال حکومت و سلطنت خواهد کرد (ملاکی، 2007، ج21، ص621). بنابراین، نبرد حارمجدون در آخرالزمان و به دنبال آن ظهور مسیح، گامهای پایانی در تحقق پیشگوییهای کتاب مقدس بهشمار میآیند.
پیوریتانها، از قرن 17 به بعد، وظیفة دینی خود دانستند تا برای تسریع در تحقق این حوادثِ مقدماتی و در نتیجه، بازگشت مسیح، که هزاره صلح و خوشبختی را به ارمغان خواهد آورد، تلاش کنند (سایزر، 1386، ص70؛ صاحبخلق، 1385، ص38). بدینترتيب، وظیفة «بازگرداندن یهود به سرزمین فلسطین» را بر عهدة انگلستان گذاشتند (ملاکی، 2007، ج21، ص621؛ هلال، 1383الف، ص47-48). بنا به اظهار الیبرناوی، تاریخنگار یهودی، پیوریتانها همة تلاش خود را برای بازگشت و استقرار آنها در سرزمینهای مقدس انجام دادند؛ زیرا بر اساس اعتقاد پیوریتانها، پيش از بازگشت مجدد مسیح، باید یهودیان به سرزمینهای مقدس بازمیگشتند (برناوی، 1992، ص140). گاهي اوقات، پیوریتانها از سران دولتها درخواست میکردند تا براي به دست آوردن حقوق یهودیان، اقدامات سیاسی کنند تا آنان به سرزمین مقدس مهاجرت کنند. آنان، فعالیتهای خود را بدون هیچ نتایج عملی تا قرن 19 ادامه دادند، تا اینکه در ماهیت این حرکت و در انگیزههای مسیحیانی، که از بازگشت یهودیان به سرزمین اسرائیل حمایت کردند، تغییرات اساسی واقع شد (کتز، 2007، ج21، ص542).
سرانجام، مسیحیت صهیونیسم با پشتیبانی همهجانبه از صهیونیسم سیاسی (Political Zionism) دولتهای بزرگ غربی، مانند انگلستان و آمریکا را راضی به استقرار دولت یهودی در فلسطین کردند. طبق توافق میان صهیونیسم مسیحی و سیاسی، قرار شد با کار سیاسی به این آرزو؛ یعنی «دوبارهسازی هیکل (معبد) سلیمان» جامة عمل بپوشند (مسیری، 1374، ص55 و 59-60؛ ماضی، 1381، ص55)؛ زیرا یهود آرزوی ساخت معبد را دارد. لازمة این کار، نابودی مسجدالصخره و مسجدالاقصی در بیتالمقدس است. تخریب مسجدالصخره و ساخت معبد یهود، از باورهای مشترک صهیونیسم مسیحی و سیاسی است. مسلمانان اجازة نابودی مسجد را نمیدهند. از اینرو، فاجعة دهشتناک رقم میخورد و جنگ آخرالزمانی حارمجدون در صحرای مگیدو در اسرائیل رخ میدهد (سایزر، 1386، ص316، 445).
در زمینة پیشینة خاصِ اين موضوع، که مشتمل بر تبیین و بررسی پیشگویی امامیه و مسیحیت صهیونیسم دربارة تحقق حکومت جهانی عدل و صلح در عصر ظهور است، در منابعی که اسلام و مسیحیت را به صورت تطبیقی بررسی کردهاند، نوشتهای مشاهده نشد. از اینرو، پس از تبیین این پیشگویی در دو مکتب، به بررسی و ارزیابی آن میپردازیم.
پیشگویی امامیه دربارة تحقق حکومت جهانیِ عدل و صلح در عصر ظهور
تشکیل حکومت جهانیِ عدل و صلح، از بزرگترین آرمانهاي همة پیامبران، امامان، مصلحان و انساندوستان بوده است. امامیه بر این باور است که این آرمان والا به دست حضرت مهدی تحقق میپذیرد. از نگاه قرآن، ارادة ازلی خداوند بر این امر تعلق گرفته که مستکبران ریشهکن شوند. مستضعفان و بندگانِ صالح، وارثان و حاکمان در زمین باشند (قصص:5-6؛ انبیاء:105). تحقق کامل این اراده، با ظهور حضرت مهدی امکانپذیر است. حضرت علی در اینباره میفرماید:
این دنيا پس از سركشى، روزی به ما روى خواهد آورد، چونان شتر مادّه بد خو كه به فرزندش با مهربانی روی میآورد. (سپس اين آيه را خواند) «و اراده كرديم كه بر مستضعفين زمين، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حكومتها گردانيم» (نهجالبلاغه، 1379، ح209).
پیامبر اکرم دربارة حکومت جهانی حضرت مهدی میفرماید: «خداوند بر دستان واپسین امام، مشارق و مغارب زمین را میگشاید (ابن بابويه، 1395، ج1، ص282، ح35)». امام رضا از پدرانش از پیامبر اکرم نقل کرده است که خداوند در شب معراج، در بخشی از بیانی طولانی فرمود: «... و به درستی زمین را به وسیلة واپسین آنان (امامان معصوم از دشمنانم پاک خواهم ساخت و تمام گستره زمین را در فرمانروایی او قرار خواهم داد...» (ابنبابويه، 1378، ج1، ص264، ح22). در دوران حکومت امام مهدی با ایجاد مدیریت و حاکمیت یگانه، برای همة اجتماعات، نژادها و منطقهها، یکی از عوامل اصلی تضاد، و جنگ و ستم از بین میرود؛ زیرا سرچشمة بخش عظیمی از تضادها، استکبارها، استبدادها، ستیزها و خونریزیها، تحریک دولتهاست. این امر به دست حکمفرمایان انجام میگیرد که برای گسترش قدرت، جلب منافع بیشتر و استوارسازی بیشتر پایههای حکومت خود، به آن اقدام میکنند. برطرف شدن این امور، در پرتو حکومت و قدرت واحد امکانپذیر است؛ قدرتی که همة انسانها را بر دور یک محور گرد آورد، عوامل خودکامگی و خودخواهی را نابود کند. تاکنون چنین قدرتی شکوفا نشده است. این امر به دست امام مهدی پدید میآید (حکیمی، 1374، ص160-164).
