نقش هنر و جایگاه هنرمند در شهر خدای آگوستین
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
نخستین متأله ـ فیلسوف مسیحی، که طرحی جامع و تفصیلی از الهیات مسیحی ارائه نمود، آگوستین قدیس است که کتاب شهر خدای خود را براي معرفی و دفاع از اندیشههای مسیحی، پس از سقوط ناباورانۀ روم غربی به دست آلاریک یکم و سپاهیانش، به رشته تحریر درآورد. او که زادۀ مادری مسیحی و پدری غیرمعتقد بود، در دوران جوانی ابتدا به اندیشههای رواقی علاقهمند شد و پس از آن، به شک رسید و شکاک شد. در ادامۀ مسیر خود، با عنایت به دو مبدأ خیر و شر، به سلک مانویان درآمد. در نهایت، مکاشفهای برای او پدیدار گشت و در شهر میلان و به دست اسقف این شهر، غسل تعمید دید و 35 سال بعد، در مقام اسقف شهر هیپو از دنیا رفت(ر.ك: تسكه، 2009، ص21).
آگوستین پیش از گرویدن به آئین مسیحیت، با هنر آشنا و به آن تمايل داشت. او حتی پس از اعتقاد به آموزههای مسیحی نیز این تمایل خود را حفظ کرد. این گرایش به هنر، بعدها زمینهساز تدوین اولین نظام جامع مسیحی در موضوع هنر و زیبایی گردید. نکتهای که در این زمينه داراي اهمیت بالایی است، نگرش او به هنرها و بهتبع آن، هنرمندان در ذیل توجه راسخ او به باورهای مسیحی و آموزههای دینی است. اعتقاد او به این آموزهها چنان است که میتوان گفت: دیدگاه او دربارۀ تمامی مسائل روزگار خود، از سیاست گرفته تا هنر و زیبایی، تحت تأثیر شدید باور او به این آموزهها قرار دارد (ر.ك: اسميث، 2005، ص627). بهطوری که آگوستین در کتاب شهر خدا، مردم جامعه را بر اساس خداباور بودن یا نبودن آنها، در دو شهر خدا و شهر زمین جای میدهد. بر این اساس، مسئلهای که اين مقاله در پی بررسی آن است، چگونگی تعامل آگوستین با هنر و هنرمندان در شهر خدا است.
پیش از این، هنر و زیبایی از منظر آگوستین از سوی پژوهشگران متعددی مورد مطالعه قرار گرفته است. بهطوری که میتوان پژوهشهای مرتبط با این موضوع را در سه دسته طبقهبندی کرد: نخست، پژوهشهایی که به طور کلی، هنر و زیبایی در قرون وسطی و پیش از آن را مورد توجه خود قرار دادهاند؛ آثاری که بیشتر در تلاش برای جریانشناسی و ارائۀ تحلیلی از سیر تطور مفهوم زیبایی بودند. در زمرۀ این آثار، میتوان به سه کتاب زیباییشناسی از یونان باستان تا عصر حاضر: تاریخچه اثر مونور برزدلی (1966)، دانشنامۀ زیباییشناسی به سرویراستاری مایکل کلی (1998)، و تاریخ زیباییشناسی: زیباییشناسی قرون وسطی اثر ووادیسواف تاتارکیویچ (1999) اشاره کرد. اين دسته، پژوهشهایی هستند که بهصورت اختصاصی آراء و اندیشههای آگوستین را مورد توجه قرار دادهاند. پژوهشهایی که افزون بر توجه به مبانی نظری، نیمنگاهی هم به مباحث هنری او داشتهاند. کتابهایی نظیر آگوستین اهل هیپو: فیلسوف، مفسر و متکلم اثر رولاند تسک (2009)، شهر خدای آگوستین: راهنمای انتقادی به سرویراستاری جیمز وتسل (2012)، و دانشنامۀ آگوستین به سرویراستاری مارک وسی (2012) در این دسته قرار میگیرند. اما دستۀ سوم، پژوهشهایی هستند که بهصورت اختصاصی به دیدگاههای هنری و جنبههای زیباشناختی اندیشۀ آگوستین توجه کردهاند. این پژوهشها که هر یک بر بخشی از جنبههای زیباشناختی اندیشۀ آگوستین تأكيد دارند، تلاش میکنند آراء هنری او را از میان نظام فکریاش استخراج کنند. هر چند این دسته، بهدلیل جزئیتر شدن موضوع، دارای آثار کمتری نسبت با دو دستۀ پیشین است. با این حال، آثاری همچون زیبایی مستور یا آشکار: نقش تخیل در زیباییشناسی آگوستین اثر ماریان جوث و به ترجمه ابوالفضل مسلمی (1387)، و ماهیت دیالکتیک آثار هنری در آراء سنت آگوستین اثر عبدالرسول چمانی (1387)، به تلاش برای تبيين بیشتر بخشی از اندیشههای هنری آگوستین پرداختهاند. اين مقاله، از جمله مقالههایی است که در دستۀ سوم طبقه قرار دارند. این مقاله، با عطف نظر به آموزههای آگوستین در کتاب شهر خدا، تلاش میکند ضمن ارائۀ یک دستهبندی از هنرهای سودمند و غیرسودمند، تأمل ویژهای بر جایگاه هنرمندان در شهر خدا داشته باشد. بهعبارت دیگر، اين مقاله، در پی بررسی این مسئله است که آیا آگوستین در شهر خدا، هنرمندان را بالا مینشاند و تکریم ميكند، یا اینکه بر آنها خشم میگیرد و به شهر زمین تبعیدشان میکند؟
برای پاسخ به این مسئله، سه مرحله پیشرو این مقاله قرار دارد: ابتدا معرفی اجمالی از کتاب شهر خدا ارائه میگردد. سپس، دیدگاه آگوستین نسبت به زیبایی و انواع هنرها مورد توجه قرار میگیرد. در نهایت، نیز تلقی آگوستین از هنرمند و جایگاه او در شهر خدا مشخص میشود.
