معرفت ادیان، سال نهم، شماره چهارم، پیاپی 36، پاییز 1397، صفحات 43-60

    رویکردهای مختلف میان‌رشتگی در تعامل اسطوره و قرآن کریم

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    زهرا محققیان / استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی / z.mohaghegh@gmail.com
    چکیده: 
    در سالیان اخیر، یکی از انواع تعاملات شاخه های مختلف علوم انسانی با یکدیگر، مطالعات میان رشته ای مرتبط با اسطوره است که گفتمان های مختلفی را در دانش های متعددی همانند تاریخ، اسطوره شناسی، هنر، ادبیات، زبان شناسی و غیره ایجاد کرده است. اندیشمندان و محققان هر یک از این علوم، توانسته اند همگام با این گفتمان ها، نظریه ها، روش ها و حتی تعاریف تازه ای از اسطوره و راهبردهای نوینی برای مطالعة آن ارائه کنند. شناخت تمایزات این علوم مختلف و آشنایی با صاحب نظران هر یک و اندیشه های ایشان، نقش بسیار مؤثری در توسعة مطالعات قرآنی داشته و راهبردهای نوینی را برای پژوهشگران حوزة دین در این زمینه فراهم ساخته است. در این راستا، پژوهش حاضر بر آن است که بدون هیچ گونه پیش داوری یا تحمیل باوری، انواع مطالعات میان رشته ای ممکن میان اسطوره (به معنای عام آن) و قرآن کریم را به بحث بگذارد و از آنجا انواع تعاملات ممکن میان این دو حوزه را از دریچة علوم مرتبط بررسی نماید. مطابق یافته های این تحقیق، دست کم چهار شاخة اصلی تاریخ، زبان شناسی، ادبیات و علم کلام را می توان به عنوان رایج ترین گفتمان ها در این زمینه ـ که در دوران معاصر رشد یافته و شکل گرفته اند ـ نام برد. البته هر یک از این شاخه ها، خود زیربخش هایی نیز دارند که در نهایت، تعاملی ترارشته ای را در این حوزه رقم می زنند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Different Interdisciplinary Approaches to the Myth and the Holy Quran's Interaction
    Abstract: 
    Interdisciplinary studies of myths have been one of the interactions of the humanities in recent years, which have created various discourses in numerous sciences such as history, mythology, art, literature, linguistics and etc. Along with these discourses, the scholars of these sciences have simultaneously been able to present theories, methods as well as new definitions and strategies for studying myth. Recognition of these sciences and familiarity with their experts and their ideas has played a very important role in the development of the Quranic studies and has provided new strategies for researchers in the field of religion. Without any prejudice, this paper studies the various possible interdisciplinary studies between myth (in its general sense) and the Holy Qur'an, and then studies the types of interactions between these two domains from the viewpoint of the related sciences. Findings show that, at least four main branches of history, linguistics, literature, and theology can be counted as the most common discourses in this field that have grown and developed in contemporary times. Of course, each of these branches has its own subdivisions, which ultimately make interactive transitions in this area.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    یکی از رویکردهای رایج در دنیای امروز جهت فهم بهتر قرآن کریم، بهره‌مندی از مطالعات میان‌رشته‌ای و تلاش جهت تعامل و ارتباط میان مطالعات قرآنی با انواع شاخه‌های مختلف علوم انسانی است. توجه به این مهم، امروزه نگاه عالمان دینی بسیاری را به خود جلب کرده و راهگشای حل بسیاری از مسائل دینی و قرآنی گردیده است.
    از دیگر سو، اسطوره از دیرباز رواج داشته است و قدمت آن به گذشته‌های بسیار دور باز می‌گردد که نشانه‌هایش را می‌توان در نخستین نوشته‌هایی که به دست ما رسیده است، مشاهده کرد؛ اما در یکی دو قرن اخیر، این موضوع و تفحص پیرامون آن، رواج بیشتری یافته و پژوهشگران بسیاری، از رشته‌های مختلف، اعم از زبان‌شناسی، ادبیات، هنر و... به اسطوره‌ها توجه نموده و نظریه‌ها، روش‌ها و حتی تعاریف تازه‌ای از اسطوره و راهبردهای نوینی برای مطالعه آن ارائه داده‌اند. در این میان، پاره‌ای از قرآن‌پژوهان با تأمل و غور در حوزه‌های فوق، به کاربست این تعاریف، روش‌ها و راهبردها در راستای فهم بهتر قرآن کریم پرداخته و مطالعات میان‌رشته‌ای متعددی را میان این دو حوزه رقم زده‌اند. ناآشنایی بسیاری از قرآن‌پژوهان با این مطالعات و مبانی هریک، به دلیل پراکندگی تحقیقات انجام‌یافته و عدم تبویب و دسته‌بندی آنها در ذیل شاخة علمی مرتبط، ضرورت تحقیق حاضر را مشخص مي‌کند و راهبردهای نوینی را برای پژوهشگران حوزة دین در این زمینه معرفی و ارائه می‌نماید. بر همین اساس، پژوهش حاضر به رشتة تحریر درآمده و بر آن است که رویکردهای مختلف در تعامل اسطوره و قرآن کریم را بررسی کند و در نهایت آنها را دسته‌بندی و تفکیک نماید. لازم به ذکر است که برخی از این تحقیقات، همانند آثار خلف‌الله، امین الخولی و... شیوع بیشتری داشته و صاحب‌نظرانی را مختص خویش پدید آورده‌اند؛ اما برخی دیگر هنوز رواج چندانی نیافته‌اند و برای اولین بار، توسط این پژوهش به جامعة علمی و دینی کشور معرفی می‌گردند. آشنایی با انواع فوق، مبانی هریک و بررسی تمایز میان آنها، نقش بسیار مؤثری در بسط و گسترش مطالعات قرآن‌پژوهی دارد.
    نیز پژوهش حاضر اسطوره را به معنای عام آن مدنظر دارد که شامل هرگونه تحقیق، مطالعه یا دانشی است که می‌تواند اسطوره را موضوع خود قرار دهد و از زاویة خاص خویش، به بحث و بررسی دربارة آن بپردازد. بر همین اساس این مقال، علاوه بر دانش اسطوره‌شناسی، به دانش‌هاي تاریخ، زبان‌شناسی، ادبیات و کلام نیز مي‌پردازد و برخی زوایا و رویکردهای موجود در هریک از این علوم را پیرامون بحث اسطوره و نحوة تعامل آن با قرآن کریم، واکاوی و بررسی می‌نماید. البته ازآنجا که تعامل میان شاخه‌های فوق، نوعی مطالعة میان‌رشته‌ای به معنای خاص یا مطالعة ترارشته‌ای نیز به شمار می‌رود، پژوهش حاضر این موضوع را نیز مدنظر قرار مي‌دهد و نحوة تعامل انواع فوق را در ذیل این‌گونه مطالعات ارائه و تحلیل می‌نماید.
    1. رویکردهای مختلف میان‌رشتگی در تعامل اسطوره و قرآن کریم
    با تحقیق و تفحص در پژوهش‌های انجام گرفته، می‌توان مهم‌ترین و اصلی‌ترین گونه‌های پژوهش میان دو حوزة قرآن کریم و اسطوره را در انواع زیر معرفی و بیان نمود.
    1-1. رویکرد تاریخی در مطالعات اسطوره‌ای قرآن کریم
    تعامل میان‌رشتگی میان سه علم تاریخ، اسطوره‌پژوهی و مطالعات قرآنی، اولین و ضروری‌ترین گونة مطالعاتی جهت بررسی نحوة تعامل میان قرآن کریم و اسطوره است. علت این ضرورت و کیفیت این تعامل از این جهت است که چون دانش تاریخ یکی از شاخه‌های مهم علوم انسانی به شمار می‌رود که ارتباط وثیقی با اندیشه‌های مردمان متقدم و مباحث اسطوره‌ای رایج در میان ایشان دارد، برهمین اساس در مطالعات مرتبط با قرآن و اسلام نیز این رشتة علمی می‌تواند به‌مثابة ابزاری به کمک فهم بهتر قرآن کریم بيايد و با استفاده از نسب‌شناسی و شجره‌شناسی اسطوره‌ای اعراب و مردمان عصر نزول، از باورها و عقاید قوم عرب خبر دهد. از این طریق می‌توان جریان و خط سیر تفکر و اندیشه‌های اعراب از زمان بسیار گذشته تا دوران نزول قرآن کریم را دریافت کرد و فهمی علمی از باورها و اندیشه‌های اعراب عصر نزول، در پرتو زمان به‌دست آورد. نیز می‌توان برخی موضوعات و مسائلی را که در باورها و اندیشه‌های ایشان وجود دارد، فهمید و آداب و رفتارها و مناسک برخاسته از آنها را بهتر درک نمود. به‌طور کلی، تحقیقات انجام‌شده در این سطح، در پی قضاوت یا ارزش‌گذاری یا حتی اثبات یا نفی اسطوره در قرآن نیستند؛ بلکه فقط از گذشتة اعراب و جامعة شبه‌جزیرة عربستان و باورها و خاستگاه عقاید و اندیشه‌ها و آیین و رسوم و عادات ایشان خبر و گزارش می‌دهند! بنابراین، یک رشتة مطالعاتی برون‌قرآنی به شمار می‌روند که می‌توانند در خدمت فهم بهتر قرآن کریم قرار گيرند و پرده از ظواهر مختلف واژگان و تعابیر و حتی مفاهیم آن بردارند. پژوهشگر قرآنی می‌تواند در مرحلة بعد، از این‌گونه آثار بهره ببرد و با توجه به داده‌های تاریخی که از این‌گونه متون به‌دست می‌آید، نتایج جدیدی از دل قرآن کریم بیرون کشد.