روشن است که آگاهی کامل از رخدادهای پس از ظهور، در دوران پیش از ظهور دشوار است. ولی از مهمترین شاخصههای تحقق حکومت مهدوی و اساسیترین ویژگیهای عصر ظهور، که در روایات به آنها اشاره شده است، تحقق کامل عدالت و صلح فراگیر است. در اينجا بهطور اجمال به آنها میپردازیم:
1. حکومت عدالتگستر
یکی از موضوعات مطرح در بسیاری از روایات اسلامی در مورد نزدیک شدن ظهور حضرت مهدی، عنوان «كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرًا؛ همانگونه که جهان از ظلم و جور پر شده باشد» ميباشد؛ یعنی از نخستین نشانههای ظهور منجی، فراگیر شدن «ظلم» و «جور» در جهان است. در اینگونه روایات، مراد از «ظلم»، «تجاوز» به حقوق دیگران و مراد از «جور»، «تبعیضهای ناروا» در حکومت بر مردم است. به عبارت دیگر، ظلم یعنی حق و دسترنج دیگران را غصب کرده، به خود اختصاص دهد و «جور» یعنی فردی برای محکم کردن پایههای قدرت خود، حقِ مال، جان و ناموس دیگران را به هواخواهان خویش اختصاص دهد (مکارم، 1388، ص160-162). هرگاه جامعة انسانی از ظلم و جور پر شود، منجی عادل ظهور ميکند و همة اینها را از میان میبرد؛ زیرا در بسیاری از روایات اسلامی، هدف اصلی حکومت حضرت مهدی با عنوان «يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطًا؛ زمین را از عدل و قسط پر میکند» بيان شده است. این تعبیر زیبا و پرمحتوا، که خبر از حاکمیت عدالت در جهان و نابودی کامل ظلم در حکومت جهانی حضرت مهدی میدهد، بارها از سوي معصومان در وصف حضرتش بهکار رفته است (ابنبابویه، 1395، ج1، ص257، 262، 289، 318 و ج2، ص342، 361، 369، 377، 383، 384).
پیامبر اکرم در اینباره فرمودند: «بشارت باد بر شما به مهدی!.... زمین را از عدل و قسط پر میکند، همانگونه که از ستم و جفاکاری پر شده بود. هم ساکنان آسمان و هم ساکنان زمین از او خشنود خواهند بود (طوسى، 1411ق، ص178)». خشنودی فرشتگان و ساکنان آسمانها، به این دلیل است که کفر و ستم از ابتدای آفرینش، آنها را آزار داده، وقتی میبینند که ظهور امام با نابودي کفر و شرک وگسترش توحید و ایمان همراه است، خوشحال میشوند. افزون بر این، از نگاه امامیه، امام واسطة نزول فیض و رحمت الهی بر همة موجودات عالم هستی است. از اینرو، بین امام و ساير موجودات، رابطهای معنوی برقرار است، وقتی امام اندوهناک میشود، آنها اندوهگین و هرگاه مسرور باشد، آنها خوشحال میشوند. بيتردید حضرت مهدی نیز از ظهور ارادة الهی در تحقق عدالت خوشحال خواهد بود (سعادتپرور، 1380، ص209).
از بین بردن ظلم و ستم و برقراری عدالت، از آرمانهای بزرگ انبیای الهی و اوصیای آنان بوده است و اساساً برای همین هدف برانگیخته شدند (حدید:25). با این حال، هیچگاه این هدف و آرمان در سطح جهانی تحقق نیافته است. تنها در عصر ظهور حضرت مهدی سراسر جهان از عدالت پُر خواهد شد و ظلم از بين ميرود. شعار اصلی حکومت مهدوی، تحقق عدالت در همة ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... است. امام صادق سوگند یاد میکند: «مهدی عدالت را همچنان که سرما و گرما وارد خانهها میشود، وارد خانههای مردمان میکند (مجلسى، 1403، ج52، ص362)». به نظر میرسد، مراد امام این است که در زمان ظهور، تمام نقاط جهان از نسیم روحبخش عدالت او بهره برده و خانههای آنان را گرما و حرارت ویژهای میبخشد. امام رضا دربارة عدالتطلبی حضرت در عصر ظهور میفرماید: «میزان عدالت را میان مردم مینهد، پس کسی بهکسی ستم نمیکند» (مجلسی، همان، ج52، ص322؛ ابنبابویه، 1395ق، ج2، ص372).
آن حضرت با پیروان ساير مکاتب، بر اساس مبانی دینی و اعتقادی خودشان استدلال و گفتوگو میکند. به فرمودة امام باقر «حضرت مهدی پس از ظهور، دربارة یهودیان و مسیحیان، طبق احکام تورات و انجیل واقعی و... با مسلمانان بر اساس قرآن حکم میکند» (مجلسی، 1403ق، ج51، ص29). حتی بدکاران از عدالت و مساوات امام بهرهمند میگردند. امام باقر در همین روایت فرمودند: «حضرت (اموال را) برابر تقسیم میکند و میان مردم چه نیکوکار و چه بدکار به عدالت رفتار مینماید» (همان، ج51، ص29؛ شيخ حر عاملى، 1409ق، ج9، ص282). نتیجه اينکه حضرت مهدی پایههای عدالت به معنای واقعی را که هنوز در جامعة بشری پیاده نشده است، در سراسر نقاط جهان محکم میسازد و همة گروهها و اقوام با هر نژادی و زبانی، با رضایت کامل در سایة حکومت او به زندگی خود ادامه میدهند.
2. صلح همهجانبه و پایدار
یکی از اولویتهایی که در قرآن کریم و روایات معصومان در تحقق جامعة آرمانی بر آن تأکید شده است، گسترش صلح، امنیت، رفاه، پرهیز از جنگ و خونریزی و... است: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، همگى در صلح و آشتى درآييد» (بقره:208؛ ر.ک: حجرات:9-10). استراتژی قرآن کریم، حتی در رفتار با دشمنان نیز همواره به عدل و صلح تأکید جدی داشته است: «... دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد كه به پرهيزگارى نزديكتر است! و از (معصيت) خدا بپرهيزيد...» (مائده:8).
روایات مربوط به دوران ظهور حضرت مهدی بیانگر دورانی درخشان از نظر امنیت، آسایش و صلح فراگیر است. در دوران ظهور، چون ظلم و ستم رخت برمیبندد و روابط انسانی بر اصل عدل و انصاف استوار میگردد، آرامش، امنیت و صلح برقرار میشود. پیامبر اکرم فرمودند: «به سبب عدل هست که زمین و آسمان برقرار و پابرجا هستند» (فيض كاشانى، 1415ق، ج5، ص107؛ ابن ابيجمهور، 1405ق، ج4، ص103)؛ یعنی هر صلح و امنیتی، در سایة عدالت جامة عمل میپوشد و در مقابل هر جنگ و ناآرامی، بر اثر ظلم و بیعدالتی است. بنابراین، اگر عدالت در جامعهای به طور کامل محقق شود، به تبع آن امنیت و صلح فراگیر نیز کاملاً محقق میشود. این مسئله از ارزشمندترین نعمتهاست که بیتردید، حکومتهای پیش از ظهور به اجرای کامل آن قادر نیستند. تنها در عصر ظهور محقق خواهد شد (حکیمی، 1374، ص112؛ اخوان کاظمی، 1387، ص69).
از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمودند: «امت من در زمان ظهور، به نعمتهایی دست مییابند که پیش از آن در هیچ دورهای دست نیافته بودند. در آن روزگار آسمان باران فراوان دهد و زمین هیچ روییدنی را در دل خود نگاه ندارد» (مجلسی، 1403ق، ج51، ص83). امام علی نیز دربارة دورة امنیت و صلح فراگیر در حکومت حضرت مهدی چنین میفرماید:
در دوران حکومت او آسمان ـ چنانکه باید ـ باران میبارد و زمین نیز رستنیهایش را بیرون میدهد و کینه از دلهای بندگان زدوده میشود و میان درنده و حیوانات آشتی برقرار میشود. در آن روزگار، یک زن میان عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و جز بر زمینهای سرسبز قدم ننهد، و بر روی سرش زینتهایش را گذارده و نه درندهای او را آزار میدهد و نه میترساند (همان، ج10، ص104).