شهر خدا
آگوستین، کتاب شهر خدا را در پاسخ به ادعای غیرمسیحیان نگاشت؛ چرا که آنها دلیل سقوط امپراتوری بزرگ روم غربی را به رسمیت شناختن مسیحیت میدانستند. با این حال، او صرفاً به ردّ نظریات آنها اکتفا نکرد و اندیشههای متأثر از کلام مسیحی خود را در قالب دو شهر به رشته تحریر درآورد. او این دو شهر را «شهر خدا» و «شهر زمین» نامگذاری کرد و ضمن بیان ویژگیهای هر شهر، فرجام نهایی آنها را پیشبینی نمود. از اینرو، میتوان
این اثر آگوستین را به دو بخش تقسیم کرد. هر بخش نیز خود از کتابها و فصلهای مختلف و متعددی تشکیل شده است.
در بخش اول، آگوستین ابتدا به ردّ شبهات غیرمسیحیان، بهویژه مشرکان میپردازد. وي ادعای آنها مبنی بر بدیُمنی بهرسمیت شناختن مسیحیت در نابودی روم را ردّ میکند. سپس، به واکاوی دلایل سقوط روم میپردازد و بیان ميكند كه مشکلات داخلی این امپراتوری بزرگ، بهگونهای بود که دیر یا زود منجر به نابودی آن میشد. آگوستین ابتدا بیان ميكند که عظمت روم، هیچ ارتباطی با خدایان رومی نداشت و سقوط این امپراتوری نشان داد که آنها هیچ قدرتی بر حفظ و نگهداری از تاج و تخت خود ندارند (ر.ك: وسي، 2012، ص17). او شکست روم را نتیجۀ قدرتطلبی حاکمان و عدم تلاش برای ایجاد همدلی و همبستگی میان اقوام آن میداند. وي بیان میکند كه پرستش اساطیر و بتهای غیرمتحرکی که حتی توان دفاع از خود را ندارند، نه تنها سعادتی در این دنیا نصیب پیروان آنها نمیکند، بلکه عاجز از فراهم کردن سعادت اخروی در زندگی پس از مرگ آنها هستند. از اینرو، او مشرکان را دعوت به یکتاپرستی و آئین مسیحیت كرده و سعادت دنیوی و اخروی را در گروی گرویدن به این آئین معرفی میکند. برای رسیدن به این منظور، او کتابهای اول تا دهم شهر خدا را به این موضوع و اثبات ادعای آن اختصاص میدهد.
در بخش دوم این اثر، که اهمیت آن از بخش اول بهیقین کمتر نیست، آگوستین شهر خدا و شهر زمین را معرفی میکند. او ابتدا در کتابهای یازدهم تا چهاردهم، ریشهها و خاستگاه اصلی این دو شهر را بر مبنای آموزههای کتاب مقدس تبیین کرده، توضیح میدهد که چگونه این دو شهر بر اساس اختلافی میان فرشتگان به وجود آمده است. او سپس در کتابهای پانزدهم تا هجدهم، پیشرفت این دو شهر را در طول تاریخ مورد توجه قرار داده، ادعا میکند که جهان و تاریخ، آن چیزی فراتر از این دو شهر و پیشرفت آن نیست. در نهایت، در کتابهای نوزدهم تا بیست و دوم، او ضمن بیان ویژگیهای ساکنان این دو شهر، از فرجام نهایی آنها بهتفصیل سخن گفته، سعادت ابدی را برای ساکنان شهر خدا و نقطه مقابل آن را برای ساکنان شهر زمین پیشبینی میکند.
از اینرو، بهطور خلاصه، آگوستین در شهر خدا، ضمن معرفی خاستگاه شکلگیری شهر خدا و شهر زمین و بهتبع آن، تقسیم نوع بشر در دو جامعۀ الهی و انسانی، به تبیین چگونگی پیشرفت این دو شهر در طول تاریخ و در نتیجه، فرجام ساکنان این شهرها میپردازد. او سپس، به بيان ویژگیهای ساکنان شهر خدا و شهر زمین، نظام حاکم بر آن و خصوصیات شهروندان آن دو میپردازد و با نوید سعادت ابدی به ساکنان شهر خدا و ارائۀ ادله برای عذاب ابدی ساکنان شهر زمین، روز رستاخیز را بهعنوان روزی که شهر خدا به صورت تمام و کمال محقق میشود، معرفی ميكند.
نکتهای که باید در شهر خدای آگوستین مورد توجه قرار گیرد، مفهوم «شهر» در اندیشۀ اوست. او از شهر، معنای رایج آن را اراده نمیکند. او «شهر» را بهمعنای اجتماع خانههای بسیاری از مردمی نمیداند که با یک زبان و فرهنگ در کنار هم زندگی میکنند، بلکه او از شهر، امتی اراده ميكند که فارغ از نژاد، زبان و رنگ، به خدای یکتا ایمان دارند، آموزههای دینی را سرلوحه زندگی خود قرار داده، هدف و غایت یکسانی را ـ که همان سعادت ابدی در پرتوی عنایت الهی است ـ جستجو ميكند. بر همین اساس، او انسانها را به دو بخش و در دو جامعه متفاوت، که با محوریت خدا و دیگری با محوریت انسان است، طبقهبندی میکند (ر.ك: آگوستین، 1392، ص619-620).
زیبایی از منظر آگوستین
معروف است که آگوستین همچون سایر آبای نخستین کلیسا، همچون ژوستین شهید و کلمنت اسکندرانی و برخلاف فلاسفه بزرگ یونان، به ویژه افلاطون که تأثیر بسیاری بر اندیشههای او گذاشت (ر.ك: متيوز، 2005، ص7)، دروازه معرفتشناسی خود را براي دستیابی به حقیقتِ ایمان قرار داد و آن را جایگزین عقل کرد (ر.ك:.پورسینا، 1385، ص40). با این حال، او منکر فوائد استخدام عقل و حتی حس در مسیر فهم و ادراک جهان خارجی نشد و با تقسیم دامنۀ معرفت به قلمروی حس، عقل، اشراق و وحی، چگونگی بهرهمندی از یکایک آنها را تبیین نمود (ر.ك: زروانی، 1379). از جمله مسائلی که او بدان اهتمام ویژه داشت، مسئله «هنر» و «زیبایی» است.