    از دیگر سو، مطابق با شواهد تاریخی، در قرن ۱۹ میلادی و در پی اهتمام جدی مستشرقان به بررسی فرهنگ و زبان‌های شرقی، مشخص شد که زبان‌ منطقة شبه‌جزیرة عربستان همراه با مناطقی همانند بین‌النهرین، شام و شمال‌شرق آفریقا، در خانوادة بزرگی ‌جای می‌گیرد که آن را خانوادة زبان‌های سامی و اقوام سامی می‌نامند (ر.ک: آذرنوش، 1381، ص10؛ ستاری، 1384، ص53).‌ بر همین اساس، اسطوره‌نگاران جامعة عربستان، به شرح حال‌نویسی از اسطوره‌های اقوام سامی، و در پرتو آن، به نسب‌شناسی و شجره‌شناسی باورها و اندیشه‌های اعراب زمان پیامبر پرداخته‌اند. در پرتو این بررسی و واکاوی تاریخی است که می‌توان فهم بهتر و کامل‌تری از آیات قرآن کریم به‌دست آورد و نحوة تعامل خداوند سبحان با ایشان و باورها و مناسکشان را دریافت.
    اما مهم‌ترین و متقن‌ترین کتاب‌هایی که به‌طور مستقل به اسطوره‌های اقوام عرب پرداخته‌اند، عبارت‌اند از: الأسطورة عندالعرب؛ موسوعة أساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالاتها؛ أدیب الأسطورة عندالعرب؛
    از میان مستشرقان نیز مي‌توان به جیمز فریزر اشاره نمود که در کتاب برجسته‌اش شاخة زرین، به اسطوره‌های اعراب اشاره کرده است. افرادی همانند الیاده، ژرژ باستید، هنريتا مك كال و ديگران نیز به‌طور پراکنده در مطالعات و آثار خویش، به اسطوره‌های اعراب پرداخته و مطالب خوبی را عرضه نموده‌اند.
    بنابراین سایر پژوهش‌های مرتبط با حوزة اساطیر و اسطوره‌های اعراب ـ که گروه‌های مختلف اندیشمندان، از جمله اسطوره‌پژوهان از آنها بهره می‌برند ـ نیازمند داده‌های این قسمت، یعنی داده‌های اسطوره‌نگاری‌اند و این گروه از اندیشمندان، مثال‌ها و شواهد خویش را از میان آثار این دسته انتخاب می‌کنند. در بیان تفاوت میان اسطوره‌نگاران با اسطوره‌شناسان نیز لازم است گفته شود که اسطوره‌نگاران، همگی مؤلف، یعنی نویسنده یا شاعرند؛ در صورتی‌که اسطوره‌شناسان و اساساً سایر پژوهشگران مرتبط با اسطوره، محقق اسطوره‌ای و علمی‌اند، نه مؤلف.
    بنابراین، اولین گونة مطالعات اسطوره‌ای مرتبط با قرآن کریم، آثار اسطوره‌نگاران اعراب است که مطالعه و بررسی آنها، نقش بسزایی در آشنایی با فرهنگ مردمان عصر نزول، و از آنجا فهم بهتر قرآن کریم دارد.
    2-1. رویکرد زبانشناسی در مطالعات اسطوره‌ای قرآن کریم
    یکی دیگر از مطالعات میان‌رشته‌ای مرتبط با اسطوره و قرآن کریم را می‌توان تحقیقاتی برشمرد که به‌واسطة استفادة ابزاری از دانش زبان‌شناسی، مخصوصاً شاخة معناشناسی آن، به معناشناسی خود واژة «اسطوره» در متن مقدس قرآن کریم پرداخته و سعی نموده‌اند از دیدگاه خود قرآن به واکاوی اسطوره بپردازند و آن را معنایابی کنند. البته گرچه در قرآن کریم واژة اسطوره به کار نرفته است، اما از منظر این گروه از محققان، تعبیر «اساطیر الاولین» مذکور در قرآن کریم (انفال:31؛ فرقان:5)، به همین واژة اسطوره اشاره دارد و جمع این واژه به شمار می‌آید.
    اما دانش معناشناسی، به‌عنوان دانشی که به پیدایش معنا و سیر پیشرفت و تحولات آن می‌پردازد و روابط معنایی میان مفاهیم مختلف را شناسایی و شبکه‌ای از معانی مرتبط را استخراج می‌کند، نقش بسزایی به‌ویژه در حوزة مطالعات قرآنی و تفسیری دارد (نکونام، 1390، ص18-19) و شامل شناخت معنای مفردات و ترکیبات قرآن کریم، اعم از معنای تاریخی و توصیفی آن است. پژوهش‌های انجام‌شده پیرامون معناشناسی واژة اسطوره نیز هردو گونة فوق (یعنی معنای تاریخی و توصیفی اسطوره) را دربرمی‌گیرد. در ادامه، گزارش مختصری از تحقیقات انجام‌شده ذیل هر دو حوزه ارائه می‌نماییم.
    1-2-1. معناشناسی تاریخی (Diachronic Linguistics) اسطوره
    به‌طور کلی منظور از معناشناسی تاریخی، شناخت معنایی است که یک واژه یا ترکیب در طی تاریخ خود داشته است. به دیگر بیان، در معناشناسی تاریخی، خود واژه به‌تنهایی واکاوی مي‌گردد و از آنجا بررسی می‌شود که معنای اولیة آن چه بوده و سپس چه تطوراتی در آن معنا از آغاز تاکنون پدید آمده است.
    مطابق تحقیقات نگارنده، عمده‌ترین و جامع‌ترین تحقیقات در این حوزه، یعنی معناشناسی تاریخی «اسطوره»، در دايرةالمعارف‌ها و فرهنگ‌نامه و دانشنامه‌ها مشاهده می‌شود که سیر تحول تاریخی و در زمانیِ واژة اسطوره را بیان نموده و سپس به کاربست و نیز کارکرد آن در متون مقدس، به‌ويژه قرآن کریم، پرداخته‌اند. از جملة این منابع که از ديگر منابع، جامع‌تر است و معناشناسی تاریخی کامل‌تری را انجام داده، مقالة آقای علی اسدی در دايرةالمعارف قرآن کریم است که تحقیق نسبتاً جامعی در این زمینه انجام داده است. فرهنگ‌های لغت عرب، همانند لسان العرب، مقاییس اللغه، المفردات و ساير آثار نيز، به‌طور مختصر به معناشناسي تاريخي اين واژه پرداخته‌اند. دايرةالمعارف قرآن، دايرةالمعارف دین اثر الیاده و نیز دائرةالمعارف اخلاق و دین، گرچه هر سه، به‌طور مفصل به بحث اسطوره و اساطیر پرداخته‌اند، کمتر به معناشناسی تاریخی آن توجه کرده و بیشتر به سایر مباحث مربوط به اسطوره، همانند مباحث انسان‌شناسی و قوم‌شناسی پرداخته‌اند. همچنین دانشنامة اسلامی، بسیار مختصر به موضوع اسطوره پرداخته و دايرةالمعارف بزرگ اسلامی نیز هنوز مدخلی برای آن تعریف نکرده است. در اين بين، برخی مفسران و قرآن‌پژوهان نیز در آثار خویش، ذیل آیات مرتبط با واژة «اساطیرالاولین»، تا حدودي به این موضوع پرداخته‌اند.
    2-2-1. معناشناسی توصیفی (Synchronic Linguistics) اسطوره در قرآن کریم
    منظور از معناشناسی توصیفی، شناخت معنایی است که یک واژه یا ترکیب در مقطع تاریخی خاصی داشته؛ صرف‌نظر از اینکه بعد یا قبل از آن، چه معنایی داشته است. به‌طور کلی، در معناشناسی توصیفی بررسی می‌شود که معنای اصلی یا مراد گوینده چیست و نیز معانی جنبی یا هاله‌ای که از رهگذر روابط آن واژه با واژگان دیگر نظیر مترادف‌ها، متضادها و مجاورها حاصل شده است، چیست. در حقیقت، ما در معناشناسی توصیفی قرآن کریم به دنبال آن هستیم که قرآن را به‌عنوان یک متن منسجم ببينيم تا بتوانیم سازمان و ساختار موجود یا به تعبیر دیگری، آن شبکة معنایی که معانی قرآن را به هم وصل می‌کند، استخراج کنیم (پاکتچی، درسنامه معناشناسی، 1389، جلسه اول).