در همین زمینه، ایشان در خطبهای فرمودند:
آگاه باشيد! فردايى كه شما را از آن هيچ شناختى نيست، زمامدارى حاكميّت پيدا مىكند كه غير از خاندان حكومتهاى امروزى است (حضرت مهدى) عمّال و كارگزاران حكومتها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد، زمين ميوههاى دل خود (معادن طلا و نقره) را براى او بيرون مىريزد و كليدهايش را به او مىسپارد، او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مىنماياند (نهجالبلاغه، 1379، خ138).
همزیستی مسالمتآمیز، امنیت و آسایش خاطر، از بزرگترین دغدغههای اجتماعی بشر در طول تاریخ بوده است که در عصر مهدوی، به بهترین وجه محقق میشود؛ زیرا در این عصر، انسانها متحول میشوند. جوامع بشری تا پيش از ظهور، پیشرفت را تنها در ابعاد مادی و ظاهری دیدهاند. ولی در این عصر، به ابعاد و نیازهای واقعی و روحی انسان توجه میشود و جامعه دارای فضایل حقیقی میشود. در این دولتِ مبارک، عقول بشری به کاملترین وجه رشد خواهد کرد. امام باقر در اینباره فرمودند: «در عصر امام مهدی، خداوند دست خود را بر سر بندگان مینهد، پس عقلهای آنان جمع و متمرکز گردیده و بردباریشان کامل گردد» (كلينى، 1429ق، ج1، ص56). اینکه خداوند دست خود را بر سر بندگان قرار میدهد، به این معنا است که در سایة حکومت عدل، انسانها از سطح بالایی از رشد، بلوغ فکری و عقلی برخوردار ميشوند. در این صورت، مردم از دست و زبان یکدیگر در امان خواهند بود. اساساً برای ساختن چنین جامعهای، خداوند، عقول بشر را به حدّ کمال میرساند.
افزون بر این، جوامع بشری به جهت رشد در توحید، ایمان و تقوی در همة جهان، از ظلم دیگران و همة موانع صلح و همزیستی مصون خواهند بود. در حدیث معراج، به نقل از امام رضا پیامبر اکرم در بیان دستاوردهای انقلاب مهدوی فرمودند: «(واپسین امام) خلق جهان را بر اعتقاد به توحید من گرد خواهد آورد» (ابنبابويه، 1378، ج1، ص264، ح22؛ مجلسی، 1403، ج52، ص312). امام رضا فرمودند: «خداوند با ظهور او زمین را از هرگونه جور و ظلمی پاک نماید و مقدس گرداند» (مجلسی، 1403، ج52، ص321؛ ابنبابويه، 1395، ج2، ص372).
نتیجه و اثر این عدالت، صلح و امنیت فراگیر، چنان است که طبیعت نیز بر سر مهر خواهد آمد و همة گنجهای خود را برای انسان رو خواهد کرد. بر اساس تعالیم قرآن، ایمان، تقوی و... موجب نزول رحمت الهی و فراواني نزولات آسمانی است: «و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مىآوردند و تقوا پيشه مىكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مىگشوديم...» (اعراف:96). برکات در آیه، به معنای هر چیز کثیری از قبیل امنیت، آسایش، سلامتی، مال، اولاد و... است که غالباً انسان به نداشتن آنها مورد آزمایش قرار میگیرد (طباطبایی، 1417، ج8، ص201). در عصر ظهور، رفاه و آسایش بر سراسر زمین سایه میافکند. امام باقر دراينباره فرمودند: «... زمین برای او در هم پیچیده میشود... و در آن، جای ناآبادی باقی نمیماند...» (ابنبابويه، 1395، ج1، ص331؛ مجلسی، 1403، ج52، ص191).
بيان دو نکته در اینجا لازم است: اول اینکه، برقراری عدالت و اصلاحگری در جامعة جهانی، که بیعدالتی و ظلم در آن شیوع دارد، بیتردید جامعه را ناموزون میکند و سران کفر و الحاد، به دشمنی با او برخاسته، منافع جاهطلبانة آنان اجازه نمیدهد به سخنان منطقی امام گوش دهند. از اینرو، در مراحل آغازین، چارهای جز برخورد مسلحانه و کوتاهکردن دست آنها از قدرت و اموال مظلومان نیست. آنچه از احادیث استفاده میشود، اين است که سران شرک و الحاد، زبانی جز شمشیر و جنگ نمیشناسند. از اینرو، امام به مبارزة با آنها و نه ملّتها برمیخیزد (جمعي از نويسندگان، 1390، ص401). حضرت علی میفرماید: «(حضرت مهدى) عمّال و كارگزاران حكومتهای (جور) را بر اعمال بدشان مؤاخذه میکند...» (نهجالبلاغه، 1379، خ138). به فرمودة حضرت علی: «امام مهدی زمامداران ستمگر را عزل و پهنة زمین را از لوث وجودشان پاک میسازد» (مجلسی، 1403، ج51، ص120). با این وجود، امام مهدی در نبردهای خود، هرگز خون بیگناهی را بر زمین نمیریزد و در آغاز حرکت خود نیز از یارانش بیعت میگیرد که مسلمانی را دشنام ندهند. خون کسی را به ناحق نریزند. به آبروی کسی آسیب نزنند. به خانه کسی هجوم نبرند و آسیب نزنند. کسی را به ناحق نزنند...» (ابنطاووس، 1983م، ص149).
دوم اينکه، در روایات مربوط به قیام حضرت مهدی روایاتی وجود دارد که موضوع کشتن و قتال توسط حضرت مهدی و صاحب سیف و شمشیر بودن وی در آنها مطرح شده است. نتیجة بررسیهای انجام شده روی سند و متن این روایات، بیانگر اين است که اولاً، موضوع کشتار گسترده و وعدة به آن، به دست ایشان اصلاً مطرح نشده است. ثانیاً، صاحب شمشیر بودن، نمادی از قدرت نظامی یا ابزار دفاعی است که در عصر صدور حدیث، کاربرد خاص در این معنا داشته است و دلالتی بر خشونتگرایی و کشتار به معنای خونریزی ندارند؛ زیرا در این صورت، هر صاحب شمشیری را باید قاتل و خشونتگرا معرفی کرد. ثالثاً، تمام این روایات علاوه بر اینکه، از جهت سند مخدوش و ضعیفاند، از جهت متن نیز مخالف محکمات قرآن و سیرة پیامبر اکرم میباشند که در قسمت بررسی و ارزیابی، به این بحث پرداخته خواهد شد. اینکه ارباب حدیث آنها را در کتابهای خود نقل کردند، اثبات امور اعتقادی با آنها یا اظهار عقاید خودشان نبوده است، بلکه مقصودشان این بوده که هر آنچه به نام روایت منسوب به امامان معصوم بوده است، حفظ شود تا در اختیار نسلهای بعد و محققان قرار گیرد و صحیح از ناصحیح بازشناخته شود؛ زیرا بسیاری از روایات امامان و نوشتههای اصحاب آنان از بین رفته بود و یا در معرض نابودی بود (منتظری، 1387، ص209-230؛ محمدی ریشهری، 1393، ص92-117).