آگوستین، در جوانی فن خطابه آموخت و تا آخر عمر، به تدریس آن پرداخت. از اینرو، میتوان گفت: آشنایی او با فن خطابه، آغازگر ماجرای دنبالهدار او در عرصه زیبایی و زیباییشناسی است، بهطوری که دستاوردهای او نه تنها بهمثابۀ بنیان زیباییشناسی مسیحی مورد تلقی است، بلکه تأثیرهای بسیاری بر اندیشمندان پس از خود، بهویژه در هزارۀ میانی بر جای گذاشت.
آگوستین در نظام فکری مبتنی بر زیباییاش، ابتدا این پرسش را مورد ارزیابی قرار میدهد که در زیبا، اصل و محور، خوشایندی است یا زیبایی؟ بهعبارت دیگر، شیء زیبا بهدلیل خوشایندی زیبا است، یا به دلیل زیبایی خوشایند است؟ در مقام پاسخ، او قاطعانه با محور قرار دادن زیبایی، پاسخ میدهد که خوشایندی نتیجهای برآمده از زیبایی است (ر.ك: چمانی، 1387، ص19-20). او سپس به سراغ دلایل زیبایی زیبا رفته، با استفاده از آراء حکمای یونان، مسئله تناسب را پیش میکشد. بدین منظور، از منظر آگوستین چیزی میتواند زیبا باشد که اجزای آن در تناسب کامل با یکدیگر قرار گرفته باشند. از اینرو، زیبایی یک شیء مرکب، نتیجۀ زیبایی اجزای آن نیست، بلکه ثمرۀ ارتباط هماهنگ این اجزا در نسبت با کل است، بهطوری که این اجزاء، بتوانند در کنار یکدیگر وحدت برآمده از یک هماهنگی را برجسته سازند (ر.ك: تاتاركيويچ، 1999، ص51). پس، زیبایی یک نقاشی، به هماهنگی وحدت آفرین تمامی اجزای آن از قبیل خطوط، رنگها و اشکالی است که در آن به کار رفته است.
در ادامه، آگوستین به طرح مسئلهای دیگر میپردازد و چگونگی تناسب و هماهنگی در اثر را مورد پرسش قرار میدهد. او بیان ميكند که تناسب، برآمده از رابطهای است که براساس مقیاس بنا شده باشد. مقیاس نیز تنها توسط عدد مشخص ميشود. از اینرو، او برای عدد جایگاه والایی متصور ميكند و نه تنها عدد را نیروی محرک هنرمند در خلق اثر هنری میداند، بلکه مدعی میشود که عدد شرط وجودی تمامی اشیاء دارای صورت است و بدون عدد، چیزی باقی نمیماند (ر.ك: كوهنس، 1998، ص160). آگوستین، سپس داوری و کیفیت شیء زیبا را مورد توجه قرار میدهد. او ادعا میکند که چگونگی تحقق سه ویژگی عدد، نظم و مقیاس، کیفیت یک اثر را مشخص میکنند و هر چیزی را که از این سه ویژگی برخوردار باشد، بهعنوان شیء زیبا تحسین ميكند.
منشأ زیبایی از منظر آگوستین
هرچند نگاه آگوستین به هنر و زیبایی، تا حد قابل توجهی برآمده از اندیشههای افلاطونی و نوافلاطونی است، اما باور عمیق به آموزههای ایمانی مسیحی، او را بر آن داشت که آراء حکمای پیش از خود را، در چارچوبی نوین ارائه كند. بدین سبب، او با جایگزین کردن زیبایی به جای محاکات، یکی دیگر از نوآوریهای خود در این عرصه را پایهگذاری کرد. بهطوری که او معتقد است: میان «زیبا» (Pulchrum) و «زیبایی» (Pulchritude) تفاوت وجود دارد (ر.ك: بيرزدلي، 1966، ص92). آگوستین زیبا را همان امر محقق در عالم خارجي ميدانست و زیبایی را بهمنزلۀ بنیان تمام چیزهای زیبا معرفی نمود. او با ملاک قرار دادن تبدل و تغییر، اینگونه نتیجه گرفت که ملکۀ زیبایی هرگز قابل تغییر نیست. بدین سبب، هر چه تغییر کند و یا مانعی بتواند بروز زیباییاش را تحت تأثیر قرار دهد، تنها میتواند زیبا باشد. بدین جهت، تنها چیزی زیباست که تغییرناپذیر باشد. آن چیزی که بهصورت غیرقابل تغییر زیباست، همان چيزی است که زیباهای تغییرپذیر را زیبا میکند. از اینرو؛ هیچ چیزی از این قابلیت برخوردار نیست که بتواند از نفس زیبایی، زیباتر باشد. این زیبایی که در بند زمان، مکان و حتی زوال نیست، همان ایدة زیبایی در نزد افلاطون است (ر.ك: كري، 2008، ص25).
آگوستین در انتهای بررسی خود از مسئله زیبایی، منشأ آن را مورد توجه قرار میدهد. در اینجا، او آموزههای مسیحی را به کار میبندد و بنیان حقیقی زیبایی را در خالق اشیای زیبا جستجو میکند (ر.ك: چدويك، 2009، ص96). او مدعی است: خدا که بسیط محض است، بدون اينكه صورت داشته باشد، خالق صورتها و منشأ وحدت است، عدد بیعدد است، مقیاس بیمقیاس است و وزن بیوزن است. به عبارت دیگر، در عین حالی که همه چیز هست، هیچ چیز نیست. آگوستین بیان میکند که زیبایی ذات خداست، نه اینکه چیزی خارج از وجود او باشد (ر.ك:.كاتسوشي، 2009، ص25). آگوستین برای رسیدن به چنین جایگاهی، ناگزیر است برخی از اندیشههای ثابت یونانی همچون، عدم امکان خلق از عدم (ر.ك: رحمان، 2006، ص755) را منکر شده، مجبور به تغییر آن شود. او ایدۀ صانع در سنت یونانی، که صورت و مادۀ ازلی را با یکدیگر ممزوج ميكرد، به خدایی تغییر میدهد که هر چه میاندیشد محقق میشود و همه چیز را از عدم خلق میکند (ر.ك: آگوستین، 1380، ص395-396).