    اما تحقیقات انجام‌گرفته پیرامون مطالعات مرتبط با «معناشناسی توصیفی اسطوره در قرآن کریم»، حاکی از آن است که تاکنون گرچه در میان قرآن‌پژوهان، مطالعه علمی مستقل و متقنی بر پایة تحقیقات زبان‌شناسی در این موضوع انجام نشده یا دست‌کم نگارنده نيافت، اما پاره‌ای تحقیقات، قابل مشاهده‌اند که تا حدودي به این بحث پرداخته و بيشتر آنها نیز توسط پژوهشگران قرآنی در قالب مقاله به انجام رسیده‌اند. از جمله متقن‌ترین این آثار می‌توان مقالة سیدمحمود طیب حسینی را نام برد که به این مهم پرداخته و حتی نقدهایی قابل تأمل، به برخی قرآن‌پژوهان صاحب‌نظر در این حوزه وارد ساخته است (ر.ک: طیب حسینی، 1389، معنی‌شناسی اساطیر در قرآن کریم). سایر تحقیقات، هرچند در قالب معناشناسی سامان یافته‌اند، اما حقیقتاً معناشناسی به شمار نمی‌آیند.
    بنابراین، تحقیقات زبان‌شناسی و معناشناسی گونه‌ای از مطالعات میان‌رشته‌ای مرتبط با اسطوره و قرآن کریم است که در کشف معنای این واژه، چه به صورت تاریخی و چه به صورت توصیفی، کمک می‌نماید. حاصل این دسته از مطالعات آن است که اسطوره و اساطیر در قرآن کریم، به معنای آنچه امروزه در دانش اسطوره‌شناسی و در میان محققان سایر علوم، همانند روان‌شناسی، ادبیات، فلسفه، هنر و... به کار می‌رود، نیست؛ بلکه معنایی کاملاً متفاوت دارد. توجه به این مهم، در فهم و کاربست سایر مطالعات مرتبط با این حوزه حائز اهمیت است.
    3-1. رویکرد ادبی در مطالعات اسطوره‌ای قرآن کریم
    دستة دیگری از مطالعات میان‌رشته‌ای مرتبط با اسطوره و قرآن کریم، مربوط به دانش ادبیات یا شگردهای ادبی است که به تکنیک‌ها و زیبایی‌های رساندن معنا به مخاطب مي‌پردازد و آنها را برای مخاطبان برجسته می‌نماید. بر همین اساس، این علم به مثابة یک ابزار در خدمت مطالعات قرآنی و مباحث اسطوره‌ای به شمار می‌آید و از قدیم‌الایام نیز مورد توجه عالمان بلاغت و فصاحت بوده است.
    این شاخة علمی، به‌طور کلی تحت عنوان نقد ادبی بررسی مي‌شود و با تعریف اصطلاحات ادبی و طبقه‌بندی و توضیح و تفسیر و ارزش‌گذاری آثار ادبی سروکار دارد (شمیسا، 1380، ص31). منتقد ادبی به‌واسطة نقد خویش می‌کوشد با تجزیه و تحلیل اثر ادبی، اولاً ساختار و معنای آن را برای خوانندگان روشن کند و ثانیاً قوانینی را که باعث اعتلای آن اثر ادبی شده است، توضیح دهد. بر همین اساس نقد ادبی، از یک سو به کار گرفتن قوانین ادبی در توضیح اثر ادبی است و از سوی دیگر، کشف آیین‌های تازه و ممتازی است که در آن اثر مستتر است (ر.ک: همان، ص22-21).
    رویکرد نقد ادبی از جنبه‌های گوناگونی قابل پیگیری است و هر متن ادبی را می‌توان بسته به ظرفیت‌ها و سبک آن، از زوایای مختلف بررسی نمود. نقد فمینیستی، نقد مارکسیستی و... برخی از این زوایا هستند. در این میان، ما رویکرد نقد اسطوره‌ای و نیز رویکرد بیان اساطیری را بررسی مي‌کنيم: اولی عمدتاً به ناحیة معنا مربوط است و به تجزیه و تحلیل اسطوره‌ای محتوا و مفاهیم این متن مقدس مي‌پردازد و دومی مربوط به ناحیة بیان و بلاغت این متن است و اشارات و تلمیحات اسطوره‌ای مذکور در واژگان و تعابیر قرآن کریم را استخراج می‌نماید.
    1-3-1. نقد اسطوره‌ای قرآن کریم
    «نقد اسطوره‌اي»، رويكردي میان‌رشته‌اي و از رويكردهاي اصلي نقد ادبي معاصر است که از ديدگاه انسان‌شناسی فرهنگی به تجزیه و تحليل متن ادبي از منظر اسطوره‌ها و روایات اساطیری مي‌پردازد و کلیة سازه‌های اسطوره‌ای که به گونه‌های مختلف در متن به کار رفته‌اند ـ چه در قالب داستان‌های مختلف موجود در متن و بن‌مایه‌های اساطیری آنها و چه به صورت نقش‌مایه‌های بنیادینی که در سراسر متن پراکنده‌اند ـ بررسی مي‌کند. در نهایت نیز بر مبناي شكل كاربردش، زمينه‌هاي متنوعي چون اسطوره‌شناسی تطبیقی، فیلولوژی اسطوره‌ها، نقد يونگي و... را دربرمي‌گيرد. در اين روش، منتقد مي‌كوشد با رويكردي تحليلي ـ تطبيقي و روشي استقرايي، تمام عناصر فرهنگي را كه در سير تمدن بشر وجود داشته و به طور ناخودآگاه در آفرينش اثر ادبي مؤثر بوده‌اند، بررسي کند.
    البته ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که کاربست این رویکرد در فهم قرآن کریم، اولاً به معنای انتقاد از قرآن نیست؛ زیرا نقد در مطالعات ادبی معاصر، نه به معنای عیب‌جویی یا جداکردن سره از ناسره، بلکه به معنای تجزیه و تحلیل متن است؛ از دیگر سو، به‌رغم آنکه در این روش نقد، از تجزیه و تحلیل متن از دیدگاه اساطیر و اسطوره‌ها سخن می‌رود، اما طرفداران این روش نقد معتقدند که در این رویکرد، بحث واقع‌گرایی گزاره‌های قرآنی و معرفت‌بخشی آنها، در آن مطرح نیست؛ چراکه نقد اسطوره‌گرا، گاهی فقط یک دید و نوعی تأویل است و اساساً بحث انطباق با واقعیت، مخصوصاً در معنای متعارفش در آن مطرح نیست (شمیسا، 1380، ص248). براي نمونه، داستان اصحاب کهف یک حقیقت مذهبی و تاریخی است؛ اما می‌توان آن را از دید اساطیری هم نگریست؛ یعنی: غار، رحم است و برگشت به آن و دوباره بیرون آمدن از آن، رمز مرگ و تولد دیگر است؛ یا تار عنکبوت، رمز پردة بکارت و نهایتاً رحم است. اصحاب کهف، تاب ظلم دقیانوس را ندارند و می‌میرند و بعد از دقیانوس، تولدی دوباره می‌یابند که همانا رواج و اشاعة دین یکتاپرستی است... (همان، ص249). بر همین اساس در این روش نقد،
    اینکه نیت مؤلف چیست یا معناي واقعی متن کدام است، بحث دیگری است و موضوع این شاخة ادبی، این‌گونه موارد نیست.
    در ادامه به انواع رویکردهای ممکن یا موجود در زمینة نقد اسطوره‌ای قرآن کریم می‌پردازیم و گزارشی از آنها ارائه می‌نماییم.
    الف) اسطوره‌شناسی تطبیقی قرآن 
    یکی از مهم‌ترین زمینه‌ها در جهت نقد اسطوره‌ای قرآن کریم، رویکرد اسطوره‌شناسی تطبیقی قرآن است که طرفدارانش، به دنبال کشف وجوه مشترک داستان‌های قرآن کریم با اساطیر و روایت‌های اسطوره‌ای هستند تا از این طریق، فارغ از پیش‌فرض‌های کلامی، زیربنای مشترک و بنیادین این داستان‌ها را کشف کنند.
    به‌طور کلی آغاز و خاستگاه این روش، به زمانی بازمی‌گردد که اسطوره‌پژوهی، بعد از چندین قرن تفحص در اسطوره‌های یونانی و رومی، سرانجام در قرن نوزدهم و با توسعة استعمار غربی در سرزمین‌های شرقی، شاهد تشابهات شگفت‌انگیزی میان آن اسطوره‌ها و اسطوره‌های سایر اقوام گردید. بر همین اساس بود که دانشی به نام اسطوره‌شناسی در قرن نوزدهم شکل گرفت و در نتیجه چنین برخورد و تشابهی میان اسطوره‌ها، پایه‌های شکل‌گیری یکی از گرایش‌های اصلی دانش اسطوره‌شناسی، یعنی اسطوره‌شناسی تطبیقی فراهم گردید. بعدها با بسط و تکامل این رویکرد در طی زمان، عده‌ای به کاربست آن در متون مقدس، از جمله متن مقدس قرآن کریم پرداختند و فارغ از مباحث دینی و پیش‌فرض‌های کلامی متکلمان، تنها به دنبال کشف وجوه مشترک اسطوره‌های متن قرآن کریم با اساطیر باستان بودند تا از این طریق زیربنای مشترک و بنیادین آنها را کشف کنند. از منظر این گروه، قرآن کریم مشتمل بر انبوهی از مطالب اسطوره‌ای است و به‌واسطة تفحص در این داستان‌ها و کشف وجوه شباهت آنها با روایات اساطیری ادوار باستان، می‌توان فرهنگ و پیشینة اعراب را دریافت و سیر تحول آن را در طول اعصار و قرون تا زمان نزول قرآن کریم پیگیری نمود.