پیشگویی مسیحیت صهیونیسم دربارة تحقق حکومت جهانیِ صلح و عدل در عصر ظهور
از مهمترین باورهای مسیحیان، که در عهد جدید و اناجیل از آن بحث شده است (متی 6: 33؛ مرقس 13: 26-29؛ لوقا 12: 35-40؛ 21: 31؛ یوحنا 3: 3)، برقراری «ملکوت» یا حکومت الهی است که هستة مرکزی تعالیم و آموزههای حضرت عیسی را تشکیل میدهد. حضرت عیسی و شاگردان او، به موضوع ملکوت الهی توجه ویژه داشتند و مؤمنان را به آن موعظه میکردند و راه رسیدن به ملکوت را بجا آوردن ارادة خدا میدانستند (متی 4: 23 و 9: 35؛ یوحنا 3: 3-5 و 18: 36؛ اعمال رسولان 20: 25 و 28: 23-31). تحقق کامل ملکوت، در گرو «بازگشت مجدد مسیح (Second Coming) (پاروسیا) (parousia)» است. کارکرد مسیح در زمان بازگشت، داوری بین ابرار و اشرار است (ر.ک: متی25: 31-46؛ دومتسالونیکیان 1: 7-10 و 2: 4؛ اولقرنتیان 4: 5؛ اولپطرس 1: 13؛ تیسن، بیتا، ص327 به بعد).
همانگونه که بیان شد، مسیحیت صهیونیسم معتقدند، باید آنچه را که در کتاب مقدس آمده است، عیناً با همان الفاظ و به همان معانی ظاهری پذیرفت و منتظر بازگشت مجدد مسیح و وقوع تمامی علائم آن، از جمله کشتارهای جمعی بود. به باور آنان، امور آیندة جهان، مطابق پیشگوییهای کتاب مقدس، محقق میشود و به پیش میرود. حتی اشغال سرزمین فلسطین و تشکیل حکومت اسرائیل، در سال 1948 را از زمرة وقایع آخرالزمانی قلمداد کرده، آن را نشانة تحقق پیشگوییهای عهد عتیق و مؤید ادعاهای مکاشفة یوحنا میدانند. آنان به صراحت میگویند: هیچیک از حلقههای زنجیرة حوادث امروز و فردا، بدون احیای دولت اسرائیل، اورشلیم و بازسازی معبد سلیمان معنا نخواهد داشت. نقطة اوج اینگونه توجیهات، بر واقعة «حارمجدون» متمرکز شده است (هالسل، 1384، ص283-288؛ کلباسی، 1388، ص109).
واقعة حارمجدون، نبردی خونین است که در دوران آخرالزمان، میان نیروهای خیر به رهبری حضرت مسیح و نیروهای شر به رهبری «دجال» واقع میشود و سبب کشتاری عظیم شده و در نهایت، با پیروزی نیروهای خیر و حاکمیت مسیح بر جهان به پایان میرسد (سایزر، 1386، ص445-458). به استناد عهد عتیق (زکریا 13: 8-9)
دو سوم و به استناد عهد جدید (مکاشفه 9: 15) یکسوم از اهل زمین کشته خواهند شد، بهگونهای که هفت ماه طول میکشد تا کشتگان را جمع کرده و دفن کنند (هالسل، 1380، ص50-64).
رویکرد تفسیری بنیادگرایان مسیحی، برای تبیین فقرات عهدینی، مربوط به وقایع آخرالزمان، «آیندهگرایی» است (لایْهه، 2001، ص66-67؛ سایزر، 1386، ص229-390). از اینرو، معتقدند: بسیاری از پیشگوییهای کتاب مقدس در آینده انجام خواهد شد. آنها به پیروی تحتاللفظی از کتاب مقدس، رویداد فیزیکی و واقعی حارمجدون را در آخرالزمان مقدس دانسته، آن را مقدمة تشکیل حکومت جهانی توسط حضرت مسیح و سرآغاز صلح حقیقی جهانی میدانند (سایزر، 1386، ص286-287؛ 313؛ 343). به عقیدة آنان، سیاست واقعی، سیاستی است که تابع ارزشهای اخلاقی مسیحیت باشد. این سیاست تنها با حکومت جهانی حضرت مسیح محقق خواهد شد. با ظهور مسیح و تشکیل حکومت توسط وی، حکومت اخلاقی در سراسر زمین جاری میشود و غایت اصلی سیاست، محقق خواهد شد (عزیز خانی، 1390، ص163-191).
هر چند مسیحیت صهیونیسم، برای تبیین و تحقق مقدمات ظهور مجدد مسیح و رسیدن به آن نقطة طلایی، تلاشهای فراوانی کردند، اما دربارة خود نقطة طلایی هزارة صلح و خوشبختیِ عصر ظهور، مستند اصلی آنها، کتاب مقدس، بویژه مکاشفة یوحنا است و آن را سرمشق اصلی راه و رسم خود قرار دادند و بر بیخطا بودن آن، اعتقاد سرسختانهای دارند (ملاکی، 2007، ج21، ص621؛ پیترکِر، 1388، ص94-95). آنان بر اساس تفسیر ادبی، که از پیشگویی مکاشفة یوحنا دارند، به مفهوم «هزارهگرایی» باور دارند و آن به این معنی است که بازگشت مجدد مسیح نزدیک است و او در اورشلیم، برای هزارسال حکومت و سلطنت خواهد کرد (ملاکی، 2007، ج21، ص621). از نگاه آنها، مسیح پادشاه عدالت و صلح است (عبرانیان 6: 20؛ 7: 1-2) و حکومت هزارسالة او بر جهان، بر این دو ویژگی استوار است.
یک. عدالت همگانی
مسیحیت صهیونیسم، بر اساس کتاب مقدس بر این باور است که در آیندة نزدیک، حکومت هزارسالة مسیح، به صورت فیزیکی در روی زمین به وقوع میپیوندد (مداف، 2009، ص57؛ نورتی، 1990، ص19-20). مسیح پس از ظهور دوباره، شریران را با عصای دهان خویش و نفخة لبانش از میان برمیدارد (مزامیر 2: 9؛ مکاشفه 19: 15)، و میان امتهای جهان، عدالت حاکم خواهد کرد: «و كمربند كمرش عدالت خواهد بود» (اشعیا 11: 5) «يهُوَه ميگويد: «اينك ايامي ميآيد كه شاخهاي عادل براي داود برپا ميكنم و پادشاهي سلطنت نموده به فطانت رفتار خواهد كرد و انصاف و عدالت را در زمين مجرا خواهد داشت» (ارمیا 23: 5).