انواع هنرها از منظر آگوستین
با اینکه آگوستین معیارهای یكسانی برای داوری تمامی هنرها معرفی میکند، اما همة هنرها نزد او، از جایگاه یکسانی برخوردار نیستند. برخی از هنرها، شایسته ستایش هستند. برخی دیگر، باید مورد اجتناب قرار گیرند. از هنرهایی که آگوستین به داوری آنها پرداخته، میتوان به موسیقی، معماری، شعر، نمایش و هنرهای تزئینی اشاره کرد. او در بررسیهای خود، برخی از هنرها را مفید و برخی دیگر را غیرمفید و یا بیمصرف معرفی کرده است.
1. هنرهای سودمند
با بررسی آراء آگوستین میتوان گفت: او نسبت به دو هنر، روی خوش نشان میدهد و به ستایش آنها میپردازد. یکی از این هنرها، موسیقی و دیگری معماری است. آگوستین بیان میکند که موسیقی او را بسیار تحت تأثیر قرار میدهد و آن را بهعنوان یکی از مخلوقات پسندیده خدا معرفی ميكند؛ چرا که موسیقی از این ظرفیت خدادادی برخوردار است که شعلههای پرهیزکاری را در دل مؤمنان روشن نماید و آنها را به سوی آموزههای دینی برانگیزاند. بر همین اساس، آگوستین داود نبی را مثال میزند که خداوند بزرگ تقدیر او را اینگونه مقرر کرده بود که زیبا بنوازد تا از این طریق، قلوب مؤمنان را از معرفت الهی آکنده سازد. او دلیل زیبایی موسیقی را در نظم، هماهنگی و تناسب عددی موجود در موسیقی میداند. از اینرو، آن را بهعنوان برترین هنر مورد توجه قرار میدهد. البته آگوستین به این نکته نیز معترف است که اگر موسیقی با آوای خوش نیز همراه شود، او بیش از آنکه از موسیقی لذت برد، تحت تأثیر آوای خوش قرار میگیرد؛ چرا که در آوای خوش، نوعی زیبایی مبتنی بر عدد و تناسب وجود دارد که آن را در ذیل موسیقی قرار میدهد (ر.ك: آگوستین، 1392، ص537).
آگوستین رسالت موسیقی را زنده کردن مفاهیم انتزاعی برآمده از آموزههای ایمانی میداند. از اینرو، معتقد است که: اگر موسیقی از این رسالت بزرگ فراروی کند و به جایگاهی برسد که صرف صوت و آهنگ آن، جذابتر از مفاهیمی شود که در پی انتقال آن است، این موسیقی خود به یک گناه بزرگ تبدیل میشود (ر.ك: آگوستین، 1380، ص281). او بیان ميكند که اگر موسیقی به چیزی غیر از آموزهای دینی بپردازد و رسالت خود را فراموش کند، نتیجهای غیر از آزردهخاطر کردن روحالقدس به همراه ندارد.
همچنین، با بررسی دیدگاه آگوستین نسبت به معماری، میتوان گفت: تفاوت چندانی میان نظر او نسبت به معماری، با نظر او نسبت به موسیقی وجود ندارد. او معماری را به سبب قاعدهمندی و هماهنگیهای مبتنی بر عدد، مورد ستایش قرار میدهد. آگوستین بیان ميكند که معماری فرصتی را در اختیار مؤمنان قرار میدهد که آموزههای دینی را در وجود خود تقویت کنند؛ یعنی همانگونه که معماری مؤمنان را در داخل خود قرار میدهد و از آن محافظت میکند، مؤمنان نیز ایمان را در پرتوی عنایت الهی در قلب خود محفوظ داشته، آن را از هرگونه گزند و آسیبی مصون نگه میدارند (همان، ص362). از اینرو، او متذکر میشود که معماری نباید بهگونهای باشد که بیش از کارکرد اصلی خود، توجه مؤمنان را به خود جلب نماید.
2. هنرهای غیرسودمند
بررسی آراء آگوستین نشان میدهد که او نسبت به برخی هنرها، از باب غیرمفید بودن، برخی دیگر از باب مضر بودن و برخی دیگر از باب بهرۀ ناکافی از نظم عددی، نگاه مثبتی نداشت و به نکوهش آنها میپرداخت. از جملۀ این هنرها، میتوان به شعر، نمایش و هنرهای تزئینی اشاره کرد.
آراء آگوستین بهخوبی نشان میدهد که او با فن شعر آشنایی کامل داشت؛ زيرا برای سرودخوانی شعرهای کلاسیک از حفظ، جوایز متعددی تصاحب نموده بود. او در ابتدا، شعر را گرامی میداشت و حتی شاعرانی نظیر هزیود و هومر را ستایش میکرد. حتی آگوستین در جایی، ضمن طرح این ادعا که شعرها میتوانند غذای روحانی متفکر برای اندیشهورزی باشند، بیان ميكند که خطر احتمالی شعر از فلسفه کمتر است؛ زیرا فلسفه از طریق عقلِ صرف، مدعی جستجوی حقیقت و ارائه تفسیر واقعی از جهان خارجی است. در حالی که همگان بهسادگی تشخیص میدهند که شعر حقیقی نیست و شاعر تنها تخیلات و افکار فانتزی خود را به نظم بیان میدارد (همان، ص106). با این حال، آگوستین در اواخر زندگی پر افت و خیزش، به این نتیجه رسید که شعر بهمثابه یک رؤیای فریبنده، بیهوده است و چیزی غیر از اتلاف وقت به همراه ندارد (همان، ص82). به نظر میرسد، بیتوجهی او به شعر در این دوره و ردّ و انکار آن بهصورت کلی، تحت تأثیر باورهای دینی و جزماندیشیهای مذهبی بوده است؛ چرا که در روزگار آگوستین، برخی از شعرا به این دلیل که بیشتر اشعارشان، به خدایان یونان باستان مرتبط بود، به عناوینی نظیر متکلم و متأله متصف میشدند (ر.ك: ليم، 2012، ص148).