    البته علی‌رغم آنکه برخی مفسران قرآن کریم نیز در پاره‌ای موارد به ذکر چنین مثال‌هایی در کتب خویش پرداخته‌اند و مواردی را در ذیل آیاتی همانند «طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِين» (صافات:65) یا «وَ يَسَئلُونَكَ عَن ذِى‌الْقَرْنَين» (کهف:83) و... بیان نموده‌اند، اما بيشتر تحقیقات انجام‌یافته در این دسته، مربوط به پژوهشگران حوزة غیردینی است که در سالیان اخیر در قالب مقالات و کتب متعدد خویش، شواهدی را در این زمینه ارائه نموده‌اند. جامع‌ترین و مدون‌ترین آنها را می‌توان کتاب قدسیت و ساختار: جستاری در روایت‌شناسی تطبیقی متون قدسی نام برد که به قلم مریم صالحی‌نیا به رشتة تحریر درآمده است. وی در این کتاب برخی از سازه‌های اساطیری قرآن کریم را برشمرده و به شباهت آنها با داستان‌های اساطیری اشاره کرده است. البته وی به دلیل عدم تخصص در حوزة مطالعات دینی و اسلامی، وارد نتایج حاصل از این تشابه‌یابی نگردیده و تحلیل‌های برخاسته از این تطبیقات را به متخصصان دینی واگذار کرده است. سیروس شمیسا و سایر ادیبان و طرفداران نقد ادبی نیز در برخی آثار خویش، پاره‌ای از این تطبیقات را بیان نموده‌اند (شمیسا، 1378، ص238-236؛ صالحی‌نیا، 1394، ص161و...).
    ب) فیلولوژی اسطوره‌ای اَعلام و واژگان قرآن
    «فیلولوژی اسطوره‌ها» که بدان اسطوره‌شناسی زبانی نیز می‌گویند، دستاورد دیگر دانش اسطوره‌شناسی، به‌ويژه اسطوره‌شناسی تطبیقی است که در میان مطالعات حوزة نقد ادبی و نقد اسطوره‌ای جای گرفته و نتایج عمیق و کارکردهای فراوانی را در متون ادبی مختلف، مخصوصاً متون مقدس، از جمله متن ادبی قرآن کریم به دنبال دارد. به‌طور کلی این حیطه از مطالعات اسطوره‌ای، بر تحقیق و رمزگشایی اسطوره‌ها از طریق مطالعة ریشه‌ها و معنای کلمات، به‌ويژه اسامی مکان‌ها، طبیعت، اَعلام و نام‌های اسطوره‌ای تأکید دارد. در حقیقت، اسطوره‌شناسی زبانی، متأثر از دانش زبان‌شناسی، به‌ویژه قسم ریشه‌شناسی لغوی آن است که از آن با نام فیلولوژی نیز یاد می‌کنند. این دانش، زبان را از نظر تاریخی در نسخه‌های نوشتاری مطالعه می‌کند و شامل بخش‌هایی همانند لغت‌شناسی و ریشه‌شناسی زبانی و لغوی می‌شود (نامورمطلق، 1392، ص103-104). دانش فیلولوژی بر این باور نظری استوار است که با تحقیق دربارة اصل لغات و اسامی، می‌توان به معنای اولیة آنها پی برد. به دیگر بیان، آگاهی از معنای اولیه و اصیل واژه‌ها می‌تواند به نوبة خود در رمزگشایی برخی از واژه‌های کلیدی و اسطوره‌های فرهنگ‌ها به طور جدی یاری رساند و حتی چگونگی ارتباط میان فرهنگ‌ها را در دورة کهن آشکار نماید؛ چراکه زبان و اسطوره، در یک زمان آفریده شده‌اند؛ زمانی که منِ خودبنیاد با پدیده‌های جهان، این‌همانی داشت. در حقیقت ما به‌واسطة تحلیل کلمات می‌توانیم جهان‌بینی یک قوم را بشناسیم؛ قومی که زبانشان را نه‌تنها همچون وسیلة سخن گفتن و اندیشیدن، بلکه مهم‌تر از آن همچون وسیله‌ای برای تصورکردن و تفسیر نمودن جهانی که آنها را احاطه کرده است به کار می‌برند (ایزوتسو، 1361، ص4).
    اما نخستین اقدام در این جهت را مارکس مولر (1900-1823) انجام داد که در زمینة مقایسة نام‌های خدایان یونانی و رومی با نام‌های الهی وِداها و نیز تحلیل ریشه‌شناسانة لغوی آنها مطالعه‌هایی را انجام داد (نامورمطلق، 1392، ص 106). او بعدها نظریة بیماری زبانی را در این زمينه مطرح کرد و نوشت: «تا زمانی که واژه‌ها ردپای معنای اولیة خویش را حفظ می‌کنند، خبری از اسطوره نیست؛ اما روزی می‌رسد که معنای بدوی اسم‌ها فراموش می‌شوند و ویژگی‌ها به جای نام‌های خاص تلقی شده و شخصیت‌های الهی و الهه‌ها را مشخص و تعیین می‌کنند» (دائرةالمعارف بریتانیکا (The Encyclopedia of Britanica)، 1911، ج21، ص129) و از اینجاست که استعاره‌ها به حقایقی مقدس تبدیل می‌شوند و روایت‌های اسطوره‌ای شکل می‌گیرند و اسامی و اصطلاحات بدوی، منشأ روایت‌های اسطوره‌ای و باورهای پسین می‌شوند که به نوبة خود شاخ و برگ‌های فراوان می‌گیرند.
    توجه به سخنان مولر، مخصوصاً نظریة بیماری زبانی او و کاربست آن در مطالعات مرتبط با قرآن کریم نیز نکات بسیاری را در جهت فهم این متن مقدس ایفا کرده و اطلاعات باارزشي را از محتواي فرهنگي اساطير و باورهاي جوامع ابتدايي آشکار نموده است (ر.ک: قائمی، 1389، ص2-3). براي نمونه، برخی پژوهشگران دینی، بدون هیچ‌گونه پیش‌فرض خاص، به اسطوره‌شناسی زبانی و بررسی ریشه‌شناختی اسامی اماکن و درختان و... در قرآن پرداخته‌اند و خاستگاه اسطوره‌ای پیدایش این واژگان را ارائه و تحلیل کرده‌اند (پاکتچی، 1391، درسگفتار بافت نزول). همچنین برخی از طرفداران زبان اسطوره‌ای قرآن کریم و کسانی که قائل به اسطوره‌ای بودن داستان‌ها و روایت‌های قرآنی هستند، به بررسی ریشه‌شناختی اسامی شخصیت‌های اسطوره‌ای قرآن، همانند ذوالقرنین، نوح، موسی، عیسی و... پرداخته و ضمن تحلیل خاستگاه پیدایش این واژگان، به تطبیق معانی به‌دست آمده بر ویژگی‌های شخصیتی این افراد همت گمارده‌اند. از نظر آنها، از این طریق می‌توان تحلیل عمیق‌تر و جامع‌تری را از روایت‌های اسطوره‌ای قرآن و نیز اعتقادات جوامع باورمند بدان‌ها ارائه کرد و فهم کامل‌تر و جامع‌تری از پیام الهی در متن مقدس قرآن کریم دریافت.
    ج) تک‌اسطوره در قرآن کریم
    یکی دیگر از رویکردهای قابل پیگیری در نقد اسطوره‌ای قرآن کریم، رویکرد جوزف کمپل (Joseph Campbell) (1904-1987م)، اسطوره‌شناس، انسان‌شناس و نویسندة آمریکایی است که بخش قابل توجهی از آثار خود را به اسطوره‌شناسی تطبیقی اختصاص داده است. او در سال 1949م در رسالة خویش با عنوان «قهرمان هزار چهره» نظریة خویش را با عنوان تک‌اسطوره مطرح نمود و در آن بیان داشت که همة روایت‌های اسطوره‌ای، از اشکال واحد کهن الگوها تبعیت می‌کنند. به دیگر بیان بر اساس این نظریه، اسطوره‌هایی که در ذیل یک کهن‌الگوی خاص روایت می‌شوند، مجموعاً یک چیز را می‌گویند ‏و روایت‌های مختلف اسطوره‌ای در سرتاسر جهان، در حقیقت چیزی جز ویرایش‌های گوناگون از این کهن الگو نیستند. اگر می‌خواهید اسطوره‌شناسی خاص خود را پیدا کنید، کلید راهنما، جامعه‌ای است که با آن پیوند دارید. هر نظام اسطوره‌شناختی در جامعه‌ای معین و در محدوده‌ای بسته رشد کرده است. بنابراین، بذر اسطوره‌ای در دو عرصة هم‌زمانی و درزمانی متکثر می‌شود و از خود جلوه‌های گوناگونی را به نمایش می‌گذارد.