از جمله رخدادهای پیش از ظهور، وجود ظلم و فساد فراوانِ پادشاهان در میان مردم است (مرقس، 13: 7-9؛ لوقا، 21: 9-12)، که مسیح پس از ظهور مجدد، عدالت را خود میان امتها برقرار خواهد ساخت و حقوق مظلومان جهان را خواهد ستاند: «بلكه مسكينان را به عدالت داوري خواهد كرد و به جهت مظلومانِ زمين براستي حكم خواهد نمود (اشعیا 11: 4). متی میگوید: «اما چون پسر انسان در جلال خود با جميع ملائكة مقدّس خويش آيد، آنگاه بر كرسي جلال خود خواهد نشست و جميع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همديگر جدا ميكند،
به قسمي كه شبان ميشها را از بزها جدا ميكند. و ميشها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد
(متی 25: 31-33).
از نگاه مکاشفة یوحنا، در اثنای جنگ جهانی حارمجدون، که پیش از استقرار صلح و عدالت همگانی رخ میدهد، شخصی سوار بر اسب سفید فرود میآید و عدالت را برقرار میسازد: «و ديدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبي سفيد كه سوارش امين و حقّ نام دارد و به عدل داوري و جنگ مينمايد و... بر سرش... اسمي مرقوم دارد كه جز خودش هيچكس آنرا نميداند. و جامهاي خونآلود در بردارد و نام او را "كلمة خدا" ميخوانند» (19: 11-13).
دو. صلح فراگیر
مسیحیت صهیونیسم، بر محور باور به هزارة صلح و خوشبختی در حکومت مسیح بر جهان بود که شکل گرفته است (هلال، 1383ب، ص341). منشأ اعتقاد آنان به هزارة صلح و خوشبختی در جهان آخرالزمان، کتاب مکاشفة یوحنا است (همان، ص97): «با مسیح هزار سال سلطنت میکنند» (مکاشفه، 20: 6). در هزارة صلح، دست شیطان بسته میشود تا دیگر امتها را به فساد و گمراهی نکشاند: «و اژدها يعني مار قديم را كه ابليس و شيطان ميباشد گرفتار كرده او را تا مدت هزار سال در بند نهاد. و او را به هاويه انداخت و در را بر او بسته مهر كرد تا امتها را ديگر گمراه نكند تا مدت هزار سال به انجام رسد» (مکاشفه، 20: 2-3).
اعتقاد به هزارة صلح و امنیت در پایان تاریخ جهان در کتاب اشعیا، حزقیال و... مطرح شده بود که از طریق مکاشفة یوحنا، به الهیات مسیحی منتقل شد (هلال، 1383ب، ص341-343). مسیح هنگام داوری امتها، اقوام بسیاری را تنبیه خواهد کرد. پس از آن، این اقوام شمشیرها را میشکنند و در ملکوت او، با صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگی خواهند کرد:
او مثل باران بر علفزارِِ چيده شده فرود خواهد آمد و مثل بارشهايي كه زمين را سيراب ميكند. در زمان او صالحان خواهند شكفت و وفور سلامتي خواهد بود، مادامي كه ماه نيست نگردد. و او حكمراني خواهد كرد از دريا تا دريا و از نهر تا اقصاي جهان. به حضور وي صحرانشينان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاك را خواهند ليسيد (مزامیر 72: 6-9).
و در ايام آخر واقع خواهد شد كه كوه خانة يهُوَه بر قلة كوهها ثابت خواهد شد و فوق تلّها برافراشته خواهد گرديد و جميع امتها بسوي آن روان خواهند شد. و قومهاي بسيار عزيمت كرده خواهند گفت: «بياييد تا به كوه يهُوَه و به خانة خداي يعقوب برآييم تا طريقهاي خويش را به ما تعليم دهد و به راههاي وي سلوك نماييم». زيرا كه شريعت از صهيون و كلام يهُوَه از اورشليم صادر خواهد شد. و او امتها را داوري خواهد نمود و قومهاي بسياري را تنبيه خواهد كرد و ايشان شمشيرهاي خود را براي گاوآهن و نيزههاي خويش را براي ارّهها خواهند شكست و امتي بر امتي شمشير نخواهد كشيد و بار ديگر جنگ را نخواهند آموخت (اشعیا 2: 2-4).
پولس، عصر ظهور را آزادی و خلاصی همة آفرینش از قید فساد و تباهی میخواند (رومیان8: 19-22). زمین نیز در آن دوران، پرجلال و پربرکت خواهد بود:
زمين خشك... و صحرا به وجد آمده، مثل گل سرخ خواهد شكفت.... آبها در بيابان و نهرها در صحرا خواهد جوشيد. و سراب به بركه و مكانهاي خشك به چشمههاي آب مبدّل خواهد گرديد. در مسكني كه شغالها ميخوابند، علف و بوريا و ني خواهد بود. و در آنجا شاهراهي و طريقي خواهد بود... که نجسان از آن عبور نخواهند كرد... شيري در آن نخواهد بود و حيوان درندهاي بر آن بر نخواهد آمد (اشعیا 35: 1-10).
همة آفرینش مادی، از برکات و سعادت عصر ظهور مسیح برخوردار خواهد شد:
و گرگ با بره سكونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و پرواري با هم (خواهند زیست) و طفل كوچك آنها را خواهد راند. و گاو با خرس خواهد چريد و بچههاي آنها با هم خواهند خوابيد و شير مثل گاو كاه خواهد خورد. و طفل شيرخواره بر سوراخ مار بازي خواهد كرد و طفلِ از شير بازداشته شده دست خود را بر خانة افعي خواهد گذاشت. و در تمامي كوه مقدّس من ضرر و فسادي نخواهند كرد (اشعیا 11: 5-9). در آنروز به جهت ايشان با حيوانات صحرا و مرغان هوا و حشرات زمين عهد خواهم بست و كمان و شمشير و جنگ را از زمين خواهم شكست و ايشان را به امنيت خواهم خوابانيد (هوشع 2: 18).
بررسی، مقايسه و تحلیل
امامیه و مسیحیت صهیونیسم، در این مسئله که تنها در عصر ظهور، حکومت جهانیِ عدل و صلح محقق میشود، دیدگاه مشترکی دارند، ولی از جهاتی مهم با هم تفاوت دارند:
1) مسیح در دیدگاه مسیحیت صهیونیسم، قهرمان نظامی و جنگجو است که در منطقة آرمگدون، ارتش قدّیسیان كه ملبّس به كتان سفيد و پاك هستند (مکاشفه 19: 14)، به رهبری او با ارتش اشرار به رهبری یأجوج و مأجوج میجنگند. در این نبرد جهانشمول، «مسیح موعود» پیروز میشود (جورجی کنعان، 1386، ص222-234). در این نبرد، چشمان مسیح چون شعلة آتش است و جامهاي خونآلود در بردارد (مکاشفه 19: 11-13) و شمشير دودمة تيز نیز در دهانش قرار دارد (مکاشفه 1: 15 و 19: 15)، تا به آن، امتها را سرکوب کند. اما در امامیه هر چند موعود برخورد مسلحانه با سران کفر و الحاد را در دستور کار دارد، اما چنین تصویری کمرنگ است.