هنر دیگری که آگوستین نسبت به آن نگاه مناسبی ندارد، «نمایش» است. بررسیها نشان میدهد او نسبت به نمایش، همان دیدگاهی را اتخاذ کرده است که دربارۀ شعر داشت؛ چرا که معمولاً این شاعران بودند که نمایشنامهها را برای اجرا، بر روی صحنه مینگاشتند. آگوستین که در بخشهای ابتدایی کتاب شهر خدا پیوسته به نکوهش امپراطوری روم برای ستایش خدایان یونانی میپردازد، نمایش را نیز مورد توجه قرار میدهد و آن را بهمثابه ابزاری برای ترویج عقائد خرافی و آموزههای مسموم مذمت کرده، با دلایل متعدد به نقد میکشد (ر.ك:.هرت، 2012، ص111). او به سه دلیل، از اساس با نمایش مخالف است. اول اينكه او معتقد است: نمایشهای رایج، مردم را از توجه به خدا باز میدارد و آنها را از باورهای مسیحی منحرف ساخته، به پرستش و پیروی از خدایان یونانی سوق میدهد (ر.ك: آگوستین، 1392، ص87)؛ زیرا چنین نمایشهایی، بهصورت معمول قدرت خارقالعاده خدایان یونان را نشان میدادند و اینگونه برای مخاطبان خود تلقی ایجاد میکردند که گویی، انسان مقهور این خدایان است و تقدیرش در دستان آنها قرار دارد. دوم اينكه آگوستین معتقد بود: شادی کفار در این نمایشها، در کنار زندگی سخت و فلاکتزدۀ سایر مردم، که او از آن به زخم پر از چرک یاد میکند، تنها منجر به تشدید این وضعیت اسفناک برای مردم جامعه میشود (ر.ك: آگوستین، 1380، ص98). او در آخرین دلیل خود، صحنههای نمایش خشن و جنگهای گلادیاتورها را مورد توجه قرار میدهد. او حتی در زمانی که هنوز به تعالیم مسیحی معتقد نشده است، از توجه حیرتآور مردانِ بهظاهر خردمند به، خشونتهای شدید در صحنۀ نمایش و جنگهای گلادیاتورها بهت زده است (همان، ص108). آگوستین معتقد است: شرکت در سیرکها، که در آن انسانهای عجیب و غریب برای سرگرم کردن مردم به اجرای نمایش میپردازند، ناشی از چیزی بیش از یک حس کنجکاوری نامطلوب نیست. او همچنین، شرکت در نمایش جنگهای گلادیاتوری را که در آن، مردم جنازههای لت و پار و قطعهقطعه شده را تماشا میکنند، ناشی از یک حس کنجکاوی غیرانسانی و پست دانسته و به نکوهش شدید آن میپردازد (همان، ص291). با این حال، او معتقد است: برخی از نمایشها نظیر تراژدیها و کمدیها، از برخی دیگر کمضررتر هستند؛ زیرا در این نمایشها از ادبیات خشن، زننده و نامناسب خبری نیست (ر.ك: آگوستین، 1392، ص90).
از سوی دیگر، آگوستین ادعا میکند که نمایش از ویژگیهای فوقالعادهای برخوردار است که حتی میتواند برای مؤمنان نیز سودمند باشد. او این ویژگیهای منحصر به فرد نمایش را نتیجة عنایت الهی دانسته، معتقد است: جنبههای تمثیلی نمایش از زندگی حقیقی، میتواند در تعمیق باورهای ایمانی مسیحی مفید فایده باشد
(همان، ص815). او بیان ميكند که جهان صحنۀ نمایش خداست و مهمترین بخش آن نیز به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح است (همان، ص450). با این حال، بهدلیل کاربست نامناسب ظرفیتهای نمایش از سوی هنرمندان، آگوستین این هنرها را با تمامی ویژگیهای خود، در ذیل هنرهای غیرسودمند دستهبندی میکند.
هنر ديگري که آگوستین به نکوهش آن میپردازد، «هنرهای تزئینی» است. دیدگاه او نسبت به هنرهای تزئینی تا حدی پیچیده است؛ چرا که او از یک سو، این نوع هنر را بیمصرف، غیرقابل قبول و اسرافگونه توصیف میکند که ثمرهای غیر از وسوسههای اضافی و نامطلوب برای جلب توجه انسانها ندارد. از سوی دیگر، به ستایش خدای بزرگ برای خلق طبیعت و جهان خارجی با این جزئیات و زیباییهای فراوان میپردازد و ادعا میکند که این خدای بزرگ است که به هنرمند نیروی خلق هنرهای تزئینی را عطا کرده است (ر.ك: آگوستین، 1380، ص282). همچنین، در شرایطی که او از قابلیت و امکان تشخیص رنگها، اندازهها، صورتها و زیباییها از پروردگار بزرگ سپاسگزار است، علایق خود برای توجه به اینگونه زیباییها را نادیده میگیرد تا این علایق نتوانند روح ایمانی او را به تسخیر خود درآورند (همان، ص276). البته او در اینجا، به طبیعت و ذات هنر و زیبایی نیز اشاره كرده، بیان ميكند که مؤمنان راستین معتقدند: خدای بزرگ نه زیبای صرف، بلکه ذات زیبایی است (همان، ص272). همچنین، این احتمال وجود دارد که آگوستین جنبههای تمثیلی هنرهای تزئینی برای زندگی مؤمنان را ناکافی و نامناسب تشخیص داده باشد؛ زیرا او بیان ميكند که تلاش برای به تصویر كشيدن زیبایی، انتزاعی از زندگی و طبیعت، باید مشابهت بسیاری با تماشای خوبی در روح مؤمنان نیکوکار داشته باشد (ر.ك: آگوستین، 1392، ص381). به نظر میرسد، آگوستین هیچگاه نتوانست چنین مشابهتی میان هنرهای تزئینی و خوبی روح مؤمن
پیدا کند.