    این تک‌اسطوره در میان اسطوره‌شناسان و اسطوره‌پژوهان، متفاوت تعیین شده است. براي نمونه، جیمز فریزر (Sir James Frazar) (1845-1941م)، در کتاب شاخة زرین، هستة اصلی اغلب اساطیر را مضمون مرگ و تولد دوباره می‌داند (شمیسا، 1378، ص239)؛ اما تک‌اسطورة بزرگی که نظر خود کمپل را به خود جلب کرد، تک‌اسطورة قهرمان است. قهرمان کسی است که دارای یک ویژگی برتر باشد؛ همانند قدرت جسمی، قدرت روحی یا قدرت عقلی. قهرمان، همچنین کسی است که آماده است تا نیازهای خود را فدای دیگران کند. بنابراین، مفهوم قهرمان در اساس مرتبط با مفهوم ایثار است و بر همین اساس، نقش مرکزی در داستان‌ها را به خود اختصاص می‌دهد؛ اما از طرفی لازم است که قهرمان در یک آزمون، برتری‌اش را به نمایش بگذارد. در حقیقت، کمپل هستة تک‌اسطورة قهرمان را متشکل از سه مرحله می‌داند که عبارت‌اند از: جدایی (عزیمت)، تشرف و بازگشت (کمپل، 1385، ص40). او می‌نویسد: «یک قهرمان از زندگی روزمره دست می‌کشد و سفری مخاطره‌آمیز را به حیطة شگفتی‌های ماوراءالطبیعه آغاز می‌کند. با نیروهای شگفت در آنجا روبرو می‌شود و به پیروزی قطعی دست می‌یابد. هنگام بازگشت از این سفر پررمز و راز، قهرمان نیروی آن را دارد که به یارانش برکت و فضل نازل کند) (کمپل، 1380، ص40).
    یکی از مثال‌هایی که کمپل در آثار خویش از آن بهرة بسیار جسته و در متون مقدس، از جمله قرآن کریم نیز نام او ذکر شده، حضرت یونس است که مطابق آیات قرآن کریم، از قوم خویش جدا شد و سفری ماجراجویانه در دریا و شکم ماهی را طی نمود و سپس مجدداً به سوی قوم خویش بازگشت. کمپل به شرح و تبیین سفر این قهرمان دینی مي‌پردازد و توضیحات خوب و جامعی را پیرامون زندگی این قهرمان و تک‌اسطوره بیان می‌دارد (همان، ص222 به بعد). همچنین شخصیت قهرمان مدنظر کمپل و مراحل سه‌گانة يادشده در نظریة او، یادآور دیگر قهرمانان قرآنی همانند یونس، موسی، ابراهیم، مریم، یوسف، نوح و... نیز هست که هریک با جدایی از قوم خویش، سفری مخاطره‌آمیز به حیطة شگفتی‌های ماوراءالطبیعه داشتند و سرانجام پس از طی یک آزمون سخت الهی، با برکت و فضل به سوی قوم خویش بازگشتند و پیغام‌آور بشارت و پیام الهی به سوی آنها بودند.
    د) نقد روانکاوانة قرآن کریم
    یکی دیگر از رویکردهای قابل پیگیری در نقد اسطوره‌ای قرآن کریم، نقد روانکاوی است که در میان انواع رویکردهای مختلف نقد اسطوره‌ای، طرفداران بیشتری دارد و اهتمام نسبتاً قابل توجهی، مخصوصاً در سالیان اخیر، نسبت بدان در حال انجام است. در این میان، گستردگي كاربرد نظريات يونگ در حوزة نقد روانکاوی تا آنجاست كه گاهي پژوهشگران آثاري را كه با تكيه بر آراي او نقد كرده‌اند، با عنوان «نقد يونگی»، از ديگر انواع نقد اسطوره‌اي تفكيك مي‌كنند؛ اگرچه گاه اين عناوين را معادل هم نيز به كار مي‌برند. همچنين كاربرد اصطلاح آركي تايپ (با تعريفي كه يونگ از آن ارائه مي‌كند) در نقد ادبي، به‌ويژه رویکرد نقد اسطوره‌اي، چنان شايع است كه منتقدان از رويكرد نقد اسطوره‌اي با عنوان «نقد یونگی» نيز ياد كرده‌اند (ر.ک: قائمی، 1389، ص38).
    در این‌گونه نقد، منتقد روانکاو، به‌واسطة تجزیه و تحلیل عناصر و سازه‌های اسطوره‌ای موجود در متن، در پی نکات روانکاوانة ادبی خاصی نیز هست؛ یعنی در پی آن است که بفهمد برخی متن‌ها چه می‌کنند که در خواننده اثرات پایداری برجای می‌گذارد، ولی برخی دیگر از متون، چنین اثری ندارند؟! به زبان استعاری، منتقد اسطوره‌ای، کاری را که نویسنده و مؤلف با ناخودآگاه جمعی آدمیان کرده، ‏کشف و برجسته می‌کند. بر همین اساس است که نقد روانکاوی به حوزة نقد اسطوره‌ای راه یافته؛ زیرا هر دو به انگیزه‌های زیربنایی رفتار آدمی می‌پردازند. البته این دو رویکرد، تفاوت‌هایی نیز با هم دارند؛ مثلاً روان‌شناسی می‌کوشد تا شخصیت فرد را بررسی کند؛ اما اسطوره‌شناسی همین کار را در ضمیر و شخصیت یک قوم انجام می‌دهد و درست همان‌طور که رؤیاها تمایلات ناخودآگاه و نگرانی‌های فردی را متجلی می‌سازند، اسطوره‌ها نیز بازتاب نمادین امیدها، ترس‌ها، و انگیزه‌های یک قوم به شمار می‌آیند (میهن‌خواه، 1377، ص172).‏
    بنابراین در اين رويكرد، از سويي مطالعات تاريخ تمدن، اديان و مردم‌شناسي، و از سوي ديگر مباني روان‌شناسي، به‌ويژه روان‌شناسي جمعي، در خدمت تحليل آثار ادبي قرار مي‌گيرد. با توجه به اهميت كاربرد اين روش در شناخت ارزش‌هاي ناخودآگاهانة متن و تحليل سطوح نمادين آن، متوني كه حاوي ارزش‌هاي اساطيري يا نمادگرايانه‌اند، براي تحليل با اين شيوه قابليت بيشتري دارند (قائمی، 1389، ص33). از این‌رو می‌توان گفت که در این روش، هم سخن از نقد (به معنای تجزیه و تحلیل متن) است و هم از اسطوره و اساطیر باستان استفاده می‌گردد (شمیسا، 1380، ص248).
    اما برجسته‌ترین آثار این حوزه در مطالعات قرآن کریم، آثار روان‌شناس معروف سوئیسی، یعنی کارل گوستاو یونگ است که پیرامون برخی داستان‌های قرآن کریم نیز تحلیل‌های عمیق روان‌شناسانه‌ای انجام داده است؛ از جمله پیرامون داستان اصحاب کهف، داستان حضرت یونس و... (ر.ک: یونگ، 1368، کتاب چهار صورت مثالی). بعد از یونگ، گرچه عدة بسیاری راه او را ادامه دادند، اما هیچ‌یک شهرت و انسجام علمی یونگ را نداشتند و بر همین اساس نتوانستند اثر برجسته‌ای همتراز آثار یونگ، مخصوصاً در حوزة مرتبط با داستان‌های متون مقدس، از جمله متن قرآن کریم، از خود به یادگار بگذارند. در سالیان اخیر، بار دیگر اهتمام ویژه‌ای به یونگ نشان داده می‌شود و در میان فارس‌زبانان نیز معدود مقالاتی به بسط و کاربست روش او در ذیل متون ادبی مختلف به چاپ رسیده است. البته در حوزة مطالعات قرآن کریم، نگارنده اثر مستقلی، چه به‌صورت مقاله و چه به صورت کتاب نیافت و علت این امر شاید به حساسیت‌های دینی و پیش‌فرض‌های کلامی حاکم بر متن قرآن کریم بازگردد. به‌هرحال، از نظر متخصصان یونگی، کاربست روش یونگ، به‌نوعی شباهت بسیار با تفاسیر عرفانی برجای‌مانده در سنت اسلامی مسلمانان دارد و افرادی همانند داریوش شایگان و جلال ستاری در ذیل آثار خود به همانندی‌های روش یونگی با تفسیر عرفانی مسلمانان اشاره کرده‌اند. از جملة این آثار می‌توان به کتاب بت‌های ذهنی و خاطره‌های ازلی از داریوش شایگان و نیز کتاب عشق صوفیانه از جلال ستاری اشاره نمود.
    در پایان، ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که نقد روانکاوانه از جهات بسیاری شبیه نقد تک‌اسطوره است و تنها در برخی ظرایف با یکدیگر متفاوت‌اند. از آنجاکه در آثار اندیشمندان، هردو عنوان به‌وفور قابل مشاهده‌اند و هر یک طرفدارانی مستقل از یکدیگر برای خود رقم زده‌اند، نگارنده به طور مجزا از این دو رویکرد یاد کرد تا خوانندگان در تداعی‌سازی‌های خویش از نقد اسطوره‌ای، به هردو رویکرد توجه داشته باشند. شرح بیشتر این امر، خارج از گنجایش این نوشتار است.
    2-3-1. بیان اسطوره‌ای در اسلوب بیانی قرآن کریم
    یکی از شاخه‌های علم ادبیات، دانش بلاغت و علم بیان است که سابقه‌ای کهن و دیرینه در مطالعات قرآنی و قرآن‌پژوهی نیز دارد. اساس این علم، به این موضوع بازمی‌گردد که یک سخن را می‌توان به گونه‌های مختلف بیان نمود (ر.ک: سکاکی، 1397ق، ص162) که اختلاف این روش‌ها نیز به لحاظ تخییل و در حوزة صور خیال است (شمیسا، 1370، ص21).