2) مسیحیت صهیونیسم، بر اساس مکاشفة یوحنا معتقد است: طول ملکوت مسیح، هزار سال است. حال آنکه برای حکومت حضرت مهدی در عصر ظهور، دوران مشخص و قطعی بيان نشده است. البته عددهای مختلفی در روایات وارد شده است: مانند هفت سال، چهل سال، هفتاد سال و...، که به مراحل و دورههای مشخص حکومت ایشان مربوط میباشند (جمعي از نويسندگان، 1390، ص458).
3) در پیشگویی امامیه دربارة عصر ظهور، تأکید بیشتر بر مسئلة عدل و برقراری آن در حکومت مهدوی است و در صورت تحقق کامل عدالت، صلح نیز در جهان فراگیر خواهد شد. در حالی که در مسیحیت صهیونیسم، هر چند عدالت همگانی را نیز از ویژگیهای مسیح موعود میدانند، ولی تأکید بیشتر بر مسئلة صلح در جهانِ پس از ظهور است. اساس شکلگیری آنها بر محور همین باور به هزارة صلح و خوشبختی در حکومت مسیح بر جهان ميباشد و رجعت مجدد مسیح را سرآغاز صلح حقیقی جهانی میدانند.
4) از همان آغاز شکلگیری مسیحیت صهیونیسم، «انگیزههای سیاسی» آنان از «انگیزهها، پرهیزگاری و اعتقادهای مذهبی ناشی از کتاب مقدس» آنان مهمتر بود (هالسل، 1384، ص220). از اینرو، هدف اصلی آنان در پیش یا پس از ظهور، حکومت خودشان بر جهان است. به باور آنها، تنها راه رسیدن به پروردگار، راهی است که خودشان برگزیدند و همة راهها و ادیان دیگر باطلاند. آنان تلاش میکنند تا از طریق فعالیتهای سیاسی، عقاید خود را بر دیگران تحمیل کنند. از نگاه آنها، تحمل ادیان و اعتقادهای دیگر، بهمعنای تحمل خطا و تحمل دیدگاههای شیطانی است (پیترکِر، 1388، ص103-107). به عقیدة آنها، جانبداری از صلح و سازش اسراییل با اسلام و حمایت از همزیستی مسالمتآمیز با فلسطینیان، به معنای احساس نزدیکی با مخالفان مقدّر خدا در جنگ قریبالوقوع حارمجدون است (سایزر، 1386، ص463). حال آنکه، هدف اصلی امامیه، حاکم شدن عدالت در جهان است. پیروان دیگر مکاتب، همة گروهها و اقوام با هر نژادی و زبانی از عدالت مهدی موعود بهرهمند میگردند.
5) مسیحیت صهیونیسم، هر چند در انتظار حکومت جهانیِ عدل و صلح مسیح به سر میبرد، ولی با به رسمیت شناختن الهیات مبتنی بر عهد قدیم، الهیاتی محدود بنیان نهادند که بر مدار یهودیان سرزمین مقدس میگردد، و همة تلاش را کرده است تا تأیید الهیاتی برای رخداد جنگ فراهم سازد (سایزر،1386، ص486). آنان براساس کتاب مقدس معتقدند: وقوع جنگ و کشتار گسترده، مقدمة ظهور مسیح است و مسیح در دل جنگ ظهور میکند و آن را رهبری میکند تا صلح را در جهان محقق کند. اما در امامیه اساساً اقدام برای تحقق چنین نبردی، به عنوان مقدمة ظهور وجود ندارد. البته پیش از ظهور، احتمال وقوع جنگهای خانمانْسوز و نسلکشی در سطح جهان وجود دارد، ولی این جزئی از برنامههای موعود امامیه و نیز مسیح، پیش از ظهور و يا پس از ظهور نیست، و قطعاً عوامل دیگری دارد.
اینکه مسیحیت صهیونیسم، با هدف سرعت بخشیدن به ظهور دوبارة مسیح و تحقق حکومت جهانی عدل و صلح، وقوع نبرد همهجانبۀ آرمگدون را تکلیف و وظیفة دینی خود دانسته، خواهان دعا یا تلاش برای زمینههای تحقق آن هستند (هالسل، 1384، ص71؛ سایزر، 1386، ص70)، این اندیشه با عهدین مطابقت ندارد؛ زیرا فقرات عهدین صرفاً در مقام اِخبار از تحقق چنین علائم و حوادث آخرالزمانی هستند، و نه ایجاد تکلیف. حضرت عیسی در مقام پیشگویی دربارة آینده، از یک امر حتمی (تکوینی) خبر میدهد که چه بخواهیم و يا نخواهیم، نبردها و وقایع آخرالزمان واقع میشود. ایشان هیچگاه حکم تشریعی صادر نکردند که به تحقق جنگها اقدام کنید (دینپناه، 1396، ص343).
علاوه بر اينکه این باور مسیحیت صهیونیسم، با نگرش حضرت مسیح نیز سازگاری ندارد. هر چند تا حدودی عدم پایبندی مسیح به صلح و واکنش ایشان در مقابل کاهنانِ ریاکار یهود، دشمنان و مخالفان در نقلهای اناجیل مشاهده میشود (متی 7: 6؛ 10: 34ـ 38؛ 15: 26؛ لوقا، 3: 9؛ 3: 17؛ ۱۲: ۵۱-۵۲؛ 19: 14 و 27). اما حضرت عیسی هیچگاه موید و حامی نگرش آنان نیست؛ زیرا اولاً، دعوت مسيح به صلح و رفتار مهرورزی و محبتآميز (متی، ۵: 5-13) چنان گسترده است که حتی باید شامل دشمنان نیز بشود (همان، ۵: 43-49). ثانیاً، حضرت عیسی بر روی کوه زیتون، به مسیحیان توصیه دارد که هنگام مواجه شدن با کشتار آخرالزمان، پریشان و نگران نشوند و به جای دخالت در تحقق نبردها، صبر را پیشة خود سازند؛ زیرا نجات در صبر بر این امور است(متی 24: 3-14؛ مرقس 13: 1-20؛ لوقا 21: 5-24).
به طور کلی، این نگرش مسیحیت صهیونیسم، که به جای جلوگیری از جنگ، باید دعا و تلاش کنیم این جنگ، که بخشی از طرحهای آسمانی است، همة دنیا را در کام خود بکشد (هالسل، 1384، ص71)، با عقل نیز سازگار نیست؛ زیرا در آن جامعة انسانی، که مدیران و متولّیان آن طالب و خواهان کشتار فراگیر جهانی باشند، آرامش از بین میرود و عملاً صلح محقق نمیشود. با وجود چنین کشتاری، خانوادههای بسياري در جهان، درگیر و گرفتار آن مسئله خواهند بود و جوامع زیادی آسیب میبینند. علاوه بر این، پذیرش موعود در چنین صورت و وضعیتی، دین و حکومت را دیکتاتوری نشان میدهد و همه از سرِ ترس، موعود آن را میپذیرند. در این صورت، هیچ فردی میل قلبی به متولّی آن دین (موعود) نخواهد داشت و چارهای جز پذیرش و سکوت ندارند.