نکتهای که در آثار آگوستین جلب توجه میکند، این است که نگاه او به هنرها، نه براساس ماهیت و ویژگیهای اختصاصی، بلکه مبتنی بر کارکرد آنهاست؛ بدین معنی که این هنرها، تا چه حد در اختیار مذهب و آموزههای دینی قرار میگیرند. بر این اساس، آگوستین به هنرهایی روی خوش نشان داد که در عصر او بیشتر کارکردشان در اختیار مذهب قرار داشت، و هنرهایی را مورد بیمهری قرار داد که بیشتر نمود آنها، از چنین ویژگی برخوردار نبودند. بهطوری که او هرچند به هنرهایی نظیر نمایش بیتوجهی کرد، اما هیچگاه با نمایشهای در خدمت دین مخالف نبود. از اینرو، سودمندی و غیروسودمندی هنرها از منظر آگوستین، بهمعنی در خدمت دین بودن یا نبودن آنهاست.
جایگاه هنرمند در شهر خدای آگوستین
از منظر آگوستین زیباییهای موجود در طبیعت و جهان خارجی بهروشني بیانگر این نکته هستند که هنرمند حقیقی خدای بزرگ است. او کسی است که از هیچ، خلق میکند. او کسی است که چیزهای زیبا را براساس بهترین تناسب عددی به وجود آورده، زیبایی حقیقی خود را در آنها متجلّی ساخته است (ر.ك: ماركوس، 2006، ص397). بر این اساس، هنرمند برای خلق اثر هنری، باید تلاش کند ضمن ادراک چگونگی تجلی زیبایی حقیقی در طبیعت و جهان خارجی، با استفاده از قدرت خلاقهای که از خداوند به ودیعه گرفته است و بر اساس هماهنگی مبتنی بر عدد، اثر زیبا خلق كند. افزون بر اینکه هنرمند برای خلق اثر، نیازمند عنایت الهی است، تفاوت بنیادین دیگری نیز میان آنها وجود دارد. این تفاوت بنیادین، به طرز تفکر و تلقی متفاوت سنت یونان باستان و آموزههای مسیحی باز میگردد. جایی که آگوستین برخلاف تصریح حکمای پیش از خود، که خلق از عدم را محال میدانستند و مدعی بودند از عدم تنها عدم پدید میآید، حکم به خلق از عدم توسط خدای بزرگ میکند. آگوستین بیان ميكند که خداوند از چنان قدرتی برخوردار است که هرچه را تأمل نماید، بیدرنگ محقق میشود. از اینرو، هنرمند در خلق اثر هنری، برخلاف خدای خود، که بینیاز از ماده است، ناگزیر به تعامل با ماده بوده، باید اثر خود را از دل آن بیرون آورد.
این تبیین آگوستین بیانگر این نکته است که آموزههای دینی و باورهای مذهبی، بر تمامی جنبههای نظری و عملی او حاکم است. و او هر موضوعی را براساس آموزههای مسیحی مورد توجه قرار میدهد. بهطوری که توجه او به مسئله هنر و هنرمند نیز خارج از این چارچوب کلی در نظام فکری نیست. از اینرو، همانگونه که پیشتر هنرها، در دو دستۀ سودمند و غیرسودمند طبقهبندی شدند، این بار نیز میتوان خالقان هنرهای سودمند را از کسانی که هنرهای غیرسودمند خلق میکنند، متمایز کرد.
تبیین آگوستین از جایگاه هنرمند، تا حدودی پیچیده و گاه بهظاهر متناقضنماست. او ابتدا با این بیان که هنرمند در خلق اثر هنری، ابتدا با کسب فیض از خدای بزرگ، باید به بازنمایی زیباییهای حقیقت بپردازد، هرگونه تلاش برای خلق نوعی زیبایی را که تنها به حواس محدود شود، از دایرة هنر خارج میکند. در این بیان، او هنرمند را واسطة فیض الهی برای تجلی زیبایی حقیقی میداند. از اینرو، امکان خارج شدن هنرمند از چارچوب تصویر شده را غیرممکن تلقی ميكند. آگوستین هنرمندانی را که در خارج از این چارچوب و تنها برای درگیر کردن حواس ظاهری مردم، به خلق اثر میپردازند، با عناوین و القابی نظیر انسانهای عجیب و غریب معرفی ميكند.
در این معنا از هنرمند، آگوستین از یک سو، خالقان آثاری را که زیبایی حقیقی از منظر او را بهوجود میآورند، در زمرة اعضای شهر خدا قرار داده، از آنها بهمثابه کسانی یاد میکند که کوشش و اهتمام خود را صرف زنده کردن قلوب مؤمنان میکنند. از سوی دیگر، او کسانی را که ذات و حقیقت زیبایی را نادیده میگیرند و تنها به زیبایی حسی اکتفا میکنند، نه تنها اجازه ورود به شهر خدا را نمیدهد، بلکه آنها را شایسته دریافت عنوان «هنرمند» نیز نمیداند. به عبارت دیگر، از آنجایی که آگوستین زیبایی واقعی را تنها در امور معقول تصور میکند و نه محسوس، میتوان نتیجه گرفت که هنرمندِ هنر محسوس، از دایرة خالق زیبایی حقیقی آگوستین خارج است. بدین جهت، امکان ورود به شهر خدا را ندارد. در این بیان، خالقان چنین آثاری، تنها تناسب و هماهنگی مبتنی بر عدد را ـ که تشکیل دهندۀ زیبایی ظاهری است ـ ادراک کردهاند، اما از زیبایی حقیقی، که روح مؤمنان را به تسخیر خود در میآورد، غافل شدهاند؛ به عبارت دیگر، آگوستین نه تنها چنین هنرمندانی را به شهر خدا راه نمیدهد، بلکه عنوان «مقدس» هنرمند را نیز از آنان سلب میکند و درهای شهر زمین را به آنها نشان میدهد.