    امروزه بر اثر نظریه‌پردازی‌های جدید در علم بلاغت ـ که از دانش‌های گوناگون، از جمله نقد ادبی و زبان‌شناسی نیز بهره می‌گیرند ـ به صنایع جدیدی همانند نماد، تمثیل، اسطوره و کهن‌الگو ـ که همگی استعاره‌گونه‌اند ـ دست می‌یابیم. بر همین اساس، گونة دیگری از مطالعات اسطوره‌ای، بیان اساطیری نام دارند که گاهی شاعران و نویسندگان از آن بهره مي‌برند و باورهای اسطوره‌ای را به صورت تلمیح و اشاره‌وار، در نوشته‌های خویش بیان می‌دارند و از آنها تنها به‌عنوان ابزار و شگردی جهت القای پیام خویش، بهره می‌برند (شمیسا، 1370، ص216).
    این رویکرد در قرآن کریم نیز قابل پیگیری است. براي نمونه، خداوند سبحان در آیة «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في‏ عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً» (اسرا:13)، در قالب اشاره و تلمیح، از بیان اسطوره‌ای «طائر» ـ که در میان اعراب برای تفأل و فال‌زدن رایج بود ـ بهره برده و بدین‌وسیله اهداف تربیتی خویش را که حاکی از اهمیت اعمال آدمی در سعادت دنیوی و اخروی اوست، از طریق این باور اسطوره‌ای بیان نموده است (طباطبائی، 1417ق، ج13، ص54-56). چنان‌که می‌دانیم، در عقلانیت بشر امروز، نه طائری وجود دارد و نه تفأل و فال‌زدن اصالت منطقی دارد؛ بنابراین آیة فوق به همراه آیات مشابهش، از این باور اسطوره‌ای رایج در میان اعراب، تنها استفادة ابزاری کرده و در قالب این اسلوب بیانی، آن هم بدون هیچ‌گونه ارزش‌گذاری برای آن، مفهومی عمیق‌تر را به ایشان عرضه می‌دارد. شرح بیشتر این رویکرد، پیش‌فرض‌ها و مبانی آن، در مقالة دیگری توسط نگارنده مطرح شده است که در نوبت چاپ قرار دارد و ان‌شاءالله به‌زودی چاپ خواهد شد.
    4-1. رویکرد کلامی در مطالعات اسطوره‌ای قرآن کریم
    علاوه بر سه دستة قبل ـ که فارغ از پیش‌فرض‌های کلامی بوده وعمدتاٌ نیز توسط عالمان و اندیشمندان غیردینی پیگیری شده‌اند ـ دستة دیگری از مطالعات اسطوره‌ای انجام‌گرفته پیرامون قرآن کریم، پژوهش‌هایی است که با پیش‌فرض‌های کلامی همراه بوده و عمدتاً نیز توسط اندیشمندان درون‌رشته‌ای، یعنی پژوهشگران دینی و محققان علوم اسلامی، آن هم به دلایلی همانند متأثر بودن صاحبان این قبیل آرا از افکار غربی، عدم تأثیرگذاری داستان‌های قرآن بر اساس تفسیرهای رمزی و تمثیلی، بیم از تعمیم چنین تفاسیری به سایر معارف قرآن و... پیگیری می‌شوند (ر.ک: غروی نائینی و فروزانفر، 1380، ص182-183).
    بطور کلی خاستگاه این رویکرد، به زمانی باز می‌گردد که دانش اسطوره‌شناسی، مخصوصاً اسطوره‌شناسی تطبیقی شکل گرفت و سپس برخی عالمان دینی به کاربست آن در متن مقدس پرداختند. در حوزة عالمان مسیحی، رودولف بولتمان و کارل بارت به تشابهات داستان‌های عهدین و روایات اساطیری توجه کرده و بحث اسطوره‌زدایی از متن مقدس را برای اولین بار مطرح کردند. سپس در طی زمان، این بحث وارد حوزة مطالعات اسلامی نیز شد و راه خود را در میان مسلمانان نیز باز کرد.
    از نظر طرفداران این رویکرد، تشابهات میان داستان‌های متن مقدس با روایات اساطیری، گرچه ممکن است تاریخی بودن این داستان‌ها و واقع‌نمایی آنها را زیر سؤال ببرد، اما به‌هر حال، ما را از متن مقدس بی‌نیاز نمی‌کند و قدسیّت آن را مخدوش نمی‌سازد (ر.ک: بولتمان، 1380، ص4-6). جهت فهم پیام متن و دست‌يابی به مقصد اصلی آن، می‌بایست حجاب اسطوره را از متن بزداییم و متن را «راز زدایی» کنیم (همان، ص46). بر همین اساس است که از این رویکرد، با نام اسطوره‌زدایی از متن مقدس تعبیر می‌شود.
    اما در میان مسلمانان، این دیدگاه، اولین بار توسط یکی از شاگردان امین الخولی یعنی احمد خلف‌الله در حدود سال 1947م مطرح شد که در قالب رسالة دکتری خود الفن القصصی فى القرآن الکریم از آن دفاع نمود. خلف‌الله این نظریه را در مقام دفاع از قرآن کریم در مقابل ایرادات و شبهات برخى مستشرقان و مبلغان مسیحى مبنى بر غیر واقعى بودن برخى داستان‌های قرآن مطرح کرد و بدین‌ترتیب درصدد برآمد، ذهن مخالفان و اشکال‌کنندگان را از مواد قصه‌ها برگردانده و به اهداف هدایتى و تربیتى و دینى قصه‌ها متوجه سازد (خلف‌الله، 1999م، ص37و 94). او همچنین شواهدي از قصه‌هاي قرآن آورد، مبنی بر اینکه همه قصه‌های قرآن، نمی‌تواند قصه‌ای واقعی بوده باشد، بلکه برخی قصه‌های قرآن، صرفاً ادبی هستند و واقعیتی در خارج ندارند، همانند داستان ذوالقرنین.
    ‏البته قبل از خلف‌الله هم، برخی اندیشمندان مسلمان، در این زمینه مطالبی را پیرامون قصه‌هاي قرآن اظهار کرده بودند که اعتقاد به وجود اسطوره در قرآن را می‌توان از سخنان آنها برداشت نمود؛ از جملـه: فخـر رازي (ذیل آیه 65-64 صافات)، زمخشری (ذیل آیه 275 بقره) محمـد رشـید رضا (ذیل آیه 102 بقره)، شیخ محمد عبده (رشیدرضا، 1373ق، ج1، ص399 ) و شیخ محمود شلتوت. نظریه خلف‌الله نیز، گرچه توسط بسیاری از اندیشمندان مسلمان از جمله: احمدامين در مجله الرساله؛ محمّدخضرالحسين در الفن القصصى و عبدالحافظ عبدربه در بحوث فى قصص القرآن (ر.ك: بهاءالدين خرّمشاهى، 1377، ص1602 و1763) مورد نقد واقع شد؛ اما عدة بسیاری به رفع نقایص و نقاط ضعف آن پرداخته و به بسط و گسترش نظریه او کمک نمودند. مهمتـرین شـارح اندیـشه خلف‌الله، خلیل عبدالکریم است که حتی بر او اعتـراض نیز کـرد کـه چـرا در برشماري موارد اسطوره‌های قرآنی کوتاهی کرده است؟ از دیگر قائلان به اسطوره‌زدایی از متن قرآن کریم، می‌توان به محمد ارکون، شکری عیاد، عمرمحمد باحاذوق، سراحمدخان هندی و عدة بسیاری دیگر اشاره نمود. در سالیان اخیر، نویسندگان ديگري نیز به این موضوع پرداختند، ولی با آگاهی از سرنوشت خلف‌الله، يافته‌هاي خود را بسیار محتاطانه ابراز کردند.
    در مواجهه با این رویکرد، خیل وسیعی از محققان اسلامی، به طرد اینگونه مطالعات پرداختند و هرگونه مطالعات اسطوره‌ای مرتبط با قرآن کریم را نوعی تأیید نظریه خلف‌الله دانستند. از منظر طرفداران این گروه، اسطوره.نامیدن قرآن کریم یا کاربست مباحث اسطوره‌ای در ‏قرآن و اساساً ذکر نام اسطوره در میان مطالعات مرتبط با حوزة قرآن کریم، امری شرک‌آلود و ناپسند به شمار می‌آید؛ چراکه شکل مدرن توهمات مشرکان صدر اسلام دربارة قرآن کریم‌اند و به زبان امروزی و در قالب اصطلاحات علمی، قصد به انزوا کشیدن و اثبات غیرمعرفت‌بخشی گزاره‌های قرآن کریم را دارند (ر.ک: سیدجوادی، 1391، ص132)؛ درحالی‌که متن مقدس قرآن کریم منزه و به دور از هرگونه افسانه‌بافی و توهمات خیالی بشری است؛ یعنی دارای ‏قداستی خاص است و به‌واسطة گونه‌های مختلف اسطوره‌پژوهی، مورد تخطئه و خدشه واقع می‌شود (ر.ک: حسینی، 1393، ص107-109؛ مهدوی‌راد و میرزایی، 1391، ص85).