نتیجه اينکه نگرش مسیحیت صهیونیسم با عهدین، با سیره و گفتار مسیح و با عقل سازگاری ندارد. عهدین، مسیح و همچنین امامیه بر این عقیده هستند که جهان آخرالزمانِ پیش از ظهور، باردار جنگ و کشتار خواهد بود. و سرانجام، در موعد زمانی خودش، زایش صورت خواهد گرفت. اما مردمِ خسته از ظلم و کشتار و تشنۀ صلح و عدالت، به دست حضرت مسیح و مهدی موعود به فتح و نصرت دست مییابند. با این حال، هيچيک به زمینهسازی برای جنگ و تحقق آن دعوت نمیکنند. حال آنکه مسیحیت صهیونیسم، بر اساس تفسیر نادرست خود از کتاب مقدس، معتقد است: ما موظف و مکلف هستیم زمینههای آن نبرد را فراهم کنیم تا ظهور مجدد مسیح صورت بگیرد.
به هر حال، حکومت جهانیِ عدل و صلح، در صورتی محقق میشود که کمال از پایین به بالا صورت گیرد؛ یعنی در ابتدا باید اجتماع افراد انسانی، به حدّي از کمال برسند تا پایهگذار صلح جهانی؛ یعنی موعود ادیان، ظهور کند. صلح جهانی با شیوۀ کشتار گسترده، همانند صلح پلیسی است که با زور از بالا به پایین اعمال نفوذ میکند. از اینرو، امامیه شیوههایی غیر از جنگ گسترده را برای تسخیر قلبها و مقدمهچینی برای برپایی عدل و صلح پایدار جهانی در دستور کار دارد. برخی از اين شیوهها عبارتند از:
1) آمادگی اجتماع انسانی به طور عادی و طبیعی: شهید صدر معتقد است: تا به طور عادی و معمولی، شرایط و مقدمات پیروزی نهضت آسمانی موعود، که مهمترین آنها آمادگی اجتماع انسانی است، فراهم نشود، آن نهضت بزرگ اجرایی نمیشود. انقلاب در فضای مناسب و محیط آماده انجام میپذیرد. فضای جامعة انسانی باید برای پذیرش موعود آماده باشد، بهگونهای که جهانیان در عطش آن به سر ببرند (صدر، 1385، ص62-66). به نظر میرسد، یکی از مهمترین عوامل ظهور موعود، باید رفع همان چیزی باشد که موجب غیبت موعود شده است. متکلمان امامیه، دربارة علت عدم حضور آشکار امام ثانی عشر میفرمایند: دلیل محرومیت این فیض، خود انسانها هستند که با اختیار خود، در جهت یاری امام، قصور و کوتاهی کردند. از اينرو، لیاقت و استعداد حفظ و استفادة از این موهبت را نداشتند. بر مردم واجب بود که امام را بر خویشتن متمکّن ساخته، اوامر و نواهی او را اطاعت و امثتال کنند. پس چون ایشان این کار را انجام ندادند، مُخلِّ واجباند و هلاکتشان از جانب خودشان است (مفيد، 1413، ص45؛ حلی، 1413، ص362-363؛ بحرانی، 1406، ص175 و 191). از اینرو، باید معرفت و آگاهی مردم برای پذیرش منجی بالا رود و فضای جامعه، آمادگی ظهور موعود را داشته باشد.
2) فراهم شدن زمینة فرهنگی و سیاسی در سطح جهانی و غیر آن: دلیل تأخیر ظهور، فراهم نشدن زمینة فرهنگی و سیاسی در سطح جهانی است و تا این زمینهها آماده نشود، ظهور رخ نمیدهد (محمدی ریشهری، 1393، ج9، ص93). مؤید این مطلب، روایاتی است که از زمینههای ظهور سخن میگویند، مانند این روایت متواتر و مشهور نبی گرامی اسلام که در منابع شیعه و سنی آمده است (کورانی، 1411، ج1، ص348): «لَوْ لَمْيَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَبْعَثَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي؛ اگر یک روز از دنیا باقی مانده باشد، آن روز را طولانی میکنم تا مردی از خاندان من به حکومت برسد». دلیل طولانی شدن آن روز، فراهم شدن زمینة ظهور حضرت مهدی است. شهید مطهری میفرماید: گروهی زبده که به محض ظهور به حضرت ملحق میشوند، از پای بوتة هیزم سبز نمیشوند، بلکه زمینههای عالی وجود دارد که چنین گروه زبده پرورش پیدا کردند (مطهری، 1390، ص58).
نتیجهگیری
با توجه به آنچه بیان شد، میتوان گفت: تحقق «حکومت جهانیِ عدل و صلح»، یکی از نیازهای اساسی و فطری بشر در طول تاریخ بوده است. حتی شاخههایی مانند مسیحیت صهیونیسم نیز به دنبال تحقق چنین وعده و پیشگوییِ کتاب مقدس هستند. تفاوت عمدة این شاخة مسیحی با مکتب امامیه اين است که مسیحیت صهیونیسم، دعا، تلاش و زمینهسازی برای تحقق جنگ و کشتار گسترده را به عنوان مقدمة ظهور دوبارة مسیح و تحقق همهجانبۀ صلح در جهان، تکلیف و وظیفۀ خود میداند. اما در امامیه، اساساً چنین باوری وجود ندارد. امامیه شیوههایی غیر از جنگ گسترده را برای تسخیر قلبها و به عنوان زمینهسازی برای برپایی عدل و صلح پایدار جهانی در دستور کار دارد؛ مانند آمادگی اجتماع انسانی به طور عادی و طبیعی و یا فراهم شدن زمینة فرهنگی و سیاسی در سطح جهانی و غیر آن؛ زیرا صلح جهانی با شیوۀ کشتار گسترده، همانند صلح پلیسی است که با زور از بالا به پایین اعمال نفوذ میکند.
اینکه مسیحیت صهیونیسم، با هدف سرعت بخشیدن به ظهور دوبارة مسیح و تحقق حکومت جهانی عدل و صلح، وقوع نبرد همهجانبۀ آرمگدون را تکلیف و وظیفة دینی خود دانسته، خواهان دعا یا تلاش برای زمینههای تحقق آن هستند؛ این اندیشه با عهدین، سیره و نگرش مسیح و نیز با اصول عقلی سازگاری ندارد.
در امامیه تأکید بیشتر بر مسئلة عدل و برقراری آن در حکومت مهدوی است و صلح بهدنبال آن مطرح میشود. در حالی که در مسیحیت صهیونیسم، تأکید بیشتر بر مسئلة تحقق صلح حقیقی در جهانِ پس از ظهور است. مسیحیت صهیونیسم، طول ملکوت مسیح را هزار سال میداند. حال آنکه برای حکومت حضرت مهدی در عصر ظهور، دوران مشخص و قطعی بيان نشده است. هدف اصلی مسیحیت صهیونیسم، در قبل یا پس از ظهور، حکومت خودشان و تحمیل عقاید خود بر دیگران است. حال آنکه هدف اصلی امامیه، حاکم شدن عدالت در جهان است که از بزرگترین آرمانها و آرزوهای همة پیامبران، امامان، مصلحان و انساندوستان بوده است. این امر والا به دست حضرت مهدی تحقق میپذیرد. حضرت مسیح نیز در این امر، یار و همراه ایشان خواهد بود.