بیان دیگری که از نوشتههای آگوستین قابل درک است، این است که وي، هر فردی را که از توان خلق زیبایی ظاهر برخوردار باشد، هرچند تنها با حواس ادراک شد، «هنرمند» مینامد. در این بیان، او عنوان «هنرمند» را صرفاً برای کسانی منحصر نمیکند که با عنایت الهی، به تجلی زیبایی حقیقی میپردازند. با این حال، او میان هنرمندان تفاوت میگذارد و آنها را بسته به هنری که خلق میکنند و بهرهای که جامعۀ مؤمنان از هنر آنها برخوردار میگردد، تقسیم میکند. او هنرمندی را که هنر متعهد به آموزههای دینی و متعهد به باورهای مذهبی خلق میکند، «هنرمند الهی» مینامد و هنرمندی را که از حقیقت زیبایی فاصله گرفته است، بهعنوان «هنرمند غیرالهی» معرفی میکند. بر این اساس، روشن است که او هنرمند الهی را به شهر خدا دعوت نموده، هنرمند غیرالهی را به شهر زمین
تبعید میکند.
این تبیین از اندیشههای آگوستین نقاط اشتراک و افتراقی با تبیین نخست دارد. در این تبیین، برخلاف تبیین اول، هرچند او لفظ «هنرمند» را در هنرمندان الهی محصور نمیکند، اما ویژگیهایی را که برای هنرمندان ساکن شهر خدا بیان ميكند، کاملاً تکلیف هر فردی را که خارج از قلمروی زیبایی حقیقی و در خدمت آموزههای ایمانی فعالیت میکند، بهوضوح روشن میکند. او در شهر خدا، برای هنرمندانی که از زیبایی حقیقی غافل هستند و توان پرداخت به آن، در جهت بازتاب حقیقت زیبا برای جامعه مؤمنان را ندارند، جایگاهی در نظر نگرفته است.
نکتهای که در رابطه با این دو تبیین از اندیشههای آگوستین وجود دارد، این است که در هیچ يك از این دو تبیین، بهروشنی مشخص نشده که هنرمندان هر هنر خاص، از چه جایگاهی برخوردار هستند. برای نمونه، آیا موسیقیدانها، که از نظر او به بهترین نوع از انواع هنر مشغول هستند، بدون هیچ پیششرطی به شهر خدا وارد میشوند، یا اینکه آنها نیز برای دریافت مجوز عبور، باید از قوانین و قواعدی تبعیت کنند؟ با اینکه آگوستین با معرفی سه عنصر کلیدی که میتواند به بهترین صورت ممکن، زیبایی حقیقی را به منصۀ ظهور برساند، به تبیین داوری خود از هنرها پرداخت، با این حال برای ورود هنرمندان به شهر خدا، تنها به میزان وفاداری آنها به آموزههای دینی بسنده کرد. البته روشن است که آگوستین به دلیل وفاداری عمیق نسبت به سنتها و باورهای مسیحی، از این زاويه به تمامی مسائل پیرامون خود نظر کند، با این حال، این پرسش همچنان باقی است که بهصورت مشخص، تکلیف هنرمندان در مواجهه با دروازههای دو شهر خدا و زمین چیست؟
هرچند نگاشتههای آگوستین بهصراحت نسبت به آینده همة افراد قشری از جامعه سخنی به میان نیاورده است، با این حال در گوشه و کنار آثارش، میتوان برخی از اظهار نظرهای جزمی او را جستجو نمود. نمونه مشخص و بارز چنین اظهار نظرهایی، دیدگاه او در رابطه با شاعران است. آگوستین همچون پدر معنوی خود افلاطون روی خوشی به شاعران نشان نمیدهد. او همانطور که افلاطون آنها را از مدینه فاضلۀ خود به سبب خطرات آنها از حیث اجتماعی بیرون میکند (ر.ك: نهاماس، 1998، ص278)، حکم به ممنوعالورودی شاعران به شهر خدا، به دلیل ملاحظات دینی میکند. شاعران به واسطۀ سابقه نامطلوبی که نزد آگوستین به دلیل ترویج شرک و چندگانه پرستی موجود در سنت یونانی داشتند، هرگز نتوانستند جایگاه قابل قبولی در نظام فکری او و در نتیجه، شهر خدایش
پیدا کنند.
با این حال، نکتۀ قابل تأمل در اندیشههای آگوستین، پیوستگی متناسب و هماهنگ میان آراء او در نظامی میباشد که ارائه کرده است. همانطور که او معتقد است: تناسب مبتنی بر عدد میان اجزای یک اثر، موجب شکلگیری وحدتی میشود که همان، موجبات زیبایی اثر را فراهم میکند. با بررسی چارچوب اندیشههای فکری آگوستین میتوان ادعا کرد که نظام ارائه شده از سوی او، دارای اجزایی است که هر يك از آنها، در پیوند با یکدیگر هستند. آن اصل وحدت بخش میان اجزای این نظام، باور ژرف او به آموزههای ایمانی مسیحی و تعلیمات مذهبی است، به طوری که او در هر چه نظر میکند و به هر چه میاندیشد، این باور را مقدم میدارد و بر همین اساس، به داوری و تصمیمگیری میپردازد. کتاب شهر خدا نیز بر همین اساس نگارش شده است و در پیوندی ناگسستی با سایر آثار او، بهویژه اعترافات قرار دارد.
نتیجهگیری
آگوستین کتاب شهر خدا را ابتدا به نیّت پاسخ به شبهات مشرکان نگاشت، اما بخش عمدهای از آن را به معرفی ویژگیهای دو شهر خدا و شهر زمین، ساکنان آنها و فرجام نهایی آنها اختصاص داد. او که پیش از گرویدن به آئین مسیحیت، به هنر تمایل داشت، پس از آن نیز این علاقه را حفظ كرد و تلاش کرد میان آموزههای مسیحی و هنرهای دوران خود ارتباط برقرار کند. بدینسان، او بهعنوان آخرین نفر از آبای نخستین کلیسا، اولین فردی بود که به هنر و زیبایی توجه ویژه نشان داده، نظامی مدون برای آن تنظیم کرد. با اینکه همة آراء و دیدگاههای او در هر حوزهای، بهصورت کامل متأثر از ایمان راسخش به آموزههای مسیحی است، با این حال او به زیبایی و هنر و ادراک حسی از آن توجه نشان داد و با تفکیک گذاشتن میان زیبا و زیبایی، برخلاف اندیشمندان یونان باستان، زیبایی را به جای محاکات، بهعنوان محور بحث خود معرفی کرد. آگوستین ضمن تبیین وحدت بهعنوان صورت تمام زیباییها، آن را نتیجه تناسب و هماهنگی مبتنی بر عدد میان اجزای یک اثر دانست. بر همین اساس، نیز به داوری کیفی آثار هنری پرداخت.