    بنابراین، رویکرد غالب و رایج در میان متکلمان اسلامي، مواجهة انتقادی است و به نقد و انتقاد از مطالعات اسطوره‌ای مرتبط با قرآن کریم می‌پردازند. ذکر این نکته نیز خالی از فايده نیست که این رویکرد، قدمت بسیاری نیز دارد و ردّپای آن، از همان زمان نزول قرآن کریم قابل پیگیری است. از دیگر سو، ازآن‌جایی‌که اسطوره‌نگاری و حضور قدرتمند اسطوره در تمدن‌های باستانی، از جمله تمدن‌های اعراب و اقوام سامی، موجب می‌شد تا هر باور و اندیشة تازه‌ای خود را با نقد این حضور مسلط مطرح کند، هم ادیان و هم فلسفه‌ها، خود را در مقابل اسطوره‌باوری و اسطوره‌نگاری قرار می‌دادند و برای تحول جامعة بشری به انکار اسطوره و تسلط آن می‌پرداختند. بر همین اساس، از همان اوان شکل‌گیری جامعة اسلامی، نقد اسطوره‌ای، در شکل ابتدایی و به‌دور از اصطلاحات علمی امروزی، توسط حکما، فلاسفه و علمای دینی شروع شد و احتجاج‌های درون‌دینی و جدال‌های برون‌دینی را پاسخگو بود. امروزه نیز اکثریت جامعة عالمان دینی اسلام نیز دنباله‌رو این رویکردند و تنها عدة قلیلی از ایشان به دانش اسطوره‌شناسی استناد مي‌کنند و از دستاوردهای علمی آن بهره می‌جویند.
    در مقابل این دسته از منتقدان، دستة دیگری از عالمان اسلامی و روشنفکران مدرن، به نقد نقد ایشان پرداخته و شبهات و ابهامات این منتقدان را پاسخ داده‌اند. از جملة ایشان می‌توان به مرتضی جزایری، آیت‌الله سیدکمال حیدری، احمد پاکتچی، جعفر نکونام، محمدعلی ایازی و... اشاره نمود. بر اساس آراي ایشان:
    الف) صحبت از اساطیر در قرآن کریم و اسطوره‌پژوهی این متن مقدس، شاید در نگاهی سطحی، امری ناپذیرفتنی و شرک‌آلود به نظر آید؛ اما بايد خاطرنشان کرد که خداوند برای برقراری ارتباط با بشر و برای آنکه پیامش برای او قابل فهم و درک باشد، با مهارت و چیرگی هرچه تمام‌تر ـ که تنها از قدرت و علم بی‌پایان او ساخته است ـ عناصر و گزاره‌هایی را از مفاهیم معرفتی مخاطبان برگزیده که ایشان سخت با آن آشنایند و جانشان با آن عجین گشته است. در حقیقت، خداوند سبحان، از این طریق، نیروی عظیمی را که در سنگلاخ بیابان‌های شوره‌زار اندیشه‌های بی‌پایه هرز می‌رود، به جانبی معطوف می‌کند که حاصلش رویش درختان تنومند باور و اندیشة ایمانی پویاست. بر همین اساس و با توجه به این نکته، شاید این سخن و اندیشه را نه شرک‌آلود، بلکه دیدگاهی بدانیم که می‌تواند ذهن را بر یگانگی بن‌مایه‌ها و ریشه‌های جهان‌بینی الهی و فطری نخستین انسان‌های باایمان، اما تکامل‌نیافته، در تعامل با جهان آفاقی و انفسی رهنمون شود. بر همین اساس، مطالعات اسطوره‌ای نه‌تنها شرک‌آلود و کفرگونه نيستند، بلکه حتی در جهت خدمت به قرآن و کاربست آن در زندگی بشر متمدن امروزی نیز هستند (نکونام، 1396-1395، درسگفتار شفاهی، مندرج در وبلاگ مدهامتان).
    ب) ذکر هرگونه واقعه‌ای بدون بسط و شاخ و برگ‌دادن بدان، امری ناممکن و بعید است و اسطوره‌گویی بدین معنا، امری موجه و منطقی است و شرک‌آميز و کفر آلود نیست. به دیگر بیان، فرهنگی کردن واقعه‌های تاریخی، راهبرد عقلا در هر جامعه‌ای است که خداوند سبحان نیز به‌عنوان رأس‌العقلا، براي القای پیام خویش از آن بهره برده و متناسب با مخاطبان و شرایط زمانی و مکانی ایشان، روایت‌های خویش را از وقایع و اساطیر تاریخی بازتولید کرده است (پاکتچی، 1391، درسگفتار بافت نزول، جلسات سوم و چهارم).
    ج) در دنیای امروز، که سیل هجمه‌ها و چالش‌ها دربارة قرآن روزبه‌روز در حال گسترش است و عقلانیت مدرن نیز به‌راحتی و بدون دلیل و استدلال، هر پاسخی را نمی‌پذیرد و هر دلیلی را قانع‌کننده نمی‌یابد، تنها راه دفاع از ساحت دین و حفظ قدسیت و جایگاه والای آن در میان مردمان جامعه، باور به اسطوره‌ای بودن پاره‌ای از روایات قرآن است؛ البته اسطوره، نه به معنای خرافه و جعل محض، بلکه به معنای فرهنگی نمودن برخی واقعه‌های تاریخی. در غیر این‌صورت، دین از جامعة مسلمانان رخت برخواهد بست و در طی زمان، خودبه‌خود از فرایند زندگی آدمیان حذف خواهد شد (نکونام، 1396-1395، درسگفتار شفاهی، مندرج در وبلاگ مدهامتان).
    بنابراین از منظر این گروه از اندیشمندان دینی، اگر قرآن کریم از اساطیر خواندن سخنان پیامبر توسط مشرکان سخن گفته است، اولاً اتهام ایشان را رد نکرده (بلکه تنها نقل به مضمون نموده است؛ چراکه قرآن کریم اشتراکات بسیاری با مضامین عهدین دارد)؛ ثانیاً باید تفاوت معنایی واژة اسطوره در قرآن کریم را با معنای اسطوره در دانش اسطوره‌شناسی درنظر داشت و عجولانه حکم به تخطئة دستاوردهای اندیشمندان این حوزه ننمود (همان). از منظر طرفداران این گروه، بي‌توجهي به این نکات، عده‌ای را دچار این سوءتفاهم نموده که اسطوره در قرآن به معنای افسانه و داستان‌های خرافه است که مشرکان به قرآن نسبت می‌دادند و آنچه را هم که دانش اسطوره‌شناسی بررسی مي‌کند، همین حکایات و خرافات رایج در میان عوام است که بعضاً خاستگاه تاریخی نیز ندارد؛ در حالی‌که بررسی‌های علمی هر دو حوزة فوق، نتایج دیگری را نشان می‌دهند (پاکتچی، 1391، درسگفتار بافت نزول، جلسات سوم و چهارم).
    نتیجه‌گيري
    امروزه به مدد رواج و بسط رشته‌های مختلف علمی، حوزه‌ها و رویکردهای جدید در مباحث مختلف ایجاد شده است که تعامل و ارتباط آنها با یکدیگر، دستاورهای بسیار مفید و نتایج پرباری را در مطالعات قرآن کریم به همراه دارد. پژوهش حاضر به معرفی و بررسی انواع این تعاملات در حوزة روابط میان قرآن کریم و اسطوره مي‌پردازد و چهار شاخة اصلی را در این تعاملات، مؤثر می‌داند: رویکرد تاریخی، زبان‌شناسی، ادبی و کلامی. 
    با در نظر گرفتن زیرشاخه‌های موجود در هر یک از علوم فوق و سپس توجه به کارکرد آنها در خدمت به مطالعات اسطوره و قرآن کریم، تعداد این تعاملات به حدود ده رویکرد منتهی می‌شود. بدیهی است با در نظر گرفتن رشته‌های مختلف دیگری همانند انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و... تعداد این تعاملات افزایش مي‌يابد و رویکردهای متنوع دیگری نیز قابل پیگیری‌اند.
    به‌طور کلی توجه به گونه‌های فوق و آشنایی با تمایزات میان آنها، ضرورت تحقیق و پژوهش در انواع مطالعات میان‌رشته‌ای مرتبط با این دو حوزه (اسطوره و قرآن) را اثبات می‌سازد. بر همین اساس می‌توان نکات زیر را از دستاوردهای این پژوهش معرفی نمود:
    1.    پژوهش حاضر، با تنظیم منظومه‌ای از انواع تعاملات میان رشته‌ای مرتبط با اسطوره و قرآن کریم، گستره‌ای از مطالعات میان رشته‌ای مختلف را ترسیم کرد که تا حدودی به آشفتگی برداشت‌ها در حوزه مطالعات قرآنی پایان می‌دهد.
    2.    توجه به انواع تعاملات میان رشته‌ای مرتبط با اسطوره و قرآن کریم، نقشه راهی را برای پژوهشگران علاقمند به مطالعات میان رشته‌ای قرآن کریم ترسیم می‌کند که هر کس، بر اساس علایق و انتظاراتش، می‌تواند به پژوهش در هریک از این حوزه‌ها بپردازد و بدین‌ترتیب بسیاری از دلالت‌های نهفته در آیات قرآن کریم را استخراج نماید.