- نهجالبلاغة، 1379، ترجمه محمد دشتى، قم، مشهور.
- ابن ابيجمهور، محمد بن زينالدين، 1405ق، عوالي اللئالي، قم، دار سيدالشهداء للنشر.
- ابنبابويه، محمد بن على، 1378ق، عيون اخبار الرضا، تصحیح مهدى لاجوردى، تهران، جهان.
- ـــــ ، 1395ق، كمالالدين و تمام النعمة، تصحیح علیاکبر غفاری، تهران، اسلامية.
- ابنطاووس، على بن موسى، 1983م، الملاحم و الفتن، چ ششم، بیروت، الوفاء.
- اخوان کاظمی، بهرام، 1387، نگرشهایی نو به مهدویت، قم، مؤسسه آینده روشن.
- بحرانى، ابنميثم، 1406ق، قواعد المرام في علم الكلام، چ دوم، قم، مكتبة آيتالله المرعشي.
- پیترکِر، 1388، «پاپوش دوختن برای مسیحیان بنیادگرا»، ترجمه رحیم قاسمیان، رواق هنر و اندیشه، ش34، ص90-115.
- تیسن، هنری، بیتا، الاهیات مسیحی، ترجمه ط. میکائیلیان، تهران، حیات ابدی.
- جمعي از نويسندگان (واحد پرسش و پاسخ پژوهشکدة مهدويت)، 1390، مهدویت، پرسشها و پاسخها، چ سوم، قم، آیندة روشن.
- جورجی کنعان، 1386، میراث اسطورهها (اصولگرایی مسیحی در نیمکرة غربی)، ترجمه مؤسسه فرهنگی موعود، تهران، هلال.
- حکیمی، محمد، 1374، عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب.
- حلی، حسنبنیوسف، 1413ق، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تعلیقات حسن حسنزاده آملي، چ چهارم، قم، مؤسسة
- النشر الإسلامي.
- دینپناه، حسن، 1396، «بررسی پیشگوییهای عهدین دربارة کشتارهای جمعی پیش از ظهور مسیح»، مشرق موعود، ش41، ص323-347.
- ژیلبرت و لیبی کلاپرمن، 1354، تاریخ قوم یهود، تهران، انجمن فرهنگی اوتصرهتورا.
- سایزر، استیون، 1386، صهیونیسم مسیحی نقشة راه به سوی آرمگدون، ترجمه حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد، قم، طه.
- سعادتپرور، علی، 1380، ظهور نور، ترجمه سیدمحمدجواد وزیریفرد، تهران، احیاء کتاب،
- شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، 1409ق، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة آلالبيت.
- صاحب خلق، نصیر، ۱۳۸۵، پروتستا نتيزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، چ چهارم، تهران، هلال.
- صادقنیا، مهراب، 1389، «گونهشناسی اندیشة منجی موعود در مسیحیت»، در: موحدیان عطار، علی، گونهشناسی اندیشة منجی موعود در ادیان، قم، دانشگاه ادیان، ص221-260.
- صدر، سید محمدباقر، 1385، انقلاب مهدی و پندارها، ترجمه سید احمد علمالهدی، چ پنجم، تهران، فرهنگ اسلامی.
- طباطبايى، سيد محمدحسين، 1417ق، الميزان فى تفسير القرآن، چ پنجم، قم، جامعة مدرسين حوزه علميه قم.
- طوسى، محمد بن الحسن، 1411ق، كتاب الغيبة للحجة، تصحیح عبادالله تهرانى و على احمد ناصح، قم، دارالمعارف الإسلامية.
- عزیزخانی، احمد، 1390، «تأثیر بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا»، معرفتشناسی، ش1، ص163-191.
- فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، 1415ق، تفسير الصافي، تصحیح حسين اعلمى، چ دوم، تهران، مكتبة الصدر.
- کلباسی، حسین، 1388، هزارهگرایی در سنت مسیحی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه.
- کورانی، علی، 1411ق، معجم احادیث الامام المهدی، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة.
- كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، 1429ق، الكافي، قم، دار الحديث.
- ماضی، محمد، 1381، سیاست و دیانت در اسرائیل، ترجمه سید غلامرضا تهامی، تهران، سنا.
- مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، 1403ق، بحارالانوار، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
- محمدی ریشهری، محمد، 1393، دانشنامة امام مهدی، با همکاری سیدمحمد کاظم طباطبایی و جمعی از پژوهشگران، قم، دارالحدیث.
- مسیری، عبدالوهاب، 1374، صهیونیسم، ترجمه لواء رودباری، تهران، وزارت امور خارجه.
- مطهری، مرتضی، 1390، قیام و انقلاب مهدی، چ چهل و دوم، تهران، صدرا.
- مفيد، محمدبن محمد نعمان، 1413ق، النکت الاعتقادیة، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
- مکارم شیرازی، ناصر، 1388، حکومت جهانی مهدی، چ هفتم، قم، نسل جوان.
- منتظری، حسینعلی، 1387، موعود ادیان: پاسخها به شبهاتی پیرامون امام زمان، تهران، مؤسسه خرد آوا.
- مونتگمری وات، ویلیام، 1379، حقیقت دینی در عصر ما، ترجمه ابوالفضل محمودی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
- هالسل، گریس، 1384، تدارک جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدی، چ دوم، تهران، رسا.
- هلال، رضا، 1383الف، مسیح یهودی و فرجام جهان، ترجمه قبس زعفرانی، تهران، هلال.
- ـــــ ، 1383ب، مسیحیت صهیونیست و بنیادگرایی آمریکا، ترجمه علی جنتی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
- Bernavi, Eli, 1992, A Historical Atlas Of The Jewish People: From the time of the patriarchs to the present, Hutchinson press, London.
- Bruce, Steve, 2008, Fundamentalism, London: polity press.
- Katz, Jacob, 2007, Zionism in: Encycolopedia judaica, vol.21, Jerusalem: Keter PUBLISHING HOUSE LtD.
- Lahaye, Timothy and Ice, Thomas, 2001, Charting the End Times: A Visual Guide to Understanding Bible Prophecy, (Tim LaHaye Prophecy Library(TM)) Harvest House Publishers.
- Malachy, Yona, 2007, Zionism in: Encycolopedia judaica, vol.21, Jerusalem: Keter PUBLISHING HOUSE LtD.
- Medoff, Rafael and I. Waxman, Chaim, 2009, The A to Z of Zionism, The Scarecrow Press, Inc., Lanham.
- Nortih, Gary, 1990, Millenialisim and Social Theory, Texas: Tyler.
- Roth, Cecil, 2007, Judaizers in: Encycolopedia judaica, vol. 11, Jerusalem: Keter Publishing House LtD.
- Smith, Robert O, 2008, “Toward a Lutheran Response to Christian Zionism, “ continent desk direct for Europe and the Middle East, Elca-Global Mission, March.
- www.frontpagemag.com/2013/robert-spencer/now-the-twelfth-imam-can-come.