آگوستین ضمن معرفی ویژگی هنرها، برخی از آنها را در دستۀ هنرهای سودمند و برخی دیگر، را در دستۀ هنرهای غیرسودمند تقسیم کرد. او در اینجا، دو ملاک را مد نظر قرار داد: ملاک اول، مرتبط با زیبایی حسی است که تمامی زیباییها باید مبتنی بر عدد و تناسبات عددی باشند و ملاک دیگر او را میتوان بهعنوان میزان کارایی و توانایی این هنرها برای به تجلی درآوردن زیبایی حقیقی، که همان ذات الهی است، مورد توجه قرار داد. آگوستین که در اعتقاد خود نسبت به آموزههای مسیحی راسخ بود، هر هنری را که به تهدید جامعه ایمانی میپرداخت، نفی کرد و درهای ورود شهر خدا را به روی هنرمندان آنها بست.
از این موارد میتوان به شاعران توجه کرد که آگوستین با شدت به نفی آنها میپردازد و فرجام آنها را در شهر زمین پیشبینی میکند. او که خود در جوانی اهل شعر بود و آشنایی کافی با آن داشت، به این دلیل که مضامین اصلی اشعار شاعران، به خدایان یونان باستان و مظاهر شرک و بتپرستی مرتبط میشد، از آنها رویگردان شد و تا انتها نیز بر این دیدگاه خود باقی ماند؛ چرا که توجه شاعران به خدایان باستان، بهحدی بود که گاه مردم این شاعران را متکلم و متأله مینامیدند.
با بررسی آراء و نظریات آگوستین به نظر میرسد، ملاک اصلی او برای ارائه مجوز عبور از دروازههای شهر خدا به هنرمندان، میزان وفاداری آنها به مضامین دینی و خدمت به آموزههای مسیحی است. بر این اساس، میتوان گفت: هنرمندان با سه ویژگی در شهر خدا وارد میشوند و بدون آن، ساکن شهر زمین خواهند بود. ویژگی اول را میتوان بهکار بستن نظم عددی برای خلق اثر هنری و ایجاد تناسب در اثر معرفی کرد. ویژگی دوم، اقدام به ارتباط با زیبایی حقیقی و تلاش برای تجلی آن در اثر است. ویژگی سوم، خلق اثری است که ظاهر آن بیش از معنای آن، توجه را به خود جلب نکند. در این صورت، هنر هنرمند تنها موجب آزار روحالقدس میشود و از هدف غاییاش
باز میماند.
- آگوستین قدیس، 1380، اعترافات، ترجمه: سایه میثمی، ویراستۀ مصطفی ملکیان، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
- ـــــ ، 1392، شهر خدا، ترجمه: حسین توفیقی، چ دوم، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
- پورسینا، زهرا، 1385، تأثیر گناه بر معرفت با تکیه بر آرای آگوستین قدیس، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- جوث، ماریان، 1387، «زیبایی مستور یا آشکار: نقش تخیل در زیباییشناسی آگوستین»، ترجمه: ابوالفضل مسلمی، زیباشناخت، ش19، ص133-147.
- چمانی، عبدالرسول، 1387، «ماهیت دیالکتیک آثار هنری در آراء سنت آگوستین»، باغ نظر، ش10، ص17-28.
- زروانی، مجتبی، 1379، «معرفتشناسی قدیس آگوستینوس»، مقالات و بررسیها، ش68، ص281-290.
- Beardsley, M. C., 1966, Aesthetics from Classical Greece to the Present: A Short History, Tuscaloosa: The University of Alabama Press.
- Cary, P., 2008, Inner Grace: Augustine in the Traditions of Plato and Paul, New York: Oxford University Press.
- Chadwick, H., 2009, Augustine of Hippo: A Life, New York: Oxford University Press.
- Herdt, J., 2012, “The Theater of the Virtues: Augustine’s Critique of Pagan Mimesis”, Augustine’s City of God: A Critical Guide, Edited by James Wetzel, Cambridge: Cambridge University Press. 111-129.
- Katsushi, H., 2009, “Augustine on the Aesthetics of Ambivalence”, The Japanese Society for Aesthetics, No 13, 23-32.
- Kuhns, R., 1998, “Augustine”, Encyclopedia of Aesthetics, Edited by Michael Kelly, Vol. 1, New York: Oxford University Press, 159-162.
- Lim, R., 2012, “Augustine and Roman Public Spectacles”, A Companion of Augustine, Edited by Mark Vessey with the assistance of Shelley Reid, Massachusetts: Wiley-Blackwell, 138ـ150.
- Matthews, G., 2005, Augustine, Massachusetts: Blackwell.
- Markus, R.A., 2006, "Augustin", Encyclopedia of Philosophy, 2nd edition, First Vol, edited by Donald M. Borchert, New York: Gale/Thomson Learning, 389-401.
- Nehamas, A., 1998, Virtues of Authenticity: Essays on Plato and Socrates, New Jersey: Princeton University Press.
- Rahman, F., 2006, "Islamic Philosophy", Encyclopedia of Philosophy, 2nd edition, Fourth Vol, edited by Donald M. Borchert, New York: Gale/Thomson Learning, 755-760.
- Smith, W.T., 2005, "Augustin of Hippo", Encyclopedia of Religion, 2nd edition, Fourth Vol, edited by Lindsay Jones, Gale/Thomson Learning, 624-630.
- Tatarkiewicz, W., 1999, History of Aesthetics: Medieval Aesthetics, Edited by J. Harrell, C. Barrett and D. Petsch, Vol. 2, Bristol: Thoemmes Press.
- Teske, R. J., 2009, Augustine of Hippo: Philosopher, Exegete, and Theologian, Wisconsin: Marquette University Press.
- Vessey, M., 2012, “The History of the Book: Augustine’s City of God and Post-Roman Cultural Memory”, Augustine’s City of God: A Critical Guide, Edited by James Wetzel, Cambridge: Cambridge University Press, 14-32.