    3.    همچنین این نکته نیز قابل دریافت است که امروزه به دلیل رواج عقلانیت و نیز گسترده شدن انواع شاخه‌های علمی، نمی‌توان به‌راحتی از دستاوردهای سایر علوم، به‌ويژه حوزه‌های مرتبط با اسطوره، چشم پوشید و آنها را به جرم ملحدانه بودن، نادیده انگاشت. از این‌رو شایسته‌تر است که به‌جای تخطئه‌های عجولانه و قضاوت‌های غیرعلمی دربارة مطالعات اسطوره‌ای مرتبط با قرآن کریم، به شیوه‌ای علمی و متقن، به رویارویی با شبهات نوین برویم و به‌طور روشمند و متقن، از کیان دین و قدسیّت آن دفاع کنیم.

        آذرنوش، آذرتاش، 1381، تاریخ زبان و فرهنگ عربی، چ سوم، تهران، سمت،.
        آلوسي، محمود شكري، بی‌تا، بلوغ الارب في معرفة احوال العرب، بیروت، دارالكتاب العربي.
        آموزگار، ژاله، 1374، تاریخ اساطیری ایران، تهران، سمت.
        احمدخان هندى، سرسيد، 1334، تفسيرالقرآن وهو الهدى والفرقان، ترجمه فخر داعى، تهران، چاپخانة آفتاب.
        اسدی، علی، 1382، دايرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «اساطير: نوشته‌ها، سخنان بى‌سامان، افسانه‌ها»، تهیه و تدوین مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب.
        ایزوتسو، توشیهیکو، 1361، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران، شرکت سهامی انتشار.
        باحاذوق، عمر محمد، 1413ق، الجانب الفنی فی القصص القرآن، بيروت، دارالمأمون للتراث.
        باستید، ژرژ، 1370، دانش اساطیر، ترجمه جلال ستاری، تهران، توس.
        بولتمان، رودلف، 1380، مسیح و اساطیر، ترجمه مسعود علیا، تهران، نشر مرکز.
        پاکتچی، 1391، درسگفتار بافت نزول، جلسات اول تا ششم، ارائه شده در دانشگاه امام صادق.
        جاحظ، عمرو، 1367ق، البیان والتبیین، قاهره، دارالفکر.
        جواد علی، بی‌تا، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، نسخه ديجيتالي.
        جوان، موسی، 1343، افسانه‌های دینی در مصر قدیم، تهران، چاپخانه رنگین.
        حاج حسن، حسین، 1418ق، الاسطوره عندالعرب فی الجاهلیه، بیروت، مؤسسة الجامعیة الدراسات و النشر.
        حاج سیدجوادی، سیدکمال، 1391، «بررسی مفهوم اسطوره در سنت اسلامی: تأملی در وجوه تمایز معنای قرآنی و فهم پدیدارشناسانه از اسطوره»، کیمیای هنر، ش2، ص121-134.
        حسینی (ژرفا)، سید ابوالقاسم، 1393، «رویکرد اسطوره‌گرا در قصه‌های قرآن و نقد آن»، الهیات هنر، ش2، ص89-112.
        خان، محمد عبدالمعيد، 1937م، الأساطير العربية قبل الإسلام، قاهره، مطبعة لجنة التأليف والترجمة والنشر.
        خلف‌الله، محمد احمد، 1999م، الفنّ القصصی فی القرآن، چ چهارم، قاهره، سینا للنشر.
        خليل، أحمد خليل، 1986م، مضمون الأسطورة في الفكر العربي، بیروت، دارالطلیعه للنشر.
        خطيب، محمد، 2004م، الدين والأسطورة عند العرب في الجاهلية، دمشق، دار علاءالدين للنشر والتوزيع والترجمة.
        خولی، امین، 1961م، تجدیدالمناهج، بی‌جا، بیدارالمعرفه.
        دغيم، سميح، 1995م، أديان و معتقدات العرب قبل الإسلام، بيروت، دار الفكر اللبناني.
        رازي، فخرالدین، 1420ق، التّفسیرالکبیر، بیروت، داراحیاء التّراث العربی.
        رشید رضا، محمد، 1373ق، تفسیرالمنار، قاهره، دارالمنار.
        زمخشري، محمود بن عمر، 1415ق، الکّشاف عن غوامض التّنزیل، چ دوم، قم، نشر البلاغه.
        ستاری، جلال، 1384، جهان اسطوره‌شناسی، اسطوره در جهان عرب و اسلام، تهران، نشر مرکز.
        سكاكى يوسف بن ابى‌بكر، 1397م، مفتاح العلوم، مصر، مطبعة البابى.
        شمیسا، سیروس، 1380، نقد ادبی، چ دوم، تهران، انتشارات فردوس.
        ـــــ ، 1369، بدیع، چ دوم، تهران، دانشگاه پیام نور.
        ـــــ ، 1370، بیان، تهران، انتشارات فردوس.
        صالحی‌نیا، مریم، 1394، قدسیت و ساختار، تهران، نگاه معاصر.
        طباطبایی، سید محمدحسین، 1417ق، المیزان، قم، جامعه مدرسین حوزه علیمه قم.
        طیب حسینی، سید محمود، 1389، «معنی‌شناسی اساطیر در قرآن کریم: نقدي بر ادله محمد احمد خلف‌االله مبنی بر وجود قصه‌های اسطوره‌اي در قرآن»، مطالعات اسلامی، ش3/85، ص173-154.
        ـــــ ، 1388، «نقدی بر استدلال خلف‌الله در باب وجود قصه اسطوره‌ای در قرآن»، قرآن شناخت، شماره3، ص141-163.
        عبدالمعیدخان، محمد، 1937م، الاساطیر العربیة قبل الاسلام، قاهره، مطبعة لجنة التألیف و الترجمه.
        عجینه، محمد،1994م، موسوعة اساطیر العرب عن الجاهلیة و دلالاتها، بیروت، دارالفارابی.
        غروی نائینی، نهله و فروزانفر، عبدالله، 1380، «دیدگاه مفسران در حقیقی یا تخیلی بودن داستان‌های قرآن کریم»، مدرس علوم انساني، ش20، ص71-85.
        فریزر، جیمز جرج، 1383، شاخه زرین: پژوهشی در جادو و دین، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران، مؤسسه انتشارات آگاه.
        قائمی، فرزاد، 1389، پيشينه و بنيادهاي نظري رويكرد نقد اسطوره‌اي و زمينه و شيوة كاربرد آن در خوانش متون ادبي، نقد ادبی، ش11و12، ص33-56.
        کاسیرر، ارنست،1394، زبان و اسطوره، ترجمه محسن ثلاثی، چ سوم، تهران، انتشارات مروارید.
        کزازی، میرجلال‌الدین، 1372، رؤیا، حماسه، اسطوره، تهران، نشر مرکز.
        کمپل، جوزف، 1377، قدرت اسطوره، گفتگو با بیل مویزر، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز.
        ـــــ ، 1385، قهرمان هزار چهره، ترجمه شادی خسروپناه، مشهد، نشر گل آفتاب.
        محققیان، زهرا، 1397، اصل مادینه هستی در بیان اساطیری قرآن کریم، مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، ش4، ص145-170.
        ـــــ ، بیان اساطیری در قرآن کریم؛ مبانی و پیش فرض‌ها، مطالعات تفسيري قرآن کريم (در نوبت چاپ).
        ـــــ ، اصطلاح‌شناسی بیان اساطیری در مطالعات ادبی قرآن کریم، مطالعات تفسيري قرآن کريم (در نوبت چاپ).
        مهدوی‌راد، محمدعلی و میرزایی، محمد، 1391، «نقدی بر آرای خلف‌الله در قصه‌های قرآن بر مبنای تفاسیر عصری»، آموزه‌های قرآنی، ش16، ص73-94.
        میهن‌خواه، زهرا، 1377، راهنمای رویکردهای نقد ادبی، ترجمه مقالاتی از ارل. جی. لیبر و لی مورگان و گورین و ویلینگهام، تهران، انتشارات آگاه.
        نامور مطلق، بهمن، 1392، درآمدی بر اسطوره‌شناسی، تهران، سخن.
        نکونام، جعفر،1390، درآمدی بر معناشناسی قرآن، تهران، دانشکده اصول الدین.
        ـــــ ، 1396، درسگفتار آراء و نظریات جدید در حوزه قرآن و حدیث، مندرج در وبلاگ مدهامتان.
        The Encyclopedia of Britanica, 1911, Eleventh edition, Volume xix, New York.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محققیان، زهرا.(1397) رویکردهای مختلف میان‌رشتگی در تعامل اسطوره و قرآن کریم. فصلنامه معرفت ادیان، 9(4)، 43-60

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زهرا محققیان."رویکردهای مختلف میان‌رشتگی در تعامل اسطوره و قرآن کریم". فصلنامه معرفت ادیان، 9، 4، 1397، 43-60

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محققیان، زهرا.(1397) 'رویکردهای مختلف میان‌رشتگی در تعامل اسطوره و قرآن کریم'، فصلنامه معرفت ادیان، 9(4), pp. 43-60

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محققیان، زهرا. رویکردهای مختلف میان‌رشتگی در تعامل اسطوره و قرآن کریم. معرفت ادیان، 9, 1397؛ 9(4): 43-60